به نام «الله» پاسدار حرمت خون شهیدان

وطن امروز ۲ مرداد ۱۳۹۷

نخستین بار نیست که «غریبانه» شهید می‌دهیم؛ آخرین بار هم نخواهد بود! «مریوان» نگین سبز انگشتر کردستان است که حتی زمان «کاک‌احمد» هم غریبانه شهید می‌داد! آن روزها هم کرد مدافع امنیت این مرز و بوم، هم سنی بود و هم شیعه! پس شهادت، تنها تجلی غربت ما نیست؛ جلوه وحدت ما نیز هست! آنجا که شیعه و سنی دوشادوش هم شهید می‌شوند، بلکه گروهک‌های جدایی‌طلب نتوانند ایران واحد و یکپارچه و متحد را بنا به خواست دشمن، تکه‌تکه و متفرق کنند! چند روز پیش که خبر شهادت این بچه‌ها را خواندم، ناخودآگاه یاد سرداری افتادم که دیری است مسافر «انتهای افق» شده! کجایی کاک‌احمد مهربان کردها؟! کجایی حاج‌احمد غیور ما؟! تو نیستی اما باز هم کردستان دارد شهید می‌دهد تا زریوار زیبا، همچنان متعلق به خاک ایران بماند! آه! الساعه یاد «مسیح کردستان» افتادم؛ شهید بروجردی که کردها خود این لقب را به ایشان داده بودند! داریم آیا ملی‌گراتر از شهدا؟! اصلا ملی‌گرایی به چیست؟! و مگر نه آن است که گذشتن از جان به خاطر حفظ تمامیت ارضی، آن هم لب لب لب مرز، مظهر بالاترین وفاداری به ملت است؟! بگذار رسانه‌ها حواس‌شان نباشد اما خدا که می‌بیند! حتی روزگار جنگ هم بودند روزنامه‌هایی که به قول شهید خرازی؛ جنگ را درشت می‌نوشتند، نه درست! و امروز هم قصه همین است! با دست نابکار لعین تکفیری، سر محسن حججی از بدن جدا می‌شود لیکن اینجا روزنامه زنجیره‌ای رنگ لوگو را با پرچم حرامیان ست می‌کند! و تا دیدند سردار محاسن‌سفید سپاه به شهادت رسید، زهر خود را ریختند و تیتر یک را اینگونه رفتند: «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد!» و همین که متوجه شدند کسی به کسی نیست، از ضرورت محاکمه حاج‌قاسم نوشتند! جرم؟! نگه داشتن دشمن در همان سنگرهای ابتدایی، بلکه لازم نباشد در خاک خودمان با بازماندگان شمر و حرمله بجنگیم! کجایی راوی فتح؟! دلم حزن صدای تو را می‌خواهد، زمانی که برای‌مان از مظلومیت شهدا می‌نوشتی! از قاسم و‌ رضا! از علمدار! از شب عاشورایی! حالا هم عیبی ندارد اگر رسانه‌ها خون مطهر شهدای ما را نبینند! خدا که می‌بیند! از نظر خدا و در نقشه خدا، هیچ رسانه‌ای رساناتر از خون شهید نیست! از اول خلقت تا الان، همه بوق‌ها را و همه بوق‌چی‌ها را و همه روزنامه‌ها را و همه پیج‌ها را و همه پست‌ها را و همه توئیت‌ها را با هم جمع کنید! هنوز هم غلبه از آن سیدالشهدایی است که از خون خود، بهترین رسانه را ساخت! و خون هر شهیدی، جوهر دیگری از آن قلم است که در رسانه حسین بن علی منتشر می‌شود! و اگر جز این بود، کجا شور عاشورا به شکوه اربعین می‌رسید؟! پس بگذار رسانه‌ها نبینند! خون خود همین ۱۱ شهید، کارش را بلد است! همچنان که چشم نافذ شهید سرجدا، کارش را بلد بود! همچنان که گلوی علی‌اصغر! مهم، تعداد شعبات یک تیر نیست؛ مهم آن است که اراده خدا چیست! خدا بخواهد، موسی را در کاخ خود فرعون بزرگ می‌کند! و آتش نمرود را بر ابراهیم، سرد و سلامت می‌کند! آن دم که حرمله، تیر سه‌شعبه را کشید، با خود می‌اندیشید تا ثانیه‌هایی دیگر کار کوچک‌ترین سرباز امام حسین علیه‌السلام تمام است ولی هنوز هم مادران، بر پیشانی نوزادان خود سربند علی‌اصغر می‌بندند! آیا آن لحظه تاریخی که امام عاشورا، خون علی‌اصغر خود را به آسمان پرتاب کرد، رسانه‌ای داشت جبهه حق؟! رسانه اما همان خدا بود! و آری! «ما رأیت الا جمیلا» هم کار خدا بود! دریاچه زریوار، زیباست اما امشب و فرداشب و هر شبی که از جوار زریوار، صدای خنده بچه‌ای می‌آید، یعنی یادمان باشد برای حفظ این شادی، جوانانی از جان شیرین خود دست شستند! سلام خدا بر این شهیدان که هم جلوه غربت شدند، هم تجلی وحدت! باز هم دشمن برود نقشه اختلاف بکشد میان شیعه و سنی! باز هم دشمن توهم بزند که جوان امروز، خالی از ایمان و امید و آرمان و انگیزه است! حتی در کشاکش فوران انواع و اقسام فساد که گویی تمام بر و بحر را فرا گرفته، هستند جوانان و بسیجیانی که عوض شهوت، در پی شهادت باشند! باید هم دشمن اینقدر کینه داشته باشد از بسیج و از پایگاه بسیج! اگر نبود جان‌برکفی این نهاد مقدس و اگر نبود هوشیاری جمیع نیروهای موظف به پاسداری از امن و امان تمام این آبادی، هر بخش ایران عزیز ما را گروهکی از این خاک می‌دزدید! و هیچ مهم نیست سلبریتی‌ها متوجه این مسائل باشند یا نباشند! علی‌اکبر و علی‌اصغر و قاسم و رضا و علمدار و پیران توپخانه، مگر با هشتگ ماندند که ما الان منت قشر بی‌هنر را بکشیم؟! و مگر پاکدامنی مریم، با هشتگ ثابت شد؟! و‌ مگر کلیم‌الله با کمک هشتگ، دریا را شکافت؟! حتی در شرق ابوالخصیب هم خبری از هشتگ نبود! اما آن علمدار را که الگو از علمدار کربلا می‌گیرد و با تمام وجود به «کفی بالله حسیبا» معتقد است، نمی‌بینی الا در حال لبخند! دست هم برود، طوری نیست! باز لب خرازی، تبسم را بلد است! شب‌های «کربلای‌ ۵» خبری از اینستاگرام نبود و تلگرام و هشتگ نبود، لیکن خدا بود! امروز هم خدا هست! این همان خدایی است که به‌واسطه شهادت، محمد بلباسی را به مردم ایران شناساند؛ یک پاسدار مازندرانی که اگر زلزله بیاید، پای کار مردم است و اگر سیل، باز هم! و اگر لازم باشد دشمن را بیرون مرزها نگه دارد، باز هم! یکی آن بالا هست که هوای مظلومیت بچه‌های ما را دارد! یکی آن بالا هست که همه طعنه‌ها را خوب می‌شنود! طعنه چقدر گرفت رفت! طعنه می‌خواست نرود! طعنه مدافعان اسد! اما این ۱۱ شهید اخیر که در خاک خودمان به شهادت رسیدند؛ پس چرا اینجا هم طعنه داریم می‌شنویم؛ طعنه سکوت؟! این نشان می‌دهد رنگ لوگوی زنجیره‌ای‌ها، با عرض معذرت، ست با بی‌شرفی است، نه لزوما با پرچم حرامیان! اینها همان نامردانی بودند که از لزوم بازنگری در زیارت عاشورا نوشتند ولی خدا جواب‌شان را با زیارت اربعین داد! دیوانه‌ها توهم زده‌اند با ۴ تا شبهه که «چرا پس از سوم خرداد، جنگ تمام نشد؟!» دفاع مقدس از چشم جوان امروز می‌افتد! فکر اینجا را نمی‌کردند که «احمد کاظمی» تا ابد در دل «محسن حججی» جاودانه است! دوست دارم رجز بخوانم! خیال‌تان راحت! تا زیارت اربعین به زیارت قدس شریف منتهی نشود، دفاع مقدس ما تمام نمی‌شود! بی‌شعورهای عاری از شرف، مثلا یادشان رفته که روز سوم خرداد، فقط خرمشهر آزاد شد، نه تمام جنوب و غرب! و مثلا یادشان رفته که واقعه مرصاد، اصلا و اساسا بعد از قطعنامه بود! شگفتا! اشک‌شان را در فردای مجازات منافقین مصمم به دشمنی، مکرر دیده‌ایم اما همین که ما در غم کاک‌احمد و سوگ مسیح کردستان، نم اشکی بریزیم، می‌شود ترویج غم و غصه! غم و غصه اما ارزانی خودشان! ما با شهدا زندگی می‌کنیم! شهادت آنقدر زیباست که چمران را از آمریکا می‌کشاند و می‌آورد روزی لبنان و روزی هم دهلاویه! حالا باز بروید در عینک «مصطفای خمینی» توپ و تانک، فتوشاپ کنید! حالا باز همه سعی خود را بکنید، بلکه احمدی‌روشن دیده نشود! لیکن به کوری چشم شما «مصطفای خامنه‌ای» هم مثل چمران، دانشور عرصه هسته‌ای شد و عاقبت هم شهید شد! چه چیزی را بنا دارید نبینید؟! چه مفهومی را می‌خواهید تخریب کنید؟! کدام بزرگ را می‌خواهید کوچک کنید؟! با کدام خدا به جنگ برخاسته‌اید؟! خدایی که دخل نمرود را با پشه‌ای درآورد؟! خدای شن‌های صحرای طبس؟! خدای مردمک چشم حججی؟! خدای این ۱۱ شهید؟! سال ۸۸ در تهران، ابواب‌جمع مدعیان دروغین اصلاحات، به پایگاه بسیج حمله کردند و امسال هم گروهک پژاک در مریوان! و این، نه نخستین پیوند افسادطلبان با گروهک‌های تروریستی است، نه آخرینش! واقعیت آن است رنگ لوگوی زنجیره‌ای‌ها با پرچم همه گروهک‌های بی‌منطق، ست است! صدالبته وحوشی که انتخابات را تنها به شرط برد می‌پذیرند، باید هم هماهنگ با گروهک‌های ضاله باشند! لیکن آرزوی ما این است که هم‌‌آهنگ با شهدا باشیم! نوشتم «آهنگ» و دلم پر کشید برای نوحه «آهنگران» در ابتدای «روایت فتح» قسمت «علمدار»!‌ ای جانم! یعنی من عاشق موسیقی تیتراژ روایت فتح هستم! می‌بینید! حتی این مجازستان کوفتی پر از هشتگ هم نتوانست ذائقه ما را عوض کند! از بس تخریب کردید «راهیان نور» را، این هم نتیجه‌اش! رسما «مجنون» شده‌ایم! آری! ما در همین چهارراه ولیعصر، بارها و بارها آغوش گرم مادران شهدا را برای جگرگوشه‌های خود دیده‌ایم؛ چه موسم اعزام به جبهه، چه هنگام برگشت لاله‌های خونین! ما مادر کاک‌احمد را داریم! ما «زینب» را داریم که به ما یاد داد؛ مادام که خدا هست و مادام که خون خدا، جز زیبایی نباید دید! ما کجا شهیدی دیدیم، الا آنکه نگوییم؛ السلام علیک یا اباعبدالله…

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. برف و آفتاب می‌گوید:

    قشنگ رجز می‌خونید…

  2. بیرمرد می‌گوید:

    بسم رب الشهدا
    به به باز متن شهدائی، انسان را به ملکوت می برد.
    واقعا احساس ایام دفاع مقدس در من زنده شد.
    به این که نهایت ظفر با راه شهداست یقیین دارم.

  3. ناشناس می‌گوید:

    سپاس

  4. ناشناس می‌گوید:

    عالییییییییییییی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.