آه و واویلا، کو جهان‌آرا؟!

ظلم فقط در غزه و لبنان، محکوم نیست؛ جفا در حق شهر شهدا «خونین‌شهر» هم محکوم است! باید بپذیریم خوب تا نکردیم با شهری که برای آزادی وجب به وجبش، خون‌ها ریخته شد و خون دل‌ها خورده شد! شگفتا! از جمله مهم‌ترین جاهایی که منافقین، خواهان محاکمه‌ی صدالبته بی‌وجه حضرت آقا شدند، همین بحث گرم خرم‌شهر بود و حساسیت، بل‌که تعصب ایشان روی جای‌جای این شهر در وقت دفاع! فی‌الحال اما روا نیست که این، وضع خرم‌شهر باشد و خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های مدعی اصول‌گرایی که داعیه‌دار درد مردم هستند، اقلا برای دل‌خوش‌کنک، یک‌بار هم اعتراض مردم خرم‌شهر را تیتر یک نکنند! صدا و سیما که ولش کن! آن‌وقت شاکی هستیم چرا بیگانگان، زبان بیان غم و رنج مردم عزیز خرم‌شهر می‌شوند! واضح است وقتی «وحدت با روحانی» مهم‌تر از «وحدت با ملت» جلوه می‌کند، جوان خرم‌شهری هم عاقبت یک‌جا از کوره درمی‌رود و آن شعاری را سر دست می‌گیرد که نباید! امروز فیلمی دیدم که آقایان حداد، انبارلویی، حبیبی، شریعتمداری و گنجی- به عنوان عناصر جناح اصول‌گرا- از رئیس قوه‌ی مجریه بابت مواضع اخیرش تشکر و حمایت کرده‌اند! نه! آن‌قدری عقل دارم که این حرکت را تأیید کنم لیکن کاش حداقل همین حضرات، همین‌قدر دغدغه‌ی خرم‌شهر را نیز داشتند! نه این‌که ندارند! بحثم سر رسانه‌ای کردن این دغدغه است؛ بیش از پیش! نزدیک ۲ هفته است که خرم‌شهر و البته آبادان، به حیث آب، در وضعیت بحرانی به سرمی‌برند اما گویی ذنب لایغفر است که فقط برای یک‌روز، راهی به تیتر یک «کیهان» و «جوان» داشته باشند! چرا؟! چرا باید بعد از ۴۰ سال، حال شهری که خبر آزادی‌اش، بدل به اولین شادی عمومی ایرانیان بعد از جنگ تحمیلی شد، این همه بد باشد؟! آیا حتما باید صدای اعتراض مردم را در BBC بشنویم تا مشکل آب آشامیدنی‌شان را حل کنیم؟! خوب می‌دانم یکی از مهم‌ترین مشکلات مردم استان خوزستان، بی‌کاری جوانان است! با این حساب، گیرم که این همه مشغله‌ی رجالی چون ولایتی و حداد، به حیث حقوقی و قانونی «شغل» هم حساب نشود! ولی آیا در کت جوان تحصیل‌کرده‌ی بی‌کار شادگانی و دزفولی و اصلا همین تهرانی- فرض کن خود نگارنده!- می‌رود این توجیهات؟! سینمای خرم‌شهر کجاست؟! مرکز تفریح شهر، کجاست؟! خیابان و بلوار شیک شهر، کجاست؟! محل شادی دختر و پسر خرم‌شهری کجاست؟! آخرین بار که رفتم خرم‌شهر، متنی نوشتم که چرا باید شهر آغشته به خون مطهر شهدا، در اشغال آشغال باشد این‌همه؟! و مگر این‌جا شهردار ندارد؟! هیهات! ظلم در حق نظم و نظام، ننوشتن این نوشته‌ها است، نه نوشتن‌شان!

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. علوی می‌گوید:

    سلام…

  2. ناشناس می‌گوید:

    احسنت!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.