دربارهی اتهام توهین به حسن روحانی
هرگز قبول ندارم، چرا که جملهی «معرفی کنم یک آشغال دیگر را… کسی که قبل از انتخابات، سپاه را میزند و اما بعد که خرش از پل گذشت، از در مدح سپاه درمیآید»، به هیچ وجه، ضمیر مشخص و مصداق معینی ندارد. دقت شود که من حتی ننوشتهام؛ «نامزدی که»، بلکه نوشتهام؛ «کسی که». واقعا خوب است شاکی بفرماید چطور متوجه شده که این کس، حسن روحانی بوده؟! واضح است که بنا به دلایلی، قبل و بعد از هر انتخابات، نظر شمار قابل توجهی از آدمها، نسبت به بعضی مفاهیم و برخی موضاعات، عوض میشود! در متن شکایت، بیان شده که چون من در جملات بالاتر قسمت مدنظر، از عبارت «دولتمرد و دولتزن» استفاده کردهام، پس منظورم از «هر کس» حسن روحانی بوده!
اولا در همان انتخابات، دولتمرد دیگری هم نامزد بود؛ اسحاق جهانگیری، که اتفاقا او نیز قبل و بعد روز رأیگیری، کم دچار تغییر نظر نشد! چرا شاکی، تصور نکرده که منظورم اسحاق جهانگیری نبوده؟!
ثانیا لزوما قرار نیست میان همهی جملات یک نویسنده، ربط اینچنینی برقرار باشد.
ثالثا فرض کنید من جایی نوشته باشم: «فلان هافبک و بهمان مدافع تیم ملی در بازی مراکش، خوب بازی نکردند». حال اگر چند جمله پایینتر، بنویسم: «معرفی کنم یک ورزشکار بد دیگر را…»، آیا ممکن نیست فرد مد نظر، اصلا بازیکن تیم ملی فوتبال یا اساسا فوتبالیست نباشد؟! و آیا شما تا به حال به متنی برنخوردهاید که ابتدایش از معایب یک دولتمرد بگوید و انتهایش از معایب یک نمایندهی مجلس؟!
رابعا حکایت مَثَل «فحش را بینداز زمین…»، گیرم من آشغالی را زمین انداختهام! شاکی چه اصراری دارد که ثابت کند این آشغال، حسن روحانی است؟!
خامسا اگر حقیقتا شاکی توهم زده که رئیسجمهور محترم، قبل از انتخابات، بدِ سپاه را و بعد از انتخابات، خوبِ سپاه را میگوید، آیا خود این توهم، بدترین اهانت به حسن روحانی و فیالواقع و با عرض معذرت، دوچهره خواندن نفر اول قوهی مجریه نیست؟! یعنی شاکی معتقد است که نظر حسن روحانی دربارهی سپاه، بستگی به پیش و پس روز انتخابات دارد؟! خروجی همچین گزارهای، اگر نامتعادل خواندن رئیس قوهی مجریه نیست، پس چیست؟!
سادسا شاکی میگوید؛ مراد من از «خرش از پل گذشت»، حسن روحانی بوده که پیروز انتخابات شده! مضحک است! آیا مَثَل «خرش…» فقط دربارهی انتخابات کاربرد دارد؟!
آشغال خطاب کردن «م. الف» و «ش. م»
۱- پست مذکور در شمایل یک کامنت گذرا بود، ذیل بگومگوهای رایج سیاسی که ناظر بر اهمیت کم موضوع، فقط هم چند ساعت در پیجم ماند.
۲- مرادم از دولتمرد یا دولتزن، در واقع «مسئول» یا «دستاندرکار» بود، نه لزوما مردان و زنان هیأت دولت اعتدال! جناب قاضی خوب میداند که در علم سیاست «دولت» تنها به قوهی مجریه اطلاق نمیشود.
۳- با قید یک «انشاءالله» در تلویحی ممزوج با تصریح، تأکید کردم که عکس، تزئینی است.
۴- این بخش از نوشته هم، سوژه را مشخص نکرده. من در بیان یک نظر یا نظریه و معطوف به پست خانم «ش. م» نوشتم: «آشغال، فقط آشغال کف خیابان نیست. مسئولی که عوض کار و خدمت، مدام به فکر سیاسیبازی باشد هم- از آنجا که محیطزیست خدمت را اشغال میکند- آشغال است».
۵- واقعا بر این باورم که رئیس و مرئوس و نویسنده و خواننده و کارگر و کارمند ندارد؛ هر که کارش را درست انجام ندهد و نه تنها این، بلکه مدام در حال خوشخدمتی به دشمن باشد، نوعی آشغال است اما بدون بازیافت!
۶- میان «پناه میبرم به خدا از بستن دهان منتقد» و این شکایت، حقیقتا چه نسبتی وجود دارد؟!
۷- شاید عنوان شود در این بخش از متن، مرز میان نقد و توهین را رعایت نکردهام! اولا تکرار میکنم که واژهی «آشغال» را به صورت مستقیم به کسی نسبت ندادهام! ثانیا اگر به متن، مراجعه شود، معلوم میشود که نویسنده، منظور ناسزا از بهکارگیری «آشغال» نداشته، بلکه مرادش واقعا همان چیزی است که به «آشغال» شناخته میشود. ثالثا از جناب قاضی سئوال میپرسم که آیا استفاده از آشغال، صرفا برای بیان یک ایده- به شکلی که نه مخاطب معلومی دارد و نه قصد اهانتی- توهینآمیزتر است یا بزدل، بیسواد، بیشناسنامه، برو به جهنم و با عرض معذرت از ساحت دادگاه، پفیوز و حرامزاده که مکرر از این دولت و اعوان و انصارش میشنویم؟! جوری یک لفظ آشغال را پیراهن عثمان کردهاند، کأنه ما با «دولت کریمه» مواجهیم؛ مردانش تداعیگر عمارند و زنانش یادآور سمیه! معالاسف چنان ادبیات این دولت، آشفته بوده که بارها جماعتی از خودهایشان از حسن روحانی خواستهاند که این همه عصبانی نباشد!
۸- ببینیم اصلا چه شد که من، آن پست را نوشتم. سرکار «ش. م» از کل حماسهی اربعین، تنها آشغالش را دید! در مثل، مناقشه نیست! حکایت مگس که حتی در باغ لاله هم روی فضولات مینشیند! بگذریم که آن عکس، به صورت مضاعفی ثابت کرد؛ دولت خودمان، بسی کمتر از دولت عراق، هوای زوار اربعین را دارد و حتی از گذاشتن سطلآشغالهای بزرگ در لب مرز هم برای آن جماعت میلیونی خودداری میکند.
۹- آقای قاضی! شاکی این حقیر، دولتی است که نه فقط با برجام، که حتی با آشغال هم کاسبی میکند و اصولا به اغلب امور، نگاه سیاستزده دارد! خانم «ش. م» اگر آنهمه دوستدار طبیعت و زمین و هوای پاک است که در عکس مذکور از خود نشان داد، چرا هیچ وقت راضی نشد منباب گرد و غبار جنوب، جنوبغرب و غرب کشور یا آلودگی هوای همین تهران، تذکری به همکارش یعنی خانم «م. الف» بدهد؟! اقلا در آن مقاطعی که هوا در بسیاری از شهرهای ایران، پس بود لیکن رئیس وقت سازمان محیط زیست، در کشور بیگانه، دنبال سود سیاسی از برجام برای همحزبیهای خود بود!
۱۰- آقای قاضی! در حوزهی مسائل زیستمحیطی، واقعیت آن است که این ما هستیم که باید گریبان دولت اعتدال را بگیریم. آیا با انتشار یک عکسپست مسئلهدار از حاشیهی اربعین حسینی در پوشش علاقه به محیط زیست، میتوان بر این حجم عظیم از قصور و تقصیر دولت اعتدال دربارهی آب و هوای کشور، سرپوش گذاشت؟! عجبا! حتی شبهکارهایشان در این عرصه نیز، به معنای واقعی کلمه «شبهکار» است! چیزی در مایههای یک شو! یا یک نمایش! به بهانهی دفاع از تنفس سالم شهروندان، همین خانم «م. الف» تا میتوانست بر فرق بنزین تولید داخل، چماق بلند کرد و با دسترنج کارگر ایرانی این حوزه، همان کردند که با قلب راکتور اراک! طرفه حکایت اینجاست که در مقاطع متعدد، دروغ بزرگشان مبنی بر آلوده بودن بنزین تولید داخل، ثابت شد! کمی بعد معلوم شد که در ورای آن دروغ وقیحانه، پای سود اقتصادی کلان در میان بوده است! از این هم گذشتیم و ناگهان دیدیم که به بهانهی حفاظت از محیط زیست، جاسوسپروری هم میکنند! تقریبا همهی مواردی که برشمردم، به تأیید قوه هم رسیده، لیکن قسمت خندهدار و شاید هم گریهدار ماجرا اینجاست؛ تعویض جای شاکی و متهم، در دادگاهی که باید فریادرس مظلومان باشد! این مهم را میتوان به خانم «ش.م» هم تسری داد! آیا این دولتزن که ایدهی مشکوک «عقیم کردن کارتنخوابها» فقط یکی از درافشانیهای او در عرصهی مسائل اجتماعی است، چه زمانی باید در دستگاه قضا، پاسخگوی رفتار و گفتار خود باشد؟! واقعیت آن است که پشتبند لفظ «آشغال» کوهی از زباله وجود داشت! زبالهی بیمبالتی، زبالهی دروغ، زبالهی سیلی بر صورت کارگر ایرانی، زبالهی تحریم تولید داخل، زبالهی درد مردم به من چه، زبالهی مگسخصلتی و زبالهی عقیمسازی!
۱۱- آقای قاضی! با اینهمه دلیل و بیّنه، نپذیرفتن هیچ کدام از اتهامات مطروحه، حق مسلم حقیر است! در نهایت، پناه به خدا میبریم از دست این دولت، آنجا که جمهور، تو چال است و رئیسجمهور، توچال!
بسمالله الرحمن الرحیم
.
.
.
اینستاگرام حسین قدیانی
و اعوذ بالله من التوچال الرئیس…
سلام حسین جان
هر کدوم از اینها رو کی گفتی، به عنوان یک دادخواست جداگانه بنویس در مقام شکایت و الا تمام مواردی که از افاضات این دولت گفتی رو همه میدانند؛ مردم و دستگاه قضا و موافق و منافق و مخالف!
«پناه به خدا میبریم از دست این دولت، آنجا که جمهور، تو چال است و رئیسجمهور، توچال!»
به نظرم خودت آشغال خوبی هستی!
سلام…