تلویزیون علیه تلویزیون!

ح‌سین ق‌دیانی:

درباره‌ی ماجرای پویول، همه حرف می‌زنند و همه حرفی هم می‌زنند الا خود تلویزیون! اصل این بی‌توجهی رسانه‌ای که پسوند «ملی» را یدک می‌کشد، از مصائب بزرگ عصر ماست! تأیید می‌کنید لابد که فقط هم بحث پویول نیست! اساسا صدا و سیما عقب است؛ از مردم، از اخبار، از واقعیت‌ها، از حاشیه‌ها و از همه چی! مثل حادثه‌ی کازرون یا کامیون‌داران! و شایعه‌ها دقیقا از همین عقب‌ماندگی تلویزیون، پر و بال مضاعف می‌گیرند! قبلا هم به کرات نوشته‌ام که خوب است صدا و سیما، احساس مسئولیت بیشتری در قبال مخاطب خود داشته باشد! این البته فقط یک ور بحث است! ور دیگر بحث، کج‌سلیقگی‌های دامنه‌دار تلویزیون است و علاقه‌ی عجیب و غریبش به درآوردن لج مردم، مثل ربنای شجریان، مثل ملک‌مطیعی، مثل ۴۰ سال سانسور بی‌دلیل حشمت مهاجرانی و صدالبته مثل همین که مُصر است تحت هیچ عنوان، تماشاگران پرشور ایرانی بازی‌های ایران در جام جهانی را نشان ندهد، حتی وقتی بندگان خدا، ولو با غیرمتعارف‌ترین ظاهر ممکن، سرود ملی جمهوری اسلامی را فریاد می‌زنند! واقعیت آن است که رسانه‌ی ان‌شاءالله ملی، استادتمام فرصت‌سوزی است! یک بحث دیگر، نگاه ابزاری تلویزیون است! زن و دختر بدحجاب را در راه‌پیمایی ۲۲ بهمن یا روز انتخابات، حتی از مادران شهدا هم زودتر و بیشتر نشان می‌دهد لیکن همین جماعت را در صورتی که تماشاگر بازی تیم ملی باشند، در مقام عمل، هم نااهل می‌داند و هم نامحرم! خب! سر همین مسائل است که مردم، عدم حضور پویول را عین آب خوردن به موی او ربط می‌دهند! به خصوص که خود پویول هم روی همین نکته اذعان داشته باشد! من در متن‌های قبلی نوشتم که صدا و سیما خودش باید در این قبیل مسائل، قبل از همه ورود کند تا با مدد از شفاف‌سازی، جلوی پیشروی شایعات را بگیرد! گذشته از این‌ها، واضح است میان عادل و مدیران، اختلافاتی وجود دارد! من همواره از نظم و نسق سازمان، دفاع کرده‌ام و حتی این را هم فراوان نوشته‌ام که مجریان باید حد و اندازه‌ی خود را نگه دارند لیکن بحث دیگر این است؛ تا کی باید دود این بگومگوها در چشم مردم برود؟! اگر واقعا درباره‌ی پویول، بحث پول درمیان است- گزاره‌ای که قبلا هم احتمالش را نوشته بودم- اصلا چرا آمد ایران؟! و اگر بحث پول اضافه بر قرارداد در میان است، چرا این‌ها را به مردم توضیح نمی‌دهند؟! اضافه بر قراردادش را کاری ندارم ولی رسم است در همه‌ی برنامه‌هایی از این دست که ستاره‌هایی از قبیل پویول برای حضورشان پول می‌گیرند! آیا تلویزیون، این مسئله‌ی بدیهی را بعد از آمدن پویول به ایران فهمیده؟! آیا رقمی یا احیانا کل مبلغ قرارداد را به پویول داده؟! آیا بعد از نشستن طیاره‌ی حامل پویول، متوجه شده که کشور در تحریم اقتصادی است و مردم در تنگنای معیشتی؟! واقعا مردم خودمان در ورای این سئوالات، چه پاسخی یا بهتر بنویسم؛ چه نمره‌ای به مدیریت سازمان می‌دهند؟! عموم مردم دنیا که متوجه این آبروریزی شده‌اند، چه؟! حقا که در عصر گل به خودی به سر می‌بریم! نه! «گل به خودی» نقد پارتی‌بازی در صدا و سیما نیست! مع‌الاسف، هم مجری غیرحزب‌اللهی و هم مدیر حزب‌اللهی، کرارا از پارتی‌های خود استفاده‌ها کرده‌اند! اگر عادل، پشت پورمحمدی مخفی می‌شود، مدیر کارنابلد هم که هیچ حواسش به احتیاج مبرم آبروی صدا و سیما به عنصر شفاف‌سازی و اقناع مخاطب نیست، پشت جناب حداد مخفی می‌شود و اگر نه، پشت آقای ضرغامی و اگر نه، پشت پارتی سوم! و فردوسی‌پور هم دقیقا همین کارنابلدی‌ها را می‌بیند که مدام می‌تازاند! و چرا نتازاند؟! این همه را نوشتم لیکن ادامه‌ی سخن را، باز هم بر مدار حق می‌رانم! گرداندن رسانه- آن‌هم رسانه‌ی ملی!- و چرخاندن برنامه- آن‌هم برنامه‌ی جام جهانی!- حتما خرج دارد! هیهات! پول ملت، در هزینه‌ی دعوت از ستاره‌ی انصافا قابلی چون پویول، حرام نمی‌شود، ولو آن‌که مبلغ قابل توجهی باشد! پول ملت آن‌جا حرام می‌شود که تو به مدیر ناکارا یا کارمند کارنابلد، مجبوری هر ماه، حقوق بدهی، ولو یک قِران! پس جوک اصل کاری این‌جاست؛ به میل و تمنای توده‌ی مردم که می‌رسد- من‌جمله علاقه‌ی عمومی به دیدن پویول در برنامه‌ی کذا- رسانه‌ی ملی متوجه عدل علی می‌شود لیکن عمرا این حضرات عاشق بیت‌المال را در حال تشر به برادران رئیس‌جمهور یا معاون اول ببینی! و در این‌باره، برنامه‌ای ببینی! پول پویول، از آن‌جا که مردم را پای تلویزیون خودمان نگه می‌دارد و رسانه‌ی ملی را جذاب‌تر می‌کند، دیر یا زود به بیت‌المال برمی‌گردد اما خانه‌ی شیخ‌حسن روحانی یا ویلای عباس آخوندی، کی به بیت‌المال برمی‌گردد؟! و کجا هستند در این قبیل مواقع، مدیران علوی‌تبار رسانه‌ی مثلا ملی؟! و کو برنامه‌ی‌شان؟! اصول‌گرایان حاکم بر تلویزیون، بی‌خود ژست نگیرند! حضرات اگر خیلی طالب مراقبت از بیت‌المال بودند، چرا به عدالت‌خواهی تشکل دانشجویی خواهان بازپس‌گیری ویلای سرلشکر فیروزآبادی، هرگز ضریب شایسته‌ای ندادند؟! نکند بیت‌المال فقط آن‌جا بیت‌المال است که در ورایش، رضایت و شادمانی مردم را در پی دارد؟! نه! پول من در جیب پویول نیست اما سهم من از بیت‌المال حتما در حقوق آن مجری و مدیر و کارمندی هست که دست در دست هم، شوی مضحک روزهای اخیر را باعث شدند! و اما خوب می‌دانم که نوشتن حرف حق، جز تراشیدن دشمن، سودی برایم ندارد! لیکن قلم من، همین است! من، نان‌خور اداره‌های جمهوری اسلامی نیستم، بل‌که سرباز اراده‌های انقلاب اسلامی هستم! برای قلم من، نه آستان قدس، نه امام‌جمعه‌ی مشهد، نه صدا و سیما، نه دولت و مجلس و قوه‌ی قضا و با عرض معذرت، نه توی بچه‌حزب‌اللهی می‌توانی تعیین مسیر کنی! که چه بنویسم و چه نه! با زنگ و پیام و پیامک و دایرکت، خیال‌تان جمع که قلم من، رام نمی‌شود! در کشوری که به قول رهبرش، روی گنج نفت و گاز خوابیده، هزاری هم در تحریم باشیم، زشت است و وقیح است و بالاترین بی‌آبرویی است که برداریم بگوییم؛ «بحث پویول، پول بود!» والله اگر همان موهای کاپیتان کهنه‌کار بارسا را بهانه می‌کردند، بهتر بود! آن را یک‌جای اصول و ارزش‌های البته در این‌جا من‌درآوردی‌مان می‌گذاشتیم ولی چه کنیم با این ۲ ذهنیت افکار عمومی که اولا «آیا ما این‌قدر در حوزه‌ی اقتصاد، بدبخت و بی‌چاره و ندار و افلیج و گدا شده‌ایم که بی یا حتی با وجود اسپانسر هم قادر به تأمین پول دعوت از پویول در یک برنامه نیستیم؟!» و ثانیا «آیا ما این‌قدر در حوزه‌ی مدیریت، بدبخت‌تر و بی‌چاره‌تر و ندارتر و افلیج‌تر و گداتر شده‌ایم که با علم بر فقر مالی، اسطوره‌ی بااخلاق، جهانی و محبوبی چون پویول را دعوت می‌کنیم و بعد اما به برنامه‌ی مذکور راهش نمی‌دهیم؟!» الساعه چه فکری می‌کند پویول درباره‌ی ما؟! و اقتصاد ما؟! و مدیریت ما؟! و فرهنگ ما؟! و صدا و سیمای ما؟! و اساسا نظام ما؟! شگفتا! در کشوری که «حقوق‌های نجومی» بحث متداول آن است و ویلاهای مسئولانش، الحمدلله، هم لشکری است و هم کشوری و هم ولایتی است و هم غیرولایتی، به پول پویول که می‌رسد، ناگهان همه‌ی حضراتش می‌چپند زیر لحاف‌کرسی خانه‌ی شهید رجایی! که زنده باد مراعات بیت‌المال! و گرم باد مستضعف‌نوازی! چه کسی را مسخره کرده‌اید آقایان؟! پویول را، مردم را و یا خودتان را؟! نه! لطف کنید و مزاحم حریت و آزادگی این قلم نشوید! ترس من از دشمن‌تراشی نیست؛ از ننوشتن حرف حق است! و بی‌احترامی هم در نوشتن متن «مدیرِ برعکس» نیست؛ در بی‌حرمتی صدا و سیما به خودش است! و به نظم و نسق خودش! فاش می‌گویم؛ فرقی میان فردوسی‌پور و مدیران رسانه‌ی کاش ملی، قائل نیستم الا در چند تار ریش! این وسط، اشتباه بزرگ جوان انقلابی در آن است که توهم بزند واقعا بحث پول درمیان بوده! بحث اما همان است که بود؛ صدا و سیما اساسا «سازمان» نیست! بی‌خود مایه از عدالت و پول ملت و بیت‌المال، نگذارند برای ما! «پول» هست، زیاد هم هست؛ آن‌چه نیست «مدیریت» است!

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. حسین قدیانی می‌گوید:

    بسم‌الله الرحمن الرحیم
    .
    .
    .
    اینستاگرام ح‌سین ق‌دیانی

  2. حسین قدیانی می‌گوید:

    مدیرِ برعکس!

    اعتقادم به این‌که «جمهوری اسلامی» بزرگ‌ترین ثمره‌ی «انقلاب اسلامی» است، سر جای خود محفوظ اما این‌که گاهی به هزینه‌ی خریدن فحش بعضی رفقای حزب‌اللهی، سخن از تقابل «اداره‌های جمهوری اسلامی» و «اراده‌های انقلاب اسلامی» می‌گویم، یکی هم از ورای همین است؛ قریب ۲ شبانه‌روز است که از لغو حضور کارلوس پویول در تلویزیون می‌گذرد و یکی در آن قبرستان رسانه‌ی مثلا ملی نیست که به مردم، توضیح دهد! سئوال می‌پرسم؛ روابط عمومی صدا و سیما، چند تا کارمند دارد؟! روابط عمومی شبکه‌ی ۳ چی؟! آیا کورند و نمی‌بینند که این موضوع، چقدر بازتاب پیدا کرده؟! آیا می‌میرند یک خط توضیح بدهند که بحث موی پویول بوده یا پول بیشتر یا اساسا با اساس این هزینه مخالف هستند حضرات؟! اگر این است، که اصلا چرا بنده‌ی خدا را دعوت کردند؟! اگر این نیست، پس چیست؟! عدم هماهنگی عادل با مدیران؟! دفاع از نظم و نسق سازمان؟! همان بحث مو؟! می‌بینید رفقا! چوب خوردن اراده‌های انقلاب اسلامی از اداره‌های جمهوری اسلامی، سر همین چیزهاست! و این‌که ما باید حتی به‌خاطر کاپیتان کهنه‌کار بارسا هم فحش بخوریم! حالا می‌فهمید چرا مردم معتقدند؛ «در صدا و سیما، رابطه بر ضابطه، برتری دارد»؟! اگر مدیر روابط عمومی تلویزیون و‌ یا بگو شبکه‌ی ۳ بر مبنای شایسته‌سالاری گزینش شده بود، آیا باز هم این همه سکوت می‌کردند هم‌کاران زیرمجموعه‌اش؟! شگفتا! دریغ از یک خط شفاف‌سازی! آن‌وقت شاکی هستیم از ملت که چرا ماهواره می‌بینند! بگذار حرفم را شفاف‌تر بزنم؛ مردم و دغدغه‌های کوچک و بزرگ‌شان و مسئله‌های زرد و سرخ‌شان، اندکی برای مدیران اصول‌گرا اهمیت ندارد! آن‌ها اگر در انتخابات هم رأی نیاورند، باز با انتصابات سر پست و سمت‌شان هستند! پس چرا حرفه‌ای کار کنند؟! پس چرا مهم باشد برای‌شان همین بحث پیش آمده؟! هزاری هم ملت را آدم حساب نکنند، خدا برکت بدهد به حکم! لیکن «طی این احکام» هرروز دارند مردم، شاکی‌تر می‌شوند! نمی‌شوند؟! چند روز پیش، یکی از مدیران همیشه مدیر صدا و سیما برداشت گفت که «احتمال دارد بازی ایران و اسپانیا پخش نشود!» و خودت حدس بزن سیل کامنت‌ها را! و جهت‌شان را! وقتی در صدا و سیما، یکی با کوپن حداد و دیگری با پارتی لاریجانی و آن دیگری با سهم ضرغامی و آن یکی دیگر با برگ پورمحمدی می‌چپند آن تو، پس گرم باد دم کسانی که زیر هر تابوتی، حق این رسانه‌ی نارسا را کف دستش می‌گذارند! شب‌جمعه‌ی‌تان رنگی، اصحاب تلویزیون! خواب هفت‌پادشاه ببینید! و البته گاهی «مدیر» را برعکس بنویسید تا ثمره‌ی کارتان را با وضوح بیشتری ببینید!

  3. حسین قدیانی می‌گوید:

    علی و عادل

    در متن‌هایی که اخیرا در نقد عدم وجود نظم و نسق در صدا و سیما و از سر خیرخواهی نوشتم، قطعا منظورم کلیت مدیریت سازمان بوده، نه مدیر جوانی که تازه چند ماه است مسئول شبکه‌ی جذاب و در عین حال پر از دردسر ۳ شده! از قضا، شنیده‌های موثقم حاکی از استعداد بالا، ذوق خوش و توان خوب او در انجام بهتر این مسئولیت خطیر است! مدیر جوانی که خوب می‌دانم با چه فشارهایی و چه تنگ‌نظری‌هایی مواجه است! کاش عوض دخالت بی‌جا و بی‌مبنا در کار او، اجازه دهند که با آرامش خیال، وظایفش را انجام دهد! شگفتا! شنیده‌ام که او نیز، کم و بیش موافق آن گزاره‌هایی بوده که من نیز در مطالبم به آن اشاره کرده‌ام لیکن امان از این را بکن‌ها و آن را نکن‌ها! در همین ماجرای مدنظر، فکر می‌کنم اگر بنده‌ی خدا را زیر منگنه نمی‌گذاشتند و چند و چون تعامل با مجری را به خود او می‌سپردند، خیلی بهتر موضوع پویول را مدیریت می‌کرد تا هرگز این آبروریزی حادث نشود! کاش اگر به جوان‌ها پست می‌دهیم، واقعا هم به آنان اعتماد داشته باشیم و کم‌تر اذیت‌شان کنیم! بلاشک جوانانی چون #علی_فروغی را از جمله‌ی مأنوس‌ترین‌ها با روح حاکم بر نوشته‌هایم می‌دانم! گذشته از همه‌ی این‌ها، به عنوان فردی که هنوز با سنین پیری فاصله دارد، حمایت از مدیران جوان را به طریق مضاعف، وظیفه‌ی قلم خود می‌دانم! باور کنیم نسل جدید مدیران کشور، بیش از قدمای خود، دغدغه‌مند اسلام و انقلاب و اصول و ارزش‌ها و پرهیز از ول‌خرجی و مراقبت از بیت‌المال هستند لیکن به سبب جوانی، مدام خواهان طرح نو، ایده‌ی جذاب و حفظ و بسط مخاطب خود هستند! اگر اجازه می‌دادیم همین ماجرا نیز، دقیقا با همان نگاه مدیر جوان شبکه‌ی ۳ پیش می‌رفت، قطعا هزینه‌ی کم‌تری داشت! هم برنامه‌ی پویول پخش می‌شد، هم به وقتش و از راهی حرفه‌ای‌تر- که منجر به قهر و قهرکشی نشود!- با تخطی مجری برخورد می‌شد! هر چند که به جد معتقدم؛ «دعوت از ستاره‌هایی چون پویول- اگر ذیل نظم و نسق سازمان صورت گیرد و با حساب و کتاب- حتما از کارهای مثبت مجری قابلی چون #عادل_فردوسی_پور است!» بلاشک رماندن او نیز به صف ضدانقلاب، کار شایسته‌ای نیست! اگر عقلی برای مدیران جوان خودمان قائل هستیم، لاجرم باید حل مسائل را هم از خودشان بخواهیم! در برجام که نشد، ولی به شرط عدم مداخله‌ی بی‌دلیل، این‌جا می‌توان شاهد یک بازی برد- برد بود! صدالبته بدان شرط که هر کسی- از مدیر گرفته تا مجری- وظیفه‌ی خود را درست انجام دهد! اگر در «روزگار جنگ» از اعتماد به مدیران جوان خود ضرر نکردیم، در «جنگ روزگار» هم ضرر نخواهیم کرد!

  4. فرزند شهید می‌گوید:

    کاملا منصفانه و منطقی…

  5. ناشناس می‌گوید:

    احسنت!

  6. حسین قدیانی می‌گوید:

    بازتاب لغو برنامه‌ی اسطوره‌ی بارسا

    پویول هم مثل برجام می‌ماند؛ نفهمیدیم کی آمد، کی رفت و اساسا دستاوردش چه بود! در همین رابطه، بعضی مشاهیر، جملاتی گفتند که در ادامه می‌خوانید.
    جمشید مشایخی: احتمالا از ایران بروم!
    حسن روحانی: بگذارید یک کارلوس پویول برای مردم بماند!
    علم‌الهدی: حجاب زن پویول از حجاب سوفیا لورن و شکیرا بهتر، ولی از حجاب کیم کارداشیان و جنیفر لوپز زننده‌تر است!
    سعید جلیلی: در آلماتی ۲ چیزی تا حضور CR7 فاصله نداشتیم!
    کاترین اشتون: برنامه‌ی تو که لغو نشده سعید؟!
    صادق زیباکلام: ۹ شوال، سال‌روز فتح قلعه‌ی خیبر را به همه‌ی بازماندگان این حادثه، تسلیت می‌گویم!
    حسین شریعتمداری: اسنادی داریم که نشان می‌دهد موهای پویول، توسط هم‌شیره‌ی جرج سوروس، فر شده است!
    جواد خیابانی: چون پویول، ستاره‌ی بارسلونا است، پس بارسلونا باشگاه پویول است!
    علی مطهری: خال روی بازوی پویول، تقصیر حرف‌های احمدی‌نژاد است در مناظره!
    قاضی‌زاده: تا قبل از دولت اعتدال، پویول کاملا کچل بود!
    عراق‌چی: با رفتن پویول، مذاکرات را با اینی‌یستا ادامه می‌دهیم!
    نوبخت: ریشه‌ی این مسئله، به دولت قبل برمی‌گردد!
    عفت مرعشی: اگر دوباره پیکه لایی خورد، جدایی‌طلبان باسک بریزند در خیابان‌ها!
    محسن رضایی: پویول، پیکه و ژاوی را من قبل از والفجر مقدماتی و در پادگان ولی‌عصر کشف کردم!
    برلوسکونی: حتی مرا هم محسن رضایی کشف کرده! بعد از مجنون، در سوسن‌گرد!
    ولایتی: اقلا یک‌سوم از مساحت ویلای پویول، مسیحیه است!
    رئیس بانک مرکزی: حتی موهای پویول هم فقط یک حباب است!
    حداد عادل: کامپیوتر ما، نرم‌افزار پویول را نداشت!
    استاد قرائتی: هدف پویول از سفر به تهران، زیارت شاه‌عبدالعظیم بود!
    خسرو معتضد: تیمسار خسروانی، ارتشبد نصیری، مارگارت تاچر، عمه‌ی پیکه و پدربزرگ پویول، در کمبریج با هم هم‌کلاس بودند!

  7. ناشناس می‌گوید:

    سلام…

  8. حسین قدیانی می‌گوید:

    کدام صدا؟! کدام سیما؟!

    کیستند مدیران صدا و مردان سیما؟! شرح می‌دهم برای‌تان؛ سرور مدیران اهل بهشت! از کارلوس، پویول‌تر! از جرارد، پیکه‌تر! از پنکه، مدورتر! از کولر، خنک‌تر! دردانه‌هایی که با پیامک مردم، هر شب، کاسبی میلیاردی می‌کنند اما به پولی جهت رضایت ملت که می‌رسد، مراقب بیت‌المال می‌شوند! از علی، عادل‌تر! و از حداد هم! از بهشت، باصفاتر! و از شداد هم! مصلحت هست که پیش خاتمی بنشینند ولی مصلحت نیست که اقلا من‌باب رضایت مردم، ربنای استاد را پخش کنند! رد شدگان از سوراخ سوزن! و گیر کردگان در در دروازه! از عابد، زاده‌ترند! و از فنونی هم! خلبان شدند، زودتر از قالیباف! ملوان شدند، زودتر از زبل! اخبار را به موقع پوشش نمی‌دهند، که می‌دهند! مانع آبروریزی نمی‌شوند، که می‌شوند! جلوی گرایش ملت به ماهواره را نمی‌گیرند، که می‌گیرند! تعامل با مجری را بلد نیستند، که بلد هستند! چه کسی، ملک را مطیعی کرد؟! صدا و سیما! چه کسی محسن را رضایی کرد؟! صدا و سیما! چه کسی کازرون را درست کرد؟! صدا و سیما! چه کسی باعث شد کامیون‌داران به بی‌بی‌سی پناه نبرند؟! صدا و سیما! ۷ تیر ما چند تا شهید داشتیم؟! ۷۴ تا! ۷۲ تا بعلاوه‌ی صدا و سیما! صدایی خوش‌تر از داود! سیمایی زیباتر از یوسف! اف بر ما که زلیخا نیستیم! زلیخا اگر ماتیک را هم جگری بزند، روز ۲۲ بهمن یا روز انتخابات، جگر صدا و سیما می‌شود، ولی همین زلیخا اگر برود کازان، مراقب است صدا و سیما که مبادا چیز شود! جیز شود! پس بیاییم در مدح رسانه‌ی ملی، مدیحه بسراییم! همان جا که وقتی هاشمی مرد، تکریم را با تقدیس، عوضی گرفت! ناگهان رفسنجانی شد الگوی ولایت‌مداری! چقدر غریبیم ما! چقدر بی‌صدا هستیم! چقدر بی‌سیماییم! والله خوب شد قبل از انقلاب، اگر چه تلویزیون بود، لیکن صدا و سیما نبود و الا خمینی عمرا پیروز می‌شد! کاش زیر تابوت من هم، اعلام برائت شود از این رسانه‌ی نارسا! هیهات! دروغ فقط این نیست که اصلاح‌طلبان بگویند؛ «موی پویول بوده!» به عدد هر پیامک، صدا و سیما دارد دروغ می‌گوید! و به عدد هر خبر! من با خاتمی بنشینم، می‌شوم فتنه‌گر، اما خودشان مصلحت است! من در پیجم عکس ابطحی را بگذارم، باید جواب‌گوی مخاطبم باشم، ولی تلویزیون مصلحت است! پس با عرض معذرت، فتنه، خط قرمز نیست! خط قرمز، مدیریت است! مردم، ابطحی را بیشتر می‌خواهند یا ربنای شجریان را؟! چندچندید با خودتان آقایان؟! پول پویول را که دادید؛ اقلا می‌گذاشتید بیاید در برنامه! دیگر حتی ما هم شما را باور نداریم! ما از شما بدمان می‌آید! بیشتر از آن‌که شما از ما بدتان می‌آید!

  9. ناشناس می‌گوید:

    واقعا صدا و سیما مدام در حال هزینه‌سازیه! اونم بی‌خود و بی‌جهت! خبری از روابط عمومی و پاسخ‌گویی به ابهاماتم که اصلا نیست، فقط یه هیاهوی الکی ایجاد می‌کنن و انگار نه انگار که باید توضیحم بدن! یا رومی روم یا زنگی زنگ…

  10. شعله‌زرد می‌گوید:

    جمهوری اسلامی…

  11. ناشناس می‌گوید:

    آقای نوبخت!…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.