خانه‌ی پدری

هم چند سال پیش که مادر سردار سلیمانی به رحمت خدا رفت و هم چند هفته‌ی پیش که پدر ایشان، چند تایی عکس در فضای مجازی از خانه‌ی پدری حاج‌قاسم منتشر شد که عجیب ساده بود! به نسبت روزگار امروز که کیلومترها آن‌طرف‌تر از سادگی! و اما آیا برای قاسم سلیمانی سخت بود که دستی بر سر خانه‌ی پدری خود بکشد یا اصلا و اساسا آن را تبدیل به احسن کند به قول قدیمی‌ها؟! من در شماری از مدیران و مردان نظام مقدس جمهوری اسلامی، نوعی عمد و اصرار می‌بینم که زندگی خودشان و نزدیکان‌شان، حتی از پایین‌شهری‌ها هم پایین‌تر باشد! لباسی که می‌پوشند، ماشینی که سوار می‌شوند، خانه‌ای که می‌نشینند و غذایی که می‌خورند! البته این، فقط قصه‌ی سرداران و سرآمدان نیست! سربازی را می‌شناسم که حتی جامه‌ی جهاد با تکفیری‌ها را نیز با پول شخصی خود تهیه می‌کند تا ولو همین اندازه‌ی قلیل، کمک کرده باشد به بیت‌المال! بی‌خود که خداوند «محسن حججی» را عزیز نمی‌کند! بی‌خود که «قاسم سلیمانی» محبوب نمی‌شود! خیلی راحت می‌توان ناظر بر بعضی دزدی‌ها و کیسه‌دوزی‌ها و بخوربخورها، تند شد و انگشت اتهام را متوجه اصل نظام کرد و سیستم را معیوب خواند اما به این سیستم و این نظام و این ولی فقیه، چه کسی می‌تواند ادعا کند که از قاسم سلیمانی نزدیک‌تر است؟! اگر ندیده‌اید، بروید خانه پدری سردار را با یک جست‌وجوی ساده در فضای مجازی پیدا کنید! زندگی در این خانه‌ها ارزش است! ارزش ساده‌زیستی! اتفاقا مردان بزرگ در خانه‌های ساده و معمولی بهتر رشد می‌کنند و بیشتر الهی می‌شوند! چند روز پیش، چند کوچه آن‌طرف‌تر از حرم منور و مطهر حضرت ابوتراب، رفتم و خانه‌ی امام خمینی در نجف را دیدم! دقایقی که در آن خانه‌ی ساده و باصفا گشتی زدم، بی‌اختیار یاد این بیت افتادم؛ «غلام همت آنم که زیر چرخ کبود، ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است»! آری! گاه هست که هنر، در نداشتن است، نه داشتن! و در نخواستن است، نه خواستن! و خدا عاشق بندگانی این‌چنین است که هرگز زرق و برق دنیا، اسیرشان نکند! دقایقی بعد، قدم‌زنان رفتم و رسیدم وادی‌السلام! و بالای مزار آیت‌الله قاضی! و خوب که نگاه کردم، دیدم اگر دنیا را نخواهی و اگر مظاهر دنیا در برابرت، پشیزی ارزش نداشته باشد، خدا چنان ابواب نعمات معنوی را به رویت می‌گشاید که بشوی آن عارف نامی! که بشوی آیت‌الله بهجت! که بشوی حضرت امام! که بشوی حضرت آقا! که بشوی قاسم سلیمانی! تو گویی راز گرفتن حکمت‌های خدا، در وهله‌ی اول، همین بی‌اعتنایی به دنیا و مافیهاست! تو اگر قدرت این را داشته باشی که دنیا دلت را نبرد، خداوند دلت را خواهد خرید! و دلت را خواهد برد! پس در کنار دولت‌مرد نجومی‌بگیر، کسانی هم هستند که نجومی، ساده زندگی می‌کنند! و از قضا، نماینده و آدم و مرد و مدیر برآمده از نظام ما، همین افراد دسته‌ی دوم هستند! شما فرزند کدام مدیر نجومی‌بگیر را مدافع حرم دیده‌اید؟! و کدام مدافع حرم را نجومی‌بگیر دیده‌اید؟! دفاع از حریم امن و امان و امنیت کشور و متوقف نگه داشتن دشمن در همان سنگرهای ابتدایی که پیشکش‌شان؛ شما بگویید کدام مدیر نجومی‌بگیر را در مقاطع حساس و میادین سخت دیده‌اید؟! آری! دل جماعت اگر با نظام صاف بود و اگر با امر و نهی حضرت آقا صاف بود و اگر واقعا برآمده از مکتب ولایت فقیه بودند، آیا باز هم راضی به حقوق و مزایای آن‌چنانی می‌شدند؟! و آن‌وقت آیا انصاف است که ناظر بر این بریزوبپاش‌ها، برداریم و خود نظام را بزنیم؟! اصلا نظام چیست؟! و کیست؟! و کجاست؟! و چقدر اختیار دارد؟! بله! بر نظام فرض است که با مظاهر فساد و تبعیض و رانت، مقابله‌ی جدی کند و حتی اگر بر فرض، آن مفسد و آن اهل تبعیض و رانت، از علاقمندان خودش بود، جدی‌تر مقابله کند لیکن یک سئوال؛ برادر آقای رئیس‌جمهور یا برادر معاون اول ایشان، سیر و سفر در کدام تفکرات و کدام مکاتب می‌کنند؟! و آیا غیر از این است که اگر به ایشان، خانه‌ی پدری سردار سلیمانی را نشان دهی، بردارند بگویند؛ «ای بابا! دوره‌ی این‌جور زندگی‌ها و این‌جور خانه‌ها گذشته»؟! و مگر نه آن است که افرادی از این دست، عمده‌ی کنایه‌ی‌شان و عمده طعنه‌ی‌شان، متوجه همان افکاری است که پیش از همه امام داشت و امروز هم بیش از همه، حضرت آقا دارد؟! بگذارید خیلی راحت‌تر بپرسم؛ نسبت حسین فریدون با ولایت فقیه چیست؟! و با خون شهدا چیست؟! و با وصیت‌نامه‌ی شهید مدافع حرم چیست؟! آن‌وقت شگفتا! ولی فقیه و خون شهدا و وصیت‌نامه‌ی شهید مدافع حرم باید پاسخ‌گوی رفتار و گفتار برادر همان رئیس‌جمهوری باشد که نه منتخب حکومت، بل‌که منتخب اکثریت حالا بگو شکننده‌ی ملت است! قبول کنیم ما مردم هم مقصریم! راقم این سطور، شهره به تندترین نقدها حتی علیه حکومتی‌ترین نهادهای نظام است اما قبول کنیم ما مردم هم مقصریم! آنجا که هنگام رأی، دقت لازم را نداریم و زمام آینده‌ی خود را می‌سپاریم دست ۴ تا سلبریتی بی‌سواد! آنجا که طمع می‌کنیم و بی‌تحقیق، اعتماد می‌کنیم به مؤسسات مالی غیر مجاز! گیرم بانک مرکزی که رئیس آن را رئیس‌جمهور منتخب من و شما معین می‌کند، در انجام تکالیف نظارتی خود بر مؤسسات مالی سستی کرده اما آیا اساس این کار درست است که ما در تصور یا توهم مقداری سود بیشتر، فریب این فریب‌کاران را بخوریم؟! باز هم بله! هر حق خورده‌شده‌ای باید به صاحب حق برگردد و قوه‌ی قضا باید در این میدان، جدی‌تر عمل کند لیکن ما خودمان هم، کم تقصیر نداریم! آنجا که به کاخ‌نشین‌ها رأی می‌دهیم و اما ۲ روز بعد از انتخابات، کاخ همان کاخ‌نشینان را به نشانه‌ی مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، می‌کوبیم بر سر نظامی که خانه‌ی پدری سردار سپاه قدسش، مظهر سادگی است! آقای جهانگیری در روزهای مناظره، پرده از اوج مظلومیت دولت برداشت؛ بیزینس ۲۰۰ میلیونی پرنسس بیکار وزیر! البته مزاح فرمودند جناب نامزد صوری! مظلوم، نظامی است که حتی برای اتهامات برادر ایشان هم باید جواب پس بدهد، آن‌هم در حالی که سردارش قاسم سلیمانی است! و سربازش محسن حججی! و تمنایش از مردم؛ رأی با شناخت! و خطابش به دولت؛ پرهیز از اشرافی‌گری و تجمل و مداقه‌ی بیشتر روی بیت‌المال!

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. مهتاب می‌گوید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.