چقدر زیبایی؛ خدا می‌داند!

وطن امروز ۱۷ آبان ۱۳۹۶

با این زانوی خراب، همین را هم انتظار نداشتم که یک‌چهارم آخر راه را بتوانم پیاده بیایم و همین چند دقیقه پیش، از بلندای دومین پل شهر، چشمم بیفتد به گنبد و گل‌دسته حرم آقا؛ «السلام علیک یا اباعبدالله»! این‌جا قیامت است! همه هستند! حتی غایبان! دل آدمی‌زاد این‌جاست و کدام قلب است که این‌جا نتپد! چند دقیقه‌ای زل زدم به آن افق طلایی و اینک پایین پل، گوشه‌ای نشسته‌ام به این متن که با این خستگی، لابد بیشتر از چند خط نخواهد بود! هیچ‌وقت برای نوشتن متنی، این‌قدر خسته نبودم به حدی که لرزش زانوهایم را حس کنم اما هیچ‌وقت هم برای نوشتن متنی، این‌قدر مشتاق نبودم! نمی‌دانم این دریای جمعیت پیش رو را با کدام تعبیر، وصف کنم؟! حماسه‌ای است که همه حماسه‌های قبلی، پیشش کوچک است! شکوهی است که همه شکوه‌های قبلی، پیشش کوچک است! زیاد دیده بودم که آدم‌ها در جایی و در روزی، سخن با زبان اشک بگویند اما تا این حد گرم و گیرا و زلال، فقط مختص همین‌جاست… و اینجا «کربلا» است! و آخر هم همان شد که یزید و یزیدیان نمی‌خواستند! و همان شد که «عقیله بنی‌هاشم» دیده بود! واقعا هم اینجا، جز زیبایی به چشم نمی‌آید! این، عاقبت همه دین‌ستیزی‌ها و همه عاشوراستیزی‌ها و همه کربلاستیزی‌هاست! این، فرجام همه دشمنی‌ها با زیارت عاشورا و امام عاشوراست! آری! خون بر شمشیر، پیروز شد و تمام! «اربعین» به این حرارت، یعنی اولاد آدم، عاشورای «حسین‌‌ بن علی» را فراموش نکرده‌اند! از «محرم» بیش از ۲ هفته می‌گذرد لیکن هنوز باید پرسید؛ «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»؟! چقدر دسته؛ خدا می‌داند! چقدر نوحه؛ خدا می‌داند! چقدر جمعیت؛ خدا می‌داند! چقدر فدایی سیدالشهدا؛ چقدر پیر و جوان و زن و مرد؛ خدا می‌داند! چقدر اشک؛ فقط خدا می‌داند! چقدر عشق؛ خدا می‌داند! چقدر لطف و کرامت و بزرگی؛ خدا می‌داند! و فقط خدا می‌داند اینجا چه خبر است! اینجا؛ کربلا… سه روز مانده تا اربعین! دوستان همراه، صدایم می‌کنند! زانوهایم می‌لرزد اما نه اندازه دلم! اللهم ارزقنی شفاعةالحسین یوم‌الورود…

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. .... می‌گوید:

    خیلی دوست داشتم این متن رو…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.