عوض کار، خنده نشاندن بر لب گروهک نابکار!

وطن امروز ۱۵ تیر ۱۳۹۶

بدتر از این هم آیا متصور هست که سخن به‌گونه‌ای بگویی که منافقین را با آن همه سابقه در ترور و جنایت و وحشی‌گری، خوش بیاید، بدان حد که سرکرده وقیح و بی‌آبروی‌شان، از فلان موضع تو دفاع کند؟! واقعا تحریف امام و تخریب دوران امام، چرا؟! و وادادگی تا کجا؟! همین ایام، از قضا سالگرد یکی از ننگین‌ترین صفحات سیاه کارنامه منافقین است! کم کسی بود مگر آیت‌الله بهشتی؟! امامی که به جد پرهیز داشت از مدح اشخاص، در وصف «سیدالشهدای انقلاب اسلامی» اما از عنوان «ملت» استفاده کرد! حال آیا رواست جوری سخن بگویی و جوری دوران امام را و یاران غلتیده در خون امام را هدف بگیری که «سرکرده قاتلان بهشتی» برایت هورا بکشد؟! همان حرامیان که در جنگ تحمیلی و در آشکارترین خیانت ممکن، با صدام و صدامیان هم‌دست شدند علیه این خاک! همان حرامیان جلاد بی‌رحم، که نه بزرگ می‌شناختند و نه کوچک! نه عناصر تأثیرگذار و نه مردم عادی کوچه و بازار! مردی به سبب ریش یا زنی به جرم چادر، کم از تیغ منافقین گذشتند؟! گروهک نابکار، هزاران ترور در انواع و اقسام شیوه‌ها، بر انقلاب اسلامی نوپای تازه‌نفس تحمیل کردند و اینک، آیا سزاوار است سخن بر مدار خوشایند این جماعت حقیقتا عاری از شرف؟! در هر مصافی میان ملت ایران و دشمنان قسم‌خورده، آیا جز این است که منافقین، برای دشمن این مردم، خوش‌رقصی‌ها کرده‌اند؟! واقعا چه شده است بعضی‌ها را که موضع‌گیری‌شان در قبال فلان رخداد تاریخی، قند در دل منافقین آب می‌کند؟! و زبان آنها را علیه این ملت، دراز می‌کند؟! مع‌الاسف، سخنان چند شب پیش سرکرده منافقین روسیاه، نشان داد حرف را اگر دشمن‌پسند بزنیم و موضع را اگر ناجوانمردانه بگیریم، چقدر سابقه‌داران ترور را خوش می‌آید! سرکرده روسیاه منافقین البته از فتنه‌گران ۸۸ هم دفاع جانانه کرد! بگذار این را برای بار شاید صدم بنویسم که ما آن روزها، اگر چه طبق قاعده مسلم انتخابات، پذیرش رأی اکثریت را مصداق قانونگرایی می‌دانستیم لیکن همواره از «۴۰ میلیون رأی» گفتیم و نوشتیم! آری! ما معتقد بودیم فتنه، فقط فتنه علیه آرای اکثریت نیست، بلکه همه آرا را هدف دارد! و اصل و اساس انتخابات را هدف دارد! و حتی اصل و اساس نظام را هدف دارد! متأثر از دروغ بزرگ تقلب که «اسم رمز آشوب» بود، البته آن روزهای اول، خیلی‌ها معترض بودند اما وقتی دیدند و فهمیدند قصه چیز دیگری است و «انتخابات بهانه است»، صف خود را از فتنه‌گرانی که حتی به یوم‌العیار عاشورا هم رحم نکردند، جدا کردند! پس صد باره تأکید می‌کنم منظور ما از فتنه و فتنه‌گر، هرگز قاطبه هموطنانی نیستند که آن روزهای اول، اعتراضی از خود نشان دادند! منظور ما و مراد ما، جماعت وقیحی هستند که معتقد بودند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است!» از قضا چند شب پیش، سرکرده گروهک ضاله منافقین هم، از تبدیل شعار «رأی مرا پس بده» به شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» ابراز خشنودی کرد! آهای حضراتی که خود، بارها و بارها اعتراف کردید «تقلب، فی‌الواقع اسم رمز آشوب بود و واقعیت نداشت» و «اساسا سازوکار انتخابات در نظام جمهوری اسلامی، هرگز اجازه تخلف، آن هم در حد ۱۱ میلیون رأی را نمی‌دهد»، ننگ و نفرین ابدی بر شما باد که سرکرده تروریست‌ها، اینگونه از شما حمایت می‌کند! در خسران دنیا و اُخرای شما، حقا که همین بس! که قاتلان بهشتی و مطهری و رجایی و باهنر و مرد و زن کوچه و بازار، رسما بیایند وسط و این همه آشکار، حمایت‌تان کنند! و چه مضحک که بعضی از شما عنوان «خط امام» را هم یدک می‌کشید! لیکن امام شما و بزرگ شما و قائد شما و پیشوای شما، همان بود که چند شب پیش، از شعارتان حمایت کرد! و ناخواسته به همه فهماند که شما اعوان و انصار فتنه، فی‌الواقع در «خط رجوی» هستید! و اما، از ۸۸ چند سال بیاییم جلو! سلمنا آقایان! الان نه ۷۸ است و نه ۸۸ اما در همین سال ۹۶ شما چگونه در ایام تبلیغات انتخاباتی، سخن گفتید که سرکرده منافقین، اینگونه از تخریب دوران امام و تعویض شهید و جلاد، ابراز رضایت می‌کند؟! اجازه داریم بپرسیم «فأین تذهبون؟!» براستی چیست پاسخ شما در قبال این همصدایی؟! کجا می‌خواهید بروید؟! پله آخر این دشمن‌شادکنی‌ها کجاست؟! به کدام مقصد می‌خواهید برسید؟! والله، این راه را قبل از شما هم رفته‌اند! و به این مقصد، پیش از شما هم رسیده‌اند! هیهات! این حرکت آلوده، هرگز به فتح قله جدیدی منجر نمی‌شود، بلکه شما را الصاق می‌کند به قاتلان خون مطهر مطهری‌ها و بهشتی‌ها و قدوسی‌ها و رجایی‌ها و باهنرها! عوض کار، که خواسته همه ملت از شماست؛ عوض خدمت، که تمنای همه مردم از شماست؛ عوض غلبه متن بر حاشیه، که استدعای همه خیرخواهان از شماست؛ و عوض کاستن از مشکلات، که ابتدایی‌ترین تکلیف و طبیعی‌ترین وظیفه شماست؛ با مواضع کذا، خنده همراهی بر لب گروهک نابکار تروریستی منافقین می‌نشانید؟! کجا دارید می‌روید؟! این بود آنکه «اعتدال» می‌خواندیدش؟! که نفر اول منافقین، در ایام سالگرد شهادت بهشتی بزرگ، بیاید طرف شما؟! متأسفم برای این همه وادادگی! در مواجهه با کار، وادادگی! در مواجهه با دشمن، وادادگی! در مواجهه با بدعهدی دشمن، وادادگی! در مواجهه با گرفتن حق ملت و لغو واقعی تحریم‌ها، وادادگی! در مواجهه با منافقین هم وادادگی! آری! تحریف امام و تخریب دوران امام، یعنی وادادگی در قبال قاتلان خون ۷۲ تن، که سرکرده منافقین، بی‌خود شعار کسی را سردست نمی‌گیرد! این نوشته را اما تمام نمی‌کنم الا با سلامی نثار بهشتی و یارانش! آیت‌الله شهید! آنچه تو با خون خود نوشتی، شاهد باش با چه خون دلی، مشغول پاسداری از آن هستیم! با چه خون دلی…

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. .... می‌گوید:

    به نام خدا
    .
    .
    .
    با چه خون دلی…

  2. محمدامین رضایی می‌گوید:

    آیت‌الله شهید! آنچه تو با خون خود نوشتی، شاهد باش با چه خون دلی، مشغول پاسداری از آن هستیم! با چه خون دلی…

  3. پیرمرد می‌گوید:

    خداوند، آخر و عاقبت ما را ختم به خیر کند…
    نزدیک ۴۰ سال پیش، جوانی که خیلی عالم‌تر از با تجربه‌های آن دوران و این ایام بود و پاداشش را نیز با هم‌سفری با سیدالشهدای انقلاب دریافت کرد، جمله‌ای گفت که تا انقلاب جاری است، آن جمله نیز در جریان است:
    «این انقلاب به مانند موج دریا می‌ماند که وقتی به ساحل می‌خورد، هر چیزی را همراه خود می‌کند، ولی وقتی به دریا بر می‌گردد به تدریج همه را باقی می‌گذارد و نهایتا آنکه بی‌غل و غش باشد، سبک‌بال بر روی آب باقی می‌ماند».
    آری! این جمله‌ی «شهید عبدالحمید دیالمه» را، هر روز این ۳۸ سال با وجود خود حس کردم…
    این حضرات که ناقابل‌تر از این حرفها هستند؛ بزرگان آنها زنده و مرده از این انقلاب جا ماندند!
    خدایا! عاقبت ما را ختم به خیر کن…
    و بهترین دعا: «اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک…».

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ح‌سین ق‌دیانی: احسنت!

  4. حسین قدیانی می‌گوید:

    «بهشتی» زنده است؛ زنده‌تر از دهه‌ی ۶۰
    ح‌سین ق‌دیانی: با گذشت بیش از یک هفته از سال‌گرد شهادت بهشتی بزرگ، هنوز هم به ایشان فکر می‌کنم! «سیدالشهدای انقلاب اسلامی» یا به تعبیر حضرت پدر «حمزه‌ی خمینی» حقا که هم «بزرگ» بود و هم «بزرگی» می‌کرد! و حقا که در سیرت و صورت، مدیر و مدبر بود!
    القصه! خوب یادم هست روزی از روزهای اواخر دهه‌ی ۶۰ که سنی بیش‌تر از ۱۲ سال نداشتم، رفته بودم از اتوشویی سر خیابان، لباس‌ها را تحویل بگیرم! اتوشویی‌ها آن ایام، لباس‌های اتوشده را داخل کاغذ روزنامه می‌گذاشتند! در راه برگشت، ناگهان چشمم خورد به عکس فلان صفحه‌ی روزنامه که گمانم «کیهان» بود! عکس هم صفحه‌ی یک یکی از روزنامه‌های غربی؛ احتمالا آمریکایی بود که عکس یک خود را اختصاص داده بود به شهید بهشتی! حدودا هم همین ایام بود! تیرماه! ذیل عکس، توضیح کوتاهی هم روزنامه‌نگار وطنی نوشته بود که آن‌چه می‌بینید، متعلق است به فلان روزنامه‌‌ی غربی، یک‌روز بعد از شهادت دکتر بهشتی، با این تیتر وقیحانه: «بولدوزر آیت‌الله خمینی، از کار افتاد!»
    طرفه حکایت این‌جاست که به کوری چشم دشمن خبیث «بولدوزر آیت‌الله خمینی» را این روزها در نزدیکی مرزهای اسرائیل مشاهده می‌کنیم! سالم و سرحال و سرزنده! از «موشک‌های طهرانی‌مقدم» بگیر تا «سربازان رهبر عربی حزب‌الله لبنان» جملگی در حکم «بولدوزرهای آیت‌الله خمینی» هستند که خیلی فاصله‌ای با حیفا و تل‌آویو ندارند!
    این درست که «بهشتی» دیگر تکرار نشد اما الحق و الانصاف «خامنه‌ای» به خوبی توانست «خمینی» را تکرار کند! و راهش را و نامش را و یاد پر افتخارش را و پرچم مبارزه و علم جهادش را زنده نگه‌ دارد! و این درست که دشمن بواسطه‌ی منافقین کوردل، توانست «بهشتی بزرگ» را از ما بگیرد لیکن «آیت‌الله شهید» خود معتقد بود و مکرر گفته بود که «شهید، افتخار است و ما افتخار را به دست می‌آوریم، نه این‌که از دست بدهیم!» و این درست که شعار را باید «درست» سرداد، نه «درشت» و لذا ایران، هرگز پر از «بهشتی» نیست، اما کاملا درست و صحیح و دقیق و عمیق و حساب‌شده و سنجیده و عقلانی و عاشقانه می‌نویسم که «بهشتی زنده است، چون شهید زنده است»!
    آری! «بهشتی» اگر مرده بود، قریب ۴۰ سال بعد از شهادتش، این‌گونه بر قلب‌های ما حکومت نمی‌کرد! و این‌گونه بر سینه‌های مالامال از عشق امت حزب‌الله مدیریت نمی‌کرد! آن‌که مرده «بنی‌صدر» است! و البته همه‌ی آن واداده‌هایی که «تشنه‌ی قدرت» هستند اما «شیفته‌ی خدمت» نه!
    پس سلام بر بهشتی! سلام بر بهشتی! سلام بر بهشتی…

  5. خان‌باجی می‌گوید:

    اینکه برخی، خودشان را با شهید بهشتی قیاس می‌کنند، جای بسی تعجب است؛ «چراغ مرده کجا، شمع آفتاب کجا؟!»

  6. سید می‌گوید:

    آقای قدیانی!
    تفاوت مغز شما چیه با دیگران؟!

  7. حسین قدیانی می‌گوید:

    ح‌سین ق‌دیانی: رفتیم قم و جمکران، با احمدرضای عمومحسن، بامداد آدینه! نماز صبح را در «مسجد اعظم» خواندیم که بعدش «یامین‌پور» را دیدیم! کلا «وحید» را سرزده، زیاد می‌بینم در اماکن زیارتی! باری «سیدالکریم»، باری «بهشت‌زهرا» و تا کنون هم ۲ بار در قم! که این آخری به گپ و گفتی مختصر گذشت! القصه! هنوز خبری از خورشید نبود که حرکت کردیم سمت «جمکران»! احمدرضا اما با این‌که تمام راه تهران-قم را عقب ماشین خوابیده بود، باز هم واضح بود که نای بیداری ندارد! حتی وقتی از قم تا جمکران را دادم او بنشیند پشت‌ فرمان، یک آن دیدم چشمانش الان است که برود! البته احمدرضا ۳ سال مانده تا سن گواهی‌نامه لیکن رانندگی‌اش حرف ندارد! عین دست به خوابش! صدایش کردم: «کجایی؟!» درآمد: «عمو! خودت بیا بشین! ولم کنی خوابیدم!» خودم نشستم و در آخرین میدان منتهی به مسجد جمکران که لگن‌مان را نگه داشتیم، به احمدرضا پیش‌نهاد دادم برود عقب ماشین بخوابد! قبول نکرد و گفت: «ان‌شاءالله تحمل می‌کنم!» تازه داشت سپیده می‌زد! چند تایی عکس گرفتیم که یکی‌اش را پست قبل دیدید و یکی‌اش هم همین بالا! خودم هم راستش خوابم می‌آمد! بیشتر از ۲۴ ساعت بود نخوابیده بودم اما بدجور به این «جمکران» نیاز داشتم! در حیاط بزرگ و مصفای مسجد «حجت‌الاسلام رفیعی» سخن‌ران قبل از «ندبه» بود! لذا مسجد، کم و بیش خلوت بود؛ بر خلاف حیاط! احمدرضا هم همین خلوتی را به فال نیک گرفت و یک‌راست رفت محراب! من اما کمی با فاصله، ایستادم به نماز حضرت صاحب‌الزمان! مراقب پسرعمو هم بودم زیرزیرکی! و بویژه مراقب عاقله‌مردی که کنارم افتاده بود به سجده و گریه و زمزمه با «مهدی فاطمه»! و چقدر هم جان‌سوز! بعد نماز، مقداری دعا خواندم که یک آن دیدم رسما خوابم! بلند شدم و رفتم حاشیه‌‌ترین جای مسجد، یعنی فی‌الواقع آن یکی صحن اضافه‌شده به جمکران، که علی‌الظاهر، منع خواب را برداشته بودند! رفتم وسط یک فرش و گوشه‌ی فرش را کشیدم رویم؛ تا فرش، هم نقش زیرانداز را بازی کند، هم روانداز! دیگرانی هم بودند که به این شیوه خوابیده بودند! حدودا نیم‌ساعت خوابیدم و چه خواب خوشی هم، که ناگهان یکی از خدام آمد و فرش را زد کنار و بیل‌بیلکش را کرد در گوشم! یعنی که بیدارباش! حالا خودت قیافه‌ی خواب‌زده‌ی مرا حدس بزن! و حدس بزن چی کشیدم، وقتی طرف گفت: «جمکران جای بیداری است، نه خواب، حسین‌آقای قدیانی!» خواب‌آلو، خواب‌آلو گفتمش: «حالا اگر بیدار بودم، عمرا می‌شناختی!»

  8. رضایی می‌گوید:

    اف بر روحانی که مواضعش علی‌الدوام قند در دل منافقین تروریست آب می‌کند!

  9. حسین قدیانی می‌گوید:

    مزاحی با میکائیل:
    الف
    ب
    ج

  10. .... می‌گوید:

    عکس‌های جمکران مخصوصا اولی خیلی خوب بود…

  11. منتظر می‌گوید:

    سلام
    طرف و بابای تازه درگذشتش، مسئول مستندکردن ادعاهای گوناگون شیطان بزرگ و شیطان‌بچه‌ها شده‌اند!

  12. فرکی می‌گوید:

    بد بود!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.