آقای‌ صالحی! دست را باید برای «پرنده‌تر ز مرغان‌ هوایی» تکان داد

وطن امروز ۳۰ دی ۱۳۹۵

قهرمان یعنی
قاسم سلیمانی
و شیربچه‌های سپاه مقدس قدس
قهرمان یعنی
آن دلاوری
که بیرون مرزها می‌جنگد
تا دوباره اسکندر
و چنگیز
و صدام
لاله‌ها را
واژگون نکنند!
تا ابوبکرالبغدادی
فقط در خواب
تهران را فتح کند!
تا خرمشهر
دوباره نخواهد آزاد شود!
نه اتفاقا!
من می‌خواهم سوار گران‌ترین هواپیما شوم!
و با قطاری بروم مشهد
که در ایستگاه هفت‌خوان
جانم را نگیرد!
سردار دارد
برای زندگی من
ما
شما
می‌جنگد…
من اگر پدرم «سرهنگ» بود
آنقدر در مقام سرهنگ می‌نوشتم
که کاغذ کم ‌بیاورم!
و اگر پدرم «حقوق‌دان» بود
برایش «عینک» می‌خریدم
تا صفرهای فیش حقوقی مدیرانش را
با مستمری مادر شهید پیچک
مقایسه کند!
من با همه پرنده‌ها
دوست هستم
با مرغابی
مرغ دریایی
و حتی با «ایرباس»
من را اما
عروج «شهریاری»
عاشق پرواز کرد!
و اوج گرفتن «روشن»…
آهای رئیس سازمان انرژی اتمی!
دست را باید
برای «پرنده‌تر ز مرغان هوایی» تکان داد!
مثل اینکه متوجه نیستی
رئیس کدام سازمان هستی!
این غاز را
در عوض کوهی سیمان
که برجام‌تان
وارد قلب رآکتور شهریاری کرد
به شما دادند…
خیلی هم حالا
خوشحال نباش!
خوشحال باش
از چیز دیگری
از پرنده دیگری
از ریاستت بر «سازمان انرژی اتمی»
«مهرآباد» بی‌مهری کردی
به کلاس این سازمان
و به شأن شهدایش…
فیلمش هست!
برو دوباره خودت را ببین…
کاش برای انرژی اتمی هم
و برای خون رضایی‌نژاد
همین دست‌وپا را می‌زدی
کاش می‌دانستی
خون روشن شهریاری
خیلی بیشتر از
غاز اجاره‌ای می‌ارزد!
کاش آن ‌روز
به‌ جای «مهرآباد»
می‌رفتی «اراک»
اصلا می‌رفتی
سر خاک شهریاری…
و فاتحه می‌خواندی
برای همه حقوق‌دان‌های بی‌عینک!
برای همه دیپلمات‌های اعتدال!
نه!
قلب
جای ریختن سیمان نیست!
امان از ضعف بینایی…
امان از دیدن ایرباس
و ندیدن «قهرمان»
امان از دیدن ایرباس
و ندیدن «آسمان امن»
همه طیاره‌های دنیا
روی هم
مگر چقدر می‌ارزد؟!
ارزان فروختی
کلاس «رئیس سازمان انرژی اتمی» را
در روز فرود…
فرود هم‌زمان
یک فروند غاز
و یک دنیا عزت!

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم‌الله الرحمن الرحیم
    .
    .
    .
    اینستاگرام حسین قدیانی

  2. سیداحمد می‌گوید:

    قهرمان یعنی
    آن دلاوری
    که بیرون مرزها می‌جنگد
    تا دوباره اسکندر
    و چنگیز
    و صدام
    لاله‌ها را
    واژگون نکنند!
    تا ابوبکرالبغدادی
    فقط در خواب
    تهران را فتح کند!
    تا خرمشهر
    دوباره نخواهد آزاد شود!

  3. سیداحمد می‌گوید:

    آهای رئیس سازمان انرژی اتمی!
    دست را باید
    برای «پرنده‌تر ز مرغان هوایی» تکان داد!
    مثل اینکه متوجه نیستی
    رئیس کدام سازمان هستی؟!
    این غاز را
    در عوض کوهی سیمان
    که برجام‌تان
    وارد قلب رآکتور شهریاری کرد
    به شما دادند…

  4. سیداحمد می‌گوید:

    عالی بود!
    واقعا شیک و عالی بود.
    احسنت…

  5. پیرمرد می‌گوید:

    برای شادی روح شهدای هسته‌ای، صلوات!

  6. shillar_94 می‌گوید:

    خواستم شعر «سلمان کدیور» بگذارم، دیدم الحق، جان مطلب رو خود شما بیان کردین…
    تصمیم گرفتم خودم چیزی بنویسم؛
    اما چطور ممکن است درباره موضوعی به نام خواب قلب هسته‌ای کشور شعر بگویم؟!
    چون شعر، زندگی است و شاعر با نگاهی متفاوت، به جهان نگاه می‌کند…
    اراک ٣۰ دی با قلب گرفته بیدار می‌شود
    و مجبور است دیگر به آزادی فکر نکند
    چون آزادی به زیستنش کمکی نمی‌کند
    انرژی هسته‌ای
    یک آدم، با رویایی خاکستر شده را می‌ماند…

  7. قاصدک منتظر می‌گوید:

    آهای آقایان!
    باید دل به پروانه داد
    و «دست را باید برای «پرنده‌تر ز مرغان هوایی» تکان داد»
    برای آن‌ها
    که نه در کمند زمین‌اند
    نه در کمان زمان
    رهای رها!
    و باید فهمید
    این هواپیما
    به جای سود
    آن‌قدر دود داشت
    که چشم عده‌ای را کور کند
    تا سقوط عزت را نبینند!
    و باید دانست
    این پرنده
    حتی
    غاز همسایه هم نیست
    بلکه
    خرمای تزئین شده‌ی تدفین قلب رآکتور هسته‌ای است!
    .
    آری!
    اگر آسمان را با نگاه‌تان دوره کنید
    می‌فهمید
    چراغ چشمک‌زن هیچ ایرباسی
    سلام ما را به ستاره‌ها نمی‌رساند!
    دوربین روایت فتح را روشن کنید…
    پرواز را نشان‌تان می‌دهد!
    .
    .
    و من در این میان
    در‌به‌در دنبال یک آژانس هواپیمایی‌ام
    تا بلیط این ایرباس را بخرم
    نه برای پرواز
    که با پشت آن
    خرمگس روی میز را بکشم!

  8. شیدا می‌گوید:

    شعرتان هم مثل نثرهای‌تان زیبا و فاخر است!
    قلم‌تان پایدار و پرتوان!

    فرود هم‌زمان
    یک فروند غاز
    و یک دنیا عزت

  9. مجنون‌الحسین می‌گوید:

    آری؛

    امان از ضعف بینایی…
    و ندیدن «نجومی» چشم روحانی!
    امان از «دست» صالحی!
    «رد» پای ظریف!
    و…
    خون «روشن» شهریاری…

  10. برف و آفتاب می‌گوید:

    مرغ همسایه!

  11. فرزند خراسان می‌گوید:

    حقیقتا اگر تو این سالها، یکی از گزینه‌های مطرح دیگه، غیر از قالیباف، شهردار تهران بود، معلوم نبود چقدر فاجعه داشتیم!
    اصلا این شهر، روی مرز بحرانه!
    خدارحم کنه به مردمش…

  12. شبنم می‌گوید:

    ممنون…

  13. سیداحمد می‌گوید:

    می‌گه:
    «نیروی انتظامی داره مردم رو می‌زنه که برن کنار!»
    می‌زنه؟!
    من جای نیروی انتظامی بودم…
    لا اله الا الله!

    آخه یکی بهشون بگه؛
    شما خسته نشدید؟
    از ۷ صبح ایستادید، پاهاتون درد نگرفت؟
    گرسنه‌تون نشد؟
    گردن‌تون درد نگرفت، اینقدر بالا رو نگاه کردید؟
    رم گوشی‌تون پر نشد؟

    چرا مردم اینطوری شدن؟
    آمبولانس التماس می‌کنه، راه رو باز کنید!
    اگر ساختمون به سمت خیابون می‌ریخت، چه فاجعه‌ای به بار می‌اومد؟!

    خدایا! عاقبت ما رو ختم به خیر کن…

  14. خالد می‌گوید:

    لایک برای تیتر…

  15. خسرو می‌گوید:

    اگر این جماعت به فکر رشادت حاج‌قاسم و بچه‌هایش بودند، ابدا لحظه‌ای به آمریکا لبخند نمی‌زدند!
    کسی که مجذوب نگاه آمریکای جلاد می‌شود، رشادت و شهادت را باور ندارد!

  16. سیداحمد می‌گوید:

    اعصاب که برای آدم نمی‌ذارن!
    حالا یه چیزی می‌گم دوباره آقای مدیر عصبانی می‌شه و سانسور می‌کنه!

    مسئولان امر می‌گن؛ «نیاین سمت پلاسکو»، اهالی سینما برای تشکر می‌رن اونجا!

    آخه عقل کن!
    تو این اوضاع که کلی آدم زیر آواره و اون بنده‌های خدا مشغول کارن، چه وقت تشکره؟!
    شما مردم ایران رو نمی‌شناسید؟!
    فکر نمی‌کنید ۴ تا کودن، الان می‌شنون بازیگرها اونجان، شال و کلاه می‌کنن و میان برای دیدن بازیگرا و سلفی گرفتن؟!
    الان مثلا مرزبان‌ها زیر برف و بارون و آفتاب، شبانه‌روز در حال خدمتن، شما می‌رید ازشون تشکر می‌کنید؟!
    آدم رو سگ بگیره، جو نگیره!

    عجب اعجوبه‌هایی شدن بعضی از این مردم‌مون!

  17. فدایی همت می‌گوید:

    دیگر فدایی هیچ کسی نیستم…

  18. پیرمرد می‌گوید:

    سیداحمد!
    اینقدر حرص نخور…

  19. سیداحمد می‌گوید:

    پیرمرد عزیز!

    چشم!

  20. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    برادر!
    واقعا متن محشری نوشتی…
    خدا حفظت کنه…
    چقدر زیبا نوشتی…
    عالی بود؛ عالی…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.