انقلاب در «انتظار»

وطن امروز ۱۲ دی ۱۳۹۵

خدا بخواهد بنا دارم نوشته‌های صاحب‌الزمانی خود را کتاب کنم. مشخصا آن‌ دست از نوشته‌ها که از صدر تا ذیل، نجوا بوده با امام عصر. در بخت خوش ما، همین بس که همچو امامی داریم و در حال بد ما، همین بس که دست‌مان از دامان همچو امامی کوتاه است! بالاتر از این پریشان‌حالی هم آیا متصور هست که امام داشته باشیم و معصوم داشته باشیم و فریادرس داشته باشیم لیکن هیچ ندانیم کجاست؟! و هیچ نبینیمش و نشناسیمش؟! خوش به حال مردم بالانشین! خوش به حال قاضی بزرگ! خوش به حال آن خیاط که تار و پود عشق می‌زد! خوش به حال مرحوم نخودکی! خوش به حال خوشوقت! خوش به حال بهجت‌العرفا! خوش به حال آن باربر بازار اصفهان که هیچ‌کس نمی‌دانست سر و سری دارد با حضرت یار! خوش به حال اهل کتمان! خوش به حال شهید کربلای ۵ که در «سه‌راهی شهادت» آغوش امام خود را تجربه کرد! خوش به حال لب‌تشنگان شرق ابوالخصیب! و شهدای گردان حبیب! خوش به حال امام‌زمانی‌ترین بچه‌های خمینی! خوش به حال شهید ابراهیم هادی! خوش به حال امام! و نماز شب‌هایش! و خوش به حال حضرت آقا و آخرین جملات خطبه‌‌های آدینه‌اش! با آرزوهای من گنهکار، چه خاطراتی دارند مردان جبهه صاحب‌الزمان! آهای حضرت مداح! «به خوبا سرمی‌زنی، مگه بدا دل ندارن»، هرچند حرف دل بود اما دوره‌اش تمام شد! تا الان گفتی، ما هم حال کردیم اما بر فرض که دل داشته باشیم؛ دل داشتن ما بدها، به چه کار حضرت می‌آید؟! بدی مثل من که برای خوب شدن، مساعی ندارد، دل داشته باشد یا نه، واقعا به چه کار حضرت می‌آید؟! «به خوبا سر می‌زنی…»، این باید باشد ادامه‌اش؛ «حق ما بدها همین است!» آری! تاوان دل شست‌وشو ‌نکرده امثال مرا دارد پس می‌دهد حضرت یار، که این ‌همه عقب می‌افتد فریضه ظهور! و امر موعود! جز این است؟! و جز این است که اگر ما بدها واقعا «دل» داشتیم، تا الان صاحب‌الزمان آمده بود؟! اساسا غیبت، حادث شد، ناظر بر دل نداشته ما! ما بدها! و الا یک سئوال: دل ابنای آدم، همین من و تو، اگر حکایت دل آیت‌الله قاضی بود، آیا اصلا امام، غیبت می‌کردند؟! گفت: «با من صنما! دل، یک‌دله کن»! تجدیدنظر که نه، باید رسما انقلاب کنیم علیه آنچه تا الان اسمش را گذاشته بودیم «دل»! و گذاشته بودیم «انتظار»! خیال‌تان را راحت کنم! تا صاحبدل نشویم و تا تکلیف خودمان را با مقوله غیبت، مشخص نکنیم و تا گریبان این روزگار لعنتی را با محکم‌ترین و انقلابی‌ترین مشت ممکن نگیریم، همینی است که هست! خرواری «خبر» بی‌هیچ خبری از یار در سفر! «انگار نه انگار، امام زمان‌شان غایب است» گمانم جمله‌ای باشد که حضرت، بعد از مشاهده رفتار و گفتار ما، بر دل آسمانی‌شان جاری کرده باشند! نه! دعوت من به سکوت نیست! از قضا به فریاد بیشتر است! فریاد انقلابی‌تر! دوباره می‌گویم نه! دعوت من به سکون نیست! از قضا به حرکت بیشتر است! حرکت انقلابی‌تر! ما نیاز داریم به انقلاب علیه بدبودن‌های‌مان! علیه دروغ‌ها، تهمت‌ها، غیبت‌ها… وعلیه گناه بی‌تفاوتی در قبال حق‌خوری‌ها و حقوق‌خواری‌ها! از سویی باید مراقب باشیم غیبت نکنیم و تهمت نزنیم و دروغ نگوییم و از دیگر سو باید مراقب باشیم مبادا به اسم رعایت اخلاق، «فرمان ۸ ماده‌ای» تنها بماند! آری! بصیرت سخت است! بصیرت یعنی کار در معدن اما معدن زمان! بصیرت یعنی برای پیروزی در انتخابات، کمتر بر طبل تفرقه و منم‌منم بکوبیم و البته فراموش نکنیم که پیروزی در هیچ انتخاباتی، جای خالی صاحب‌الزمان را برای ما پرنمی‌کند! می‌دانید شکست ما در کدام انتخابات بوده؟! باید بازگردیم به قرن‌ها پیش، آنجا که با گناهان خود، من‌جمله گناه بزرگ بی‌بصیرتی و منیت، زندگی بدون معصوم را انتخاب کردیم! خیال می‌کردیم با دل بد هم زندگی ممکن است! و در فراق زندگی، دل خوش کردیم به شعر «مگه بدا دل ندارن»! البته که ما بدها دل نداریم! خوب است انقلاب را از همین شعر، شروع کنیم! دل اگر داشتیم که بد نمی‌شدیم! القصه! برای جمع‌آوری مطالب، مرور می‌کردم تیتر یک‌ها را و خبرها را! واقعا چه کار کرده آدمیزاد با خودش؟! و کجا دارد می‌رود؟! فریادرسی می‌خواهیم حضرت منتقم! فی‌الحال اما حواس‌مان تنها به یک چیز جمع است! و آن اینکه امام زمان‌مان غایب است! باشد ما صاحبدل شویم. باشد زیارت کنیم روی نوح کشتیبان را! و ابراهیم در گلستان را! و عیسای در آسمان را! و جمله خوبان را! که تو… آری! تو هم یوسفی و هم یعقوب! هم یحیی و هم ایوب! به سر آمده اما صبرمان مهدی‌جان! آخر ما سر یحیی را نداریم! و چون ابراهیم، تاب آن هجرت آتشین را نداریم! آخر ما نوحه‌ نوح را نداریم! گریه در فراق تو، چشم پیر کنعان می‌خواهد! و ما چشم یعقوب نداریم! خدایا! رحمی…

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. shillar_94 می‌گوید:

    به نام خدا

    وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِین.َ
    و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روى زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم.
    قصص آیه ۵

    منتظر چاپ کتاب شما هم هستیم…

  2. شهید می‌گوید:

    من نفهمیدم

  3. شیدایِ چمران می‌گوید:

    تاوان دل شست‌وشو ‌نکرده امثال مرا دارد پس می‌دهد حضرت یار…
    +خدایا! رحمی…

  4. پیرمرد می‌گوید:

    اللهم عجل لولیک الفرج
    باز هم فضا از عطر ولایت پر شد…
    خبر خوش نشر کتاب مجموعه متون امام زمان روحم را تازه کرد…
    ما منتظر انجام این وعده خواهیم بود…

  5. به جرم عشق می‌گوید:

    عشــق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم
    هرکـﮧ خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم

    دل اگـر تاریک اگـر خاموش بسم الله النور
    گــر چراغـان است بسم الله الرحمن الرحیم

    نامه اﮮ را هُدهُد آورده است آغازش تویـﮯ
    از سلیمــان است بسـم الله الرحمــن الرحیــم

    سورهﮮ والیل من برخیز و والفـجرﮮ بخوان
    دل شبستــان است بسـم الله الرحمــن الرحیــم

    قـل هـو الله احـد قـل عــ ـشــ ــق الله الصـمــد
    راز پنهــان است بســم الله الرحمــن الرحیــم

    گیسـویـ ـت را بــازکـن إنــا فتـحنـایـﮯ بگــو
    دل پریشــان است بســم الله الرحمــن الرحیــم

    اﮮ لبـانت محیـﮯ‌الامــ ـوات لبخنـدﮮ بـزن
    مــردن آسـان است بسـم الله الرحمــن الرحیــم

    میزبان عشق است و واﮮ از عشق! غوغا می‌کند
    هــر کـﮧ مهمــان است بســم الله الرحمــن الرحیــم

  6. به جرم عشق می‌گوید:

    برای بزرگوارانی که کلیپ «ثانیه ها…» را ندیده‌اند

  7. به جرم عشق می‌گوید:

    مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی:
    یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت‌الله مدنی دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه می‌کنند و شانه‌های‌شان از شدت گریه تکان می‌خورد! رفتم پیش آیت‌االله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتاده‌اید؟
    ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند:
    «آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من، بعد از نماز، سریع می‌روند دنبال کار خودشان و هیچ‌کدام برای فرج من دعا نمی‌کنند! انگار نه انگار که امام زمان‌شان غایب است!»
    و من از گلایه امام زمان به گریه افتادم…

    روز ظهور تو، چه سرافکنده می‌شوند
    آنان‌که در دعای فرج کم گذاشتند…

    اللهم عجل لولیک الفرج

    «کتاب مهربان‌تر از مادر – انتشارات مسجد مقدس جمکران»

  8. به جرم عشق می‌گوید:

    امام باقر در تفسیر آیه ۲۰۰ سوره آل عمران می‌فرمایند:
    «رابطوا امامکم‌المنتظر».
    با امام زمان‌تان رابطه داشته باشید.

    حضرت آیت‌الله بهجت رحمة‌الله علیه در این رابطه می‌فرمایند:
    تا رابطه ما با ولی امر، امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف، قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد… و قوت رابطه ما با ولیّ امر هم، در اصلاح نفس است.

  9. به جرم عشق می‌گوید:

    پیرو خاطرات «قطعه ۲۶» در اینستاگرام

    ان‌شاءالله قطعه ۲۶ «شجره طیبه» باشد…
    هر چند هنوز «قهر» هستم…
    و هنوز نقدهای جدی دارم به وبلاگ‌داری‌تان…
    و به خودم حق می دهم حلالتان نکنم..
    ولی تقریبا هر شب سر می‌زنم…
    چه کنیم که خانه همه ما مستضعفین «بیت رهبری» است…
    و موشک‌های دل ما از اینجا به حیاط خانه کوچک اما باصفای آقا می‌روند…
    آنهم موقع اذان ظهر و وضوی «حضرت ماه»…

  10. پیرمرد می‌گوید:

    «دعوت من به سکوت نیست! از قضا به فریاد بیشتر است! فریاد انقلابی‌تر! دوباره می‌گویم نه! دعوت من به سکون نیست! از قضا به حرکت بیشتر است! حرکت انقلابی‌تر! ما نیاز داریم به انقلاب علیه بدبودن‌های‌مان! علیه دروغ‌ها، تهمت‌ها، غیبت‌ها… وعلیه گناه بی‌تفاوتی در قبال حق‌خوری‌ها و حقوق‌خواری‌ها! از سویی باید مراقب باشیم غیبت نکنیم و تهمت نزنیم و دروغ نگوییم و از دیگر سو باید مراقب باشیم مبادا به اسم رعایت اخلاق، «فرمان ۸ ماده‌ای» تنها بماند! آری! بصیرت سخت است! بصیرت یعنی کار در معدن اما معدن زمان! بصیرت یعنی برای پیروزی در انتخابات، کمتر بر طبل تفرقه و منم‌منم بکوبیم و البته فراموش نکنیم که پیروزی در هیچ انتخاباتی، جای خالی صاحب‌الزمان را برای ما پرنمی‌کند! می‌دانید شکست ما در کدام انتخابات بوده؟! باید بازگردیم به قرن‌ها پیش، آنجا که با گناهان خود، من‌جمله گناه بزرگ بی‌بصیرتی و منیت، زندگی بدون معصوم را انتخاب کردیم! خیال می‌کردیم با دل بد هم زندگی ممکن است!»

    کوبنده و عاشقانه. احسنت؛

  11. منتظر می‌گوید:

    با سلام
    الهی عظم البلاء…

  12. منتظر می‌گوید:

    اَللّهُمَّ اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ …
    .
    .
    .
    دود شدن خاطرات در بالکن ماسوله

  13. سیداحمد می‌گوید:

    «با آرزوهای من گنهکار، چه خاطراتی دارند مردان جبهه صاحب‌الزمان!»

    خجالت کشیدم…
    عجب مطلبی بود!

  14. قاصدک منتظر می‌گوید:

    سلام بر آقایی که از گناه ما سیاه‌دل‌ها، سال‌هاست در انتظار ظهور خویش است!
    .
    خجل از این‌گونه انتظار و این همه بی‌معرفتی که جای زرِ دل را به زنگار بددلی داده‌ایم!
    .
    .
    دل، بی‌قرار نیست ادا درمی‌آوریم
    چشم‌انتظار نیست ادا درمی‌آوریم

    عمری است در تلاطم دنیا و لذت است
    وقف نگار نیست ادا درمی‌آوریم

    مرغی که هر زمان سر یک بام می‌پرد
    دنبال یار نیست ادا درمی‌آوریم

    قلبی که دل به صحبت سرما سپرده است
    فکر بهار نیست ادا درمی‌آوریم

    اصلا دلی که مست ریا و ربا شود
    گوشش به کار نیست ادا درمی‌آوریم

    بر لب دعای ندبه و دل غرق شهوت است
    این انتظار نیست ادا درمی‌آوریم

    آقا محب واقعی‌ات در میان ما
    یک از هزار نیست ادا درمی‌آوریم

    «محمدعلی رحیمی»

  15. یا زهرا می‌گوید:

    اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبة امامنا و کثرة عدونا و قلة عددنا…

  16. مجنون‌الحسین می‌گوید:

    «خدا بخواهد بنا دارم نوشته‌های صاحب‌الزمانی خود را کتاب کنم.»

    ان‌شاءالله… خیلی هم عالی!

  17. حنانه می‌گوید:

    کار خوبی است…
    کتاب‌شان کنید ولی باز هم مرحمی نمی‌شود بر این دل داغدار فراق…

  18. امید می‌گوید:

    غروب جمعه و…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.