سیاه روسپید

وطن امروز ۱۷ مهر ۱۳۹۵

یا جون! حسب و نسب ما هم ناچیز است! و ما نیز چون تو، پدر و مادری داریم که هیچ نامی از ایشان در هیچ صفحه‌ای از تاریخ نیست! تاریخ، قرن‌هاست که ما را به هیچ گرفته! گمانم بوی بد ما، جوهر قلم مورخان را آزار می‌دهد!

الا ‌ای غلام آفتاب! اگر تو، جز اربابت «حسین» هیچ نداشتی، ما نیز جز ارباب‌مان «حسین» هیچ نداریم… خودت نگاه کن دیگر!

ای سیاه روسپید! ممنون که همه غلامان تاریخ را روسفید کردی! ان‌شاءالله نسبت ما به تو برگردد! و راستش «عبدالله» نام تو بود، نه فرزند زبیر! اگر فرزند زبیر هنوز هم از حکومت دین، فراری است، بگذار همه این چند صفحه سررسید، پر باشد از خاطرات پدرش!

یا جون! می‌بینی عاقبت غلامی برای «حسین» را؟ اربابی شده‌ای برای خود! اینک همه احرار دوست دارند ریشه خود را در خون تو جست‌وجو کنند!

ای سیاه روسپید! روز عاشورا، یادت هست که گله داشتی از بوی ناخوشایندت، از حسب ناچیزت و از چهره سیاهت؟! اینک نسل‌اندرنسل، دوست داریم معطر به همان عطر تو شویم، حتی حسب‌مان برگردد به تو… و حتی‌تر، چون تو روسفید شویم!

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. صبر می‌گوید:

    به نام خدا

    یا جون…

  2. برف و آفتاب می‌گوید:

    پست‌های جدید ح‌ق در اینستاگرام
    یک
    دو
    سه
    چهار
    پنج

  3. برف و آفتاب می‌گوید:

    اون خط‌های سفید چی هستن روی صورتش؟

  4. شیدا می‌گوید:

    «اینک همه احرار دوست دارند که ریشه خود را در خون تو جست‌وجو کنند!»

    بنگر که سرگذشت شهیدان عشق را
    بر برگ گل به خون شقایق نوشته‌اند

  5. برف و آفتاب می‌گوید:

    یاد شیخ زکزاکی افتادم. اون دنیا خیلی روسفیدند حتما. خوش به حال‌شون.

  6. قاصدک منتظر می‌گوید:

    یا جون!
    در کهکشان عشق «حسین» هیچ ستاره‌ای سیاه و تاریک نمی‌ماند!
    تو در این آسمان چه دیده‌ای که باید نگاهت را به تماشا بنشینیم؟!
    بر در این آستان، آن‌جا که با عشق به امامت، لبیک‌گویان، فدایش شوی؛ روسپیدتر از تمام سپیدرویان هزار چهره‌ی پرخدعه و نیرنگی می‌شوی که سیاهی را به صورت ذغال‌گون نامردی‌شان خریده‌اند!
    .
    در مدرسه‌ی عاشورا، الفبای نوکری را باید در معرفت غلام سیاهی جستجو کرد که سرسپرده‌ی ولایت و سربلند از امتحان، با نگاه و دعای مولایش، تولدی دوباره یافت!

  7. چشم‌انتظار می‌گوید:

    چه تقارن غریبی است عصر روسفیدترین سیاهان و روسیاه‌ترین سفیدان!
    برای چندمین بار هم که شده، مستند دو قسمتی «از خون جون» رو ببینید!
    خودش یک روضه‌ی تمام عیاره…

  8. سایه/ روشن می‌گوید:

    ‎‌‎‎‎قبل از این‎که متن رو بخونم رفتم پایین تا ببینم این کتیبه‌های زیبا تا کجا ادامه دارند؟
    خیلی خوب و خوش‎‎‌‌رنگ هستند!
    ممنون که برای ما اینستاگرام‎ندارها هم یک تنوعِ بصری ایجاد می‎کنید!
    البته همه‎ی این‎ها توی پرانتز بود؛ قبل از خوندنِ متن!

  9. سایه/ روشن می‌گوید:

    *السَّلامُ عَلی جُونِ بْنِ حَرِیّ مَوْلی ابی‌‌ذَرِ الْغَفّارِیِّ*
    قطعه‎ای از زیارت ناحیه‌ی مقدسه

  10. صبا می‌گوید:

    من فکر می‌کردم اون «سایه‌روشن» اینستا، همین «سایه‌روشن» خودمونه!
    جالبه توی صفحه اینستاتون، بچه‌ها کلی ابراز احساسات واسه قطعه می‌کنند!
    واقعا چرا واسه خود قطعه کامنت نمی‌ذارن؟
    ی آسیب‌شناسی بکنید!
    من می‌گم از بس توی قطعه دعواشون کردید!!
    البته تنبلی هم دلیل مهمیه!
    کامنت گذاشتن توی اینستا خیلی راحت‌تره!

  11. صبر می‌گوید:

    سلام صبا خانم
    اینکه دلیل نمی‌شه! اینقدر که من را دعوا کردن و با هم بحث کردیم….
    روز اول که نگو…
    اما هنوز کامنت می‌گذارم…
    به نظر من کامنت گذاشتن یا نگذاشتن بستگی به روحیه‌ی افراد دارد!

  12. پیرمرد می‌گوید:

    ای سیاه روسپید! روز عاشورا، یادت هست که گله داشتی از بوی ناخوشایندت، از حسب ناچیزت و از چهره سیاهت؟! اینک نسل‌اندرنسل، دوست داریم معطر به همان عطر تو شویم، حتی حسب‌مان برگردد به تو… و حتی‌تر، چون تو روسفید شویم!

  13. قابیل می‌گوید:

    چطور امکان داره کسی که دم از مذهب می‌زنه و نوشته‌هاش آخر روضه‌خوانی هست، بشه حسین قدیانی؟!

  14. منتظر می‌گوید:

    سلام
    به فدای سیاهان روسپید و قلب سپیدی مانند جناب جون و شیخ مظلوم ابراهیم زکزاکی که به تنهایی انقلابی به پا کرده در آفریقا به عشق حسین‌بن‌علی علیه‌السلام

  15. مجید قمی می‌گوید:

    عالی بود
    تیتر محشر بود

  16. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    چه مکتبیه انصافا این مکتب اباعبدالله
    هر روز کلی درس سیاسی و معرفتی و… می‌شه از توش درآورد

    دمت گرم حاجی
    خدا خیرت بده

  17. برف و آفتاب می‌گوید:

    صبر!
    صبا شوخی کرد.

  18. صبا می‌گوید:

    سلام
    🙂
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ح‌ق:
    مانده‌ام دوسوم سطح کره زمین را «آب» با چه رویی تشکیل می‌دهد؟!

  19. قاصدک منتظر می‌گوید:

    حاجیان کربلا، محرم به لباس شهادت، بر مدار کعبه‌ی عشق حسین، طواف کردند و آن‌جا که باید تقصیر کنند در راه دوست، به جای مو، سر دادند و سعی‌شان میان خیمه و میدان، مقبول افتاد!
    آری…
    آیه‌ی «والسابقون السابقون» را، بهتر از کربلا کجا می‌توان درک کرد؛
    وقتی از طفل شش‌ماهه تا پیرمرد نودساله، تفسیر این آیه‌اند!
    .
    .
    من در چشمان آب، یک دنیا خجالت دیده‌ام…
    و در چشمان دریا، شوریدگی اشک را…
    آن‌جا که با هر موج، بر سر خود می‌کوبد!

  20. رهگذر می‌گوید:

    روی دستش پسرش رفت، ولی قولش نه!
    نیزه‌ها تا جگرش رفت، ولی قولش نه!

    این چه خورشید غریبی است که با حال نزار
    پای نعش قمرش رفت، ولی قولش نه!

    شیرمردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار
    دست غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه

    هر طرف می‌نگری نام حسین است و حسین
    ای دمش گرم، سرش رفت ولی قولش نــــــــه!!!

    السلام علیک یا اباعبدالله

  21. پیرمرد می‌گوید:

    من که اینستاگرام نیستم.
    حسین‌جان می‌شه از طرف من یک زحمت بکشی.
    کف پای پدربزرگ را از طرف من ببوس.
    شرمنده‌ام.

  22. قاصدک منتظر می‌گوید:

    در دشت بلا
    گل لیلا را پرپر کردند…
    تسبیح «زهرا» را دانه‌دانه کردند…
    «حیدر کرار»‌ ثانی را تکثیر کردند…
    از داغش، جگر «حسین» را به‌سان «حسن»، پاره‌پاره کردند…
    و «خاتم» ارباب را طوری شکستند که یک دشت، آیینه‌کاری شد!
    .
    «تو تجلای غم پنج‌ تنی ای ولدی
    که به هر زخم، به تصویر کشیدی ما را»
    .
    «علی‌الدنیا بعدک‌العفا»

  23. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    یا حسین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.