آری! «جگرمان سوخت»

وطن امروز ۱۸ شهریور ۱۳۹۵

رئیس دولت اعتدال بنا به اعتراف خود، مبلغ اسلامی است که پسوند «رحمانی» را یدک می‌کشد. یعنی مثلا چند پله مهربان‌تر از «اسلام انقلابی» که بزرگ‌ترین مبلغش شخص امام راحل عظیم‌الشأن بود. حال بیاییم ببینیم این «اسلام رحمانی» فی‌الواقع چند پله مهربان‌تر از «اسلام انقلابی» است یا نه؛ حکایت آن مثل معروف است که «ترحم بر پلنگ تیزدندان، ستمکاری بود بر گوسفندان»! القصه! دیروز که داشتم محتوای تیتر یک «وطن امروز» چهارشنبه را می‌خواندم، بیشتر متوجه عمق معنای اسلام رحمانی مدعیان اعتدال شدم! اسلام رحمانی در مقام عمل یعنی شجره ملعونه سعودی، از حجاج وطن اعم از شیعه و سنی کشته بسازد و آنقدر زیاد که از این کشته، پشته بسازد، آنوقت این باشد درددل همسر شهید جگرسوخته ما که «آقای ظریف مصاحبه کرد و گفت ما با اینکه ۵۰۰ شهید دادیم ولی رابطه‌مان با سعودی دچار مشکل نشده است!… ما درباره شهدای‌مان هیچ حمایتی از دولت ندیدیم!… به آنها می‌گویند «برادران سعودی»! آنها برادر می‌شوند؟!… اگر واکنش قاطع رهبر معظم انقلاب نبود، امکان بازگشت ابدان شهدای ما وجود نداشت…»! و این یعنی «اسلام رحمانی»! البته معنای دقیق‌تر این اسلام، حقا که «اسلام غیر رحمانی» است! طرفه حکایت اینجاست؛ شجره ملعونه سعودی برای دیوار سفارت خود گریبان چاک می‌کند، لیکن مبلغان اسلام غیر رحمانی رحمانی(!) ناظر بر جان‌باختن نزدیک به ۵۰۰ هموطن خود، چنان بی‌مایه و سرد، مایه می‌گذارند که خانواده این قربانیان جملگی دل پردرد داشته باشند از دست حضرات! بخوانید: «اگر سیاست دولت این است که در روابط با سعودی‌ها تنش ایجاد نشود، باید گفت در شرایطی که آنها ۵۰۰ ایرانی را کشته‌اند، ما نباید پیگیری کنیم؟! به نظرم اگر حادثه تعرض به ۲ نوجوان ایرانی یا حادثه جرثقیل، بدرستی پیگیری می‌شد، شاید حادثه منا پیش نمی‌آمد. بالاخره سعودی‌ها می‌فهمیدند ایران نسبت به حقوق اتباعش حساسیت ویژه‌ای دارد ولی وقتی می‌بینند پس از تجاوز به نوجوانان ایرانی، وزارت امور خارجه واکنش درستی نشان نمی‌دهد و به دنبال آن چند ایرانی در مسجدالحرام شهید می‌شوند و باز وزارت امور خارجه واکنشی نشان نمی‌دهد، حادثه منا را هم با خیال آسوده پیش می‌آورند». اینک گمانم وقت مناسب‌تری برای طرح این پرسش است که آیا واقعا «اسلام رحمانی» چند پله مهربان‌تر از «اسلام انقلابی» است؟! البته هست و نیست! اسلام رحمانی در مواجهه با آن خون‌آشامان بی‌رحمی که «برادران سعودی» می‌خواندشان، چند پله ناقابل که چه عرض کنم، هزاران پله مهربان و اهل مماشات است، لیکن آنجا که به جان بی‌جان هموطن خود می‌رسد، آنقدر مهربانی یادش می‌رود که خانواده قربانی حج، با دلی خون بردارد بگوید: «جگرمان سوخت!» خواهرم! ‌ای شیرزن داغدار! راستش را بخواهی ما هم سوختیم وقتی درددل‌های تو را خواندیم! منتهای مراتب، این را بدان که تو تنها نیستی! مادر شهید مدافع حرم هم دل خونی دارد از دست حضرات مبلغ اسلام مثلا رحمانی! آنجا که خودتحریمی شیربچه‌های قاسم سلیمانی در سپاه قدس را کلید زدند، دولت اعتدال، خیلی خوب مزد صبر این مادر شهید را داد! سرکار خانم دکتر روح‌افزا! اگر شما از همصدایی آقایان با شجره ملعونه سعودی غمگینی، مادران شهید مدافع حرم هم از همصدایی حضرات با لعین داعشی دل خونی دارند! همصدایی با تروریست‌های تکفیری، آیا مصداقی جز این هم دارد که بردارند با دست خود، سرباز خط مقدم نبرد با حرامی‌ترین حرامیان تاریخ را اینگونه تحریم کنند؟! من حالا می‌فهمم چرا «بانک» دقیقا باید بر وزن «تانک» باشد! شلیک از جناح پول بیت‌المال یعنی پول خود مردم، آنهم به قلب بچه‌های همین مردم که غریبانه دارند در جبهه شام می‌جنگند، بلکه پای اجنبی اصلا و اساسا به خاک پاک وطن نرسد! آری! قصه این است… و دیروز معلوم شد که بزرگان هم از دست این اسلام مثلا رحمانی و این دست‌فرمان بی‌رحم آقایان، چقدر گله دارند! مهربان و رئوف و رحمانی، نه اسلام رحمانی، بلکه علمدار انقلاب اسلامی و پرچمدار اسلام انقلابی است؛ آنجا که نه از حق ایرانی می‌گذرد، نه از حق اسلام.  شگفتا از این همه حکمت و دوراندیشی ولی امر مسلمین جهان، آنجا که در نهایت بصیرت، متذکر می‌شوند که فاجعه حج سال گذشته، نه به نزاع عرب و غیر عرب ربط دارد، نه به دعوای شیعه و سنی! شجره ملعونه سعودی، همه احرار را از خود رنجانده؛ خواه عرب باشد، خواه غیر عرب و خواه شیعه باشد، خواه سنی! سلام و صلوات خدا بر شهدای حج! سلام و صلوات خدا بر روح خدا و حضرت سیدعلی! سلام و صلوات خدا بر اهل صبر و بصر، بر بازماندگان فاجعه فراموش‌نشدنی حج! خدایا! زودتر ماه محرم را به ما برسان! مگر اشک ما، جاری بر علم علمدار کربلا شود که تسلا یابد! سقای دشت کربلا! غریبیم، غریب! روزگار دست رد به سینه ما زده! دست ما را بگیر… و دست تاریخ را… و دست زمین و زمان را! گفت: «الان انکسر ظهری».

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم‌الله الرحمن الرحیم
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ح‌ق:
    ضمن تشکر فراوان از دوستان قطعه‌ بیست و ششی که در فضای اینستاگرام هم همراه خادم خود شده‌اند، این تذکر ضروری را من‌باب رعایت شأن خود این عزیزان، ایضا وبلاگ قطعه ۲۶ بدهم که تحت هیچ شرایطی به بحث و جدل با نظردهندگان آن فضا نپردازند. تحت هیچ شرایطی یعنی تحت هیچ شرایطی! پیشاپیش ممنون از توجه‌تان به این تذکر…

  2. سیداحمد می‌گوید:

    عالی بود!
    خدا قوت…

    یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین…

  3. سیداحمد می‌گوید:

    همراهی یا بهتر بگم شاگردی شما، برای ما افتخاره!
    به روی چشم!
    خدا همه امورات زندگیِ ما رو انقلابی و امام زمانی قرار بده!
    الحمدلله که اینستاگرام‌دار شدنمون هم گل روی قطعه ۲۶ بود و بس!

    با افتخار فالو نمودیم!

  4. بجستان می‌گوید:

    مهربان و رئوف و رحمانی، نه اسلام رحمانی، بلکه علمدار انقلاب اسلامی و پرچمدار اسلام انقلابی است؛ آنجا که نه از حق ایرانی می‌گذرد، نه از حق اسلام. شگفتا از این همه حکمت و دوراندیشی ولی امر مسلمین جهان، آنجا که در نهایت بصیرت، متذکر می‌شوند که فاجعه حج سال گذشته، نه به نزاع عرب و غیر عرب ربط دارد، نه به دعوای شیعه و سنی! شجره ملعونه سعودی، همه احرار را از خود رنجانده؛ خواه عرب باشد، خواه غیر عرب و خواه شیعه باشد، خواه سنی! سلام و صلوات خدا بر شهدای حج! سلام و صلوات خدا بر روح خدا و حضرت سیدعلی! سلام و صلوات خدا بر اهل صبر و بصر، بر بازماندگان فاجعه فراموش‌نشدنی حج! خدایا! زودتر ماه محرم را به ما برسان! مگر اشک ما، جاری بر علم علمدار کربلا شود که تسلا یابد! سقای دشت کربلا! غریبیم، غریب! روزگار دست رد به سینه ما زده! دست ما را بگیر… و دست تاریخ را… و دست زمین و زمان را! گفت: «الان انکسر ظهری».

    یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین…

  5. قاصدک منتظر می‌گوید:

    سرکار خانم دکتر روح‌افزا!
    ما هم جگرمون سوخت و می‌سوزه…
    هم از دست شجره خبیثه ملعونه سعودی…
    هم از دست شجره خائن و خاک بر سر داخلی…
    شجره ملعونه یعنی از حاجیان خانه خدا، کشته بسازد و خانواده‌هایی داغدار شوند و شجره خائن یعنی پیگیری خاصی از دولت در این زمینه دیده نشود!
    در مجموع یعنی هر دو از آبشخور آمریکا تغذیه می‌کنند و تعبیر اسلام‌شان همان «اسلام آمریکایی‌»ه!
    اولی به جای مبارزه با اسرائیل صهیونیسم، زورش رو به مردم مظلوم یمن نشون می‌ده!
    دومی به جای دفاع از عزت ملی در برابر آمریکا، جان‌برکفان این ملت رو تحریم می‌کنه!

    .
    ان‌شاءالله به زودی می‌رسد آخرین نفر از نسل شجره طیبه، تا انتقام ما را بگیرد از تمام ظالمان جهان و اعوان و انصار شیطان بزرگ!

  6. سیداحمد می‌گوید:
  7. گفت و شنود می‌گوید:

    بدشانسی!

    گفت: یادته نتانیاهو از راه‌اندازی داعش ابراز خوشحالی کرده بود و می‌گفت؛ داعش نیروهای مقاومت را بجای مقابله با اسرائیل به داخل کشورهای اسلامی کشانده است؟!
    گفتم: مجروحان داعش را هم در بیمارستان‌های تل‌آویو و حیفا مداوا کرده و در ملاقات با آنها آرزو کرده بود، داعش به درون خاک ایران هم راه پیدا کند.

    گفت: دیروز یکی از ژنرال‌های اسرائیلی با تأسف گفته است؛ داعش نه فقط نتوانست وارد ایران شود، بلکه در عراق و سوریه هم قلع و قمع شده است.
    گفتم: حیوونکی‌ها چی فکر می‌کردند، چی شد؟!

    گفت: این ژنرال رژیم صهیونیستی گفته است اسرائیل بعد از قلع و قمع داعش، با خطر جدید دیگری روبرو خواهد شد.
    گفتم: دو نفر که برای شکار رفته بودند به سمت یک شیر تیراندازی کردند. شیر زخمی شد و با عصبانیت به آنها حمله کرد، یکی رفت بالای درخت و دیگری وارد یک غار شد. کسی که وارد غار شده بود هر چند دقیقه یک بار از غار بیرون می‌آمد و بعد با حمله شیر دوباره به درون غار می‌رفت. رفیقش از بالای درخت گفت؛ مگر مرض داری که از غار بیرون می‌آیی؟ همانجا بمان تا خطر رفع شود و یارو گفت؛ آخه از شانس بد یک شیر هم درون غار است!

  8. سیداحمد می‌گوید:

    این همه ملت حرف زدن در مورد حوادث حج پارسال، باز این مردک ریش‌نقره‌ای همه چیز رو ربط داد به ماجرای سفارت عربستان!
    بابا! ماجرای سفارت چند ماه بعد از حج اتفاق افتاد! شما تو اون چند ماه چه کار کردید؟
    والله اگر سخنان کوبنده و اتمام حجت حضرت آقا در نوشهر نبود، جنازه‌ها رو هم پس نمی‌دادن!
    مردک عرضه هیچ کاری نداره!

    حتی دیه شهدا رو هم ندادن، بس که دستگاه دیپلماسی ما جذبه داره!

  9. صبا می‌گوید:

    آقا سید!
    «سید شهریوری» یعنی چی اونوقت؟ 🙂
    مثل جوونا! 🙂
    شما و «برف و آفتاب» فقط اومدید حاجی رو فالو کنید؟ حالا که اومدید، خب عکس هم بذارید!

    حاجی!
    هر چی صفحه فالوئرهاتون رو یا اینایی که واستون کامنت گذاشتن رو نگاه می‌کنم، همه رسمی و تر و تمیزه.
    صفحه من شخصی (البته نه در حد آلبوم خانوادگی) و پر از روزمرگی و روزمره‌گی! رمز هم ندارم! تکلیفم چیه؟

  10. صبا می‌گوید:

    «مگر اشک ما… تسلا یابد»
    یابد به کی بر می گرده؟ به «اشک ما»؟ «یابیم» نباید باشه؟

  11. فاطمه ج می‌گوید:

    سیداحمد!
    آفرین!
    مردک ریش‌نقره‌ای!

    باور کن این مردک به جای اینکه این همه به فکر رنگ ریش و و خط ریش بود، دنبال حق و حقوق ملت بود، خیلی کارها می شد انجام بده!
    حتم دارم ر…ی با اون وزرای فکسنی، قرصی، چیزی مصرف می‌کنن یا هیپنوتیزم شدن که باعث شده توی یه فضای دیگه سیر کنن و اتفاقات و مشکلات ملت رو نبینن و همه چیز رو عوضی ببینن و اینطور چرت و پرت بگن! و حتم دارم که توی این فضا فقط معشوقه خودشون که آمریکاست رو می‌بینن!

    آقای قدیانی!
    قضیه از موز سرخ‌کرده هم فراتر رفته!

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ح‌ق:
    دوستان محترم! اگر دوست ندارید «قطعه ۲۶» فیلتر شه، لطفا اسم طرف رو نبرید. حرف‌تون رو بزنید اما زیرکانه…
    این رو با اطلاع دارم می‌گم که مترصد ی فرصت می‌گردن برای بستن اینجا…
    پس لطفا رعایت کنید؛ با همه رفقا هستم…

  12. چشم‌انتظار می‌گوید:

    من از وهابیون هرگز ننالم، که با من هر چه کرد آن … کرد!
    جا داشت ظریف‌الممالک یک ایمیل به‌شدت خشن و تاثیرگذار هم به پادشاه مفلوک عربستان بفرسته، شاید مثل ایمیل‌هایی که برای برادر، جان‌کری می‌فرستاد موثر واقع می‌شد!!

  13. برف و آفتاب می‌گوید:

    اصلا هم تابلو نبود دیگه منظورتون منم! 🙁

    خودمم خوشم نیومد از بحث این شکلی. یکی باید باشه که کامنت‌ها رو مدیریت کنه. کامنت‌دونی اینستا صاحاب نداره انگار. ظاهرش هم بی‌ریخته.

  14. برف و آفتاب می‌گوید:

    صبا!
    تازه‌واردیم دیگه. مثل شما پیش‌کسوت نیستیم که.

  15. برف و آفتاب می‌گوید:

    صبا!
    اسم کاربری شما اونجا چیه؟

  16. برف و آفتاب می‌گوید:

    بعد یک عمر منتظر ماندن
    اسم بابا در آمده امسال
    شادی از چشمهاش معلوم است
    همه خانه سر خوش و خوشحال

    یازده سال منتظر مانده
    زائر خانه خدا بشود
    یازده سال گریه می‌کرده
    راهیِ مروه و صفا بشود

    وقت رفتن برای بدرقه‌اش
    همه تا پای کاروان رفتیم
    زیر قرآن کمی تبسم کرد
    گفت نامهربان، گران، رفتیم

    هرکسی حاجتی به او می‌گفت
    بچه‌ام را دعا بکن حاجی
    مادرم مدتی‌ است بیمار است
    جای ماهم صفا بکن حاجی

    در مدینه، بقیع یادم باش
    هر کسی داشت خرده حاجاتی
    خواهر کوچکم صدایش زد
    یک لباس عروس و سوغاتی

    رفت بابا سوار ماشین شد
    بغض مادر که ناگهان ترکید
    گفت با گریه و دعایی خواند
    به سلامت برید و برگردید

    تلفن زد پدر به او گفتم
    ریسه‌های حیاط را بستم
    کار دارد هنوز کوچه ولی
    سخت دلتنگ و منتظر هستم

    گفت مُحرم شدیم در شجره
    حس و حالش شده است معراجی
    گفت باید کچل شوم پسرم
    بعد از این‌ها به من بگو حاجی

    خواهرت هر چه گفته بود آنجا
    همه را یک به یک خریدم من
    راستی، ساعتی که تو گفتی
    هر چه گشتم ولی ندیدم من

    گفت چون که مدینه اولی است
    قبل عید غدیر می‌آید
    کارها را عقب نَیندازم
    به خیالی که دیر می‌آید

    تلفن قطع شد، و ما هر روز
    از رسانه پی خبر بودیم
    گاه مشعر و گاه هم عرفات
    چشم گردان، پیِ پدر بودیم

    روز قربان حدود ساعت ده
    خبری زود حرف مردم شد
    کشته‌های زیاد در عرفات
    عید در کام مادرم گم شد

    زنگ خانه مدام هی می‌زد
    خبر از مکه و منا دارید؟
    پدر آیا سلامت و خوب است؟
    صدقه هم کنار بُگذارید

    خواهر کوچکم نمی‌فهمید
    مادرم منحنی و خم شده بود
    انتظار و سکوتِ نافرجام
    خانه یک‌سر تمام غم شده بود

    اسم‌ها را دوباره می‌خواندیم
    دارد آمار می‌رود بالا
    صد و ده، نه دویست، نه سیصد
    ناگهان اسمی آشنا حالا

    مادر از حال رفته غش کرده
    چند زن دور او به دلداری
    خواهرم کوچک است دق نکند
    پس کجایی پدر بیا یاری

    صوت قرآن صدای الرحمان
    راه را طی نکرده برگشتیم
    خواب هستم، و یا که بیدارم
    چقدر زود بی‌پدر گشتیم

    گفته بودی که زود می‌آیی
    قول دادی درست قبل غدیر
    پای قولت چرا نماندی پس
    حق بده پس اگر شدم دلگیر

    داده بودم برات بنویسند
    روی یک پرچم بلندِ سه‌رنگ
    پدرم حج و سعی تو مقبول
    و کنارش دو بیت شعر قشنگ

    چقدر نقشه بود توی سرم
    مثلا نقل وقت آمدنت
    گوسفندی برات سر ببریم
    یک عرقچین به رنگ پیرهنت

    کارت‌هایی که نام تو خورده
    دعوت دوستان به صرف ناهار
    چه بگویم به دخترت بابا
    نه، نمانده براش صبر و قرار

    چه کسی می‌دهد به او پاسخ
    گونه‌ای که به او زیان نرسد
    کاش ساکی که پر ز سوغاتی‌ است
    هرگز اینجا به دست‌مان نرسد

    چِقَدَر زود دیر شد بابا
    خستگی مانده‌ است تویِ تنم
    از سفر قبل آمدن باید
    ریسه‌ها را یکی یکی بِکَنَم

    راستی گوییا اجل نگُذاشت
    سر خود را کچل کنی بزنی
    گفته بودی بگویمت حاجی
    حاج بابای مهربان منی

    «سید امیر‌حسین میرحسینی»

  17. سیداحمد می‌گوید:

    خانم صبا!

    نمی‌دونید چقدر با کامنتتون خندیدم! 🙂
    من که گفتم فقط برای همراهی کردن داداش حسین اینستاگرام‌دار شدم!
    ضمنا من خیلی شهریور رو دوست دارم! خیلی!

  18. قاصدک منتظر می‌گوید:

    وضو گرفته‌ام از بهت ماجرا بنویسم
    قلم به خون زده‌ام تا که از منا بنویسم

    به استخاره نشستم که ابتدای غزل را
    ز مانده‌ها بسرایم؟ ز رفته‌ها بنویسم؟

    نه عمر نوح، نه برگ درخت‌های جهان هست
    بگو که داغ دلم را، کی و کجا بنویسم؟

    مصیبت «عطش» و «میهمان‌کشی» و «ستم» را
    سه مرثیه‌ است که باید جدا جدا بنویسم

    چگونه آمدنت را به جای سر در خانه
    به خط اشک، به سردی سنگ‌ها بنویسم؟

    چگونه قصه‌ی مهمان‌کشی سنگ‌دلان را
    به پای قسمت و تقدیر، یا قضا بنویسم؟

    منا که برف نمی‌آید این سپیدی مرگ است
    چه‌سان ز مرگ رفیقان باصفا بنویسم؟

    خبر ز تشنگی حاجیان رسید و دلم گفت:
    خوش است یک، دو خطی هم ز کربلا بنویسم

    نمانده چاره به جز این‌که از برادر و خواهر
    یکی به بند و یکی روی نیزه‌ها بنویسم

    نمانده چاره به جز گفتن از اسیر سه ساله
    چه‌ها ز ناله‌ی زنجیر و زخم پا بنویسم

    به روضه‌خوان محل گفته‌ام غروب بیا تا
    تو از خرابه بخوانی… من از منا بنویسم…

    «حامد عسکری»
    .
    سقای دشت کربلا! غریبیم، غریب!
    «دخیلک یا ابوفاضل»

  19. مجنون‌الحسین می‌گوید:

    بسیجی‌های قطعه‌ی بیست‌و‌شیش
    اینستاگرامی هم شدن کم و بیش!

    یخ‌دونیِ اونجا رو پارو کردن…
    با افتخار «سالار» رو فالو کردن!

    سردسته‌شون «سید‌ شهریوری»!
    ی نام‌نبرده(!) هم واسه شرّخری! 🙂

    گرچه کامنت‌دونی‌ش خیلی خلوته
    از پایه‌کارها یکی «پیشکسوته»!!

    خلاصه من تا این حدش می‌دونم
    آمدم و دیدم و نمی‌مونم(!)… 🙂

    هرجا باشم دیوونه‌ی داداشم…
    ی «قطعه» و ی کامنت و بعدشم…

  20. سیداحمد می‌گوید:

    قاصدک منتظر، برف و آفتاب!
    تشکر بابت شعرها…

    مجنون‌الحسین!
    قشنگ بود… آفرین!

  21. خان‌باجی می‌گوید:

    توئیت روحانی به مناسبت فاجعه منا:
    «عربستان پس از حادثه منا تحت فشار سیاسی و حقوقی دولت ایران قرار گرفت اما عده ای نادان و احساساتی در داخل، بازی را به نفع آنها تغییر دادند».

    پیرو توئیت رئیس‌جمهور…

  22. شیدا می‌گوید:

    راستى چرا هر وقت مدعیان «اسلام رحمانى» دولت را به دست مى‌گیرند، وهابى‌هاى آل سعود احساس مى‌کنند که مى‌شود ایرانیان را در سرزمین امن الهى قربانى کنند؟؟!!
    سال ۶۶ هم شیخ بی‌سواد، کاروان ایرانى‌ها را به کام مرگ فرستاد! اینها معناى واقعى بى‌تدبیرى و ناامیدى هستند!
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ح‌ق:
    این رو می‌تونیم بگیم که چرا هر وقت داعیه‌داران اصلاحات، کشور رو دست می‌گیرن، ناگهان قیمت نفت به شکل عجیبی پایین می‌آید، اما انصاف اگر ملاک باشد، شاید نتوان جنایت سعودی در حج سال ۶۶ را خیلی هم به مدیریت فلانی در حج ربطش داد! الان هم، مطالبه ما از دولت اعتدال، درباره واکنش سرد و بی‌مایه‌اش به جنایات متعدد سعودی‌ها و در رأس آن فاجعه منا است و این مطالبه آنقدر منطق قوی دارد که نیاز نباشد مواضع تند و احساسی و قیاسی اتخاذ کنیم. من فکر می‌کنم اینکه بگیم «سال ۶۶ هم شیخ بی‌سواد، کاروان ایرانى‌ها را به کام مرگ فرستاد!» حرف درست و سنجیده‌ای نیست. حتی شاید کوتاهی و سوء مدیریت هم بوده اما مسئله اصلی به خبیث بودن این شجره ملعونه سعودی برمی‌گردد، نه چیز دیگری…

  23. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    اتفاقا مشکل اینها دقیقا همینه که جگر ندارن! اگه جگر داشتند جلوی چلغوز سعودی زانو نمی‌زدند.

    بچه‌ها یه نکته؛
    در قطعه ٢۶ داداش حسین یک تنه همه فحش‌ها رو می‌خورد و اجازه نمی‌داد فضای قطعه آلوده به دشنام بشه، ولی اینستا کاملا آزاده! پس وقتی می‌گه بحث نکنید، بحث نکنید! به فضای غیر پاستوریزه خوش آمدید…

  24. سیداحمد می‌گوید:

    دیوونه داداشی!
    منظورت چیه از «خداحافظ نت»؟!

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ح‌ق:
    منم ی آن موندم!

    و اما اگه «سال ۹۵» نباید وارد «اینستاگرام» بشم، پس «سال ۸۸» هم اصلا و اساسا نباید «وبلاگ» می‌زدم! این رو بدونین که قصدم فقط بیشتر دیده شدن حرفی بود که فکر می‌کنم حق هستش و الا بی‌تعارف، گذاشتن هر متن برای اون فضا دست کم ی ساعت ازم وقت می‌گیره! هم محدودیت کلمه داره، هم اینکه فقط باید با موبایل انجام شه! رسما واسه خودم ی شر جدید و ی دردسر جدید درست کردم اما خدایی هدفم کمکی به وسع ناچیز خودم به انقلاب اسلامی بود و مظلومیت مضاعفش در این برهه و در اون فضا… جز این بود، چرا همون چند سال پیش که راه به راه شبکه اجتماعی جدید متولد می‌شد، نپیوستم به اون جاها؟؟!! مگه کم بهم پیشنهاد می‌شد؟؟!! پلاس و گوگل‌پلاس و فیس‌بوک و کوفت و زهر مار و گودرز و شقیقه و کانال و تلگرام و چی و چی… اونقدر بهم می‌گفتن که بیا، ولی تنها بسنده کردم به همین «قطعه ۲۶». الان اما عاقبت دیدم عدم ورود به لااقل یکی از این فضاها، نوعی «تنزه‌طلبی» داره محسوب می‌شه دیگه! و این یعنی همون چیزی که من اهلش نیستم! وانگهی! ی هفته نمی‌شه که حضرت آقا امر کردن ورود کنن نیروهای انقلابی به این شبکه‌ها! ندیدین؟! نشنیدین؟! حتم کنید من قید یکی‌دو ساعت از خواب شبانه‌ام رو می‌زنم برای اینستا، نه اینکه از وقتم برای «قطعه ۲۶» به نفع اون فضا کم کنم!

    و امای دوم؛ گاهی رفقا ی جوری حرف می‌زنن کانه حالا چند تا کامنت می‌گذارن برای مطالب؟! کامنت‌هاتون رو با هم جمع بزنین؛ باز نوشته‌های خودم بیشتره!! قصد گله و شکایت و قهر ندارم اما از یاد نبرید این همون وبلاگیه که ایام فتنه، ی ساعت از انتشار پست نگذشته، براش ۱۰۰ تا کامنت می‌آمد! پس از این حرفها نزنید و نزنیم و نزنم! تقریبا دارم هر ۳ روز، ۲ تا یادداشت می‌نویسم! و به کمک‌تان و یاری‌تان و حمایت‌تان محتاج! دروغ چرا؛ نویسنده‌جماعت به انرژی گرفتن و روحیه گرفتن احتیاج داره… الان آیا وقت قهر کردن و ناز کردنه؟!

    و امای آخر؛ حالا البته که ان‌شاءالله منظورشون چیز دیگه‌ای بوده!

  25. برف و آفتاب می‌گوید:

    شعر «مجنون‌الحسین» قشنگ، هم بود؛ هم نبود!

  26. برف و آفتاب می‌گوید:

    شرخر نشده بودیم که شدیم! تشکر داریم! 😀

  27. برف و آفتاب می‌گوید:

    البته ایشون یه بار هم در اوج خداحافظی کرده بودن، ولی خداحافظی‌شون دوام نداشت! 😉
    امید داریم که این‌یکی هم بی‌دوام باشه! 😉

  28. مجنون‌الحسین می‌گوید:

    خب، بعضی حرفا رو باید تو قسمت نظرات نوشت دیگه! 😉
    البته شرمنده…

  29. برف و آفتاب می‌گوید:

    این حرف‌ها رو به دیوونه داداشی گفتین؟ من فکر نکنم هدف ایشون ناز کردن برای قطعه باشه. شاعر جماعت کلا تو یه فاز دیگه‌ای هستن! 🙂
    گفتم که، قبلا هم یه بار خداحافظی زده بودن توی وبلاگشون.
    من اگه بخوام دیگه نت نیام هم خداحافظی نمی‌کنم. بی سر و صدا می‌رم. خداحافظی باعث می‌شه بقیه دل‌شون تنگ بشه. شده گاهی اتفاقی رفتم تو وبلاگ یه غریبه و دیدم خداحافظی زده. اونجا من دلم گرفته. چه برسه اینکه یه دوست خداحافظی کنه.

  30. برف و آفتاب می‌گوید:

    تازه، بیشتر از بقیه، دل خود اونی که خداحافظی کرده تنگ می‌شه.
    دیوونه داداشی حتما حرف منو تایید می‌کنه.

  31. مجنون‌الحسین می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…

  32. مجنون‌الحسین می‌گوید:

    دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۵ ساعت: ۲۲:۵۰ توسط: طاها
    بدلیل شرایط بیماری‌ام بهتر دیدم برای مدتی (شاید خیلی طولانی!) از این فضا دور بمانم.
    ان‌شاءالله تا بازگشت مجدد سلامتی یا کسب دست‌کم یک بهبودی نسبی…
    خدا نگهدار و التماس نور
    وب‌سایت ایمیل

  33. فاطمه ج می‌گوید:

    بله حتما! تذکرتون به‌جاست!

    خداوندا! کام همه‌ی شیعیان رو با ظهور امام زمان شیرین کن!
    کی ظلم و ستم تموم می‌شه؟…

  34. مجنون‌الحسین می‌گوید:

    دوست نداشتم اینجا بگم!
    همین.

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ح‌ق:
    خب مشتی راستش رو می‌گفتی دیگه!
    با اون شعر و پایان نه باز، که نازش(!) آدم فکر می‌کنه نکنه قهر کرده!
    حالا ان‌شاءالله خیره… و هر چه زودتر شفا و بهبودی کامل پیدا کنین…
    ما دوستت داریم زیاد که نه دوست داریم بیماری‌تون رو ببینیم، نه دوست داریم دوری‌تون رو…

  35. سیداحمد می‌گوید:

    اللهم اشف کل مریض به حق محمد و آل محمد…

  36. سیداحمد می‌گوید:

    اتحادیه عرب علیه بیانات دیروز آقاجانمون موضع گرفته. حالا یه سری سعودی گوساله حمله کردن به اینستای دفتر حضرت آقا!
    گوساله‌ها! آقای ما ارده کنه، نسلتون رو منقرض می‌کنیم!
    شما از پس انصارالله یمن برنیومدید، حالا برای ما شاخ و شونه می‌کشید؟!
    کل این اعضای اتحادیه عرب رو باید ریخت تو حوض اسید، تا چیزی ازشون باقی نمونه!

    این الطالب بدم المقتول بکربلا…

  37. پیرمرد می‌گوید:

    داداش حسین عزیز!

    یکم: در این قطعه روزی چند بار حضور دارم. لیکن به دلیل کم‌سوادی و کندی در کار با کامپیوتر، در گذاشتن کامنت تاخیر دارم. گاهی مطلبی به نظرم خطور پیدا می‌کند؛ تا آماده نوشتن می‌شوم همان کامنت را دیگران نوشته‌اند!

    دوم؛ آنقدر فدایی داری که همیشه شارژ باشی. حداقل آمارش رو می‌توانی از توی کامنتها استخراج کنی.

    سوم؛ یکبار دیگر خصوصی گفته بودم رطب‌خورده، منع رطب کی کند؟! شاید نبایستی اصلا توصیه‌ای بکنم!

    و در پایان و مهمتر از همه این است که تابع ولی فقیه هستی و اوامرش را آویزه گوش و اطاعت می‌کنی. خشنودی او از میلیاردها کامنت با ارزشتر است…

  38. یا حسین می‌گوید:

    سلام
    با نوشته‌های اینستاگرامت خیلی حال می‌کنم!
    کوتاه و جالب با عکس‌های مرتبط، مخصوصا اون گاوه! 🙂

  39. شیدا می‌گوید:

    ممنون از تذکر به‌جا و منصفانه‌تان!
    ما همیشه شاگرد کوچک این قطعه بهشتى و استاد بزرگواران جناب قدیانى بوده، هستیم و ان‌شاءالله خواهیم بود. خوشحالیم که چنین قلم قوى و خالصى متعلق به جبهه حزب‌الله است و مى‌دانیم که جبهه باطل در آرزو و حسرت یک نقطه از این قلم است!
    در فضاى جدید هم براى شما و همه عزیزان این قطعه، آرزوى بهترین توفیق‌ها رو دارم!
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ح‌ق:
    «انا لله و انا الیه راجعون» عنوان تیتر متن امشب وبلاگ «قطعه ۲۶» است!

  40. سامان می‌گوید:

    بسیااار خوب

  41. برف و آفتاب می‌گوید:

    از نت نرفت که هیچ، اینستادار هم شد! 🙂
    سلامتیش صلوات…

  42. صبا می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…

  43. مجنون‌الحسین می‌گوید:

    بسیجی‌های قطعه‌ی بیست‌و‌شیش
    اینستاگرامی هم شدن کم و بیش!

    یخ‌دونیِ اونجا رو پارو کردن…
    با افتخار «سالار» رو فالو کردن!

    سردسته‌شون «سید‌ شهریوری»!
    ی نام‌نبرده(!) هم واسه شرّخری!

    گرچه کامنت‌دونیش خیلی خلوته
    از پایه‌کارها یکی «پیشکسوته»!!

    ی دوست که خاطرش زیاد عزیزه…
    می‌گفت فضاش نیس خیلی پاستوریزه!

    گذر کردی اگر ز «اینستا»ی یار
    حذر کن از دیوارش «چشم‌انتظار»!

    من به ره منزل «ح‌ق» مجنونم!
    شرط اول قدم رو خوب می‌دونم!!

    هرچی باشم دیوونه‌ی داداشم…
    ی «قطعه» و ی کامنت و بعدشم…

    http://sayehdarkhorshid.blogfa.com/

  44. سلام می‌گوید:

    حالا می‌فهمم چرا «بانک» دقیقا باید بر وزن «تانک» باشد!

  45. حمید می‌گوید:

    چرا توهین می‌کنید به رئیس‌جمهور یک ملت؟!

  46. ح می‌گوید:

    مشتی بازی با کلمات! مثل همیشه…

  47. فهمیده می‌گوید:

    آری! جگرمان سوخت…

  48. سید طوفانی می‌گوید:

    قیافه‌تان عین کلاهبردارها می‌مونه…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.