وطن امروز ۲۶ اسفند ۱۳۹۵
موسم بهار است. بر شاخه مرده درخت خشکیده، آن لحظه که شکوفه حیات، دوباره نقش زندگی میدهد، آری! «معاد» را باید به یاد آورد که لحظه برانگیخته شدن برای همه ماست. مردههایمان این لحظه را خواهند دید و زندههایمان هم، البته بعد از مرگ! باشد اگر هنوز نفسی ما را هست، به تأسی از بهار، خود را برای لحظه مرگ و لحظه برانگیخته شدن بعد از مرگ آماده کنیم! این از میعاد بهار و لحظه معاد لیکن لحظههایی دیگر نیز، بزرگی میکند در تاریخ زندگی آدمی. آن لحظه که آدم و حوا در وادی عرفات همدیگر را یافتند؛ آن لحظه که یعقوب، بعد از عمری انتظار، یوسف گمگشته خود را دید؛ آن لحظه که کشتی نجات نوح، ایمن بر زمین نشست؛ آن لحظه که آتش بر ابراهیم، سرد و سلامت شد؛ آن لحظه که دریا پیش پای موسی شکافته شد؛ آن لحظه که عیسی درون گهواره زبان گشود تا از مادر پاکدامن خود دفاع کند؛ آن لحظه که «محمد» در خلوت حرا، مبعوث شد به پیامبری؛ آن لحظه که فتح بزرگ مکه حادث شد؛ آن لحظه که در برکه غدیر، آخرین رسول خدا با بالا بردن دست امیرالمومنین، رسالت خود را کامل کرد… و آن لحظه که علمدار کربلا، سیاهه شبپرستان را به کناری زد و به شریعه رسید، از جمله بزرگترین لحظات تاریخاند که از فرط حماسه و شکوه و عظمت، هم تبسم را بر لب جاری میکنند و هم اشک را بر دیده! لیکن لحظهای هم هست که هنوز نیامده! و چون بیاید، این همه لحظه را که برشمردم، با خود به همراه دارد! سخن از آن لحظهای میگویم که «منجی عالم بشریت» تکیه بر دیوار کعبه میزند و ندای «انا المهدی» سر میدهد… در این لحظه ناب وعده شده، تو گویی آدم و حوا تازه همدیگر را مییابند و یعقوب، تازه یوسف را! تو گویی سفینه نوح، تازه آن لحظه به زمین خواهد نشست و آتش، تازه آن دم بر خلیل بتشکن خدا، سرد و سلامت خواهد شد! تو گویی آن لحظه، تازه دریا بنای شکافتن، پیش پای موسی را دارد و تازه عیسی میخواهد درون گهواره زبان به معجزه باز کند! تو گویی لحظه عظیم ظهور، این دوباره «محمد» است که به رسالت مبعوث میشود و این دوباره مکه است که توسط مردی از سلاله آخرین رسول خدا فتح میشود! تو گویی آن لحظه، همان لحظه تاریخی غدیر است و همان آن که سقای آب و ادب، خود را به شریعه میرساند! یا مقلب القلوب و الابصار! تمام هستی از ازل تا ابد، لحظهشماری میکنند برای آن لحظه که «مهدی فاطمه» تکیه بر دیوار کعبه زند و بر این شاخه مرده درخت خشکیده حیات، دوباره نقش زندگی بدهد!
وطن امروز ۲۳ اسفند ۱۳۹۵
برای مرحوم هاشمی، هزاری هم ویژهنامه دربیاوری و ذیل تصاویر آن مبارز قدیمی، هزاری هم تیتر درشت بزنی، آن اندازه به دردش نخواهد خورد که من اینجا از مخاطبان یادداشتم بخواهم تا گرم مطلب نشدهاند، فاتحهای نثار روحش کنند که قطع به یقین، رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت، به این «قرائت» بیش از آن «سیاست» نیاز دارد، بخصوص حالا که دستی کوتاه از دامن دنیا دارد.
این از نکته اول! و اما زنجیرهایها جوری در وصف مرحوم هاشمی، زبان به تملق باز میکنند، تو گویی ما یادمان رفته چیزهایی که علیه همین شخص ایشان مینوشتند! نه فقط در روزنامه، بلکه کتاب هم منتشر میکردند! دوره سراسر اخلاق(!) دوم خرداد، کافی بود یکی در جایی، بار سفر اخروی بسته باشد! چنان انگشت اتهام را متوجه مرحوم هاشمی میکردند و چنان دور از الفبای انصاف، علیه ایشان مینوشتند که نه حدی داشت و نه حسابی! ۲ نکته مستتر است در همین نکته دوم یادداشت. اولا: مرحوم هاشمی حتی در همان عصر دوم خرداد هم عاری از اشکال و اشتباه نبود لیکن زنجیرهایها، به شهادت مندرجاتشان، بیش از آنکه منتقد خطاهای آقای هاشمی بوده باشند، تخریبکننده و تهمتزننده به ایشان بودند! ثانیا: هم آن روز که در مقام حمله به هاشمی، اتهامات هرگز ثابتنشده به او زدند، کارشان نادرست بود و هم امروز که در لباس دوستی، القاب و عناوین عجیب و غریب نثار او میکنند! اینکه معصوم میفرمایند: «جاهل را نمیبینی، الا در حال افراط یا تفریط» یکی هم یعنی اینکه زنجیرهایها را نمیبینی، الا در حال افراط «عالیجناب سرخپوش» یا تفریط «سردار فلان و بهمان»!
نکته بعدی، نحوه مواجهه جریان انقلابی با آقای هاشمی است. من و ما، هرگز به مرحوم منظور، آن اتهامات زشت دوم خردادی را نزدیم، بلکه برای حرف خود، مصداق روشن داشتیم. هم موضوع سخن را دقیقا معلوم میکردیم و هم غالبا موضع منطبق با آن موضوع را اتخاذ میکردیم! چه در مقام دفاع از هاشمی و چه در مقام نقد او، هرگز رویه زنجیرهایها را پیشه نکردیم! ۴۰ سال دیگر هم از درگذشت هاشمی گذشته باشد، ما باز پای دفاع خود از هاشمی برابر اتهامات درشت دوم خردادیها خواهیم ایستاد، همچنان که پای نقد خود به مواضع ایشان، مثلا در سال ۸۸! ما همچنان که سال ۹۲ نشان دادیم، همواره برابر رای مردم و منتخب مردم، مواجهه محترمانه داشتیم و از همگان نیز همین مواجهه را انتظار داشتیم، لذا آقای هاشمی را به قانون و حق و معیار میسنجیدیم، نه برعکس! بر اساس همین سنجش، هر جا که لازم بود، از ایشان دفاع کردیم و هر جا که نه، نه! دقت کنید! ما کی و کجا به آقای هاشمی تاختیم که به عنوان مثال، چرا بعد از سوم خرداد، همان جنگی که امام برای یک ذره و یک روزش هم نادم و پشیمان نبود، ادامه پیدا کرد؟! من در این متن، کاری به موضع شخص مرحوم هاشمی درباره آنچه گفتم ندارم اما فراموش نکردهایم که در دوره دوم خرداد، دوم خردادیها، ذیل همین بحث، چقدر فرمانده جنگ را و چقدر خود جنگ را نکوهش و سرزنش کردند! حالا با ۴ تا تیتر درشت «حماسه اکبر» که ما دچار فراموشی نمیشویم! طرفه حکایت اینجاست؛ برای زدن جبهه و جنگ و امام و شهدا، روزی اگر تخریب آقای هاشمی جواب میداد، زنجیرهایها باکی از این تخریب نداشتند؛ روزی هم اگر، حمایت از آقای هاشمی جواب میداد، هکذا! برای زنجیرهایها، اساسا خود مرحوم هاشمی موضوعیت نداشت! و هنوز هم ندارد! در مواجهه با دیگران هم همین گونهاند! هیچکس را نه برای خودش میخواهند و نه البته برای خدا! نه آن روز که «عالیجناب سرخپوش» مینوشتند، نیت الهی داشتند و نه امروز که «سردار مصلحت»! نگاه زنجیرهایها به عناصر میدان سیاست، تابعی از همان نگاه دشمن به خود زنجیرهایهاست! خواستن آدمها یا نخواستن آدمها بر اساس همه چیز جز خدا! و جز اصول! و جز ارزشها! و جز قانون! هاشمی آدم بدی میشود، اگر فتنهگران ۷۸ را «الواط» بخواند و آدم خوبی، اگر فتنهگران ۸۸ را نه! غالبا همیشه و غالبا با همه، همینطور رفتار میکنند زنجیرهایها! پای تخته بشدت روسیاه روزنامهشان «ضربدر» را عمدتا میگذارند جلوی نام خوبها! یا جلوی کار خوب! کافی است تو بد شوی، تا حمایتت کنند و کافی است تو خوب شوی، تا با چماق بایکوت ایشان مواجه شوی، اگر نه حالا با چماق تخریب! به نفع رسواشدگان تقلب اگر موضع بگیری، هوایت را در حد ۶ ستون در صفحه نخست خود دارند اما خدا نکند موضع بگیری علیه فلان حرف غلط وزیر امور خارجه! اینجا میشوی همان آدم بد که تا مدتها میروی در لیست سیاه حضرات! با این اوصاف، باید هم فردای شهادت سردار مظلوم ما، وقیحانه تیتر بزنند «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد»! و باید هم رنگ لوگوی خود را بر پرچم تکفیریهای لعین، ست کنند! کلا هماهنگی زنجیرهایها، با مواضع بد است و آدمهای بد! «ادبیات منقلی» را به خوبی و در جهت مثبت، پوشش میدهند اما همان فرد اگر روزیروزگاری، سخنران مراسم یومالله ۲۳ تیر ۷۸ باشد، با آن روی دیگر زنجیرهایها روبهرو میشود! دوستی با مواضع بد آدمها و دشمنی با مواضع خوب آدمها، اصلا و اساسا همه کسبوکار زنجیرهایهای نامحترم است! مرحوم هاشمی اگر تحلیل غربیها در خطبه نمازجمعه را محکوم کند، میشود آدم بد اما با فتنهگران علیه انتخاباتی با مشارکت ۸۵ درصدی مردم اگر همراهی کند، میشود آدم خوب! پرونده به این روسیاهی دارند و آنوقت، رزمندگان دفاع مقدس را با «سربازان وحشی قوم آتیلا» قیاس میکنند! گفت: «کافر همه را به کیش خود پندارد»! سربازان وحشی قوم آتیلا، امروزهروز، مصداقی به روشنی همین زنجیرهایها ندارند که هم در لوگو و هم در تیتر یک، همصدایی با وحشیترین تروریستهای عالم میکنند! و با افراد و اشخاص و عناصر، دقیقا عین وحشیها برخورد میکنند! فرد وحشی، تمرد از قانون را حمایت میکند؛ زنجیرهایها هم! فرد وحشی، لگدپراندن به ۴۰ میلیون رای مردم را خوب و درست تصور میکند؛ زنجیرهایها هم! مرز وحشیگری با غیر آن، قلم دست گرفتن نیست، که سلمانرشدی ملعون هم چاقوکش سر گردنه نبود! مرز وحشیگری با غیر آن، در ترس از خداوند منان است!
القصه! همه این نکات که نوشتم، مقدمهای بود برای این نکته اصل کاری! در ورای رخدادها، چه خوب اگر دنبال سخن خدا با خود باشیم! اگر دست آقای هاشمی از دنیا کوتاه شد، دست ما نیز کوتاه خواهد شد! حواسمان هست؟! هیچ به مرگ، اندیشه میکنیم که تا چه حد به ما نزدیک است؟! من دیروز داشتم به بچههای روزنامه میگفتم که این ویژهنامههای زنجیرهایها، اصلش را بخواهی و راستش را بخواهی، «ویژهنامه مرگ» است که چقدر به ما نزدیک است! گیرم آنها اسم دیگری رویش بگذارند و تیتر دیگری برایش بزنند و چیز دیگری درونش بنویسند اما جز این نیست که جملگی «ویژهنامه مرگ» است! ما اصحاب رسانه، چه داریم برای ارائه به خدا؟! زنجیرهایها چه دارند؟! تهمت زشت دیروز «عالیجناب سرخپوش» در وصف همان که امروز «سردار چیچی» میخوانندش؟! وقتی از خوب یا بد و از سیاستمدار گرفته تا غیر آن، بازگشت همه به سوی خداست، وای بر ما! وای بر ما که برای آنچه مینویسیم و آنچه نه، باید جواب پس بدهیم! «عالیجناب سرخپوش» چرا؟! «اسطوره کذا» چرا؟! و این نوشته چرا؟! اینکه ناخدای باخدای کشتی انقلاب، اشک میریزند هنگام توصیه به «عبور از سیمخاردار نفس»، یکی هم یعنی آماده باید باشیم من و ما، ایضا شما زنجیرهایها، برای روزی که به جای روزنامه فردا، باید کارنامه دیروز را ارائه دهیم! آهای دوستان! اینکه خواندید، سرمقاله همه سالنامههایی است که این روزهای اخیر درآوردید! عاقبت دیدم حیف است «ویژهنامه مرگ»، سرمقالهای غیر از تنبه و هشدار نسبت به امر حتمی مرگ داشته باشد! پس مهم نیست مرگ کدامیک از ما زودتر باشد؛ مهم آن است که بدانیم مرگ برای همه ما برنامهها دارد! مرحوم هاشمی، خودش ختم سیاست بود! خوب است حالا که دستی کوتاه از دامن دنیا دارد، برایش فاتحه بفرستیم! راستی! کدامیک از ما میتوانیم ضمانت دهیم همین بهار پیش رو را خواهیم دید؟! و اصلا همین فردا را؟! و همین یک لحظه بعد را؟! خدایا! رحمی… رحمی!
وطن امروز ۱۸ اسفند ۱۳۹۵
هر چند این روزها صدای اعتراض به دولت اعتدال، از هر کوی و برزنی شنیده میشود و هر چند مردم کوچه و بازار، به حیث کار و کارنامه، هرگز نمره قابلی به رئیس این دولت نمیدهند و هر چند شماری از مهمترین وزرا، از همین الان صف خود را از روحانی جدا کردهاند، لیکن در مقام قضاوت، بیانصاف نباید بود و دستاوردهای مهم دولت اعتدال بویژه رئیس آن را نباید نادیده گرفت که اگر جز این باشد، از مصادیق بیتقوایی است. باورم هست دستاوردهایی دارد دولت فعلی، بعضا متمایز و ممتاز. نخستین دستاورد اینکه اگر ۴ سال تمام، هر ۲۴ ساعت شبانهروز میخواستیم برای گروهی از این مردم، «صحیفه نور» بخوانیم و از خمینی یا صدالبته خامنهای، کد بیاوریم که چرا نمیتوان به مذاکره با آمریکا خوشبین بود، قطع به یقین، به این وضوحی نمیشد که دولت اعتدال در مقام عمل نشان داد به شیطان بزرگ نمیتوان اعتماد کرد و اگر هم اعتماد کنی، عاقبتی جز ابراز ندامت در پی ندارد! این دستاورد بزرگ آیا چیز کمی است؟! کدام دولت به خوبی این دولت توانست حتی به آن دسته از مردمی که با حسنظن به آمریکا نگاه میکردند هم ثابت کند که شیطان بزرگ، هرگز وفایی به عهد خود ندارد؟! کدام دولت به خوبی این دولت توانست ثابت کند که دستبرداشتن از آرمانها، هرگز متضمن این نیست که تو از گندم ری بخوری؟! یا توهم بزنی دیگر تحریمها لغو شد و تمام؟! یا خیال کنی چون درون قلب رآکتور خودکفایی، سیمان سیاه بیتدبیری ریختهای، پس چرخ کارخانهها و کارگاهها میچرخد؟! دستاورد از این مهمتر که بعد از آنهمه شانتاژ زنجیرهایها، عاقبت معلوم شد هستهای بهانه است و نه مقصر؟! دستاورد از این بالاتر که بعد از آنهمه دروغ زنجیرهایها، عاقبت معلوم شد مشکل اقتصادی، اندک ربطی به پیشرفتهای ما در سایر حوزهها ندارد؟! دستاورد از این ارزشمندتر که بعد از آنهمه اراجیف زنجیرهایها، عاقبت معلوم شد علاج معضل ضعف در حوزه اقتصاد، کوبیدن بر فرق نقاط قوت ما در سایر حوزهها یا فروش آنها به اجنبی، آنهم به قیمت مفت نیست؟! دومین دستاورد اینکه معلوم شد وقتی مشکل از ناحیه بیتدبیری مدیر اجرایی است، پیادهروی با دشمن و دستدادن همراه با لبخند به او، هرگز جای خالی تدبیر نداشته را پر نمیکند، بلکه تنها و تنها دشمن را به فشار بیشتر تشویق میکند! آیا دستاورد از این بهتر که ثابت شد وقتی ریشه اصلی مشکلات اقتصادی کشور، داخلی است، نگاه صرف به خارج، نه فقط تحریم را باقی میگذارد و نه فقط اثر تحریم را باقی میگذارد، بلکه هر روز مشکلی به مشکلات قبلی اضافه میشود؟! سومین دستاورد اینکه بیش از پیش معلوم شد «مرگ بر آمریکا» اولا شعاری از سر احساس نیست و ثانیا مصداق گزکدادن دست دشمن نیست. از قضا دشمنی چون شیطان بزرگ، با این همه دشمنی و تحریم و تهدید و با این همه نقض عهد که حتی صدای ظریف وزیر امور خارجه دولت فعلی را هم درآورده، حقا که لایق مسلم مرگ است! چهارمین دستاورد اینکه معلوم شد به صرف ژنرال خواندن چند مدیر لای منگنه سیمخاردار نفس و فساد و حقوق نجومی که بعضا حتی با تریلی هم نمیتوان صفرهای روی دوش فیششان را حمل کرد، حلوای شیرین وارد کام این مردم نمیشود! و البته که ارائه آمار هم، برای این همه بیکار، کار نمیشود! پنجمین دستاورد اینکه معلوم شد اگر بخواهی در آخرین سال دولت خود هم، همه مشکلات را گردن گذشتگان بیندازی، حتی روزنامه طرفدارت هم علیه این همه پشت هم اندازی و مغالطه، در حد تیتر یک به تو اعتراض میکند! و به این چیز فرض گرفتن مردم، از بزرگ گرفته تا کوچک، به تو اعتراض میکنند! آری! دیدم بیانصافی است اگر اشاره نکنم به این دستاوردهای ارزشمند، آن هم در شرایطی که همگان حتی افرادی از داخل کابینه هم معترض و متعرض به نحوه ریاست فعلی بر قوه مجریه هستند! و این درست که در این ۴ سال، اندازه ۴۰ سال بر ما سخت گذشت اما باز هم خوب است ناشکر نباشیم و فیالواقع تشکر کنیم از این همه دستاورد واقعا روحانی!
به نام خدا
یادش به خیر!
همیشه اولین کامنتها رو «سیداحمد» میگذاشت…
جاش واقعا خالیه!
امروز خیلی اتفاقی اون متن مربوط به حجاب و انتخابات رو خوندم؛
«حجاب مهمتر است یا انتخابات؟!»
خواستم کامنت بذارم؛
کاش برای امروز که روز «حجاب و عفاف» نامگذاری شده، مطلبی مینوشتید
بعد گفتم مگه قراره برای هر مناسبتی چیزی بنویسن!
خوشحالم که نوشتید…
«با من سخن بگو گوهرشاد»
عبارت خیلی قشنگیه!
یه خبر ناخوشایند امروز خوندم که یکی از حضرات مراجع فتوای جدید و عجیبی راجع به جواز کشف حجاب دادن که جای بسی تأسفه!
در پاسخ به استفتایی در مورد حضور زنان محجبه در دانشگاههای خارجی، فتوا دادند که «حجاب رو در حد ضرورت بردارید»!
همین یکساعت پیش شبکه افق یه برنامه داشت به اسم «زندگی در جنگی تمام شده یا نشده» که دختران محجبه ترکیه برای درس خوندن با حفظ حجاب مجبور بودن به کشور بوسنی برن!
اونوقت مرجع تقلید ما برای زنان یک کشور اسلامی چه فتوایی صادر میکنن!
البته من الان جای «سیداحمد» رو پر کردم!
پشت سر هم کامنت میذارم! 🙂
هر چند تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف…
همیشه برام جالب بود چطوری اینقدر پشت سرهم کامنت میذاره!
اجرت با امام رضا داداش…
تو صحن گوهرشاد زیارتت کنیم صلوات…
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…
«جنگ قنداق وحشی اسلحه با پهلوی نحیف مادربزرگ»
چه اتفاق جالبی!
همین الان که دارم میخونم، دارم گوش میدم کار حامد زمانی رو برای حضرت مادر!
چه حال خوبی دارم من در این زمانه سخت سرد… اما نه، زمانه زمانهی «آرام گفتن «یا زینب» نیست، آنقدر که صدای هیچ عالیجنابی در نیاید»!
زمانهی توبه دسته جمعی بشر است…
به هر حال، درود به قلمت…
خدا لعنت کند مدیرانی را که باعث میشوند مردم، خدابیامرزی به همچین آدمهایی، به همچین لکههای سیاهی در تاریخ این کشور بدهند!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
تکبیر! 🙂
پاسخ رهبر انقلاب به ۱۱ سئوال صریح دانشجویان چه بود؟
http://iusnews.ir/fa/news-details/204000/
.
.
.
برنامه مناظره تیتر امشب شبکه خبر، ساعت ۲۲ با حضور مهدی محمدی در خصوص سالگرد برجام…
مطلب مظلومانهای بود!
مخلص داداش حسین سالار
ارادتمند دوستان بزرگوار
مناظره بیحالی بود بین مهدی محمدی و دکتر هادیان!
هر دو نفر خیلی قویتر از این حرفها هستند که امشب تو مناظره ظاهر شدند!
سرکار سمانه!
با شناختی که از توانایی مهدی محمدی داریم، گارد وی منطقی بود، منطقی و البته محتاط! مهدی محمدی دو نوع گفتمان دارد. یکی گفتمانی که در کانال تلگرامی ایشان است که شرایط خاص خودش رو داره. یکی هم گفتمان از رسانه ملی. متاسفانه شرایط تلویزیون هم در پارهای از مواقع اونطور نیست که ما انتظار داریم و باید برای همین حداقل هم راضی باشیم! به هر حال دعا کنیم این جوان انقلابی و باهوش رو…
اینو کجای دلمون بذاریم؟!
http://www.snn.ir/detail/News/524575/186
«یعنی از خجالت برن بمیرن بعضیها با این مملکت داریشون!»
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم…
بعد از این همه سال…
این روزها هم چادر داشتن جرم است…
وقتی سر کلاس و توسط استاد به خاطر چادرت مسخره میشوی…
وقتی شاگرد اول کلاسی و پروژهای بهتر از هم کلاسیها تحویل میدهی اما نمرهات به مراتب کمتر از آنها میشود…
میشه اینقدر سریع راجع به دیگران مخصوصا مراجع قضاوت نکنید؟
حاجی!
نکنه با «تور آتاتورک» رفتید ترکیه، کودتا شده نمیتونید برگردید؟! 🙁
چرا اینجا اینقدر خلوته؟
نبینم سوت و کور باشه!
اول:
اتفاقا اول تصور کردم، بعد قضاوت کردم. دیدم من اگر بودم، در چنان شرایطی عطای درس خوندن رو به لقایش میبخشیدم. درس خوندن خوبه، ولی نه به بهای ترک واجب! ترک واجب تنها در دو حالت اضطرار و ضرورت جایز شمرده میشه، که درس خوندن دختران در دانشگاه، نه اضطرار است و نه ضرورت! توجه کنید! درس خوندن خیلی خیلی خیلی خوبه! ولی تعریف اضطرار و ضرورت در فقه که جواز ترک واجب هست، با خوب بودن و لازم بودن فرق داره و برداشتن حجاب در دانشگاه مشمول هیچکدام ازاین دو قاعده نمیشه!
دوم:
در همون کامنت از یک مستندی که از قضا مربوط به دختران مسلمان ترکیه و مشکلاتی که به خاطر داشتن حجاب برای درس خوندن در کشورشون داشتند اسم بردم. در این مستند همه دختران از تحمل مشقتها و سختیهای تحصیل دور از خانه و خانواده، در یک کشور بیگانه میگفتند، اون هم فقط و فقط به خاطر اینکه بتونن با حفظ حجاب درس بخونن. آیا اینها نمیتونستن با استناد به این فتوا تو کشور خودشون درس بخونن؟ فیلم با حرفهای قشنگ یکی از دانشجوها تموم شد که میگفت: «دوری از خانواده و تحصیل در یک کشور غریب به قدری سخت بود که گاهی به خودم میگفتم بهتر نبود حجابم رو برمیداشتم و همونجا درس میخوندم؟ من آدم قوی نیستم، طاقت دوری و سختی ندارم، ولی آخرش به این نتیجه میرسم که حجاب همیشه انتخاب منه!»
سوم:
در اصل اشتباه بودن این حکم دلیل بسیار زیاده، اما نه من حوصله تایپ کردن دارم و نه اینجا جای بحثهای اینچنینی است. فقط همین نکته بس که اطلاعیهای که دفتر آیتالله مکارم شیرازی در مورد دلیل صدور این فتوا و گذشتن تاریخ انقضای اون دادن خودش دلیلی بر اشتباه بودن فتوا بود! ضمن اینکه یکی دیگر از مراجع با صدور بیانیهای در خصوص اشتباه بودن این حکم توضیحاتی رو دادن که لینکش رو براتون میذارم تا بخونید.
http://www.abasmodaresiyazdi.com/fa/
سمانه!
ولی بپذیر لحن کامنتی که مود اعتراض قرار گرفت، با توجه به اینکه روی صحبتت در مورد مرجع تقلید بود، خیلی شایسته نبود.
آخه نقد فتوا به این راحتی نیست!
صبا!
اگر فقط اشکال از لحن کامنتم باشه میپذیرم، ولی اگر به نظرتون ایراد در محتوای کامنتم باشه نه، نمیپذیرم!
سوء قصد به جان محمدرضا کائینی در بزرگراه حکیم _تقاطع یادگار امام ناکام ماند. گفته میشود عوامل مرحوم مصدق با یک لامبورگینی به رنگ آلواورایی قصد جان این تاریخپژوه را کرده بودند/ فارس
مهاجر!
از خوندن کامنتتون خیلی ناراحت شدم.
خدا رو شکر من تابهحال با مشکلات اینچنینی روبرو نشدم…
برادر!
یه اطلاعی از برنامههای آتی وبلاگ به ما نمیدی؟!…
مردم کرمانشاه چه حالی گرفتن از آقای حقوقدان!
بقیه مردم هم اگر با همین دستفرمون مردم کرمانشاه برن جلو، خدا بخواد دوره بعدی در خدمت روحانی نخواهیم بود!
با سلام خدمت همه دوستان
http://www.farsnews.com/13950422001611
سلام
متن بجایی بود با توجه به جولان انواع مدها…
«مادربزرگ نباید از خانه بیرون میرفت، چون رضاخان قزاق توهم زده بود که دین مانع پیشرفت است! و حجاب مانع پیشرفت زن!…جنگ بود! جهانیترین جنگ همه تاریخ! که هنوز هم ادامه دارد! و هنوز هم زن، بزرگترین قربانی این جنگ است!…زن اگر میخواهد در جامعه باشد، باید حجاب نداشته باشد!…زمانه کشف حجاب!»
توهم رضاخان هنوز هم ادامه داره…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
من بابت اینکه چند تایی از کامنتهای مربوط به بحث فتوای آیتالله مکارم رو تعدیل یا حذف کردم، معذرت میخوام اما گمونم حضرتعالی خیلی خوب در اون کامنتی که بعضی جاهاش فونتش درشت شد، همه حرف رو زدین. ممنون. حالا ی نکته هم من بگم و بحث جمع شه. این کودتای نافرجام چند روز پیش ترکیه، ی حرفی هم با آیتالله مکارم داشت گمونم! البته به حالت طنز! و اون اینکه؛ «ترکیه از فردای خودش خبر نداره، شما حالا نگران ۲۰ سال بعد این کشور شدی که توسط چه کسانی اداره بشه؟!» الغرض! اشتباه بزرگتر اون فتوای قطعا اشتباه، همین بود که جایی برای خدا درش پیشبینی نشده بود! خدا رو باید بیشتر در این محاسبات دخیل کرد! خدا رو باید بیشتر در آینده امور دخیل کرد! اون دانشجویی که امروز قید حجاب رو بزنه -ولو به این بهونه که ۲۰ سال بعد من بچه مسلمون سکاندار امور بشم!- از کجا معلوم وقتی سکاندار امور شد، به بهونه همین «اضطرار و ضرورت» قید بعضی دیگر از مسلمات دین رو نزنه؟! خیلی هم حالا بحث حجاب یا زن و مرد نیست اینجا! همین آقای اردوغان! شاید… شاید ۲۰ سال پیش میخواست سر به تن اسرائیل نباشه و همین چند سال پیش علیه اسرائیلیها چند تایی حرکت هم کرد اما همین آدم، دیروز علیه بشار اسد، با صهیونیستها فالوده میخوره، امروز علیالظاهر فهمیده چه گهی خورده، پنهونی کلی آدم میفرسته پیش اسد که من در قضییه داعش اشتباه کردم! سر همین هیچ بعید نمیدونم کودتایی که علیه او شد «ریشه اسرائیلی» داشته باشه! بالاخره این اواخر داشت میپیچید سمت ایران و روسیه و سوریه… قدر مسلم، تاریخ مصرف اردوغان برای غرب و بخصوص برای آمریکا و اسرائیل تموم شده! -برای ما هم البته تموم شده که توبه گرگ مرگه!- کی حالا غربیها این رو هم به سرنوشت مرسی یا عرفات دچار کنن، خدا عالمه! از قضا، بحث من دقیقا سر همین «عالم بودن خداوند منان است»! امور دست خداست. من در متن امشب وبلاگ، انشاءالله ی جور دیگه و از ی زاویه دیگه درباره همین مسئله چیزکی خواهم نوشت بلکه بدانیم این خداست که امور رو هدایت میکنه… آیتالله مکارم، بهتره کمی نگران ایران خودمون باشه! عاقبت ایشون پاسدار دین هستن و مرجع تقلید! در همین ایران خودمون و همین جمهوری اسلامی خودمون، ی خانوم با سابقه کشف حجاب، با ضرب زور و با سوءاستفاده از غفلت نابخشودنی شورای نگهبان رسما داره وارد مجلس شورای اسلامی میشه، آیتالله مکارم اصلا معلوم نیست کجا هستن؟! شما پاسدار شریعتی؟! چرا اعتراض نکردین؟! اینجا هم آیا پای ضرورت و اضطرار درمیون بود که اعتراض نکردین؟؟!! اون فتوا اشتباه بود، توضیحات بعدش اشتباهتر! اساسا و اصولا ترکیه قید حجاب رو زد که به ساحل آنتالیا رسید! و معالاسف اگه مراجع ما ندونن دارن چی کار میکنن و مصمم در پاسداری از احکام خدا نباشن، ما هم واسه خودمون ی سواحلی داریم!! 🙂 آینده ترکیه هم خدایی داره! شما حالا مجوز ندین که برای افتادن اون آینده دست مسلمونا، دخترای مسلون کشف حجاب کنن! اونوقت پسفردا یکی باید ترکیه رو از دست این مدل جدید از اسلام و مسلمونا نجات بده! فتوا باید این میبود؛ «شما سعی کن حکام کشور سرشار از مسجدت رو متقاعد کنی که حق داری هم حجاب داشته باشی و هم درس بخونی… و در این راه کشته هم شوی میارزد»! نه اینکه از ترس مرگ، خودکشی کنیم! خودکشی از ترس مرگ یعنی همین که از ترس نیفتادن آینده ترکیه دست لائیکها و سکولارها، ما برای همین امروز مذهبیهای ترکیه، نسخههای باب دل لائیکها و سکولارها بپیچیم! خب، از این فتوا کی خوشحال شد؟! کی استقبال کرد؟! شما آیتالله مکارم! امروز همین مجلس شورای اسلامی مملکت خودتون را ول کردین، نگران ۲۰ سال بعد مردم کشور همسایه شدین؟؟!! صرف نداشت اعتراض کنین به اینکه ی زن کشف حجاب کرده حق ورود به مجلس شورای اسلامی رو نداره؟؟؟!!! در نهایت، احترام مراجع بر ما واجب اما احترام اسلام و احکام شریعت برای مراجع، واجبتر… تمام!
فتوای عجیبی بود!
توضیحات بعدش هم توجیهاتی بود که اتفاقا باعث کراهت بیشتر پذیرفتن این حکم شد!
چرا وقتی خودمون این همه معضل حجاب داخل کشور داریم، ایشون باید بیایند حکمی اینچنین برای زنان مسلمان دیگر کشورها بدهند؟
یعنی تعداد مقلدین ایشون در خارج نسبت به داخل چقدر بوده؟
اون هم در شرایطی که ی عده در داخل، همیشه دنبال دستآویزی برای توجیه رفتار و کردارشون هستند!
کی گفته زن حتما ضرورت داره در اجتماع حضور داشته باشه وقتی شرایط حفظ عفاف و حجاب نیست؟
بد نیست در این شرایط اجازه داده بشه مردهای متدین تحصیل کنند و پستهای مهم اجتماعی رو بگیرند.
بعد هم کشف حجاب یک زن مسلمان، غیر از فراهم کردن زمینهی آسیب به خودش، باعث آسیب به اجتماع مردها و مهمتر به فرزندان میشه!
خواهش میکنم!
خودمم صبح که جواب اون کامنت رو میدادم با خودم قرار گذاشتم که این آخرین کامنتم درباره این موضوع باشه!
سلام…