وطن امروز ۲۶ اسفند ۱۳۹۵
موسم بهار است. بر شاخه مرده درخت خشکیده، آن لحظه که شکوفه حیات، دوباره نقش زندگی میدهد، آری! «معاد» را باید به یاد آورد که لحظه برانگیخته شدن برای همه ماست. مردههایمان این لحظه را خواهند دید و زندههایمان هم، البته بعد از مرگ! باشد اگر هنوز نفسی ما را هست، به تأسی از بهار، خود را برای لحظه مرگ و لحظه برانگیخته شدن بعد از مرگ آماده کنیم! این از میعاد بهار و لحظه معاد لیکن لحظههایی دیگر نیز، بزرگی میکند در تاریخ زندگی آدمی. آن لحظه که آدم و حوا در وادی عرفات همدیگر را یافتند؛ آن لحظه که یعقوب، بعد از عمری انتظار، یوسف گمگشته خود را دید؛ آن لحظه که کشتی نجات نوح، ایمن بر زمین نشست؛ آن لحظه که آتش بر ابراهیم، سرد و سلامت شد؛ آن لحظه که دریا پیش پای موسی شکافته شد؛ آن لحظه که عیسی درون گهواره زبان گشود تا از مادر پاکدامن خود دفاع کند؛ آن لحظه که «محمد» در خلوت حرا، مبعوث شد به پیامبری؛ آن لحظه که فتح بزرگ مکه حادث شد؛ آن لحظه که در برکه غدیر، آخرین رسول خدا با بالا بردن دست امیرالمومنین، رسالت خود را کامل کرد… و آن لحظه که علمدار کربلا، سیاهه شبپرستان را به کناری زد و به شریعه رسید، از جمله بزرگترین لحظات تاریخاند که از فرط حماسه و شکوه و عظمت، هم تبسم را بر لب جاری میکنند و هم اشک را بر دیده! لیکن لحظهای هم هست که هنوز نیامده! و چون بیاید، این همه لحظه را که برشمردم، با خود به همراه دارد! سخن از آن لحظهای میگویم که «منجی عالم بشریت» تکیه بر دیوار کعبه میزند و ندای «انا المهدی» سر میدهد… در این لحظه ناب وعده شده، تو گویی آدم و حوا تازه همدیگر را مییابند و یعقوب، تازه یوسف را! تو گویی سفینه نوح، تازه آن لحظه به زمین خواهد نشست و آتش، تازه آن دم بر خلیل بتشکن خدا، سرد و سلامت خواهد شد! تو گویی آن لحظه، تازه دریا بنای شکافتن، پیش پای موسی را دارد و تازه عیسی میخواهد درون گهواره زبان به معجزه باز کند! تو گویی لحظه عظیم ظهور، این دوباره «محمد» است که به رسالت مبعوث میشود و این دوباره مکه است که توسط مردی از سلاله آخرین رسول خدا فتح میشود! تو گویی آن لحظه، همان لحظه تاریخی غدیر است و همان آن که سقای آب و ادب، خود را به شریعه میرساند! یا مقلب القلوب و الابصار! تمام هستی از ازل تا ابد، لحظهشماری میکنند برای آن لحظه که «مهدی فاطمه» تکیه بر دیوار کعبه زند و بر این شاخه مرده درخت خشکیده حیات، دوباره نقش زندگی بدهد!
وطن امروز ۲۳ اسفند ۱۳۹۵
برای مرحوم هاشمی، هزاری هم ویژهنامه دربیاوری و ذیل تصاویر آن مبارز قدیمی، هزاری هم تیتر درشت بزنی، آن اندازه به دردش نخواهد خورد که من اینجا از مخاطبان یادداشتم بخواهم تا گرم مطلب نشدهاند، فاتحهای نثار روحش کنند که قطع به یقین، رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت، به این «قرائت» بیش از آن «سیاست» نیاز دارد، بخصوص حالا که دستی کوتاه از دامن دنیا دارد.
این از نکته اول! و اما زنجیرهایها جوری در وصف مرحوم هاشمی، زبان به تملق باز میکنند، تو گویی ما یادمان رفته چیزهایی که علیه همین شخص ایشان مینوشتند! نه فقط در روزنامه، بلکه کتاب هم منتشر میکردند! دوره سراسر اخلاق(!) دوم خرداد، کافی بود یکی در جایی، بار سفر اخروی بسته باشد! چنان انگشت اتهام را متوجه مرحوم هاشمی میکردند و چنان دور از الفبای انصاف، علیه ایشان مینوشتند که نه حدی داشت و نه حسابی! ۲ نکته مستتر است در همین نکته دوم یادداشت. اولا: مرحوم هاشمی حتی در همان عصر دوم خرداد هم عاری از اشکال و اشتباه نبود لیکن زنجیرهایها، به شهادت مندرجاتشان، بیش از آنکه منتقد خطاهای آقای هاشمی بوده باشند، تخریبکننده و تهمتزننده به ایشان بودند! ثانیا: هم آن روز که در مقام حمله به هاشمی، اتهامات هرگز ثابتنشده به او زدند، کارشان نادرست بود و هم امروز که در لباس دوستی، القاب و عناوین عجیب و غریب نثار او میکنند! اینکه معصوم میفرمایند: «جاهل را نمیبینی، الا در حال افراط یا تفریط» یکی هم یعنی اینکه زنجیرهایها را نمیبینی، الا در حال افراط «عالیجناب سرخپوش» یا تفریط «سردار فلان و بهمان»!
نکته بعدی، نحوه مواجهه جریان انقلابی با آقای هاشمی است. من و ما، هرگز به مرحوم منظور، آن اتهامات زشت دوم خردادی را نزدیم، بلکه برای حرف خود، مصداق روشن داشتیم. هم موضوع سخن را دقیقا معلوم میکردیم و هم غالبا موضع منطبق با آن موضوع را اتخاذ میکردیم! چه در مقام دفاع از هاشمی و چه در مقام نقد او، هرگز رویه زنجیرهایها را پیشه نکردیم! ۴۰ سال دیگر هم از درگذشت هاشمی گذشته باشد، ما باز پای دفاع خود از هاشمی برابر اتهامات درشت دوم خردادیها خواهیم ایستاد، همچنان که پای نقد خود به مواضع ایشان، مثلا در سال ۸۸! ما همچنان که سال ۹۲ نشان دادیم، همواره برابر رای مردم و منتخب مردم، مواجهه محترمانه داشتیم و از همگان نیز همین مواجهه را انتظار داشتیم، لذا آقای هاشمی را به قانون و حق و معیار میسنجیدیم، نه برعکس! بر اساس همین سنجش، هر جا که لازم بود، از ایشان دفاع کردیم و هر جا که نه، نه! دقت کنید! ما کی و کجا به آقای هاشمی تاختیم که به عنوان مثال، چرا بعد از سوم خرداد، همان جنگی که امام برای یک ذره و یک روزش هم نادم و پشیمان نبود، ادامه پیدا کرد؟! من در این متن، کاری به موضع شخص مرحوم هاشمی درباره آنچه گفتم ندارم اما فراموش نکردهایم که در دوره دوم خرداد، دوم خردادیها، ذیل همین بحث، چقدر فرمانده جنگ را و چقدر خود جنگ را نکوهش و سرزنش کردند! حالا با ۴ تا تیتر درشت «حماسه اکبر» که ما دچار فراموشی نمیشویم! طرفه حکایت اینجاست؛ برای زدن جبهه و جنگ و امام و شهدا، روزی اگر تخریب آقای هاشمی جواب میداد، زنجیرهایها باکی از این تخریب نداشتند؛ روزی هم اگر، حمایت از آقای هاشمی جواب میداد، هکذا! برای زنجیرهایها، اساسا خود مرحوم هاشمی موضوعیت نداشت! و هنوز هم ندارد! در مواجهه با دیگران هم همین گونهاند! هیچکس را نه برای خودش میخواهند و نه البته برای خدا! نه آن روز که «عالیجناب سرخپوش» مینوشتند، نیت الهی داشتند و نه امروز که «سردار مصلحت»! نگاه زنجیرهایها به عناصر میدان سیاست، تابعی از همان نگاه دشمن به خود زنجیرهایهاست! خواستن آدمها یا نخواستن آدمها بر اساس همه چیز جز خدا! و جز اصول! و جز ارزشها! و جز قانون! هاشمی آدم بدی میشود، اگر فتنهگران ۷۸ را «الواط» بخواند و آدم خوبی، اگر فتنهگران ۸۸ را نه! غالبا همیشه و غالبا با همه، همینطور رفتار میکنند زنجیرهایها! پای تخته بشدت روسیاه روزنامهشان «ضربدر» را عمدتا میگذارند جلوی نام خوبها! یا جلوی کار خوب! کافی است تو بد شوی، تا حمایتت کنند و کافی است تو خوب شوی، تا با چماق بایکوت ایشان مواجه شوی، اگر نه حالا با چماق تخریب! به نفع رسواشدگان تقلب اگر موضع بگیری، هوایت را در حد ۶ ستون در صفحه نخست خود دارند اما خدا نکند موضع بگیری علیه فلان حرف غلط وزیر امور خارجه! اینجا میشوی همان آدم بد که تا مدتها میروی در لیست سیاه حضرات! با این اوصاف، باید هم فردای شهادت سردار مظلوم ما، وقیحانه تیتر بزنند «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد»! و باید هم رنگ لوگوی خود را بر پرچم تکفیریهای لعین، ست کنند! کلا هماهنگی زنجیرهایها، با مواضع بد است و آدمهای بد! «ادبیات منقلی» را به خوبی و در جهت مثبت، پوشش میدهند اما همان فرد اگر روزیروزگاری، سخنران مراسم یومالله ۲۳ تیر ۷۸ باشد، با آن روی دیگر زنجیرهایها روبهرو میشود! دوستی با مواضع بد آدمها و دشمنی با مواضع خوب آدمها، اصلا و اساسا همه کسبوکار زنجیرهایهای نامحترم است! مرحوم هاشمی اگر تحلیل غربیها در خطبه نمازجمعه را محکوم کند، میشود آدم بد اما با فتنهگران علیه انتخاباتی با مشارکت ۸۵ درصدی مردم اگر همراهی کند، میشود آدم خوب! پرونده به این روسیاهی دارند و آنوقت، رزمندگان دفاع مقدس را با «سربازان وحشی قوم آتیلا» قیاس میکنند! گفت: «کافر همه را به کیش خود پندارد»! سربازان وحشی قوم آتیلا، امروزهروز، مصداقی به روشنی همین زنجیرهایها ندارند که هم در لوگو و هم در تیتر یک، همصدایی با وحشیترین تروریستهای عالم میکنند! و با افراد و اشخاص و عناصر، دقیقا عین وحشیها برخورد میکنند! فرد وحشی، تمرد از قانون را حمایت میکند؛ زنجیرهایها هم! فرد وحشی، لگدپراندن به ۴۰ میلیون رای مردم را خوب و درست تصور میکند؛ زنجیرهایها هم! مرز وحشیگری با غیر آن، قلم دست گرفتن نیست، که سلمانرشدی ملعون هم چاقوکش سر گردنه نبود! مرز وحشیگری با غیر آن، در ترس از خداوند منان است!
القصه! همه این نکات که نوشتم، مقدمهای بود برای این نکته اصل کاری! در ورای رخدادها، چه خوب اگر دنبال سخن خدا با خود باشیم! اگر دست آقای هاشمی از دنیا کوتاه شد، دست ما نیز کوتاه خواهد شد! حواسمان هست؟! هیچ به مرگ، اندیشه میکنیم که تا چه حد به ما نزدیک است؟! من دیروز داشتم به بچههای روزنامه میگفتم که این ویژهنامههای زنجیرهایها، اصلش را بخواهی و راستش را بخواهی، «ویژهنامه مرگ» است که چقدر به ما نزدیک است! گیرم آنها اسم دیگری رویش بگذارند و تیتر دیگری برایش بزنند و چیز دیگری درونش بنویسند اما جز این نیست که جملگی «ویژهنامه مرگ» است! ما اصحاب رسانه، چه داریم برای ارائه به خدا؟! زنجیرهایها چه دارند؟! تهمت زشت دیروز «عالیجناب سرخپوش» در وصف همان که امروز «سردار چیچی» میخوانندش؟! وقتی از خوب یا بد و از سیاستمدار گرفته تا غیر آن، بازگشت همه به سوی خداست، وای بر ما! وای بر ما که برای آنچه مینویسیم و آنچه نه، باید جواب پس بدهیم! «عالیجناب سرخپوش» چرا؟! «اسطوره کذا» چرا؟! و این نوشته چرا؟! اینکه ناخدای باخدای کشتی انقلاب، اشک میریزند هنگام توصیه به «عبور از سیمخاردار نفس»، یکی هم یعنی آماده باید باشیم من و ما، ایضا شما زنجیرهایها، برای روزی که به جای روزنامه فردا، باید کارنامه دیروز را ارائه دهیم! آهای دوستان! اینکه خواندید، سرمقاله همه سالنامههایی است که این روزهای اخیر درآوردید! عاقبت دیدم حیف است «ویژهنامه مرگ»، سرمقالهای غیر از تنبه و هشدار نسبت به امر حتمی مرگ داشته باشد! پس مهم نیست مرگ کدامیک از ما زودتر باشد؛ مهم آن است که بدانیم مرگ برای همه ما برنامهها دارد! مرحوم هاشمی، خودش ختم سیاست بود! خوب است حالا که دستی کوتاه از دامن دنیا دارد، برایش فاتحه بفرستیم! راستی! کدامیک از ما میتوانیم ضمانت دهیم همین بهار پیش رو را خواهیم دید؟! و اصلا همین فردا را؟! و همین یک لحظه بعد را؟! خدایا! رحمی… رحمی!
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج…
http://www.misaq.info/sites/default/files/file_attach/uploads/RuzeShahadat-Fatemieh2-1394-12.mp3
شرمنده دوستان! من خدا شاهده چند ساعت وقت گذاشتم و اتفاقا حدود ۸۰۰ کلمه هم نوشتم اما نتیجه اونی نشد که باب میل بود. خدایی کمکاری هم نکردم اما حیف! و از اونجا که سردبیر محترم وطن امروز مثل همیشه به این حقیر لطف داشت و دوست داشت چیزی از قلم من در این شماره روزنامه باشه و از اونجا که متن «انتظار فرج از نیمه خرداد، نه دور بعد مذاکرات!» رو متن قابلی میدونست، بخشهایی از این متن رو با ی بخش کوتاه از متن ناتمام، یکی کرد که حاصلش شد این! خلاصه میبخشید که عمده متن این پست، تکراری است. ی همچین وقتهایی واقعا کلافه میشم! زحمت بکشی، وقت بگذاری، بعدش هیچی به هیچی! حتی منهای اون ۸۰۰ کلمه که آخرش هم چفت و بست نشد، ی متن اینجوری هم نوشتم که اینم باز، چنگی به دل نزد؛ «اصلا چه کار کند؟! چه کار میتواند بکند؟! نوزاد چند ماهه برای آنکه حرف خود را سبز کند، چه میکند؟! برای آنکه موضع خود را به کرسی بنشاند، چه میکند؟! برای آنکه آنچه در ذهن دارد محقق شود، چه میکند؟! برای آنکه به هدفش برسد، چه میکند؟! برای آنکه به اطرافیانش حالی کند گرسنه است، چه میکند؟! برای آنکه به اطرافیانش حالی کند گرسنه نیست و فقط آغوش پر از مهر مادر را میخواهد، چه میکند؟! نوزاد چند ماهه آیا جز این است که آنقدر گریه میکند و آنقدر اشک میریزد و آنقدر بیقراری میکند و آنقدر بیتابی میکند که دقیقا به همان خواسته مد نظر برسد؟! و دقیقا و مشخصا به همان خواسته و مراد مد نظر؟! اگر گرسنه است، شیر مادر! اگر خسته است، لالایی! اگر بازی میخواهد، بازی! اگر آغوش میخواهد، آغوش! و اگر مهر نماز، مهر نماز! و نه هیچ چیز دیگری! عینا همان که میطلبد! فقط همان که میخواهد! و تا به خواستهاش نرسد، آرام نمیگیرد! از مزایای بیزبانی، همین استفاده کامل از نعمت اشک است! گیرم نوزاد چند ماهه قدرت تکلم نداشته باشد و به هیچ زبانی قادر به حرف زدن نباشد؛ گریه که بلد است! اشک که دارد! و این عجب سلاح کارآمدی است! رسما اسلحهای است برای خود! تو هیچ گریه نوزاد را دیدهای؟! در این چند قطره دقیق شدهای؟! و اینکه چه دست و پایی میزند؟! تو گویی با تمام وجود، اشک میریزد! خب، چه کار کند؟! چه کار میتواند بکند؟! اعتراف کنیم بیقراریهایمان کافی نبوده است! ما اصرار نکردهایم! پافشاری نکردهایم!» میگذارم به حساب بیسعادتی! و بیلیاقتی! چی بگم دیگه؟ بیخیال!
هم پهلوی فاطمه شکسته است هنوز
هم دست علی به ظلم بسته است هنوز
دارند هنوز خیمهها میسوزند
زینب به امید تو نشسته است هنوز
«این بقیة الله التی لا تخلو من العترة الهادیه»
«لالههای شام، چشم به راه سپیدهاند»
تیتر هم بسیار زیبا!
«گلبرگ سرخ لالهها در کوچههای شهر ما بوی شهادت میدهد»! بوی تو را! ای شاهبیت تمام وصیتنامهها! قربان قدمت، بهترین جوانانمان را دادهایم! من اما گمان بر مرگ لاله نمیبرم که هنوز هم لالههای شام، چشم به راه سپیدهاند! چشم به راه تو! در این نیمه شعبان شهدایی! سلام حضرت صاحبالزمان!»
همیشه متون امام زمانی شما واقعا بینظیر است. همچنین وقتی از شهدا مینویسی فضا را ملکوتی میکنی. حالا این دو را ترکیب کن. تعریف و توضیح آن برایم امکانپذیر نیست.
لا هول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
فالله خیرا حافظا و هو الرحم الراحمین.
ضمنا ولادت منجی عالم بشریت بر بهشتیان قطعه ۲۶ مبارک.
از همگی التماس دعا خصوصا در مراسم احیا…
متنی که قشنگ باشه، وزین باشه و به دل بشینه، ارزش داره که تو دو شماره روزنامه چاپ بشه! فقط که کتابهای خوب نباید تجدید چاپ بشن!
آخرش هم خیلی خوب تموم شد با یاد لالههای شام!
حضور تو پیداست
من غایبم
آیا امید ظهوری هست؟
در لحظههای خلوت شبها
در بقعههای غربت صحرا
در پای بوتهها
حضور ملامت
حضور مهر تو را احساس کردهام
تو رنج ابرها را
از تاول کویر
از بغض ابر
نشانم دادی
همراه هر تازیانه
و هر فریاد
در کنار هر گلوله
و هر قطره قطره خون
پا به پای هر رنج خسته
و آرزوی تازه
تو را دیدم
ای آسمان شهادت
ای حضور مداوم!
در تو
چگونه آسمان آسمان ابرهای غم میبارند و تو آرامی؟!
استاد علی صفایی
چه بد که متن در نیومد! چه حرصی باید خورده باشین!
زیباست؛
«گریه که بلد است!
اشک که دارد!
و این عجب سلاح کارآمدی است!
رسما اسلحهای است برای خود!»
اللهم عجل لولیک الفرج …
داداش!
مگه ما بعضی کتابها رو چند بار نمیخونیم؟
چه اشکالی داره متن به این زیبایی رو چندین و چند بار بخونیم؟
دمتگرم داداش! دست مریزاد، خدا خیرت بده.
اون متن نیمه کارهات رو هم اگه میشه بذار اینجا بخونیم.
حرف که از دل بر بیاد، لاجرم بر دل میشینه.
ما همینطور خاکی میخوایمت!
انتظار
چشم به راه سپیده
روضهی عباس
قربان قدمت
سلام حضرتِ صاحبالزمان!
رفیق بد!
گفت: آقای کرباسچی عضو مرکزیت حزب کارگزاران و برخی دیگر از مدعیان اصلاحات تلاش کردهاند اقدام زشت و نفرتانگیز خانم فائزه هاشمی را ماستمالی کنند!
گفتم: حمایت فائزه از حزب صهیونیست بهائیت، نفرتانگیزتر از آن است که قابل توجیه باشد.
گفت: آقای کرباسچی میگوید تقصیر نظام بود که فائزه را با بهاییها و منافقین در یک بند زندانی کرده بود!
گفتم: فائزه که به خاطر چک بیمحل زندانی نشده بود. جرم او پادوئی برای مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس در فتنه ۸۸ بود. ضمنا مگر قرار است برای هر زندانی یک زندان مجزا بسازند؟!
گفت: میگویند حضور وی در کنار بهاییها، باعث نزدیکی او به این حزب صهیونیستی شده است!
گفتم: از یارو پرسیدند چرا معتاد شدی؟ گفت؛ فلان رفیقم فندکش را در خانه ما جا گذاشته بود و همین زمینه اعتیاد من شد! پرسیدند؛ یعنی اگر کتاب فیزیکش را جا گذاشته بود، الان تو دانشمند فیزیک اتمی بودی؟!
عید همگی مبارک!
خدایا!
به حق محمد و آل محمد ظهور آقا امام زمانمان را برسان…
به حق سیدالشهدا، رهبر و آقای ما را تا ظهور امام زمان در پناه خودت محفوظ بدار…
داداش!
ما که با متن صفا میکنیم؛ چه تکراری، چه تلفیقی…
«از ازل تا به امروز، ما این همه انتظار نکشیدهایم که در دوگانه نور و ظلمت، طاغوت را به امامی بگیریم!»
«قربان قدمت، بهترین جوانانمان را دادهایم!»
ﺑﺎ ﺳﻼﻡ ﺍﯼ ﺁﻗﺎ
ﺷﺒﺘﺎﻥ ﻣﻬﺘﺎﺑﯽ
ﺭﻭﺯ ﻣﯿﻼﺩ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﺍﺳﺖ
ﻋﺮﺽ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﺁﻗﺎ… ﻭ ﮐﻤﯽ ﺑﯿﺘﺎﺑﯽ
ﮐﻮﭼﻪﻫﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮﻧﺪ
ﺩﺷﺘﻬﺎ ﺣﻮﺻﻠﻪی ﺳﺒﺰﻩ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺩﮔﺮ
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﺁﻗﺎ؟
ﺍﻳﻦ ﻧﻔﺴﻬﺎ ﺑﻪ ﻓﺪﺍﯼ ﮐﻒ ﻧﻌﻠﯿﻦ ﺷﻤﺎ
ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺗﻨﺪ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﺪ…
این دیده لعنتی، بیلیاقت هم که باشد، چشم به راه سپیده دارد!
«گریه که بلد است… اعتراف کنیم بیقراریهایمان کافی نبوده است…».
«من اما گمان بر مرگ لاله نمیبرم که هنوز هم لالههای شام، چشم به راه سپیدهاند!»
.
.
مشتاقان حضور یار
چشم به راهان سپیده
دلسپردگان دریای عشق
ستارگان درخشان آسمان انتظار
و حواریون ماه را که در راه جانان، جان دادهاند و به دمی مسیحایی جانی نو گرفتهاند
تا ظهور خورشید مرگی نیست!
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق!
.
.
السلام علیک یا صاحبالزمان (عج)
یک عمر تو زخمهای ما را بستی
هر روز کشیدی به سر ما دستی
شعبان که به نیمه میرسد آقاجان
ما تازه به یادمان میآید هستی
اللهم عجل لولیک الفرج
برای چندمین بار با این متن گریه کردیم و حالمون خوب شد.
ممنون حاجی!
دکتر مددی را بهتر و بیشتر بشناسیم؛
http://www.mehrnews.com/news/3663979/
داداش حسین!
متن به قدرت همیشه نبود ولی واقعا زیبا بود.
دوستان با صفای قطعه ۲۶!
در مسجد مقدس جمکران دعاگویتان بودم.
چه صفایی داشت!
دیشب واقعا جاتون خالی!
آقاجان!
ما هنوز به چشم دل، ندیدیمتان…
و تنها به یمن سالروز میلادت، اینچنین با شکوه عرض ارادت میکنیم…
گر بیایی، ترسم قالب تهی سازیم از فرط عشق و شادی!
سلام ای سوم شخص غائب…
دو وصیتنامه از دو شهید، از دو نسل متفاوت!
بخشی از وصیتنامه شهید محمد جهانآرا؛
«ای امام! من به عنوان کسی که شاید کربلای حسینی را در کربلای خرمشهر دیدهام، سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن جوانان خرمشهری بر میخیزد و آن، این است؛ ای امام! از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظهای که خرمشهر سقوط کرد، من یک ماه به طور مداوم کربلا را میدیدم. هر روز که حمله دشمن بر برادران سخت میشد و فریاد آنها، بیسیم را از کار میانداخت و هیچ راه نجاتی نبود، به اتاق میرفتم، گریه را آغاز میکردم و فریاد میزدم؛ ای ربالعالمین! بر ما مپسند ذلت و خواری را!»
بخشی از وصیتنامه شهید مدافع حرم، محمودرضا بیضایی؛
«باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمدهایم و شیعه هم به دنیا آمادهایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست. و این راه جز با فدا شدن محقق نمیشود حقیقتا.»
«زود گذشت چقدر آن چند روز شیدایی! «انگار همین دیروز بود» برایش کلیشه است! موسم حج بود. روز عرفه. صحرای عرفات. خیمهای داشتیم. به همان رنگ احرام. به همان سپیدی. نشسته بودم به تحریر، که دیدم از گوشه خیمه دارد صدایی میآید. صداهایی. صداهای خوشی…».
قطعه ۲۶ تا ساعاتی دیگر با متنی امام زمانی به روز خواهد شد؛ هم انشاءالله، هم الحمدلله!
نه! مثل اینکه خدا هنوز دوستم داره رفقا!
سهل است که اُستان بکنی، یکشبه ده را
با آتش کبریت، کنی آب، زره را
از پیچ و خم گردنۀ پر مِه حیران
با بادبزن محو کنی تودۀ مه را
کاری کنی از قحط بزه، قشر بزهکار
یک عمر بگردند و نیابند بزه را
آنگونه شود عدل فراگیر که مردم
از هم نشناسند پس از این که و مه را
یا طبق یکی از نسخ خطی نایاب
از هم نشناسند پس از این مه و که را
با تیر و کمان آرش اگر زنده شود باز
جرئت نکند لمس کند مرکز زه را
طوری بشود فخر کند دانش امروز
بشکافی اگر جای اتم هستۀ به را
از گوجه به رب میرسد آدم نه به انگور
در دیگ بجوشاند اگر گوجۀ له را
از قفل گذشتیم-بماند-که نشد باز
حاشا که کلید تو کند باز گره را
ناصر فیض
واقعا هم «لالههای شام، چشم به راه سپیدهاند».
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
حقیقتا هر وقت میلاد معصومی میرسه، جدا از شربت و شیرینی که تبرکی میزنیم بر بدن، بعدش باید بشینیم یک دل سیر برای مظلومیت چهارده معصوم گریه کنیم که این دنیا به جز سختی و رنج، چیزی دیگری برایشان نداشت. به امید ظهور حضرت حجت.
اینجا را تازه پیدا کردم و در بین این همه هجمه، کاری کردید کارستان.
ما ملت کمرمان شکست و کسی به دادمان نرسید.
فیشهای حقوقی را ببینید که هر روز داره نشون داده میشه؟
مگر ما ولایت فقیه نداریم؟
چرا ایشون اقدامی نکردن و عدهای مدیر و کارمند ارشد بیخاصیت، برای خود حقوقهای دهها میلیونی درست کردن و شعارهای اقتصاد مقاومتی دادن؟
اینه معنی کشوری که داره تمدن اسلامی را پایه میذاره؟
بانکها به مردم عادی وام به سختی میدن ولی در فیش تمام اینها، چندین وام وجود داره!
ممنون از شما…
سلام!
متن قشنگ و کاملی بود.
ممنون داداش حسین عزیز!
ضمنا اصلا شک نکن که خدا دوستت داره و کمکت میکنه.
هم به خاطر تواناییهایت، هم به خاطر خونی که از شهید در رگ داری.
موفق باشی…
عطر خوش شهادت…
از دیاری غریبی و غم و غربت…
از دیار مظلومیت…
مدافعان حرم…
حرم اهل بیت…
حرم امنیت…
حرم امن و امان…
حرم شجاعت…
حرم شهادت…
.
«بسیج لشکر مخلص خداست» و لشکر مخلص خدا باقی خواهد ماند.
ایران فقط تهران نیست!
آیت الله جنتی رئیس مجلس خبرگان شد.
استاد قدیانی!
احیانا اعتراضی به سن جناب جنتی ندارین؟
لذت بردم. عالی بود…
«کاش ریسهها را باز نکنند!»
«نامداران امنیت؛
ملازمان حرم»
«لالههای شام،
چشم به راه سپیدهاند»
«از خانطومان تا
خان تومان»
«دب اصغر،
دب اکبر و
برجام»
«تحقیقا هیچ!»
«دلم صیاد میخواهد»…
امیدی به این صدا و سیما هم نیست…
عبدالله. م!
نخیر! اعتراضی نداریم.
خیلی هم خوشحالیم از این انتخاب درست، عالی!
تا کور شود هر آنکه نتواند دید!
دعا میکنیم به حق صاحبالزمان، آیت الله جنتی ۱۲۰ سال در صحت و سلامت کامل عمر کنند!