نقدی به نظام جمهوری اسلامی

وطن امروز ۱۴ بهمن ۱۳۹۴

این کشور و آن کشور ندارد؛ بدیهی‌ترین منطق انتخابات در هر نظامی این است که به عنصر فتنه‌گر علیه ساز و کار آن انتخابات، اذن نامزدی ندهد. حال اگر آن عنصر فتنه‌گر، در فتنه‌آفرینی علیه ساز و کار انتخابات، مسبوق به سابقه هم باشد و علاوه بر این، در فتنه علیه نتیجه انتخابات هم سابقه‌دار باشد، که دیگر هیچ! یعنی حداقلش این است که در سایر نظام‌ها به چنین عنصری هرگز اذن نامزدی نمی‌دهند، اینکه حالا با او چه کار می‌کنند و چگونه او را به سزای رفتار و گفتارش می‌رسانند، محل بحث این یادداشت نیست. محل بحث این یادداشت، همان‌طور که از تیتر آن پیداست، با کمال عذرخواهی نقدی است به نظام جمهوری اسلامی. این نقد البته می‌توانست در مدح نظام نوشته شود اما از آنجا که زیادی هر چیزی بد است، لاجرم این متن هم زاویه نقد پیدا کرده است. تا چند بار اولی که طرف، علیه ساز و کار انتخابات شکلک درآورد و نظام تحمل کرد و از در گذشت وارد شد، این را ما همان زمان نوشتیم به پای کرامت نظام و مصلحت‌سنجی درست و تلاش حکیمانه برای حفظ، اما به راستی تا چند بار؟! و تا کی؟! آیا اوجب واجبات، حفظ نظام است یا حفظ طرف در مجموعه نظام؟! و گیرم همین دومی اوجب واجبات باشد، آیا با این همه اغماض و ملاحظه، مثلا حفظ شده در مجموعه نظام؟! وقتی تندتر از هر اپوزیسیونی علیه نظام موضع می‌گیرد، رادیکال‌تر از هر ضد انقلابی علیه انقلاب حرف می‌زند، بی‌منطق‌تر از هر خودخواه خودمحوری علیه نهاد قانونی ناظر بر انتخابات اراجیف می‌بافد و ساختارشکنانه‌تر از هر دشمنی علیه ساز و کار انتخابات یاوه می‌سراید، معلوم است که اولا  لیاقت این همه تلاش برای حفظ در بدنه نظام را ندارد، ثانیا نظام باید تجدید نظر کند در نحوه مواجهه با وی. گفت: «خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند». خوبی البته اگر زیادی دیگر از حد گذشت، فقط نباید به نقد نادان بسنده کرد، بلکه بی‌تعارف، باید دمی هم نشست پای نقد خوبی‌کننده! و از جمله این خوبی‌کننده‌ها، شورای نگهبان است. راقم این سطور، آنقدر در تعریف از شورای نگهبان نوشته که حق این یک فقره نقد برایش محفوظ باشد! من ضمن احترام به هر تصمیمی که این نهاد قانونی بگیرد، و فقط من‌باب روشن شدن، از اعضای معزز شورای نگهبان می‌پرسم که بر اساس کدام منطق، فلانی را تأیید صلاحیت کرده‌اید، آنهم برای مجلسی به اهمیت مجلس خبرگان؟! اگر منطق این بوده که با دیدن یک ملاطفت دیگر، دست از رفتار و گفتار فتنه‌آفرین بردارد، حرفهای سابقه‌دار لیکن بی‌سابقه ایشان نشان داد که این خوبی‌ها و این لطف‌ها اصلا و ابدا به طرف نیامده! مع‌الأسف هر بار نظام در مواجهه با ایشان کوتاه آمده، وی سنگرهای دیگری را فتح کرده! آنهم با ادبیاتی بدتر، تندتر، افراطی‌تر، آنقدر افراطی‌تر که گاه حتی رسانه‌های دشمن، حیرت می‌کنند از این همه افراط در دشمنی با انقلاب، از درون انقلاب! اگر «ضد انقلاب» یعنی آنکه بر ضد انقلاب موضع می‌گیرد، کیست ضد انقلاب‌تر از او که سخن نمی‌گوید الا به فتنه؟! فتنه خاطره از امام اما علیه خط امام، فتنه عکس با امام اما بر عکس راه امام، فتنه اسم خمینی اما علیه رسم خمینی و هزار و یک فتنه ریز و درشت دیگر! بخواهیم یا نخواهیم سخنان سراسر فتنه اخیر نشان داد که هر چه خوبی در حق ایشان بیشتر شود، با بدی بیشتری، آن را جواب می‌دهد! وقتی با فردی طرفیم که جزای احسان را جز به بدی نمی‌دهد، آیا کجاست حد و مرز این همه احسان و بزرگواری؟! بگذارید جور دیگری سئوالم را مطرح کنم؛ این جناب دقیقا و مشخصا با چه هزینه‌ای باید در نظام حفظ شود؟! آیا با این هزینه که هم نامزد انتخابات باشد و هم علیه شورای نگهبان حرفهایی بزند که تا به حال، هیچ دشمنی و هیچ ضد انقلابی بدین عریانی نزده؟! آیا با این هزینه که مادر رزمنده ۸۸ یعنی همان شهید مدافع حرم با خود بپرسد؛ «اگر اوضاع این است، اصلا جگرگوشه من برای تأمین امنیت کدام قانون و کدام انتخابات رفت و جانش را تقدیم کرد؟!» آیا جز این است که تقریبا همه شهدای مدافع حرم، سال ۸۸ در میدان دفاع از انتخابات و رأی جمهور هم رزمنده و مدافع حریم آرای میلیونی ملت ایران بوده‌اند و سخت است برای بازماندگان ایشان، وقتی می‌بینند بعضی‌ها از سویی با تأیید شورای نگهبان روبرو می‌شوند، از دیگر سو، همین نهاد قانونی را به باد توهین و افترا می‌گیرند؟! آیا این عنصر بدسابقه فتنه‌گر باید در نظام حفظ شود حتی به بهانه شکستن دل شیربچه‌های میدان جنگ با لعین داعشی؟!

البته اشتباه نشود! من هرگز بنا ندارم بگویم که اگر شورای نگهبان، طرف را رد صلاحیت می‌کرد، وی متنبه می‌شد و دیگر این همه رادیکال و افراطی موضع نمی‌گرفت! هر چند به جد بر این باورم که در امر تربیت حتی حفظ افراد، اگر تشویق هست، تنبیه هم هست! حرف من این است که «تحلیل» به معنای سبک‌سنگین کردن اتفاقات آینده، کار سیاستمدار است اما شورای نگهبان، به عنوان مفسر قانون اساسی، کاری ندارد الا عمل به مر قانون! اساسا و اصولا دخلی به شورای نگهبان ندارد که رد صلاحیت، فلانی را در دایره نظام نگه می‌دارد یا تأیید! اگر طبق قانون یعنی منطق انتخابات، فتنه خط قرمز است، و اگر سخنان کذا نشان داد که هیچ مصلحتی حتی مصلحت حفظ بعضی‌ها، بالاتر از مصلحت عمل به مر قانون نیست، فرض است بر شورای نگهبان که دفاع خود از حریم حق‌الناس را کامل کند و ضمن قلم قرمز کشیدن روی نام این فتنه‌گر سابقه‌دار، اجازه ندهد عرصه سیمرغ انتخابات، بیش از این، جولانگه خط دهنده به ضد انقلاب باشد. روی سخن این نوشتار، اما فقط شورای نگهبان نیست! دیگر ارکان نظام هم باید بدانند که اوجب واجبات، حفظ افراد به هر قیمتی درون مجموعه نیست! همین را کم داشتیم که طلبکار از مردم و رأی مردم، بشود متذکر بدهی پابرهنه‌ها به امام و اسلام و  انقلاب! جوری علیه انقلاب موضع می‌گیرد که گویی به ضد انقلاب بدهی دارد، که گویی به دشمن بدهی دارد، که گویی مدیون BBC و در دین VOA است! خوب است این را هم بفرماید که چند بار بر گوش صندوق آرا سیلی بزند، مردم شهید داده با او بی‌حساب می‌شوند؟! و بفرماید نام آقازاده‌هایش در چند قرارداد فاسد نفتی بیاید، بدهی این ملت به خاندان پرداخت شده؟! و بفرماید چند بار دیگر به دشمن گرای تحریم بدهد، خیالش راحت می‌شود؟! من که باورم هست خمینی کبیر، اول بدهکار خاندان است! آنجا که گفت: «ما آمریکا را زیر پا می‌گذاریم» و از قرار نباید می‌گفت! آنجا که گفت: «من بوسه بر دست و بازوی رزمنده‌ها می‌زنم» و از قرار نباید می‌گفت! آنجا که نباید علیه حکام آل سعود، آن حرفها را می‌زد! آنجا که نباید بر ضد اسلام اشرافیت، سخن می‌گفت! آنجا که نباید به «جنگ عقیده» اشاره می‌کرد! آنجا که نباید یک تار موی کوخ‌نشینان را به تمام دنیای کاخ‌نشینان برتری می‌داد! و آنجا که نباید می‌گفت: «غلط می‌کنی! قانون تو را قبول ندارد!» واجب است بر شورای نگهبان که ضمن تجدیدنظر در رأی صادره، بیش از پیش و بخصوص برای این عنصر غیر ملتزم به ساز و کار انتخابات، ثابت کند که حقیقتا بدهکار خمینی است، نه ضد انقلابی که هم از توبره می‌خورد، هم از آخور! شورای نگهبان، صلاحیت خود را از قانون اساسی گرفته، از امام راحل عظیم‌الشأن. واقعا کسی که این امر بدیهی را هم نمی‌داند، صلاحیت تأیید صلاحیت توسط شورای نگهبان را دارد؟! حرمت امام‌زاده اما در وهله اول با متولی آن است. گاه هست که باید به خدا پناه برد از بد بودن متولی لیکن چو امروزی مجبوریم خوبی از حد گذشته متولی را منتقد باشیم و حرفهایی بزنیم که علی‌القاعده خودمان هم نمی‌پسندیم! برای هر معصیت کبیری راهی به استغفار هست اما امان از «استکبار» این «گناه اکبر». انسان مستکبر از بس خود را بزرگ می‌بیند، اساسا نمی‌تواند توبه کند! توبه یعنی «بازگشت به خدا»، هم‌چنان که توبه انقلابی یعنی «بازگشت به روح خدا» اما عنصر مستکبر متکبر، آنجا هم که شورای نگهبان در بستر تأیید صلاحیت زمینه توبه را فراهم می‌آورد، مستکبرتر می‌شود، متکبرتر می‌شود! و دقیقا همین‌ جاست که من مجبور می‌شوم تا در اوج اعتقاد به نظام، انتقاد کنم از نظام! ملاک گیرم نه حال فعلی افراد، که سابقه ایشان باشد! در فتنه علیه انتخابات، سیاه‌ترین سابقه از آن کیست؟! در قربانی کردن آدم‌ها به نفع مطامع خود، سیاه‌ترین سابقه از آن کیست؟! در دروغ بستن به امام، سیاه‌ترین سابقه از آن کیست؟! در هم‌نوایی با دشمن، بلکه دشمن‌تر شدن از خود دشمن، سیاه‌ترین سابقه از آن کیست؟! این تیتر یکی از نوشته‌هایم بود در اوج فتنه هشتاد و اشک: «کشتی انقلاب، مسافرکشی می‌کند، منت‌کشی نمی‌کند!» کسی که از ضد انقلاب هم بیشتر با انقلاب ضدیت می‌کند، مصلحت آن است که جز به عدالت با او رفتار نشود! آنهم عدالت حداکثری! دیروز خوب نوشته بودند بچه‌های روزنامه: «حقیقتا یک سئوال بسیار مهم در افکار عمومی وجود دارد و چه بهتر آنکه رسانه‌های انقلابی و تا بن‌ دندان معتقد به نظام اسلامی، این سئوال را مطرح کنند. سئوال این است: وقتی فتنه ۸۸ به عنوان یک خط قرمز در نظر گرفته می‌شود، باید نگاهی کاملا قانونی و انقلابی نسبت به تکیه‌گاه این فتنه داشت! وقتی به درستی کاندیدایی در یک شهرستان دورافتاده به خاطر علقه به فتنه رد صلاحیت می‌شود، چرا باید تکیه‌گاه فتنه ۸۸ تأیید صلاحیت شود؟! آن کاندیدای شهرستانی به خاطر فتنه‌ای که طرف به پا کرد رد صلاحیت شده است! در این شرایط چرا باید خود آن فرد تأیید صلاحیت شود؟» عجبا که درباره او مدام می‌گویند سابقه! کی بود آخرین بار که دشمن علیه او موضعی گرفت؟! اصلا یادتان می‌آید؟! اتفاقا بیم من از چیز دیگری است! من بیم از آن فردایی دارم که آیندگان، ناظر بر رفتار و گفتار طرف، جمهوری اسلامی را نه چون حقیر، که جور دیگری نقد کنند! که بگویند: «فردی با این همه سابقه فتنه علیه انتخابات، صلاحیتش توسط شورای نگهبان تأیید شد!» که بگویند: «هر کاری دلش خواست کرد و هر حرفی دلش خواست زد اما هرگز به عدالت با او رفتار نشد!» که بگویند: «اگر می‌گویید با نظام زاویه داشت، پس چرا فلان؟!» که بگویند: «مادر شهید مدافع حرم دلش شکست اما شما باز هم نگران حفظ طرف بودید؟!» که هم‌الان بگویند: «به راستی و با وجود همه اعتقادم به نظام، چرا باید در انتخاباتی شرکت کنم که حتی فلانی هم با این شرح مشروح در آن نامزد است؟! خودم را دست انداخته‌ام یا رأیم را؟! حضرات بفرمایند چه شورای نگهبان و چه مجلس و چه انتخاباتی می‌خواهند، همان را هم عملی کنند! دیگر چرا انتخابات؟!»

*** *** ***

تلاش برای حفظ هر فردی در دایره انقلاب اسلامی، صدالبته عملی مأجور است و حکیمانه اما بدان شرط که در مقام عمل تبدیل نشود به تلاش برای حفظ منویات ضد انقلاب، آنهم از درون انقلاب، آنهم در نخستین‌روز دهه فجر، آنهم در یوم‌الله دوازدهم بهمن، آنهم دوشادوش «امام آمد»، آنهم سینه به سینه آن سرود بهشتی در بهشت زهرا. شک ندارم اسلام جماعت، آمریکایی است! واقعا اگر قرار است طرف را حفظ کنیم که در اولین روز دهه فجر، کام شیطان بزرگ را شیرین کند، نخواستیم این حفظ کردن را! کینه‌ها دارند از خمینی کبیر! از امام جنگ فقر و غنا! از روح‌الله پابرهنه‌ها! و تمام سعی‌شان این است که در آستانه انتخابات، مخاطب شعار «برخیزید، برخیزید!» را از شهدای انقلاب برگردانند طرف ضد انقلاب! حال تا کی و تا کجا باید این فرد را تحمل کرد بلکه حفظ شود؟! بفرموده امام شهدا، اوجب واجبات برای ما حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی است! اگر قرار است حفظ بعضی‌ها، مخل حفظ خود نظام شود، اگر قرار است هزینه حفظ عناصر فتنه، خدشه بر شعائر انقلاب باشد و اگر قرار است بهای حفظ مدعیان وقیح، حذف رسم خمینی از اسم خمینی باشد، حذف اسلام ضد ظلم و ضد سازش باشد، حذف ولی‌نعمتان امام باشد، قسم به خون شهدا، به اجرای مر عدل و داد در حق این جماعت ضد انقلاب راضی‌تریم تا ماندن‌شان درون انقلاب! صدسال سیاه نخواستیم خانواده انقلاب همچین خاندان متفرعنی داشته باشد! بگذریم که تلاش برای حفظ سرپناه آن پیرمرد جنوب شهری هم عملی مأجور و حکیمانه است! ولی‌نعمت خمینی همین پیرمرد است! همین پیرمرد معمولی! نظام، یاران را حفظ کند! اغیار به سلامت! آری! به سلامت… که خمینی فقط یک بیت نسرود! بیت امام یعنی خانه مادر چند شهید! خمینی در برابر هیچ سیاستمداری احساس حقارت نکرد، لیکن با آن همه عظمت، در برابر چهره نورانی و گریه شوق بچه‌های جبهه و جنگ احساس حسرت و حقارت می‌کرد! هر کجا بسیجی هست، بیت امام همان جاست! هر کجا رزمنده هست، بیت امام همان جاست! زحمت بیهوده می‌کشید! «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست»! خمینی هدیه خدا بود به ما! روح‌ خدا جز خدا صاحبی نداشت! امام ما را نمی‌توان به نام زد! بسی بزرگتر از این حرفها بود! ما دست از دامان خمینی برنمی‌داریم! و امام بیدار خود را به مشتی خواب و خاطره نخواهیم فروخت! امام بزرگوار ما عاشق این بود که آمریکا را زیر پا بگذاریم و مثل این دریادلان سپاهی، کاری کنیم کارستان، بلکه در تقابل تاریخی و ماندگار جمهوری اسلامی و آمریکا، این عکس ذلت و زبونی یانکی‌ها باشد که مخابره شود! لذا اشبه‌الناس به خمینی، همان عزیز فرزانه‌ای است که به وقت، «نشان فتح» می‌دهد! این ملت شهیدپرور، این امت حزب‌الله، همه «یادگار خمینی» هستند! «من یادگار خمینی هستم» شعار همه این مردم است! تمام این کشور، متعلق به خمینی و یادگار خمینی است! پوسیده بودیم ما در پستوی تاریخ، اگر نهیب روح‌الله بیدارمان نمی‌کرد! ما به خمینی بدهکارتر از آنیم که بعضی‌ها فکر می‌کنند! ما با خمینی زندگی می‌کنیم، خواب نمی‌بینیم! ما از آرمان‌های امام، کوتاه نمی‌آییم! مسیر حرکت ما را خمینی معین می‌کند! خمینی را نمی‌توانید از ما بگیرید! خمینی را نخواهید توانست از ما بگیرید! ما سطر سطر صحیفه را از بریم و خوب می‌دانیم که «مبارزه با رفاه‌طلبى سازگار نیست، و آنها که تصور مى‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان، با سرمایه‌دارى و رفاه‌طلبى منافات ندارد، با الفباى مبارزه بیگانه‌اند. و آنهایى هم که تصور مى‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بى‌درد، با نصیحت و پند و اندرز متنبه مى‌شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مى‌کنند آب در هاون مى کوبند! بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبى، بحث دنیاخواهى و آخرت‌جویى، دو مقوله‌اى است که هرگز با هم جمع نمى‌شوند. و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند».

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    بسم‌الله

    حاجی!
    ننوشته حدس می‌زنم که چیه! خدا به داد هاشمی برسه!
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    چیه؟

  2. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    می‌خوای به شورای نگهبان بگی که چرا هاشمی رو تأیید کرده! اینه یا نه؟
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    برو بالاتر! 🙂

  3. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    البته این حدس، چیز ساده‌ای شاید به نظر برسه، مگه اینکه تحلیل دیگه‌ای داشته باشی که همون یه حرفت باشه که گفته بودی!

  4. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    وای پسر! دارم می‌میرم از خنده!
    یا خدا! دیگه بالاتر از آقای جنتی؟!
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    در متنی که ان‌شاءالله توفیق شود در مسیر حق بنویسم -الساعه به همین کار مشغولم- نقدم به «نظام جمهوری اسلامی» است، نه صرفا شورای نگهبان یا آیت‌الله جنتی عزیز.

  5. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    از همین الان می‌تونی دیگه رو من حساب نکنی!
    ولی اوین میام ملاقاتت!! 🙂

  6. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    به امام نمی‌خوای احیانا گیر بدی (فقط کار رو به خلقت نکشون!) که چرا مسئولیت‌هایی به هاشمی داد یا همون موقع نخوابوند تو گوشش؟! 🙂
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    هر چند محتوای این کامنت مرا خیلی درگیر کرده اما توجه اصلی نقدم، به «نظام جمهوری اسلامی» است!

  7. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    داداش!
    این یکی رو نمی‌شه کاری‌اش کرد!
    این یارو رو فقط حضرت عزرائیل باید مستقیما بهش رسیدگی کنه!

  8. مجتبی ق می‌گوید:

    آقا من پیشاپیش حرفم رو تو کامنتام سر متن قبلی پس می‌گیرم…
    هاشمی رد صلاحیت کمشه…
    ببریدش پیش مهدی، تنها نباشه!
    دیگه داره افق‌های آفساید رو همچین در می‌نورده که فلیپو اینزاگی هم اینجور در نمی‌نوردید!
    باید یه نقد اساسی راجع به به ظاهرا انقلابی‌های دیروز و واقعا انحرافی‌های امروز نوشت…

  9. یا حسین می‌گوید:

    منتظر متن طوفانی شما هستیم برادر!

  10. منتظر می‌گوید:

    سلام حاج حسین
    خدا قوت
    ۱۴ بهمن؟
    البته اصلا متن را نگاه نکردم!

  11. فاطمه می‌گوید:

    خدایا! عاقبت همه‌ی ما را ختم به خیر کن…
    آدمی از فردای خودش خبر نداره…
    انقلابی ماندن از انقلاب کردن سخت‌تر است…
    خدایا! ما را لحظه‌ای به خودمون وامگذار…

  12. پیرمرد می‌گوید:

    داداش حسین!
    اگر تا این لحظه دوستت داشتم، حالا دیگه کشته مردتم!
    تا هر جا بری باهاتم…
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    🙂 از ۱۲ شب تا ۱۰ صبح، ی سره بیدار بودم برای این متن!

  13. مجنون‌الحسین می‌گوید:

    کشتی انقلاب، مسافرکشی می‌کند…
    .
    .
    .
    «مفسد»کشی نمی‌کند!!

  14. سیدمحمد حسینی سعادت می‌گوید:

    جانا سخن از زبان ما می‌گویی
    حسین آقای عزیز دل همه شهید دوست‌ها و انقلابی مانده‌ها!
    خیلی خوب و عالی نوشتی.
    چه بسا اگر مصلحت ایجاب می‌کرد، خیلی کامل‌تر طومارش را می‌پیچیدی.

    بیماری خیلی توانم را گرفته. خیلی دوست داشتم در سالگرد شهادت پدر بزرگوارت خاطره دو روز آخر قبل از شهادتش را کامل کنم و یا لااقل مطلبی کوتاه بنویسم اما بیماری توان انجام آن کارها را از من سلب کرده بود اما با خواندن این مطلب واقعا روحیه‌ام را دوباره به دست آوردم.
    مطمئن هستم خانواده‌های شهدا و افرادی مانند این حقیر، دل خونی از سخنان و اعمال و رفتار این شخص دارند.
    من از نظام و نوع رفتارش با پدر خوانده فتنه و کسانی همانند او شکایت دارم اما این شکایت به کجا ببرم؟!
    این افراد در شروع فتنه سوریه در محافل خانوادگی‌شان آرزو می‌کردند امریکا بعد از فراغت از سوریه به سراغ ایران و انقلابی‌های آن بیاید!
    در دوران جنگ و قبل از فروردین ۶۵ که امام طی سخنانی خطاب به مسئولین خواستار حضور آنها و خانواده های‌شان در جبهه شدند به مفهوم واقعی چیزی از جنگ و جبهه نداشتند…
    حتی جبهه آمدن فرزندان آنان باعث ایجاد زحمت یگان‌ها شد ضمن آنکه رزمندگان که تا آن‌موقع فکر می‌کردند پسران مسئولین مملکتی افرادی با افکار و اعمالی مانند خود آنان می‌باشند، با دیدن فرزندان مسئولین به دوگانگی رسیدند! تنها معدودی از فرزندان مسئولین در جنگ همانند دیگر رزمندگان در یگان‌های رزم حضور داشته و می‌جنگیدند مانند حضرت آیت‌الله مجتبی خامنه‌ای، مسعود موسوی اردبیلی و مسیح بروجردی که نوه دختری حضرت امام است.
    امام اگر زنده بودند قطعا این فتنه‌گر را از کار برکنار می‌کردند و اگر باز سخن و یا فعالیتی دیگر می‌کردند دستور زندانی کردن و یا بالاتر از آن را می‌دادند که در منش امام مسبوق به سابقه است.
    البته در این زمانه رهبر عزیز ما از جانب مسئولین و متولیان امور، مظلوم واقع شده‌اند.
    ان‌شاءالله با یاری حق و افزایش بصیرت مردم و جوهر قلم امثال حسین قدیانی عزیز بزودی طومار منافقان داخلی از جمله این شیخ فتنه و دولت و احزاب و افراد دست‌نشانده او پیچیده خواهد شد ان‌شاءالله.

  15. سیداحمد می‌گوید:

    «تا چند بار اولی که طرف، علیه ساز و کار انتخابات شکلک درآورد و نظام تحمل کرد و از در گذشت وارد شد، این را ما همان زمان نوشتیم به پای کرامت نظام و مصلحت‌سنجی درست و تلاش حکیمانه برای حفظ، اما به راستی تا چند بار؟! و تا کی؟! آیا اوجب واجبات، حفظ نظام است یا حفظ طرف در مجموعه نظام؟!»

    آی گفتی!
    بسه دیگه… شورش دراومد!

  16. سیداحمد می‌گوید:

    «مع‌الأسف هر بار نظام در مواجهه با ایشان کوتاه آمده، وی سنگرهای دیگری را فتح کرده! آنهم با ادبیاتی بدتر، تندتر، افراطی‌تر، آنقدر افراطی‌تر که گاه حتی رسانه‌های دشمن، حیرت می‌کنند از این همه افراط در دشمنی با انقلاب، از درون انقلاب!»

    آزمایش می‌کنه!
    سر هر ماجرایی، یک قدم پیش‌روی می‌کنه ببینه اوضاع چطور می‌شه!
    مطمئنا دفعه بعد، غلط گنده‌تری شاهد خواهیم بود!

  17. سیداحمد می‌گوید:

    «کینه‌ها دارند از خمینی کبیر! از امام جنگ فقر و غنا! از روح‌الله پابرهنه‌ها! و تمام سعی‌شان این است که در آستانه انتخابات، مخاطب شعار «برخیزید، برخیزید!» را از شهدای انقلاب برگردانند طرف ضد انقلاب!»

    قشنگ گفتید!
    واقعا همین‌طوره!
    کینه‌ها دارند از خمینی… از انقلاب خمینی… از راه حقیقی خمینی!

  18. سیداحمد می‌گوید:

    «بیت امام یعنی خانه مادر چند شهید! خمینی در برابر هیچ سیاستمداری احساس حقارت نکرد، لیکن با آن همه عظمت، در برابر چهره نورانی و گریه شوق بچه‌های جبهه و جنگ احساس حسرت و حقارت می‌کرد! هر کجا بسیجی هست، بیت امام همان جاست! هر کجا رزمنده هست، بیت امام همان جاست! زحمت بیهوده می‌کشید! «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست»!»

    شکم‌گنده‌های دنیاطلب که بویی از راه امام و روش و منش امام نبردند، دم از امام می‌زنن!
    خیلی‌هاشون حتی حاضر نیستن عکس امام رو هم به دیوار خونه‌شون بزنن، چه برسه به ادامه دادن راه امام!
    راه امام کجا و زندگی‌های مرفه و شاهانه شما کجا؟!

  19. سیداحمد می‌گوید:

    واقعا این نقد به نظام وارده!
    درسته بعضی مسائل در حد کلان مملکتیه و در محدوده اختیارات بزرگانه، ولی گاهی اوقات لازمه بعضی چیزها رو برای مردم روشن کنن!
    اگر مصلحته، کمی از این مصلحت رو باز کنن تا ملت هم آگاه بشن.

    گله‌ای اومدم ثبت‌نام کردن برای خبرگان، حالا که گله‌ای رد شدن، معترضن!
    طرف وقتی می‌خواد وارد جایی بشه، اول شکمش میاد داخل، نیم ساعت بعد خودش! حالا می‌خواد بیاد برای ما رهبر معین کنه!
    آقا شما بشین کبابتو بخور!

  20. سیداحمد می‌گوید:

    جناب آقای سعادت!
    با دیدن کامنت‌تان یاد این ۲ بیت افتادم؛
    ای آب ندیده‌ها و آبی شده‌ها
    بی‌جبهه و جنگ انقلابی شده‌ها
    مدیون فداکاری جانبازانید
    ای بر سفره آفتابی شده‌ها

  21. سیداحمد می‌گوید:

    «مبارزه با رفاه‌طلبى سازگار نیست، و آنها که تصور مى‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان، با سرمایه‌دارى و رفاه‌طلبى منافات ندارد، با الفباى مبارزه بیگانه‌اند. و آنهایى هم که تصور مى‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بى‌درد، با نصیحت و پند و اندرز متنبه مى‌شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مى‌کنند آب در هاون مى کوبند! بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبى، بحث دنیاخواهى و آخرت‌جویى، دو مقوله‌اى است که هرگز با هم جمع نمى‌شوند. و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند».

    روحت شاد حضرت روح‌الله!

  22. مجتبی ق می‌گوید:

    روزی میان مجنون پرواز کرده در خون
    روزی به پشت میزی املا نوشته با «نون»
    روزی به رنگ خاک و روزی حضور او «سبز»
    روزی دگر به هفت رنگ، همسان چرخ گردون…

  23. حسین قدیانی می‌گوید:

    دوستان محترم!
    قطعه ۲۶ تا ساعاتی دیگر به روز می‌شود…

    و با عرض شرمندگی بابت بسته بودن چند روزه صفحه کامنتها!

  24. مجنون‌الحسین می‌گوید:

    🙂 دشمنت شرمنده…

  25. مجتبی ق می‌گوید:
  26. برف و آفتاب می‌گوید:

    این‌جور نقدها در واقع یه‌جور حمایت است.
    یعنی اینکه اگه این کار انجام بشه ما پشتش هستیم.
    عذاب‌آوره که این خاندان به صورت یه «راز» در اومده برای ما.

  27. دانش‌آموز می‌گوید:

    شاید شورای نگهبان نخواسته جلوتر از رهبری قدم برداره.
    اگه رد صلاحیت بشه، اونوقت این سئوال مطرح نمی‌شه چه جوریه که همچین کسی منتصب رهبری در مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان رییس می‌باشد؟!

  28. صبا می‌گوید:

    «دشمن تون شرمنده…» که البته!
    ولی باور کنید ملت نگران می‌شن!

  29. جوادی می‌گوید:

    نقد شخص آقا بود دیگه این متن؟!……

  30. برف و آفتاب می‌گوید:

    جوادی!
    اگر این متن را به قول شما نقدی به رهبر انقلاب تلقی کنیم، همین مسئله بیانگر آزاداندیشی پیروان راستین ایشان است!
    بگذریم که این متن، نقد به کلیت نظام است، نه شخص خاصی!

  31. فاران می‌گوید:

    وقتی امام عقیده دارن مردم همه کاره هستن در این نظام، یعنی اینکه تکلیف بعضی‌ها رو مردم باید مشخص کنن، نه نظام!
    بعضیا واقعا هاشمی رو خیلی دوست دارن…

  32. ق 2 می‌گوید:

    {علامه خود هاشمی‌ است!}
    جناب رفسنجانی شکسته‌نفسی را کنار می‌گذاشت، می‌فهمید خودش «علامه» است؛
    = فقط اوست که می‌تواند فرزند یادگار امام راحل را قربانی مطامع سیاسی خود کند. سیدحسن خمینی را ترغیب کند به نامزدی، تا آقای رفسنجانی خود قسر در برود؛ صلاحیتش هم تأیید شود تا او که روزگاری آن فشارها و آن بلاها را بر سر حاج‌احمد آقا آورد، اینک فرزند یادگار امام را مورد ظلم قرار دهد. این البته نخستین‌بار نیست که هاشمی برای رسیدن به صندلی و ارضای شهوت قدرت که ظاهرا سن و سال نمی‌شناسد، دیگران را قربانی می‌کند. چرا علامه نباشد؟!
    = فقط اوست که می‌تواند پسر رشوه‌خوارش «سلطان پورسانت ایران» را پاک و بی‌گناه بداند. چرا علامه نباشد؟!
    = فقط بادیگارد اوست که می‌تواند در روز روشن، آن‌هم برای سرکار خانم عروس عالیجناب، در سه‌راه یاسر به‌خاطر یک تصادف که خودشان هم مقصر بودند، بر روی مردم اسلحه بکشد. چرا علامه نباشد؟!
    – – –
    مردم ایران این فهرست را می‌توانند کامل‌تر کنند. مردم ایران درباره رفسنجانی و خاندانش آنقدر چیز می‌دانند که وقتی فکر می‌کنم می‌بینم علامه اصل‌کاری مردم ایرانند، از بس چیز می‌دانند درباره این خاندان خطاکار…

  33. گمنام! می‌گوید:

    خدا که می‌دونست…

  34. گمنام! می‌گوید:

    به فرض هاشمی رد می شد؛ بعدش چی؟…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.