روزنامه جوان ۱۹ اسفند ۱۳۹۴
*در آستانه برجام/ روحانی:
از زحمات دوست عزیزم جناب آقای دکتر صالحی به صورت ویژه تشکر میکنم.
*روز برجام/ روحانی:
اگر صالحی نبود، ای بسا برجام اصلا به فرجام نمیرسید.
*۲ ماه بعد از برجام/ روحانی:
این مدال لیاقت، حقا که برازنده جناب دکتر صالحی است. ما همه باید از ایشان ممنون باشیم.
*یک ساعت بعد از ۲ ماه بعد از برجام/ روحانی [هنگام پیادهروی با ظریف]:
برجام به صالحی بدهکار است. واقعا من اینگونه فکر میکنم جناب ظریف!
*همین چند روز پیش/ روحانی:
صالحی که وزیر خارجه نیست! درباره برجام باید از ظریف بپرسید!
*۳ روز پیش/ روحانی:
صالحی نبود، شاید برجام یک سال زودتر به فرجام میرسید، نه حالا بگو سیدخندان!
*دیروز/ روحانی:
با صدای رسا میگویم که صالحی حق اظهارنظر درباره برجام را ندارد!
*دیشب/ روحانی:
رساتر از قبل اعلام میکنم که نه آقای صالحی و نه اساسا هیچ فرد صالحی، حق حرفزدن درباره برجام را ندارد!
*همین یک ساعت پیش/ روحانی:
صالحی؟ اصلا کی هست؟
روزنامه جوان ۶ اسفند ۱۳۹۴
الان که دارم این چند خط را مینویسم، هنوز تبلیغ نامزدها قانونی است، اما الان که تو داری این متن را میخوانی، دیگر مهلت قانونی تبلیغ نامزدها تمام شده!
خندهام گرفته از این وضعیت! این را هم میگذارم به حساب نمک کار روزنامهنگاری! نوشتم «نمک» یادم آمد که «نمکدان» را نباید شکست!
فردا جمعه انشاءالله در نهایت امن و امان میرویم پای صندوق رأی و هر چقدر هم صف رأیگیری شلوغتر باشد، چه بهتر! فردا اگر دیر بجنبیم شاید مجبور باشیم یک ساعت، بلکه حتی چند ساعت منتظر بمانیم تا نوبت رأی دادن ما شود؛ بالطبع از این همه سرپا ایستادن خسته خواهیم شد، اما جانم به قربان شیربچههای مدافع حرم که کیلومترها آن سوی مرز مقدس وطن، دشمن لعین داعشی را در همان دورها نگه داشتهاند! فردا دقیقا در همان دقیقهای که من و تو داریم به نامزدهای مورد علاقه خود رأی میدهیم، شاید یک بسیجی دیگر جرعهنوش باده شهادت شود!
حال میخواهم یک سؤال خندهدار اما گریهدار بپرسم؛ چند دقیقه یا چند ساعت در صف رأیگیری ایستادن، بیشتر آدمی را خسته میکند یا چند شبانهروز بیخوابی و بیآبی و نبرد تن به تن با وحشیترین اشقیای تاریخ؟! راستش به تو بدهکاریم ای «نامزد شهادت» که از زن و بچه و زندگی گذشتی تا پای حرامیان، خاک کشور را آلوده نکند. به همت کارگران شهرداری، فردا دیگر در شهر خبری از چهره نامزدهای انتخابات نیست، اما باز هم تصویر شهدای مدافع حرم پیشروی ما خواهد ماند.
چند روز پیش، رزمندهای که داشت مهیای اعزام به سوریه میشد، به راقم این سطور گفت: «بعید میدانم در خط مقدم نبرد با لعین داعشی امکان رأی دادن ما وجود داشته باشد، اما تو را به حضرت زهرا قسم، جوری رأی ندهید که خستگی نبرد با اشقیا به تن ما بماند».
آری! عشق است نامزدهای شهادت که هیچ موقعی تبلیغشان غیرقانونی نیست، حتی در روز انتخابات! از کجا معلوم فردا روز شهادت چند نفر در جبهه شام باشد؟! از کجا معلوم فردا گرد یتیمی بر چهره چند دختر خردسال بنشیند؟! فردا کار ما سختتر است یا کار آن مادری که به او خبر شهادت جگرگوشهاش را میدهند، آن هم در حالی که شاید خبری از پیکر فرزندش نباشد! فردا رأی دادن این مادر کجا، رأی دادن من و تو کجا؟!
آهای نامزدی که فردا فکر میکنی از بقیه رقبا جلوتری! جلودار اصل کاری، آن جوان بسیجی است که فردا شاید در خط مقدم جبهه شام، روز آخر زندگیاش باشد!
فردا من رأی میدهم، تو رأی میدهی، اما این همه آزادی در حق انتخاب، از صدقه سر دردانههایی است که با خون سرخ خود، ضامن امنیت انتخابات شدهاند. سوگند به خون شهدا، ما نیز در راه دفاع از ولایت خسته نخواهیم شد. هنوز «گلبرگ سرخ لالهها در کوچههای شهر ما بوی شهادت میدهد»! وه که چقدر آراممان میکند اسم تو مادر! یا زهرا…
وطن امروز ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
این کشور و آن کشور ندارد؛ بدیهیترین منطق انتخابات در هر نظامی این است که به عنصر فتنهگر علیه ساز و کار آن انتخابات، اذن نامزدی ندهد. حال اگر آن عنصر فتنهگر، در فتنهآفرینی علیه ساز و کار انتخابات، مسبوق به سابقه هم باشد و علاوه بر این، در فتنه علیه نتیجه انتخابات هم سابقهدار باشد، که دیگر هیچ! یعنی حداقلش این است که در سایر نظامها به چنین عنصری هرگز اذن نامزدی نمیدهند، اینکه حالا با او چه کار میکنند و چگونه او را به سزای رفتار و گفتارش میرسانند، محل بحث این یادداشت نیست. محل بحث این یادداشت، همانطور که از تیتر آن پیداست، با کمال عذرخواهی نقدی است به نظام جمهوری اسلامی. این نقد البته میتوانست در مدح نظام نوشته شود اما از آنجا که زیادی هر چیزی بد است، لاجرم این متن هم زاویه نقد پیدا کرده است. تا چند بار اولی که طرف، علیه ساز و کار انتخابات شکلک درآورد و نظام تحمل کرد و از در گذشت وارد شد، این را ما همان زمان نوشتیم به پای کرامت نظام و مصلحتسنجی درست و تلاش حکیمانه برای حفظ، اما به راستی تا چند بار؟! و تا کی؟! آیا اوجب واجبات، حفظ نظام است یا حفظ طرف در مجموعه نظام؟! و گیرم همین دومی اوجب واجبات باشد، آیا با این همه اغماض و ملاحظه، مثلا حفظ شده در مجموعه نظام؟! وقتی تندتر از هر اپوزیسیونی علیه نظام موضع میگیرد، رادیکالتر از هر ضد انقلابی علیه انقلاب حرف میزند، بیمنطقتر از هر خودخواه خودمحوری علیه نهاد قانونی ناظر بر انتخابات اراجیف میبافد و ساختارشکنانهتر از هر دشمنی علیه ساز و کار انتخابات یاوه میسراید، معلوم است که اولا لیاقت این همه تلاش برای حفظ در بدنه نظام را ندارد، ثانیا نظام باید تجدید نظر کند در نحوه مواجهه با وی. گفت: «خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند». خوبی البته اگر زیادی دیگر از حد گذشت، فقط نباید به نقد نادان بسنده کرد، بلکه بیتعارف، باید دمی هم نشست پای نقد خوبیکننده! و از جمله این خوبیکنندهها، شورای نگهبان است. راقم این سطور، آنقدر در تعریف از شورای نگهبان نوشته که حق این یک فقره نقد برایش محفوظ باشد! من ضمن احترام به هر تصمیمی که این نهاد قانونی بگیرد، و فقط منباب روشن شدن، از اعضای معزز شورای نگهبان میپرسم که بر اساس کدام منطق، فلانی را تأیید صلاحیت کردهاید، آنهم برای مجلسی به اهمیت مجلس خبرگان؟! اگر منطق این بوده که با دیدن یک ملاطفت دیگر، دست از رفتار و گفتار فتنهآفرین بردارد، حرفهای سابقهدار لیکن بیسابقه ایشان نشان داد که این خوبیها و این لطفها اصلا و ابدا به طرف نیامده! معالأسف هر بار نظام در مواجهه با ایشان کوتاه آمده، وی سنگرهای دیگری را فتح کرده! آنهم با ادبیاتی بدتر، تندتر، افراطیتر، آنقدر افراطیتر که گاه حتی رسانههای دشمن، حیرت میکنند از این همه افراط در دشمنی با انقلاب، از درون انقلاب! اگر «ضد انقلاب» یعنی آنکه بر ضد انقلاب موضع میگیرد، کیست ضد انقلابتر از او که سخن نمیگوید الا به فتنه؟! فتنه خاطره از امام اما علیه خط امام، فتنه عکس با امام اما بر عکس راه امام، فتنه اسم خمینی اما علیه رسم خمینی و هزار و یک فتنه ریز و درشت دیگر! بخواهیم یا نخواهیم سخنان سراسر فتنه اخیر نشان داد که هر چه خوبی در حق ایشان بیشتر شود، با بدی بیشتری، آن را جواب میدهد! وقتی با فردی طرفیم که جزای احسان را جز به بدی نمیدهد، آیا کجاست حد و مرز این همه احسان و بزرگواری؟! بگذارید جور دیگری سئوالم را مطرح کنم؛ این جناب دقیقا و مشخصا با چه هزینهای باید در نظام حفظ شود؟! آیا با این هزینه که هم نامزد انتخابات باشد و هم علیه شورای نگهبان حرفهایی بزند که تا به حال، هیچ دشمنی و هیچ ضد انقلابی بدین عریانی نزده؟! آیا با این هزینه که مادر رزمنده ۸۸ یعنی همان شهید مدافع حرم با خود بپرسد؛ «اگر اوضاع این است، اصلا جگرگوشه من برای تأمین امنیت کدام قانون و کدام انتخابات رفت و جانش را تقدیم کرد؟!» آیا جز این است که تقریبا همه شهدای مدافع حرم، سال ۸۸ در میدان دفاع از انتخابات و رأی جمهور هم رزمنده و مدافع حریم آرای میلیونی ملت ایران بودهاند و سخت است برای بازماندگان ایشان، وقتی میبینند بعضیها از سویی با تأیید شورای نگهبان روبرو میشوند، از دیگر سو، همین نهاد قانونی را به باد توهین و افترا میگیرند؟! آیا این عنصر بدسابقه فتنهگر باید در نظام حفظ شود حتی به بهانه شکستن دل شیربچههای میدان جنگ با لعین داعشی؟!
البته اشتباه نشود! من هرگز بنا ندارم بگویم که اگر شورای نگهبان، طرف را رد صلاحیت میکرد، وی متنبه میشد و دیگر این همه رادیکال و افراطی موضع نمیگرفت! هر چند به جد بر این باورم که در امر تربیت حتی حفظ افراد، اگر تشویق هست، تنبیه هم هست! حرف من این است که «تحلیل» به معنای سبکسنگین کردن اتفاقات آینده، کار سیاستمدار است اما شورای نگهبان، به عنوان مفسر قانون اساسی، کاری ندارد الا عمل به مر قانون! اساسا و اصولا دخلی به شورای نگهبان ندارد که رد صلاحیت، فلانی را در دایره نظام نگه میدارد یا تأیید! اگر طبق قانون یعنی منطق انتخابات، فتنه خط قرمز است، و اگر سخنان کذا نشان داد که هیچ مصلحتی حتی مصلحت حفظ بعضیها، بالاتر از مصلحت عمل به مر قانون نیست، فرض است بر شورای نگهبان که دفاع خود از حریم حقالناس را کامل کند و ضمن قلم قرمز کشیدن روی نام این فتنهگر سابقهدار، اجازه ندهد عرصه سیمرغ انتخابات، بیش از این، جولانگه خط دهنده به ضد انقلاب باشد. روی سخن این نوشتار، اما فقط شورای نگهبان نیست! دیگر ارکان نظام هم باید بدانند که اوجب واجبات، حفظ افراد به هر قیمتی درون مجموعه نیست! همین را کم داشتیم که طلبکار از مردم و رأی مردم، بشود متذکر بدهی پابرهنهها به امام و اسلام و انقلاب! جوری علیه انقلاب موضع میگیرد که گویی به ضد انقلاب بدهی دارد، که گویی به دشمن بدهی دارد، که گویی مدیون BBC و در دین VOA است! خوب است این را هم بفرماید که چند بار بر گوش صندوق آرا سیلی بزند، مردم شهید داده با او بیحساب میشوند؟! و بفرماید نام آقازادههایش در چند قرارداد فاسد نفتی بیاید، بدهی این ملت به خاندان پرداخت شده؟! و بفرماید چند بار دیگر به دشمن گرای تحریم بدهد، خیالش راحت میشود؟! من که باورم هست خمینی کبیر، اول بدهکار خاندان است! آنجا که گفت: «ما آمریکا را زیر پا میگذاریم» و از قرار نباید میگفت! آنجا که گفت: «من بوسه بر دست و بازوی رزمندهها میزنم» و از قرار نباید میگفت! آنجا که نباید علیه حکام آل سعود، آن حرفها را میزد! آنجا که نباید بر ضد اسلام اشرافیت، سخن میگفت! آنجا که نباید به «جنگ عقیده» اشاره میکرد! آنجا که نباید یک تار موی کوخنشینان را به تمام دنیای کاخنشینان برتری میداد! و آنجا که نباید میگفت: «غلط میکنی! قانون تو را قبول ندارد!» واجب است بر شورای نگهبان که ضمن تجدیدنظر در رأی صادره، بیش از پیش و بخصوص برای این عنصر غیر ملتزم به ساز و کار انتخابات، ثابت کند که حقیقتا بدهکار خمینی است، نه ضد انقلابی که هم از توبره میخورد، هم از آخور! شورای نگهبان، صلاحیت خود را از قانون اساسی گرفته، از امام راحل عظیمالشأن. واقعا کسی که این امر بدیهی را هم نمیداند، صلاحیت تأیید صلاحیت توسط شورای نگهبان را دارد؟! حرمت امامزاده اما در وهله اول با متولی آن است. گاه هست که باید به خدا پناه برد از بد بودن متولی لیکن چو امروزی مجبوریم خوبی از حد گذشته متولی را منتقد باشیم و حرفهایی بزنیم که علیالقاعده خودمان هم نمیپسندیم! برای هر معصیت کبیری راهی به استغفار هست اما امان از «استکبار» این «گناه اکبر». انسان مستکبر از بس خود را بزرگ میبیند، اساسا نمیتواند توبه کند! توبه یعنی «بازگشت به خدا»، همچنان که توبه انقلابی یعنی «بازگشت به روح خدا» اما عنصر مستکبر متکبر، آنجا هم که شورای نگهبان در بستر تأیید صلاحیت زمینه توبه را فراهم میآورد، مستکبرتر میشود، متکبرتر میشود! و دقیقا همین جاست که من مجبور میشوم تا در اوج اعتقاد به نظام، انتقاد کنم از نظام! ملاک گیرم نه حال فعلی افراد، که سابقه ایشان باشد! در فتنه علیه انتخابات، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در قربانی کردن آدمها به نفع مطامع خود، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در دروغ بستن به امام، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در همنوایی با دشمن، بلکه دشمنتر شدن از خود دشمن، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! این تیتر یکی از نوشتههایم بود در اوج فتنه هشتاد و اشک: «کشتی انقلاب، مسافرکشی میکند، منتکشی نمیکند!» کسی که از ضد انقلاب هم بیشتر با انقلاب ضدیت میکند، مصلحت آن است که جز به عدالت با او رفتار نشود! آنهم عدالت حداکثری! دیروز خوب نوشته بودند بچههای روزنامه: «حقیقتا یک سئوال بسیار مهم در افکار عمومی وجود دارد و چه بهتر آنکه رسانههای انقلابی و تا بن دندان معتقد به نظام اسلامی، این سئوال را مطرح کنند. سئوال این است: وقتی فتنه ۸۸ به عنوان یک خط قرمز در نظر گرفته میشود، باید نگاهی کاملا قانونی و انقلابی نسبت به تکیهگاه این فتنه داشت! وقتی به درستی کاندیدایی در یک شهرستان دورافتاده به خاطر علقه به فتنه رد صلاحیت میشود، چرا باید تکیهگاه فتنه ۸۸ تأیید صلاحیت شود؟! آن کاندیدای شهرستانی به خاطر فتنهای که طرف به پا کرد رد صلاحیت شده است! در این شرایط چرا باید خود آن فرد تأیید صلاحیت شود؟» عجبا که درباره او مدام میگویند سابقه! کی بود آخرین بار که دشمن علیه او موضعی گرفت؟! اصلا یادتان میآید؟! اتفاقا بیم من از چیز دیگری است! من بیم از آن فردایی دارم که آیندگان، ناظر بر رفتار و گفتار طرف، جمهوری اسلامی را نه چون حقیر، که جور دیگری نقد کنند! که بگویند: «فردی با این همه سابقه فتنه علیه انتخابات، صلاحیتش توسط شورای نگهبان تأیید شد!» که بگویند: «هر کاری دلش خواست کرد و هر حرفی دلش خواست زد اما هرگز به عدالت با او رفتار نشد!» که بگویند: «اگر میگویید با نظام زاویه داشت، پس چرا فلان؟!» که بگویند: «مادر شهید مدافع حرم دلش شکست اما شما باز هم نگران حفظ طرف بودید؟!» که همالان بگویند: «به راستی و با وجود همه اعتقادم به نظام، چرا باید در انتخاباتی شرکت کنم که حتی فلانی هم با این شرح مشروح در آن نامزد است؟! خودم را دست انداختهام یا رأیم را؟! حضرات بفرمایند چه شورای نگهبان و چه مجلس و چه انتخاباتی میخواهند، همان را هم عملی کنند! دیگر چرا انتخابات؟!»
*** *** ***
تلاش برای حفظ هر فردی در دایره انقلاب اسلامی، صدالبته عملی مأجور است و حکیمانه اما بدان شرط که در مقام عمل تبدیل نشود به تلاش برای حفظ منویات ضد انقلاب، آنهم از درون انقلاب، آنهم در نخستینروز دهه فجر، آنهم در یومالله دوازدهم بهمن، آنهم دوشادوش «امام آمد»، آنهم سینه به سینه آن سرود بهشتی در بهشت زهرا. شک ندارم اسلام جماعت، آمریکایی است! واقعا اگر قرار است طرف را حفظ کنیم که در اولین روز دهه فجر، کام شیطان بزرگ را شیرین کند، نخواستیم این حفظ کردن را! کینهها دارند از خمینی کبیر! از امام جنگ فقر و غنا! از روحالله پابرهنهها! و تمام سعیشان این است که در آستانه انتخابات، مخاطب شعار «برخیزید، برخیزید!» را از شهدای انقلاب برگردانند طرف ضد انقلاب! حال تا کی و تا کجا باید این فرد را تحمل کرد بلکه حفظ شود؟! بفرموده امام شهدا، اوجب واجبات برای ما حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی است! اگر قرار است حفظ بعضیها، مخل حفظ خود نظام شود، اگر قرار است هزینه حفظ عناصر فتنه، خدشه بر شعائر انقلاب باشد و اگر قرار است بهای حفظ مدعیان وقیح، حذف رسم خمینی از اسم خمینی باشد، حذف اسلام ضد ظلم و ضد سازش باشد، حذف ولینعمتان امام باشد، قسم به خون شهدا، به اجرای مر عدل و داد در حق این جماعت ضد انقلاب راضیتریم تا ماندنشان درون انقلاب! صدسال سیاه نخواستیم خانواده انقلاب همچین خاندان متفرعنی داشته باشد! بگذریم که تلاش برای حفظ سرپناه آن پیرمرد جنوب شهری هم عملی مأجور و حکیمانه است! ولینعمت خمینی همین پیرمرد است! همین پیرمرد معمولی! نظام، یاران را حفظ کند! اغیار به سلامت! آری! به سلامت… که خمینی فقط یک بیت نسرود! بیت امام یعنی خانه مادر چند شهید! خمینی در برابر هیچ سیاستمداری احساس حقارت نکرد، لیکن با آن همه عظمت، در برابر چهره نورانی و گریه شوق بچههای جبهه و جنگ احساس حسرت و حقارت میکرد! هر کجا بسیجی هست، بیت امام همان جاست! هر کجا رزمنده هست، بیت امام همان جاست! زحمت بیهوده میکشید! «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست»! خمینی هدیه خدا بود به ما! روح خدا جز خدا صاحبی نداشت! امام ما را نمیتوان به نام زد! بسی بزرگتر از این حرفها بود! ما دست از دامان خمینی برنمیداریم! و امام بیدار خود را به مشتی خواب و خاطره نخواهیم فروخت! امام بزرگوار ما عاشق این بود که آمریکا را زیر پا بگذاریم و مثل این دریادلان سپاهی، کاری کنیم کارستان، بلکه در تقابل تاریخی و ماندگار جمهوری اسلامی و آمریکا، این عکس ذلت و زبونی یانکیها باشد که مخابره شود! لذا اشبهالناس به خمینی، همان عزیز فرزانهای است که به وقت، «نشان فتح» میدهد! این ملت شهیدپرور، این امت حزبالله، همه «یادگار خمینی» هستند! «من یادگار خمینی هستم» شعار همه این مردم است! تمام این کشور، متعلق به خمینی و یادگار خمینی است! پوسیده بودیم ما در پستوی تاریخ، اگر نهیب روحالله بیدارمان نمیکرد! ما به خمینی بدهکارتر از آنیم که بعضیها فکر میکنند! ما با خمینی زندگی میکنیم، خواب نمیبینیم! ما از آرمانهای امام، کوتاه نمیآییم! مسیر حرکت ما را خمینی معین میکند! خمینی را نمیتوانید از ما بگیرید! خمینی را نخواهید توانست از ما بگیرید! ما سطر سطر صحیفه را از بریم و خوب میدانیم که «مبارزه با رفاهطلبى سازگار نیست، و آنها که تصور مىکنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان، با سرمایهدارى و رفاهطلبى منافات ندارد، با الفباى مبارزه بیگانهاند. و آنهایى هم که تصور مىکنند سرمایهداران و مرفهان بىدرد، با نصیحت و پند و اندرز متنبه مىشوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مىکنند آب در هاون مى کوبند! بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحتطلبى، بحث دنیاخواهى و آخرتجویى، دو مقولهاى است که هرگز با هم جمع نمىشوند. و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند».
به نام خدای آدم
«من اما فرزندان آدم را خوب میشناسم! قریب ۳۰ سال پیش، همین شبها، شلمچه، کربلای ۵! «آدم» نام خانوادگی هیچ کدام از بچههای کربلای ۵ نبود اما جز در رکاب شهید حاج حسین خرازی هم آیا میتوان پای درس آدمیت نشست؟! و آیا به خمینی، نزدیکتر از همین شهدای مدافع حرم میتوان پیدا کرد؟! اگر خمینی معتقد بود «مرز ما مرز عقیده است» بهترین مثال برای «خط خمینی» یعنی شهید حمید اسداللهی. و بهترین مثال برای «خط آدم» نیز!»
احسنت به این تشبیه زیبا…
عجب متن دلگیری… دلم گرفت
شرار هجر تو بر جان عاشقان زدهاند
بیا که نوبتی آخرالزمان زدهاند
به زلف پنجرهها خاک مرده پاشیدند
به روی آینهها سنگ ناگهان زدهاند
.
.
.
اذان بگو و أرحنا که مسلمین امروز
به قله پرچم عزت از این اذان زدهاند
شمیم دلکش صبح ظهور میشنوم
بیا که نوبتی آخرالزمان زدهاند
«محمدرضا طهماسبی»
خبر خوش!
گفت: یک مقام آگاه گفته است ۷ روز دیگر خبر خوش رفع تحریمها از راه میرسد!
گفتم: اول که قرار بود بعد از ۱۰۰ روز برسد، بعد ۳ ماه و بعد ۶ ماه و… حالا بعد از ۲ سال و نیم که از وعده اولی گذشته، میگویند ۷ روز دیگر!
گفت: احتمالا آمریکاییها یک چندر غازی از پولهای کلان خودمان را که مسدود کردهاند، تحویلمان میدهند و مثل همیشه به جای اینکه خودشان را بدهکار بدانند، طلبکار هم میشوند!
گفتم: یارو سوار تاکسی شده بود، به مقصد که رسید، از راننده پرسید، چقدر میشه؟ راننده تاکسی گفت ۴۰۰ تومن. یارو گفت؛ ۲۰۰ تومن؟ چه خبرته؟… حالا بیا این ۲۰ تومن رو بگیر… وقتی پیاده شد، راننده تاکسی دید یک اسکناس ده تومنی داده که یک گوشه هم نداره!
متن عالی بود و صد البته نسبتش با الان.
فاصله «با خمینی» بودن تا «بی خمینی» بودن، از «الف» است تا «ی»!
مهم اسم در شناسنامه نیست، مهم این است که با دیدن حضرت آقا، خمینی را ببینی بدون کم و کاست و بدون هیچ شک!
دیروز قلب مسلمانی را از سینهاش بیرون کشیدند در سوریه، امروز قلب راکتور اراک را و فردا…
اگر راه و رسم خمینی را یدک میکشی که هیچ، به حق به ارث بردهای، پس خمینی وار بگو، خمینی وار ببین؛ خمینی حَی و حاضر را ببین…
داداش حسین! عالی بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
اونجایی که گفتی «امروز قلب راکتور اراک را» کاش اینطور میگفتی؛
«امروز قلب راکتور اراک را، آنهم در سالگرد شهادت مصطفی احمدی روشن»!
http://vatanemrooz.ir/?nid=1794&pid=1&type=0
ای ول به معرفت دولت اعتدال بابت این خوشسلیقگی!
ی کف مرتب برای حضرات بزنیم!
«در عالم، امتحاناتی هست که از زیر بار آن، شانه خالی نمیتوان کرد. امتحان آدمیت. آزمون مهدویت. قسم به «نوح زمان» جهان پرتلاطمی است! پر از توفان! پر از غم! خدایا! دریای زمان، دیری است به ساحل آرامش نرسیده! به ما «پیغمبرزادههای آدم ندیده» رحم کن، که سپیدهدمی میخواهد این یلدای غیبت! بس است! ما تسلیمیم ای آفریننده آدم! غلط کردیم! توبه! زندگی بیمعصوم، کار ما نیست!
در بعضی نوشتهها، با جملات پایانی دلهای ما رو پر از حسرت و امید میکنید!
مقایسه و کنایه جالب و قشنگی بود!
چطوری به ذهنتون رسید؟
سخنان مهم حجت الاسلام کاشانی از محققین برجسته حوزه تاریخ اسلام
معبر نفوذ؛
یادگارها و آقازادهها و نقش آنها در تاریخ اسلام
نمونههای متعدد یادگارسازی جریان نفاق برای انهدام یادگار واقعی
http://dl.mobarezclip.com/Kashani-mabar-nofoz.mp3
نظرتون درباره الان سیدعلی خمینی چیه؟
یادمه فتنه هشتاد و هشت که این وری بود!
«من اما فرزندان آدم را خوب میشناسم!»
همان لشگریان صاحبالزمان
سربازان خط ولایت
گمنامان خوشمرام
که کلید گنج معرفت را پای درس سرداران عشق یافتند و رمز قفل انسان بودن را گشودند و به کمال رسیدند…
همانها که بوی سیب سرخ عاشقی میدهند و با فطرت الهی، دلسپرده به جاذبه خدا، در اوج عزت، عروج میکنند…
.
.
.
خدایا!
اینجا زمین است…
کهنهسرای آدمیت…
و ما در همان نقطه صفر پیدایش زمین…
آنجا که «پیغمبرزاده آدم دیده» ذات پاک آدمیت را فراموش کرد و سوار بر توسن سرکش منیت، در حضیض ذلت، هبوط کرد…
دریافتیم،
انسان، نسیان دارد!
زمین، امنیت ندارد!
و همواره شب در کمین روز است!
.
پروردگارا!
«به ما «پیغمبرزادگان آدم ندیده» رحم کن»
و چشم بشریت را به طلوع عشق روشن کن.
«مرثیهای برای رآکتور اراک»
یک لحظه حتی در خیال من نمیگنجید
روزی به جای یک کبوتر
شعری برای یک رآکتور گفته باشم!
یا جای باران و صدای ناودانها
در کوچههای شعرخیز شهر خود «شیراز»
از دودکشهای اراک و
آه سوزانش بگویم
اما نمیدانم چرا امروز
مثل تمام مادران داغدیده
مثل غرور زخمی ایران
رفته است از لبهای من لبخند؟!
مَردُم!
خود را به جای آن رآکتور میگذارم
قلب مرا از جا درآوردند
مَردُم!
«میلاد عرفانپور»
متنی در پاسداشت استاد حمید سبزواری تا ساعاتی دیگر
http://uupload.ir/files/p162_احمدی_روشن.jpg
سلام حاجی
دمت گرم
هر دو تا مطلب جدید خوب بود.
فقط طوفان درسته داداش.
راستی قراره دو تا مطلب تو وبلاگ بریم…
یکی شعری درباره قلب و سیمان و دیگری مطلبی طنز درباره مجلس ختم جناب اشرف خانم پهلوی.
راستی برای ارسال مطلب، ایمیلی زدم به اون بنده خدا، توی وطن امروز، هیچ جوابی نداد!
امیرحسین ثابتی:
بیست و یکم دی ۹۴ قلب رآکتور اراک نابود شد و دقیقا چهار سال قبل در چنین روزی بود که قلب مصطفی احمدیروشن از کار ایستاد. البته چهار سال قبل برای از بین بردن مصطفی، نیروهای آموزش دیده از اسراییل وارد کشور شدند و بعد ترور او کسی پیام تبریک نداد اما امروز بعد از بین رفتن نتیجه تلاش های مصطفی و همکارانش، خیلیها پیام تبریک میدهند و این روزها را جشن گرفتهاند! برجام دروازه نفوذ نیست، برجام نتیجه نفوذ است…
در پی دستگیری دو شناور آمریکایی در آبهای خلیج همیشه فارس توسط سپاه پاسداران، آقای روحانی اعلام کرد دو شناور آمریکایی به اشتباه وارد آبهای ایران شدند و در واقع راه رو گم کرده بودن ولی اقدام سریع سپاه پاسداران رو در توقیف و دستگیری آنها به شدت محکوم میکنم و عاملان دستگیری باید شناسایی و مجازات بشن!
جان کری: الو ظریف کجایی؟ مثل اینکه نیروهای ما رو سپاه گرفته! پس تو اونجا چیکار میکنی؟ زودتر اونا رو آزاد کن وگرنه روح توافق رو نقض میکنین!
ظریف: چشم کدخدا… زودتر از اون چیزی که فکرش هم بکنی آزاد شون میکنم…
«الان چه وقت کشتی ساختن است وقتی تکه ابری هم در آسمان نیست؟! خشکی چه جای کشتی ساختن است وقتی برکهای آب هم این اطراف نیست؟! آه و فغان از طعنه مثلا پیامبرزادهها به پیامبران! این دعوای همیشگی نوح و پسرش!»
سلام جناب قدیانی
احسنت…
آخرش ما نفهمیدیم وقتی میگن عین بچه آدم باش یعنی چی؟
مثل قابیل باشیم یا مثل هابیل؟
«هیچوقت یک ایرانی رو تهدید نکنید!»
.
.
.
.
.
فقط ی زنگ بزنید، ما خودمون حلّش میکنیم!
http://www.khabaronline.ir/detail/499012/Politics/parties
مسئولین، تلگرام، و فیلترینگ غیرت!
http://enqelabi.mihanblog.com/post/14
مگر دولت طرفدار مجرمین است؟!
http://mojahed22.blog.ir/1394/10/18/post20#comments
تماس تلفنی ظریف و کری……
خصوصی
آقای قدیانی! در کامنت قبلی که براتون فرستادم ذرهای تردید نکنید، چون ظریف از موقعی که وزیر خارجه شده، ببینید چقدر برای ایران مثمر ثمر بوده، چقدر برای آمریکا……
«پسابرجام یعنی شمشیر داموکلس»
از این به بعد آمریکا هر سازی زد ایران باید برقصه وگر نه برجام متوقف میشه و تحریمها برمیگرده
آزادی ۱۰ تفنگدار آمریکایی هم تست موفق این شمشیر بود…
کامنت قبلی بنده قبل از آزاد کردن جاسوسها بود
اجرای برجام = تن دادن به هر خواست آمریکا
اول آزادی ۱۰ تفنگدار آمریکایی
دوم آزادی جاسوسها
سوم…
چهام…؟!
این جواسیس دقیقا با چه کسی اون هم به دلیل مصالح نظام مبادله شدن؟ جناب برجام!
سلام آقای قدیانی
ذوالفقاری هستم از طرف بسیج دانشجویی دانشگاه رازی کرمانشاه……
سلام
مجموعه پوستر فاجعه اقتصاد جهانی http://bartarbin.ir/post/2986 منتشر شد
دانلود مجموعه کامل پوستر بصورت PDF
http://uplod.ir/m7ux8xrkw605/reba-bank-okok-bahman-ok-94.pdf.htm
با سلام
خیلی وقتها میگفتم چرا مسئولین نمیتوانند انقلابی عمل کنند؛ و امشب به جواب سوالم رسیدم!
وقتی که از باهنر نائب رئیس، میزان حقوقش را پرسیدن و او گفت:
چهار و نیم تا پنج ملیون تومان در ماه
و واقعا وقاحت دارد؛ بیخود نیست آمار ثبت نامیها افزایش مییابد.
شکمها سیر است و مردم اسیر
حاجی!
این میثم نظر داد، یاد اون داستانه افتادم که گفته بودی مسئول بسیج دانشگاه شیراز بود، کجا بود؛ بهت حرف زده بود! 🙂
گفتم که حواست باشه گول اینو نخوری! 🙂