«رفسنجانی» علیه «حق‌الناس»

«««وطن امروز ۲۲ مرداد ۱۳۹۴»»»

صد و ده

خمینی و خامنه‌ای رهبر ما هستند

همان صد و ده

بعضی‌ها اگر می‌خواهند «ر ه ب ر ا پ و ز ی س ی و ن» باشند به سلامت!

بی‌ عشق خامنه‌ای نتوان عاشق مهدی شد

یا علی می‌گوییم و به عشق «حضرت آقا» صندوق‌ها را پیاده تا هر کجا شد می‌بریم

«چیزی در صندوق ریخته شد، چیز دیگری خوانده شد»! این ادعای عالیجناب است مربوط به هر ۲ مرحله ۸۴! ۸۸ هم که دیگر اظهرمن‌الشمس است! ناظر بر ۲۴ خرداد ۹۲ اما بنازم این همه تناقض را! تا دیروز داعیه داشتند: «این، دموکرات‌ترین انتخابات ممکن است»! حال مدعی شده‌اند: «شورای نگهبان و نهادهای امنیتی و نظامی، آنجا هم بنای دستکاری داشتند، منتهای مراتب این بار نتوانستند»! از نظر ایشان، انتخابات تنها وقتی سالم است که یا خودشان برنده باشند یا نماینده محترم! البته با توجه به جدیدترین اظهارات فخیمه، حتی در چنین انتخاباتی هم، باز قصدی برای تخلف یا تقلب بوده، ولو آنکه مقصود حاصل نشده باشد! آنی فکر کنید در آخرین رخداد مردم‌سالارانه خرداد، دکتر قالیباف رئیس‌جمهور شده بود! چه می‌کرد ایشان؟ یک وقت هست طرف، گلوی خود را مبدل به بلندگوی دشمن می‌کند؛ یک وقت هست کیلومترها جلوتر از اجنبی، به خصم قداره‌بند خط می‌دهد! طبق نظر اهل فن، بسیاری از سخنان مخدوش چند وقت اخیر این خاندان، جملگی عنوان «مجرمانه» دارد. اگر جراید زنجیره‌ای، رنگ لوگوی خود را با پرچم تروریست‌های تکفیری ست می‌کنند، مرفهین بی‌درد هم علی‌الدوام مشغول سلفی گرفتن هستند؛ روزی با سلفی‌ها، روزی با آفرینندگان سلفی‌ها! انصافا جز مشتی لعین داعشی، جز مشتی ملعون در مایه‌های همین بشکه سعودی به درک واصل شده یعنی ملک عبدالله، جز عبدالله اردنی، جز سران قداره‌بند غرب، جز ضد انقلاب سلطنت‌طلب، جز مشتی هم‌جنس‌باز و جز مشتی آشوبگر روز عاشورا، آیا جماعت دیگری هم پیدا می‌شود که این همه اصرار داشته باشد بر افترای تقلب به نظام ۳۰۰ هزار شهید ما؟ اصلش بر این باورم؛ اگر بعضی اظهارنظرها «جرم» است، با «مجرم» باید صرف‌نظر از تشخیص مصلحت، تنها و تنها بر مبنای عدالت، آنهم «عدالت حداکثری» رفتار کرد. از قضا، مصلحت هم حکم به اجرای عدل و داد می‌دهد به‌ ویژه درباره خواص خدانشناس که چند صباحی است بیش از روح خدا، توافق خسته‌ای را بهانه کرده، مدام خواب کدخدا را می‌بینند! عقیده‌ای هست مرا محکم و مبنایی! بعضی‌ها اگر تا این اندازه، مشکوک به صحت و سلامت انتخابات جمهوری اسلامی هستند، اولا چرا نامزد انتخابات می‌شوند؟ ثانیا چرا برای انتخابات، نامزد معرفی می‌کنند؟ مگر ۳۰۰ هزار خون مطهر و سرخ، مسخره آقایان است؟ مگر ملت شهیدپرور، مسخره آقایان است؟ مگر انقلاب اسلامی، مسخره آقایان است؟ مگر بهمن ۵۷ مسخره آقایان است؟ مگر یوم‌الله ۱۲ فروردین، مسخره آقایان است؟ مگر مردم‌سالاری دینی، مسخره آقایان است؟ مگر شورای نگهبان، مسخره آقایان است؟ مگر وزارت کشور، مسخره آقایان است؟ مگر مادر فرزند از دست داده همیشه حاضر در صف رای، مسخره آقایان است؟ مگر جمهوریت، مسخره آقایان است؟ مگر اسلامیت، مسخره آقایان است؟ مگر قانون، مسخره آقایان است؟ مگر عدالت، مسخره آقایان است؟ در اوج جنگ، زیر باران گلوله و آتش، اصحاب مخلص و فداکار انتخابات، خطر را به جان خود می‌خریدند، صندوق رای را می‌بردند آن سوی خط مقدم، بلکه حتی «شهید بعد از این هم» عاقبت در سرنوشت خود مشارکت کند! چه بسیار «شهید» که صبح، «رای» خود را در صندوق ریختند و غروب، «خون» خود را بر خاکریز! حال آیا سهم این منظومه باشکوه، تهمت تقلب است؟

انتخابات در امتحانات

همین سالیان اخیر در «مریوان» برف باریده بود عین چی! ماشین با آنکه شاسی‌بلند بود، هیچ رقمه قادر نبود صندوق رای را رهسپار روستاهای اطراف کند! بچه‌های انتخابات مانده بودند چه کنند! یکی‌شان پیشنهاد داد؛ «یا علی می‌گوییم و به عشق «حضرت آقا» صندوق‌ها را پیاده تا هر کجا شد می‌بریم!» برف در بعضی ارتفاعات، تا بالای زانو هم می‌رسید اما بنازم وجدان دست‌اندرکاران انتخابات جمهوری اسلامی را که عاقبت، یک روستا را هم از قلم نینداختند! «من یک موی شما کوخ‌نشینان را به همه دنیای کاخ‌نشینان نمی‌دهم» یعنی در نظام الهی ما، روستایی اگر منزلتی بالاتر از شهری نداشته باشد، شأن پایین‌تری هم ندارد! چه می‌کنید آقایان؟ چه می‌گویید؟ اگر جمهوری اسلامی را واقعا اهل تقلب در رای مردم یا تخلف در انتخاب مردم می‌دانید که روزی موفق به این خبط می‌شود و دگر روز نه، فرض است بر شما این حداقل از وجدان را داشته باشید و دیگر، نامزد همچین انتخابات متقلبانه‌ای (!) نشوید! عجبا! هم می‌خواهید نان انقلاب را بخورید، هم می‌خواهید سنگ ضد انقلاب را به سینه بزنید! هم می‌خواهید نان خمینی را بخورید، هم می‌خواهید علیه گودنشینان دست به قیام بزنید! هم می‌خواهید نان خامنه‌ای را بخورید، هم می‌خواهید «حق‌الناس» و «رای‌الناس» را قربانی منافع شوم خود کنید! هم می‌خواهید نان ملت را بخورید، هم می‌خواهید عکس یادگاری بگیرید با جلاد تحریم! جناب عالیجناب! ما منکر سوابق انقلابی شما در مکتب‌خانه سیداحمد روستای سقریه، واقع در بخش نوق، از توابع بهرمان شهرستان رفسنجان استان کرمان نیستیم! صدالبته منکر سابقه‌دار بودن خاندان شما هم نیستیم! موکدا می‌گویم؛ گرم باد دم آیت‌الله آملی که در نهایت، حق گردن‌کلفت رشوه‌گیر را کف دستش گذاشت! ما «آملی» را تنها نمی‌گذاریم، چون «عدالت» را تنها نمی‌گذاریم! اگر بعضی‌ها دوست دارند اپوزیسیون را رهبری کنند، به سلامت! از سفینه نجات روح‌الله، مدعیانی گنده‌تر و گردن‌کلفت‌تر از ایشان پیاده شدند، آب از آب تکان نخورد!

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله…

    http://opload.ir/im/4m94/3e64cf4fb2931.png
    همچنان «خمینی‌ترین وبلاگ»

  2. سیداحمد می‌گوید:

    بیانیه‌ی خانواده استوانه!
    http://www.jahannews.com/vdcjmoexouqettz.fsfu.html
    «آیت‌الله و خوانده‌اش در برابر این همه ظلم، سکوت اختیار کرده‌اند»!

    کر شدیم از این‌ همه سکوت!

  3. سیداحمد می‌گوید:

    «جناب عالیجناب! ما منکر سوابق انقلابی شما در «مکتب‌خانه سیداحمد» روستای سقریه، واقع در بخش نوق، از توابع بهرمان شهرستان رفسنجان استان کرمان نیستیم! ایضا منکر سابقه‌دار بودن خاندان شما هم نیستیم!» 🙂
    http://www.hamshahrionline.ir/details/32244

  4. چشم انتظار می‌گوید:

    أَیْنَ قاصِمُ شَوْکَه الْمُعْتَدینَ؟
    کجاست درهم شکننده‌ی شوکت و قدرت ستمکاران و متعدیان؟

  5. سیداحمد می‌گوید:

    «اگر جراید زنجیره‌ای، رنگ لوگوی خود را با پرچم تروریست‌های تکفیری ست می‌کنند، مرفهین بی‌درد هم علی‌الدوام مشغول سلفی گرفتن هستند؛ روزی با سلفی‌ها، روزی با آفرینندگان سلفی‌ها! انصافا جز مشتی لعین داعشی، جز مشتی ملعون در مایه‌های همین بشکه سعودی به درک واصل شده یعنی ملک عبدالله، جز عبدالله اردنی، جز سران قداره‌بند غرب، جز ضد انقلاب سلطنت‌طلب، جز مشتی هم‌جنس‌باز و جز مشتی آشوبگر روز عاشورا، آیا جماعت دیگری هم پیدا می‌شود که این همه اصرار داشته باشد بر افترای تقلب به نظام ۳۰۰ هزار شهید ما؟»

  6. چشم انتظار می‌گوید:

    «همین سالیان اخیر در «مریوان» برف باریده بود عین چی! ماشین با آنکه شاسی‌بلند بود، هیچ رقمه قادر نبود صندوق رای را رهسپار روستاهای اطراف کند! بچه‌های انتخابات مانده بودند چه کنند! یکی‌شان پیشنهاد داد؛ «یا علی می‌گوییم و به عشق «حضرت آقا» صندوق‌ها را پیاده تا هر کجا شد می‌بریم!» برف در بعضی ارتفاعات، تا بالای زانو هم می‌رسید اما بنازم وجدان دست‌اندرکاران انتخابات جمهوری اسلامی را که عاقبت، یک روستا را هم از قلم نینداختند! «من یک موی شما کوخ‌نشینان را به همه دنیای کاخ‌نشینان نمی‌دهم» یعنی در نظام الهی ما، روستایی اگر منزلتی بالاتر از شهری نداشته باشد، شأن پایین‌تری هم ندارد! چه می‌کنید آقایان؟ چه می‌گویید؟ اگر جمهوری اسلامی را واقعا اهل تقلب در رای مردم یا تخلف در انتخاب مردم می‌دانید که روزی موفق به این خبط می‌شود و دگر روز نه، فرض است بر شما این حداقل از وجدان را داشته باشید و دیگر، نامزد همچین انتخابات متقلبانه‌ای (!) نشوید!»

    اون‌هایی که دنبال صندوق شفاف بودند -البته چشماشون مشکل داشت و ندیدند!- نظرشون در خصوص صندوق‌های رأی سفیدپوش خط مقدم چیه؟!
    نکنه اونجا هم مثل اینجا تقلب شده بود؟!

  7. پسر شهید می‌گوید:

    خمینی هنوز خمینی است و خامنه‌ای همان خمینی…

    {{{«خ» و «م» و «ی» و «ن» و «ی» در «خمینی» و «خامنه‌ای» مشترک است. یعنی من هر وقت می‌نویسم «خامنه ای»، در دل خود «خمینی» هم دارد اما «خامنه‌ای» یک «الف» و یک «ها» از خمینی بیشتر دارد که روی هم می شود؛ «آه». این «آه» والله نشان می‌دهد که خامنه‌ای از خمینی مظلوم‌تر است. البته ما اجاز نمی‌دهیم «آه» نایب روح‌الله به سینه چاه گره بخورد! دوره جام زهر گذشت. یا ظافر!}}}

  8. گفت و شنود می‌گوید:

    رژه!

    گفت: «تِد کروز» نامزد ریاست جمهوری آمریکا گفته است اگر رئیس‌جمهور بشوم «توافق با ایران» را پاره می‌کنم.
    گفتم: از این بهتر چه می‌شود؟! «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.»

    گفت: منظورش این است که باید به ایران حمله نظامی بشود!
    گفتم: همه مقامات آمریکایی از دموکرات و جمهوریخواه و صهیونیست‌های آیپک و کلان سرمایه‌داران دور هم جمع شدند و بعد از اینکه دیدند حمله نظامی به ایران برای‌شان ممکن نیست و هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند، به مذاکره تن دادند! حالا معلوم نیست این یارو فسقلی چرا هنوز از راه نرسیده، تهدید به حمله نظامی می‌کند؟!

    گفت: حیوونکی تازه‌کاره، هنوز نمی‌دونه دنیا چه خبره! و اگر رئیس‌جمهور بشه که نمی‌شه، تازه سیلی خوردنش از ایران شروع می‌شه و…
    گفتم: یارو می‌گفت؛ من بچه که بودم، بیشتر از اینکه از گم شدنم بترسم، از پیدا شدنم وحشت داشتم، چون وقتی پیدا می‌شدم، چنان کتک می‌خوردم که هفت پشتم پیش چشمم رژه می‌رفتند.

  9. سیداحمد می‌گوید:

    چشم انتظار؛
    واقعا «أَیْنَ قاصِمُ شَوْکَه الْمُعْتَدینَ؟»
    اللهم عجل لولیک الفرج…

    پسر شهید؛
    زیباترین جمله داداش حسین از نظر من، همچنان همین جمله است!
    {{{«خ» و «م» و «ی» و «ن» و «ی» در «خمینی» و «خامنه‌ای» مشترک است. یعنی من هر وقت می‌نویسم «خامنه ای»، در دل خود «خمینی» هم دارد اما «خامنه‌ای» یک «الف» و یک «ها» از خمینی بیشتر دارد که روی هم می شود؛ «آه». این «آه» والله نشان می‌دهد که خامنه‌ای از خمینی مظلوم‌تر است. البته ما اجاز نمی‌دهیم «آه» نایب روح‌الله به سینه چاه گره بخورد! دوره جام زهر گذشت. یا ظافر!}}}

  10. نسیم می‌گوید:

    «از سفینه نجات روح‌الله، مدعیانی گنده‌تر و گردن‌کلفت‌تر از ایشان پیاده شدند، آب از آب تکان نخورد!»

    واقعا این جمله در روزنامه هم چاپ شده؟
    اگه شده که خیلی هم عالی است!
    ــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    چاپ که شده اما با کمی اعتدال! 🙂
    «از سفینه نجات روح‌الله، مدعیانی پیاده شد، آب از آب تکان نخورد!»

    ی مشکل بزرگ من با دوستان وطنی اینه الان؛
    وقتی می‌خوان جمله‌ای رو دچار اعتدال کنن، بعضا یادشون می‌ره افعال رو هم متناسب با تغییرات اعمال شده، اصلاح کنن!
    «از سفینه نجات روح‌الله، مدعیانی پیاده شد…»!!

    مع‌الاسف از بس این اتفاق در نوشته‌هایم افتاده، مخاطب بعید نیست فکر کند کلا در به کار بردن افعال مفرد و جمع، مشکل دارم!
    نه که بی‌سواد هم هستم، این حس در مخاطب، مشدد می‌شود!!
    .
    .
    .
    ای تاریخ! بشکند قلمت اگر این قبیل مسائل را پای قلم من بنویسی‌!
    گفته باشم از الان، نگی نگفت! 🙂

  11. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    آقا نگو!
    یه وقت دیدی این «متن شما» مثل «ریش حاج سعید» نقش «کاتالیزور» رو پیدا کرد!
    و قوه قضاییه در حرکتی تاریخی و نمادین در یک‌سال، این خانواده رو کمپلت فرستاد اوین!!
    🙂
    ـــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    همیشه خوشم اومده از کامنتهای ملیح و نکته‌دار…
    احسنت اخوی!

  12. چشم انتظار می‌گوید:

    «مکتب‌خانه سیداحمد»! 🙂

    آقا سید؛ آدرس؟
    به قول داداش؛ آی دلم!

  13. قاصدک منتظر می‌گوید:

    «خمینی و خامنه‌ای رهبر ما هستند»
    .
    .
    .
    «بعضی‌ها اگر می‌خواهند «ر ه ب ر ا پ و ز ی س ی و ن» باشند به سلامت!»

  14. یا حسین می‌گوید:

    «اگر بعضی‌ها دوست دارند اپوزیسیون را رهبری کنند، به سلامت! از سفینه نجات روح‌الله، مدعیانی گنده‌تر و گردن‌کلفت‌تر از ایشان پیاده شدند، آب از آب تکان نخورد!»

    احسنت!

  15. مجتبی ق می‌گوید:

    زیبا بود و به جا…
    جالبه!
    برخی که بدهکاری سنگینی به ملت دارن، حالا طلبکار شدن!!

  16. قاصدک منتظر می‌گوید:

    «من یک موی شما کوخ‌نشینان را به همه دنیای کاخ‌نشینان نمی‌دهم» یعنی در نظام الهی ما، روستایی اگر منزلتی بالاتر از شهری نداشته باشد، شأن پایین‌تری هم ندارد! چه می‌کنید آقایان؟ چه می‌گویید؟

  17. یا حسین می‌گوید:

    هاشمی به جونیور در حال رفتن به زندان:
    «انقلاب هم از اوین آغاز شد!»

    عجب! فکر کنم قراره انقلاب بشه!!
    رهبرانش هم جونیور و رحیمی و زنجانی باشن!!!
    ــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    قشنگ بود!

  18. یا حسین می‌گوید:
  19. سیداحمد می‌گوید:

    «صدالبته منکر سابقه‌دار بودن خاندان شما هم نیستیم!»
    این جمله، به خصوص با توجه به جمله قبلش* طعنه قشنگی داشت و خوب نشست در متن!

    *جناب عالیجناب! ما منکر سوابق انقلابی شما در مکتب‌خانه سیداحمد روستای سقریه، واقع در بخش نوق، از توابع بهرمان شهرستان رفسنجان استان کرمان نیستیم!

  20. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    اگه صندوق رای هم شفاف بشه، باز بهونه می‌گیرن؛
    «بعله! ما خودمون با چشم خودمون دیدیم که توی فلان صندوق پونزده تا رای واسه دی‌جی فسنقری بود ولی موقع شمارش شد یازده تا!»

    دور نیست روزی پیشنهاد بدن که در کنار هر صندوق، یک ملاقه هم بذارن تا رای توی صندوق رو، واسه دیدن بهتر، بالا پایین کنه!!
    عمو جان!……

  21. سیداحمد می‌گوید:

    رفقا؛
    جمله انتهایی کامنت بالا سانسور شد اما عجب جمله‌ خنده‌داری بودها! 🙂

  22. سیداحمد می‌گوید:

    گریه داشت؛
    «مگر ۳۰۰ هزار خون مطهر و سرخ، مسخره آقایان است؟»

    خنده داشت؛
    «مکتب‌خانه سیداحمد روستای سقریه، واقع در بخش نوق، از توابع بهرمان شهرستان رفسنجان استان کرمان!»

  23. نسیم می‌گوید:

    اتفاقا نکته مهم، کلمات «گنده‌تر و گردن‌کلفت‌تر» بود که متاسفانه در متن روزنامه حذف شده!
    عمر دست خداست ولی واقعا این عالیجناب با این سن و سال بالا احیانا به مرگ و سوال و جواب و نکیر و منکر و حساب و کتاب و… فکر نمی‌کنه؟
    ــــــــــــ
    حسین قدیانی:

    نکیر: اسمت چیه؟
    هاشمی: دامت برکاته!

    منکر: هم‌الان ی دامتی بهت نشون بدم که کف کنی تو برکاتش!
    {صدای کف‌گرگی از داخل قبر!} 🙂
    هاشمی: حالا می‌خواین ادبم کنین بکنین اما گفته باشم که امام از همان اول انقلاب با این قبیل کارها مخالف بود!

    نکیر: بخواب بابا! اینجا دیگه اون دنیا نیست! تو هم الان مُردی!
    غفلت مرعشی از بیرون قبر: این جور صحبت کردن با آیت الله، پدرسوخته‌بازی است!!

  24. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم؛
    یه چند تا آمار بدم!

    «رفسنجانی علیه حق‌الناس» «هزار و پانصد و هفتاد و هشتمین» متن قطعه مقدس ۲۶ است.
    تیرماه، وبلاگ ۱۲ متن داشت.
    تا امروز هم که ۲۲ مرداد باشد، فقط ۱۰ متن در همین مدت نوشته شده.
    در سال ۹۴ -البته تا الان- قطعه ۲۶ تقریبا یک روز در میان به روز شده.
    برای سلامتی نویسنده متعهد و روزنامه‌نگار خستگی‌ناپذیر، داداش حسین عزیز، صلوات!

  25. رضا اعتدال‌طلب-پزشک می‌گوید:

    زندانی که روزی میزبان پدر بود، امروز میزبان پسر است…
    ـــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    با این دست‌فرمون، میزبان نوه نتیجه‌ها هم خواهد بود ان‌شاءالله!
    راستی! شما همونی نبودی که از شخصیت معتدل و منش موقرانه آیت الله آملی دفاع می‌کردی همیشه؟
    چی شد پس؟؟!!

  26. یا حسین می‌گوید:

    «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

    وای مردم از خنده…
    یعنی نکیر و منکر هم از دستش سر درد می‌گیرن!

  27. ناشناس می‌گوید:

    سید!
    سختت نمی‌شه اینقدر کامنت می‌ذاری؟
    خسته نمی‌شی؟
    جدی سوال شده برام…
    .
    .
    .
    مطلب خیلی خوبی بود.
    ممنون از حاج حسین آقای قدیانی.

  28. یا حسین می‌گوید:

    یا امام صادق؛
    دوستان را کجا کنی محروم، تو که با دشمنان نظر داری؟!
    http://bayanbox.ir/download/mp4/7031559667860389394/Panahian-Clip-ZemanateImamSadeq.mp4

  29. سیداحمد می‌گوید:

    ناشناس؛

    نه، اصلا!
    خیلی هم خوبه… دوست دارم!
    شما اگه خسته می‌شید به بزرگواری خودتون ببخشید!
    😐

  30. صبا می‌گوید:

    جز آستان توام در جهان پناهی نیست
    سر مرا به جز این در حواله گاهی نیست

    الان که دارم این کامنت رو می‌نویسم، نمی‌دونم ارسال می‌شه یا نه!
    آخه قبلی نشد!
    یاد نامه‌های زمان قدیم افتادم…

    از دست کامنتهای بی‌خود خودم و دعواهای «آقای قدیانی» سر به کوه گذاشتم و الان دارم از دل کوه‌های بلند، براتون کامنت می‌ذارم! 🙂
    حیف که عکس آپلود نمی‌شه و الا آسمان آبی روز و پرستاره‌ی شب رو براتون می‌ذاشتم.
    شب از غایت نزدیکی ستاره‌ها، انگار آسمون برات آغوش وا کرده!

  31. شیدا می‌گوید:

    «اللهم صل على محمد و آل محمد»

    راستى! کسى مى‌دونه روستاى سقریه بخش نوق از توابع بهرمان شهرستان رفسنجان واقع در استان کرمان در سال ١٣١٣ چقدر وسعت و جمعیت داشته؟
    آخه ظاهرا اجداد عالیجناب از درآمد «املاک و مستغلات» اونجا، همه مملکت رو اداره مى کردن! و همچنان می‌کنن!!

  32. رضا اعتدال‌طلب-پزشک می‌گوید:

    آقای قدیانی!
    بنده رو می‌فرمایید؟
    کی و کجا از آیت الله آملی دفاع کردم؟
    ــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    ی چیزی واسه خودم گفتم حالا!
    ببین چقدر بده آدم بدون سند حرف بزنه؟ 🙂

  33. سیداحمد می‌گوید:

    روفرمی‌ها داداش!

  34. ع.ح.ق می‌گوید:

    سیداحمد!
    این هم شاگرد بود که شما تربیت کردی؟
    چی می‌شد در اون «مکتب‌خونه لعنتی» رو گل می‌گرفتی؟؟
    🙂

  35. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    همین احساس توپی که الان داری از تعطیلات جونیور، مثل احساس ما بود وقتی «ایمون زاید» تو ده دقیقه دروازه‌تون رو با خاک یکسان کرد!
    حس قشنگیه!
    می‌دونم…
    ــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    این حس، وقتی قشنگ‌تر می‌شه که این هفته هم «پرسپولیس» به «سپاهان» ببازه!
    آخ بخندیما!!
    حالا صبر کن تا بعد بازی، دارم برات!!!

  36. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    حاج آقا خواب دیده بازی مساوی می‌شه!
    همین دیشب قبل از خواب امام!!
    ـــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    شرط می‌بندم این بازی رو هم می‌بازه!
    سر ی کلپچ!!

  37. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    باور کن به غیر از هادی نوروزی و مهدی طارمی، هیچ کدوم رو نمی‌شناسم… و البته سوشا، ولی مربی کاربلدی داریم.
    از چوبله حرفه‌ای‌تره…

    بعدشم داداش!
    نیمی از فدراسیون، اصفهانی هستن! می‌خوای بازی رو در نیارن؟
    حرفا می‌زنیا!
    فوتبال نفتی که شرط‌بندی نداره!
    بازی دیشب شرط داشت که ٩ تا گل زدن…
    ـــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    کم اوردی بوق بزن!
    مشتی! همین هفته اس‌اس هم با ذوب آهن اصفهان بازی داره‌!
    اگه نبرد؟

    گذشته از شوخی، اصل این نگاه که مربی خارجی رو برتر از مربی داخلی بدونیم، غلطه!
    به من بگو چرا می‌گی برانکو از مظلومی حرفه‌ای‌تره؟
    چون فقط خارجیه؟
    یا دلیل دیگه‌ای هم داری؟

    اسلامی ایرانی عزیز!
    «یحیی گل‌محمدی» قرمزها درست مثل «علی منصوریان» ما آبی‌ها، توی همین چند سال اول مربی‌گری‌شون نشون دادن جنم این کار رو دارن.
    به جای پول یامفتی که دادن به این اجنبی، پرسپولیس رو دوباره می‌دادن دست یحیی.
    اون بار قبل هم که چند ماه، تیم رو دادن بهش، واقعا خوب نتیجه گرفت اما قربانی دودوزه‌بازی مهدوی‌کیا و دایی شد!
    تیم رو برد فینال جام حذفی، بعد انداختنش بیرون!

    من البته منکر دانش بعضی از این مربیان خارجی نیستم لیکن اغلب‌شون فقط میان ایران واسه پول!
    مربی خارجی کاربلد و البته با شخصیت یعنی «ولاسکو»ی والیبال!
    برانکو آدم بی‌شخصیتی نیست، اتفاقا پرنسیب هم داره اما حرفه‌ای به اون معنی که کارلوس کی‌روش هست، نیست!
    تازه، خود کی‌روش هم، دل به کار نمی‌ده… و بیشتر به فکر جیبشه تا تیم ملی!
    البته کی‌روش برخلاف برانکو، آدم بی‌شخصیته!
    ی بار اومد توی برنامه زنده… ی برنامه «زنده اما کاملا رسمی» جوراب پاش نکرده بود، نصف عرق‌گیرش هم معلوم بود!!
    این یعنی توهین به همه ما ایرانی‌ها…
    پول خوب داری می‌گیری، لااقل درست باید لباس بپوشی، اونم توی ی برنامه رسمی، گفت‌وگو محور و کلاسیک تلویزیون!
    خونه خاله‌ات که نیست!

    برادر!
    شما به «لیپی» یا «کاپلو» نگاه کن.

    کاپلو توی روسیه چند سال مربی تیم ملی بود، ی بار دعوتش کردن رسانه ملی روس‌ها!
    گفت: امروز نمیام!
    پرسیدند: چرا؟
    جواب داد:
    پشت کتم ی کم چروک شده، بگذارین فردا با ی کت شلوار مرتب بیام جلوی چشم مردم روسیه!!
    کی‌روش این‌طوریه؟؟!!

    این حرفا رو کسی داره بهت می‌زنه که ی صبح تا شب، توی «باغ بالای شهرک شهید محلاتی» -که خوب می‌دونی کجاست!- روپایی می‌زد، عمرا توپش می‌افتاد!
    شاید خودتم شاهد بودی، شایدم نه!
    اما می‌دونی که دارم راست می‌گم! می‌دونی…
    هنوزم توی شهرک، از فوتبال من حرف می‌زنن، با اینکه ۵ ساله اونجا نیستم دیگه!

    من البته قبول دارم!
    پرویز مظلومی خیلی هم مربی ایده‌آلی نیست اما اگه قراره یکی مثل برانکو یا حتی کی‌روش مربی اس‌اس باشن، همین مربی بومی بهتره!
    می‌دونی چرا چند ساله پرسپولیس، هیچ رقمه موفق نمی‌شه؟
    چون آه امثال همین یحیی، گریبانش رو گرفته!

    یحیی رو به چه جرمی انداختن بیرون؟
    پارسال دیگه دیدی چه محشری به پا کرد و طبق نظرسنجی نود، بهترین مربی لیگ شناخته شد، اونم توی تیم بی‌ستاره ذوب آهن!
    پرسپولیس، همین یحیی رو انداخت بیرون، در اوج حماقت!!

    من از زمان فوتبال بازی کردنم یحیی رو می‌شناسم!
    همون زمان هم به بر و بچ می‌گفتم که این یحیی، در آینده مربی خوبی می‌شه!
    همیشه با خودش ۴ تا سررسید داشت، نکات فنی رو که از مربی‌ها در تمرین یاد گرفته بود، بعد تمرین، توی ماشینش می‌نشست می‌نوشت!
    بعد هم پاک‌نویس می‌کرد!

  38. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    ببین!
    اگه یک در هزار، بازی رو بردیم، یک هفته جمع کن برو ابوموسی!!
    چون تا یه هفته باید کامنتهای زیبای من رو تحمل کنی!!!
    به عواقبش فکر کن!!!!
    به جوونیت رحم کن!!!!!
    ــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    🙂

  39. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    عزیز من!
    وقتی رییس فدراسیون، بیشتر مناسب اجرا در سیرکه، چه توقعی از کی‌روش داری؟
    فوتبالی که مدیرش سیاسی میاد و بعد از دو ماه پرتش می‌کنن بیرون، سرمربی نهایتا در حد «سه پنج دو» کارایی داره!
    فوتبالیستی که تا دیروز موتور سوار بوده، امروز پورشه سوار می‌شه که دیگه دل به فوتبال نمی‌ده!
    دلبر جای دیگه پیدا می‌کنه!
    تعویضشم بکنن، تف تو صورت مربی می‌کنه!
    مربی وطنی، نه شأن داره، نه پرستیژ!
    مشکل نفته، نفت…
    این نفت لامصب وارد هر حوزه‌ای شد فاسد کرد!

    روپایی‌هات رو هم یادمه و البته زلفای افشونت رو!
    ترمیناتور هم اینقدر تغییر نکرد که تو تغییر کردی!!
    ــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    بخشی از حرفات که موید همون حرفای خودمه و کاملا قبول دارم لیکن چرا «مربی وطنی، نه شأن داره، نه پرستیژ»؟؟؟!!!
    مشکل من از قضا با همین نگاهه…
    با علی پروین، امیر قلعه، علی دایی و… کار ندارم اما خود به خدایی همین یحیای شما قرمزها* واقعا نه شأن داره، نه پرستیژ؟؟!!
    یا مثلا حسین فرکی، مجید جلالی و خیلی‌های دیگه؟!

    *تیم‌تون رو تا فینال برد بالا، بعد پرتش کردن بیرون! هیچ چیز خاصی هم نگفت! سکوت کرد و صبر! بعدم رفت ذوب آهن و اونجا اون شاهکار رو کرد! الانم باز، سرش تو لاک خودشه و به کارش مشغول! حالا همین یحیای ایرانی و دست بر قضا پرسپولیسی، شأن و پرستیژ داره یا نه؟

  40. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    تیم بازیکن خریده یک و نیم میلیارد، اون‌وقت دیر سر تمرین میاد و زود هم می‌ره!
    تو بازی هم در حد هویج!
    مربی شاکی می‌شه، می‌گه؛ «دو جلسه محروم!» که مثلا حساب کار دست بقیه بیاد!
    مدیر تا می‌شنوه، بدو بدو مثل اسب میاد یقه مربی رو می‌گیره که؛
    «مردک! به چه حقی بازیکن میلیاردی رو محروم کردی؟ غلط کردی! باید برگرده!»
    بازیکن بر می‌گرده منتها با این تفاوت که حالا بقیه هم برای مربی شاخ می‌شن!
    تو همین تیم شما، مگه بی‌نظم‌ترین بازیکن «کرار» نبود؟
    قبلش مجتبی جباری!
    تازه، یکی مثل امیر قلعه که برای خودش پدر خوانده‌ایه، کم می‌آورد!
    چه برسه به آق‌پرویز!
    یحیی گل‌محمدی هم وجهه اجتماعیش رو وقتی از دست داد که مهدوی کیایی که الان تو هامبورگ حلوا حلواش می‌کنن، عین یه توپ جمع کن باهاش رفتار کرد!
    ـــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    بگذار از آخر کامنتت شروع کنم!
    مگه یحیی مربی تیم نبود؟ اصلا مهدوی کیا، مارادونا!
    وقتی یحیی نخواستتش، چرا اون الم‌شلنگه رو درست کردن؟!

    حالا میام چند خط بالایی کامنتت!
    تیم بازیکن خریده یک و نیم میلیارد، اون‌وقت دیر سر تمرین میاد و زود هم می‌ره!
    تو بازی هم در حد هویج!
    مربی شاکی می‌شه، می‌گه؛ «دو جلسه محروم!» که مثلا حساب کار دست بقیه بیاد!
    مدیر تا می‌شنوه، بدو بدو مثل اسب میاد یقه مربی رو می‌گیره که؛
    «مردک! به چه حقی بازیکن میلیاردی رو محروم کردی؟ غلط کردی! باید برگرده!»
    بازیکن بر می‌گرده منتها با این تفاوت که حالا بقیه هم برای مربی شاخ می‌شن!

    .
    .
    .
    همینه دیگه رفیق!
    من البته نمی‌خوام منکر مهدوی‌کیا بشم‌ها، ایضا معتقدم یحیی می‌تونست زیرکانه‌تر با مهدوی‌کیا برخورد کنه اما تیم وقتی سرمربی داره، همه باید مثل ی سرباز، در خدمتش باشن…
    گیرم این سرباز، مهدوی‌کیا باشه یا اصلا مسی!
    در اون ماجرا هم، ظلم بیشتر، به یحیی شد، نه مهدی…
    این رو قبول کن!
    توی اون ماجرا، مهدوی‌کیا و عادل فردوسی‌پور، دست‌ در دست هم، یعنی دست در دست نود، پدر یحیی رو درآوردن که چرا دو دقیقه بیشتر بهش توی بازی خداحافظی میدون نداد؟!
    سئوال من اینه؛
    «آبروی پرسپولیس مهم‌تره یا آبروی مهدوی‌کیا؟!»
    یحیی درست یا غلط معتقد بود مهدی به دردش نمی‌خوره!
    لیکن…
    مدیر تا می‌شنوه، بدو بدو مثل اسب میاد یقه مربی رو می‌گیره که؛
    «مردک! به چه حقی بازیکن میلیاردی رو محروم کردی؟ غلط کردی! باید برگرده!»
    بازیکن بر می‌گرده منتها با این تفاوت که حالا بقیه هم برای مربی شاخ می‌شن!

    و اما، من چه جای قلعه بودم، چه جای آق‌پرویز، لحظه‌ای اجازه نمی‌دادم جاسم کرار در اس‌اس بمونه، گیرم کریس‌رونالدو باشه!

    حالا گور بابای این حرفا، این دیگه چی می‌گه توی این پست موندم؟!
    http://www.ghadiany.ir/1394/23676/comment-page-1#comment-177446
    ول کنم نیست بدبختی!

  41. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    آقا!
    ما راجع به مهدوی‌کیایی صحبت می‌کنیم که گل پیروزی رو به آمریکا زد.
    یکی از با شخصیت‌ترین فوتبالیست‌های تاریخ ایران.
    زمین تا آسمون فرق داره با این زیر ابرو برداشته‌ها.
    خداوکیلی اون خداحافظی در شأن مهدوی‌کیا بود؟
    ضمن اینکه یحیی درسته مربی باهوشیه ولی داره با بازیکن‌های گمنام و سر به زیر کار می‌کنه.
    بیشترین حاشیه تیمش اینه که بچه ها تو اتوبوس «پارسال بهار دسته جمعی…» رو خوندن!
    یک بازیکن استقلال و پرسپولیس، اندازه کل فوتبالیست‌های لیگ، دوست‌دختر داره!
    تو می‌تونی این آدم رو جمع کنی؟
    خود رییس خندان، بزرگترین توهین به ملته! مبارک رفت، این هنوز هست!
    ـــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    سال ۸۸ همین بازیکن با شخصیت که هیچ‌وقت، مچ‌بند سبز به دستش نمی‌بست، همراه نکونام، کریمی و… ناگهان علاقه‌مند به رنگ منسوب و منصوب به اهل بیت شد، اونم توی بازی ملی!
    متوجه منظورم که هستی؟
    مهدوی‌کیا اگه شخصیت داشت، به حرف یحیی یعنی مربی وقت پرسپولیس گوش می‌داد، و بعد بازی‌های جام حذفی، توی ی دیدار سمبلیک اما مهم -مثلا با ی تیم اروپایی- از فوتبال خداحافظی می‌کرد.
    حال یک سئوال؛ خود یحیی مگه چطور از فوتبال خداحافظی کرد؟!
    کم بازیکنی بود یحیی برای تیم ملی؟؟!!
    به خونسردی، هوش و موقعیت‌سنجی یحیی، من که مدافعی ندیده‌ام.
    محمد پنجعلی نسل قبل را فاکتور بگیری، شک نکن یحیی بهترین مدافع-لیبروی فوتبال ما بود.
    حالا مثلا شأنش رعایت شد در بازی خداحافظی؟!
    شأن نامجومطلق، ذرینچه، حتی مجتبی محرمی و خیلی‌های دیگه رعایت شد؟!
    قبول کن این آخرسری‌ها دیگه داشت فیلم هندی بازی می‌کرد مهدوی‌کیا!
    در ضمن، شخصیت فقط به خوب حرف زدن و این حرفها نیست!
    سال ۸۹ عقاب آسیا چند ماهی را در آمریکا گذراند.
    بی‌بی‌سی بهش پیشنهاد داد؛
    «بیا ۲ کلمه درباره اوضاع سیاسی، حرف باب دل ما را بزن، فلان‌قدر بهت دلار می‌دیم!»
    عابدزاده عزیز و دوست‌داشتنی اما قبول نکرد!

    بعد بی‌بی‌سی پیشنهاد دیگری به عابدزاده داد؛
    «بیا فقط ی عکس با مچ‌بند سبز به ما بده!»
    باز هم عقاب آسیا قبول نکرد!

    صدالبته بعله!
    عابدزاده گاهی که می‎ری ازش امضاء بگیری، به جای امضاء، برات خرچنگ می‌کشه اما از نظر من، عقاب آسیا خیلی با شخصیت‌تر از مهدوی‌کیاست.

  42. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    اصلنش (!) شما نمی‌خواد از بازیکنان پرسپولیس نقد یا تعریف کنی…
    شما بفرما راجع به «بهزاد غلامپور» مطلب بنویس!!
    استقلالی رو چه به این حرفا؟؟
    ــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    هنوز تو کف اون گلی هستم که از نزدیکای نقطه کرنر خورد!
    با کدوم تیم بود خدایا؟
    کانه داشت مرغ می‌گرفت، به جای توپ! 🙂

  43. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    استاد!
    بحث رو پیچ نده عزیزم…
    اگه به مچ بنده، که تیم شما کلیتش شاهنشاهیه!
    تاج!
    سلطنت‌طلب!
    ببین بحث رو از ریل خارج کنی، همین می‌شه دیگه.
    شما دعا کن ما نبریم!
    برو یه خورده به درگاه الهی تضرع کن!
    چون اگه بردیم، می‌خوام اندازه «شش گیگ اینترنت» برات کامنت بذارم!
    ــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    هم اس‌اس، ذوب آهن رو می‌بره؛ هم سپاهان، شما رو!
    حالا صبر می‌کنیم…

  44. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسین!
    هم متن عالی شده، هم تصاویر، هم جواب‌تان به کامنت‌ها…

  45. ناشناس می‌گوید:

    اسلامی ایرانی؛
    اگر بنا به این حرفها باشد، فرزند شاه فراری، بیشتر در تمرین پرسپولیس شرکت می‌کرد تا تمرین تاج!
    «کیهان ورزشی» و «دنیای ورزش» اون زمان رو مطالعه کنی، خواهی فهمید…

  46. ناشناس می‌گوید:

    «چه بسیار «شهید» که صبح، رای خود را در صندوق ریختند و غروب، «خون» خود را بر خاکریز!»
    ببخشید! بخش دوم این جمله اشکال نداره؟

    ضمنا پیش‌فرض ذهنی‌ام تو مطالب روزنامه‌ها، اشتباه تایپی بوده و یاد ندارم به بیسوادی نویسنده مطلب فکر یا شک کرده باشم، که از این به بعد فکر می‌کنم!
    ممنون که روشنم کردی! 🙂
    ـــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    اشکال بخش دوم اون جمله چیه؟
    می‌شه توضیح بدین!

  47. دختر شهید می‌گوید:

    بخش کوچکی از خاطرات آقای خاطره به نقل از سایت رجا نیوز؛

    «با هلی‌کوپتر به سد لتیان آمدیم. بچه‌ها هم تا ظهر کم‌کم رسیدند. مهدی و فاطی نیامدند. هوای خوبی دارد. عصر همراه بچه‎ها خواستم اسکی روی آب یاد بگیرم. کمی دنبال قایق کشیده شدم. بدنم آمادگی برای چنین ورزشی ندارد. گر چه آسان است…».

    روز یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۷۰ مصادف با «تاسوعای حسینی»

  48. ناشناس می‌گوید:

    شاید ملالغتی نگاه کردن باشه، نمی‌دونم! اگر هست ببخشید.
    شهید خون خودش رو به خاکریز می‌ریزه یا خونش ریخته می‌شه؟
    در حالت اول فاعل ریختن خون، شهید هست (مثل انداختن رای به صندوق) و در حالت دوم مفعول!
    ـــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    صحیح می‌فرمایید لیکن خودم هنگام نوشتن به این موضوع فکر کردم… و در نهایت، صلاح دیدم به جمله دست نزنم!
    یعنی هم شما درست می‌فرمایید، هم این جمله درست است!
    مثال می‌زنم؛
    به تناسب متن، گاه ممکن است این جمله درست باشد:
    «حر بن یزید ریاحی، خونش را بر خاک کربلا ریخت بلکه تا ابد مایه عبرت همه احرار عالم باشد».
    قبول که دارید ان‌شاءالله؟
    .
    .
    .
    بابت این متن، متن زیر و نیز، تایید، بررسی و ویرایش حدود ۱۵۰ کامنت، ایضا جواب دادن به بخشی از نظرات دوستان، نزدیک دو شبانه‌روز است نخوابیده‌ام. متن همین پست را ده دقیقه‌ای می‌توان خواند لیکن نوشتنش به دلایلی که خودتان هم می‌دانید بیش از ۸ ساعت وقتم را گرفت! عجالتا بروم بخوابم… فقط خواهشا ساکت باشین و به حرف مبصر هم گوش کنین! 🙂

  49. رسولی محلاتی می‌گوید:

    http://jomhourieslami.net/paper/?newsid=57796

    آقای قدیانی!
    خواستم نظرتان را درباره بندهای پایانی این متن که احتمالا نوشته جناب مسیح مهاجری باشد، بدانم.
    پیشاپیش ممنون!
    ــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    فعلا که خوابم میاد نافرم!
    بلند شدم حتما متن را خواهم خواند و اگر نظر خاصی داشتم در خدمتم، و الا که هیچ!
    در ضمن، روزنامه جمهوری اسلامی را لااقل هفته‌ای یک بار -اغلب هم پنج‌شنبه‌ها- می‌خوانم به خصوص همین ستون «تحلیل سیاسی هفته» را!
    .
    .
    .
    یعنی دیگه نا ندارم…. فعلا!

  50. مجید قمی می‌گوید:

    اسلامی ایرانی عزیز!
    عـــــــــــــــالی بود جواب‌هاتون…
    مخصوصا «بیشترین حاشیه تیمش اینه که بچه ها تو اتوبوس «پارسال بهار دسته جمعی…» رو خوندن!»
    .
    .
    .
    واقعا متن عالی بود و صد البته ربطش به بحث فوتبال! 🙂
    من شخصا موضعم با مواضع جناب اسلامی ایرانی مطابقت داره اما بازی پیشکسوتان پرسپولیس و آث میلان (به قول یکی از دوستان: آ سید میلان!) که رفته بودم ورزشگاه، کل ورزشگاه مالدینی رو تشویق می‌کرد، شاهرودی دست تکون می‌داد!! 🙂
    تا اینکه دقیقه ۲ بازی با توپ شاخ به شاخ شد زیر یه خمش رو گرفت، خودش به خودش لایی زد و افقی از زمین بردنش بیرون!!!
    کل ورزشگاه که پرسپولیسی بودن، رفت رو هوا از خنده!! 🙂
    .
    .
    .
    در ادامه، این مطلب خیلی به دلم نشست:
    بعضی‌ها اگر تا این اندازه، مشکوک به صحت و سلامت انتخابات جمهوری اسلامی هستند، اولا چرا نامزد انتخابات می‌شوند؟ ثانیا چرا برای انتخابات، نامزد معرفی می‌کنند؟
    ـــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    شما ساکن قم هستی؟
    چی کار می‌کنی؟
    چه خبر؟
    راضی هستین از امورات زندگی و کار و بار؟
    ی کم برای من و بچه‌ها از خودتون تعریف کنین!
    از اندرونی زندگی‌تون که البته قابل تعریف کردنه!
    غم و غصه‌ای احیانا ندارین؟
    اگه ندارین چرا؟
    اگه دارین چرا؟
    متاهل هستین یا مجرد؟
    پررو هستین یا مثل خودم خجالتی؟
    اصالتا قمی هستین که گاهی با لهجه قمی کامنت می‌گذارین؟
    نقدتون به فضای قطعه ۲۶؟
    به مطالب؟
    به کامنتها؟
    اصلا چی شد که اینجا رو پیدا کردین؟
    و از کی؟
    از کدوم متنم خیلی بدتون اومده؟
    و برعکسش؟
    قلمم افت کرده یا نه؟
    و ی خواهش!
    می‌شه این جوابها رو هم با همون لهجه ملیح و نمکین قمی بدین؟
    البته همراه با رعایت دقیق نکات نگارشی و ویرایشی!!
    ممنون…

  51. قاصدک منتظر می‌گوید:

    گفت: این «م. ه»، «م. ه» که می‌گن آموزش حروف الفباست؟
    گفتم: نه بابا! ی خفاش زالو صفته که تو روشنای روز، تو چنگال شاهین عدالت، شکار شده!

    گفت: پس لابد آبرو دارن که می‌گن «م. ه»؟
    گفتم: اصلا! آبروشون که خیلی وقته بر باده، و دارن تو زیگزاگ «توهم خاطره» دنبالش می‌گردن، اما تا دلت بخواد این خاندان «دورو»، «رو» دارن! باید سنگ پای قزوین پیش‌شون لنگ بندازه!

    گفت: پس عجب پدرسوخته‌هایی‌ هستن!
    گفتم: دقیقا! مصداق «انما اموالکم و اولادکم» رو بذار کنار «فتنه اکبر» و «خفت عفت»، چه شود؟!

    .
    .
    .

    «گرم باد دم آیت‌الله آملی که در نهایت، حق گردن‌کلفت رشوه‌گیر را کف دستش گذاشت!»

  52. ناشناس می‌گوید:

    جناب اسلامی ایرانی؛
    حاشیه‌سازی در ورزش فوتبال، کار ستاره‌هاست و الان این ستاره‌ها در همه تیم‌های لیگ برتر تقریبا به نسبت مساوی پخش هستند.
    مثال نمی‌زنم چرا که مشهود و لااقل از طریق همین اینترنت قابل پیگیری است.
    خودتون هم می‌گین هیچ کدوم از قرمزها رو نمی‌شناسین جز یکی دو نفر.
    پس کنترل کردن ستاره‌ها و جمع و جور کردن حاشیه‌ها، تنها مال آبی و قرمز نیست که کار مربیان تیمهایی جز این دو تیم رو راحت بدونیم.

    اتفاقا کار مربیان تیمهای شهرستانی خیلی سخت‌تره، چرا که مثلا می‌گم؛
    الان پرسپولیس بازی داشته باشه با سپاهان، توی اصفهان.
    نیمی از ورزشگاه طرفدار همین قرمزها هستند.
    در حالی که اگه بازی توی تهران باشه، تقریبا کل جمعیت، جز چند نفر اندازه ۲ تا اتوبوس، طرفدار پرسپولیس هستند.
    این مسئله البته درباره استقلال هم صادقه.

    خلاصه نباید اینطور باشه که وقتی مربی وطنی، در یه تیم پرستاره نتیجه می‌گیره، برداریم مدعی شیم؛
    «طرف، خودش هیچ کاره بوده و تیم رو ستاره‌هایی که در اختیار داشت قهرمان کردن!»

    اما اگه همین مربی توی یه تیم شهرستانی نتیجه بگیره، مدعی شیم؛
    «طرف، چون تیمش حاشیه نداشت، همین‌طور الکی قهرمان شدن!»

    با حسین آقای قدیانی در این مورد هم‌نظر هستم که خواسته یا ناخواسته داره به مربی داخلی به خصوص به مربیان داخلی تیمهای شهرستانی ظلم می‌شه.
    مسئله دیگه این هستش که مربی خارجی نتیجه نگیره، اصلا جواب‌گو نیست و زود برمی‌گرده کشورش.
    اما خدا نکنه استیلی، دایی، امیر قلعه‌نویی، مجید جلالی، محمد مایلی‌کهن، همین یحیی و… نتیجه نگیرن!
    همه مطبوعات و همین نود، ول‌کن یقه‌شون نخواهند بود!
    در این مورد هم به شدت با جناب قدیانی موافقم که «علی منصوریان» و «یحیی گل‌محمدی» البته اگه قدر خودشون رو بدونن، می‌تونن آینده درخشانی در عرصه مربی‌گری داشته باشن.

    در نهایت، باید خاطرنشان کنم من هم مثل شما و بر خلاف حسین آقا، قرمزته هستم اما متاسفانه فکر می‌کنم امروز ما به سپاهان ببازیم و فردا هم استقلال، ذوب آهن رو ببره.
    خیلی خوب و روون بازی می‌کنه امسال استقلال، البته اگه وسطای فصل از نظر بدنی افت نکنن.

    پرسپولیس نیاز به یه مربی هیجانی داره که دانش فوتبالی هم داشته باشه.
    مثلا افشین قطبی یا در نوع خارجی‌اش اولیویرای تراکتورسازی.
    مربیانی که هم بتونن به تیم جو بدن، هم به سکوها.
    برانکو زیادی ساکت و به قولی جنتلمن هست که اصلا به درد ما نمی‌خوره.

    اینا نظر من بود البته و دوست دارم نظر شما رو هم بدونم.

  53. امیرحسام (تبریز) می‌گوید:

    «اگر جراید زنجیره‌ای، رنگ لوگوی خود را با پرچم تروریست‌های تکفیری ست می‌کنند، مرفهین بی‌درد هم علی‌الدوام مشغول سلفی گرفتن هستند؛ روزی با سلفی‌ها، روزی با آفرینندگان سلفی‌ها! انصافا جز مشتی لعین داعشی، جز مشتی ملعون در مایه‌های همین بشکه سعودی به درک واصل شده یعنی ملک عبدالله، جز عبدالله اردنی، جز سران قداره‌بند غرب، جز ضد انقلاب سلطنت‌طلب، جز مشتی هم‌جنس‌باز و جز مشتی آشوبگر روز عاشورا، آیا جماعت دیگری هم پیدا می‌شود که این همه اصرار داشته باشد بر افترای تقلب به نظام ۳۰۰ هزار شهید ما؟»

    احسنت اخوی. گل گفتی…

  54. ناشناس می‌گوید:

    راستی آقای قدیانی؛
    فیلمی از دوران فوتبال بازی کردن‌تون دارین اصلا؟!
    اگه دارین، می‌شه بگذارین؟!

  55. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسین؛
    چند ساعت دیگه بازی پرسپولیس و سپاهانه!
    یعنی چند چند می‌شه؟
    حرف شما راست درمیاد یا اسلامی ایرانی؟
    دل‌شوره‌ای گرفتما!
    مرض داشتی شرط ببندی؟! 🙂
    ـــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    http://www.ghadiany.ir/1394/24246/comment-page-1#comment-177468
    می‌دونی چیه سید؟
    هیچ دوست ندارم فضای کامنتها پر باشه از تعریف قلمم و خودمم و این حرفها!
    آدمی‌زاد کلا ضعیف‌النفسه، ی وقت دیدی با همین تعاریف، رسما گمراه شدم!
    سر همین، بنا دارم از این به بعد، هر از چندی، یکی از دوستان، بنا کنه از خودش گفتن، از خودش تعریف کردن…
    اصلا قصه زندگی‌اش رو بگه!
    هیچ دوست ندارم همه چیز، متمرکز باشه روی خودم!
    فعلا که نوبت «مجید قمی» است!
    از همین جا نفر بعدی رو اعلام می‌کنم؛ «پیرمرد»!

    جناب پیرمرد بزرگوار!
    از هم‌الان آماده باش که به سئوالاتم تا اونجا که رضایت داشتین جواب بدین!

    بعد از «پیرمرد» هم «اسلامی ایرانی» هستش!!
    چه بهتر! 🙂 کلی می‌خندیم از دست کاراش…

    البته نوبت خودتم فرا می‌رسه‌ها، مبصر!
    یعنی سئوال می‌کنم ازت در حد بازجویی!!
    .
    .
    .
    به شهادت تایید همین کامنتهای اخیر، تنها و تنها ۲ ساعت خوابیدم!
    چه مرگم شده یعنی که این همه زود از خواب بلند می‌شم، با اینکه اون‌همه کم‌خوابی داشتم و خستگی مفرط؟!

    دکتر اعتدال-طلب عزیز!
    کمکی می‌تونی بکنی؟
    واقعا مشکل حادی شده برام… و یحتمل، یکی از دلایل لاغری!
    مشورتی، قرصی، دوایی، کمکی…
    .
    .
    .
    در ضمن، وبلاگ هم ان‌شاءالله عمری باشه شام‌گاه یک‌شنبه به روز می‌شه با ی متن غیر سیاسی…
    ی چند روز بهتره لااقل به قلمم استراحت بدم؛ خودم که خوابم نمی‌بره!

  56. سیداحمد می‌گوید:

    http://www.farhangnews.ir/content/137177
    مروری اجمالی بر روزنامه‌های امروز و خط و مشی‌شان…

  57. سیداحمد می‌گوید:

    خصوصی
    من به شما می‌گم؛ «مرض داشتی»؟!
    😐
    ــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی، عمومی:
    حالا ی خط به کامنتت اضافه کردما!
    نزن توی ذوق بچه!! 🙂

  58. ناشناس می‌گوید:

    “ناظر بر ۲۴ خرداد ۹۲ اما بنازم این همه تناقض را! تا دیروز داعیه داشتند: «این، دموکرات‌ترین انتخابات ممکن است»! حال مدعی شده‌اند: «شورای نگهبان و نهادهای امنیتی و نظامی، آنجا هم بنای دستکاری داشتند، منتهای مراتب این بار نتوانستند»! از نظر ایشان، انتخابات تنها وقتی سالم است که یا خودشان برنده باشند یا نماینده محترم! البته با توجه به جدیدترین اظهارات فخیمه، حتی در چنین انتخاباتی هم، باز قصدی برای تخلف یا تقلب بوده، ولو آنکه مقصود حاصل نشده باشد!”

  59. سیداحمد می‌گوید:

    چقدر تو فوتبال مملکت‌مون خبر هست و ما بی‌خبریم!
    با این گفتگوی «داداش حسین و اسلامی ایرانی» کلی به اطلاعات فوتبالی‌مون افزوده شد!

    چقدر خندیدم با این قسمت؛
    «عابدزاده گاهی که می‎ری ازش امضاء بگیری، به جای امضاء، برایت خرچنگ می‌کشه»!

  60. یک استکان چای داغ!! می‌گوید:

    نمی‌دونم دوستان این کلیپ رو دیدن یا نه؟
    برای من که خیلی جالب بود!

    http://www.aparat.com/v/GwxmT/

  61. ناشناس می‌گوید:

    گفتم از «سیداحمد» این حرفا بعیده‌ها!
    خوب شد چیزی نگفتم!

  62. یک استکان چای داغ!! می‌گوید:

    جای همگی خالی…
    روستای «ماهیان» از مناطق ییلاقی استان گلستان…
    بین گرگان و علی‌آباد…
    یک منطقه بی‌نظیر و زیبا…

    این روزها که همه شهرها درگیر گرمای هوا هستن، باور نکردنیِ که اونجا شب رو با بخاری سر کردیم!
    http://opload.ir/im/4m94/033b162d67e21.jpg
    http://opload.ir/im/4m94/139b3e1e37171.jpg
    http://opload.ir/im/4m94/69c1512a9cb91.jpg

  63. ناشناس می‌گوید:

    هیس!
    مثل اینکه دیگه خوابش برده!

    فقط یه چیز؛ بالای اون بخش نکیر و منکر یه علامت ۱۸+ می‌ذاشتی خب!

  64. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین؛
    وقتی در مقابل خواب مقاومت کنی، تا مدتی دیگه خوابت نمی‌بره.
    برای همین هم به مرور زمان، به این روش عادت می‌کنی و کم‌کم ذائقه‌ی خوابیدن یا به عبارتی تنظیم خوابت تغییر پیدا می‌کنه.
    یکی دو ساعت خواب آرام شبانه، می‌ارزه به کل خوابیدن تو روز!
    ولی سبک کار شما و اغلب متن‌هاتون متاسفانه طوریه که از اواخر شب شروع می‌شه و تا سحر ادامه پیدا می‌کنه.
    اون روزهایی که سرتون خلوت‌تره، ساعت خوابتون رو تنظیم کنید، شاید اثر بهتری داشته باشه.
    حتی اگه بشه…
    اگه بشه تغییری تو ساعت اوج فعالیت‌تون بدین شاید بد نباشه!
    مثلا از غروب تا سر شب…
    خلاصه اینکه؛
    یکی از دلایل لاغری همین کم‌خوابیه داداش گلم…

  65. چشم انتظار می‌گوید:

    سیداحمد؛
    اینم خوبه برای خوندن!
    http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/1671/12/143535/0
    «رد صلاحیت‌ها به روش اصلاح‌طلبان»

  66. چشم انتظار می‌گوید:

    تحلیل فوتبال دو نفر رو خیلی دوست دارم.
    اول؛ داداش حسین.
    دوم؛ دکتر صدر.

  67. ناشناس می‌گوید:

    با «چشم‌انتظار» درباره خواب صددرصد موافقم و البته مبتلا و گرفتار!
    دائما هم از طرف اهل بیت مورد اعتراض واقع می‌شم اما چه کنم که بهترین زمان برای کار کردن و تمرکز کردن، برام شب هست؟
    بدبختی اینجاست؛
    عصر که دراز کشیدی کمی خستگی فکری و جسمی رو بگیری و تازه داره چشمت گرم می‌شه، خانواده از سر لطف صدا می‌زنن:
    بچه! چقدر می‌خوابی؟ پاشو یه چیز بخور! 😐
    حالا تازه ده دقیقه است دراز کشیدی‌ها!
    یعنی خواب روزم هم این‌طوری زهر می‌شه!
    آدم دلش می‌خواد اون موقع به خاطر این محبت به جا با سر بره تو دیوار!

  68. یه دانشجوی سابق! می‌گوید:

    «حیات طیبه‌ی اسلامی شامل دنیا و آخرت -هر دو- است. مسأله این است که زندگی دنیوی -که به سمت اهداف الهی حرکت می‌کند- باید زندگانی حقیقی و راستینِ عادلانه را برای مردم تأمین کند. در اسلام، عدالت مسأله‌ی بسیار مهمی است. ارزشی که از نظر اسلام به‌ هیچ‌وجه و در هیچ شرایطی مورد مناقشه قرار نمی‌گیرد، عدالت است. عدالت، هدف پیغمبران است؛ هدف انقلاب اسلامی هم بوده است. در سایه‌ی عدالت، زندگی مردم می‌تواند با رفاه و توسعه‌ی مادی به سمت اهداف معنوی هم حرکت کند… ملت ایران در راه ایجاد جامعه‌ی عادلانه مبارزه و تلاش کرد. نظام مقدس جمهوری اسلامی هدف اصلی خود را ایجاد جامعه‌ی عادلانه قرار داده؛ عدالت با تعریف اسلامی؛ عدالت، همان‌گونه که اسلام معرفی کرده است؛ بدون انحراف به چپ و راست؛ یعنی صراط مستقیم الهی… در این راه، ما پیشرفت‌های قابل توجهی کرده‌ایم اما برای استقرار نظام عادلانه‌ی اسلامی هنوز باید تلاش شود. مهمترین وظیفه‌ی مسؤولان کشور این است که در جامعه عدالت را معنا ببخشند تا مردم عدالت را احساس کنند؛ عدالت در قانون، عدالت در قضا، عدالت در تقسیم منابع حیاتی کشور، عدالت در برخورداری‌ها و دسترسی‌های همه‌ی افراد به امکانات کشور. کشور ما امکانات زیادی دارد؛ این امکانات می‌تواند یک جامعه‌ی مرفه و پیشرفته و توسعه‌یافته را برای ملت ایران ایجاد کند؛ منتها شرط اصلی این است که در استفاده‌ی از این منابع، عدالت رعایت شود. نظام جمهوری اسلامی پرچم عدالت را بلند کرده است؛ مردم هم مجذوب همین شعار بسیار مهم و اساسی هستند. نظام جمهوری اسلامی موظف است در همه‌ی مراحل عدالت را تأمین کند و مردم نقاط مختلف کشور و قشرهای گوناگون جامعه را از منابع حیاتی کشور برخوردار سازد. این، وظیفه‌ی اساسی است… مسؤولان کشور در رده‌های مختلف -در سطح کشور، در سطح استان‌ها و شهرها- موظفند عدالت را رعایت کنند و طبقات محروم را همواره مورد توجه قرار دهند».

    بیانات رهبر انقلاب در دیدار مردم شهرستان «رفسنجان» سال ۸۴
    http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3288

  69. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    واویلا
    واویلا
    به سبک حاج محمود بخون!

  70. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    در همین حد که ثابت شد پرسپولیس غیر قابل پیش‌بینیه، برای من کافیه!
    حاجی! گل گاو زبون دم کنم برات؟

  71. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    واقعا با این دروازه‌بان فقط معجزه لازمه تا ببریم!
    ولی حالت جا اومد؟
    فکر کردی تو نیمه اول کار پرسپولیس تموم می‌شه؟

  72. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسین!

    از این به بعد قبل از بازی‌های پرسپولیس، همین برنامه رو پیاده کنید؛
    شاید فرجی حاصل شد!
    برانکو هم دعاتون می‌کنه!
    🙂

  73. M.J مرگ بر آمریکا می‌گوید:

    این انقلاب، انقلاب ایران نیست. انقلاب مستضعفین است…
    http://www.rajanews.com/news/219512

  74. سیداحمد می‌گوید:

    بی‌بصیرتی تا کی؟ تا کجا؟
    پس کی می‌خوایم به بینش عمیق نویسنده قهار قطعه ۲۶ ایمان بیاریم؟
    کی شده داداش حسین، امری از امور رو پیش‌بینی کنه، غلط از آب دربیاد؟
    جدا کی شده؟
    خجالت هم خوب چیزیه!
    وقتی داداش حسین گفت «می‌بازه»، یعنی می‌بازه!
    بدجور هم می‌بازه!
    تمام!

    داداش حسین؛
    من همین‌جا از شما عذرخواهی می‌کنم و شش دانگ «مکتب‌خانه»ام رو به نامت می‌زنم!
    🙂

  75. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    سیداحمد!
    اگه به پیش‌بینی باشه که من همون دیشب گفتم بازی رو برای سپاهان در میارن!
    تو اوج حملات پرسپولیس، پنالتی می‌گیرن واسه سپاهان!
    فوتبال کثیف، قهرمان کثیف هم می‌خواد!
    بی‌خود نیست که سپاهان، منفورترین تیم ایرانه!
    ولی با این دروازبان زرپرتی، همون یه نیمه رو هم که پایاپا اومدیم، یعنی جنازه پرسپولیس هم حرفی واسه گفتن داره!

  76. ناشناس می‌گوید:

    یعنی قیافه و هیجانات شما سه نفر برای تک‌تک گل‌ها تماشایی بوده‌ها!
    کاش دوربین مخفی کار می‌ذاشتیم!

  77. سیداحمد می‌گوید:

    اسلامی ایرانی؛

    منو چرا می‌زنی؟
    ناسلامتی منم پرسپولیسی هستما!!! 🙂

  78. فاطمه می‌گوید:

    «به بهانه سکوت امام خامنه‌ای از ۲۷ تیر تا الان»

    سکوت کرده‌ای آقا، بیا که دل‌تنگیم
    اگر چه پای ولایت هنوز می‌لنگیم

    سکوت کرده‌ای انگار خسته‌ای از ما
    تو را خدا نکند که گسسته‌ای از ما

    سکوت‌تان پر از ناله‌های فریاد است
    خدای من نکند این سکوت، بیداد است

    دلم برای وطن شور می‌زند آقا
    ز فتنه‌های کسان، شور می‌زند آقا

    به زیر شعر سکوتت اگر چه بشکستیم
    سه هفته‌ای است که دلتنگ نغمه‌ات هستیم

    شهید آمده است در شهر شهر کشورتان
    و رمز اینکه بمانید پشت رهبرتان

    امام خامنه‌ای جان من فدای شما
    ببین که نوکرتان مانده است پای شما

    به خاطر دل ما نه، به خاطر این راز
    به خاطر شهدا لااقل سخن به نواز

    «سلامتی امام خامنه‌ای صلوات»
    ـــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    صدالبته «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» لیکن بسیار سابقه داشته رهبر انقلاب گاهی قریب یک ماه، بلکه ۴۰ روز سخنرانی عمومی نداشته باشند. فلذا این قبیل اشعار -با همه زیبایی- زیاد جای مانور ندارد، آنهم در این شرایط حساس که بیش از شور، شعور می‌طلبد. القصه! همین چند روز پیش، رهبر انقلاب، ضمن دیدار با مردمان مذاکره کننده، تیم دیپلماسی کشور را مورد تفقد و لطف خود قرار دادند، از زحمات ایشان تشکر وافر کردند، نکاتی هم البته متذکر شدند. از دوستان، به جد تقاضا دارم فضای مباحث میان خود را هرگز به سمت و سوی این قبیل واگویه‌ها نبرند! فی‌الواقع امور را با «صبر و بصر» باید تحلیل کرد.

  79. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    ولی خیلی وقت بود این‌جوری واسه بازی پرسپولیس، هیجانی نشده بودم!
    از این تیم، فقط و فقط یه اسم مونده!!
    ما هم بی‌خیالش شدیم، منتها این «««اس‌تق‌لالیا»»» ول کن نیستن!!!
    مزایده هم گذاشتن، چون استقلال مشتری نداشت، ملغی شد!!!!
    ما همه‌اش چوب این شیش تایی‌ها رو می‌خوریم!!!!!

  80. ناشناس می‌گوید:

    مجید قمی؛
    رفتی گل بچینی عمو؟
    نکنه شما هم دسته جمعی رفتید زیارت؟ ولی بهار که تموم شده!

  81. بیست ششی می‌گوید:

    فکر کنم داداش حسین خوابن و الا عرق‌گیر قرمزهای قطعه به خصوص «اسلامی ایرانی» پرچم بود! 🙂
    اگرم بیدارن که چقدر باکلاسن!! 🙂

  82. ziba می‌گوید:

    «فی‌الواقع امور را با «صبر و بصر» باید تحلیل کرد».

  83. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    داداشم!
    برو سراغ این مغازه‌های لبنیاتی که شیر طبیعی میارن.
    شیر تازه بگیر با دوغ تازه.
    دوغ رو شبا بخور که خیلی خوبه واسه خواب.
    شیر رو هم می‌جوشونی، یه لیوان صبح، یه لیوان غروب (البته لیوان من یعنی نیم لیتر!) روزی دو تا موز هم می‌زنی به بدن.
    بستنی کیلویی می‌خری، چهار پنج تا قاشق بستنی با شیر می‌ریزی تو مخلوط کنی، می‌ری بالا.
    سیب‌زمینی هم اگه بتونی روزی حداقل یکی تو برنامه‌ات بذار.
    افزایش وزنت تضمینیه.
    اینایی که بهت گفتم رو خودم زمانی که باشگاه می‌رفتم تجربه کردم.
    بخور حالش رو ببر!
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    هرکول حسین قدیانی:
    مشتی! با این برنامه فشرده که دادی، پس کی وقت کنم مطلب بنویسم؟
    🙂

  84. سیداحمد می‌گوید:

    «اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»

    http://meysammotiee.ir/files/other/haftegi/Gomnam-Haftegi930703%5B07%5D.mp3
    http://meysammotiee.ir/files/other/haftegi/Gomnam-Haftegi940508%5B02%5D.mp3

    62 روز مانده تا محرم!
    اللهم عجل لولیک الفرج…
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    به به!
    دلم تنگ شده بود برای این روزشمار نوستالژیک!!
    .
    .
    .
    «یا ایهاالعزیز…».
    دم دوست خوبم «میثم مطیعی» عزیز گرم و عاشورایی…

  85. زهرا می‌گوید:

    سلام علیکم!
    ضمن تشکر به خاطر
    «اگر بعضی‌ها دوست دارند اپوزیسیون را رهبری کنند، به سلامت!»
    و تقدیر صمیمانه به خاطر
    «اولا چرا نامزد انتخابات می‌شوند؟ ثانیا چرا برای انتخابات، نامزد معرفی می‌کنند؟»

    جسارتا کلمه‌ی «همچین» در ادبیات محاوره استفاده می‌شود و استفاده از آن در ادبیات مکتوب و معیار اشتباه است.
    موفق باشید.

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    ممنون لیکن خیلی کلمات، به صورت مشترک، هم در «ادبیات محاوره» استفاده می‌شن، هم در «ادبیات مکتوب».
    فلذا نقدتان درباره «همچین» فکر کنم وارد نباشد.

  86. فرهنگی می‌گوید:

    «عکس کمتر دیده شده اسیران غواص با دست بسته»
    http://8news.ir/article/5073.html

    سلام بر دست‏‌های بسته و پیکرهای ستم‌دیده‌ شما…
    سلام بر ارواح طیبه و به رضوان الهی بال‌گشوده‌ شما…
    سلام بر شما که بار دیگر فضای زندگی را معطر و جان زندگان را سیراب کردید…

  87. ناشناس می‌گوید:

    خاک بر سر نشیم؟!
    http://www.entekhab.ir/fa/news/220597

  88. فاطمه می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی؛
    حق با شماست…
    فقط یه احساس دلتنگی بود… همین.
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    ممنون از زمانه‌سنجی و نقدپذیری‌تان.
    البته همان‌طور که گفتم واقعا «سروده زیبایی» بود…

  89. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    تو کامنتهای پست قبلی نکته‌ی قشنگی گفته بودید درباره علی لاریجانی؛
    «علی لاریجانی با همه «پرسه در مه» زدن‌هایش آدم به‌دردبخوری برای جناح اصولگراست و ارزش این را دارد که در مجموعه اصولگرایان حفظ شود».

    به هر حال این آدم عضوی از اعضای اصولگرایان بوده ولی رقبایش در همین جناح اصواگرایی، زودتر دارن می‌جنبن برای بیرون بردنش از این جناح!

    و از سوی دیگر هم شاهدیم…
    حجاریان: لاریجانی دولت روحانی را همراهی می‌کند.
    عطریان‌فر: «لاریجانی نقد» بهتر از «عارف نسیه» است.
    روزنامه ابتکار: احتمال ائتلاف لاریجانی با حامیان دولت… شاید لاریجانی سرلیست حامیان دولت برای انتخابات شود.
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:

    ی بخشی از این مواضع، جنگ روانی اصلاح‌طلبان در آستانه انتخابات مجلس است.
    از زاویه دیگر، همین حرفها نشان می‌دهد علی لاریجانی عنصر مهمی است که دوم خردادی‌ها دوست دارند ایشان را مال خود کنند.
    این مسئله درباره دکتر ولایتی، حتی به نوعی محسن رضایی هم صادق است.

    در این باره چند نکته می‌توان گفت:

    اولا
    آقایان لاریجانی، ولایتی، رضایی و امثالهم باید بدانند -حتما می‌دانند البته!- دوم خردادی‌ها به آدم‌ها دقیقا مثل آدامس تاریخ مصرف‌دار نگاه می‌کنند! روزی سعید حجاریان، از جنبش دانشجویی چنان سخن به مدح می‌گفت کانه اعوان و انصار پیامبر گرامی اسلام‌اند! دگر روز، همین مغز متفکر اصلاحات برداشت گفت: «جنبش دانشجویی حرف مفت است»!

    ثانیا
    فرض است بر این آقایان محترم، حد سخن خود را رعایت کنند، و مثلا اگر بنای نقد گروه پایداری را دارند، جوری نباشد که مایه سرور جناح دوم خرداد باشد. «اندازه نگه دار که اندازه نکوست». این «اندازه نگه دار که اندازه نکوست» یعنی هم گفتن «سگ فلانی و گربه بهمانی شرف دارد به علی لاریجانی» اشتباه است، هم واکنش زیاده از حد رئیس مجلس به این سخن نادرست.

    ثالثا
    ……

    رابعا
    هم بر گروه پایداری نقد وارد است، هم بر لاریجانی و ولایتی و رضایی و … اما خطر بزرگ، کاستن از شعاع دایره جریان اصولگرایی است. فلذا هم باید حمید رسایی و مهدی کوچک‌زاده را محترم شمرد، هم باید آقایان فوق‌الذکر را. اینها همه اصولگرا هستند ان‌شاءالله.

    خامسا
    من خودم قبول دارم که هم کار دکتر ولایتی عزیز در انتخابات ۹۲ رسما «نامردی» بود، هم بعضی رفتار و گفتار علی لاریجانی رسما «بی‌معرفتی» لیکن طیف ان‌شاءالله حزب‌اللهی‌تر، مومن‌تر و مخلص‌تر جناح اصولگرا باید مراقب باشد به هیچ بهانه‌ای، بازی در زمین فلانی‌نژاد نکند! این خط که علی لاریجانی و امثالهم به خاطر چند خبط و خطا باید از جرگه اصولگرایی خارج شوند خط مشترک جریان انحرافی و پدر جد این جریان یعنی آقای رفسنجانی است.

    سادسا
    این خط خطرناک البته تا دیروز فقط بسنده کرده بود به تخریب ناجوانمردانه آقایانی نظیر قالیباف، لاریجانی، توکلی، رضایی، ولایتی و… اما امروز آرام آرام سراغ عزیز فرزانه‌ای در مایه‌های صفار هرندی هم دارد می‌رود! آیا فردا احیانا نوبت به اساتیدی چون حسین شریعتمداری یا حتی رحیم‌پور ازغدی نخواهد رسید؟!

    سابعا
    اگر نقدهای گروه پایداری در اغلب مواقع به لاریجانی و… صحیح است لیکن معتقدم همه حق، نزد این گروه نیست. بنابراین گاهی نقد لاریجانی و… هم به این گروه ممکن است حق باشد. نکته مهم اینجاست؛ ما آنقدر نباید مشغول تخریب همدیگر شویم که جز «تفرقه» عایدی دیگری نداشته باشد.

    ثامنا
    نقد من به مواجهه غلط دوستان بسیجی با بعضی عناصر سر جای خود محفوظ اما آمدیم و علی لاریجانی یا علی‌اکبر ولایتی رسما خواستند به روحانی یا حتی به هاشمی یا حتی به سران فتنه متصل شوند! فرض است دیگر! ما آن‌روز به این آقایان خواهیم گفت: «ببین از که بریدی و با که بنشستی؟!» حتی باز هم از زاویه عقل، شعور و بصیرت، تلاش برای حفظ‌شان خواهیم کرد اما گیرم این تلاش جواب نداد! به درک! به درک اسفل‌السافلین!! چه نوشتم در انتهای همین متن؟ حال، همان را با اندکی تغییر، تکرار می‌کنم؛ «اگر بعضی‌ها دوست دارند اپوزیسیون را «سربازی» کنند، به سلامت! از سفینه نجات اصولگرایی، مدعیانی گنده‌تر و گردن‌کلفت‌تر از ایشان پیاده شدند، آب از آب تکان نخورد!»
    .
    .
    .
    با این همه، تمنایی دارم از رفقا!

    دمی درنگ و آنی تامل کنید در مواجهه بزرگان با جناب عالیجناب.
    اگر ما را اسوه و الگو «خط ولی فقیه» است، باید همه هم و غم خود را بر این متمرکز کنیم؛
    از سویی اجازه ندهیم عناصری چون هاشمی به «دشمن بیرونی» بپیوندند!
    از دیگر سو، اجازه ندهیم عناصری چون لاریجانی به «دشمن داخلی» بپیوندند!
    سیاست در این است، مصلحت در این است، زیرکی هم در این است…

    آنچه برای ما موضویت دارد «انقلاب اسلامی» یعنی «جمهوری اسلامی» است.
    صرف این تلاش که عناصر این انقلاب و این جمهوری، هم‌چنان «حفظ» شوند عملی مأجور است ان‌شاءالله.
    و اما، آمدیم و میان حفظ انقلاب اسلامی یا حفظ جمهوری اسلامی، و حفظ مثلا همین جناب عالیجناب، ناچار شدیم… تاکید می‌کنم «ناچار شدیم» تنها یکی را حفظ کنیم!
    در آن صورت، ضمن زدن یک اردنگی به ماتحت طرف -آنهم به محکم‌ترین حالت ممکن!- تنها یک سخن خواهیم گفت:
    «عشق است انقلاب اسلامی، عشق است جمهوری اسلامی».

    در این باب، گمنام همه آنچه را باید می‌گفتم گفتم!
    .
    .
    .
    و اما سخنی خارج از موضوع!

    امروز هم به حول و قوه الهی، اس‌اس بازی را از ذوب آهن خواهد برد اما بیم از ۲ نکته مهم دارم؛
    یک اینکه جاسم کرار بی‌شخصیت در ادامه فصل و با حاشیه‌هایش پدر تیم را درآورد!
    دو اینکه از میانه فصل به بعد، اس‌اس از نظر بدنی، تحلیل برود!!
    در نهایت سلامی عرض می‌کنم گرم و صمیمی خدمت «شش گیگ اینترنت» دوست عزیزم حضرت «اسلامی ایرانی»! 🙂
    http://www.ghadiany.ir/1394/24246/comment-page-1#comment-177455
    ««منچستر انگلیس؟ سه‌نقطه‌چین پرسپولیس!»»
    ««««به سبک تیفوسی‌های آبی بخون!»»»»
    http://www.ghadiany.ir/1394/24246/comment-page-1#comment-177496

  90. ناشناس می‌گوید:

    بچه‌ها خبر دادن دانشجوها فردا جلوی مجلس تجمع دارن!
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    کدام بچه‌ها؟ و چرا؟ که چه بشود؟

  91. مهراب می‌گوید:

    زیباکلام هم در زمان انتخابات، وقتی روحانی و عارف رای نداشتن گفت:
    «قالی رو به روحانی و عارف ترجیح می‌دهم!»
    که پایداری‌ها سر این حرف تا مدت‌ها قالی و طرفدارای اصولگراش رو می‌زدن! زدنی‌ها!!

    اما بعد که رای روحانی بیشتر شد و حتی بعد از انتخابات همین صادق‌خان زیباکلام چنان قالی رو می‌زد که هفته پیش به خاطر اون نامه اعتراضی به قالی، دیگه صدای همه دراومد و خودشم مجبور به عذرخواهی شد.

    این رفتار «کم و بیش منافقانه» و «بیش و کم مزورانه» رو مطمئنا با «روحانی و ظریف» هم خواهند داشت. حتی در مورد بعضی اعضای دولت یا تیم مذاکره -مثلا عراقچی- هم شاید چنین رفتاری داشته باشند!
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    صرف نظر از موافقتم با نظرتان، کامنت خوبی هم بود کلا!
    متشکر…
    لیکن نکته‌ای بگم که گمانم مهم باشه؛
    قالیباف در این مملکت رئیس جمهور نخواهد شد الا رعایت چند مهم…

    اولا
    این قبیل مواقع، رک و راست، و سر وقت، بیاد بزنه توی دهن امثال همین زیباکلام اما خیلی شسته رفته و شیک و محترمانه. چنین کاری، حتم دارم اتفاقا به نفع تعداد آرایش تمام خواهد شد، نه به ضرر.

    ثانیا
    تمرین کنه در فریضه بسیار واجب حاضرجوابی! مثلا اگر در مناظره‌ای، یکی آمد و به او گفت: «من سرهنگ نیستم، حقوق‌دان هستم!» ایشان هم فی‌الفور بگه: «انقلاب خمینی نبود، بعضی از این عالیجنابان «اسلام قلابی» به خوردمان می‌دادند! «اسلام روحانی‌نماهای متحجر»! «اسلام آمریکایی»! «اسلام مرفهمین بی‌درد»! «اسلام آخوندهای درباری»! «اسلام مرتجعین آل سعود»! البته آقای روحانی! عصبانی نشوید که این «عبارات عینا مال امام است!»

    ثالثا
    شما عزیزان قبول دارید «حرف بی‌حساب» کمتر می‌زنم. باور دارم همین جواب، و فقط همین جواب را قالی به شیخ داده بود، انتخابات را «برده» بود. تاکید موکد دارم روی این ادعا. اگر گاه هست که با «نشان دادن یک کلید» می‌توان از مردم رای گرفت، حتما و قطعا با «یک جواب به هنگام و کوبنده» هم می‌توان. این را از یاد نبرید! خوب یا بد، و متاسفانه یا خوشبختانه، خیلی اوقات، «حرف» بیشتر در قلب مردم می‌نشیند و در ذهن مردم می‌ماند تا «عمل»! وقتی حاضرجواب نباشی، و وقتی جواب را نتوانی درجا، جانانه و ماندگار بدهی، حالا هی برو اتوبان ۲ یا اصلا ۲۰ طبقه بساز!!

  92. رهگذر می‌گوید:

    سلام!

    اول-
    روزگاری که شیخ‌مهدی کروبی هنوز سوار بر کشتی انقلاب بود و برای نمایندگی مجلس کاندید شده بود، روحانی مسجد ما گفت: «من به کروبی رای می‌دهم!» گفتم: «چرا؟» گفت: «کروبی با همه انتقاداتی که به وی دارم و داریم، حرف گوش‌کن است. کروبی رییس مجلس خواهد شد و جایی که لازم باشد، به نفع جناح انقلاب، رای و نظر خواهد داد». برایم تعجب برانگیز بود لیکن وقتی در موضوع کنار گذاشتن لوایح موسوم به «لوایح دوقلو» در مجلس ششم و یا به چالش کشیدن سخن شیرزاد که گفته بود؛ «ما در موضوع هسته‌ای به دنیا دروغ گفته‎ایم!» رفتار شیخ‌مهدی کروبی را مشاهده کردم و ولایت‌پذیری او را به عینه دیدم، به تیزبینی روحانی مسجد محل پی بردم. به هر حال باید پذیرفت کروبی با همه انتقاداتی که به وی وارد بود، از امثال محمدرضا خاتمی، مزروعی، میردامادی و… خیلی بهتر و مقبول‌تر بود. برای انقلاب هم لااقل ۲ تا سیلی خورده بود. برخی مواقع حتی نفراتی در جناح مقابل را باید رندانه به نفع انقلاب حفظ، و حتی یارگیری کنیم، نه اینکه با دست خودمان، و در نهایت بی‌تدبیری، افرادی از جناح خودی را پرت کنیم بیرون؛ چه حالا بیرون از جناح اصولگرا، چه حالا بدتر، بیرون از کشتی نجات انقلاب اسلامی.

    دوم-
    در مثل مناقشه نیست! حکایت روباهی که با تفرقه بین سه گاو زرد، سفید و قهوه‌ای، هر سه را طعمه جناب شیر کرد! این مثل یا ضرب‌المثل، برای مشکوک شدن به دلسوزی برخی آقایان ملوّن، کافی است.
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    عالی بود!
    از قضا، و با این کامنت خوب، یاد رفتار، گفتار و کردار رئیس مجلس ششم افتادم در همان بازه زمانی!
    آن‌روزها مهدی کروبی، علنی و عمومی در صحن مجلس -مجلس قدیم، در خیابان امام خمینی- عجیب جوابی به افراطی‌های دوم خردادی داد، با آنکه خودش هم دوم خردادی بود، لیکن یک دوم خردادی خوش‌خیم و در خط خمینی و خامنه‌ای: «مگر از روی جنازه من رد شوید که با علم بر نظر مخالف رهبر انقلاب، اجازه دهم لوایح دوقلو در مجلس مطرح شود، چه رسد به آنکه بخواهد تصویب شود… حالا تا جان در بدن دارید بروید تحصن کنید! آنقدر تحصن کنید زیر پای‌تان علف سبز شود! شما با این تندروی‌ها، آبروی هر چی اصلاح‌طلب دوم خردادی هست را بردید و هم‌چنان هم دارید می‌برید! من خط امام را که اینک متجلی در خط رهبر انقلاب است، به شما نخواهم فروخت! خجالت نمی‌کشید بی‌بی‌سی دارد برای لوایح دوقلو، نیز برای تحصن‌تان دست می‌زند؟!» بعد هم، از صندلی بلند شدند و مجلس را ترک کردند!
    .
    .
    .
    من این را بعدها شنیدم به واسطه یکی از اساتید… که جناب کروبی، از محل مجلس قدیم، پیاده رفتند بیت بلکه «حضرت آقا» را ببینند. می‌دانید دیگر! حدود ۱۰ دقیقه بیشتر فاصله نیست میان مجلس قدیم و بیت رهبری. اصلا یک جاست به عبارتی! القصه، به ایشان اجازه ملاقات ندادند مسئولان دفتر! ظاهرا گفتند: «بروید غروب بیایید یا فردا صبح» اما خود حضرت آقا که به طریقی متوجه موضوع شدند، فورا گفتند: «همین الان به ایشان بگویید بیایند». آنجا کروبی برمی‌دارد به حضرت آقا می‌گوید: «من با این جماعت، در یک جناح فکری هستم لیکن اگر بخواهند علیه شما و خط و مشی انقلاب اقدامی کنند، خودم به حساب‌ همه‌شان می‌رسم! هیچ نگران نباشید! خودم همه‌شان را حریفم!» شگفتا! جناب کروبی، بعد از این جملات، نمی‌دانم دقیقا چه سخنی علیه نمایندگان دوم خردادی مجلس ششم می‌گویند که بزرگان جواب می‌دهند: «حالا اینها ان‌شاءالله همچین هم نیستند!»
    .
    .
    .
    رفقا! خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند! بدون هیچ شرح دیگری!!

  93. ناشناس می‌گوید:

    چرا «ثالثا……» همچین شد؟؟!!
    http://www.ghadiany.ir/1394/24246/comment-page-1#comment-177524
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    یک چیز درباره علی لاریجانی می‌خواستم بگویم که البته «مثبت» هم بود اما ولش کن!
    دیگه زیادیش بود!!

  94. ناشناس می‌گوید:

    اعتراض به روند بررسی مذاکرات در مجلس!
    از طرف «بسیج دانشجویی» شاید هم «انجمن اسلامی دانشجویان مستقل!»
    از دانشجوها و اقشار ملت دعوت کردند…
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    معتقدم هرگز نیازی به این قبیل حرکات و تجمعات نیست!!
    کی می‌خوان این دوستان البته دلسوز و صدالبته مخلص ما سر عقل بیان، خدا عالمه؟؟
    باز هم همان دعای قدیمی را تکرار می‌کنم، دوستان در دل‌شان «آمین» بگویند در صورت موافقت البته!
    خدایا! این «شهوت تجمع» رو از جماعت حزب‌الله بگیر!
    در عوض، «شهوت تعقل» نصیب‌شان کن!!
    .
    .
    .
    بابا! مگه توی همین کاغذ روزنامه و صفحه سایت، توافق رو نمی‌تونیم نقد کنیم؟
    دیگه تجمع برای چی؟
    شلوغ کردن اوضاع برای چی؟

  95. رهگذر می‌گوید:

    بررسی برجام با «متانت» و از «مسیر قانونی» یعنی اینکه دوستان، جوگیر نشوند!
    تجمع برای چه؟
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    دیروز، عزیزی از سران بسیج دانشجویی، تماس گرفت و من‌باب مشورت ازم پرسید:
    آیا به نظرت خوب است بابت این کار اخیر قوه قضا، تجمعی تشکرگونه جلوی دفتر قاضی‌القضات…

    بهتر آن دیدم سئوالش تمام نشده، خیلی زود و محکم و در یک کلام بگویم؛
    «نه!»
    بعد هم ادامه دادم؛
    «دقیقا چه اتفاقی توی مملکت بیفته، شما له یا علیه راضی می‌شین که استثنائا و محض رضای تعقل، تجمع رو بی‌خیال شین؟؟؟!!!»
    می‌خوای تشکر کنی از قوه، قلم بردار و نامه بنویس، اونم نه طوری که دیگه غلو بشه!
    والسلام!
    تجمع واسه چی؟
    اومدیم و جماعتی هم مخالف حکم اخیر بودن!
    اونا هم باید تجمع کنن پس دیگه؟
    یعنی پرسپولیس از سپاهان، اونم توی زمین خودش، اوت دستی بگیره، دوستان عزیزمون رو ول کنی، واسه اون اوت دستی هم این ظرفیت رو دارن که جلوی هتل محل اقامت برانکو ی تجمعی برپا کنن!!

  96. رهگذر می‌گوید:

    البته باید منبع خبر این ناشناس نیز مشخص شود.
    شاید تنها یک شوخی در فضای مجازی باشد.
    ببخشید که چند کامنت جداگانه ارسال نمودم.
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    ان‌شاءالله همین‌طور باشد اما از این دوستان، همچین حرکاتی، هیچ بعید نیست!
    وانگهی!
    این خبر، شایعه هم بوده باشد، ناظر بر سابقه‌دار بودن این مردمان تجمع کننده (!) اصل و اساس جوابهای داده شده در کامنتهای بالا، نه تنها نیازی به حذف ندارد، بلکه همچنان به قوت خودش باقی است!
    یعنی ی کارایی می‌کننا…
    ی بار رفتم توی این جلسات‌شون به عنوان مدعو!
    بیشترین کلمه‌ای که توی این جلسه بیان شد، همین «تجمع» بود!!
    درآمدم؛
    «کانه ناف شما عزیزان را با تجمع بریدن!»

  97. سیداحمد می‌گوید:

    خدا قوت داداش حسین!
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    آقا! نظرت چیه ی تجمع هم ما بر پا کنیم؟

    مکان: مکتب‌خانه سیداحمد روستای سقریه!
    زمان: بوق سگ!!
    دلیل: همین‌طور شخمی، محض خنده!!!
    سخنران: اسلامی ایرانی!!!!
    سخنران قبل از خطبه‌ها: صبا!!!!!
    قاری: جاسم کرار عبدالصمد مرفاوی!!!!!!
    هلال احمر: دکتر اعتدال-طلب!!!!!!!

  98. یا حسین می‌گوید:

    http://www.ghadiany.ir/1394/24246/comment-page-1#comment-177528

    در جواب جوابی که دادی، می‌خوام بگم:
    با اینکه ۹۲ خودم به قالیباف رای دادم اما به نظرم قالیباف هیچ وقت رییس جمهور نخواهد شد.
    آدمی که تا یک هفته قبل از انتخابات تو همه نظرسنجی‌ها اوله و بعد با یک مناظره، می‌تونه از آدم نچسبی مثل روحانی، رییس جمهور بسازه، دیگه قابل سرمایه‌گذاری نیست.
    به نظرم جریان اصولگرایی اگر می‌خواد برنده باشه باید اول کامل کامل کامل وحدت کنه…
    بعد ی آدمی پیدا کنه که هم خوش‌نام باشه، هم کار سیاسی بلد باشه، هم حرف زدن بلد باشه…
    بعد که رای آورد، دولت رو بده دست قالیباف! تا جون داره کار کنه!! 🙂 تمام!
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    اینکه جوری صحبت کنیم کانه عمر سیاسی – انتخاباتی قالیباف تموم شده، گمونم نه درسته، نه حتی مصلحت!
    لیکن اون چند خط آخر کامنتت واقعا با مزه و قشنگ بود!!
    ظاهرا جز این هم چاره‌ای نیست!!!
    .
    .
    .
    آقا! دارین من رو مشغول این حرفها می‌کنین که بازی اس‌اس رو نبینم‌ها!!
    خیال نکنین نمی‌فهمم…

  99. سیداحمد می‌گوید:

    برگزار کنیم!
    جمعیتمون بیشتر از تجمعات دوستان نشه، کمتر نمی‌شه!
    تازه الان فصل پسته هم هست!
    با محصول باغ‌های اطراف مکتب‌خانه، از دوستان پذیرایی می‌کنیم!
    خیلی هم شیکه!
    🙂

  100. یا حسین می‌گوید:

    به نظرم بازی‌های امسال لیگ -حداقل بازی‌های استقلال و پرسپولیس که تا حالا دیدم- از سال‌های قبل بهتر شده و سریع‌تر.
    بازی دیشب پرسپولیس و سپاهان هم واقعا قشنگ بود.
    هر چند که بازی پایاپایی بود و واقعا حق پرسپولیس باخت با اون نتیجه نبود.
    البته داور هم ی پنالتی الکی برای سپاهان گرفت و گل‌های اول و چهارم سپاهان هم در حد بوندسلیگا بود!
    یعنی اگه ده بار دیگه با دست پرتاب کنن، اون‌طوری گل نمی‌شه!
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    کری خواندن جای خود اما منم معتقدم؛
    «بازی پایاپایی بود و واقعا حق پرسپولیس باخت با اون نتیجه نبود».

    البته بگم؛
    حقش باخت بود اما نه دیگه با اون نتیجه! 🙂

  101. ح ق می‌گوید:

    «تفکر» سیادت دارد بر «تجمع»!
    تجمع هم حکایت «هر سخن جایی و هر نکته زمانی دارد» وقتی دارد برای خود!!

  102. سیداحمد می‌گوید:

    «تفکر» سیادت دارد بر «تجمع»!
    تجمع هم حکایت «هر سخن جایی و هر نکته زمانی دارد» وقتی دارد برای خود!!

    واقعا…

  103. رضا اعتدال طلب-پزشک می‌گوید:

    آقای قدیانی؛
    درباره دیگران طوری حرف می‌زنید که انگار کاملا اطمینان دارید راه آنها غلط و راهی که شما می‌روید عین «صراط مستقیم» است!
    یک بار شده فکر کنید شاید اشتباه باشه این تصور؟

    «زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست، در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست؛ در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست، در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست؛ تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند، عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست؛ چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش، زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست.»
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:

    اولا
    خیلی این شعر را دوست دارم. ممنون که گذاشتی.

    ثانیا
    من حتی هنگام نوشتن هم مکرر به خودم نهیب می‌زنم؛ «آیا این کلمه، این جمله، این پاراگراف و این متن، حرف «حق» است یا حرافی «باطل»؟! با این همه، هرگز متصور نیستم آنچه می‌گویم و می‌نویسم -حتی یک نقطه‌اش!- «صراط مستقیم» است. من کجا و صراط مستقیم کجا؟ دکتر عزیز! واقعا همچین تصور «خودصراط مستقیم‌پندارانه‌»ای درباره خودم و قلمم ندارم که حالا بخواهم ببینم درسته یا اشتباه؟

    ثالثا
    بهترین شکر خدا؟ حتم کنین همه ما دعاگو، و از خداوند منان، نیز «یا من اسمه دوا و ذکره شفا» یعنی «حضرت سیدالشهدا» خواهان سلامتی کامل شما هستیم.

    رابعا
    اختلاف سیاسی بین ما سر جای خود اما دوستی و رفاقت ما هم سر جای خود.

    خامسا
    جواب ندادیا!
    http://www.ghadiany.ir/1394/24246/comment-page-1#comment-177475

    سادسا
    برم فوتبال ببینم که ده دقیقه هم هست شروع شده…

  104. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    ضمن عرض سلام، بنده اون شش گیگ رو تقدیم داور و فدراسیون می‌کنم!
    و در پایان این شعر رو عرض می‌کنم؛
    «هر چی درخت کاج است، هدیه به تیم تاج است!»
    هر جوری خواستی بخون!
    ضمنا اون برنامه غذایی که وقت نمی‌خواد!
    من سه برابر اون برنامه رو اجرا می‌کردم و به همه کارام هم می‌رسیدم!!

  105. سیداحمد می‌گوید:

    🙂 🙂 🙂

  106. سیداحمد می‌گوید:

    «یا من اسمه دوا و ذکره شفا» یعنی «حضرت سیدالشهدا».

    بی «ثارالله» مگر تمنایی هم می‌توان از «الله» داشت؟!
    نه تنها «اسم اعظم» خداست «حسین»، بلکه حتی «خون خدا»ست «حسین».

  107. نسیم می‌گوید:

    «مگر از روی جنازه من رد شوید که با علم بر نظر مخالف رهبر انقلاب، اجازه دهم لوایح دوقلو در مجلس مطرح شود، چه رسد به آنکه بخواهد تصویب شود… حالا تا جان در بدن دارید بروید تحصن کنید!… من خط امام را که اینک متجلی در خط رهبر انقلاب است، به شما نخواهم فروخت!»

    عجب! واقعا این جملات رو کروبی گفته؟
    واقعا باید برای عاقبت به خیر شدن‌مون دعا کنیم…

    «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقین»
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    عین جملات کروبی در آن روز حساس رو که خب، یادم نیست لیکن کلیتش همین است که نوشتم.
    خوب یادم هست کیهان به قلم شخص حاج حسین آقای شریعتمداری، آن ایام در ۲ متن جداگانه به تشکر ویژه از رئیس وقت مجلس پرداخت.
    خودم هم متنی در صفحه ۱۴ نوشتم.
    متنی هم خوب یادم هست سردبیر وقت کیهان، حاج حسین آقای صفار هرندی نوشتند که خیلی هم سر و صدا کرد!
    الان که بیشتر فکر می‌کنم، اتفاقا یادم میاد جملات غلیظ‌تر از این هم گفتند آقای کروبی!
    به حدی که رسانه‌های دوم خردادی تا چند وقت بنا کردن زدن ایشون!
    خوب یادم هست.
    این را هم خوب یادم هست؛
    خدا رحمت کند حاج‌بخشی را! با لندکروز معروفش -و به نشانه اعتراض- رفته بود جلوی مجلس! ول کن هم نبود! القصه، چند روزی زمان تحصن مجلس ششم، همان‌جا ماند تا اینکه این واکنش کروبی را از رادیوی لندکروزش شنید؛ دیگه بی‌خیال شد و رفت! «دم این شیخ گرم! به خدا خیلی مرده!» جمله‌ای بود که من بعدها -در بهشت زهرای تهران- از همین حاج‌بخشی، و در وصف همین جناب کروبی شنیدم!

  108. یه دانشجوی سابق! می‌گوید:

    خصوصی
    دو تا غلط املایی در جوابتان به کامنت‌های بالا

    رخدادی؛ خردادی
    دل دل؛ در دل
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی، عمومی:
    ممنون. اصلاح شد.

  109. مهراب می‌گوید:

    حالا گذشته از این مباحث، جلسات کمیسیون مشترک رو از تلویزیون می‌بینید؟
    نظرتون چیه راجع به سوالات نمایندگان و جوابایی که داده می‌شه؟

  110. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    واویلا
    واویلا
    فقط به سبک حاج محمود!
    لایی نخوری تو آزادی صلوات بفرست!
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    🙂

  111. سیداحمد می‌گوید:

    🙂

  112. سیداحمد می‌گوید:

    هیچ چیزی جز قطعه ۲۶ نمی‌تونست منو وادار کنه که فوتبال ببینم!!!
    🙂
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    من رو بگو که در آستانه نوشیدن «جام زهر» قرار دارم!
    فقط ۲۰ دقیقه مونده به آخر بازی…
    خدایا! رحم کن…

  113. ناشناس می‌گوید:

    خدایا رحم کن…
    🙂

  114. سیداحمد می‌گوید:

    «یک اینکه جاسم کرار بی‌شخصیت در ادامه فصل و با حاشیه‌هایش پدر تیم را درآورد!»

    افقی شد!
    🙂
    دارم می‌ترکم از خنده!!!
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:

    هنوز ۱۰ دقیقه مونده اما گمان نکنم اتفاق خاصی بیفته! {بیا!! گل دوم رو هم خورد!!!} و با اونکه نصفی از پیش‌بینی‌ام درست از آب درومد و دیروز سپاهان، قرمزها رو برد، لیکن خداوند، گاهی از طریق فوتبال هم سخن می‌گوید با آدمی؛
    «در امور سیاسی و غیر سیاسی، گیرم ۴ تا و ۴ جا فرجام کار رو درست حدس زدی اما ی وقت خیال نکنی خبریه‌ حالا!»

    گذشته از سخن خدا، یک کلام هم از سخن خلقش؛
    «عجیب مربی باهوش، متخصص، متشخص، زیرک و مودبی است این یحیی‌خان گل‌محمدی! در کامنتهای بالاتر هم اشاره کرده بودم به این مهم! فصل پیش، یحیی وقتی ذوب آهن رو تحویل گرفت که تیم دوم شهر اصفهان، رسما ته جدول بود اما تا رده چهارم آورد بالا ذوب آهن رو! چیزی در مایه‌های معجزه بود این کار! یعنی اگه ملاک، فقط نیم‌فصل دوم لیگ قبل باشه، ذوب آهن رو باید قهرمان اون جام حساب کنیم!»

  115. سیداحمد می‌گوید:

    آی دلم!
    🙂
    آی فکم…
    آی آی آی…
    بچه‌ها! کمک…

  116. یا حسین می‌گوید:

    اس‌دق‌لال رفت تو بحران!
    فارغ از این حرف‌ها، اگه فوتبال اونیه که مسی بازی می‌کنه، این‌ها دارن ی قل دو قل بازی می‌کنن!

  117. رضا اعتدال طلب-پزشک می‌گوید:

    از داروخانه ی ورق «الپرازولام ۰/۵» بگیرید، نصف کنید بخورید.
    به شدت خواب‌آور و کاهش دهنده سطح هوشیاریه.
    تا ۸ ساعت بعدش رانندگی نکنید.
    ساعت خواب‌تون رو باید تنظیم کنید.
    تنها عارضه‌ی شایع این دارو وابسته شدن بدن به اونه…
    لذا بیشتر از ۱۷ تا ۲۰ روز این دارو رو مصرف نکنید.

    من هم بهترم، ممنون!
    خدا رحم کرد که هستیم در خدمتتون!
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    متشکر دکتر گرامی بابت لطفی که کردین.
    خدا را هم شکر که بهتر شدین.
    خوشحالم از صمیم قلب.

  118. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    از همون اول که شروع به تعریف از یحیی کردی، مشخص بود نیم نگاهی به باخت هم داری!
    مومن زیرک!!
    فعلا استراحت کن تا بعدا با هم گیگ رد و بدل کنیم!!!
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    این کامنت رو گذاشتی، مثلا بگی مبادی آداب هستی‌ها!
    نگی نفهمیدم! 🙂

  119. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    وای وای وای…
    عالی بووود!
    بیست!

  120. ناشناس می‌گوید:

    آخ دلم!
    ترکیدم از خنده!
    خدا نکشدت!

  121. یا حسین می‌گوید:

    عجب پیام سنگینی! الهی علف!!

  122. جامونده می‌گوید:

    در گفتگوی رجانیوز با پژمان‌فر در خصوص شکایت دولت از وی مطرح شد؛
    «مثل اینکه همه باید بروند جهنم، و کسی حرف خلاف میل آقایان نزند!»
    http://www.rajanews.com/news/219532

  123. رضا 2 می‌گوید:

    این زندان رفتن مهدی هاشمی که منم خیلی دل خوشی ازش ندارم، فقط یه دلیل داره!
    موضع‌گیری پدر درباره حوادث ۸۸!
    همین و بس……

  124. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    داداش حسین!
    اون پیام مهمت بابت شکست، فوق‌العاده بود!
    دل و روده‌مون پیچید تو هم!
    فقط «که» جا داشت که باز بیشتر به کار برده بشه که خنده‌دارترش هم می‌کرد!! 🙂

  125. ناشناس می‌گوید:

    به رفقای مازندرانی وبلاگ، دیدن این کلیپ شهدایی رو توصیه می‌کنم.
    http://www.bloghnews.com/fa/doc/video/125065

  126. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    یکی بیاد من رو جمع کنه!!
    🙂
    آی آی آی…

    خدا بگم چی کارت نکنه داداش حسین!!
    اینا چی بود نوشتی؟

    برم … که بدبخت شدم!

  127. سیداحمد می‌گوید:

    واقعا طنازی داداش حسین!
    در عرض ده دقیقه، کولاک به پا کردی…

  128. گفت و شنود می‌گوید:

    ذوق‌زده!

    گفت: روزنامه‌های زنجیره‌ای از رفت و آمد چند هیئت اروپایی به ایران بدجوری ذوق‌زده شده‌اند و آن را به حساب دستاوردهای توافق وین نوشته‌اند!
    گفتم: ولی هیچکدام از این هیئت‌ها دست به هیچ اقدامی در عرصه اقتصادی کشور نزده‌اند.

    گفت: پس برای چه آمده‌اند؟!
    گفتم: عضو هیئت رئیسه اتاق بازرگانی می‌گوید، برخلاف فضاسازی برخی رسانه‌ها، سفر هیئت‌های اروپایی فقط ژست سیاسی است و هیچ سودی نداشته است.

    گفت: یعنی روزنامه‌های زنجیره‌ای از وعده‌ و وعید خشک و خالی اروپایی‌ها ذوق‌زده شده‌اند؟!
    گفتم: چه عرض کنم؟! شخصی از شخص دیگری یک میلیون تومان طلب داشت و طرف مقابل از پرداخت بدهی خود طفره می‌رفت. روزی طلبکار به در خانه بدهکار رفت و با سر و صدا طلب خود را مطالبه کرد. بدهکار گفت؛ اگر ۵۰۰ هزار تومان آن را فردا بدهم، ۴۰۰ هزار تومان را هفته بعد و ۹۹ هزار تومان را دو هفته بعد، چقدر باقی می‌ماند؟ طلبکار گفت؛ هزار تومان و بدهکار فریاد کشید و گفت؛ مرد حسابی! خجالت نمی‌کشی برای هزار تومان اینهمه سر و صدا راه انداخته‌ای؟!

  129. ناشناس می‌گوید:

    نظر به جایگاه خطیر ایشان، به جای آنکه برای بازماندگان، صبر آرزو کنم، ی کار دیگه می‌کنم! 🙂 برای اهل صبر، بازماندگی آرزو می‌کنم!!

  130. ناشناس می‌گوید:

    بترکی تو! 🙂
    اگر گذاشتی امشب کار کنم!
    می‌رم میام می‌بینم یه چیز جدید اضافه شده!
    آقا! نصفه شبه…
    نمی‌شه با صدای بلند خندید!
    مراعات حال ما رو هم بکن!
    امشب تلفات ندیم خوبه!

  131. سیداحمد می‌گوید:

    ناشناس؛

    «کار» گفتی و کردی کبابم!
    یک پرونده ساده که همیشه یک ساعته ترتیبش رو می‌دم، از غروب تا حالا باهاش درگیرم و هنوز هیچی به هیچی!
    بس که این قطعه ۲۶ جذابه!!!
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    رفقا؛

    کامنت خنده‌دار داداش حسین بنا به رعایت پاره‌ای ملاحظات، همان‌طور که احتمالا خودتان هم متوجه شدید، منتقل شد به اولین متن وبلاگ قطعه ۲۶!
    http://www.ghadiany.ir/1388/172
    و البته… یادش به خیر!

    «««فکرش را هم نمی‌کردم که سرانجام انتظار دیدارم با میرحسین بدین‌جا ختم شود ولی من، نه میرحسین که حامیانش را به جای روز روشن در شب تاریک مشاهده کردم؛ آنجا که جای دست دوستی نخست‌وزیر دوران جنگ، سنگی سنگین به سنگینی انتظار ۲۰ ساله، فرق سرم را شکافت، مرا بیهوش کرد تا ضربات سنگ‌های دیگر جسم نحیفم را بیش از این نیازارد…»»»

    دورانی داشتیما… دورانی!

  132. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    http://www.ghadiany.ir/1388/174
    «««بنده به عنوان یک چیز کوچک از جنبش سبز با این نظر موافق نبودم و با نظر دیگری موافق بودم و با خودم همچین می‌اندیشیدم که ما اگر در چارچوب همین قانون اساسی نتوانیم براندازی کنیم، پس اصلا این زندگی به چه دردی می‌خورد و این در حالی است که نظام باید سعه‌صدر خود را بالا ببرد و اسرائیل را به آمریکا، آمریکا را به انگلیس، انگلیس را به معاند، معاند را به بدذات، بدذات را به بزغاله گوساله، بزغاله گوساله را به گوسفند شبیه‌سازی شده، گوسفند شبیه‌سازی شده را به اورانیوم غنی‌شده، اورانیوم غنی‌شده را به اورانیوم ۲۰‌ درصد، اورانیوم ۲۰‌ درصد را به منیزیم، منیزیم را به عناصر جدول مندلیف، عناصر جدول مندلیف را به عناصر دلسوز و عناصر دلسوز را به عناصر گازسوز تبدیل کند، نه اینکه حالا چون یک عده در روز عاشورا هتک‌حرمت کردند، اینها را بفرستد زندان! بلکه باید کار فرهنگی کرد و نباید از بلند‌گو‌های رسمی به اینها بگوید بزغاله گوساله! این‌ کار حتی‌المقدور از بلندگو‌های غیر رسمی صورت بگیرد بهتر است!»»»

    🙂 قلم جادویی داری‌ها داداش!
    و اینکه؛
    چه فازی می‌ده خوندن قدیمی‌ترین، و یکی مونده به قدیمی‌ترین متن قطعه ۲۶!
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    فاز که… آره! فاز می‌ده اما سرم درد گرفت با خوندن این متن!
    یعنی داغون شدما…
    http://www.ghadiany.ir/1388/172
    باور می‌کنین هم‌الان جاش درد گرفت؟؟!!
    اوووووف…

    از این متن، تا همین متن فعلی ۱۵۷۸ بار سرم درد گرفته…
    بلکه یا بخندونم‌تون یا ازتون اشک بگیرم…
    و در هر دو حال، حرف حسابم زده باشم!
    .
    .
    .
    عجیب سردردی گرفتم لاکردار…
    می‌گیره، بد می‌گیره! خیلی بد!!
    برم…

  133. ناشناس می‌گوید:

    داداش؛
    شاید ما سرمون درد نگیره ولی قلبمون به شدت تیر می‌کشه!

  134. سیداحمد می‌گوید:

    فقط داداش حسین نخواند!!!

    {اولین متن وبلاگ قطعه مقدس ۲۶}

    «««به جای مقدمه»»»

    فکرش را هم نمی‌کردم سرانجام انتظار دیدارم با میرحسین بدین‌جا ختم شود ولی من، نه میرحسین که حامیانش را به جای روز روشن، در شب تاریک مشاهده کردم؛ آنجا که جای دست دوستی نخست‌وزیر دوران جنگ، سنگی سنگین به سنگینی انتظار ۲۰ ساله، فرق سرم را شکافت، مرا بیهوش کرد تا ضربات سنگ‌های دیگر جسم نحیفم را بیش از این نیازارد. اما جناب موسوی! اگر سنگ دوستانت بر جسم و جان خراش آورد، امان از حرف‌هایت، بیانیه‌هایت، شاخ و شانه کشیدن‌هایت و خنده‌های شیطانی آن سوی آب که روح را آزرد و بی تاب و مجروح کرد. جناب میرحسین! دوست داشتم در فضایی مهربانانه‌تر با تو سخن بگویم. قرارمان این نبود؛ تو قرارمان را بهم زدی، با حرف‌هایت و سنگ‌های اطرافیانت!

    قصه آن شب را می‌خواهی بدانی؟… شاید برایت مهم نباشد اما قصه آن شب، متن شکایت من از توست. تو متهم هستی به ریختن خون فرزند یک شهید. من هم رهایت کنم، مادربزرگم دست‌بردار نیست. آخر من تنها یادگار پسری فرزند شهیدش هستم… می‌دانی تا همین امروز اعتراضات مدنی تو به قیمت جان چه بی‌گناهانی تمام شده است؟! جانباز دوران جنگ را طرفداران تو، و نه بعثی‌های خبیث، باز جانباز کرده‌اند! این ننگ را کجا می‌خواهی ببری آقای نخست‌وزیر دوران جنگ؟! بنده خدا رضا برجی حق دارد از تو بپرسد؛ «روی خون چند نفر می‌خواهید رئیس‌جمهور شوید؟!»

    دوشنبه‌شب* همان شبی که تو غروبش به بهانه بیانیه، فرمان آشوب دادی، همان شبی که تو بعد از این فرمان، به دامان خانه بازگشتی و در آشیانه آرام گرفتی، میلیشیای دموکراسی، ناشیانه به جان ملت افتاد و تنها در خیابان آزادی، هفت نفر را به شهادت رساند. در آن شب که تب آتش و دود بالا گرفته بود، دوستانت و دستانت بوی باروت می‌دادند. اعتراض‌شان مدنی بود اما بوی خون می‌داد. گنگ ‌خواب دیده شده بودند. حجاریان که گفته بود؛ «اصلاحات خون می‌خواهد!» چرا تعارف کنیم؟ تو مشکلت احمدی‌نژاد نیست! در سر، نه‌ سودای اصلاحات، که خیال کودتای مخملین داری. حداقل رفتار و گفتارت این را می‌رساند. در دل چه می‌اندیشی، خدا عالم است اما باز هم خدا عالم است که با امثال ساسی‌مانکن نمی‌توان انقلاب کرد!

    امر گاهی بر آدم مشتبه می‌شود. اشتباهی گمان می‌کند که کار تمام است. این گمان سنگ به دستان هوادار تو بود. البته همه هواداران تو را با یک چوب نمی‌رانم. عقلای‌شان خوب مردمی هستند. هر چند بعید می‌دانم که دگر بار، به تو روی خوش نشان بدهند و رای بدهند. تو حتی صدای مسیح مهاجری را هم درآوردی! در سرمقاله «جمهوری‌ اسلامی» خطاب به تو، با عتاب و بعد از کلی حساب و کتاب و آب و تاب، نوشته بود؛ «چرا وقتی ولایت‌فقیه و شورای نگهبان را قبول نداشته‌اید، اصولا نامزد انتخابات شده‌اید؟!»

    اما از صفحات کاغذی به کف خیابان برگردیم. خس و خاشاکی که به اسم تو، دنبال رسم براندازی بودند، با خود می‌پنداشتند این ظلمت و تاریکی، همیشگی است اما نیک که بنگری ره افسانه زده بودند. سحر نزدیک بود. نماز آدینه را دیدی؟ زیارت قبول! می‌دانم در آن نماز نبودی. سرباز انقلاب بودن، لیاقتی می‌خواهد که خدا سعادتش را برای همیشه به آدمی نمی‌دهد. خواه مرجع تقلید باشی، خواه قائم‌مقام رهبری. بزرگ‌تر از شما بودند کسانی که می‌خواستند بر صورت خورشید، خاک بپاشند. سرنوشت‌شان را تو بهتر از ما می‌دانی… و خوب می‌دانی که قرارمان این نبود؛ تو قرارمان را بهم زدی، با حرف‌هایت و سنگ‌های اطرافیانت!

    چه بسیار که از در نصیحت به تو می‌گویند؛ «به سیم آخر زده‌ای اما هنوز دیر نشده!» جناب موسوی! معمولا رسم روزگار بر این است؛ «زود، دیر می‌شود!» تو قبل از آنکه بخواهی با پا پس کشیدن،‌ منت بر نظام و ملت بگذاری، اول باید جواب این خون‌ها را بدهی. قهرمان‌بازی بماند برای بعد!

    دوشنبه‌شب، من بی‌آنکه عضو نیروی انتظامی باشم؛ دوشنبه‌شب، من بی‌آنکه عضو بسیج باشم، راهی خانه بودم اما نمی‌دانستم خانه رفتنم جرم بود! من نه سپاهی‌ام، نه مدعی‌ام حزب‌اللهی‌ام و نه هیچ، الا فرزند یک شهید. بیش از ۱۰ سال سابقه‌ کار مطبوعاتی دارم و تا کنون یاد ندارم در نوشته‌هایم اشاره‌ کرده باشم به فرزند شهید بودنم اما از آنجا که شما وقتی حال و روز امروز خود را خراب می‌بینید از نخست‌وزیری‌تان در دوره جنگ مایه می‌گذارید، چه باک اگر دیگران بدانند مرا هم با همان دوره عهد و پیمانی ناگسستنی است؟! واقعا این ننگ را کجا می‌خواهی ببری آقای نخست‌وزیر دوران جنگ، که همه قاتلان پدر من و تمام دشمنان شهدا پشت شما درآمده‌اند؟!

    همان کسانی که به صدام دستور کشتن پدر مرا دادند، این روزها برای تو دست می‌زنند! همان کسانی که حاج‌احمد متوسلیان، این حیدر کرار سپاه خمینی را به اسارت بردند، این روزها در مدح تو شعر می‌خوانند! همان منافقینی که در مرصاد، نقشه فتح تهران را کشیده بودند، این روزها با تو ابراز همدردی می‌کنند! فرح پهلوی و فرزند شاه مخلوع را با تو چه نسبتی است؟ چه شده که شیمون پرز به طرفداری از تو برخاسته؟ اینها که روزگاری مقابل همه ما… تاکید می‌کنم همه ما، صف‌آرایی کرده بودند، اینک پشت تو سنگر گرفته‌اند! راستش را بگو! این ۲۰ سال با خودت چه کرده‌ای؟ تو عوض شده‌ای یا آنها؟ نه به آن سکوت ۲۰ ساله‌ات، نه به این همه هیاهو! نه به آن تفریط، نه به این افراط! راستی، فریادت هم مثل سکوتت، مشکوک و معنادار است. البته قرارمان این نبود؛ تو قرارمان را بهم زدی، با حرف‌هایت و سنگ‌های اطرافیانت!

    جناب میرحسین! نظامی که خمینی پایه آن را گذاشت و خامنه‌ای ادامه دهنده راهش است، دوستانی دارد و دشمنانی. نه هر کسی برای این دوستی سزاوار است و نه هر ناکسی برای این دشمنی لایق. امثال شما شاید روزگاری دستی در سپاه دوست داشته‌اید و لیکن امروز، نه آنگونه است که با داد و بیداد و فریاد مبدل به دشمن نظام شوید! جمهوری اسلامی، جمهوری مقدسی است که خبیث‌ترین شیاطین عالم دشمن آنند؛ صهیونیست‌ها، سران شیطان بزرگ، ابرسرمایه‌داران عرصه رسانه و… پس با این خودنمایی‌ها، بی‌زحمت خودتان را دشمن نظام جا نزنید!

    علی علیه‌السلام را دشمنی سزاست همچون عمروعاص و معاویه. ابن‌ ملجم‌ها و قطام‌ها گر چه در تقاطع براندازی، با سران کفر به یک نقطه مشترک می‌رسند اما امثال پسر ملجم حقیرتر از آنند که دشمن ابوتراب لقب گیرند. چنین افرادی بیش از آنکه دشمن علی باشند، آلت دست دشمن اصلی‌اند. نه! نظام در شناخت دوست و دشمن اشتباه نمی‌کند. ما یک «خودی» داریم و یک «غیر خودی» و این وسط هستند کسانی که نقش‌شان بیشتر از «نخودی» نیست. نخودی‌ها، نه به سکوت‌شان اعتباری هست، نه به فریادشان اما هم سکوت‌شان و هم فریادشان قند در دل دشمن آب می‌کند و دشمن را به یک چیزهایی امیدوار. بیچاره دشمن! بیچاره رئیس‌جمهور آمریکا که باز هم به امید خبرهایی از ایران نشست اما از کودتای مخملین، طرفی نبست.

    این ننگ را به کجا می‌خواهی ببری آقای نخست‌وزیر دوران جنگ؟! تو امروز رایحه دوران امام را می‌دهی یا بوی خباثت‌های شیطان بزرگ؟! تو امروز، چیزی از دیروز خود باقی نگذاشتی! آمریکا، انگلیس و اسرائیل، آنقدر از تو خوبی دیده‌اند که گناه با امام بودنت را و گناه انقلابی بودنت را و گناه ۸ سال نخست‌وزیری دوران جنگت را بخشیده‌اند! از نظر اوباما، تو دیگر پاک پاکی!… و این یعنی قرارمان این نبود؛ تو قرارمان را بهم زدی، با حرف‌هایت و سنگ‌های اطرافیانت! همان سنگ که پدران بسیاری را داغدار عزیزان‌شان کرد و بر سر من نیز نشانه‌ای گذاشت…

    گفت: «به کسی که جرمش آتش است، به خاکستر قناعت کرده‌اند! چه جای شکایت است؟»** شکایتی از محضر دوست نیست! جان امثال من چه ارزشی دارد که برای یار خراسانی قربانی شود؟! ما اما گریبان آنهایی را که به صورت خورشید خاک می‌پاشند رها نخواهیم کرد؛ پس بسم‌الله…

    «حسین قدیانی، وطن امروز نهم تیرماه ۱۳۸۸»
    ««ساعاتی پس از ترخیص، بعد از حدود ۲ هفته بستری بودن در بیمارستان شهدای تجریش»»

    توضیح ضروری: این متن، تنها و تنها به عنوان آزمایش درست شدن وبلاگ، آنهم توسط جواد آقایی وطن امروز، در قطعه ۲۶ گذاشته شد! بنابراین تاریخ نگارش این متن «یازدهم دی‌ماه ۸۸» نیست! اصلا سال ۸۸ داداش حسین، هیچ سر و کاری با اینترنت نداشت، چه رسد به اداره وبلاگی یا تایید کامنتی!*** ایشان با اینکه ۱۰ سال قبل از فتنه، روزنامه‌نگاری را شروع کرده بود اما به قول خودش فی‌ حد ذاته اهل فضای مجازی نبود…

    * شامگاه ۲۵ خرداد هشتاد و هشت.

    ** جمله از آن عارف نامی و واصل متصل «بایزید بسطامی» است.

    *** امور وبلاگ از قبیل گذاشتن متن و تایید کامنت، تا مدتها بلکه ماهها، توسط «جواد آقایی» و گاهی هم «کمیل نقی‌پور» یا «ثمانه اکوان» انجام می‌شد! آن ایام، داداش حسین وقتی می‌خواست به کامنتی جواب بدهد، این جواب را به این دوستان می‌گفت، آنها هم از قول داداش و البته به نام خود حسین قدیانی تایپ می‌کردند!! 🙂 بندگان خدا شده بودند جورکش قطعه ۲۶!!! 🙂 شاید ۶ یا ۷ ماه طول کشید که امور قطعه ۲۶ را خود داداش یاد بگیرد و انجام دهد!!! 🙂 این وسط، مهمترین مشکل، عدم آشنایی شخص شخیص حسین قدیانی با مقوله «تایپ» بود!!! 🙂 هم‌اینک اما شاید خودتان هم به این نتیجه رسیده باشید که داداش ماشاءالله تایپیست بیستی شده برای خودش…

  135. قاصدک منتظر می‌گوید:

    «نظامی که خمینی پایه آن را گذاشت و خامنه‌ای ادامه دهنده راهش است، دوستانی دارد و دشمنانی.
    .
    .
    .
    نه هر کسی برای این دوستی سزاوار است و نه هر ناکسی برای این دشمنی لایق.
    .
    .
    .
    نظام در شناخت دوست و دشمن اشتباه نمی‌کند.»

  136. سیداحمد می‌گوید:

    چقدر امشب قطعه‌گردی کردم!

    یک- http://www.ghadiany.ir/1388/172
    دو- http://www.ghadiany.ir/1388/174
    سه- http://www.ghadiany.ir/1388/177
    چهار- http://www.ghadiany.ir/1388/135
    پنج- http://www.ghadiany.ir/1388/9
    شش- http://www.ghadiany.ir/1388/10
    هفت- http://www.ghadiany.ir/1388/11
    هشت- http://www.ghadiany.ir/1388/12
    نه- http://www.ghadiany.ir/1388/13
    ده- http://www.ghadiany.ir/1388/14
    «بعد از شهدا، شما چند تا محافظ داشته‌اید؟!»*

    یازده- http://www.ghadiany.ir/1388/15
    دوازده- http://www.ghadiany.ir/1388/16
    سیزده- http://www.ghadiany.ir/1388/17
    چهارده- http://www.ghadiany.ir/1388/18
    «سردار! حریف ما فتوشاپ نیست».

    پانزده- http://www.ghadiany.ir/1388/19
    شانزده- http://www.ghadiany.ir/1388/20
    هفده- http://www.ghadiany.ir/1388/21
    هجده- http://www.ghadiany.ir/1388/22
    نوزده- http://www.ghadiany.ir/1388/23
    «ما در شلمچه بودیم، آقازاده‌ها در تورنتو!»

    بیست- http://www.ghadiany.ir/1388/24
    «خمینی آنقدرها هم که «VOA» می گوید خوب نیست!»

    و…

    هزار و پانصد و هفتاد و هشت- http://www.ghadiany.ir/1394/24246

    جالب اینکه نخستین کامنت‌های ۱۰ متن اول وبلاگ، عمدتا مال یکی دو سال بعدشه، اما هر چی میایم جلو، از اونجا که ملت، دیگه یواش یواش فهمیده بودن یه قطعه بیست و ششی هم هست، نخستین کامنت‌ها، مربوط می‌شه به همان روز یا همان روزهای نوشتن مطالب.

    از همین جا، تشکر می‌کنم از جواد آقایی عزیز! تا اونجا که می‌دونم پیشنهاد داشتن وبلاگ رو ایشون به داداش حسین دادن. بگذریم که تا اواسط سال ۸۹ عمده امور قطعه ۲۶ هم دست ایشون بود، با همون شرحی که در کامنت قبلی‌ام گفتم…

    * من یک سوال دارم؛ «چرا کسانی که از انقلاب هیچ حفاظتی نمی‌کنند، این همه محافظ دارند؟! و مادر سمیه که این همه برای انقلاب، خون جگر خورده، هیچ محافظی نباید داشته باشد؟!»

    احسنت به این قلم… ماشاءالله!
    یه دونه‌ای داداش حسیـــــ ق د ی ا ن ی ـــــن!!!

  137. چشم‌انتظار می‌گوید:

    این رتبه‌ی ته جدول پرسپولیس، منو یاد رتبه‌ی سی و یکم هاشمی بین سی نفر انتخابات مجلس انداخت!
    همین‌طوری به ذهنم اومد…
    منظور بدی نداشتم! 🙂

  138. رویا می‌گوید:

    «از سفینه نجات روح‌الله، مدعیانی گنده‌تر و گردن‌کلفت‌تر از ایشان پیاده شدند، آب از آب تکان نخورد!»

    دمت گرم!

  139. مجید قمی می‌گوید:

    سلام خدمت دوستان.
    عذرخواهی می‌کنم که دیر رسیدم خدمت‌تون جهت انجام وظیفه و پاسخ به اوامر داداش حسین قدیانی.
    دسترسی به اینترنت نداشتم تا الان!
    آقای قدیانی!
    الان این بازجویی بود یا سوال دوستانه؟ صندلی داغه؟
    باشه داداش!
    اصلا ما استقلالی و نظرمون ۱۸۰ درجه با «اسلامی ایرانی» متفاوت، اصلا من‌بعد پرسپولیسی‌ها ۶ تا خوردن از استقلال خوبه؟
    گِرا می‌گیری با بر و بچ بریزی سرمون، کُل‌کوفتمون کنی؟! 🙂
    چشم! فقط در اول جواب، از اطاله کلام پوزش می‌طلبم.
    {تیریپ شخصیت‌های مهم در پشت تریبون و البته همراه با دهانی خشک شده و پایی لرزان از استرس!} 🙂

    اهم اهم اهم…
    سلام به تمامی دوستان محترم قطعه مقدس ۲۶!
    سئوالاتتون رو سعی می‌کنم با لهجه ملیح و نمکین قمی جواب بدم، البته امیدوارم این نمکین جواب دادن، شور نکنه جواب‌ها را!!

    شما ساکن قم هستی؟
    – بله مالِ قمیم! بچه نافِ قم!

    چی کار می‌کنی؟
    – چی کاری داری؟ بوگو واست بکنیم اما واس اینکه عَـ من بدونین، توضی (توضیح) می‌دم باراتون. جدای از شغل اداری که دارم، مشغول کار هنری هستم؛ به‌ صورت حرفه‌ای در سطح استانی و کشوری بازیگری و کارگردانی را دنبال می‌کنم به مدت ۱۵ سال. البته این امر، شوق من هست نه شغل من!

    چه خبر؟
    – هیچ، سلامتی! خبری نی! هوا گرمه، مشغله ذهنی‌مُم توی این مدت، یُخده زیاده و مام کلا صبوریم!

    راضی هستین از امورات زندگی و کار و بار؟
    – چِر نباشم؟ تنِم سالم نی که هـَ (هست)! سایه بابا ننه بالا سرِم نی که هـَ! نون حلال درنَمیارم که میارم. اهل نماز روزه نیستم که به بریکَتی شیر حلال مادر و بزرگ شدن توی هیئت‌ها و مجالس امام حسین و راهنمایی‌های پدر، هستم روپام شکر خدا. بقیه مشکلامُم واس نَمَکیشه! اَی نباشه که زَندِگی مَزه نَدیره! می‌شه مِث (مثل) خربزه کاشون، بی‌نمک!

    ی کم برای من و بچه‌ها از خودتون تعریف کنین!
    -آدم می‌ذاری لا منگنه وُوو. خو ازم بپرس! من چی‌ مدونم چی‌چی باس بگم؟ (بچه قمم… خیلی سنگین و متین البته خیلی پر انرژی و شادم. کودک درونمم خیلی شر و شیطونه! نگاهم به زندگی و اتفاقات روزمره نگاهی طنزه! طنز رو خیلی دوست دارم. بچه حزب‌اللهی هستم و انشاءالله معتقد.)

    -از اندرونی زندگی‌تون که البته قابل تعریف کردنه!
    – هاع؟ عَـ چی‌چی؟ اندرونی؟ یَنی باس چو کنم؟ اندرونی یَنی کجای زندگی؟

    غم و غصه‌ای احیانا ندارین؟
    – نـــــــــــِ! کلا آدم شاد و با روحیه‌ایَم. (ناصحم گفت به جز غم چه هنر دارد عشق؟ گفتم ای ناصح عاقل! هنری خوشتر ازین؟) زَندِگی بی غم، مَگ می‌شه؟ نـِ، می‌شه؟ نـِ، خدایی می‌شه؟ نَمی‌شه… ناگفته نمونه خوشگلیش به این غماشه‌وُوو!

    اگه ندارین چرا؟ اگه دارین چرا؟
    -نِـ، نَدیرَم؛ نگاه می‌کنم به هم ردیفای خودِم، می‌بینم اوستا کریم، خیلی بِم لطف داشته. چِش سیفیدیه بخوام ناشکریش کنم که یُهو قهریش می‌گیره یه لاپله‌ای (پشت پا) می‌زنه بِم با صورت می‌خورم زمین!

    متاهل هستین یا مجرد؟
    – (با گونه‌ای سرخ شده از حیا!) زن دارم، نِـ که نَدیشتَ باشم اما نامزدیم. ان‌شاءالله دو سه هفته دیگه می‌ریم سَر خونه زَندِگی‌مون از عالم برزخ درمیام! 🙂 چقدر هم واقعا ما الان توی برزخیم! 🙂

    پررو هستین یا مثل خودم خجالتی؟
    – شما خجالتی‌ای؟ هِع! وِلمون کن تُر حضرت عباس. حاج حسین! شما و خجالتی؟ دوور عَ (از) شوخی، خجالتی نـِ نیستم اما بی‌ادبُم نیستمُ‌وُوو! خونواده دارم، سَر سفره ننه بابامونُم بزرگ شدیـــم، به جاش با جسارت اِینَهو (!) شیر حرفم رو می‌زنم، عـَ هیش‌کیُم باکی ندیرم! حرفمم رُک می‌زنم، به جاشُم احترام نگَر می‌دارم! گیلیم خودِمو عـَ آب درمیارم…

    اصالتا قمی هستین که گاهی با لهجه قمی کامنت می‌گذارین؟
    – حال بیبینُ! دو دَف (دفعه) قمی حرف زدمُ، بیبین چه بساطی درآوردین! بَل‌بشو راه ننداز تُر قران. قمی کُجی بووو؟ من بچه تِیرونم، فقط یُخده لهجه دارم. (اصالتا آبادانی هستم اما به دنیا آمده و بزرگ شده شهر مقدس قم. بازار مشترکم! 🙂 با توجه به اصالتم متاسفانه نمی‌تونم عربی تکلم کنم، فقط ۶۰ یا ۷۰ درصد مکالمه‌هاشون رو متوجه می‌شم. جالب اینه که حضرت پدر، کامل مسلط‌ هستند به زبان عربی و حتی به زبان عربی ۶ کشور مهم عرب زبان جهان با لهجه همون کشور مسلطند اما بنده چون تا قبل از ازدواج، از زبان عربی و اقوام آبادانی‌مون خوشم نمی‌ومد هیـــــــــــچ رغبتی به یادگیری نداشتم تا اینکـــــــــــــه ازدواج کردم و همسرم عربی رو به من آموخت چرا که مجبور بودم یاد بگیرم. به دلیل آبادانی بودن ایشون، توی خونه بیشتر عربی صحبت می‌کنن تا من یاد بگیرم. در حال حاضر خیلی زبان عربی رو دوست دارم و فرهنگ و تمدن خوزستان خیلی برام جذاب شده. کاری به این ندارم که می‌گن «بچه کجایی؟» میگه «هنوز زن نگرفتم که بدونم!» اما واقعا فرهنگ و تمدن خوزستان کم‌نظیره. با حفظ گویش خیــــــــــــلی زیبای قمی بُ قرآن قسم! توی چند متن قبلتون عرض کردم به دلیل ارادتی که به شهدا دارم، خیلی اوقات بی‌سیم مکالمه شهدا رو گوش می‌دم چرا که واقعا آرامم می‌کنه مخصوصا مکالمه شهید مهدی زین‌الدین (آقا مهدی ما بچه قمی‌ها) با شهید جواد دل‌آذر (که توی مکالمه‌هاش با شهید زین‌الدین، جواد قمی خطاب می‌شد) این اسم رو برگزیدم البته با همفکری دوست و برادر خیلی خوبم…)

    نقدتون به فضای قطعه ۲۶؟ به مطالب؟ به کامنتها؟
    – بچه‌ترَ اونم که بخام ایراد بیگیرم عـَ کاری‌تون. بیشتر دارم یاد می‌گیریم بصیرتِمُم می‌برم بالا!

    اصلا چی شد که اینجا رو پیدا کردین؟ و از کی؟
    – ما نـِ ، شما ما رو پِیدی (پیدا) کردی! یکی عَ دوستام بِم معرفی‌تون کِ (کرد) مام اومدیم بیبینیم چجور جائیه که دیدم نــــِ ، ایولااا، نــــــــــِ ، ایولاااااا، نـــــــــــــــــــِه…

    از کدوم متنم خیلی بدتون اومده؟ و برعکسش؟
    – تقریبا عَ همشون خوشِم میاد، مخصوصا طنزنوشته‌ها، جز بَضیاشون که نَمی‌فهمم یُخده سنگینه آدم گیج می‌شه گیریپ‌پاچ (!) می‌کنه. کلی وَریو (مستاصل) می‌شم تا ملتفت شم چی بو جریان! مام که سواد مواد این‌چیزار نَدیریم که! می‌مونیم هاجی واج که این چی‌چی گفت؟ الان باس چُ کنم یَنی؟ چی شده؟…

    قلمم افت کرده یا نه؟
    – خب بــــــســــــه شما که پرچمیت بالاس حاجی، این حرفارُم نزن تُر حضرت عباس آدم دلیش می‌گیره! مِی (مگه) ما این‌ حرفار با هم داریم؟ نِـ، خیلیُم خوب می‌نویسی! به حرف این حسوتام (حسودها) نرو. عـَ تو سولاخ تیفال بونه درمیارن ایرادا بنی‌اسرائیلی می‌گیرن! نَمی‌فهمن که! می‌خوان خرابیت کنن! بِشون بگو تو بیل‌زنی، پاش بُر دم در خونه خودتون بیل بزن!

    و ی خواهش!
    – دستور!

    می‌شه این جوابها رو هم با همون لهجه ملیح و نمکین قمی بدین؟ البته همراه با رعایت دقیق نکات نگارشی و ویرایشی!! ممنون…
    – امیدوارم در جواب‌ها و استفاده از لهجه ملیح و نمکین قمی زیاده روی نکرده باشم و تونسته باشم درست ادا کنم! 🙂 اگر جسارت شد و یا حق مطلب ادا نشد، پوزش می‌طلبم.
    عضو کوچک قطعه ۲۶؛ مجید قمی!

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    🙂 یعنی عالی بود، عالی!
    .
    .
    .
    ممنون و متشکر بابت قبول این محاوره.
    یکی دو روز نبودم، دیر جوابت رو دادم که حتما می‌بخشید.
    واقعا قشنگ و خنده‌دار شده… احسنت!

    و اما نفر بزرگوار بعدی «پیرمرد» محترم است…

  140. ناشناس می‌گوید:

    آقا سید احمد این کامنت رو داشته باشید:

    {بی‌بصیرتی تا کی؟ تا کجا؟ پس کی می‌خوایم به بینش عمیق نویسنده قهار قطعه ۲۶ ایمان بیاریم؟ کی شده داداش حسین، امری از امور رو پیش‌بینی کنه، غلط از آب دربیاد؟ جدا کی شده؟ خجالت هم خوب چیزیه! وقتی داداش حسین گفت «می‌بازه»، یعنی می‌بازه! بدجور هم می‌بازه! تمام!}

    با این یکی:

    {آی دلم! 🙂 آی فکم… آی آی آی… بچه‌ها! کمک…}
    .
    .
    .
    مردونه‌تر بود یه قدری از بار مسئولیت باخت رو به عهده می‌گرفتید!
    هم از توبره و هم از آخور؟
    ببخشید ضرب‌المثله و توش جای مناقشه نیست. جسارت تلقی نشه!
    یا حق.

  141. ناشناس می‌گوید:

    آخ جون!
    پس یه عروسی افتادیم! 🙂

    بادا بادا مبارک بادا، ایشالا مبارک بادا!
    این حیاط و اون حیاط می‌پاشن نقل و نبات
    بر سر عروس و دوماد
    ای یار مبارک بادا، ایشالا مبارک بادا!
    .
    .
    .
    داماد ما قشگنه ایشالا مبارکش باد
    خیلی خوش آب و رنگه ایشالا مبارکش باد
    .
    .
    .
    خلبانان خلبانان ای امید خلق ایران
    پرواز کن پرواز کن
    فرشته حق یارت باد
    الله نگه دارت باد

  142. حیدر علی می‌گوید:

    آفرین!

    «اگر جراید زنجیره‌ای، رنگ لوگوی خود را با پرچم تروریست‌های تکفیری ست می‌کنند، مرفهین بی‌درد هم علی‌الدوام مشغول سلفی گرفتن هستند؛ روزی با سلفی‌ها، روزی با آفرینندگان سلفی‌ها! انصافا جز مشتی لعین داعشی، جز مشتی ملعون در مایه‌های همین بشکه سعودی به درک واصل شده یعنی ملک عبدالله، جز عبدالله اردنی، جز سران قداره‌بند غرب، جز ضد انقلاب سلطنت‌طلب، جز مشتی هم‌جنس‌باز و جز مشتی آشوبگر روز عاشورا، آیا جماعت دیگری هم پیدا می‌شود که این همه اصرار داشته باشد بر افترای تقلب به نظام ۳۰۰ هزار شهید ما؟»

  143. حیدر علی می‌گوید:

    «یعنی در نظام الهی ما، روستایی اگر منزلتی بالاتر از شهری نداشته باشد، شأن پایین‌تری هم ندارد!»

    نمونه‌اش اینجا حاجی؛ بدرقه شهدای غواص در این محل:
    http://haydarva.blog.ir/post/35

  144. سیداحمد می‌گوید:

    میلاد فرخنده خانم حضرت معصومه سلام الله علیها بر اهالی قطعه مقدس ۲۶ مبارک باد!
    http://meysammotiee.ir/files/other/veladat/MiladHazratMasoumeh1393%5B03%5D.mp3
    http://meysammotiee.ir/files/other/veladat/MiladHazratMasoumeh1393%5B02%5D.mp3

  145. ناشناس می‌گوید:

    سیداحمد؛
    امروز بسی خجالت کشیدیم! بابت همون کارای دیشب!
    رئیس گوشمان را پیچاند! 🙁

  146. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    آقا مجید قمی!
    پیوستنت به جرگه متاهلین را تبریک و تسلیت عرض می‌نمایم.
    ان‌شاءالله خوشبخت شوید و در پناه حضرت معصومه.
    بچه باحال قمی!

  147. سیداحمد می‌گوید:

    مجید قمی؛

    خوشحال شدیم از آشنایی شما!
    😉

  148. ... می‌گوید:

    پس چرا دیگه از حاج محمود مداحی و مولودی نمی‌ذارید؟

  149. سیداحمد می‌گوید:

    …؛

    شاید چند تا مناسبت، فقط میثم مطیعی گذاشتم ولی این دلیل بر چیز خاصی نیست!
    ما به حاج محمود ارادت داریم!
    http://dl.aviny.com/voice/madiheh/hazrat_masoumeh/93/karimi-Milad-Hazrate-Masoomeh-1393-01.mp3

  150. گفت و شنود می‌گوید:

    ترجمه!

    گفت: میکروفون باز لاوروف، وزیرخارجه روسیه کار دستش داد و به خبر مهم و فوری رسانه‌های جهان تبدیل شد.
    گفتم: چطور مگر؟!

    گفت: لاوروف در کنفرانس خبری مشترک با عادل‌الجبیر، وزیرخارجه آل‌سعود، در حالی که تصور می‌کرد میکروفون بسته است، به زبان روسی او را یک «احمق ملعون» نامید و این ماجرا بلافاصله در سراسر دنیا منتشر شد.
    گفتم: خب! لاوروف چه پاسخی داده است؟

    گفت: ماست‌مالی کرده و گفته است رسانه‌ها سخن او را وارونه ترجمه کرده‌اند!
    گفتم: یعنی به وزیرخارجه آل‌سعود گفته است «ملعون احمق» و رسانه‌ها آن را وارونه کرده و «احمق‌ ملعون»! ترجمه کرده‌اند؟!

  151. صبا می‌گوید:

    سلام؛
    چرا هر چی پست و موقعیت دسته چندمیه، در کابینه و تجمعات می‌دید به من؟!

    مجید قمی؛
    کامنت‌تان بسیار زیبا بود. مخصوصا لهجه‌ش! طنزپرداز هم که هستید و البته مثل همه قمی‌ها؛ بانمک!
    اینم بگم دلتون بسوزه!
    اینجا هوا بسی خنک و آسمان پر از ستاره است و در ایوان قطعه‌خوانی می‌کنیم!

  152. مجید قمی می‌گوید:

    سلام به همه عزیزان و بزرگواران قطعه ۲۶!
    ممنون از لطفتون آقا سید احمد.

    اسلامی ایرانی عزیز!
    سپاس از لطفتون. شتر و در خونه و این‌ حرف‌ها.
    شما که فدایی داری. 🙂

    ناشناس!
    ممنون از محبتتون؛
    توی خونه ما جدای از «این حیاط و اون حیاط» می‌خونن:
    «مجید ما ناز داره، ناز به جمالش داره؛ داماد ما ناز داره، ناز به جمالش داره»
    با لهجه محشر و زیبای آبادانی! 🙂

    خانم صبا!
    خواهش می‌کنم.
    اوامر آقای قدیانی رو اطاعت کردیم و البته اطاله کلام شد.
    بله چند روزی است هوا خُنُک شده…
    شبام زیری نوری ماه هَندونه آب تاراش می‌کُنیم یَنی یَک کیفی می‌ده اِینَهو (همچون) بهشت! 🙂

  153. آخوند آنلاین می‌گوید:

    با سلام؛
    تا بوده همین بوده!
    یک روز که خود برنده‌اند، بهترین و آزادترین انتخابات رقم خورده و یک روز که بازنده‌اند، دستور به ریختن در خیابان‌ها داده می‌شود و……

    «به خدا پناه می‌برم از بستن دهان منتقدان و رقیبان»
    http://akhunde-online.blog.ir/1394/05/19

  154. چشم انتظار می‌گوید:

    سلامتی قمی‌های قطعه، به‌ویژه در این روز عزیز؛
    اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

  155. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    یه سوال؛
    الآن شورای امنیت ملی داره برجام رو بررسی می‌کنه؟؟
    نتیجه‌ای داشته؟
    یعنی به طور مثال تا حالا گفتن فلان بند از توافق نباید اجرا بشه به این دلایل؟
    به هر حال رهبری این همه گفتن «چه تصویب بشود چه نشود»، این تصویب نشدن‌ها از کجا قراره دستورش برسه؟ اصلا می‌رسه؟
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    این «رهبری» دقیقا کیه و چیه که می‌گین؟؟؟!!!
    «رهبر» یا «رهبر انقلاب». تمام.
    این «رهبری» طرز حرف زدن عالیجناب بی‌شرفه…
    حالا خود آقا گاهی می‌گن رهبری، از تواضع هستش، ما که دیگه نباید بگیم رهبری…

  156. پیرمرد می‌گوید:

    رئیس سازمان انرژی اتمی تصریح کرد:
    مذاکره کنندگان عصاره ملت بودند و مملکت ما مملکت چند صدایی است که خدا این اجازه را داده است تا صداهای مختلف را بشنویم… طبق تاکیدات مقام معظم رهبری، باید با قدرت، نتیجه کار و مذاکرات خود را برای مردم توجیه و استدلال کنیم و شخصا مسئولیت آنچه را در بعد فنی در برجام آمده است می‌پذیرم.
    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940525000540

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    در ادامه جوابم به کامنت بالا!
    دیگه هیچ کسی این عنوان «مقام معظم رهبری» رو -ولو جمله مال ی کی دیگه باشه- توی کامنتش نیاره.
    این اولا اشتباهه، ثانیا بر خلاف ظاهرش، مثل همون «رهبری» اهانت‌آمیزه.
    این عنوان رو اول بار «مهندس ملعون» استفاده کرد!
    این رو بدونین رفقا…
    فوق فوقش بگین «رهبر معظم انقلاب».
    البته همون «رهبر انقلاب» یا «امام خامنه‌ای» بهتره.

  157. مجید قمی می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

  158. فطرس ملک می‌گوید:

    سلام؛
    نکیر و منکر عالی بود!
    مخصوصاٌ اظهار نظر غلفت خانوم مرعشی! 🙂

  159. ناشناس می‌گوید:

    مجید قمی؛
    گفتی مکالمه بیسیم شهدا رو گوش می‌کنی، فکری بودم چی برات بخونم و به چه سبکی!
    خلاصه که حالا حالاها باهات کار داریم و دست از سر تازه دومادمون بر نمی‌داریم!

    ما طُیفه دومادیم! 🙂

  160. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    به‌ نظرم از یک نگاه رهبر انقلاب، تقدیر و تشکر می‌کنن از اعضای مذاکره کننده، چون شاید هر چی در توان داشتن پیاده کردن و خب دیگه حریف اون چند کشور نمی‌شدن تو مذاکره.
    به هر حال طرف مقابل رو تک‌تک «کلمات» کار کرده تا بتونه تفسیرهایی رو که خودش می‌خواد بعد از توافق داشته باشه!
    حالا اومدن و توافق کردن؛
    واقعا تو کشور چند تا تحلیل‌گر درست و حسابی نداریم، بیان حسابی بررسی کنن موضوع رو؟
    ما که هر چی شنیدیم این بود که این گروه بگه خوب نیست! گروه دیگه بگه عالیه!
    فقط بازی‌های سیاسی… این وسط جای بحث و بررسی علمی کجاست؟

  161. ziba می‌گوید:

    زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی؛

    من خواستم به طور مبسوط تو قطعه ۲۶ بررسی کنم……

  162. ziba می‌گوید:

    راستی دوستان!
    نظرتون در مورد صحبت های اخیر حاج حسین آقای شریعتمدار چیه؟
    تو این حدود ۲ سال دولت تدبیر و امید، واقعا از تحلیل‌هاشون حظ می‌بردم ولی این آخری آشکارا دارن از زبان رهبری صحبت می‌کنن!
    هر چند کاملا مشخصه که حرفشون صحیحه ولی شاید بهتر می‌بود یه طوری نگن که وانمود بشه انگار سخنگوی آقا هستن…

  163. یه دانشجوی سابق! می‌گوید:

    زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی؛

    بحث و بررسی علمی و نکات خطرناک توافق در بعضی از «یادداشت روز»های کیهان گفته شده!
    کلیپ‌های «دو نقطه» مرکز سفیر فیلم هم در این زمینه نکاتی را گفتند.

  164. قاصدک منتظر می‌گوید:

    «موسی» که دید حال و هوایت، دادت به دست‌های «رضا»یت
    اشکی نشست گوشه‌ی چشمش، تا «فاطمه» زدند صدایت

    از جنس آسمانی و نوری، از چشم باز پنجره دوری
    بین برادران غیوری، خورشید هم ندیده ردایت

    رنج سفر برای تو آسان، شب از قبیله‌ی تو هراسان 
    شد قبله‌ی دل تو خراسان، ای عطر دوست قبله نمایت!

    من تشنه‌ای رسیده به دریا، با آرزوی دیدن «زهرا»
    دربان! بگو ملیکه‌ی قم را: از راه آمده‌ست گدایت

    کنج ضریح سر بگذارد، بال و پری اگر چه ندارد
    دل را به دست تو بسپارد، تا پر دهی به سمت خدایت

    لبخندِ شهر تو نمکین است، قم قلب مهربان زمین است
    ما هر چه داشتیم همین است: جان‌های ما، «کریمه»! فدایت

    ای دختر یگانه‌ی مادر! ای جویباری از دل کوثر!
    مثل «علی» نیامده دیگر، کو همسری به شأن سرایت؟

    می‌بارد از ضریح تو رحمت، از آسمان اسم تو عصمت،
    از «اشفعی لنا»ی تو «جنت»، وا شد به‌ روی ما، به دعایت

    این شاعرت دلش شده آهو، آهو اسیر شهر و هیاهو
    اذن زیارتی بده بانو! این شعر را نخوانده برایت

    «قاسم صرافان»

  165. گفت و شنود می‌گوید:

    پشت ورقه!

    گفت: بالاخره ماجرای پول‌های مسدود شده ایران که قبل از توافق مبلغ آن را ۱۵۰ میلیارد دلار اعلام کرده بودند و حالا می‌گویند فقط ۶ میلیارد دلار است به کجا کشید؟
    گفتم: قبل از توافق می‌گفتند ۱۵۰ میلیارد دلار که همه مردم را مشتاق توافق کنند و حالا که وقت پاسخگویی به وعده‌هاست می‌گویند حداکثر مبلغ آن ۶ میلیارد است.

    گفت: ولی باید با صراحت و به روشنی پاسخ بدهند که چرا ۱۵۰ میلیارد ناگهان به ۶ میلیارد رسیده است؟
    گفتم: چه عرض کنم؟! استادی داشت ورقه یکی از دانشجویان را تصحیح می‌کرد، دید در محل پاسخ به سؤال نوشته است، جواب سؤال در پشت ورقه است. استاد رفت پشت صفحه دید نوشته؛ استاد عزیز! اگر جوابی داشتم که همان جا می‌نوشتم، آوردمتون اینجا که خلوت باشه و بهتون بگم جان مادرت از این سؤال‌ها نکن!

  166. مجید قمی می‌گوید:

    ناشناس!
    ممنون سلامت باشین. 🙂

  167. چشم انتظار می‌گوید:

    دکتر سلام، قسمت ۸۹؛
    ویژه نامه‌ی«م. ه»ی بابا! 🙁
    http://download.snn.ir/filmosot/drsalam89/drsalam89-hq-92.mp4

  168. ناشناس می‌گوید:

    مجید قمی؛
    شادوماد! ما خیلی دوست می‌داریم تو عروسی شما شرکت کنیم ولی از اونجایی که حاجی مخالف هر گونه تجمع هستند 🙂 لذا به دادن بیانیه و پیام بسنده می‌کنیم. (فقط موندم بعضی حرکات … رو چطور تو متن بگنجونم!)

  169. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    یه دانشجوی سابق؛
    منظور از بحث و بررسی علمی، بررسی توافق‌نامه از لحاظ فنی، از لحاظ اقتصادی که چقدر برامون هزینه بره، از لحاظ حقوقی و غیره!
    به‌ نظرم تحلیل این موضوعات، چیزی فراتر از نوشتن چند تا متن توسط دوستان روزنامه‌نگار باید باشه.
    مثلا اساتید دانشگاه کجان؟ چی‌ کار دارن می‌کنن؟……

  170. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    مصاحبه‌ی جواد لاریجانی با تسنیم رو حتما بخونید!
    http://www.tasnimnews.com/Home/Single/825908

  171. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    در یک کلام این‌که؛
    جمله‌ای پیدا نمی‌کنم نثار مجلس محترم بکنم از این همه بی‌تفاوتی!

  172. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    جواد لاریجانی: جریان اصلاحات هیچ کمکی به دولت در امر مذاکرات نکرد. چون اینها صرفا سوت و کف می‌زدند. این جریان اصولگرا بود که دلسوزانه نقد می‌کرد، بند به بند آن را می‌خواند، اشکالات را می‌گفت، راهنمایی می‌کرد، انصافا هم رکورد جریان اصولگرا در کمک به دولت برای مذاکرات قابل مقایسه با اصلاحات نیست. آنها سوت می‌‌کشیدند و کف می‌زدند تا در انتخابات مجلس از آن استفاده کنند، آیا یک کلمه هم در هدایت این مذکرات گفتند؟

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    شرمنده‌ها! این رو با توجه به کامنتهای قبلی‌ات دارم می‌گم!
    الان این سخنان جناب جواد لاریجانی مثلا نقد فنی، اقتصادی یا کارشناسانه توافق بود؟*
    اگه معتقدی بود -که منم همین عقیده رو دارم البته- لطفا دیگه اساتید دانشگاه رو خراب نکن سر جماعت روزنامه‌نگار!
    مگه روزنامه‌نگار اهل صبر و بصر، چیزی سوای این حرفها داره می‌گه؟
    جخ تا حالا هم -صرف نظر از مواردی تک و توک مثل همین جناب جواد لاریجانی یا استاد رحیم‌پور- هر چی نقد درست درمان فنی، کارشناسانه، اقتصادی و ایضا انتقاد درست درمان عمومی و دلی بوده، مال همین همکاران بصیر و در عین حال صبور مطبوعاتی بوده**، اون‌وقت شما می‌گی اساتید دانشگاه کجا هستن؟؟
    توی سلف سرویس دانشگاه هستن!!
    اونجان…

    * گفتم شاید اینم مصداق دعوای جناحی باشه از نظر شما!
    ** از قضا، خود شما هم کم استفاده نکردی از این نقدها!

  173. مجید قمی می‌گوید:

    ناشناس؛
    همین‌ جا کفایت می‌کنه! 🙂

  174. ناشناس می‌گوید:

    http://www.jamnews.ir/detail/News/542014

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    هر چند غیرت انقلابی حاج‌حسین‌آقای شریعت فی‌نفسه ستودنی است اما در این مورد، حق را با جناب مقدم‌فر می‌دانم. بهتر است مدیرمسئول محترم و معزز کیهان، استدلال خود را در رد توافق اقامه کنند، در عین استقلال از رهبر و نظر رهبر. له توافق هم البته موافق هزینه کردن از حضرت آقا نیستم. هر کی حرف خودش رو بزنه، بی‌نیاز به مایه گذاشتن از بزرگان. «آقا» الحمدلله زبان دارن خودشون، فلذا له توافق، علیه توافق یا جفتش رو خودشون می‌تونن بیان کنن.

  175. یک استکان چای داغ!! می‌گوید:
  176. ناشناس می‌گوید:

    حاجی بخیل نباش! 🙂

  177. مهدی منتظر می‌گوید:

    زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی؛
    اساسا متن درست درمان، واحد و متفق‌القولی آقایان دیپلمات منتشر کرده‌اند؟
    که حالا قابل بررسی فنی باشد؟؟

  178. ناشناس می‌گوید:

    http://www.tasnimnews.com/Home/Single/830976
    به نظرم شما هم گرم و خشک هستی.
    مراجعه به طب سنتی خیلی کارسازه.
    البته گاهی تهیه و مصرف برخی دستوراتش وقت‌گیر هست.
    اگر تا حالا نرفتید یه سر بزنید.

  179. ناشناس می‌گوید:

    زمانه بر سر…؛

    فکر می‌کنم با آقای قدیانی موافقم. خیلی از اساتید دانشگاه، بعد از مطالعه مطالب حسین شریعتمداری، حسین قدیانی، مهدی محمدی و… در کیهان و وطن امروز، تازه دوریالی‌شون میفته که اصلا چی به چی هست!
    بی‌انصافی نکنیم بهتره……

  180. چشم انتظار می‌گوید:

    استاد صفار هرندی؛
    http://jahannews.com/vdcdxn0o9yt0sx6.2a2y.html

  181. ناشناس می‌گوید:

    وای این لبخندهای ملیح و آرامش خاص آقا حین سخنرانی امروزشون منو کشته بود!

  182. گفت و شنود می‌گوید:

    نفر بعدی!

    گفت: یکی از نمایندگان مجلس ششم گفته است هر طور شده باید در انتخابات آینده مجلس، تندروها را ریشه‌کن کنیم!
    گفتم: منظورش از تندروها چه کسانی هستند؟

    گفت: اگر سابقه او را بدانی متوجه می‌شوی که منظورش از تندروها کسانی هستند که پای استقلال و تمامیت ارضی کشور ایستاده‌اند و مخصوصا آنهایی که معتقدند رژیم کودک‌کش اسرائیل باید از صفحه روزگار حذف شود.
    گفتم: خب! زودتر می‌گفتی. حالا فهمیدم این نماینده مجلس ششم کیست؟ همان که در اوج عملیات روانی آمریکا و اسرائیل و انگلیس علیه برنامه هسته‌ای ایران پشت تریبون مجلس رفت و از زبان اسرائیل گفت؛ ۱۹ سال است درباره برنامه هسته‌ای خود به دنیا دروغ گفته‌ایم!

    گفت: و آقای کروبی که رئیس مجلس بود به او نهیب زد که چرا از زبان اسرائیل حرف می‌زنی؟! و حالا احتمالا باز هم از آن طرف آب صدایی شنیده است.
    http://www.ghadiany.ir/1394/24246/comment-page-1#comment-177529
    http://www.ghadiany.ir/1394/24246/comment-page-1#comment-177545
    گفتم: بیخود نبود که نتانیاهو فتنه‌گران را بزرگترین سرمایه اسرائیل در داخل ایران می‌دانست.

    گفت: حالا چه اصراری دارد از این چرندیات بگوید؟
    گفتم: برای اینکه مثلا مطرح شود!! … یارو به دکتر گفت؛ آقای دکتر نمی‌دانم چرا هیچکس به من محل نمی‌گذارد؟! دکتر گفت؛ نفر بعدی!

  183. شیدا می‌گوید:

    مژده شادى‌بخش رهبر مسیحا نفسمان:

    “با وجود رجزخوانی‌هاى استکبار و دنباله‌هاى آن، بدون تردید، عزت و قدرت اسلام، به برکت حضور مردان و جوانان و زنان مجاهد، روشن و تضمین شده است و آینده منطقه به ملت‌هاى مسلمان تعلق دارد.”

    به کورى چشم دنباله‌هاى استکبار!

  184. جامونده می‌گوید:

    اصحاب سررسید حتی از ساعتی قبل از اعلان و اعلام متن توافق، با هر چه در توان داشتند کوشیدند دهان حزب‌الله را ببندند……

    #درود بر حاج حسین شریعتمداری

  185. ناشناس می‌گوید:

    علت اشتباه یا اهانت‌آمیز بودن اون عنوان را متوجه نمی‌شم! می‌شه توضیح بدید لطفا؟

  186. ساحل می‌گوید:

    صحبت‌های آقا مثل همیشه دلمون رو قرص کرد…
    الحمدلله رهبری داریم که اجازه کوچک‌ترین سوء استفاده دشمن رو در هیچ شرایطی نخواهد داد.
    حالا دولت هر کی می‌خواد باشه و هر نظری می‌خواد داشته باشه!
    .
    .
    .
    وقتی آقای روحانی با اوباما تلفنی صحبت کرد و بقیه ماجراها، یه دوست حزب‌اللهی می‌گفت:
    «ما کاری به روحانی نداریم، حرف رهبر مهم هست و آمریکا همچنان شیطان بزرگ است!»

  187. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    سلام و خدا قوت!
    چند روزی نبودیم اما…

    اولا
    من منکر زحماتی که دوستان روزنامه‌نگار می‌کشند هیچ وقت نشدم و خودم هم دارم دنبال می‌کنم نوشته‌ها رو… دم این بچه‌ها هم گرم! منتها هر چی بیشتر کار بشه روی این توافق و تحلیل‌های قوی‌تری انجام بگیره قطعا بهتره! به هر حال کسی که به عنوان مثال مهندسی هسته‌ای یا فیزیک هسته‌ای خونده، انتظار می‌ره بهتر بتونه بررسی کنه این توافق رو از زاویه‌ی تخصص خودش.

    ثانیا
    بله درست گفتید! تقریبا هر چی تحلیل بوده کار بچه‌های مطبوعات بوده (اگه به همین مقدار راضی باشیم!) و من هم از این گله دارم که بقیه کجان؟ (اگه اونجا نباشن!) بنابراین در مورد بچه‌هایی که دارن مطلب می‌نویسن، بی‌انصافی هم نکردم!
    .
    .
    .

    ناشناس!
    لینک گذاشته شده اتفاقا موید نظرم بود درباره نقدی که فقط داره توسط جریان اصول‌گرا صورت می‌گیره و همان‌طور که گفتم جای خالی متخصصین، تو امور مربوط به خودشون خالیه!

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:

    از جواب متین‌تان ممنون، لیکن متخصصین امر، خیلی هم حالا تماشاچی نیستن!
    اساس اینکه اسمی از ایشان برده نشود یا نقدشان به اسم خودشان تمام نشود، یک «مصلحت» است.
    بنا به ضرورت، نقد این جماعت اهل فن، اغلب مواقع در همان فضای نخبگانی باقی می‌ماند…
    که البته کمی بعد، به واسطه دوستان روزنامه‌نگار یا دیگران، عمومی و رسانه‌ای می‌شود.

  188. ح می‌گوید:

    راستش رو بگو!
    این عکس‌ها رو از کجا گیر میاری؟

  189. بجستان می‌گوید:

    سلام داداش حسین…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.