روحانی دونقطه صالحی!
روزنامه جوان ۱۹ اسفند ۱۳۹۴
*در آستانه برجام/ روحانی:
از زحمات دوست عزیزم جناب آقای دکتر صالحی به صورت ویژه تشکر میکنم.
*روز برجام/ روحانی:
اگر صالحی نبود، ای بسا برجام اصلا به فرجام نمیرسید.
*۲ ماه بعد از برجام/ روحانی:
این مدال لیاقت، حقا که برازنده جناب دکتر صالحی است. ما همه باید از ایشان ممنون باشیم.
*یک ساعت بعد از ۲ ماه بعد از برجام/ روحانی [هنگام پیادهروی با ظریف]:
برجام به صالحی بدهکار است. واقعا من اینگونه فکر میکنم جناب ظریف!
*همین چند روز پیش/ روحانی:
صالحی که وزیر خارجه نیست! درباره برجام باید از ظریف بپرسید!
*۳ روز پیش/ روحانی:
صالحی نبود، شاید برجام یک سال زودتر به فرجام میرسید، نه حالا بگو سیدخندان!
*دیروز/ روحانی:
با صدای رسا میگویم که صالحی حق اظهارنظر درباره برجام را ندارد!
*دیشب/ روحانی:
رساتر از قبل اعلام میکنم که نه آقای صالحی و نه اساسا هیچ فرد صالحی، حق حرفزدن درباره برجام را ندارد!
*همین یک ساعت پیش/ روحانی:
صالحی؟ اصلا کی هست؟
- بایگانی: یمین
رأی من، خون تو
روزنامه جوان ۶ اسفند ۱۳۹۴
الان که دارم این چند خط را مینویسم، هنوز تبلیغ نامزدها قانونی است، اما الان که تو داری این متن را میخوانی، دیگر مهلت قانونی تبلیغ نامزدها تمام شده!
خندهام گرفته از این وضعیت! این را هم میگذارم به حساب نمک کار روزنامهنگاری! نوشتم «نمک» یادم آمد که «نمکدان» را نباید شکست!
فردا جمعه انشاءالله در نهایت امن و امان میرویم پای صندوق رأی و هر چقدر هم صف رأیگیری شلوغتر باشد، چه بهتر! فردا اگر دیر بجنبیم شاید مجبور باشیم یک ساعت، بلکه حتی چند ساعت منتظر بمانیم تا نوبت رأی دادن ما شود؛ بالطبع از این همه سرپا ایستادن خسته خواهیم شد، اما جانم به قربان شیربچههای مدافع حرم که کیلومترها آن سوی مرز مقدس وطن، دشمن لعین داعشی را در همان دورها نگه داشتهاند! فردا دقیقا در همان دقیقهای که من و تو داریم به نامزدهای مورد علاقه خود رأی میدهیم، شاید یک بسیجی دیگر جرعهنوش باده شهادت شود!
حال میخواهم یک سؤال خندهدار اما گریهدار بپرسم؛ چند دقیقه یا چند ساعت در صف رأیگیری ایستادن، بیشتر آدمی را خسته میکند یا چند شبانهروز بیخوابی و بیآبی و نبرد تن به تن با وحشیترین اشقیای تاریخ؟! راستش به تو بدهکاریم ای «نامزد شهادت» که از زن و بچه و زندگی گذشتی تا پای حرامیان، خاک کشور را آلوده نکند. به همت کارگران شهرداری، فردا دیگر در شهر خبری از چهره نامزدهای انتخابات نیست، اما باز هم تصویر شهدای مدافع حرم پیشروی ما خواهد ماند.
چند روز پیش، رزمندهای که داشت مهیای اعزام به سوریه میشد، به راقم این سطور گفت: «بعید میدانم در خط مقدم نبرد با لعین داعشی امکان رأی دادن ما وجود داشته باشد، اما تو را به حضرت زهرا قسم، جوری رأی ندهید که خستگی نبرد با اشقیا به تن ما بماند».
آری! عشق است نامزدهای شهادت که هیچ موقعی تبلیغشان غیرقانونی نیست، حتی در روز انتخابات! از کجا معلوم فردا روز شهادت چند نفر در جبهه شام باشد؟! از کجا معلوم فردا گرد یتیمی بر چهره چند دختر خردسال بنشیند؟! فردا کار ما سختتر است یا کار آن مادری که به او خبر شهادت جگرگوشهاش را میدهند، آن هم در حالی که شاید خبری از پیکر فرزندش نباشد! فردا رأی دادن این مادر کجا، رأی دادن من و تو کجا؟!
آهای نامزدی که فردا فکر میکنی از بقیه رقبا جلوتری! جلودار اصل کاری، آن جوان بسیجی است که فردا شاید در خط مقدم جبهه شام، روز آخر زندگیاش باشد!
فردا من رأی میدهم، تو رأی میدهی، اما این همه آزادی در حق انتخاب، از صدقه سر دردانههایی است که با خون سرخ خود، ضامن امنیت انتخابات شدهاند. سوگند به خون شهدا، ما نیز در راه دفاع از ولایت خسته نخواهیم شد. هنوز «گلبرگ سرخ لالهها در کوچههای شهر ما بوی شهادت میدهد»! وه که چقدر آراممان میکند اسم تو مادر! یا زهرا…
- بایگانی: یمین
نقدی به نظام جمهوری اسلامی
وطن امروز ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
این کشور و آن کشور ندارد؛ بدیهیترین منطق انتخابات در هر نظامی این است که به عنصر فتنهگر علیه ساز و کار آن انتخابات، اذن نامزدی ندهد. حال اگر آن عنصر فتنهگر، در فتنهآفرینی علیه ساز و کار انتخابات، مسبوق به سابقه هم باشد و علاوه بر این، در فتنه علیه نتیجه انتخابات هم سابقهدار باشد، که دیگر هیچ! یعنی حداقلش این است که در سایر نظامها به چنین عنصری هرگز اذن نامزدی نمیدهند، اینکه حالا با او چه کار میکنند و چگونه او را به سزای رفتار و گفتارش میرسانند، محل بحث این یادداشت نیست. محل بحث این یادداشت، همانطور که از تیتر آن پیداست، با کمال عذرخواهی نقدی است به نظام جمهوری اسلامی. این نقد البته میتوانست در مدح نظام نوشته شود اما از آنجا که زیادی هر چیزی بد است، لاجرم این متن هم زاویه نقد پیدا کرده است. تا چند بار اولی که طرف، علیه ساز و کار انتخابات شکلک درآورد و نظام تحمل کرد و از در گذشت وارد شد، این را ما همان زمان نوشتیم به پای کرامت نظام و مصلحتسنجی درست و تلاش حکیمانه برای حفظ، اما به راستی تا چند بار؟! و تا کی؟! آیا اوجب واجبات، حفظ نظام است یا حفظ طرف در مجموعه نظام؟! و گیرم همین دومی اوجب واجبات باشد، آیا با این همه اغماض و ملاحظه، مثلا حفظ شده در مجموعه نظام؟! وقتی تندتر از هر اپوزیسیونی علیه نظام موضع میگیرد، رادیکالتر از هر ضد انقلابی علیه انقلاب حرف میزند، بیمنطقتر از هر خودخواه خودمحوری علیه نهاد قانونی ناظر بر انتخابات اراجیف میبافد و ساختارشکنانهتر از هر دشمنی علیه ساز و کار انتخابات یاوه میسراید، معلوم است که اولا لیاقت این همه تلاش برای حفظ در بدنه نظام را ندارد، ثانیا نظام باید تجدید نظر کند در نحوه مواجهه با وی. گفت: «خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند». خوبی البته اگر زیادی دیگر از حد گذشت، فقط نباید به نقد نادان بسنده کرد، بلکه بیتعارف، باید دمی هم نشست پای نقد خوبیکننده! و از جمله این خوبیکنندهها، شورای نگهبان است. راقم این سطور، آنقدر در تعریف از شورای نگهبان نوشته که حق این یک فقره نقد برایش محفوظ باشد! من ضمن احترام به هر تصمیمی که این نهاد قانونی بگیرد، و فقط منباب روشن شدن، از اعضای معزز شورای نگهبان میپرسم که بر اساس کدام منطق، فلانی را تأیید صلاحیت کردهاید، آنهم برای مجلسی به اهمیت مجلس خبرگان؟! اگر منطق این بوده که با دیدن یک ملاطفت دیگر، دست از رفتار و گفتار فتنهآفرین بردارد، حرفهای سابقهدار لیکن بیسابقه ایشان نشان داد که این خوبیها و این لطفها اصلا و ابدا به طرف نیامده! معالأسف هر بار نظام در مواجهه با ایشان کوتاه آمده، وی سنگرهای دیگری را فتح کرده! آنهم با ادبیاتی بدتر، تندتر، افراطیتر، آنقدر افراطیتر که گاه حتی رسانههای دشمن، حیرت میکنند از این همه افراط در دشمنی با انقلاب، از درون انقلاب! اگر «ضد انقلاب» یعنی آنکه بر ضد انقلاب موضع میگیرد، کیست ضد انقلابتر از او که سخن نمیگوید الا به فتنه؟! فتنه خاطره از امام اما علیه خط امام، فتنه عکس با امام اما بر عکس راه امام، فتنه اسم خمینی اما علیه رسم خمینی و هزار و یک فتنه ریز و درشت دیگر! بخواهیم یا نخواهیم سخنان سراسر فتنه اخیر نشان داد که هر چه خوبی در حق ایشان بیشتر شود، با بدی بیشتری، آن را جواب میدهد! وقتی با فردی طرفیم که جزای احسان را جز به بدی نمیدهد، آیا کجاست حد و مرز این همه احسان و بزرگواری؟! بگذارید جور دیگری سئوالم را مطرح کنم؛ این جناب دقیقا و مشخصا با چه هزینهای باید در نظام حفظ شود؟! آیا با این هزینه که هم نامزد انتخابات باشد و هم علیه شورای نگهبان حرفهایی بزند که تا به حال، هیچ دشمنی و هیچ ضد انقلابی بدین عریانی نزده؟! آیا با این هزینه که مادر رزمنده ۸۸ یعنی همان شهید مدافع حرم با خود بپرسد؛ «اگر اوضاع این است، اصلا جگرگوشه من برای تأمین امنیت کدام قانون و کدام انتخابات رفت و جانش را تقدیم کرد؟!» آیا جز این است که تقریبا همه شهدای مدافع حرم، سال ۸۸ در میدان دفاع از انتخابات و رأی جمهور هم رزمنده و مدافع حریم آرای میلیونی ملت ایران بودهاند و سخت است برای بازماندگان ایشان، وقتی میبینند بعضیها از سویی با تأیید شورای نگهبان روبرو میشوند، از دیگر سو، همین نهاد قانونی را به باد توهین و افترا میگیرند؟! آیا این عنصر بدسابقه فتنهگر باید در نظام حفظ شود حتی به بهانه شکستن دل شیربچههای میدان جنگ با لعین داعشی؟!
البته اشتباه نشود! من هرگز بنا ندارم بگویم که اگر شورای نگهبان، طرف را رد صلاحیت میکرد، وی متنبه میشد و دیگر این همه رادیکال و افراطی موضع نمیگرفت! هر چند به جد بر این باورم که در امر تربیت حتی حفظ افراد، اگر تشویق هست، تنبیه هم هست! حرف من این است که «تحلیل» به معنای سبکسنگین کردن اتفاقات آینده، کار سیاستمدار است اما شورای نگهبان، به عنوان مفسر قانون اساسی، کاری ندارد الا عمل به مر قانون! اساسا و اصولا دخلی به شورای نگهبان ندارد که رد صلاحیت، فلانی را در دایره نظام نگه میدارد یا تأیید! اگر طبق قانون یعنی منطق انتخابات، فتنه خط قرمز است، و اگر سخنان کذا نشان داد که هیچ مصلحتی حتی مصلحت حفظ بعضیها، بالاتر از مصلحت عمل به مر قانون نیست، فرض است بر شورای نگهبان که دفاع خود از حریم حقالناس را کامل کند و ضمن قلم قرمز کشیدن روی نام این فتنهگر سابقهدار، اجازه ندهد عرصه سیمرغ انتخابات، بیش از این، جولانگه خط دهنده به ضد انقلاب باشد. روی سخن این نوشتار، اما فقط شورای نگهبان نیست! دیگر ارکان نظام هم باید بدانند که اوجب واجبات، حفظ افراد به هر قیمتی درون مجموعه نیست! همین را کم داشتیم که طلبکار از مردم و رأی مردم، بشود متذکر بدهی پابرهنهها به امام و اسلام و انقلاب! جوری علیه انقلاب موضع میگیرد که گویی به ضد انقلاب بدهی دارد، که گویی به دشمن بدهی دارد، که گویی مدیون BBC و در دین VOA است! خوب است این را هم بفرماید که چند بار بر گوش صندوق آرا سیلی بزند، مردم شهید داده با او بیحساب میشوند؟! و بفرماید نام آقازادههایش در چند قرارداد فاسد نفتی بیاید، بدهی این ملت به خاندان پرداخت شده؟! و بفرماید چند بار دیگر به دشمن گرای تحریم بدهد، خیالش راحت میشود؟! من که باورم هست خمینی کبیر، اول بدهکار خاندان است! آنجا که گفت: «ما آمریکا را زیر پا میگذاریم» و از قرار نباید میگفت! آنجا که گفت: «من بوسه بر دست و بازوی رزمندهها میزنم» و از قرار نباید میگفت! آنجا که نباید علیه حکام آل سعود، آن حرفها را میزد! آنجا که نباید بر ضد اسلام اشرافیت، سخن میگفت! آنجا که نباید به «جنگ عقیده» اشاره میکرد! آنجا که نباید یک تار موی کوخنشینان را به تمام دنیای کاخنشینان برتری میداد! و آنجا که نباید میگفت: «غلط میکنی! قانون تو را قبول ندارد!» واجب است بر شورای نگهبان که ضمن تجدیدنظر در رأی صادره، بیش از پیش و بخصوص برای این عنصر غیر ملتزم به ساز و کار انتخابات، ثابت کند که حقیقتا بدهکار خمینی است، نه ضد انقلابی که هم از توبره میخورد، هم از آخور! شورای نگهبان، صلاحیت خود را از قانون اساسی گرفته، از امام راحل عظیمالشأن. واقعا کسی که این امر بدیهی را هم نمیداند، صلاحیت تأیید صلاحیت توسط شورای نگهبان را دارد؟! حرمت امامزاده اما در وهله اول با متولی آن است. گاه هست که باید به خدا پناه برد از بد بودن متولی لیکن چو امروزی مجبوریم خوبی از حد گذشته متولی را منتقد باشیم و حرفهایی بزنیم که علیالقاعده خودمان هم نمیپسندیم! برای هر معصیت کبیری راهی به استغفار هست اما امان از «استکبار» این «گناه اکبر». انسان مستکبر از بس خود را بزرگ میبیند، اساسا نمیتواند توبه کند! توبه یعنی «بازگشت به خدا»، همچنان که توبه انقلابی یعنی «بازگشت به روح خدا» اما عنصر مستکبر متکبر، آنجا هم که شورای نگهبان در بستر تأیید صلاحیت زمینه توبه را فراهم میآورد، مستکبرتر میشود، متکبرتر میشود! و دقیقا همین جاست که من مجبور میشوم تا در اوج اعتقاد به نظام، انتقاد کنم از نظام! ملاک گیرم نه حال فعلی افراد، که سابقه ایشان باشد! در فتنه علیه انتخابات، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در قربانی کردن آدمها به نفع مطامع خود، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در دروغ بستن به امام، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در همنوایی با دشمن، بلکه دشمنتر شدن از خود دشمن، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! این تیتر یکی از نوشتههایم بود در اوج فتنه هشتاد و اشک: «کشتی انقلاب، مسافرکشی میکند، منتکشی نمیکند!» کسی که از ضد انقلاب هم بیشتر با انقلاب ضدیت میکند، مصلحت آن است که جز به عدالت با او رفتار نشود! آنهم عدالت حداکثری! دیروز خوب نوشته بودند بچههای روزنامه: «حقیقتا یک سئوال بسیار مهم در افکار عمومی وجود دارد و چه بهتر آنکه رسانههای انقلابی و تا بن دندان معتقد به نظام اسلامی، این سئوال را مطرح کنند. سئوال این است: وقتی فتنه ۸۸ به عنوان یک خط قرمز در نظر گرفته میشود، باید نگاهی کاملا قانونی و انقلابی نسبت به تکیهگاه این فتنه داشت! وقتی به درستی کاندیدایی در یک شهرستان دورافتاده به خاطر علقه به فتنه رد صلاحیت میشود، چرا باید تکیهگاه فتنه ۸۸ تأیید صلاحیت شود؟! آن کاندیدای شهرستانی به خاطر فتنهای که طرف به پا کرد رد صلاحیت شده است! در این شرایط چرا باید خود آن فرد تأیید صلاحیت شود؟» عجبا که درباره او مدام میگویند سابقه! کی بود آخرین بار که دشمن علیه او موضعی گرفت؟! اصلا یادتان میآید؟! اتفاقا بیم من از چیز دیگری است! من بیم از آن فردایی دارم که آیندگان، ناظر بر رفتار و گفتار طرف، جمهوری اسلامی را نه چون حقیر، که جور دیگری نقد کنند! که بگویند: «فردی با این همه سابقه فتنه علیه انتخابات، صلاحیتش توسط شورای نگهبان تأیید شد!» که بگویند: «هر کاری دلش خواست کرد و هر حرفی دلش خواست زد اما هرگز به عدالت با او رفتار نشد!» که بگویند: «اگر میگویید با نظام زاویه داشت، پس چرا فلان؟!» که بگویند: «مادر شهید مدافع حرم دلش شکست اما شما باز هم نگران حفظ طرف بودید؟!» که همالان بگویند: «به راستی و با وجود همه اعتقادم به نظام، چرا باید در انتخاباتی شرکت کنم که حتی فلانی هم با این شرح مشروح در آن نامزد است؟! خودم را دست انداختهام یا رأیم را؟! حضرات بفرمایند چه شورای نگهبان و چه مجلس و چه انتخاباتی میخواهند، همان را هم عملی کنند! دیگر چرا انتخابات؟!»
*** *** ***
تلاش برای حفظ هر فردی در دایره انقلاب اسلامی، صدالبته عملی مأجور است و حکیمانه اما بدان شرط که در مقام عمل تبدیل نشود به تلاش برای حفظ منویات ضد انقلاب، آنهم از درون انقلاب، آنهم در نخستینروز دهه فجر، آنهم در یومالله دوازدهم بهمن، آنهم دوشادوش «امام آمد»، آنهم سینه به سینه آن سرود بهشتی در بهشت زهرا. شک ندارم اسلام جماعت، آمریکایی است! واقعا اگر قرار است طرف را حفظ کنیم که در اولین روز دهه فجر، کام شیطان بزرگ را شیرین کند، نخواستیم این حفظ کردن را! کینهها دارند از خمینی کبیر! از امام جنگ فقر و غنا! از روحالله پابرهنهها! و تمام سعیشان این است که در آستانه انتخابات، مخاطب شعار «برخیزید، برخیزید!» را از شهدای انقلاب برگردانند طرف ضد انقلاب! حال تا کی و تا کجا باید این فرد را تحمل کرد بلکه حفظ شود؟! بفرموده امام شهدا، اوجب واجبات برای ما حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی است! اگر قرار است حفظ بعضیها، مخل حفظ خود نظام شود، اگر قرار است هزینه حفظ عناصر فتنه، خدشه بر شعائر انقلاب باشد و اگر قرار است بهای حفظ مدعیان وقیح، حذف رسم خمینی از اسم خمینی باشد، حذف اسلام ضد ظلم و ضد سازش باشد، حذف ولینعمتان امام باشد، قسم به خون شهدا، به اجرای مر عدل و داد در حق این جماعت ضد انقلاب راضیتریم تا ماندنشان درون انقلاب! صدسال سیاه نخواستیم خانواده انقلاب همچین خاندان متفرعنی داشته باشد! بگذریم که تلاش برای حفظ سرپناه آن پیرمرد جنوب شهری هم عملی مأجور و حکیمانه است! ولینعمت خمینی همین پیرمرد است! همین پیرمرد معمولی! نظام، یاران را حفظ کند! اغیار به سلامت! آری! به سلامت… که خمینی فقط یک بیت نسرود! بیت امام یعنی خانه مادر چند شهید! خمینی در برابر هیچ سیاستمداری احساس حقارت نکرد، لیکن با آن همه عظمت، در برابر چهره نورانی و گریه شوق بچههای جبهه و جنگ احساس حسرت و حقارت میکرد! هر کجا بسیجی هست، بیت امام همان جاست! هر کجا رزمنده هست، بیت امام همان جاست! زحمت بیهوده میکشید! «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست»! خمینی هدیه خدا بود به ما! روح خدا جز خدا صاحبی نداشت! امام ما را نمیتوان به نام زد! بسی بزرگتر از این حرفها بود! ما دست از دامان خمینی برنمیداریم! و امام بیدار خود را به مشتی خواب و خاطره نخواهیم فروخت! امام بزرگوار ما عاشق این بود که آمریکا را زیر پا بگذاریم و مثل این دریادلان سپاهی، کاری کنیم کارستان، بلکه در تقابل تاریخی و ماندگار جمهوری اسلامی و آمریکا، این عکس ذلت و زبونی یانکیها باشد که مخابره شود! لذا اشبهالناس به خمینی، همان عزیز فرزانهای است که به وقت، «نشان فتح» میدهد! این ملت شهیدپرور، این امت حزبالله، همه «یادگار خمینی» هستند! «من یادگار خمینی هستم» شعار همه این مردم است! تمام این کشور، متعلق به خمینی و یادگار خمینی است! پوسیده بودیم ما در پستوی تاریخ، اگر نهیب روحالله بیدارمان نمیکرد! ما به خمینی بدهکارتر از آنیم که بعضیها فکر میکنند! ما با خمینی زندگی میکنیم، خواب نمیبینیم! ما از آرمانهای امام، کوتاه نمیآییم! مسیر حرکت ما را خمینی معین میکند! خمینی را نمیتوانید از ما بگیرید! خمینی را نخواهید توانست از ما بگیرید! ما سطر سطر صحیفه را از بریم و خوب میدانیم که «مبارزه با رفاهطلبى سازگار نیست، و آنها که تصور مىکنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان، با سرمایهدارى و رفاهطلبى منافات ندارد، با الفباى مبارزه بیگانهاند. و آنهایى هم که تصور مىکنند سرمایهداران و مرفهان بىدرد، با نصیحت و پند و اندرز متنبه مىشوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مىکنند آب در هاون مى کوبند! بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحتطلبى، بحث دنیاخواهى و آخرتجویى، دو مقولهاى است که هرگز با هم جمع نمىشوند. و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند».
- بایگانی: یمین
صلاحیتش را تأیید کنید!
کانال تلگرامی وطن امروز
اگر قرار باشد نهاد قانونی ناظر انتخابات، در بررسی صلاحیت نامزدها، چشم خود را در برابر فاحشترین خیانت انتخاباتی یعنی فتنه علیه خود انتخابات، خود صندوق اخذ رأی، خود کلیت آرا و خود آرای اکثریت ببندد، و اگر قرار باشد شورای نگهبان، بینترین استناد رد صلاحیت یعنی سابقه فتنهگری علیه چند انتخابات را درز بگیرد، از این طرف هم میتوان به ماجرا نگاه کرد و پرسید:
یک- آیا اساسا فلسفه وجودی شورای نگهبان زیر سوال نمیرود؟!
دو- آیا دعوت از افراد نه چندان علاقهمند به نظام به شرکت در انتخابات، به منزله تأیید صلاحیت نامزدهایی است که اندک التفاتی به ساز و کار انتخابات ندارند؟!
سه- آیا بازی دادن فتنهگران دائمی علیه صندوق آرا، آنهم در مقام نامزد انتخابات، خدای نکرده این تصور را ایجاد نمیکند که از نظر شورای نگهبان، فتنه علیه انتخابات، خیلی هم حالا جرم و جنایت بزرگی نیست؟!
چهار- واقعا با کدام مصلحت، میتوان حکم به تأیید صلاحیت نامزدی داد که اگر نتیجه انتخابات، باب دلش نباشد، هیچ ابایی ندارد به نظام ۳۰۰ هزار شهید جمهوری اسلامی تهمت تقلب بزند و اگر نتیجه انتخابات، باب دلش باشد هم، باز هیچ ابایی ندارد که این بار بردارد بگوید؛ «اینجا هم البته نیت تقلب داشتند اما نتواستند!»
پنج- اگر هیچ مصلحتی، واقعا عرض میکنم؛ هیچ مصلحتی، حکم به تأیید صلاحیت هیچ فتنهگری علیه انتخابات در هیچ انتخاباتی نمیدهد، آیا میتوان پذیرفت فتنه علیه انتخابات، مهمترین استناد رد صلاحیت باشد اما باسابقهترین فتنهگر علیه انتخابات، تأیید صلاحیت شود؟!
شش- اصلا و اساسا جمهوری اسلامی برای چه باید انتخابات برگزار کند و مردم برای چه باید در انتخابات شرکت کنند، اگر قرار است کارگردان شورش سرگشاده علیه ساز و کار همین انتخابات هم تأیید صلاحیت شود؟!
هفت- اگر دانهدرشتترین فتنهگر علیه انتخابات، اذن نامزدی پیدا کند، آیا همین «تأیید صلاحیت» را دلیل نمیگیرد که دوفردای دیگر ادعا کند؛ «من از نظر ناظر انتخابات یعنی شورای نگهبان و یعنی مفسر قانونی قانون اساسی، فتنهگر علیه انتخابات شناخته نمیشوم، که اگر میشدم حتما مرا رد صلاحیت میکردند»؟!
هشت- آیا تأیید صلاحیت چنین فردی، اولا قبح فتنه علیه انتخابات را نمیریزد؟! و ثانیا آیا سبب نمیشود طرف این بار در مقام نامزد انتخابات، دست بازتری برای چنگ انداختن بر صورت قانون داشته باشد؟!
نه- اگر انتخابات، حریم رأی مردم است -که هست- آیا تأیید صلاحیت فتنهگر بزرگ علیه این حریم مقدس، بدترین خدشه به حرمت انتخابات نیست؟!
ده- آیا دعوت از افراد نه چندان علاقهمند به نظام به شرکت در انتخابات، به این معناست که با تأیید صلاحیت نامزدهای فتنهگر علیه انتخابات، علاقهمندان به نظام را که همواره و در هر میدانی جان خود را برای دفاع از اسلام و ایران کف دست گرفتهاند، دلسرد کنیم؟!
*** *** ***
خمینی ملاک باشد یا خامنهای، هیچ فرقی ندارد؛ هر دوی این رهبران خداباور، آحاد مردم را ولینعمت انقلاب اسلامی دانستهاند و در عین حال، همه را سفارش به «قانون» کردهاند. ما کی و کجا از شورای نگهبان خواستهایم صلاحیت فلان نامزد رد صلاحیت شده را تأیید کند، چون مثلا در ماجرای برجام، همفکر، همراه و همرأی ما بوده است؟! ما اصولگرایان وقتی میگوییم قانون، آنقدر هم به آن التزام عملی داریم که حتی زودتر از اصلاحطلبان مدعی، پیروزی آقای روحانی در انتخابات را به ایشان تبریک بگوییم و الا اگر عالم ریاضی آنقدر بیدر و پیکر است که ۱۳ میتواند از ۲۴ بزرگتر باشد، هفتدهم درصد اصلا عدد حساب نمیشود! وقتی بزرگان این انقلاب، خود را خادم ملت و همه را در پیشگاه قانون، برابر میدانند، احدی نباید توهم بزند که از خمینی و خامنهای، از مردم، از قانون و از ساز و کار قانونی انتخابات، بالاتر و بزرگتر است؛ هر که میخواهد باشد! «یکی هم بود در جمهوری اسلامی که مدام شکلک درمیآورد علیه انتخابات، آخرش هم نفهمید ۴۰ از منیت خودش و ۲۴ از ۱۳ بزرگتر است، نتیجه انتخابات اگر باب میلش بود یک جور به نظام تهمت میزد و اگر نبود جور دیگر، حتی با دروغ بزرگ تقلب، به دشمن جلاد، چراغ سبز تحریم بر گرده ملت را نشان داد، آخرش همین فرد، برای نامزدی در همان انتخاباتی که مکرر علیه ساز و کارش فتنه کرده بود، تأیید صلاحیت شد!» آقایان انقلابی، محترم و معزز شورای نگهبان! امثال راقم این سطور، بخواهیم هم نمیتوانیم بفهمیم سختی کار شما را لیکن برای آینده جمهوری اسلامی و برای نام جمهوری اسلامی، نخواهید جمله داخل گیومه را! که بردارند بگویند؛ «یکی هم بود در جمهوری اسلامی که از قانون بالاتر بود!» بینی و بینالله! در عالیجناب، این لیاقت را میبینید که برود خبرگان، برای این ملت، رهبر معین کند؟! البته اگر میبینید، اگر تأیید صلاحیت او را قانونی میدانید و اگر از پس جواب یومالعیار قیامت به حضرت احدیت برمیآیید، گور بابای این یادداشت! حتما صلاحیت ایشان را تأیید کنید! که ما از شورای نگهبان، نه عمل به مندرجات خودمان، بلکه تنها و تنها عمل به مر قانون را میخواهیم.
- بایگانی: یمین
متولد ماه بهمن
تولد: سوم بهمن سی و دو

پدرم! تولدت مبارک… همین!
- بایگانی: یمین
صبح سپید مجعد
وطن امروز ۲۳ دی ۱۳۹۴
گمانم تا به حال، وزارت ارشاد مجسمهای در خور شأن و مقام استاد ساخته بود، اگر که حمید سبزواری هم همان اول انقلاب، فلنگ را میبست و بیرون از گود موشکباران تهران، قهوهخانهای کنار قبرستان پرلاشز را پاتوق خود میکرد و به جای شهدای وطن، در مدح «هیچ» دری وری میگفت! و این است قصه مظلومیت «شاعر انقلاب» که هرگز اجازه نداد انقلاب اسلامی در «خط مقدم شعر» تنها بماند. اگر دولت یعنی همین دولت که عدل، در روز شهادت مصطفی احمدیروشن و در اوج خوشسلیقگی مقدمات سیمان ریختن در قلب رآکتور اراک را فراهم میکند، دم حضرت استاد گرم که «شاعر دولتی» نیست! شاعران دولتی سبیل خود را با پول بیتالمال چرب میکنند تا سال ۸۸ یارایشان باشد علیه ۴۰ میلیون رای ملت، پاچهخواری عالیجناب را بکنند! با شعر و سه نقطهچین اما قواعد ریاضی بهم نمیخورد! و ۲۴ از ۱۳ کوچکتر نمیشود! حمید سبزواری در جبهه مردم است، نه جبهه سیاست! حمید سبزواری در جبهه انقلاب است، نه جبهه ضد انقلاب! شعرای جبهه ضد انقلاب، هم از توبره ارشاد میخورند، هم از آخور صدای آمریکا! دولتیهای دوقبضه! یک شاعر، یک اهل قلم، یک رماننویس اما با کمک چه چیزهایی میتواند علیه انقلاب شکلک درآورد؟ یک موی سپید بلند ترجیحا مجعد میخواهد که استاد، بهترینش را دارد. چند تایی مجموعه شعر میخواهد که استاد، بهترینش را دارد. کمی تبحر در پیچ و تاب دادن به کلمات میخواهد که استاد بهترینش را دارد. حمید سبزواری اما نخواسته از ۲۲ بهمن ۵۷ تکان بخورد! راستی که از سرودههای انقلاب، اشعار استاد را بگیری، گویی همه شعر را از همه انقلاب گرفتهای! در هر حماسهای از حماسههای انقلاب، امضای زیبای استاد ما هست! شاعری را میشناسم که ۲۲ بهمن جو زده شد، گفت: «همین امشب در مدح امام دکلمهای میسرایم». هنوز نسروده! هنوز نیامده! هنوز نجوشیده! و نخواهد سرود، نخواهد آمد، نخواهد جوشید! شاعری برای انقلاب، لیاقت میخواهد! آن روزها که شاعر انقلاب در مدح انقلاب شعر میگفت، هنوز صدای انقلاب به ساختمان وزارت ارشاد نرسیده بود! به حمید سبزواری، خون شهدای میدان ژاله، سفارش شعر میداد! استاد خود «وزیر شعر انقلاب» است. شعر گفتن به سفارش وزیر وزرا هنری است مختص شاعران دولتی! شاعران دولتی زود پیر میشوند اما استاد ما در سن ۹۰ سالگی چنان علیه رامش و آرامش و سازش و آسایش سخن میراند که تنها و تنها از شعرای جوان برمیآید. این هم از معجزات انقلاب اسلامی است که فیالواقع جوانترین شاعر انقلاب، همان پیرترین شاعر انقلاب باشد! اگر حضرت روحالله در پیام موسوم به قطعنامه، همان خمینی ۵۷ است، بلکه خمینیتر از آن بهمن خدایی، باید هم شاعر انقلابش در اوج سپیدمویی، خروشی چون جوانان داشته باشد. آری! هنوز هم «بحر را موجها زنده دارند». استاد خود موج زندهای است که نه با پیامک خبرگزاریها میمیرد، نه حتی با مرگ! او در زندگی، در شعر، در سنگر هنر و در جنگ تن به تن کلمات، در قافیهها و ابیات، بارها و بارها دعوت حق را لبیک گفته! مرده آن شاعری است که به دعوت بیبیسی شعر میگوید تا پیازداغ تحریم را بیشتر کند! بعضی شعرا هنوز هم نخود لوبیای آش شور فتنه هستند! شاعری که شبها خواب دلار میبیند، صبح، نمک به زخم شعر میپاشد! عشق است اما استاد خودمان، با آن صبح سپید مجعدش! درود قلم بر تو باد حضرت حمید!
- بایگانی: یمین
خط بد پزشکان
حزبالله سایبر ۲۱ آذر ۱۳۹۴
هر چند روایت دومی که از حادثه معروف به بخیهکشی ارائه شد متفاوت از روایت زمخت و باورنکردنی اولی بود اما از آنجا که افکار عمومی به خصوص در فضای مجازی هنوز درگیر این ماجراست، اشاره به چند نکته لازم و ضروری به نظر میرسد.
یکم-
قدر مسلم وقتی پول، حاکم بین طبیب و بیمار شود، بیپولی از یک «درد» تبدیل به یک «جرم» میشود و آنوقت تیم طبابت این جرأت را مییابد که هر جور دلش خواست با این مجرم برخورد کند.
دوم-
هر وقت حوادثی از این دست رخ میدهد عدهای با این ادعای البته درست که «ما پزشک خوب، بیادعا و مردمی هم کم نداریم» سعی در تلطیف فضا دارند. منتهای مراتب باید دید تکرار مکرر کدام حادثه غیر قابل تحمل، تا این حد مردم را نسبت به جامعه پزشکی دارای «موضع منفی» کرده که این قشر یا این صنف را متهم میکنند به پولکی بودن؟!
سوم-
متأسفانه واکنش اطبا به نقدهایی از این دست به گونهای تند و افراطی است که تو گویی ما نه با یک قشر یا یک صنف، بلکه با یک «باند» طرفیم! فیالمثل در رسانه ملی درباره خیلی مشاغل «طنز انتقادی» ساخته میشود اما خدا نکند در یکی از این برنامهها تلنگری به پولکی شدن اهل طبابت زده شود؛ از وزیر تا وکیل، چنان باند تهاجمی ساخته میشود کأنه مقدسات عالم مورد نقد قرار گرفته!
حاکم شدن پول به عنوان تنها فصلالخطاب میان دکتر و مریض، نیز واکنشهای باندی، ما را به عنوان اهل قلم متعهد که یکی هم متعهد به مردم و آلام ایشان هستیم، ناچار بدانجا رسانده که کم و بیش درباره پولکی شدن ایضا باندی شدن جامعه پزشکی، با آحاد ملت حس همنظری داشته باشیم.
چهارم-
چند ماه پیش برای نشان دادن زانوی چپم وقت گرفتم از یکی از بهترین متخصصان امر. در نهایت شگفتی متوجه شدم پول یک ویزیت ۵ دقیقهای ۸۵ هزار تومان است!
برای من البته رقم واقعا زیادی بود لیکن هیچ چارهای نداشتم الا تن دادن به موضوع. حداقل دلم به این خوش بود که دکتر … پایم را میبیند. بعد از چند هفته + چند ساعت معطلی در روز قرار، به خیالم نوبتم شده که بروم داخل اتاق دکتر اما در کمال بهت، فهمیدم که اتاق کذایی، اتاق یکی از زیرمجموعههای ایشان است!
جناب زیرمجموعه از من خواست فلان جور بایستم و فلان جور دراز بکشم و فلان جور راه بروم که دست آخر حوصلهام سررفت:
«میبخشید خانم محترم! من اگر میخواستم شما زانوی مرا معاینه کنی که ارتوپد سر خیابان محل سکونتمان بود! تازه ۸۵ هزار تومان هم بابت ویزیت نمیگرفت! از آن سر شهر آمدهام میدان آرژانتین که دکتر … مرا ببیند! خودشان تشریف ندارند؟»
درآمد: «من الان از حالتهای مختلف زانوی شما عکس میگیرم، جناب دکتر روی تصاویر نظرشان را میدهند!» گفتم: «من خودم عکس زانویم را دارم که تازه هم هست! اینجا آمدهام که آن معاینهای که الان شما انجام دادی را جناب دکتر انجام دهد!» جواب داد: «ایشان هم همان معاینهای را میکند که من الان کردم!»
القصه! «وضع زانوی شما هیچ تعریفی ندارد! خطر آرتروز جدی است! خیلی زود باید عمل شوی که بیمهبردار هم نیست! هزینهاش حدود ۱۰ میلیون است که البته هزینه پلاتینها و پیچ و مهرههای جذب شونده در گوشت پا جداست!» کل صحبت دکتر سهنقطهچین بود با من، که شد ۸۵ هزار تومان!
یعنی هیچ مهلت ندادند که از وضع زانویم اندک تعریفی برای ایشان کنم که قبلا یک بار عمل شدهام و دوباره رباط و مینیسک را با هم پاره کردهام و از این حرفها! معاینه روی زانو را هم که یکی دیگر انجام داد!
باز هم القصه! بیرون مطب، یکی از رفقای فوتبالی را دیدم که روزگاری با هم در هر ۳ باشگاه پاس در مقطع نوجوانان، هما در مقطع جوانان و فجر در مقطع امیدها همبازی بودیم. سر حرف که باز شد، گفت:
«زانویم را پیش دکتر بهمانی عمل کردم. حدود ۲ سال پیش، سر جمع ۱۲ میلیون برایم آب خورد! بعد از عمل، پدرم به طریقی متوجه شد که اصلا عمل را دکتر بهمانی انجام نداده، بلکه دانشجویانش انجام دادهاند! و ایشان فقط ناظر بوده و یکسوم آخر عمل را هم پیچانده رفته و…!»
پنجم-
واضح است اتفاقاتی از این دست، برای اغلب مخاطبان این متن هم رخ داده. یک وقتهایی «شایعه» مبنای یک تهمت میشود، یک وقتهایی «سلسلهای از واقعیتهای رنگارنگ، جورواجور و البته تلخ» که اینجا دیگر بحث «اتهام» نیست، بلکه پولکی بودن برچسبی میشود که دقیقا بر پیشانی جامعه پزشکی ما میچسبد! و البته بعله! ما پزشک مردمی هم کم نداریم!
ششم-
سئوال اساسی اینجاست؛ چرا پزشکان منباب حرفهشان باید سوگند بخورند؟! این قسم قرار است خورده شود که چه بشود؟! و چه فرقی داشته باشد با زمانی که فرض بگیریم قرار نبود سوگندی برای کار طبابت در کار باشد؟! اینکه بعد از زدن تنها یک بخیه، به مادر بچه بگویند: «بخیه فلان قدر خرجش میشود و حالا نزدیم هم نزدیم! خود به خود خوب میشود!» و اینکه مادر بچه، به خاطر نداشتن کمترین پول ممکن، قید الباقی بخیهها را بزند، واقعا چه نسبتی دارد با آن سوگند خورده شده؟!
هفتم-
باری دکتری عمومی به خود من گفته بود: «سعی کنید حتیالمقدور دمپر ما پزشکان آفتابی نشوید!» گفتم: «بله خب! انشاءالله همه سالم و سلامت باشند که اصلا نیازی به مزاحمت برای دکتر نباشد». دوباره گفت: «این را فقط از آن رو نگفتم که انشاءالله همه در صحت باشند! اینکه خب بله! اما باز هم سعی کنید خیلی دمپر دکتر جماعت نگردید!» و در حالی که داشت نسخه را مینوشت، ادامه داد:
«تو خیال میکنی برای چی ما دکترها نسخه را اینقدر بدخط مینویسیم؟ شاید فکر کنی رازی از رموز پزشکی در این مسئله هست اما من که خودم دکتر هستم میگویم که این مسئله یعنی این افه، رازی از امراض پزشکان است، نه رازی از رموز پزشکی!»
*** *** ***
این دولت و آن دولت ندارد. باورم هست مواردی از این دست، در دلسرد کردن مردم، حتی از تحریم هم نقش موثرتری ایفا میکند. روزگاری به طبیب، «حکیم» هم میگفتند… و حکیم، هرگز به مریض خود به چشم عابربانک نگاه نمیکرد!
حکیم سوگند میخورد؛ سوگند را نمیخورد! گیرم آن بخیههای زده نشده، ولو با آوردن مقداری گوشت اضافه و بلکه هم عفونت خوب شود اما نخ بخیهای هم آیا هست برای ترمیم این همه شکاف میان جامعه و جامعه پزشکی؟!
- بایگانی: یمین
السلام علیک یا اباعبدالله
- بایگانی: یمین
عقربههای نیویورکی
وطن امروز ۱۱ مهر ۱۳۹۴
نه جناب ظریف! این یک یادداشت اتفاقی نیست! و اینطور نیست که دستم با دکمههای کیبورد تصادف کرده باشد یهویی! انقلابی پای حرفش میایستد! انقلابی هم میایستد! بزدلی پیشه ما نیست! انقلابی وقتی «مرگ بر آمریکا» میگوید میایستد پای این شعار! در مقام عمل! و من باز هم میگویم؛ اسلحه دستم بود، انتقام آیلان و علیرضا و آرمیتا را از اوبامای جلاد، جلاد همه رقمه، جلاد همه جوره، با یک گلوله میگرفتم! پای این شلیک هم میایستادم! و بانگ برمیآوردم؛ «و قاتلوا ائمة الکفر»!
نه جناب ظریف! دست دادن شما به اوباما اتفاقی نبود! اتفاقا جنابعالی دنبال فرصت میگشتید تا بعد از قائم با شک برجام، فریضه واجب سکسک را آنهم در راهروهای سازمان ملل به جاآورید! خیالتان راحت شد؟ این هم از دست دادن به اوباما! و صد حیف که احترام مد نظر رئیستان در کابینه به پاسپورت ایرانی برنگشت و الا با ملک سلمان هم میشود دست داد! با شمر! با یزید! حتی با حرمله هم میتوان دست داد! «اتفاقی» کدام صیغه است؟ «تصادف» کدام صیغه است؟ آدم میتواند با خود شیطان هم دست بدهد! با خود خود شیطان! آدم این استعداد را دارد که از پشه هم کمتر باشد! که رفت در بینی نمرود! و از شن! که رفت در بینی کاخ سفید! در طبس! اما آدم چه خوب، مثل آدم بایستد پای حرفش! و تقصیر خود را گردن تقدیر نیندازد! و مرد باشد و بگوید؛ این بود تدبیر ما! رک و راست!
نه جناب ظریف! بهتر آن است راستش را بگویید! و بگویید که نسبت بعضیها با شیطان بزرگ «لحمک لحمی و دمک دمی» است! چرا راستش را نمیگویید که اوباما و جانکری را دوست میدارید؟ همه که قرار نیست رئیس جمهور زن کشور مارادونا باشند! در سپاه حضرت رسول هم بودند کسانی که ابوسفیان را دوست داشته باشند! و ما در همین جمهوری اسلامی، رئیس جمهوری داشتیم که زن نبود اما زنانه از کشور فرار کرد! واعطشای بنیصدر رسما کاخ سفید را مخاطب قرار داده بود! خیلی هم حالا اشکالی ندارد! همه که قرار نیست تشنه آب فرات باشند! عدهای هم باید باشند بلکه اجل مهلتشان دهد تا بگیرند در بغل اوباما را! دست دادن کافی نیست! چنان باید اوباما را در آغوش فشرد که نگرانی جلاد تحریم منباب سرنوشت انتخاباتی بعضیها جبران شود! چنان باید رئیس جمهور آمریکا را بوسید که بوی ادوکلن اوباما حالاحالاها در بدن آدم بماند! مرد بودن فقط به جوانمردان توصیه نشده! همه باید مرد باشند! همه حتی عشاق سینهچاک پرزیدنت روسیاه! و نباید اینگونه باشد که بعد مصافحه، اجر عمل خود را ضایع کنیم! و بگوییم؛ یهویی بوده! شما راستش را بگو، من قول میدهم لااقل از آن بخش که مربوط به صداقت در کردار است، تجلیل کنم! و البته بعد، این مهم را خاطرنشان کنم که جناب ظریف! وزیر خارجه جمهوری اسلامی، واو به واو صحیفه نور خمینی بتشکن است، نه حضرتعالی! با این حساب، اولا شما خیلی هم حالا آدم مهمی نیستید، ثانیا بوسه فرضی شما بر لب لعل اوباما هم به عبارتی خیلی اتفاق مهمی نخواهد بود! الان و تا همین دست دادن ۶۰ ثانیهای هم اصولگرایان بیخود شلوغش کردهاند! اصلش ما همه به شما بدهکاریم! شما ثابت کردی دست دادن از سر شوق و اشتیاق به رئیس جمهور آمریکا، نه تنها مردهای را زنده نمیکند، بلکه میتواند همزمان باشد با فاجعه منا! و احترام کذایی هم به پاسپورت ایرانی برنگردد! و سعودی زپرتی، به شخص شخیص جنابعالی ویزا ندهد! و آن معامله را با قیمت نفت کند! و این معامله را با حجاج بیتالله!
نه جناب ظریف! بدهی ما به شما تمامی ندارد! شما ثابت کردید میتوان توافقی با آمریکا بست، آنطور که اوباما میگوید؛ «ضامن امنیت بیشتر برای اسرائیل» اما ساختار و ساختمان تحریم، آنطور که جانکری میگوید؛ «باقی بماند»! شما ثابت کردید با نچرخیدن چرخ سانتریفیوژها، همچین نیست که چرخ دیگر کارخانهها بچرخد! شما ثابت کردید بیعرضگی ادوار دولت در عرصه اقتصاد، ربطی به صنعت هستهای ندارد! و اینطور نیست که با دادن هستهای، دشمن، در باغ سبز، نشان اقتصاد ما دهد! شما ثابت کردید پیادهروی با جانکری، مشکل مسکن را حل نمیکند! و دست دادن با اوباما، قیمت خودرو را پایین نمیآورد! شما ثابت کردید خندیدن به اجنبی، اتفاقا مزید دشمنی اوست، نه کاهنده عداوتش! شما ثابت کردید هر چقدر بیشتر به سران کاخ سفید بخندیم، سعودی وحشیتر میشود! شما ثابت کردید مذاکره با آمریکا قادر نیست شب عزای اقتصادی دولت را تبدیل به جشن عروسی کند! شما ثابت کردید وقتی دولت نمیتواند ۴ قلم کالا را درست توزیع کند، ناشی از بیتدبیری اعتدالیون است، نه «مرگ بر آمریکا»! شما ثابت کردید آمانو میتواند از پایگاه نظامی ما بازدید تشریفاتی اما رسمی کند، وزیر امور خارجه دولت اعتدال هم به اوباما دست بدهد، اما لغو تحریم؟ حالا بچرخ تا بچرخیم!
نه جناب ظریف! اتفاقا خوب شد به اوباما دست دادید! و اتفاقا خوب شد چون شمایی هم وزیر خارجه جمهوری اسلامی شد! فقط کاش بگویید سعودی به شما چرا ویزا نداد؟ شما که فرسنگها با «خبر مرگش» فاصله داشتید! «اخوک عبدالله»! «اخوک آل سعود»! «اخوک بشکه»! «اخوک خوک»! زرشک! آقای وزیر خارجه دولت اعتدال! من تکرار میکنم که این یک یادداشت اتفاقی نیست! و وزیر خارجه جمهوری اسلامی، یعنی کلمه کلمه این جمله مختصر و مفید انقلابی؛ «پاسخ، سخت خواهد بود و خشن»! عمر خود دولتها چقدر است که عمر وزارت وزیر خارجهای چون شما چقدر باشد؟! اصول سیاست خارجه جمهوری اسلامی، به وقت لزوم، نه بسته به فلان حرف رئیس جمهور است، نه بسته به بهمان حرف وزیر خارجه! و صدالبته، جمله اخیر هم هرگز اتفاقی نوشته نشده! فقط با روسای جمهور بود، ما الان همه باید جاسوس سیا میشدیم! و فقط به حضرتعالی بود، ما الان باید همه دست در دست اوباما میگذاشتیم!
نه جناب ظریف! از سر احساس نبود که خمینی گفت؛ «از هر که بگذریم، از آل سعود نخواهیم گذشت»! روح خدا، نه اتفاقی سخن میگفت، نه تصادفی رفتار میکرد! آن ابرمرد، همین امروز را میدید که علیه سعودی، آن همه با خشم موضع میگرفت! و ما فرزندان خمینی هستیم! ما اتفاقی تیتر نزدیم؛ «خبر مرگش»! ما پای تیترمان ایستادهایم! و شما را توصیه میکنیم به ایستادن پای دستی که به اوباما دادید! این هم شد حکایت آن تلفن کذایی سال پیش؟! دولت محترم شعارش «تقدیر» بود یا «تدبیر»؟! اشبهالناس به آن فرد قبلی، همین فرد فعلی است؛ واگذاری امور به اجنه، یعنی همین واگذاری امور به اتفاق و تصادف! اگر دیروز دست دادن به اجنه، امور را تدبیر نکرد، امروز هم کاری از دست دادن به اجانب، آنهم یهویی ساخته نیست!
نه جناب ظریف! اگر رئیس جمهور قبل فقط یک بار وزیر خارجه خود را در حین مأموریت از کار برکنار کرد، معالاسف رئیس جمهور فعلی این کار را با حضرتعالی چند بار کرده! سیاست «مدارا با دشمن، تندی با دوست» بارها حضرتعالی را در حین مأموریت، از کار برکنار کرده! شما آن روز که مشغول پیادهروی با جانکری شدید، از وزیر خارجه جمهوری اسلامی تبدیل به فقط وزیر خارجه دولت اعتدال شدید! و آن روز هم که با اوباما دست دادید! و آن روز هم که ویزایتان را سعودی صادر نکرد! و بسیاری روزهای دیگر! زین سبب است که نوشتم؛ «شما خیلی هم حالا مهم نیستید»! با این همه، فرض است بر شما، لااقل حرمت آن ۴ تا حمایت مشروط بزرگان از خود را نگه دارید! که صدالبته این حمایتهای مشروط از خیلیها بوده!
نه جناب ظریف! هر ثانیه آن ۶۰ ثانیه مصافحه شما با اوباما، دهها حجگزار ایرانی مشغول جان باختن بودند! شگفتا! سعودی هم بر بیتدبیری خود، نام «اتفاق» گذاشته! و من شک ندارم، آنجا و آن لحظه، شما وزیر خارجه دولت اعتدال بودید و بس! و نه وزیر خارجه انقلاب خمینی! و نه وزیر خارجه «از آل سعود نخواهیم گذشت»! میدانم! خیمه حجاج در صحرای منا، خالی بود! و زرق و برق سازمان ملل را نداشت! میدانم! حجاج بیتاللهالحرام، لباسی به تن نداشتند الا احرامی سپید، به رنگ کفن! اما با خط اتوی شلوار پرزیدنت وحشی، میشود باز هم سر هزاران طفل معصوم را برید! و سر ابنای بشر کلاه گذاشت! میدانم! دست حجاج، تنها چند سنگ بود که بر صورت شیطان بزنند! و رمی جمرات به جاآوردند! اما دست شما، درست در همان لحظه، در دست شیطان بود! شیطان بزرگ! میدانم! و این را هم خوب میدانم که شما با «الفبای تدبیر» بیگانهاید و اصلا در آن حد نیستید که بخواهم بنویسم؛ «با الفبای مبارزه بیگانه هستید»! شما و مبارزه؟
نه جناب ظریف! دفعه بعد ۶۰ ثانیه را بکنید یک ساعت! از قبل هم خواهش میکنم برنامهریزی کنید! اصلش اعتدال یعنی همین که حاجی جمهوری اسلامی در آغوش خدا باشد و وزیر خارجه دولت اعتدال در آغوش کدخدا! عاقبت، همه که نباید «حج» بروند؛ عدهای هم باید «کج» بروند! گفت: «بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا»! آقای وزیر خارجه دولت اعتدال! به خدا راضی نیستیم دفعه بعد، اعمال مصافحه با شیطان بزرگ را نیمه کاره رها کنید! ما اما زمان خود را به وقت صاحبالزمان تنظیم کردهایم! و این همه را «نشانه» میدانیم! ساعتهای دوزمانه، عقربههای نیویورکی، کلاس کار انقلاب جهانی حضرت مهدی موعود را پایین میآورند! ساعت ما فقط یک زمان را نشان میدهد! شما راحت باش آقای ظریف! و به هر که میخواهی دست بده… تشریفاتی! یهویی! اتفاقی! تصادفی!
- بایگانی: یمین
خودت کلمهاش را پیدا کن!
مکه آلسعود
شهر نزول جرثقیل، نه جبرئیل!
آنچه در زیر میآید برشی کوتاه از سفرنامه حج حسین قدیانی است که در تاریخ دوشنبه هفده آبان ۸۹ ساعت یکونیم نیمهشب نوشته شده.
از در و دیوار پیداست به شهر مکه رسیدهایم. اتوبوس میپیچد به «مرکز توجیهالحاج» و پشت سر چند اتوبوس دیگر. از مدینه تا مکه، تابلویی به نام «غدیر خم» که در همین مسیر است ندیدم اما تابلوست که آلسقوط بدش نمیآید به هر بهانهای زوار خانه خدا را با یک صف عریض و طویل درگیر کند که مثلا چه خبر است! نه به این اسم دهان پر کن «مرکز توجیهالحاج» و نه به توزیع آب زمزم در بطری یک بار مصرف برای زائرین در این مرکز. این آب زمزم را در مرکزی غیر از «توجیهالحاج» و مثلا «توزیعالماء» هم میشد داد! و اصلا ما هم باورمان شد که این آب زمزم است! به صرف این برچسب روی بطری؛ «مکتبالزمازمةالموحد»! و چند جوان عرب و یا شاید هم کارگر خارجی داشتند دعوا میکردند این وقت شب. و شانه خالی کردن از زیر کار. و این همه آنچه که «مرکز توجیهالحاج» ما را بدان توجیه کرد! و در همین مرکز، اوج خصومت آلسقوط با ایرانیها را به وضوح میشد دید. این جمله را به عربی و انگلیسی و اردو و آلمانی و فرانسوی و روسی نوشته بودند ولی به فارسی نه. و جمله؛ «وزاةالحج. ترحب بضیوفالرحمن و تتمنی لهم حجا مسرورا و سعی مشکورا. اخی الحاجالکریم… الخ!» و دشمنی با شیعه را فروکاستن تا این حد که «اهلا و سهلا» را به زبان سارکوزی بگویی اما به زبان سلمان، نه! آنهم در کجا؟ در حج! و با یک اقیانوس مسلمان! و این همه آدم از قوم سلمان! تا رسیدن به مسجدالحرام و استقرار در هتل، مثل خورهها داشتم دید میزدم بیرون را که نام یک مدرسه به نظرم جالب آمد؛ مدرسه «عبداللهابنزبیر»! شارع؟ همان اول باید دقت میکردم که نکردم. این مدرسه جان میدهد برای اینکه آقازاده فراری، مهدی هاشمی محصلش باشد! کمی بیشتر در شهر چرخ میزدیم مدرسه «معاویةابنابیسفیان» را هم لابد میدیدیم! در مدینه خبر گرفتم از اوضاع تهران که دوستی گفت: «شایعه شده مهدی هاشمی در خفا برگشته!» پرسیدم از صحت و سقمش. گفت: «نمیدانم!» فقط این را میدانم که الان سمت چپم مسجد تنعیم است. از جمله مواقیت شهر مکه. و آن دورتر؛ برج ساعت یا همان برجالابراج معروف که چه سریع ساخته شد. و انصافا چه عظمتی! و منقش به الله اکبر! و نماد خانه خدا از راه دور. خانه خدا در پستترین زمینها و نمادش در اوج آسمان! و نمادش یک بت! بتی بزرگ که شکستنش کار ابراهیم نیست. ابراهیم تبر داشت. با تبر نمیتوان بت برجالابراج را شکست. و راستش هیچ کجا رسول خدا را غریبتر از شهرش مدینه ندیدم و هیچ کجا خدا را غریب تر… نه! غریبتر که کفر میشود؛ خودت کلمهاش را پیدا کن! هیچ کجا خدا را … از شهرش مکه و خانهاش کعبه ندیدم. حکام آلسقوط خیال میکنند صاحبخانه خانه خدا هستند؛ سایه هر بتی که بخواهند بر سر خانه خدا خراب میکنند! نزدیکای مسجدالحرام، مکه را با این شکل و شمایل، بیشتر شهر نزول جرثقیل دیدم تا جبرئیل. اما گریههای مادرم که بغل دستم نشسته، حکایت از آن دارد که تحت هر شرایطی اینجا خانه خداست. اینجا کعبه است. اینجا صفا و مروه دارد. عرفات دارد. فاطمه اینجا به دنیا آمده. آدم و حوا اینجا به معرفت زهرا رسیدهاند. مزار خدیجه اینجاست. محمد در همین زمین پا به گیتی گذاشته. مزار عبدالمطلب و ابوطالب اینجاست. غار حرا اینجاست. کوه ثور اینجاست. حجرالاسود اینجاست. رکن یمانی اینجاست اما «هیچ کجا برای ما کرب و بلا نمیشود!»
- بایگانی: یمین
بسم الله…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قطعه ۲۶:
با تشکر بسیار ویژه از «برف و آفتاب»
http://www.ghadiany.ir/1394/23453/comment-page-1#comment-174772
مرگــــــــــــــــ بر آمریکا ـــــــــــ!
مرگ بر آمریکا
مثل همیشه؛ تیتر عالی!
«مرگ بر آمریکا» را به خودشان میگیرند
مرگ بر کدخدا!
“هان ای دشمن! این هم از «۲۶ خرداد ۹۴» با شعار «مرگ بر آمریکا»! باز هم اگر دوست دارید از این ملت، سیلی حیدری بخورید، معین کردن موضوعش با خودتان! که شما بارها زحمت این کار را بر خود هموار کردهاید! و از قرار، لابد هم از فرط خریت، دیگر به آن عادت کردهاید!”
“باز هم اگر دوست دارید از این ملت، سیلی حیدری بخورید، معین کردن موضوعش با خودتان! که شما بارها زحمت این کار را بر خود هموار کردهاید!”
سردار باقرزاده، زمان تقریبی سیلی بعدی رو هم پیشاپیش براشون معین کردند؛
“بعد از ماه مبارک رمضان نیز ۷۵ شهید دیگر که تفحص شدند، در راهند…”
حالا اگر میخواهید با موضوعیت این ۷۵ شهید هم سیلی بخورید، بسمالله…
در را بر همان پاشنه بچرخانید که درباره “شهدای غواص” چرخاندید…
و البته نوش جان کردید سیلی ملت را…
“مگر بعضیها قرار است نسخه ذلت برای ملت بپیچند که شعار «هیهات منا الذله» را به خود میگیرند؟!”
“به برکت مقاومت شهدای غواص، آن هم با دست بسته، دشمن مگر در خواب ببیند که باز هم بتواند دست جوان ما را ببندد!”
خیلی هم خوب! خیلی هم به موقع! 😉
“اتفاقا؛ «مرگ بر آمریکا» هیچ کجا مثل تشییع پیکر مطهر شهدا نمیچسبد!”
آدمهای بیطرف، چندشآورتر از مخالفین هستند. شهدا هیچوقت بیطرف نبودند.
آخ جون کامنت من! 😉
هر که دارد سر سودای خدا بسم الله
هر که دارد دل مهمانی ما بسم الله
میزبانان سحر منتظر مهمانند
هر که خواهد سحر اهل بکا بسم الله
ماهها منتظر ماه مبارک بودیم
آمد ای منتظران ماه خدا بسم الله
سفره بندگی ماه خدا پهن شده
سفره ماست کنار شهدا بسم الله
یادی از تشنگی روز قیامت باید
باب افطار گشوده است به ما بسم الله
میهمانخانهی ارباب کرم ماه خداست
ایهاالناس سوی آل عبا بسم الله
روزه یعنی عطش روضه لبهای حسین
هر که دارد طلب خون خدا بسم الله
رحمت واسعه اینجاست سر کوی حبیب
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
در رکاب پسر فاطمه باید جان داد
هر که خواهد شود این گونه فدا بسم الله
انشاالله به حق این شهدای عزیز، ماه رمضان پربرکتی پیش روی همه ما باشه
آقای قدیانی! تو رو خدا نکن این کارو… شما روزنامهنگاری، رمان که نمینویسی… {حق: مشتی! پس «سمفونی مورچهها» چیه؟!} عملیات کربلای ۴ بزرگترین شکست نظامی ایران در طول ۸ سال بود… یه شکست به تمام معنا… نفوذی مزاحمین خلق {حق: چون خیلی پررو شدی شما این چند روزه، مجبورم من باب دانستن فقط، از شما بپرسم؛ آیا احیانا منظورت از «نفوذی مزاحمین خلق»، «شیخحسن قبل از اینها» که نیست؟ آخه مردک، الان بنا داره همون کار منافقین رو انجام بده و گرای مغز و قلب و سینه نخبه وطن رو بده دست جاسوسان دشمن! البته کور خونده! نمیگذاریم!} در ردههای بالای فرماندهی کاملا آمار استعداد و زمان و طرح عملیات رو در اختیار ارتش عراق قرار داده بودند و ارتش عراق برای رزمندگان سفرهای پهن کرده بود… متاسفانه بچهها تو این سفره گرفتار شدند… {حق: شما دلواپس نباش! این بار، اگه شده رئیس جمهورتون رو گرفتار کنیم توی این سفره، دیگه نمیگذاریم جگرگوشههای جمهور، گرفتار شن! ملتفتی که؟} شدت شکست شوکه کننده بود… {حق: نه بیشتر از شدت پیروزی بزرگ در ۲۶ خرداد ۹۴ یعنی آخرین روز کربلای ۴ که عجیب به موقع بود و چسبید!} از بعد کربلای ۴ بود که مقامات کشوری، تازه به پایان جنگ فکر کردند و اینکه دیگه نمیشه ادامه داد… {حق: خنگ خدا! «کربلای ۵» پس کشک بود؟!… واقعا شما دکتری یا اسگلی؟!} حالا مگه اشکالی داره؟ جنگ پیروزی داره، شکستم داره… {حق: خوب شد گفتی و الا نمیدونستم! تا الان خیال میکردم توی جنگ، نقل و نبات پخش میکردن!} برترین مخلوق خدا محمد رسولالله {حق: البته بعد از جناب اوباما! 🙂 لطفا شان کدخدا رو رعایت کنین دیگه! برترین مخلوق خدا، محمد رسولالله -که سلام و صلوات خدا بر او باد- ۳ سال تمام در شعب ابوطالب، و در اوج اوج اوج تحریم، حتی تحریم آب و نان، زندگی کرد، لیکن برای یک بار هم حاضر نشد با برند مقدس «الله» معامله کند!} در «غزوه احد» شکست خورد… {حق: اما چند سال بعد، «حسن بن علی علیهالسلام» در «جنگ جمل» تلافی کرد و چنان بلایی سر «روحانیهای اشرافی» درآورد که تا الان دارن دردش رو تحمل میکنن! فلذا شما خودت رو ناراحت نکن حالا!} حالا مگه شکست یک عملیات، عیبی داره که شما سعی میکنی پیروزی نشونش بدی مومن؟ {حق: اولا من سعی نکردم و کامنت «برف و آفتاب» بود! من فقط کپی کردم، منتهای مراتب، لااقل در اولین کامنت همین پست، قانون کپی رایت رو ولو به شکل ناقصش رعایت کردم! ثانیا سعی «برف و آفتاب» هم نبود، بلکه مساعی مشترک شهدای هور بود و آحاد جمهور که کربلای ۴ دیروز ختم شه به فتح کربلای ۵ در سال ۶۵ و امروز ختم شه به فتحالفتوح ۲۶ خرداد در سال ۹۴! رابعا… چقدر حیف که کامنتت تموم شد! خدایی دوست داشتم تا خود صبح، با اینکه شما دکتری، من بیسواد، معالجهتون کنم که ظاهرا سعادت نداشتین بیشتر از این!}
امام از اول هم با شعار مرگ بر آمریکا مخـــــ آره جانِ عفت! ــــــالف بود!! 🙂
با ربط؛
http://jahannews.com/vdcfjcdjvw6d0ja.igiw.html
مرگ بر آمریکا
مرگ بر آمریکا
مرگ بر آمریکا
“من اما در عجبم! اینجا جمهور، در جوار شهدای هور، شعار «مرگ بر آمریکا» سر میدهد، به بعضیها برمیخورد! و شعار «هیهات منا الذله» سرمیدهد به خود میگیرند؟ مگر طرف کاخ سفید هستند که این همه بغض دارند نسبت به «مرگ بر آمریکا»؟! مگر بعضیها قرار است نسخه ذلت برای ملت بپیچند که شعار «هیهات منا الذله» را به خود میگیرند؟!”
عالی عالی عالی
خداقوت
“آدمهای بیطرف، چندشآورتر از مخالفین هستند”.
خیلی قشنگ بود؛ شاید مثل منافقین هستند…
کسی میدونه که شهدا هنوز در معراجالشهدا هستند یا نه؟ و اینکه میشه برای زیارتشون به معراج رفت؟
“بنازم نقشه خدای شهیدان را که چه زود به زود به صفحات سررسید این ملت شهیدپرور «یومالله» اضافه میکند…”.
استشمام عطر خوشبوی رمضان، گوارای وجود پاکان قطعهی مقدس ۲۶
یک پیام “بی زرگانی”
ساعت ۰۰:۱۸
(شب اول ماه مبارک رمضان)
تعداد افراد آنلاین: ۲۰ نفر
ماشاءلله حزبالله…
“سهشنبه همه آمده بودند؛ صنفها مختلف بود، لیکن صف، یکى بود”.
تا نگویند که از یاد فراموشانند!
خیلی قشنگ بود… خیلیها!
“شدت شکست شوکه کننده بود… {حق: نه بیشتر از شدت پیروزی بزرگ در ۲۶ خرداد ۹۴ یعنی آخرین روز کربلای ۴ که عجیب به موقع بود و چسبید!}”
🙂
بچهها!
میدونید دیروز جای کی خالی بود تو تشییع شهدا؟!
سیدمرتضی آوینی!
البته که بود ولی…
حاج حسین
به نظرم در جواب دکی یه خورده زیادی دافعه داشتی… اینها که هر چی بگی حرف تو کلشون نمیره. خدا میگه (اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما) جواب اینها همینه سلامه… من فکر کنم اگه خود امام الان زنده بشه و بیاد، هاشمی و نوچههاش بهش میگن تو افراطی هستی… آخرین نمونه؛ امروز سایت جماران از قول یه بابایی نوشته بود؛ “امام مخالف حضور بانوان در ورزشگاهها نبود!”
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
🙂 اتفاقا من هم به ایشون «سلام» دادم منتهای مراتب «پینگپنگی»!
نیست خیلی وقت بود با دکتر، راکت به دست نشده بودیم…
فی حد ذاته متن خوبی بود.
همالان خوندم! حال داد.
ـــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
کوفت! 🙂
الحمدلله… الحمدلله یک ماه رمضان دیگه رو هم دیدیم…
http://meysammotiee.ir/files/other/doa/DoaAboHamze-1393%5B06%5D.mp3
“مجنون” عزیز رو هم از یاد نبریم…
امیدوارم فردای قیامت، شرمنده شهدا نباشیم…
خدانکنه! این چه حرفیه میزنی؟
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940327001579
فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، بر اهالی قطعه مبارک.
دوستان! ما رو هم در دعاهاتون یاد کنید.
یاد مجنون عزیز هم گرامی.
دوباره شبهای مسجد ارک از راه رسید.
خدا رو شکر.
در ضمن داداشمون، رمان نویس قهاریه.
حیف که تنبله!
اعلیحضرت!
گفت: بعد از حماسه حضور عظیم و کمنظیر مردم در تشییع پیکر پاک ۲۷۰ شهید غواص و گمنام، بعضیها که متاسفانه برخی کرسیهای مسئولیت را هم در اختیار دارند به جای افتخار و قدردانی از مردم، اعتراض کردهاند که چرا مراسم تشییع به «میتینگ سیاسی» تبدیل شده بود؟!
گفتم: چرا؟! چطور مگر؟!
گفت: نوشتهاند و گفتهاند که چرا در این مراسم شعارهایی نظیر «مرگبرآمریکا»، «هیهات مناالذله» و «نه سازش، نه تسلیم» و… سر داده شده است؟!
گفتم: مگر این عده طرفدار «ذلت» و «تسلیم در مقابل دشمن» و در یک کلمه پادوی آمریکا هستند؟!
گفت: معلوم نیست چرا این شعارها را به خود گرفتهاند؟! یعنی مردم و شهدا را نمیشناختند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! میگویند شعبان بیمخ وارد ساواک شد و دید ساواکیها یک جوان دانشجوی مسلمان را به باد کتک گرفتهاند. پرسید؛ مگر چه کرده؟ گفتند؛ از خودش بپرس. و جوان دانشجو گفت؛ جناب شعبون، من فقط یک اعلامیه پخش کردم. شعبان بیمخ پرسید؛ علیه چه کسی؟ و جوان گفت؛ علیه کسی که آدم میکشد، اموال مردم را غارت میکند، برای آمریکا نوکری میکند و… شعبان بیمخ با عصبانیت رو به ساواکیها کرد و گفت؛ بزنید لت و پارش کنید، فلان فلان شده اعلیحضرت خودمان را میگوید!
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
با حاج حسین هماهنگ بودم امروز! 😉
خفاشان کور، طلوع نور از دل هور را نمیبینند و به امید پایداری شب، در صدد اطفای نورند! زهی خیال باطل! هرم هور در کنار گرمای وجود جمهور، خاموش شدنی نیست.
آنان که به تکه نان کپک زده و قطره آب مرداب کدخدا، فقیرند؛ لابد آنقدر ذلیل و حقیرند که شعار “هیهات مناالذله” شامل حالشان بشود…
و اندیشههای منافق، همچنان مضحکانه بر افکار پریشان خود میرقصند و بر بیعقلی خویش میخندند!
چرا کسی جواب نداد؟
.؛
شهدا تو معراج هستن. برای انجام آزمایشات، شناسایی و…
اما اینکه اجازه ورود به عموم داده میشه، بعید میدونم!
یه جواب شیک و مجلسی. به قول خودتون؛ پینگ پنگی!
یه فورهند، دو تا بک هند…
سه هیچ. ای ول!
🙂
ــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
الان داری میخندی… اما با این کامنتت همالان اشک من رو درآوردی!
http://www.ghadiany.ir/1394/23453/comment-page-1#comment-174881
ممنون
“هان ای دشمن!”
جنگ پیروزی داره، شکست اما عیب داره! اصلا؛
“اسم این را شکست نگذارید! ما در صدر اسلام هم از این عدم موفقیتها، در جنگها زیاد داشتهایم. این شکست نیست، عدم موفقیت است.”
«امام خمینی»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
که البته با دم مسیحایی همین امام و همین حضرت آقا، همین «عدم موفقیت» هم مبدل شد به همین «فتحالفتوح باشکوه».
آقای قدیانی!
از شهدا دم میزنید در حالی که فرمانده شهدا (آیتالله هاشمی) زنده است ولی فتنهگرش میخوانید!
ـــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
ببین دکتر! من کلا ی اخلاق بدی که دارم اینه…
پهن هم بار جانباز پای رکاب حضرت ابوتراب نمیکنم، اگه اسمش «شمر» باشه!!
البته چون در مثل، مناقشه نیست، من این رو گفتم و الا بازم همین رو میگفتم!!
در ضمن «فرمانده شهدا» اونیه که شهدا هم بهش بگن «فرمانده»!!
برای درک مطلب، مثالی میزنم؛
الان مثلا همین شهید زنده و حی و حاضر قاسم سلیمانی به آقای هاشمی فرمانده میگه؟؟!!
نمیگه که، میگه؟؟!!
سردار اما به «حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای، نائب بر حق امام زمان» میگن «فرمانده» اونم «فرمانده کل قوا».
حالا اینجا رو نگاه! یعنی یه «فورهند» میخوام بهت بزنم حال کنیها!!
دیشب نه پریشب نه پسونپریشب خواب «ابوی شهید» رو دیدم که به آیتالله بابای جونیور داشت میگفت؛ «درمانده» به جای «فرمانده»! 🙂
بالاخره ی خوابایی آقای رفسنجانی میبینن، ی خوابایی هم ما برای ایشون میبینیم!
شما دکتر خودمی! باهات صفا میکنم…
باش!
تازه داداش؛
نگفتم این خانواده چه سختیها و رنجهایی تو این سالها متحمل شدند بعد فوت پدرشون… و نگفتم که دختر کوچک این خواهر شهید، که کلاس چهارمه دیابت نوع آ داره… و نگفتم که چهار ساله که سه خیابون با خونهی ما فاصله داشتند و من بیخبر از همه جا نمیدونستم!! یه آپارتمان اجارهای نقلی…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
تو هم برای خودت سرگذشتی داشتیها! 🙂
مرگ بر آمریکــــــــــــــــ «اوباما» ـــــــــا
تصمیم داشتم اگه غلط هم داشت، نگیرم، تا ملا لغتی نباشم! 🙁
اما غلط نداشت!! 🙂
http://8pic.ir/images/sn1r111096h6prtcn84a.jpg
http://8pic.ir/images/9wk0xa382rvsa70tunxh.jpg
شما هم اهل خواب دیدن شدید؟؟!!
دخترم میگه؛
بابا هر چی از فیلمهای هندی بدت میاد، دقیقا خودت امروز شدی فیلم هندی!!
این آخری که گفتین، بیشتر شبیه slam dunk بود تا فورهند! 🙂
خدایی دوست داشتم تا خود صبح، با اینکه شما دکتری، من بیسواد، معالجهتون کنم که ظاهرا سعادت نداشتین بیشتر از این!… شما دکتر خودمی! باهات صفا میکنم!
ایشون دکترند، شما معالجه می کنید؟ تخصصتان را رو کنید، مریض بازم هست!
چشم انتظار!
مبارکه. چه سرگذشت جالبی.
افطاریهای امسال، شیرینتره.
صبا!
ببین غلط نمیگیری، سر درد هم نمیگیری!
دُکی جون!
منم یه «هوک چپ» برات دیدم، سر فرصت تعریف میکنم!
شب اول ماه رمضونه، خدا همه رو در این ماه، ببخشه و بیامرزه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
دیشب بازی ایتالیا و کرواسی، با دیدن «اندرهآ پیرلو» یاد اون حرفی افتادم که گفتی شبیه اون افرادی هستش که دم در هیات، چای میدن دست خلقالله!
یعنی از خنده رودهبر شدم! عالی بود تشبیهت… 🙂
مبارک باشد بر اهالی قطعه، حلول ماه مبارک رمضان آنهم در فضای عطر آگین هبوط شهدا.
عاجزانه التماس دعا دارم.
راستی من از شروع مذاکرات «مرگ بر آمریکا» هستم! 🙂
آرام آرام عجلوا بالصلاة…
یا ستار العیوب…
الهی العفو…
ــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
بچهها! این چند وقت، تقریبا پا به پای شما در صفحه کامنتها، فعال بودم!
گاهی منباب مشورت به من توصیه میکنن دوستان یا اساتید که جواب کامنتها را -له یا علیه- ندهم و… در همان متن، حرفم را بزنم. یعنی کمی سنگینتر باشم مثلا! یعنی که یعنی! من اما دوست دارم فضای قطعه صمیمی باشه و گرم، فلذا خیلی در بند این ملاحظات نیستم! دارین میبینین ماههاست که دارم مکرر در مکرر با شما همسخن و همحرف میشم. این در حالی است که قبلنا بعضا ۴۰ روز تا ۲ ماه، میشد هیچ جوابی به هیچ کامنتی نمیدادم. فیالحال اما بهتره بعد از این پست، و بعد از ماهها معاشرت کامنتی با شما عزیزان، دوباره برای چند ماه، وارد نشوم در فضای کامنتها و بگومگوها… و قناعت کنم به حرف زدن در همان مطالب پست؛ چه حالا با شما، چه با دوستان مخالف. ایضا قناعت کنم فقط و فقط به خواندن کامنتهایتان، بدون شرکت در مباحث. بنای بر همین مسئله، نیز خلوتی که دوست دارم در ماه مبارک داشته باشم، اگر اجازه بدین ی چند وقتی، هیچ حضوری در کامنتها و جواب دادنها نداشته باشم. منظورم از پست بعدی وبلاگ هستش. در این پست و الباقی کامنتهایش، باز هم مجبور به تحمل من خواهید بود! 🙂 حال که این تصمیم را برای چند وقتی مد نظر دارم، دوست دارم نکتهای بگویم؛
من با هیچ سررسیدی، اندازه سررسید نوستالژیک، حرفهای، درسآموز، قدیمی، دیرباز، دقیق و عمیق «آستان قدس رضوی» حال نمیکنم. برای یکی مثل من، خیلی کارگشا و مفید هستش… و اما در سررسید امسال آستان قدس، صفحه مورخ ۲۹ خرداد که جمعه باشه، از قول امام راحل، خطاب به حاجاحمدآقا، این نصیحت آمده؛
«فرزندم! با قرآن، این کتاب بزرگ معرفت آشنا شو، اگر چه با قرائت آن… و راهی از آن به سوی محبوب باز کن و تصور نکن که قرائت بدون معرفت، اثری ندارد که این وسوسه شیطان است».
.
.
.
در آستانه ماه مبارک، دیدم تذکر و نکته جالبی بود که با شما هم بد نیست در میان بگذارم. ولو روزی یک آیه، یک صفحه، حتما در این ماه ضیافت، «قرآن» را بخوانید.
.
.
.
علیایحال اگه در عرض این چند ماه، با کامنتهایم یا جوابهایم به کامنتها، دوستی رو آزرده خاطر کردم یا حرف خارج از حق گفتم، طلب عذر دارم. انشاءالله همه ما عاقبتمان ختم به خیر شهادت شود… که جز این باشد، حقا که بازنده خواهیم بود.
اول رمضان
امساک ۱ و ۵۲ دقیقه
اذان صبح ۲ و ۲ دقیقه
اذان مغرب ۱۰ و ۲ دقیقة
اما
ما روزهدارها همه یاد لب توایم
اى تشنهلبتر از همه عالم “حسین”
«دعای روز اول ماه مبارک رمضان»
بسم الله الرحمن الرحیم. اللهمَّ اجعل صِیامی فیهِ صِیامَ الصائِمین، وَ قِیامی فیهِ قِیامَ القائِمین، وَ نَبِّهنی فیهِ عَن نَومَةِ الغافِلین، وَ هَب لی جُرمی فیهِ یا اِلهَ العالَمین، وَاعفُ عَنّی یا عافِیاً عَنِ المُجرِمین.
خدایا! روزه مرا در این روز مانند روزه داران حقیقی که مقبول توست قرار بده، و اقامه نمازم را مانند نمازگزاران واقعی مقرر فرما، و مرا از خواب غافلان “از یاد تو” هوشیار و بیدار ساز و هم در این روز جرم و گناهم را ببخش ای خدای عالمیان و از زشتیهایم عفو فرما ای عفو کننده از گنهکاران.
این “دلواپس” هم قراره انشاءالله مثل “نی ساندیس”، چشم خودشون رو دربیاره؟ 😉
متن رو با عجله نوشته بودید؟؟
ــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
چطور؟ خیلی بده؟
تا دیروز گوجه را هم سیاسی میکردند؛ امروز شهدا را غیر سیاسی میخواهند!
اگر شهدا «عند ربهم یرزقون» هستند -که هستند- پس آب هم به ما تشنگان خواهند رساند؛ بدون نیاز به کدخدا!
تا خدا هست، کدخدا کیلیویی چند است؟؟
به به! چه متنی. حرف دل ما
هر چی بیشتر اعتراض میکنند ما بیشتر کیف میکنیم. احسنت به این ملت که جوری سیلی رو میزنه که برق از چشم صغیر و کبیری که مقابل جمهور هستند هم زمان میپره. این برکت این نظام هست که توش لبو فروش میتونه به اون که ادعای کلید داری مملکت رو داره، سیلی آبدار بزنه. از اونها که جاش میمونه. جاش ماند. ماندگار شد.
میدونید که شما از شهدا نیستید و شهدا از شما… که حتی تو مراسم تشییع شهدا هم مثل همه زمانهای تعیین کننده و سرنوشت ساز کشور غایبید.
عجب پاسخهایی به دکتر دادید. چقدر خندیدم سر صبحی. یعنی خدا این دکتر رو از ما نگیرد!
حاجی! خدا قوت…
آمدن شهدای غواص با دست بسته اما سرفراز!
تشییع با شکوه و معنیدار جمهور قبل از ماه مبارک رمضان!
پیام پر مغز حضرت ماه!
و…
دولت “ت د ب ی ر” عینک دودی به چشمزده و حتی هدفون در گوشش است که نه میشنود و نه میبیند پیام شهدای جمهور، امام جمهور و خود جمهور را؟
باز جای شکرش باقی است که تفحص شهدا را به تحریم گره نمیزنند!
دکتر؛
همون فرمانده نفوذى هنوز هم داره گراى ملت رو به دشمن مى ده ولى بیشرمانه و آشکار!
“تحریمها پدر ملت رو در آورده !”
آخه کدوم خائن بیشرمى، در مقابله و مذاکره با دشمن میگه؛ “علیلیم ذلیلیم”؟!
اگه لایق باشم، به نیابت از همهی بچههای قطعه، پابوس امام رئوف (ع) خواهم بود انشاالله.
مرگ بر خاندان آلفتنه…
http://jahannews.com/vdcefv8ezjh8wni.b9bj.html
نه!
بد نیست داداش!
خواستم ببینم حس ششمم غلط میکنه!!
در یک مدت اخیر مرتب گفته شد این شهدا پیامی آوردهاند! خب تا اینجا حرفی نیست ولی پیام چه بود؟
در رسانهها مستقیم و غیر مستقیم مشخص شد پیام آورده شده شهدا چیست!!
اما سوال اصلی من این است؛
چرا شهدا فقط درباره مذاکرات هستهای پیام آوردهاند؟؟ مثلا هیچ کدام از این ۱۷۵ شهید درباره احمدینژاد که امروز بالای جایگاه بود و دست تکان میداد نظری ندارند؟؟
ـــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
اولا بردن رئیس جمهور قبل در جایگاه مراسم، حقا که کار نابخردانه و غلطی بود. در این باره با شما همعقیدهام.
ثانیا ما وقتی میگوییم پیام این شهدا مقاومت حتی با دستان بسته است، صدور یک پیام کلی و در عین حال کاملا روشن و واضح است که با راه و آرمان این شهدا نیز انطباق آشکاری دارد. حال ممکن است مخاطب این پیام، خود من نوعی هم باشم! بلکه در کار خودم یعنی نویسندگی، مراقب باشم که این پیام را لگدمال نکنم! فلذا مخاطب پیام شهدا، همه هستند، حتی خود شما، در کاری که مشغول انجام آن هستید.
ثالثا گناه ما چیست که وقتی «هیهات منا الذلة» سرمیدهیم، بعضیها به خود میگیرند؟؟!!
رابعا امیدوارم به یمن قدوم همین شهدا و البته لطف و عنایت حضرت احدیت، همه ما عاقبت به خیر شویم.
در ماهی که نفس کشیدن و خوابیدن روزه دار عبادته، انشاءالله دعا در حق سایر بندگان خدا هم، به اجابت مقرون…
دوستان؛ همدیگه رو از دعای خیر فراموش نکنیم.
چرا نابخردانه بود؟
من شنیدم سردار باقرزاده بردش بالای تریبون!
ــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
اون جایگاهی که احمدینژاد رو باید ببرن، جایگاه مراسم جریان انحرافی و افرادی از قبیل بقایی و مشایی است، نه مشایعت پیکر شهدا!
مومن از ی سوراخ، چند بار باید گزیده بشه؟
هان؟!
انگار ما به تدریج داریم میشیم مشتری جناب دکتر! 😀
جناب دکتر! این حاج آقا خاطرهتون چطور فرمانده جنگی بوده که تاریخ عملیات های کربلای چهار و پنج را هم نمیدونه؟!
بیان خاطرات و خوابهای حاج آقایی که الان دیگه استوانه نیست هم همینطوریه؟!
حقیر که توفیق حضور در هر دو عملیات را داشتم تا آنجایی که ذهنم یاری می کنه، عملیات کربلای چهار را در سوم دی ماه ۶۵ و عملیات کربلای پنج را در ۱۹ دی ماه ۶۵ انجام دادیم.
جناب فرمانده جنگ!!! در اطلاعیهشون فرمودند اسفند ۶۵ و فروردین ۶۶! 😀
جناب دکتر! لطفا این فرمانده جنگ را لطفا ویزیت بفرمایید در رابطه با ابتلا به آلزایمر! راه دوری نمیره… 😀
“مومن از یه سوراخ، چند بار باید گزیده بشه؟”
واقعا چند بار؟
گریهام میگیره به خدا!
خدایا! به همه ما عقل و بصیرت عنایت بفرما…
نه این که در نظر عدهای شهدا خیلی اتفاقی به شهادت رسیدند و هیچ آرمان و هدف خاصی نداشتند…
نه این که شعار “مرگ بر آمریکا” یک شعار واحد در اکثر وصیتنامه های شهدا نبوده…
بهشون برخورده و جیغ بنفش سر دادهاند که چرا در تشییع پیکرهای پاک شهدا، جمهور شعار “مرگ بر آمریکا” و “هیهات منا الذلة”سر دادهاند؟!!!
لابد توقع داشتند نوای به حق شرف “لا اله الا الله” را بشنوند!
آقا این سیستم خرس قطبی چیه؟
شش ماه جواب بدی، شش ماه جواب ندی!
تازه موتور قطعه داشت پس از مدتها گرم میشدا…
بعدشم یک سری چیزها رو فقط تو کامنتها میتونی بنویسی.
مثلا “آدم وقتی پیر میشه…” رو چجوری میخوای بیاری تو متن اصلی؟!
هر چند که خیلی زود حذفش کردی!!
حالا باز پا میشدی کل ماه رمضون رو تو بیابونهای قم، شب زندهداری می کردی، یه چیزی.
الان که پیش مایی، دو دره بازی ممنوع!
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
هم جمله آخر کامنت بالا خندهدار بود، هم کل کامنت جنابعالی! 🙂
لیکن گاهی… یعنی هر از چند گاهی که توی کامنتها نباشم، هم برای خودم بهتره، هم برای شما.
جدی میگم این رو… و بر اساس تجربه.
خیلی هم حالا موضوع مهمی نیست، چرا که در این مدت مد نظر، انشاءالله هم متن خواهم گذاشت، هم کامنتهایتان را با دقت خواهم خواند، هم احیانا اصلاحی و ویرایشی… یعنی حضورم کاملا ملموس است!
قاصدک منتظر؛
آخرش را خیلی قشنگ گفتید! آفرین!
دوستان محترم؛
از عمر وبلاگ تقریبا ۶ ساله داره میگذره… زمان کمی نیست!
و در این مدت، اینقدر داداش حسین را شناختهایم که تصمیمهای مربوط به قطعه مقدس ۲۶ را درست و اصولی میگیرن!
گوریل انگوری یا بیگلی بیگلی؟! کدامیک؟! 🙂
http://jahannews.com/vdchw6nki23nimd.tft2.html
امیدواریم به همین زودی نوای به حق شرف لا اله الا الله رو از سد لتیان بشنویم!!
خب من دوستشون دارم
چنانچه آقای مصباح و شریعتمداری و این طیف انقلابیها رو دوست دارم
به نظرم اگر انقلابیون متحد باشن بهتره
که اونم نیاز به یه بهشتی داره
تصمیم که درست و اصولیه!
اما به شرطی که قول بدهید با “سید احمد” هم حرف نزنید!
نظرت چیه سید؟!
پولاریزه بودن مراسم تشییع شهدا حاصل عدم پاسخگویی و توهینهای دو ساله است:
http://www.rooznevesht.net/archives/1906
ــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
تحلیل خوبی بود آنهم از حیث جامعهشناسانه…
ای خدا! ای فلک!
دوستان هنوز درگیر احمدی نژادند!!
بابا احمدی نژاد اگه میخواست گلی بزنه به سر مردم که همون ۸ سال زده بود!!
آقا رسما تو روی بزرگان ایستاد، دوستان خواب بودند؟! همین برای کنار گذاشتن احمدی نژاد کافی نیست؟!
دور و برش رو هم که ببینید چه گندی زدند!!
تو اقتصاد و قطع وابستگی به نفت نمیتونست تو این ۸ سال قدمی برای اقتصاد مقاومتی برداره، که الان گیر ۴ تا تحریم نباشیم؟!
فقط مصاحبه خانم دستجردی کافیه که بدونیم احمدی نژاد پر!!!
من کلا میخوام بدونم اصلا ایشون تایید صلاحیت میشه؟؟!!
امام خمینی:
عزادارى کردن براى شهیدى که همه چیز را در راه اسلام داد، یک مسئله سیاسى است؛ یک مسئلهاى است که در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد.
۱۴ آبان ۱۳۵۹
{صحیفه امام جلد ۱۳ صفحه ۳۲۷}
از داداش حسین تقاضا داریم فعلا دیگه پست جدیدی نذارن!!!
چرا؟!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
چون قراره از پست جدید به کامنتها پاسخ ندهند و فقط بخونند!! 🙂
نتیجه:
وقتی پست جدیدی نباشه، پاسخ به کامنتها برقراره! البته با علم به اینکه مبصر محترم کاملا درست فرمودند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
🙂 اتفاقا فعلا سوژه خاصی برای نوشتن ندارم، فلذا هستیم حالا… تا متن جدید!
خدا رحمت کنه “مجنون” را!
کسی چه میداند رمضان دیگر را میبیند یا نه؟
اولین روزه رمضان امسالتان قبول درگاه حق!
خدایا!
امشب شب اول است و ما پایمان را داخل خانهات گذاشتهایم، مهمانت هم هستیم.
همین دم در بیا دستمان را بگیر و کار را تمام کن، نگذار تا آخر ماه طول بکشد…
حاج آقا مجتبی
یک عمر اگر روزه بگیریم و بگیرید و بگیرند
همتا نشود با عطش خشک دهان علی اصغر…
روزههاتون قبول. مخصوصا اونهایی که تو شهرهای گرم هستند.
التماس دعا
انشاءالله در همین ماه رمضان، آمار بازدیدمان به ۴ میلیون میرسد!
عشق است قطعه ۲۶
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
.
.
.
تاج معراج، همین شهدا هستند بلاشک…
باید هم نام خیابان معراج «بهشت» باشد، باید هم!
سلام
عالی بود حسین جان
مطلبی هم اینجا با عنوان «دستان بسته و حلقوم پر از خاک» درباره تفاوت سیاست امام و هیئت عقلا و جناب استوانه!
http://sahamkhabar.persianblog.ir/post/174/
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
این هم متن دلی و خوبی بود. واقعا اگر شهدای غریب ما، به جای جبهه جنوب، رهسپار دیار غرب شده بودند، الان آقایان غربزده، چیزی هم آیا برای معامله با دشمن داشتند؟؟!!
وقتی نویسنده، متن خود را دقیق و سنجیده مینویسد، لذت میبرم.
برای بار اول است که دوست دارم قطعه ۲۶ حالاحالاها به روز نشود!!!!
آقای قدیانی!
متنهای شما یک حلاوت دارد، جواب دادنهایتان به کامنتها حلاوت خاص خودش را…
اما فی حد ذاته (!) به تصمیم شما احترام میگذاریم!
و این را خوب میدانیم که چه به کامنتها جواب بدهید، چه ندهید؛
چیزی از خاکی بودن و صفای شما کم نمیشود…
کمتر جایی دیدم هنرمندی این همه وقت برای مخاطبش بگذارد…
واقعا «اینجا قطعهای از بهشت است… که سربند یا زهرا آنهم به رنگ سرخ، ضمیمه شده به رواننویس معروف و نوستالژیک رهبر عزیزمان… آنهم به رنگ آبی به شدت آسمانی… پس نه با قلم، که با خون باید نوشت!»
برقرار باشید جناب قدیانی…
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
ممنون از محبتتان… و دیگر آنکه چه قشنگ نوشتید!
در شب اول این ماه، پی ماه نرو
مه این ماه، شب نیمه آن میآید
ـــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
ا…«حسن»…ت!
این ولادت کریم اهل بیت، آنهم عدل در نیمه ماه رمضانالکریم، خودش حلاوتی دارد وصف ناشدنی…
ببین خداوند منان، «چقدر عزیز زهرا، حسن مجتبی» را دوست دارد که در نیمه ماه خودش، ولادت دومین امام ما را قرار داده…
در کدام متن بود که خطاب به کریم اهل بیت نوشتم؛
«تو آنقدر کریمی که «کربلا» را هم به «حسین» بخشیدی…»!
آفرین فرزندان من!
ببینیم تا کِی میتونید مانع آپ شدن قطعه ۲۶ بشید!
😉
تا حالا نگران آپ نشدن بودید، حالا نگران آپ شدنید!
روزگار چه بازیهایی داره! 🙂
خوبه برامون؛ قدر داداش رو بیشتر می دونیم!
آقای قدیانی
خبرها رو خوندید؟
داروی CELLCEPT مجددا در تهران نایاب شده
(در شهرستانها که از قبل هم نبود)
شرکت خارجی و مخصوصا بعضی بیماران هموفیلی و سرطانی جونشون وابسته به مصرف این دارو هست
بعضی دیگر داروها هم مثل زلودا و پگاسیس بسیار کمیاب و گران هست
حال به نظر شما راهکار مواجهه با این مشکل برای اونایی که عزیزانشون دارن میمیرن چیه؟
باید بهشون گفت؛ ببخشید داریم جلوی آمریکا مقاومت میکنیم؟
نظرتون چیه آقای قدیانی؟
ــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
بیعرضه بودن آقای روحانی و آقای ظریف در لغو تحریمها!
نظر من اینه!
حضرت آقا که راه رو باز کردن بلکه این جماعت مدعی -که ادعا داشتن مذاکره مستقیم با خود آمریکا، لغو تحریم رو کاملا میسر و ممکنه میکنه- برن و تحریمها رو لغو کنن…
کردن؟! یا فقط ملت خودشون رو حواله کردن به جهنم؟؟!!
بنابراین من نظرم رو دادم؛ حالا دوست دارم نظر شما رو بشنوم دکتر!
کمتر دکتری دیده بودم که خودش بیشتر از بیمارانش، احتیاج به درمان داشته باشه!!
شما مثل ماشینی میمونی که هر از چندی باید بره روی چال! 🙂
اتفاقا مکانیک خوبی هستم این مواقع!
بیا پیش خودم… غمت نباشه!
دلواپس هم نباش…
دارویی که اسم بردی، گیر تحریم نیست، بلکه گیر بیتدبیری هستش!
اونچه داره مانع لغو تحریم میشه، شعار ملت زیر تابوت شهدا نیست؛
بیعرضه بودن آقایان روحانی و ظریفه…
دکتر!
چند ماه پیش، جلسهای داشتم با آقای لاریجانی…
«جواد»شون البته!
ایشون، اونجا جمله جالبی به من گفت، با اونکه میدونی خیلی هم اهل سخن گفتن علیه دولت نیست!
جمله جواد لاریجانی این بود؛
«خوب شد این روحانی و ظریف هم اومدن سرکار، بلکه ملت بفهمن اینها هم اون پخی نیستن که ادعاش رو داشتن!»
الان ملت این رو فهمیده…
#تحریمیم! میفهمی؟
اینکه «آمار روحانی» درباره اقتصاد حتی صدای روزنامههای دوم خردادی رو هم درآورده، تقصیر چیست؟!
تحریم؟! شعار «مرگ بر آمریکا»؟!
نه عزیز من! تقصیر دروغگو بودن رئیس دولت مدعی راستگویی هستش…
ماشین شما فیالحال نیاز مبرم داره بلکه بره روی چال!!
شما دکتر هستی!
از این داروی CELLCEPT، مهمتر و حیاتیتر، اختراع آمپولی است که بزنی در فلان جای آقایان، بلکه گشاد گشاد راه رفتنشان درمانی شود عاقبت!
آره عزیز من! مشکل، بیش از آنکه از تنگنای تحریم باشد، از آن چیزی است که من ادب میکنم و صرف نظر میکنم از بیانش…
حالا دوست دارم نظر شما رو بشنوم!
نیمه ماه خدا به دنیا آمدی تو و این یعنی خدا عاشق “حسن” است. تو ای متولد ماه خدا، سید جوانان اهل بهشتی و فاطمی ترین امام ما. پدرت در خانه خدا به دنیا آمد و مادرت کوثر بود و برادرت خون خداست و تو ای خون دل خدا، خوش آمدی به کوچه بنی هاشم. ای اولین پسر فاطمه! چشم محمد روشن. در بزرگی ات همین بس که سالها امام عباس بوده ای. علمدار شجاعت را از تو آموخته است ای حسن. تو مظهر جلال خدا بودی در جمل. تو عمار خدایی. نه، تو با معاویه صلح نکردی، سر دشمن را با پنبه بریدی. چشم تاریخ آنقدر سو نداشت که شمشیر تو را ببیند. در بزرگی تو همین بس که علی را “ابالحسن” می خوانند. ما اگر زیاد “حسین” می گوییم به خاطر “حا” و “سین” و “نون” توست. هر یا حسین ما همان یا حسن است. مادری ترین امام ما حسن است. اشبه الناس به حیدر کرار حسن است. چه خوب پدری بودی برای قاسم و عبدالله. تشنه شهادت بودند شیربچه هایت. نه، تو امام صلح نیستی. حسین و عباس در مکتب تو مبارزه آموختند. تو در کربلای جمل یادشان دادی چگونه باید با دشمن جنگید. تو آنقدر کریمی که کربلا را هم به حسین بخشیدی و علم را به علمدار. تو عصای دست ام البنین بودی، بعد از علی. چه رازی است که مزار تو نیز در بقیع است؟ آری، تو آنقدر کریمی که کربلا را هم به حسین بخشیدی و ۲ ابن الحسن را.
http://www.ghadiany.ir/1389/1469
دکتر!
حسین قدیانی با جان کری مذاکره نمیکنهها!
اون اسمش ظریفه…
#تحریمیم! میفهمی؟
آقا این مشکلی که نام بردید، ژنیه!
یعنی با عرض معذرت از کارگر تا مدیر، اکثرا دچار این مشکل هستن.
شما یه نگاه به آثار باستانی ما بنداز.
٩٠ درصدش کوزه و کاسه هست. یعنی اجداد ما فکر کردن ببینن در حالت نشسته، چه کاری میشه انجام داد!
فقط در یک مقطع هشت ساله، این ژن، موقتا غیر فعال شد، که بعدش دوباره و با قدرت بیشتری فعال شده!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
🙂 آی دلم…
تو محشری پسر! ۲۰!
اررررااااددددت 🙂
دکتر!
درباره روحانی بیشتر جوک ساخته شده تا ملانصرالدین!
آخه… #تحریمیم! میفهمی؟
اگه پیادهروی ظریف و جان کری نتونسته تحریم همین دارویی که اسم بردی رو لغو کنه، گناه «مگر بر آمریکا» چیست؟!
واقعا عجیبه!
میگفتند ما اگه با آمریکا حرف بزنیم، همه تحریمها رفع میشه!
الان دو ساله دارن با شیطان مذاکره میکنن ولی دریغ از یه دونه تحریم که لغو بشه.
تازه ما بدهکارشون شدیم.
جدیدا میگن قراره همه چی رو تعطیل کنیم و آبمیوهگیری بزنیم، تازه شاید ۱۵ درصد تحریمها معلق بشه.
من دیگه واقعا حرفی ندارم!
در ضمن با جمله جواد لاریجانی خیلی حال کردیم.
حیف که یه عده سرشون زیر برفه!
http://www.wisgoon.com/pin/6559763/
اینجا فقط میشه گفت: 😐
در ضمن روحانی دیگه شورش رو در آورده…
قبلنا افطار ساعت ۷ بود!
فکر کنم به خاطر تحریمه…
#تحریمیم! میفهمی؟
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجلفرجهم…
http://opload.ir/im/3m94/41c6e8d7ac051.jpg
از قدیم گفتن؛
“خودچاله” را تدبیر نیست!! 🙂
به نظر من اونقدری که کار پدر استدلال ایران! یعنی نوبخت تو این دولت سخت هست، نه شخص شیخ و نه ظریفالممالک، اونقدر سختی نمی کشند!! آخه کی اینقدر تمیز و مرتب می تونه گندکاری اطرافیانش رو با جدیدترین متد علمی ماله کشی کنه؟! نه، کی واقعا؟!
http://8pic.ir/images/beu2k1nbzwgf93weiqbu.jpg
“گریزان از همه دنیا خودم را یافتم اینجا
خودم را با بدیهایم کنارت ای همه خوبی”
برقعی
دوستانی که اهل تلاوت قرآن بصورت حرفه ای هستند، حتما فیلم سخنان و سفارشات دیروز آقا رو ببینند. خیلی جالب بود…
«دعای روز دوم ماه مبارک رمضان»
بسم الله الرحمن الرحیم. اَللّـهُمَّ قَرِّبْنى فیهِ اِلى مَرْضاتِکَ، وَجَنِّبْنى فیهِ مِنْ سَخَطِکَ وَنَقِماتِکَ، وَوَفِّقْنى فیهِ لِقِرآئِةِ ایاتِکَ، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
خدایا! نزدیک کن مرا در این ماه به سوی خوشنودیت، و برکنارم دار در آن از خشم و انتقامت، و توفیق ده مرا در آن برای خواندن آیات قرآن به رحمت خودت ای مهربانترین مهربانان.
فقط تعدادی از اتومبیلها و کالاهای لوکس را وارد نمی کردند و بجای آن داروی کمیاب را وارد میکردند. اگر میخواستند حتما راهی پیدا میشد برایش. راهش خیلی سخت نیست.
اولا اجناس قاچاق از بسترهای قانونی حاکی از آن است که آقایان این کارهاند.
ثانیا سال ۶۴ و ۶۵ تعداد زیادی موتور قایق تندرو به جای کتاب به ایران ارسال شد. آن بچهها خیلیهاشان هنوز زندهاند.
واقعا چطور است که ماشین لوکس را بلدند قاچاق کنند، لیکن داروی کمیاب را نه؟!
بگذریم که بجز قاچاق هم اگر بخواهند حتما راهی پیدا میشود…
«مرگ بر آمریکا» را به خود میگیرند، چون آمریکایی هستند دیگه!
تعجبی که نداره… آقای قدیانی!
آقای قدیانی!
مذاکرات در حال جریان است
تمام نشده
شکست نخورده
اما خب احتمال شکستش هم وجود داره
من هم موافقم توافق نشود مذاکرات شکست بخورد دولت حسن روحانی و شاید طبقه متوسط و تغییرخواه ایران به بنبست و انتهای راه میرسند
اما آیا اوباما و حزب دموکرات هم توان پرداخت هزینه شکست مذاکرات رو دارند؟؟
بعید میدونم
اونها تمام کارتهاشون رو بازی کردند…
No ways to die for anyone
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
جدای از بگومگوهای دوستانه، من و ما هم برای موفقیت تیم مذاکره دعا میکنیم بلکه بتوانند تحریمها را لغو کنند اما بر فرض نشد!
حتم دارم حتی آن روز هم باز راهی به رهایی هست…
مومن هرگز به بنبست نمیرسه…
ما در تمام طول دفاع مقدس، هم در تحریم غرب بودیم، هم در تحریم شرق…
اما یک وجب از خاک پاک وطن را به اجنبی ندادیم.
فلذا باز هم میتوانیم… منتهای مراتب اگر ایمان به ۲ مهم داشته باشیم؛
یک: الله و صدق وعدهاش.
دو: عزم و اراده ملت.
فرازی از دعای افتتاح:
“اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ أَمْرِکَ الْقَائِمِ الْمُؤَمَّلِ وَ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَرِ وَ حُفَّهُ بِمَلائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ وَ أَیِّدْهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ…”.
.
.
.
“اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَعْدَ اللَّهِ الَّذى ضَمِنَهُ…”.
دل من در سحر مسجد ارک است هنوز…
به ابو حمزه منصور؛ الهی العفو…
هنوزم حاجی میری داداش؟
ما رو هم به دعاهااااا!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
به نسبت قبل خیلی کمتر میرم اما میرم!
خبرگزاری فارس
نماینده مردم رباط کریم در مجلس:
“۷۰ درصد قاچاق از مرزهای قانونی صورت میگیرد… روند فعلی واردات با اقتصاد مقاومتی مغایرت دارد… دولتمردان گوش شنوا ندارند!”
پینوشت:
۱- روحانی مچکریممممممم!
۲- # تحریمیم! میفهمی؟
سعید حدادیان در دومین شب مهدیه امام حسن مجتبی:
“آقای هاشمی! شما باید این تابوتها را روی دوش میگرفتید… امامی که ۳۰۰ هزار شهید دارد را نمیتوانید تحریف کنید!”
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940329000011
حاج سعید حدادیان؛
احسنت!
رفقا
اگه میخواهید حسین قدیانی بیشتر کامنت جواب بده، به “دکتر” و “اسلامی ایرانی” توصیه کنید بیشتر کامنت بدن! 🙂
ــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
عجب! ما اینجا همه بچهها رو دوست داریم…
اما خدایی هنوز در کف «کاسه و کوزه» دوست خوبمان «اسلامی ایرانی» هستم! 🙂
لاکردار، نبوغ عجیبی داره در طنز نوشتن!
بلااستثناء همه کامنتهاش به حیث طنز، قوی بلکه عالی هستند…
حیف که مثل اجدادش (!) تنبله!!
بچهها هم اینجا، همه، شما رو دوست دارند! حتی همین رضا ۲ و دکتر! 🙂
ـــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
لطف دارند بچهها. حالا درست یادم نیست “دکتر” بود یا “رضا ۲” که باری برایم کامنت خصوصی و از قضا مطولی گذاشته بودند که ما در میان این همه وبلاگ و سایت و خبرگزاری و چه و چه که با دولت اعتدال، زاویه دارند، تنها و تنها به اینجا میآییم چرا که… بگذریم! البته وبلاگ به جز این ۲ بزرگوار، باز هم «مخاطب مخالف» دارد اما گذری! و چند پست در میان!
هاشمی رفسنجانی ۱۶ مهر ۹۱:
«به هر حال در تولید نباید وضع کشور اینگونه باشد. این موضوع ربطی به تحریمها ندارد و این از جمله اموراتی است که مدیرها باید جوابگو باشند. تحریم چه تأثیری میخواهد روی کشاورزی بگذارد؟ شاید بگویند واردات سم و کود کم شده است، ولی این حرف زیبنده ایران نیست.»
هاشمی رفسنجانی ۲۶ خرداد ۹۴:
«عدهای حرفهای عجیب و غریب میزنند که ما میخواهیم خودمان به دانش دست پیدا کنیم و این در حالی است که تحریمها پدر مردم را در آورده است! اکثر مردمی که مزدبگیر هستند تحریمها استخوانهای آنها را خرد کرده است.»
جناب حسین خان!
اگه به این حرفها باشه، روحانی هم میگه “بیسواد” شما به خودتون میگیرید! میگه “بزدل” ایضا! میگه “بیشناسنامه” همینطور! و… قسعلیهذا!
واقعا حیف قلم شماست که بیست و چهار ساعت، خرج میشه برای سیاست، آنهم تنها و تنها زدن دولت!
اشتباه نکنید! من مدافع این دولت نیستم، همچنان که مدافع دولت قبل هم نبودم! این وسط فقط دلم برای قلم شما میسوزه و این استعدادی که دارین توی منجلاب سیاستزدگی هدرش میدین!
حیف نیست؟
الان هم آمدم وبلاگتان بلکه متنی درباره “ماه مبارک” بخوانم اما دیدم ظاهرا بدجوری گیر کردین در منجلاب سیاست…
درباره اون کامنت خصوصی “رضا ۲” یا “دکتر” فکر کنم از اون خصوصیهایی بود که عمومیاش کردین، چون من هم یه همچین چیزی یادمه!!
.
.
.
بچهها!
این “محسنی. ر” داره سوژه متن میدهها!!
مشکوکه!!!! 🙂
بیست و ششی؛
لابد نفوذیِ بچههای روزنامه است!
🙂
شبکه سه داره “چ” میذاره!
در راستای دادن سوژه؛
امروز وفات دکتر شریعتی است، پس فردا هم شهادت دکتر چمران! 😀
با یکی از رفقا در خصوص تحریم در حال صحبت بودیم که گفت؛
اصلا آقاجون، مال خودشه دوست داره به ما نده! چرا ما چشممون دنبال دست اوناست که بدن یا ندن؟ دوست ندارن بدن! عرضه داریم خودمون بسازیم! اینقدر هم منتکشی نکنیم و عزتمون رو به حراج نذاریم.
رهبر معظم انقلاب در روز سهشنبه ۵ خرداد ۹۴ در درس خارج خود به تفسیر «مفهوم مداهنه و سازش با دشمن» پرداختند. ایشان با بیان روایتی از امام رضا در این باره فرمودند:
عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا أَنَّهُ سُئِلَ مَا الْعَقْلُ؟ فَقَال التَّجَرُّعُ لِلْغُصَّةِ وَ مُدَاهَنَةُ الْأَعْدَاءِ وَ مُدَارَاةُ الْأَصْدِقَاءِ.
امام رضا در پاسخ به این سؤال که «عقل چیست؟» فرمودند: نشانه عقل سه چیز است؛
۱. فرو بردن غصّه (تحمل آن و افشا نکردن آن، که منافاتی با علاج جستن ندارد)
۲. مداهنه (نرمش و سازش) با دشمن
۳. مدارا با دوستان
رهبر انقلاب در توضیح قسمت دوم فرمودند که در قرآن داریم «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ» آنان دوست دارند که تو نرمش و سازش داشته باشی تا آنها هم نرمش و سازش داشته باشند.(۹ قلم)
اما این آیه در مقام ملامت نرمش و سازش است، حال چطور روایت را با این آیه جمع کنیم؟
در روایت، منظور اعدای شخصی است، مثلا یک مشکل همسایگی یا شغلی پیدا میکنیم، و کسی به خاطر اینگونه مسائل با ما دشمن میشود، در اینجا فرمودهاند مداهنه کنید. این مداهنه را کسی تعمیم ندهد به دشمنان فکری و دینی که با هویت شما مقابله میکنند. آیات قرآن اینجا خیلی روشن معین کرده است که با این دشمنان چگونه برخورد کنید. با دشمنی که دشمنی اصولی و مبنایی دارد ممنوع است دست دوستی بدهیم…
«تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَیْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیلِ» شما مخفیانه با آنها رابطه دوستى برقرار میکنید در حالى که من به آنچه پنهان یا آشکار میسازید از همه داناترم! و هر کس از شما چنین کارى کند، از راه راست گمراه شده است! (۱ ممتحنه)
آقا اینجوری میگین، آدم دست و دلش میلرزه موقع کامنت گذاشتن!
خوب بچهها؛
این چند وقت، تقریبا پا به پای شما در صفحه کامنتها، فعال بودم!
فلذا! بنده هم مدتی با داداش حسین میرم هالیدی.
خود تحویل گیری حاد! دُکی نسخه چی داری؟
یه نسخه میخوام نهایتا در حد ناصر خسرو.
اینطوری پیش بریم، هیچکی تو متن جدید کامنت نمیذاره!
🙂
جناب محسنی. ر؛
اولا: برای یه بچه مسلمون سیاست عین دیانت است. امام زمانمان هم انشاالله تشریف آوردن، قراره حکومت تشکیل بدن دیگه، چطوره پیشنهاد بدی آقا درگیر سیاست نشن! ها؟
ثانیا: ما داریم شعار “مرگ بر آمریکا” و “هیهات منا الذله” را یادآوری میکنیم که شاید خفتگان بیدار شوند (اگر خودشان را به خواب نزده باشند) و نیز یادآوری میکنیم؛ ما آحاد ملتیم که “هیهات منا الذله” میگوییم. اگر دقت کرده باشید مراسم تشییع شهدا نشان داد که آحاد ملتند که “هیهات منا الذله” میگویند؛ نه عدهای دلواپس. در حالیکه اونی که “بیسواد” و “بیشناسنامه” و بعضا کلمات توهینآمیز میگوید، خودش توضیح میدهد که منظورش چه کسانی هستند و مخاطبش کیست. به خود گرفتن اینجا معنا نداره…. ولی ما شعارهای اصلی اسلام و انقلاب را میگوییم، و نحوه بیان این دو هم کاملا متفاوت است و واقعا جای مقایسه کردن وجود ندارد.
چشم انتظار؛
الان دارید سوژه میدهید شما؟!
دوستان؛
دعا یادتون نره!
از بس دعا دعا کردم، یاد اون آقا “جواد” افتادم که یکی دو سال پیش همهاش التماس دعا داشتند…
دیدید دعا کردیم؛ رفت دیگه نیومد! 🙂
یادی از مرحوم رسول ملاقلیپور با نمایی از فیلم زیبای افق و سکانس غواصان:
http://www.seratnews.ir/files/fa/news/1394/3/29/189024_821.flv
ــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
به به! عجب لینکی…
«در این عشق چو مردید، همه روح پذیرید!»
واقعا عجب شعری گفته «ملای رومی»…
و عجب «افق» بلندی داشت «عمو رسول»…
که حقا در این سکانس، این شعر را «به موقع» گذاشت!
با زبون روزه “چ” دیدن، چقدر میچسبه!
مزه اشک هاش فرق میکنه!
واقعا از ته قلب میگم؛
به دور و بر که نگاه میکنم میبینم که از این قهرمانها الان هم کم نداریم، واسه همین دلمون قرصه!
خدایا! به حق این ماه عظمیت، به ما توانایی این رو بده بچه هامون رو اینچنین مردهایی تربیت کنیم واسه آینده اسلام و وطن!
خدایا! “آقا”مون رو حفظ کن!
دشمنان بدانند؛ خامنه ای، هنوز همان “عصا”ی خمینی را دارد!
(صلوات خدا بر ایشان)
شادی روح شهید چمران و شهدای غائله کردستان صلوات!
دم حاج سعید حدادیان گرم؛
البته فکر نکنم آقایانِ حامی آزادی بیان، بی تفاوت از کنار سخنان دیشب حاج سعید عبور کنند!
دیگه دم دمای غروبِ و همه بیحال.
من لقمه آخر سحری رو انقدر نزدیک اذان خوردم که:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ملائکه تقاضای ویدیو چک کردن!! 🙂
عاشق این دیالوگ ماندگار بابک حمیدیان (شهید اصغر وصالی) ام:
سرباز خمینی مرد شهادته؛ نه تسلیم…
والسلام!
شرمنده
درد و بلای این والیبالیستها بخوره توی سر… استغفرالله… همون دشمن!
دم بچههای تیم ملی والیبال گرم!
پیروزی در برابر آمریکا همیشه شیرین است!
مذاکره با آمریکا یعنی این؛
ایران ۳
آمریکا ۰
بزرگواران همه ارادت دارن به شهید چمران دیگه!
میدونید واکنش جالبشون در برابر تحریمها چی بوده؟
(فقط اینو بگم از خیلی وقت پیش که نظر این شهید رشید رو شنیدم، دیگه هر بنیبشری که تحریمها رو به آب خوردن ربط بده و خودشو به زمین و آسمون بکوبه، خود همون بنیبشر از چشمم میافته و بهش شک میکنم.)
اینم واکنش عاقلانه شهید چمران به تحریم ها از زبان برادرش:
روزی شهید چمران را در ساختمان نخستوزیری دیدم. به او گفتم:
“آمریکا رسما ما را تحریم کرده است و ما در تنگنای بیشتری قرار خواهیم گرفت! او در پاسخ من دستهایش را به نشانه شکرگزاری به سمت آسمان بلند کرد و گفت؛ خدا را شکر که از این به بعد باید مهندسان ما خودشان بسازند آنچه را که احتیاج دارند! به او گفتم؛ در این شرایط این رفتار شما برایم تعجبآور است! و ایشان به من گفتند؛ در هر قسمت از کار که به مهندسین میگویند باید این قطعه را بسازیم، آنها در جواب میگویند؛ چرا بسازیم یا در انبارها وجود دارد و یا از غرب می گیریم، اما امروز با این تحریم مجبور میشویم بسازیم و این ما را خوداتکا خواهد کرد.”
با همه ارادتی که به “چ” دارم، شهید چمران را از کتاب “خدا بود و دیگر هیچ نبود” می شناسم.
شادی قلب این قله اخلاص صلوات
یعنی زدیم آمریکا رو پودددر کردیم.
دمشون گرم. خدا قوت.
کاش دو نفر اینجوری پای مذاکره داشتیم، حداقل دو تا امتیاز میگرفتیم.
از پس دکلهای دو و نیم متریشون بر میایم، از پس جانکری زوار درفته نه.
کاش یه دستور از بالا میومد، هادی ساعی رو همراه تیم مذاکره میفرستادن، کل میز رو لگد پیچ میکرد.
آقا!
اولا نماز و روزه همه قبول درگاه حضرت حق. بنده را نیز ار دعای خیرتان محروم نفرمایید.
اما بعد؛
هی میخواستم ببینم شهدا دقیقا چه کاری با دل ملت خواهند کرد.
واقعا برایم جای سوال بود. ولی اصلا انگار بعضیا عوض شدند.
کسانی که تا دیروز فقط به فکر یک لقمه نان بودند و شکم غایت القصوای زندگیشان، بعد از اینکه شهدا به شدت «خوب موقعی آمدند» بالکل عوض شدند.
اصلا یه وضعی شده…
تا امروز که بعضی از دوستانم رو دیدم، معجزه شهدا رو باور نکرده بودم.
عجیب قشنگ شده فضا، عجیبها…
چقدر بده که شهید دادیم، ولی چقدر خوبه که شهید داریم…
خدا همه شهدا را با سیدالشهدا مشهور کنه، ما رو هم با شهدا؛ الهی آمین!
چه وقت آمدن بود؟! (یادداشت روز)
http://kayhan.ir/fa/news/47819
بازیها که تموم شد، تیم ملی آمریکا رو با اتوبوس راهی کشورشون کنیم!
چرا؟
#تحریمیم! میفهمی؟
http://yaraneshohada.ir/wp-content/uploads/2015/06/Untitled-21-318×330.jpg
مرتبط با موضوع
گزارش خبری تحلیلی کیهان
وحشت مدعیان اصلاحات از پیام مقاومت شهدا
http://kayhan.ir/fa/news/47790/
قمار!
گفت: مدعیان اصلاحات میگویند یک جریان خاص، مراسم تشییع شهدا را به میتینگ سیاسی تبدیل کرده بود.
گفتم: مگر در این مراسم و به قول آنها میتینگ چه شعارهایی میدادند؟
گفت: شعارهای مرگ بر آمریکا، سازش نمیپذیریم، هیهات مناالذله و…
گفتم: یعنی مدعیان اصلاحات با این شعارها مخالفند؟!
گفت: مثل اینکه مسئله شهید و شهادت و دفاع از اسلام و مردم و نظام و میهن اسلامی و … برای آنها معنا و مفهومی ندارد!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو داشت قمار میکرد، بهش گفتند؛ پاشو، پاشو، یک نفر افتاده توی آب دارد غرق میشود. گفت؛ به من چه؟! گفتند؛ پدر خودت است. گفت؛ پس به تو چه؟ و به قمارش ادامه داد!
سلام آقای قدیانی و همه عزیزان؛
تفاوت حضرت امام و حضرت خامنه ای و پیروان آنان، با اصلاحطلبان و هاشمی و انقلابیون سابق و دولت فعلی، در ایمان واقعی و عدم ایمان به این آیه از قرآن کریم است:
ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم…
اگر دقیقا به خواست و اراده خدا، فارغ از هر مصلحت دنیوی عمل کنی، خدا نیز در هر مشکل و پیشامدی تو را یاری خواهد نمود.
حتی خودش تو را در تحمل مشکل ثابت قدم و استوار نیز خواهد کرد.
اگر ایمان به وعده خدا داشته باشیم میتوانیم در جلوی چشم دشمن، موشک چند متری “ماوریک” را از نمایشگاه نظامی آلمان به دست بیاوریم و علیرغم قرق دریایی دشمن، وارد کشور نموده و پس از مهندسی معکوس، ساخته و بر علیه نفتکشهای عراقی و کویتی استفاده نماییم.
لذا اگر این دولت همه چیز را به تحریم ربط ندهد و اعتقاد به اراده و سنت الهی داشته باشد، با کمی چاشنی تدبیر و امید واقعی -نه فقط شعاری- نه تنها دارو بلکه هر کالا و هر چیز استراتژیکی را میتواند وارد نماید. مشکل از تحریم نیست، از چیز دیگر است.
ضمنا حسین آقای عزیز؛
با اینکه چند روزی بود که حالم خوب نبود ولی با خواندن هر دو متن اخیر و جواب به کامنتهایی که داده بودی، حظ بردم و خیلی بهتر شدم.
اجرکم عندالله…
ملتی صفا کردند با
“آب خوردن مردم به «ســـــــ بر حسین ـــــــلام» بستگی دارد، نه تحریم”!
حاج حسین شریعت هم!
ظریفی گفت: برو اول ماه رمضان دعای وداع رو بخون!
دیدم راست میگه؛
آدم وقتی به ارزش یه چیزی بیشتر پی میبره و براش عزیزتر میشه که چشمش به عاقبتش باز باشه!
من هم به دوستان توصیه می کنم، حتی در حد معنا!
از این بندش خجالت کشیدم؛
“سلام بر تو چه طولانی بودی بر گناهکاران و چه با هیبت بودی در قلوب اهل ایمان!”
مثل امام رضا رفتن میمونه، از اولش که میری همه اش دلهره برگشتن رو داری! بعضی چیزا هستند که آدم دلش نمیخواد تموم شه!
مثل مشهد، کربلا که تا حالا نرفتم!!
دههی محرم
ماه رمضان
«دعای روز سوم ماه مبارک رمضان»
بسم الله الرحمن الرحیم. اللهمّ ارْزُقنی فیهِ الذّهْنَ و التّنَبیهَ و باعِدْنی فیهِ من السّفاهة و التّمْویهِ و اجْعَل لی نصیباً مِنْ کلّ خَیْرٍ تُنَزّلُ فیهِ بِجودِکَ یا أجْوَدَ الأجْوَدینَ
خدایا! روزی کن مرا در آن روز هوش و خودآگاهی را و دور بدار در آن روز از نادانی و گمراهی و قرار بده مرا بهره و فایده از هر چیزی که فرود آوردی در آن به بخشش خودت، ای بخشندهترین بخشندگان.
✳عظمت دعای سحر ماه رمضان
امام باقر(ع) فرمودند:
اگر مردم عظمت این دعا (دعای سحر) در نزد خدا و سرعت استجابت این دعا برای کسی که آن را میخواند را میدانستند، برای بدست آوردن آن بر روی همدیگر شمشیر میکشیدند! اگر سوگند یاد کنم که اسم اعظم خدا در این دعاست، سوگندم درست است. پس هر گاه دعا کردید در دعا کوشش کنید که این دعا از علوم پنهانی است. پس آن را پنهان کنید مگر از اهلش. منافقین و تکذیبکنندگان و انکارکنندگان از اهل این دعا نیستند و این دعا، دعای مباهله است… میگویی؛ «اللهم إنی اسئلک من بهائک بأبهاه…»
اقبال الاعمال، تالیف عارف کامل، سیدبنطاووس قدس سره
غواص شهید؛ حمید رحیم پور ازغدی؛
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/430819/
عزیزان؛
وسط دعاهاتون ما رو هم فراموش نکنید و دعا کنید برای سلامتی ظریف!
آخه با لباس شخصی پشت زمین والیبال حضور داشت.
این فرزندان جمهور!
با دستان بسته!
در اعماق خاک!
زنده به گور!
دلپریشانی بعضی مسئولین از آمدنشان!
یاد این جمله افتادم!
“در حضیض هم میتوان عزیز بود.”
http://snn.ir/detail/News/419731/90
تیم والیبال آمریکا اجازه ندادند کسی بازی تمرینیشون رو ببینه؛
حالا ما داریم سر بازدید از مراکز نظامی و پرس و جو از نخبهی وطن جر و بحث میکنیم…!!
آدم به کی بگه اینا رو؟؟
لزوم عبرت در سنت الهی
مواجهه ملت ایران با چالشهای گوناگون
بعد دیگر قضیه اسارت، مسئلهی عبرت و سنت الهی است. بالاخره ما در دوران زندگی کوتاه دنیویمان، این چند ده سالی که در دنیا زندگی میکنیم، دائم مواجه با چالشیم. همیشه چالش با استکبار و آمریکا نیست. چالشهای گوناگونی هست لیکن در وضع انقلاب اسلامی، چالشهای درونی، چالش با شیطان، چالش با نفس امّاره و چالش با سلطهگران و انحصارطلبان و زیادهخواهان و استکبار هم هست. ما به عبرت و تأمل و تعمق در این سنت الهی احتیاج داریم. شاید آن روزی که اسیر جنگ تحمیلی ایرانی، جوان مسلمان در آن اردوگاه با آن وضعیت یا در آن سلول با آن شکنجهها زندگی میکرد، به حسب ظاهر دریچهی امیدی به روی او باز نبود؛ شاید تصور میکرد که این وضعیت ممکن است سالهای بیشتری طول بکشد یا سرانجامی جز مرگ و کشته شدن نداشته باشد. امروز واقعیت را نگاه کنید، ببینید چه اتفاقی افتاده است؛ آنها کجایند، شما کجایید؟ این یک عبرت است؛ این نشانهی درستی و راستی و صدق وعدهی الهی است. به وعدهی الهی ایمان بیاوریم؛ به راست بودن وعدههای الهی باور و اعتقاد عمیق پیدا کنیم؛ اگر میفرماید: «و لینصرنّ اللّه من ینصره انّ اللّه لقویّ عزیز.»(۱) معنای این را درک کنیم. آن روز شما در مقابل مأمور شکنجه یا رئیس زندان یا مأمور بعثی مواجه بودید با آن فشار، امروز ملت ایران در مقابل آمریکا مواجه است با چالشهایی؛ همان قضیه است. «و لینصرنّ اللّه من ینصره انّ اللّه لقویّ عزیز». وعدهی خدا راست است. آن کسانی که وعدهی خدا را باور ندارند، خداوند متعال آنها را مطرود میداند، آنها را ملعون و دور افتادهی از ساحت رحمت خود به حساب میآورد.(۲) وعدهی خدا حق است. امروز هم همین مسئله برای ملت ایران هست. اگر ما به شرایط آنچه که خدای متعال گفته، عمل کنیم -همچنان که شما در دوران اسارت به این شرائط عمل کردید- قطعا پیروزی با ملت ایران است؛ این یک عبرت است. آنهایی که به شما میگفتند تا ابد باید در این زندان بمانید، یا میگفتند شما را اعدام خواهیم کرد، خودشان به زبالهدان تاریخ افتادند، خودشان اعدام شدند، خودشان نابود شدند؛ شما امروز بحمداللّه در جمهوری اسلامی، سرافراز و با عزت دارید زندگی میکنید؛ این درس است. یک بار دیگر هم ما در گذشته این درس را داشتیم. بعضیهامان باور نمیکردیم. در دوران اختناق، در دوران طاغوت، فشارها زیاد بود؛ کسانی میگفتند آقا، «مشت است و درفش»، بیخود ایستادگی میکنید، بیخود مقاومت میکنید؛ یک عدهای هم میگفتند نه، «صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر.»(۳) خدای متعال حادثهای را پیش آورد که در دنیا هیچ کس باور نمیکرد؛ نه اینکه در ایران کسی باور نمیکرد، در دنیا هم کسی باور نمیکرد. کسی باور نمیکرد که آنچه آمریکائیها آن را جزیرهی ثبات میدانند، اینجور دستخوش طوفانی بشود که در نهایت به انزوای آمریکا، به انزوای استکبار، به انزوای انگلیس و عمال و مزدورانشان منتهی شود.
رهبر معظم انقلاب، بیانات در دیدار با جمعی از آزادگان ۲۵ تیر ۹۱
۱) سوره مبارکه الحج آیه ۴۰
الَّذینَ أُخرِجوا مِن دِیارِهِم بِغَیرِ حَقٍّ إِلّا أَن یَقولوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَولا دَفعُ اللَّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت صَوامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَواتٌ وَمَساجِدُ یُذکَرُ فیهَا اسمُ اللَّهِ کَثیرًا ۗ وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ.
همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اینکه میگفتند: «پروردگار ما، خدای یکتاست!» و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعهها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده میشود، ویران میگردد! و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری میکند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است.
۲) سوره مبارکه الفتح آیه ۶
وَیُعَذِّبَ المُنافِقینَ وَالمُنافِقاتِ وَالمُشرِکینَ وَالمُشرِکاتِ الظّانّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوءِ ۚ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ ۖ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِم وَلَعَنَهُم وَأَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ ۖ وَساءَت مَصیرًا.
و (نیز) مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد میبرند مجازات کند؛ (آری) حوادث ناگواری (که برای مؤمنان انتظار میکشند) تنها بر خودشان نازل میشود! خداوند بر آنان غضب کرده و از رحمت خود دورشان ساخته و جهنم را برای آنان آماده کرده؛ و چه بد سرانجامی است!
۳) سوره مبارکه الاحزاب آیه ۲۳
مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبدیلًا.
در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.
توضیحات سردار باقرزاده درباره حواشی مراسم تشییع خطشکنان و غواصان شهید:
معدود افرادی که در جایگاه حضور یافتند با میل و علاقه شخصی خودشان بود.
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/775887
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قطعه ۲۶:
به این «توضیح» نمیگویند! میگویند «عذر بدتر از گناه»!!
دکتر؛
چرا اینقدر نظر هم صنفهای شما متفاوت است؟ یکی میگه روزه نگیر ضرر داره، یکی میگه بگیر عیبی نداره!
حالا چه کنیم ما؟؟ یا باید هر روز از مرز شرعی خارج شیم و برگردیم یا خراب شیم سر فامیل و بشیم مسافر!
همیشه برای آنهایی که بیمار بودند و نمیتوانستند روزه بگیرند چقدر آیه و حدیث میآوردم که خدا برایتان به اندازه زمان سلامتیتان عبادت مینویسد و غیره… اما حالا…
اللهم اشف کل مریض…
الهی لذت عبادتت را از ما مگیر!
سلام؛ عبادتها قبول…
چه استاد اخلاق خلاقی… به به از این همه ظرافت!
http://alef.ir/vdcgxu9x7ak9uw4.rpra.html?277328
“موتور برق” و “بیدآبادیها”
گروهی از ریشسفیدان روستای بیدآباد به شهر رفتند و برای روستا موتور برق خریدند. موتور را که به روستا آوردند، دربارۀ محل استقرار موتور اختلاف پیدا کردند. هنوز این اختلاف، حل نشده بود که یکی گقت: این دستگاه با نفت کار میکند. حالا نفت آن را از کجا بیاوریم؟ کناردستی او گفت: بیسواد! موتور برق با بنزین کار میکند، نه نفت. سومی گفت: نخیر. من دیدهام که در این موتورها گازوئیل میریزند. جوانترها کنجکاو شده بودند که اصلا این دستگاه عجیب و غریب، چگونه نفت یا بنزین یا گازوئیل را به برق تبدیل میکند. یکی گفت: با نفت یا بنزین یا آب یا هر چیز دیگری کار میکند، مهم نیست. هر کجا هم که دوست دارید، ببرید؛ فقط باید جایی باشد که باران نخورد؛ چون زنگ میزند. یکی خندهکنان گفت: چرا زنگ بزند؟ مگر آهن است که زنگ بزند؟ این موتورها را از فلزهای ضد زنگ میسازند. یکی از میان جمعیت گفت: فلز ضد زنگ هم مگر داریم دیوانه؟ گفت: بله که داریم. مگر درِ خانۀ شما که فلزی است، زنگ میزند؟ همان صدا گفت: نادان! درِ خانۀ ما آهنی است و اگر زنگ نمیزند، به خاطر رنگی است که به آن زدهایم. کدخدا برای اینکه دعواها بخوابد، گفت: موتور را روی بام خانۀ ما میگذاریم و پلاستیکی هم روی آن میکشیم که باران نخورد. برای سوخت آن هم از حسنآبادیها که قبل از ما موتور برق آوردند، میپرسیم. معلم مکتبخانۀ روستا گفت: چی؟ برویم از حسنآبادیها بپرسیم که شما در موتورتان چی میریزید؟ میخواهم صدسال دیگر برق نداشته باشم که حسنآبادی به من بگوید باید چه بکنم و چه نکنم! کدخدا گفت: پس چه کار کنیم؟ گفت: یک بار بنزین میریزیم، یک بار نفت، یک بار گازوئیل، تا ببینیم با کدام کار میکند؟ محبعلی، بیلش را محکم به زمین زد و گفت: ما برای این موتور پول دادیم. اگر نفت بریزد و آتش بگیرد، چی؟ القصه، این گفتوگو تا نیمههای شب طول کشید و مردم، آن شب را هم بدون برق گذارندند. فردای آن روز هم بحثها ادامه یافت و چند بار هم زد و خورد شد. یکی دو نفر هم فحشهای آب نکشیده روانه همدیگر کردند. ناگهان کدخدا گفت: هیچ کس حرف نزند. هر چه من گفتم، بگویید چشم. هیچ کس نگفت چشم. کدخدا هم ناراحت شد و قهر کرد. رفت و در خانهاش نشست اما صدای مردم را میشنید که به جان هم افتادهاند. کمکم صدای ناله و استغاثه شنید. خواست بیرون بیاید، ترسید. دو سه روز گذشت و هنوز برقی در کار نبود. کدخدا در خانه نشسته بود و بیرون نمیرفت. روز چهارم زن کدخدا به او گفت: حالا فرض کنید که موتور را راه انداختید. شما که هنوز خانهها را سیمکشی نکردید. آه از نهاد از کدخدا بلند شد. دوباره مردم را جمع کرد که مسئلۀ سیمکشی را بگوید. نیمی از مردم نیامدند؛ عدهای هم که آماده بودند، با قمه و چاقو آمده بودند که اگر دعوا شد، کم نیاورند. کدخدا، اوضاع را که دید، گفت: کار مهمی نداشتم. فقط خواستم بگویم این موتور نعمت خدا است، آن را ضایع نکنیم. بعد دست کرد در جیبش و گفت: این شعر را دخترم برای موتور برق گفته است. شعر را که خواند، مردم پراکنده شدند اما هر کس که کورهسوادی داشت، شروع کرد به شعر گفتن دربارۀ برق و موتور برق. هر شب زیر نور فانوس جمع میشدند و شعرهایی را که برای برق و موتور برق گفته بودند، برای همدیگر میخواندند. گاهی هم سر قافیه و ردیف و مضمون شعرها با هم نزاعهای ادبی و علمی میکردند. بازار بحث فنی دربارۀ سیستم موتورهای برق هم گرم گرم بود. برخی بیشتر میدانستند و برخی کمتر. آنهایی که بیشتر میدانستند، برای آنها که کمتر میدانستند، سخنرانی میکردند. گاهی هم جزوههایی را در میان مردم پخش میکردند. خلاصه؛ کار بیدآبادیها این شده بود که روزها سر جنس و سوخت و فناوری و جایگاه و اهمیت موتور برق با هم دعوا کنند و شبها سر قافیه و ردیف و وزن شعرهایی که برای موتور برق گفته بودند، یا شیوه تولید برق در این موتورهاجنگ کنند.
مسئله بیدآبادیها، این جوری لاینحل شد!!!
«دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان»
بسم الله الرحمن الرحیم. اَللّهُمَّ قَوِّنى فیهِ عَلى اِقامَةِ اَمْرِکَ وَاَذِقْنى فیهِ حَلاوَةَ ذِکْرِکَ وَاَوْزِعْنى فیهِ لاِدآءِ شُکْرِکَ بِکَرَمِکَ وَاحْفَظْنى فیهِ بِحِفْظِکَ وَسَِتْرِکَ یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ.
خدایا! نیرو ده مرا در این ماه براى بر پا داشتن فرمان و دستورت و بچشان به من شیرینى ذکرت و به من یاد ده در این ماه طرز بجا آوردن سپاسگزارى خود را به بزرگواریت و نگاهم دار در آن به نگهدارى و محافظت خود اى بیناترین بینایان.
حاج حسین
حقیقتش من حالم بد میشه وقتی زیاد با ابزار تکنولوژی مشغول میشم
حس میکنم ربات میشم
برای همین زیاد نمیام اینترنت…….
خدایا…
شکم خالی شد!
اما هنوز دل
پر است از غیر تو
نکند نسخه رمضان هم
جواب ندهد مرا!
الهی
العفو…
http://snn.ir/detail/video/420024/202
دکتر سلام؛ قسمت ۸۱:
http://download.snn.ir/filmosot/drsalam81/drsalam81-hq-97.mp4
رونمایی از عفت ۲۰۱۵!!
http://jahannews.com/vdcepo8enjh8wzi.b9bj.html
؟!
http://www.jahannews.com/vdcdfn0onyt0xf6.2a2y.html
آقای علی آقا!
اینجا بیدآباد نیست، علیآباده
دعوا هم سر نوع سوختش نیست، سر بازرسیهای وقت و بیوقته
که فردا روز اینجا نشه افغانستان!
مستر اوباما سرش رو مثل گاو بندازه پایین بیاد تو
بعد به کرزای پیغام بده من اینجام، پاشو بیا ببینمت!
هر عقل سالمی قبول داره وقتی چهار تا امتیاز دادی، چهار تا نه، حداقل دو تا امتیاز بگیری.
زورت به میز مذاکره نمیرسه، پاشو بیا چند تا مختلس! رو قیچی کن، پولش رو بده به کار آفرینان، مشکل ملت حل میشه.
چقدر بیشخصیت و بی کلاسه این عفت!
بازیکنان تیم والیبال امریکا، به احترام ماه رمضان تا قبل از اذان آب نخوردند!
باعث خجالت و شرمندگى وطن فروشان فتنهگر، که با روزهخوارى در روز قدس سال ٨٨، بىفرهنگى و بىشخصیتى خود را به نمایش گذاشتند.
بریده باد دستان ابیلهب
بهخصوص حمل کننده هیزم آتش
جدیدترین خاطره حاج آقا:
امام از اول هم مخالف برد والیبال مقابل آمریکا بود!
تعجب آوره که نگفته بریزن تو خیابون!!!
اسلامی ایرانی؛
لابد از مؤسسه تنظیم و نشر مجوز گرفته! 🙂
شیدا؛
اینکه درست اما همین یانکیها «به احترام ماه رمضان» اگه کمتر در یمن و عراق و افغانستان و کشور خودشون و… غزه و… آفریقا و… مسلمون میکشتن، خیلی بهتر بود! بافرهنگتر هم میشدن!!
هر وقت توی زندگیت گیری پیش اومد و راهبندون شد، بدون کار خدا بوده!
زود برو و باهاش خلوت کن، بگو با من چه کار داشتی که راهمو بستی؟
«هر کسی گرفتار است، در واقع گرفتهی یار است…»
حاج اسماعیل دولابی
http://kayhan.ir/fa/print/48014
http://kayhan.ir/fa/print/48022
جواب!
گفت: مگر برخی از مدعیان اصلاحات که خودشان را در اطراف رئیسجمهور جا دادهاند، ادعا نمیکردند که همه مسائل اقتصادی را ظرف چند ماه حل میکنند؟
گفتم: اصلا با همین شعارها خود را به دولت تحمیل کردند.
گفت: ولی تا حالا که کاری از پیش نبردهاند و برای نابلدیهای خود هم هیچ پاسخی ندارند.
گفتم: چه عرض کنم؟!… شخصی از یک نفر که خودش را اندیشمند جا زده بود پرسید؛ چرا با وجود منابع سرشار و ظرفیتهای فراوان داخلی، چشممان به خارج باشد؟ طرف قوطی کبریتش را از جیب درآورد، سه تا چوب کبریت برداشت ولی خیلی زود، دو تای آن را درون قوطی گذاشت و چوب کبریت سوم را شکست و با نوک تیز آن دندانش را پاک کرد و گفت؛ نمیدانم!
ای درد! اگر تو نماینده خدایی که برای آزمایش من قدم به زمین گذاشتهای تو را میپرستم، تو را در آغوش میکشم و هیچگاه شکوه نمیکنم.
.
.
.
خدایا! کودک که بودم از بلندای آسمان و ستارگان درخشندهاش لذت میبردم اما امروز از آسمان لذت میبرم زیرا بدون آن خفه میشوم…
«شهید چمران» کتاب «خدا بود و دیگر هیچ نبود»
«دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان»
بسم الله الرحمن الرحیم. اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ من المُسْتَغْفرینَ واجْعَلْنی فیهِ من عِبادَکَ الصّالحینَ القانِتین واجْعَلْنی فیهِ من اوْلیائِکَ المُقَرّبینَ بِرَأفَتِکَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین.
خدایا! قرار بده در این روز از آمرزش جویان و قرار بده مرا در این روز از بندگان شایسته و فرمانبردارت و قرار بده مرا در این روز از دوستان نزدیکت به مهربانى خودت اى مهربانترین مهربانان.
اگر سکوت و دنیازدگی و بی تفاوتی مردم آمریکا که همین والیبالیستها هم جزءشون هستند نبود؛ سران آمریکا نمیتوانستند این همه جنایت و قتل عام کنند. ما هیچ وقت با یک کار نمایشی که به نظر میاد صد در صد سیاست اذهان فریبی پشت این حرکته، خونهای ریخته و تحریمهای فلج کننده و باجهای خواسته شدهی کشورشون رو از یاد نمیبریم. آمریکا همیشه شیطان بزرگ بوده و هست! فکر نکنیم تیم ورزشی آنها خیلی سالم و دور از سیاستاند! اینها همون آدمهایی هستند که اجازه بازدید از تمرینشون رو ندادند! و کار امشب اونها تداعی این سخن حضرت امام بود:
“اگر امریکا و اسرائیل «لااله الاالله» بگویند ما قبول نداریم…”
موافقم که مردم امریکا در جنایاتى که کشورشان انجام مىدهد بىتقصیر نیستند اما این طرفها، جو تبلیغات و سانسور و بىخبرى بر علیه قشر عادى مردم بیداد مىکند! بسیار اتفاق افتاده که در محل کار و دانشگاه افرادى که مىدانند من روزه هستم از خوردن و آشامیدن پیش من خوددارى مىکنند… و من هم بیشتر منظورم شماتت بىفرهنگى و بىادبى فتنهگران بود که فکر مىکنند این وحشى بازیها کلاس دارد! البته منظور حضرت امام دولتهاى امریکا و اسرائیل هستند. فکر مىکنم هر عمل خوبى که از مردمان عادى آمریکا سر بزند قابل تحسین است البته نه از دولتهاى متجاوز و خونخوار!
کاش تیتر یک وطن این میشد؛
و بالاخره شیطان سجده کرد!
(برد والیبال)
.
.
.
ای کاش که دیپلمات ما میفهمید
بنشسته و برد تیم ما را میدید
بازی است و برد و باخت دارد دیگر!
با دادن امتیاز نباید خندید!!
قاصدک منتظر؛
دشمنی ما با دولت آمریکا هست. ملت آمریکا هم مثل ملتهای دیگه.
باید بین دولتها و ملتها تفاوت قائل شد و الا اگر به حساب حرف شما باشه که باید با اکثر مردم اروپا دشمن باشیم با این دولتهای مسخرهشون.
صاعقه گمنام؛
تیتر وطن امروز میشد بالاخره شیطان سجده کرد؟!!
واقعا چه لزومی داره همه چی رو قاطی کنیم؟!
نمیدونم تفاوت قائل شدن بین ملت و دولت آمریکا مگه سخته؟!
ـــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
با اون بخش از کامنتتان که پررنگ شد موافقترم!
و اونهم از این بابت بسیار مهم؛
اومدیم و ما این والیبال رو به آمریکا میباختیم!!
اونوقت تیتر یک «وطن امروز» چی باید میشد؟؟
و اما، اصل جدایی ملتها و دولتها در جای خود مهم و محترمه لیکن درباره بعضی ملتها و بعضی دولتها خیلی کاربرد نداره این اصل.
فلذا جمله من اینه؛
«در جرم و جنایت دولت آمریکا، ملت آمریکا خیلی هم حالا بیتقصیر نیست».
http://nmedia.afs-cdn.ir/v1/image/o7JeIps80dT5j5kA4fZx6uTNIJcWOmKmtUzSFZqYl1sK11hCequ0ug/s/w535/
«در جرم و جنایت دولت آمریکا، ملت آمریکا خیلی هم حالا بیتقصیر نیست».
قطعا همینطوره! بلکه هم شدیدتر!!
مردم آمریکا، همون مردمی هستن که حقوق میگیرن تا در کشورهای دیگه بجنگن!
مردم آمریکا، همون مردمی هستن که جنایات کشورشون رو در کشورهای دیگه میبینن ولی ترجیح میدن به فکر رفاه و آسایش خودشون باشن. آسایشی که با غارت کشورهای ضعیف به دست میاد.
من البته از جو رسانهای حاکم بر کشورهای غربی و از هدایت فکریِ مردم توسط سردمدارانشون؛ از همه این مسائل با خبرم، ولی با شرایط ارتباطی این روزها و دسترسی آسان به اطلاعات، قطعا مردم آمریکا در جنایات دولتشون علیه ملل دیگر سهیم هستن.
سخنرانی موسویان رو شنیدین؟
باورتون میشه این آدم جاسوس باشه؟
من که نمیتونم باور کنم کسی که تو کشورش بهش انگ جاسوسی زدن، اینطوری دفاع کنه!
واقعا بهش ظلم شد…………
اظهار نظری حکیمانه از خانوادهی عروس!
http://www.jahannews.com/vdcgzy9tqak9xw4.rpra.html
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
فردا شب وبلاگ «قطعه ۲۶» به روز خواهد شد!
این بار استثنائا «انشاءالله» نمیگم چون میدونم بعضی دوستان زیاد دوست ندارن این به روز شدن رو!! 🙂
حالا ی هندونه هم زیر بغل خودمون گذاشته باشیم! 😉
آخ آخ آخ گفتید هندوانه…
هوس کردیم داداش…! 🙂
قطع به یقین در طول این پنج سال و اندی، کسی از آپ شدن سایت ناراحت نشده؛
اما این بار…
هــــــــــــــی روزگار…
🙁
ولی آخجون مطلب جدید!
🙂
ــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
انشاءالله «پس فردا شب» هم وبلاگ به روز خواهد شد.
از هم الان سوژهاش را در ذهن دارم.
این قطعه مقدس ۲۶ به قطعهای مهم و دوستداشتنی از وجودمون تبدیل شده داداش حسین!
جدی میگم… و بابت همه زحماتی که میکشید ممنون!
استفاده ابزاری از شهدا ممنوع است جناب قدیانی!
چرا نمیفهمید؟
شما که خودتون هم فرزند شهید هستید!
واقعا چرا؟
نیاز به اذعان مجدد نیست و آقا سیداحمد از زبان ما به درستی و قشنگی گفت؛
قطعه بخش مهمی از وجود ماست…
با “ناشناس” موافقم…
در تشییع شهدای غواص، استفاده ابزاری شد از شهدا… که هیچ کار درستی نبود!
چرا آقای قدیانی؟
واقعا چرا؟
چرا مسئولین پاسخگو نیستن؟!
🙂
ـــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
اتفاقا پاسخگو هستند! چرا که تیتر متن فردا شب این است؛
«استفاده ابزاری از شهدا ممنوع!”
با این اوضاعی که هست خیلی چیزا تو ذهن ما وول وول میکنه، اونوقت میشه شما سوژه برای نوشتن نداشته باشی؟! این چند روز هم که خویشتنداری کردی کلیه برای خودش!
درباره ویرایش نظرات هم که ما و شما نداریم! 😉
یعنی روزی نیست که یاد متنها و کلمات و اصطلاحاتت نیفتیم.
چند روز پیش یکی از بستگان آمده بودند منزل ما. ایشون تو کار چرمدوزی هستند. وسایل و نمونه کارهاشون رو هم آورده بود.
یه دفعه به یکی از وسایلش اشاره کرد و گفت: اون بیلبیلک رو بده.
خندهم گرفته بود!
گفت: چرا میخندی؟
از توی جعبهاش یه شیء فلزی در آورد گفت:
به این میگن بیلبیلک! برای وصل کردن زنجیر یا دسته کیف به بدنهش استفاده میشه!
کبوتر!
گفت: آمریکاییها در مقابل اینهمه زورگویی و باجخواهی نظیر بازرسی از مراکز نظامی ایران و بازجویی از دانشمندان و… چه امتیازی خواهند داد؟!
گفتم: امنیت کشورمان را میگیرند و هر روز باید شاهد چند عملیات تروریستی باشیم، اقتصادمان را نابود میکنند و…
گفت: مرد حسابی! سؤالم این است که در مقابل اینهمه امتیازی که میخواهند قرار است چه امتیازی بدهند!
گفتم: بعد از همه این امتیازات، در نهایت قول دادهاند که ۱۳ درصد از تحریمها را بردارند!
گفت: ولی برای رفع همین ۱۳ درصد تحریمها، باید چند برابر آن را هزینه کنیم.
گفتم: چه عرض کنم؟! برای کریمخانزند یک باز شکاری آوردند. پرسید؛ هنرش چیست؟ گفتند؛ روزی دو کبوتر میگیرد. پرسید؛ هزینهاش چقدر است؟ گفتند؛ روزی ۲ تا کبوتر میخورد… کریمخان گفت؛ خب! ولش کنید برود، خودش بگیرد و خودش بخورد، چرا هزینه نگهداریش را ما بپردازیم؟!
گفت و شنود واقعا قشنگی بود!
شاید هم یکی از بهترین «گفت و شنود»ها در این چند سال اخیر…
دم حاج حسین آقای شریعتمداری گرم!
پس قراره از فردا شب تحریم شروع بشه؟!!!
خصوصی؛ هر چند هیچ حسابی نیست!! 🙂
یک اینکه من راستش بعضی چیزها رو اول اینجا میفرستم، بازخوردش رو از شما و دوستان ببینم، بعد تو بعضی شبکههای اجتماعی که فعال هستم پخشش کنم!
دوم اینکه من گاهی که نقدی میفرمایید یا نکتهای، واقعا استفاده میکنم، لذا اگه چیزی نمینویسم برای جلوگیری از انگ مریدبازی و این حرفهاست که فکر کنم همالانشم کم نمیزنن بعضیا!
سوم اینکه منظورم از اون تیتر البته یه نوع استفاده و تکنیک رسانهای بود از این برد، بعد از اتفاق افتادن قضیه… که البته بعدش و با تذکرتون متوجه اشتباهم شدم که ممکنه ازش سوء استفاده کنن بعضیها… بعدها!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
از نقدپذیریتان متشکر لیکن از اولین روز که پای در «روزنامه» گذاشتم تا امروز، بیشتر از ۱۵ سال داره میگذره. «در» که جای خود داره… گاه من رو از «پنجره» مینداختن بیرون… لیکن باز ی روزنهای پیدا میکردم، ولو شده از لوله بخاری، وارد کیهان میشدم، وارد موسسه میشدم، وارد تحریریه میشدم، وارد قلمزنی میشدم، ایضا وارد تیترزنی! «سجده شیطان بر آدم» تیتر قشنگیه، اما نه بعد از فلان برد ورزشی، بل بعد از آن روز که قبله اولمان را تحت زعامت حضرت صاحبالامر -عجلالله تعالی فرجهالشریف- و با فرماندهی «حضرت آقا»ی اسرائیل شکن، از صهیونیسم پس بگیریم. گفت: «چه تیتری میشود آمدنت…»!
داداش حسین؛
حالا با این «جوابهای قشنگ» هی با دل ما بازی کن… هی با دل ما بازی کن!
اما یه چیزی بگذار یواشکی بگم!
یک حالی میده کامنت آدمو تحویل میگیری… یک حالی میده!
جیگر آدم حال میاد وقتی کل کامنت یا بخشی از اون رو درشت میکنی!
چیزی که در پستهای بعدی وبلاگ هم حتما حسش خواهیم کرد…
سالاری به خدا…
دعا میکنیم به حق همین لحظههای با عظمت، عاقبت به خیر شی.
ـــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
حالا بسه دیگه!
این تصمیم، تصمیم درستی است که انشاءالله به نفع «قطعه ۲۶» تمام میشود…
.
.
.
در ضمن، متن فردا… یعنی فیالواقع متن امشب، کلا یک جمله است!!
تونستی تعداد کلماتش را حدس بزن!! 🙂
«دعای روز ششم ماه مبارک رمضان»
بسم الله الرحمن الرحیم. اللهمّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصِیتِکَ ولا تَضْرِبْنی بِسیاطِ نَقْمَتِکَ و زَحْزَحْنی فیهِ من موجِباتِ سَخَطِکَ بِمَنّکَ وأیادیکَ یا مُنْتهى رَغْبـةَ الرّاغبینَ.
خدایا! در این روز مرا به نفس سرکشم وامگذار تا پی طغیان و نارضایتی تو روم و مرا با تازیانه خشم و غضبت ادب مکن. مرا از موجبات ناخرسندیت بر کنار بدار، به حق مهربانی و نعمت نوازیت، ای نهایت آرزوی مشتاقان.
ــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
زبان دل من است اونجای پررنگ شده…
همه جوره از داداش حسین، متن دیده بودیم الا متن یک جملهایِ لابد طولانی!
.
.
.
بازتاب همین متن در وبلاگ بابانوئل!! 🙂
http://marka.cofeblog.ir/post/132
“خدایا! در این روز مرا به نفس سرکشم وامگذار تا پی طغیان و نارضایتی تو روم و مرا با تازیانه خشم و غضبت ادب مکن.”
فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی
“سَیِّدِی عَبْدُکَ بِبَابِکَ أَقَامَتْهُ الْخَصَاصَةُ بَیْنَ یَدَیْکَ یَقْرَعُ بَابَ إِحْسَانِکَ بِدُعَائِهِ”
آقای من، بندهی مسکین تو را، فقر و بیچارگی، به درگاه کرم تو باز داشته، میکوبد درِ احسانت را به وسیلهی دعایش…
(سرِ خدمت تو دارم بخرم به لطف و مفروش)
این وطن امروز به جز صفحه یکش، هیچ چیز جذاب دیگهای نداره.
کاش همه صفحات روزنامه به خوبی صفحه یک بودن.
قلم آقای قدیانی هم دیگه اون قلم سال ۸۸ نیست…
از دل که نیاد، بر دل هم نمیشینه و مخاطبش رو از دست میده!
اون وبلاگ قطعه ۲۸ که روزی ۵ هزار بازدید داشت، چه بلایی بر سرش آوردید آقای قدیانی؟
متن یه جملهای:
http://www.ghadiany.ir/1390/12037
چه جالب! «شهدای غواص» هم هستند!
سلام
خسته نباشید
مطلبی شاید طنز با عنوان «مذاکرات والیبالی»
http://sahamkhabar.persianblog.ir/post/176/
راستی کاشکی فقط یکبار حاجی وقت میکردی یه نگاه مینداختی به محتوای این وبلاگ مثلا یه چیزی میگفتی…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
تک و توک طنزهایتان را خواندهام اما «مذاکرات والیبالی» واقعا قشنگ بود!
«چه کسی گفته فقط چرخ والیبال بچرخد؟ ما میگوییم هم چرخ والیبال بچرخد و هم چرخ زندگی مردم!»
با این بند هم حال کردم… خندهدار بود؛
«۷- ایران تعهد می کند که حق طلاق را به طرف آمریکایی بدهد!!»
(این بند رو خودمون هم نفهمیدیم چه کسی و برای چی در توافق آورده اما ما وظیفه حرفهای خودمون رو داریم مثلا!)
جوری نوشتهاید اگه خود روحانی یا ظریف هم بخوانند، خواهند خندید!!
و حسن طنز به همین فزونی «نوش» بر «نیش» است…
.
.
.
این ایمیل «جواد آقایی» است؛
javadaghaei2002@gmail.com
اگه دوست داشتی کارهات در «وطن امروز» هم منتشر شه، قبل از اینکه متن رو در وبلاگ بگذاری، به این نشونی ایمیل کن!
فقط اینکه از نظر ویرایشی دقیقتر و مرتبتر باشه!
و به حیث محتوی، کمی لایتتر!
به جواد هم میسپرم حتما…
.
.
.
دوستان دیگر هم البته میتوانند به همین سیاق که گفتم، اگر متنی، نوشتهای، چیزی داشتند ایمیل کنند.
خب دیگه! از «مثلا ی چیزی» هم فراتر رفت!
تا ساعاتی دیگر
دیدار دستاندرکاران ارشد نظام با “حضرت آقا”
مثل پارسال “داداش حسین” هم در این دیدار هست!
البته با سر و صورتی از ته نتراشیده! 😉
خیلی هم خوب…
آقای قدیانی؛
تا مطلب جدید ننوشتید توضیح میدید چرا به نظر شما مردم آمریکا در جنایات دولت آمریکا خیلی هم بیتقصیر نیستند؟
ضمن اینکه دولتهایی مثل انگلیس، فرانسه، آلمان و … هم کم جنایت نکردهاند!
یه صحبتی هم آقا گفته بودند؛
«ما با ملت آمریکا دشمنی نداریم…»
و نامهای که فرستادند خطاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی بود…
آها! یادم نبود رفتین دیدار آقا 🙂
حسرت یه نماز پشت سر آقا به دلم مونده 🙁
ـــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
فعلا نرفتم… لیکن در جواب کامنتهای قبلی شما، بسنده میکنم فقط به یک جمله. کنایهسنج باشید، جواب را خواهید گرفت؛
«من به روحانی رای ندادهام اما خودم را در اشتباهات دولت اعتدال، بیتقصیر نمیدانم!»
انشاالله زیارت حضرت آقا در بیت، نصیب همه دوستان بشه؛ لذت غیر قابل وصفی داره.
صد بار هم که بری، اشتیاقت هر دفعه بیشتر میشه!
خیلی خوبیم ما به خدا
یعنی مردمانی هستیم کنسرو اعتماد به نفس
در کشوری جهان سوم در خاورمیانه که بهش میگن زبالهدانی جهان نشستیم داریم بحث میکنیم آیا مردم امریکا در جنایات (!) دولتشون سهیم هستند یا نه؟!
در صورتی که همین الان تحریمها رو بر دارند و پولامون رو بدهند و امریکا هم همین الان از همه نظر فریز و متوقف بشه، تا ۵۰ سال دیگه از نظر اقتصادی، سطح رفاه، سطح فرهنگ، پیشرفت نظامی، دارویی و … به ۱۰ درصد امریکا هم نمیرسیم.
خیلی خوبیم ما به خدا
سازمان غذا و داروی امریکا (Food and Drug Administration) تا حالا اندازه چندین دولت به بشریت خدمت کرده و چون مردم دنیا رو نجات داده لذا زیاد نگران جنایات (!) امریکا نباشید.
دکتر؛
چقدر آمریکا خوبه!
چقدر FDA خوبه!
البته شعور هم چیز خیلی خوبیهها!
زبالهدان اون جائیه که قاتلین بچههای مظلوم خاورمیانه توش زندگی میکنن!
شما در حسرت رابطه با کعبه آمالت باش!
ما هم میگیم:
همه دنیا، فدای تکهای از خاک همین به قول شما “خاورمیانه”!
جدی!
طاعات همگی قبول، دعا کنید که قسمت من جامونده پیرمرد، شهادت باشد.
تا حدی جدی!
وصیت میکنم زمانی که از دنیا رفتم، برای مراسم تشییع من حتما از دولت کلیدبازان، غیر از مجوز دفن، حتما مجوز تشییع جنازه بگیرند، تا مزاحمتی توسط کلیدبازان برای رفقا ایجاد نگردد.
http://snn.ir/detail/News/420543/187
نتانیاهو خطاب به اوباما؛
هستهای شدن ایران بخوره تو سرت!
جلوی والیبالشون رو بگیر که آبرومون رو بردن!
داداش حسین؛
زیارت قبول!
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/30043/B/13940402_1430043.jpg
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…
به به! مسئول و مدیر ارشد نظام 🙂
زیارت قبول
نمیدونم چرا وقتی چهره شما خصوصا چشمات رو میبینم یاد علیرضا احمدیروشن میافتم.
شادی روح پدر هر دو تون صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آقای بینظیر ما…
سلام بر حاج حسین و بقیه رفقا
حاجی دمت گرم
کلا انرژی دادی بهمون. فکر نمیکردم بیای
خیلی ممنون
انشاءالله اگه مطلب بدرد بخوری داشتم حتما اول رایانامه میزنم به آقا جواد
البته فکر نمیکردم اونقدر بیسواد باشم که یک روزی بتونم مطلبی برای «وطن امروز» بفرستم!
قبلش البته یه فکری هم واسه شناسنامه و سرعتم هم می کنم…
علیرضا
http://www.leader.ir/media/album/original/42485_175.jpg
(حاج اصغر آبخضر هم سمت چپ تصویر -اولین کتشلواری نشسته روی صندلی، کنار آقایان معمم- با سینهبندی که به علت “عمل قلب باز” روی لباس بستهاند مشخص هستند)
داداش حسین
http://www.leader.ir/media/album/original/42495_106.jpg
http://www.leader.ir/media/album/original/42468_160.jpg
http://www.leader.ir/media/album/original/42457_149.jpg
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/30043/C/13940402_2830043.jpg
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/30043/B/13940402_13430043.jpg
http://s7.iranxm.com/up/de81d9105c85.jpg
خصوصی 🙂
خدایی حق داری دیگه از خودت عکس نمیذاریا!
😀
از توضیحتون ممنونم آقای قدیانی…
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
فقط میخواستم بگم بخشی از کامنت قبلیام سانسور شد…
گفتید از پست بعدی؛ پس از پست بعدی به قبل، همهی پستها قابل جوابدادن هست؛ نیست؟
هست!
خدا حفظتون کنه…
خیلی دوستون داریم، خیلی زیاد!
عاقلانه دوستون داریم! نه مثل نوچههای سینهچاکان محمود…
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
حالا چون زیرآبی رفتی، یواشکی بگم؛ ما چاکریم!
عکس آواتارت دیوونه میکنه آدم رو…
«حاج احمد متوسلیان»
کاش «سردار انتهای افق» بود بلکه ارزانتر از مفت، البته با افتخار، همه قلمم رو، همه جونم رو بهش میفروختم…
اگه بود، روزی صد بار بهش زنگ میزدم تا «خط» بگیرم…
تا کلافهاش کنم… تا سرم داد بکشه…
بدجور ناجوری عاشق این مرد هستم!
“سینهچاک” رو “سینهچاکان” نوشتم
نه که اینا هم مثل جلبکا، بیشمارن، دوبار جمع بستم!!
.
اون جمله اول رو پاک کنید…
بقیهش رو عشقه…
.
کاش بود حاج احمد، کاش!
سلام………….