ضامن ظهور

جمعه ۲۵ اردیهشت ۹۴

تقدیم به استادالبشر خواجه طوس به خاطر نهایت ارادت، احترام و خضوع نسبت به امام موسای کاظم علیه السلام

نه به آنکه سی و چند سال، نه حج قسمتت می‌شود و نه حتی عمره، نه به اینکه به برکت «نه ده» در عرض یک سال، هم عمره می‌روی و هم حج! نه به آنکه ۴ سال تمام دستت از دامن ضامن آهو کوتاه است، نه به اینکه در عرض یک ماه، دو بار مشهد می‌روی! البته انشاءالله! عمری اگر باشد شنبه شب با قطار عازم مشهدم، همراه شماری از خانواده بزرگ شهدای «الی بیت المقدس». عاقبت یکی باید باشد همراه حضرت مادربزرگ که ۸۰ را رد کرده و کمر را خم! گاهی بصیرت، همپای نقد صریح و صحیح مذاکرات هسته‌ای، یکی هم در آن است که نقش عصا را بازی کنی برای مادر پدرت! «عزیز» الان که نگاه می‌کنم می‌بینم خیلی جاها برای من نقش عصا را بازی کرده! عمری من به او تکیه دادم، حالا چند روزی بگذار در پیاده‌روی از این صحن به آن صحن، تکیه گاه مادربزرگ باشم! راه دوری نمی‌رود! چند روزی نوکری برای یک مادر شهید -به خصوص اگر آن مادر شهید، مادر پدرت باشد- آخرت بیشتر به دردت می‌خورد تا دنیا! راه دوری می‌رود!

علاوه بر «ف. طباطبایی» یکی دو سه تا دیگر از بچه‌های قطعه ۲۶ هم الان کربلا هستند یا نجف یا کاظمین. این یکی دو سه تای دیگر «خصوصی» کامنت گذاشته بودند و من هم من باب امانت، اسمشان را نمی‌برم! جز اینها، یکی از صمیمی‌ترین دوستانم در سازمان اوج هم، هم‌الان کربلاست. القصه! دیشب «چشم انتظار» برایم پیامک داد که در شب شهادت پدر بزرگوار امام رئوف، در جوار صحن و سرای ثامن الائمه، دعاگویت هستم داداش حسین. داشتم جواب پیامک چشم انتظار را می‌دادم که پیامکی دیگر برایم آمد از همان دوست سازمان اوجی که البته از موجی‌های زمان جنگ هم هست؛ «داداش حسین! بین‌الحرمینم، یک سویم حسین علیه السلام است و یک سویم عباس علیه السلام. هم به یادتم و هم دعاگو.» دم دمای غروب بود. پیامک فرستادن برای چشم انتظار را بی‌خیال شدم و وضویی ساختم برای نمازی که عجیب لازمش داشتم! خدایا شکرت! در آن واحد، کجاها برای من روسیاه حقیر فقیر سراپاتقصیر، دعا می‌کنند! کجاها! به قول «لبیک یا حسین» در کامنتهای متن «بوی عیدی، بوی خون» چه دین قشنگی داریم! و من می‌خواهم اضافه کنم؛ چه دنیای قشنگی داریم! چه دوستان قشنگی داریم!

نه به عالم بالا راهی دارم، نه از آن خبری! از مردم بالا هم نیستم، که نیک می‌دانم دارم نان ستارالعیوبی خدا را می‌خورم با این کوله پر بار از معاصی. فلذا آنچه در ادامه می‌نویسم محصول همین چشم صورت است و سوی ناقصش! ما یک آفتاب داریم و ۱۴ معصوم… و هر چند گفته‌اند؛ «کلهم نور واحد» لیکن خورشید از مشرق طلوع می‌کند. به این قاعده، اول معصومی که به آفتاب رخصت می‌دهد تا بر او بتابد، امام علی بن موسی‌الرضاست. این «شمس الشموس خاصه» این «اشراقی‌ترین معصوم» حقا که «صلوات خاصه» هم می‌خواهد! اشعه‌ها را نگاه کن! بر این «پنجره فولاد» رویایی، گره‌ها زده آفتاب! بگذار استعاره را کنار بگذارم! اینجا «حضرت آفتاب» هم التماس دعا دارد برای تعجیل در فرج! اینجا «مشهدالطلوع» است… و برای خود مدینه‌ای. به همان غم، به همان غریبی! این را نیز از سوسوی ناقص چشم من ببین و الا همان که گفتم؛ «کلهم نور واحد». آخرین معصومی که به آفتاب، اجازه غروب می‌دهد -آنهم غروب به رنگ خون… به رنگ خون خدا- حضرت حسین بن علی علیه السلام است. از شرمندگی خون سیدالشهدا، آفتاب همین که به کربلا می‌رسد بنا را می‌گذارد بر غروب! کربلا دیگر جای تو نیست خورشید! اینجا «قمر»ی دارد که لاجرم جز خون حسین، خورشیدی را نمی‌شناسد! اینجا دیگر جای گره زدن نیست! جای گره گشایی است! اینجا حاجت آفتاب روا می‌شود! اینجا اگر چه غروبش غم دارد، لیکن یکی هست که دست آفتاب را بگیرد! دستی هست که دست نور را بگیرد! اینجا کربلاست؛ «مشهدالظهور»! بگذار استعاره را کنار بگذارم! آفتابی که هر روز در کربلا، و به غم، غروب می‌کند، جز با ظهور آفتاب اصل کاری التیام نمی‌یابد! این «ظهور» از جنس «طلوع» نیست که غروبی در پی داشته باشد! جاودانه است! گمانم چشم «یوسف زهرا» به خون حسین است! و چشم ثارالله به بقیه الله! بر پنجره فولاد غیبت، گره‌ کوری خورده که جای باز شدنش، ضریح شش‌گوشه اباعبدالله است! از مشهد تا کربلا اما «ضامن ظهور» بلاشک «امام موسی‌بن‌جعفر» است؛ «باب‌الحوایج». آقاجان! امام هفتم! حاجتی دارد بشریت… حاجت رهایی از غروب، غیبت، غم! داغ هجران، آدمی را به غیظی دچار کرده که… بگذار اعتراف کنم؛ هیچ توان کظم آن را نداریم! این همه بی‌آفتابی بس است! دلم می‌خواهد دست در دست مادربزرگ، در «باب‌الجواد» ابتدا سلامی به شما عرض کنم که بر گردن آفتاب، چه هنگام طلوع و چه هنگام غروب، حق پدری داری… امام کاظم! شما بر گردن «ظهور» هم حق پدری داری. پس دعا کن برای بشریت… یعنی برای منجی عالم بشریت! «عزیز» می‌گوید؛ «اولین مشهدی که رفتم، پدرت در آغوشم بود…». می‌پرم وسط حرفش! یا باب‌الحوایج! هیچ دوست ندارم مادربزرگ از «رفتن» و این چیزها حرف بزند! برعکس! عاشق صدای سوت قطارم به خصوص اگر در ایستگاه «قدمگاه» باشد و مامور قطار، هی داد بزند؛ «نمازه، نماز!»

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. قاصدک منتظر می‌گوید:

    به نام خدا
    السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
    یا ضامن آهو؛
    من طالب دیدار شما زود به زودم

    از لطف بی کران حضرت حق و عنایت آقا موسی بن جعفر (ع) و برکت وجود مادربزرگی که به خصوص مادر پدر شهیدتان است، فصل تجدید زیارت به ماه هم نرسیده…

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:

    دوستان محترم! برای شادی روح و علو درجات خواجه نصیرالدین طوسی، صلواتی بفرستین. من از خیلی وقت پیش دوست داشتم یکی برای ایشان و یکی هم برای ملااحمد نراقی متنی «تاریخی-علمی-زندگی‌نامه‌ای-سیاسی» بنویسم که فعلا سعادتش رو نداشتم اما انشاءالله خواهم نوشت. واقعا شیعه موندن ما -ولو در شناسنامه- مدیون علمایی از تبار همین بزرگان است.

  2. سمانه می‌گوید:

    خصوصی؛
    خوشحال تر باشید چون دیشب همزمان با نماز مغرب در صحن و سرای کریمه اهل بیت نائب الزیاره شما و دوستان بیست و ششی بودم

  3. سمانه می‌گوید:

    زهی سعادت جناب قدیانی
    هم زائر امام رضا هستید و هم خادم زائر امام رضا؛ آن هم زائری که مادر شهید است و بسیار والا مقام
    التماس دعا

  4. چشم انتظار می‌گوید:

    و اما دقایقی قبل از حرم ثامن الائمه امام رضا (علیه السلام) همنوا با خنکای باد لطیف سحر و صدالبته صدای زیبا و دلربای حاج منصور عزیز، در صحن جمهوری اسلامی ویژه‌تر از شب شهادت، به یاد شما و بقیه‌ی بچه ها بودم داداش حسین…
    هر وقت یاد این جمله تون می‌افتم که گفتی؛ “اینجا قطعه‌ای از بهشت نیست، بلکه خود خود بهشته” خیلی حال می کنم!

  5. چشم انتظار می‌گوید:

    حداقل جمعه شب با بچه‌های الی بیت‌المقدس می‌آمدید الی بیت الرضا (ع) صفای خاصی داشت، شب مبعث بهترین مخلوق عالم…

  6. صبا می‌گوید:

    سلام من روسیاه حقیر فقیر سراپا تقصیر را هم به امام رئوف برسانید لطفا!
    به امام بفرمایید چه جوری حساب می کنند که یه موقع یه ماه دوبار می طلبند، یه موقع دیر به دیر؟
    به قول قاصدک، بفرمایید؛ “ما طالب دیدار شما زود به زودیم”.

  7. صبا می‌گوید:

    “راه دوری می‌رود!” این دومی؛ یه موقع پرسشی تاکیدی نبود؟!

  8. صبا می‌گوید:

    به نظرم بزرگ ترین نعمتی که خداوند بعد از ولایت به ما بندگان پر معصیت داده، همین ستار العیوبی اش است! که از عهده شکر همین یک نعمت هم بر نمی آییم!

    دوستان؛
    در این شب عزیز، هر چی واسه خودتون می گیرید، واسه ما هم بگیرید!

  9. صبا می‌گوید:

    اللهم انی اسئلک بحق ولیک موسی بن جعفر علیه السلام الا عافیتنی فی جمیع جوارحی ما ظهر منها و ما بطن و رفعت عنی جمیع الالام و الاسقام یا جواد یا کریم برحمتک یا ارحم الراحمین

    توسل به حضرت موسی بن جعفر برای رفع مشکلات و حوائج بعد از هر نماز سه بار

    “آقاجان! امام هفتم! حاجتی دارد بشریت… حاجت رهایی از غروب، غیبت، غم! داغ هجران، آدمی را به غیضی دچار کرده که… بگذار اعتراف کنم؛ هیچ توان کظم آن را نداریم! این همه بی‌آفتابی بس است!”

  10. ... می‌گوید:

    نه به آنکه سی و چند سال، نه حج قسمتت می‌شود و نه حتی عمره،
    حاجی چند سالش چیه؟! پنجاه و هشت تا هشتاد و نه میشه سی دیگه!

  11. ... می‌گوید:

    “عاشق صدای سوت قطارم به خصوص اگر در ایستگاه «قدمگاه» باشد و مامور قطار، هی داد بزند؛ «نمازه، نماز!»”

  12. بیست و ششی می‌گوید:

    نمازه نماز!

    و صدای اذان چقدر قشنگه! صدایی که از همین حوالی میاد ولی آدمو می بره به اون دور دورها!
    این هم صبح بیست و هفت رجب. رجب هم رو به اتمام است و ما می مانیم و کوله ای پر از تقصیر و خالی از توبه!

    استغفرالله و اسئله التوبه!

  13. جهانجو می‌گوید:

    سلام ای سلطان غریب ای ضامن آهو
    بهشت دیگری به جز از صحن تو آقا نیست سراغی مرا…
    دعامان بفرمائید.

  14. برف و آفتاب می‌گوید:

    “عزیز” قطعه (سلام الله علیها):
    http://www.ghadiany.ir/1390/11428

    http://www.ghadiany.ir/1392/18704
    برای تازه‌وارد‌های قطعه!

  15. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    به به. خوش بحالت.
    یه سلام هم از طرف ما به امام رضا عرض کن. مشهدی حسین.
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:

    در کوپه قطار تا به حال کامنت تایید نکرده بودم که کردم! حس خوبی داره…

  16. چشم انتظار می‌گوید:

    دوستان! اگه تا حالا موفق نشدید گزارش بازدید حضرت آقا رو از نمایشگاه کتاب بخونید، این لینک خیلی خوندنیه… اللهم احفظ و سلّم و ایّد امامنا الخامنه‌ای.

    http://www.mashreghnews.ir/fa/news/417023/

  17. سمانه می‌گوید:

    به نظرم مشهد رفتن با قطار به چند دلیل حس و حال دیگه ای داره
    یکیش همین شنیدن صدای سوت قطار به خصوص اگر در ایستگاه «قدمگاه» باشد و مامور قطار، هی داد بزند؛ «نمازه، نماز!»

  18. سمانه می‌گوید:

    خصوصی؛
    برای نام نویسی در کادر شناسه مگه نباید اسممون رو بنویسیم؟
    پیغام میده از حروف نامعتبر استفاده کرده اید، راهنمایی می فرمایید لطفا
    متشکرم.

  19. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    هیچکس تنها نیست…
    منتظر عکسهای آنلاینت هستیم.

  20. ناشناس می‌گوید:

    آقا زیارت قبول و خوشا به سعادت شما، هم بابت زیارت هم خدمت و همراهی با مادر شهید اونم از نوع مادربزرگش. التماس دعا البته اگر فکر نمی‌کنید چطور برای ناشناس دعا کنید 🙂 درسته ناشناسم ولی آشنام 🙂

    اولین چیزی که با مطالعه این مطلب به ذهنم آمد تصویر همون بوسه مادربزرگ به صورت حاجی بود. می‌خواستم لینکش رو بذارم که “برف و آفتاب” زحمتش رو کشیدند.

    خوش به سعادت باقی دوستان که هر کدوم در یکی از اماکن مقدس برای دعا دست به آسمان بردند. لایق باشیم ما هم دعاگوی تمام دوستان هستیم چه ناشناس چه باشناس

  21. ناشناس می‌گوید:

    چشم انتظار؛
    ممنون از این لینک خواندنی
    می‌گم خوش به حال آقا میلاد عرفان‌پور شده‌ها! آقا فرمودند “کتاب میلاد!”
    خدایا می‌شه ما هم در نظر ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و اولیای الهی اینطور بدرخشیم

  22. ع.ح.ق می‌گوید:

    التماس دعای فراوان…
    التماس دعای بسیار فراوان…
    .
    .
    .
    عجیب سلب توفیق شده ایم، یعنی تنبلی می کنیم.
    التماس دعای بسیار فراوان…

  23. سحر می‌گوید:

    سلام
    من که مدتیه خواننده بی صدای متن ها و تمام کامنت های قطعه ۲۶ هستم هم بیست و ششی محسوب میشم؟
    دلم دعای اهالی ۲۶ رو می‌خواد.
    زیارت ها قبول و التماس دعا.

  24. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    خدایا شکرت!
    در آن واحد، کجاها دعا می‌کنند! کجاها… بی‌التماس!!
    چه دین قشنگی… چه دنیای قشنگی… چه دوستان قشنگی… و چه دعای قشنگی…!

  25. چشم انتظار می‌گوید:

    هر قطاری و هر کوپه ای صفای خودش رو داره داداش حسین…

    http://www.ghadiany.ir/1388/88

  26. برف و آفتاب می‌گوید:

    عزیز شما همه‌ش منو یاد این عکس می‌ندازه!

    http://parizzz.persiangig.com/image/mamane%20agha.jpg

    عزیز حتما برای ماها هم دعا می‌کنند دیگه؟

  27. ... می‌گوید:

    سفر به خیر مسافر!

    چه کیفی داره یه فلش پر از آهنگ های امام رضایی داشته باشی و تا خود صبح با صدای تلق و تلق قطار گوش کنی و اشک بریزی و واسه خودت توی یه دنیای دیگه باشی!
    یه جایی دور از همه ی این آدم ها، حتی دور از خودت!

  28. صبا می‌گوید:

    خصوصی
    خیلی خیلی محتاج دعا هستم، یادتون نره!
    بدجور ما را هوایی امام رضا کردید…………………………

  29. نادری می‌گوید:

    احسنت

  30. رضا اعتدال طلب -پزشک می‌گوید:

    از طرف ما هم زیارت کنید آقای قدیانی

  31. صبا می‌گوید:

    ای که در حضرت او یافته ای بار، ببر
    عرضه بندگی بی سر و سامانی چند

  32. ناشناس می‌گوید:

    “می‌پرم وسط حرفش! یا باب‌الحوایج! هیچ دوست ندارم مادربزرگ از «رفتن» و این چیزها حرف بزند!”

    خدا حافظ خانواده‌های شهدا بخصوص مادران و همسران بزرگوار اون‌ها

  33. ناشناس می‌گوید:

    نامه حاج قاسم به آن ۲۳ نفر

    http://www.vatanemrooz.ir/?nid=1601&pid=1&type=0

    درود می‌فرستم برمردی که به‌احترام شما و همه مجاهدین و شهدا، قریب ۳۰ سال چفیه یادگار آن روزها را به گردن آویخته تا عشق به این راه و مرام و فرهنگ را به همه یادآوری کند و بر هر نوشته شما بوسه می‌زند و در بالاترین جایگاه فقاهت، حکمت و اندیشه، زیباترین کلمات را نثارتان می‌کند. چقدر مدیون این مردیم و بدون او تاریکیم (قاسم سلیمانی)

  34. خواهرشهید می‌گوید:

    سلام ما را هم به امام رضا(ع) برسانید
    التماس دعای فراوان دارم

  35. خواهرشهید می‌گوید:

    ببخشید اول زیارت قبول
    روزی هرسالتون باشه انشاالله

  36. لبیک یا حسین می‌گوید:

    التماس دعا

  37. ناشناس می‌گوید:

    ……………….
    اوه اوه اوه
    سیمای حاجی وصل شده اساسی!

  38. ناشناس می‌گوید:

    خوب شد اون جواب رو پاک کردی. خیلی سنگین بود

  39. صبا می‌گوید:

    گاهی که میرم حرم خانم، وقتی خلوته، دلم می خواد که مادربزرگم قم زندگی می کرد و میاوردمش حرم!
    حالا دیگه طولانی که راه میره، خیلی اذیت میشه
    واسه همین معمولا باید براش زورکی ویلچر بگیری!
    آدم حس می کنه وقتی با مادربزرگش میاد؛ حضرت بیشتر تحویلش می گیره و مهربون تر نگاهش می کنه!

    به عزیز بفرمایید برای ما هم دعا کنند!
    برای شما هم دعا کنند که اینقدر خصوصی های ملت را عمومی نکنید!

  40. صبا می‌گوید:

    الهی رجب بگذشت و ما از خود نگذشتیم، تو از ما بگذر!
    علامه حسن زاده

  41. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    این هم یک عکس از طلوع خورشید از مشهد الرضا
    http://uupload.ir/files/d7sp_khorshid.jpg

    این عکس مربوط به یکی از سفرهای یهویی و شبانه به مشهده.
    صبح نزدیک مشهد بودم، راننده و عکاس خودم!

  42. سمانه می‌گوید:

    خیلی ممنون‏!‏
    کاملا متوجه شدم باید چیکار کنم 🙂

  43. چشم انتظار می‌گوید:

    سلامتی و شفای همه‌ی بیماران بویژه خواهر حزب اللهی، سرکار خانم مرضیه هاشمی صلوات…اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم.

    http://jahannews.com/vdcjttexhuqe8vz.fsfu.html

  44. بجستان می‌گوید:

    اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی..
    التماس دعا حسین جان

  45. ... می‌گوید:

    بارها گفته ام و بار دگر می گویم: «کسی که بداند هر که خدا را یاد کند، خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد، می داند چه باید بکند و چه باید نکند؛ می داند که آنچه را که می داند، باید انجام دهد، و در آنچه که نمی داند، باید احتیاط کند.»

    والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته/ الاقل محمد تقی البهجة

  46. به جرم عشق می‌گوید:

    الحمدلله… الحمدلله… الحمدلله
    که عزیزِ عزیز ما کنارمان هستند…
    الهی ساااالها زنده و سرزنده باشن………………….

  47. به جرم عشق می‌گوید:

    راستی! عمدا غیظ را نوشتید غیض؟

    ـــــــــــــــــــــــــــــ

    ح ق:
    عمدا که نه، سهوا! ممنون. درستش کردم.

  48. به جرم عشق می‌گوید:

    بزرگوار! «عزیز» رو کجای حرم و کِی می‌شه ملاقات کرد؟
    دلم آروم نمی‌گیره که این نازنین مادر، حرم باشند و منم بتونم برم حرم، اما محروم از دیدارشون.
    اگر موافقید شماره همراه همسرم رو براتون خصوصی بذارم تا بشه هماهنگ کرد.
    شهید قدیانی عزیزم! یاسین هام رو قبول کن مَرد…

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    اولا سن و سالی نسبتا زیاد از «عزیز» گذشته که به ایشان مجال دیدارهای اینچنینی را نمی‌دهد. مادربزرگم مسافت بیشتر از ده بیست متر را باید حتما روی ویلچر باشند و حتی عصا هم کفاف پیری ایشان را نمی‌دهد. این را ناظر بر آن کامنت خصوصی که یکی دو روز پیش گذاشته بودید، گفتم. ثانیا هم‌الان که این جواب را به شما می‌دهم -ساعت ۳ بامداد روز چهارشنبه- هم من و هم «عزیز» ۲ ساعتی است که به تهران برگشته‌ایم، فلذا صرف نظر از وضعیت جسمانی «عزیز» زیاد مشهد نبودیم که مجالی برای تنظیم دیداری اینچنینی وجود داشته باشد. ثالثا صرف علاقه و تمنای شما خانم محترم و دردآشنا، برای دیدار با یک مادر شهید، فی‌نفسه امر مبارکی است. همین‌قدر بدانید که مادربزرگم دوستدار و دعاگوی بچه‌های قطعه ۲۶ هستند و به شدت از شما خوبان التماس دعا دارند… این همه را نوشتم تا از شما دوستان محترم بخواهم برای پدربزرگم -که ۵ سالی از مادربزرگ هم بزرگتر هستند!- دعا کنید. هیچ حالشان خوب نیست! باور می‌کنید از فرط کهولت سن، گاهی ناخواسته بین رکعات نماز، خوابشان می‌برد؟! و اما برای تعویض فضا بگذارید یک چیز با مزه هم تعریف کنم. چند ماهی می‌شود که ما نوه نتیجه‌ها گاهی که به پدربزرگ چای می‌دهیم، می‌بینیم حتی وسط نوشیدن یک استکان چای هم مکرر خوابشان می‌برد و چرتکی می‌زنند! حالا جالب اینه؛ در همان حالی که استکان چای دستشان است، چرت می‌زنند؛ بی‌آنکه استکان چای، چپه شود!! 🙂 خداوند سایه همه بزرگترهای من و البته شما دوستان خوب را از سرمان کوتاه نکند که واقعا مایه نعمت و برکت است نَفسِ نَفَسشان… در همین سفر کوتاه مشهد هم، حالا که نگاه می‌کنم می‌بینم خدمتی که «عزیز» به من کرد، خیلی بیشتر از مثلا اون چند تا کاری بود که من برای مادربزرگ خود انجام دادم! بی‌تعارف و جدی دارم می‌گم. ان شاء الله همه ما از موافق گرفته تا مخالف و چپ و راست و چندم خردادی و چی و چی، قدردان بزرگتران خود باشیم، در مقام عمل!

  49. ... می‌گوید:

    چند بار به غیض نگاه کردم و گفتم یه مشکلی داره اما متوجه نشدم!

  50. ... می‌گوید:

    امروز حال یک آدم خسران زده را دارم، حال کسی که مزرعه اش را ملخ زده!
    رجب تمام شد و کوله ام خالی است!
    خالی از او اما پر از خودم!
    استغفرالله و اسئله التوبه

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:

    جانا سخن از زبان ما می‌گویی… و اما این دلیل نمی‌شه که پیشاپیش اعیاد شعبانیه رو به شما بچه‌ها تبریک نگم! ادب قمر منیر بنی‌هاشم رو نگاه کنین! به احترام سیدالشهدا، دیرتر از ایشون قدم به این دنیا می‌گذارن، اما به احترام سیدالشهدا زودتر از ایشون به شهادت می‌رسن. یعنی که «عباس» همیشه مدافع «حسین» است. با این همه، و به نشانه احترام، هرگز جلوتر از حضرت، قدمی نمی‌نهند حتی در تقویم! طرفه حکایت آنجاست که در روز عاشورا هم، اگر چه قمر منیر بنی‌هاشم زودتر از اباعبدالله‌الحسین به شهادت رسیدند، لیکن جنگ را دو تایی با هم انجام دادند. ولایت‌مداری یعنی این! یعنی هیچ کجا امام خود را تنها نگذاری، نه در تولد، نه در تقویم، نه در زندگی… و نه در جنگ! فقط در تقدیم جان است که ولایت‌مداری باید آمیخته به عنصر دیگری به نام «احترام» شود. اینجا دیگر، «اقتضای احترام» چیز دیگری است… یعنی که عباس برای اولین و آخرین بار حق سبقت از مولای خود را دارد. گفت؛ «آید به جهان اگر حسین دگری*، هیهات برادری چو عباس آید».

    *مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشریف

  51. به جرم عشق می‌گوید:

    آخ آخ که دیوانه‌ام کردی با آن قطاری که به دوکوهه رفتی در سال هزار و سیصد و فتنه…
    http://www.ghadiany.ir/1388/88
    یعنی قلب حضرت ماه، امواج این هق هق‌های ما را در این سو و آن سوی لپ‌تاپ، دریافت خواهند کرد؟

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    با این متن، خودم خیلی اشک ریختم… «دوکوهه! قطار دلم افتاده روی ریل جنوب». تاری زد این قطار روی دلم… که بماند!

  52. فرهنگی می‌گوید:

    حضرت امام خامنه‌ای:
    من از امام بزرگوار رضوان‌الله‌علیه سؤال کردم، گفتم در میان این دعاهایی که از ائمه علیهم‌السلام رسیده است، شما به کدام دعا بیشتر علاقه‌مندید و دلبسته‌اید؟ فرمودند به دعای کمیل و مناجات شعبانیه، به این دو دعا. امام یک دل متوجه به خدا بود، اهل توسل بود، اهل تضرع بود، اهل خشوع بود، اهل اتصال با مبدأ بود. وسیله‌ بهتر در چشم او، این دو دعا بود: دعای کمیل، مناجات شعبانیه. وقتی انسان مراجعه می کند به این دو دعا، دقت می کند، می‌بیند چقدر هم شبیه همند این دو دعا، شباهتهای زیادی به هم دارند. مناجات انسان خاشع، مناجات انسان متوکل به خدا؛ کَاَنّی بِنَفسی واقِفَةٌ بَینَ یَدَیک، وَ قَد اَظَلها حُسنُ تَوَکُّلی عَلَیک، فَقُلتَ ما اَنتَ اَهلُه، وَ تَغَمَّدتَنی بِعَفوِک… امید، امید به مغفرت الهی، به رحمت الهی، به توجه الهی، بلندهمتی در درخواست از پروردگار… اِلهی هَب لی کَمالَ الانقِطاعِ اِلَیک، و اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها اِلَیک.

    خدایا! به حرمت شعبان المعظم، تا دیر نشده بار غفلت را از دوشمان بردار!

  53. ... می‌گوید:

    امروز پاسداران میهن در میثاق با حضرت آقا امام خامنه ای چه زیبا سرودند:

    آقا دعا فرما که مولامان بیاید، آن یوسف زیبای زهرامان بیاید

    اللهم عجل لولیک الفرج

  54. سمانه می‌گوید:

    زیارتتون قبول ان‌شاءالله
    بی‌شک حلاوت همراهی “عزیز” مهربانتان در این سفر تا همیشه در کام شما خواهد ماند.
    خداوند سایه پدربزرگ و مادربزرگ‌تان را بر سر شما و ما مستدام بدارد.

    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:

    ایضا بزرگان شما و بزرگان دیگر دوستان قطعه ۲۶! واقعا نعمتی هستند مادر، پدر و البته مادربزرگ و پدربزرگ. نعمتی…

  55. حسین می‌گوید:

    آقا خوش به حال پدربزرگت که هر وقت اراده می‌کنه می‌خوابه!
    ما که مشکل کم‌خوابی داریم…

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    🙂

  56. سیداحمد می‌گوید:

    زیارت قبول…

  57. مرضیه می‌گوید:

    زیارت قبول

  58. چشم انتظار می‌گوید:

    امام خامنه‌ای (حفظه‌الله) ۹۴/۲/۳۰:
    حالا در همین مذاکرات باز حرف های تازه‌ای می‌زنند. مثلا بازرسی‌ها، گفتیم که اجازه نمی‌دهیم از هیچ‌یک از مراکز نظامی، هیچ بازرسی‌ای از سوی بیگانگان صورت بگیرد. می‌گویند بایستی ما بیاییم با دانشمندان شما مصاحبه کنیم یعنی در واقع بازجویی کنیم. ما اجازه نمی‌دهیم به حریم دانشمندان هسته‌ای ما و دانشمندان در هر رشته‌ی حسّاس و مهمّی، اندک‌ اهانتی بشود. من اجازه نمی‌دهم بیگانگان بیایند با داشمندان ما، با فرزندان برجسته و عزیز ملّت ایران که این دانش گسترده را به اینجا رسانده‌اند، بخواهند بنشینند حرف بزنند. در دنیا هیچ عاقلی اجازه نمی‌دهد، هیچ دولتی اجازه نمی‌دهد؛ دانشمندانشان را مخفی می‌کنند، نمی‌گذارند اسم های‌شان را هم کسی بفهمد. دشمن پُررو و وقیح توقّع دارد اجازه بدهند راه را باز کنند و بیایند با دانشمندان ما، با اساتید ما، با محقّقین ما گفتگو کنند، مذاکره کنند. درباره‌ی چه؟ درباره‌ی یک پیشرفت اساسی بومی علمی در کشور. این اجازه مطلقا داده نخواهد شد؛ این را هم دشمنان بدانند، هم کسانی که منتظرند ببینند تصمیم نظام جمهوری اسلامی چه می‌شود، بدانند.

  59. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    زیارتتون قبول
    داره میشه دو سال که نشده برم پابوس امام رئوف…
    دعا کنید همت و قسمتم با هم جور بشه!

  60. چشم انتظار می‌گوید:

    مرتضی اهوازی؛

    قسمت از صاحب این ماه، همت از شما، استقبال هم از ما… یا علی.

  61. ... می‌گوید:

    میلاد سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین بر اهالی قطعه بیست و شش مبارک و سرشار از خیر و خوشی و سلامتی و اجابت دعا ان‌شاالله!

  62. ... می‌گوید:

    السلام علیک یا اباعبدالله
    امشب خانه فاطمه و علی، نور باران است…

  63. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    بزرگوارید چشم انتظار عزیز…
    التماس دعا

  64. علمدار می‌گوید:

    شب جمعه است، هوایت نکنم می‌میرم
    یادی از صحن و سرایت نکنم می‌میرم

    ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی
    از فراق تو شکایت نکنم می‌میرم

    سجده بر خاک شما سیره ی هر معصومی است
    سجده بر تربت پایت نکنم می‌میرم

    دوریت درد من و نام تو درمان من است
    تا خود صبح صدایت نکنم می‌میرم

    به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم
    هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می‌میرم

    “وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد
    من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می‌میرم”

    جان ناقابل من کاش فدای تو شود
    اگر این جان به فدایت نکنم… می‌میرم!

    شعرهایم همگی درد فراق است… ببخش
    صحبت از کرب و بلایت نکنم می‌میرم

  65. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    شـــــــاهان جهــــان نوکـــــر دربار اباالفضل…
    خوبــــان همگـی تشنـه دیــــدار اباالفضل…

    کن روی نیازت به درش ســائل مسـکین…
    چون جود و کـرم هر دو بود کار اباالفضل…

  66. پسرشهید می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی
    زیارت قبول
    میلاد ارباب ادب هم مبارک

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    آخر و عاقبت خصوصی سازی آبی و قرمز در گفت و شنود قشنگ کیهان

    باشگاه

    گفت: قرار است باشگاه‌های فوتبال پرسپولیس و استقلال به دو کارخانه ایران‌خودرو و سایپا فروخته شوند.
    گفتم: ولی این دو کارخانه مبلغ ۸ هزار میلیارد تومان بدهی بانکی دارند بنابراین اگر پول دارند چرا بدهی خود را که متعلق به بیت‌المال است نمی‌پردازند؟!

    گفت: تازه هر یک از این دو باشگاه سالیانه مبلغ ۳۰۰ میلیارد تومان هزینه هم دارند که در صورت فروش به سایپا و ایران‌خودرو این هزینه هم باید از جیب ملت پرداخت شود.
    گفتم: شاید منظور از اینکه گفته‌اند «کسی حق ندارد از جیب و جانب مردم شعار بدهد» همین دو کارخانه خودروسازی بوده است.

    گفت: ای عوام! منظور از آن جمله کسانی هستند که به توافق لوزان انتقاد و اعتراض دارند.
    گفتم: پس سایپا و ایران‌خودرو حق دارند از جیب مردم خرج کنند و از جانب ملت شعار بدهند؟

    گفت: حالا این مسئولین محترم که اینهمه به منتقدان هسته‌ای اعتراض می‌کنند، چرا درباره این خاصه خرجی‌ها از جیب مردم چیزی نمی‌گویند؟!
    گفتم: چه عرض کنم؟! طرف می‌گفت؛ هر وقت پای پدرم به لیوان آب می‌خورد و روی فرش می‌ریزد به ما می‌گوید؛ آخه اینجا جای لیوان گذاشتنه؟ و هر وقت پای ما به لیوان می‌خورد، می‌گوید؛ مگه کوری که لیوان به این بزرگی را نمی‌بینی؟!

  67. علی می‌گوید:

    ما موج‌های زنده ی اروندیم که با هیچ قطعنامه‌ای آرام نمی‌گیریم.
    # ۱۷۵ غواص

  68. ف.طباطبایی می‌گوید:

    حسین جان!
    همه آباد نشینان ز خرابی ترسند
    من خرابت شدم و از همه آبادترم…

    سلام بر همه دوستان.
    نائب الزیاره بودیم…

  69. علمدار می‌گوید:

    زیارتتون قبول

  70. چشم انتظار می‌گوید:

    تقبل‌الله ان‌شاالله…

  71. سیداحمد می‌گوید:

    رفقا؛

    جواب داداش حسین به این کامنت را بخوانید که حاوی نکته مهمی است!
    http://www.ghadiany.ir/1394/23238/comment-page-1#comment-173624

  72. شوکران می‌گوید:

    امروز خبرنگار یمنی شبکه “المیادین” می‌گفت؛
    مردم یمن از اینکه کشتی ایرانی مسیرش رو به سمت “جیبوتی” تغییر داده دچار ناامیدی و سرخوردگی شدن، چون امیدوار بودن با رسیدن این کشتی به یمن، محاصره کشورشون شکسته بشه. در ضمن یمنی ها امیدی به کمک هایی که به “جیبوتی” ارسال می‌شه ندارن، چون این کمکها در توقیف عربستان و آمریکاست و به صورت قطره چکانی و در واقع فقط برای ساکت کردن نهادهای بین المللی ارسال می‌شه و دردی از مردم یمن دوا نمی‌کنه.
    می‌گم آقای مدیر؛
    نه به اون هارت و پورت مسئولین که اگه کسی بخواد کشتی ما رو تفتیش کنه ال می کنیم و بل می کنیم، نه به حالا که نه تنها کشتی رو بازرسی کردن که حتی بعد از تفتیش هم اجازه ندادن وارد یمن بشه! با این حساب به نظرت وقتی می‌گیم اجازه نمی‌دیم از تأسیسات نظامی‌مون بازرسی بشه، کسی ما رو جدی می‌گیره؟

  73. شادی می‌گوید:

    شوکران جان
    اون هارت و پورتی که اشاره کردی رو دولتی‌ها و مجلسی‌ها داشتن درباره عدم بازرسی از تاسیات نظامی
    تصمیم با آقاست

  74. دانشجو می‌گوید:

    با دست فرمون عاری از یک جو عقل این دولت، کدخدا (!) ایران رو تا سطح یه کشور مستعمره پایین می‌بره!!!
    واقعا اعصابم داغون شده، یعنی چی که عراقچی گفته بازرسی از مراکز نظامی رو قبول کردیم؟!!!
    خب بی‌خود کردید قبول کردید! مگه اینجا عراق یا افغانستانه؟ مجلس ما چیکار می‌کنه؟

  75. قاصدک منتظر می‌گوید:

    ف.طباطبایی؛
    قبول باشه
    شیرینی زیارت، نوش جونتون

  76. علی می‌گوید:

    دوستان حتما ببینید؛ جالبه!

    http://www.tabnak.ir/fa/news/503006

  77. صبا می‌گوید:

    معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
    حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.