روحانی دونقطه صالحی!
روزنامه جوان ۱۹ اسفند ۱۳۹۴
*در آستانه برجام/ روحانی:
از زحمات دوست عزیزم جناب آقای دکتر صالحی به صورت ویژه تشکر میکنم.
*روز برجام/ روحانی:
اگر صالحی نبود، ای بسا برجام اصلا به فرجام نمیرسید.
*۲ ماه بعد از برجام/ روحانی:
این مدال لیاقت، حقا که برازنده جناب دکتر صالحی است. ما همه باید از ایشان ممنون باشیم.
*یک ساعت بعد از ۲ ماه بعد از برجام/ روحانی [هنگام پیادهروی با ظریف]:
برجام به صالحی بدهکار است. واقعا من اینگونه فکر میکنم جناب ظریف!
*همین چند روز پیش/ روحانی:
صالحی که وزیر خارجه نیست! درباره برجام باید از ظریف بپرسید!
*۳ روز پیش/ روحانی:
صالحی نبود، شاید برجام یک سال زودتر به فرجام میرسید، نه حالا بگو سیدخندان!
*دیروز/ روحانی:
با صدای رسا میگویم که صالحی حق اظهارنظر درباره برجام را ندارد!
*دیشب/ روحانی:
رساتر از قبل اعلام میکنم که نه آقای صالحی و نه اساسا هیچ فرد صالحی، حق حرفزدن درباره برجام را ندارد!
*همین یک ساعت پیش/ روحانی:
صالحی؟ اصلا کی هست؟
- بایگانی: یمین
رأی من، خون تو
روزنامه جوان ۶ اسفند ۱۳۹۴
الان که دارم این چند خط را مینویسم، هنوز تبلیغ نامزدها قانونی است، اما الان که تو داری این متن را میخوانی، دیگر مهلت قانونی تبلیغ نامزدها تمام شده!
خندهام گرفته از این وضعیت! این را هم میگذارم به حساب نمک کار روزنامهنگاری! نوشتم «نمک» یادم آمد که «نمکدان» را نباید شکست!
فردا جمعه انشاءالله در نهایت امن و امان میرویم پای صندوق رأی و هر چقدر هم صف رأیگیری شلوغتر باشد، چه بهتر! فردا اگر دیر بجنبیم شاید مجبور باشیم یک ساعت، بلکه حتی چند ساعت منتظر بمانیم تا نوبت رأی دادن ما شود؛ بالطبع از این همه سرپا ایستادن خسته خواهیم شد، اما جانم به قربان شیربچههای مدافع حرم که کیلومترها آن سوی مرز مقدس وطن، دشمن لعین داعشی را در همان دورها نگه داشتهاند! فردا دقیقا در همان دقیقهای که من و تو داریم به نامزدهای مورد علاقه خود رأی میدهیم، شاید یک بسیجی دیگر جرعهنوش باده شهادت شود!
حال میخواهم یک سؤال خندهدار اما گریهدار بپرسم؛ چند دقیقه یا چند ساعت در صف رأیگیری ایستادن، بیشتر آدمی را خسته میکند یا چند شبانهروز بیخوابی و بیآبی و نبرد تن به تن با وحشیترین اشقیای تاریخ؟! راستش به تو بدهکاریم ای «نامزد شهادت» که از زن و بچه و زندگی گذشتی تا پای حرامیان، خاک کشور را آلوده نکند. به همت کارگران شهرداری، فردا دیگر در شهر خبری از چهره نامزدهای انتخابات نیست، اما باز هم تصویر شهدای مدافع حرم پیشروی ما خواهد ماند.
چند روز پیش، رزمندهای که داشت مهیای اعزام به سوریه میشد، به راقم این سطور گفت: «بعید میدانم در خط مقدم نبرد با لعین داعشی امکان رأی دادن ما وجود داشته باشد، اما تو را به حضرت زهرا قسم، جوری رأی ندهید که خستگی نبرد با اشقیا به تن ما بماند».
آری! عشق است نامزدهای شهادت که هیچ موقعی تبلیغشان غیرقانونی نیست، حتی در روز انتخابات! از کجا معلوم فردا روز شهادت چند نفر در جبهه شام باشد؟! از کجا معلوم فردا گرد یتیمی بر چهره چند دختر خردسال بنشیند؟! فردا کار ما سختتر است یا کار آن مادری که به او خبر شهادت جگرگوشهاش را میدهند، آن هم در حالی که شاید خبری از پیکر فرزندش نباشد! فردا رأی دادن این مادر کجا، رأی دادن من و تو کجا؟!
آهای نامزدی که فردا فکر میکنی از بقیه رقبا جلوتری! جلودار اصل کاری، آن جوان بسیجی است که فردا شاید در خط مقدم جبهه شام، روز آخر زندگیاش باشد!
فردا من رأی میدهم، تو رأی میدهی، اما این همه آزادی در حق انتخاب، از صدقه سر دردانههایی است که با خون سرخ خود، ضامن امنیت انتخابات شدهاند. سوگند به خون شهدا، ما نیز در راه دفاع از ولایت خسته نخواهیم شد. هنوز «گلبرگ سرخ لالهها در کوچههای شهر ما بوی شهادت میدهد»! وه که چقدر آراممان میکند اسم تو مادر! یا زهرا…
- بایگانی: یمین
نقدی به نظام جمهوری اسلامی
وطن امروز ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
این کشور و آن کشور ندارد؛ بدیهیترین منطق انتخابات در هر نظامی این است که به عنصر فتنهگر علیه ساز و کار آن انتخابات، اذن نامزدی ندهد. حال اگر آن عنصر فتنهگر، در فتنهآفرینی علیه ساز و کار انتخابات، مسبوق به سابقه هم باشد و علاوه بر این، در فتنه علیه نتیجه انتخابات هم سابقهدار باشد، که دیگر هیچ! یعنی حداقلش این است که در سایر نظامها به چنین عنصری هرگز اذن نامزدی نمیدهند، اینکه حالا با او چه کار میکنند و چگونه او را به سزای رفتار و گفتارش میرسانند، محل بحث این یادداشت نیست. محل بحث این یادداشت، همانطور که از تیتر آن پیداست، با کمال عذرخواهی نقدی است به نظام جمهوری اسلامی. این نقد البته میتوانست در مدح نظام نوشته شود اما از آنجا که زیادی هر چیزی بد است، لاجرم این متن هم زاویه نقد پیدا کرده است. تا چند بار اولی که طرف، علیه ساز و کار انتخابات شکلک درآورد و نظام تحمل کرد و از در گذشت وارد شد، این را ما همان زمان نوشتیم به پای کرامت نظام و مصلحتسنجی درست و تلاش حکیمانه برای حفظ، اما به راستی تا چند بار؟! و تا کی؟! آیا اوجب واجبات، حفظ نظام است یا حفظ طرف در مجموعه نظام؟! و گیرم همین دومی اوجب واجبات باشد، آیا با این همه اغماض و ملاحظه، مثلا حفظ شده در مجموعه نظام؟! وقتی تندتر از هر اپوزیسیونی علیه نظام موضع میگیرد، رادیکالتر از هر ضد انقلابی علیه انقلاب حرف میزند، بیمنطقتر از هر خودخواه خودمحوری علیه نهاد قانونی ناظر بر انتخابات اراجیف میبافد و ساختارشکنانهتر از هر دشمنی علیه ساز و کار انتخابات یاوه میسراید، معلوم است که اولا لیاقت این همه تلاش برای حفظ در بدنه نظام را ندارد، ثانیا نظام باید تجدید نظر کند در نحوه مواجهه با وی. گفت: «خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند». خوبی البته اگر زیادی دیگر از حد گذشت، فقط نباید به نقد نادان بسنده کرد، بلکه بیتعارف، باید دمی هم نشست پای نقد خوبیکننده! و از جمله این خوبیکنندهها، شورای نگهبان است. راقم این سطور، آنقدر در تعریف از شورای نگهبان نوشته که حق این یک فقره نقد برایش محفوظ باشد! من ضمن احترام به هر تصمیمی که این نهاد قانونی بگیرد، و فقط منباب روشن شدن، از اعضای معزز شورای نگهبان میپرسم که بر اساس کدام منطق، فلانی را تأیید صلاحیت کردهاید، آنهم برای مجلسی به اهمیت مجلس خبرگان؟! اگر منطق این بوده که با دیدن یک ملاطفت دیگر، دست از رفتار و گفتار فتنهآفرین بردارد، حرفهای سابقهدار لیکن بیسابقه ایشان نشان داد که این خوبیها و این لطفها اصلا و ابدا به طرف نیامده! معالأسف هر بار نظام در مواجهه با ایشان کوتاه آمده، وی سنگرهای دیگری را فتح کرده! آنهم با ادبیاتی بدتر، تندتر، افراطیتر، آنقدر افراطیتر که گاه حتی رسانههای دشمن، حیرت میکنند از این همه افراط در دشمنی با انقلاب، از درون انقلاب! اگر «ضد انقلاب» یعنی آنکه بر ضد انقلاب موضع میگیرد، کیست ضد انقلابتر از او که سخن نمیگوید الا به فتنه؟! فتنه خاطره از امام اما علیه خط امام، فتنه عکس با امام اما بر عکس راه امام، فتنه اسم خمینی اما علیه رسم خمینی و هزار و یک فتنه ریز و درشت دیگر! بخواهیم یا نخواهیم سخنان سراسر فتنه اخیر نشان داد که هر چه خوبی در حق ایشان بیشتر شود، با بدی بیشتری، آن را جواب میدهد! وقتی با فردی طرفیم که جزای احسان را جز به بدی نمیدهد، آیا کجاست حد و مرز این همه احسان و بزرگواری؟! بگذارید جور دیگری سئوالم را مطرح کنم؛ این جناب دقیقا و مشخصا با چه هزینهای باید در نظام حفظ شود؟! آیا با این هزینه که هم نامزد انتخابات باشد و هم علیه شورای نگهبان حرفهایی بزند که تا به حال، هیچ دشمنی و هیچ ضد انقلابی بدین عریانی نزده؟! آیا با این هزینه که مادر رزمنده ۸۸ یعنی همان شهید مدافع حرم با خود بپرسد؛ «اگر اوضاع این است، اصلا جگرگوشه من برای تأمین امنیت کدام قانون و کدام انتخابات رفت و جانش را تقدیم کرد؟!» آیا جز این است که تقریبا همه شهدای مدافع حرم، سال ۸۸ در میدان دفاع از انتخابات و رأی جمهور هم رزمنده و مدافع حریم آرای میلیونی ملت ایران بودهاند و سخت است برای بازماندگان ایشان، وقتی میبینند بعضیها از سویی با تأیید شورای نگهبان روبرو میشوند، از دیگر سو، همین نهاد قانونی را به باد توهین و افترا میگیرند؟! آیا این عنصر بدسابقه فتنهگر باید در نظام حفظ شود حتی به بهانه شکستن دل شیربچههای میدان جنگ با لعین داعشی؟!
البته اشتباه نشود! من هرگز بنا ندارم بگویم که اگر شورای نگهبان، طرف را رد صلاحیت میکرد، وی متنبه میشد و دیگر این همه رادیکال و افراطی موضع نمیگرفت! هر چند به جد بر این باورم که در امر تربیت حتی حفظ افراد، اگر تشویق هست، تنبیه هم هست! حرف من این است که «تحلیل» به معنای سبکسنگین کردن اتفاقات آینده، کار سیاستمدار است اما شورای نگهبان، به عنوان مفسر قانون اساسی، کاری ندارد الا عمل به مر قانون! اساسا و اصولا دخلی به شورای نگهبان ندارد که رد صلاحیت، فلانی را در دایره نظام نگه میدارد یا تأیید! اگر طبق قانون یعنی منطق انتخابات، فتنه خط قرمز است، و اگر سخنان کذا نشان داد که هیچ مصلحتی حتی مصلحت حفظ بعضیها، بالاتر از مصلحت عمل به مر قانون نیست، فرض است بر شورای نگهبان که دفاع خود از حریم حقالناس را کامل کند و ضمن قلم قرمز کشیدن روی نام این فتنهگر سابقهدار، اجازه ندهد عرصه سیمرغ انتخابات، بیش از این، جولانگه خط دهنده به ضد انقلاب باشد. روی سخن این نوشتار، اما فقط شورای نگهبان نیست! دیگر ارکان نظام هم باید بدانند که اوجب واجبات، حفظ افراد به هر قیمتی درون مجموعه نیست! همین را کم داشتیم که طلبکار از مردم و رأی مردم، بشود متذکر بدهی پابرهنهها به امام و اسلام و انقلاب! جوری علیه انقلاب موضع میگیرد که گویی به ضد انقلاب بدهی دارد، که گویی به دشمن بدهی دارد، که گویی مدیون BBC و در دین VOA است! خوب است این را هم بفرماید که چند بار بر گوش صندوق آرا سیلی بزند، مردم شهید داده با او بیحساب میشوند؟! و بفرماید نام آقازادههایش در چند قرارداد فاسد نفتی بیاید، بدهی این ملت به خاندان پرداخت شده؟! و بفرماید چند بار دیگر به دشمن گرای تحریم بدهد، خیالش راحت میشود؟! من که باورم هست خمینی کبیر، اول بدهکار خاندان است! آنجا که گفت: «ما آمریکا را زیر پا میگذاریم» و از قرار نباید میگفت! آنجا که گفت: «من بوسه بر دست و بازوی رزمندهها میزنم» و از قرار نباید میگفت! آنجا که نباید علیه حکام آل سعود، آن حرفها را میزد! آنجا که نباید بر ضد اسلام اشرافیت، سخن میگفت! آنجا که نباید به «جنگ عقیده» اشاره میکرد! آنجا که نباید یک تار موی کوخنشینان را به تمام دنیای کاخنشینان برتری میداد! و آنجا که نباید میگفت: «غلط میکنی! قانون تو را قبول ندارد!» واجب است بر شورای نگهبان که ضمن تجدیدنظر در رأی صادره، بیش از پیش و بخصوص برای این عنصر غیر ملتزم به ساز و کار انتخابات، ثابت کند که حقیقتا بدهکار خمینی است، نه ضد انقلابی که هم از توبره میخورد، هم از آخور! شورای نگهبان، صلاحیت خود را از قانون اساسی گرفته، از امام راحل عظیمالشأن. واقعا کسی که این امر بدیهی را هم نمیداند، صلاحیت تأیید صلاحیت توسط شورای نگهبان را دارد؟! حرمت امامزاده اما در وهله اول با متولی آن است. گاه هست که باید به خدا پناه برد از بد بودن متولی لیکن چو امروزی مجبوریم خوبی از حد گذشته متولی را منتقد باشیم و حرفهایی بزنیم که علیالقاعده خودمان هم نمیپسندیم! برای هر معصیت کبیری راهی به استغفار هست اما امان از «استکبار» این «گناه اکبر». انسان مستکبر از بس خود را بزرگ میبیند، اساسا نمیتواند توبه کند! توبه یعنی «بازگشت به خدا»، همچنان که توبه انقلابی یعنی «بازگشت به روح خدا» اما عنصر مستکبر متکبر، آنجا هم که شورای نگهبان در بستر تأیید صلاحیت زمینه توبه را فراهم میآورد، مستکبرتر میشود، متکبرتر میشود! و دقیقا همین جاست که من مجبور میشوم تا در اوج اعتقاد به نظام، انتقاد کنم از نظام! ملاک گیرم نه حال فعلی افراد، که سابقه ایشان باشد! در فتنه علیه انتخابات، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در قربانی کردن آدمها به نفع مطامع خود، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در دروغ بستن به امام، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! در همنوایی با دشمن، بلکه دشمنتر شدن از خود دشمن، سیاهترین سابقه از آن کیست؟! این تیتر یکی از نوشتههایم بود در اوج فتنه هشتاد و اشک: «کشتی انقلاب، مسافرکشی میکند، منتکشی نمیکند!» کسی که از ضد انقلاب هم بیشتر با انقلاب ضدیت میکند، مصلحت آن است که جز به عدالت با او رفتار نشود! آنهم عدالت حداکثری! دیروز خوب نوشته بودند بچههای روزنامه: «حقیقتا یک سئوال بسیار مهم در افکار عمومی وجود دارد و چه بهتر آنکه رسانههای انقلابی و تا بن دندان معتقد به نظام اسلامی، این سئوال را مطرح کنند. سئوال این است: وقتی فتنه ۸۸ به عنوان یک خط قرمز در نظر گرفته میشود، باید نگاهی کاملا قانونی و انقلابی نسبت به تکیهگاه این فتنه داشت! وقتی به درستی کاندیدایی در یک شهرستان دورافتاده به خاطر علقه به فتنه رد صلاحیت میشود، چرا باید تکیهگاه فتنه ۸۸ تأیید صلاحیت شود؟! آن کاندیدای شهرستانی به خاطر فتنهای که طرف به پا کرد رد صلاحیت شده است! در این شرایط چرا باید خود آن فرد تأیید صلاحیت شود؟» عجبا که درباره او مدام میگویند سابقه! کی بود آخرین بار که دشمن علیه او موضعی گرفت؟! اصلا یادتان میآید؟! اتفاقا بیم من از چیز دیگری است! من بیم از آن فردایی دارم که آیندگان، ناظر بر رفتار و گفتار طرف، جمهوری اسلامی را نه چون حقیر، که جور دیگری نقد کنند! که بگویند: «فردی با این همه سابقه فتنه علیه انتخابات، صلاحیتش توسط شورای نگهبان تأیید شد!» که بگویند: «هر کاری دلش خواست کرد و هر حرفی دلش خواست زد اما هرگز به عدالت با او رفتار نشد!» که بگویند: «اگر میگویید با نظام زاویه داشت، پس چرا فلان؟!» که بگویند: «مادر شهید مدافع حرم دلش شکست اما شما باز هم نگران حفظ طرف بودید؟!» که همالان بگویند: «به راستی و با وجود همه اعتقادم به نظام، چرا باید در انتخاباتی شرکت کنم که حتی فلانی هم با این شرح مشروح در آن نامزد است؟! خودم را دست انداختهام یا رأیم را؟! حضرات بفرمایند چه شورای نگهبان و چه مجلس و چه انتخاباتی میخواهند، همان را هم عملی کنند! دیگر چرا انتخابات؟!»
*** *** ***
تلاش برای حفظ هر فردی در دایره انقلاب اسلامی، صدالبته عملی مأجور است و حکیمانه اما بدان شرط که در مقام عمل تبدیل نشود به تلاش برای حفظ منویات ضد انقلاب، آنهم از درون انقلاب، آنهم در نخستینروز دهه فجر، آنهم در یومالله دوازدهم بهمن، آنهم دوشادوش «امام آمد»، آنهم سینه به سینه آن سرود بهشتی در بهشت زهرا. شک ندارم اسلام جماعت، آمریکایی است! واقعا اگر قرار است طرف را حفظ کنیم که در اولین روز دهه فجر، کام شیطان بزرگ را شیرین کند، نخواستیم این حفظ کردن را! کینهها دارند از خمینی کبیر! از امام جنگ فقر و غنا! از روحالله پابرهنهها! و تمام سعیشان این است که در آستانه انتخابات، مخاطب شعار «برخیزید، برخیزید!» را از شهدای انقلاب برگردانند طرف ضد انقلاب! حال تا کی و تا کجا باید این فرد را تحمل کرد بلکه حفظ شود؟! بفرموده امام شهدا، اوجب واجبات برای ما حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی است! اگر قرار است حفظ بعضیها، مخل حفظ خود نظام شود، اگر قرار است هزینه حفظ عناصر فتنه، خدشه بر شعائر انقلاب باشد و اگر قرار است بهای حفظ مدعیان وقیح، حذف رسم خمینی از اسم خمینی باشد، حذف اسلام ضد ظلم و ضد سازش باشد، حذف ولینعمتان امام باشد، قسم به خون شهدا، به اجرای مر عدل و داد در حق این جماعت ضد انقلاب راضیتریم تا ماندنشان درون انقلاب! صدسال سیاه نخواستیم خانواده انقلاب همچین خاندان متفرعنی داشته باشد! بگذریم که تلاش برای حفظ سرپناه آن پیرمرد جنوب شهری هم عملی مأجور و حکیمانه است! ولینعمت خمینی همین پیرمرد است! همین پیرمرد معمولی! نظام، یاران را حفظ کند! اغیار به سلامت! آری! به سلامت… که خمینی فقط یک بیت نسرود! بیت امام یعنی خانه مادر چند شهید! خمینی در برابر هیچ سیاستمداری احساس حقارت نکرد، لیکن با آن همه عظمت، در برابر چهره نورانی و گریه شوق بچههای جبهه و جنگ احساس حسرت و حقارت میکرد! هر کجا بسیجی هست، بیت امام همان جاست! هر کجا رزمنده هست، بیت امام همان جاست! زحمت بیهوده میکشید! «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست»! خمینی هدیه خدا بود به ما! روح خدا جز خدا صاحبی نداشت! امام ما را نمیتوان به نام زد! بسی بزرگتر از این حرفها بود! ما دست از دامان خمینی برنمیداریم! و امام بیدار خود را به مشتی خواب و خاطره نخواهیم فروخت! امام بزرگوار ما عاشق این بود که آمریکا را زیر پا بگذاریم و مثل این دریادلان سپاهی، کاری کنیم کارستان، بلکه در تقابل تاریخی و ماندگار جمهوری اسلامی و آمریکا، این عکس ذلت و زبونی یانکیها باشد که مخابره شود! لذا اشبهالناس به خمینی، همان عزیز فرزانهای است که به وقت، «نشان فتح» میدهد! این ملت شهیدپرور، این امت حزبالله، همه «یادگار خمینی» هستند! «من یادگار خمینی هستم» شعار همه این مردم است! تمام این کشور، متعلق به خمینی و یادگار خمینی است! پوسیده بودیم ما در پستوی تاریخ، اگر نهیب روحالله بیدارمان نمیکرد! ما به خمینی بدهکارتر از آنیم که بعضیها فکر میکنند! ما با خمینی زندگی میکنیم، خواب نمیبینیم! ما از آرمانهای امام، کوتاه نمیآییم! مسیر حرکت ما را خمینی معین میکند! خمینی را نمیتوانید از ما بگیرید! خمینی را نخواهید توانست از ما بگیرید! ما سطر سطر صحیفه را از بریم و خوب میدانیم که «مبارزه با رفاهطلبى سازگار نیست، و آنها که تصور مىکنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان، با سرمایهدارى و رفاهطلبى منافات ندارد، با الفباى مبارزه بیگانهاند. و آنهایى هم که تصور مىکنند سرمایهداران و مرفهان بىدرد، با نصیحت و پند و اندرز متنبه مىشوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مىکنند آب در هاون مى کوبند! بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحتطلبى، بحث دنیاخواهى و آخرتجویى، دو مقولهاى است که هرگز با هم جمع نمىشوند. و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند».
- بایگانی: یمین
صلاحیتش را تأیید کنید!
کانال تلگرامی وطن امروز
اگر قرار باشد نهاد قانونی ناظر انتخابات، در بررسی صلاحیت نامزدها، چشم خود را در برابر فاحشترین خیانت انتخاباتی یعنی فتنه علیه خود انتخابات، خود صندوق اخذ رأی، خود کلیت آرا و خود آرای اکثریت ببندد، و اگر قرار باشد شورای نگهبان، بینترین استناد رد صلاحیت یعنی سابقه فتنهگری علیه چند انتخابات را درز بگیرد، از این طرف هم میتوان به ماجرا نگاه کرد و پرسید:
یک- آیا اساسا فلسفه وجودی شورای نگهبان زیر سوال نمیرود؟!
دو- آیا دعوت از افراد نه چندان علاقهمند به نظام به شرکت در انتخابات، به منزله تأیید صلاحیت نامزدهایی است که اندک التفاتی به ساز و کار انتخابات ندارند؟!
سه- آیا بازی دادن فتنهگران دائمی علیه صندوق آرا، آنهم در مقام نامزد انتخابات، خدای نکرده این تصور را ایجاد نمیکند که از نظر شورای نگهبان، فتنه علیه انتخابات، خیلی هم حالا جرم و جنایت بزرگی نیست؟!
چهار- واقعا با کدام مصلحت، میتوان حکم به تأیید صلاحیت نامزدی داد که اگر نتیجه انتخابات، باب دلش نباشد، هیچ ابایی ندارد به نظام ۳۰۰ هزار شهید جمهوری اسلامی تهمت تقلب بزند و اگر نتیجه انتخابات، باب دلش باشد هم، باز هیچ ابایی ندارد که این بار بردارد بگوید؛ «اینجا هم البته نیت تقلب داشتند اما نتواستند!»
پنج- اگر هیچ مصلحتی، واقعا عرض میکنم؛ هیچ مصلحتی، حکم به تأیید صلاحیت هیچ فتنهگری علیه انتخابات در هیچ انتخاباتی نمیدهد، آیا میتوان پذیرفت فتنه علیه انتخابات، مهمترین استناد رد صلاحیت باشد اما باسابقهترین فتنهگر علیه انتخابات، تأیید صلاحیت شود؟!
شش- اصلا و اساسا جمهوری اسلامی برای چه باید انتخابات برگزار کند و مردم برای چه باید در انتخابات شرکت کنند، اگر قرار است کارگردان شورش سرگشاده علیه ساز و کار همین انتخابات هم تأیید صلاحیت شود؟!
هفت- اگر دانهدرشتترین فتنهگر علیه انتخابات، اذن نامزدی پیدا کند، آیا همین «تأیید صلاحیت» را دلیل نمیگیرد که دوفردای دیگر ادعا کند؛ «من از نظر ناظر انتخابات یعنی شورای نگهبان و یعنی مفسر قانونی قانون اساسی، فتنهگر علیه انتخابات شناخته نمیشوم، که اگر میشدم حتما مرا رد صلاحیت میکردند»؟!
هشت- آیا تأیید صلاحیت چنین فردی، اولا قبح فتنه علیه انتخابات را نمیریزد؟! و ثانیا آیا سبب نمیشود طرف این بار در مقام نامزد انتخابات، دست بازتری برای چنگ انداختن بر صورت قانون داشته باشد؟!
نه- اگر انتخابات، حریم رأی مردم است -که هست- آیا تأیید صلاحیت فتنهگر بزرگ علیه این حریم مقدس، بدترین خدشه به حرمت انتخابات نیست؟!
ده- آیا دعوت از افراد نه چندان علاقهمند به نظام به شرکت در انتخابات، به این معناست که با تأیید صلاحیت نامزدهای فتنهگر علیه انتخابات، علاقهمندان به نظام را که همواره و در هر میدانی جان خود را برای دفاع از اسلام و ایران کف دست گرفتهاند، دلسرد کنیم؟!
*** *** ***
خمینی ملاک باشد یا خامنهای، هیچ فرقی ندارد؛ هر دوی این رهبران خداباور، آحاد مردم را ولینعمت انقلاب اسلامی دانستهاند و در عین حال، همه را سفارش به «قانون» کردهاند. ما کی و کجا از شورای نگهبان خواستهایم صلاحیت فلان نامزد رد صلاحیت شده را تأیید کند، چون مثلا در ماجرای برجام، همفکر، همراه و همرأی ما بوده است؟! ما اصولگرایان وقتی میگوییم قانون، آنقدر هم به آن التزام عملی داریم که حتی زودتر از اصلاحطلبان مدعی، پیروزی آقای روحانی در انتخابات را به ایشان تبریک بگوییم و الا اگر عالم ریاضی آنقدر بیدر و پیکر است که ۱۳ میتواند از ۲۴ بزرگتر باشد، هفتدهم درصد اصلا عدد حساب نمیشود! وقتی بزرگان این انقلاب، خود را خادم ملت و همه را در پیشگاه قانون، برابر میدانند، احدی نباید توهم بزند که از خمینی و خامنهای، از مردم، از قانون و از ساز و کار قانونی انتخابات، بالاتر و بزرگتر است؛ هر که میخواهد باشد! «یکی هم بود در جمهوری اسلامی که مدام شکلک درمیآورد علیه انتخابات، آخرش هم نفهمید ۴۰ از منیت خودش و ۲۴ از ۱۳ بزرگتر است، نتیجه انتخابات اگر باب میلش بود یک جور به نظام تهمت میزد و اگر نبود جور دیگر، حتی با دروغ بزرگ تقلب، به دشمن جلاد، چراغ سبز تحریم بر گرده ملت را نشان داد، آخرش همین فرد، برای نامزدی در همان انتخاباتی که مکرر علیه ساز و کارش فتنه کرده بود، تأیید صلاحیت شد!» آقایان انقلابی، محترم و معزز شورای نگهبان! امثال راقم این سطور، بخواهیم هم نمیتوانیم بفهمیم سختی کار شما را لیکن برای آینده جمهوری اسلامی و برای نام جمهوری اسلامی، نخواهید جمله داخل گیومه را! که بردارند بگویند؛ «یکی هم بود در جمهوری اسلامی که از قانون بالاتر بود!» بینی و بینالله! در عالیجناب، این لیاقت را میبینید که برود خبرگان، برای این ملت، رهبر معین کند؟! البته اگر میبینید، اگر تأیید صلاحیت او را قانونی میدانید و اگر از پس جواب یومالعیار قیامت به حضرت احدیت برمیآیید، گور بابای این یادداشت! حتما صلاحیت ایشان را تأیید کنید! که ما از شورای نگهبان، نه عمل به مندرجات خودمان، بلکه تنها و تنها عمل به مر قانون را میخواهیم.
- بایگانی: یمین
متولد ماه بهمن
تولد: سوم بهمن سی و دو

پدرم! تولدت مبارک… همین!
- بایگانی: یمین
صبح سپید مجعد
وطن امروز ۲۳ دی ۱۳۹۴
گمانم تا به حال، وزارت ارشاد مجسمهای در خور شأن و مقام استاد ساخته بود، اگر که حمید سبزواری هم همان اول انقلاب، فلنگ را میبست و بیرون از گود موشکباران تهران، قهوهخانهای کنار قبرستان پرلاشز را پاتوق خود میکرد و به جای شهدای وطن، در مدح «هیچ» دری وری میگفت! و این است قصه مظلومیت «شاعر انقلاب» که هرگز اجازه نداد انقلاب اسلامی در «خط مقدم شعر» تنها بماند. اگر دولت یعنی همین دولت که عدل، در روز شهادت مصطفی احمدیروشن و در اوج خوشسلیقگی مقدمات سیمان ریختن در قلب رآکتور اراک را فراهم میکند، دم حضرت استاد گرم که «شاعر دولتی» نیست! شاعران دولتی سبیل خود را با پول بیتالمال چرب میکنند تا سال ۸۸ یارایشان باشد علیه ۴۰ میلیون رای ملت، پاچهخواری عالیجناب را بکنند! با شعر و سه نقطهچین اما قواعد ریاضی بهم نمیخورد! و ۲۴ از ۱۳ کوچکتر نمیشود! حمید سبزواری در جبهه مردم است، نه جبهه سیاست! حمید سبزواری در جبهه انقلاب است، نه جبهه ضد انقلاب! شعرای جبهه ضد انقلاب، هم از توبره ارشاد میخورند، هم از آخور صدای آمریکا! دولتیهای دوقبضه! یک شاعر، یک اهل قلم، یک رماننویس اما با کمک چه چیزهایی میتواند علیه انقلاب شکلک درآورد؟ یک موی سپید بلند ترجیحا مجعد میخواهد که استاد، بهترینش را دارد. چند تایی مجموعه شعر میخواهد که استاد، بهترینش را دارد. کمی تبحر در پیچ و تاب دادن به کلمات میخواهد که استاد بهترینش را دارد. حمید سبزواری اما نخواسته از ۲۲ بهمن ۵۷ تکان بخورد! راستی که از سرودههای انقلاب، اشعار استاد را بگیری، گویی همه شعر را از همه انقلاب گرفتهای! در هر حماسهای از حماسههای انقلاب، امضای زیبای استاد ما هست! شاعری را میشناسم که ۲۲ بهمن جو زده شد، گفت: «همین امشب در مدح امام دکلمهای میسرایم». هنوز نسروده! هنوز نیامده! هنوز نجوشیده! و نخواهد سرود، نخواهد آمد، نخواهد جوشید! شاعری برای انقلاب، لیاقت میخواهد! آن روزها که شاعر انقلاب در مدح انقلاب شعر میگفت، هنوز صدای انقلاب به ساختمان وزارت ارشاد نرسیده بود! به حمید سبزواری، خون شهدای میدان ژاله، سفارش شعر میداد! استاد خود «وزیر شعر انقلاب» است. شعر گفتن به سفارش وزیر وزرا هنری است مختص شاعران دولتی! شاعران دولتی زود پیر میشوند اما استاد ما در سن ۹۰ سالگی چنان علیه رامش و آرامش و سازش و آسایش سخن میراند که تنها و تنها از شعرای جوان برمیآید. این هم از معجزات انقلاب اسلامی است که فیالواقع جوانترین شاعر انقلاب، همان پیرترین شاعر انقلاب باشد! اگر حضرت روحالله در پیام موسوم به قطعنامه، همان خمینی ۵۷ است، بلکه خمینیتر از آن بهمن خدایی، باید هم شاعر انقلابش در اوج سپیدمویی، خروشی چون جوانان داشته باشد. آری! هنوز هم «بحر را موجها زنده دارند». استاد خود موج زندهای است که نه با پیامک خبرگزاریها میمیرد، نه حتی با مرگ! او در زندگی، در شعر، در سنگر هنر و در جنگ تن به تن کلمات، در قافیهها و ابیات، بارها و بارها دعوت حق را لبیک گفته! مرده آن شاعری است که به دعوت بیبیسی شعر میگوید تا پیازداغ تحریم را بیشتر کند! بعضی شعرا هنوز هم نخود لوبیای آش شور فتنه هستند! شاعری که شبها خواب دلار میبیند، صبح، نمک به زخم شعر میپاشد! عشق است اما استاد خودمان، با آن صبح سپید مجعدش! درود قلم بر تو باد حضرت حمید!
- بایگانی: یمین
خط بد پزشکان
حزبالله سایبر ۲۱ آذر ۱۳۹۴
هر چند روایت دومی که از حادثه معروف به بخیهکشی ارائه شد متفاوت از روایت زمخت و باورنکردنی اولی بود اما از آنجا که افکار عمومی به خصوص در فضای مجازی هنوز درگیر این ماجراست، اشاره به چند نکته لازم و ضروری به نظر میرسد.
یکم-
قدر مسلم وقتی پول، حاکم بین طبیب و بیمار شود، بیپولی از یک «درد» تبدیل به یک «جرم» میشود و آنوقت تیم طبابت این جرأت را مییابد که هر جور دلش خواست با این مجرم برخورد کند.
دوم-
هر وقت حوادثی از این دست رخ میدهد عدهای با این ادعای البته درست که «ما پزشک خوب، بیادعا و مردمی هم کم نداریم» سعی در تلطیف فضا دارند. منتهای مراتب باید دید تکرار مکرر کدام حادثه غیر قابل تحمل، تا این حد مردم را نسبت به جامعه پزشکی دارای «موضع منفی» کرده که این قشر یا این صنف را متهم میکنند به پولکی بودن؟!
سوم-
متأسفانه واکنش اطبا به نقدهایی از این دست به گونهای تند و افراطی است که تو گویی ما نه با یک قشر یا یک صنف، بلکه با یک «باند» طرفیم! فیالمثل در رسانه ملی درباره خیلی مشاغل «طنز انتقادی» ساخته میشود اما خدا نکند در یکی از این برنامهها تلنگری به پولکی شدن اهل طبابت زده شود؛ از وزیر تا وکیل، چنان باند تهاجمی ساخته میشود کأنه مقدسات عالم مورد نقد قرار گرفته!
حاکم شدن پول به عنوان تنها فصلالخطاب میان دکتر و مریض، نیز واکنشهای باندی، ما را به عنوان اهل قلم متعهد که یکی هم متعهد به مردم و آلام ایشان هستیم، ناچار بدانجا رسانده که کم و بیش درباره پولکی شدن ایضا باندی شدن جامعه پزشکی، با آحاد ملت حس همنظری داشته باشیم.
چهارم-
چند ماه پیش برای نشان دادن زانوی چپم وقت گرفتم از یکی از بهترین متخصصان امر. در نهایت شگفتی متوجه شدم پول یک ویزیت ۵ دقیقهای ۸۵ هزار تومان است!
برای من البته رقم واقعا زیادی بود لیکن هیچ چارهای نداشتم الا تن دادن به موضوع. حداقل دلم به این خوش بود که دکتر … پایم را میبیند. بعد از چند هفته + چند ساعت معطلی در روز قرار، به خیالم نوبتم شده که بروم داخل اتاق دکتر اما در کمال بهت، فهمیدم که اتاق کذایی، اتاق یکی از زیرمجموعههای ایشان است!
جناب زیرمجموعه از من خواست فلان جور بایستم و فلان جور دراز بکشم و فلان جور راه بروم که دست آخر حوصلهام سررفت:
«میبخشید خانم محترم! من اگر میخواستم شما زانوی مرا معاینه کنی که ارتوپد سر خیابان محل سکونتمان بود! تازه ۸۵ هزار تومان هم بابت ویزیت نمیگرفت! از آن سر شهر آمدهام میدان آرژانتین که دکتر … مرا ببیند! خودشان تشریف ندارند؟»
درآمد: «من الان از حالتهای مختلف زانوی شما عکس میگیرم، جناب دکتر روی تصاویر نظرشان را میدهند!» گفتم: «من خودم عکس زانویم را دارم که تازه هم هست! اینجا آمدهام که آن معاینهای که الان شما انجام دادی را جناب دکتر انجام دهد!» جواب داد: «ایشان هم همان معاینهای را میکند که من الان کردم!»
القصه! «وضع زانوی شما هیچ تعریفی ندارد! خطر آرتروز جدی است! خیلی زود باید عمل شوی که بیمهبردار هم نیست! هزینهاش حدود ۱۰ میلیون است که البته هزینه پلاتینها و پیچ و مهرههای جذب شونده در گوشت پا جداست!» کل صحبت دکتر سهنقطهچین بود با من، که شد ۸۵ هزار تومان!
یعنی هیچ مهلت ندادند که از وضع زانویم اندک تعریفی برای ایشان کنم که قبلا یک بار عمل شدهام و دوباره رباط و مینیسک را با هم پاره کردهام و از این حرفها! معاینه روی زانو را هم که یکی دیگر انجام داد!
باز هم القصه! بیرون مطب، یکی از رفقای فوتبالی را دیدم که روزگاری با هم در هر ۳ باشگاه پاس در مقطع نوجوانان، هما در مقطع جوانان و فجر در مقطع امیدها همبازی بودیم. سر حرف که باز شد، گفت:
«زانویم را پیش دکتر بهمانی عمل کردم. حدود ۲ سال پیش، سر جمع ۱۲ میلیون برایم آب خورد! بعد از عمل، پدرم به طریقی متوجه شد که اصلا عمل را دکتر بهمانی انجام نداده، بلکه دانشجویانش انجام دادهاند! و ایشان فقط ناظر بوده و یکسوم آخر عمل را هم پیچانده رفته و…!»
پنجم-
واضح است اتفاقاتی از این دست، برای اغلب مخاطبان این متن هم رخ داده. یک وقتهایی «شایعه» مبنای یک تهمت میشود، یک وقتهایی «سلسلهای از واقعیتهای رنگارنگ، جورواجور و البته تلخ» که اینجا دیگر بحث «اتهام» نیست، بلکه پولکی بودن برچسبی میشود که دقیقا بر پیشانی جامعه پزشکی ما میچسبد! و البته بعله! ما پزشک مردمی هم کم نداریم!
ششم-
سئوال اساسی اینجاست؛ چرا پزشکان منباب حرفهشان باید سوگند بخورند؟! این قسم قرار است خورده شود که چه بشود؟! و چه فرقی داشته باشد با زمانی که فرض بگیریم قرار نبود سوگندی برای کار طبابت در کار باشد؟! اینکه بعد از زدن تنها یک بخیه، به مادر بچه بگویند: «بخیه فلان قدر خرجش میشود و حالا نزدیم هم نزدیم! خود به خود خوب میشود!» و اینکه مادر بچه، به خاطر نداشتن کمترین پول ممکن، قید الباقی بخیهها را بزند، واقعا چه نسبتی دارد با آن سوگند خورده شده؟!
هفتم-
باری دکتری عمومی به خود من گفته بود: «سعی کنید حتیالمقدور دمپر ما پزشکان آفتابی نشوید!» گفتم: «بله خب! انشاءالله همه سالم و سلامت باشند که اصلا نیازی به مزاحمت برای دکتر نباشد». دوباره گفت: «این را فقط از آن رو نگفتم که انشاءالله همه در صحت باشند! اینکه خب بله! اما باز هم سعی کنید خیلی دمپر دکتر جماعت نگردید!» و در حالی که داشت نسخه را مینوشت، ادامه داد:
«تو خیال میکنی برای چی ما دکترها نسخه را اینقدر بدخط مینویسیم؟ شاید فکر کنی رازی از رموز پزشکی در این مسئله هست اما من که خودم دکتر هستم میگویم که این مسئله یعنی این افه، رازی از امراض پزشکان است، نه رازی از رموز پزشکی!»
*** *** ***
این دولت و آن دولت ندارد. باورم هست مواردی از این دست، در دلسرد کردن مردم، حتی از تحریم هم نقش موثرتری ایفا میکند. روزگاری به طبیب، «حکیم» هم میگفتند… و حکیم، هرگز به مریض خود به چشم عابربانک نگاه نمیکرد!
حکیم سوگند میخورد؛ سوگند را نمیخورد! گیرم آن بخیههای زده نشده، ولو با آوردن مقداری گوشت اضافه و بلکه هم عفونت خوب شود اما نخ بخیهای هم آیا هست برای ترمیم این همه شکاف میان جامعه و جامعه پزشکی؟!
- بایگانی: یمین
السلام علیک یا اباعبدالله
- بایگانی: یمین
عقربههای نیویورکی
وطن امروز ۱۱ مهر ۱۳۹۴
نه جناب ظریف! این یک یادداشت اتفاقی نیست! و اینطور نیست که دستم با دکمههای کیبورد تصادف کرده باشد یهویی! انقلابی پای حرفش میایستد! انقلابی هم میایستد! بزدلی پیشه ما نیست! انقلابی وقتی «مرگ بر آمریکا» میگوید میایستد پای این شعار! در مقام عمل! و من باز هم میگویم؛ اسلحه دستم بود، انتقام آیلان و علیرضا و آرمیتا را از اوبامای جلاد، جلاد همه رقمه، جلاد همه جوره، با یک گلوله میگرفتم! پای این شلیک هم میایستادم! و بانگ برمیآوردم؛ «و قاتلوا ائمة الکفر»!
نه جناب ظریف! دست دادن شما به اوباما اتفاقی نبود! اتفاقا جنابعالی دنبال فرصت میگشتید تا بعد از قائم با شک برجام، فریضه واجب سکسک را آنهم در راهروهای سازمان ملل به جاآورید! خیالتان راحت شد؟ این هم از دست دادن به اوباما! و صد حیف که احترام مد نظر رئیستان در کابینه به پاسپورت ایرانی برنگشت و الا با ملک سلمان هم میشود دست داد! با شمر! با یزید! حتی با حرمله هم میتوان دست داد! «اتفاقی» کدام صیغه است؟ «تصادف» کدام صیغه است؟ آدم میتواند با خود شیطان هم دست بدهد! با خود خود شیطان! آدم این استعداد را دارد که از پشه هم کمتر باشد! که رفت در بینی نمرود! و از شن! که رفت در بینی کاخ سفید! در طبس! اما آدم چه خوب، مثل آدم بایستد پای حرفش! و تقصیر خود را گردن تقدیر نیندازد! و مرد باشد و بگوید؛ این بود تدبیر ما! رک و راست!
نه جناب ظریف! بهتر آن است راستش را بگویید! و بگویید که نسبت بعضیها با شیطان بزرگ «لحمک لحمی و دمک دمی» است! چرا راستش را نمیگویید که اوباما و جانکری را دوست میدارید؟ همه که قرار نیست رئیس جمهور زن کشور مارادونا باشند! در سپاه حضرت رسول هم بودند کسانی که ابوسفیان را دوست داشته باشند! و ما در همین جمهوری اسلامی، رئیس جمهوری داشتیم که زن نبود اما زنانه از کشور فرار کرد! واعطشای بنیصدر رسما کاخ سفید را مخاطب قرار داده بود! خیلی هم حالا اشکالی ندارد! همه که قرار نیست تشنه آب فرات باشند! عدهای هم باید باشند بلکه اجل مهلتشان دهد تا بگیرند در بغل اوباما را! دست دادن کافی نیست! چنان باید اوباما را در آغوش فشرد که نگرانی جلاد تحریم منباب سرنوشت انتخاباتی بعضیها جبران شود! چنان باید رئیس جمهور آمریکا را بوسید که بوی ادوکلن اوباما حالاحالاها در بدن آدم بماند! مرد بودن فقط به جوانمردان توصیه نشده! همه باید مرد باشند! همه حتی عشاق سینهچاک پرزیدنت روسیاه! و نباید اینگونه باشد که بعد مصافحه، اجر عمل خود را ضایع کنیم! و بگوییم؛ یهویی بوده! شما راستش را بگو، من قول میدهم لااقل از آن بخش که مربوط به صداقت در کردار است، تجلیل کنم! و البته بعد، این مهم را خاطرنشان کنم که جناب ظریف! وزیر خارجه جمهوری اسلامی، واو به واو صحیفه نور خمینی بتشکن است، نه حضرتعالی! با این حساب، اولا شما خیلی هم حالا آدم مهمی نیستید، ثانیا بوسه فرضی شما بر لب لعل اوباما هم به عبارتی خیلی اتفاق مهمی نخواهد بود! الان و تا همین دست دادن ۶۰ ثانیهای هم اصولگرایان بیخود شلوغش کردهاند! اصلش ما همه به شما بدهکاریم! شما ثابت کردی دست دادن از سر شوق و اشتیاق به رئیس جمهور آمریکا، نه تنها مردهای را زنده نمیکند، بلکه میتواند همزمان باشد با فاجعه منا! و احترام کذایی هم به پاسپورت ایرانی برنگردد! و سعودی زپرتی، به شخص شخیص جنابعالی ویزا ندهد! و آن معامله را با قیمت نفت کند! و این معامله را با حجاج بیتالله!
نه جناب ظریف! بدهی ما به شما تمامی ندارد! شما ثابت کردید میتوان توافقی با آمریکا بست، آنطور که اوباما میگوید؛ «ضامن امنیت بیشتر برای اسرائیل» اما ساختار و ساختمان تحریم، آنطور که جانکری میگوید؛ «باقی بماند»! شما ثابت کردید با نچرخیدن چرخ سانتریفیوژها، همچین نیست که چرخ دیگر کارخانهها بچرخد! شما ثابت کردید بیعرضگی ادوار دولت در عرصه اقتصاد، ربطی به صنعت هستهای ندارد! و اینطور نیست که با دادن هستهای، دشمن، در باغ سبز، نشان اقتصاد ما دهد! شما ثابت کردید پیادهروی با جانکری، مشکل مسکن را حل نمیکند! و دست دادن با اوباما، قیمت خودرو را پایین نمیآورد! شما ثابت کردید خندیدن به اجنبی، اتفاقا مزید دشمنی اوست، نه کاهنده عداوتش! شما ثابت کردید هر چقدر بیشتر به سران کاخ سفید بخندیم، سعودی وحشیتر میشود! شما ثابت کردید مذاکره با آمریکا قادر نیست شب عزای اقتصادی دولت را تبدیل به جشن عروسی کند! شما ثابت کردید وقتی دولت نمیتواند ۴ قلم کالا را درست توزیع کند، ناشی از بیتدبیری اعتدالیون است، نه «مرگ بر آمریکا»! شما ثابت کردید آمانو میتواند از پایگاه نظامی ما بازدید تشریفاتی اما رسمی کند، وزیر امور خارجه دولت اعتدال هم به اوباما دست بدهد، اما لغو تحریم؟ حالا بچرخ تا بچرخیم!
نه جناب ظریف! اتفاقا خوب شد به اوباما دست دادید! و اتفاقا خوب شد چون شمایی هم وزیر خارجه جمهوری اسلامی شد! فقط کاش بگویید سعودی به شما چرا ویزا نداد؟ شما که فرسنگها با «خبر مرگش» فاصله داشتید! «اخوک عبدالله»! «اخوک آل سعود»! «اخوک بشکه»! «اخوک خوک»! زرشک! آقای وزیر خارجه دولت اعتدال! من تکرار میکنم که این یک یادداشت اتفاقی نیست! و وزیر خارجه جمهوری اسلامی، یعنی کلمه کلمه این جمله مختصر و مفید انقلابی؛ «پاسخ، سخت خواهد بود و خشن»! عمر خود دولتها چقدر است که عمر وزارت وزیر خارجهای چون شما چقدر باشد؟! اصول سیاست خارجه جمهوری اسلامی، به وقت لزوم، نه بسته به فلان حرف رئیس جمهور است، نه بسته به بهمان حرف وزیر خارجه! و صدالبته، جمله اخیر هم هرگز اتفاقی نوشته نشده! فقط با روسای جمهور بود، ما الان همه باید جاسوس سیا میشدیم! و فقط به حضرتعالی بود، ما الان باید همه دست در دست اوباما میگذاشتیم!
نه جناب ظریف! از سر احساس نبود که خمینی گفت؛ «از هر که بگذریم، از آل سعود نخواهیم گذشت»! روح خدا، نه اتفاقی سخن میگفت، نه تصادفی رفتار میکرد! آن ابرمرد، همین امروز را میدید که علیه سعودی، آن همه با خشم موضع میگرفت! و ما فرزندان خمینی هستیم! ما اتفاقی تیتر نزدیم؛ «خبر مرگش»! ما پای تیترمان ایستادهایم! و شما را توصیه میکنیم به ایستادن پای دستی که به اوباما دادید! این هم شد حکایت آن تلفن کذایی سال پیش؟! دولت محترم شعارش «تقدیر» بود یا «تدبیر»؟! اشبهالناس به آن فرد قبلی، همین فرد فعلی است؛ واگذاری امور به اجنه، یعنی همین واگذاری امور به اتفاق و تصادف! اگر دیروز دست دادن به اجنه، امور را تدبیر نکرد، امروز هم کاری از دست دادن به اجانب، آنهم یهویی ساخته نیست!
نه جناب ظریف! اگر رئیس جمهور قبل فقط یک بار وزیر خارجه خود را در حین مأموریت از کار برکنار کرد، معالاسف رئیس جمهور فعلی این کار را با حضرتعالی چند بار کرده! سیاست «مدارا با دشمن، تندی با دوست» بارها حضرتعالی را در حین مأموریت، از کار برکنار کرده! شما آن روز که مشغول پیادهروی با جانکری شدید، از وزیر خارجه جمهوری اسلامی تبدیل به فقط وزیر خارجه دولت اعتدال شدید! و آن روز هم که با اوباما دست دادید! و آن روز هم که ویزایتان را سعودی صادر نکرد! و بسیاری روزهای دیگر! زین سبب است که نوشتم؛ «شما خیلی هم حالا مهم نیستید»! با این همه، فرض است بر شما، لااقل حرمت آن ۴ تا حمایت مشروط بزرگان از خود را نگه دارید! که صدالبته این حمایتهای مشروط از خیلیها بوده!
نه جناب ظریف! هر ثانیه آن ۶۰ ثانیه مصافحه شما با اوباما، دهها حجگزار ایرانی مشغول جان باختن بودند! شگفتا! سعودی هم بر بیتدبیری خود، نام «اتفاق» گذاشته! و من شک ندارم، آنجا و آن لحظه، شما وزیر خارجه دولت اعتدال بودید و بس! و نه وزیر خارجه انقلاب خمینی! و نه وزیر خارجه «از آل سعود نخواهیم گذشت»! میدانم! خیمه حجاج در صحرای منا، خالی بود! و زرق و برق سازمان ملل را نداشت! میدانم! حجاج بیتاللهالحرام، لباسی به تن نداشتند الا احرامی سپید، به رنگ کفن! اما با خط اتوی شلوار پرزیدنت وحشی، میشود باز هم سر هزاران طفل معصوم را برید! و سر ابنای بشر کلاه گذاشت! میدانم! دست حجاج، تنها چند سنگ بود که بر صورت شیطان بزنند! و رمی جمرات به جاآوردند! اما دست شما، درست در همان لحظه، در دست شیطان بود! شیطان بزرگ! میدانم! و این را هم خوب میدانم که شما با «الفبای تدبیر» بیگانهاید و اصلا در آن حد نیستید که بخواهم بنویسم؛ «با الفبای مبارزه بیگانه هستید»! شما و مبارزه؟
نه جناب ظریف! دفعه بعد ۶۰ ثانیه را بکنید یک ساعت! از قبل هم خواهش میکنم برنامهریزی کنید! اصلش اعتدال یعنی همین که حاجی جمهوری اسلامی در آغوش خدا باشد و وزیر خارجه دولت اعتدال در آغوش کدخدا! عاقبت، همه که نباید «حج» بروند؛ عدهای هم باید «کج» بروند! گفت: «بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا»! آقای وزیر خارجه دولت اعتدال! به خدا راضی نیستیم دفعه بعد، اعمال مصافحه با شیطان بزرگ را نیمه کاره رها کنید! ما اما زمان خود را به وقت صاحبالزمان تنظیم کردهایم! و این همه را «نشانه» میدانیم! ساعتهای دوزمانه، عقربههای نیویورکی، کلاس کار انقلاب جهانی حضرت مهدی موعود را پایین میآورند! ساعت ما فقط یک زمان را نشان میدهد! شما راحت باش آقای ظریف! و به هر که میخواهی دست بده… تشریفاتی! یهویی! اتفاقی! تصادفی!
- بایگانی: یمین
خودت کلمهاش را پیدا کن!
مکه آلسعود
شهر نزول جرثقیل، نه جبرئیل!
آنچه در زیر میآید برشی کوتاه از سفرنامه حج حسین قدیانی است که در تاریخ دوشنبه هفده آبان ۸۹ ساعت یکونیم نیمهشب نوشته شده.
از در و دیوار پیداست به شهر مکه رسیدهایم. اتوبوس میپیچد به «مرکز توجیهالحاج» و پشت سر چند اتوبوس دیگر. از مدینه تا مکه، تابلویی به نام «غدیر خم» که در همین مسیر است ندیدم اما تابلوست که آلسقوط بدش نمیآید به هر بهانهای زوار خانه خدا را با یک صف عریض و طویل درگیر کند که مثلا چه خبر است! نه به این اسم دهان پر کن «مرکز توجیهالحاج» و نه به توزیع آب زمزم در بطری یک بار مصرف برای زائرین در این مرکز. این آب زمزم را در مرکزی غیر از «توجیهالحاج» و مثلا «توزیعالماء» هم میشد داد! و اصلا ما هم باورمان شد که این آب زمزم است! به صرف این برچسب روی بطری؛ «مکتبالزمازمةالموحد»! و چند جوان عرب و یا شاید هم کارگر خارجی داشتند دعوا میکردند این وقت شب. و شانه خالی کردن از زیر کار. و این همه آنچه که «مرکز توجیهالحاج» ما را بدان توجیه کرد! و در همین مرکز، اوج خصومت آلسقوط با ایرانیها را به وضوح میشد دید. این جمله را به عربی و انگلیسی و اردو و آلمانی و فرانسوی و روسی نوشته بودند ولی به فارسی نه. و جمله؛ «وزاةالحج. ترحب بضیوفالرحمن و تتمنی لهم حجا مسرورا و سعی مشکورا. اخی الحاجالکریم… الخ!» و دشمنی با شیعه را فروکاستن تا این حد که «اهلا و سهلا» را به زبان سارکوزی بگویی اما به زبان سلمان، نه! آنهم در کجا؟ در حج! و با یک اقیانوس مسلمان! و این همه آدم از قوم سلمان! تا رسیدن به مسجدالحرام و استقرار در هتل، مثل خورهها داشتم دید میزدم بیرون را که نام یک مدرسه به نظرم جالب آمد؛ مدرسه «عبداللهابنزبیر»! شارع؟ همان اول باید دقت میکردم که نکردم. این مدرسه جان میدهد برای اینکه آقازاده فراری، مهدی هاشمی محصلش باشد! کمی بیشتر در شهر چرخ میزدیم مدرسه «معاویةابنابیسفیان» را هم لابد میدیدیم! در مدینه خبر گرفتم از اوضاع تهران که دوستی گفت: «شایعه شده مهدی هاشمی در خفا برگشته!» پرسیدم از صحت و سقمش. گفت: «نمیدانم!» فقط این را میدانم که الان سمت چپم مسجد تنعیم است. از جمله مواقیت شهر مکه. و آن دورتر؛ برج ساعت یا همان برجالابراج معروف که چه سریع ساخته شد. و انصافا چه عظمتی! و منقش به الله اکبر! و نماد خانه خدا از راه دور. خانه خدا در پستترین زمینها و نمادش در اوج آسمان! و نمادش یک بت! بتی بزرگ که شکستنش کار ابراهیم نیست. ابراهیم تبر داشت. با تبر نمیتوان بت برجالابراج را شکست. و راستش هیچ کجا رسول خدا را غریبتر از شهرش مدینه ندیدم و هیچ کجا خدا را غریب تر… نه! غریبتر که کفر میشود؛ خودت کلمهاش را پیدا کن! هیچ کجا خدا را … از شهرش مکه و خانهاش کعبه ندیدم. حکام آلسقوط خیال میکنند صاحبخانه خانه خدا هستند؛ سایه هر بتی که بخواهند بر سر خانه خدا خراب میکنند! نزدیکای مسجدالحرام، مکه را با این شکل و شمایل، بیشتر شهر نزول جرثقیل دیدم تا جبرئیل. اما گریههای مادرم که بغل دستم نشسته، حکایت از آن دارد که تحت هر شرایطی اینجا خانه خداست. اینجا کعبه است. اینجا صفا و مروه دارد. عرفات دارد. فاطمه اینجا به دنیا آمده. آدم و حوا اینجا به معرفت زهرا رسیدهاند. مزار خدیجه اینجاست. محمد در همین زمین پا به گیتی گذاشته. مزار عبدالمطلب و ابوطالب اینجاست. غار حرا اینجاست. کوه ثور اینجاست. حجرالاسود اینجاست. رکن یمانی اینجاست اما «هیچ کجا برای ما کرب و بلا نمیشود!»
- بایگانی: یمین
بسم الله
الحمدلله که زنده اید!
ما هم زنده ایم!
سلام
منتظریم…
به کوری چشم همه اون هایی که چشم دیدن ندارند…
من زنده ام، ما زنده ایم، مکتب زنده است، نهضت ادامه دارد…
خیلی دوست دارم کتاب «من زنده ام» را
اِ! حسین قدیانی هشتاد و هشت…
بچه ها گنج پیدا کردم؛
“…بلکه دارم رک و راست خدمت شما عرض میکنم که حتی «حاج منصور» هم روضه را باز بخواند، جلدی از «ارک» میزنم بیرون… از کوچه بنیهاشم میروم کوچه کثیف، این تمیزترین جای عالم تا ابوحیدر برایم فلافلی بچاقاند، فلافلیها! نه یعنی که یعنی! یعنی: اعصاب خواندن «من زندهام» را نداشتم!”
به به…
بخون
خیلی کتاب قشنگیه
اصلا هم روضه مکشوف نداره
چهار شیر زن ایرانی که اسیر شغال میشن
ولی به لطف خدا محکم و پا بر جا میمونن
اتفاقا مناسبه برای همه
مخصوصا دختران ایران زمین
بالاخره متوجه نشدم خوندی یا نخوندی؟!!!
افعال ماضی، سوالی بود یا تاکیدی؟؟
اکازیون اکازیون
چند عدد سایت هسته ای، مناسب جهت؛
پرورش شتر مرغ، کشت خیار گلخانه ای، قارچ صدفی
اجاره و رهن داده می شود.
تلفن: موبایل شیخ حسن!!
آخ جون یه متن ۹۴ی که به نظر میاد جذااااااب هم باشه…
قبلاها می نوشتید “تا ساعتی دیگر به روز می شود…”
چند روز طول می کشید…
الان که قراره به مرور به روز بشه دیگه باید گفت “به مرور، وَ ما اَدراکَ به مرور”!!! 🙂
یعنی اینقدری که اعصابم از دست دولت بی تدبیر ناامید، خورده که فقط دنبال مجالی برای خالی کردن خودم می گشتم
ای بر هر چی آدم بی غیرته لعنت
عراقچی! تو مثلا جنگ و جبهه رفتی… غیرتت کو!
خدایا! خودت صبر بده
دیگه دولت تزویر رو نمیشه تحمل کرد!
این خیلى بد است که در برابر دشمنى که محل و تاریخ و تک تک حروف و کلماتش را با توجه به منافع بلند مدت صد ساله کشورش حساب شده به کار گرفته، چشم تو فقط و فقط به تصاحب قدرت در انتخابات مجلس مملکتت باشد به هر قیمتى! و بدتر که به آن بگویی تدبیر و عقلانیت… و انتظار داشته باشى این تراژدى مضحک و کاریکاتور ناشیانه را به نام پیروزى به ملت غالب کنى!
خبرش جالب بود، ولی “رضا شکیبایی” رو نوشتن “مهدی شکیبایی” 🙂
http://kayhan.ir/fa/news/40866
روضه باز اصلا خوب نیست. نمیدونم ملت چرا فکر میکنند باید حتما… ولش کن!
مخصوصا ایام فاطمیه… من نمیدونم چطور زنده می مونن با اینهمه هیئتی که میروند و روضه ایی که دائم گوش می دهند؟
من که فقط توی ماشین گوش می دهم…
گاهی دلم می خواد با دست بکوبم به شیشه ماشین…
روضه باز به نظرم بیشتر خشم و عصبانیت آدم را تحریک می کند!
وقتی کتاب را می خواندم، همه اش دلهره داشتم
شبیه حال همون اسرایی که حاج آقا ابوترابی، پیغام شان را به دختران رسانده بود
خیلی وقت است که کتاب را خوانده ام
نمی تونم قشنگ ازش تعریف کنم
اما قشنگ بود… زیبا!
باهاش گریه کردم و خندیدم!
اینها مثل قاجارند
فقط می خوان قدرتشون حفظ شه و سر کار باشن
براشون مهم نیست استقلال و پیشرفت کشور
بی غیرتا…
هسته ای رو دو دستی تقدیم کردن رفت
تبریکم میگن!
سنگ پا کم میاره جلو اینا
خدایا!
کی ببینیم اون روزی رو که تاوان خیانتاشون رو بدن…
آقای دکتر روحانی
وجدانا از شما که شخص فرهیخته ای هستید انتظار نداشتیم اینطور راحت از کنار زحمتها و موفقیتهای آقای ظریف و تیمش رد شوید!!!
لااقل شنبه را تعطیل رسمی اعلام می کردید!!
امضا: جمع کثیری از کارمندان، دانشجویان و دانش آموزان…
نخندید لطفا!!
خسته اند می فهمید؟!؟!؟!؟
نگذارید انقلاب دست نااهلان بیفتد! همینه دیگه
خدایا ما رو ببخش
حقیقتا من نفهمیدم فاز این ملت چیه؟
جلیلی که هیچ توافقی امضا نکرد، خیلیها گیر دادن مذاکره بلد نیست.
محمودم که گفت قطعنامه بزنید تا چشتون در بیاد
اونام نامردی نکردن، همچین تحریم کردن کل اقتصاد خوابید.
تولید ملیمون شد ایران خودرو تحت لیسانس چین!
اسمش رو گذاشتیم اقتصاد مقاومتی با بیست هزار تا کشته در سال!
بنزین شد مافیا، دلار و سکه شد مافیا، مناقصات شد مافیا، واردات شد مافیا، بانک شد مافیا و…
ظریف که امضا کرد، گیر دادن ترکمنچای.
اسب دادیم، زین گرفتیم! خون شهدا پایمال شد،
ذلت، خفت، حقارت و…
بالاخره چی؟ امضا کنیم یا نکنیم؟؟
خداییش اگه کسی بهتر بلده بسم الله
آه و ناله دیگه چیه؟ آخرش یا جنگه، یا جنگه!
غصه خوردن نداره که.
بزن و برقص هم نداره.
ما در یک برهه از تاریخ قرار گرفتیم که این شکلیه.
همینی که هست. زورت می رسه، بزن آمریکا رو محو کن
نمی رسه، کشورت رو آباد کن، تا اصل کاری بیاد.
این همه نقد و نظر چیه دیگه؟؟
ملتی که چشمش دنبال امضای این و اون باشه،
بجای اینکه روزی دوازده ساعت کار کنه، تو اداره روزی هشت ساعت می چرخه تو اینترنت
سرنوشتش بند می شه به تحریم.
مشکل اصلی ما تنبلی ماست.
کشوری که هنوز راه آهن سراسری نداره، الف اقتصاد رو هم نداره چه برسه به رونق اقتصادی!!
خدا اموات چشم انتظار رو بیامرزه،
خاطرات مصطفی احمدی روشن رو نوشت.
ما همه باید مصطفی بشیم.
والسلام.
نکته: منظورم اینجا و بچه های قطعه نیست.
کل ملت رو میگم.
قطعه جاییه که ما حرف دلمون رو می زنیم.
اینجا نزنیم کجا بزنیم.
خیلی وقت بود که میخواستم کتاب رو بخونم. بالاخره توی تعطیلات فرصت شد و خوندمش.
فقط میتونم رشادتهای خانم دکتر آباد و همرزماشون رو تحسین کنم.
و اینکه خوندن این کتاب برای من تقریباً همزمان شد با این بیانیه؟ توافقنامه؟ تفاهمنامه ننگین لوزان؛ خیلی دردناک بود برام. خیلیییی.
بدبخت نسل بعد ما!
تو درس تاریخ باید برای سه نمره فرق توافق هستهای و تفاهم هستهای و بیانیه مطبوعاتی هستهای رو کامل شرح بدن!
از همون شبی که وعده عنقریب طلوع خورشید را بهمون دادند دنبال مسکن قوی می گشتم
الکی مثلا من به سلامتی ام خیلی اهمیت میدم
می دونستم مسکن مربوطه تو قوطیه هیچ دکتری پیدا نمی شه
بماند که درد مربوطه هم از دست خود همین دکترهای همیشه خندان بود…
تا اینکه هاتفی از غیب در گوش دلم گفت
داداش حسین داره یک مسکن می سازه احتمالا اول روز کاری آپ می کنه تو قطعه بهشتی…
با اینکه می دونستم اول روز کاری میای ولی کلی بار اون هم از سر درد اومدم قطعه را چک کردم… تا حالا…
دستت درست حسین جان…
فکر می کنی چقدر اثرش دوام داشته باشه؟!
اینکه در یک توافق بالاخره باید یه چیزی داد یه چیزی گرفت منطقی است اما باید اهلش توضیح بدهند که واقعا چند چندیم؟!!
فقط سرباز آقا هستم؛ نه جناح راست و چپ و اینوری و انوری و اون دولت و این دولت و…! کلا دید سیاسی و جناجی به این مسائل خلاف اتحاد و پیشرفت کشوره!
نه مثل بعضیا عزادارم، نه مثل بعضیا سرخوش!
چون:
۱- دقیقا نمی دونم چی شده و چند چندیم! اگه متخصص متعهد کسی هست توضیح بده؟
۲- به تیم مذاکره کننده اعتماد دارم چون می دونم اجازه ندارند توافق بد و برخلاف مصالح مملکت ببندند!
۳- هنوز هیچی قطعی نیست چون جزئیات مکتوب نشده تا سه ماه!
۴- ما رهبر داریم که اتفاقا امسال رو سال همدلی و همزبانی دولت و مردم اعلام کرده!
تیم ملی مذاکره کننده هسته ای کولاک کرد. تمام اون ۶ قطعنامه که محصول خرابکاری های قبلی بود در حال جبران شدن است به امید خدا
این کتاب «من زندهام»… یا «کفشهای میرزا نوروز»…؟!! 🙂
آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند…
.
.
.
.
.
.
الکی مثلا که نه… جدی جدی «شیخحسن» بدونِ «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند»…!!
“…خونین کفنان در غربت بمیرند تا خوش باوران غرب کام گیرند!”
کامشان زهرآلود… گندم رى را نخورند انشالله !
دمت اساسی گرم سیدناصر حسینیپور که با پایی بدون ساق پا، با مچ پایی آویزان به چند تکه پوست و گوشت، با بدنی درب و داغان و خون آلود، تلوتلو خوردی و کشان کشان، دامن کشان، بیهوش، رفتی و آن میله را از قفسه سینه شهیدی که نامش را هنوز به ما نگفتهای، درآوردی… احسنت به غیرتت جوانمرد! میدانی! پای آدم، چند کیلومتر آنطرفتر از خاک کربلا جا بماند، طوری نیست؛ این بد است که در یک بیتدبیری آشکار، عقلشان را در کفرستان عالم جا میگذارند و در روز روشن، پرچم اجنبی را درون قفسه سینه صنعت هستهای کشور فرو میکنند! بازی با خون شهدای هستهای؛ این بد است! همدلی با پادشاه عربستان و همصدایی با هاآرتص؛ این بد است!
احسنت. عمق مذاکرات را زیبا بیان کردی. ممنون
«خدایا! شهادت را نصیبم گردان، زیرا که میدانی امثال ما از مردن هراسی ندارند و پنداری چون شمع، ذوب میشویم اما از این میترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند… و اگر هم نسوزیم، که روشنایی میرود و جای خود را به شب میسپارد! چه باید کرد؟ هم بایستی امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم که فردا شهید نشود. خدایا، بارالها! نکند وارثان خون شهیدان در راهشان گام نزنند. خطابم بیشتر با دولتمردان ماست که نکند شیطانهای کوچک با خون این فرزندان عزیز، «خان» شوند و نکند زمین خونرنگ، به تسخیر هواداران نیرنگ درآید و شهادت این عزیزان، پایگاه دنائت آنها شود و درخت فداکاریشان را صاحبان ریاکاری بهره جویند و بالاخره ثمره جنگ یارانمان به چنگ فرنگی مسلکان افتد و خونین کفنان در غربت بمیرند تا خوش باوران غرب، کام گیرند.»
دلیل اصلی لیاقت شهادت داشتن بصیرت است. اللهم الرزقنا
بچه اینا رو ولش کنید
کی طاقت داره ۶ سال صبر کنه تا بعد از حسن، جواد رئیس جمهور بشه؟!!
یه سؤال دارم از رضا ٢ و دکتر اعتدال؛
شما مى دونید که هزینه و زمان این همه تغییر و تبدیل در صنایع هسته اى کشور چقدر میشه!؟
نه دقیقا ولى یه حدودى رو منطقا ذکر کنید لطفا!
بعد این هزینه ها رو کدوم طرف باید بپردازه؟
بعد از سپرى شدن اون زمان و اون همه هزینه، اگه طبق تفاهم نامه طرف غربى گفت
“ما راضى نشدیم” و “هنوز راستى آزمایی نشده پس ما نمى تونیم تحریم ها رو آسونتر کنیم”
تکلیف این همه ذوق زدگى شما و تحقیر ملت ایران چى مى شه؟!
نکند دشمنان “به تدبیرى که در ناپاک دل دارند، هم به دست ما شکست ما برانگیزند”
ممنون از کامنت اسلامی ایرانی
واقعا حرف حق بود
دوستان واقعا چند چندید؟
توقع داشتید ظریف بره اونجا امریکا رو ضمیمه خاک لبنان بکنه؟
مذاکره محل داد و ستده
شما فکر می کنید آیت الله خامنه ای از توافق خبر نداره یا بدون اجازه این کارو کردن؟
ایران چاره ای نداشت
کشور در معرض نابودیه
اگه توافق انجام نمی شد نه دولت که حتی سپاه هم شاید پولی برای حمایت از حکومت سوریه یا اجرای برنامه هاش تو عراق نداشت
این پول منجر به رونق اقتصاد اشتغال و گشترش نفوذ ایران تو خاورمیانه میشه
یه قسمتیاش میره عراق، سوریه و یمن حتی
هسته ای رو برای کشورمون میخوایم، نه کشورمون رو برای هسته ای
“این پول منجر به رونق اقتصاد اشتغال و گشترش نفوذ ایران تو خاورمیانه میشه/ یه قسمتیاش میره عراق، سوریه و یمن حتی/ هسته ای رو برای کشورمون میخوایم، نه کشورمون رو برای هسته ای”
بابا شماها یا خودتون رو می زنید به اون راه یا خودتون رو می زنید به اون راه! و احتمال سومی نیست
پول؟ بله پول! از نوع همون پوله که هنوز تو اون چمدونه است و نتونستیم یک ریالش رو در بیاریم و خرج کنیم.
پول؟ چقدر؟ اصلا فرض کنیم که از قبال این آمریکا که به محض پیروزی انقلاب تمام پول های ایران را بلوکه کرد و یه آب هم روش خورد٬ پول و پله برسه به ایران!!! چقدر از این پول رو هزینه کنید پدر علی رضا و آرمیتا بهشون برمی گردن؟
جبران ثانیه به ثانیه و ساعت و روزش بخوره تو سر راستگویان و شیپورچی هاشون؛ بیست سال٬ سی سال٬ چهل سال یتیمی فرزندان شهدا٬ تنهایی و رنج های همسران شهدا٬ داغ رو دل مادران شهدا رو با چقدر از این همه پولی که قراره به ما برسه می خرید که منصفانه باشه؟
ما کشورمون رو٬ جونمون رو٬ همه دارایی و هستی مون رو می خواهیم برای عقیده مون. همه چیزمون رو می دیم تا باز بتونیم داد بزنیم:
هیهات من الذّله
جناب شیدا
اول یه سوال بعد پاسخ سوال شما؛
اون همه هزینه ای که توی دولت قبل شد تا صنعت هسته ای بدون حساب و کتاب و بدون نیاز سنجی برای کشور رشد کنه و این همه هزینه مستقیم و هزینه ناشی از تحریمها که اقتصاد کشور رو فلج کرد کی میده؟؟
جلو ضرر رو از هرجا بگیری پیشرفت هست.
اینکه آب سنگین اراک بازطراحی بشه، بدون حذف تحریم هم یه امتیاز برای ماست
ما اگه مذاکره نکنیم هم نیاز داشتیم این کارو انجام بدیم چون آب سنگین اراک بر پایه آب سنگین کلاسیک هست که دیگه تو دنیا دوره اش تموم شده و تنها فایده اش تولی پلوتونیم هست که ما لازم نداریم. همچنین تبدیل فردو به یه مرکز تحقیقاتی نیز یه گام به جلو هست چون همون نطنز برای غنی سازی کافیه و مخصوص غنی سازی طراحی شده.
در عوض حذف تحریم های شورای امنیت و اروپا و آمریکا و راحت شدن از شر چین و امارات و دلال های دیگه سود زیادی برای ایران داره که راحت میشه نه فقط این ضرر رو بلکه خیلی دیگه از ضررها رو هم جبران کرد…
نقطهچین، سهنقطه و سپس هیچ!
http://uupload.ir/files/sz53_download.jpg
فرقی نمی کند تفاهم یا توافق.
فقط یک سوال دارم از کسانی که مخالف هستند با این توافق یا تفاهم؟
در تاریخ ایران به تنهایی با قدرتهای بزرگ جهانی (۱-آلمان + ۵-امریکا، فرانسه، انگلیس، چین، روسیه) به اضافه فشارهای اسراییل + کنگره + عربستان و… مذاکره کند!
یادمان باشد مذاکره یعنی گفتگو که هر کسی به اندازه قدرت و زورش گفتگو را به طرف خود بچرخاند!
حالا شما فکر کنید تیم ایرانی چقدر باید قدرتمند باشد که به تنهایی با همه قدرتهای جهانی گفتگو کند و آن را به طرف خود متمایل کند؟
به نظر من جای تشکر دارد از تیم مذاکره کننده، نه انتقاد!
در ضمن اگر می خواهید برنامه ریزی درست برای آینده کنید به جای اینکه فکر کنید عقاید خودتون درسته، یک سری به بازخورد توافق هسته ای در جامعه مخصوصا روستاها بزنید تا ببیند همه از این توافق راضی هستند!
سوال دیگر؛ به نظر شما ایران می توانست تا آخر با تحریمها دوام بیاورد؟
آیا می توانست تا آخر به جنگ ادامه دهد؟
بالاخره یک جا باید به این امر پایان می داد!
http://farsnews.com/newstext.php?nn=13940115000675
از آقای ظریف و تیم مذاکر کننده کمال تشکر را دارم.
اگر کسی غیر از اوباما رییس جمهور بود شاید عقل بر گروه ۵+۱حاکم نبود!!!! و ما به این توافق دست پیدا نمی کردیم!!!
البته این نظر من است اگر کسی مخالف نظر من هست با بد و بی راه جوابم را ندهد!
توافق لوزان، در بهترین حالت نگرانکننده و در بدترین حالت فاجعهبار است.
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/BlockPrint/135833
سید کجاست؟
م.طاهری
نگاه ارتجاعی و شعارزده شما به مسایل دوره اش تموم شده
انتخابات هم نشون داد خوشبختانه فقط ۴ میلیون همفکر دارید
عقایدتون رو به اکثریت تحمیل نکنید
دیشب برنامه گفتگوی خبری شبکه دو آقای نجفزاده یه سوال دربارهی تفاوتی که بین متنی که جناب ظریف و خانم موگرینی قرائت کردند از آقای عراقچی پرسید که عضو ارشد تیم مذاکره کننده، قدری برآشفت و در برابر صدا و سیما و ایشان چنان موضع گرفتند که گفتم بابا چقدر این طفلکیها رو اذیت میکنید… خب دارند میگن حرف ما درسته، حرف اونا غلطه… خب گوش کنید دیگه!
حالا امروز وقتی که مجری اخبار ساعت ۱۴ ازشون دوباره همین سوال را پرسید که دیشب آمریکاهایی با صراحت گفتند ابتدا تعلیق و سپس لغو تحریمها اون هم با شرایط، در کمال تعجب دیدم موضع ایشان چقدر نرم شد و گفتند که چنین چیزی نبوده و اگر اونها این برداشت رو کردند باید در دیدارهای بعدی این موضوعات شفاف بشه
به نظر شما این یعنی چی؟
دکتر و رضا ۲
آیندگان همین حسی را نسبت به ما خواهند داشت که ما الان نسبت به ترکمنچای داریم و تاریخ به ننگ از ما -بخوانید بعضی ها!- یاد خواهد کرد
ضمنا ببینید باج کلفته چی بوده که توافق انجام شده، و گر نه ۱+۵ نه عاشق چشم و ابرو و خنده های ظریف هستند، نه خصومت شخصی با جلیلی داشتند
آقایان اینقدر دستها رو به نشانه تسلیم بالا بردن که زیر بغلشون جر خورده
سلام
امروز که ۱۵ فروردینه!
دیروز که به “جنگ و اسارت” رسیدم از حاج قاسم و بر و بچه های خوش غیرتش بدم اومد که چرا دارن به عراقی ها کمک می کنن…
اما با خواندن پیام حاج قاسم به خانم آباد که در بغداد و نینوا نوشته شده بود، کمی خودم را تسکین دادم.
برنامه ریزی کرده ام تا پایان فروردین بخوانمش…
جناب رضا٢؛
اون همه هزینه که شد تا صنعت هسته اى کشور رشد کند، داده شده است! لازم نیست که کسى اون رو دوباره بده! سؤال شما مثل اینه که کسى خونه اى رو ساخته و هزینه هاش رو با مدیریت و درایت پرداخته و حالا یه قلدر پیدا شده و مىگه شما حق نداشتید بدون اجازه ما خونه بسازید! حالا باید آجر به آجرش رو خراب کنید و پیچ و مهره هاش رو هم در بیارید بریزید دور! بعد یه عده از اعضاء خانواده دست و جیغ و هورا بکشن! بعد آدم بپرسه؛ خب با پول کى باید بلدوزر بیاریم، کارگر بگیریم خونه مون رو خراب کنیم؟ و یه بى منطقى از اعضاء خانواده بگه همه اینا تقصیر اونه که خونه رو ساخته!!………
با توجه به این تفاهم یا توافق یا بیانیه یا چارچوبی برای…
یه سئوال:
ما داریم میریم یا داریم برمیگردیم؟!
همچین دوست دارم لپ رضا۲ و دکتر اعتدال رو یه بار بکشم، خیلی ایولا دارن.
اصلا کاری به محتوای توافق ندارم؛ همین که هنوز مهر توافق خشک نشده و قرائت دولت ما و دولت غربی ها متفاوته، بزرگترین دلیل بر دسته گلی است که دوستان به آب داده اند.
====
اسلامی ایرانی؛
منطقت رو هواست برادر، رو هوا…!
…………
………….
………..
…………..راستی یه سئوال از آقای روحانی؛
دقیقا بفرمایید چه توافقی موجب تکدر خاطر شما خواهد شد و شما از انعقاد اون ناراحت میشین؟! شاید ما هم ناراحت شدیم!! چون الان که خیلی خوشحالیم…
این وبلاگ خیلی خوب “آنچه دادیم و آنچه گرفتیم” رو دسته بندی کرده.
الکی خوشحال ها و اعتدال نماها و مدعیان ببینند و عبرت بگیرند:
http://naml.mihanblog.com/post/164
دوستان!
به نظر شما الان تحریمها لغو شده/ میشه؟ به نظر شما همه چی آرومه الان؟؟؟
اتفاقا همه نقد ما به نتیجه مذاکرات لوزان همینه که چرا درش لغو تحریم ها فقط و فقط یک وعده نسیه است؟؟؟
گروه چند رسانه ای شفق کلیپ بسیار جالبی به اسم “مذاکره محتاطانه” تهیه و منتشر کرده.
دانلود کنید و ببینید. فوق العاده روشنگرانه است…
http://www.afsaran.ir/media/download/747435
یک سوال
به نظر شما ارتباطی هست بین آنچه در لوزان گذشت و اعتراض “م ه” به حکم دادگاه؟
ع. ح. ق
اتفاقا راه آهن رو زمینه برادر، رو زمین!
انرژی هسته ای پیش کش
اینجوری که ملت آب هدر میدن، ما چند سال دیگه باید بریم گدایی آب!
تنها راه پیشرفت ایران، درست شدن فرهنگ مردم در همه زمینهاست
کار، مصرف، ایثار و…
“دا” رو کمتر از نصف خوندم. بعدش هم سراغ این جور کتاب ها نرفتم. برم یعنی؟
تو توافق هم، دلم به این خوشه که امریکا آدم این حرف ها نیست که حتی به بدترین توافق هم وفادار بمونه.
یعنی قبل از نهایی شدن توافق، اونقدر جفتک می زنه که توافق لغو می شه. بگید انشاءالله!
کامنت های چه کسانی هم نقطه چین شد!
مخصوصا کامنت های خانم شیدا خوندن داره…
من یه چیزی به دوستان قطعه بگم……………..
ـــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان گرامی. امیدوارم عزاداری فاطمیتان قبول باشد. سال نو هم انشاءالله برای همه شما عزیزان سرشار از خیر و برکت باشد. من سال ۹۳ را با یک بدقولی تمام کردم، فلذا من باب اعتدال (!) سال ۹۴ را هم با یک بدقولی ظاهرا باید آغاز کنم! مطلب این پست، به دلایلی که خیلی هم مربوط به من نمیشود و بخشی از آن مربوط به شرایط کشور و گیر و گورهاست، خیلی دچار حذف شد و ویرایش مجدد میخواست که زمان برده اساسی… هنوز دارم رویش کار میکنم. خلاصه متن افتاد برای شماره دوشنبه ۱۷ فروردین وطن امروز، لیکن امشب که متن را تا یکی دو ساعت دیگر کامل کنم، و برای آنکه خیلی هم بدقول نشده باشم، در وبلاگ خواهم گذاشت انشاءالله. دیگر اینکه عفو بفرمایید اگر تعدادی از کامنتهای عمدتا خوبتان دچار نقطه چین و یا کلا حذف شد! احساس کردم نیازی به ادامه بحثهای دو طرفه و یا سه طرفه نیست و فضا دارد شلوغ میشود. بیشتر کامنتهای حذفی و یا نقطه چین شده هم مال دوستانی بود که با توافق اخیر بنا به هر دلیلی، مخالفند، مثل خود من. پس کسی حق اعتراض ندارد. کلا تجربه نشان داده بحث با کسانی که منطقی جز «غرب پرستی مرتجعانه» و «دشمن دوستی متحجرانه» ندارند، بیفایده است. من یک نمونه خدمت شما عرض کنم که متهم به کلی گویی نشوم. هم نام این بنده خدایی که در این کامنت میخواست «چیزی به دوستان قطعه» بگه، چند کامنت بالاتر، خطاب به خواهر محترمه «م. طاهری» چیزهایی گفته، من جمله اینکه گفته این خواهر گرامی به جناب دکتر جلیلی رای داده و کلا ۴ میلیون همفکر داره!! این در حالی است که «م. طاهری» بارها در همین وبلاگ و یکی دو سه بار مشخصا به خود رضا اعتدال موکدا تاکید کرده که رایش در انتخابات ۹۲ خوب یا بد به قالیباف بوده، نه جلیلی… و این را البته خود دکتر اعتدال طلب هم میداند!! خب حالا، بحث با چنین آدمهایی آیا چیزی جز تلف کردن وقت است؟؟!! دوستان عزیز! بدانید در آخرت، یکی هم از من و شما، بابت نعمت «وقت» سئوال میشود که با آن چه کردید؟؟!! وقتی ما میتوانیم در همین ستون و همین صفحه، از احمدی روشن بیشتر بخوانیم و بیشتر بدانیم، چرا پس کار بیهوده انجام دهیم و وقت خود را وقف کسانی کنیم که به قول شهید احمد آباد در همین پست، «فرنگی مسلک» هستند؟! اگر خدا جاهایی از قرآن شریف به آخرین پیامبرش امر میکند که «ولشون کن» پس تکلیف من و شما روشن است! عیبی ندارد، نظرتان را بگویید اما وارد بحث کشدار و دامنه دار نشوید که هیچ نتیجهای ندارد! اگر این جماعت، وقیحانه هنوز معتقدند که ۸۸ تقلب شده، اینقدر هم وقاحت دارند که برای این رسوایی، شادی کنند و کف بزنند! فلذا مختصر و مفید عرض کنم که دوستان مراقب شان خودشون و وقت خودشون باشند. من امشب در همین پست انشاءالله خواهم نوشت که چه توافق بشود، چه نشود، شعار «مرگ بر آمریکا» از زبان این ملت نخواهد افتاد، بلکه در هر دو حال، بغض ملت ما از آمریکا و فرنگی مسلکان بیشتر و بیشتر خواهد شد. موید باشید و در پناه خداوند منان.
تو این دههی اخیر، یک حرکت مبارک شروع شد و اونم به تحریر درآوردن خاطرات خوندنیِ ایثارگران و آزادههای عزیز بود، که تیراژ بالا و فروش فوق العادهی برخی از اونها نشون داد که فطرت حقیقتخواه جوانان، طبیعتا به سمت راستی و درستی گرایش داره. هر چند که همیشه کتابهایی از این دست، در غربت و مظلومیت چاپ و نشر بودند و هستند! اما همین که چند اثر فاخر بویژه با نگارش زیبا و اثرگذار، به چاپ رسید، زمینهی گسترش این آثار ماندگار بیشتر فراهم شد. حالا در این میان، زهی سعادت برای کتابهایی که به تقریظ نایب الامام خامنه ای عزیز مزین گردید. هر کس نظری داره ولی برای من هیچ کتابی “پایی که جا ماند” نمی شه! هر چند اولین کتابی که خواندم و هنوز طعم شیرینش زیر دندونمه “نورالدین پسر ایران” بود و هست!
یکی از نکاتی که حتما باید مورد توجه قرار بگیرد این است که اولا توافق، بیانیه یا هر چیزی دیگری که در روابط بین المللی امضا می شود به معنای این نخواهد بود که از آرمان ها و اصول انقلاب خود که یکی از اصلی ترین آنها مبارزه با استکبار است عقب نشینی کنیم، یعنی مذاکره ترفندی برای حذف شعارهای ضد استکباری و از جمله مرگ بر آمریکا و اسرائیل و انگلیس نمی شود. چه خوب است مسئولین کشور و دیگر کشورها بدانند روحیه ضد استکباری ملت ایران تغییر نخواهد یافت.
جناب اوباما میگه تحریم های هسته ای به صورت مشروط و آنهم ذره ذره لغو می شه
جناب ظریف می فرمایند همه تحریم ها!!!!!!
کی راست میگه؟؟؟؟
http://jahannews.com/vdca6oneu49nem1.k5k4.html
http://kayhan.ir/fa/print/40873
خانم شیدا
…………………….
ـــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
همین الان متن با ویرایش جدید را برایتان میگذارم اما این هم، متن نهایی نیست، بلکه چیزهایی به آن اضافه خواهد شد که انشاءالله یکی دو ساعت دیگر برایتان کاملش میکنم.
“بگذار به «فرنگی مسلکان و خوش باوران غرب» بربخورد لیکن برای من «بیانیه مطبوعاتی» وصیتنامه «شهید احمد آباد» است!”
چه جالب که من صفحه ۴٣۵ پایی که جاماند هستم
و ۴٣۵ صفحه خجالت کشیدم
همین مقدار آه کشیدم
و همین مقدار گریه کردم
اما فهمیدم که مرد بودن به شناسنامه نیست
بزدل بودن در وسط معرکه مشخص می شود
بعثی ها هم به بسیجیها برچسب “مجوس” می زدند
و امریکل همیشه سربازانی که اکثرا بی مزدند میان مسلمانان دارد…
ما آدم اتو کشیده شنیده بودیم ولی “صورت اتو کشیده” اصطلاحی است که مخلوق شماست فکر کنم!
قضیه این “نازنین” چیه؟
حالم خیلی گرفته
بگذار لبخند آقا را ببینم بعد نظر میگذارم!
اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای.
فکر نمی کردم اینقدر دیگه حالم وخیم باشد
کلی افکار پراکنده تو ذهنم هست
نمی تونم بنویسم
راستی یه وزیر امور خارجه داریم، دعاش کنید در حد لالیگا!
کمال تشکر را از تیم مذاکره کننده دارم و از منتقدین خواهش می کنم که با چشم باز به آینده ایران نگاه کنید چون هیچ کشور منزوی نمی تواند در دنیا قدرتمند باشد…………
………………..
قصدم پاسخ و هم جوابی نیست اما بنا بر تجربه ام احساس وظیفه می کنم.
بنده از سال سوم بعد از انقلاب تا سال هشتاد در قسمت خرید قطعات خارجی یکی از شرکتهای دولتی مشغول بودم. این قطعات انحصاری و سازندگان آن آمریکایی و اروپایی بودند و امکان استفاده از قطعات جایگزین به دلیل ایمنی و عدم مجوز های بین المللی وجود نداشت. در تمام بیست سال تمام آنها را از واسطه ها بدلیل تحریم با هزاران ترفند تهیه کردیم. به خدا تمام تحریم ها بخاطر از بین بردن اصل نظام است. اینقدر ساده لوح نباشید. من عمری را در این راه گذراندم برایم مثل روز روشن است… و ایمان دارم این بازیها نیز هیچ نتیجه ای ندارد. آمریکا تا نظام برقرار است این بساط را ادامه خواهد داد. البته این ایمان را هم دارم که همانطور که حضرت آقا فرمودند شما جوانان زانو زدن آمریکا را در برابر خود خواهید دید. جای مرا خالی کنید.
پیرمرد؛
انگار شما هم موقع نوشتن کامنت حالت خیلی گرفته بوده
ما تک خوری نداریم، خالی پالی هم نمی فهمیم یعنی چی!
دلت جوان باشد؛ انشاالله زنده باشی!
دیدن نابودی استکبار جهانی دست جمعی حالش بیشتره!
دوستان؛
شبکه افق امروز یکشنبه ساعت ۱۱ صبح و نیز ساعت ۱۵ تکرارفیلم مستندی به نام “کوچه نقاش ها” رو پخش می کنه که به زندگی سید ابوالفضل کاظمی فرمانده گردان میثم در دوران دفاع مقدس می پردازد. در قسمت هایی از فیلم راوی در مورد حاج احمد متوسلیان خیلی زیبا صحبت می کنه. حتما ببینید.
چیزهایی هست که مال این دولت یا آن دولت است، لیکن صنعت هستهای، از آنجا که دسترنج ملت غیور ایران است، شاید روزگاری مغموم شود اما هیچ روزی مختومه نخواهد شد.
http://pcsafari.ir/?p=996
نمى دونم چند بار خوندم این متن زیبا رو!
ولى هر بار به اون کلمه “تمام” بعد از اون جملات دشمن شکن رسیدم دلم آرام مى گرفت و شاد می شدم. تمام!
حاج حسین ممنون
ما رو با کسانی که پیامبر هم ازشون ناامید شده بود مقایسه می کنی……….
جناب قدیانی
اشتباهی نگارشی کرده اید که تصحیح می کنم
خواهر محترمه غلط است. همان خواهر محترم درست است.
جناب پیرمرد
من هم فکر کنم پیرمرد محسوب بشم تو جمع این جوونها
اما حسابی امیدوارم که دوران ظهور را درک کنم
با این همه بشارتها و نویدهایی که مرحوم امام و مقام معظم رهبری داده اند
علائم هم که یکی بعد دیگری دارند پیدا میشن
(لطفا نگید کذب الوقاتون، زمان که تعیین نکردم)
طبق معمول اوباما بعد از مذاکره خیلی زبون درازی کرد ولی چیزی که دردآور بود همون حرفایی بود که بارها حضرت آقا در مورد مقاصد و زیاده خواهی این روباه های پیر تاکید کرده بودن…
اوباما گفت ما هنوز خیلی اختلاف نظر با ایران داریم که باید حل کنیم و بعد از حل این موضوع سراغ اونهام میریم و روشون کار میکنیم: موضوعات اجتماعی و قضایی و…
سلام علیکم
خیلی عالی بود، آدم متن شما رو میخونه انگاری سبک میشه، چون یکی تونسته حرف دل اون رو فریاد بزنه… خدا خیرتون بده
اما این کتاب ارزشمند رو یکی از دوستانم قبل از سال جدید بهم هدیه داد و بهم گفت خودم هنوز نخوندمش ولی برای خودم هم یه نسخه خریدم، ولی من چهار روزه خوندمش و بعدا برای دوستم این یادداشت رو در ۲۶ اسفند ۹۳ نوشتم:
پانزده، بیست و هفت، یک، بیست و هشت
…جان عزیزم، دقایقی پیش خواندن کتاب “من زنده ام” تمام شد، خیلی از هدیه ارزشمندی که بهم دادید سپاسگزارم، با این هدیه حس غرور، عزت را تجربه کردم، با این کتاب درد کشیدم، گریه کردم، خندیدم، خوشحال شدم، هیجان زده شدم، مضطرب شدم، ترسیدم، امید را حس کردم، خدا را دیدم، به مسلمان بودنم و به شیعه بودنم افتخار کردم و به ایرانی بودنم.
با این کتاب درک بهتری از اسارت برایم پدیدار شد. همیشه در مجالس روضه به داستان اسارات حضرت زینب سلام الله علیها که می رسیم مداحان همیشه سربسته یه چیزهایی می گویند، صدای شیون و فریاد مردان در مجالس روضه وقتی به این قسمت از داستان کربلا که می رسیم آنقدر بلند می شود که معمولا چیزی جز شیون آن ها نمی شنوم، این کتاب روضه ی باز داستان اسارت بود.
این کتاب مرا انقلابی تر کرد، ممنونم برای همه حس های قشنگی که با این کتاب به من هدیه کردید.
نه، ده، یک، هشت، یک، بیست و سه، هجده،
پی نوشت ۱: اون اعداد اول و آخر جمله هم یعنی سلام و خداحافظ به سبک حروف مورس فارسی که اسرا از طریق دیوار اینطوری با هم حرف می زدند.
پی نوشت ۲: و در آخر این کتاب می خواست بگوید ایران اسلامی زنده است و به فضل الهی زنده می ماند. (این هم نتیجه خودم از این کتاب ارزشمند است) اسم کتاب را می گذارم “ما زندهایم”، از حصار همه این تحریم ها، فشارها و ناراحتی هایی که از خارج و توسط عده ای از داخل بر ما تحمیل می شود “ما زنده ایم”. الحمدالله.
“«یادداشت روز شهید احمد آباد» را با این شعار، نه تمام، بلکه تازه آغاز میکنم؛ «مرگ بر آمریکا».”
خیلی خوب بود، خیلی خوب هم تمام شد.
مرگ بر آمریکا
آنقدر دلمان خون است از مواضع شیخ دیپلمات و دستگاه دیپلماسیاش که…!
خدایا چه میشد به جای “شیخ حسن” کسی شبیه “سید حسن” رئیس جمهور ایران بود؟؟؟
تحلیل دکتر محمد باقر قالیباف درباره لوزان:
http://www.fardanews.com/fa/news/408825
واقعا تحلیل دکتر قالیباف رو می پسندم. واقعا فکر کنید چرا امسال رو آقا سال همدلی و همزبانی دولت و مردم گذاشته؟!! گمشده ی ما اتحاد و یکدلی است دوستان!
سلام حاج حسین
عالی بود داداش
خصوصی
در پی صدور بیانیهی لوزان و توافقات هستهای میان ایران و ۱+۵ و پس از تغییر نام شهر منهتن به مشحسن! توسط اوباما، روحانی نیز در اقدامی متقابل، نام اراک را به باراک تغیر داد!! 🙂
ـــــــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
از آنجا که مبصر عزیز تشریف ندارند، شما یا دیگر دوستان گرامی لطف کنید بعد از به روز شدن سایت روزنامه وطن امروز، عکس هر ۲ صفحه کنار هم که مطلب درشان کار شده را بفرستید. در سایت روزنامه، توی اون ستون سمت راست که روی «رصد» کلیک کنین، میاد. واقعا شرمنده! لطیفه هم خندهدار بود!! الان توی دلتون میگین؛ این دیگه چقدر پررو هستش! 🙂
یاد اون شعر افتادم که میگه؛
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست!
http://www.vatanemrooz.ir/content/newspaper/Version1568/0/Page6/Block135946/newspaperb_135946.jpg
همینه؟
ــــــــــــــــــ
حسین قدیانی:
بله! متشکر.
http://jahannews.com/vdcauynyy49n6a1.k5k4.html
دلم گرفته از تیم هسته ای
انقلابی مورد اعتماد اما با اشتباه محاسباتی با چاشنی خستگی و سادگی
تنها خبری در مورد اقتصاد مقاومتی می توانست شادم کند.
رهبر مقتدر مظلوم طی حکمی یک جهادگر را برای توانمندسازی محرومان منصوب کرد…
سجده شکر برای چنین رهبری و چنین تدبیری
خدایا خیلی مرام داری… خیلی خیلی خیلی!
سلام
دستاوردهای مادی مذاکرات:
http://www.mehrnews.com/news/2273293/%D9%88%D8%A7%DA%A9%D9%86%D8%B4-%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%AD%DA%A9%D9%85-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%B9%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7
http://www.yjc.ir/fa/news/4791831/%D8%A7%D9%82%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D8%B5%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%B9%D9%84%D9%88%DB%8C-%D9%88-%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D8%B3%D8%A7
http://www.vatanemrooz.ir/Newspaper/BlockPrint/9424
http://didban.ir/fa/news-details/18268/
http://www.jamnews.ir/TextVersionDetail/387238
اضافه بفرمایید؛ ضرر ناشی از تعطیلی تأسیسات هسته ای، واردات بنزین و همچنین نیازمندی کشور به واردات دارویی حدود یک میلیون بیمار که پیش از این با غنی سازی ۲۰ درصد و فعالیت رآکتور تهران، این داروها را از داخل تهیه می کردند…
و در عوض اینها، حدود ۴/۲ میلیارد دلار از پول های بلوکه شده خودمان را قسطی و البته با حرف و حدیث هایی فراوان پس گرفتیم…
http://safirfilm.ir/multimedia/3783/
http://www.rajanews.com/sites/default/files/content/audios/story/94-01/16/nabavian.mp3
خون می دیم اما خاک هرگز!
کلیپی زیبا با صدای رویش جدید موسیقی انقلابی، محسن توسلی در رابطه با مذاکرات با ۱+۵
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11379
دروغ به سبک هولوکاست (قسمت پایانی)
شناختی تازه از هیتلر و بیان تحریفات تاریخی وقایع جنگ جهانی دوم
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11377
اهتراز پرچم یا ابوالفضل العباس
توسط شهید مدافع حرم،شهید محمودرضا بیضایی چند ساعت قبل از شهادت
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11376
شمر زمانه ات را بشناس
فرقی نمی کنه، چه خیمه های سرخ چه کاخ های سفید! باید همیشه تاریخ حسینی باشی…
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11375
اسلام اموی (قسمت سی و نهم)
تفسیر های عمروعاص گونه برای فرار از حدیث صریح پیامبر
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11373
آیا صبح نزدیک نیست؟
بدون شرح…
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11372
حرم، عشق، آسمان
مراسم تشییع جنازه ی شهید مدافع حرم علی یزدانی
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11371
چه کسی از جنگ میان مسلمانان و مسیحیان بهره می برد؟(قسمت دوم)
مصاحبه ی اختصاصی نصر تی وی با تحلیلگر سیاسی آمریکا، مارک گلن
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=20&lid=11369
عاشقانه ای برای پیامبر صلح و رحمت
روایتی عاشقانه از عشق پیامبر به امت خویش
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=15&lid=11368
پایان سعود
نگاهی کوتاه بر سرگذشت ملک عبدالله
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11383
به من (خوب) نگاه کن
قضاوت نا اگاهانه غربی ها در مورد اسلام و مسلمانان
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11384
تیزر مستند بدون مرز عشق۳
روایتی جدید از نبرد با داعش در عراق از نگاه دوربین ایرانی
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11385
تلاش غرب برای تبدیل ایران به کشوری بدون مردم آگاه (قسمت سوم)
مصاحبه ی اختصاصی نصر تی وی با تحلیلگر سیاسی آمریکا، مارک گلن
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11381
کودکان شیعه را وحشیانه سر می برند
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11387
مستند بدون مرز عشق ۲
روایتی دیدنی از علاقه مجاهدان عراقی به انقلاب اسلامی ایران.این مستند را از دست ندهید.
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11389
مرگ بر آل سعود
تظاهرات مردم استانبول در حمایت از انصارالله یمن و محکوم کردن عربستان
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11390
به نام من نه
بیایید همه باهم متحد شویم و در مقابل تروریست های داعش بایستیم
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11391
بترس آل سعود، کاخ هایت ویران خواهد شد
نگاهی به نقش عربستان در شکل گیری تروریست ها در خاورمیانه و حمایت آل سعود از اسرائیل و آمریکا
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11392
نفس هایی که در سوریه به شماره افتاده
مردم سوریه با مبارزه در مقابل تروریست ها، مرگ داعش را تضمین می کنند
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11393
الی این؟
کلیپی متفاوتی از حامد زمانی در خصوص مرگ
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=15&lid=11394
ما مذهب را فقط در زیارت و عزاداری خلاصه کردیم!!
صحبت های تکان دهنده حسن رحیم پور ازغدی در خصوص سبک زندگی
http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11395
واکنش جالب جهان نیوز به متن بدون پاراگراف حسین قدیانی
http://jahannews.com/vdccipq0e2bqsm8.ala2.html
🙂
واقعا به نظرتان، خواندن کتاب از آخر کار غیر عاقلانه ای است؟
من هر کتاب را که بدون معرفی بخونم یا ندانم ازش خوشم میاد یا نه، یه خورده از آخر هایش می خوانم و همینطور از وسط هاش؛ اگه خوشم اومد که خب بر می گردم از اول شروع می کنم، اگر از نثرش یا موضوعش خوشم نیاد همون مدلی ادامه می دهم در حد این که ببینم چی شد. تازه بعضی پاراگراف ها را هم که خوشم بیاد دو سه بار می خونم. فکر می کنم کار عاقلانه ای است!
#من نگرانم
سخنان آقای حمید رسایی @rasaee.ir؛ امروز مجلس درباره بیانیه لوزان
.
.
دانلود فایل mp3 حجم تنها یک مگابایت
لینک را از اولین نظر کپی کنید
http://c.bonyana.ir/1DO7qvn
جدا از بحثهای متفرقه
تکان دهنده ترین قسمت کتاب من زنده ام برای من، جایی بود که عراقیها به عزیز چوپون میگن:
آخرین وصیتت رو بکن، می خوایم بکشیمت
و عزیز در جواب میگه:
یکی از گوسفندهام رو برای سلامتی امام قربونی کنید.
میشه چوپون بود و به همه درس آزادگی داد.
روحت شاد عزیز
دکتر سلام؛ قسمت ۷۱:
http://media.snn.ir/Original/1394/01/17/VID00115298.flv
“سیلی را باید مردانه زد تا بچسبد!”… بدونِ «پاراگراف»!!
اما بدون پاراگراف قشنگ تره. قطعه ۲۶ی تره.
واقعا دارم به این نتیجه میرسم که اینقدری که اسلام از بعضی آخوندهای فاسد و ضعیف الایمان ضربه خورده از هیچ گروه دیگه ای نخورده
آخرین نمونه هم تنفس مصنوعی به کدخداییه که آخرای بازیشه انشالله
همین عکسهای پایانی کتاب “من زندهام” کافیه تا بفهمیم بانو معصومهی آباد، برای آباد نگه داشتن این آب و خاک و آبادان عزیزی که زادگاه چنین شیرزنی است، چهها که نکرده. متن و وصیتنامهی برادر که جای خود داره…
حافظ:
قحط جود است آبروی خود نمی باید فروخت
باده و گل از بهای خرقه می باید خرید
سلام آقای قدیانی
علت اینکه مهدی محمدی در کیهان نیست چیه؟ می دونید؟
پنجهی آهنی و دست نوازش زنهار
پیک صلح و خبر از شدّت تازش زنهار
راه طاغوت همانا روش شیطان است
وضع تحریم و سپس وعدهی کاهش زنهار
گرگ ابلیس، برت با صفت میش آید
نزد ابلیس، عقب گر بروی، پیش آید
ما به غفلت، نظر از کِشتهی خود پوشیدیم
بذر امید به شنزار عدو پاشیدیم
گرچه از مزرع تعلیق، به کف خار آمد
بس گران است گل پند کزان برچیدیم
کاین مپندار که بیگانه تو را خویش آید
نزد ابلیس، عقب گر بروی، پیش آید
ای بسا خیر که در پردهی شر هست نهان
چون سیاوش که به آتش زد و حق گشت عیان
شد عیان باز دغلبازی این قوم خبیث
آرشی باش و بکَش تیر صلابت به کمان
قلب کافر ز ثبات تو به تشویش آید
نزد ابلیس، عقب گر بروی، پیش آید
گر حسین است و اماننامه پس از ترک وی است
پای عباس بر این نامه، ولو افتد دست
ما از آن نای بریده به خدا فهمیدیم
غیرت و ترک هدف، جمع نخواهند نشست
نوش فتح است صبوری، بهنظر نیش آید
نزد ابلیس، عقب گر بروی، پیش آید
“حسین قربانی”
با صدای علیاکبر قلیچ
http://music.rahmag.ir/music/other/Gorg_Eblis_17Mb_Rahnava.ir.mp4
تجاوز به دو نوجوان ایرانی در عربستان
این اتفاق در کشور برادر آقای هاشمی اتفاق افتاده
http://www.dolatebahar.com/view/42018/جزئیات-تکان-دهنده-از-فاجعه-فرودگاه-جده-خانواده-قربانیان:-تکذیب-کنند-فیلمها-را-در-اختیار-دانشجویان-انقلابی-قرار-می-دهیم
و اولین باری که سید احمد صدای داداش حسین را شنید!!
سیداحمد میگوید:
۹ خرداد ۱۳۸۹ در t ۰۱:۰۷
دانلود کردم.
آخجوووووووووووووون.
این صدای شماست داداش حسین؟؟؟؟
هر جا هستند، سلامت باشند!
یه سوال
من «پایی که جاماند» رو تموم کردم
حالا «من زنده ام» بخونم یا نه؟؟
خیلی حساسم از لحاظ اخلاقی
تو همون «مقدمه» خیلی گریه کردم…
مناظره دیشب در شبکه خبر عالی بود. مخصوصا خونسرد و محکم و مستدل جواب دادن آقای محمدی و مثل اسپند بالا و پائین پریدن آقای بهشتی پور.
آقای محمدی خیلی خوب نقد کرد و روشن سازی کرد.
“تجاوز به دو نوجوان ایرانی در عربستان؛ این اتفاق در کشور برادر آقای هاشمی اتفاق افتاده”
یعنی خداییش دیگه چیز بهتری برای گفتن علیه هاشمی نداری؟؟
چند سؤال مهم که نمایندگان ملت باید به طور جدی ودر کمال آرامش و پرستیژ، از دولت پرسیده و آن را پى گیرى کنند؛
١- “دانستن حق مردم است” شعار اصلاح طلبان است و رئیس جمهور هم مرتب آن را گوشزد مى کند. آیا مردم حق ندارند مفاد بیانیه اى را بدانند که روز قبل از به تفاهم رسیدن، کلمه به کلمه آن در اختیار دشمنان ملت ایران از جمله خائن فرارى چون بنى صدر قرار داشته و حرف حرف آن روز قبل از تفاهم در روزنامه انقلاب اسلامى به چاپ رسیده و ٢ روز قبل از آن بهزاد نبوى از آن خبر داده بود؟!
٢- چه کسانى این اطلاعات را که حتى بعد از تفاهم، از ملت به علت سرى بودن مخفى نگه داشته مى شود در اختیار دشمن قرار داده است؟! مسلما طرف خارجى به دلایلی واضح نمى تواند این کار را کرده باشد. چرا باید مفاد نامه رئیس جمهور کشورمان در حین مذاکرات از ملت و نمایندگانش مخفى بماند؟! چرا تیم مذاکره کننده توان کنترل و انتخاب صحیح تیم مطبوعاتى خود را نداشته، تا به دشمن پناهنده نشود و موجبات خفت ملت و ضعف مذاکرات را فراهم نکند؟!
۳- حضور برادر رئیس جمهور در مذاکرات چه توجیه قانونى و یا منطقی دارد؟! آیا رئیس جمهور امریکا مى تواند به کسی که هیچ سابقه سیاسى و… ندارد در یک مذاکره به این حساسیت -به صرف نسبت فامیلى- نمایندگى بدهد؟!
جناب قدیانى؛
طبق معمول نمى دانم چقدر این مطالب براى کامنت یا منتقل کردن به یک نماینده بى هیاهو و زیرک بتواند مفید باشد، چون بعضى موارد نه تنها دوستان را یارى نمی کند بلکه دشمن حیله گر را به فکر توجیه غیر مستقیم و هیاهو براى محو آن مى اندازد! تشخیص با شما! البته این مطالب در بعضى سایت ها مطرح شده، حتى صداى امریکا به طور واضح از بنى صدر پرسیده که؛
“آیا شما کسانى را در تیم مذاکره کننده دارید که اخبار دست اول را به شما مى رسانند؟!”
ولى متوجه نشدم که نمایندگان اشاره اى به آن کرده باشند! حتى گاهى مى ترسم که انتشار بعضى مطالب، دشمن را بیشتر از دوست هوشیار کند!
ممنون از همه زحماتتان! و با آرزوى بهترین ها براى شما، خانواده و دوستانتان!
همشهری باکری؛
من “پایی که جا ماند” را هنوز نخوانده ام ولی از خواندن “من زنده ام” بسیار لذت بردم.
گریه چیز بدی نیستها!!
چقدر هوای احساس تان را دارید!!
برگرداندن اعتبار به پاسپورت ایرانیان -بخصوص در فرودگاههای عربستان- را به دولت اعتدال و عالیجناب تبریک عرض مى کنم…
سوت و کف و هورا!
مناظره آقای محمدی و بهشتی رو دیدم!
واقعا بهم ریختم!
مخصوصا از این قسمت “بیشتر از پروتکل الحاقی”!
راست می گفت بابا
کل هسته ای رو بدیم، ضررش کمتر از اینه که اجازه بازرسی جاسوسان موساد و سیا رو به تمام کارخانه هایی که حتی مثلا پیچ و مهره یه دستگاه رو ساختن بدیم!!!
دوستانی که مناظرهی مهدی محمدی و بهشتیپور رو ندیدند:
http://www.irinn.ir/sitefiles/13940118/Video/3674064.flv
“آقای اوباما! میز مذاکره محل کار دیپلماتهاست اما محل کار سردار سپاه قدس، اگر امروز کربلاست، فردا میشود قدس شریف!”
ان شالله…
میشه گفت این متنی که نوشتید، تو این برهه که خیلی ها سر این توافقات هسته ای و بیانیه ی اخیر خون به دل هستند، خیلی خوب، خیلی خوب تونستید به شعار سال عمل کنید. تو این نوشته هم میشه همدلی و هم زبانی با دولت رو دید و هم زیرکی نویسنده در بیان نقد به عملکرد ضعیف دولت…
ممنون.
بنده هر سه کتاب “پایی که جاماند”، “نورالدین پسر ایران” و “من زنده ام” رو خریدم اما هنوز نخوندم
گذاشتم تابستان بخونم…
با تجربه خوندن کتاب “دا” احتمالا شهریور ماه افسردگی بگیرم!
آفرین به بذرپاش. آفرین…
برنامه ی شبکه خبر رو بگیرید و نگاه کنید. مثل اینکه طرفداران روحانی هم مثل خودش عصبی مزاجند!
گریه بد نیست
بهم خوردن بده
همشهری باکری؛
کتاب یا هر اثر هنری دیگری، وقتی پرطرفدار می شود یعنی چیزی است که ارزش مطالعه دارد. هر اثری پر است از فراز و فرود، زشتی و زیبایی، خوبی و بدی، منتها این که نویسنده، باید اینها را متوازن، به اندازه و به جا به کار گیرد. به نظرم باید کتاب را تا آخرش خواند تا بتوانی از نا امیدی هایش به امید برسی و از گریه ها به خنده. اصلا هنر نویسنده در همین است که بتواند در حال مخاطب، قلب ایجاد کرده و به او یک حس سازنده بدهد، نه اینکه او را بهم بریزد و رهایش کند! خانم آباد نگاه زیبایی به زندگی و جنگ داشتند.
ما با شیطان مذاکره نکرده و نمی کنیم!
ما با ملت ها مذاکره کردیم. ما با ملت های بزرگ غرب و شرق مذاکره کردیم، البته متأسفانه راه مذاکره با ملت ها محدود است و ناگزیر باید با دولتمردان آنها گفتگو می کردیم تا ملت ها صدای ما را بشنوند، مظلومیت ما را ببینند، صداقت ما را ببینند و سیاه نمایی های آمریکای جنایتکار و دروغ های این شیطان بزرگ را ببینند و تصمیم بگیرند. تصمیم بگیرند که این پیچ تاریخی و مهم را چگونه طی کنند!
امروز شیطان بزرگ که بوق های تبلیغات جهان را در اختیار دارد ، مجبور شده با دهان خود صداقت ما را به گوش ملت خودش برساند و ناخواسته و به اجبار بر صداقت و درستکاری ما صحّه بگذارد.
ما سازمان ملل را که به دروغ “سازمان ملل” نام نهادند، قبول نداریم. سازمان ملل واقعی در آمریکا نیست، در دل تک تک ملّت هاست. اینکه در آمریکاست “سازمان دُوَل” می باشد؛ ما شورای حکام که در واقع شورای کفار است را نیز قبول نداریم! ما قوانین ظالمانه آنها را قبول نداریم. ما فقط ملت ها را قبول داریم. وجدان های پاک ملت ها را قبول داریم و با آنها مذاکره می کنیم و برای بیدار کردن آنها و برای اینکه ملت ها در شلوغی و هیاهوی تبلیغات جهان، صدای ما را بشنوند از راه باریک، لغزنده و نامطمئن گفتگو با دولت ها وارد شویم.
صبا؛
گریه که خوبه. اما من با تصور اینجور صحنهها حالم بد میشه. اینکه چقدر آدم میتونه پست باشه، شیطانی باشه، چندشآور باشه. اخبار که همچین خبرهایی میگه، چشمم رو میبندم و سرم رو تکون میدم تا تصوراتش از ذهنم بپره! هرگز هم حاضر نیستم فیلم مثلا کشتن یه پدر و مادر جلوی چشم بچهشون رو تماشا کنم. از تماشای صحنههای دشمنی با خدا میترسم. از تصور شکنجهی موجوداتی که خدا اونها رو با عشق و لطافت و مهربونی آفریده میترسم. واقعا میترسم. حتی از تماشای مسابقهی گاوچرونی میترسم! اصلا وقتی میشنوم یه بچه داره گریه میکنه و داد میزنه، همین که تصور میکنم دارن کتکش میزنن، سعی میکنم به چیز دیگهای فکر کنم!
ولی خوب وقتی امام خامنهای از یه کتاب خوششون میاد، احتمالا احساس من مشکل داره. شاید یه روزی، چیزی، مثلا وصیتنامهی یه شهید، تغییرش بده.
سلام
علاوه بر این کتابهای خوب، کتاب «ارمیا» اثر «رضا امیرخانی» رو هم پیشنهاد میکنم بخونید.
ما مثل سمنوی در حال پختن شدیم دوستان!
کلا زیاد بهم میزنن مارا و این بهم خوردن باعث جا افتادنمون میشه!
اون قسمتهایی که از شهید تندگویان حرف میزد خیلی برام سخت بود
همهاش فکر میکردم دارن میبرنش شکنجه یا از شکنجه گاه میاد و آخر هم که زیر شکنجه شهید شد!
(البته شهادتش در کتاب نیست)
مفقودالاثرهای کتاب هم خوب دل ما را با خود بردند.
روحشان شاد و یادشان گرامی باد.
البته سخت تر از همه جای کتاب درک اسارت یک زن مسلمان است.
واقعا معرکه بود.
بهشتی پور: توافق خیلی خوبه. برای بازرسی بازرسان آژانس هم راهکار داریم؛ ما چشمان بازرسان رو میبندیم، میبریمشون توی محل مورد نظر جهت بازرسی، بعد میگیم؛ خب حالا چشمهاتون رو باز کنید؛ آنها از روی جی پی اس میبینن که، اِ! آره این همونجاست که میخواهیم. بعد که بازدیدشون رو انجام دادند، میگیم حالا چشمهاتون رو ببندین میخواهیم برگردیم.
(به قول فامیل دور: خب من دیگه حرفی ندارم!!!)
صدا و سیما تو “مناظره های هسته ای” رعایت هم کفو بودن افراد رو نمی کنه. اگر راست میگن مناظره زیباکلام و رسایی رو که هر دو طرف مهمترن پخش کنن یا همین مناظره نبویان و زیباکلام. معمولا افرادی رو از طرفدارن میاران که برای مناظره ضعیف باشن و یا برای گفتن حرفها معذوریت داشته باشن مثل بهشتیان که مشاوره همین تیم هسته ای بوده. برای طرفداران، سراغ مسئولین میرن که درست نیست. ولی نکته جالب اینه که یک بار در ۸ سال احمدی نژاد مناظره ای از صدا و سیما پخش نشد که که یه منتقد و یه طرفدار سیاست احمدی نژاد بیان بحث کنن. تنها و اولین انتقاد مربوط به انتخابات ریاست جمهوری بود که ولایتی مشاور رهبری شجاعانه به انتقاد پرداخت.
بسم الله ارحمن الرحیم
تبت یَداابی لهبِِ وتب
ما اغنی عنه ماله و ما کسب
سیصلی نارََا ذاتَ لهب
وامراته حمالت الحطب
فی جیدها حبل من مسد
من این سوره را زیاد می خوانم
مصداق زنده ای دارد گر چه همه آیات قرآن همین گونه است
ولی این سوره…
http://www.rajanews.com/news/207373
دیگر به جای سایت فردو باید بگوییم «سوهان فردو و پسران!!!»
http://www.rajanews.com/news/207399
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940119000171
آیا باید هر توهینی بشنویم تا به یک مستحب عمل کنیم؟
پنج را که وارونه کنی می توانی نشان از قلب تپنده ای بگیری که می گوید «من زندهام» و یک را که یادآور است از «پایی که جا ماند»؛ این ها را که با هم جمع کنید، شاید تلنگری شود تا بفهمید بر سر میز مذاکره، چه چیزی را معامله می کنید؟!
جمهوری اسلامی، یک دست است به اضافه پنج انگشت! گاهی با این پنج انگشت سیلی می زند به صورت آمریکای جنایتکار و گاهی مشت می شود برای سردادن شعار «مرگ بر آمریکا».
و چقدر حال و هوای این روزها، یکی از ایام الله حماسی را می طلبد تا شعار «مرگ بر آمریکا» را زنده تر از همیشه فریاد زنیم…
بروم یک بار دیگر «من زنده ام» را بخوانم. من از این صحنه های اینجوری یادم نمیاد که داشت.
برف و آفتاب؛
به جون خودم منم همین جوری ام. یه بچه کوچولو به ناحق گریه کنه من هم گریه می کنم!
دا، اول هایش اینجوری بود، من یه خورده اش را که خواندم، بستم گذاشتم کنار، چند وقت بعدش دوباره ماه رمضون شروع کردم و تمامش.
دستور زنگنه برای افزایش ضربتی تولید نفت یعنی چه؟
ـــــــــــ
خیلی هم خوب! روحانی مچکریم؛
http://kayhan.ir/fa/issue/399/1
کاخ (گفت و شنود)
گفت: در اخبار مربوط به آزادسازی تکریت آمده است که صدام دیکتاتور سابق عراق در این شهر ۱۳ قصر برای خود ساخته بود.
گفتم: عجب حماقتی داشته است.
گفت: خب! این مرام همه دیکتاتورهاست.
گفتم: یعنی یک مثقال عقل هم نداشته است! این همه کاخ را برای چه میخواسته؟
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: یارو در اتوبوس از صندلی یک به صندلی ۱۵ میرفت و چند دقیقه مینشست و دوباره به صندلی یک برمیگشت و چند دقیقه هم آنجا مینشست؛ راننده اتوبوس با عصبانیت پرسید؛ مرد حسابی! این چه کاری است؟ چرا یک جا آرام نمیگیری؟ و یارو گفت؛ خدا لعنت کند کسی را که به من سفارش کرد دو تا صندلی بگیر که بتوانی راحت بخوابی!
خب می خوانم چشم!!
صبا!
این کتابا باید فیلم بشه تا همه بدونند پایی جاماند تا پایی جایش روی زمین ایران عزیز نباشد.
این یه تیکهای که از “پایی که جاماند” معروف شده، کافیه که آدم وحشت کنه از اسم اسارت! تو فیلمها هم هیچوقت صحنههای شکنجه رو نگاه نمیکنم.
امسال عید “من زندهام” همهش جلوی چشمم بود. اما طرفش نرفتم.
اما خوب وقتی همه میگن بخون؛ یعنی بخون دیگه!! چشم. میخونم.
هم “دا” رو کامل میخونم. هم “پایی که جا ماند” و هم “من زندهام”.
برادر کفن پوشم
سلام
قضیه تجاوز دو مامور رسمی عرب در رسمی ترین مرکز دولتی عربستان یعنی گیت بازرسی فرودگاه عربستان رو شنیدی؟ رگ غیرتت باد نکرد؟ مثل اینکه رگ غیرت تو هم انتخابی کار می کند؟ اگر این تجاوز توسط مامور اسراییلی به یک نوجوان فلسطینی شده بود الان تو صف ثبت نام برای اعزام به غزه بودی! راستی اگر بمیریم هم کم است! کجایند آن پف…نی که برای یک قدم زدن ظریف با کری، طلب مرگ می کردند؟!……………
ادبیات مشمئز کننده ای داری… “به کوری چشم آن دخترک”… جدا از اینکه کلا نوشته هات آش بهم شوره و بیشتر به دیگ آش ته گرفته ای می مونه که ازش بوی بد روغن غلیظ کینه و افراط به مشام می رسه، شماها بیشتر به کشورهایی مثل یمن و سودان و رواندا میاین تا ایران… اونجا برین بهتره تا حداقل عمق کینه هاتون رو اونجا خرج کنین تا به یه دردی بخورین…
شیخ حسن!
نان دوباره گران شد! کلاهتونو بذارین بالاتر… یک سنگک در مشهد ۱۰۰۰ تومان. از برکات توافق لوزان در کنار برکت تحریم مجدد ۳۲ شرکت توسط اتحادیه اروپا…
روحانی خیلی خیلی مچکریم!
آقا محمد
نیازی نیست پست رضا صادقی خواننده دو زاری اینجا بگذاری
اولین سایتی که خبر این اتفاق را منتشر کرد دولت بهار متعلق به هواداران احمدی نژاد بود و اولین گروهی هم که به این اخبار واکنش نشان دادند نمایندگان و ائمه جمعه و مراجع تقلید بودند و دولت محترم هیچ واکنش به درد بخوری از خود نشان نداد و این اتفاق رو شبه تجاوز تلقی کرد!
با سخنان امروز رهبری دلم آرام گرفت خدا ان شاالله ایشان را تا ظهور حضرت مهدی و حتی بعد از ظهور آقا برای ما نگهداره
داشتم از غصه این توافق ننگین هسته ای دق می کردم
یعنی اگه این “جمعی از مداحان” گذاشته باشن رهبری دو کلام صحبت کنه…
خوبه تذکر دادن اول صحبت و الا چی میشد الله اعلم…!!!
بابا خب یکی دو تا گفتید کافیه دیگه
دیدید بعضی ها میرن مشهد نذر میکنن رسیدن تو صحن اصلی یه صلوات مشتی بفرستن گلوشون هم چند روز بگیره!
امروز دوستان مداح همهشون فکر کنم از این نذرها داشتن که دم به دقیقه یکیشون میگفت تکبییییییییییییر!
“اینکه برخی روشنفکرنماها بگویند «صنعت هسته ای را برای چه می خواهیم؟» یک فریب است. این شبیه همان حرفی است که زمان قاجارها انگلیسی ها آمده بودند که نفت را ببرند دولت مرد قاجاری گفته بود ما می خواهیم چه کار این ماده ی بدبوی عفن را!”
۹۴/۰۱/۱۹-دیدار با جمعی از مداحان
آقا…
خیلی کارت درسته…
فقط حواست باشه بعضی مواقع یه حرفایی می زنی می خوایم نیست و نابود بشیم اما نشنویم…
آقای انقلابیام! تمام آرامشمان را مدیون توایم. “مادر” نگهدارت باد. امروز از اون روزها بود…
عقاب و جعبه ی کبریت!
می شد با یک مشت گوجه فرنگی لهیده در دست
با چند سنگ و چند تخم مرغ بد بو
به استقبال مردی رفت
که آمد و رفت
مردی که سه شنبه های مرا غمگین کرد
می خواستم قی کنم بر فرش قرمز دیپلماسی
که پهن شد به خاطر اردوغان
تنها به خیابان زدم
در اعتراض تک نفره
پیاده راه افتادم به سمت خیابان
و فکر می کردم به روز قدس
به بیست و دوم بهمن
و فکر می کنم
به شرم الشیخ تا ژنو و لوزان
و فکر می کنم به اسلام
که پر شده است از زخم و بمباران
از کمربندهای انفجار اسرائیلی و سعودی
از سوسمار و اف شانزده
از قرص آرام بخش و خیانت
و فکر می کردم به اردوغان و شاه قطر
به سرنوشت مصر و محمد المرسی
به السیسی
که حس می کند کسی است
که می تواند خطابه بخواند
و نقش جمال عبدالناصر را بازی کند!
و فکر می کنم که شمر تعزیه
لباس سبز اتقیا را
دزدیده است
حال آن که او گماشته ی چاقو است
و فکر می کنم
اصلا چه اتفاق می افتاد در جهان عرب؟
در اسلام
در مکه و مدینه و استانبول
اگر کسی به نام ملک سلمان
در ریاض نبود
اگر پاچه ورمالیده ای به نام اردوغان
اصلا وجود نداشت
چه اتفاق می افتاد در جهان؟
اگر سر در شورای سازمان ملل
بالای یک میخانه بود
یا یک فاحشه خانه
که در آن توله های ملک عزیز می لولند
کاش یکی از گارسون ها بودم در هتلی در لوزان
و می زدم زیر همه چیز
از شرم الشیخ تا لوزان و تا ژنو
انگشتم را می گذاشتم بر ماشه های گوجه فرنگی های له شده
و شلیک می کردم
به صورت کلاغی به نام اردوغان
به مخرج ملک سلمان مرده و سیسی گازدار
به صورت خلیفه ای به نام منصور هادی
و پرت می کردم
به چشم پنج بعلاوه ی یک
و این منم هنوز
حنظله ای به نام شعر
گنجشکی در لباس احرام
مخالف قورباغه هایی که هر روز
در صدر اخبار جهان نق می زنند
در الجزیره و بی بی سی
خرخاکیان و سوسک های وطن فروش
که فارسی را
به لهجه ی پاریسی
پارس می کنند
قلم به مزدهایی که تحلیل سیاسی می کنند
در من و توی گوگوش
در صدای امریکا
جاسوس هایی با ریش های حنایی
در انگلستان و شانزه لیزه
که در حدیث های تحریف
دنبال اتهام تازه می گردند
برای فاطمه(س) و علی(ع)!
و فکر کرده اند که تهران
جایی برای مسجد ضرار وهابی هاست!
و آخرین رفراندم شان
تا هنوز،
همان سقیفه است!
طوفان قاطع!
بادی بد بو
که ول شده است
از معده ی گشاد ملک وهابی!
یمن…
صدای ناگهان بلال
بوی خوش اویس قرن
و انصارالله
خارچشم امپراطوری عثمانی
برادران مالک اشتر
عمار یاسر علی(ع)
باران ناگهان خداوند…
***
در چارشنبه های آخر سال
ده هزار کیلو اورانیوم غنی شده را آتش زدند
تا از رویش بپرند
جان کری
خانوم شرمن
آقای فابیوس
به شرط آن که چهارشنبه سوری را
به رسمیت بشناسند!
سلام و عرض ادب
به بز
به سال بز!
ای کاش ماهواره ها و دیپلماسی نبود
ما در غار می زیستیم
و در امان بودیم
از سرطان و نطق پریزیدنت ها
از شاخ و شانه کشیدن های بزمچه ها
باختیم،
همان شبی که به گرگ ها دست دادیم
باختیم
نه با کم و زیادی سانتریفیوژها
با خنده ها و مغازله ها و لبخندپرانی ها
باختیم
وقتی که از یمن نگفتیم و دشمن ما
از اسرائیل گفت
نه، طعنه نیست
بگو بنوازند
بگو به خیابان بریزند
حتی تمام مرغ ها و خروس ها
تمام بوقلمون ها و غازها
به اردوغان خوشامد بگویند
بگو به خانه بیایند با بفرما شام
با تریپ خفن فراک و به لهجه ی امریکایی
با تریپ من و تو و بی بی سی و وی او آ
و دور بریزیم
شبکه ی افق را و باران را!
شاید اگر سپاه نبود
موشک های بالستیک را
با رقص های باله عوض می کردند!
تمام شد و رفت
فروختیم پول نقد را
به تخفیف تحریمی!
دماوند را
به جقجقه ای کوکی!
فردو و فردوسی را به قطعنامه ای
عجب زنده کردی زبان انگلیسی و پاریسی را…
شما فروختید
باران های موسمی را
به آبنبات و قیچی و ناخن گیر!
ستاره را
نگاه نگران شهید آوینی را
به یک بسته آدامس خارجی!
شما فروختید اشک های آرمیتا و علی رضا را
به روبانی بنفش
ما در ژنو
سی و پنج بر هیچ باختیم
حتی خیال کنید سه بر یک
مثل بازی سوئد با ما
یا سیصد بر یک
چه فرق می کند وقتی
در منطق شما
یک بزرگتر از سیصد است!
حالا ما مانده ایم
عقابانی در جعبه های کبریت!
باید از بیست درصد آگاهی خود
هفده درصد را دور بریزیم!
باید به انتظار پوست تخم مرغ اسرائیلی بنشینیم
تا سوخت هسته ای ما
از تل حبیب برسد لابد…
حبیبی آه حبیبی!
شما را به پوست هندوانه ی اتمی بشارت می دهم
حبیبی آه حبیبی!
اجر شما با شرکت حاج حسین سوهانی و ظریف
حبیبی آه حبیبی!
مگر که بود دلواپس نخست؟
غیر از امام خمینی!
مگر دلواپسان عشق که بودند؟
غیر از شهیدان؟
حالا چرا دلواپسی فحش می شود؟
و می نشیند در دهان مفتی و
می نشیند بر دهان جماعت انیستیتو گوگوش!
و ما یادمان می رود
که نام شهیدان هسته ای چه بود؟
و ما فقط به کلیدهای شکسته فکر می کنیم
در پشت درهای باز!
و ما فقط به تویتر فکر می کنیم
به فیس بوک و اینیستاگرام
و یادمان رفته ست
هنوز روح الله
عظیم ترین نام است
و نام این چند وزیر خارجه و
این چند دور و بری هایش
از یاد می روند
بعد از کشیدن این همه هورا برای فتحعلی شاه قاجار!
ظهور یک حسن علی منصور!
حراج عشق و پپسی
دوباره قطعنامه ی پانصد و نود و هشت
دوباره کشتی ها را بار کردند
اراک و فردو و باران را با هم
برادران معمرالقذافی!
و بار کشتی تان کنید
قبر شهید شهریاری را…
و بار کشتی تان کنید
پاهای قطع شده را…
و بار کشتی تان کنید
شعر را و انقلاب خمینی را؟
و بار کشتی تان کنید
دلواپسان زخم خورده ی این انقلاب را
و پر کنید انبارهاتان را
از پس مانده های بی خیالی و بشکن بشکن
و یادتان باشد
این ها صاحب دارند
و قهوه های فرانسوی ژنو
شکلات های انگلیسی لوزان
قیمت نان سنگک را پایین نمی کشند
دارد چرخ مردم ما می چرخد
دارد چرخ های پورشه ها می چرخند
در سال همزبانی و همدلی!
سکوت نمی کنم
در برابر این همه ترکمان چای
این همه ترکمان قهوه و نسکافه
***
تنها به خیابان می زنم
با گوجه فرنگی های له شده
و می کوبم
به صورت اردوغانها
به صورت روزنامه های سازشکار
به صورت آقاخان های نوری و
امیرکبیرهای قلابی…
و این منم هنوز
حنظله ای به نام شعر
و آمده ام دوباره بوق بزنم که: آی ی ی مردم!
مواظب باشید
می خواهند با چند آب نبات قیچی
کدخدا را خدا کنند
و شیطان را
برای همیشه با خدا آشتی بدهند!
“استاد علیرضا قزوه”
این هم فایل صوتی سخنان امروز آقایمان:
http://s15.khamenei.ir/ndata/news/29403/13940120_10445_16k.mp3
رئیس جمهور :
“همه قطعنامه ها و تحریم ها در روز “اجراى” توافق لغو خواهند شد”…
تاکید رهبر عزیزمان روى لغو تحریمها در”روز توافق”است، نه روز “اجراى” توافق!
http://uupload.ir/viewer.php?file=m8c4_%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B5%DB%B0%DB%B4%DB%B1%DB%B0_%DB%B0%DB%B1%DB%B4%DB%B9%DB%B4%DB%B2.jpg
خصوصی
هر کاری کردم، نتونستم لینکش را با گوشی کپی بگیرم
من هم باهاش لج کردم
این شکلی شد!
می بینم که سرتون کلاه گذاشتم
بد جوری رفتین تو لک
یهه هه هه هه…
دولت اعتدال نمی خواهد عزت پاسپورتمان را بالا ببرد؛ همین که نسبت به پایین آوردن شلوار ملت در فرودگاه عربستان، بی تفاوت نباشد، از سرمان زیاد است…
روحانی مچکریم!!
“کاش یکی از گارسونها بودم در هتلی در لوزان
و میزدم زیر همه چیز…”
آی ی ی استاد!
مواظب باشید
تمام شد و رفت…
«برای کدخدا همین یک میز مانده!»
بزنید قدش!!
یعنی نمیشد یه چیزی واسه زن بنویسید؟!
همچین زن های قطعه کم هم نیستندا!!
(شکلک گله مند)!!!
اگه سید بود حداقل بهمون تبریک میگفت!
خصوصی
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940121000148
سید احمد کجاست؟
به خدا دلتنگشم
ــــــــــــــــــــــــ
آقا راه خدعه را بست
(یادداشت روز کیهان- ۲۲ فروردین ۱۳۹۴)
۱- تلاطم امواج، هر چند زورقها را واژگون کند اما قادر به هماوردی با دریا و اقیانوس نیست. بلکه هر چه امواج متلاطمتر باشد، عظمت دریا بیشتر به چشم میآید. همان روح خدایی(ره) که درباره خبر فتح خرمشهر فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، خبرهای ناگوار را هم با آرامش پذیرا میشد چنان که در ماههای آغازین جنگ وقتی خبر سقوط یکی از شهرها را به ایشان میدهند، فقط میگوید «جنگ همین است دیگر»! و بعد «اللهاکبر»! تکبیرهًْ الاحرام میگوید و به نماز میایستد. از متن همان طمأنینه و آرامش مبتنی بر توکل حضرت حق است که امروز پایگاههای مهم استکبار یکی پس از دیگری در چهار گوشه غرب آسیا سقوط میکند.
۲- روز پنجشنبه گذشته آن هنگام که رهبرمعظم انقلاب به ارزیابی مذاکرات هستهای پرداختند، آنچه بیش از همه به چشم آمد، وقار و آرامش و متانت ایشان با وجود بیان دغدغههای مهم درباره این مذاکرات بود چنان که پایگاه اینترنتی گروهک ملی-مذهبی در تحلیل خود خاطر نشان کرد «پاسخ آیتالله خامنهای به مصاحبه اوباما با نیویورک تایمز- که تفاهم لوزان را پیروزی بزرگ دیپلماتیک خوانده بود- نوعی خونسردی بود… رهبر جمهوری اسلامی به خاطر نقش ایران در پروندههای مهم منطقهای، دارای برگهای برنده و میدان مانور است. تأکید او بر اجماع داخلی در کشور در شرایطی بود که اوباما از اختلاف در آمریکا و نوعی موازیسازی سخن گفت». این برداشت البته، غریب نیست.
پیش از این بارها رسانههای غربی به آرامش رهبر معظم انقلاب در مدیریت چالشها اذعان کردهاند چنان که روزنامه والاستریت ژورنال چندی پیش تصریح کرده بود «رهبر عالی ایران مسائل جانبی را که غرب پدید میآورد، به خوبی مدیریت میکند در حالی که ما در این توهم هستیم که تحریمها، سلاح برنده است و میتواند ایرانیها را متوقف کند». یا هفتهنامه اکونومیست که نوشته بود «مدیریت آیتالله خامنهای در بحرانها بینظیر است. او به روش غیرمتعارف اما کارساز بحرانها را مدیریت میکند و این یکی از دلایل مقاومت و پایداری جمهوری اسلامی در برابر مسائلی است که از نگاه دیگران بحران و مشکل بسیار جدی ارزیابی میشوند». به همین دلیل هم صدای آمریکا در تحلیلی تصریح کرد «تنها راهی که تحریمها میتواند موثر واقع شود این است که گروهی در ایران دستها را بالا بگیرند اما تا زمانی که آقای خامنهای تصمیمگیر نهایی است چنین اتفاقی امکانپذیر نیست و جمهوری اسلامی عقبنشینی نخواهد کرد». در فرآیند تقابل منطق عزت، حکمت و مصلحت با سیاستهای استکباری بود که روزنامه فرانسوی لوموند دو سال پیش اذعان کرد «مذاکره با ایران به کابوسی برای قدرتهای غربی و مایه افسردگی آنان تبدیل شده چرا که نمیتوانند رهبر ایران را بترسانند(!) مقاومت ایران به محک آزمایش جهان چند قطبی تبدیل شده است.»
۳- بیانات روز پنجشنبه رهبرمعظم انقلاب ضمن آن که پاسخ به چند شبهه بود، اقتدار نظام اسلامی (معطوف به ملت) را به رخ دشمنان کشید و توپ را مجددا به زمین دشمنانی برگرداند که سعی کرده بودند بیانیه لوزان را بهانهای برای ذوقزدگی تجدیدنظرطلبان و ناامید کردن ملت و نخبگان ایران قرار دهند. ایشان فهرستی از دغدغههای مفهوم و انکارناپذیر نزد عوام و خواص را مطرح کردند که به نوبه خود، مؤاخذه برخی افراد سادهانگار یا مغالطهگر است. «اینکه گفته شود جزئیات این مذاکرات تحت نظر رهبری است، حرف دقیقی نیست»، «مسئولان باید مردم و بخصوص نخبگان را از جزئیات و واقعیات مطلع کنند، ما چیز محرمانه و مخفی نداریم؛ این مصداق همدلی با مردم است، همدلی که ما گفتهایم چیز زورکی نیست»، «من گله کردم از بعضی دوستان که میگویند جامعه بینالمللی! جامعه بینالمللی در مقابل ما نیست؛ یک آمریکا و سه کشور اروپایی؛ همین»، و «مذاکره فقط در موضوع هستهای است»، نقد لطیف و تذکر توأم با عطوفت مقتدای انقلاب نسبت به محافلی است که به هر انگیزهای سعی کردند بیانیه لوزان را به عنوان «یک پیروزی مشعشع تاریخی»(!؟) و البته برگشتناپذیر و غیرقابل چون و چرا که مهر رهبری پای آن است جا بیندازند و منطق کورباش و دورباش را بر این شبه توافق پر از ابهام حاکم کنند و خواسته یا ناخواسته شعار راهبردی معظمله درباره همدلی و همزبانی را مصادره به مطلوب خود کنند. همچنین بیانات معظمله، رد صریح این اظهارنظر برخی مسئولین بود که میگفتند مذاکرات محرمانه است و مردم و نخبگان ۳ ماه دیگر صبر کنند وقتی توافق قطعی شد -یعنی کار از کار گذشت- آنگاه از جزئیات مطلع میشوند! ایشان تصریح کردند این نوع رویکرد زورکی که همدلی نیست. تذکر دیگر درباره نیفتادن در دام تبلیغات غرب و «جامعه جهانی» معرفی نکردن زورگویان بدعهد و متقلب عالم است و اینکه در بحبوحه نقض عهدها و خباثتهای مکرر آمریکا و برخی کشورهای اروپایی در همین یکی دو سال اخیر- نظیر اعمال بیش از ۱۳۰ تحریم جدید که نشانه روشن عداوت و خباثت است- خوشبینی به گسترش مذاکرات به حوزههای دیگر فاقد الزامات عقلی است.
۴- تأکید بر استقبال از توافق خوب و اینکه توافق نکردن بهتر از توافق بد است در کنار مرور برخی دلایل عدم اعتماد و خوشبینی به آمریکا، فضای مانور را از رسانههای تحریفگر و حلقومهای مغالطهکار میگیرد. به عبارت دیگر محل واقعی نزاع و اختلاف در این بیانات کاملاً روشن میشود. نه خود مذاکرات اصالت دارد- چنان که برخی شیفتگان بیاراده مطرح میکنند- و نه صرف توافق به هر قیمت میتواند در تراز منافع و عزت ملی موضوعیت داشته باشد به ویژه اینکه به تصریح معظمله، انتشار فکتشیت (گزارش برگ) کذایی از سوی مقامات آمریکایی مقارن با انتشار بیانیه مشترک نشان از بیصداقتی طرف اصلی مذاکره دارد. ایشان بدین ترتیب سستی یک دوگانه مغلوط را نیز مبنی بر اینکه یا باید به مذاکره کنندگان ایرانی اعتماد داشت و بنابراین هر چه را پذیرفتند پذیرفت و یا اینکه در محتوای بیانیه و توافق دقت و تأمل کرد و توافق بد را پس زد که در این صورت به معنای بیاعتمادی به مذاکره کنندگان است! نشان دادند. رهبر انقلاب با رد این انگاره غلط – یا مغالطه- برای چندمین بار تصریح کردند که به تیم مذاکره کننده اعتماد دارند و در عین حال به شهادت واقعیتهای دور و نزدیک، آمریکا را «اهل فریب و دروغ و نقض عهد و حرکت در خلاف جهت صحیح» میشمارند. این واقعیت چنان آشکار است که سیروس ناصری (عضو ارشد اولین تیم مذاکره کننده آقای روحانی) ۳ بار در سال گذشته (۲۴ آبان در مصاحبه با ایسنا، ۲۵ بهمن در مصاحبه با خبر آن لاین و اوایل اسفند در مصاحبه با اعتماد) تصریح کرد «هیئت مذاکره کننده باید به دقت جزئیات را بررسی کند تا تجربه توافق ژنو تکرار نشود، اتفاقی که با اجرای توافق ژنو افتاد، اتفاق مثبتی نبود و معلوم شد ۵+۱ به ویژه آمریکا هر جا که برخی موارد روشن نباشد، سوءاستفاده میکنند»، «دغدغه سوءاستفاده آمریکا از توافق دو مرحلهای که توسط رهبری مطرح شد یک دغدغه عمومی است. توافق ژنو از سوی آمریکاییها مورد سوءاستفاده قرار گرفت» و «مسیر توافق ژنو منجر به این شد که نه تنها آمریکاییها بلکه اروپاییها با سوء تعبیرها و تفسیرها، اقدامات روشنی که مغایر با روح تفاهم کلی است انجام میدهند». بیانات رهبر معظم انقلاب، منع ادامه حرکت بر ریل اعتماد و خوشگمانی بیمبنا به آمریکا و پیشه کردن واقعگرایی در کنار اخذ ضمانتهای لازم -نظیر لغو فوری و بلافاصله همه تحریمها که مورد تصریح رئیسجمهور محترم نیز قرار گرفت- است.
۵- همچنان ابهامات مهمی در مذاکرات و متن و حواشی بیانیه لوزان وجود دارد که باید برطرف شود. اگر دشمنان همچنان تهدید میکنند که گزینه نظامی روی میز است یا سگ زنجیری آنها از بمباران تأسیسات اتمی ایران سخن میگوید، چه دلیلی وجود دارد که بخشی از غنیسازی ما- و لو به شکل محدود- در تأسیسات امن فردو انجام نشود و مثلاً یکهزار دستگاه از ۵ هزار سانتریفیوژ مشغول غنیسازی در فردو دایر نباشد؟ یا اینکه این چه منطقی است که هر مکانی را طرف غربی «مشکوک» اعلام کرد، باید ذیل پروتکل الحاقی و حتی نظارتی گستردهتر و فراتر از آن مورد بازرسی قرار گیرد؟! و اصلاً کدام نهاد بیطرفی برای این بازرسیها چارچوب عقلانی روشن میکند؛ آمانو که گماشته آمریکاییهاست؟! (اوباما میگوید ایران نمیتواند مکانیزم ما را در این باره وتو کند). اگر قرار شد حاصل چندین سال غنیسازی را اکسید یا صادر کنیم و به رقمی ناچیز برسانیم آیا میتوانیم در صورت نقض عهد آمریکاییها و اروپاییها، ما نیز این ظرفیت یا اصل سیستم غنیسازی از هم گسیخته را بلافاصله به حالت اول برگردانیم؟ اصلاً یک سؤال مهم ریاضی! اگر قرار است در ازای توقف فعالیت ۱۴ هزار سانتریفیوژ دلمان خوش باشد که ۵ هزار دستگاه به غنیسازی- البته غیرصنعتی- ادامه میدهند و در عین حال قرار دیگر این باشد که ذخیره ۱۰ هزار کیلوگرمی اورانیوم غنی شده به ۳۰۰ کیلوگرم کاهش یابد، در این صورت قرار است آن ۵ هزار دستگاه دقیقا چه کاری را انجام دهند؛ چرخ کردن اورانیوم غنی شده و تبدیل آن به اورانیوم غنی نشده یا اینکه قرار است در یک طرف مشغول نمایش غنیسازی و در طرف دیگر مشغول خنثیسازی اورانیوم غنی شده باشیم؟!
۶- هدف پنهان آمریکا از مذاکرات آنگونه که ۲ سال پیش نیویورکتایمز نوشت «شکستن اسطوره ایستادگی ایران است». این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که به بیان جرج فریدمن (مدیرموسسه استراتفور) در مصاحبه با روزنامه آکشام «نفوذ ایران از دامنه رشته کوههای هیمالیا در افغانستان تا سواحل دریای مدیترانه امتداد یافته است. کاملا محرز است که سیاست هستهای آیتالله خامنهای براساس دو اصل پایهریزی شده، اول اینکه تا زمانی که عقبنشینی کنید، قدرتها به شدیدترین نحو به تهدیدهای خود ادامه میدهند و دوم اینکه تا زمانی که تهدید وجود دارد، مصالحهای انجام نخواهد شد». آمریکای مستأصل در برابر انقلاب اسلامی و ملتهای بیدار شده منطقه، اولویت استراتژیک خود را اعاده حیثیت ابرقدرتی به واسطه القای ضعف ایران قرار داده است. اوباما در عین حال مایل است این راهبرد را با تاکتیک فریب و تعامل و توافق به قطعیت برساند و آنگاه معرکهگیری را آغاز کند همچنان که او و تیمش درباره یک چرکنویس- تعبیر دکتر ظریف از بیانیه لوزان- هیجانزده شدند و مافیالضمیر خود را بیرون ریختند. در مقابل اما جبهه امت-امامت قرار دارد که در آن امام و امت اعتماد کامل به یکدیگر دارند. حتما به خاطر دارید سخنان فرید زکریا- از چهرههای مطبوعاتی نزدیک به اوباما- در تیرماه سال ۸۹ و در روزنامه واشنگتنپست را که تصریح کرد «برخلاف تبلیغات ما آیتالله خامنهای همچنان محبوبترین سیاستمدار ایران است، این را مازیار بهاری خبرنگار نیوزویک به من گفت که مدتی هم در ایران زندانی بود. من از حامیان سرسخت اپوزیسیون در ایران هستم اما جمهوری اسلامی مشروعیت دارد». ۸ ماه بعد مهاجرانی که خود را رئیس اتاق فکر جنبش سبز در خارج معرفی میکرد ضمن سخنانی در کتابخانه کنزینگتون تصریح کرد «یک نقطه خاکستری و نه حتی تاریک در زندگی آیتالله خامنهای وجود ندارد». ایمان به وعدههای الهی و شرافت و عزت و پاکی ملت ایران، همه سرمایه مردی الهی است که در تلاطم سهمگین امواج چالشها خم به ابرو نمیآورد و با وجود دغدغههای بزرگ، با وقار و متانت و امید تمام، منش دریا را پیشه میکند. او دست پرورده امام بزرگوار است و به تعبیر دیولت «راز قدرت خامنهای پاسداری از میراث خمینی است. ما در غرب آن قدر دین را ضعیف کرده و به حاشیه راندهایم که قدرت و توانایی آن را دست کم میگیریم و متوجه نمیشویم که میتوان برای خدا مبارزه کرد. خمینی در سال ۱۹۸۰ حمله عراق را اینگونه تفسیر کرد. محبوبیت خمینی پس از ۲۰ سال از درگذشت او همچنان به قوت خود باقی است. آنچه خامنهای واقعا به آن معتقد است خواستهها و سفارشهای خمینی است و همین راز قدرت خامنهای است».
محمد ایمانی
صبا؛
تولد بانوی دو عالم حضرت فاطمه علیها سلام و روز زن رو به شما و سایر بانوان قطعه تبریک میگم… 🙂
البته میلاد مبارک حضرت فاطمه علیها سلام رو به همه دوستان قطعه تبریک میگم!
” آنچه خامنهای واقعا به آن معتقد است خواستهها و سفارشهای خمینی است و همین راز قدرت خامنهای است”.
احسنت!
“این حرفی که می گویم خواهش می کنم مردها نشنوند؛ چون ممکن است بدشان بیاید! شما خانم ها این را بدانید آقایان تا آخر هم مثل یک پسر بچه هستند و باید اداره شان کنید. البته اگر این حرف از زبان ما به گوش مردها برسد، لابد از ما گله خواهند کرد. واقعا خانم ها باید این بچه پسری را که حالا ریشش هم بعد از پنجاه، شصت سال زندگی سفید شده اداره کنند.”
حضرت “آقا” در ۸۱/۷/۱۱
من دیگه حرفی ندارم!
نه چرا دارم؛ ممنون سمانه!
ناگفتههای دیدار رهبر انقلاب با شهید آوینی و گروه روایت فتح
http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=29383
+صبا
با پوزش از آقایان قطعه ولی چه بخواهید چه نخواهید رسما شسته و روی رخت آویزان شدیم……!!!!!
“بگذار اهل ظاهر در جنگ جز ترس و مرگ نبینند، ما این جنگ را دری از درهای بهشت می دانیم که خداوند جز بر خاصه ی اولیاء خویش نمی گشاید و اینچنین اکنون حال ما حال عاشقی است که به سوی معشوق می رود…”
سید شهیدان اهل قلم، مرتضی آوینی
صبا؛
عکس حرم خیلی قشنگ بود، مگه ساعت چند تشریف میبرید زیارت که اینقدر خلوته؟
زهی سعادت
من هم سالها در قم و در کنار حرم شریف بانو بودم اما نفهمیدم کجا هستم و فرصت استفاده از این همجواری را از دست دادم. الان برام فقط افسوس مونده که دردی را دوا نمی کنه…
التماس دعا وقتی نیمه شبها به محضر بانو می رسید.
تنبلی تا این حد؟! تبریک عید هم با درشت کردن کامنت بقیه؟!! 🙂
سیداحمد کجاست بهمون عیدی بده حداقل!
دیشب کلی گشتم تا این سرود ترکی رو پیدا کردم. خیلی قشنگه.
اباصالح گل ای زهرا بالاسی… یاریم دیر آی پاراسی…
http://parizzz.persiangig.com/audio/zahra%20balasi.mp3/download
سمانه؛
من نیمه شب به بعد میرم حرم. هیچ حسی رو نمیشه با حس حرم های نصفه شب مقایسه کرد. یادم نمیاد آخرین باری که روز، رفتم حرم کی بود. خیال تان راحت، ما هم لیاقت همجواری نداریم! از کرامت این خاندان است. حاجت روا بشید!
برف و افتاب؛
تنبلی؟!!!
زمانه بر سر…؛
فدای حضرت “اقا”!
آره دیگه. آقای قدیانی رو میگم. به جای اینکه خودشون عید رو تبریک بگن، از کامنت سمانه سوءاستفاده(!) کردن!
البته معلومه که جدی نگفتم. چون تایید و ویرایش و درشت کردن کامنتها و البته کارهای فراوان دیگر بجز کارهای این وبلاگ کار یه آدم تنبل نیست…
سلام به همه دوستان!! سال نو مبارک 🙂
در مورد این فاجعه ای که در عربستان اتفاق افتاد، این هایی که دم از غیرت میزنن و میگن “راستی اگر بمیریم هم کم است!”؛ خب چرا نمیمیرید؟!
خب بمیرید دیگه!!
چرا طعنه می زنید؟
مگه شما از این مملکت نیستید؟
یه بار شما غیرت نشون بدید و بمیرید، ببینیم چه جوری میمیرید!!
حال آدمو به هم می زنن این جماعت…
برف و آفتاب؛
منظورم ایراد گرفتن به کامنت شما نبود. امیدوارم جسارت نشده باشه!
http://www.rajanews.com/news/207532
زحمتی که ظریف در پاکستان کشید واقعا جای تقدیر داره
البته ایشون وزیر خارجه هستن و طبعا باید دائم در سفر باشن و این عجیب نیست و وظیفه شونه
قصد تعریف الکی ندارم ولی کارشون دقیق بود و زد به هدف
البته اگه حسودیتون نمیشه
http://www.rajanews.com/news/207545
برف و آفتاب؛
تنبلی 🙂 🙂 🙂
http://8pic.ir/images/s0vmpdteyl52ulcs0ubx.jpg
http://8pic.ir/images/3zzwvqa5wb58s4ajjnin.jpg
http://8pic.ir/images/xdegmkjwix4q1sc2grtj.jpg
خیلی زیبا هستند! بسیار ظریف!
در گویش محلی به گیاهش می گویند الزو (والک، سیر خرسی، سیر جنگلی)
مادربزرگم می خواستند گل هایش را بریزند دور که من استفاده بهینه ازشون کردم!
وقتی عکس می گرفتم چون ریز بودند مرتب کردن شان مقداری طول کشید
بهم میگفت؛ دختر اینقدر وقتت را تلف نکن!!
یه عالمه هم خاصیت داره!
ـــــــــــــــــــــــــ
قطعه ۲۶:
دوستان محترم! انشاءالله تا یکی دو روز دیگر، مشکل فنی پیشامده برای وبلاگ -که چند روزی اساسا در دسترس نبود- حل خواهد شد. همین الان هم وقتی روی متنی کلیک میکنید، نه یمین و یسار باز میشود، نه میشود کامنت گذاشت! اشکالات دیگری هم هست که درست میشه بزودی… شرمنده!
“آمریکا دنبال بازی برد-برد نیست؛ دنبال انتقام گرفتن از شکستهای زنجیرهای خود در جبهه مقاومت است!”
“جمهوری اسلامی اما محتاج میز مذاکره نیست و مرد و مردانه در همان زمین جنگ، یعنی محل کار حاجقاسم سلیمانی -بخوانید محل فرار ژنرال پترائوس!- به آمریکا سیلی میزند! و سیلی را باید مردانه زد تا بچسبد! همه راز محبوبیت سردار سلیمانی در عمق نفرت ملت ما و ملل منطقه از آمریکا ریشه دارد!”
آفرین!
“آقای اوباما! میز مذاکره محل کار دیپلماتهاست اما محل کار سردار سپاه قدس، اگر امروز کربلاست، فردا میشود قدس شریف! حالا میخواهد توافق بشود، میخواهد توافق نشود!”
“جناب اوباما! چه توافق بشود، چه توافق نشود، ما باز هم زانو زدن تو در برابر حاجقاسم سلیمانی و سیدحسن نصرالله را خواهیم دید! این خط، این نشان که هیچ توافقی نمیتواند بخت پترائوس نگونبخت را در منطقه باز کند!”
به به…
عالی، داغ و خواندنی… به شدت انرژی بخش!
داداش حسین سالار! فــــــــــــــــــــــــدایی داری…
بهبه قطعه
بهبه سیداحمد
الحمدلله
یه هفتهست مونده تو گلوم این کامنت! خفه شدم!!
قصد من از گفتن “تنبل” بیادبی نبود! کلمهی دیگهای پیدا نکردم. معذرت میخوام خب!!
برف و آفتاب
ما متوجه منظور شما شده بودیم. هر چند که اگه منظورتان همون هم بود، پر بی راه نبود!! (شکلک شیطنت)
چی کشیدی توی این یه هفته؟؟
برف و آفتاب؛
بنده خدا نگران نباش
تقریبا همه منظور شما رو گرفتن
ولی خب گاهی حرف حق این مدلی میشه دیگه 🙂
باشد که حاج حسین حداقل برای میلاد فاتح خیبر عبرت بگیره 🙂
گذشته از این حرفا درسته که کمی زمان گذشته ولی دلیل نمیشه که سیداحمد عیدی نده 🙂
با تشکر از همدردی دوستان! 🙂
زیبا بود.
به نکته های مهمی اشاره کردید.
امیدوارم تیم مذاکره کننده آگاه باشن!