برای کدخدا همین یک میز مانده!

یادداشت روز شهید احمد آباد

newspaperb_135946

وطن امروز/ ۱۷ فروردین ۱۳۹۴

فکر نمی‌کردم مرد این کار باشم. خواندن «من زنده‌ام» را می‌گویم. همین که در یک خط، اصل قصه را می‌دانستم، کافی بود دستم نرود به خواندنش. به حساب غیرت می‌گذاری یا بی‌غیرتی، راحت باش اما من آن مرد نبودم که بروم زیر بار این کتاب. آخر مانده بودم این یک اثر است یا اثیر یا اثیری یا اثیریات یا اسیر یا اسیری یا اسیریات؟ نه! با کلمه بازی نمی‌کنم، بلکه دارم رک و راست می‌گویم که حتی «حاج‌ منصور» هم روضه را باز بخواند، جلدی از «ارک» می‌زنم بیرون، از کوچه بنی‌هاشم می‌روم کوچه کثیف تا ابوحیدر برایم فلافلی بچاقاند! اول بار از دم و دستگاه احسان محمدحسنی «من زنده‌ام» را هدیه گرفتم اما کتاب را که هدیه بگیری، همان بهتر هدیه هم بدهی! بگذریم که این هدیه «من زنده‌ام» بود و خواندنش اعصاب می‌خواست! برای کتاب یعنی خواندن کتاب معتقدم باید پول داد. خود کتاب را می‌توان هدیه داد و هدیه گرفت لیکن خواندن کتاب، مقوله دیگری است. هزینه دارد! خب! دفعه اول از چنگ «من زنده‌ام» سالم آمدم بیرون! دفعه دوم، یکی از رفقای پدر در پاتوق الهی «مسجد جوادالائمه» بعد از نماز عشای ۲۲ بهمن بود که دقیقا زیر عکس بابااکبر شهید، نسخه‌ای از «من زنده‌ام» را داد دستم؛ «اگر قول می‌دهی یک هفته‌ای بخوانی، امانت می‌دهم بهت!» خندیدم؛ «تا در امانت آنهم به این سنگینی خیانت نکرده‌ام از لطف‌تان کمال امتنان را دارم!» درآمد که تقریظ «آقا» هم روی اثر هست! الکی مثلا که نه… جدی جدی می‌خواست تحریکم کند، مرا به دام اندازد! حتی مایه‌ای هم از بابااکبر گذاشت و در حالی که نگاهش به تصویر پدر بود گفت؛ «اگر «من زنده‌ام» را نخوانده‌ای، هیچ از جبهه و جنگ و شهیدان زنده‌اند الله‌اکبر و بابااکبر ندانسته‌ای!» گفتم؛ «من فعلا جا مانده‌ام در «پایی که جا ماند». سیدناصر حسینی‌پور، الان سال‌هاست که از بیمارستان الرشید بغداد بیرون آمده، لیکن من زیادی احساساتی‌ام و هنوز گیرم در آن خراب شده خراباتی… اصلا ولم می‌کنی یا نه؟!» آری! من خود یک اسیرم اما نه دست بعثی‌ها، بلکه دست نازنین بعضی‌ها. من اسیر پایی هستم که جا ماند، من اسیر قفسه سینه آن شهیدی هستم که افتاده بود در جاده خندق، مردک بعثی رفت و میله چوبی پرچم دشمن را صاف فرو کرد در قفسه سینه آن شهید که سیدناصر حسینی‌پور از ترس دل مادر این شهید، حتی اسمش را هم نیاورده در کتاب! خودت برو صفحه مورد نظر را پیدا کن که شهید مورد نظر، حتی اسمش هم در دسترس نمی‌باشد! روضه باز به همین می‌گویند، به همین که قفسه سینه شهید مملکتت، بشود بخشی از خاک دشمن، محل نصب پرچم دشمن! دم غیرتت اساسی گرم سیدناصر حسینی‌پور که با پایی بدون ساق پا، با مچ پایی آویزان به چند تکه پوست و گوشت و استخوان خرد شده، با بدنی درب و داغان و خون‌آلود، وقتی دیدی خباثت دشمن از حد بیرون است، تلوتلو خوردی و کشان‌کشان، دامن‌کشان رفتی و اجساد مطهر شهیدان غلامی و کرم‌زاده را کشاندنی داخل گودال، خاک ریختی روی‌شان، بلکه لااقل قفسه سینه این ۲ شهید، محل نصب پرچم دشمن نشود! در آن لحظات ابتدایی اسارت، از خیر انگشتری که یادگار همرزمت در کربلای ۴ بود گذشتی، آن را با دست خودت دادی به مردک بعثی تا برود میله چوبی را از درون قفسه سینه شهید خندق که از محل استقرار تو چند متری فاصله‌ داشت بردارد! خواندم! یادم هست! با اشک و گریه خواندم! یادم هست! احسنت به غیرتت جوانمرد! بعضی‌ها باید چند و چون مذاکره با دشمن را هم از مردان انقلابی یاد بگیرند! انقلابی حتی در اولین دقایق اسارت هم، وقتی می‌خواهد با دشمن وارد مذاکره ‌شود، سخن از روی عزت و غیرت می‌راند! انقلابی حتی در اسارت هم، بیش از آنکه به فکر آسایش خود باشد، در اندیشه آبروی همرزم شهیدش است! وه که چه سخت است مشاهده پرچم دشمن در قفسه سینه شهید وطن! وه که چه سخت است! تو در اسارت، حقا که آزادانه‌تر با دشمن سخن می‌گفتی و خواسته‌ات را مطرح می‌کردی، تا بعضی‌ها در آزادی! می‌دانی سید! پای آدم، چند کیلومتر آن‌طرف‌تر از خاک کربلا جا بماند، طوری نیست؛ این بد است که عقل‌شان را در کفرستان عالم جا‌ بگذارند و باعث فرورفتن پرچم اجنبی درون قفسه سینه صنعت هسته‌ای کشور شوند، بعد هم به ملت تبریک بگویند بابت این افتخار! همدلی با پادشاه عربستان و همصدایی با هاآرتص؛ این بد است! اما این خوب است که وقتی همشیره گفت؛ «کتاب خانم آباد را اگر خوانده‌ای، بده من هم بخوانم» رفتم و از «انقلاب» برایش یک نسخه خریدم. گفت: «چطور بود؟» گفتم: «خودم نخوانده‌ام!» این از بار سوم اما بار چهارم گیر افتادم! در کتابفروشی فلان، چند تایی کتاب و خرت و پرت دیگر خریده بودم. کارت عابرم را که به متصدی صندوق دادم، نمی‌دانم طرف عاشق بود، چه بود، دقیقا ۸۵۰۰ تومان، زیادی از حسابم برداشت کرد! به او موضوع را گفتم و فهمیدم بنده خدا خیال کرده آن نسخه‌ای از «من زنده‌ام» که روی میز کارش جا خوش کرده هم، در شمار خریدهای من است! متصدی صندوق گفت: «اگر بخواهید من الان این ۸۵۰۰ تومان را به شما برمی‌گردانم اما باور بفرمایید «من زنده‌ام» خیلی کتاب خوبی است. توصیه می‌کنم آن را حتما بخوانید!» ضمن تشکر فراوان از راهنمایی ایشان، درآمدم؛ «بی‌زحمت اگر پولم را برگردانید ممنون می‌شوم!» پول را گرفتم و از کتابفروشی زدم بیرون و رفتم جلوی دکه مطبوعات که یک نسخه «وطن امروز» بخرم! چند روزی بود روزنامه نرفته بودم! یاللعجب! صفحه یک وطن، عکس تمام قد خانم معصومه آباد را کار کرده بود و مصاحبه‌ای مطول با ایشان ذیل تیتر «دختران خمینی». نگاهی به صفحه یک روزنامه انداختم، نگاهی به خودم… نگاهی به خانم معصومه آباد، نگاهی به خودم… نگاهی به خدا، نگاهی به خودم… و هر چند که واقعا رویم نمی‌شد، پوست‌کلفتی کردم و برگشتم کتابفروشی! فصل‌های «کودکی»، «نوجوانی» و «انقلاب» را یک روزه خواندم اما به فصل «جنگ و اسارت» که رسیدم، باز سختم آمد! چند روزی بالکل کتاب را گذاشتم کنار! اما در همه این مدت، از در و دیوار و دوست و آشنا و حتی رسانه ملی، آنچه دیده و شنیده می‌شد، تشویق به مطالعه «من زنده‌ام» بود! موضوع را با یکی از دوستان در میان گذاشتم. رسما مسخره‌ام کرد و پیشنهاد داد؛ «از آخر کتاب، بخوان بیا عقب، همین که به ایام اسارت رسیدی، دوباره کتاب رو بگذار کنار!» با آنکه از نظر اهل عقل، مسخره بود لیکن برای من، پیشنهاد بدی به نظر نمی‌رسید. از آخر «من زنده‌ام» چند صفحه‌ای ورق زدم تا به یک سرفصل برسم که الحمدلله خیلی زود رسیدم. صفحه ۶۳۳ کتاب؛ «متن وصیتنامه برادر شهیدم احمد آباد». شروع کردم به خواندن. به به! همین‌طور که داشتم با آن کلمات روحانی و جملات بالایی صفا می‌کردم، ناگاه دیدم «شهید احمد آباد» دقیقا دارد برای این روزهای ما، نه صرفا یک وصیتنامه، بلکه یک یادداشت روز خواندنی و هشداردهنده می‌نویسد؛ «خدایا! شهادت را نصیبم گردان، زیرا که می‌دانی امثال ما از مردن هراسی ندارند و پنداری چون شمع، ذوب می‌شویم اما از این می‌ترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند… و اگر هم نسوزیم، که روشنایی می‌رود و جای خود را به شب می‌سپارد! چه باید کرد؟ هم بایستی امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم که فردا شهید نشود. خدایا، بارالها! نکند وارثان خون شهیدان در راهشان گام نزنند. خطابم بیشتر با دولتمردان ماست که نکند شیطان‌های کوچک با خون این فرزندان عزیز «خان» شوند و نکند زمین خونرنگ، به تسخیر هواداران نیرنگ درآید و شهادت این عزیزان، پایگاه دنائت آنها شود و درخت فداکاری‌شان را صاحبان ریاکاری بهره جویند و بالاخره ثمره جنگ یارانمان به چنگ فرنگی‌مسلکان افتد و خونین‌کفنان در غربت بمیرند تا خوش‌باوران غرب، کام گیرند.» من البته به جد امیدوارم «یادداشت روز شهید احمد آباد» مخل مصوبات اینجا و آنجا تشخیص داده نشود که عاقبت، وصیتنامه شهید هم برای خودش یک قفسه سینه‌ای دارد! القصه! اعجاز کلام برادر، مرا آنقدر آرام کرد تا روایت «جنگ و اسارت» را به راحتی از زبان خواهر بخوانم. «من زنده‌ام» را که تمام کردم، معمای «ما رایت الا جمیلا» برایم حل شد! عقیله بنی‌هاشم چه معلم خوبی بود و چه معلم خوبی هست برای عقیله‌های بنی‌انقلاب. جوانمردی، هنوز هم باید در رکاب دختران مکتب زینب سلام‌الله‌علیها درس آزادگی بیاموزد. اگر در اسارت هم می‌توان «آزادانه» و با آنکه زن بود «مردانه» با دشمن سخن گفت، وای بر کسانی که در اوج آزادی، آزادگی را به اسارت کدخدایی می‌برند که دیگر خیلی هم کدخدا نیست! بسی مهم‌تر از آنکه تو اسیر باشی یا آزاد، این است که اساسا «آزاده» باشی! «آزاده» اگر باشی، قادر خواهی بود سالیانی بعد از اسارت، نام کتابت را «من زنده‌ام» بگذاری. اما یک سوال؛ ۲۰ سال دیگر آیا بعضی‌ها هم روی این را خواهند داشت که بر روایت این روزهای‌شان نام «من زنده‌ام» را بگذارند؟! اگر پای «برگه بد» را مرده هم می‌تواند امضا کند، پس دعوت ما به زنده بودن و زنده ماندن است! والله در زندان مخوف الرشید، اسرای ما، چه زن، چه مرد، چه «من زنده‌ام» و چه «پایی که جا ماند» هنگام مذاکره با اجنبی، بیشتر اصول دیپلماسی را رعایت می‌کردند. دیپلماسی، نه به یقه گرد است و نه به صورت‌های اتوکشیده، بلکه باید بلد باشی حتی در اوج اسارت، میان آنچه به دشمنی می‌دهی و آنچه از او می‌گیری «توازن» برقرار کنی! یکی دو روز گذشته، مانده‌ بودم در وقاحت طرفداران بعضی‌ها، تا اینکه یادم آمد این جماعت، همان جماعت وقیحی هستند که سال ۸۸ در اوج وقاحت، بی‌هیچ سندی، نظام مظلوم ما را با وجود یک انتخابات باشکوه ۴۰ میلیونی، متهم به «تقلب» کردند! وقاحت، وقاحت می‌آورد اما چه باک که شهامت هم شهامت می‌آورد! سیدناصر حسینی‌پور، زمان اسارت، نوجوان‌تر از آن بود که ریشی به صورت داشته باشد لیکن وقتی مشاهده کرد هزینه آزادی زودتر از موعدش، مصاحبه تلویزیونی بر ضد امام خمینی است، اسارت را بر آزادی برتری داد تا آزادگی را بر اسیری برتری داده باشد! اگر خط قرمز نتیجه هر مذاکره‌ای این است که دشمن لااقل کمتر بخندد، زنده باد مجروح مازندرانی هم‌بند «پایی که جا ماند». آقایان دیپلمات! الفبای دیپلماسی را باید در کتب آزادگان ما فرابگیرید که آثار غربی، لاجرم آدمی را غربی بارمی‌آورد! در «پایی که جا ماند» می‌خوانیم؛ «فرمانده عراقی که سعی داشت امام را مسبب همه گرفتاری‌ها و شکنجه‌های اسرا معرفی کند، با طعنه به مجروح مازندرانی گفت: «حالا خمینی کجاست که بیاد کمکت کنه؟! اینجا خمینی می‌تونه کمکت کنه یا رئیس‌ القائد صدام؟!» مجروح ایرانی که رمق در بدن نداشت، لب‌های تشنه‌اش را بهم فشرد، نم دهانش را به زور قورت داد و در جواب فرمانده عراقی گفت: جواب شما را با شعری از نهج‌البلاغه مولایم آقا امیرالمومنین علیه‌السلام می‌دهم؛ «فان تسالینی کیف انت فاننی، صبور علی ریب الزمان صلیب؛ یعز علی ان تری بی‌ کآبة، َفیَشمَتَ عاد او یُساء حبیب. اگر از من بپرسی چگونه‌ای بر سختی روزگار، می‌گویم بسیار شکیبا و توانا هستم. دشوار است بر من که غم و اندوهی در من دیده شود تا دشمنی شاد و دوستی اندوهگین شود». فردای آن روز، نزدیک غروب، جوهره صدای مجروح مازندرانی به ته رسید و شهید شد. او تزکیه شده و تکامل یافته مکتب امام علی علیه‌السلام و پاسدار وفادار امام بود.» وقتی در اوج اسارت می‌توان «همدلی با دوست» را به «همصدایی با دشمن» نفروخت، وقتی در اوج اسارت می‌توان دشمن طرف گفت‌وگو را پنچر کرد، وقتی در اوج اسارت می‌توان پاسدار قفسه سینه کشور شد، وقتی در اوج اسارت می‌توان کد از نهج‌البلاغه حضرت ابوتراب آورد و وقتی در اوج اسارت می‌توان بر مدار «ما رایت الا جمیلا» غم را ارزانی صورت یزیدیان کرد و کوچک‌ترین حرفی علیه دوست نزد، پس وای بر جماعتی که در هنگامه آزادی، به جای آنکه شکرگزار خون شهدا باشند، به دشمن خبیث، جلاد و دروغگو القاب عجیب و غریب نثار می‌کنند! من هر چند که می‌توانم بر مدار غم و غصه و طعنه و کنایه، از نتیجه مذاکرات کذا استقبال ‌کنم و همین را که «فرنگی‌مسلکان و خوش‌باوران غرب» کاری با سهمیه دانشگاه «علیرضا» و «آرمیتا» ندارند، مایه بسی خوشبختی تلقی کنم اما بیشتر ترجیح می‌دهم «شکیبا و توانا» باشم و زخمی اگر هست بر چهره دشمن اصل کاری یعنی آمریکا بنشانم. آمریکا مطمئن باشد که در نهایت چه توافق بشود، چه نشود، شعار «مرگ بر آمریکا» از زبان ملت ایران نخواهد افتاد. اصلا اگر از همه جنایت‌های آمریکا علیه ملت ایران صرف نظر کنیم، شیطنت‌های همین ۲ سال اخیر شیطان بزرگ در خلال مذاکرات کافی است تا بانگ برآوریم «مرگ بر آمریکا». آمریکا در این ۲ سال اخیر به خوبی نشان داد هیچ کجا وحشی‌تر و دروغگوتر و جلادتر و شرورتر و ملون‌تر از میز مذاکره نیست! واقعیت آن است که آمریکا در پای میز مذاکره بیش از پیش آن روی سگ هار خود را نشان می‌دهد! خیال همگان تخت که در ۲ سال گذشته، بغض ملت ایران نسبت به آمریکا، نه تنها فروکش نکرده، بلکه مضاعف هم شده است. ما در این ۲ سال اخیر به خوبی ملتفت شدیم که چرا مردم دنیا در سردادن شعار «مرگ بر آمریکا» با ملت ایران مسابقه گذاشته‌اند. اگر آمریکا یعنی همین جلادان روسیاهی که هنوز توافق نکرده -بنا به قول آقای ظریف- زیر حرف خود می‌زنند، پس زنده باد «مرگ بر آمریکا». اگر آمریکا این همه ناراست و عهدشکن است که دیپلمات‌های ما می‌گویند، پس بیلبوردهای ضد آمریکایی این بار باید بنا به رعایت دل دوستان مذاکره‌کننده هر چه زودتر به سطح شهر برگردند. اگر آمریکا این همه خبیث و پیمان‌شکن است که آقای ظریف می‌گوید، «پس به هر دستی نباید داد دست»! تا دیپلمات‌های عزیز ما بدانند که تنها نیستند، اسلحه دستم بود اوبامای جلاد تحریم را می‌کشتم! روزی در همین حوالی، ولی امر مسلمین جهان فرمودند؛ «چه توافق بشود، چه توافق نشود، اسرائیل ناامن‌تر از قبل خواهد شد» و ملت تکبیر فرستاد. آن تکبیر ملت یعنی؛ چه توافق بشود، چه نشود، آمریکا نزد ملت ایران، منفورتر از قبل جلوه خواهد کرد. باراک اوباما دیو درازگوشی است که خیال می‌کند با یک مذاکره، یک بیانیه، یک تفاهم یا اصلا یک توافق، باز هم آمریکا می‌تواند حکایت زمان پهلوی، ملت ایران را… و دستاوردهای ملت نستوه ایران را از این کوچه به آن کوچه، به هر جا که دلش خواست بکشاند! نخیر آقای اوباما! «هسته‌ای» به دانش بومی این ملت بدل شده! این علم، دیگر پول نیست که بتوانی آن را بلوکه کنی! این علم، در تمام سلول‌های «علیرضا» و «آرمیتا» رسوخ کرده، قابل توقیف و توقف نیست، فلذا چه توافق بشود، چه توافق نشود، صنعت هسته‌ای را هرگز نمی‌توان از دست این ملت خارج کرد! چیزهایی هست که مال این دولت یا آن دولت است، لیکن صنعت هسته‌ای، از آنجا که  دسترنج ملت غیور ایران است، شاید روزگاری مغموم شود اما هیچ روزی مختومه نخواهد شد. چه توافق بشود، چه توافق نشود، آمریکا با همان جمهوری اسلامی طرف است که فرمانده سپاه قدسش «حاج قاسم سلیمانی» است و با همان جمهوری اسلامی طرف است که مرید و رهرو رهبرش «سیدحسن نصرالله» است، تمام! من راز عهدشکنی آمریکا را می‌دانم. در میدان اصل کاری یعنی منطقه غرب آسیا، مکرر در مکرر در حال سیلی خوردن از حاج‌قاسم و سیدحسن است؛ روزی در عراق سیلی می‌خورد، روزی در سوریه، روزی در یمن، روزی در بحرین، روزی در غزه… روزی از حزب‌الله، روزی از انصارالله… آن هم از ژنرال نگون‌بختش پترائوس که هیچ معلوم نیست کجای منطقه است؟ آمریکا فقط یک میز مذاکره را دارد! از همه باد و بروت کدخدا، فقط همین یک میز مانده! دور این میز هم، فقط به دروغ و دغل و خلف وعده زنده است! و دقیقا از همین روست که وقتی در کف خیابان‌های شام، از بشار اسد کم می‌آورد، همان را که روزی می‌خواست سر به تنش نباشد، دعوت می‌کند به میز مذاکره! آمریکا می‌خواهد کمبودهای خود در کف خیابان‌های منطقه را با حقه‌ بازی در میز مذاکره جبران کند! به این میز، آمریکا احتیاج دارد. اگر آمریکا به جای جنگ مردانه، با عهدشکنی زیر میز مذاکره می‌زند، «پس به هر دستی نباید داد دست»! آمریکا دنبال بازی برد-برد نیست؛ دنبال انتقام گرفتن از شکست‌های زنجیره‌ای خود در جبهه مقاومت است! با عهدشکن، توافق خوب هم کنی، به هیچ عهدی وفادار نمی‌ماند، وای به حال توافق بد! جمهوری اسلامی اما محتاج میز مذاکره نیست و مرد و مردانه در همان زمین جنگ، یعنی محل کار حاج‌قاسم سلیمانی -بخوانید محل فرار ژنرال پترائوس!- به آمریکا سیلی می‌زند! و سیلی را باید مردانه زد تا بچسبد! همه راز محبوبیت سردار سلیمانی در عمق نفرت ملت ما و ملل منطقه از آمریکا ریشه دارد! چه توافق بشود، چه توافق نشود، اوباما این را خوب می‌داند که هر که ضد آمریکایی‌تر باشد، محبوب‌تر است! آقای اوباما! در همان سرزمینی که ژنرال پترائوس جفت‌پا از آن فرار کرد، ما یک «پا» یک «رد پا» یک «شهید زنده» و یک «اربعین ۲۰ میلیونی» جا گذاشته‌ایم! اینکه مردم عراق، قاسم سلیمانی را از اعماق وجود دوست دارند، با هیچ توافقی مخدوش نمی‌شود! آقای اوباما! میز مذاکره محل کار دیپلمات‌هاست اما محل کار سردار سپاه قدس، اگر امروز کربلاست، فردا می‌شود قدس شریف! حالا می‌خواهد توافق بشود، می‌خواهد توافق نشود! آقای اوباما! تو تنها رئیس‌جمهور آمریکا بودی که موفق شدی حتی به فرنگی‌مسلکان هم عهدشکنی کاخ سفید را ثابت کنی! اگر «تغییر» شعار انتخاباتی تو بود، ملت ما هیچ تجدید نظری در شعار «مرگ بر آمریکا» نخواهد کرد! جناب جلاد تحریم! به عجوزه‌ای می‌مانی که دیگر حتی نمی‌شود بزکت کرد! غربزدگان که در این ۲ سال اخیر آمده بودند تا به بهانه حمایت از دیپلمات‌های ایرانی، تو را بزک کنند، اینک ضد آمریکایی‌تر از ما، دیگر به کدخدا، کدخدا نمی‌گویند، بلکه می‌گویند «نامرد پیمان‌شکن»! متهمت می‌کنند حتی به دروغ! به وارونه‌خوانی «بیانیه مطبوعاتی»! آقای اوباما! چه توافق بشود، چه توافق نشود، در این آبادی، هنوز «شهید» است که دارد «یادداشت روز» می‌نویسد! پس برای ملت ما «بیانیه مطبوعاتی» وصیتنامه «شهید احمد آباد» است! ژورنالیسم می‌گوید همین جا مطلب را ببندم اما «شنبه هجدهم تیر ۱۳۶۷/ بغداد/ زندان الرشید/ از میان ۵ مجروحی که از زندان شماره یک الرشید آورده‌اند، وضعیت یکی‌شان وخیم است. سینه و سرش آسیب دیده، مثل احمد سعیدی. لهجه مازندرانی دارد. به نظر می‌آید ۴۵ سالی داشته باشد. از بچه‌های لشکر ۲۵ کربلاست. محاسن زردرنگ و بورش مرا یاد برادرم سیدقدرت‌الله می‌اندازد. شلوار کره‌ای دارد. بعثی‌ها پیراهن فرم پاسداری‌اش را پاره کرده‌اند. نگهبان زندان با گازانبر مقداری از محاسنش را کنده است. با وجود مجروحیتش هر بعثی که از راه می‌رسد به شکلی به او طعنه می‌زند و سعی در تحقیرش دارد. صباح دستش را دور سرش می‌چرخاند و با اشاره به او می‌گفت؛ «عمامه‌ات کو؟!» بعضی از دژبان‌ها فکر می‌کردند او «روحانی» است. خود من هم همین تصور را داشتم. آدم ساکت، متین و کم حرفی است اما وقتی حرف می‌زند، بعثی‌ها را تا استخوان می‌سوزاند. پاسدار است و حاضر نیست تحت هیچ شرایطی پاسدار بودنش را به خاطر مصلحت کتمان کند. معاون زندان که ستوان یکم بود، به او گفت: «انت حرس الخمینی؟» در جوابش گفت: «بله من پاسدار خمینی‌ام!» از او پرسید؛ «روحانی هستی؟» مجروح ایرانی جواب داد؛ «نه، پاسدارم!» ستوان که حرف‌هایش را فاضل ترجمه می‌کرد، گفت: «هنوز هم با این وضعیتی که داری به خمینی پایبندی؟» در جواب ستوان گفت: اسارت، ایمان و عقیده را عوض نمی‌کند، ایمان و عقیده را محکم می‌کند!» ژورنالیسم باز می‌گوید همین جا مطلب را با این شهید «تکامل یافته مکتب امام علی علیه‌السلام» ببند اما چه کنم که هنوز جا مانده‌ام در «پایی که جا ماند»؟!… «حمید که از زمستان سال ۱۳۶۴ خاطرات تلخی داشت، از عملیات والفجر ۸ می‌پرسد. جعفر به ستوان حمید عراقی که دلش می‌خواست از آن سوی خاکریزها و آنچه آن شب در آب‌های اروند گذشته بود بداند، گفت: «سیدی! وقتی قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله، غواصان بسیجی رو تو اون سرما، کنار آب اروند جمع می‌کنه، بهشون می‌گه؛ «این آب مهریه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیهاست. خدا رو به حق مهریه حضرت فاطمه قسم بدید که امشب از این آب بگذرید و دل امام رو شاد کنید». سیدی! حالا می‌خوای حضرت فاطمه کمکمون نکنه؟!»

*** *** ***

بی‌هیچ طعنه و کنایه‌ای، دیپلمات‌های عزیز کشورمان را تشویق می‌کنم به مطالعه «پایی که جا ماند». این کتاب، آنجا به درد آدمی می‌خورد که به مذاکره با دشمن نشسته است تا میان داده‌ها و ستانده‌ها «توازن» برقرار کند… تا بفهمد چرا یک دختر اسیر ایرانی می‌تواند بر کتاب خود نام مقدس «من زنده‌ام» بگذارد! و اما جناب اوباما! چه توافق بشود، چه توافق نشود، ما باز هم زانو زدن تو در برابر حاج‌قاسم سلیمانی و سیدحسن‌ نصرالله را خواهیم دید! این خط، این نشان که هیچ توافقی نمی‌تواند بخت پترائوس نگون‌بخت را در منطقه باز کند! وقتی با بغض آمیخته به احترام از فرمانده سپاه قدس ما سخن می‌گویی، همچین کیف می‌کنم که! کدخدا بی‌کدخدا… ولی فقیه ما اصلا تو را آدم حساب نمی‌کند بخواهد به نامه‌هایت جواب بدهد! تو برو دعوایت را با کنگره حل کن! دوره گاوچرانی گذشته! ندید می‌گویم که «تغییر» شعار رئیس‌جمهور بعدی آمریکا هم هست، از بس با دروغ‌هایت گند زده‌ای به حیثیت کاخ سفید! پرزیدنت روسیاه! مافوق پترائوس! خوب می‌دانم که از دل مذاکره با ایران، دنبال راهی بودی برای علاج محبوبیت فروکاسته‌ات اما از بس که ضد و نقیض حرف می‌زنی، حتی صدای ظریف ما را هم درآورده‌ای! آقای اوباما! خوب گوش کن که این سخن انقلاب اسلامی است با تو، چه توافق بشود، چه نشود؛ «من زنده‌ام»! و این سخن «مرگ بر آمریکا»ست با تو، چه توافق بشود، چه نشود؛ «من زنده‌ام»! پس به کوری چشم تو، به کوری چشم کاخ سفید، اتاق بیضی، کنگره، سیا و پنتاگون، به کوری چشم آن دخترکی که می‌ایستد آنجا، خیال می‌کند ما هم مثل خودش نوگل بهاریم، به کوری چشم حرام‌زاده‌های اسرائیلی، به کوری چشم جان‌کری منفور، به کوری چشم وندی‌شرمن وقیح و بی‌ادب، این عجوزه مذاکرات، به کوری چشم تروریست‌های دست‌پرورده شیطان بزرگ که هنوز «خورشید» نزده، توسط سردار سراسر ستاره سپاه «ماه» حسابی ادب شده‌اند و به کوری چشم ژورنالیست‌های غربی که لوگوی خود را با رنگ قلاده «ابوبکرالامریکایی» ست می‌کنند، «یادداشت روز شهید احمد آباد» را با این شعار، نه تمام، بلکه تازه آغاز می‌کنم؛ «مرگ بر آمریکا».

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. صبا می‌گوید:

    بسم الله
    الحمدلله که زنده اید!

  2. باران می‌گوید:

    ما هم زنده ایم!

  3. پاییز می‌گوید:

    سلام
    منتظریم…

  4. م.طاهری می‌گوید:

    به کوری چشم همه اون هایی که چشم دیدن ندارند…
    من زنده ام، ما زنده ایم، مکتب زنده است، نهضت ادامه دارد…

    خیلی دوست دارم کتاب «من زنده ام» را

  5. متعجب و مبهوت اما خوشحال! می‌گوید:

    اِ! حسین قدیانی هشتاد و هشت…
    بچه ها گنج پیدا کردم؛
    “…بلکه دارم رک و راست خدمت شما عرض می‌کنم که حتی «حاج‌ منصور» هم روضه را باز بخواند، جلدی از «ارک» می‌زنم بیرون… از کوچه بنی‌هاشم می‌روم کوچه کثیف، این تمیزترین جای عالم تا ابوحیدر برایم فلافلی بچاقاند، فلافلی‌ها! نه یعنی که یعنی! یعنی: اعصاب خواندن «من زنده‌ام» را نداشتم!”

    به به…

  6. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    بخون
    خیلی کتاب قشنگیه
    اصلا هم روضه مکشوف نداره
    چهار شیر زن ایرانی که اسیر شغال می‌شن
    ولی به لطف خدا محکم و پا بر جا می‌مونن
    اتفاقا مناسبه برای همه
    مخصوصا دختران ایران زمین

  7. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    بالاخره متوجه نشدم خوندی یا نخوندی؟!!!
    افعال ماضی، سوالی بود یا تاکیدی؟؟

  8. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    اکازیون اکازیون
    چند عدد سایت هسته ای، مناسب جهت؛
    پرورش شتر مرغ، کشت خیار گلخانه ای، قارچ صدفی
    اجاره و رهن داده می شود.
    تلفن: موبایل شیخ حسن!!

  9. بی نشان می‌گوید:

    آخ جون یه متن ۹۴ی که به نظر میاد جذااااااب هم باشه…

  10. بی نشان می‌گوید:

    قبلاها می نوشتید “تا ساعتی دیگر به روز می شود…”
    چند روز طول می کشید…
    الان که قراره به مرور به روز بشه دیگه باید گفت “به مرور، وَ ما اَدراکَ به مرور”!!! 🙂

  11. ........ می‌گوید:

    یعنی اینقدری که اعصابم از دست دولت بی تدبیر ناامید، خورده که فقط دنبال مجالی برای خالی کردن خودم می گشتم
    ای بر هر چی آدم بی غیرته لعنت
    عراقچی! تو مثلا جنگ و جبهه رفتی… غیرتت کو!
    خدایا! خودت صبر بده
    دیگه دولت تزویر رو نمی‌شه تحمل کرد!

  12. شیدا می‌گوید:

    این خیلى بد است که در برابر دشمنى که محل و تاریخ و تک تک حروف و کلماتش را با توجه به منافع بلند مدت صد ساله کشورش حساب شده به کار گرفته، چشم تو فقط و فقط به تصاحب قدرت در انتخابات مجلس مملکتت باشد به هر قیمتى! و بدتر که به آن بگویی تدبیر و عقلانیت… و انتظار داشته باشى این تراژدى مضحک و کاریکاتور ناشیانه را به نام پیروزى به ملت غالب کنى!

  13. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    خبرش جالب بود، ولی “رضا شکیبایی” رو نوشتن “مهدی شکیبایی” 🙂
    http://kayhan.ir/fa/news/40866

  14. صبا می‌گوید:

    روضه باز اصلا خوب نیست. نمی‌دونم ملت چرا فکر می‌کنند باید حتما… ولش کن!
    مخصوصا ایام فاطمیه… من نمی‌دونم چطور زنده می مونن با اینهمه هیئتی که می‌روند و روضه ایی که دائم گوش می دهند؟
    من که فقط توی ماشین گوش می دهم…
    گاهی دلم می خواد با دست بکوبم به شیشه ماشین…
    روضه باز به نظرم بیشتر خشم و عصبانیت آدم را تحریک می کند!

    وقتی کتاب را می خواندم، همه اش دلهره داشتم
    شبیه حال همون اسرایی که حاج آقا ابوترابی، پیغام شان را به دختران رسانده بود
    خیلی وقت است که کتاب را خوانده ام
    نمی تونم قشنگ ازش تعریف کنم
    اما قشنگ بود… زیبا!
    باهاش گریه کردم و خندیدم!

  15. ........ می‌گوید:

    اینها مثل قاجارند
    فقط می خوان قدرتشون حفظ شه و سر کار باشن
    براشون مهم نیست استقلال و پیشرفت کشور
    بی غیرتا…
    هسته ای رو دو دستی تقدیم کردن رفت
    تبریکم می‌گن!
    سنگ پا کم میاره جلو اینا

    خدایا!
    کی ببینیم اون روزی رو که تاوان خیانتاشون رو بدن…

  16. بی نشان می‌گوید:

    آقای دکتر روحانی
    وجدانا از شما که شخص فرهیخته ای هستید انتظار نداشتیم اینطور راحت از کنار زحمتها و موفقیتهای آقای ظریف و تیمش رد شوید!!!
    لااقل شنبه را تعطیل رسمی اعلام می کردید!!
    امضا: جمع کثیری از کارمندان، دانشجویان و دانش آموزان…

    نخندید لطفا!!
    خسته اند می فهمید؟!؟!؟!؟

  17. یا زهرا می‌گوید:

    نگذارید انقلاب دست نااهلان بیفتد! همینه دیگه
    خدایا ما رو ببخش

  18. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    حقیقتا من نفهمیدم فاز این ملت چیه؟
    جلیلی که هیچ توافقی امضا نکرد، خیلیها گیر دادن مذاکره بلد نیست.
    محمودم که گفت قطعنامه بزنید تا چشتون در بیاد
    اونام نامردی نکردن، همچین تحریم کردن کل اقتصاد خوابید.
    تولید ملیمون شد ایران خودرو تحت لیسانس چین!
    اسمش رو گذاشتیم اقتصاد مقاومتی با بیست هزار تا کشته در سال!
    بنزین شد مافیا، دلار و سکه شد مافیا، مناقصات شد مافیا، واردات شد مافیا، بانک شد مافیا و…
    ظریف که امضا کرد، گیر دادن ترکمنچای.
    اسب دادیم، زین گرفتیم! خون شهدا پایمال شد،
    ذلت، خفت، حقارت و…
    بالاخره چی؟ امضا کنیم یا نکنیم؟؟
    خداییش اگه کسی بهتر بلده بسم الله
    آه و ناله دیگه چیه؟ آخرش یا جنگه، یا جنگه!
    غصه خوردن نداره که.
    بزن و برقص هم نداره.
    ما در یک برهه از تاریخ قرار گرفتیم که این شکلیه.
    همینی که هست. زورت می رسه، بزن آمریکا رو محو کن
    نمی رسه، کشورت رو آباد کن، تا اصل کاری بیاد.
    این همه نقد و نظر چیه دیگه؟؟
    ملتی که چشمش دنبال امضای این و اون باشه،
    بجای اینکه روزی دوازده ساعت کار کنه، تو اداره روزی هشت ساعت می چرخه تو اینترنت
    سرنوشتش بند می شه به تحریم.
    مشکل اصلی ما تنبلی ماست.
    کشوری که هنوز راه آهن سراسری نداره، الف اقتصاد رو هم نداره چه برسه به رونق اقتصادی!!
    خدا اموات چشم انتظار رو بیامرزه،
    خاطرات مصطفی احمدی روشن رو نوشت.
    ما همه باید مصطفی بشیم.
    والسلام.
    نکته: منظورم اینجا و بچه های قطعه نیست.
    کل ملت رو می‌گم.
    قطعه جاییه که ما حرف دلمون رو می زنیم.
    اینجا نزنیم کجا بزنیم.

  19. مرضیه می‌گوید:

    خیلی وقت بود که می‌خواستم کتاب رو بخونم. بالاخره توی تعطیلات فرصت شد و خوندمش.
    فقط می‌تونم رشادت‌های خانم دکتر آباد و هم‌رزماشون رو تحسین کنم.
    و اینکه خوندن این کتاب برای من تقریباً هم‌زمان شد با این بیانیه؟ توافق‌نامه؟ تفاهم‌نامه ننگین لوزان؛ خیلی دردناک بود برام. خیلیییی.

    ‏بدبخت نسل بعد ما!
    تو درس تاریخ باید برای سه نمره فرق توافق هسته‌ای و تفاهم هسته‌ای و بیانیه مطبوعاتی هسته‌ای رو کامل شرح بدن!

  20. محمد می‌گوید:

    از همون شبی که وعده عنقریب طلوع خورشید را بهمون دادند دنبال مسکن قوی می گشتم
    الکی مثلا من به سلامتی ام خیلی اهمیت میدم
    می دونستم مسکن مربوطه تو قوطیه هیچ دکتری پیدا نمی شه
    بماند که درد مربوطه هم از دست خود همین دکترهای همیشه خندان بود…
    تا اینکه هاتفی از غیب در گوش دلم گفت
    داداش حسین داره یک مسکن می سازه احتمالا اول روز کاری آپ می کنه تو قطعه بهشتی…
    با اینکه می دونستم اول روز کاری میای ولی کلی بار اون هم از سر درد اومدم قطعه را چک کردم… تا حالا…
    دستت درست حسین جان…
    فکر می کنی چقدر اثرش دوام داشته باشه؟!

  21. .. می‌گوید:

    اینکه در یک توافق بالاخره باید یه چیزی داد یه چیزی گرفت منطقی است اما باید اهلش توضیح بدهند که واقعا چند چندیم؟!!
    فقط سرباز آقا هستم؛ نه جناح راست و چپ و اینوری و انوری و اون دولت و این دولت و…! کلا دید سیاسی و جناجی به این مسائل خلاف اتحاد و پیشرفت کشوره!
    نه مثل بعضیا عزادارم، نه مثل بعضیا سرخوش!
    چون:
    ۱- دقیقا نمی دونم چی شده و چند چندیم! اگه متخصص متعهد کسی هست توضیح بده؟
    ۲- به تیم مذاکره کننده اعتماد دارم چون می دونم اجازه ندارند توافق بد و برخلاف مصالح مملکت ببندند!
    ۳- هنوز هیچی قطعی نیست چون جزئیات مکتوب نشده تا سه ماه!
    ۴- ما رهبر داریم که اتفاقا امسال رو سال همدلی و همزبانی دولت و مردم اعلام کرده!

  22. رضا 2 می‌گوید:

    تیم ملی مذاکره کننده هسته ای کولاک کرد. تمام اون ۶ قطعنامه که محصول خرابکاری های قبلی بود در حال جبران شدن است به امید خدا

  23. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    این کتاب «من‌ زنده‌ام»… یا «کفش‌های میرزا نوروز»…؟!! 🙂

  24. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند…
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    الکی مثلا که نه… جدی جدی «شیخ‌حسن» بدونِ «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»…!!

  25. شیدا می‌گوید:

    “…خونین کفنان در غربت بمیرند تا خوش باوران غرب کام گیرند!”

    کامشان زهرآلود… گندم رى را نخورند انشالله !

  26. پیرمرد می‌گوید:

    دمت اساسی گرم سیدناصر حسینی‌پور که با پایی بدون ساق پا، با مچ پایی آویزان به چند تکه پوست و گوشت، با بدنی درب و داغان و خون آلود، تلوتلو خوردی و کشان کشان، دامن کشان، بی‌هوش، رفتی و آن میله را از قفسه سینه شهیدی که نامش را هنوز به ما نگفته‌ای، درآوردی… احسنت به غیرتت جوانمرد! می‌دانی! پای آدم، چند کیلومتر آنطرفتر از خاک کربلا جا بماند، طوری نیست؛ این بد است که در یک بی‌تدبیری آشکار، عقل‌شان را در کفرستان عالم جا می‌گذارند و در روز روشن، پرچم اجنبی را درون قفسه سینه صنعت هسته‌ای کشور فرو می‌کنند! بازی با خون شهدای هسته‌ای؛ این بد است! همدلی با پادشاه عربستان و همصدایی با هاآرتص؛ این بد است!

    احسنت. عمق مذاکرات را زیبا بیان کردی. ممنون

  27. پیرمرد می‌گوید:

    «خدایا! شهادت را نصیبم گردان، زیرا که می‌دانی امثال ما از مردن هراسی ندارند و پنداری چون شمع، ذوب می‌شویم اما از این می‌ترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند… و اگر هم نسوزیم، که روشنایی می‌رود و جای خود را به شب می‌سپارد! چه باید کرد؟ هم بایستی امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم که فردا شهید نشود. خدایا، بارالها! نکند وارثان خون شهیدان در راهشان گام نزنند. خطابم بیشتر با دولتمردان ماست که نکند شیطان‌های کوچک با خون این فرزندان عزیز، «خان» شوند و نکند زمین خونرنگ، به تسخیر هواداران نیرنگ درآید و شهادت این عزیزان، پایگاه دنائت آنها شود و درخت فداکاری‌شان را صاحبان ریاکاری بهره جویند و بالاخره ثمره جنگ یارانمان به چنگ فرنگی مسلکان افتد و خونین کفنان در غربت بمیرند تا خوش باوران غرب، کام گیرند.»

    دلیل اصلی لیاقت شهادت داشتن بصیرت است. اللهم الرزقنا

  28. ناشناس می‌گوید:

    بچه اینا رو ولش کنید
    کی طاقت داره ۶ سال صبر کنه تا بعد از حسن، جواد رئیس جمهور بشه؟!!

  29. شیدا می‌گوید:

    یه سؤال دارم از رضا ٢ و دکتر اعتدال؛
    شما مى دونید که هزینه و زمان این همه تغییر و تبدیل در صنایع هسته اى کشور چقدر می‌شه!؟
    نه دقیقا ولى یه حدودى رو منطقا ذکر کنید لطفا!
    بعد این هزینه ها رو کدوم طرف باید بپردازه؟
    بعد از سپرى شدن اون زمان و اون همه هزینه، اگه طبق تفاهم نامه طرف غربى گفت
    “ما راضى نشدیم” و “هنوز راستى آزمایی نشده پس ما نمى تونیم تحریم ها رو آسونتر کنیم”
    تکلیف این همه ذوق زدگى شما و تحقیر ملت ایران چى مى شه؟!
    نکند دشمنان “به تدبیرى که در ناپاک دل دارند، هم به دست ما شکست ما برانگیزند”

  30. رضا اعتدال طلب-پزشک می‌گوید:

    ممنون از کامنت اسلامی ایرانی
    واقعا حرف حق بود
    دوستان واقعا چند چندید؟
    توقع داشتید ظریف بره اونجا امریکا رو ضمیمه خاک لبنان بکنه؟
    مذاکره محل داد و ستده
    شما فکر می کنید آیت الله خامنه ای از توافق خبر نداره یا بدون اجازه این کارو کردن؟
    ایران چاره ای نداشت
    کشور در معرض نابودیه
    اگه توافق انجام نمی شد نه دولت که حتی سپاه هم شاید پولی برای حمایت از حکومت سوریه یا اجرای برنامه هاش تو عراق نداشت
    این پول منجر به رونق اقتصاد اشتغال و گشترش نفوذ ایران تو خاورمیانه می‌شه
    یه قسمتی‌اش میره عراق، سوریه و یمن حتی
    هسته ای رو برای کشورمون می‌خوایم، نه کشورمون رو برای هسته ای

  31. م.طاهری می‌گوید:

    “این پول منجر به رونق اقتصاد اشتغال و گشترش نفوذ ایران تو خاورمیانه می‌شه/ یه قسمتی‌اش میره عراق، سوریه و یمن حتی/ هسته ای رو برای کشورمون می‌خوایم، نه کشورمون رو برای هسته ای”

    بابا شماها یا خودتون رو می زنید به اون راه یا خودتون رو می زنید به اون راه! و احتمال سومی نیست
    پول؟ بله پول! از نوع همون پوله که هنوز تو اون چمدونه است و نتونستیم یک ریالش رو در بیاریم و خرج کنیم.
    پول؟ چقدر؟ اصلا فرض کنیم که از قبال این آمریکا که به محض پیروزی انقلاب تمام پول های ایران را بلوکه کرد و یه آب هم روش خورد٬ پول و پله برسه به ایران!!! چقدر از این پول رو هزینه کنید پدر علی رضا و آرمیتا بهشون برمی گردن؟
    جبران ثانیه به ثانیه و ساعت و روزش بخوره تو سر راستگویان و شیپورچی هاشون؛ بیست سال٬ سی سال٬ چهل سال یتیمی فرزندان شهدا٬ تنهایی و رنج های همسران شهدا٬ داغ رو دل مادران شهدا رو با چقدر از این همه پولی که قراره به ما برسه می خرید که منصفانه باشه؟

    ما کشورمون رو٬ جونمون رو٬ همه دارایی و هستی مون رو می خواهیم برای عقیده مون. همه چیزمون رو می دیم تا باز بتونیم داد بزنیم:
    هیهات من الذّله

  32. رضا 2 می‌گوید:

    جناب شیدا
    اول یه سوال بعد پاسخ سوال شما؛
    اون همه هزینه ای که توی دولت قبل شد تا صنعت هسته ای بدون حساب و کتاب و بدون نیاز سنجی برای کشور رشد کنه و این همه هزینه مستقیم و هزینه ناشی از تحریمها که اقتصاد کشور رو فلج کرد کی می‌ده؟؟
    جلو ضرر رو از هرجا بگیری پیشرفت هست.
    اینکه آب سنگین اراک بازطراحی بشه، بدون حذف تحریم هم یه امتیاز برای ماست
    ما اگه مذاکره نکنیم هم نیاز داشتیم این کارو انجام بدیم چون آب سنگین اراک بر پایه آب سنگین کلاسیک هست که دیگه تو دنیا دوره اش تموم شده و تنها فایده اش تولی پلوتونیم هست که ما لازم نداریم. همچنین تبدیل فردو به یه مرکز تحقیقاتی نیز یه گام به جلو هست چون همون نطنز برای غنی سازی کافیه و مخصوص غنی سازی طراحی شده.
    در عوض حذف تحریم های شورای امنیت و اروپا و آمریکا و راحت شدن از شر چین و امارات و دلال های دیگه سود زیادی برای ایران داره که راحت می‌شه نه فقط این ضرر رو بلکه خیلی دیگه از ضررها رو هم جبران کرد…

  33. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    نقطه‌چین، سه‌نقطه و سپس هیچ!

    http://uupload.ir/files/sz53_download.jpg

  34. صبر می‌گوید:

    فرقی نمی کند تفاهم یا توافق.
    فقط یک سوال دارم از کسانی که مخالف هستند با این توافق یا تفاهم؟
    در تاریخ ایران به تنهایی با قدرتهای بزرگ جهانی (۱-آلمان + ۵-امریکا، فرانسه، انگلیس، چین، روسیه) به اضافه فشارهای اسراییل + کنگره + عربستان و… مذاکره کند!
    یادمان باشد مذاکره یعنی گفتگو که هر کسی به اندازه قدرت و زورش گفتگو را به طرف خود بچرخاند!
    حالا شما فکر کنید تیم ایرانی چقدر باید قدرتمند باشد که به تنهایی با همه قدرتهای جهانی گفتگو کند و آن را به طرف خود متمایل کند؟
    به نظر من جای تشکر دارد از تیم مذاکره کننده، نه انتقاد!
    در ضمن اگر می خواهید برنامه ریزی درست برای آینده کنید به جای اینکه فکر کنید عقاید خودتون درسته، یک سری به بازخورد توافق هسته ای در جامعه مخصوصا روستاها بزنید تا ببیند همه از این توافق راضی هستند!
    سوال دیگر؛ به نظر شما ایران می توانست تا آخر با تحریمها دوام بیاورد؟
    آیا می توانست تا آخر به جنگ ادامه دهد؟
    بالاخره یک جا باید به این امر پایان می داد!

  35. صبر می‌گوید:

    http://farsnews.com/newstext.php?nn=13940115000675
    از آقای ظریف و تیم مذاکر کننده کمال تشکر را دارم.
    اگر کسی غیر از اوباما رییس جمهور بود شاید عقل بر گروه ۵+۱حاکم نبود!!!! و ما به این توافق دست پیدا نمی کردیم!!!
    البته این نظر من است اگر کسی مخالف نظر من هست با بد و بی راه جوابم را ندهد!

  36. حسین می‌گوید:

    توافق لوزان، در بهترین حالت نگران‌کننده و در بدترین حالت فاجعه‌بار است.
    http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/BlockPrint/135833

  37. یه بیست و شیشی می‌گوید:

    سید کجاست؟

  38. رضا اعتدال طلب-پزشک می‌گوید:

    م.طاهری
    نگاه ارتجاعی و شعارزده شما به مسایل دوره اش تموم شده
    انتخابات هم نشون داد خوشبختانه فقط ۴ میلیون همفکر دارید
    عقایدتون رو به اکثریت تحمیل نکنید

  39. ناشناس می‌گوید:

    دیشب برنامه گفتگوی خبری شبکه دو آقای نجف‌زاده یه سوال درباره‌ی تفاوتی که بین متنی که جناب ظریف و خانم موگرینی قرائت کردند از آقای عراقچی پرسید که عضو ارشد تیم مذاکره کننده، قدری برآشفت و در برابر صدا و سیما و ایشان چنان موضع گرفتند که گفتم بابا چقدر این طفلکی‌ها رو اذیت می‌کنید… خب دارند می‌گن حرف ما درسته، حرف اونا غلطه… خب گوش کنید دیگه!
    حالا امروز وقتی که مجری اخبار ساعت ۱۴ ازشون دوباره همین سوال را پرسید که دیشب آمریکاهایی با صراحت گفتند ابتدا تعلیق و سپس لغو تحریم‌ها اون هم با شرایط، در کمال تعجب دیدم موضع ایشان چقدر نرم شد و گفتند که چنین چیزی نبوده و اگر اونها این برداشت رو کردند باید در دیدارهای بعدی این موضوعات شفاف بشه

    به نظر شما این یعنی چی؟

  40. امیرحسین می‌گوید:

    دکتر و رضا ۲
    آیندگان همین حسی را نسبت به ما خواهند داشت که ما الان نسبت به ترکمنچای داریم و تاریخ به ننگ از ما -بخوانید بعضی ها!- یاد خواهد کرد
    ضمنا ببینید باج کلفته چی بوده که توافق انجام شده، و گر نه ۱+۵ نه عاشق چشم و ابرو و خنده های ظریف هستند، نه خصومت شخصی با جلیلی داشتند
    آقایان اینقدر دستها رو به نشانه تسلیم بالا بردن که زیر بغلشون جر خورده

  41. امیر می‌گوید:

    سلام
    امروز که ۱۵ فروردینه!

  42. علی می‌گوید:

    دیروز که به “جنگ و اسارت” رسیدم از حاج قاسم و بر و بچه های خوش غیرتش بدم اومد که چرا دارن به عراقی ها کمک می کنن…
    اما با خواندن پیام حاج قاسم به خانم آباد که در بغداد و نینوا نوشته شده بود، کمی خودم را تسکین دادم.
    برنامه ریزی کرده ام تا پایان فروردین بخوانمش…

  43. شیدا می‌گوید:

    جناب رضا٢؛
    اون همه هزینه که شد تا صنعت هسته اى کشور رشد کند، داده شده است! لازم نیست که کسى اون رو دوباره بده! سؤال شما مثل اینه که کسى خونه اى رو ساخته و هزینه هاش رو با مدیریت و درایت پرداخته و حالا یه قلدر پیدا شده و مى‌گه شما حق نداشتید بدون اجازه ما خونه بسازید! حالا باید آجر به آجرش رو خراب کنید و پیچ و مهره هاش رو هم در بیارید بریزید دور! بعد یه عده از اعضاء خانواده دست و جیغ و هورا بکشن! بعد آدم بپرسه؛ خب با پول کى باید بلدوزر بیاریم، کارگر بگیریم خونه مون رو خراب کنیم؟ و یه بى منطقى از اعضاء خانواده بگه همه اینا تقصیر اونه که خونه رو ساخته!!………

  44. یل می‌گوید:

    با توجه به این تفاهم یا توافق یا بیانیه یا چارچوبی برای…
    یه سئوال:

    ما داریم می‌ریم یا داریم برمی‌گردیم؟!

  45. ع.ح.ق می‌گوید:

    همچین دوست دارم لپ رضا۲ و دکتر اعتدال رو یه بار بکشم، خیلی ایولا دارن.
    اصلا کاری به محتوای توافق ندارم؛ همین که هنوز مهر توافق خشک نشده و قرائت دولت ما و دولت غربی ها متفاوته، بزرگترین دلیل بر دسته گلی است که دوستان به آب داده اند.

    ====
    اسلامی ایرانی؛
    منطقت رو هواست برادر، رو هوا…!

  46. شیدا می‌گوید:

    …………

  47. صبر می‌گوید:

    ………….

  48. چشم انتظار می‌گوید:

    ………..

  49. چشم انتظار می‌گوید:

    …………..راستی یه سئوال از آقای روحانی؛
    دقیقا بفرمایید چه توافقی موجب تکدر خاطر شما خواهد شد و شما از انعقاد اون ناراحت می‌شین؟! شاید ما هم ناراحت شدیم!! چون الان که خیلی خوشحالیم…

  50. فرهنگی می‌گوید:

    این وبلاگ خیلی خوب “آنچه دادیم و آنچه گرفتیم” رو دسته بندی کرده.
    الکی خوشحال ها و اعتدال نماها و مدعیان ببینند و عبرت بگیرند:
    http://naml.mihanblog.com/post/164

  51. مرضیه می‌گوید:

    دوستان!
    به نظر شما الان تحریم‌ها لغو شده/ می‌شه؟ به نظر شما همه چی آرومه الان؟؟؟
    اتفاقا همه نقد ما به نتیجه مذاکرات لوزان همینه که چرا درش لغو تحریم ها فقط و فقط یک وعده نسیه است؟؟؟

  52. فرهنگی می‌گوید:

    گروه چند رسانه ای شفق کلیپ بسیار جالبی به اسم “مذاکره محتاطانه” تهیه و منتشر کرده.
    دانلود کنید و ببینید. فوق العاده روشنگرانه است…

    http://www.afsaran.ir/media/download/747435

  53. خواهرشهید می‌گوید:

    یک سوال
    به نظر شما ارتباطی هست بین آنچه در لوزان گذشت و اعتراض “م ه” به حکم دادگاه؟

  54. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    ع. ح. ق
    اتفاقا راه آهن رو زمینه برادر، رو زمین!
    انرژی هسته ای پیش کش
    اینجوری که ملت آب هدر می‌دن، ما چند سال دیگه باید بریم گدایی آب!
    تنها راه پیشرفت ایران، درست شدن فرهنگ مردم در همه زمینهاست
    کار، مصرف، ایثار و…

  55. برف و آفتاب می‌گوید:

    “دا” رو کمتر از نصف خوندم. بعدش هم سراغ این جور کتاب ها نرفتم. برم یعنی؟

    تو توافق هم، دلم به این خوشه که امریکا آدم این حرف ها نیست که حتی به بدترین توافق هم وفادار بمونه.
    یعنی قبل از نهایی شدن توافق، اونقدر جفتک می زنه که توافق لغو می شه. بگید انشاءالله!

  56. سمانه می‌گوید:

    کامنت های چه کسانی هم نقطه چین شد!
    مخصوصا کامنت های خانم شیدا خوندن داره…

  57. رضا 2 می‌گوید:

    من یه چیزی به دوستان قطعه بگم……………..

    ـــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان گرامی. امیدوارم عزاداری‌ فاطمی‌تان قبول باشد. سال نو هم انشاءالله برای همه شما عزیزان سرشار از خیر و برکت باشد. من سال ۹۳ را با یک بدقولی تمام کردم، فلذا من باب اعتدال (!) سال ۹۴ را هم با یک بدقولی ظاهرا باید آغاز کنم! مطلب این پست، به دلایلی که خیلی هم مربوط به من نمی‌شود و بخشی از آن مربوط به شرایط کشور و گیر و گورهاست، خیلی دچار حذف شد و ویرایش مجدد می‌خواست که زمان برده اساسی… هنوز دارم رویش کار می‌کنم. خلاصه متن افتاد برای شماره دوشنبه ۱۷ فروردین وطن امروز، لیکن امشب که متن را تا یکی دو ساعت دیگر کامل کنم، و برای آنکه خیلی هم بدقول نشده باشم، در وبلاگ خواهم گذاشت انشاءالله. دیگر اینکه عفو بفرمایید اگر تعدادی از کامنتهای عمدتا خوبتان دچار نقطه چین و یا کلا حذف شد! احساس کردم نیازی به ادامه بحثهای دو طرفه و یا سه طرفه نیست و فضا دارد شلوغ می‌شود. بیشتر کامنتهای حذفی و یا نقطه چین شده هم مال دوستانی بود که با توافق اخیر بنا به هر دلیلی، مخالفند، مثل خود من. پس کسی حق اعتراض ندارد. کلا تجربه نشان داده بحث با کسانی که منطقی جز «غرب پرستی مرتجعانه» و «دشمن دوستی متحجرانه» ندارند، بی‌فایده است. من یک نمونه خدمت شما عرض کنم که متهم به کلی گویی نشوم. هم نام این بنده خدایی که در این کامنت می‌خواست «چیزی به دوستان قطعه» بگه، چند کامنت بالاتر، خطاب به خواهر محترمه «م. طاهری» چیزهایی گفته، من جمله اینکه گفته این خواهر گرامی به جناب دکتر جلیلی رای داده و کلا ۴ میلیون همفکر داره!! این در حالی است که «م. طاهری» بارها در همین وبلاگ و یکی دو سه بار مشخصا به خود رضا اعتدال موکدا تاکید کرده که رایش در انتخابات ۹۲ خوب یا بد به قالیباف بوده، نه جلیلی… و این را البته خود دکتر اعتدال طلب هم می‌داند!! خب حالا، بحث با چنین آدمهایی آیا چیزی جز تلف کردن وقت است؟؟!! دوستان عزیز! بدانید در آخرت، یکی هم از من و شما، بابت نعمت «وقت» سئوال می‌شود که با آن چه کردید؟؟!! وقتی ما می‌توانیم در همین ستون و همین صفحه، از احمدی روشن بیشتر بخوانیم و بیشتر بدانیم، چرا پس کار بیهوده انجام دهیم و وقت خود را وقف کسانی کنیم که به قول شهید احمد آباد در همین پست، «فرنگی مسلک» هستند؟! اگر خدا جاهایی از قرآن شریف به آخرین پیامبرش امر می‌کند که «ولشون کن» پس تکلیف من و شما روشن است! عیبی ندارد، نظرتان را بگویید اما وارد بحث کشدار و دامنه دار نشوید که هیچ نتیجه‌ای ندارد! اگر این جماعت، وقیحانه هنوز معتقدند که ۸۸ تقلب شده، اینقدر هم وقاحت دارند که برای این رسوایی، شادی کنند و کف بزنند! فلذا مختصر و مفید عرض کنم که دوستان مراقب شان خودشون و وقت خودشون باشند. من امشب در همین پست انشاءالله خواهم نوشت که چه توافق بشود، چه نشود، شعار «مرگ بر آمریکا» از زبان این ملت نخواهد افتاد، بلکه در هر دو حال، بغض ملت ما از آمریکا و فرنگی مسلکان بیشتر و بیشتر خواهد شد. موید باشید و در پناه خداوند منان.

  58. چشم انتظار می‌گوید:

    تو این دهه‌ی اخیر، یک حرکت مبارک شروع شد و اونم به تحریر درآوردن خاطرات خوندنیِ ایثارگران و آزاده‌های عزیز بود، که تیراژ بالا و فروش فوق العاده‌ی برخی از اون‌ها نشون داد که فطرت حقیقت‌خواه جوانان، طبیعتا به سمت راستی و درستی گرایش داره. هر چند که همیشه کتاب‌هایی از این دست، در غربت و مظلومیت چاپ و نشر بودند و هستند! اما همین که چند اثر فاخر بویژه با نگارش زیبا و اثرگذار، به چاپ رسید، زمینه‌ی گسترش این آثار ماندگار بیشتر فراهم شد. حالا در این میان، زهی سعادت برای کتاب‌هایی که به تقریظ نایب الامام خامنه ای عزیز مزین گردید. هر کس نظری داره ولی برای من هیچ کتابی “پایی که جا ماند” نمی شه! هر چند اولین کتابی که خواندم و هنوز طعم شیرینش زیر دندونمه “نورالدین پسر ایران” بود و هست!

  59. علمدار می‌گوید:

    یکی از نکاتی که حتما باید مورد توجه قرار بگیرد این است که اولا توافق، بیانیه یا هر چیزی دیگری که در روابط بین المللی امضا می شود به معنای این نخواهد بود که از آرمان ها و اصول انقلاب خود که یکی از اصلی ترین آنها مبارزه با استکبار است عقب نشینی کنیم، یعنی مذاکره ترفندی برای حذف شعارهای ضد استکباری و از جمله مرگ بر آمریکا و اسرائیل و انگلیس نمی شود. چه خوب است مسئولین کشور و دیگر کشورها بدانند روحیه ضد استکباری ملت ایران تغییر نخواهد یافت.

    جناب اوباما می‌گه تحریم های هسته ای به صورت مشروط و آنهم ذره ذره لغو می شه
    جناب ظریف می فرمایند همه تحریم ها!!!!!!

    کی راست می‌گه؟؟؟؟

  60. رضا اعتدال طلب-پزشک می‌گوید:

    خانم شیدا
    …………………….

    ـــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:
    همین الان متن با ویرایش جدید را برای‌تان می‌گذارم اما این هم، متن نهایی نیست، بلکه چیزهایی به آن اضافه خواهد شد که انشاءالله یکی دو ساعت دیگر برای‌تان کاملش می‌کنم.

  61. م.طاهری می‌گوید:

    “بگذار به «فرنگی مسلکان و خوش باوران غرب» بربخورد لیکن برای من «بیانیه مطبوعاتی» وصیت‌نامه «شهید احمد آباد» است!”

  62. همشهری باکری می‌گوید:

    چه جالب که من صفحه ۴٣۵ پایی که جاماند هستم
    و ۴٣۵ صفحه خجالت کشیدم
    همین مقدار آه کشیدم
    و همین مقدار گریه کردم
    اما فهمیدم که مرد بودن به شناسنامه نیست
    بزدل بودن در وسط معرکه مشخص می شود
    بعثی ها هم به بسیجیها برچسب “مجوس” می زدند

    و امریکل همیشه سربازانی که اکثرا بی مزدند میان مسلمانان دارد…

  63. صبا می‌گوید:

    ما آدم اتو کشیده شنیده بودیم ولی “صورت اتو کشیده” اصطلاحی است که مخلوق شماست فکر کنم!
    قضیه این “نازنین” چیه؟

  64. لبیک یا حسین می‌گوید:

    حالم خیلی گرفته
    بگذار لبخند آقا را ببینم بعد نظر می‌گذارم!

  65. لبیک یا حسین می‌گوید:

    اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای.

  66. لبیک یا حسین می‌گوید:

    فکر نمی کردم اینقدر دیگه حالم وخیم باشد
    کلی افکار پراکنده تو ذهنم هست
    نمی تونم بنویسم
    راستی یه وزیر امور خارجه داریم، دعاش کنید در حد لالیگا!

  67. یک دهه شصتی می‌گوید:

    کمال تشکر را از تیم مذاکره کننده دارم و از منتقدین خواهش می کنم که با چشم باز به آینده ایران نگاه کنید چون هیچ کشور منزوی نمی تواند در دنیا قدرتمند باشد…………

  68. صبر می‌گوید:

    ………………..

  69. بیرمرد می‌گوید:

    قصدم پاسخ و هم جوابی نیست اما بنا بر تجربه ام احساس وظیفه می کنم.
    بنده از سال سوم بعد از انقلاب تا سال هشتاد در قسمت خرید قطعات خارجی یکی از شرکتهای دولتی مشغول بودم. این قطعات انحصاری و سازندگان آن آمریکایی و اروپایی بودند و امکان استفاده از قطعات جایگزین به دلیل ایمنی و عدم مجوز های بین المللی وجود نداشت. در تمام بیست سال تمام آنها را از واسطه ها بدلیل تحریم با هزاران ترفند تهیه کردیم. به خدا تمام تحریم ها بخاطر از بین بردن اصل نظام است. اینقدر ساده لوح نباشید. من عمری را در این راه گذراندم برایم مثل روز روشن است… و ایمان دارم این بازیها نیز هیچ نتیجه ای ندارد. آمریکا تا نظام برقرار است این بساط را ادامه خواهد داد. البته این ایمان را هم دارم که همانطور که حضرت آقا فرمودند شما جوانان زانو زدن آمریکا را در برابر خود خواهید دید. جای مرا خالی کنید.

  70. لبیک یا حسین می‌گوید:

    پیرمرد؛
    انگار شما هم موقع نوشتن کامنت حالت خیلی گرفته بوده
    ما تک خوری نداریم، خالی پالی هم نمی فهمیم یعنی چی!
    دلت جوان باشد؛ انشاالله زنده باشی!
    دیدن نابودی استکبار جهانی دست جمعی حالش بیشتره!

  71. ناشناس می‌گوید:

    دوستان؛
    شبکه افق امروز یکشنبه ساعت ۱۱ صبح و نیز ساعت ۱۵ تکرارفیلم مستندی به نام “کوچه نقاش ها” رو پخش می کنه که به زندگی سید ابوالفضل کاظمی فرمانده گردان میثم در دوران دفاع مقدس می پردازد. در قسمت هایی از فیلم راوی در مورد حاج احمد متوسلیان خیلی زیبا صحبت می کنه. حتما ببینید.

  72. سمانه می‌گوید:

    چیزهایی هست که مال این دولت یا آن دولت است، لیکن صنعت هسته‌ای، از آنجا که دسترنج ملت غیور ایران است، شاید روزگاری مغموم شود اما هیچ روزی مختومه نخواهد شد.

  73. شیدا می‌گوید:

    نمى دونم چند بار خوندم این متن زیبا رو!
    ولى هر بار به اون کلمه “تمام” بعد از اون جملات دشمن شکن رسیدم دلم آرام مى گرفت و شاد می شدم. تمام!

  74. رضا 2 می‌گوید:

    حاج حسین ممنون
    ما رو با کسانی که پیامبر هم ازشون ناامید شده بود مقایسه می کنی……….

  75. رحیم می‌گوید:

    جناب قدیانی
    اشتباهی نگارشی کرده اید که تصحیح می کنم
    خواهر محترمه غلط است. همان خواهر محترم درست است.

  76. مهدی منتظر می‌گوید:

    جناب پیرمرد
    من هم فکر کنم پیرمرد محسوب بشم تو جمع این جوونها
    اما حسابی امیدوارم که دوران ظهور را درک کنم
    با این همه بشارتها و نویدهایی که مرحوم امام و مقام معظم رهبری داده اند
    علائم هم که یکی بعد دیگری دارند پیدا می‌شن
    (لطفا نگید کذب الوقاتون، زمان که تعیین نکردم)

  77. مادرم فاطمه می‌گوید:

    طبق معمول اوباما بعد از مذاکره خیلی زبون درازی کرد ولی چیزی که دردآور بود همون حرفایی بود که بارها حضرت آقا در مورد مقاصد و زیاده خواهی این روباه های پیر تاکید کرده بودن…
    اوباما گفت ما هنوز خیلی اختلاف نظر با ایران داریم که باید حل کنیم و بعد از حل این موضوع سراغ اونهام می‌ریم و روشون کار می‌کنیم: موضوعات اجتماعی و قضایی و…

  78. عادیات ضبحا می‌گوید:

    سلام علیکم
    خیلی عالی بود، آدم متن شما رو می‌خونه انگاری سبک می‌شه، چون یکی تونسته حرف دل اون رو فریاد بزنه… خدا خیرتون بده

    اما این کتاب ارزشمند رو یکی از دوستانم قبل از سال جدید بهم هدیه داد و بهم گفت خودم هنوز نخوندمش ولی برای خودم هم یه نسخه خریدم، ولی من چهار روزه خوندمش و بعدا برای دوستم این یادداشت رو در ۲۶ اسفند ۹۳ نوشتم:

    پانزده، بیست و هفت، یک، بیست و هشت
    …جان عزیزم، دقایقی پیش خواندن کتاب “من زنده ام” تمام شد، خیلی از هدیه ارزشمندی که بهم دادید سپاسگزارم، با این هدیه حس غرور، عزت را تجربه کردم، با این کتاب درد کشیدم، گریه کردم، خندیدم، خوشحال شدم، هیجان زده شدم، مضطرب شدم، ترسیدم، امید را حس کردم، خدا را دیدم، به مسلمان بودنم و به شیعه بودنم افتخار کردم و به ایرانی بودنم.
    با این کتاب درک بهتری از اسارت برایم پدیدار شد. همیشه در مجالس روضه به داستان اسارات حضرت زینب سلام الله علیها که می رسیم مداحان همیشه سربسته یه چیزهایی می گویند، صدای شیون و فریاد مردان در مجالس روضه وقتی به این قسمت از داستان کربلا که می رسیم آنقدر بلند می شود که معمولا چیزی جز شیون آن ها نمی شنوم، این کتاب روضه ی باز داستان اسارت بود.
    این کتاب مرا انقلابی تر کرد، ممنونم برای همه حس های قشنگی که با این کتاب به من هدیه کردید.
    نه، ده، یک، هشت، یک، بیست و سه، هجده،

    پی نوشت ۱: اون اعداد اول و آخر جمله هم یعنی سلام و خداحافظ به سبک حروف مورس فارسی که اسرا از طریق دیوار اینطوری با هم حرف می زدند.
    پی نوشت ۲: و در آخر این کتاب می خواست بگوید ایران اسلامی زنده است و به فضل الهی زنده می ماند. (این هم نتیجه خودم از این کتاب ارزشمند است) اسم کتاب را می گذارم “ما زنده‌ایم”، از حصار همه این تحریم ها، فشارها و ناراحتی هایی که از خارج و توسط عده ای از داخل بر ما تحمیل می شود “ما زنده ایم”. الحمدالله.

  79. م.طاهری می‌گوید:

    “«یادداشت روز شهید احمد آباد» را با این شعار، نه تمام، بلکه تازه آغاز می‌کنم؛ «مرگ بر آمریکا».”

    خیلی خوب بود، خیلی خوب هم تمام شد.
    مرگ بر آمریکا

  80. فرهنگی می‌گوید:

    آنقدر دلمان خون است از مواضع شیخ دیپلمات و دستگاه دیپلماسی‎اش که…!
    خدایا چه می‎شد به جای “شیخ حسن” کسی شبیه “سید حسن” رئیس جمهور ایران بود؟؟؟

  81. .. می‌گوید:

    تحلیل دکتر محمد باقر قالیباف درباره لوزان:

    http://www.fardanews.com/fa/news/408825

  82. .. می‌گوید:

    واقعا تحلیل دکتر قالیباف رو می پسندم. واقعا فکر کنید چرا امسال رو آقا سال همدلی و همزبانی دولت و مردم گذاشته؟!! گمشده ی ما اتحاد و یکدلی است دوستان!

  83. حیدرعلی می‌گوید:

    سلام حاج حسین
    عالی بود داداش

  84. چشم انتظار می‌گوید:

    خصوصی
    در پی صدور بیانیه‌ی لوزان و توافقات هسته‌ای میان ایران و ۱+۵ و پس از تغییر نام شهر منهتن به مش‌حسن! توسط اوباما، روحانی نیز در اقدامی متقابل، نام اراک را به باراک تغیر داد!! 🙂

    ـــــــــــــــــــــــ

    حسین قدیانی:

    از آنجا که مبصر عزیز تشریف ندارند، شما یا دیگر دوستان گرامی لطف کنید بعد از به روز شدن سایت روزنامه وطن امروز، عکس هر ۲ صفحه‌ کنار هم که مطلب درشان کار شده را بفرستید. در سایت روزنامه، توی اون ستون سمت راست که روی «رصد» کلیک کنین، میاد. واقعا شرمنده! لطیفه هم خنده‌دار بود!! الان توی دلتون می‌گین؛ این دیگه چقدر پررو هستش! 🙂

  85. صبا می‌گوید:

    یاد اون شعر افتادم که می‌گه؛

    ما زنده از آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست!

  86. صبا می‌گوید:

    http://www.vatanemrooz.ir/content/newspaper/Version1568/0/Page6/Block135946/newspaperb_135946.jpg

    همینه؟

    ــــــــــــــــــ
    حسین قدیانی:
    بله! متشکر.

  87. رضوان می‌گوید:

    دلم گرفته از تیم هسته ای
    انقلابی مورد اعتماد اما با اشتباه محاسباتی با چاشنی خستگی و سادگی
    تنها خبری در مورد اقتصاد مقاومتی می توانست شادم کند.
    رهبر مقتدر مظلوم طی حکمی یک جهادگر را برای توانمندسازی محرومان منصوب کرد…
    سجده شکر برای چنین رهبری و چنین تدبیری
    خدایا خیلی مرام داری… خیلی خیلی خیلی!

  88. فقط نامم شبیه اوست ... علی می‌گوید:

    سلام

    دستاوردهای مادی مذاکرات:
    http://www.mehrnews.com/news/2273293/%D9%88%D8%A7%DA%A9%D9%86%D8%B4-%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%AD%DA%A9%D9%85-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%B9%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7

    http://www.yjc.ir/fa/news/4791831/%D8%A7%D9%82%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D8%B5%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%B9%D9%84%D9%88%DB%8C-%D9%88-%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D8%B3%D8%A7

    http://www.vatanemrooz.ir/Newspaper/BlockPrint/9424

    http://didban.ir/fa/news-details/18268/

    http://www.jamnews.ir/TextVersionDetail/387238

    اضافه بفرمایید؛ ضرر ناشی از تعطیلی تأسیسات هسته ای، واردات بنزین و همچنین نیازمندی کشور به واردات دارویی حدود یک میلیون بیمار که پیش از این با غنی سازی ۲۰ درصد و فعالیت رآکتور تهران، این داروها را از داخل تهیه می کردند…
    و در عوض اینها، حدود ۴/۲ میلیارد دلار از پول های بلوکه شده خودمان را قسطی و البته با حرف و حدیث هایی فراوان پس گرفتیم…

    http://safirfilm.ir/multimedia/3783/

  89. nasrtv می‌گوید:

    خون می دیم اما خاک هرگز!
    کلیپی زیبا با صدای رویش جدید موسیقی انقلابی، محسن توسلی در رابطه با مذاکرات با ۱+۵
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11379

    دروغ به سبک هولوکاست (قسمت پایانی)
    شناختی تازه از هیتلر و بیان تحریفات تاریخی وقایع جنگ جهانی دوم
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11377

    اهتراز پرچم یا ابوالفضل العباس
    توسط شهید مدافع حرم،شهید محمودرضا بیضایی چند ساعت قبل از شهادت
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11376

    شمر زمانه ات را بشناس
    فرقی نمی کنه، چه خیمه های سرخ چه کاخ های سفید! باید همیشه تاریخ حسینی باشی…
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11375

    اسلام اموی (قسمت سی و نهم)
    تفسیر های عمروعاص گونه برای فرار از حدیث صریح پیامبر
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11373

    آیا صبح نزدیک نیست؟
    بدون شرح…
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11372

    حرم، عشق، آسمان
    مراسم تشییع جنازه ی شهید مدافع حرم علی یزدانی
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11371

    چه کسی از جنگ میان مسلمانان و مسیحیان بهره می برد؟(قسمت دوم)
    مصاحبه ی اختصاصی نصر تی وی با تحلیلگر سیاسی آمریکا، ‌مارک گلن
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=20&lid=11369

    عاشقانه ای برای پیامبر صلح و رحمت
    روایتی عاشقانه از عشق پیامبر به امت خویش
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=15&lid=11368

    پایان سعود
    نگاهی کوتاه بر سرگذشت ملک عبدالله
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11383

    به من (خوب) نگاه کن
    قضاوت نا اگاهانه غربی ها در مورد اسلام و مسلمانان
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11384

    تیزر مستند بدون مرز عشق۳
    روایتی جدید از نبرد با داعش در عراق از نگاه دوربین ایرانی
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11385

    تلاش غرب برای تبدیل ایران به کشوری بدون مردم آگاه (قسمت سوم)
    مصاحبه ی اختصاصی نصر تی وی با تحلیلگر سیاسی آمریکا،‌ مارک گلن
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11381

    کودکان شیعه را وحشیانه سر می برند
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11387

    مستند بدون مرز عشق ۲
    روایتی دیدنی از علاقه مجاهدان عراقی به انقلاب اسلامی ایران.این مستند را از دست ندهید.
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11389

    مرگ بر آل سعود
    تظاهرات مردم استانبول در حمایت از انصارالله یمن و محکوم کردن عربستان
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11390

    به نام من نه
    بیایید همه باهم متحد شویم و در مقابل تروریست های داعش بایستیم
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11391

    بترس آل سعود، کاخ هایت ویران خواهد شد
    نگاهی به نقش عربستان در شکل گیری تروریست ها در خاورمیانه و حمایت آل سعود از اسرائیل و آمریکا
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11392

    نفس هایی که در سوریه به شماره افتاده
    مردم سوریه با مبارزه در مقابل تروریست ها، مرگ داعش را تضمین می کنند
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11393

    الی این؟
    کلیپی متفاوتی از حامد زمانی در خصوص مرگ
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=15&lid=11394

    ما مذهب را فقط در زیارت و عزاداری خلاصه کردیم!!
    صحبت های تکان دهنده حسن رحیم پور ازغدی در خصوص سبک زندگی
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=11395

  90. بیست و ششی می‌گوید:

    واکنش جالب جهان نیوز به متن بدون پاراگراف حسین قدیانی
    http://jahannews.com/vdccipq0e2bqsm8.ala2.html
    🙂

  91. صبا می‌گوید:

    واقعا به نظرتان، خواندن کتاب از آخر کار غیر عاقلانه ای است؟
    من هر کتاب را که بدون معرفی بخونم یا ندانم ازش خوشم میاد یا نه، یه خورده از آخر هایش می خوانم و همینطور از وسط هاش؛ اگه خوشم اومد که خب بر می گردم از اول شروع می کنم، اگر از نثرش یا موضوعش خوشم نیاد همون مدلی ادامه می دهم در حد این که ببینم چی شد. تازه بعضی پاراگراف ها را هم که خوشم بیاد دو سه بار می خونم. فکر می کنم کار عاقلانه ای است!

  92. کعبه عشق می‌گوید:

    #من نگرانم
    سخنان آقای حمید رسایی @rasaee.ir؛ امروز مجلس درباره بیانیه لوزان
    .
    .
    دانلود فایل mp3 حجم تنها یک مگابایت
    لینک را از اولین نظر کپی کنید
    http://c.bonyana.ir/1DO7qvn

  93. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    جدا از بحثهای متفرقه
    تکان دهنده ترین قسمت کتاب من زنده ام برای من، جایی بود که عراقیها به عزیز چوپون می‌گن:
    آخرین وصیتت رو بکن، می خوایم بکشیمت
    و عزیز در جواب می‌گه:
    یکی از گوسفندهام رو برای سلامتی امام قربونی کنید.

    می‌شه چوپون بود و به همه درس آزادگی داد.
    روحت شاد عزیز

  94. چشم انتظار می‌گوید:
  95. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “سیلی را باید مردانه زد تا بچسبد!”… بدونِ «پاراگراف»!!

  96. برف و آفتاب می‌گوید:

    اما بدون پاراگراف قشنگ تره. قطعه ۲۶ی تره.

  97. حسین می‌گوید:

    واقعا دارم به این نتیجه میرسم که اینقدری که اسلام از بعضی آخوندهای فاسد و ضعیف الایمان ضربه خورده از هیچ گروه دیگه ای نخورده
    آخرین نمونه هم تنفس مصنوعی به کدخداییه که آخرای بازیشه انشالله

  98. چشم انتظار می‌گوید:

    همین عکس‌های پایانی کتاب “من زنده‌ام” کافیه تا بفهمیم بانو معصومه‌ی آباد، برای آباد نگه داشتن این آب و خاک و آبادان عزیزی که زادگاه چنین شیرزنی است، چه‌ها که نکرده. متن و وصیت‌نامه‌ی برادر که جای خود داره…

  99. پسرشهید می‌گوید:

    حافظ:

    قحط جود است آبروی خود نمی باید فروخت
    باده و گل از بهای خرقه می باید خرید

  100. یل می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی
    علت اینکه مهدی محمدی در کیهان نیست چیه؟ می دونید؟

  101. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    پنجه‌ی آهنی و دست نوازش زنهار
    پیک صلح و خبر از شدّت تازش زنهار

    راه طاغوت همانا روش شیطان است
    وضع تحریم و سپس وعده‌ی کاهش زنهار

    گرگ ابلیس، برت با صفت میش آید
    نزد ابلیس، عقب گر بروی، پیش آید

    ما به غفلت، نظر از کِشته‌ی خود پوشیدیم
    بذر امید به شن‌زار عدو پاشیدیم

    گرچه از مزرع تعلیق، به کف خار آمد
    بس گران است گل پند کزان برچیدیم

    کاین مپندار که بیگانه تو را خویش آید
    نزد ابلیس، عقب گر بروی، پیش آید

    ای بسا خیر که در پرده‌ی شر هست نهان
    چون سیاوش که به آتش زد و حق گشت عیان

    شد عیان باز دغل‌بازی این قوم خبیث
    آرشی باش و بکَش تیر صلابت به کمان

    قلب کافر ز ثبات تو به تشویش آید
    نزد ابلیس، عقب گر بروی، پیش آید

    گر حسین است و امان‌نامه پس از ترک وی است
    پای عباس بر این نامه، ولو افتد دست

    ما از آن نای بریده به خدا فهمیدیم
    غیرت و ترک هدف، جمع نخواهند نشست

    نوش فتح است صبوری، به‌نظر نیش آید
    نزد ابلیس، عقب گر بروی، پیش آید

    “حسین قربانی”
    با صدای علی‌اکبر قلیچ
    http://music.rahmag.ir/music/other/Gorg_Eblis_17Mb_Rahnava.ir.mp4

  102. صبا می‌گوید:

    و اولین باری که سید احمد صدای داداش حسین را شنید!!

    سیداحمد می‌گوید:
    ۹ خرداد ۱۳۸۹ در t ۰۱:۰۷

    دانلود کردم.
    آخجوووووووووووووون.

    این صدای شماست داداش حسین؟؟؟؟

    هر جا هستند، سلامت باشند!

  103. همشهری باکری می‌گوید:

    یه سوال
    من «پایی که جاماند» رو تموم کردم
    حالا «من زنده ام» بخونم یا نه؟؟
    خیلی حساسم از لحاظ اخلاقی
    تو همون «مقدمه» خیلی گریه کردم…

  104. مجید قمی می‌گوید:

    مناظره دیشب در شبکه خبر عالی بود. مخصوصا خونسرد و محکم و مستدل جواب دادن آقای محمدی و مثل اسپند بالا و پائین پریدن آقای بهشتی پور.
    آقای محمدی خیلی خوب نقد کرد و روشن سازی کرد.

  105. رضا 2 می‌گوید:

    “تجاوز به دو نوجوان ایرانی در عربستان؛ این اتفاق در کشور برادر آقای هاشمی اتفاق افتاده”
    یعنی خداییش دیگه چیز بهتری برای گفتن علیه هاشمی نداری؟؟

  106. شیدا می‌گوید:

    چند سؤال مهم که نمایندگان ملت باید به طور جدی ودر کمال آرامش و پرستیژ، از دولت پرسیده و آن را پى گیرى کنند؛

    ١- “دانستن حق مردم است” شعار اصلاح طلبان است و رئیس جمهور هم مرتب آن را گوشزد مى کند. آیا مردم حق ندارند مفاد بیانیه اى را بدانند که روز قبل از به تفاهم رسیدن، کلمه به کلمه آن در اختیار دشمنان ملت ایران از جمله خائن فرارى چون بنى صدر قرار داشته و حرف حرف آن روز قبل از تفاهم در روزنامه انقلاب اسلامى به چاپ رسیده و ٢ روز قبل از آن بهزاد نبوى از آن خبر داده بود؟!
    ٢- چه کسانى این اطلاعات را که حتى بعد از تفاهم، از ملت به علت سرى بودن مخفى نگه داشته مى شود در اختیار دشمن قرار داده است؟! مسلما طرف خارجى به دلایلی واضح نمى تواند این کار را کرده باشد. چرا باید مفاد نامه رئیس جمهور کشورمان در حین مذاکرات از ملت و نمایندگانش مخفى بماند؟! چرا تیم مذاکره کننده توان کنترل و انتخاب صحیح تیم مطبوعاتى خود را نداشته، تا به دشمن پناهنده نشود و موجبات خفت ملت و ضعف مذاکرات را فراهم نکند؟!
    ۳- حضور برادر رئیس جمهور در مذاکرات چه توجیه قانونى و یا منطقی دارد؟! آیا رئیس جمهور امریکا مى تواند به کسی که هیچ سابقه سیاسى و… ندارد در یک مذاکره به این حساسیت -به صرف نسبت فامیلى- نمایندگى بدهد؟!

    جناب قدیانى؛
    طبق معمول نمى دانم چقدر این مطالب براى کامنت یا منتقل کردن به یک نماینده بى هیاهو و زیرک بتواند مفید باشد، چون بعضى موارد نه تنها دوستان را یارى نمی کند بلکه دشمن حیله گر را به فکر توجیه غیر مستقیم و هیاهو براى محو آن مى اندازد! تشخیص با شما! البته این مطالب در بعضى سایت ها مطرح شده، حتى صداى امریکا به طور واضح از بنى صدر پرسیده که؛
    “آیا شما کسانى را در تیم مذاکره کننده دارید که اخبار دست اول را به شما مى رسانند؟!”
    ولى متوجه نشدم که نمایندگان اشاره اى به آن کرده باشند! حتى گاهى مى ترسم که انتشار بعضى مطالب، دشمن را بیشتر از دوست هوشیار کند!

    ممنون از همه زحماتتان! و با آرزوى بهترین ها براى شما، خانواده و دوستانتان!

  107. صبا می‌گوید:

    همشهری باکری؛
    من “پایی که جا ماند” را هنوز نخوانده ام ولی از خواندن “من زنده ام” بسیار لذت بردم.
    گریه چیز بدی نیست‌ها!!
    چقدر هوای احساس تان را دارید!!

  108. شیدا می‌گوید:

    برگرداندن اعتبار به پاسپورت ایرانیان -بخصوص در فرودگاههای عربستان- را به دولت اعتدال و عالیجناب تبریک عرض مى کنم…
    سوت و کف و هورا!

  109. .. می‌گوید:

    مناظره آقای محمدی و بهشتی رو دیدم!
    واقعا بهم ریختم!
    مخصوصا از این قسمت “بیشتر از پروتکل الحاقی”!
    راست می گفت بابا
    کل هسته ای رو بدیم، ضررش کمتر از اینه که اجازه بازرسی جاسوسان موساد و سیا رو به تمام کارخانه هایی که حتی مثلا پیچ و مهره یه دستگاه رو ساختن بدیم!!!

  110. چشم انتظار می‌گوید:

    دوستانی که مناظره‌ی مهدی محمدی و بهشتی‌پور رو ندیدند:

    http://www.irinn.ir/sitefiles/13940118/Video/3674064.flv

  111. سنگربان می‌گوید:

    “آقای اوباما! میز مذاکره محل کار دیپلمات‌هاست اما محل کار سردار سپاه قدس، اگر امروز کربلاست، فردا می‌شود قدس شریف!”
    ان شالله…

  112. سنگربان می‌گوید:

    می‌شه گفت این متنی که نوشتید، تو این برهه که خیلی ها سر این توافقات هسته ای و بیانیه ی اخیر خون به دل هستند، خیلی خوب، خیلی خوب تونستید به شعار سال عمل کنید. تو این نوشته هم می‌شه همدلی و هم زبانی با دولت رو دید و هم زیرکی نویسنده در بیان نقد به عملکرد ضعیف دولت…
    ممنون.

  113. سنگربان می‌گوید:

    بنده هر سه کتاب “پایی که جاماند”، “نورالدین پسر ایران” و “من زنده ام” رو خریدم اما هنوز نخوندم
    گذاشتم تابستان بخونم…
    با تجربه خوندن کتاب “دا” احتمالا شهریور ماه افسردگی بگیرم!

  114. چشم انتظار می‌گوید:

    آفرین به بذرپاش. آفرین…
    برنامه ی شبکه خبر رو بگیرید و نگاه کنید. مثل اینکه طرفداران روحانی هم مثل خودش عصبی مزاجند!

  115. همشهری باکری می‌گوید:

    گریه بد نیست
    بهم خوردن بده

  116. صبا می‌گوید:

    همشهری باکری؛
    کتاب یا هر اثر هنری دیگری، وقتی پرطرفدار می شود یعنی چیزی است که ارزش مطالعه دارد. هر اثری پر است از فراز و فرود، زشتی و زیبایی، خوبی و بدی، منتها این که نویسنده، باید اینها را متوازن، به اندازه و به جا به کار گیرد. به نظرم باید کتاب را تا آخرش خواند تا بتوانی از نا امیدی هایش به امید برسی و از گریه ها به خنده. اصلا هنر نویسنده در همین است که بتواند در حال مخاطب، قلب ایجاد کرده و به او یک حس سازنده بدهد، نه اینکه او را بهم بریزد و رهایش کند! خانم آباد نگاه زیبایی به زندگی و جنگ داشتند.

  117. ناشناس می‌گوید:

    ما با شیطان مذاکره نکرده و نمی کنیم!
    ما با ملت ها مذاکره کردیم. ما با ملت های بزرگ غرب و شرق مذاکره کردیم، البته متأسفانه راه مذاکره با ملت ها محدود است و ناگزیر باید با دولتمردان آنها گفتگو می کردیم تا ملت ها صدای ما را بشنوند، مظلومیت ما را ببینند، صداقت ما را ببینند و سیاه نمایی های آمریکای جنایتکار و دروغ های این شیطان بزرگ را ببینند و تصمیم بگیرند. تصمیم بگیرند که این پیچ تاریخی و مهم را چگونه طی کنند!
    امروز شیطان بزرگ که بوق های تبلیغات جهان را در اختیار دارد ، مجبور شده با دهان خود صداقت ما را به گوش ملت خودش برساند و ناخواسته و به اجبار بر صداقت و درستکاری ما صحّه بگذارد.
    ما سازمان ملل را که به دروغ “سازمان ملل” نام نهادند، قبول نداریم. سازمان ملل واقعی در آمریکا نیست، در دل تک تک ملّت هاست. اینکه در آمریکاست “سازمان دُوَل” می باشد؛ ما شورای حکام که در واقع شورای کفار است را نیز قبول نداریم! ما قوانین ظالمانه آنها را قبول نداریم. ما فقط ملت ها را قبول داریم. وجدان های پاک ملت ها را قبول داریم و با آنها مذاکره می کنیم و برای بیدار کردن آنها و برای اینکه ملت ها در شلوغی و هیاهوی تبلیغات جهان، صدای ما را بشنوند از راه باریک، لغزنده و نامطمئن گفتگو با دولت ها وارد شویم.

  118. برف و آفتاب می‌گوید:

    صبا؛
    گریه که خوبه. اما من با تصور این‌جور صحنه‌ها حالم بد می‌شه. اینکه چقدر آدم می‌تونه پست باشه، شیطانی باشه، چندش‌آور باشه. اخبار که همچین خبرهایی می‌گه، چشمم رو می‌بندم و سرم رو تکون می‌دم تا تصوراتش از ذهنم بپره! هرگز هم حاضر نیستم فیلم مثلا کشتن یه پدر و مادر جلوی چشم بچه‌شون رو تماشا کنم. از تماشای صحنه‌های دشمنی با خدا می‌ترسم. از تصور شکنجه‌ی موجوداتی که خدا اون‌ها رو با عشق و لطافت و مهربونی آفریده می‌ترسم. واقعا می‌ترسم. حتی از تماشای مسابقه‌ی گاوچرونی می‌ترسم! اصلا وقتی می‌شنوم یه بچه داره گریه می‌کنه و داد می‌زنه، همین که تصور می‌کنم دارن کتکش می‌زنن، سعی می‌کنم به چیز دیگه‌ای فکر کنم!
    ولی خوب وقتی امام خامنه‌ای از یه کتاب خوششون میاد، احتمالا احساس من مشکل داره. شاید یه روزی، چیزی، مثلا وصیت‌نامه‌ی یه شهید،‌ تغییرش بده.

  119. مرضیه می‌گوید:

    سلام
    علاوه بر این کتاب‌های خوب، کتاب «ارمیا» اثر «رضا امیرخانی» رو هم پیشنهاد می‌کنم بخونید.

  120. لبیک یا حسین می‌گوید:

    ما مثل سمنوی در حال پختن شدیم دوستان!
    کلا زیاد بهم می‎زنن مارا و این بهم خوردن باعث جا افتادنمون می‌شه!

  121. لبیک یا حسین می‌گوید:

    اون قسمتهایی که از شهید تندگویان حرف می‌زد خیلی برام سخت بود
    همه‌اش فکر می‌کردم دارن می‌برنش شکنجه یا از شکنجه گاه میاد و آخر هم که زیر شکنجه شهید شد!
    (البته شهادتش در کتاب نیست)
    مفقودالاثرهای کتاب هم خوب دل ما را با خود بردند.
    روحشان شاد و یادشان گرامی باد.

  122. لبیک یا حسین می‌گوید:

    البته سخت تر از همه جای کتاب درک اسارت یک زن مسلمان است.

  123. مجید قمی می‌گوید:

    واقعا معرکه بود.

    بهشتی پور: توافق خیلی خوبه. برای بازرسی بازرسان آژانس هم راهکار داریم؛ ما چشمان بازرسان رو می‌بندیم، می‌بریمشون توی محل مورد نظر جهت بازرسی، بعد می‌گیم؛ خب حالا چشم‌هاتون رو باز کنید؛ آنها از روی جی پی اس می‌بینن که، اِ! آره این همونجاست که می‌خواهیم. بعد که بازدیدشون رو انجام دادند، می‌گیم حالا چشم‌هاتون رو ببندین می‌خواهیم برگردیم.

    (به قول فامیل دور: خب من دیگه حرفی ندارم!!!)

  124. رضا 2 می‌گوید:

    صدا و سیما تو “مناظره های هسته ای” رعایت هم کفو بودن افراد رو نمی کنه. اگر راست می‌گن مناظره زیباکلام و رسایی رو که هر دو طرف مهمترن پخش کنن یا همین مناظره نبویان و زیباکلام. معمولا افرادی رو از طرفدارن میاران که برای مناظره ضعیف باشن و یا برای گفتن حرفها معذوریت داشته باشن مثل بهشتیان که مشاوره همین تیم هسته ای بوده. برای طرفداران، سراغ مسئولین می‌رن که درست نیست. ولی نکته جالب اینه که یک بار در ۸ سال احمدی نژاد مناظره ای از صدا و سیما پخش نشد که که یه منتقد و یه طرفدار سیاست احمدی نژاد بیان بحث کنن. تنها و اولین انتقاد مربوط به انتخابات ریاست جمهوری بود که ولایتی مشاور رهبری شجاعانه به انتقاد پرداخت.

  125. خواهرشهید می‌گوید:

    بسم الله ارحمن الرحیم
    تبت یَداابی لهبِِ وتب
    ما اغنی عنه ماله و ما کسب
    سیصلی نارََا ذاتَ لهب
    وامراته حمالت الحطب
    فی جیدها حبل من مسد

    من این سوره را زیاد می خوانم
    مصداق زنده ای دارد گر چه همه آیات قرآن همین گونه است
    ولی این سوره…

  126. ناشناس می‌گوید:

    http://www.rajanews.com/news/207373
    دیگر به جای سایت فردو باید بگوییم «سوهان فردو و پسران!!!»

  127. ناشناس می‌گوید:

    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940119000171

    آیا باید هر توهینی بشنویم تا به یک مستحب عمل کنیم؟

  128. قاصدک منتظر می‌گوید:

    پنج را که وارونه کنی می توانی نشان از قلب تپنده ای بگیری که می گوید «من زنده‌ام» و یک را که یادآور است از «پایی که جا ماند»؛ این ها را که با هم جمع کنید، شاید تلنگری شود تا بفهمید بر سر میز مذاکره، چه چیزی را معامله می کنید؟!
    جمهوری اسلامی، یک دست است به اضافه پنج انگشت! گاهی با این پنج انگشت سیلی می زند به صورت آمریکای جنایتکار و گاهی مشت می شود برای سردادن شعار «مرگ بر آمریکا».
    و چقدر حال و هوای این روزها، یکی از ایام الله حماسی را می طلبد تا شعار «مرگ بر آمریکا» را زنده تر از همیشه فریاد زنیم…

  129. صبا می‌گوید:

    بروم یک بار دیگر «من زنده ام» را بخوانم. من از این صحنه های اینجوری یادم نمیاد که داشت.

    برف و آفتاب؛

    به جون خودم منم همین جوری ام. یه بچه کوچولو به ناحق گریه کنه من هم گریه می کنم!
    دا، اول هایش اینجوری بود، من یه خورده اش را که خواندم، بستم گذاشتم کنار، چند وقت بعدش دوباره ماه رمضون شروع کردم و تمامش.

  130. ناشناس می‌گوید:

    دستور زنگنه برای افزایش ضربتی تولید نفت یعنی چه؟
    ـــــــــــ
    خیلی هم خوب! روحانی مچکریم؛
    http://kayhan.ir/fa/issue/399/1

  131. . می‌گوید:

    کاخ (گفت و شنود)
    گفت: در اخبار مربوط به آزادسازی تکریت آمده است که صدام دیکتاتور سابق عراق در این شهر ۱۳ قصر برای خود ساخته بود.
    گفتم: عجب حماقتی داشته است.

    گفت: خب! این مرام همه دیکتاتورهاست.
    گفتم: یعنی یک مثقال عقل هم نداشته است! این همه کاخ را برای چه می‌خواسته؟

    گفت: چه عرض کنم؟!
    گفتم: یارو در اتوبوس از صندلی یک به صندلی ۱۵ می‌رفت و چند دقیقه می‌نشست و دوباره به صندلی یک برمی‌گشت و چند دقیقه هم آنجا می‌نشست؛ راننده اتوبوس با عصبانیت پرسید؛ مرد حسابی! این چه کاری است؟ چرا یک جا آرام نمی‌گیری؟ و یارو گفت؛ خدا لعنت کند کسی را که به من سفارش کرد دو تا صندلی بگیر که بتوانی راحت بخوابی!

  132. همشهری باکری می‌گوید:

    خب می خوانم چشم!!
    صبا!
    این کتابا باید فیلم بشه تا همه بدونند پایی جاماند تا پایی جایش روی زمین ایران عزیز نباشد.

  133. برف و آفتاب می‌گوید:

    این یه تیکه‌ای که از “پایی که جاماند” معروف شده، کافیه که آدم وحشت کنه از اسم اسارت! تو فیلم‌ها هم هیچ‌وقت صحنه‌های شکنجه رو نگاه نمی‌کنم.
    امسال عید “من زنده‌ام” همه‌ش جلوی چشمم بود. اما طرفش نرفتم.
    اما خوب وقتی همه می‌گن بخون؛ یعنی بخون دیگه!! چشم. می‌خونم.
    هم “دا” رو کامل می‌خونم. هم “پایی که جا ماند” و هم “من زنده‌ام”.

  134. محمد می‌گوید:

    برادر کفن پوشم
    سلام
    قضیه تجاوز دو مامور رسمی عرب در رسمی ترین مرکز دولتی عربستان یعنی گیت بازرسی فرودگاه عربستان رو شنیدی؟ رگ غیرتت باد نکرد؟ مثل اینکه رگ غیرت تو هم انتخابی کار می کند؟ اگر این تجاوز توسط مامور اسراییلی به یک نوجوان فلسطینی شده بود الان تو صف ثبت نام برای اعزام به غزه بودی! راستی اگر بمیریم هم کم است! کجایند آن پف…نی که برای یک قدم زدن ظریف با کری، طلب مرگ می کردند؟!……………

  135. سیروان می‌گوید:

    ادبیات مشمئز کننده ای داری… “به کوری چشم آن دخترک”… جدا از اینکه کلا نوشته هات آش بهم شوره و بیشتر به دیگ آش ته گرفته ای می مونه که ازش بوی بد روغن غلیظ کینه و افراط به مشام می رسه، شماها بیشتر به کشورهایی مثل یمن و سودان و رواندا میاین تا ایران… اونجا برین بهتره تا حداقل عمق کینه هاتون رو اونجا خرج کنین تا به یه دردی بخورین…

  136. چشم انتظار می‌گوید:

    شیخ حسن!
    نان دوباره گران شد! کلاهتونو بذارین بالاتر… یک سنگک در مشهد ۱۰۰۰ تومان. از برکات توافق لوزان در کنار برکت تحریم مجدد ۳۲ شرکت توسط اتحادیه اروپا…
    روحانی خیلی خیلی مچکریم!

  137. ناشناس می‌گوید:

    آقا محمد
    نیازی نیست پست رضا صادقی خواننده دو زاری اینجا بگذاری
    اولین سایتی که خبر این اتفاق را منتشر کرد دولت بهار متعلق به هواداران احمدی نژاد بود و اولین گروهی هم که به این اخبار واکنش نشان دادند نمایندگان و ائمه جمعه و مراجع تقلید بودند و دولت محترم هیچ واکنش به درد بخوری از خود نشان نداد و این اتفاق رو شبه تجاوز تلقی کرد!

  138. م خ می‌گوید:

    با سخنان امروز رهبری دلم آرام گرفت خدا ان شاالله ایشان را تا ظهور حضرت مهدی و حتی بعد از ظهور آقا برای ما نگهداره
    داشتم از غصه این توافق ننگین هسته ای دق می کردم

  139. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    یعنی اگه این “جمعی از مداحان” گذاشته باشن رهبری دو کلام صحبت کنه…
    خوبه تذکر دادن اول صحبت و الا چی می‌شد الله اعلم…!!!
    بابا خب یکی دو تا گفتید کافیه دیگه
    دیدید بعضی ها می‌رن مشهد نذر می‌کنن رسیدن تو صحن اصلی یه صلوات مشتی بفرستن گلوشون هم چند روز بگیره!
    امروز دوستان مداح همه‌شون فکر کنم از این نذرها داشتن که دم به دقیقه یکیشون می‌گفت تکبییییییییییییر!

  140. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    “اینکه برخی روشنفکرنماها بگویند «صنعت هسته ای را برای چه می خواهیم؟» یک فریب است. این شبیه همان حرفی است که زمان قاجارها انگلیسی ها آمده بودند که نفت را ببرند دولت مرد قاجاری گفته بود ما می خواهیم چه کار این ماده ی بدبوی عفن را!”
    ۹۴/۰۱/۱۹-دیدار با جمعی از مداحان

  141. .. می‌گوید:

    آقا…
    خیلی کارت درسته…
    فقط حواست باشه بعضی مواقع یه حرفایی می زنی می خوایم نیست و نابود بشیم اما نشنویم…

  142. چشم انتظار می‌گوید:

    آقای انقلابی‌ام! تمام آرامشمان را مدیون توایم. “مادر” نگهدارت باد. امروز از اون روزها بود…

  143. چشم انتظار می‌گوید:

    عقاب و جعبه ی کبریت!
    می شد با یک مشت گوجه فرنگی لهیده در دست
    با چند سنگ و چند تخم مرغ بد بو
    به استقبال مردی رفت
    که آمد و رفت
    مردی که سه شنبه های مرا غمگین کرد
    می خواستم قی کنم بر فرش قرمز دیپلماسی
    که پهن شد به خاطر اردوغان
    تنها به خیابان زدم
    در اعتراض تک نفره
    پیاده راه افتادم به سمت خیابان
    و فکر می کردم به روز قدس
    به بیست و دوم بهمن
    و فکر می کنم
    به شرم الشیخ تا ژنو و لوزان
    و فکر می کنم به اسلام
    که پر شده است از زخم و بمباران
    از کمربندهای انفجار اسرائیلی و سعودی
    از سوسمار و اف شانزده
    از قرص آرام بخش و خیانت
    و فکر می کردم به اردوغان و شاه قطر
    به سرنوشت مصر و محمد المرسی
    به السیسی
    که حس می کند کسی است
    که می تواند خطابه بخواند
    و نقش جمال عبدالناصر را بازی کند!
    و فکر می کنم که شمر تعزیه
    لباس سبز اتقیا را
    دزدیده است
    حال آن که او گماشته ی چاقو است
    و فکر می کنم
    اصلا چه اتفاق می افتاد در جهان عرب؟
    در اسلام
    در مکه و مدینه و استانبول
    اگر کسی به نام ملک سلمان
    در ریاض نبود
    اگر پاچه ورمالیده ای به نام اردوغان
    اصلا وجود نداشت
    چه اتفاق می افتاد در جهان؟
    اگر سر در شورای سازمان ملل
    بالای یک میخانه بود
    یا یک فاحشه خانه
    که در آن توله های ملک عزیز می لولند
    کاش یکی از گارسون ها بودم در هتلی در لوزان
    و می زدم زیر همه چیز
    از شرم الشیخ تا لوزان و تا ژنو
    انگشتم را می گذاشتم بر ماشه های گوجه فرنگی های له شده
    و شلیک می کردم
    به صورت کلاغی به نام اردوغان
    به مخرج ملک سلمان مرده و سیسی گازدار
    به صورت خلیفه ای به نام منصور هادی
    و پرت می کردم
    به چشم پنج بعلاوه ی یک
    و این منم هنوز
    حنظله ای به نام شعر
    گنجشکی در لباس احرام
    مخالف قورباغه هایی که هر روز
    در صدر اخبار جهان نق می زنند
    در الجزیره و بی بی سی
    خرخاکیان و سوسک های وطن فروش
    که فارسی را
    به لهجه ی پاریسی
    پارس می کنند
    قلم به مزدهایی که تحلیل سیاسی می کنند
    در من و توی گوگوش
    در صدای امریکا
    جاسوس هایی با ریش های حنایی
    در انگلستان و شانزه لیزه
    که در حدیث های تحریف
    دنبال اتهام تازه می گردند
    برای فاطمه(س) و علی(ع)!
    و فکر کرده اند که تهران
    جایی برای مسجد ضرار وهابی هاست!
    و آخرین رفراندم شان
    تا هنوز،
    همان سقیفه است!
    طوفان قاطع!
    بادی بد بو
    که ول شده است
    از معده ی گشاد ملک وهابی!
    یمن…
    صدای ناگهان بلال
    بوی خوش اویس قرن
    و انصارالله
    خارچشم امپراطوری عثمانی
    برادران مالک اشتر
    عمار یاسر علی(ع)
    باران ناگهان خداوند…
    ***
    در چارشنبه های آخر سال
    ده هزار کیلو اورانیوم غنی شده را آتش زدند
    تا از رویش بپرند
    جان کری
    خانوم شرمن
    آقای فابیوس
    به شرط آن که چهارشنبه سوری را
    به رسمیت بشناسند!
    سلام و عرض ادب
    به بز
    به سال بز!
    ای کاش ماهواره ها و دیپلماسی نبود
    ما در غار می زیستیم
    و در امان بودیم
    از سرطان و نطق پریزیدنت ها
    از شاخ و شانه کشیدن های بزمچه ها
    باختیم،
    همان شبی که به گرگ ها دست دادیم
    باختیم
    نه با کم و زیادی سانتریفیوژها
    با خنده ها و مغازله ها و لبخندپرانی ها
    باختیم
    وقتی که از یمن نگفتیم و دشمن ما
    از اسرائیل گفت
    نه، طعنه نیست
    بگو بنوازند
    بگو به خیابان بریزند
    حتی تمام مرغ ها و خروس ها
    تمام بوقلمون ها و غازها
    به اردوغان خوشامد بگویند
    بگو به خانه بیایند با بفرما شام
    با تریپ خفن فراک و به لهجه ی امریکایی
    با تریپ من و تو و بی بی سی و وی او آ
    و دور بریزیم
    شبکه ی افق را و باران را!
    شاید اگر سپاه نبود
    موشک های بالستیک را
    با رقص های باله عوض می کردند!
    تمام شد و رفت
    فروختیم پول نقد را
    به تخفیف تحریمی!
    دماوند را
    به جقجقه ای کوکی!
    فردو و فردوسی را به قطعنامه ای
    عجب زنده کردی زبان انگلیسی و پاریسی را…
    شما فروختید
    باران های موسمی را
    به آبنبات و قیچی و ناخن گیر!
    ستاره را
    نگاه نگران شهید آوینی را
    به یک بسته آدامس خارجی!
    شما فروختید اشک های آرمیتا و علی رضا را
    به روبانی بنفش
    ما در ژنو
    سی و پنج بر هیچ باختیم
    حتی خیال کنید سه بر یک
    مثل بازی سوئد با ما
    یا سیصد بر یک
    چه فرق می کند وقتی
    در منطق شما
    یک بزرگتر از سیصد است!
    حالا ما مانده ایم
    عقابانی در جعبه های کبریت!
    باید از بیست درصد آگاهی خود
    هفده درصد را دور بریزیم!
    باید به انتظار پوست تخم مرغ اسرائیلی بنشینیم
    تا سوخت هسته ای ما
    از تل حبیب برسد لابد…
    حبیبی آه حبیبی!
    شما را به پوست هندوانه ی اتمی بشارت می دهم
    حبیبی آه حبیبی!
    اجر شما با شرکت حاج حسین سوهانی و ظریف
    حبیبی آه حبیبی!
    مگر که بود دلواپس نخست؟
    غیر از امام خمینی!
    مگر دلواپسان عشق که بودند؟
    غیر از شهیدان؟
    حالا چرا دلواپسی فحش می شود؟
    و می نشیند در دهان مفتی و
    می نشیند بر دهان جماعت انیستیتو گوگوش!
    و ما یادمان می رود
    که نام شهیدان هسته ای چه بود؟
    و ما فقط به کلیدهای شکسته فکر می کنیم
    در پشت درهای باز!
    و ما فقط به تویتر فکر می کنیم
    به فیس بوک و اینیستاگرام
    و یادمان رفته ست
    هنوز روح الله
    عظیم ترین نام است
    و نام این چند وزیر خارجه و
    این چند دور و بری هایش
    از یاد می روند
    بعد از کشیدن این همه هورا برای فتحعلی شاه قاجار!
    ظهور یک حسن علی منصور!
    حراج عشق و پپسی
    دوباره قطعنامه ی پانصد و نود و هشت
    دوباره کشتی ها را بار کردند
    اراک و فردو و باران را با هم
    برادران معمرالقذافی!
    و بار کشتی تان کنید
    قبر شهید شهریاری را…
    و بار کشتی تان کنید
    پاهای قطع شده را…
    و بار کشتی تان کنید
    شعر را و انقلاب خمینی را؟
    و بار کشتی تان کنید
    دلواپسان زخم خورده ی این انقلاب را
    و پر کنید انبارهاتان را
    از پس مانده های بی خیالی و بشکن بشکن
    و یادتان باشد
    این ها صاحب دارند
    و قهوه های فرانسوی ژنو
    شکلات های انگلیسی لوزان
    قیمت نان سنگک را پایین نمی کشند
    دارد چرخ مردم ما می چرخد
    دارد چرخ های پورشه ها می چرخند
    در سال همزبانی و همدلی!
    سکوت نمی کنم
    در برابر این همه ترکمان چای
    این همه ترکمان قهوه و نسکافه
    ***
    تنها به خیابان می زنم
    با گوجه فرنگی های له شده
    و می کوبم
    به صورت اردوغانها
    به صورت روزنامه های سازشکار
    به صورت آقاخان های نوری و
    امیرکبیرهای قلابی…
    و این منم هنوز
    حنظله ای به نام شعر
    و آمده ام دوباره بوق بزنم که: آی ی ی مردم!
    مواظب باشید
    می خواهند با چند آب نبات قیچی
    کدخدا را خدا کنند
    و شیطان را
    برای همیشه با خدا آشتی بدهند!
    “استاد علیرضا قزوه”

  144. چشم انتظار می‌گوید:

    این هم فایل صوتی سخنان امروز آقایمان:

    http://s15.khamenei.ir/ndata/news/29403/13940120_10445_16k.mp3

  145. شیدا می‌گوید:

    رئیس جمهور :
    “همه قطعنامه ها و تحریم ها در روز “اجراى” توافق لغو خواهند شد”…

    تاکید رهبر عزیزمان روى لغو تحریمها در”روز توافق”است، نه روز “اجراى” توافق!

  146. صبا می‌گوید:

    خصوصی
    هر کاری کردم، نتونستم لینکش را با گوشی کپی بگیرم
    من هم باهاش لج کردم
    این شکلی شد!

  147. باراک می‌گوید:

    می بینم که سرتون کلاه گذاشتم
    بد جوری رفتین تو لک
    یهه هه هه هه…

  148. ناشناس می‌گوید:

    دولت اعتدال نمی خواهد عزت پاسپورتمان را بالا ببرد؛ همین که نسبت به پایین آوردن شلوار ملت در فرودگاه عربستان، بی تفاوت نباشد، از سرمان زیاد است…
    روحانی مچکریم!!

  149. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “کاش یکی از گارسون‌ها بودم در هتلی در لوزان
    و می‌زدم زیر همه چیز…”

    آی ی ی استاد!
    مواظب باشید
    تمام شد و رفت…
    «برای کدخدا همین یک میز مانده!»
    بزنید قدش!!

  150. صبا می‌گوید:

    یعنی نمی‌شد یه چیزی واسه زن بنویسید؟!

    همچین زن های قطعه کم هم نیستندا!!
    (شکلک گله مند)!!!

  151. صبا می‌گوید:

    اگه سید بود حداقل بهمون تبریک می‌گفت!
    خصوصی

  152. دلتنگ می‌گوید:

    سید احمد کجاست؟
    به خدا دلتنگشم

    ــــــــــــــــــــــــ

    آقا راه خدعه را بست
    (یادداشت روز کیهان- ۲۲ فروردین ۱۳۹۴)

    ۱- تلاطم امواج، هر چند زورق‌ها را واژگون کند اما قادر به هماوردی با دریا و اقیانوس نیست. بلکه هر چه امواج متلاطم‌تر باشد، عظمت دریا بیشتر به چشم می‌آید. همان روح خدایی(ره) که درباره خبر فتح خرمشهر فرمود «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، خبرهای ناگوار را هم با آرامش پذیرا می‌شد چنان که در ماه‌های آغازین جنگ وقتی خبر سقوط یکی از شهرها را به ایشان می‌دهند، فقط می‌گوید «جنگ همین است دیگر»! و بعد «الله‌اکبر»! تکبیرهًْ الاحرام می‌گوید و به نماز می‌ایستد. از متن همان طمأنینه و آرامش مبتنی بر توکل حضرت حق است که امروز پایگاه‌های مهم استکبار یکی پس از دیگری در چهار گوشه غرب آسیا سقوط می‌کند.
    ۲- روز پنج‌شنبه گذشته آن هنگام که رهبرمعظم انقلاب به ارزیابی مذاکرات هسته‌ای پرداختند، آنچه بیش از همه به چشم آمد، وقار و آرامش و متانت ایشان با وجود بیان دغدغه‌های مهم درباره این مذاکرات بود چنان که پایگاه اینترنتی گروهک ملی-مذهبی در تحلیل خود خاطر نشان کرد «پاسخ آیت‌الله خامنه‌ای به مصاحبه اوباما با نیویورک تایمز- که تفاهم لوزان را پیروزی بزرگ دیپلماتیک خوانده بود- نوعی خونسردی بود… رهبر جمهوری اسلامی به خاطر نقش ایران در پرونده‌های مهم منطقه‌ای، دارای برگ‌های برنده و میدان مانور است. تأکید او بر اجماع داخلی در کشور در شرایطی بود که اوباما از اختلاف در آمریکا و نوعی موازی‌سازی سخن گفت». این برداشت البته، غریب نیست.
    پیش از این بارها رسانه‌های غربی به آرامش رهبر معظم انقلاب در مدیریت چالش‌ها اذعان کرده‌اند چنان که روزنامه وال‌استریت ژورنال چندی پیش تصریح کرده بود «رهبر عالی ایران مسائل جانبی را که غرب پدید می‌آورد، به خوبی مدیریت می‌کند در حالی که ما در این توهم هستیم که تحریم‌ها، سلاح برنده است و می‌تواند ایرانی‌ها را متوقف کند». یا هفته‌نامه اکونومیست که نوشته بود «مدیریت آیت‌الله خامنه‌ای در بحران‌ها بی‌نظیر است. او به روش غیرمتعارف اما کارساز بحران‌ها را مدیریت می‌کند و این یکی از دلایل مقاومت و پایداری جمهوری اسلامی در برابر مسائلی است که از نگاه دیگران بحران و مشکل بسیار جدی ارزیابی می‌شوند». به همین دلیل هم صدای آمریکا در تحلیلی تصریح کرد «تنها راهی که تحریم‌ها می‌تواند موثر واقع شود این است که گروهی در ایران دست‌ها را بالا بگیرند اما تا زمانی که آقای خامنه‌ای تصمیم‌گیر نهایی است چنین اتفاقی امکان‌پذیر نیست و جمهوری اسلامی عقب‌نشینی نخواهد کرد». در فرآیند تقابل منطق عزت، حکمت و مصلحت با سیاست‌های استکباری بود که روزنامه فرانسوی لوموند دو سال پیش اذعان کرد «مذاکره با ایران به کابوسی برای قدرت‌های غربی و مایه افسردگی آنان تبدیل شده چرا که نمی‌توانند رهبر ایران را بترسانند(!) مقاومت ایران به محک آزمایش‌ جهان چند قطبی تبدیل شده است.»
    ۳- بیانات روز پنج‌شنبه رهبرمعظم انقلاب ضمن آن که پاسخ به چند شبهه بود، اقتدار نظام اسلامی (معطوف به ملت) را به رخ دشمنان کشید و توپ را مجددا به زمین دشمنانی برگرداند که سعی کرده بودند بیانیه لوزان را بهانه‌ای برای ذوق‌زدگی تجدیدنظرطلبان و ناامید کردن ملت و نخبگان ایران قرار دهند. ایشان فهرستی از دغدغه‌های مفهوم و انکارناپذیر نزد عوام و خواص را مطرح کردند که به نوبه خود، مؤاخذه برخی افراد ساده‌انگار یا مغالطه‌گر است. «اینکه گفته شود جزئیات این مذاکرات تحت نظر رهبری است، حرف دقیقی نیست»، «مسئولان باید مردم و بخصوص نخبگان را از جزئیات و واقعیات مطلع کنند، ما چیز محرمانه و مخفی نداریم؛ این مصداق همدلی با مردم است، همدلی که ما گفته‌ایم چیز زورکی نیست»، «من گله کردم از بعضی دوستان که می‌گویند جامعه بین‌المللی! جامعه بین‌المللی در مقابل ما نیست؛ یک آمریکا و سه کشور اروپایی؛ همین»، و «مذاکره فقط در موضوع هسته‌ای است»، نقد لطیف و تذکر توأم با عطوفت مقتدای انقلاب نسبت به محافلی است که به هر انگیزه‌ای سعی کردند بیانیه لوزان را به عنوان «یک پیروزی مشعشع تاریخی»(!؟) و البته برگشت‌ناپذیر و غیرقابل چون و چرا که مهر رهبری پای آن است جا بیندازند و منطق کورباش و دورباش را بر این شبه توافق پر از ابهام حاکم کنند و خواسته یا ناخواسته شعار راهبردی معظم‌له درباره همدلی و همزبانی را مصادره به مطلوب خود کنند. همچنین بیانات معظم‌له، رد صریح این اظهارنظر برخی مسئولین بود که می‌گفتند مذاکرات محرمانه است و مردم و نخبگان ۳ ماه دیگر صبر کنند وقتی توافق قطعی شد -یعنی کار از کار گذشت- آنگاه از جزئیات مطلع می‌شوند! ایشان تصریح کردند این نوع رویکرد زورکی که همدلی نیست. تذکر دیگر درباره نیفتادن در دام تبلیغات غرب و «جامعه جهانی» معرفی نکردن زورگویان بدعهد و متقلب عالم است و اینکه در بحبوحه نقض عهدها و خباثت‌های مکرر آمریکا و برخی کشورهای اروپایی در همین یکی دو سال اخیر- نظیر اعمال بیش از ۱۳۰ تحریم جدید که نشانه روشن عداوت و خباثت است- خوش‌بینی به گسترش مذاکرات به حوزه‌های دیگر فاقد الزامات عقلی است.
    ۴- تأکید بر استقبال از توافق خوب و اینکه توافق نکردن بهتر از توافق بد است در کنار مرور برخی دلایل عدم اعتماد و خوش‌بینی به آمریکا، فضای مانور را از رسانه‌های تحریف‌گر و حلقوم‌های مغالطه‌کار می‌گیرد. به عبارت دیگر محل واقعی نزاع و اختلاف در این بیانات کاملاً روشن می‌شود. نه خود مذاکرات اصالت دارد- چنان که برخی شیفتگان بی‌اراده مطرح می‌کنند- و نه صرف توافق به هر قیمت می‌تواند در تراز منافع و عزت ملی موضوعیت داشته باشد به ویژه اینکه به تصریح معظم‌له، انتشار فکت‌شیت (گزارش برگ) کذایی از سوی مقامات آمریکایی مقارن با انتشار بیانیه مشترک نشان از بی‌صداقتی طرف اصلی مذاکره دارد. ایشان بدین ترتیب سستی یک دوگانه مغلوط را نیز مبنی بر اینکه یا باید به مذاکره کنندگان ایرانی اعتماد داشت و بنابراین هر چه را پذیرفتند پذیرفت و یا اینکه در محتوای بیانیه و توافق دقت و تأمل کرد و توافق بد را پس زد که در این صورت به معنای بی‌اعتمادی به مذاکره کنندگان است! نشان دادند. رهبر انقلاب با رد این انگاره غلط – یا مغالطه- برای چندمین بار تصریح کردند که به تیم مذاکره کننده اعتماد دارند و در عین حال به شهادت واقعیت‌های دور و نزدیک، آمریکا را «اهل فریب و دروغ و نقض عهد و حرکت در خلاف جهت صحیح» می‌شمارند. این واقعیت چنان آشکار است که سیروس ناصری (عضو ارشد اولین تیم مذاکره کننده آقای روحانی) ۳ بار در سال گذشته (۲۴ آبان در مصاحبه با ایسنا، ۲۵ بهمن در مصاحبه با خبر آن لاین و اوایل اسفند در مصاحبه با اعتماد) تصریح کرد «هیئت مذاکره کننده باید به دقت جزئیات را بررسی کند تا تجربه توافق ژنو تکرار نشود، اتفاقی که با اجرای توافق ژنو افتاد، اتفاق مثبتی نبود و معلوم شد ۵+۱ به ویژه آمریکا هر جا که برخی موارد روشن نباشد، سوءاستفاده می‌کنند»، «دغدغه سوءاستفاده آمریکا از توافق دو مرحله‌ای که توسط رهبری مطرح شد یک دغدغه عمومی است. توافق ژنو از سوی آمریکایی‌ها مورد سوءاستفاده قرار گرفت» و «مسیر توافق ژنو منجر به این شد که نه تنها آمریکایی‌ها بلکه اروپایی‌ها با سوء تعبیرها و تفسیرها، اقدامات‌ روشنی که مغایر با روح تفاهم کلی است انجام می‌دهند». بیانات رهبر معظم انقلاب، منع ادامه حرکت بر ریل اعتماد و خوش‌گمانی بی‌مبنا به آمریکا و پیشه کردن واقع‌گرایی در کنار اخذ ضمانت‌های لازم -نظیر لغو فوری و بلافاصله همه تحریم‌ها که مورد تصریح رئیس‌جمهور محترم نیز قرار گرفت- است.
    ۵- همچنان ابهامات مهمی در مذاکرات و متن و حواشی بیانیه لوزان وجود دارد که باید برطرف شود. اگر دشمنان همچنان تهدید می‌کنند که گزینه نظامی روی میز است یا سگ زنجیری آنها از بمباران تأسیسات اتمی ایران سخن می‌گوید، چه دلیلی وجود دارد که بخشی از غنی‌سازی ما- و لو به شکل محدود- در تأسیسات امن فردو انجام نشود و مثلاً یکهزار دستگاه از ۵ هزار سانتریفیوژ مشغول غنی‌سازی در فردو دایر نباشد؟ یا اینکه این چه منطقی است که هر مکانی را طرف غربی «مشکوک» اعلام کرد، باید ذیل پروتکل الحاقی و حتی نظارتی گسترده‌تر و فراتر از آن مورد بازرسی قرار گیرد؟! و اصلاً کدام نهاد بی‌طرفی برای این بازرسی‌ها چارچوب عقلانی روشن می‌کند؛ آمانو که گماشته آمریکایی‌هاست؟! (اوباما می‌گوید ایران نمی‌تواند مکانیزم ما را در این باره وتو کند). اگر قرار شد حاصل چندین سال غنی‌سازی را اکسید یا صادر کنیم و به رقمی ناچیز برسانیم آیا می‌توانیم در صورت نقض عهد آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها، ما نیز این ظرفیت یا اصل سیستم غنی‌سازی از هم گسیخته را بلافاصله به حالت اول برگردانیم؟ اصلاً یک سؤال مهم ریاضی! اگر قرار است در ازای توقف فعالیت ۱۴ هزار سانتریفیوژ دلمان خوش باشد که ۵ هزار دستگاه به غنی‌سازی- البته غیرصنعتی- ادامه می‌دهند و در عین حال قرار دیگر این باشد که ذخیره ۱۰ هزار کیلوگرمی اورانیوم غنی شده به ۳۰۰ کیلوگرم کاهش یابد، در این صورت قرار است آن ۵ هزار دستگاه دقیقا چه کاری را انجام دهند؛ چرخ کردن اورانیوم غنی‌ شده و تبدیل آن به اورانیوم غنی‌ نشده یا اینکه قرار است در یک طرف مشغول نمایش غنی‌سازی و در طرف دیگر مشغول خنثی‌سازی اورانیوم غنی شده باشیم؟!
    ۶- هدف پنهان آمریکا از مذاکرات آن‌گونه که ۲ سال پیش نیویورک‌تایمز نوشت «شکستن اسطوره ایستادگی ایران است». این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که به بیان جرج فریدمن (مدیرموسسه استراتفور) در مصاحبه با روزنامه آکشام «نفوذ ایران از دامنه رشته کوه‌های هیمالیا در افغانستان تا سواحل دریای مدیترانه امتداد یافته است. کاملا محرز است که سیاست هسته‌ای آیت‌الله خامنه‌ای براساس دو اصل پایه‌ریزی شده، اول اینکه تا زمانی که عقب‌نشینی کنید، قدرت‌ها به شدیدترین نحو به تهدیدهای خود ادامه می‌دهند و دوم اینکه تا زمانی که تهدید وجود دارد، مصالحه‌ای انجام نخواهد شد». آمریکای مستأصل در برابر انقلاب اسلامی و ملت‌های بیدار شده منطقه، اولویت استراتژیک خود را اعاده حیثیت ابرقدرتی به واسطه القای ضعف ایران قرار داده است. اوباما در عین حال مایل است این راهبرد را با تاکتیک فریب و تعامل و توافق به قطعیت برساند و آنگاه معرکه‌گیری را آغاز کند همچنان که او و تیمش درباره یک چرک‌نویس- تعبیر دکتر ظریف از بیانیه لوزان- هیجان‌زده شدند و مافی‌الضمیر خود را بیرون ریختند. در مقابل اما جبهه امت-امامت قرار دارد که در آن امام و امت اعتماد کامل به یکدیگر دارند. حتما به خاطر دارید سخنان فرید زکریا- از چهره‌های مطبوعاتی نزدیک به اوباما- در تیرماه سال ۸۹ و در روزنامه واشنگتن‌پست را که تصریح کرد «برخلاف تبلیغات ما آیت‌الله خامنه‌ای همچنان محبوب‌ترین سیاستمدار ایران است، این را مازیار بهاری خبرنگار نیوزویک به من گفت که مدتی هم در ایران زندانی بود. من از حامیان سرسخت اپوزیسیون در ایران هستم اما جمهوری اسلامی مشروعیت دارد». ۸ ماه بعد مهاجرانی که خود را رئیس اتاق فکر جنبش سبز در خارج معرفی می‌کرد ضمن سخنانی در کتابخانه کنزینگتون تصریح کرد «یک نقطه خاکستری و نه حتی تاریک در زندگی آیت‌الله خامنه‌ای وجود ندارد». ایمان به وعده‌های الهی و شرافت و عزت و پاکی ملت ایران، همه سرمایه مردی الهی است که در تلاطم سهمگین امواج چالش‌ها خم به ابرو نمی‌آورد و با وجود دغدغه‌های بزرگ، با وقار و متانت و امید تمام، منش دریا را پیشه می‌کند. او دست پرورده امام بزرگوار است و به تعبیر دی‌ولت «راز قدرت خامنه‌ای پاسداری از میراث خمینی است. ما در غرب آن قدر دین را ضعیف کرده و به حاشیه رانده‌ایم که قدرت و توانایی آن را دست کم می‌گیریم و متوجه نمی‌شویم که می‌توان برای خدا مبارزه کرد. خمینی در سال ۱۹۸۰ حمله عراق را این‌گونه تفسیر کرد. محبوبیت خمینی پس از ۲۰ سال از درگذشت او همچنان به قوت خود باقی است. آنچه خامنه‌ای واقعا به آن معتقد است خواسته‌ها و سفارش‌های خمینی است و همین راز قدرت خامنه‌ای است».

    محمد ایمانی

  153. سمانه می‌گوید:

    صبا؛
    تولد بانوی دو عالم حضرت فاطمه علیها سلام و روز زن رو به شما و سایر بانوان قطعه تبریک می‌گم… 🙂
    البته میلاد مبارک حضرت فاطمه علیها سلام رو به همه دوستان قطعه تبریک می‌گم!

  154. م.طاهری می‌گوید:

    ” آنچه خامنه‌ای واقعا به آن معتقد است خواسته‌ها و سفارش‌های خمینی است و همین راز قدرت خامنه‌ای است”.

    احسنت!

  155. صبا می‌گوید:

    “این حرفی که می گویم خواهش می کنم مردها نشنوند؛ چون ممکن است بدشان بیاید! شما خانم ها این را بدانید آقایان تا آخر هم مثل یک پسر بچه هستند و باید اداره شان کنید. البته اگر این حرف از زبان ما به گوش مردها برسد، لابد از ما گله خواهند کرد. واقعا خانم ها باید این بچه پسری را که حالا ریشش هم بعد از پنجاه، شصت سال زندگی سفید شده اداره کنند.”

    حضرت “آقا” در ۸۱/۷/۱۱

    من دیگه حرفی ندارم!
    نه چرا دارم؛ ممنون سمانه!

  156. صبا می‌گوید:

    ناگفته‌های دیدار رهبر انقلاب با شهید آوینی و گروه روایت فتح
    http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=29383

  157. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    +صبا
    با پوزش از آقایان قطعه ولی چه بخواهید چه نخواهید رسما شسته و روی رخت آویزان شدیم……!!!!!

  158. زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی می‌گوید:

    “بگذار اهل ظاهر در جنگ جز ترس و مرگ نبینند، ما این جنگ را دری از درهای بهشت می دانیم که خداوند جز بر خاصه ی اولیاء خویش نمی گشاید و اینچنین اکنون حال ما حال عاشقی است که به سوی معشوق می رود…”

    سید شهیدان اهل قلم، مرتضی آوینی

  159. سمانه می‌گوید:

    صبا؛
    عکس حرم خیلی قشنگ بود، مگه ساعت چند تشریف می‌برید زیارت که اینقدر خلوته؟
    زهی سعادت
    من هم سالها در قم و در کنار حرم شریف بانو بودم اما نفهمیدم کجا هستم و فرصت استفاده از این همجواری را از دست دادم. الان برام فقط افسوس مونده که دردی را دوا نمی کنه…
    التماس دعا وقتی نیمه شبها به محضر بانو می رسید.

  160. برف و آفتاب می‌گوید:

    تنبلی تا این حد؟! تبریک عید هم با درشت کردن کامنت بقیه؟!! 🙂
    سیداحمد کجاست بهمون عیدی بده حداقل!

  161. برف و آفتاب می‌گوید:

    دیشب کلی گشتم تا این سرود ترکی رو پیدا کردم. خیلی قشنگه.
    اباصالح گل ای زهرا بالاسی… یاریم دیر آی پاراسی…
    http://parizzz.persiangig.com/audio/zahra%20balasi.mp3/download

  162. صبا می‌گوید:

    سمانه؛
    من نیمه شب به بعد می‌رم حرم. هیچ حسی رو نمی‌شه با حس حرم های نصفه شب مقایسه کرد. یادم نمیاد آخرین باری که روز، رفتم حرم کی بود. خیال تان راحت، ما هم لیاقت همجواری نداریم! از کرامت این خاندان است. حاجت روا بشید!

    برف و افتاب؛
    تنبلی؟!!!

    زمانه بر سر…؛
    فدای حضرت “اقا”!

  163. برف و آفتاب می‌گوید:

    آره دیگه. آقای قدیانی رو می‌گم. به جای اینکه خودشون عید رو تبریک بگن،‌ از کامنت سمانه سوءاستفاده(!) کردن!
    البته معلومه که جدی نگفتم. چون تایید و ویرایش و درشت کردن کامنت‌ها و البته کارهای فراوان دیگر بجز کارهای این وبلاگ کار یه آدم تنبل نیست…

  164. یک استکان چای داغ می‌گوید:

    سلام به همه دوستان!! سال نو مبارک 🙂

    در مورد این فاجعه ای که در عربستان اتفاق افتاد، این هایی که دم از غیرت می‌زنن و می‌گن “راستی اگر بمیریم هم کم است!”؛ خب چرا نمی‌میرید؟!
    خب بمیرید دیگه!!
    چرا طعنه می زنید؟
    مگه شما از این مملکت نیستید؟
    یه بار شما غیرت نشون بدید و بمیرید، ببینیم چه جوری می‌میرید!!

    حال آدمو به هم می زنن این جماعت…

  165. صبا می‌گوید:

    برف و آفتاب؛

    منظورم ایراد گرفتن به کامنت شما نبود. امیدوارم جسارت نشده باشه!

  166. مهراب می‌گوید:

    زحمتی که ظریف در پاکستان کشید واقعا جای تقدیر داره
    البته ایشون وزیر خارجه هستن و طبعا باید دائم در سفر باشن و این عجیب نیست و وظیفه شونه
    قصد تعریف الکی ندارم ولی کارشون دقیق بود و زد به هدف
    البته اگه حسودیتون نمی‌شه

  167. ناشناس می‌گوید:

    http://www.rajanews.com/news/207545

    برف و آفتاب؛
    تنبلی 🙂 🙂 🙂

  168. صبا می‌گوید:

    http://8pic.ir/images/s0vmpdteyl52ulcs0ubx.jpg
    http://8pic.ir/images/3zzwvqa5wb58s4ajjnin.jpg
    http://8pic.ir/images/xdegmkjwix4q1sc2grtj.jpg

    خیلی زیبا هستند! بسیار ظریف!
    در گویش محلی به گیاهش می گویند الزو (والک، سیر خرسی، سیر جنگلی)
    مادربزرگم می خواستند گل هایش را بریزند دور که من استفاده بهینه ازشون کردم!
    وقتی عکس می گرفتم چون ریز بودند مرتب کردن شان مقداری طول کشید
    بهم می‌گفت؛ دختر اینقدر وقتت را تلف نکن!!
    یه عالمه هم خاصیت داره!

    ـــــــــــــــــــــــــ

    قطعه ۲۶:
    دوستان محترم! انشاءالله تا یکی دو روز دیگر، مشکل فنی پیشامده برای وبلاگ -که چند روزی اساسا در دسترس نبود- حل خواهد شد. همین الان هم وقتی روی متنی کلیک می‌کنید، نه یمین و یسار باز می‌شود، نه می‌شود کامنت گذاشت! اشکالات دیگری هم هست که درست می‌شه بزودی… شرمنده!

  169. سیداحمد می‌گوید:

    “آمریکا دنبال بازی برد-برد نیست؛ دنبال انتقام گرفتن از شکست‌های زنجیره‌ای خود در جبهه مقاومت است!”

  170. سیداحمد می‌گوید:

    “جمهوری اسلامی اما محتاج میز مذاکره نیست و مرد و مردانه در همان زمین جنگ، یعنی محل کار حاج‌قاسم سلیمانی -بخوانید محل فرار ژنرال پترائوس!- به آمریکا سیلی می‌زند! و سیلی را باید مردانه زد تا بچسبد! همه راز محبوبیت سردار سلیمانی در عمق نفرت ملت ما و ملل منطقه از آمریکا ریشه دارد!”

    آفرین!

  171. سیداحمد می‌گوید:

    “آقای اوباما! میز مذاکره محل کار دیپلمات‌هاست اما محل کار سردار سپاه قدس، اگر امروز کربلاست، فردا می‌شود قدس شریف! حالا می‌خواهد توافق بشود، می‌خواهد توافق نشود!”

    “جناب اوباما! چه توافق بشود، چه توافق نشود، ما باز هم زانو زدن تو در برابر حاج‌قاسم سلیمانی و سیدحسن‌ نصرالله را خواهیم دید! این خط، این نشان که هیچ توافقی نمی‌تواند بخت پترائوس نگون‌بخت را در منطقه باز کند!”

  172. سیداحمد می‌گوید:

    به به…
    عالی، داغ و خواندنی… به شدت انرژی بخش!

    داداش حسین سالار! فــــــــــــــــــــــــدایی داری…

  173. ناشناس می‌گوید:

    به‌به قطعه

    به‌به سیداحمد

    الحمدلله

  174. برف و آفتاب می‌گوید:

    یه هفته‌ست مونده تو گلوم این کامنت! خفه شدم!!

    قصد من از گفتن “تنبل” بی‌ادبی نبود! کلمه‌ی دیگه‌ای پیدا نکردم. معذرت می‌خوام خب!!

  175. صبا می‌گوید:

    برف و آفتاب
    ما متوجه منظور شما شده بودیم. هر چند که اگه منظورتان همون هم بود، پر بی راه نبود!! (شکلک شیطنت)
    چی کشیدی توی این یه هفته؟؟

  176. ناشناس می‌گوید:

    برف و آفتاب؛
    بنده خدا نگران نباش
    تقریبا همه منظور شما رو گرفتن
    ولی خب گاهی حرف حق این مدلی می‌شه دیگه 🙂
    باشد که حاج حسین حداقل برای میلاد فاتح خیبر عبرت بگیره 🙂
    گذشته از این حرفا درسته که کمی زمان گذشته ولی دلیل نمی‌شه که سیداحمد عیدی نده 🙂

  177. برف و آفتاب می‌گوید:

    با تشکر از همدردی دوستان! 🙂

  178. ناشناس می‌گوید:

    زیبا بود.
    به نکته های مهمی اشاره کردید.
    امیدوارم تیم مذاکره کننده آگاه باشن!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.