بزرگترین «مصلحت» اجرای «عدالت» است

«د ر ب ا ر ه ه م ی ن م ت ه م ب ه ش د ت م ذ ک و ر»

144558_757

چیزهایی پایین می آورد، چیزهایی بالا می برد، اعتماد مردم به دستگاه قضا را. اعدام آن دزد بانکی یا همین محاکمه متهم دانه درشت که حتی بردن نامش به اختصار هم آسیب زننده به ساحت قلم است یا سخنان دیروز جناب محسنی اژه ای که «قوه قضائیه در وهله اول، با قضات متخلف و وکلای مسئله دار، در یک کلام با زیرمجموعه خودش برخورد می کند» جملگی مقوم اعتماد مردم به مجریان عدالت است. اساسا هیچ خیانتی بالاتر از آن نیست که این اعتماد، خدشه دار شود، همچنان که برترین خدمت به قوه قضائیه، انجام هر آن کاری است که موجب بالارفتن اعتماد افکار عمومی به دستگاه قضا شود. و این هر دو، آنقدر که دست خود دستگاه قضاست، دست هیچ کس دیگری نیست. به راستی مگر مردم چه می خواهند از دستگاه قضا؟! آیا جز عمل بدون ملاحظه به مر قانون یعنی مر عدالت؟! این مهم باید با روح و جسم مردم گره بخورد که؛ «آقاجان! پیش قاضی، معلق بازی ممکن نیست، گیرم که تو از دماغ فیل افتاده باشی!» باورم هست صرف محاکمه این روزها… آری! صرف محاکمه، نشان می دهد که قوه محترم، مظلوم و ان شاء الله مقتدرتر و قاطع تر از این قضا، آنجا که پای عدل و داد در میان است، با احدی شوخی ندارد. تا همین حد هم کفایت می کند که ممنون باشیم مجریان عدالت را، دوچندان دعا کنیم در حق شان، این را هم پس ذهن ملتفت باشیم که هجمه و حمله و فشار و دشمنی، بلکه شبیخون به دستگاه قضایی فراوان است، فراوان! بابت خود محاکمه، یک جور در خفا و علن، قوه را می زنند، بابت حکم فردا، جور دیگر… و هر دو، چه ناجور! مگر لازم است که حتما سخنگوی قوه، سفره اسرار دلش را پیش اصحاب رسانه پهن کند؟! ما خود می دانیم و لااقل از اقل عداوت با عدالت مطلع ایم. اینکه به موازات این دادگاه، بزرگِ خاندان، من باب دل دشمن، سایت شخصی را آپ می فرمایند، اینکه به «نامه سرگشاده» افتخار می کنند، اینکه ناجوانمردانه، پای خدای حی و قیوم را به میان می کشند؛ «خواست خدا بود که نامه قبل از رویت بزرگان، عمومی شود» و دهها اینکه دیگر از قبیل اینکه «از نوشتن نامه سرگشاده پشیمان نیستم» (تو داخل پرانتز بخوان: از کلید زدن فتنه ۸۸ و بستن دروغ بزرگ تقلب به نظام، ذره ای نادم نیستم) «پیام» به هیچ کس و هیچ چیز و هیچ کجا نیست الا عدالت و مجریان عدالت… که؛ «مراقب باشید، دست روی مهره مهمی گذاشته اید!» صدالبته این دشمنی ها، دشمنی های آشکار است، اینکه حالا در نهان، درگوشی، تلفنی و… چگونه به قوه قضا فشار می آورند، خدا عالم است، همان خدایی که باید کمک کند فرشته عدالت را. الحق بزرگ است بار روی دوش این فرشته، بزرگ! خیلی بزرگ! من اما امیدوارم با عنایت خدا، قوه قضا همچنان که توانست محاکمه مذکور را عملی کند، از پس حکم بایسته و شایسته نیز به خوبی برآید ان شاء الله. چه بسیار که از جهات مختلف و زاویه های بعید اما صدایی یکسان و مشابه، صرف محاکمه را عملی مافوق تاب و توان دستگاه قضا می دانستند؛ «قوه این کاره نیست» لیکن قوه، گام اول را به خوبی برداشت تا ثابت کند اتفاقا «این کاره است!» آنچه اما «این کاره بودن» دستگاه قضا را مضاعف می کند، برداشتن محکم و بدون تعارف گام دوم، یعنی صدور حکمی براساس مر قانون و مر عدالت است. و این گام، برداشته نمی شود الا آنکه حکم، فقط و فقط من باب دل «عدالت» صادر شود، صرف نظر از آنکه «مصلحت» حکم به چه دهد! ما خود اینقدر از «بصیرت» می دانیم که بر منکر مصلحت سنجی درست، لعن و نفرین نثار کنیم، اما باز اینقدر از «بصیرت» حالی مان هست که بدانیم؛ «وظیفه ذاتی و قهری قوه قضا، سنجش عدل و اجرای مر مر مر عدالت است، بی هیچ مصلحت سنجی». «تشخیص مصلحت» حتی اگر هر از گاهی، وظیفه ما اهل قلم نیز باشد، هرگز وظیفه دستگاه قضا نیست. آنچه فی حد ذاته از مجریان عدالت انتظار می رود، «تشخیص عدالت» است و لاغیر. «مقدمه» کنم این سطور را تا الان که خوانده ای، برای رسیدن به «متن» که نکته وار است و هر نکته، مختصر، باشد که مفید.

یکم:

مصلحت، فرع بر عدالت است. فلذا اصل، عدالت است. اگر عدالت را «قاعده» فرض کنیم، مصلحت می شود «استثناء». یعنی چه؟ یعنی اینکه ما باید علی الدوام بر مدار عدالت حرکت کنیم، اما گاهی بنا به ضرورت -که لابد و باید کم و به ندرت پیش بیاید- مصلحت را صدر عدالت بنشانیم. حال اگر عدالت، فدایی ترمزبریده ای داشت که منتقد این شیوه بود، جواب ما این است؛ «مصلحت، بعضا نه تنها بخشی از قانون، که بخشی از عدالت نیز می تواند باشد».

دوم:

اما باید دید، اولا؛ تعریف از مصلحت چیست؟! ثانیا؛ این مصلحت، مصلحت کیست؟! احیانا مصلحت اسلام و انقلاب است یا نه، منفعت بعضی ها؟!

سوم:

«مصلحت» اگر همواره، به کرات و با هر بهانه ای، مافوق «عدالت» قرارگیرد، دیگر «مصلحت» به معنای درست کلمه نیست، بلکه می شود یک «بازیچه» صدقه سر روی گل اهل «منفعت». از یاد نباید برد که اصل بر «عدالت سنجی» است، نه «مصلحت سنجی». مصلحت سنجی وقتی زیاده از حد می شود، گوشت قربانی «عدالت» است. اگر «عدالت» را همیشه باید سنجید، «مصلحت» را باید به ضرورت. قدر مسلم «مصلحت» ذاتا، به جا و منطبق با تعریف -نه تحریف!- عداوتی با «عدالت» ندارد، اما تاریخ را نگاه کنید! آیا جز این است که اغلب جاهایی که گفته شده؛ «مصلحت در این است…» مقصود، «قربانی کردن عدالت» بوده؟! کم پیش آمده در تاریخ که یکی چون حضرت ابوتراب علیه السلام در ماجرای خانه نشینی ۲۵ ساله، واقعا «مصلحت» را سنجیده باشد، کم پیش آمده! بگذریم که در آنهم، «عدالت» ۲۵ سال قربانی شد، همچنان که حق «ولایت». منتهی چون آن مصلحت، «مصلحت» به معنای درست کلمه بود، می بینیم که علی علیه السلام از حق خود گذشت به یک مصلحت بالاتر یعنی «حفظ اساس اسلام». حال این را قیاس کنید با مصلحت سنجی بعضی ها؛ «همه، همه حتی اساس اسلام، اساس انقلاب اسلامی، اساس جمهوری اسلامی، اساس مکتب علی علیه السلام، اساس خمینی، اساس خامنه ای، اساس خون شهدا، اساس قانون، اساس ۴۰ میلیون رای ملت، اساس رای اکثریت، اساس عدل و داد، اساس قوه قضا و… همه و همه باید حول محور منفعت من و خاندانم بگردند!! در ضمن، هرگز از نامه سرگشاده ای که علیه این همه اساس نوشتم، پشیمان نیستم!!» تو وقتی «خود» را محور کنی، «مصلحت» را هم به «منفعت» تبدیل می کنی.

چهارم:

خوب یا بد، درست یا نادرست، و به خصوص ناظر بر بند فوق، در زمانه ای به سر می بریم که «مصلحتی بالاتر و برتر از اجرای مر قانون و مر عدالت، نمی شناسیم». ما اگر واقعا تمنا داریم که اعتماد مردم به مجریان عدالت، سر جای خودش برگردد، بلکه هر روز فزونی گیرد، چاره ای نداریم الا آنکه بپذیریم؛ «مصلحت در اجرای مر عدالت و مر قانون است و بس». از من کمترین گرفته تا روسای سابق و اسبق و دیگران، اتفاقا مصلحت بر این است که درباره همه، همه ما، به قانون و به عدالت رفتار شود، چرا که جز این باشد، نه فقط اعتماد مردم به قوه قضا کم می شود، بلکه اساسا میان آحاد ملت و دستگاه قضایی، دیواری ضخیم از جنس «بی اعتمادی» بوجود می آید. و چیزی از این بدتر هم ممکن است؟!

پنجم:

به مثالی برگزار می کنم این نکته را. اگر -تاکید می کنم اگر- بر اساس قانون، همین نوشته پیش رو، عنوان «مجرمانه» داشته باشد و حکمش مثلا «۱۰ سال زندان» باشد، فرض است بر دستگاه قضا که مرا ۹ سال و ۱۱ ماه زندان نفرستد، بلکه همان ۱۰ سال را بی کم و کاست اجرا کند. اینجا اگر فردی مدعی شد؛ «به خاطر چند تا نوشته خوب فلانی در سال ۸۸ یا چی و چی، به مصلحت است که در حکم، تخفیفی داده شود» من خود جواب می دهم؛ «از قضا مصلحت در اجرای مر عدل و مر قانون است، صرف نظر از رابطه مستقیم یا معکوس فرد با نظام. وانگهی! چه کسانی چون نگارنده که به «جان نظام» وابسته اند یا آن محکوم این روزها که به «نان نظام»، هر دو به خاطر این «وابستگی» اتفاقا به مصلحت است که بیشتر مشمول مر قانون و مر عدالت شویم، تمام! دقت شود که داریم درباره «مصلحت» صحبت می کنیم! پس حتی با این فرض که مصلحت، مقدم بر قانون و عدالت باشد، تغییر چندانی در خروجی کار نخواهیم داشت.

ششم:

دستگاه قضا اگر «یک بار برای همیشه» می خواهد تکلیف خود را با این نکات نظری روشن کند، همین دادگاه را به فال نیک بگیرد. قوه قضائیه چون قوه قضائیه است، باید صرف نظر از «مصلحت»، تنها و تنها حکم به «عدالت» دهد اما گیرم که «مصلحت، بعضا نه تنها بخشی از قانون، که بخشی از عدالت نیز می تواند باشد»، در عوض این هم هست که این روزها به طریق اولی، «مصلحت در اجرای مر عدالت و مر قانون است و بس.»  و این همان توصیه مکرر بزرگان، به اصل قرار گرفتن قانون و عدالت است.

هفتم:

قوه محترم قضا، هرگز وظیفه ای من باب «حفظ نیروها برای انقلاب» ندارد. این مهم، تکلیف جاهایی دیگر است. این امور، به هر جا ربط داشته باشد -حتی به اصحاب رسانه ربط داشته باشد- به دستگاه قضا ندارد. صدالبته روز جزا، از هیچ کدام از قضات عزیز سئوال نمی شود؛ «چرا بر اساس حکمی که به عدل دادی، فلانی از دایره علاقمندان نظام جمهوری اسلامی خارج شد؟!» بلکه سئوال از خود «عدل» می شود، از خود «حکم». با این همه، آمدیم و کسی برای من استدلال کرد که؛ «حفظ نیروها برای انقلاب هم از وظایف دستگاه قضایی محسوب می شود». سلمنا! درباره همین متهم به شدت مذکور، تا همین جای کار هم، این همه مماشات و چشم پوشی و اغماض شده. من سئوال می پرسم؛ «او فی الحال، عنصری در خدمت انقلاب است یا ضد انقلاب؟!» به این «او» که گفتم، می توانید دیگر خاندان فتنه گران، از بزرگ گرفته تا کوچک را هم اضافه کنید. شگفتا! عدالت در مورد این جماعت اجرا نمی شود، به این «تصور کریمانه» که همچنان گرد انقلاب بمانند، اما انصاف دهید که هم الان، جمع مورد اشاره بیشتر گرد ضد انقلاب می چرخند یا انقلاب؟! طرفه حکایت اینجاست؛ «گاهی تادیب، بیشتر از عطوفت، در ابقای فرد در مجموعه صالح، نقش مثبت بازی می کند. اگر عطوفت، او را وحشی تر می کند، اما تادیب، احتمال دارد که آدمش کند». و این یک اصل مهم در روان شناسی است! البته آمدیم و «تادیب» هم نتیجه نداد و طرف، باز آدم نشد! خب می شه همون که الان هست!! با این فرق بسیار مهم؛ «دیگر دل عدالت نمی سوزد که طرف هم از توبره خورد، هم از آخور!! لااقل اندازه غلطی که کرده، تنبیه شده!! حالا آدم نشده به درک!!» ولله بالله تالله باید گاهی با همین دست فرمان حرکت کند دستگاه قضایی. هدف «حفظ نیرو» هم گاهی با این روش بیشتر تامین می شود، به خصوص درباره بعضی ها، بعضی ها!

*** *** *** ***     *** *** *** *** ***

آقایان عدل و داد! ای عزیزان! بی آنکه از دشمنی ها با شما چشم پوشی کرده باشیم، بی آنکه ندانیم موج فشارها را، و بی آنکه منکر خیرخواهی شما حتی در حق آدم بدهای روزگار باشیم، سخت بر این گمانیم؛ «مصلحت -عجبا که جلوتر از عدالت!- در صدور حکمی همپا و همتراز اتهامات و جرائم مردکی است که آدمی دیگر شرم می کند… یعنی دیگر شرم می کند نامش را ولو به «اختصار» بر زبان قلم جاری کند. بنابراین اگر طبق قانون و عدل، حکم این فرد، تبرئه کامل است، اتفاقا مصلحت بر این است که شما از نقد دلسوزانه یا آتشین افرادی چون من، صرف نظر کنید و حکم به آزادی کامل او دهید. از طرفی، اگر طبق همان قانون و عدل، حکم صادره باید مثل حکم یک محارب باشد، باز هم اتفاقا مصلحت بر اجرای بی کم و کاست عدالت و قانون است». به اینکه گفتم، شک نکنید! اصلا شک نکنید!

«روزنامه جوان/ ۱۵ مرداد ۱۳۹۳»

دو متن آخر صفحـ«۰۶ : ۲۰»ـه  وبـ«قطعه ۲۶»ـلاگ

{نه با بهشت دل صافی دارند، نه با خیابان بهشت}
{سر زد از افق، مهر خاوران…}

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. چشم انتظار می‌گوید:

    بسم الله القاصم الجبارین…

  2. هاتف می‌گوید:

    سلام. حاضر. و دیگر؟ هیچ.

  3. یک استکان چای داغ می‌گوید:

    سپاس…

  4. گفت و شنود می‌گوید:

    آبرو! (گفت و شنود)

    گفت: جنگ اخیر غزه بدجوری باعث آبروریزی برخی از دولت‌های عربی و پادوهای تروریست آنها شد.
    گفتم: مگه آبرویی هم داشتند که بریزه؟!
    گفت: ملک عبدالله پادشاه سعودی بعد از شروع جنگ اعلام کرده بود که اولویت عربستان حمایت از غزه و مخالفت با اسرائیل نیست.
    گفتم: اولویت آل‌سعود هزینه کردن دلارهای بی‌زبان نفتی برای عملیات تروریستی، قتل‌عام مسلمانان و سر بریدن آنهاست و البته به فتنه‌گران آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ هم کمک مالی کرده بود.
    گفت: گروه‌های تکفیری و مفتی‌های وهابی هم که دم از اسلام می‌زدند در مقابل قتل عام مسلمانان مظلوم غزه جیک نزدند.
    گفتم: یکی از معاونان سرکرده داعش با صراحت گفته بود که ابوبکر بغدادی حداقل یکسال در اسرائیل تحت آموزش بوده است.
    گفت: آل‌سعود با اینهمه رسوایی، هنوز هم خود را خادم‌الحرمین معرفی می‌کند!
    گفتم: خلیفه خونریز بنی‌امیه در حضور درباریان به زمزمه می‌گفت؛ خدایا تو را شکر که به من نعمت خدمت به خلق و مهر و محبت به مردم عنایت فرمودی! یکی از درباریان از دیگری پرسید؛ خلیفه چه می‌گوید؟! گفت؛ نشسته است و به خدا دروغ می‌بندد!

  5. رهگذر می‌گوید:

    سلام
    کلامی از حضرت آقا:

    جاهایی است که اگر اقدامی را در زمینه صنعت، در زمینه مسائل اقتصادی، در زمینه مسائل پولی، در زمینه مسائل فرهنگی و در زمینه مسائل گوناگون انجام دهیم، به نفع مردم است؛ اما گروههای خاصّی در جامعه هستند -گروههای پولی، مالی، اقتصادی، ثروتمندان، گروههای فرهنگی و گروههای سیاسی- که اینها متضرّر خواهند شد. این، آن نقطه حسّاس است. آن صراط مستقیم، این‏جا معلوم می‏ شود. این، جای همان فرمایش امیرالمؤمنین علیه‏الصّلاةوالسّلام است که «فانّ سخط العامة، یجحف برضی الخاصة» یعنی اگر یک وقت مردم خشمگین بودند، خشنودی گروههای خواص به‏ کل نابود خواهد شد و بر باد خواهد رفت. سخط و خشم عمومی، خشنودی گروههای خاص را پایمال خواهد کرد. گیرم که چند صباحی، ما در فلان سیاستی که اعمال کردیم و فلان کاری که اجرا نمودیم، چهار نفر از گروههای خاص یا گروههای پولی و مالی را هم از خودمان راضی کردیم اما اگر خدای ناکرده با این کار، مردم را ناراضی کرده باشیم، این نارضایی مردم مثل توفانی می‏ آید و همه اینها را در می‏ نوردد. این، هیچ ارزشی ندارد. بعد عکسش را می‏ فرمایند: «وانّ سخط الخاصّة، یغتفر مع رضی العامة». یعنی اگر فرض کنیم که گروههای خاصّ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره، سرِ سیاست و عملی، از ما خشمگین و ناراضی شدند و گفتند که دولت چرا این کار را انجام داد، چنانچه «یغتفر مع رضی العامة»؛ یعنی وقتی که عامه و -به تعبیر امروز ما- توده مردم خشنود و راضی باشند، خشم آن گروهها قابل بخشایش است. باید این را فکر کرد…

    دوم شهریور هفتاد و شش

  6. رهگذر می‌گوید:

    سلام مجدد
    پیشنهاد مطالعه
    شیطان بزرگ بزک خود را پاک کرد
    http://kayhan.ir/fa/news/20237

  7. ... می‌گوید:

    “چه بسیار که از جهات مختلف و زاویه های بعید اما صدایی یکسان و مشابه، صرف محاکمه را عملی مافوق تاب و توان دستگاه قضا می دانستند؛ «قوه این کاره نیست» لیکن قوه، گام اول را به خوبی برداشت تا ثابت کند اتفاقا «این کاره است!»”

    “آنچه اما «این کاره بودن» دستگاه قضا را مضاعف می کند، برداشتن محکم و بدون تعارف گام دوم، یعنی صدور حکمی براساس مر قانون و مر عدالت است. و این گام، برداشته نمی شود الا آنکه حکم، فقط و فقط من باب دل «عدالت» صادر شود، صرف نظر از آنکه «مصلحت» حکم به چه دهد!”

  8. سائل الزهرا می‌گوید:

    شما خوش بینی به دستگاه قضا…
    میم محارب رو از دهن قاضی بشنوند، قیامت می کنند…

  9. قاصدک منتظر می‌گوید:

    خصوصی
    با عرض شرمندگی
    بعد از جمله “«خواست خدا بود که نامه قبل از رویت بزرگان، عمومی شود»” به جای “دهها اینکه دیگر”…؛ نباید دهها مورد دیگر باشه؟!

    ح ق: این بند را یک بار دیگر بخوانید؛

    ما خود می دانیم و لااقل از اقل عداوت با عدالت مطلع ایم. اینکه به موازات این دادگاه، بزرگِ خاندان، من باب دل دشمن، سایت شخصی را آپ می فرمایند، اینکه به «نامه سرگشاده» افتخار می کنند، اینکه ناجوانمردانه، پای خدای حی و قیوم را به میان می کشند؛ «خواست خدا بود که نامه قبل از رویت بزرگان، عمومی شود» و دهها اینکه دیگر از قبیل اینکه «از نوشتن نامه سرگشاده پشیمان نیستم» (تو داخل پرانتز بخوان: از کلید زدن فتنه ۸۸ و بستن دروغ بزرگ تقلب به نظام، ذره ای نادم نیستم) «پیام» به هیچ کس و هیچ چیز و هیچ کجا نیست الا عدالت و مجریان عدالت… که؛ «مراقب باشید، دست روی مهره مهمی گذاشته اید!»

    اصلش حق با شماست اما من در اینجا از قصد خواستم با کلمه «اینکه» بازی کنم.

  10. ... می‌گوید:

    “«تشخیص مصلحت» حتی اگر هر از گاهی، وظیفه ما اهل قلم نیز باشد، هرگز وظیفه دستگاه قضا نیست. آنچه فی حد ذاته از مجریان عدالت انتظار می رود، «تشخیص عدالت» است و لاغیر.”

    تشخیص مصلحت (آن هم داخل گیومه) + کلمه نیز خیلی جلب توجه می کنه. کما اینکه این نیز در این متن هم کمی تا قسمتی لحاظ شده.

    «تشخیص عدالت» هم نام خوبی برای مجمع قضائیه نظام ببخشید قوه قضاییه هست.

  11. قاصدک منتظر می‌گوید:

    “مصلحت سنجی وقتی زیاده از حد می شود، گوشت قربانی «عدالت» است. اگر «عدالت» را همیشه باید سنجید، «مصلحت» را باید به ضرورت.”

  12. قاصدک منتظر می‌گوید:

    فرمایش شما کاملا درسته
    باید اینجوری خونده بشه
    و دهها اینکه ی دیگر…

  13. ... می‌گوید:

    “اگر عدالت را «قاعده» فرض کنیم، «مصلحت» می شود «استثناء».

    “«مصلحت» اگر همواره، به کرات و با هر بهانه ای، مافوق «عدالت» قرارگیرد، دیگر «مصلحت» به معنای درست کلمه نیست، بلکه می شود یک «بازیچه» صدقه سر روی گل اهل «منفعت».”

    اجازه هست یک مثال بزنم؟

    در «این خیابان ورود ممنوع است الا برای آمبولانس و نیروهای امدادی و پلیس»، ورود ممنوع بودن یک خیابان، یک قانون و قاعده است که برای نیروهای امدادی و پلیس و آمبولانس استثنا شده حالا اگر به کرات و با هر بهانه ای (مثلا می خوام برم لندن و کانادا دانشگاه های اونجا رو بررسی کنم، مأموریت دارم از طرف بابام، بابام باغ پسته داره باید برم برای آبیاری، خونه ای به نام بابام نیست و ما مستأجریم و قطعه ۲۶ برامون گلریزون می کنند و اسنادش هم دست این حسین قدیانی موجوده، خواهرم توی خیابون انقلاب گشنه گدااست می خوام براش ساندویچ ببرم، یا خانواده ام رو شهرری محاصره کردن و راه نمی دن می خوام برم نجاتشون بدم و…) هر ماشینی بتواند به این خیابان ورود پیدا کند، دیگر آن استثنا شدن مفهوم خود را از دست می دهد. و می شه زرشک یا کشک!

  14. ... می‌گوید:

    عدالت >> همیشه
    مصلحت >> به ضرورت

  15. ... می‌گوید:

    تاریخ را نگاه کنید! آیا جز این است که اغلب جاهایی که گفته شده؛ «مصلحت در این است…» مقصود، «قربانی کردن عدالت» بوده؟!

    کم پیش آمده در تاریخ که یکی چون حضرت ابوتراب علیه السلام در ماجرای خانه نشینی ۲۵ ساله، واقعا «مصلحت» را سنجیده باشد، کم پیش آمده!

    بگذریم که در آنهم، «عدالت» ۲۵ سال قربانی شد، همچنان که حق «ولایت».

    منتهی چون آن مصلحت، «مصلحت» به معنای درست کلمه بود، می بینیم که علی علیه السلام از حق خود گذشت به یک مصلحت بالاتر یعنی «حفظ اساس اسلام».

  16. ... می‌گوید:

    مصلحت سنجی «بعضی ها»؛

    «همه، همه حتی اساس اسلام، اساس انقلاب اسلامی، اساس جمهوری اسلامی، اساس مکتب علی علیه السلام، اساس خمینی، اساس خامنه ای، اساس خون شهدا، اساس قانون، اساس ۴۰ میلیون رای ملت، اساس رای اکثریت، اساس عدل و داد، اساس قوه قضا و… همه و همه باید حول محور منفعت من و خاندانم بگردند!! در ضمن، هرگز از نامه سرگشاده ای که علیه این همه اساس نوشتم، پشیمان نیستم!!»

    یاد “نه و مرض” گفتنِ سیداحمد به خیر! خیلی چسبید.

  17. ... می‌گوید:

    “ما اگر واقعا تمنا داریم که اعتماد مردم به مجریان عدالت، سر جای خودش برگردد”

    نه دیگه! مردم باید اعتماد پیدا کنند فقط برای انتخاباته و سر صندوق رأی و تهیه خوراک برای رسانه های خارجی! اومدی نسازی ها! آخه من استوانه این نظامم ها! شلوغ نکن میدم اون ده سال رو برات ببرن ها!

  18. ... می‌گوید:

    رحمت خدا بر کسانی چون نگارنده که به «جان نظام» وابسته اند و لعنت خدا بر محکوم این روزها که به «نان نظام».

    «جان نظام» و «نان نظام» احسنت!

  19. رضا اعتدال طلب-پزشک می‌گوید:

    خدا انشاالله من رو اون دنیا با مهدی هاشمی محشور بکنه
    این خاندان بیشترین خدمت رو به ایران کردن
    تاریخ قضاوت خواهد کرد

  20. ... می‌گوید:

    شگفتا! عدالت در مورد این جماعت اجرا نمی شود، به این «تصور کریمانه» که همچنان گرد انقلاب بمانند، اما انصاف دهید که هم الان، جمع مورد اشاره بیشتر گرد ضد انقلاب می چرخند یا انقلاب؟!

  21. ... می‌گوید:

    قوه محترم قضا، هرگز وظیفه ای من باب «حفظ نیروها برای انقلاب» ندارد. این مهم، تکلیف جاهایی دیگر است.

  22. ... می‌گوید:

    گاهی تادیب، بیشتر از عطوفت، در ابقای فرد در مجموعه صالح، نقش مثبت بازی می کند. اگر عطوفت، او را وحشی تر می کند، اما تادیب، احتمال دارد که آدمش کند». و این یک اصل مهم در روان شناسی است!

    البته آمدیم و «تادیب» هم نتیجه نداد و طرف، باز آدم نشد! خب می شه همون که الان هست!! با این فرق بسیار مهم؛ «دیگر دل عدالت نمی سوزد که طرف هم از توبره خورد، هم از آخور!! لااقل اندازه غلطی که کرده، تنبیه شده!! حالا آدم نشده به درک!!»

  23. محمد پیرانی می‌گوید:

    این عکس رو از کجا پیدا کردی مومن؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  24. ناشناس می‌گوید:

    متهم به شدت مذکور!

  25. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    آقایان!
    شک نکنید!
    اصلا شک نکنید!
    متهم به شرط چاقو!!

  26. شیدا می‌گوید:

    کو فتنه گر و فتنه خر و فتنه فروش؟………

  27. مجنون می‌گوید:

    مصلحت!
    عدالت!
    پیروز؟

  28. علی می‌گوید:

    گر حُکم شود که مَست گیرند در شهر هر آنکه هست، گیرند.

  29. سحر می‌گوید:

    مجنون
    اگر زبونم لال، عدالت پیروز نشد… اما

    “آقا زاده” هر جایی حامی داشته باشه، نمی تونه توی روند تاریخی دست ببره و تاریخ رسواش می کنه.

  30. برف و آفتاب می‌گوید:

    عجب عکسی! اختصاصی همین آدمه اصلا!!

    می‌شه خصوصی؟
    هر دو به خاطر این «وابستگی» اتفاقا به مصلحت است که بیشتر شامل مر قانون و مر عدالت شویم، تمام!

    شامل نه؛ مشمول

  31. سائل الزهرا می‌گوید:

    فتنه گر که به لطف کرامت افراطی دستگاه قضا، باکی از دادگاه و دادگری ندارد…
    خوبی از حد گذشته… نادان هم خیال بد کرده…

  32. صاعقه گمنام می‌گوید:

    دوستان
    خوب به عکس نگاه کنید!
    دیگه دم کوسه زده بیرون!!

  33. برف و آفتاب می‌گوید:

    اگه قوه قضائیه بتونه به بخش هفتم جواب بده من طرفدار اون‌ها می‌شم!

  34. نگین می‌گوید:

    ممنون.
    زیبا بود.

  35. هاتف می‌گوید:

    سیداحمد می‌گوید:
    ۱ اسفند ۱۳۹۰ در t ۱۹:۳۳

    .
    .
    .

    “تا الان نامه ای نوشته اید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟ نه.”

    نه و مرض!

  36. همشهری باکری می‌گوید:

    اصلا یقوم بالقسط
    نه مصلحت..
    مصلحت بعضا
    عدالت هر لحضه
    مصلحت؛ گاهنامه
    عدالت؛ روزنامه!! 🙂

  37. ناشناس می‌گوید:

    خصوصی می فرستم یه کمی بخندید؛

    ﺣﻤﻮﻡ ﺭﻓﺘﻦ کودکان ﺩهه ی پنجاه و شصت…!!

    ﺍﻭﻟﺶ می رﻓﺘﻴﻢ ﺗﻮ ﺣﻤﻮﻣﻲ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺁﺏ ﺳﺮﺩﺵ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ ﻧﻪ ﮔﺮﻣﺶ؛ ﻳﻬﻮ ﺁﺏ ﻣﻴ ﺸﺪ ٢٠ ﺩﺭﺟﻪ ﺯﻳﺮ ﺻﻔﺮ، ﻳﻪ ﻭﻗﺘﺎ ﻫﻢ ۶٠ ﺩﺭﺟﻪ ﺑﺎﻻ ﺻﻔﺮ؛
    ﺑﻌﺪ ﻣﺎﺩﺭ ﮔﺮﺍﻣﻲ ﺑﺎ ﺷﺎﻣﭙﻮﻱ ﭘﺎﻭﻩ ﭼﻨﺎﻥ میفتاد ﺭﻭ ﺳﺮﻣﻮﻥ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﻱ ﻛﻪ ﺗﻤﻮﻡ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﻱ ﻣﻐﺰﻣﻮﻥ ۳ سانت، ﺟﺎﺑﺠﺎ ﻣﻴ ﺸﺪ.
    ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ جیغ ﻭ ﺩﺍﺩ می زﺩﻳﻢ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ؛
    ﺑﺪﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎ ﻛﻴﺴﻪ ﺳﻔﺖ ﻭ ﺿﺨﻴﻢ ﺑﺎ ﺭﻭﺷﻮﺭ ﻣﻴﻔﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﺟﻮﻧﻤﻮﻥ

    ﺧﺪﺍ ﺷﺎﻫﺪﻩ ﺩﻭ ﻻﻳﻪ ﺍﺯ ﭘﻮﺳﺘﻤﻮﻥ ﻛﻨﺪﻩ ﻣﻴ ﺸﺪ، ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ ﻓﻜﺮ ﻣﻴ ﻜﺮﺩ ﭼﺮﻛﻪ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺩﺍﻣﻪ می دﺍﺩ!
    ﺑﻤﺎﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻭﻥ ﻭﺳﻄﺎ ﻳﻪ ﻛﺘﻜﻲ ﻫﻢ می خوردیم!!!

    (قطعه ۲۶: آی گفتی!)

    آخرش هم یه سطل آب جوش می ریختن رو سرمون که مثلا دیگه خیلی تمیز شیم!
    ﻭﻗﺘﻲ ﺣﻤﻮﻡ ﺗﻤﻮﻡ می شد، ﻛﻠﻲ ﻟﺒﺎﺱ ﺗﻨﻤﻮﻥ می کردن، ﻳﻪ ﻳﻘﻪ ﺍﺳﻜﻲ ﻫﻢ ﺭﻭﺵ، ﺑﻌﺪﺵ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺧﺴﺘﮕﻲ ﺧﻮﺍﺑﻤﻮﻥ می برد…
    ﻫﻤﻪ می گفتن: ﺁﺧیییییی، نیگاش کن ﭼﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻩ ه ه ه!!!!

  38. هاتف می‌گوید:

    به نظرم وجود بی عدالتی در نظام و ناامیدی از اجرای عدالت در نظام، و حمایت من از نظام و همچنین کل کل کردن با مخالفان این نظام، این سه با هم منافاتی نداره چون؛

    اولا این بی عدالتی در تمام نظام وجود نداره و در بخش هایی هست. مثلا درباره مرحوم وام ناچیز ازدواج انواع و اقسام پیگیری ها وجود داره و در مقابل وام های میلیاردی آزاد و بی صاحب هستند (صبر کن زود قضاوت نکن می دونم که این بی عدالتی غیر قابل تحمل و دردناکه و یک ذره اش هم جگر آدم رو خون می کنه ولی چاره داره که حالا می گم). از اون طرف اگر حمایتی هم هست حمایت من از کلیت نظام هست که قراره بر مبنای اسلام و قرآن باشه، نه این بی عدالتی ها؛ (نگو که شعاری شد ناراحت می شم) و این حمایت از نقاط مثبت و قوت این نظام انجام میشه نه بی عدالتی ها، کمااینکه در نقدهای شما و کیهان شاهد این رویه هستیم. و یادمان باشد که حضرت آقا که یادم نیست در کدام دیدار بود (پیدا کردم حتما می فرستم) درباره این نظام و جمهوری اسلامی قریب به این مضمون فرمودند؛ تشکیل نظام اسلامی به معنای اجرای همه جانبه اسلام در اون نیست، ما تازه اول راه هستیم و تا پیاده شدن اسلام در این نظام فاصله ها داریم. که هر کدوم از ما چه مسئول بلندپایه نظام و مرجع تقلید و استاد چه دانشجو و روزنامه نگار و… موظفیم به قدر توان کمک حال این نظام باشیم تا هر چه بیشتر به اون جایگاهی که باید برسد. از طرف سوم این کل کل با مخالفان نظام لازمه و باید باشه ولی بسته به نوع مخالف و نوع و میزان مخالفتش مراتب و دسته بندی داره. همانطور که حدس زدید این ناامیدی ممکنه برای خیلی ها باشه از جمله من. منتهی از دیشب که این متن رو خوندم به این فکر می کردم که من چه وظیفه ای دارم. درسته که قوه قضاییه وظیفه داره با دانه درشت ها و بی عدالتی مقابله کنه ولی چه کاری از من در این رابطه ساخته است؟ یادم هست که حضرت آقا در دیداری به دانشجویانی که معترض بودند در این نظام مسئولین ما را به حساب نمی آورند و به طرح های ما توجهی ندارند، فرمودند قریب به این مضمون؛ «شما خسته نشوید و در محافل خودتون مطالب مورد نظر و خواسته هاتون رو پردازش کنید و بگذارید که این مسائل تبدیل به گفتمان بشه و از محافل دانشجویی به سطح جامعه کشیده بشه و از این طریق به مسئولین برسه و گفتمان اون ها هم بشه». چیزی که اگر اشتباه نکنم شاید کمی تا قسمتی درباره مذاکرات هسته ای اتفاق افتاد. جدای از این مسئله از مطالبه هم نباید غافل شد، مطالبات مردم از قوه تشخیص عدالت (قوه قضاییه) او را در تحقق بیشتر عدالت یاری خواهد کرد. یادمان باشد که همیشه این نظام نیست که باید به ما کمک کند، گاهی هم نظام به کمک و یاری ما نیاز دارد که باید در لبیک به آن کوشید. می ترسم بپره همین رو می فرستم تا ادامه… ببخشید که طولانی و احیانا با اشکال ویرایشی هست.

  39. صبا می‌گوید:

    قبل تر ها، زمانی که آقای هاشمی رییس جمهور بود، ما بچه بودیم، در و همسایه و فامیلایی که با نظام خوب نبودند، همه اش به آقای هاشمی چیز می گفتند و وقتی هم از دلیلش می پرسیدی انگشت اتهام و اشاره شون به طرف پسراش بود و دور و بری هاش! همه ی کارای اونا رو می گذاشتن پای نظام!

  40. فرزاد می‌گوید:

    ……………………………….

    خدا به ذهن بیمار بعضی ها که توهم دارند، شفا دهد واقعا!

  41. مجنون می‌گوید:

    سحر
    انشالله که همون عدالت پیروز بشه!

  42. فرزاد می‌گوید:

    امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: میزان عقل هرکس به اندازه ی ادب اوست…

  43. فرزاد می‌گوید:

    آقای قدیانی میشه بفرمایید بجز شما اشخاص دیگه ای هم توی پاسخ دادن به کامنت ها دست دارن یا نه؟

  44. خواهر شهید می‌گوید:

    سلام صبا؛

    وقتی هاشمی رییس جمهور بود، تو بچه بودی و چیزهایی می شنیدی و من مدیر دبیرستان بودم و خیلی چیزها می دیدم و گیج مانده بودم بین خودم و انقلاب و دستورالعمل ها و بخشنامه های جدید که هر روز از راه می رسید و در نهایت استعفا و…!

  45. سراب می‌گوید:

    سلام؛
    اگر صلاح می دونید درباره محمد یعقوبی و چرندیات اخیر ایشان در باب آزادی، انقلاب اسلامی و ورود مطالب ضداخلاقی و ضدارزشی به تئاتر در روزنامه(چون مخاطب بیشتر و عام تری دارد) و در وبلاگ مطالبی بنویسید. هر چند که وی ارزش سخن گفتن و وقت گذاشتن ندارد ولی برای عده ای که چرندیات ایشان را می شنوند و توان نقد و استدلال ندارند، یا برای اطلاع آنها که از سر سادگی یا بی اطلاعی می پذیرند، شاید شاید شاید برای مسئولان “خود را به خواب زده” مملکتی، که بر روی خون جوانان شهید ما راه می روند، تذکری باشد!
    http://rajanews.com/Detail.asp?id=198667

  46. ناشناس می‌گوید:

    تور نظامی رایگان برای آقای وزیر؛
    ۱۵۰۰۰۰۰۰۰۰ دلار آمریکا نتوانست از اسرائیل در برابر موشک‌های مقاومت دفاع کند/ آقای ظریف! کدخدا در ۱۰ دقیقه که هیچ در یک ماه هم از پس حماس برنیامد؛ چه برسد به ایران

    http://www.rajanews.com/detail.asp?id=198612

  47. م.طاهری می‌گوید:

    کاملا موافقم.
    حساب شده و عالی.

  48. هنوز منتظریم... می‌گوید:

    سلام علیکم؛
    به شدت مخالف این هستم که “مصلحت” را از “حق” یا “مصلحت” را از “عدالت” یا کلا تمام ویژگی های اسلام را از “مصلحت” جدا کنیم. احتمالا نوشته تحت تاثیر کتاب “مناقشه حق و مصلحت” آقای “عماد افروغ” هست!
    بارها و بارها بزرگان ما گفته اند که معنای مصلحت، جمع تمامی این گذاره هاست؛ مصلحت می شود جمع تمام “عدالت”، “حق”، ” دوراندیشی”، “تقوا” و… اما مسئله ای که شدیدا به آینده هر امتی، خصوصا اسلام، ضربه می زند، تعریف نکردن درست مصلحت است.

    «باید دقیقا مشخص شود که منظور از “حفظ مصلحت”، مصلحت کیست؟! مصلحت چیست؟ وگر نه ۲۵ سکوت حضرت امیر، همانقدر مصلحت است، که “عمل به مر قانونش” و “اجرای عدالت”شان مصلحت».

    مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویی:
    “مصلحت هم شده یک اسم منفور؛ آقا مصلحت‌گرائى می کنند! خب، اصلاً باید ملاحظه‌ى مصلحت بشود. هیچ وقت نباید گفت که آقا حقیقت با مصلحت همیشه منافات دارد؛ نه، خود حقیقت یکى از مصلحتهاست، خود مصلحت هم یکى از حقایق است. اگر مصلحت‌اندیشىِ درست باشد، باید رعایت مصلحت را کرد؛ چرا نباید رعایت مصلحت را کرد؟ باید مصالح را دید.”

  49. سحر می‌گوید:

    خدایا به قوه قضایه کمک کن شرمنده مردم نشه. الهی آمین

  50. گفت و شنود می‌گوید:

    قلیان! (گفت و شنود)

    گفت: وزیر ارشاد گفته است، اگر مطبوعات اجازه افشاگری داشتند، فساد ۳ هزار میلیارد تومانی نداشتیم!
    گفتم: اتفاقاً مطبوعات در سطح و حجم گسترده‌ای به فساد ۳ هزار میلیارد تومانی پرداختند و از جمله کیهان دو ماه قبل از کشف و اعلام فساد مزبور، طی یادداشتی به آن پرداخته و حتی نام برخی از عوامل را به طور اختصار آورده بود و البته گستره ۳ هزار میلیاردی آن بعداً فاش شد.
    گفت: شاید منظور وزیر ارشاد، روزنامه‌های زنجیره‌ای و مدعی اصلاحات است و یا اظهارات یکی از اصلاح‌طلبان که متهم اصلی پرونده را در حد نابغه اقتصادی و مستلزم تشویق دانسته بود!
    گفتم: از این گذشته درباره رانت ۶۵۰ میلیون یورویی که در دولت کنونی به یک تاجر با هزار میلیارد تومان بدهی معوقه بانکی پرداخت شده است، چه می‌گویند؟
    گفت: در این میان مردم چه گناهی کرده‌اند که باید تاوان ندانم‌کاری دولت‌های سابق و لاحق از کیسه بیت‌المال آنها پرداخت شود؟!
    گفتم: چه عرض کنم؟ یارو می‌گفت؛ از آدم‌هایی که قلیان می‌کشند خیلی تعجب می‌کنم چون هم پول می‌دهند و هم غرغر می‌شنوند!

  51. بانو می‌گوید:

    رئیس‌جمهور با انتقاد شدید از کسانی که به گفته وی «مذاکره‌هراسی» را رواج می‌دهند، اظهار کرد: «یک عده به ظاهر شعار می‌دهند ولی بزدل سیاسی هستند و تا حرف مذاکره پیش می‌آید می‌گویند ما می‌لرزیم. به جهنم؛ بروید یک جای گرم برای خود پیدا کنید. خداوند شما را ترسو و لرزان آفریده است.»

  52. خواهرشهید می‌گوید:

    هر دم از این باغ بری می رسد!!!
    فکر کنم اگر تا حالا طرفداران رییس جمهور از خجالت آب نشده اند از بی غیرتی است؛
    آخه بی ادبی و توهین هم اندازه داره، این یکی دیگه شورش را در آورده…
    شاید بشه به عنوان بی ادب ترین توی کتاب ترین ها ثبتش کرد.

  53. الـــــــــــفـــــــــــرار می‌گوید:

    عدالت مدالت رو ول کنید! شیخ حسن … شده می گه؛ باید برید جهنم!
    مواظب باشید؛ من که فرار می کنم! نمی خوام بگیرنم! شما هم فرار کنید، منتقدان رو می گیرن!
    الـــــــــفـــررررااااررررر

  54. دی می‌گوید:

    … و البته بین کسی که از مذاکره می ترسد و کسی که از ترس مذاکره می کند(بلا نسبت دوستان دلاور) فرق هست!

  55. خواهرشهید می‌گوید:

    آش چقدر شور شده که صدای صادق خان که هیچی، صدای بی بی سی و غیره را هم درآورده!

  56. nasrtv می‌گوید:

    چند فریم فکر (قسمت دوم)
    دخترک فقط موقع نماز چادر می پوشید…
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=9973

    داستان دو نیای متفاوت…
    دو روایت از یک سرزمین. سبک زندگی فلسطینی ها و اسرائیلی ها به روایت تصویر:
    http://fa.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=9976

  57. خاطره باز می‌گوید:

    چشم انتظار می‌گوید:
    ۲۷ مهر ۱۳۹۲ در t ۲۳:۳۳

    خبر فوری از قطعه ی ۲۶:
    .
    هاشمی، خودکشی کرد!!
    کارشناسان زبده ی بررسی صحنه ی جرم، نامه ای در کنار جسدش پیدا کردند، که در آن نوشته بود: تمام چیزهایی که در مورد امام گفته بودم، زاییده ی فکر معیوبم بوده است…

    تکذیبیه:
    خبر بالا، به شدت تکذیب می شود. بچه های سایت، خبر چند سال آینده رو الان گذاشتند، که جاش نبود!! 🙂

  58. زهرا می‌گوید:

    اتفاقاً به نکته خوبی اشاره کردید
    ما هم بی صبرانه منتظریم تا عدالت درباره مدیری که شهرداری را با نیروی انتظامی و شهروندان تهرانی را با اشرار اشتباه می گیرد و عواملش بدون دلیل قابل قبول نان آور خانواده ای را به قتل می رسانند و زنی را بی سرپرست و فرزندای را یتیم می کنند اجرا شود
    اینم لینکش
    http://yarankohrasani.mihanblog.com/post/869

  59. میلاد می‌گوید:

    نامه یک جانباز خطاب به ریاست جمهوری
    سلام من جانباز هستم و ۳۰ سال در ارتش خدمت کردم و الان بازنشسته ام به دلیل گرفتاری الان یک ماه هست که دارم برای وام اقدام می کنم بعد از پیدا کردن دو ضامن، بنچاق خونه، گذاشتن سپرده یک میلیون و سیصد تومنی، باز کردن حساب، گذاشتن سفته و چک و… گفتن که امروز وام ات رو بهت می دیم. رو این حساب من تاکسی قراضه ام رو که مدل ۸۳ هست و آردی هستش، گذاشتم تعمیرگاه مجاز، داروهای همسرم رو خریدم و بردمش دکتر(همسرم پیوند کبده) و موارد دیگر که گفتن نداره تمام حقوقم رفته تمام حقوق ۸۰۰ تومنیم! یک سرهنگ دو، بله! ۸۰۰ تومن می گیره با شغل فرماندهی! الان بانک قوامین به من زنگ زده گفته به ما نامه دادن و گفتن وام ندین و من الان بدهکارم و هیچ کاری نمی تونم بکنم من فقط خواستم بگم که راضی نیستم و اون دنیا ازتون شکایت می کنم.

    یاعلی…

  60. محمد می‌گوید:

    خداییش یکی جلوی این ریس جمهورو بگیره
    بدجوری رفته بالا میگه نرخ تورم تک رقمی شده
    تورو بخدا یکی دستشو بگیره ببره سوپر مارکت دم خونشون
    هفته ای یک بار قیمتها رو فقط ببینه
    خداییش غذا به روحانی چی میدن؟
    بدجوری توهم می زنه… نگرانشم!

  61. رضا می‌گوید:

    تحریم اخیر آمریکا، عبارت مقابل زیبا بود!

    http://eyvazir.blogfa.com/post/387

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.