وطن امروز/ ۲۸ اسفند ۱۳۹۳
موسم بهار، بازگشت پرستوها را زیاد دیدهایم اما آن روز که «یوسف گمگشته» بیاید، کدامیک از این شهدا دوباره به زمین برخواهند گشت؟ تا آن روز رویایی، بیا ای دل، دلخوش کنیم به احوال آسمان. نوروز در آسمان خبرهای بهتری است. آسمان همیشه فاطمیه است. برای رزمندهای که در راه دفاع از حرم عقیله بنیهاشم، به کاروان آسمانیان پیوسته، دیگر تهمتها تمام شد! این زمین بود که بچهها زجر میکشیدند! آسمان جای ماجور شدن است! نگاه میکنم به سن و سال بسیجیانی که اجازه ندادند «زینبیه» هم حکایت خانم زینب سلامالله علیها به اسارت رود؛ جنگ ندیدهها! تازه به دوران رسیدهها! ترمز بریدهها! خشونتطلبها! افراطیها! تندروها!

ای شهدا! برای شما، دیگر زخم زبان تمام شد! خوش باشید در قهقهه مستانهتان! نوروزتان مبارک! خون سرخ شما، باورم هست که جنگ ندیدههای تمام تاریخ را روسفید کرد! حقا که شهادت، در چنین روزگاری هنر بیشتری میخواهد. باید هم باد کنند این «ویژهنامههای نوروزی» روی دکهها! جز خون مطهر شما، هیچ حرف تازهای وجود ندارد! جریان سازی، از آن خون سرخ شهدای حرم است، همین شماها، همین شهید حی و حاضر، حاج قاسم سلیمانی! اگر به اعتراف پرزیدنت «مؤدب و باهوش» داعش محصول حمله نظامی آمریکا به عراق است، خود این اعتراف، محصول شهادت شهدای حرم است، همین شماها، همین شهید حی و حاضر، حاج قاسم سلیمانی! ای شهدای حرم! گناه نسل شما… نسل ما… نسل من، جنگ ندیدن بود که آن را هم شهادت شما در روزگاری که علیالظاهر جنگ نیست، پاک کرد! بعد از جنگ، ابتدا نقشه این بود که نسل مرا از «جنگ» بترسانند اما «جنگ کجایی که دلم تنگ توست» آنقدر از زبان نسل من… همین شهدای حرم گفته و شنیده شد که نقش بر آب کرد این نقشه را. آنگاه نقشه طعنه کشیدند و از سن و سال خود بر سر ما چماق بلند کردند. زخم زبان «جنگ ندیدهها» محصول همین نقشه بود. اینک به سن و سال شهدای حرم بنگرید!

مهم نیست شناسنامه آدمی به جنگ بخورد، مهم آن است که وصیتنامه آدمی به شهادت بخورد. مهم آن است که جنگ نباشد و هیچ کجا از خاک کشورت دست دشمن نباشد اما «مهدی نوروزی» به شهادت برسد تا جنگ نشود و هیچ کجا از خاک کشورت دست دشمن نیفتد! حالا باز به بسیجی کف خیابان ۸۸ ما زخم زبان بزنید که «بسیجی واقعی» نبود! مهم نیست! او دیگر این طعنهها را نمیشنود! نوروز در آسمان خبرهای بهتری است! آسمان همیشه فاطمیه است! اینک صلح، بهار، پرستو و… همین زمین بدهکار آن شهیدی است که تن خود را بیرون مرزها سپر کرد! بیرون مرزها… و پیش از آنکه پای اجنبی، خاک وطن را آلوده کند! در تعریف «شهدای حرم» بسی کاملتر از زخم زبان ناقص «جنگ ندیدهها» این است که بگوییم؛ «در جستوجوی باده شهادت، زودتر از زود رفتند تا باز هم سایه جنگ بر سر این آبادی سنگینی نکند». عراق مال عراقیها و سوریه از آن سوریهاست لیکن آنچه از مجاهدان کنونی جهان اسلام، شهدایی با ملیتهای مختلف ساخته، آرزوی تمدن واحده و مدینه فاضلهای است که انشاءالله با ظهور مهدی موعود (عج) محقق خواهد شد. جمهوری اسلامی اگر دنبال امپراتوری بود، کارهای دیگری غیر از نوکری برای حرم آلالله و خدمت بیمزد و منت به همسایگانش انجام میداد. نشان به نشان شهدایش، جمهوری اسلامی در پی آن است که سایه جنگ، حتی از سر کشورهای دیگر برداشته شود. محصول حمله نظامی آمریکا به عراق را زحمت کشید و خود جناب اوباما برایمان گفت! این وسط، بدبخت کسانی هستند که میخواهند این آمریکا را، با وجود این اعترافات، این سناتورها، این همه روسیاهی، بزک کنند! من اما میخواهم از محصول شهادت شیربچههای سپاه خامنهای در مجاورت حرم اهل بیت سخن بگویم. به یمن این همه شهادت، «یار» خواهد آمد. آقاجان! عاقبت که میآیی… ای آفتاب بالانشین! ضجههای ماه و ستارهها را نمیشنوی؟ داریم تو را صدا میزنیم، تو را میخوانیم… با خون شهدایمان که «جبهه و جنگ» را ندیدند اما «شهادت» را چرا! «ظهور» را ندیدند اما «تو» را در لحظه شهادت چرا! آقا جان! سالیان درازی است که «لحظه شهادت روزگار» است. برس به داد بشریت… که گفت: «حول حالنا الی احسن الحال».

وطن امروز/ ۱۶ اسفند ۱۳۹۳
همین که آقای رفسنجانی هم با آنهمه سوابق هشتاد و هشتی، عاقبت به زشت بودن همصدایی با اسرائیل پی برده، فی حد ذاته چیز خوبی است و خبر از توفیق گفتمان اصولگرایی بر گفتمان تقلب میدهد. این را ما همان سال ۸۸ مکرر گفته بودیم که نگارش نامه سرگشاده، فتنهگری، بیقانونی، دمیدن در دروغ تقلب، بدل شدن به سرمایههای اسرائیل و تبدیل شدن به دوستان خوب نتانیاهو، امری بسیار زشت و فوقالعاده مذموم و نکوهیده است. البته بهتر بود ایشان همان سال ۸۸ پی به این نکته میبردند و همصدایی با دموکراسی، رای مردم و قانون انتخابات مملکت را به همصدایی با اغیار نمیفروختند لیکن تو هر وقت بفهمی همصدایی با دشمن، خطا و خیانت است، ناخودآگاه داری اعتراف میکنی که دروغ تقلب هم خطا و خیانت است! در تاریخ سراسر «مرگ بر اسرائیل» جمهوری اسلامی، اوج همصدایی با اسرائیل در همین دروغ تقلب علیه جمهور و جمهوریت بود. اینک وقتی آقای رفسنجانی هم در مذمت همصدایی با نتانیاهو سخن میگوید، در اصل دارد شعار «نه غزه، نه لبنان» را هو میکند! خب! نگارنده ضمن اینکه این همه را به فال نیک میگیرد، در ادامه نکاتی را به اختصار بیان میکند.
یکم: در سالیان گذشته، هیچ پیشرفت علمی و البته بومی ملت ایران، اندازه انرژی هستهای روی مخ سران اسرائیل رژه نرفته. بدیهی است هر اقدامی که -ولو اندازه یک پیچ و مهره کوچک- صنعت هستهای ما را محدود کند، مورد رضایت اسرائیل است. این دیگر یک تحلیل سیاسی نیست که بتوان علیه آن ردیه اقامه کرد. کاملا واضح است. فلذا این یک اصل مسلم و غیرقابل خدشه است؛ محدود کردن صنعت هستهای با هر نیتی که صورت بگیرد خواسته یا ناخواسته حکم همصدایی با اسرائیل دارد. پس همصدایی با اسرائیل فقط خلاصه در نامه سرگشاده علیه یک انتخابات باشکوه ۴۰ میلیونی یا شعار «نه غزه، نه لبنان» نمیشود، بلکه حذف نماد هستهای هم همصدایی و همراهی با نتانیاهو محسوب میشود. باورم هست هر آنچه بغض گله از روزگار را میهمان گلوی علیرضا و آرمیتا کند، یعنی همصدایی با اسرائیل خبیث.
دوم: من تعجب میکنم از آقای رفسنجانی. ایشان با علم بر آنکه همصدایی با نتانیاهو چیز بدی است، آنهمه علیه خط مقدم مقاومت علیه اسرائیل سخنپراکنی کرد؟! باورم هست هر آنچه بغض گله از روزگار را میهمان گلوی حامیان حزبالله و مدافعان حرم عقیله بنیهاشم کند، یعنی همصدایی با اسرائیل خبیث.
سوم: در تحلیلهای مندرآوردی، دبه درمیآوردند که اسرائیل، نه فقط مخالف توافق کذا بلکه اساسا مخالف پر و پا قرص هر گونه توافقی میان دولت اعتدال و ۱+۵ است! نگو اول دیوانه عالم، جماعتی از اصلاحطلبان ما را با عرض معذرت مثل خودش دیوانه فرض کرده و بازی داده! چه گفت نتانیاهو در آن کنگره آمریکایی، جز آنکه؛ «موافق توافق خوبم»؟! نتانیاهو حتی این را هم نمیگفت، باز معلوم بود که اسرائیل -بسی جلوتر از اعضای پنج بهعلاوه یک!- دنبال یک توافق خوب میان دولت اعتدال و غرب است. توافق خوب به آن معنی که در ازای امتیازات نقد و فراوانی که از طرف ایرانی گرفته میشود، به او فقط مشتی وعده نسیه داده شود! برای اسرائیل و در مواجهه با جمهوری اسلامی، چه چیزی بهتر از این؟! نقی هم اگر این وسط نتانیاهوی ابله میزند، از ورای شکم سیریناپذیر اوست، نه آنکه مشکلی استراتژیک مثلا با توافق کذا داشته باشد! با این حساب، بهتر بود این مردک، حرف حساب خود را واضحتر میزد و میگفت؛ «موافق توافق خوبترم!» جای شگفتی اینجاست که غرب و حامیانش این همه روی موضع باطل خود محکم ایستادهاند، آن وقت بعضیها در داخل، هر توافقی ولو توافق بد را بهتر از عدم توافق با غرب میدانند! «هر توافقی» یعنی همان «توافق خوب» مد نظر نتانیاهو، اما «توافق بد» معنای بدتری هم دارد، یعنی همان «توافق خوبتر» مد نظر اسرائیل! حال، همصدا با اسرائیل و مشخصا نتانیاهوی دیوانه چه کسی است؟! آنان که طرف ایرانی را هم ترغیب به یک توافق خوب و همشأن با منافع بلندآوازه ملی میکنند یا کسانی که شعر میگویند؛ «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست»؟! در رابطه با بحث پیش رو، زاویهدارترین صدا با صدای نتانیاهو، از آن منتقدانی است که ضمن تشویق طرف ایرانی به بستن یک توافق خوب و منطبق با منافع ملی، در عین حال، عدم توافق را بسی بهتر از توافق بد میدانند، همچنان که شبیهترین صدا به صدای نتانیاهو، از آن کسانی است که با سرودن بعضی اشعار، به توافق خوب مد نظر نتانیاهو گرا… گرا که چه عرض کنم، رسما پر و بال میدهند! این بار اما باورم هست هر آنکه بغض را در گلوی خود روزگار میهمان کند، همصدایی با اسرائیل خبیث کرده!
چهارم: اسرائیل دشمن ما است و ما نیز با افتخار، اول دشمن او هستیم و قسم خوردهایم تا روزگار را از این موجود نکبت و جعلی پاک نکنیم، از پای ننشینیم. اگر داشتههای اسرائیل، غصبی است، لیکن داشتههای ما واقعا داشتههای ما است. تو اگر این داشتهها را دعوت کنی که ارزان یا اصلا مفت و در حد یک آبنبات بفروشند، فراتر از همصدایی با اسرائیل، همراهی کردهای با دشمن اول بشریت. همصدایی با اسرائیل، سال ۸۸ شاخ و دم نداشت، الان هم ندارد! آقایان! وسط مذاکره، با برداشتن نماد هستهای از اسکناس ملی، ممنونیم که دست آخر، ما را متوجه معنای «تدبیر» کردید! اما هستهای، احمدیروشن، رضایینژاد و… اتفاقا همه از دل همین دانشگاه و همین سر در بیرون آمدهاند! امیدوارم تحمل این سخن را داشته باشید؛ بیشتر به شما میخورد اگر که به جای نماد هستهای، همان نقاشی معروف را میگذاشتید پشت اسکناس کشور! راستی شما آمده بودید ارزش پول ملی را افزایش دهید یا در آستانه سال نو، حتی هنگام پول نو گرفتن علیرضا و آرمیتا از بزرگترانشان هم، بغض را میهمان گلوی روزگار کنید؟!
***
تیتر را زدم «پنج + یک + اسرائیل». از بس توافق کذا را بد برای ما اما خوب برای اسرائیل بستید که فیالحال نتانیاهو خودش را رئیس سر گردنه مذاکرات میداند و از آمریکا و آن پنجتای دیگر، داعیهدارتر است! خب همصدایی نکنید با نتانیاهو! بس کنید این بساط را! دیپلمات اگر دیپلمات باشد، مایه دلواپسی دشمن میشود، نه دوست! بس کنید این بساط را!
وطن امروز/ ۲۱ بهمن ۱۳۹۳
نه پس نمیآییم. نه پس اهل کوفه میشویم و تنها میگذاریم علی(ع) را. نه پس فراموش میکنیم عهدی را که با خون شهیدان بستهایم. نه پس از شعار «مرگ بر آمریکا» آن هم در جهانیترین هنگامهاش کوتاه میآییم. نه پس از یاد میبریم «اللهاکبر» آغشته به خون شهیدی را که شب ۲۲ بهمن ۶۴ به جای بام خانه، در همان اروند خروشان سر داد. نه پس اجازه میدهیم آمریکا فکر کند به جای یک ملت شکستناپذیر، انقلابی و همیشه در صحنه، تنها و تنها با ۴ تا دیپلمات طرف است. نه پس در آستانه سیوهفتمین بهار انقلاب رجز «من انقلابیام» را بدون حماسه حضور، بدون لبیک به ولیامر و تنها در حد یک شعار پایین میآوریم. نه پس دشمن را در این توهم نگه میداریم که تحریم اقتصادی موجب عدول ما از آرمانها شده. نه پس بیتدبیری این دولت و آن دولت را به پای اصل انقلاب اسلامی مینویسیم و در محاسبه دچار خطا میشویم. نه پس مثل بعضیها کت و عینک فلانی، برایمان از لباس بدون جلیقه ضد گلوله شهید زنده موضوعیت بیشتری پیدا میکند. نه پس تنها میگذاریم «محمد رسولالله» را و «علی ولیالله» را و سلمان و ابوذر و عمار را و قرآن و نهجالبلاغه را… و اسلام را… و خمینی و خامنهای را در میان این همه قدارهبند شبپرست. نه پس به برادران چندین ساله، اجازه میدهیم یوسف انقلاب را باز هم درون چاه بیندازند. نه پس مثل بعضی از این آقازادههای اختصاری، خود را طلبکار خون شهدا تصور میکنیم. نه پس حکایت بعضی از این خواص، خمینی بتشکن را به جای افق منتهی به سحر، در خواب شبانه مشاهده میکنیم!… نه پس نمیآییم و فراموش میکنیم که ۲۲ بهمن ۹۳ آن هم بعد از خبر مرگ بشکه سعودی، بیش از هر ۲۲ بهمن دیگری، چشم بقیةالله به خیابان انقلاب اسلامی دوخته شده تا با نشان دادن این «حضور» به الله جلجلاله، تعجیل در «ظهور» خود را از حضرت باریتعالی بخواهد. نه پس مثل بعضیها زمان را میخواهیم اما بدون صاحب الزمان(عج).

هیهات! که هر شعاری در یومالله ۲۲ بهمن ۹۳ و ۲۲ بهمنهای بعدی سرداده شود، استعاره از لبیک اصلکاری، یعنی «لبیک یا صاحبالزمان» است. اگر ۲۲ بهمن ۵۷ فقط شاه رفته بود، اینک ملک عبدالله، علی عبدالله صالح، مبارک، بنعلی و خیلی از دیکتاتورهای دیگر رفتهاند. به یمن انقلاب اسلامی که منتج به بیداری اسلامی شده، فراعنه یکییکی دارند میروند بلکه زمین، اندکی نفس بکشد. فیالحال موسم نفس کشیدن زمان است. باید بیاید صاحب الزمان. به بعضیها بربخورد یا نخورد، ۲۲ بهمن یعنی توافق با مهدی فاطمه(س). اروند با آن جزر و مدهای ناآرام، خروشانتر از آن بود که بچههای ما با دست خالی بتوانند از عرضش رد شوند. کجایند والفجرهشتیها که از توافق خود با بقیةالله الاعظم، در آن لیالی عشر سخن بگویند؟ «عنایت آمریکایی» یعنی تحریم، ترور، کودتا… یعنی طالبان، القاعده، داعش… یعنی دشمنی با ملت ایران اما دوستی با سران ملعون فتنه، لیکن زمانی است که دیگر باید لطف و عنایت را از حضرت صاحبالزمان جستوجو کرد. هم او که حضرت روحالله را در شباهنگام نجوا، انیس و مونس بود. خامنهای را نیز. حضرت ماه خوب میدانند کدامین آفتاب، منظور سخن است. ما نیز خوب میدانیم رمز و راز آن چفیه را که همنشین دائم شانههای رهبر انقلاب است. مگر ما خانقاه بازیدراز را فراموش کرده باشیم که خاطرات صاحبالزمانی رزمندهها از یادمان رفته باشد! و به راستی مگر انقلاب اسلامی اساسا در آستانه بهار سیوهفتم خود قرار میگرفت، اگر لطف و عنایت مهدی موعود نبود؟ ما خوب میدانیم آمریکا و اسرائیل، چه از جان این منطقه از کره زمین میخواهند. ما به خوبی دریافتهایم که دشمن، چه از جان زمان میخواهد. اگر هدف، صاحبالزمان است، چشم دشمن کور باد که مهدی خواهد آمد. اگر دشمن، انقلاب اسلامی را میزند که به خیال خام خود مانع تحقق انقلاب جهانی منتقم خون حسین(ع) شود ما نیز غراتر از همیشه شعار «لبیک یا صاحبالزمان» را سردست میگیریم. بگذار به بعضیها بر بخورد لیکن خرافه آنجاست که از جلاد تحریم، لغو تحریم را تمنا کنی! خرافه آنجاست که در روزگار جهانشمولی «مرگ بر آمریکا» پرزیدنت روسیاه را برداری و بزک کنی! آقایان! آقایی دارد میکند شعار «مرگ بر آمریکا»ی ما در سراسر جهان. در این زمان، هر کس به هر زبانی این شعار را سر دهد، اصلش یعنی «لبیک یا صاحبالزمان». خیابان انقلاب اسلامی صحنههایی را دیده، صحنههایی را خود انقلاب اسلامی باید ببیند. انقلاب اسلامی باید ببیند ثمره خون شهدای والفجر ۸ را. غیبت، هرچقدر میخواهد جزر و مد داشته باشد؛ ما انشاءالله و به مدد خود بقیةالله از عرض تاریکی عبور میکنیم و در ساحل سحر، دگر بار، سلامی دوباره به محضر آفتاب تقدیم خواهیم کرد. برای زمان، برای زمین، خدا، نقشههای بهتری از کدخدا کشیده. خدایا! ما با وعده تو توافق داریم و دست برتر را از آن تو میدانیم. مهم نیست که از ۲۲ بهمن ۵۷ چند سال میگذرد، مهم این است که انقلابی، «انقلابی» میماند تا به چشم خود انقلاب مهدی موعود را ببیند. خمینی خوب میداند چه میگویم، خامنهای نیز، ملت «لبیک یا صاحبالزمان» نیز. سطح آرزوهای ما بالاست، خیلی بالاتر از سقف اتاق بیضی! اگر شیطان از درگاه خدا رانده شد، نشان به نشان صدور بدون ویزای شعار «مرگ بر آمریکا» شیطان بزرگ هم از چشم بشریت افتاده! خرافاتیها بدموقعی دخیل به کدخدا بستهاند! لبیک یا صاحبالزمان را عشق است… عشق است آن زمان، که زمان، عصای دست خود را بیابد و مهدی(عج) بیاید. خدایا! غیبت، زمان را به تبعید فرستاده… گویی هیچ نمیگذرد! قبلا هم در پاسخ بعضیها گفته بودم ما هنوز بهدوران نرسیدهایم! خدایا! ما از تقویم روزگار، یک مناسبت بزرگ طلب داریم که این قطعنامه همه راهپیماییهای ماست: «اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا و غیبه ولینا».
وطن امروز/ ۲۳ دی ۱۳۹۳
۷ یا شاید ۸ سال پیش بود؛ باز هم حدودا پس و پیش که از میدان فردوسی قصد کردم این ۴-۳ ایستگاهی که تا پل کریمخان فاصله است پیاده گز کنم. مقابل «روایت فتح» اما چشمم به برگهای افتاد که نصب شده بود روی در شیشهای فروشگاه. «علمدار با کیفیت ارتقا یافته رسید». به عشق صدای آوینی و نوحه حاجصادق و شعر بیمثال حبیب معلمی و شرق ابوالخصیب و کربلای ۵ و سهراهی شهادت و خندههای جاودان حاجحسین خرازی و آستین خالی دست راست و صدالبته طمع آن کیفیتی که ارتقا هم یافته بود، یک نسخه دیگر از دیویدی علمدار را خریدم. آخر شب در خانه، غوغایی بر پا شد در دلم با «علمدار». از یک سو صدای محزون راوی فتح بود که میگفت: «آخرین بار که ما حاج حسین را دیدیم در عملیات کربلای ۵ بود. شرق ابوالخصیب. وقتی از این کانالها که سنگرهای دشمن را به یکدیگر پیوند میداده است بگذری، به فرمانده خواهی رسید، به علمدار… او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت. چه میگویم؟ چهره ریزنقش و خندههای دلنشینش نشانه بهتری است… مواظب باش! آن همه متواضع است که او را در میان همراهانش گم میکنی. اگر کسی او را نمیشناخت هرگز باور نمیکرد با فرمانده لشکر مقدس امام حسین علیهالسلام روبهروست. ما اهل دنیا از فرماندهان لشکر، همان تصوری را داریم که در فیلمهای سینمایی دیدهایم اما فرماندهان سپاه اسلام، امروز همه آن معیارها را در هم ریختهاند… حاج حسین را ببین! امروز در شرق ابوالخصیب، نزدیک بصره و ۱۰ سال پیش در مدرسه شبانه نمونه… خدایا چه رخ داده است؟ چگونه میتوان این همه را باور کرد؟»
و از دیگر سو، حنجره محزون بلبل خمینی بود که سرود حبیب معلمی را به غایت زیبا میخواند: «اسوه شب شکاران فخر طلایهداران؛ حسین خرازی، حسین خرازی… رایحه بهاران در دل لالهزاران؛ حسین خرازی، حسین خرازی… سوی خدا نموده رجعت جاودانه، همچو همای رحمت در دل بیکرانه؛ اوج گرفته روحش سرخوش و عاشقانه، تا به تقرب حق بر زند آشیانه؛ جای کند به بزم و مجمع رستگاران؛ حسین خرازی، حسین خرازی…». در جایی از مستند «علمدار» که لنز دوربین روی صورت فرزند نوزاد شهید حسین خرازی بود، سید شهیدان اهل قلم با مخاطب قراردادن «مهدی خرازی» داشت میگفت: «یادگار حاجحسین خرازی، پسری است که بعد از شهادت او به دنیا آمده است و نامش را آنچنان که خود وصیت کرده بود «مهدی» گذاشتهاند. مهدی جان! پیش از آنکه تو آنهمه بزرگ شوی که اسلحه به دست بگیری و علم پدر شهیدت را برداری، «نجف و کربلا» آزاد شده است اما مهدی جان! این قرن، قرنی است که حق در کره زمین به حاکمیت خواهد رسید. آینده در انتظار توست». یاللعجب! زمستان ۶۵ که ما بابت دفاع از سرزمین خودمان در جنگ بودیم، شهید آوینی داشت به فرزند نوزاد علمدار کربلای ۵ میگفت؛ «مهدی جان! بیش از آنکه تو آنهمه بزرگ شوی که اسلحه به دست بگیری و علم پدر شهیدت را برداری، «نجف و کربلا» آزاد شده است…». من البته بیش از آنها شهید آوینی را دوست میداشتم که بخواهم متهمش کنم به شعار و شعارزدگی، لیکن زمستان ۶۵ و مشغول بودن ما به شلمچه و جزیره بوارین و موانع مثلثی شکل کجا و آزادی نجف و کربلا کجا؟! معالاسف آن شب هم که داشتم علمدار ارتقا یافته را میدیدم، نیمی از عراق دست یانکیها بود و آن نیم دیگر دست انگلیسیها! فلذا بیشتر به یک رویای شیرین میمانست آنچه داشت آوینی خطاب به مهدی خرازی میگفت!
***
دیروز صبح، حاجصادق آهنگران تماس گرفت که «از همه جا دارند به من زنگ میزنند و بابت دلنوشتهام به «حضرت آقا» تشکر میکنند. از اهواز، از دزفول، از تبریز، از زنجان، از شمال، از غرب، از مشهد، از تهران، از سپاه، از ارتش، از بسیج، از دوست، از ناآشنا… از همه جا، حتی از خارج کشور!» بعد بغض کرد و ادامه داد: «نمیدانم لایق این همه محبت هستم، نیستم! شرمنده شدهام عجیب! نمیدانم چه کار کنم؟» به حاجصادق گفتم: «مردم که شما را کلا دوست داشتند اما نامهتان به «تنها تداعی خمینی» و آن «هیهات مناالذله» آخرش، این محبت را مضاعف هم کرد! اساسا یکی از رموز ولایت، همین بیشتر کردن محبت دلها و قلبهاست». صدای محمدصادق آهنگران که زیباست اما اخلاص نغمهخوان ما از صدای او هم زیباتر است. گمانم «ستاد تبلیغات یکنفره جنگ» دارد نان همین اخلاص را میخورد. عجیب مردم دوست میدارند این حاجصادق آهنگران را! باری در حج، هنگام رمی جمرات، صحنهای دیدم که خالی از لطف نیست تعریفش. با آهنگران و جماعتی دیگر مشغول سنگ زدن به ابلیس بودیم که چشم پیرمردی افتاد به حاجصادق. پیرمرد سنگ زدن به شیطان را بیخیال شد و بنا کرد بوسیدن حاجصادق، حالا نبوس کی ببوس! حاجصادق خندهکنان به پیرمرد گفت: «حالا اعمال حجت خراب نشه؟!» که جواب شنید؛ «این بوسه هم بخشی از اعمال حج من است!»
***
اوضاع آنقدر کربلای پنجی است که دیشب به سرم زد دوباره «علمدار» را بگذارم و ببینم؛ «مهدی جان! پیش از آنکه تو آنهمه بزرگ شوی که اسلحه به دست بگیری و علم پدر شهیدت را برداری، «نجف و کربلا» آزاد شده است اما مهدی جان! این قرن، قرنی است که حق در کره زمین به حاکمیت خواهد رسید. آینده در انتظار توست».
*** *** ***
این روزها سالگرد شهادت شهید مصطفی احمدیروشن است… و این متن از صدر تا انتها، هیچ نیست الا نامهای به «علیرضا» که تروریستهای صهیونیست، پدرش را کشتند به جرم غیرت در علم و عمل. اگر یک نسل پس از شهدای «روزگار جنگ» و به شهادت «اربعین بیست میلیونی»، نجف و کربلا آزاد شد، فرزندان شهدای «جنگ روزگار» هم انشاءالله پیش از آنکه آنهمه بزرگ شوند که سلاح علم و دانش پدر را به دست گیرند، شاهد آزادی قدس شریف خواهند بود. علیرضا جان! زمان بر شهید نمیگذرد، بلکه این شهید است که زمان و زمین را در برمیگیرد. پس حتم کن خطاب آوینی با تو هم هست؛ «این قرن، قرنی است که حق در کره زمین به حاکمیت خواهد رسید. آینده در انتظار توست». علیرضا جان! غمگین مباش. خون سرخ پدر تو انشاءالله جمع میکند این بساط را که خدا بیخود نام هر شهیدی را «مصطفی» نمیگذارد!
وطن امروز/ ۱۳ دی ۱۳۹۳: رزمایش ارتش جمهوری اسلامی هنوز در روزهای نخست خود بود که صدای نتانیاهو درآمد تا معلوم شود تجهیزات نظامی از قبیل موشک اگر متکی به ارادههای مقدس باشد، اتفاقا اقتدارآفرین است. صدالبته اقتدار ارتش و سپاه انقلاب اسلامی در ایمان مستحکم سردار و سرهنگ و سرباز ما ریشه دارد، در تقوا و ترس فقط از خدا و لاغیر، لیکن حضرت باری تعالی خود گفته است: «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه». حال آیا زیبنده است که وسط رزمایشی به این دشمنشکنی، آن هم در بینالمللیترین، اقتصادیترین و حساسترین شاهراه آبی جهان، بفرمایند: «افزایش برد موشک، اقتدار نمیآفریند»؟! ما اگر شعار خود را گذاشتهایم تدبیر، مگر نه آن است که باید مدبرانه سخن بگوییم و مدبرانه رفتار کنیم؟! واقعیت این است؛ سردار مملکت دارد به وظیفه خود عمل میکند، آن هم به نحو احسن. سردار مملکت، خواه چون حاج حسن طهرانیمقدم، شهید باشد، با موشکهایش، همچنان مشغول خدمترسانی است؛ خواه چون حاج قاسم سلیمانی، شهید زنده باشد، باز هم به شایستهترین نحو ممکن کار خود را دارد میکند. سپاه، موشکی که قول ساختش را داده بود، ساخته. ارتش غرورآفرین نیز. علیالظاهر جنگ نیست، اما سرهنگ کشور به شکوه هرچه تمامتر از پس کارهای خود برآمده. رزمایش برگزار میکند لیکن اندازه یک جنگ واقعی، موجب وحشت اسرائیل میشود. خب! آن که باید موشک خود را بسازد، تمام و کمال این کار را کرده، آیا آن که ایام انتخابات قول داده بود صد روزه بخش مهمی از مشکلات اقتصادی کشور را حل کند هم کار خود را به نیکی انجام داده است؟! انشاءالله به کسی برنخورد اما حقوقدانها کم آوردهاند از سرهنگها. اگر «من سرهنگ نیستم» تا دیروز یک پز انتخاباتی ـ تبلیغاتی بود، اینک باید گفت کاش بعضیها عمل به وظیفه را از سرهنگ مملکت آموخته بودند. کاش همانگونه که نظامی ما در وظیفه خود یعنی ساخت موشک، آنچنان مدبرانه عمل کرده که دشمن، دیگر در خواب هم قادر به حمله نظامی به ایران عزیز نیست، دولتمرد ما هم در مقوله اقتصاد اقتدار میآفرید. عرصه نظامی به سردار و سرهنگ خود مفتخر است، اما سردار میدان اقتصاد و سرهنگ عرصه معیشت کجاست؟! معالاسف بعضیها به جای عذرخواهی بابت بدقولیهای اقتصادی و البته خیلی چیزهای دیگر، هنوز هم بر سر مردان جنگ میکوبند و وسط رزمایش ارتش، علیه اقتدار موشک جمهوری اسلامی سخن میرانند. خوب است دستگاه اجرا به جای فرافکنی و احیانا تخطئه اقدامات غرورآفرین دیگران، در همان «تشک کارآمدی» با اصحاب نقد کشتی بگیرد. ما با دولت، دعوا نداریم لیکن «دعوی کارآمدی» چون دست آخر گره به زلف «منافع ملی» میخورد، کتمان نمیکنیم که محل اصلی مناقشه ما با دولت است. دگربار باید دولتمردان ما مداقه کنند که با چه شعارهایی از مردم رأی گرفتند؟! نیز باید مقایسه کنند چه نسبتی میان آن شعارهای عمدتاً اقتصادی و کلیدواژههای بعد از سکانداریشان وجود دارد؟ آیا پارازیت، فیلترینگ، زدن امر به معروف، اینترنت، معطل کردن امهات امور کشور به نتیجه مذاکره و… اندک تناسبی با شعارهای انتخاباتی آقایان دارد؟! متأسفانه حرفهایی که برای مردم «نان» نمیشود، به کلیدواژههای اصلی دولت اعتدال بدل شده. خواننده فلان بتواند بخواند، نویسنده بهمان بتواند بنویسد، آن یکی بتواند بنوازد، این یکی بتواند برقصد؛ صرفنظر از درست یا نادرست بودن این موارد -که بررسی آن مجال دیگری میخواهد- شده مهمترین کلیدواژههای دولت اما فرار اینچنین از حوزه اقتصاد به حوزههای دیگر، زیبنده دولتی نیست که دو شعار تدبیر و اعتدال را سر دست گرفته. نکته بسیار مهم اینجاست که اگر دولت قصد دارد «جنگ مواضع» با اصحاب نقد راه بیندازد، منتقدان هوشیارتر از آنند که دولت را امر به معروف اصل کاری یعنی «امر به اقتصاد» نکنند. فرار از «نبرد کارآمدی» به «جنگ مواضع» این ظن را در مردم برمیانگیزاند که نکند دولت خود از کارنامه نهچندان خوبش در حوزه اقتصاد باخبر است که علیالدوام از اقتصاد فرار میکند! شگفتا! در حوزههای مورد علاقه آقایان هم وقتی از ایشان سؤال میکنی، باز از زیر بار مسؤولیت شانه خالی میکنند با این بهانه جالب که بودجه این نهاد و آن سازمان، از بودجه ما بیشتر است! فرار از اقتصاد، هم خودش بد است، هم منجر به نتایج بدی میشود که همین فرار از مسؤولیت در حوزههای مورد علاقه هم از نتایج شوم فرار از فراحوزه اقتصاد است. آری! اقتصاد «فراحوزه» است و تو وقتی از آن فرار میکنی، با آن همه ادعا در دیپلماسی خارجی و دیپلماسی نفتی، قیمت نفت میشود ۵۷ دلار! باورم هست نفت ۵۷ دلاری بیش از آنکه قدرت کدخدای غیر کدخدا را نشان بدهد، بیش از آنکه قدرت آلسعود در حال سقوط را نشان بدهد، حتی بیش از آنکه محصول زد و بند اوباما و اخوک عبدالله بعضی آقایان باشد، نتیجه طبیعی فرار قوه مجریه از فراحوزه اقتصاد به حوزههای بعضا مبتذل و دستچندم است. همچنانکه نتیجه بدیهی تمدید توافق کذا هم میتواند باشد که ما سابق بر این در روزنامه «وطن امروز» از آن به «دشت اول تمدید توافق» یاد کردیم. فرار از حوزه اقتصاد حتی اگر فرار به حوزه مهم و غیرمبتذل دیپلماسی هم باشد، باز نتیجهای بهتر از نفت ۵۷ دلاری در پی نخواهد داشت. اینک جا دارد داخل پرانتز به آقای رفسنجانی بگوییم که آیا بهتر نیست برای این نفت ۵۷ دلاری هم پایی پیش بگذارید و نزد اخوک عبداللهتان چیزی به گرو بگذارید؟! و آیا بهتر نیست به آلسعود که این همه نزد ملت ما منفور است، اینقدر مشتاق نباشید؟! بگذریم… که من از سر خیرخواهی به دولت محترم عرض میکنم منفعت، فقط و فقط در «نبرد کارآمدی» است و الا «جنگ مواضع» دولت، نه با ما، که علیالقاعده باید با آمریکا و اسرائیل منفور و امثال همین عربستان مفتخور باشد. با شعارهای اقتصادی از مردم رای گرفتن اشکالی ندارد اما شرط است که بعد از روی کار آمدن هم حقیقتا نقش «کلید» را ایفا کنیم، نه اینکه با خلق کلیدواژههای غیر اقتصادی، گرههای معیشتی زندگی مردم را بیشتر کنیم. از قضا، نقد ما به توافق کذا یا تمدید آن هم به زبان اقتصاد بود. آقایان قول داده بودند با توافق، تحریمها برداشته میشود و اقتصاد نفسی میکشد! فیالحال تحریمها که برداشته نشد، اما تو اگر میخواهی اقتصاد نفسی بکشد، اولین قدم آن است که از اقتصاد، فرار نکنی. با این دستفرمان، همه حرفی زده میشود الا حرفی که برای مردم «نان» داشته باشد! با این دستفرمان، کلیدواژهها «کلید» را میخورند!
وطن امروز/ ۵ آذر ۱۳۹۳
دوشنبه شب بعد از اتمام مذاکرات، جان کری نشان داد که حقا وزیر خارجه شیطان بزرگ است و به آرمانهای صهیونیسم متعهد؛ «با این توافق، امروز دنیا از سال گذشته امنتر است و تمام کشورها بویژه کشورهای حوزه خلیج فارس و اسرائیل امنتر از گذشته هستند.» معالاسف پاسخ دندانشکن جناب ظریف، مختصر در این جمله شد که «خوشحالیم دنیا کمتر نگران باشد»! اساسا دستفرمان دولت اعتدال در حوزه سیاست خارجی، همین کاستن نگرانیهای دنیا از خطرات(!) جمهوری اسلامی است اما اولا کدام نگرانی؟ ثانیا کدام دنیا؟ ثالثا کدام خطر؟ «خوشحالیم دنیا کمتر نگران باشد» که نشد جواب دشمن! شگفتا! نزدیک ۱۷ سال پیش، دولت اصلاحات نیز در حوزه سیاست خارجی شعار «گفتوگوی تمدنها» را سردست گرفت بلکه از نگرانیهای دنیا(!) کم کند اما چه بود واکنش دنیای مدنظر بعضیها، بعضیها از اصلاحاتچی گرفته تا معتدل، به آن همه شعر که درباره گفتوگوی تمدنها سروده شد؟ هیچ، دنیا یعنی حضرت کدخدا نگرانتر هم شد و عدل، ما را گذاشت در لیست کشورهای محور شرارت! الان هم همینگونه است و شیطان همچنان به شیطنت مشغول. تو وقتی دنیا به این بزرگی را خلاصه در قطر گردن اوباما، جانکری و صدالبته نتانیاهو میکنی و خیال میکنی همه دنیا همین قدارهبندان سرگردنه هستند، نتیجه این میشود که حتی برای «تمدید» هم که فیالواقع نظر، خواست، میل، آرزو و هدف ۱+۵ بوده، از جنابعالی امتیاز میگیرند! دقت شود؛ این امتیاز، قرار بود به دشمن داده شود در ازای لغو تحریم اما در کمال تاسف شاهد هستیم که عینا همین امتیاز دارد به دشمن داده میشود آن هم فقط در ازای تمدید، تمدید چی؟ تمدید خود مذاکرات! خلاصه کردن دنیا در چهره چند حرامی که اتفاقا منفور جهان و جهانیاناند، ایضا وجیزه «هر توافقی از عدم توافق بهتر است» نتیجه آن همه مذاکره را جز این میکرد، جای تعجب بود! تا این دو مورد اصلاح نشود، هر توافقی به روایت جان کری متضمن امنیت بیشتر اسرائیل است. وقتی جان کری میگوید؛ «تحریمها ماند و ایران نیز به تعهداتش عمل کرد. احمق خواهیم بود، اگر بخواهیم شرایط امروز را ترک کنیم و به عقب بازگردیم» میخواستی اسرائیل از توافق ژنو یا تمدید آن ناراضی باشد؟ خوب است آقایانی که دنبال افراد همصدا با نتانیاهو میگشتند، دمی درنگ کنند در آن همه اتهاماتی که به این و آن میبستند. آن اتهامات، خدا را خوش نمیآمد اما کدخدا را چرا! رضایت دیگر کدخدا آنجاست که میبیند بعضیها دنیا به این بزرگی را با مساحت کاخ سفید اشتباه گرفتهاند! از این مساله باید هم کدخدا راضی باشد! از تمدید باید هم کدخدا راضی باشد! «تمدید» خواست دشمن بود، اما چون بعضیها در مذاکره «تدبیر» نداشتند، کدخدا بابت عملی شدن خواسته خودش هم از بعضیها امتیاز گرفت! واقعا این بود آن همه آشنایی حضرات با فوت و فن دیپلماسی؟! «خوشحالیم که دنیا کمتر نگران باشد» مال بعد از توافق کذا یا تمدید آن نیست؛ فیالواقع از روز ۲۲ بهمن ۵۷ به بعد وقتی دنیا دید ملتی مثل ملت ایران با رهبری ابرمردی چون خمینی بتشکن، شیطانشکن، خمینی «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» بیهیچ ترس و هراسی جلوی زورگوییهای آمریکا و اسرائیل ایستاده و همچنان میایستد، نگرانیهایش کمتر شده. اتفاقا توافق کذا و تمدید آن، چون منجر به درازتر شدن زبان شیطان شده، به نگرانی بیشتر «آزادگان عالم» منجر میشود. آری! ما وقتی میگوییم «دنیا»، منظورمان «مستضعفین جهان»اند؛ ابنای آدم، آحاد بشریت. حال بعضیها بگویند که از نظر دنیا، خطر، جمهوری اسلامی است یا شیطان بزرگ؟! از سمفونی جهانشمول و غرورآفرین باریکه غزه، زمان زیادی نمیگذرد. جمهوری اسلامی حامی غزه، فلسطین، کرانه باختری، در یک کلام مهمترین و مؤثرترین حامی قدس شریف بود و آمریکا بزرگترین حامی اسرائیل. در آن نبرد که هنوز هم البته ادامه دارد، دنیا طرفدار که بود؟! و علیه که؟! عجبا که از نظر دنیا، خطر همین آمریکا و اسرائیل است، آنوقت بعضیها آنگونه پاسخ دندانشکن به جانکری میدهند! انقلاب اسلامی ملت ایران انقلاب علیه استعمار و استبداد بود. این برای دنیا خطر است یا حمایت آمریکا و اسرائیل از تروریستها؟! ما ۸ سال علیه تجاوز صدام مورد حمایت همین ۱+۵ از وجب به وجب خاکمان با قطره قطره خون شهدایمان دفاع کردیم. این برای دنیا خطر است یا حمایت آمریکا از صهیونیستهای کودککش؟! دانشمندانی چون علیمحمدی، شهریاری و احمدیروشن برای دنیا خطرناکاند یا ۲۵۰۰ کلاهک اتمی اسرائیل؟! هستهای ما با صلحآمیزترین مصارف در کنار فتوای جهانی ولیامر مسلمین جهان برای دنیا خطر دارد یا تجارت اسلحه و بمب توسط همین کاخ سفید؟! حاجقاسم سلیمانی، مرد اول خاکریزهای منطقه که خواب خوش را بر داعش وحشی حرام کرده، خطر برای دنیا حساب میشود یا کسانی که با حمایت آمریکا مهمترین زیرساختهای کشورهای منطقه را به تلی از خاک و خاکستر بدل کردهاند؟! سیدحسن نصرالله یا نتانیاهو؟! دنیا کدام یک را برای خود خطر میداند؟!… و البته سلمنا! گیرم دنیا یعنی همین اوباما و جان کری! اینها اگر تا دیروز، با ما فقط دشمنی میکردند، امروز که زبان به تحقیر هم میگشایند! واقعیت این است که توافق کذا و تمدید آن، دشمن را با ما دوست نکرده، بلکه زبان او را علیه ملت ما درازتر کرده! دیگر، صحبتهای دوشنبه شب جانکری را همه شنیدند و همه دیدند «تحریمها ماند و ایران نیز به تعهداتش عمل کرد. احمق خواهیم بود، اگر بخواهیم شرایط امروز را ترک کنیم و به عقب بازگردیم»! من از آن «سلمنا»یی که نوشتم عذر میخواهم. بیم از آن دارم که دنیا با دیدن این صحنهها، اتفاقا نگران شود و دلش از چیزهایی بگیرد! آخر، بعد شعر «گفتوگوی تمدنها» در عصر اصلاحات، دنیا با خودش میگفت؛ «نکند که راست باشد و ما داریم از دولت جمهوری اسلامی صداهای دیگری میشنویم؟!»
***
آقای ظریف! شما وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، امید دل احرار عالم هستید و دنیا ما را به مبارزه با آمریکا و اسرائیل میشناسد. اگر واقعا دل جهانیان برایتان مهم است، جواب جانکری را بدهید.
صدای حسین(ع) دیری است به گوش ما رسیده. ما آنقدر از عاشورای ۶۱ هجری قمری دور نشدهایم که «هل من معین» شه دین را نشنیده باشیم. محرم خواه همجوار آفتاب تابان باشد، خواه همسایه برف و باران؛ ملت ما تماشاچی کربلا نبوده، بلکه رسما آمده به جنگ یزید. معالاسف بعضیها تماشاچی کربلایند! و کربلا را از مفهوم بلندبالای مقاومت و ایستادگی فرو میکاهند تا احیانا لازم نباشد هزینهای برای حسین(ع) بپردازند. آنکه حسین(ع) را یک طرف میز مذاکره و یزید را طرف دیگر میخواند، به فکر پیروزی حق بر باطل نیست؛ سودای برد – برد دارد! بعضیها خدا را میخواهند اما حال و حوصله جنگ با شیطان را ندارند! بعضیها خدا را میخواهند اما کدخدا را هم! بعضیها میخواهند از سیدالشهدا، عاشورا و کربلا بلکه شهادت را بگیرند، همچنان که میخواهند برائت از شیطان بزرگ را از ماهیت انقلاب اسلامی جدا کنند! واقعیت آن است که بعضیها بیش از خون خدا، روی نقشه یزید حساب باز کردهاند! و بیش از مکر خدا، درگیر کدخدایی هستند که فیالواقع دیگر کدخدا هم نیست! آری! بعضیها هنوز هم فکر میکنند تأثیر تحریم یزید، از اثر خون حسین(ع) مؤثرتر است! وه که چه وارونه خواندهاند بعضیها داستان کربلا را! ملت اما عاشورای امسال باز هم درس کربلا را یاد داد. من از شکوه و عظمت تاسوعا و عاشورای ۹۳ این را فهمیدم که ملت ما بر خلاف بعضیها، ایمان به وعده خدا دارد. این «شورش در خلق عالم» که دوباره پدید آمد، به راستی آیا جز این معنایی دارد که کربلا درس ایستادگی در برابر دشمن، ولو با خالیترین دست ممکن است؟! باز بهنام اصلاحطلبی بروند بنویسند که ما به زیارت عاشورای دیگری، خالی از مضامین خشونتبار نیازمندیم! باز بروند بگویند که حرکت امام حسین(ع) در عاشورا عقلانی نبود! باز بردارند مدعی شوند کربلا درسی جز درس ایستادگی داشت! شگفتا! ملت روی ایستادگی حسینبن علی(ع) سرمایهگذاری میکند، بعضیها روی تسلیم شدن در برابر یزید زمانه! و مگر جز این است که تحریم، کسب و کارشان است؟! ملت، همه نگاهش به کرم آلالله است، بعضیها این وسط کاسه گدایی انتخابات سمت اوباما دراز کردهاند! و در راه این گدایی، دمی کربلا را وارونه جلوه میدهند، دمی امر به معروف را میزنند! شک ندارم آه محرم، دامن دشمندوستان را خواهد گرفت. شک ندارم! دهه اول محرم ۹۳ تمام شد؛ در مذاکره میان گلوی علیاصغر(ع) و تیر سه شعبه، ما پرچم خون ۶ ماهه رباب را بالا میدانیم. به نشانهگیری هم که باشد، هدف تیر حرمله فقط چند متر با او فاصله داشت لیکن حضرت سیدالشهدا تا بلندای آسمان، خون علیاصغر(ع) را پرتاب کرد. خوب است کلاه وجدانشان را قاضی کنند بعضیها که خون حسین(ع) برندهتر است یا شمشیر یزید؟! اگر به شهادت این ملت، خون حسین(ع)، پس دیگر این همه شمشیر تحریم کدخدا را به رخ این ملت نکشید!
وطن امروز/ ۱۴ آبان ۱۳۹۳
چقدر میتواند یک نظام، مظلوم باشد، آن هم نظام مقدس جمهوری اسلامی که متکی بر خداست و خون ۳۰۰ هزار شهید؟ کاش میشد بر این مظلومیت، حدی متصور بود. مغرضان و معاندان، یک سال تمام با استناد به سخن فلان دولتزن و بهمان وزیر، به مسخره گرفتند بنزین تولید داخل را بلکه اصل و اساس خودکفایی را، حالا جناب سخنگوی دولت اعتراف میکند که بلااشکال است بنزین محصول دسترنج کارگر ایرانی! فقط هم بنزین نیست. مثلا در موضوع بورسیهها، باز هم دشمن، نزدیک چند ماه، مستند به سخن این یا آن مسؤول دولتی، به جوسازی و سیاهنمایی پرداخت، حالا جناب سرپرست وزارت علوم اذعان میکند؛ «اینطورها هم که میگفتند نبوده!» صدالبته ما را نیز اذعان و اعترافی هست و آن اینکه عاشقانه دوست میداریم این جمهوری اسلامی شهدایی را و در هیچ میدانی، تنها نمیگذاریم انقلاب را. در موضوع بنزین، به صحنه آمدیم و اگرچه مدرک و شاهد دال بر سلامت بنزین تولید داخل بسیار داشتیم اما عجیب، دستمان بسته بود! چرا؟ چون BBC مستظهر به سخن «مسؤول جمهوری اسلامی» عنصر بلندبالای خودکفایی را میزد. طرفه حکایت اینجاست؛ رسانه روباه پیر لیکن لگدپران، به اینجا که میرسید خانم فلانی را یک دولتزن معرفی نمیکرد، بلکه میگفت «مسؤول جمهوری اسلامی»! یعنی «وقتی مسؤول جمهوری اسلامی، خود معتقد است بنزین تولید داخل، آلودگی دارد، شما عشاق سینهچاک جمهوری اسلامی دیگر خواهشا کاسه داغتر از آش نشوید!» در بحث بورسیهها هم همین بود. دشمن، مستند به ادعای وزارت علوم جمهوری اسلامی -و نه حتی وزیر علوم دولت اعتدال!- وارونهنمایی میکرد؛ ما هم که چیزی میگفتیم، آن چند کلمه مقدس زیر آرم قدسی «الله» یعنی «جمهوری اسلامی ایران» و در ذیل این یکی، این چند کلمه «وزارت علوم، تحقیقات و فناوری» را -۳ تایی با هم- به رخمان میکشید! یعنی «وقتی وزارت علوم زیر نظر جمهوری اسلامی زیر نظر خدا خودش قبول دارد که در بحث بورسیهها تخلف گسترده صورت گرفته، شما دیگر خواهشا ساکت»! برگردم به همان سؤال مطلع نوشتار؛ براستی «چقدر میتواند یک نظام، مظلوم باشد»؟! شگفتا از شرف بیمایه بعضیها که بنشسته در صندلی جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی را میزنند، آن هم به دروغ! حالا دیگر کاملا باید معلوم شده باشد که هم در بحث بنزین دروغ گفتند، هم در موضوع بورسیهها. این بود آنکه بهش میگفتند «دولت راستگویان»؟! که تو اولا، دروغ بگویی! ثانیا، یک سال تمام دروغ بگویی! ثالثا، یک سال تمام با دروغ وقیحانه خودت، خوراک به دشمن بدهی! آقایان نوبخت و نجفی بفرمایند حالا که ادعای دیگر دولتمردان اعتدال مبنی بر آلوده بودن بنزین، ایضا آلوده بودن ۳۷۰۰ بورسیه، دروغی بیش نبوده، این آبرویی که مکرر در مکرر از نظام رفته شد، چه میشود؟! یعنی همه آبرو دارند و آبروی همه مهم است الا آبروی بنایی که با قطره قطره خون ۳۰۰ هزار شهید بالا رفته؟! پس دوباره میپرسم؛ «چقدر میتواند یک نظام مظلوم باشد»؟! و چقدر میتوانند عدهای «مریض» باشند؟! از مصادیق بارز «فی قلوبهم مرض» این است که در موضوع بنزین، روی صندلی جمهوری اسلامی، مرتب به دشمن جمهوری اسلامی خوراک بدهی. عجیب آلوده است محیطزیست قلب بعضیها! آلوده به مرض سیاستبازی! مرض فتنه! مرض خوشرقصی برای دشمن! آن هم مستند به ادعای دروغ! در ماههای اخیر، این همه جنگل در آتش سوخت، دولتزن دولت راستگویان، هرگز واکنش شایسته و بایسته نشان نداد اما آنجا که هیچ ضرورتی به موضعگیری نیست، علیالدوام حی و حاضرند، چه میگویم که در بستن دروغ، اندک ابایی ندارند! آنجا که باید باشند نیستند، آنجا که نباید باشند، به دروغ هم حاضرند بایستند! دروغ، همینطوری هم مخل دولتمردی هست، وای از آن روز که علیه جبهه حق و به خوشامد باطل، دروغ گفته شود! متحیر ماندهام دشمن جمهوری اسلامی، برای عدهای، چقدر عزیز است که حاضرند ولو به دروغ، خوراک برایش تهیه کنند؟! من واقعا نمیدانم برای دفاع از حق، چیزی به اسم «دروغ مصلحتی» وجود دارد یا نه اما ظاهرا برای دشمنی با حق و خوراک دادن به باطل، دروغ، فراتر از مستحب، واجب موکد است! همون سازمانه بود که هوا رو در روزهای توفانی تهران، به موقع (!) پیشبینی میکرد، اخیرا مدعی شده؛ «وجود پارازیت نمیگذارد گاهی هوا را درست پیشبینی کنیم!» عجب! ما به خیالمان این هم تقصیر بیلبوردهای ضد آمریکایی بود که شما نمیتوانستید هوا را درست پیشبینی کنید! چطور امواج خود ماهواره برای امر خطیر هواشناسی و اعلام مه غلیظ صبحگاهی -که همه خودشان خود به خود دارند میبینند!- هیچ مزاحمتی ندارد اما پارازیت دارد؟! واحیرتا از قلوب مریض! هر جا جبهه حق میخواهد یک مزاحمتی برای کید و نقشه جبهه دشمن درست کند؛ مخل سلامت میشود، مخل دیپلماسی میشود، مخل محیط زیست میشود، مخل زندگی گونهای نادر از گربه ماده کویر میشود، مخل اعلام مه غلیظ صبحگاهی هم میشود! در عوض، احیانا هیچ خباثتی از دشمن، مزاحم هیچ چیز نیست! گویی ممد حیات، مفرح ذات و مزید نعمت است هر آنچه از ناحیه دشمن صورت گیرد؛ خواه ماهواره باشد، خواه بمبی که برای کودک درون گهواره «لالایی مرگ» میخواند! این موارد، نه فقط محیط زیست را خلل وارد نمیکند، بلکه چون از آنور آب ساطع میشود، گل است و بلبل. با این دست فرمان، بیم از آن دارم که دوفردای دیگر مدعی شوند؛ «شعار «مرگ بر انگلیس» برای سلامت گونه نادری از بچه کوسههای در حال انقراض، مضر است!» و «شعار «مرگ بر آمریکا» از عدد عناصر جدول مندلیف به طرز چشمگیری میکاهد!» این مواجهه شماری از راستگویان دولتی با نظام مظلوم جمهوری اسلامی است، لیکن بنگرید تعامل رسانههای اصولگرا با دولت محترم را. باری از بدنه خود دولت، مدعی شدند؛ «آب تهران آلوده به نیترات است.» آیا ما نمیتوانستیم در همین «وطن امروز» تیتر یک برویم؛ «سلامتی نوزادان در خطر» و دولت راستگویان را بنوازیم؟! ما اما «شرف» داریم و هرگز حاضر نیستیم قوه مجریه را به هزینه «تشویش اذهان عمومی» نقد کنیم. نقد ما از زاویه حق است، فلذا بیآنکه «ارگان دولت» باشیم، از قول وزارت بهداشت نوشتیم که آب تهران، مشکلی ندارد. آقایان و خانمهای راستگو! ما نانخور دولت نیستیم اما شما دارید نان این نظام شیدایی و شهدایی را میخورید! لااقل به شکرانه رواداری منتقدان با دولت اعتدال، اندکی اهل انصاف باشید در حق جمهوری اسلامی… و الا بیم از آن دارم که مردم گریبانتان را با این سؤال بگیرند؛ «آن از سیاست خارجهتان، این هم از سیاست داخلهتان، چه کار دارید میکنید؟!» آقایان و خانمهای راستگو! ملت، سعهصدر منتقد را ندارد؛ خوشگل رای میدهد، خوشگلتر پس میگیرد!
وطن امروز/ ۱۹ مهر ۱۳۹۳
شعاری که آن بالا، سر در وبلاگ گذاشته ام، اگر چه ایهام دارد، لیکن فقط و فقط ناظر بر آن «۲۶» است که یکی از قطعات بهشت زهرای تهران است. «اینجا قطعه ای از بهشت است؛ نه با قلم، که با خون باید نوشت» قدر مسلم یک «وبلاگ» در یک فضای به شدت مجازی نمی تواند باشد، آنهم وبلاگ فقیری چون حقیر! فلذا ادعاهای زلال بهشتی، به یک شدیدا قبرستان نشین عادات سخیف نیامده! اصلا نیامده! ما زمین گیرشده ها، خود زمین مان چیست که حالا بخواهیم پز فضای مجازی این زمین را بدهیم؟؟ آنهم که شعار مذکور، به جای «آنجا»، با ایهام «اینجا» شروع می شود، جز این نیست که «قطعه ۲۶» برای من همیشه و همواره «اینجا» است! عاقبت، هر چه «آنجا» دور و دست نیافتنی است، «اینجا» نزدیک و صمیمی است!
(البته اصلش را بخواهی، «اینجا»، «آنجا» است؛ «هر جایی غیر از اینجا»، «یک کنج دنج باصفا، غیر از اینجا» اما تو اصلش را نخواه و به دل ما رحم کن!)
پر واضح است مرادم از «اینجا» در شعار بالای سر، نه وبلاگ قطعه ۲۶ بلکه حس خوش قرابت، -لااقل در نام- با همان قطعه ۲۶ جاودان و بهشتی است. و اگر این حس قرب نبود، و اگر نبود که ما دل به همین وصال خوش کرده ایم -دل را که می توانیم به وصل و قرب خوش کنیم!- حتما شعار را اینگونه تصحیح می کردم؛ «آنجا قطعه ای از…» که اینجا یعنی این خانه، این «سنگر سایبری» در بهترین حالت یک وبلاگ است.
مع الاسف، رسانه «وبلاگ» نیز به لحاظ «حرفه ای» تعریفی مشخص دارد که با استناد به آن، حتما -شاید بهتر باشد بنویسم؛ حتی!- قطعه ۲۶ ما نمی تواند یک «وبلاگ» باشد! دیدین میگن؛ «از اینجا مونده، از اونجا رونده»؟ همین قطعه ۲۶ را می گویند! این قطعه ۲۶ را! و اعتراف می کنم؛ دقیقا! اغلب قریب به اتفاق مطالب اینجا، به شهادت منبعی که پای مطالب می خورد، مختص یعنی اختصاصی این فضا نیست، و همین محکم ترین دلیل است که ما قطعه ۲۶ خود را «وبلاگ» ندانیم و «وبلاگ» نخوانیم! اشتباه نشود؛ من این را من باب افتخار نمی گویم! اتفاقا به نسبت دیگر رسانه های فضای مجازی، «وبلاگ» را آشناتر، دوست تر، بهتر، راحت تر، خودمانی تر و در عین حال، باوجدان تر و قانونمندتر از سایر رسانه های سایبر می دانم. از این رو،
اولا؛ جز اینجا -حالا اسمش وبلاگ باشد یا هر نام دیگری!- هرگز خانه دیگری در فضای مجازی نخواسته ام. اینجا هر چه باشد، یک ورودی دارد، یک خروجی، و یک قفل و چفت و بستی! بی در و پیکر نیست! ول نیست! فیسبوک نیست! شبکه ارواح عمه شان «اجتماعی» -بخوانید «اشتباهی»- نیست! نه «رها» است برای خود، و نه «هار» است برای خود! نظم و نسقی دارد!
ثانیا؛ از آنجا که نمی خواهم میان عنوان «وبلاگ» با این قطعه ۲۶ خودمان فاصله های بعیدتر از این بیفتد، گاهی… هر از چند گاهی، این دور و درازی را با مطالب وبلاگی کاهش می دهم و مختص اینجا می نویسم. هم «مختص»، و هم «وبلاگی». «مختص» که معلوم است، اما «وبلاگی» به این معنی که چیزی از درونیات زندگی خود را با توی خواننده به «اشتراک» می گذارم، بی آنکه حریمی را شکسته باشم یا حرمتی را درنوردیده باشم. اساسا تفاوت اشتراک گذاری های وبلاگی با اشتراک گذاری در شبکه های موسوم به اجتماعی در همین «حفظ حرم» است! رسانه وبلاگ، یک زلالیتی دارد که اگر آدمی بخواهد به بهانه اشتراک کذایی، حرمت های اسلامی، حتی حرمت های انسانی را خدشه دار کند، اگر نگوییم قطعا، این را می توانیم بگوییم که اغلب، ترجیح می دهد این حریم شکنی در شبکه های اجتماعی صورت پذیرد، نه رسانه وبلاگ.
من البته برای کش دادن این مقدمه که تا همین جا هم مطول شد، سر پردردی دارم، و شاید روزی با ذکر مصداق، و ورودی جزئی نگرانه، به بحث مکفی در این باره بپردازم، اما…
امروز صبح، سنگ مزار پدرم را عوض کردم! اولین سنگ مزار بابااکبر، حدود ۱۰ روز بعد از شهادتش نصب شد و تا ۲ سال هم ماند. من تقریبا چیز مشخصی از آن سنگ قدیمی به یاد ندارم، مگر بعدها… و به روایت تصاویر گرفته شده. آن سنگ، از این سنگ قدیمی های بهشت زهرا بود که رنگ طوسی مایل به خاکستری داشت با قطر فقط ۳ سانت، عرض نیم متر، طول یک متر. همین! هنوز هم میان گلزار شهدا، تک و توک از آن سنگ پر خاطره پیدا می شود، فی المثل در همین قطعه از قطعه ۲۶ که پدرم هست، مزار چند تایی شهید، با همان سنگ قدیمی، مشخص شده همچنان. دوست شان دارم! روی اولین سنگ مزار بابااکبر، به سبب کمبود جا، چیز متمایزی نوشته نشده بود الا «شهید بسیجی اکبر قدیانی… و ذکر تاریخ ولادت و شهادت». به پیشنهاد پدربزرگ، اردیبهشت ۶۳ سنگ دیگری و بزرگتری، جای سنگ قدیمی گذاشته شد که لابد اغلب شما آنرا دیده اید. آن سنگ تا همین دیروز، نزدیک ۳۰ سال، بگو یک عمر، سنگ مزار پدرم بود! جالب اینکه این سنگ، دو سال بیشتر از بابااکبر ۲۸ ساله در این دنیا عمر کرد! عمر به عنوان سنگ مزار قابل تماشا و بهم پیوسته مزار بابااکبر می گویم، و نه به عنوان دیگری. نیز عمر دنیوی می گویم، و نه عمر دیگری.
اگر فقط با من بود، شاید به همان سنگ اول قدیمی دست نمی زدم که اساسا زیبایی را در ترکیب قدمت می دانم و سادگی و خاطره. با این همه، تعویض سنگ مزار دوم ۳۰ ساله، به دلایلی واجب می نمود.
یک؛ روی سنگ، آیه قرآن نوشته شده بود و از آنجا که خواهی نخواهی روی سخن خدا پا گذاشته می شد، امر بسیار ناخوش آیندی بود، رسما گناه!
دو؛ آیه اشتباه نوشته شده بود، رسما گناه بزرگتر!
و سه؛ وصیت نامه مختصر و مفید پدرم که همه می گویند شاهکار است، بریده بریده، نامنظم و منقطع روی سنگ کار شده بود که لااقل، همیشه روی مخ من بود، اساسی! و از آنجا که کل این چند خط وصیت، قابل حک روی سنگ بود و به راحتی جا می شد، واقعا دوست می داشتم همه آن، گذاشته شود. این ۳ دلیل، به یک دلیل ذوقی هم می تواند اضافه شود و آن اینکه؛ کلا از سنگ قبر سفید خوشم می آید. هر چند سنگ مزار دوم بابااکبر، مشکی نبود، اما همین سفید نبودنش هم -یه جور طوسی روشن بودنش- خیلی به مذاقم خوش نمی آمد.
القصه! از قبل، «سیدناظر ۷۲ تن» را می شناختم. عاقله مردی افغان که دربان و نگهبان و حافظ و مراقب بنای موسوم به ۷۲ تن بهشت زهراست و می دانستم که در زمینه سنگ و سنگ قبر، هم خودش تخصص دارد، هم برادرش که در باقرشهر مجاور بهشت زهرا در کار سنگ قبر است. جمعه هفته پیش به سیدناظر گفتم که یک سنگ مزار سفید برای پدرم می خواهم، همچین مشتی ها! پرسید؛ «حدود چه قیمتی؟» گفتم؛ «برو بالاتر!» دوباره گفتم؛ «سنگ معروف به سنگ سفید افغان که سفیدی اش همچین توی چشم می زنه، هنوزم هست؟» دستم را گرفت و برد بیرون ۷۲ تن، بعد از ۱۰ دقیقه بهشت نوردی (!) مزاری را نشان داد و با تحکم گفت؛ «این سنگ رو می خوای!» گفتم؛ «همین رو!» گفت: «توی یه برگه بنویس چی می خوای روش بنویسی و بده من». نوشتم… و دادم بهش؛ «این رو روی سنگ بنویس، اما تا خودم نیام نبینم نظر ندم، نبر!» «خیالت تخت» محکمی گفت، و از هم جدا شدیم. روز یک شنبه برادر سیدناظر تماس گرفت که بیا ببین. رفتم و دیدم؛ «شهید بالا رو قرمز کن، قرمز مایل به سرخ، اصلا سرخ! کل وصیت نامه رو هم! الباقی همون مشکی بمونه… این فونت درشت تر شه، اون فونت ریزتر شه… همین الان بکن ببینم توی زمینه سفید، این ترکیب قشنگ می شینه یا نه؟…». بعد، از همانجا رفتم ۷۲ تن، پیش سیدناظر افغان… و تکرار سفارش ها! و اینکه؛ «موقع نصب و کار بنایی هم خودم باید باشم. زنگ بزن، سریع میام. قرنیز چسبیده به سنگ، بیشتر از ۱۰ سانت نشه که مکروهه زیاد برجسته شه، رنگش هم سرخ باشه، اما قرنیز کف، همون سفید خوبه». خلاصه امروز دوشنبه ۲۳ تیر ۹۳ ساعت ۹ صبح، سید تماس گرفت که بیا! نیم ساعته خودم را رساندم بهشت.
بگذریم که دیشبش اصلا خوابم نبرد درست حسابی! و کلی فکر و خیال! و بعضا فکر و خیالات آنچنانی! شاید هم شیطانی! شاید هم انسانی! شاید خیر! شاید شر! اصلش همان شب، چند بار نزدیک بود به سیدناظر زنگ بزنم که؛ «آقاجون! من پول این کار رو تمام و کمال بهت می دم، اما بی خیال! اصلا از خیر تعویض سنگ گذشتم! من آدمش نیستم!» حتی یک بار هم زنگ خورد که سریع، گوشی را قطع کردم! و سعی کردم بر خودم مسلط باشم!
همچنان القصه! وقتی به قطعه رسیدم، دو به شک بودم که سنگ جدید را بگذاریم روی سنگ قبلی یا نه! موضوع را با سید و برادرش درمیان گذاشتم که برادر سید گفت؛ «اگر این سنگ را بگذاریم روی سنگ قبلی، از ۱۰ سانت خیلی می زنه بالا، وانگهی! اندازه سنگ ها تناسبی با هم ندارن. باید سنگ رو برداریم». و دست به کار شدند. البته سید، لحظاتی بعد از آمدن من، رفت ۷۲ تن. به جز برادر سید، ۲ نفر دیگر هم بودند. من ۳ حس داشتم وقتی که فهمیدم باید سنگ قدیمی برداشته شود. یک حس بچگانه شاید هم بزرگانه که؛ «اینطوری اتفاقا بهتره. روز قیامت که بابااکبر خواست از قبرش بلند شه، ۲ تا سنگ رو نمی شکافه، همین یه سنگ رو می شکافه، زحمت کمتری می کشه بنده خدا!» باز هم یک حس بچگانه شاید هم بزرگانه که؛ «اینطوری اتفاقا بهتره. فاصله ما از پدر، دوباره می شود همان یک سنگ، و نه ۲ سنگ!» و همچنان یک حس بچگانه شاید هم بزرگانه؛ «اینطوری اتفاقا بهتره. شاید هنگام برداشتن سنگ قدیمی، خاک و ماسه های بالطبع چسبیده به سنگ هم کنده شد، شاید… شاید… شاید سنگ لحد چسبیده به خاک و ماسه چسبیده به سنگ هم برداشته شد… و… و… و…».
این برادر سید لامروت، نمی دانم چه از چشم من خوانده بود که برداشت گفت؛ «ما با دیگر فرزندان شهدا هم، همین مصیبت را داریم! فقط تو نیستی! آنها هم وقتی می خواهند سنگ قبر پدر را عوض کنند، یک حرف هایی می زنند، یک خواهش هایی می کنند، یک چیزهایی از آدم توقع دارند که! پسر خوب! نبش قبر طبق فرموده دین، همون دینی که پدرت براش شهید شده، گناهه، خیلی هم گناهه». در دلم گفتم؛ «یعنی واقعا داشتم به همونی فکر می کردم که این میگه؟؟؟!!!»
اما این یکی را دیگر در دلم نگفتم. به برادر سید گفتم؛ «بعد از سی و چند سال، دیدن پدر، آنهم پدری که شهید شده باشد، ولو از داخل قبر، چیزی نیست که حکم بردار باشد! کلا این یه جور خاص از محبت و خشم و مهر و قهر و جدایی و وصاله که شاید شامل حکم ن… ق… نشه، نمی دونم! اما خیلی دوست دارم بابام رو ببینم، خیلی! اصلا گناهش رو به گردن می خرم! واسه یه گناه، خدا بخواد بهونه قبول کنه، همینه!» برادر سید که البته مشغول کار هم بود، خندید و گفت؛ «اما این سنگی که من می بینم، این جوری کنده نمی شه! چسبیده به زیر! مگر اینکه خوردش کنیم، کنده شه! یه جا کنده نمی شه! از زیر و به شکل درست کنده نمی شه!» گفتم؛ «تلاش تون رو بکنین یه جا و سالم دربیاد، من نمی دونم!» خلاصه بعد از نیم ساعت دیگر جان کندن، سنگ، یک تکانی خورد، تا به یک جا درآمدنش امیدوار شویم! بنده های خدا، ۳ تایی، از ۳ جهت مختلف، میخ های به چه بزرگی را گذاشته بودند محل اتصال سنگ و قرنیز، و هی با چکش های به چه بزرگی می کوبیدند بر فرق میخ های بیچاره! شکر خدا، با هر مشقتی بود سنگ کنده شد، اما عجبا! همراه اولین سنگ مزار بابااکبر! جالب اینکه نوشته های سنگ اول، در قسمت زیر سنگ دوم، رد کاملی از خود باقی گذاشته بودند… و تازه، من آنجا بود که فهمیدم این سنگ دوم را روی آن سنگ اول گذاشته بودند! پس متن را اصلاح می کنم؛ ما اگر می خواستیم این سنگ سوم را بگذاریم روی سنگ دوم، مزار بابااکبر بنده خدا، شاهد ۳ سنگ می شد و… چه کار سختی داشت روز قیامت! هم الان باز متن را اصلاح کنم؛ لحد را هم سنگ حساب کنی… !! تا قیامت نشده، ۲ سنگ قبر بهم چسبیده را درآوردند و… اما، آنچه بیرون آوردنش سخت تر بود، افکاری بود که از ذهنم بیرون نمی رفت… و باز برادر سید؛ «پسر خوب! بابات الان ۹۰ سانت زیره! همچین نیست که با یه کلنگ به داخل قبر برسی!» من، اما در دلم؛ «۹۰ متر که نیست! همه اش ۹۰ سانته! تازه، ۱۰ سانت هم کمتر از یه متره! بکن دیگه… یعنی از کندن این ۲ تا سنگ، سخت تره؟!» یکی از شاگردهای برادر سید که بزرگتر و زبده تر از آن دیگری بود گفت؛ «آقا سید! توی قطعه ۲۷ یادت میاد وقتی خواستیم پدر یک شهید رو بگذاریم داخل قبر فرزندش، و اجازه داده بودن که قبر شهید رو ۲ طبقه کنیم، پیکر شهید تقریبا سالم بود و از روی صورتش قابل شناسایی؟!» برادر سید با عصبانیت گفت؛ «حالا این حرفه که تو داری می زنی؟!» و لابد در دلش ادامه داد؛ «این یارو که نزده می رقصه، تو هم داری خاطره اش رو جور می کنی!» بغض بدی گلویم را فشرده بود… یکی باید دستم را می گرفت و نجاتم می داد! من از سویی دوست نداشتم خیانت کنم به پدرم، به مزار پدرم، بلکه به خدا، به دین، به حکم دین، به سنن الهی، و از سویی دوست نداشتم خیانت کنم به محبت و خشم و مهر و قهر و جدایی و وصال شهید قطعه ۲۶… مادرم زنگ زد؛ «این یه لباس نو واسه بابااکبره. امروز خوشحاله. الان خوشحاله. هر کجای کار هستی، زیارت عاشورا بخوان»… و شگفتا! هیچ لازم نبود خودم بخوانم! گوش که تیز کردم، دیدم از چند قبر آنطرف تر از مزار پدر، دارد صدای زیارت عاشورا می آید. خیلی نگذشت که رسید به اینجا:
«السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى جمیعا سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ».
هرگز این همه نفهمیده بودم که حسین (ع) سفینه النجات است، هرگز! زمانی که داشت بد می گذشت، دیر می گذشت، ناجور می گذشت، افتاد در سرازیری! اسم رمز شب قدر آمد و روز قبر مرا به خوشی تمام کرد! و هیچ نفهمیدم کی سنگ مزار جدید در جایش آرام گرفت! و کی، این همه زود گذشت، زمانی که داشت روی اعصاب می گذشت! «سلام بر حسین (ع)» آنهم با زبان روزه و لب تشنه زیر آفتاب، مگر بی اجر می ماند؟! و مگر می گذارد به ما سخت بگذرد سید ۷۲ تن؟! «سید ۷۲ تن»! قبر و مرگ و قدر و زندگی ما، جملگی دست سیدالشهداست. «اینجا» حسین است، «آنجا» حسین است؛ همه جا کربلاست، هر روز عاشوراست. «حسین (ع)» فقط ما را از دشمن نجات نمی دهد؛ از خودمان هم نجات می دهد، آنجا که باید! «از خودمان هم نجات می دهد، آنجا که باید!» این «سید ۷۲ تن» عجیب سفینه النجات است. اتفاقا «ناظر» هم هست! «ناظر» از این بیشتر؟! و «حاضر» از این بیشتر؟!… مات و مبهوت مانده بودم از دستگیری «سید ۷۲ تن»، حضرت ارباب… که سیدناظر بقعه ۷۲ تن هم سر رسید، با یک سربند امام حسین (ع)؛ «بیا این رو بگذار جلوی عکس بابات… ماشاء الله کار چه خوشگل از آب درومد… سرخی ها هم توی زمینه سفید، قشنگ نشسته… روح بابات شاد».
“پانوشت“
اول: من از سنگ مزار جدید پدرم، از لباس نوی بابااکبر عکس نگرفتم، با اینکه طبعا می توانستم! دوست دارم توی خواننده، این عکس را بگیری و کامنت کنی… و ایضا نظر بدهی که خوب شده یا نه؟!
دوم: در داخل ۴ قرنیز به رنگ سرخ، باید مقدار زیادی خاک و ماسه -ملات- می ریختیم تا محل اتصال سنگ سفید به قرنیزها، به خوبی و در تمام سطوح مستطیل شکل، جفت و جور شود. و اما، از آنجا که دل خودم هم روا نبود آن ۲ سنگ قبلی بهم چسبیده، یک باره از مزار پدر جدا شوند، نیز از آنجا که هرگز راضی به انتقال آن به جای دیگری جز «اینجا»، جز «آنجا» نبودم، برش هایی از سنگ قدیمی -سنگ های قدیمی- را که سنگ تراش آمد و منظم و درست تراشید، زیر سنگ جدید، یعنی در داخل قرنیزها گذاشتیم. با این کار، مهم تر از آنکه به شکل محسوسی در مصرف ملات، صرفه جویی شد، جلب رضایت سنگ اول و دوم مزار بابااکبر بود! عاقبت، همین سنگ هاست که ما در «قطعه مقدس ۲۶» به سینه می زنیم! همین سنگ ها… همین سنگ نوشته ها… و همین کتیبه ها… که نیک اگر بنگری، این کتیبه ها اساسی ترین قانون این دیارند.
روزخند/
… نه پس! میخواستید ندانید که در یکی از بازیهای گروه D جامجهانی در شهر ناتال برزیل «سوآرز» مهاجم اروگوئه ضمن گاز گرفتن بازیکن ایتالیا، رد دندانهایش را بر بدن «کیه لینی» جا گذاشت.
با این یادآوری که این ذلیلمرده در انجام این کار شنیع «هتتریک» کرده، بازتاب این اتفاق دلخراش را مرور میکنیم.
باقر نوبخت: حتی با وجود این گاز، دل سوآرز هیچ وقت با کیهلینی صاف نشد!
قالیباف: اعصابخردی سوآرز ناشی از مدیریت شهری ضعیف در«مونتهویدئو» است!
اکبر رفسنجانی: راهحل همه اینها را در نماز جمعه ۲۶ تیر گفته بودم!
زیباکلام: اگر حمایت اصلاحطلبان از سوآرز نبود، اروگوئه به دور بعدی صعود نمیکرد!
سعید حجاریان: دندان نیش سوآرز ستون فقرات اروگوئه است!
علی جنتی: هم سوآرز، هم کیه لینی و هم داور را باید به بخش خصوصی واگذار کرد!
دکتر الهی قمشهای: به قول خانم امیلی دیکنسون؛ تا بوس هست، گاز چرا؟!
علی لاریجانی: گاز سوآرز باعث ابتهاج مردم آمریکای جنوبی شد!
وزیر جهاد کشاورزی: شیر بعد از جامجهانی گران میشود!!
معصومه ابتکار: علت این حادثه، مصرف بنزین پتروشیمی در پمپ بنزینهای شهر ناتال بود!
بیژن زنگنه: گاز را هم وارد میکنیم!
محسن رضایی: با استفاده از استراتژی «گلولههای برفی» و «فدرالیسم گازی» در دولت من، شاهد این صحنهها نخواهیم بود!
حسین شریعتمداری: استثنائا در این مورد بهخصوص، سند خاصی در روزنامه موجود نمیباشد!
جواد ظریف: امیدوارم به برکت ماه رمضان، سوآرز سر عقل بیاید!
محمدرضا نعمتزاده: تجهیزات مداوای کتف گاز گرفته شده کیهلینی تا صد سال دیگر هم به ایران نمیرسد!
سعید جلیلی: سوآرز با این کار ظرفیت خودش را آزاد کرد!
وطن امروز/ ۵ تیر ۱۳۹۳
بسم الله…
رهبر انقلاب اسلامی به موضوع معماری ساخت و سازها در تهران نیز اشاره کردند و گفتند: حقیقتاً معماری و نمای تهران، نمای یک شهر اسلامی نیست و شهرداری و شورای شهر باید این موضوع را جزو جدی ترین مسائل خود بدانند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به تأثیرگذاری معماری و نمای ساخت و سازها بر فضای سبک زندگی افزودند: باید هرچه ممکن است محیط زندگی شهر، بگونه ای طراحی و ساخته شود که تحقق سبک زندگی اسلامی راحت تر، امکان پذیر باشد.
چه متنی بشه این متن! منتظریم
نادیدهها و ناگفتهها! (یادداشت روز)
http://kayhan.ir/fa/news/19159
انگار که علاوه بر «بهشت»، با «خیابان بهشت» هم همچین دل صافی ندارند!
آخه چرا باید در خرج کردن مال ملت، برای ملت بخل ورزید؟!
واقعا به نظرتون احمدی نژاد، آدم بخیلی بود و حریص؟!!
“عصر افسادات! فلان کسک زمانی که رئیس کابینه بود…
مع الاسف احمدی نژاد در ۴ سال دوم…
و رئیس جمهور جدیدی که آمده…
علی الظاهر، قصه نامهربانی دولت همه ایران با شهرداری فقط تهران، سر درازی دارد!
وای از مرض بخل که مسری بود عجیب…”
“کسانی که زن مسلمان ایرانی را، با توسل به بعضی چیزها مشتاق بی بند و باری و رابطه های خاص می دانند، باید بدانند که «مریض»، قلب خودشان است.”
آفرین!
نقطه ضعف عمده ی استدلال پوچ این جماعت همین است.
همین که زن ایرانی را مریض شکستن حریم ها و خواهان برابری چرند فمنیستی و مشتاق خودنمایی و بی بند و باری… می داننند، بزرگترین دلیل مرض خودشان است.
خیال کرده اند مصلح اند ولی همانا که بد توجیه شده اند و بیشتر از آنکه عقاید مصلحانه داشته باشند، شعار های مفسدانه دارند.
“و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض، قالوا انما نحن مصلحون”.
“انگار که علاوه بر «بهشت»، با «خیابان بهشت» هم همچین دل صافی ندارند!”
اصلا قبول، مردم را نمی شود به زور وارد بهشت کرد، امّا به زور هم نمی شود مردم را وارد جهنّم کرد!
“من لااقل در این بخش از نوشته، نمی خواهم بگویم که بعضی از این رسانه های متاسفانه دولتی، چه از جان قالیباف می خواهند؟! حرفم در این سطور این است؛ این جماعت فاسد، و به شدت فاسد، چه از جان زن ایرانی می خواهند که بیشتر ترجیح می دهند او را «ناراحت در کنار نامحرم» ببینند تا «راحت در کنار محرم»؟!”
خدا پدرتون رو بیامرزه، مطمئن بودم حتماً چیزی در این باره خواهید داشت. شما از خواننده عذر خواستید ولی بگذارید ما بدون عذرخواهی بپرسیم؛ “اسم دقیق تر این بی شرفی چیست؟! اصلاح طلب اند اینها؟! اهل اعتدال اند اینها؟!”
خدا لعنتشون کنه با این اصلاح و اعتدالشون!
توجیح یعنی چی؟
حالا شما و شهردار محترم فعلا از دید راحتی بیش تر خانم ها وارد موضوع شدید که کاملا هم درسته. مثلاً عده ای از همکاران ما هستند که حتی برای تردد با آژانس که مدتی کوتاه در اون هستند، راننده خانم درخواست می کنند، اما این یک جنبه ماجراست. فضاحت هایی که در محیط ادارات اتفاق می افته، واقعاً چندش آوره………………..
این قسمتش عین عین عین حقیقت و واقعیته!
«گمانم مردم می خواستند او بیش از آنکه رئیس جمهور باشد، همچنان شهردار باقی بماند، منتهی شهردار همه ایران! و این بار، به همه ایران خدمت کند. او در دولت اول خود، شاید چون هنوز خیلی با گرد و خاک شهر و شهرداری فاصله نگرفته بود، به نسبت هوای تهران را داشت، هم چنان که هوای همه جای ایران را.»
داداش حسین
خودمونیم جدای از همه این مواردی که گفتی، کلا خیلی با قالیباف حال می کنیا 🙂
جانم حسین
با حجاب و عفاف و سلامت جامعه برخورد سیاسی می کنند. هم آب رو گل آلود می کنند و هم ازش ماهی می گیرند. همه اش بخاطر اینه که بیشتر رو صندلی که اشتباهی روش نشستند بمونند. وگر نه همه می دونند پز آزادی بیان و عقیده و… اصلا به کارگزارانی ها و افساد طلبها نمیاد.
انتظار شرافت و غیرت و انسانیت از این جماعت انتظار زیادیه….
تا ساعاتی دیگر یعنی کی؟!
البته خونده بودمش اما نظری نداشتم چون،
۱- افراد همیشه از نظر فکری در حال تغییر هستند و گوئیا بعدا کسانی باید جوابگوی خطاهایشان باشند که از آنها دفاع می کنند، نه خود خطا کننده و این بدبختی فرهنگ غلط ماست!
۲- از این نوع بی انصافیها برای همه می شود.
۳- از من می شنوید فقط رهبری را بچسبید. نمی گویم معصومند اما خطا بسیار کم دارند…
۴- ببخشید فضولی کردم 😐
ولی نظرتان را در مورد عفت زنان قبول دارم، هر چند بعضی از آنها بد حجابند و واقعا کسانی که با طرحهای این چنینی مخالفت دارند در قلبهایشان مرض است…
جماعت معاند افساد طلب، بی توجه به اصل طرح شهردار، فقط و فقط مغرضانه! دنبال تخریب شخصیت هستند و ساز مخالف می زنند!! و یک عده احمق تر از اون ها، با یک مشت دلیل واهی که بهترش می شه همون اراجیف پیش پا افتاده، دنباله رو این جماعت شدند و ریتم قلبشون برای حق و حقوق زنان به رقص دراومده…!
معلوم نیست از کنار هم بودن زن و مرد در ادارات چه چیزی عاید این بی غیرت ها می شه که پیشنهاد این طرح این همه نگرانشون کرده…؟!
الله اعلم!
ظاهرا تفکیک جنسیتی ادارههای شهرداری را گفتند نه مترو. هر چند آن هم کار درستیه!
یعنی چی که توجیه یعنی چی؟
بد توجیه شده اند یعنی بد فهمیده اند، غلط فهمیده اند،اصلا غلط کرده اند که خیال می کنند فهمیده اند. خودشان و هوادارانشان بد توجیه شده اند که مصلح اند.
باز این قدیانی رو جو گرفت؛ اح اح اح
قــــالـــــــیــــــبـاف!!
سائل الزهرا
به قول مهران مدیری الان ای که گفتی یعنی چه؟ خطاب به کی بود؟
حالا تا “تا ساعاتی دیگر” شما سپری بشه یه مطلب قابل تأمل:
مرحوم آیتالله میلانی وقتی که منزلشان در طرح توسعه صحن مطهر حضرت رضا(ع) قرار گرفت و خراب شد و خواستند برای ایشان منزلی بخرند، موافقت نکردند. ظاهرا این طور که شنیده شده فرموده بودند که با خریدن خانه موافق نیستم، برای اینکه من دیگر عمری ندارم، ولی با منزل اجارهای موافقت کرده بودند. وقتی منزلی اجاره شد، ایشان تا وارد شدند، گفتند: اینجا نه، چون اینجا خیلی معصیت خدا شده است. خانهای که مسبوق است به اینکه معصیت خدا زیاد در آن شده _خانهای که در آن غیبت، موسیقی حرام، ترک صلوه، بداخلاقی، عصبانیت و گناه بوده_ این آثار را دارد، بر عکس خانهای که در آن تلاوت قرآن بوده: «تَکثرُ بَرَکَتُهُ و تَحضُرُه المَلائِکَةُ و تَهجُرُه الشَّیاطینُ و یُضی ءُ لِأهلِ السَماءِ کما تُضی ءُ الکَواکِبُ لِأهلِ الارضِ وَ إنّ البیتَ الّذی لا یُقرَأ فیهِ القرآنُ و لایُذکَرُ اللهُ عزّوجَلَّ فیهِ، تَقِلّ بَرَکَتُهُ و تَهجُرُهُ المَلائِکةُ و تَحضُرُهُ الشَّیاطین».
با اینکه از دوستداران احمدی نژادم
ولی به قالیباف هم ارادت دارم
مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ… ابراهیم ۲۶
نامردی شاخ و دم نداره. ولی؛ خباثت که شما هم بهش اشاره کردید، شاخ و دم داره!! به استناد این آیه ی شریفه که گفته شد.
همین حاج باقر، اگه تو اون بزم وحدتِ ارباب تفرقه و کینه!! شرکت نمی کرد، می دیدید چه الم شنگه ای راه می انداخت. اصلا من که می گم برای همین، اون سفره رو پهن کرد تا اینا نیان و باز یه مدتی خوراک درست کنه. که تیرش به سنگ خورد!!!
حرفها و اقدامات این اشخاص برای حفظ آرای خاکستری ای هست که سه-چهار روز مونده به انتخابات صدقه سری اشتباهات برخی آقایون اصولگرا به سمت خودشون جذب کردن و می خوان سه سال دیگه هم با حضور احتمالی قالیباف هنوز بر سر قدرت باشن…
بهترین تعریف برای این جماعت از خدا بی خبر، همان “فی قلوبهم مرض…” است.
خیلی عالی وصف کردید! بهتر از این نمی شد:
“من واقعا نمیدانم چه کرمی در درخت خبیثه وجود این جماعت است که مرتب میخواهند به هر چیزی و هر کسی که سر و سری با فساد و افساد دارد، چراغ سبز نشان دهند؟! شگفتا! هیچ فسادی نیست، الا اینکه جماعت مریض داستان ما، برایش فرش قرمز توجیه پهن کنند! و هیچ شری نیست، الا آنکه مدعی شوند او هم حقوقی دارد!”
الان اسلامی ایرانی میاد و میگه:
خوبه که اولش احمدی نژاد رو زدی و بعدش روحانی رو.
هیچ وقت فراموش نکن که محمود منشا همه مشکلاته.
🙂
صابون! (گفت و شنود)
گفت: سفیر رژیم صهیونیستی در آمریکا گفته است؛ «ارتش اسرائیل باید به خاطر خویشتنداریش جایزه صلح نوبل بگیرد»!
گفتم: یعنی اعتراف کرده که جایزه صلح نوبل را به فاسدترین، خونریزترین، آدمکشترین و کثیفترین آدمها میدهند.
گفت: دبیرکل سازمان ملل هم پیشنهاد کرده که فلسطینیها خشونت را کنار بگذارند! اسرائیل را به رسمیت بشناسند! و شلیک موشک از غزه را رها کنند! تا صلح برقرار شود!
گفتم: این هم اعتراف صریح به ماهیت ضدبشری سازمانملل.
گفت: حالا خودت حسابشو بکن که با این جرثومههای فساد چگونه باید برخورد کرد؟
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو به بقال سرکوچه گفت؛ آقا صابون داری؟ جواب داد آره! گفت؛ پس اون دستهای کثیف و آلودهات را حسابی بشور، بعد ۲۰۰ گرم پنیر بده!
خصوصی
آخ چه اشتباهی کردم. شرمنده. همه اش به خاطر عادت به تندخوانی متن هاست. میشه نظر قبلی ام رو حذف کنید. لطفا!
یکی از ارزشمندترین کارهای قالیباف همین تفکیک محیط اداری خانم ها و آقایان بود. صحبتش در نماز جمعه هم خیلی خوب بود. دفاع درستی کرد از این تصمیم.
“ما نظام اسلامی هستیم و غیرت دینی داریم… در این راه قول میدهم صادقانه و با استعانت از فرهنگ دفاع مقدس تلاش کنیم… بی بی سی هر چه می خواهد بگوید…”
به قول اون بنده خدا هرکی هرچی می خواد وَرگه وَرگه، اسلام از هَمَه بهترَه …
این تصمیم شهرداری این رو می رسونه که اگر چهار تا مشاور دینی و فرهنگی درست درمون توی هر اداره و شرکتی و نهادی باشه، جرأتی به رئیس اون مجموعه میده که زیرمجموعه اش رو به سمت و سوی درست هدایت کنه که دین مردم حفظ بشه.
سلام
اون مؤذب را که نوشتید همون معذب است یا معنى خاصى داره؟
خصوصى – خصوصى
عادت دارم زمانی که نمازجمعه نمیرم از رادیو تهران یا معارف پیگیر خطبه های نمازجمعه و سخنرانی های پیش از خطبه باشم. جمعه وقتی آقای قالیباف این موضوع را مطرح کردند از این حرکت جهادی و انقلابی هم شوکه شدم و هم خیلی خوشحال. هرچند که یقین داشتم به قول شما اون “فی قلوبهم مرض” های “بی شرف” و “کرم درخت خبیثه وجود این جماعت” بیکار نخواهند نشست که البته خودشون هم به نمونه هایی از اون اشاراتی داشتند. ببین کار به کجا رسیده و فرهنگِ بی فرهنگ و کثیف غرب تا کجا نفوذ کرده که برای آنچه که حق هست و نه تنها در شهرداری بلکه در همه جا باید همین طور باشه چقدر حرف مفت می زنند! إن شاءالله این آبرویی که شهردار محترم برای رعایت حدود الهی گذاشتند بی جواب نمی مونه. این کار شهردار هم مصداق همون نصرت دین هست که تو این شبها از خدا می خواهیم به ما عطا کنه و کس دیگری را هم جایگزین ما نکنه… “وَ تَجعَلَنی مِمَّن تَنتَصِرُ بِهِ لِدینِکَ وَ لاتَستَبدِل بی غَیری” و البته باور داریم که با وجود قلوب مریض و کرم درخت خبیثه وجود این جماعت “ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم”.
دوستان همه برای فراگیر شدن این فرهنگ مسئولیم.
یعنی اون زنهایی که به علت به فساد نیافتادن آقایون از کار اخراج شدن بهشون لطف شده و خودشون خبر ندارن؟! حتی اگه نون آور خونه بودن؟! جالب بود!
۱۰ توصیه رهبر معظم انقلاب درباره آداب نماز
http://jahannews.com/vdciwzaput1ayw2.cbct.html
“در درخت خبیثه” ه اضافه ست احتمالا چون شما به جای کسره ربط از «ه» استفاده نمی کنید میگم.
هاتف؛
اون بنده ی خدا تو فیلم مستند (برای آزادی) اصالتا سبزواری هست. هنوز هم زنده ی و محکم و پای کار… چند وقت پیش تلویزیون باهاش مصاحبه ای داشت…
خونه پدری م اندرونی و بیرونی داشت، اصلا دو تا در حیاط داشت. همیشه به شوخی به دیوار وسط خونه می گفتم: از موانع ازدواج! یعنی تو خونه ما تقریبا به جز بزرگترای فامیل، مردای مهمون دیگه رو نمی دیدم. البته نوروز و تابستان که می رفتیم شمال، دیگه از این خبرا نبود، ییلاق که کلا دیگه دیوارا همه نصفه بود و نصف حصار خونه هم درخت سپیدار و بید بود!! اما خونه شوهرا از این خبرا نیست، یعنی اصلا خونه های جدید به این سبک ساخته نمی شوند و اگه خونه نوسازی که مردونه ش -حالا نه از حیاط که از در ورودی- جدا باشه بخواهی (به قول دوستم) باید خدا تومن پول داشته باشی.
البته من هنوزم به حرف پدرم گوش میدم و سفره رو جدا می اندازم، پدرم میگه با نامحرم سر یه سفره غذا خوردن؛ حیا رو کم می کنه!
اون روزا توی عالم بچگی و نوجوونی شاید خیلی با این سبک زندگی موافق نبودم اما حالا بعد از چند سال زندگی دلم می خواد خودم بچه هامو اینطوری تربیت کنم و می فهمم که اونی که اسلام میگه از همه راه ها پسندیده تره.
جدا کردن حریم محرم و نامحرم به معنای عزلت نشینی نیست چه اینکه من و اطرافیانم که به این سبک زندگی می کنند چه زمانی که در خانه پدرم بودم و چه الان، شغل و ارتباطات اجتماعی داریم…
اما به نظرم؛ حریم خانه را باید کاملا محل آرامش و امنیت جسم و خیال فراهم کرد. حتی ما بچه مومن ها هم گاهی از شیطان غافل می شیم. خیال را نباید دست کم گرفت. توی جامعه هم تا اونجا که امکان داره تفکیک جنسیتی به نفع زن و مرد و خانواده است! باورش برام سخته کسی با این مخالف باشه و “مریض” نباشه!
خانم های زیر ۴۵ تا ۵۰ سال رو باید تو محیط کار از مردها جدا کنند
بالای ۴۵ ۵۰ سال اشکالی نداره
اساسا کار کردن خانم ها محل اشکاله اما خب بعضی ها چاره ای ندارن و نون آور خانواده هستند و …
این ها رو هم میشه سازمان دهی کرد جداگانه
اولین نفع این کار برای خود خانم هاست. حالا بی بی سی هر چی می خواد بگه بگه
مگه ما معطل اینیم بی بی سی تکلیفمون رو معلوم کنه؟
هاتف؛
اون جوابی که بنده دادم خطاب به سوال شما از توجیح(!) بود. درمتن فقط یک بار لفظ توجیه به چشمم خورد که سوال شما از اون قسمت بیربط به نظرم اومد و گفتم شاید از کامنت من سوالی دارید. امیدوارم قانع شده باشید.
چشم انتظار؛
چقدر این سرباز رو دوست دارم، کاش می دونستم و اون مستند رو می دیدم. إن شاءالله همیشه سالم و پای کار باشه. انقدر حرفش حق و شیرینه که هر وقت تکرار می کنی بازم به دلت می شینه. مثل اینکه اون زمان هم رتبه بندی برای اظهار نظر وجود داشته که موقع معرفی، خودش را با اون معرفت قلبی که نسبت به اسلام و جمهوری اسلامی داشت هیچ می دید و می گفت من یک سرباز، سرباز صفر، زیر صفر… ای جونم 🙂
محمد علی؛
شما مطمئنی اخراج شدند؟! کمی به این حرفت (دلیل اخراج) هم فکر کن!
إستَأذَنَ أعمَی عَلَی فَاطِمة (علیها السلام) فَحَجَبتِه، فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله) لها: لِمَ حَجَبتِیه و هُولا یَراکَ؟ فقالت (علیها السلام): “إن لَم یَکُن یَرانِی فإنِّی أراهُ و هُو یَشُمُّ الرِّیح” . فَقال رسول الله (صلی الله علیه و آله)” أشهَد أنَّکَ بضعَة مِنِّی”
مردی نابینا از حضرت فاطمه (علیها السلام) اذن خواست که داخل خانه شود. فاطمه (سلام الله علیها) خود را از او پوشاند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به فاطمه فرمود: به چه سبب خود را مستور کردی و حال این که این مرد نابینا تو را نمی بیند. حضرت زهرا (علیها السلام) پاسخ داد، “اگر او مرا نمی بیند، من او را می نگرم، و اگر چه او نمی بیند، اما بوی زن را استشمام می کند.” رسول خدا پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: “شهادت می دهم که تو پاره تن منی”.
«««خَیرٌ لِلنِّساءِ أن لایَرَینَ الرِّجال و لایَراهُنَّ الرِّجالُ/
«««آن چه براى زنان نیکو است، اینکه بدون ضرورت، مردان نامحرم را نبینند و نامحرمان نیز او را ننگرند/
سلام
امیدواریم طرح “سالم سازی محیط کار برای بانوان” در سراسر کشور اجرایی بشه…
حتی اگر به مذاق برخی خوش نیاید…!!
درود بر مروجانِ غیرت دینی در جامعه…
کاش با عینک انصاف نگاه مى کردید، نه…
یه استکان!!!
با اینکه دوبار به محمود رای دادم، ولی به شدت معتقدم فسادی که در چهار سال دوم در اقتصاد و فرهنگ مملکت بوجود اومد، از زمان مادها! بی سابقه بوده.
ولی خوب، این دلیل نمیشه که اگه تو این دولت هم خبطی هست، سکوت پیشه کنیم. هر چند که متوجه نشدم ماجرای این متن دقیقا چی بود! از روی کامنتها یه چیزایی دستگیرم شد. علی ای حال، یه ٣٠ سالی دیر اقدام شد! دختر ایرانی که ساپورت پوش شد، دیگه نمی شه مانتوی اپل دار تنش کنی!!………………….
با کامنت صبا همذات پنداری کردم!!
خونه ای که اندرونی و بیرونی داره، بهشته.
همیشه تو خونه، اگه کلی مهمون هم داشته باشیم، خیالمون راحته که می تونیم راحت باشیم چون مسیر مهمون و نامحرم، اصلا سمت ما نمیاد.
البته شانسی که من آوردم اینه که بعد از ازدواج هم از این نعمت اندرونی و بیرونی بهره مندم چون در یکی از طبقات منزل پدر ساکنم. و همه چی برای مهمان، جدا درنظر گرفته شده تا آسایش اهل خونه به هم نریزه. حتما باید چنین شرایطی رو تجربه کنید تا حس کنید چه آرامشی وجود داره.
اصلا نشستن با نامحرم سر یه سفره، لذت غذا خوردن رو از بین می بره.
یک بررسی کوچیک نشون میده بیشتر کسایی که دم از آزادی و از بین بردن حریم ها می زنن، آدم های ناراحت و افسرده و مشکل داری اند.
این خیلی خوبه که جامعه تا حدی که مقدوره، ارتباط زن با نامحرم رو کم کنه.
به نظرم هر کی مخالف این تفکیک هاست، از نوعی بیماری رنج می بره.
تو فلان کشور اروپایی که زن ها همیشه آزاد بودن و ظاهرا باید از این همه آزادی لذت ببرن و آرامش داشته باشن، وقتی یک استخر مخصوص بانوان تاسیس میشه، چنان مورد استقبال قرار می گیره که سریع سردمدارانشون احساس خطر می کنن و سنگ می ندازن جلو پای مسئول استخر. علت اون استقبال چیه؟ جز اینکه خانم ها در محیط خصوصی و زنانه، آرامش بیشتری دارن؟
امیدوارم این روند تفکیک ها، به صورت معقول و درست ادامه پیدا کنه در همه نهادها.
امام خامنه ای:
((عزیزان در دهه ی سوم ماه مبارک هستیم و این دهه نیز رو به پایان است. این روز هارا مقتنم بشمارید و رابطه تان را با خدا مستحکم کنید. در سایه ی این ارتباط قوی به سمت حل مشکلات دینی و دنیوی خود حرکت خواهیم کرد و انشاالله به این نایل خواهیم شد.))
mojahedinislam.blog.ir
انجام این حرکت انقلابی در این شرایط از طرف هرکس که باشد، واقعا قابل ستایش است…
اما این متن بیشتر بوی احساسات جا مانده از دوران انتخابات را می داد تا حمایت از یک طرح انقلابی!
مخصوصا این قسمتش: “شاید اگر یک نامزد انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ این حق را داشت که دعوت ناهار وحدت دولت اعتدال را محلی ننهد، همین شهردار تهران بود…”
حسین جان
حاجی خاطره درباره کودکان مظلوم غزه چیزی نداره بگه؟ خوشا بحالش فقط خواب های استوانه ای می بینه که همه اش هم به نفعشه…
با سلام خدمت حسین قدیانی؛ سرباز بصیر ولایت (مربوط به شما/ منتشر نکنید خواهشا)
من از طرفداران پر و پاقرص شما هستم ولی با این یادداشت یاد ایام انتخابات و نامه های شما به آیت الله مصباح و جبهه پایداری افتادم. کمی ناراحت شدم. هر کس عقیده و فکری دارد و برای خودش محترم. من می خواهم مثل خودتان یه صغری کبرای ساده بچینم و نتیجه اش با شما. امام فرمودند؛ (به این مضمون) «هر وقت مستکبران برای شما سوت و کف زدند ببینید چه مشکلی دارید؟ ببیند چه نفعی به آنها رسانده اید؟ ببینید چه خطری متوجه انقلاب کرده اید؟» در این سالها هم مشخص شده که مستکبران عالم برای چه کسانی درایران سوت و کف می زنند. شما هم بارها در یادداشتهای تان آنرا بیان کرده اید. برای اصلاحات چی ها، برای لیبرالها، برای ملی مذهبی ها، برای فتنه گرها، برای سران شناخته و ناشناخته فتنه، برای پدرخوانده ها و…….. یک سوال: این افراد مورد حمایت مستکبران در انتخابات ریاست جمهوری نهم، دهم و یازدهم و تا حالا، نوک پیکانشان به سوی چه کسانی بوده؟ به طرف کدام طیف از اصول گرایان؟ افرادی چون لاریجانی، باهنر، نادران، توکلی، قالیباف و…….. انسانهای مومن ولایتمدار انقلابی هستند، دلسوز انقلاب، شکی نیست ولی باند قدرت و ثروت تا حالا کاری به کار آنها داشته است؟ این همه سایت و روزنامه زنجیره ای بر ضد آنها کاری کرده؟ مطلبی زده مگر قلیل مطالبی ضعیف! به غیر این است که نوک همه این پیکانها، آیت الله مصباح و اطرافیان ایشان می باشد؟ چرا؟ غیر این است که باند قدرت و ثروت می داند که متاسفانه می شود با بسیاری از اصولگرایان همراه شد یا آنها را به بازی گرفت، مگر مصباح و شاگردان و مریدان ایشان که در اصل مرید و سرباز ولایتند و حاضر به معامله و تسامح و تساهل نیستند. اشتباهات احمدی نژاد، به علامه و طرفدارانشان چه ربطی دارد؟ اشتباهات و زاویه گرفتن باولایت را که اول، ایشان گفتند و……… من یک دوست دار ساده ولایت در شهرستان هستم، نه مقامی دارم، نه مسئولیتی. وقتی می بینم که باند قدرت و ثروت و پدرخواندها و آقازاده ها و بزرگ زاده های داخلی که مستکبران عالم برایشان سوت و کف می زنند و حتی اصول گرایانی که بوی آنها را می دهند، همه به یک فکر و یک جبهه (که بیشتر، فکری است تا سیاسی) بزرگ فکری این گروه حمله می کنند، به این نتیجه می رسم که حرف حقی که فرمایشات امام ترسیم می کند در این فکر و جبهه و علامه متجلی می شود. یک سوال ساده: از آقای قالیباف که به بهانه طرفداری از ایشان، البته تقریبا بر علامه و جبهه پایداری تاختید و تاختن شما بیشتر مورد استقبال همان روزنامه و سایتهایی بود که الان می کوبیدشان. من هر کاری می کنم نمی توانم به خود بباورانم کسی که در خط رهبری و برای خدمت به قشر پایین جامعه می خواهد کار کند، بتواند تقریبا به گفته شخص خودشان ۴/۵ میلیارد تومان در سال ۸۴ درانتخابات هزینه کند. آیا رهبری به این کار راضی اند؟ من شما را خیلی دوست دارم و این درد دلی بود در دلم که برایتان نوشتم. اگر بیراه می روم، جوابتان را برای بیراه نرفتن یک دوست، به ایمیلم بنویسید.
والسلام
سلام دوستان؛
دیدار دانشجویی بودم، جاتون خالی بود… اهالی قطعه رو یاد کردم. من دیدار زیاد رفتم ولی هیچ دیداری، دیدار دانشجویی نمی شه. ان شالله قسمت دانشجویان قطعه بشه…
الا لعنت الله علی القوم الظالمین من الاولین و الآخرین من القاسطین و المارقین و الناکثنین و الاصلاح طلبیون و الاعتدالیون و اعوانهم…
«اختیاراتش را بدهید، امکاناتش را بدهید، حل معضل آلودگی شهر تهران که من شهردارش باشم، با من»
یه قالی که سهله، صد تاشون هم تو این مورد نمی تونن کاری کنن.
بوهای خوب از این متن به مشام نمی رسه… البته اگه نگی مریضی قلبی داری!
آقا من یه سوال دارم
آیا مسئولان وطن امروز پدر مسئولین طراط نیوز رو کشتن که هی حمله می کنن به این روزنامه؟
http://www.seratnews.ir/fa/news/188823
بعضی ها چون خودشون فقط درگیر سیاست هستن و همه زندگی شون بر مدار سیاسی بازیه، فکر می کنن حسین قدیانی این متن رو از رو سیاسی بازی و در راستای حمایت انتخاباتی نوشته!
شاید شما هم مثل دولت هنوز تو جو انتخابات باشید، ولی برای نویسنده این مطلب، انتخابات تمام شده و تا انتخابات بعدی…
اگر نویسنده این مطلب و شرافت قلمش رو می شناختید، می فهمیدید که حسین قدیانی قلمش رو بدهکار و طلبکار کسی نمی دونه.
وقتی می بینه دارن شهردار جهادگر تهران رو به خاطر یک کار خوب، یک تصمیم دینی و شرعی و انسانی و اخلاقی، می زنن، طبیعیه که در حمایت از شهردار بر بیاد.
چون خودتون با یک دید قبلی و یک تصور اشتباه مطلب رو خوندید، دچار توهم شدید راجع به نویسنده!
مصطفی؛
رو پیشخوان دکه های مطبوعاتی، این مجله زرد مزخرف ها رو دیدی؟ همون ها که آدم هیچ وقت پولشو خرج خریدنشون نمی کنه!
صراط حکم همون مجله ها رو داره، در فضای مجازی!
حسادت قطعا یک بلایی به سر این جماعت میاره.
البته از سایتی که خبر داغش، انتشار تصاویر سانسور شده تماشاگران فوتبال و والیبال باشه، انتظاری نمیشه داشت!
حسین قدیانی: سید! آخرین روزها، بلکه واپسین ساعات ماه رمضونه. و این بحث ها، بی فایده! هم تو، هم دوستان دیگر، فضای نظرات رو ببرین سمت «اللهم رب شهر رمضان»… یه حدیثی بگذارین، یه آیه ای، یه سخن حقی… آخرین ساعات مهمونی، اونم مهمونی خدا، همون بهتر که ما بچه ها رو داغون کنه… حاج منصور رو بگذار!
التماس دعا…
http://dl.delsukhtehgan.ir/sal1393-02/Arzi;Sazvar-Shab%2017%20Ramazan%201393-003.mp3
http://dl.delsukhtehgan.ir/sal1393-02/Arzi-Shab%2019%20Ramazan%201393-001.mp3
http://dl.delsukhtehgan.ir/sal1393-02/Arzi;Sazvar-Shab%2014%20Ramazan%201393-001.mp3
http://dl.delsukhtehgan.ir/sal1393-02/Arzi;Hadadeeyan-Shab%2011%20Ramzan%201393-001.mp3
http://dl.delsukhtehgan.ir/sal1393-02/Arzi;Sazvar-Shab%2010%20Ramazan%201393-001.mp3
اللهم صل علی محمد و آل محمد…
سائل الزهرا؛
توی این ماه مبارک دارم تمرین کنم که زود قضاوت نکنم. در مورد شما و آقای قدیانی هم همینطور. متوجه شدم که کامنت شما خطاب به بنده بود، ولی حدس زدم که شما متن اولی را ندیده بودید که اینطور پاسخ بنده را دادید. بنابراین به جای پاسخ مستقیم به شما ازتون سوال کردم که هم خودم مطمئن بشم و هم توجه شما جلب بشه، شاید اشتباه از جانب شماست. آقای قدیانی هم توی متن ویرایش نشده ابتدایی، به صفت مگس اشاره کردند؛ نخواستم “توجیح” ی که توی متن اولیه قبل از ویرایش دیدم را به عنوان غلط املایی بگیریم و گفتم شاید من نمی دونم، حتی برای تمرین صبوری در قضاوت به دو تا فرهنگ لغتی که داشتم هم مراجعه کردم. لغت و ریشه ای به این صورت ندیدم؛ این بود که از حاجی سوال کردم این کلمه یعنی چی. البته فکر هم نمی کردم داداش مون علنی کنه؟ روشنه؟ التماس دعا
داداش حسین؛
یقینا این کامنت هم بی ربط با «اللهم رب شهر رمضان» نیست چرا که نمونه تمرینی هر چند دست و پا شکسته برای بهتر شدنه که این ماه فصلشه! اتفاقا خیلی ناراحت بودم چرا جو قطعه کمی از ماه مبارک فاصله داره… قبلا دوستان بیشتر از ادعیه و آیات می گذاشتند… تو بعضی کامنت ها سعی کردم این کار رو بکنم… حالا که تأیید شما رسید، دیگه به تناسب می زنم تو خط دعاهای ماه مبارک… آخ جون! 🙂
بعضیا چاره داشته باشن با این چاقو قلب قالیباف رو پاره می کنن
║\
║▒\
║▒▒\
║░▒║
║░▒║
║░▒║
║░▒║
║░▒║
║░▒║
▓▓▓▓
[█▓]
[█▓]
[█▓]
[█▓]
[█▓]
کلمه “بمیرم” اومد یاد، دیشب خودم افتادم.
ماه رمضون آدم چون روزه می گیره؛ لطیف میشه. دیشب می رفتم جایی، نشسته بودم توی ماشین و توی حال خودم داشتم به مرگ فکر می کردم و این که اگه الان بیاد سراغم، من با لبخندی بر لب و خیلی عاشقانه و اینا ازش استقبال می کنم! یه نیم ساعتی نگذشته بود و من همچنان در ماشین با شعرهای عارفانه و عاشقانه ریخته رو فلش سرم گرم خیالات خام بود. چشمتون روز بد نبینه! یکدفعه، سیمای بالای سر ماشین جرقه زد، چند تا حسابی! منو بگو! از ترسم از ماشین پیاده شدم رفتم کلی اون ورتر وایسادم مشغول لرزیدن! خلاصه تا کار جماعت همراه تموم نشده من سوار ماشین نشدم. ولی به خودم گفتم از خیال تا واقعیت، یک عالمه راهه! البته کلی هم از دست خودم عصبانی شدم که چرا اینقدر ترسیدم و به این نتیجه رسیدم که پای عبادتم می لنگه وگر نه…
البته به موضوع درخواست کامنتی شما مربوط نمی شد!
سید احمد جان؛
سلام و عرض ارادت؛ قربون دست و کلیک و لینک گذاری و کامنتت داداش!
۱۵ سال پیش برای مدتی ساکن شهرستان بودم… اونجا با سید محمود نامی آشنا شدیم که هر وقت میام اینجا با دیدن کامنت های شما یاد ایشون می افتم. خوب دورانی داشتیم. یاد شب های قدری که با هم بودیم بخیر! طلبه ای بود دوست داشتنی و اهل دل که ذکرش «یا رئوف و یا رحیم» بود… کامنت های سابق شما هم مملو از این نام خدا بود؛ یادتان هست؟! خدای رئوف، فلان روز مانده تا مهمانی خدای رئوف و… خاطرتون هست؟!
یا رئــــــــــــــــــوف!
بخوان به نام بقیه الله تا رمضان دست به سر بایستد و احترام کند…
تا مگر انقدر زود طی نشود بر ما…
آخ آخ
خدا بیامرز حسین قدیانی چه زجری از دست این حزب اللهی ها کشید!(البته دور از جون)
آخر رمضان اما من احساس نیاز کردم به یه تیکه از مناجات شعبانیه!
“إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ”
“زردی” یا یرقان، مشکلی هست که خیلی از نوزادان دچارش میشن و اگر شدید باشه و کنترل و درمان نشه، به “مغز” آسیب وارد میکنه؛
از قرار، دستاندرکاران “صراط نیوز” این مشکلشون رو در همون نوزادی مرتفع نکردن که هنوز بهش دچار هستن!
شوربختانه الان هم دیگه نه نور چراغهای فلورسنت جواب میده، نه حجامت، نه فلوس، نه ترنجبین و نه شکر سرخ!!
آره سید! کار “صراط” از زردی گذشته؛ رسما قهوهایه!!!
تو این متن، خیلی تمیز این جماعت “فی قلوبهم مرض” رو شستید!
اما حیف که عین نجاست، پاکشدنی نیست!!
حاجی دلخور نباش!
به خدا از ناراحتیت غصه می خوریم. خودت میگی بحث بی فاید است، حالا هر چی هم شما بگی، اونا بگن، هر کی رو نظر خودش پافشاری می کنه… بگذر از خودت که خدا قدرت تشخیص و اساتید خوبی بهت عنایت کرده ولی برای بعضی ها تا وقتی که پرده ها از مقابل چشم ها کنار نره، به واقعیت و حقایق مسائل نمی رسن… گاهی هم پرده کنار میره ولی مریضا نمی خوان قبول کنن. ضمنا اگر یه وقت بی ربط نظر می دیم شما ببخش…
راستی دلمون برای «شیخ رشید الدین وطواط» تنگ شده! عکسشم از اون بالا بر داشتی! 🙂
کاملاً سطح سواد حضرات مشخصه..
الا ای حال = على ای حال
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَهْرَ اللَّهِ الْاَکْبَرَ وَ یا عیدَ اَوْلِیآئِهِ …
در دیدار دانشجویان با رهبر معظم انقلاب یکی از دانشچویان مطرح کرد:
“ساعت دیپلماتهای ما به وقت منطقه نیست”
دعای وداع امام سجاد(ع) با ماه مبارک رمضان توسط منصور ارضی
http://sound.tebyan.net/newindex.aspx?pid=150300&categoryid=14671
رهبر انقلاب اسلامی با یادآوری تحقیر و مسموم شدن یاسر عرفات به دست صهیونیستها فرمودند:
“اشغالگران، حتی ملاحظه سازشکاران را نمیکنند و فقط در صورت برخورد مقتدرانه فلسطینیها، احتمال کوتاه آمدن آنها وجود دارد.”
یک بار خوندن این جمله کافی نیست، روی تک تک کلمه ها دقت کن! سوای فلسطینی ها، یک دنیا حرف برای خود ما داره؛
«اشغاگر، سازشکار، برخورد، مقتدرانه، احتمال…»
پاسخ رهبر انقلاب اسلامی به سؤال یکی از دانشجویان که پرسیده بود؛ «آیا مواضع سیاسی افراد و دانشجویان و تشکل های دانشجویی باید منطبق با نظرات رهبری باشد؟» هم جالب توجه است!
الهی یا اسمع السامعین/
در این روز بیست و ششم ماه مبارک، سعی مشکور، ذنب مغفور، عمل مقبول و عیب مستور عطا فرما/
دوست؛
من قالیباف رو اونقدر نمیشناسم که دلیل بعضی مطالب آقای قدیانی درباره ایشون رو بدونم. اما اونقدر قطعه ۲۶ رو خوب میشناسم که مطمئن باشم یه دلیل درست برای کارشون دارند. و البته با منطق ساده و سطح پایین خودم متوجه شدم که به هم زدن وحدت از طرف پایداریها کار درستی نبود.
در مورد حمله کردن یا نکردن به پایداری و بقیهی اصولگراها هم؛ خود اینها هنوز نتونستند درست و حسابی سبک سنگین کنند که این وسط بالاخره حق با کی بود! از دشمنان احمقمون انتظار تشخیص درست دارید؟!
نماز آخرین جمعه ماه مبارک رمضان
“سید محمدتقی مقدم” {پدر والامقام جناب سیدعلی مقدم بیت حضرت آقا} در کتاب “معراج المومن” می نویسد؛
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر کس نماز قضایی بر ذمّه اش باشد، قبل از نماز ظهر آخرین جمعه ماه مبارک رمضان، ۴ رکعت نماز به دو سلام (۲ تا دو رکعتی) بخواند و در هر رکعت بعد از حمد، ۱۵ مرتبه آیة الکرسی و ۱۵ مرتبه سوره کوثر را تلاوت نماید و سپس دعای زیر را بخواند، کفاره سیصد سال او می شود. حضرت فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: ای رسول خدا، امت شما سیصد سال عمر نمی کند! حضرت فرمود: قضای نماز والدین او می شود… و اما
دعای بعد از نماز چنین است:
«بسم الله الرحمن الرحیم. یا سابقَ الفوتِ، یا سامعَ الغیُوبِ، یا مُحیَ العِظامِ بَعدَ المَوتِ، صلِّ علی محمد و آل محمد، وَاجعل لی فرجاً و مخرجاً مِمّا اَنا فیه، اِنّک تَعلمُ ولا اَعلَمُ، و انت مُقدِّرُ ولا اُقدّرُ و انت علاّمُ الغیُوب. یا واهبَ العطایا، یا غافرَ الخطایا، یا سُبّوحُ یا قدوسُ، یا ربَّ الملائکة والرّوح، ربِّ اغفر و ارحَم و تَجاوَز، فانّک انتَ الاعزّ الاجلّ الاکرم.
(معراج المومن، صفحه اول به نقل از سرورالعارفین، ص ۱۱۵)
امام کاظم (ع):
مومن کم حرف و پر کار است و منافق پر حرف و کم کار.
(تحف العقول، ص۳۹۷)
پ. ن: وصف حال خیلی ها، خصوصاً مسئولین!
ولایتی: در مذاکرات برد با طرفی است که مقاومت و پایداری نشان دهد!
سلام به همه.
دوستان عزیز! من بعضی وقت ها مشغله دارم و فراموش می کنم گفت و شنود رو کامنت کنم. این ایمیل bejayeamir@gmail.com رو برای همین “گفت و شنود”ها ساختم.
هر کی دوست داره این ایمیل رو ذخیره کنه تو سیستمش. بعد از آپ شدن کیهان، هر کی زودتر دسترسی داشت به سایتش، گفت و شنود رو با نام “گفت و شنود” و این ایمیل، کامنت کنه. اگر خودم رسیدم که می ذارم، اگر دیر شد هم یکی از دوستان زحمتش رو بکشه.
فقط دیگه شلوغ نشه و تو هر پست تکراری کامنت نشه. اول چک کنید و ببینید اگر کسی نذاشته، شما بذارید.
با تشکر…
هر چی به تایید کامنت من نزدیکتر میشید استرسم بیشتر میشه! فکر کنم بازم خرابکاری کردم!
خصوصی نمیزنم چون فایده نداره!
اما استرس دارم به چه شدت!!
حسین قدیانی: 🙂 اتفاقا یکی دو کلمه کامنت تان را تغییر دادم! اینکه من گاهی به ضرورت زمان، متنی می نویسم، هرگز به معنای طرفداری، اون هم «طرفداری شدید» از فلانی نیست، همچنان که به معنای مخالفت با بهمانی نیست… فقط «اقتضای زمان» ایجاب می کنه و اینکه عاقبت باید «حرف حق» گفته شه… چه کنم که متاثر از این ۲ مورد، یعنی اقتضای زمان و بیان حرف حق، مجبورم… تاکید می کنم؛ مجبورم گاهی چیزهایی بنویسم، و الا اولا؛ اصلا این آدم ها و این گروه ها و دار و دسته ها و جبهه ها، تو اون حد نیستن که بخوای طرفدار یا مخالف شون باشی. ثانیا؛ بیشتر ترجیح می دادم و می دهم که مثلا متنی چون «سنگ سوم مزار بابااکبر» را بنویسم تا این خزعبلات… دوستان محترم! بابت کامنت های مقدس و معنوی تان ممنون. اینطوری یقینا بهتره. همین فضا رو ادامه بدین…
خدا رو شکر به خیر گذشت!!
امشب رو دریابیم کم از شب قدر نداره ها! اگر خواستید برای یک بیچاره به تمام معنا دعا کنید منو تو اورژانسی ها قرار بدید. دعاگوی همتون هستم.
راستی یه چیز بگم! داداش گفتند همدیگر رو به اسم دعا کنیم. اومدم توی شبهای قدر، توی نماز از بچه ها اسم ببرم، فقط خوش به حال داداش حسین و سیداحمد جان و اون دوستانی شد که اسم کامل خودشون را گذاشته بودند، نه اینکه نفس ما حق باشه! امید داریم به این فضل و لطف الهی که اگر در حق کسی دعا کنیم، خدا اونو براش بهتر قبول می کنه تا خودش برای خودش دعا کنه. وسط نماز از بعضی از اسمهای دوستان خنده ام گرفته بود، کلا حالم دگرگون شد! اشک و مشک و لابه و زاری و … تبدیل به خنده شد به قول اون اخراجی ها هر چی زده بودیم پرید! جالبی این بود که یکی اسمش “!” بود و یکی “علامت تعجب”! گفتم الان من این ها رو چه جوری بگم معلوم بشه چه جوری گفتم؟! (ضمن احترام به ! و علامت تعجب) تازه اسم داداشمون رو هم با نام پدر و مادر بردم که با اون یکی حسین قدیانی قاطی نشه، هر چند برای اون یکی هم دعا کردم 🙂 🙂
حسین قدیانی: الان که اسم بچه ها، اغلب خوب و منطقیه. اون اوایل وبلاگ، یه بنده خدایی -قدیمی ها باید یادشون باشه- با اسم «مهسا سرخ پوست» کامنت می گذاشت!! یه بارم یه کامنت چرتی گذاشته بود، درآمدم؛ «این چه اسمیه؟ این چه کامنتیه؟» که «ضرب المثل» شد بین دوستان وبلاگی…
http://www.ghadiany.ir/1389/91/comment-page-1#comment-5618
به جای امیر؛
ضمن سپاس گفت و شنود کیهان را خدا آزاد کرد! 🙂
🙂 🙂 🙂 خدا خیرت بده داداش، داشتم می گشتم دنبالش ببینم قضیه چی بوده!
برنامه گذاشتم برای مرور مطالب قبلی ای که از دستم در رفته، هنوز به این نرسیده بودم!
اومدم یک کامنت بذارم، کامنت هاتف و جوابش رو و به جای به جای امیر رو دیدم، خنده امانم را بریده 🙂
بعد از کلی خنده می خواستم بگم؛
قرار نیست هر نوشته از جانب مدیر وبلاگ و یا کامنت های ما، مورد قبول همه باشه! و چون به اندازه ی تعداد آدمها عقیده مختلف وجود داره، ممکنه نوشته هامون حتی سوء تعبیر هم قرار بگیره! پس، کلا ناراحت نشیم اگه کسی مخالف نظر ما چیزی گفت! اتفاقا فضای مجازی می تونه ظرفیت انسان را بالا ببره! و اشکالاتمون رو بر طرف کنیم!
هاتف؛
🙂 به قول حضرت آقا این نمازتون باید در گینس ثبت بشه! ممنون از دعاتون
چاقو!
🙂
خیلی وقته از این تیپ کامنت ها کسی نذاشته بود!
«اللهم ارزقنی التجافی عن دار الغرور و الانابه الی دار الخلود، و الاستعداد للموت قبل حلول الفوت».
خدایا/
واقعا اگر خواست و کمک تو نباشه، جداً رها کردن و دل نبستن به این دنیای فریب کار، کار ماها نیست.
خدایا/
ما ضعیف تر و ناتوان تر از اونیم که بتونیم دست از دلبستگی ها و وابستگی هامون به این دنیا بکشیم و ناجون تر و وابسته تر از اون که بتونیم تحمل سختی جدایی مرگ رو داشته باشیم.
خدایا/
نمی دونم! خودت یه فکری به حال ما بکن!
سلام دوستان
طاعات و عبادات همگی قبول درگاه حق انشاالله
با توجه به کامنت های دوست و برف و آفتاب و…
من کاری به جبهه پایداری و قالیباف و هیچ کس ندارم امااین وسط موندم که تکلیف وحدت چی میشه؟
رفقا؛
یک وقت تنبلی نکنیم برای راهپیمایی فردا!
یعنی بی هیچ بهانه ای، حتما شرکت کنیم. شکوه و عظمت راهپیمان روز قدس، قطعا لرزه بر دل اسرائیل حرامزاده و نجس می اندازد.
الهی به حق محمد و آل محمد… مرگ بر اسرائیل…
یعنی خدایا! اینقدر امتحانای سخت سخت می گیری!
هوای داغ، زبون روزه، آفتاب تو سرت، تشنه، پا شی بری پای پیاده راه بپیمایی!
آقا سید؛
واجب کفایی دیگه؟!
صبا؛
حتما شما بهتر از من می دونی که واجبه!
اون نماز جمعه بعدش دیگه واجب نیست ها؛ فقط راهپیمایی رو شرکت کنید. بعدش تشریف ببرید منزل و استراحت!
وقتی نمی شه بکوبی تو دهن ظالم…
می تونی سرش فریاد بزنی…
پس دریغ نکن!
شاید مرهمی باشه بر غم کودک مظلوم غزه که روزگارش این روزها به دست خفاش های خونخوار، خونین است…
شاید انجام تکلیف آخرین جمعه ماه مبارک باعث بشه با دستی پرتر و سربلندتر از این دارالضیافه خارج بشویم…
فردا نیامدن سخت است…!
نماز عبادی سیاسی جمعه چی میشه پس؟!
باباجان اگه اینجوری صلاح بود که آخرین پنجشنبه ی ماه رمضان رو روز قدس نامگذاری می کردند!!
ما را که «یا مجیر» و «اجرنا» عوض نکرد
دلتنگ گریه های محرم شده دلم …
شعری از حسین هدایتی
سنگ بردار و بزن! این شب آویزان را
تا که بر هم بزنی خواب خوش شیطان را
سنگ، قانون دهان کوب زمین است بزن!
آه! موسیقی خشم تو همین است بزن!
زندگی زیر لگدهای هیولا، سخت است
رقص شیطان، وسط مسجدالاقصی، سخت است
آب در کاسه خشم است که خون خواهد شد
چشم اگر باز کنی،کن فیکون، خواهد شد
نفس ویران شده در حنجره من، ای قدس
اولین خانه بیپنجره من، ای قدس
باز هم صاعقه افتاده به گیسوهایت
تیرباران شده آواز پرستوهایت
کوچههایت اگر از ابرهه و نیل، پُر است
آسمانت ولی از خشم ابابیل، پُر است
تیغ در دست خطرناکترین دژخیم است
نوبتی باشد اگر نوبت ابراهیم است
بیت آخر و این جمله آقای قدیانی:
خدایی که آتش را بر «خلیل» گلستان کرد، بر «الخلیل» هم میتواند!
قاسم صرافان:
خودش را وارث ارض مقدس خوانده این قابیل
جهان وارونه شد؛ اینبار با سنگ آمده هابیل
نگین دست شیاطین و سلیمان اشک میریزد
و با فرعون میخندند فرزندان اسرائیل
برای کودکان، این قومِ برتر هدیهها دارند:
هزاران خوشه آتش سامری آورده با زنبیل
لب خاخامها تورات را وارونه میخامد!!
و ژان پل میزند، رد میشود از غیرت انجیل
درون آتش نمرودها اینبار میسوزد
گلوی «الخلیل» از ذبح فرزندان اسماعیل
بیا ای تک سوار سبز! با چشمان زیتونی
سحرگاهی نظر کن بر شب چشم انتظار ایل
و «سبحان الذی اسرا» بخوان تا «مسجد الاقصی»
بخوان! ای خواندنت شیرین تر از تنزیل جبرائیل
عصا بردار تا از شرق، یاران محمد(ص) را
شبانه بگذرانی از فرات اینبار جای نیل
فلسطین جوجههای کوچکش حالا ابابیلند
و خواب آخر پاییز میبیند سپاه فیل
السلام علیک یا اباصالح المهدی
یا صاحب الزمان وای بر من و چشم و گوش و دلم که تمنایش تو نباشی
وای بر من اگر غرق روزمرگی شوم و نجوای شب و روزم غیر از “عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لا تُرَى وَ لا أَسْمَعُ لَکَ حَسِیسا وَ لا نَجْوَى، عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ تُحِیطَ بِکَ دُونِیَ الْبَلْوَى وَ لا یَنَالَکَ مِنِّی ضَجِیجٌ وَ لا شَکْوَى” باشد.
(بخشی ازبیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسؤولان نظام آبان ۱۳۸۳)
واقعاً «النّاس على دین ملوکهم». ملوک در اینجا به معنى پادشاهان نیست که بگوییم ما پادشاه نداریم؛ نه، ملوک شماها هستید؛ النّاس على دین ماها.
در یکى از تاریخ ها خواندم زمانى که ولیدبن عبدالملک خلیفه شده بود، چون خیلى اهل جمع کردن ثروت و جواهرات و اشیاء قیمتى بود، مردم کوچه و بازار وقتى به همدیگر می رسیدند، مکالماتشان از این قبیل بود: آقا! فلان لباس را آوردند، شما خریدید؟ آقا! فلان نگین را فلان کس آورده، شما خریدید؟ یعنى مردم همه اش راجع به خرید و فروش وسایل و اشیاء زینتى و امثال این ها حرف می زدند.
بعد از ولید، سلیمان بن عبدالملک خلیفه شد. او اهل ساختمان سازى بود و به کاخ سازى و ساختمان سازى خیلى عشق می ورزید. این مورخ می گوید مردم حتّى وقتى براى نماز به مسجد می آمدند، یکى می گفت: آقا! شما کار ساختمانىِ منزلتان را تمام کردید؟ دیگرى می گفت: آقا! شما فلان خانه یا زمین را خریدید؟ دیگرى می گفت: آقا! شما آن دو اتاق را اضافه کردید؟ حرف هایشان همه از این قبیل بود.
بعد از این دو نفر، عمربن عبدالعزیز آمد. او اهل عبادت بود. مورخ می گوید مردمِ کوچه و بازار وقتى به هم می رسیدند، یکى می گفت: آقا! راستى شما دیروز دعاى ماه رجب را خواندید؟ دیگرى می گفت: آن دو رکعت نماز را خواندید؟ بنابراین رفتار ماها یک تأثیر قهرى در رفتار مردم دارد.»
قاصدک منتظر؛
لطفا سند، مفهوم و خانواده حدیث و شرایط نمازی که اشاره شد بررسی شود و اهالی محترم قطعه و کسانی که این روایت به آنها رسیده عنایت بفرمایید که این نماز به معنی سهل انگاری در به جا آوردن نمازهای فوت شده خود و والدین نمی باشد. خدای نکرده اشتباه برداشت نشود که عمری نماز قضا با این یک نماز جبران می شود. لطفا برای اطلاع از چگونگی جبران نمازهای قضا به نظر مراجع محترم تقلید خود مراجعه فرمایید.
خواهر شهید؛
وحدت یعنی عقیده های مختلف سیاسی حول محور ولایت فقیه حلقه بزنند، تا شبیه گل بشوند!
http://esharatvatanbihat.blogfa.com/post/1231
داداش حسین
بالاخره واردات ماشینهای هیبریدی جناب ریس دفتر حسن آغاز شده، تازه اونم بدون تعرفه به بهانه سوخت پاک! اونوقت حسن روحانی میگه تورم رو به پایینه…………………..
و بیت آخر برای شعرِ «حسین هدایتی»؛
کرد گلستان، آنکه آتش را روزی بر خلیل
می تواند هم «خرمشهر» کند بر الخلیل…!
ناشناس؛
ممنون از تذکر شما.
به نظر میاد این روایت در مورد کفاره قضای نمازهایی از فرد یا والدینش است که به قضای آنها آگاهی ندارد و به سبب این نماز و دعا انشاءالله مورد لطف الهی قرار بگیرند؛ چون در غیر این صورت با آنگونه برداشت، شک به صحت حدیث وارد می شود.
فکر می کنم در این جمع همه آگاه به این مسئله هستند که اگر کسی نماز قضایی بر گردن دارد جز با به جا آوردن قضای آن، رفع تکلیف نمی گردد.
قطعه ۲۶: حدیث در کتاب -کتاب ها- یی آمده که به صحت و سلامت روایات، دقت فراوان دارند. و البته واضح است؛ هرگز نمی توان از احادیثی از این دست -که بر مدار «رجا» هستند- برداشت های نادرست شود. این احادیث، فرصتی برای «توبه» است، نه اینکه چون راه بازگشت باز است، حالا گناه کنیم تا بعد!! مثلا در لیالی قدر هم، حضرات خطبا و وعاظ، ناظر بر شرایط خاص آن شب های سرشار از رحمت، عمدتا محور سخنان شان را به همین دست از احادیث رجایی اختصاص می دهند تا «امید» به رحمت الهی، نزد فرد گنهکار به وجود آمده یا تشدید شود. -لابد می دانید که خود قطع امید از رحمت و مغفرت خدا، گناهی بسیار بزرگ است!- نکته ظریفی این وسط هست؛ ما علاوه بر روایات رجایی، آیه های قرآن و بلکه احادیثی داریم اتفاقا مخوف… فرمود؛ «فویل للمصلین. الذین هم عن صلاتهم ساهون…». فلذا هم باید سخن بر مدار امید را شنید، هم باید سخن بر مدار واهمه را که «خوف و رجا» هر ۲ در آیات و روایات هست… آره! حدیث مذکور، کاملا درسته، هم چنانکه آیات «وای بر نمازگزاران و …» درسته. بدیهی است اگر کسی با سوء استفاده از رحمت و مغفرت الهی، به جای «توبه»، بر بار «گناه» اضافه کند، یا از عمد نمازهای خود را نخواند، چون رسول خدا، این حدیث را فرموده اند، چنین فردی بیشتر لایق «خوف» (فویل…) هست، تا «رجا» (حدیث مورد نظر) شگفتا! ماه رمضان امسال، در مهمانی ها و…، خیلی زیاد به این مباحث رسیدیم که نشون میده دلمشغولی خیلی هاست. نکته مهم اینه: یه وقت گناهکار، امیدوار میشه به توبه و بازگشت، یه وقت جری تر میشه در ارتکاب بیشتر گناه!! و این در حالیه که بالطبع، آیات و روایت امیدوارانه، هدفی جز توبه گنهکار ندارن، و نباید بد و نادرست و تک بعدی -یعنی بدون توجه به این مهم که آیات و روایت خوف انگیز هم هست- فهم بشن.
دوستان حالا که حرف از واجب بودن راهپیمایی امروز شد، لطفا من رو از این عذاب وجدان راحت کنید. بنا به دلایلی که البته خیلی هم موجه نیست من به همراه خانواده تازه حدودای ساعت ١٢ به پارک لاله رسیدیم و تقریبا دیگه راهپیمایی تموم شده بود و سفیر فلسطین داشت سخنرانی می کرد. من هم عصبانی از دیر راه افتادنمون که البته مقصرش هم خودم بودم تنهایی بلوار کشاورز رو رفتم و برگشتم و آروم برای خودم شعار می دادم ولی باز آروم نشدم. به نظرتون من به وظیفه ام به درستی عمل نکردم؟ درسته؟
البته این رو هم بگم که رو اون برق آفتاب نماز جمعه رو خوندیم ها!
مرگ بر اسرائیل، مرگ بر آمریکا
ماشاءالله بر حضور این امت، زن و مرد و پیر و جوان و کودک و خردسال دراین هوای گرم
تازه رسیدم احتمالاً تا افطار هم شهیدم، اومدم حاضری بزنم و برم. تقبل الله از همه
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
وداع با ماه مبارک رمضان در جمعه آخر این ماه الهی
اَللهُمَّ لاتَجعَلهُ آخِرَ العَهدِ مِن صیامِنا إیّاه ُ فَإن جَعَلتَهُ فَاجعَلنی مَرحُوماً وَ لا تَجعَلنی مَحرُوماً
قابل توجه اسلامی ایرانی؛
حسین شریعتمداری:
کیهان اولین رسانه و در بسیاری از موارد، تنها رسانهای بود که به برخی از پلشتیها، قانونشکنیها و سوءاستفاده از بیتالمال در دولت سابق پرداخته و هزینه آن را هم متحمل شده است، اگرچه تخلفات و پلشتیهای دولت سابق با انبوه تخلفات و سوءاستفادههای اقتصادی و قانونشکنیها در دولتهای سازندگی و اصلاحات، قابل مقایسه نیست…
قابل مقایسه نیست!
سوء تفاهم نشه
نمی خوام از این محمود نفله دفاع کنم ولی وجدانا کی محبوب تره؟
فقط قابل توجه رئیس جمهور متکبر
http://www.7uplod.ir/images/gwvxsc8yi5zfurwltsfb.jpg
http://www.7uplod.ir/images/ks2vw01y4nx91r141msa.jpg
http://www.7uplod.ir/images/llyt8wwe43c460nsr2f3.jpg
خداوکیلی به نظرتون دارن چه شعاری میدن؟
قیافه شعار دهنده ها هیچ رقمه با قیافه رفسنجانی نمی خونه
http://www.7uplod.ir/images/33093m5rtl5ydsjco2p.jpg
بازم دم بچه شیعه ها گرم، که همه جوره از مسلمانان دفاع می کنن.
سوریه، عراق، فلسطین، افغانستان، از صدقه سر شیعیانه که تا الان اسم «کشور» روشونه.
و اما قابل توجه رهگذر عزیز؛
درآمد نفتی دولت نهم و دهم، معادل کل درآمدهای نفتی ایران، از روز اول اکتشاف نفت تا امروز بوده!
(قطعه ۲۶: چه حرف خام، بی سند و مبتذلی!)
یعنی همین بابک خان به اندازه کل دزدیهای خاندان پهلوی، پول به جیب زد. این فقط یک مورده.
(قطعه ۲۶: ایضا! بماند که این یارو از رانندگی برای محسن نوربخش کارگزارانی، بعضی کارهایش را شروع کرد!)
اما راجع این مقاله حاج حسین شریعتمداری، که به نظرم ننوشتنش، سنگین تر بود!
حاج حسین میگه چون به فساد اون دولتها رسیدگی نشده، به این یکی هم رسیدگی نشه! همگی دور هم خوش باشیم دیگه!
(قطعه ۲۶: ایضا!)
البته حق هم داره، چون بالاخره این بابایی که یک روز سابقه جبهه هم نداره، شده بود نماد حزب الله!
حالا اگه آمار دولتش رو بشه، دیگه هیچ حزب اللهی نمی تونه سر بلند کنه!
این نشون میده که ما ملتی هستیم که با یه چفیه رو شونه، جو گیر می شیم…
خلاصه از حاج حسین شریعت بعید بود، نمی دونم روزنامه نگاری هم سن بازنشستگی داره یا نه؟؟
(قطعه ۲۶: دیگه داری … می گی! اهل قلم با افزایش سن، عمدتا پخته تر می شوند و قلم شان پربارتر…)
حسین قدیانی: خوبه بیاییم سعی کنیم به بهانه مخالفت با احمدی نژاد، حرف سست نزنیم، ایضا به بهانه مخالفت با روحانی و کلا دیگران… برادر محترم! نفت اگه خام باشه، بلااشکاله، اما حرف ما نباید خام باشه… هر دولتی، هر قدری که تونسته نفت فروخته. عمدتا هم، دولت به دولت، هم میزان این فروش بیشتر شده، هم سودش، چرا که قیمت نفت هم مثل همه کالاها، رشد داره! وانگهی، در دولت اصلاحات، نفت را به هر قیمتی که می فروختیم، تورم جهانی هنگام خرید کالا (واردات) بسیار بسیار بسیار کمتر از دولت های نهم و دهم بود. و اگر زمان احمدی نژاد، نفت را طبیعتا گران تر می فروختیم، هزینه واردات هم برای مان بسیار گران تر تمام می شد، چرا که با بحران/ رکود/ تورم اقتصادی در دنیا رو به رو بودیم که البته تا الان هم این وضع ادامه دارد. پس افزایش درآمد نفت در فلان دولت، بدون در نظر گرفتن مولفه های دیگر، هرگز مجوز نقد، بویژه نقد بی مبنا نمی شود. اگر در دولت احمدی نژاد، نفت بسیار گران تر از دولت خاتمی فروخته شد، این هم هست که در دولت احمدی نژاد، هزینه کردها من جمله هزینه خرید کالاهای وارداتی، بسیار بسیار بسیار بیشتر از زمان خاتمی بود، فلذا این افزایش درآمد نفت، اثر مثبت خودش را نشان نمی داد. وضع، سخت تر بود که آسان تر نبود، چرا که گرانی/ تورم قیمت اجناس وارادتی، (ایضا سایر هزینه های دولت مثل هزینه مسکن مهر و پروژه های عمرانی و…) خیلی بیشتر از قیمت نفت صادراتی، افزایش داشت. الان از دولت روحانی داره یه سال می گذره. با سبک و سیاق این نقد، یکی هم می تونه مدعی شه که درآمد حاصل از فروش… مثلا فروش بنزین، آب، برق، خودرو و… در همین یک سال اول دولت اعتدال، با فلان تاریخ و بهمان بازه زمانی برابری می کنه!! خب که چی؟؟ از این نکته باید یک نتیجه درستی -و نه هر نتیجه ای!- گرفته شود، نیز، هزینه کردهای دولت هم محاسبه شود، نه اینکه همین یک قلم افزایش درآمد در فلان حوزه را چماق کنیم بر سر دولت و به نتایج غیر منصفانه دیگری برسیم! این رو هم یادت باشه که در ۵ سال اخیر، ما به علت تحریم، هم نفت کمی فروختیم، -به نسبت ادوار دیگر دارم می گویم و الا ای خوشا آن روز که ما به فرموده رهبر انقلاب، اساسا در چاه های نفت مان را ببندیم- هم درآمد نفت کم فروخته شده را، خیلی دیر و دور گرفته ایم، بعضا هنوز نگرفته ایم… من می دونم تو چرا از احمدی نژاد بدت میاد، اما این دلیل نمی شه حرف خام بزنیم…
راهپیمایی همگی قبول انشاءلله…
واقعا خیلی گرم بود!
باز حرف من شد مبتذل؟؟
مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در گزارش خود زیر عنوان «مدیریت منابع نفتی و تامین مالی پروژههای نفتی» به بررسی درآمدهای ایران از زمان فروش نفت تا به امروز پرداختهاست. بر پایه این گزارش که یکی از تنظیمکنندگان آن اکبر ترکان وزیر پیشین نفت جمهوری اسلامی است، درآمدهای نفتی ایران از زمان مظفرالدین شاه و قرارداد دارسی تا سال ۱۳۵۲ جمعا ۲۶ میلیارد دلار بودهاست. پس از افزایش بهای نفت در سال ۱۳۵۳ تا سال ۱۳۵۷ حجم درآمدهای نفتی در این پنج سال ۱۱۲ میلیارد دلار بودهاست. جدول ارائه شده در این گزارش نشان میدهد که درآمد نفتی ایران پس از انقلاب هفت برابر درآمد نفتی پیش از انقلاب بودهاست. درآمدهای نفتی ایران از زمان استقرار نظام جمهوری اسلامی یعنی از سال ۱۳۵۸ تا پایان سال ۹۰ خورشیدی ۹۷۶ میلیارد دلار بودهاست که نزدیک به پنجاه درصد آن در ۷ سال ریاست جمهوری محمود احمدینژاد عاید ایران شدهاست. برابر گزارش مرکز تحقیقات استراتژیک درآمدهای نفتی ایران در زمان هشت سال نخست وزیری میر حسین موسوی ۱۱۰ میلیارد دلار بود که در زمان هشت سال ریاستجمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی ۱۴۱ میلیارد دلار شد. درآمدهای نفتی ایران در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی با اندکی افزایش در مقایسه با هشت سال پیش از آن به ۱۵۷ میلیارد دلار رسید. با جهش بهای نفت در بازارهای بینالمللی در دهه اخیر درآمدهای نفتی ایران هم افزایش چشمگیری داشتهاست، به گونهای که درآمدهای نفتی ایران در هفت سال گذشته ریاستجمهوری محمود احمدینژاد بیش از کل در آمدهای نفتی از زمان مظفرالدینشاه تا پایان دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی در سال ۱۳۸۳ بودهاست. کل درآمدهای نفتی ایران بر پایه گزارش مرکز تحقیقات استراتژیک از زمان آغاز صادرات نفت در نود سال پیش حدود ۱۱۱۷ میلیارد دلاربودهاست که ۵۳۱ میلیارد آن در هفت سال گذشته و در اختیار دولت احمدینژاد بودهاست. برپایه این گزارش، مجموع درآمد نفتی قبل از انقلاب ۱۳۹٫۵۳۷ میلیارد دلار و مجموع درآمد نفتی پس از انقلاب تا سال ۹۰ خورشیدی ۹۹۷٫۳۵۴ است که گویای حدود هفت برابر شدن این درآمدها طی دوره پس از انقلاب است.
حسین قدیانی: آهان! پس منبعت زیر عبای عالیجنابه! پسر خوب! منبعی که آوردی سوراخه! «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام» اسمش گنده است، اما رسمش به شدت کثیف، کارگزارانی، مافیایی و کینه جویانه است. این مرکز، عمدتا «تحلیل» هاش رو ذیل عنوان «آمار» و «گزارش» به خورد مخاطب میده… بگذریم که همچین میگه؛ «یکی از تنظیم کنندگان این گزارش، اکبر ترکان بوده» کانه این یارو قسیم نار و جنه و محل تمایز آمار درست از آمار غلطه!! این همون اکبر ترکانیه که میگه؛ «هر کی به روحانی رای نداده، رای به بی قانونی داده»! و حکما این گزارش هم با همین دست فرمون غیر منطقی، نادرست و بغض آلود تهیه شده! این مرکز و این یارو و… رئیس شون معلومه که چه نظری درباره احمدی نژاد و دولت های ۹ و ۱۰ دارن، فلذا گزارش آمیخته به بغض، یعنی دروغ. بگذریم که یه سری از اعضای قدیمی و جدید این مرکز، اصل انتخابات ۸۸ رو به دروغ می گفتن تقلب!! این آمار رو هم قبول می کنی؟؟!! اینا روشون نشد، و الا رسما گزارش می دادن که ۸۸ تقلب شده!! حالا تو اگه حرف این مرکز رو از حرف ما، بهتر و مستندتر می دونی، خود دانی… تو حرف ما رو قبول نداری، «عقل» که داری؟؟ ما در ۵ سال اخیر، که حدود ۴ سالش مال دولت دوم احمدی نژاد بوده، بدترین و بیشترین تحریم نفتی رو داشتیم، فلذا هم نفت بسیار کمتری فروختیم، هم پول بسیار کمتری گرفتیم که توی کامنت قبلی توضیح دادم. حالا با عقل جور درمیاد آمار این مرکز؟؟ این رو هم یادت باشه؛ این ادعای تک بعدی، ناقص و مبهم یعنی بدون لحاظ کردن سایر مولفه ها که: «ما در دولت های نهم و دهم، بیشترین نفت رو فروختیم و بیشترین درآمد نفتی رو داشتیم»، بیش از اونکه ناشی از مخالفت با رئیس جمهور قبلی باشه، متاثر از کینه نسبت به شخص حضرت آقاست… و حمایت های خاص شون از خدمات خاص دولت احمدی نژاد. پس گزارش مغرضانه و غیر مستند مرکزی که زیر عبای عالیجناب فعالیت می کنه رو هرگز باور نکن… اینی هم که هی میگن؛ «در دولت های نهم و دهم، نفت رو به قیمت گرون تری فروختیم، پس درآمد نفتی مون بیشتر بوده… فلذا خاک بر سر دولت نهم و دهم» بازم مغلطه است. اولا؛ اگه نفت رو گرون تر فروختیم، در عوض، خیلی چیزها رو هم گرون تر خریدیم! فقظ که نفت، گرون تر نشده! همه چیز گرون تر شده! پس به موازات اینکه درآمدمون از فروش نفت، بیشتر شده، هزینه کردهامون -به خصوص در بخش واردات- هم بیشتر شده. ثانیا؛ مگه زمان خاتمی، نفت رو به همون قیمت زمان هاشمی و زمان جنگ می فروختیم؟؟ و مگه الان به همون قیمت زمان احمدی نژاد داریم می فروشیم؟؟ ثالثا؛ بر فرض که دولتی با راهکارهایی موفق شد نفت رو حتی المقدور به قیمت بهتری -نه اونی که اوپیک معین می کنه!- بفروشه. اینکه حُسن اون دولته! آره، در دولت نهم بویژه، نفت رو به اون دسته از مشتری هایی فروختن که بهتر و بیشتر پول می دادن. منتهای مراتب، حتی این هم دلیل نمیشه که بگیم؛ «در دولت قبل، بیشترین فروش نفت، ایضا بیشترین درآمد حاصل از فروش نفت رو داشتیم». نه آقا! اگر نگوییم اینگونه نیست، لااقل، این را باید بگوییم که این همه حرفی که باید زده شود، نیست! رابعا؛ برای سنجش کار اقتصادی یک دولت، تنها نمی توان به میزان فروش نفت یا میزان درآمد حاصل از فروش نفت، متکی بود. خیلی المان های دیگر هم موثر است. از همه اینها گذشته، همه دوستان می دونن که چه نقدهای تند و تیزی به احمدی نژاد دارم، اما ۴۵۵۰۰ تومنی که اون دوره یارانه می دادن، الان یه قرون اضافه نشده، اما قیمت ها بعضا ۳۰ تا ۴۰ درصد رشد داشته!! این هم خیلی جالبه! از یه طرف میگن زمان احمدی نژاد با دنیا قطع ارتباط بودیم و تحریم فلج مون کرد و چی و چی، از یه طرف میگن زمان احمدی نژاد موفق شدیم نفت رو گرون تر بفروشیم تا درآمد بیشتری داشته باشیم!! آیا این تناقض نیست؟؟ و اما، درآمد حاصل از فروش نفت، بشه یارانه، بشه موفقیت های عجیب و غریب علمی، بشه افزایش توان نظامی، فضایی، موشکی و…، بشه اون همه راه و آزادراه، بشه بهترین نتیجه تاریخ ورزش ایران در المپیک و………. آیا بده؟؟ پول نفت رو بدیم دست ملت بهتره، رشد کنیم بهتره، یا احیانا باهاش مثل زمان خاتمی، غائله ۱۸ تیر و مجلس ششم و… رو درست کنیم؟؟ الان آقایون بگن با پول نفت، ایضا درآمد کذایی اون همه امتیازی که به دشمن در توافق ژنو دادن، مثلا دارن چه کار می کنن؟؟ الان، رئیس جمهور، یکی دیگه است و دولت هم دست یکی دیگه است! الان توضیح بدن…………… صدالبته معایب احمدی نژاد، جای خود… که به وقتش، به وفور درباره اش نوشته ایم. قدر مسلم، او هم امتیازات ممتازی داشت، هم اشتباهات ممتازی!! بعضی ها، فقط مستند به خوبی های او، درباره او غلو می کنند، بعضی ها هم فقط مستند به گندکاری هایش، در نقد او به بیراهه و چه تند می روند! «مرکز تحقیقات…» از همین دسته دوم است، پس به گزارشی که می دهد، هرگز اعتباری نیست. من تعجب می کنم از رویه بعضی دوستان حزب اللهی! فی الحال، رئیس جمهور، حسن روحانیه، اما هنوز نخ یه سری دوستان، گیر کرده توی سوزن نقد احمدی نژاد، یه سری هم توی سوزن نقد قالیباف! این جواب مطول را تمام کنم با نقل قولی از صادق خان زیباکلام روحانی چی و غیر حزب اللهی؛ «تا کی می خواد این دولت اعتدال، نون فحش دادن به احمدی نژاد رو بخوره؟ کی می خواد خودش کار کنه پس؟…».
زخم قدس
http://music.rahmag.ir/music/Zakhme_Ghods/Zakhm_Ghods_30Mb_Rahnava.ir.flv
—
فرصت آخر
http://safirfilm.ir/wp-content/uploads/2014/07/06-forsate-akhar-192kb.mp3
نوار خون(به جای گفت و شنود)
امروز در همدلی با مردم مظلوم و به خون غلتیده غزه، این ستون را به سرودهای از خواهر مرضیه فرمانی در سوگ زنان و مردان و کودکان آن خطه خونین از جهان اسلام اختصاص میدهیم؛
جای گلوله بر تن دیوار مانده است
داغ تو باز بر دل اخبار مانده است
می خواهم از تو شعر بگویم که از غمت
باری به روی شانه خودکار مانده است
ای بمب! کودکیست در این سو که تا سحر
از ترس انفجار تو بیدار مانده است
هر خانه بیگمان تلی از خاک گشته است
هر گوشه مادری که عزادار مانده است
این دستهای کودک همسایه نیست که
زیر هجوم وحشی آوار مانده است!؟
غزه نوار خونی سرخیست که فقط
بر روی دور باطل تکرار مانده است
این سنگریزهها که تمام سلاح توست
در مشت محکم تو گرفتار مانده است
کو دستهای صلح در آنسوی آبها؟
دنیا به تو چقدر بدهکار مانده است
همین که کامنت بنده، باعث بشه شما برادر عزیز ۵۰ خط قلم درشت! جواب ارائه بدی، خودش کلی توفیقه!
حالا بحث نفت تخصیصه، اگه خواستی، مستند و موثق از بچه های شرکت نفت، آمار دقیق بهت ارائه می دم!
(حسین قدیانی: توی کلانتری آشنا نداری؟؟ 🙂 دیدی وسط دعوا، همه یا توی بیت رهبری، عمو دارن، یا توی سپاه، دایی، یا توی وزارت اطلاعات، زن دایی، یا توی حفاظت صدا و سیما، خاله!! حالا جالبه همه هم ضد انقلاب هستن!!)
نکته دیگه ای که به هیچ عنوان نباید به ریش دولت قبلی ببندی، موفقیت های موشکی سپاه است.
که اگه به دولت قبلی بود، الان ترقه هم برای ترکوندن نداشتیم!
اصلا علت اینکه سپاه، همیشه پیشتازه و خداوند نگه داره همه پاسداران جمهوری اسلامی باشه، همینه که مستقیم زیر نظر رهبر عزیزه، و الا اگر به دولتهای
قبلی بود، احیانا یه بچه ۲۶ – ۲۷ ساله از اقوام دولت، الان فرمانده نیروی زمینی بود!!
(حسین قدیانی: این رو خودمم قبول دارم! و چندین بار نوشته ام! حرف من این بود که همین پیشرفتهای موشکی هم آخرش با درآمد حاصل از فروش نفت در دولت ها حاصل می شود… و البته اول و آخرش با ایمان و اراده فرزندان ملت!)
حالا این بحثها به کنار، آخرش متوجه نشدم، چرا حاج حسین شریعت، مخالف حساب کشی دولت قبل بود؟؟؟
شما که میگی چرت نگو، اینو به من جواب بده، چون “ایضا ایضا”، شاید برای بقیه جواب دندون شکن محسوب بشه، اما برای من یعنی اینکه جواب ندارم بدم، سوال نپرس!! دیگه چرا بد و بیرا میگی؟؟ بچه زرنگ!
(حسین قدیانی: عزیز من! اون یادداشت روز حاج آقا رو بد خوندی! همین! من البته به اون یادداشت یه نقد دیگه دارم که تلفنی به خود ایشون هم گفتم… و گفتم؛ «شما هر ۲ ماه درمیون، با یه همچین دست فرمون محترمانه، بلکه زیادی محترمانه ای، یه همچین یادداشتی برای ناطق نوری می نویسی، بعد ایشون دوباره یه ضد حالی به امت حزب الله می زنه، بعد شما… بعد ایشون!! کانه خوشش اومده هر ۲ ماه درمیون به ساز دشمن برقصه، بعد شما هر ۲ ماه درمیون بیاین بگین: آقای ناطق! شما با مایی ها، نه با اغیار!! یه ذره لوس شده دیگه موضوع!! گور باباش… شان انقلاب رو نیارین پایین… بزرگتر از ناطقش چپ کردن، انقلاب تکون نخورد، این کی هست اصلا؟؟ وقتی دست فرمونش اینه… آره! کی هست اصلا؟؟ که این همه منتش رو می کشین؟؟ که باز دوباره بره خودش رو واسه بی بی سی لوس کنه، باز دوباره شما… روز از نو، روزی از نو، روزنامه از نو!! همون جا به حاجی گفتم؛ آیا بهتر نیست این وقت شریف رو بگذارین برای حفظ و جذب مردم عادی؟؟؟؟… البته بگم ها! من متوجه دلیل کار حاج حسین هستم، لیکن متوجه عمق مریضی قلب این مردک نیستم!! روحانی با همه غرور و تبختر، کاریکاتور اون چیزیه که ناطق اصلشه!!)
قطعه ۲۶: علی ای حال، توقع منِ وبلاگ -نه منِ قطعه ای از بهشت!- با این همه متن و کامنت، از بعضی دوستان، از قبیل همین «اسلامی ایرانی» بیش از این حرف هاست. دوستان! کامنت ها از فضای ماه رمضان خارج نشود… این بحث ها را بر حقیر ببخشید؛ ببرید در حاشیه…
ناشناس؛
روز قدس عموما قبل و بعد از نمازجمعه، مردم راهپیمایی دارند و شعار می دهند. بعد از نماز، داخل سیل جمعیت می شدی، چهار تا شعار می دادی. اقامه نمازجمعه هم نوعی حضوره، حتی اگر برای خودت تنهایی راهپمایی کرده و تو دلت شعار دادی. تصویر حضورت به جهان مخابره شد. حواست و حواسمون باشه این “رجا” از اون “خوف” مون کم نکنه. برای عید فطر، جبران کن، چون شعارها و حمایت از غزه همچنان ادامه داره و برای سال بعد سعی کن جزء اولین گروه ها در اولین ساعات راهپیمایی باشی… حتما هم صدقه بذار که توفیق حضور نصیب بشه…………….
صبر
از پاسخ شما متشکرم
ولی یادتون باشه در انتخابات گذشته چه اتفاقی افتاد؟
“دیدی وسط دعوا، همه یا توی بیت رهبری، عمو دارن، یا توی سپاه، دایی، یا توی وزارت اطلاعات، زن دایی، یا توی حفاظت صدا و سیما، خاله!!”
خیلی قشنگ گفتی داداش!
🙂
اسلامی ایرانی سطحش بالاست، تو شرکت نفت آشنا داره!
🙂
جملۀ مهمیه!!
“روحانی با همه غرور و تبختر، کاریکاتور اون چیزیه که ناطق اصلشه!!”
یکی از دعاهای سحرهای ماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِی مِنَ النِّفَاقِ وَ عَمَلِی مِنَ الرِّیَاءِ وَ لِسَانِی مِنَ الْکِذْبِ وَ عَیْنِی مِنَ الْخِیَانَةِ فَإِنَّکَ تَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ مَا تُخْفِی الصُّدُورُ یَا رَبِّ هَذَا مَقَامُ الْعَائِذِ بِکَ مِنَ النَّارِ هَذَا مَقَامُ الْمُسْتَجِیرِ بِکَ مِنَ النَّارِ هَذَا مَقَامُ الْمُسْتَغِیثِ بِکَ مِنَ النَّارِ هَذَا مَقَامُ الْهَارِبِ إِلَیْکَ مِنَ النَّارِ هَذَا مَقَامُ مَنْ یَبُوءُ لَکَ بِخَطِیئَتِهِ وَ یَعْتَرِفُ بِذَنْبِهِ وَ یَتُوبُ إِلَى رَبِّهِ هَذَا مَقَامُ الْبَائِسِ الْفَقِیرِ هَذَا مَقَامُ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِیرِ هَذَا مَقَامُ الْمَحْزُونِ الْمَکْرُوبِ، هَذَا مَقَامُ الْمَغْمُومِ [الْمَحْزُونِ] الْمَهْمُومِ هَذَا مَقَامُ الْغَرِیبِ الْغَرِیقِ هَذَا مَقَامُ الْمُسْتَوْحِشِ الْفَرِقِ هَذَا مَقَامُ مَنْ لا یَجِدُ لِذَنْبِهِ غَافِرا غَیْرَکَ وَ لا لِضَعْفِهِ مُقَوِّیا إِلا أَنْتَ وَ لا لِهَمِّهِ مُفَرِّجا سِوَاکَ یَا اللَّهُ یَا کَرِیمُ لا تُحْرِقْ وَجْهِی بِالنَّارِ بَعْدَ سُجُودِی لَکَ وَ تَعْفِیرِی بِغَیْرِ مَنٍّ مِنِّی عَلَیْکَ بَلْ لَکَ الْحَمْدُ وَ الْمَنُّ وَ التَّفَضُّلُ عَلَیَّ ارْحَمْ أَیْ رَبِّ أَیْ رَبِّ أَیْ رَبِّ
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، در المراقبات برای شب آخر ماه رمضان نمازی رو توصیه کردند که شرحش رو می ذارم. انشاءلله هر کدوم از دوستان سعادت خوندنش رو داشت، در حق همه بچه های قطعه ۲۶ با هر اسم و مرامی، دعای عاقبت به خیری کنه.
{پیامبر(ص) فرمودند:
کسی که در شب آخر ماه رمضان ده رکعت نماز به جای آورد و در هر رکعت یک بار سوره حمد و ده بار “قل هو الله” بخواند و در سجده و رکوعش ده بار بگوید “سبحان الله والحمدلله و لا اله الا الله ولله اکبر” و در هر دو رکعت یک بار تشهد بخواند و سلام بدهد و از سلام دادن در پایان ده رکعت نماز، صد بار “استغفرالله” بگوید و زمانی که از استغفار فارغ شد به سجده برود و بگوید “یا حی و یا قیوم یا ذالجلال والاکرام یا رحمنَ الدنیا و الاخرةِ ورحیمهما یا اله الاولینَ والاخرینَ اِغفرلنا ذنوبنا و تقبل منا صلواتِنا و صیامَنا و قیامَنا”، به کسی که مرا به حق به پیامبری برگزید قسم می خورم که جبرئیل به نقل از اسرافیل و او از پروردگار به من خبر داد که نمازگزار سر خود از سجده بر نمی دارد، مگر اینکه خداوند او را آمرزیده و اعمال ماه رمضان را از او قبول کرده و گناهانش را می بخشد، و… و… و اینکه فرمودند: این هدیه مخصوص من و زنان و مردان امتم است و خداوند آن را به هیچ کدام از پیامبران و مردم قبل از من نداده است.
(از کامنت عجیبی که دوستی در جواب کامنت قاصدک گذاشت متعجب شدم. جواب قاصدک به اون کامنت و همچنین جواب داداش حسین، در مورد همه این موارد صدق می کنه!)
اولا که ما با کسی دعوا نداریم.
دوما همه اونجاهایی که گفتی آشنا هم دارم!
اونم از اون رده بالاهاش! حالشو ببر!
سوما شما که از ما می خوای در این شبهای عزیز! بحث نکنیم، برا چی خودت بحث راه می ندازی؟؟!!
از این به بعد باید یه تقویم دستمون باشه، ببینیم شب عزیزی نباشه! بعد جواب بدیم!
چهارما، نشد تو این قطعه، من با یکی دیگه حرف بزنم، تو پشتش در نیای!! انگار من تیغ دارم!
برو یه خورده تهذیب نفس کن، جوان!
خدائیش اگه بعضی از کامنتهام، به مذاقت خوش نمیاد پاک کن. اصلنم(!) ناراحت نمیشم.
ولی تو بحث اینجوری نباشه که تا جواب دادی، بعدش بگی:
خوبه دیگه! بچه ها ادامه ندین!! شب عزیزه!
حسین قدیانی: با حال گفتی! 🙂
داداش! ببخشید؛
اینو نگم نمیشه.
اسلامی ایرانی؛
همه اون جاها، ما هم آشنا داریم، از اون خیلی رده بالاهاش. ولی فرق شمایی که از سه سالگی ماشین شخصی داشتی با ما، اینه که ما تو شرکت نفت آشنا نداریم! بعله!
😉
حسین قدیانی: ای بابا! خوشا که «خـــــــ آشنای آدم باشه ـــــــدا»
اسلامی ایرانی؛
دعوام نکنیا، ولی ما در فارسی اولا، دوما و سوما نداریم یا باید بگید اول و دوم و سوم یا اولا و ثانیا و ثالثا.
این «خـــــــ آشنای آدم باشه ـــــــدا» در امتداد همون “بچه ها ادامه ندین!! شب عزیزه!” که اسلامی ایرانی گفت، قرار داره؟!
حسین قدیانی: نخیر! در امتداد این قرار داره که جز خدا، همه این آشناها اتفاقا اون جایی که لازمشون داری، میشن ناآشنا! و همینطوری هم بهتره… بلکه از یاد نبریم؛ خـــــ آشنای اول و آخره ــــــــــدا… و اما، خدایا! عاشقان را با غم عشق، «آشنا» کن! داره تموم میشه ماه رمضون… «غم عشق» به همین ساعات میگن دقیقا…
چند سال پیش، زمان دولت دهم بود گمانم، یه جلسه ای بود با معاون وزیر، بچه ها هر کدوم می گفتند که فلان طرح رو داریم یا فلان برنامه، چرا بودجه نمی دید؟ بنده خدا گفت آخه نقدینگی مون خیلی پایینه… در ازای فروش نفت هم بهمون پول نمیدن! میگن توی تحریمید یا کالا می دیم یا خدمات!
دو ﺳﻪ ﺷﺐ ﻣﺎﻧﺪه ﮐﻪ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﺒﺎﻫﺎت ﮐﻨﻢ
ﺑﻪ ﺣﺴﯿﻨﯿﻪ ﺑﯿﺎﯾﻢ و ﻣﻨﺎﺟﺎت ﮐﻨﻢ
دو ﺳﻪ ﺷﺐ ﻣﺎﻧﺪه اﺑﻮﺣﻤﺰه ﺑﺨﻮاﻧﻢ ﯾﺎرب
از ﺳﺮ «««ﺧﻮف و رﺟﺎ»»» ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﻼﻗﺎت ﮐﻨﻢ
ﮐﺎش آدم ﺑﺸﻮم… ﻣﺤﺾ رﺿﺎی دل ﺗﻮ
ﭘﯽ ﻋﺼﯿﺎن ﻧﺮوم، ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺮاﻋﺎت ﮐﻨﻢ
رﻣﻀﺎن آﻣﺪ و رﻓﺖ و ﻣﻦ ﺑﯿﭽﺎره ﻓﻘﻂ
ﺑﺎﯾﺪ اﻇﻬﺎر ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ از ﻋﺎدات ﮐﻨﻢ
…
«علیرضا خاکسار»
گاهی با تموم آشناها و کس و کارایی که داریی اینقدر تنها می شی و اینقدر احساس بی کسی و بی پناهی می کنی که فکر می کنی هیچ کسی رو نداری. اونوقته که خدا رو بهتر می بنی و بهتر حس می کنی. گاهی فکر می کنی که خدا قبل از اون کاری بهت نداشته و حالا که تنها شدی اومده سراغت. اما غافل از این که خدا همیشه همون خداست اما تو بودی که قبلا که بقیه باهات بودند؛ فکر می کردی حمایت از جانب اوناست ولی حالا که تنهایی می بینی که نه، ای دل غافل! همون موقع هم خدا همه کارت بوده، منتها تو جایی دیگه رو می دیدی!
قطعه ۲۶: دوستان! هر کدوم مجزا یه دعایی بکنین… کامنت کنین…
الهی…
هرگز به درد غفلت و محنت دوری مبتلام نکن!
خدایا…
امتحان های سخت سخت می گیری بگیر، ولی همش به یادم بیار که این بلا از جانب توست و تو هستی که منو به این آزمایش مبتلا کردی!
پروردگارا…
کاری کن که همیشه یادم باشه که من از خودم فقیرم و عزتم نزد خلق از توست!
خدایا عاقبت ما رو ختم بخیر بفرما و انشاالله مستشهدین بین یدیه
البته قبل از همه دعاها باید بنویسیم؛
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
خدایا!
آنچه خیر است از دنیا و آخرت که در حق خوبان و آبروداران درگاهت به اجابت رساندی، در حق ما نیز به اجابت برسان.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آشنا کیلو چنده؟؟ من هر وقت گره می افته تو کارم، میگم:
“یا اباالفضل”…
تا امروز برای هیچ کاری به هیچ آشنایی رو نزدم.
و اما دعا:
اللهم عافنا فی جمیع الامور بحق محمد و آل محمد.
قاصدک؛
می خواستم بابت نمازی که گذاشتید ازتون تشکر کنم. همه می دونیم که به جز نمازهایی که دانسته ازمون فوت شده، یه وقت هایی هم ناخواسته و نادانسته نمازی به گردنمون هست مثلا مانعی به دستمون چسبیده و خودمون نمی دونستیم و باهاش وضو گرفتیم و نماز خوندیم و…
این احادیث بهمون یه فرصت میدن اما فرصت یه وقت هایی هم مثل داغی که به دل می مونه، وقتی که زمانش می گذره و تو ازش استفاده نکردی. مثل همین موقع هاست که آدم می فهمه کلام قرآن رو که می فرماید؛ یه عده ای از گناهکارا به خدا میگن دوباره بهمون عمر بده، قول میدیم خوب باشیم، ولی خدا میگه؛ نه حتی اگه به دنیا برگردید باز هم همون کارا رو می کنید!!
ماها فرصت زیاد داریم ولی کجاست استفاده کننده ازش؟ فرصت هایی مثل همین دو شب باقیمانده از ماه رمضان! دو شبی که هنوز شیطان دربند است و هنوز راه برای استغفار و پشیمانی ما باز…
سید احمد؛
تعجب شما و باقی افراد به خاطر پاکی خود و خانواده هاتون هست که حق هم دارید اما بعضی مخاطبان شما چراغ خاموش هستند و فرهنگ و معرفت و تربیت شما را ندارند و از این فضاهای معنوی هم دورند… جدیدا هم که فرهنگ مردم مثل سیزده بدر!! باید به دست خودشون سپرده بشه… نتیجه اش میشه این که طرف می پرسه؛
“۲ سال بیشتره به سن تکلیف رسیدم اما نمازام رو درست نخوندم، یک خط در میون بودم! مدتیه دارم درست می خونم… آیا من باید حتما نمازهای قضا را به جای بیاورم یا میشه کار دیگری مثل کفاره یا چیزی دیگری انجام داد؟”
طرف فکر می کنه نماز هم مثل روزه کفاره داره که اگر نخوند، جاش کفاره بده! اینه که برخی افراد از طرح این روایات ترس دارند و نگران برداشت سوء هستن… از این نظر اگر این “روایات رجایی” مطرح میشه، خوبه اشاره ای هم به “خوف” بشه. البته اون نمازی که قاصدک کامنت کرده خیلی با نمازی که شما زحمتش رو کشیدید فرق داره و با عرض معذرت به نظرم توضیح دوستان و آقای قدیانی در کنار اون لازم به نظر می رسه.
خدایا
ما را با عشق “سیدعلى” زنده بدار و با عشق او بمیران و با ایشان محشورمان بفرما!
آقای برادر
اینقدر تو این شبا اسم فلان و فلان رو نبر.
فردای قیامت می بینی، برای راضی کردن همون کاریکاتور! باید کیلو کیلو از اعمال خوبت بریزی تو کاسه آقا، تا راضی بشه.
حیف این مسجد ارک هایی که رفتی نیست؟؟
بره تو جیب فلانی و فلانی؟؟
صبا؛
سلامت باشید.
انشاءالله توفیق داشته باشیم تا عمری باقیه از فرصت هامون به نحو احسنت استفاده کنیم.
اونوقت آوردن اسم احمدی نژاد اشکالی نداره و ایشون واجب الغیبتند؟! یا فردای قیامت کلا ایشون راضی هستند و شما لازم نیست مسجد ارک هاتونو بریزید تو کاسه ی ایشون؟!!
اِ وا!!!!!!!!!
قبل از دعا و در امتداد «خـــــــ آشنای آدم باشه ـــــــدا» یه درس جالب از نکات تفسیری آیت الله جوادی آملی(حفظه الله تعالی) تقدیم می کنم. ایشان می فرمایند؛
«انسانی که مضطرّ است، اگر مضطرب هم بشود کاری از پیش نمیبرد ولی اگر مضطرّ بر اساس ألا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ مضطرب نشود و فقط مضطرّ باشد، عاقلانه میداند به کجا مراجعه کند. وقتی مضطرّ بود و مضطرب، میشود سرگردان؛ به این متوسّل میشود، به آن متوسّل میشود، به هر دستاویزی متوسّل میشود. اما اگر مضطرّ بود و مطمئن، و مضطرب نبود میفهمد از چه کسی بخواهد، وقتی بداند از چه کسی بخواهد و چه چیزی بخواهد کاملاً دعایش مستجاب است، آنوقت آن مضطر را اجابت می کنند أمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ. مشکلات بسیاری از ماها این است که حوادث تلخ پیش می آید، یک؛ ما را مضطرّ می کند، دو؛ چون آن طمأنینه قلب نیست در کنار اضطرار، اضطراب هست، سه؛ سرگردانیم، چهار؛ نمیدانیم چه بکنیم. ولی اگر کسی بر اساس ألا بِذِکْـرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ بداند هیچ مشکلی نیست مگر اینکه حلّش به دست خداست، هیچ راهی نیست مگر اینکه راهنمایش خدا است خب به خدا مراجعه می کند، لذا به ما گفته اند در مشکلاتتان با ذات اقدس اله هماهنگ کنید».
فرازی از دعای وداع ماه مبارک رمضان:
(دعای چهل و پنجم صحیفه سجادیه)
“خدایا، با بیرون رفتن این ماه، ما را از گناهانمان بیرون آور، و همراه خارج شدنش ما را از بدیهایمان خارج ساز. و ما را از خوشبختترین اهل این ماه بوسیله این ماه، و از پرنصیبترین ایشان در این ماه و از بهره مندترین ایشان در این ماه قرار ده.”
و به قول حضرت آقا:
“خدایا قلب نازنین امام زمان (عج) را از ما راضی و خشنود بفرما.”
آمین…
خدایا
تو را به این ماه عزیز، به ما یاد بده قضاوتمان مستقل از احساسمان باشد.
و قبل از هر قضاوتی، بصیرت عنایت فرما.
http://www.pasokhgoo.ir/node/68681
http://masjedeghotb.blogfa.com/post-110.aspx
آیا دعای «اللهم یا سابق الفوت… »جایگزین نماز قضا میشود؟
.
.
.
. هیچ دعائی هر چند فضیلت داشته باشد موجب سقوط تکالیف و واجبات و محرمات نمیشود و اگر کسی قضاء بذمه داشته باشد اگر چه یک نماز باشد و تمام ادعیه و اوراد را بخواند، تا آن نماز را قضاء نکند ذمه او بریء نمیشود و مسئول خواهد بود.
و راجع به خصوص این نماز و دعا: باید دانست که مجرد نقل دیگر کتاب دعاء اگر مؤلف آن از علماء و محدثین شناخته شده نباشد کافی برای استناد و اعتماد به آن نیست باید سند از لحاظ ارسال و اسناد و شخصیت روایتکنندگان و جهات دیگر بررسی شود و سپس مدلول آن نیز با دقت کامل در الفاظ آن معلوم گردد.
لذا بدون نقل آن بعین سند و الفاظ آن از مصادر معتبر نمیتوان راجع به آن اظهارنظر نمود و به هر حال از این مدلول و برداشت اگر مقصود این باشد که با تمکن و توانائی شخص بر قضاء نماز و روزه و حجی که از او فوت شده و با امکان وصیت به قضاء آنها اگر بالمباشره متمکن نباشد میتواند به چنین نماز و دعائی بجای آنچه بر ذمه او است اکتفا کند و تکالیف از او ساقط میشود هرگز صحیح نیست و به ضرورت باطل است و با موازین مسلمه که قرائن عدم اراده این معانی است منافات دارد و به فرض وجود سند و صحت آن قابل است گفته شود معنی این است که اگر شخص با اشتغال به قضاء نمازها و عدم مسامحه متمکن از قضاء همه آنها نباشد با مثل این نماز و دعا خساراتی که از فوت نمازهائی که ممکن از قضاء آنها نیست بر او وارد شده جبران میشود ولی به این معنی این اشکال وارد میشود که چنین شخصی وظیفه دارد بجای این نماز طولانی نماز قضاء واجب خود را که وقتش مضیق شده بخواند بلی ممکن است به این معنی حمل شود که اگر احتمال فوت نماز از خودش یا کسانش را میدهد با این نماز و دعاء ضرر وضعی فوت آنها و حرمان از ثواب آنها تدارک شود و در واقع به تفضل الهی جبران گردد. این معنی ممکن است و میتوان گفت مراد از این خبر و امثال آن با توجه به قرائن حالیه و موازین قطعیه مثل این معنی است و اشکال و استبعادی در بین نیست.
بیانات رهبر انقلاب در دیدار با دانشجویان
جنایت در غزه
– این جنایات خارج از تصور، واقعیت ذاتی رژیم گرگ صفت و کودک کشی است که تنها علاجش نابودی و از بین رفتن است
– البته تا آن هنگام، مقاومت قاطع و مسلحانه فلسطینی ها و گسترش آن به کرانه باختری، تنها راه مقابله با این رژیم وحشی است
– این حوادث نمود «سیاست خشونت آشکار و مشت آهنینی» است که رژیم نامشروع و جعلی در عمر ۶۶ ساله خود، بارها و بارها با افتخار و گستاخی آن را به اجرا درآورده است.
– همانگونه که امام خمینی می فرمود اسرائیل باید از بین برود البته نابودی اسرائیل به عنوان تنها راه علاج واقعی، به معنای از بین بردن مردم یهود این منطقه نیست بلکه برای این کار منطقی، ساز و کاری عملی وجود دارد که جمهوری اسلامی آن را در مجامع بین المللی ارائه داده است.
– براساس این ساز و کار مورد پسند ملتها، مردمی که در این منطقه زندگی می کنند و اهل و متعلق به آنجا هستند در یک رفراندوم حکومت مورد نظر خود را اعلام می کنند و از این طریق، رژیم غاصب و جعلی از بین خواهد رفت.
– تا زمانی که به یاری پروردگار، این رژیم سنگدل و آدمکش نابود شود، برخورد قدرتمندانه و مقاومت قاطعانه و مسلحانه، راه علاج این رژیم ویرانگر است.
– کسی گمان نکند اگر موشکهای غزه نبود رژیم صهیونیستی کوتاه می آمد، چرا که در کرانه باختری موشک یا تفنگ وجود ندارد و تنها سلاح مردم، سنگ است اما این رژیم، مردم آنجا را نیز کشتار و تحقیر می کند.
– اشغالگران، حتی ملاحظه سازشکاران را نمی کنند و فقط در صورت برخورد مقتدرانه فلسطینی ها، احتمال کوتاه آمدن آنها وجود دارد.(با اشاره به تحقیر و مسموم شدن یاسر عرفات به دست صهیونیستها)
– رژیمی که خارج از «حد تفکر و تصور بشر» جنایت می کند با مقاومت قدرتمندانه فلسطینی ها، بیچاره شده و دنبال چاره کار است و این ثابت می کند که صهیونیستها فقط زبان قدرت را می فهمند.
– ما معتقدیم کرانه باختری نیز باید مانند غزه مسلح شود و کسانی که علاقه مند به سرنوشت فلسطین هستند در این زمینه فعالیت کنند تا رنج و محنت مردم فلسطین، در پرتو دست قدرتمندآنها، و ضعف دشمن صهیونیست، کاهش یابد.
– حمایت سیاسی از مردم غزه وظیفه همه ملتهای مسلمان و غیرمسلمان است .
– انشاءالله در روز قدس دنیا خروش عظیم ملت ایران را خواهد دید و ملت نشان خواهد داد که انگیزه حمایت از فلسطین، همچنان در این سرزمین اسلامی، قدرتمند و موّاج است.
– عده ای می خواستند با شعار نه غزه نه لبنان، حقیقت ملت ایران را معکوس نشان دهند اما مردم نگذاشتند و در روز جمعه نیز بار دیگر نشان خواهند داد که همیشه یار مظلوم و خصم ظالم هستند.
شناخت، نگاه و برخورد مستکبران
– حوادث غزه، تألم بار و غم افزاست اما مهمتر این است که با نگاهی عمیق تر به حوادث جاری غزه، رفتار سلطه گران را در این ماجرا مورد بررسی و تحلیل قرار داد.
– دفاع وقیحانه آمریکا و غرب از جنایات صهیونیستها باید به عنوان یک تجربه مهم، در «شناخت، نگاه و برخورد» همه ما با غرب اثر بگذارد و بفهمیم که واقعیتها و حقیقت امریکا، همین است.
– چند دولت غربی بویژه امریکا و انگلیس خبیث از جنایاتی که هیچ انسان معمولی هم آن را قبول نمی کند، به صراحت دفاع می کنند
– رئیس جمهور امریکا در مقابل این همه «کودک کشی و ویرانی و زجر و شکنجه» مردم غزه، با منطقی مسخره می گوید اسرائیل حق دارد از امنیت خود دفاع کند! اما آیا فلسطینی ها حق ندارند از امنیت خود و از زندگیشان دفاع کنند؟
– مسئولان کشورهای مستکبر نمی فهمند که با دفاع از جنایات صهیونیستهای پلید و مخرب، آبروی خود و کشورشان را در مقابل ملتها می برند و تاریخ در مقابل همدستی آنها با این فجایع، قضاوت سختی خواهد کرد.
– دفاع از جنایات صهیونیستها، در نظام لیبرال دمکراسی و در منطقی ریشه دارد که از کمترین ارزشهای اخلاقی برخوردار است و هیچ احساس انسانیتی در آن وجود ندارد.
– امریکایی که در قضایای مختلف با جمهوری اسلامی در چالش است واقعیتش همین است که می بینیم، ما باید امریکا را از این ماجرا بهتر بشناسیم و این شناخت به عنوان تجربه ای مهم، در برخورد و نگاه و رفتار ما با امریکا اثر بگذارد و برای ملت ما، دانشجویان، روشنفکران و برای همه ما به یک معیار تبدیل شود.
– رفتار سلطه گران با ظلمی که به مظلومان غزه می شود اثبات می کند آنها به بشر، حقوق بشر و به انسانیت، مطلقاً هیچ اعتقادی ندارند و هرچه درباره آزادی و حقوق بشر می گویند تمسخر آزادی و حقوق بشر است.
– این حرفها را به عنوان نصیحت به مسئولان امریکایی نمی گوییم بلکه برای خودمان می گوییم تا تکلیف خودمان را بدانیم و در قضاوتها و تحلیل هایمان بفهمیم با چه کسانی روبرو هستیم.
– شعارهای ضد امریکایی و ضد غربی و ضد استکباری که در کشور شنیده می شود ناظر به حقیقت و واقعیت وجودی امریکاست اما برخی به غلط تصور می کنند که این شعارها، کاری تعصب آمیز و بدون منطق فکری است.
– نگاه ضد امریکایی و ضدغربی در ایران، یک نگاه عقلانی و متکی بر تجربه و محاسبه صحیح است.
هدف اساسی دشمن
– همانگونه که بیان شد هدف اساسی دشمن، ایجاد اختلال در دستگاه محاسباتی ماست چرا که اگر یک نظام محاسباتی دچار اختلال شود حتی با داده های صحیح، خروجیهای غلط می دهد و تجربه ها نیز به درد او نمی خورد.
– روی کار آوردن دیکتاتوری عجیب رضا قلدر، اشغال ایران در دهه ۲۰، غارت منافع نفتی، کودتای ۲۸مرداد، حمایت همه جانبه از دیکتاتوری محمدرضا پهلوی، کارشکنی در مقابل پیروزی انقلاب، حمایت همه جانبه از صدام و دهها توطئه دیگر، تجربه های ذی قیمتی است که شناخت ملت را از امریکا، واقعی و عمیق می کند اما روشنفکران غربزده چون دستگاه محاسباتی آنها دچار اختلال شده حتی از این تجربه های تلخ هم، استنتاج درست ندارند.
احیای عقلانیت
– برخلاف ملت، برخی دستان می خواهد همان جریانهای محقر غربزده بار دیگر امور کشور را به دست گیرند که باید در مقابل این حرکت، ایستاد و این ایستادگی، کاملاً صحیح و عقلانی است.
روحیه ایمان شور و منطق و انگیزه
– مطالبی که امروز نمایندگان تشکل های دانشجویی بیان کردند، نشانگر وجود همین روحیه در میان دانشجویان است.
– ممکن است برخی مطالب مطرح شده غیرمنطقی یا غیرقابل تحقق و یا نادرست باشند اما مهمتر از این جزئیات، وجود روحیه پرنشاط و مطالبه گر میان دانشجویان است که موجب خرسندی فراوان است.
– جوان دانشجو باید مطالبه گر، پرانگیزه، پرنشاط، حاضر در صحنه و ناظر به مسائل کشور باشد که به فضل خداوند این روحیه، امروز در میان دانشجویان وجود دارد.
– البته روحیه مطالبه گری و انتقاد در میان دانشجویان باید همراه با رعایت اخلاق و انصاف و حدود شرعی و پرهیز از بیان مطالبی باشد که به آن علم و یقین وجود ندارد.
– امیدوارم این روحیه احساس تکلیف، مطالبه گری و انتقاد تا زمانیکه به عنوان مسئولان آینده کشور، مسئولیت ها را در دست می گیرید، در میان شما باقی بماند زیرا اگر اینگونه شود، کشور نجات پیدا خواهد کرد.
– امروز، کار و تلاش علمی در کشور و در دانشگاهها، تلاشی زنده، موفق و مورد تحسین است اما این تلاش علمی باید مقدمه عمل برای حل مشکلات کشور باشد.
– انتشار مقالات علمی در پایگاههای علمی معتبر جهان، اقدام علمی مورد تمجید است اما مطلوب نهایی این است که کار علمی ناظر به نیازهای عملی کشور باشد.
– ما قبول داریم که ممکن است شیوه مدیریت اقتصادی در جهت گیری های فرهنگی تأثیرگذار باشد اما مسئله مهم و حیاتی نگاه و جهت گیریهای فرهنگی است که در همه سطوح باید به آن توجه شود.
– اینکه در دهه هفتاد در حالیکه اعتراض ها به شیوه مدیریت اقتصادی بود از جانب رهبری موضوع تهاجم فرهنگی مطرح شد، به دلیل اهمیت بسیار بالا و اصالت موضوع فرهنگ و جهت گیریهای فرهنگی در همه مقاطع است.
ازدواج جوانان
– ازدواج جوانان، موضوع مهمی است که بی تفاوتی نسبت به آن در جامعه، ممکن است تبعات ناخوشایندی را در آینده، به همراه داشته باشد.
– راه حل مشکل سربازی برای ازدواج جوانان، کوتاه کردن مدت زمان آن نیست و باید شیوه های دیگری به کار گرفته شود اما مهمتر از آن، انگیزه برای ازدواج در میان جوانان است، که نباید کاهش یابد.
– باید جوانان، خانواده های آنان و مسئولان دانشگاهها، برای زمینه سازی رواج ازدواج در محیط های دانشگاهی و جلوگیری از افزایش سن ازدواج، هم اندیشی و چاره جویی کنند.
– جوانان که همواره دارای روحیه مطالبه گری و پیشنهاد دهنده روشهای جدید هستند، باید زمینه ساز ازمیان برداشته شدن این سنت ها و باورهای غلط باشند.
– با توجه به برکات معنوی و مادی سنت حسنه ازدواج باید یک حرکت جدی در جامعه برای رواج ازدواج میان جوانان و دانشجویان آغاز شود.
آیا مواضع سیاسی افراد و دانشجویان باید منطبق با نظرات رهبری باشد؟
– خیر، این تصور صحیحی نیست که مواضع آحاد مردم از جمله دانشجویان که جزو قشرهای پیشرو هستند، باید الگو گرفته و برگردان نظرات رهبری باشد.
– دانشجو به عنوان انسانی مسلمان، مؤمن و صاحب فکر باید با نگاه به صحنه تحلیل داشته باشد و براساس آن تحلیل نسبت به اشخاص، سیاستها، جریانها و دولتها موضع گیری کند.
– تنها معیار صحیح تحلیل، باید تقوا یعنی دخالت ندادن هوای نفس در طرفداری یا مخالفت، و در تمجید یا انتقاد، باشد.
– نباید اینگونه تصور شود که همه باید منتظر بمانند تا رهبری، ابتدا موضع خود را درباره یک شخص و یا یک سیاست اتخاذ کند و بقیه بر همان اساس موضع گیری کنند.
– این روش کارها را قفل خواهد کرد.
– رهبری وظایفی دارد که به توفیق الهی آنها را انجام خواهد داد اما دانشجویان هم وظایفی دارند که باید با معیار تقوا و با در نظر گرفتن شرایط صحنه، آنها را انجام دهند.
– البته اگر در زمینه ای نظری از جانب رهبری بیان شود، ممکن است این نظر، در تشخیص کسانی که به رهبری حسن ظن دارند، مؤثر باشد اما این به معنای ساقط شدن نظر دیگران نیست.
– دانشجویان نسبت به موضوعات مختلف باید دغدغه داشته باشند و مسائل را با چشم باز پیگیری کنند، آنان در واقع نمایشگر وجدان بیدار ملت و نشان دهنده گرایش های عمومی جامعه هستند لذا باید کاملاً آگاهانه، با چشم باز و با احساس تکلیف به مسائل مختلف نگاه کنند و محیط کشور و منطقه، تهدیدها و فرصت ها، و دشمنان و دشمنی ها را بخوبی بشناسند.
توصیه ها
– تقویت مطالعات دینی و سیاسی در کنار آن کار علمی و بالا بردن قدرت تحلیل.
– با تفکر در مسائل و پرهیز از نگاه احساسی و روزنامه ای بسیاری از موضوعات باید در همان کرسی های آزاد اندیشی که قبلاً مطرح کردیم و در بحث های آزاد دانشجویی در محیط های دانشگاهی تعیینِ تکلیف شوند.
– رقابت گفتمانی در محیط های دانشگاهی، با منطق قوی و همراه با تحمل مخالف
– هیچگاه نباید از جریان مخالف تعجب و وحشت کرد و یا خشمگین شد بلکه باید با تقویت مبانی و استحکام موضع، وارد رقابت گفتمانی شد و دیدگاه مخالف را تحمل کرد.
گروه کلیپ و مستند حزب الله سایبر، همزمان با ایام روز جهانی قدس و همچنین جنایات بی سابقه رژیم صهیونیستی در نوار غزه، نماهنگ “قلب اسلام” را جهت دانلود در اختیار مخاطبان قرار داده است.
http://www.hizbullahcyber.com/content/22182
قسمت اول
گزارش تصویری/ روز جهانی قدس
حزب الله سایبر: http://www.hizbullahcyber.com/content/22191
دعای قنوت عید فطر را خیلی دوست دارم.
اللّهُمَّ … اَسْئَلُکَ بِحَقِّ … اَنْ تُصلِّیَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اَنْ تُدْخِلَنِی فِی کُلِّ خَیْرٍ اَدْخَلْتَ فِیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ، وَ اَنْ تُخْرِجَنِى مِنْ کُلِّ سُوءٍ اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلیْهِمْ، اللّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ خَیْرَ ما سَأَلَکَ بِهِ عِبادُکَ الصّالِحُونَ، وَاَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعَاذَ مِنْهُ عِبَادُکَ المُخْلَصُونَ
امروز در قنوت نماز، نُه مرتبه به خدا عرض کردید: «اللّهم انى اسألک خیر ما سألک منه عبادک الصّالحون؛ یعنى بهترین چیزى را که بندگان صالح خدا از او طلب مىکنند، به ما عطا کن. «و اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون»؛(۱) و از آنچه که بندگان مخلص خدا، به خدا پناه مىبرند، ما نیز به خدا پناه مىبریم. آنچه که شما خواستهاید، رضاى خداست، تقرّب به خداست، توفیق عمل براى خدا و توفیق عبودیّت الهى است. آنچه که شما از آن به خدا پناه بردهاید، بندگى نفس است، بندگى هوى است، بندگى غیر خداست، شرک به پروردگار است. (بیانات امام خامنهای ۱۳۷۷/۱۰/۲۸)
در نماز عید فطر بارها به خداوند عرض می کنیم: «ادخلنى فى کلّ خیر ادخلت فیه محمّدا و آل محمّد»؛ ما را به آن بهشت مصفاى ایمان و اخلاق و عمل که این برگزیدگان را در آن جا دادى، وارد کن. «و اخرجنى من کلّ سوء اخرجت منه محمّدا و آل محمّد صلواتک علیه و علیهم»؛ از آن دوزخ عمل ناشایست، اخلاق ناشایست، عقیدهى ناشایست که این بزرگواران و عزیزان عالم خلقت را از آن محفوظ و مصون نگاه داشتى، ما را خارج کن. این هدف بزرگ را براى خودمان در روز عید فطر ترسیم میکنیم، آن را از خدا طلب می کنیم و خودِ ما هم البته وظیفه داریم، تکلیف داریم که سعى کنیم، تلاش کنیم که در این صراط مستقیم بمانیم. (بیانات امام خامنهای ۱۳۸۸/۰۶/۲۹)
اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک…
دیشب که تو راه از یک شهر به شهر دیگه بودم! نشد دعا کنم اما یک دعا می کنم که وقتی پا به سن گذاشتید متوجه دعام می شید و آن “خدایا آخر عاقبت به خیرمون کن” دعایی که تمام علما وقتی پیر می شن می کنند!
خواهر شهید؛
اینو بدونید که خیلی از اتفاقات را نمی شه جلوشو گرفت و سال ۸۸ باید می شد! ولی باز هم رهبری و مردم با وحدت تونستند جمعش کنن! و یا، همین که رهبری می گن من از دولت پشتیبانی می کنم و مثلا آقای قدیانی عزیز کمتر متن انتقادی می نویسن یا خود دولت هم جلوی حرفای… را می گیره؛ خودش میشه وحدت. اصلا یک سوال وحدت چه زمانی به وجود میاد؟ زمانی که تکثر آراء باشد و یک بزرگتر بتونه بین نظرات اشتراکی را بکشه بیرون! تشبیه گلبرگ ها با کلاله یا پرچمش نشون دهنده وحدته… (پر حرفی کردم)
اسلامی ایرانی؛
اگر چه با حرفای شما موافقم! اما وقتی خواستید چیزی را تحلیل بکنید توی ظرف زمانی و مکانی خودش تحلیل بکنید تا درست در بیاد! مرکز تشخیص مصلحت هم درست آمار داده اما مغالطه است اگر بخواهیم مقایسه کنیم! ببخشید…
خدایا
خودت هرجا دیدی کم آووردیم دستمونو بگیر، قبل از اینکه زمین بخوریم!
شهدا را واسطه قرار دادم که از خدا بخواهند من و شما برای همیشه زنده بمانیم مانند شهیدان…..
اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک
خوش آن دعا که ز دلبر رسد به ما
اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ النِّیَّةِ وَ عِرْفَانَ الْحُرْمَةِ وَ أَکْرِمْنَا بِالهُدَى وَ الاسْتِقَامَةِ وَ سَدِّدْ أَلْسِنَتَنَا بِالصَّوَابِ وَ الْحِکْمَةِ وَ امْلَأْ قُلُوبَنَا بِالْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ طَهِّرْ بُطُونَنَا مِنَ الْحَرَامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اکْفُفْ أَیْدِیَنَا عَنِ الظُّلْمِ وَ السِّرْقَةِ وَ اغْضُضْ أَبْصَارَنَا عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِیَانَةِ وَ اسْدُدْ أَسْمَاعَنَا عَنِ اللَّغْوِ وَ الْغِیبَةِ وَ تَفَضَّلْ عَلَى عُلَمَائِنَا بِالزُّهْدِ وَ النَّصِیحَةِ وَ عَلَى الْمُتَعَلِّمِینَ بِالْجُهْدِ وَ الرَّغْبَةِ وَ عَلَى الْمُسْتَمِعِینَ بِالاتِّبَاعِ وَ الْمَوْعِظَةِ وَ عَلَى مَرْضَى الْمُسْلِمِینَ بِالشِّفَاءِ وَ الرَّاحَةِ وَ عَلَى مَوْتَاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ، وَ عَلَى مَشَایِخِنَا بِالْوَقَارِ وَ السَّکِینَةِ وَ عَلَى الشَّبَابِ بِالْإِنَابَةِ وَ التَّوْبَةِ وَ عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَیَاءِ وَ الْعِفَّةِ وَ عَلَى الْأَغْنِیَاءِ بِالتَّوَاضُعِ وَ السَّعَةِ وَ عَلَى الْفُقَرَاءِ بِالصَّبْرِ وَ الْقَنَاعَةِ وَ عَلَى الْغُزَاةِ بِالنَّصْرِ وَ الْغَلَبَةِ وَ عَلَى الْأُسَرَاءِ بِالْخَلاصِ وَ الرَّاحَةِ وَ عَلَى الْأُمَرَاءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ وَ عَلَى الرَّعِیَّةِ بِالْإِنْصَافِ وَ حُسْنِ السِّیرَةِ وَ بَارِکْ لِلْحُجَّاجِ وَ الزُّوَّارِ فِی الزَّادِ وَ النَّفَقَةِ وَ اقْضِ مَا أَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ بِفَضْلِکَ وَ رَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
کاش می شد بند بند این دعا را جدا جدا کامنت کرد که هر کدوم یه دنیایی برا خودش
اللَّهُمَّ مَا عَرَّفْتَنَا مِنَ الْحَقِّ فَحَمِّلْنَاهُ وَ مَا قَصُرْنَا عَنْهُ فَبَلِّغْنَاهُ
الّلهمَّ اَرِنیِ الطَّلعه الرَّشیده والغرَّه الحمیده…
.
الّلهمَّ احفِظ و سلِّم و ایِّد قائدَنا الامام، السید علی الحسینی الخامنه ای…
.
الّلهمَّ اجعل، عواقب امورنا خیرا…………….
علی مطهری: اقدام کمیسیون فرهنگی در معرفی نکردن من و همفکرانم غیر قانونی نبود اما بی تدبیری بود!
اگر ما و همفکرامون رأی نیاوردیم یا تقلبه یا بی تدبیری، اما اگر رأی آوردیم، همه چی آرومه… ما چقدر خوشبختیم و از این حرفا …
بابا اعتماد به نفس! 🙂 حالا هی بگن علی مطهری چرا از فتنه گرها و رفع حصر دم می زنه؟ خب یه قرابت رفتاری باهاشون داره دیگه!
حسین قدیانی: شاید تعجب کنید اما در این مورد خاص، با علی مطهری هم نظرم! در رفتار و گفتار این آدم، صرف نظر از حماقت و کودنی، یه رگه هایی از آزادی و آزادگی هست که می تونه در جایی مثل هیات نظارت بر مطبوعات، مفید به فایده باشه. یادتون نره، رای منفی علی مطهری نبود، تا حالا ۴ بار روزنامه وطن امروز، و چند بار، دیگر روزنامه های اصولگرا، توسط وزارت ارشاد، تعطیل شده بودن. یعنی این آدم، بی آنکه از روزنامه های اصولگرا دل خوشی داشته باشه، واقعا به اصل آزادی مطبوعات پایبنده. فلذا وجود او در این جایگاه خاص، بهتر از وجود کسی است که صرفا متاثر از اصولگرایی، دوست نداره روزنامه های اصولگرا تعطیل شن… که این دومی، قطعا در جامعه، حمل بر جبهه بندی و قبیله گرایی می شه. دقت شود که داریم ناظر بر قضاوت های بیرونی رای هیات، حرف می زنیم… بنابراین همون علی مطهری باقی می موند، واسه ما دردسر و بازتاب های بیرونی کمتری داشت، و بی آنکه هزینه ای از جیب اصولگرایی بدهیم، -تا اونجا که به رای هیات نظارت مربوطه- کار رسانه ای خودمون رو انجام می دادیم. از اینها گذشته، این تنها علی مطهری است که هم به بی حجابی و بد حجابی گیر می دهد، هم به ادامه حصر سران فتنه… اون هم در شرایطی که تقریبا هیچ اصولگرایی حاضر نیست علیه ساپورت پوشان، به صراحت علی مطهری حرف بزنه، همچنانکه هیچ اصلاح طلبی حاضر نیست علیه حصر سران فتنه، به صراحت علی مطهری حرف بزنه… من نمی خوام حالا تعریف کنم از این آدم، اما وجودش به نظر من در یه جاهایی، لازم تر و مفید به فایده تر از بعضی اصولگراها، ایضا بعضی اصلاح طلبان است…
«بهترین برادرانت (دوستانت)، کسی است که با راستگویی اش، تو را به راستگویی دعوت کند و با اعمال نیک خود تو را به بهترین اعمال بر انگیزد.»
امام علی علیه السلام
راه گناه نکردن به روایت علامه طباطبایی
http://www.bultannews.com/fa/news/79713
چرا دانشجوها به تعبیر «خواب از چشم ربوده شدن» که در کلام یکی از دانشجوها آمده بود و رهبر بهش اشاره کرد، خندیدند؟ به نظرم کار بدی کردند و انگار خود آقا هم این انتظار را از اونا نداشت و اتفاقا می خواستند به این دغدغه صحه بگذارند. دانشجوها بی ادبی کردند و اینکارشون یعنی خیلی هم دغدغه ندارند. البته ظاهر سازی نکردنشون درست بود!
حسین قدیانی: بی تعارف، گاهی که با جماعت دانشجو اعم از این وری یا اون وری یا همه وری یا هیچ وری، و به خصوص این وری صحبت می کنم، جماعتی عمدتا اسگل، عمدتا کج فهم، عمدتا شوت… و در عین حال عمدتا پاک و مخلص می یابم شان. کلا قشر عقب مانده ای هستند. شما ببینید دیگه! توی انتخابات، با فلان نامزد اصولگرا جلسه خصوصی می گذارن تا رفع شبهات بشه، بعد سی دی این نشست رو میدن بیرون تا مثلا حال اون نامزد رو بگیرن!! دیگه نمیگن این کارشون، سر از بی بی سی درمیاره و کمک به رای رقیبی مثل روحانی می کنه!! البته تقصیر خودشون نیست؛ دانشگاه… این دانشگاه، کوچک و حقیر بار میاره دانشجو رو… دوران دانشجویی با جماعتی از دوستان دانشجوی بسیجی، باری رفتیم همین دیدار ماه رمضان رهبر. بعد دیدار، چند تایی شون گفتن؛ «چرا غذا مرغ بود؟!… در حالی که می شد افطاری ساده تری داد!» حالا جالبه که تا خرخره هم داشتن می لنبوندن!! خب این یعنی خریت دیگه!! و خریت، دانشجوی بسیجی و غیر بسیجی نمی شناسه. این خریت، البته سابقه داره! روزی هم بود که به امام ششم گله می کردن؛ «شما چرا لباس فاخر می پوشی، در حالی که جدتان علی علیه السلام، ژنده پوش بود؟!» حتی روزی هم بود که گیر دادن به تزئینات فلان گوشه اتاق حضرت سیدالشهدا که گمانم مال جناب «لیلا» بود اون تزئینات. و جانم جواب امام حسین علیه السلام که درآمدند؛ «این چیزها ربطی به شما ندارد، مهریه همسرم را به او داده ام، او هم برای خانه اش تزئیناتی درست کرده…». توی انتخابات ۲۴ خرداد، گیجی که دوستان دانشجوی عزیز ما زدند، هیچ قشری نزد! اول دنبال اصلح ۷ ساله رفتن، بعد به سعید جلیلی رسیدن، بعد تقسیم بر ۲ شدند و یه عده شون شدن هوادار حداد، و این درحالی بود که همه حتی یکی از خاله های بی سواد من هم می دونستن حداد، دکور ۲۴ خرداده، نه نامزد ۲۴ خرداد!! و جالب اینکه بیش و پیش از عارف و روحانی، قالیباف رو می زدن! و به چون منی گیر می دادن که چرا می خواهی به قالی رای بدی؟! اما چند ماه بعد، مراسم دعا گذاشتن در خوابگاه شون، که شهردار تهران همین قالی بمونه و خدای نکرده، محسن هاشمی نشه!! عجب! پس ممکنه آدم توی یک انتخابات، متمایل به دزد ساکت فتنه تکنوکراتی چون قالی هم بشه!! اووووف… انقلاب اسلامی داشت سکته رو می زد تا به این جماعت اسگل اما به شدت مخلص لیکن همان اسگل، حالی کنه که؛ بابا! تکلیف گرایی، منهای نتیجه گرایی، و آرمان گرایی، منهای واقع گرایی، زشت و مذمومه… حال دقت شود؛ همین قشر، می بایست به من و شما، به فلان خاله بی سواد من، بلکه به آحاد جامعه، «خط» هم بدن!! 🙂 پیشاپیش بابت صراحتم در پاسخ این کامنت، عذر می خواهم…
صبر
من هم قبول دارم که سال ۸۸ باید اتفاق می افتاد تا (سره ) از (ناسره) تشخیص داده شود
درست مثل یک صافی…
ولی قبول کنید کم هزینه نشد. پس لرزه هاش هنوز داره آسیب می رساند…
شاید می شد با بصیرت بیشتر و چه بسا کمی همیاری و همفکری یعنی همان اتحاد هزینه ها را کمتر کرد.
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیت و النصر و جعلنا من انصاره و اعوانه…
در ضمن من در کامنت قبلی از انتخابات ۹۲ صحبت کرده بودم نه سال ۸۸
داداش حسین!
بی تعارف می گم؛ اصلا فکر نکنید منِ سیداحمد دارم این حرف رو می زنم.
این جواب هایی که به کامنت ها می دید، واقعا پر از درس و نکتۀ کاربردیه!
خیلی لطف می کنید وقت می ذارید برای کامنت ها.
این حرف ها، به درد همه ما می خوره.
فـــــــــــــــــــــــــدایی داری…
خوب شد من دانشجو نیستم.
صبا؛
لطفا کمی تأمل!
اگه شما آقای حسین قدیانی انقدر دغدغه داری، یه بار مثل مرد میومدی مناظره می کردی، نه تو دانشگاه، تو همین سایت خودت که کلی هم مخاطب این وری و اون وری و یه وری داره… بعد آخرش بهت می گفتم که کسایی که به جلیلی رای دادن، چرا رای دادن؟ یا اصلا اشتباه کردن یا نه؟ اونم همون طوری که به ناشناس، بی تعارف جواب دادی! ولی می دونم یا سوادش رو نداری یا می ترسی چون همون موقع انتخابات کلی کامنت کردم ولی تقریبا همشون رو حذف کردی و جواب ندادی.
التماس دعا رفقا…
http://dl.delsukhtehgan.ir/sal1393-02/Karimi-Shab%2023%20Ramazna%201393-006.mp3
http://dl.delsukhtehgan.ir/sal1393-02/Motiee-Shab%2023%20Ramazan1393-001.mp3
http://dl.delsukhtehgan.ir/sal1393-02/Motiee-Shab%2023%20Ramazan1393-003.mp3
http://dl.delsukhtehgan.ir/sal1393-02/Motiee-Shab%2021%20Ramazan1393-001.mp3
آقا سلام! ماه مبارک تمام شد
شبهای آخر من و ماه صیام شد
درهایی از ضیافت حق بسته شد ولی
پشت در نگاه شما ازدحام شد
سفره دوباره جمع شد و دیر آمدیم
دیر آمدیم و قسمت ما فیض عام شد
بین دعای آخر سفره دعا کنید
شاید که سال، سالِ ظهور امام شد
آقا دعا کنید که شبهای آخر است
شاید که مهمانی ما هم به کام شد
***رحمان نوازنی***
چیو تحمل(!) کنم؟
من به خاطر نسبت هایی که داداش حسین بار دانشجوها کرد، گفتم که خوبه دانشجو نیستم. حالا باید در چی تامل کنم؟
«اسگل» بودن یا نبودن…
مساله این است!
آقای قدیانی؛
واقعا از کامنتی که گذاشتید تعجب کردم! “اسگل” دیگه یعنی چی؟ این دست کلمات نه در شان شما هست و نه در شان جماعت دانشجو. شما یه جوری صحبت می کنید که انگار دانشجوها یک سری جماعت قابل ترحم هستن که میخوان کار خوب انجام بدن و به قول شما مخلص هم هستن ولی از انجام اون عاجزن و ناتوان. یه جوری در مورد دانشجو نظر می دید که کسی که می خونه پیش خودش فکر می کنه که خوب شد که دانشجو نیست!
قطعا قشر دانشجو هم مثل سایر اقشار نقایصی داره و افرادی پیدا میشن که به قول شما مخلص ولی فاقد بینش سیاسی کافی و بصیرت لازم هستن و اشتباه عمل می کنن ولی این دلیل نمی شه که این قضیه رو کلی در نظر گرفت و به تمام دانشجوها الفاظی مثل “اسگل”، “عقب مونده” و … اطلاق کرد.
و در آخر اینکه برخلاف نظر یکی از دوستان خواستم بگم چه خوب که دانشجو هستم، البته نه اون دانشجویی که شما توصیفش کردید.
هاتف؛
دعایی که از امام زمان کامنت کردید مرا یاد پیام نوروزی امسال حضرت آقا انداخت و همین طور وقتی بیام نورزوی امسال آقا پخش شدیاد این دعای امام زمان افتادم!
“امیدوارم خداوند متعال به جوانان ما نشاط و پویایی، و به مردان و زنان ما همّت و اراده و عزم مستحکم و درست، برای پیمودن راه های پرافتخار، و به کودکان ما خرسندی و تندرستی، و به خانواده های ما امنیّت و محبّت و الفت عنایت کند.”
دعا برای خرسندی کودکان تو این قسمت از پیامشون دل منو برده! 🙂 ای خدا! دعا برای فینگیلیا!
خوبه دیگه هر چی دلتون خواست به دانشجو جماعت بستید. مشکل بزرگ شما هم اینه که همیشه فکر می کنید حرف و فکر خودتون درسته. و دقیقا مثل عدهای از اون وری ها حرفهای آقا را مصادره به مطلوب میکنید. وقتی که یک نفر میتواند با معیار تفکر و تقوا نظرش با حضرت آقا فرق کنه دیگر این که نظرش با شما فرق کنه کاملا عادیه.
اگر یک عده به این نتیجه رسیدند که به جلیلی رای بدهند یا قالیباف یا حتی روحانی بر اساس فکر و منطق خودشون بوده و این یعنی آزادی. شما مطمئنا فقط دانشجوهایی رو که با هیاهو کارهاشون رو انجام می دهند می بینید و کسانی که بدون هیاهو و جنجال کارهای انتخاباتی می کردند را ندیدید.
بعد اون افرادی که صحبت های پناهیان را که اول از قالیباف تعریف کرده بود و بعد گفته بود ولی به دلایل … جلیلی بهتره، فقط قسمت دلخواه خودشون را بدون اجازه صاحب حرف ها پخش کردند افراد غیردانشجویِ غیراسگلِ حواس جمعِ بصیرِ متفکری بودند؟
قبول دارم خیلی از دانشجوها یک سری مشکلاتی دارند از جمله جوگیر شدن (که بیشتر برای اون وری ها صدق می کنه) و مطالعه کتابهای غیردرسی کم و … ولی اون جوری که شما گفتین نیستند.
سلام
آقا از مباحث مطرح شده در کامنت ها لذت بردم
اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک…
دوستان! دعا برای سلامتی اهل ایمان، در این ساعات پایانی ماه مبارک، فراموش نشه…
روزنامه اعتماد>> درخواست هنرمندان از رئیس جمهور: همه منتظرند صدای شجریان را بشنوند.
شما هم منتظر هستید آیا؟
از شیرین کاریای قالی باف در حق دولت نهم و دهم هم می گفتی تا انصافت بهمون ثابت بشه
آقای قدیانی
شما هم که انحصار طلب شدید! این چه جوابی است به کامنت ناشناس ۴ مرداد دادید؟
ماجرای عنایت امام رضا(ع) به یک شهروند کانادایی
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920124000178
اللهم ارزقنا از این عنایت های ویژه و مهمونی های خصوصی
السلام علیک یا امام الرئوف یا علی ابن موسی الرضا المرتضی
التماس دعا …
نه فقط دانشجوها، بلکه همهی ماهایی که از حداقل ظرفیت ذهن و استعداد و تواناییمون برای انجام کارهامون و خوندن درسهامون و تهذیب نفسمون استفاده میکنیم؛ در مقابل انتظاری که آقا از ما دارند همون “اسگل” هستیم و به هیچ وجه لیاقت این همه تعریف رو نداریم.
دوستان ببخشیدها!!
دارید گیر الکی می دین! حوصله ی توضیح ندارم، ولی دارید گیر الکی می دین!
این اصطلاح طنزه و البته بیشتر در محاوره ی دوستانه استفاده می شه، تا نوشته ی انتقادی.
بعدشم؛ داداش که آخرش عذر خواهی کرده. و از همه ی اینها گذشته، همچین بی راه هم نمی گه. به دلایل متعدد…
دوستان عزیز؛
این لحظات باقیمانده از میهمانی پر خیر و برکت خدای رئوف، در حق هم دعا کنیم.
آقا من دانشجو هستم و طی این شش سال به ی رابطه ارزشمند رسیدم.
میزان تحصیلات با میزان شعور رابطه عکس داره. یعنی هر چی بیشتر میرن جلو کمتر می فهمن.
همیشه برام سوال بود که شماها به کی وصلین که علیه هر کی و هر چی دوست دارین می نویسین؟؟
ظاهرا آقای قرائتی محبوب و دوست داشتنی، به خاطر کسالتی در بیمارستان بستری شدن. دعا کنیم کسالتشون رفع بشه.
فاطمه؛
اتفاقا همین نشون میده که به جایی وصل نیستند!!
یه دعای خنک!
خدایا عذاب صهیونیستها تو اون دنیا رو نشونمون بده!!
بقیه کامنتمو خوردین؟ واقعا متاسفم!
خصوصی/ سلام آقای قدیانی
امیدوارم عباداتتون مود قبول پروردگار قرار بگیره و امیدوارم سلامت باشید و به جمهوری اسلامی خدمت کنید. می خواستم درباره ی موضوعی با شما صحبت کنم تا شاید بتوانید این موضوع رو با رهبری در میان بگذارید. موضوع به بچه های دو رگه ایرانی افغانی مربوط می شه که عموما بدون مدرک زندگی می کنند. طبق آماری که رسانه ها اعلام کردند تعداد این بچه ها به ۳۳۰۰۰ نفر می رسه که فکر می کنم می تونه برای آینده ایران نگران کننده باشه. ایضا آینده ی این بچه ها هم تباه بشه. من یکی از این بچه هایم اما در گذشته قانون راحت تر رسیدگی می کرد و من و خواهرم سال ۷۳ شناسنامه با نام فامیلی پدرمون گرفتیم اما برادرانم دچار این مشکل هستن. من نمیگم حتما شناسنامه بگیرن تا نگرانی ای بابت گرفتن یارانه برای اون نماینده های عزیز (!) وجود نداشته باشه اما آیا این بچه ها حق مدرسه رفتن هم ندارن؟ بهترین راهکار می تونه این باشه که بتونن درسشونو بخونن حتی با گرفتن یک نامه مثل زمانی که قبلا بچه های افغانی مدرسه اسم می نوشتن… برادرای من به مدرسه ی خودگردان میرن اما مشکلات مدرسه خودگران یکی اش اینه که جدی گرفته نمی شه. معلمانش تجربه ی تدریس ندارن و عمدتا تازه از مدرسه فارغ التحصیل شدن. و عموما هم دختر خانمهای جوانند. برادر من ۱۶ سالشه و این واقعا سخته. و تازه آموزش و پرورش، اونو به رسمیت نمی شناسه! میشه با اجازه دولت تحصیل کنند و تا ۱۸ سالگی شناسنامه بگیرن؟ آخه این چه انتظاریه؟ این نماینده های مجلس انتظار دارن این بچه ها به کشوری که اونا رو به حساب نیاورده چطوری خدمت کنند؟ انتظار دارن تا ۱۸ سالگی توی بی هویتی زندگی کنن، بعد ۱۸ سالگی برن سربازی؟ تا ۱۸ سالگی توی کوچه ها بدوند از ترس افغانی بگیرا، بعدش برن سربازی؟ آخه این با عقل جور در میاد؟ من نمی دونم گناه این بچه ها چیه؟ اینه که تو ایران به دنیا اومدند؟ برادر ۱۶ ساله من هوس استرالیا و سوییس زده به سرش، مثل همه ی افغانی هایی که روزی به خاطر شیعه بودن به ایران اومدند و امروز ناراحت از اینند که چرا حتی یک سیم کارت ایرانسل به اسمشون نمیشه؟ بی خیال افغانی بگیرا، بی خیال موتور بگیرا، بی خیال ماشین بگیرا، که امروز، پدرای کارگرمونو تو خونه حبس کرده! به داد بچه هایی برسین که مادرای ایرانی دارن! فقط همین… ما با دوچرخه هم می تونیم کار کنیم!
حسین قدیانی/ عمومی: اون دسته از دوستانی که در همه جا، من جمله بیت رهبر انقلاب، آشنا دارند، این موضوع را به گوش دست اندرکاران برسانند.
فاطمه؛
همین قدر از کامنتت هم که تایید شد، همچین گهربار نبود!!
خوب شد بقیه شو خوردن.
اون جناب ناشناس همچین از «خواب از چشم ربوده شدن» و بی ادبی دانشجوها گفت که فکر کردم چه خبر بوده؛ الان دیدم اون صحنه رو. بی ادبی چیه؟!
اون خنده ها تو مراسم دیدار دانشجویی، از ذوق دانشجوهاست.
حتما باید چنین مراسم و فضایی رو تجربه کنید تا درک کنید.
با توجه به لحن آقا در تکرار عبارت «خواب از چشم ربوده شدن»، اون خنده خیلی هم طبیعی بود.
و البته پاسخ آقای قدیانی، صرف نظر از لحن، همچنان به قوت خودش باقی است تا حدی که خود دانشجویان محترم هم معترف اند به چیزهایی… که بماند!
اَللهُمَّ وَ افْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ لا تَفْعَلْ بى ما اَنَا اَهْلُهُ
یه دانشجو؛
مشکل ما اینه که فکر می کنیم اگه معیار تفکر و تقوا وجود داشته باشه؛ اونموقع دیگه نظر با نظر حضرت “آقا” فرق نمی کنه!!!
حاجی؛
خیلی هم دانشجوها ناراحت نشدن انگار از جواب کامنتی شما! مثل اینکه خودشون هم تا حدی نه حالا به اون غلظت “ربع انار” (!) شما قبول دارن…
اسگل!
http://www.ghadiany.ir/1390/11922
سید جون
شما غیر از اینکه کامنت ها رو ویرایش می کنی، خودت تغییر دلخواه هم میدی!
من یادم نمیاد اینجوری پیام گذاشته باشم
جلل خالق
پناه برخدا
شایدم گذاشتم خودم نمی دونم!
آقاى حسین قدیانى؛
ادب آداب دارد که متأسفانه حضرتعالى بهره اى از این مهم نبردید، به عبارت صحیح تر رفقاى شما هم همین طور هستند. نظر به کامنت هاى بى محتواى حضرتعالى ناچارم عرض کنم که به نظر می رسه امر بر حضرتعالى مشتبه شده که از دید بسیطى برخوردارید اما متأسفانه هر روز که می گذره به علت “من” هایى که ازتون دیده میشه، فضاى ذهنی تون محدودتر و فقیرتر جلوه می کنه که این هم از لطایف رب الارباب هست که شما رو حقیرتر نشون میده…
على ایحال خواستم به خدمتتون برسونم که بصیرت بصیرت بصیرت
ممنون که کامنت بنده رو حذف می کنین!
ف. طباطبایی
اتفاقا بقیه اش خیلی گهر بار بود!! اصلا اصل منظورم بقیه کامنت به خصوص سوال دومش بود که دوستان خوششون نیومد یا شایدم جوابی نداشتن!!
“دانشگاه… این دانشگاه، کوچک و حقیر بار میاره دانشجو رو…”
قل رب زدنی علما…
اما خب شما اگه اینو بگی من به شما می گم که گاهی دکتر دل مارو می شکنه و این باعث می شه اینطوری شه که اینطوری می شه دیگه… البته این رو من عرض کنم که آقای احمدی نژاد اگر یک مشایی داره، فردی مثل قالیباف اگه رئیس جمهور می شد صدها مشایی ما الان داشتیم، یا یکی مثل لاریجانی رئیس جمهور می شد ما باید با نوچه های آقای هاشمی و نه امثال مشایی دست و پنجه نرم می کردیم. احمدی نژاد حتی با وجود مشایی، یک موی یکی از آقازاده هاش می ارزه به کل دنیای سران فتنه، خواص بی بصیرت و آمریکا و اسرائیل، حتی با وجود مشایی… اینی ام که احمدی نژاد یه وقت هایی دل مارو می شکونه، ما ایشون رو اینقدر دوست داریم که دل به دل راه داره، آدم وقتی تو دل همدیگه راه داشته باشه، دلش رو می شکونه. امثال آقای قالیباف، اینها اصلا تو دل ما نیستند که بخوان دل مارو بشکونند. اینها چفیه بندازند روی دوششون، نندازن، با پوتین بگردن و… واسه ما هیچ!
http://www.cloob.com/u/alamshir/9517180
سفیر امریکا در افغانستان می گوید:
ژنرال های امریکایی سردار قاسم سلیمانی را فردی باهوش و دوست داشتنی در عین حال مرموز می بینند ولی آرزو دارند برای یک بار ایشان را از نزدیک ببینند تا از قاسم سلیمانی بپرسند؛ از جان امریکا چه می خواهد؟!
در سخنی دیگر می گوید:
همه می دانند ژنرال سلیمانی هدفش فتح قدس است…………………
سلام؛
مظلومیت نظام و انقلاب و ولایت و یک جانباز ۷۶ درصد را که علیه یک خبر دروغ و سراسر متناقض قیام کرد، ولی تنها ماند را در این سایت بخوانید و بدانید که در اثر سکوت مدعیان دروغین(!) این جانباز بی توقع در دادگاه محکوم به پرداخت یکصد هزار تومان به دولت شد؟! و این خبر هدفمند هنوز خودنمایی می کند.
مگر حضرت آقا نفرمودند که بدبین کردن مردم نسبت به مسئولین آیا جز از دشمن برمی آید؟ در حالی که این خبر سراسر دروغ است و با خواندن آن می شود تناقضات موجود در آن را مشاهده کرد.
لطفا درددل ها و دغدغه های این جانباز بی توقع را در سایت انصار ۲۷ بخوانید.
ansare27.ir