لبوفروش، سریع‌القلم می‌شود!

سیر تطور نظر دولت درباره منتقدان

روزخند/ چند ماه پیش، رئیس دستگاه اجرا منتقدان را کمپلت «بی‌سواد» خواند اما چند روز پیش، دوست ارشد ایشان، ضمن عدول از این ادعا، در تخفیفی بی‌سابقه به اصحاب نقد، فقط به این بسنده کرد که «منتقدین دولت در دانشگاه‌های سطح پایین درس خوانده‌اند»! آنچه در ادامه می‌خوانید پیش‌بینی دست فرمان دولت درباره میزان سواد منتقدان است.

۳ ماه بعد: کسانی که دولت را نقد می‌کنند هر چند تک و توک از دانشگاه‌های معتبر داخلی مدرک گرفته‌اند اما نمرات دروس تخصصی‌شان چنگی به دل نمی‌زند!

۲۴ خرداد ۹۴: بسیاری از منتقدان دولت، فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های مطرح خارجی‌اند لیکن به دلیل عدم آشنایی با زبان انگلیسی، از درک مفهوم پایین رنج می‌برند!

۳۱ خرداد ۹۴: اگر منتقدان دولت علاوه بر فراگیری زبان انگلیسی، بر مکالمه و گرامر زبان همان قبرستانی که از دانشگاه آن مدرک گرفته‌اند تسلط بیشتری می‌یافتند قطعا می‌توانستند متون درسی را از همان زبان مادر ترجمه کنند که این مهم در افزایش قدرت فهم دروس، نقش شگفت‌انگیزی دارد!

۹ دی ۹۴: تسلط بعضی منتقدان دولت بر فلسفه، فقه، کلام و سایر علوم انسانی، اگر چه امری غیر قابل انکار است اما صرف داشتن سواد، مجوزی برای نقد دولت اعتدال نمی‌شود!

۲۴ خرداد ۹۵: اینکه در میان منتقدان دولت؛ آیت‌الله، دکتر، پروفسور، نخبه، استاد، محقق و پژوهشگر موج می‌زند، از برکات حاکم شدن تفکر اعتدال بر کشور است!

صبح ۲۸ مرداد ۹۵: سواد یک چیز است، فهم و شعور یک چیز دیگر! با این حال کسی نگفته که افراد اندیشمند نمی‌توانند دولت را نقد کنند، لیکن مدرک دانشگاهی به ماهو مدرک دانشگاهی، اجازه نقد صادر نمی‌کند! حتی اگر آن فرد دکتر مصدق باشد!

عصر همان روز:  مرحوم مصدق دکتر بود اما آیا توانست جلوی کودتا را بگیرد؟! امروز هم نقد دولت و فرو افتادن در پرتگاه افراط، مخل استفاده از یافته‌های علمی دوران تحصیل در جهت تقویت منافع ملی است. لذا بی‌سوادی ارجحیت دارد بر آن سوادی که با تندروی هم‌افزایی داشته باشد. اساسا انسان اگر بی‌سواد نباشد، چگونه ممکن است در آینده با سواد شود؟!

روز آخر دولت اعتدال: خدا را شاکریم که در دولت خود توانستیم با نوع خاصی از نخبه‌گرایی افراطی، آنچنان مبارزه کنیم که سواد و مدرک، هرگز تنها شرط اظهار نظر نباشد! ما در این ۴ سال توانستیم لبوفروش‌ها را «سریع‌القلم» و رانندگان تاکسی را «سریع‌القدم» کنیم! اصلا مهم نیست منتقد ۴ تا PhD داشته باشد یا ۴۰ تا، مهم آن است که یک جو معرفت داشته باشد!

وطن امروز/ ۴ تیر ۱۳۹۳

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. علی می‌گوید:

    به نام خدا…

  2. ع می‌گوید:

    الان بخندم آیا؟

    خنک!

  3. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    جا داشت شیرین تر بشه.
    مثلا:
    منتقدین دولت، نه تنها در دانشگاهای سطح پائین خوانده اند، بلکه تنها نمره بیستی که گرفتن، مربوط به درس تنظیم خانواده بوده!

    ۳ ماه بعد: منتقدین دولت، شهریور دیپلم گرفتند!

    ۶ ماه بعد: منتقدین دولت، همونهایی هستند که بعد از مدرسه، می رفتن کوچه کثیف فلافل می خوردند.

    ۱۲ ماه بعد: منتقدین دولت، اگه چیز خنده داری هست، بگین مام بخندیم!!

    ۱۸ ماه بعد: آقا صححححبت چیه؟؟؟

    ۲۲ ماه بعد: قدیانی، برو بیرووووووووووون!

  4. حافظ می‌گوید:

    حالا چرا در آخر این ۴ سال متوقف کردید؟
    در احتمالا ۴ سال دوم چه دُرهایی خواهند فشاند این عزیزان؟

  5. فرزاد می‌گوید:

    از ۳ تیر می نوشتی جیگرمون حال میومد برادر من
    🙂

  6. برف و آفتاب می‌گوید:

    ع؛

    متن به کنار؛ به این جمله «منتقدین دولت در دانشگاه‌های سطح پایین درس خوانده‌اند» که حتما باید خندیده‌ باشید!!
    شاید هم چون درک مفهوم‌تون پایینه متوجه منظورش نشدید که بخندید 🙂

  7. صبر می‌گوید:

    روز خندتون فلســــفی بود! کلی باید با دقت بخونی تا بخندی 🙂
    خوب بود!
    غیر از اینکه در پایان دولت اعتدال همه مخالف شدند، یک نتیجه مهم اینه که بی سوادا و لبو فروشا شعورشون بیشتر از با سودهاست؛ چون زودتر فهمیدن 🙂

  8. صبر می‌گوید:

    ۱- جای سید احمد خالی 😐
    ۲- چرا شما ادامه تحصیل نمی دید تا منتقد باسواد باشید؟ این سوال را جدی پرسیدم! ممنون میشم پاسخ بدید 🙂

    حسین قدیانی: شماها خیلی سیاسی نیستین، و الا متن، خنده داره اتفاقا! بهتر از هر شکلکی، همین عکسمه؛ http://8pic.ir/images/82yjltcbmje7rr4a8dpa.jpg همون اولش تعبیر «دوست ارشد» به جای «مشاور ارشد» خنده دار بود! تا ۶ ماه، هم موافق و هم مخالف به سریع القلم می گفتن «مشاور ارشد رئیس جمهور»، بعد یهو آقای آشنا مدعی شد که سریع القلم در نهایت دوست رئیس جمهوره!! از اینها گذشته، یه جوری شما می گی «چرا ادامه تحصیل نمی دی…»، یکی ندونه خیال می کنه تا دیپلم خوندم!!!! 🙂 فی الحال، ۹ سال از لیسانس گرفتن ما می گذره، که لااقل اون موقع «لیسانس مدیریت صنعتی» واسه خودش مدرکی بود!! الغرض، اون چیزی که من بهش علاقه دارم (ادبیات، ادبیات، ادبیات، تاریخ و سیاست) در بیرون دانشگاه، خیلی بیشتر از داخل دانشگاه -لااقل این دانشگاه!- برایم امکان رشد و پیشرفت داره. اگه نگم هیچ، این رو می تونم بگم که به ندرت نویسنده و شاعر و ادیب و اهل قلم پیدا می کنین که دانشجوی رشته ادبیات بوده باشن! و اما، این نوشته، طنز خوبیه…

  9. مهدی می‌گوید:

    یادمان باشد؛ بودند کسانی که بر خاک افتادند تا بر خاک نیفتیم
    یادشان نیست اما پیر پاتال های سیاسی استوانه دوست پول پرست شکم پرست عقده ای…

  10. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    روز آخر دولت اعتدال از همه باحال تر بود 🙂

  11. صبر می‌گوید:

    منظوری نداشتم! می دونم سواد کاری به مدرک نداره! اما خواستم بدونم چرا تا دکتری ادبیات ادامه تحصیل نمی دید؟ که فهمیدم حالِ دانشگاه ندارید! اتفاقا اگه شما ادامه بدید یکی مثل آقای … و آقای … و… می شید! به نظر من در رشته ادبیات ادامه بدید! همیشه حسرت می خورم چرا دیگه مثل این بزرگان پیدا نمی شه؟! 🙁 همه جوره قبولتون دارم. حالا یا عاشق نوشتن تون شدم که غلو می کنم برای شما یا واقعیت است… من متن را فهمیدم و درست هم گفتم طنز سیاسی فلسفی بود 🙂

    حسین قدیانی: همین که توی آقایون مثال تون، «ملای رومی» نبود، جای شکرش باقیه! 🙂

  12. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    خصوصی:
    حسین جون، از فرم طنز و ورزشی یه کم دور شدی.
    یکساله هی میگم: داداش! از این موضوع بنویس. از اون موضوع بنویس. گوش نمیدی. خوب معلومه افت می کنی.
    هی کلید کلید. الان بچه ها میگن خنده دار نبود،
    میگی شماها نمی فهمین!! شماها سیاسی نیستین!!
    نقدپذیر باش! خب مخاطبت ماهائیم دیگه! اگه ما نخندیم، میخوای رشیدالدین وطواط بخنده؟؟!
    خصوصی زدم.

    حسین قدیانی/ عمومی: اون عکسی که واسه قسمت اول جوابم گذاشتم، نشون می ده که مزاح بود! و اما از این ۲ تا کامنت، ۲ روز نمی گذره ها؛ «یعنی کشته مرده این شیوه نگارشتم؛ فوتبال و والیبال و هسته ای و شهادت و ولایت رو با هم میکس می کنی! امکان نداره در عالم بشریت، متنی رو پیدا بکنی که مارادونا و شهید چمران، با هم باشند!/ آهای دنیا؛ تو بگو قلم، تا قلم حسین قدیانی را نشانت دهم! عالی بود، مرهمی بود بر قلب سوخته و حنجره پاره من!» حالا ما که البته این تعابیر رو قبول نداریم، اما این ۲ تا کامنت جنابعالی چندان میانه ای با «افت کردن» نداره!! گذشته از شوخی، من توقع ندارم هر چی بنویسم و هر رطب و یابسی ببافم، شما باید خوشتون بیاد. از یه متن خوشتون میاد، از یکی نه. طبیعیه…

  13. صبر می‌گوید:

    خصوصی

    برای ادامه تحصیل هیچ وقت دیر نیست! سال ۶۱-۶۲ دیپلم تجربی گرفتم؛ ۳۵ سالم که بود کنکور آزاد فلسفه اسلامی و پیام نور روان شناسی قبول شدم! که فلسفه را انتخاب کردم و بلافاصله دانشگاه اصفهان ارشد فلسفه قبول شدم. دکتری هم تا یک جاهای پیش رفتم و ولش کردم ولی اگه خدا بخواد و رفتم پیش پسرم، امریکا ادامه تحصیل می دم در رشته فلسفه!

  14. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    این نوشته قطعا طنزه، ولی طنز برای بچه های قطعه ۲۶ که قبل از این هم نوشته های درجه یک، ازت خوندن، یعنی جوری قهقهه بزنی که ۴ ستون خونه بلرزه. ولی اگه منظورت از طنز، لبخند ملو باشه!
    no problem

    حسین قدیانی: لزوما طنز خوب، اون طنزی نیست که خیلی خنده دار باشه. من در «لیلی با من است» خیلی کمتر خندیدم تا «اخراجی ها/ ۱» اما اولی طنزتره قطعا. خودتون دیدین! طنز نوشتم که گفتین خوب نبود، منم قبول کردم، اما این رو قبول ندارم! این خوب بود… خوبتر از بعضی از همون طنزایی که می گی از فرط خنده فلان و بهمان! مثلا طنز «شیخ بیسواد در آکواریوم» خیلی خنده دار بود شاید، اما این متن، طنزتره و البته کمتر خنده داره…

  15. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    با متون حماسی ات، هیچ مشکلی که ندارم هیج، کلی هم حال می کنم.
    کریس رونالدو هم گاهی افت می کنه، ولی بازم بهترینه.
    بدترین نوشته هات، از بهترین نوشته های مو سفیدهای این عرصه بهتره.
    ما خودت رو با خودت مقایسه می کنیم. هنوزم اون “ایستک های استوایی” بهترین طنز دنیاست.

    حسین قدیانی: شما لطف داری، اما در زمینه طنز قلمی، به نظرم اونکه فی الحال در قله هست، جناب «ابالفضل زرویی نصرآباد» هست. واقعا فاخره طنزهای ایشون، البته صرف نظر از محتوی دارم میگم، هر چند از حیث محتوی هم اغلب طنزهای ایشون قابل دفاع است، الا تک و توک. «ایستک های استوایی» که گفتی، خوب شد مثال زدی! اون نوشته، بیش از اونکه طنز باشه، سوء استفاده من بود از موقعیت! موقعیت فتنه! موقعیت شیخ بیسواد! حالا بله! خنده دار شده بود خیلی، اما این از نظر طنز، طنزتره…

  16. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    الان من فرق طنز و خنده رو متوجه نشدم؟؟
    طنز تره ولی کمتر خنده داره،
    الان ای که گفتی یعنی چه؟؟؟؟

    حسین قدیانی: یعنی… چند روز دیگه ماه رمضونه. دعا کنیم ماه رمضون امسال رو ببینیم و درک کنیم. دعا کنیم واسه هم… دعا کنیم واسه حنجره ارک… دعا کنیم واسه «اللهم رب شهر رمضان…» به به! صدایی از این بهتر هم هست که شب اول، حاج منصور بگه………….

  17. صبر می‌گوید:

    طَنز، هنری است که عدم تناسبات در عرصه‌های مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به نظر می‌رسند، نشان می‌دهد و این خود مایه خنده می‌شود. هنر طنزپرداز، کشف و بیان هنرمندانه و زیبایی‌شناختی عدم تناسب در این «متناسبات» است. طنز در لغت به معنای طعنه زدن است ولی معنای اصلی که در قبل به کار می رفته است به معنای تیغ جراحی می باشد. در ادبیات طنز به نوع خاصی از آثار منظوم یا منثور ادبی گفته می‌شود که اشتباهات یا جنبه‌های نامطلوب رفتار بشری، فسادهای اجتماعی و سیاسی یا حتی تفکرات فلسفی را به شیوه‌ای خنده دار به چالش می‌کشد. در تعریف طنز آمده‌است: «اثری ادبی که با استفاده از بذله، وارونه سازی، خشم و نقیضه، ضعف‌ها و تعلیمات اجتماعی جوامع بشری را به نقد می‌کشد.» دکتر جانسون طنز را این گونه معنی می‌کند: «شعری که در آن شرارت و حماقت سانسور شده باشد.» به کار بردن کلمه طنز برای انتقادی که به صورت خنده آور و مضحک بیان شود در فارسی معاصر سابقه زیاد طولانی ندارد. هرچند که طنز در تاریخ بیهقی و دیگر دیگر آثار قدیم زبان فارسی به کار رفته، ولی استعمال وسیعی به معنای satire اروپایی نداشته‌است. در فارسی، عربی و ترکی کلمه واحدی که دقیقاً این معنی را در هر سه زبان برساند وجود نداشته‌است. سابقاً در فارسی هجو به کار می‌رفت که بیشتر جنبه انتقاد مستقیم و شخصی دارد و جنبه غیر مستقیم ساتیر را ندارد و اغلب آموزنده و اجتماعی هم نیست. در فارسی هزل را نیز به کار برده‌اند که ضد جد است و بیشتر جنبه مزاح و مطایبه دارد…

    ________________________________________________
    کامنتا خیلی با حال بود…

  18. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    استادددددددددد، الان وسط بحث چرا پای حاج منصور رو وسط می کشی؟
    بگو حال ندارم جواب بدم!
    هر چند که حاج منصور هم طنازه درجه یکیه.
    البته از نوع مخصوص خودش!
    پارسال از مسجد ارگ بر می گشتم، یه پرشیا زد به سپر عقب ماشینم. ۴ تومن خرجش شد.
    امسال نمی دونم بیام یا نه. ببینیم چه شود!

    حسین قدیانی: من باب اعتدال، خوبه یه زانتیا بزنه سپر جلوی ماشینت! 🙂

  19. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    بیست

    🙂

  20. قاصدک منتظر می‌گوید:

    به جناب صاحب نظران صد من یه غاز باید گفت:
    این دانشگاه و اون دانشگاه، شاخص سطح فهم و شعور مردم نیست…
    چون در غیر این صورت، افراد سطحی نگر و حرف مفت زنی که گهگاه افاضه فضل می کنند و با خودبرتربینی کاذب، منتقدین رو مستفیض می فرمایند بیشتر شامل نظر ایشون می شوند…
    البته از دید این جماعت فقط افراد موافقشون باسواد و باکمالاتند و گرنه پیش کشیدن بحث سطح اجتماعی و علمی و فرهنگی افراد در نظراتشون، همش کشکه…!

  21. شوکران می‌گوید:

    به یاد آقا سیداحمد آقا؛
    هفت هشت روز مانده تا ماه مهمانی خدا…
    می دونی آقای مدیر؛ هر چقدر هم متن هات خنده دار باشه، ما دیگه انگیزه ای برا خندیدن نداریم.

  22. چشم انتظار می‌گوید:

    بعضی وقت ها، یک متن می خونی یک متن هم هدیه می گیری! این از اون اتفاقات نادر و ناخواسته ی که از قضا خیلی هم می چسبه! مثل همین محاجه ی زیبای داداش حسین با اسلامی ایرانی. خیلی چسبید… به قول دوستمون!! بیست 🙂

  23. مجنون می‌گوید:

    تا بیاد به روز آخر این دولت برسه و به این حرفا، جیگر ما در اومده!

  24. صبر می‌گوید:

    حرف طنز و ابالفضل زرویی نصرآباد شد گفتم یه کم بخندیم 🙂

    http://esharatvatanbihat.blogfa.com/post/1192

  25. سحر می‌گوید:

    مثل همیشه زیبا و تامل برانگیز بود.
    جمله «شماها خیلی سیاسی نیستین، و الا متن، خنده داره اتفاقا! » رنگ وبوی فرمایشات «تدبیرگر بی تدبیر»مان رو گرفته! داشتیم آقای قدیانی؟! حالا دیگه دوستان قطعه سواد سیاسیشون نم کشیده؟! بس که شماتت کردید به درد رئیس جمهور مبتلا شدید!! 🙂
    خدا ق

  26. رضا 2 می‌گوید:

    دکتر مهندس و غیره! روز آخر دولت تدبیر و امید در دوره اول میشه مرداد ۹۶ و نه ۹۵ برادر!! خصوصی جهت تذکر و اصلاح! هر چقدر این دولت بر شما سخت می گذره همونقدر کشور داره رشد می کنه و آبادتر میشه!! اینو هر لبو فروش و راننده تاکسی و مغازه داری هم فهمیده داش حسین!! شما باید نگران باشی که اینگونه متن نوشتنات دیگه بی اهمیت میشه!

  27. سحر می‌گوید:

    رضا ۲:
    به متن برگرد و بند آخرشو بخون… نویسنده گفته “روز آخر دولت اعتدال” و اصلا روز و ماه و سال این “روز آخر” رو مشخص نکرده که شما نقدش کردی!!
    درباره «رشد و آبادی کشور» هم یه تجدید مطالعه ای داشته باشی بد نیست. اصلا گویا شما همه چیز رو شتابزده می خونی و می فهمی، توافق ژنو رشده؟! له شدن وضع اقتصادی طبقه ضعیف جامعه و پرشدن جیب آقازاده ها از نظر شما آبادانیه؟! جشن سعد آباد و همایش اعتدال گرفتن و در مقابل ۴۵ تومن ناقابل رو از حلقوم مردم بیرون کشیدن آبادانیه؟! تا زمانی که قلم قدیانی حقیقت رو بنویسه هوا دارهای خودشو داره، شما نگران بی اهمیتی قلم ایشون نباش، فکری به حال سطح سوادت بکن. شما و رئیس جمهور بی تدبیرت نمی دونین هر کی و هر چی باشین حق ندارین به لبو فروش و راننده تاکسی و مغازه دار توهین کنید؟!

    قطعه ۲۶: در تکمیل فرمایش شما/ اصلا لبوفروش و راننده تاکسی -از نظر بعضی ها- حق اظهار نظر داره که حالا ببینیم نظرش مثبته با منفی؟!

  28. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    گفت: گهی لپ‌لپ خورد گه دانه دانه….

  29. شهیدزاده می‌گوید:

    ممنون ولی منم جرات نمی کنم بگم زیاد خنده دار نبود!
    در کل عاشق نوشته هاتم

    قطعه ۲۶: تا ساعاتی دیگر و باز هم با یک طنز دیگر به روز می شوم. ان شاء الله از این یکی خوش تان بیاید.

  30. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    یه جورایی منم مثلِ “شوکران”…!!

    http://axgig.com/images/54171075137375537540.png

  31. مرضیه می‌گوید:

    جناب رضا ۲
    میشه بیشتر در مورد «روند رو به رشد و آبادانی کشور» توضیح بدید و چند تا مثال بزنید.
    ما بی‌سوادها که چیزی نمی‌بینیم.

  32. صبر می‌گوید:

    نخستین کارى که باید در ارتباط با “ماه مبارک” انجام گیرد، بدست آوردن نگاه صحیح نسبت به آن مى باشد، نگاهى برگرفته از آنچه که کتاب خدا و پیشوایان راستین الهى به انسان ارایه کرده اند. بدین ترتیب انسان مومن، در آغاز و پیش از انجام هرگونه رفتار و برخورد با این ماه، در تب و تاب به دست آوردن آگاهى از “چیستى ماه رمضان” و کسب معرفت لازم درباره مقام، موقعیت و جایگاه آن است.

    آن گونه که امام زین العابدین (ع) این آگاهى و معرفت را ملتمسانه از پروردگارش طلب مى کند:

    “اللهم صل على محمد وآل محمد والهمنا معرفه فضله واجلال حرمته…” «خدایا بر محمد و آل او درود فرست و شناخت فضیلت ماه رمضان و بزرگداشت حرمتش را به ما الهام فرما».

    ادامه مطلب
    http://www.aviny.com/Occasion/Islamic/Ramazan/87/Amadegi_MahKhoda/shenakht.aspx

  33. رضا 2 می‌گوید:

    سحر!

    من شخصا فهم لبو فروش و راننده تاکسی و آدم های روستا رو خیلی جاها بیشتر و عمیق تر از آدمای مثلا تهران نشین قشر متوسط می دونم. نمونه اش هم از نظر من رای بالای روحانی در روستاهاست! روحانی هم می دونه به ولی نعمت هاش نباید توهین کنه و نمی کنه و قدرشونم می دونه. حالا این وسط یه عده می خوان رابطه رئیس جمهور محبوب مردم و مردم رو به هم بزنن که ایشالا نمی تونن. (قطعه ۲۶: معرفی اون عده/ مشاور -دوست- ارشد روحانی: صدا و سیما نباید در نقد تصمیمات کلان دولت، دوربین را جلوی لبوفروش ها و رانندگان تاکسی بگیرد!) شما هزینه این مراسم رو می دونین چقدره؟ از کجا اومده؟ رئیس جمهور مملکت حق نداره یه همایش بذاره اما دلواپسین عزیز چپ و راست مراسم میذارن، فیلم می سازن و فعالیت می کنن! اون پولا از کجام میان؟؟ ۴۵ تومن رو از حلقوم چه کسی دقیقا در آورد؟ همون ۲- ۳ میلیون که خودشون انصراف دادن؟؟ (قطعه ۲۶: مگه دولت، یارانه هم می ده؟! وقتی قیمت همه اجناس ضروری و روزمره مردم، تا مرز ۳۰ درصد افزایش داشته، یارانه هم طبق آنچه از اول معین کرده بودند، باید همپای تورم یا لااقل کمی هم پای تورم افزایش پیدا کنه. نه اینکه یارانه همون یارانه زمان دولت قبل باشه، اما گرونی و تورم کاملا محسوس بکشه بالا!! این اسمش یارانه ندادنه، نه یارانه دادن!! دولت نامحترم، دید مردم من جمله روستاییان و لبوفروش ها و رانندگان تاکسی و… توی قضیه ثبت نام، محلی بهش نگذاشتن و با شور و حرارت یارانه خواستن، حالا داره با گرونی و تورم و شیر ۳۰ درصد گرون شده، اما -یارانه تکون نخورده!- از ملت انتقام می گیره!! (همچنانکه توافق قجری ژنو هم انتقام گرفتن دولت بود از علم باوری و شعار می توانیمِ ملت نستوه ما) البته مشکل این دولت، اینا نیست. اساسی تره. مشکل این دولت، اینه که دست گدایی اش جلوی دشمن درازه، و زبونش پیش ملتش… مشکل این دولت، اینه که توی شناسنامه مسلمونه، اما ایمانش به کدخدا، بیشتره تا خدا. این دولت، فقط یه حسن داره. و اون اینکه؛ اگه دنیا میدون مردمسالاری رو نشون مون داد، ما «جمهوری اسلامی ایران» رو به رخش می کشیم که چگونه حتی عوضی ها هم می تونن توی این مملکت، سکان دولت رو دست بگیرن!!!! آره! این فقط یه عوضی و در عین حال یه بی شرفه که می تونه در خلال یه توافق، رسما شکست بخوره، بعد پیروزی رو به ملت تبریک بگه!! «بر اساس آنچه مرقوم داشتی»ِ بزرگان، وقتی بخواهد لوطی و پایین شهری و روستایی و لبوفروشانه و راننده تاکسی وار ترجمه بشه یعنی؛ «بر اساس اون زر مفتی که زدی…………….». زبون ما رو باز نکنین خواهشا!)

  34. دوستدار قرآن می‌گوید:

    بزرگواران قطعه ۲۶ چطور میشه رفت نمایشگاه قرآن؟

    «««یک درد دل شاید خصوصی/ الان چند سالی هست که به خاطر کاهش زمان نمایشگاه قرآن و تغییر ساعت آن از صبح به عصر، از بازدید آن، آن طوری که شایسته اون باشه محروم شدم. نمایشگاه از ۵ عصر شروع می شد و با یک حرکت جت وار و موشکی فقط یک سرک توی نمایشگاه می کشیدم و برای این که به تاریکی و شلوغی مسیرها نخورم زود نمایشگاه را ترک می کردم ولی عقده اش همچنان به دلم مونده که مثل قدیم که از صبح ساعت ۱۰ صبح بدون اینکه منت کسی را بکشم که تورو خدا منو ببرید نمایشگاه… در روشنی هوا می رفتم تا عصر حدود ساعت ۳ و ۴ بعد از ظهر که با فراغ بال بدون دردسر شلوغی و تاریکی و نگرانی خودم و پدر و مادر و اینکه نیاز باشه سربار کسی باشم و التماس کنم بیایید دنبالم بر می گشتم. الان هم که اصلا نمی دونم باغ موزه کجا هست که به همون صورت جت وار و موشکی برم و برگردم. توی اینترنت و سایت مسیریاب هم جستجو کردم ولی چیزی یافت نشد. نمی دونم مسئولین فکر خانم های مجرد یا افراد تنها را نمی کنند که نمی تونند هر ساعتی خارج از خانه باشن و یا همراهی ندارند که اونا را به نمایشگاه ببره که بدون دغدغه و باآرامش از این فرصت و فضای معنوی آشنایی با جدیدترین محصولات قرآنی استفاده کنند.»»»

    ممنون از متن تون! جالب و قابل تأمل بود. این حرف دل ما هم هست که دولت روی یک موضع حتی برای یک روز باقی نمی مونه و دائم داره حرف های خودش رو نقض می کنه. برخورد با منتقدین که جای خود داره!

    قطعه ۲۶: میرین مترو، ایستگاه «شهید حقانی» پیاده می شین. از اونجا هم با ۱۰ دقیقه پیاده روی، می رسین به نمایشگاه قرآن.

  35. ... می‌گوید:

    ………………………….

    حسین قدیانی: صادق زیباکلام گفته؛ «اگه حمایت اصلاح طلبان نبود، روحانی فقط یک میلیون رای داشت». من حالا کاری با درست یا غلط بودن این ادعا ندارم، این رو گفتم واسه ۲ نکته؛

    یک: این جمله یادتون باشه، واسه طنز امشب بدردتون می خوره!!
    دو: لگد زدن، گاز گرفتن، جفتک انداختن و کارهایی از این قبیل، خیلی بده. خواه «سوارز» گاز بگیره، خواه…

  36. یک استکان چای داغ! می‌گوید:

    بیچاره اونی که کلی تیپ زده بود که الان راه بیافته تو خیابون و دست و جیغ و هورا!!
    🙂

  37. حافظ می‌گوید:

    امیدواریم این نتیجه بد باعث دو تا اتفاق بد نشه:
    ۱- از دست دادن کیروش
    ۲- از دست دادن طنز عالی امشب
    ان شاء الله که اینگونه نخواهد شد

  38. یه دانشجو می‌گوید:

    از اولی که جام جهانی شروع شد، همه اش می گفتم می دونی با این پولهایی که خرج فوتبال میشه چند تا کارگاه و کار میشه راه انداخت؟ چند تا جوون می توانند بروند سر کار…

    امیدوارم این نتیجه بد باعث یک اتفاق خوب بشه:
    خصوصی کردن همه باشگاه های فوتبال و حتی فوتبال ملی…

    جای اینکه فرهنگ را خصوصی کنند، باید ورزش را خصوصی کنند.

  39. دوستدار قرآن می‌گوید:

    ممنون از راهنمایی تون. روح پدر بزرگوارتون شاد. إن شاءالله برای ایشان قرآن می خوانم.
    یاعلی

  40. مجنون می‌گوید:

    سلام

    داداش حسین، برای این جواب دندان شکنت به رضا ۲ فقط باید جمله سید احمد را گفت: سالاری داداش سالاری

    این دولت، فقط یه حسن داره. و اون اینکه؛ اگه دنیا میدون مردمسالاری رو نشون مون داد، ما «جمهوری اسلامی ایران» رو به رخش می کشیم که چگونه حتی عوضی ها هم می تونن توی این مملکت، سکان دولت رو دست بگیرن!!!! آره! این فقط یه عوضی و در عین حال یه بی شرفه که می تونه در خلال یه توافق، رسما شکست بخوره، بعد پیروزی رو به ملت تبریک بگه!! «بر اساس آنچه مرقوم داشتی»ِ بزرگان، وقتی بخواهد لوطی و پایین شهری و روستایی و لبوفروشانه و راننده تاکسی وار ترجمه بشه یعنی؛ «بر اساس اون زر مفتی که زدی…………….». زبون ما رو باز نکنین خواهشا!)

  41. سحر می‌گوید:

    جناب قدیانی سپاسگزارم

  42. سحر می‌گوید:

    انتقام بعدی دولت از مردم؛

    «ساعات کار ادارات در ماه مبارک رمضان تغییری نمی کند و کارمندان می توانند در ساعات اولیه و پایانی روز از مرخصی استفاده کنند».
    شکلک خنده

  43. یکی می‌گوید:

    سحر؛
    چرا انتقام؟ مگه قانون نیست؟ مانعی برای مرخصی که وجود نداره… اشکال کار کجاست؟

  44. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    یکی؛

    خب… اشکال کار، همون «مانعِ مرخصی» هست!!

  45. یکی می‌گوید:

    دیوونه داداشی؛
    خوبی بابا؟!

  46. سنگربان می‌گوید:

    تشخیص گرانی و ناکارامدی دولت، تحصیلات خیلی بالا هم نمی خواد. طرف مکتب هم درس خونده باشه می تونه این مسائل رو درک کنه!
    موقع رای گیری که میشه، همه می شیم ملت فهیم؛ نوبت نقد و مطالبه که می رسه ملت میشن بی سواد…

  47. سحر می‌گوید:

    جناب “یکی” سلام؛
    محض مزاح گفتم و شکلک خنده پایان متن گویا نبود؟!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.