باز هم دیگ پلوی سفارت!

تا جایی که یادم هست دولت قرار بود ارزش «پول ملی» را افزایش دهد، نه اینکه چوب حراج بزند بر سر «استقلال ملی»! ما تا به حال گمان میکردیم «اعتدال» کاریکاتور «عدالت» است، نگو با استقلال ملت هم سر جنگ دارد. بهراستی اینجا چه خبر است؟! کاترین اشتون انگلیسی در ایران چکار میکند؟! دولت دارد کجا میرود؟! این روزها سالگرد «عملیات بدر» است و سررسید، سرشار از عطر «بچههای خیبر». ما آن همه شهید دادیم که استقلال ملی حفظ شود، یا به حراج گذاشته شود؟! ما شاه را از کشور بیرون کردیم تا اجنبی در امور داخلی ما دخالت نکند، اما از قرار معلوم، دل بعضیها برای دیگ پلوی سفارت تنگ شده! ما تا الان فکر میکردیم بعضیها خود را قیم دستگاه قضا میدانند؛ نگو بدتر، ادعای دروغین حقوق بشر اجنبی را قیم قوه قضائیه میدانند و با کمال وقاحت برای این ادعای دروغین، سفره پهن میکنند! ما اما اجازه نمیدهیم باز هم سر شیخ فضلالله بالای دار رود. ما اجازه نمیدهیم استقلال ملی را تیرباران کنند. آقای ظریف و خانم اشتون مینشینند تقویمگردی میکنند و برای دیدار، «مناسبت» تعیین میکنند، لیکن برای ما «روز زن» فقط و فقط سالروز میلاد صدیقه کبری است. انقلاب اسلامی «وابستگی» را از در بیرون کرد، عدهای میخواهند آن را از پنجره بازگردانند. خجالت از روی شهدای وطن نمیکشند؟! دیدار اشتون با فتنهگران، چه ربطی به مذاکرات هستهای داشت؟! و دولت با چه حقی و به کدام مجوز اجازه میدهد این زنیکه انگلیسی در ایران حرف مفت بزند؟! نکند بعضیها انگلیس بدسابقه را صاحب حق درباره حقوقبشر میدانند؟! و او را برای دخالت در امور داخلی ما محق میدانند؟! اگر اینگونه است، افتخار میکنیم که از ما شکایت میکنند! و افتخار میکنیم که با اینان، زاویه داریم! از عمر این دولت، ۶ ماه بیشتر نمیگذرد اما معالاسف در تضعیف استقلال ملی پروندهای بس قطور دارد. تضعیف استقلال ملی یعنی خدشه بر امنیت، غرور، اقتدار و شرف ملی. اینجاست که دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند! گیر از «قدم دولت» است، نه «قلم ملت». ما تا به امروز در «وطن امروز» مینوشتیم که توافق ژنو، قابل قیاس با قرارداد ننگین ترکمنچای نیست اما خوب است بعضیها ما را از رواداریمان پشیمان نکنند. اینک برای همگان باید معلوم شده باشد که در آن «لوگوی سیاه هولوکاست هستهای» حق با ما بوده است. ما آن روز البته فقط ناظر بر متن ظریف توافق بسیار بد ژنو بود که لوگوی خود را سیاه کردیم، اینک معطوف بر تضعیف زمخت استقلال ملی، ظاهرا باید نهیب تندتر بزنیم، بلکه از این پس، درباره جزایر سهگانه، کار به چانهزنی با شیخنشین زپرتی امارات نکشد! تعارف را کنار بگذاریم. لیاقت چنین دولتی، حمایت همان روزنامهای است که لوگوی خود را با شال و کلاه اجنبی ست میکند. چوب حراج زدن بر استقلال ملی، شاخ و دم ندارد؛ دقیقا به رفتار و گفتار همین چند وقت اخیر دولت اعتدال میگویند. عاقبت، اتفاقهایی دارد میافتد که با شعائر انقلاب اسلامی همخوانی ندارد و اخباری داریم میبینیم و میشنویم که اساسا با آن بیگانهایم. روحانیت همواره پاسدار و حافظ استقلال ملی بوده. فرض است بر بعضیها که اتکا بر این «دژ پولادین» داشته باشند.

امان از روزگار! من که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. دیروز آقای روحانی در جلسهای گفت: «شبهای عملیات و لحظه خداحافظی را از یاد نمیبرم». جمله جالبی بود! اساسا حتی آنهایی که سرهنگ هم نیستند، به «بچههای جنگ» پز میدهند اما آیا انتظار همان بچههای جنگ از دولتمردان محترم این بود؟! اینکه اجنبی بیاید و عوض «مذاکره هستهای» از «حقوق بشر» سخن بگوید، با فتنهگران دیدار کند، در امور داخلی ما دخالت کند، دست آخر هم ببریمش «تور اصفهانگردی»؟! راستی که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. کجایی سردار شهید حاج حسین خرازی؟! از همان گلزار شهدای اصفهان شاهد باش که بعضیها بیشتر با اشتون حال میکنند تا وصیتنامه تو… آری! جنگ تو شهید، مایه افتخار همه است، درست عکس توافق بعضیها.
وطن امروز/ ۲۰ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
دولت با منتقدان آشتی باشد
تقدیم به آستان رفیع
«امنیت ملی»

بسمالله الرحمن الرحیم، هست کلید در گنج حکیم. آن «کلید» که قفل میگشاید، نیک اگر بنگری، خدا و نام خداست. «حکیم» از جمله صفات حضرت باریتعالی است. ما نیز که بندگان خداییم، باید بر مبنای حکمت، عمل کنیم، نه اینکه حتی شکایتمان را هم، حکایت دیپلماسی و اقتصادمان، صدقهای بر گرده متشاکی تحمیل کنیم! ظاهرا دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی از صاحب این قلم شکایت کرده که در ۴ یادداشت، مغایر با مصوبات آن شورا، مطالبی برخلاف امنیت ملی نوشته. هر آنچه غیرحکمت، به من میگوید؛ «محترمانه و قانونی، گریبان شاکی ظاهری را بچسب که آخر، اتهام به این درشتی چرا؟» اما «حکمت» اقتضای دیگری دارد! من که مندرجات خود را مقوم مقوله امنیت ملی میدانم، چه گلهای میتوانم از دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی داشته باشم؟! و این دبیرخانه محترم، چه شکایتی میتواند از نگارنده داشته باشد؟! لطفا به کلماتی که در این ترکیب به کار رفته، دقت کنید؛ «دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی». این ترکیب، یقههایی را باید بچسبد که قطعا یقه من نیست و قلمهایی را باید خرد کند که حتما قلم من نیست. من از این ترکیب، و ناظر بر قلمم، شاید انتظار تشکر داشته باشم اما هرگز انتظار تذکر نخواهم داشت، شکایت که اصلا حکایت غریبی است! «حکمت» به من میگوید؛ «در این شکایت، رد پای بعضیها در میان است، رد پای اعتدال». من، براساس حکمت، شاکی خود را، دولت و معاونت حقوقی نهاد ریاست جمهوری میدانم، نه شورایعالی امنیت ملی، که شکایتها، ظاهری دارند و باطنی. به شهادت انبوه نوشتههایم، «امنیتملی» روی سرم جا دارد اما به شهادت این چند زخم که هنوز از فتنه ۸۸ بدین سو، روی سر و صورتم باقیمانده، حتی «مصوبات شورایعالی امنیت ملی» هم روی سرم جا دارد. آنجا که پای امنیت ملی جمهوری اسلامی در میان است، من فقط قلم در دست ندارم، بلکه جان نیز بر کف دارم… و نوشتههایم را بسیار سرشتهام. برای من، امنیتملی کاملا مفهوم است؛ کدام اتهام را و به چه کسی میخواهید تفهیم کنید؟! در مثل، آنهم مثل ملای رومی، مناقشه نیست. گفت: «تو مکن تهدید از کُشتن که من، تشنه زارم به خون خویشتن».

من و ما، همه امت حزبالله، فداییان امنیت این ملکایم. ما علیه ناامنی خوارجصفتان، کارنامه روشنی داریم. وصله اخلال به ما نمیچسبد. منباب اعاده حیثیت مضاعف، مصرم که بدانم دقیقا در کدام جملات ۴ یادداشت مورد شکایت، مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی چیزی نوشتهام؟! این کمترین حق من است و پاسخ این سوال را، نه از دبیرخانه شورا یا سایر اعضای شورا، بل از آن محترمی میخواهم که ایام انتخابات، شعار میداد؛ «نقد باید آزاد باشد، منتقد نباید به لکنت دچار آید، نباید بترسد، نباید بلرزد». این بود اعتدال؟! من که فکر کنم اصلا همین بود اعتدال!! اعتدال، کاریکاتور عدالت است. اعتدال در ظاهر، همه حروف عدالت را دارد اما در باطن، چپاندر قیچی عدالت است. مشتی حرف که برای خود، عاقبت کلمهای تشکیل داده. اصلا اعتدال یعنی مشتی حرف، مشتی قیل و قال. اعتدال، صراحت در شکایت ندارد. صداقت در حکایت ندارد. یک چیزی میگوید، در حالی که چیز دیگری رخ داده. از گرفتهها سخن میگوید، در حالی که دادههایش بیشتر است. از پیروزی سخن میگوید، در حالی که پیروزی، مگر در مکر خدا نهفته باشد! توافق که موید هیچ فتحی نیست! ما اما آنقدر سررشته از حکمت داریم که دچار اشتباه در فهم مسائل نشویم. ما هرگز شکایتی از شاکی ظاهری خود نداریم، فقط از اعضای آن تمنا داریم که هماهنگ با امنیت ملی حرکت کنند، نه هماهنگ با شعار اعتدال. «اعتدال»، خوب یا بد، شعار یک دولت هست و شعار دولت بعد نیست، اما «شورایعالی امنیتملی» همیشه هست. چشم بر هم زدنی، عمر دولت اعتدال به سرمیآید، لیکن آن روز، هنوز هم شورایعالی امنیت ملی، شورایعالی امنیت ملی است. شورا به این مهمی، باید خط خود را از پیام ۲۲ بهمن جاودانه ملت بگیرد، نه دولتهایی که میآیند و میروند. این شورا، باید آنجا ورود کند که واقعا امنیت ملی به خطر افتاده است. نقد یک توافق زمینی، یعنی نقد یک توافق زمینی، نه اخلال در امنیت ملی. سطح امنیت ملی، بسی بالاتر از آن است که زلف خود را به مفاد توافقی گره بزند که از نظر آقای ظریف، مدام روحش توسط طرف مقابل در حال نقض شدن است! «فلان تحریم آمریکا، گند زد به روح توافق ژنو» تلویحا جملهای از وزیر امور خارجه است و اگر بعضیها، این متن را هم کمپلت (!) مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی تشخیص می دهند، خوب است لااقل این جمله را در متن شکایتنامهشان درز بگیرند! دیروز خبرگزاری ایسنا از قول خانم راکعی نوشت؛ «رهبری موافق رفعحصر هستند». دقیقا همینجاست که شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند، نه مندرجات مقوم امنیت ملی این قلم. در سخن خانم راکعی، ایضا در خبرگزاری ایسنا، به ۲ جهت، تغایر بسیار فاحش با امنیتملی دیده میشود. اول؛ دروغ بستن به رهبر انقلاب، دوم؛ گفتار برخلاف مصوبه خود شورایعالی امنیت ملی مبنی بر حصر ۲ تن از سران فتنه. اینجاست محل ورود شورایعالی امنیت ملی! چرا ورود نمیکند؟! چرا مجلس محترم ساکت است؟! چرا جبهه اصولگرایی ساکت است؟! در روز روشن ۲ تهمت بسیار نابجا، یکی به بزرگان بسته شده، یکی هم به مصوبه شورا. جای سکوت است؟! اینجا، هم باید با خانم راکعی برخورد قانونی شود، هم با آن خبرگزاری که البته اینقدر شجاعت نداشت پای مندرجات خود بایستد، عذرخواهی کند و اعلام آمادگی کند بر اجرای قانون. بالکل خبر مزبور را حذف کرد! اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این؟! فتنهگری بیشتر از این؟! من حالا این را یواشکی مینویسم، باشد که دربرود از زیر دست سردبیر؛ «اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این، که وزیر خارجه بر خلاف توصیه بزرگان به ملت، مبنی بر رصد رفتار و گفتار دشمن، به مردم توصیه میکند که توجهی به حرف دشمن نکنند؟!» ما حالا منباب «صبر انقلابی» خیلی از حرفهای یواشکی را در کنج دلمان مخفی نگهمیداریم، بعضیها هم دور برندارند علیه امت حزبالله و روز یومالله. و شکایت نکنند از تکرار شعارهای ملت در راهپیمایی. فتنهگر منافقی که خود جرأت نکرد روز ۲۲ بهمن در دریای مواج و طوفانی ملت، حضور پیدا کند، از ترس آنکه مبادا غرق شود، همه رفتار و گفتار این روزهایش، رسما اعلان جنگ علیه امنیت ملی این مرز و بوم است. نمیبینند؟! نمیشنوند؟! ما حالا حرفی نمیزنیم، لااقل روانه دادگاهمان هم نکنند! روانه دادگاهمان هم میکنند، حداقل لطف کنند مصادیق شکایت خود را بیان کنند! این بود اعتدال؟! آری، همین بود اعتدال! دقیقا همین! دست فرمان اعتدال، جز این در ژنو توافق میبست، جای تعجب بود! اعتدال به توافق میآید، توافق به اعتدال! من در ۲ تا از ۴ متن مورد شکایت، نوشته بودم؛ «حتی لبوفروش بیسواد هم چنین توافقی را امضا نمیکرد». از من اما تندتر، آن عالمی بود که گفت؛ «آدمی وقتی با این آمریکاییها دست میدهد، باید انگشتان دست خود را دوباره بشمرد» یا آن عالم دیگری بود که گفت؛ «حتی هیچ بیسوادی، پای همچین برگهای را امضا نمیکند». آیا تکرار نرمتر سخنان آیتاللهالعظمی نوری همدانی و آیتاللهالعظمی جوادی آملی، مغایرت با مصوبات شورایعالی امنیت ملی است؟!

بعضیها لطف میکنند اگر هنگام سخن گفتن از «آشتیملی» در محکمه را نشان منتقد ندهند! بعضیها لطف میکنند اگر به جای کلیگویی، مشخصا بگویند در کجای نوشتههایم امنیت ملی به خطر افتاده، که از خود دفاعی در برابر این تهمت ناروا کرده باشم. بدترین بیاخلاقی، همین است که انگ اتهام علیه امنیت ملی بزنی و هیچ نگویی کدام جمله، کدام خط، کدام پاراگراف؟! اقدام علیه امنیت ملی، رفتار و گفتار نماینده امور اقوام و اقلیتهاست که یک روز زبان ملی را میزند، یک روز وحدت ملی را، یک روز خط ملی را، یک روز اقتدار ملی را. یعنی ما باید همه چیز را بنویسیم تا معلوم شود چه کسانی دارند علیه امنیت ملی این دیار، کار میکنند؟! آیا ما یک چیزی هم بدهکار شدهایم و جماعت نان به نرخ روزخور، که حتی نان بازرگان را هم به نرخ روز میخورند، طلبکار از ما؟! من در یادداشت «دهان ما پلمب نمیشود» نوشته بودم؛ «تسلیم دشمن در برابر ملت ایران، آنجا بود که ما در سوریه، روی موضع مقاومت ایستادیم و صرف نظر از دولت، با دستفرمان انقلابی اصل نظام، حزبالله، خون شهدا و خشم انقلابی خمینی، بیآنکه ذرهای از حق خود کوتاه بیاییم، دشمن را وادار به کوتاه آمدن کردیم. آنچه در ژنو گذشت، قدرمسلم، تسلیم دشمن در برابر ما نبود!» این، نقد توافق ژنو است یا اقدام علیه امنیت ملی؟! و آیا شورایعالی امنیت ملی، مصوبهای داشته که توافق ژنو نباید نقد شود؟! من در یادداشت «غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم» نوشته بودم؛ «آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!» کجای این حرف، خلاف کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! من در یادداشت «آقایان! سر بولدوزر را بچرخانید طرف دشمن» نوشته بودم؛ «ما از خاطر نبردهایم که آقای روحانی به ملت خود، «کلید» نشان داد، نه بولدوزر، فلذا بهتر است دولت اعتدال، بولدوزر را خرج بیگانگان کند! بیگانگانی که زیاد مغلطه میکنند و مرتب از خط قرمز وزیر امور خارجه عبور میکنند!… اگر دولت گذشته در ۴ سال دوم خود، «مقاومت» را مانع رشد اقتصاد معرفی میکرد، اینک دولت هفت دهم درصدی، «هستهای» را بهانه کرده. و این هر ۲ اشتباه بوده و هست». ذکر مستند و بیان مستدل و صدالبته فراجناحی و فرادولتی اشتباهات دست اندرکاران، زیر پا گذاشتن کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! آیا تاکید بر ایستادگی و مقاومت یا تاکید بر انرژی هستهای، مغایرتی با امنیت ملی کشور دارد؟! من در مطلع یادداشت «هستهای ملت و دیپلماسی دولت» نوشته بودم؛ «توافق ژنو آمده بود که نه در جنگ، بلکه بر جنگ، بر «گزینه نظامی روی میز است»، بر تهدید، بر گلوله، بر حمله و بر جنایت و تجاوز پیروز شود، توافق ژنو آمده بود که ادبیات گل و بلبل را جایگزین ادبیات نظامی کند اما چه آمدنی! واقعا چه آمدنی که وزیر خارجه آمریکا، فقط ۳ روز بعد از اجرای توافق، باز هم در شیپور جنگ دمید تا ثابت شود توافق ژنو، خود آتشبیار معرکه است!» آیا این نقد صریح و البته صحیح، بیشتر به مدح امنیت ملی کشور شباهت ندارد تا اخلال در آن؟! به صراحت بگویم؛ اگر بعضیها به توافق ژنو، تعصب بیجا و غیرمنطقی دارند، من به خون همه شهدای این دیار، من جمله شهدای هستهای، از موضع عقل و استدلال، حساسیت دارم. حزبالله، عقل و دین و دل و هوش، به خدای حکیم قادر متعال باخته است، نه به کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! امت حزبالله مثل خمینی، مثل خامنهای، خوشبین به مذاکره با آمریکاییها نیست، چرا که با پیامبر درونیاش فکر میکند، نه با کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! این روزها، هم سالگرد خیبر است، هم سالگرد بدر. خوب است بعضیها هنگام دست دادن به جان کری، لااقل به حرمت خانواده شهدای جوشن، سهند و سبلان، کمی کمتر بخندند. من در همه این یادداشتها، اتفاقا از موضع امنیت ملی، اقتدار ملی، غرور ملی و پرهیز از معرکهگیری، به نقد توافق ژنو پرداختهام. من، امنیت ملی و شورایعالی امنیت ملی را به خوبی میشناسم. هم امنیت ملی و هم انشاءالله این شورا، هم چنان که تا الان هم همین طور بوده، اگر شکایت از کسی داشته باشند، دقیق، عمیق، مصداقی و مشخص، مورد شکایت را مطرح میکنند و هرگز نمیگویند؛ «این ۴ نوشته، خلاف مصوبات شورایعالی امنیت ملی و در حکم اقدام علیه امنیت ملی کشور بوده است، مصداق بیمصداق»! بعضی ها وقتی به جای پاسخ، اصحاب تحلیل را بیسواد میخوانند، شکایتشان هم خلاصه میشود در یک کلیگویی مبهم. من البته به احترام قانون، از ذکر جزئیات دادگاه روز یکشنبه خودداری میکنم، لیکن از دولت محترم میخواهم عمل بر مبنای حکمت کند، یا لااقل به همان «تدبیر» که میگفت، عمل کند. من لااقل در این مجال، هرگز نمیخواهم حکایت فیلم «آژانس شیشهای» ادعا کنم؛ «امنیت ملی را برای من، امثال عباسها معین میکنند» که شهدا خود، یکی هم برای ماندگاری همین قانون و امنیت ملی، جان بر طبق اخلاص گذاشتند. آری، بیشترین احترام به قانون، از آنِ حزبالله آرمانخواه است. من برای زدن حرفهای شاعرانه، نه قلم کم دارم، نه انگیزه، اما طبق قوانین این نظام مقدس و الهی، امنیت ملی را برای من، برای دولت، و برای همه، مصوبات شورایعالی امنیت ملی معین میکند. جناب شاکی محترم و اصلکاری، باید مشخصا بگوید؛ «کدام فراز از نوشتههایم، مخل کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی بوده؟! و به کدام دلیل، اقدام علیه امنیت ملی تفسیر شده؟!» شاکی هر که باشد – به نظر میرسد دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی نباشد! – تهمت درشتی زده و حتما باید جوابگو باشد. اگر طبق قانون، امثال من باید برای آنچه مینویسند جواب پسدهند، طبق همین قانون، شخص شاکی هم باید برای ادعایی که طرح کرده، بینه محکمهپسند و مصداق معین بیاورد و الا از نظر افکار عمومی محکوم خواهد شد به مغلطه و فرافکنی. در تمام دوران روزنامهنگاریام، بویژه در سال ۸۸ تهمتهای مختلفی دشت کردهام اما افترای اقدام علیه امنیت ملی کشور، تهمت درشتی است که هرگز نمیبخشم. بدان امید که از این پس، شاکی خود بار شکایت را بر دوش بگیرد و در یک اقدام خلاف امنیت ملی، اهل تعهد را رودررو با نهادهای حکومتی قرار ندهد. اقدام خلاف امنیت ملی، آنجاست که امثال مرا در مواجهه با شورایعالی امنیت ملی قرار دهند، اما بدانند ما عمل براساس حکمت میکنیم. «ما با این شورا و آن نهاد، سر دعوا نداریم» حتی به این معنی هم نیست که احیانا با دولت اعتدال، سر جنگ داریم. جنگ ما با دشمن این ملت است. شأن و منزلت جنگ ما بالاست. ما جواب شکایت را با شکایت نمیدهیم. اگر بعضیها وقت شکایت از ما دارند، وقت ما اما پر است. وقت ما وقف رفتگری در خیابان امنیت ملی، با جاروی قلم است. جادوی قلم، «حکایت» را کفایت میکند؛ به «شکایت» نیازی نیست. شکایتی هم اگر هست، از «جداییها»ست. دولت باید آشتی باشد با ملت. دولت باید اعتماد داشته باشد به ملت. دولت باید اعتقاد خود به شعارهای ۲۲ بهمن را فزونی بخشد. دولت باید «وحدت و استقامت» را مقوم امنیت ملی بداند. «تغییر» یکی از شعارهای این دولت بود. دولت باید تغییر رویه بدهد و سعهصدرش را بیشتر کند. دولت محترم، خود قضاوت کند؛ چقدر با دشمن، سعه صدر دارد، چقدر با دوست؟! ما دوست دولت هستیم، خیرخواه او. من به دولت توصیه میکنم با جدیت بپردازد به کار، به خدمت، به اقتصاد مقاومتی. من به دولت توصیه میکنم پیام راهپیمایی ۲۲ بهمن ملت مبنی بر «وحدت و استقامت» را بگیرد. بعضی شکایتها، مخل وحدت است و بعضی توافقها، نافی استقامت. اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «در کدام بند توافق ژنو، مقوله استقامت نمود پیدا کرده است؟!» اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «تقسیم بر ۲ کردن ملت و بیسواد خواندن اصحاب نقد، چه نسبتی با پیام وحدت دارد؟!» دولت بپذیرد که نیاز به تغییر رویه دارد و الا فقط در نامههای خصوصی که آیا هست، آیا نیست، از وی دفاع میشود! خطر آنجاست که بعضیها دقیقا عین شکایت کردنشان، برای این ملت کار کنند؛ توزیع سبد کالا! و ایضا عین شکایت کردنشان، با دشمن توافق کنند؛ توافق ژنو! اگر همه کارهای بعضیها عین همین شکایت کردنشان باشد، دیگر جای تعجبی نیست که هر روز درباره مرحله دوم پرداخت یارانهها، یک جور سخن بگویند و ملت را گیج کنند! دیپلماسی صدقهای، اقتصاد صدقهای میآورد و این هر دو، «شکایت صدقهای». شکایت صدقهای یعنی؛ «من میگویم این ۴ یادداشت، مخل مصوبات شورایعالی امنیت ملی و اقدام علیه امنیت ملی است، تو دیگر از من، ذکر مصادیق نخواه، قبول کن!» من اما میگویم؛ «این کشور، قانون دارد و همه در برابر قانون، برابرند و احدی برابرتر نیست!» در آخر، باز هم دعا میکنم برای قوه مجریه که یکی از چند قوه کشور است و آنچه زیاد دارد، کار نکرده. البته توصیه ویژهای هم دارم برای دولت و آن اینکه دولت یک چیز را مشخصا دست بگیرد و همان امر مشخص را درست کند. توصیه مصداقی من به دولت -با احتساب همه جوانب امور- این است که لااقل روی یک امر، انگشت حکمت بگذارد و بعد از ۴ سال، حداقل پز تدبیر در مقام عمل این یک امر را بدهد. از جمله شعارهای انتخاباتی آقای روحانی، بالا بردن ارزش پول ملی کشور بود. همین افزایش ارزش پول ملی، گمانم نکته خوبی است که دولت اعتدال، روی آن سرمایهگذاری کند. در این ۶ ماه که این اتفاق فرخنده نیفتاده، باشد که از این به بعد بیفتد. در راه کمک به این توصیه، که افزایش امنیت ملی کشور هم کاملا در آن ملحوظ است، با قلم خود حاضرم بیهیچ چشمداشتی، دولت محترم را یاری رسانم. گفت: «با لب دمساز من گر جفتمی، همچو نی من گفتنیها گفتمی».
وطن امروز/ ۷ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
انقلابیتر از بهمن ۵۷
الله، الله، لا اله الا الله. خدایا! ما به نام تو انقلاب کردیم. فردا هوای ما را، هوای انقلاب خودت را داشته باش. داری. میدانم. اصلا ما که هستیم؟ شیاطین، بغض از قدرت تو دارند. بیش از ما، با خودت دشمنی دارند. مشکل ابلیس، هستی تو است، نه هستهای ما. خدایا! فردا یک طرف تویی، و طرف دیگر، همه فراعنه، همه ابوسفیانها، همه اشرار، همه دشمنان بشریت. ما با انقلاب اسلامی، دیری است که طرف تو را گرفتهایم. طرفداری از تو، همه جرم ماست.
خدایا! انقلاب ما اگر خدایی نبود، دشمنان تو کاری به کار ما نداشتند. فردا، یک طرف، انقلابی است به نام تو و کمی آن سوتر، کسانی که حاکمیت حق را بر جهان نمیخواهند. تو را نمیخواهند. در نبرد خدا و کدخدا، ما ایمان به قدرت تو داریم. تو بالاتری. مکر تو کاریتر است.
خدایا! به سرودهای انقلاب ما نگاه کن! همهاش نام توست. کجا ما خرمشهری آزاد کردهایم، بیآنکه فراموش کنیم نقش تو را؟ و کجا خمینی و خامنهای، از فتوحات سخن گفتهاند، الا آنکه سجده بر درگاه تو را نشانمان دهند؟
خدایا! هر کجا این انقلاب، علیه دشمنان تو، خودی نشان داده، ولیفقیه، دست قدرت تو را به ما نشان داده. نشانی محراب تو را، مِهر تو را، مُهر تو را.
خدایا! در سی و پنجمین تولد انقلاب، چه سخنی زیباتر از سخن گفتن با تو؟ و چه کاری بهتر از حمد و ستایش خدای انقلاب؟ خدایا! ۳۵ سال بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ ما همچنان انقلابی هستیم. قلب انقلاب اسلامی، جای تو است. درون سینه ما که سرشار از محبت، بلکه ولایت توست، چگونه دوستی با آمریکا بگنجد؟! و چرا نمیفهمند بعضیها که خدا و کدخدا، با آن همه دشمنی با هم، هرگز به بازی «برد – برد» نمیرسند؟! بعضیها از ما میخواهند دشمن را درک کنیم! اگر بنا بر درک دشمن بود، اصلا چرا انقلاب کردیم؟ آن هم به نام خدا؟ مگر دشمن، خدای ما را درک میکند، نهاد بشریت را درک میکند، انقلاب اسلامی را درک میکند، خون شهدای ما را درک میکند، خون دل مادران شهدای ما را درک میکند که ما او را درک کنیم؟!
دلی که خدا را درک کرده، به کار درک کدخدا نمیآید! و حنجرهای که «مرگ بر آمریکا» گفته، همچنان هر چه فریاد دارد، بر سر آمریکا میکشد. ما همان انقلابیهای بهمن پنجاه و هفتیم، بلکه تندتر! صراحت ما علیه دشمن، بیشتر شده. ما بیشتر از پدرانمان، خشم داریم نسبت به آمریکا، چرا که بیشتر از شهدا، شاهد عداوت دشمن بودهایم. تنفر ما از آمریکا، بسی بیشتر از شهدای دهه ۶۰ است چرا که بعد از رفتن شهدا، ذرهای از خباثت دشمن، کم نشده.
اگر ما بدیها و بیادبیهای بیشتری از دشمن دیدهایم، حق داریم رساتر از قبل و بلندتر از قبلیها، فریاد برآوریم «مرگ بر آمریکا». روز ۲۲ بهمن ۵۷ ما بلکه دهه ۶۰ ما، همه دنیا با شعار «مرگ بر آمریکا» موافق نبودند. اینک ۳۵ سال بعد از انقلاب، «مرگ بر آمریکا» بدل به شعار همه ملتها شده. دشمنی با نظام سلطه در نهاد بشریت است.
ذات آدمی، تنفر از سلطهگری است و وقتی دشمنی سلطهگران، فزونی میگیرد، خشم جهانیان هم از او بیشتر میشود. با این حساب، آیا ما نیاز به اصلاح چهره انقلاب خود نزد جهانیان داریم یا آمریکای منفور؟! آنکه باید دستی اساسی بر قیافه کریهالمنظر، وحشی، بیادب و منفور خود بکشد، رژیم آمریکاست و الا تصویر جمهوری اسلامی در امهات و اصول، خداییتر از آن است که نیاز به اصلاح داشته باشد.
اگر منتهیالآمال ما، دست دادن با سران کاخ سفید بود، این کار را به طریق اولی، محمدرضا پهلوی گور به گوری داشت انجام میداد! و اگر دست دادن با دشمن و توافق با شیطان، گرهگشا بود، شاه نگونبخت، اساسا سقوط نمیکرد! من در شگفتم که چرا بعضی دوستان دیپلمات، کدخدا را بیش از خدا، در محاسبات خود راه میدهند!
انقلاب متکی به خدا و متکی به ۳۰۰ هزار شهید، زیباتر از آن است که نیاز به تغییر چهره داشته باشد. کدخدایی که دیگر نیست، باید اصلاح کند چشم و ابروی خود را! خدا جای حق نشسته، کدخدا باید اصلاح کند موضع خود را!
خدایا! تو شاهد باش که ما انقلابی باقی ماندهایم و از انقلاب با نام و یاد تو، ذرهای پشیمان نگشتهایم. ما انقلابی حرف میزنیم، انقلابی عمل میکنیم، انقلابی فکر میکنیم و همچنان انقلابی، از انقلابمان پاسداری میکنیم. انقلابی بودن، یعنی جمع آرمانخواهی و واقعگرایی، یعنی جمع تکلیف و نتیجه. نقطه مقابل افراط و تفریط، صراط مستقیم انقلاب اسلامی است، نه اعتدال. اعتدال، نوعی میانهروی کاریکاتورگونه است که حتی این توانایی را هم دارد که در تقابل خدا و کدخدا، میانه را بگیرد و دم از بازی «برد – برد» بزند! اعتدال، نوعی ژست سیاسی است که گاهی در برابر دشمن، لال میشود اما علیه دوست، سرشار از قیل و قال! شعار ما را دولتهایی که میآیند و میروند، تعیین نمیکنند، انقلاب اسلامی معین میکند. ما شعار انقلاب، یعنی شعار استقلال را به هیچ شعاری منجمله شعار اعتدال نمیفروشیم، چرا که اینک دیگر بر ما ثابت شده، اگر استقلال، دشمن را پس میزند، اعتدال، دشمن را جلو میآورد. اگر استقلال، ضامن امنیت، پیشرفت و آرامش است، اعتدال، دشمن را هارتر میکند. خدایا! تو شاهد باش دفاع ما را از شعار شهدا، و شهادت بده ایستادگی ما را بر موضع انقلابی که به جای تعصب به کدخدا، روی شعائر بلند تو حساس است و نسبت به دین تو غیرت دارد. خدایا! تو شاهد باش که ما دولتی نبوده و نیستیم، بلکه انقلابی بوده و هستیم. ما در نامههای خصوصی و البته موهوم، از انقلاب دفاع نمیکنیم، بلکه صریح و صحیح، پشت انقلابمان هستیم. فردا ما با صراحت هر چه تمامتر، از اصل مسلم ولایت فقیه و از مصداق مقتدر آن، دفاع خواهیم کرد. فردا هر «مرگ بر آمریکا»ی ما انشاءالله تیری است بر قلب کاخ سفید. فردا معلوم خواهد شد برخلاف نظر بعضیها، این کاخ روسیاه سفید است که نیاز به تغییر چهره دارد، نه حسینیه خدایی امام خمینی (ره). فردا معلوم خواهد شد طرف حساب آمریکا، انقلاب اسلامی است، نه این دولت یا آن دولت. و به این عبارت، هر توافقی، کاغذپاره است! فردا انشاءالله شعارهای غرّای ملت، ماشین زخمخورده دیپلماسی دولت را روی چال خواهد برد و آن را تعمیر خواهد کرد! فردا کدخدا خواهد فهمید که در مصاف با خدا، چارهای جز شکست ندارد. فردا اوباما و جان کری خواهند فهمید که بیهوده توافق بستهاند، چرا که طرف حسابشان، یک انقلاب اسلامی ۳۵ ساله است، نه دولتهای ۴ ساله! فردا در جشن تولد استقلال، باید آزادی و آزادی بیان سخن براند، نه اعتدال، که فردا روز همه ملت است، نه روز دولت. فردا بیش از آنکه روز این قوه و آن قوه باشد، روز فرمانده کل قواست. فردا روز دست خدا، روز خداست.
خدایا! فردا حلقوم ما در تصرف تو است؛ فردا روز توست. مگر نه آنکه ما از آن به «یومالله» یاد میکنیم؟! فردا، این تویی که میآیی. این تویی که اثبات میشوی. این تویی که حماسه میآفرینی. در خط مقدم فردا، فرمانده تویی… و ما از تو خط میگیریم.
خدایا! فردا، یک ملت، لشکر خواهی داشت. اگر هر روز، یک روز به ظهور حضرت منتقم نزدیکتر میشود، فردا چون «یومالله» است، گویی یک فصل به آمدن بهار نزدیکتر میشود. خدایا! بهترین فردا را تو به ما وعده دادهای. آن ملتی که قرار بود از مشرق زمین، با انقلاب خود، قیام منجی را نزدیکتر کند، اینک به جشن سی و پنجم رسیده. تا فردای ما، فردایی داشته باشد، گمانم وقت خوبی است. خدایا! برای کدام برگ از این سررسید، نقشه ظهور کشیدهای؟! تا آن روز رویایی، نگهدار انقلاب ما باش، نگهدار فردای ما باش، نگهدار فریاد ما باش، نگهدار مولای خراسانی ما باش. سران کاخسفید، انقلاب ما را از چشم تو میبینند. این یکی را درست فهمیدهاند. دارند با تو دشمنی میکنند.
خدایا! فردا «روز حضور» است اما این فردا، خود، فردایی دیگر میخواهد؛ «روز ظهور». فردا ما با حضور خود، بر دهان دشمن تو میکوبیم. باشد که فردایی دیگر، «الله» اذن بر آمدن «بقیهالله» دهد… و تسکین دهد این دل بیقرار را. خدایا! قول حضور از ما، قول ظهور با تو. از این تقسیم کار، دند شیطان نرم، چشم کدخدا کور!
وطن امروز/ ۲۱ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
محسنات دولت را هم ببینید!
یادداشت مهمان/ علی اکبر بهشتی:
این روزها در هر کوی و برزنی، اعم از مترو و تاکسی و صف سبد کالا و اتکا و شهروند و رفاه و چی و چی، مردم را می بینم که مشغول انتقاد از دولت اند و گلایه ها دارند بس زیاد.
من با اینکه خود منتقد این دولت هستم، اما هرگز این رویه را صحیح نمی دانم. صریح بگویم؛
این درست که توافق چندان متوازنی با «۱ + ۵» بسته نشد، این درست که معیشت مردم، تنها با توزیع سبد کالا، آنهم غیر مدبرانه، اصلاح نمی شود، این درست که توزیع سبد کالا، اصلا میانه ای با کرامت مردم ندارد، این درست که دست اندرکاران، بعضا با بولدوزر مشغول قلع و قمع مخالفان از اینجا و آنجا هستند، این درست که بخش اعظم دست آوردهای هسته ای، یک شبه پلمب شد، این درست که در توافق ژنو، «آنچه مرقوم شد» با واقعیت خیلی همخوانی نداشت،
این درست که متاثر از «دیپلماسی صدقه ای» هر روز توسط دشمن، تهدید می شویم، این درست که غرور ملی را بعضا جریحه دار می بینیم، این درست که حتی «ماری» هم علیه ملت ایران از گزینه نظامی سخن می گوید، این درست که سرمایه گذاری بیش از حد روی توافق با دشمن در عرصه سیاست خارجی، تعامل با دوست را در عرصه های سیاست داخلی و اقتصاد، کم و بیش مخدوش کرده،
این درست که میان داده ها و گرفته های توافق ژنو، چندان نسبت درستی وجود ندارد، این درست که از نظر فلان مشاور ارشد دولت، رانندگان تاکسی، لبوفروش ها و… حق حتی یک اظهار نظر هم ندارند، این درست که از نظر بهمان مشاور ارشد دولت، نیمی از مردم، رای به بی قانونی داده اند، این درست که به جای عذرخواهی، بعضا شاهد مغلطه و فرافکنی هستیم، این درست که به سرهنگ ها، چند بار در همین دولت، اهانت شد،
این درست که از نظر دشمن، نقض توافق ژنو، مترادف با حمله نظامی به ایران است، این درست که امتیاز دادن غیر عقلانی به دشمن، گستاخ کردن بیشتر اجنبی را به همراه داشته است، این درست که با سخنرانی و سخندانی نمی توان اوضاع معیشتی مردم را بهبود بخشید،
این درست که «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست»، این درست که علاوه بر نشان دادن کلید، باید برنامه های مدون و هم شان با کرامت مردم نیز داشت، این درست که بی تدبیری در توزیع سبد کالا منجر به مرگ ۲ نفر، و صدالبته جراحت جسم و جان بسیاری دیگر شد، این درست که مردم در سرمای بی سابقه، بی سابقه ترین صف ها را تجربه کردند، این درست که خیلی ها بعد از ۶ ساعت ایستادن توی صف، دست آخر ملتفت شدند که اصلا نام شان در میان گیرندگان سبد کالا نبوده،
این درست که پیامک های مرتبط با توزیع سبد کالا، مدبرانه و دقیق ارسال نشده، این درست که بعضا اقشار محروم جامعه، جایی در میان سبدبگیران ندارند، این درست که بعضا اقشار مرفه جامعه، جایی در میان سبدبگیران دارند، این درست که خیلی بهتر از این هم می شد در باب توزیع سبد کالا، برنامه ریزی و تدبیر کرد،
این درست که توزیع سبد کالا بدین روش، تقریبا صدای همه ملت را درآورده، این درست که قرار است با افزایش قیمت حامل های انرژی، مردم شاهد گرانی بیشتر، و صدالبته نگرانی بیشتر باشند، این درست که توافق ژنو، سیاهنمایی علیه دولت های سابق و اسبق، و افراطی خواندن اصحاب نقد، برای این مردم، آب و نان نشده و نمی شود، این درست که الان چند روز است برق و گاز بسیاری از مناطق شمال کشور قطع می باشد، این درست که اهالی شمال به ویژه مازنی ها، بعضا از سرما، ویبره گرفته اند، این درست که دست اندرکاران نشان داده اند چندان توان مدیریت بحران را ندارند، این درست که به جای نیروهای دولتی، بچه های خدوم، مخلص و فداکار سپاه و بسیج وارد میدان شده اند، این درست که قرار است حق و حقوق خودمان را، و تنها قسم نازلی از آن را، در اقساط دون شان ملت ایران، و داخل چمدان، از دشمن بگیریم، این درست که علی رغم پای فشردن ریاست محترم جمهوری روی نقد، پای مطبوعات به دادگاه باز می شود، این درست که تیتر «سقوط آزاد بورس» در روزنامه وطن امروز، مخل امنیت ملی، تشخیص داده شده،
این درست که جواب حرف حساب رسانه را، نه با بگیر و ببند، که با خرد و ادب باید داد، این درست که همچنان توزیع شیر رایگان در مدارس ابتدایی در هفته اول آغاز به کار این دولت، بهترین تدبیر دستگاه اجرا محسوب می شود، این درست که حک عکس پلنگ روی پیرهن تیم ملی، حفاظت از محیط زیست نمی شود،
این درست که «کاسبی با حیوانات زبان بسته» حل بحران آلودگی هوای شهرهای بزرگ نمی شود، این درست که مجسمه شیردال، مال ۲۵۰۰ سال بعد از میلاد حضرت مسیح است، این درست که حمل و نقل در بودجه تقدیمی دولت به مجلس، رقم بسیار پایینی دارد، این درست که عدم توازن در لایحه بودجه، صدای اغلب وکلای شهرستانی را درآورده، این درست که آقای ظریف، قدرت نظامی کشور ۳۰۰ هزار شهید را، و اقتدار همرزمان شهدا را ضعیف تلقی می کند، این درست که به جای پاسخ دندان شکن به دشمن، بعضا جواب دوست را تند و تیز می دهند،
این درست که نه دیپلماسی صدقه ای و نه اقتصاد صدقه ای، هیچ یک با رضایت افکار عمومی همراه نشد، این درست که قرار بود فضای فرهنگ و رسانه، امنیتی نباشد، این درست که قرار بود گداپروری، بد و مذموم تلقی شود، این درست که دیشب، هر ۴ جاده منتهی به شمال کشور نزدیک ۲۴ ساعت بسته بود، این درست که پیرزن مادر شهید در فروشگاه اتکای میدان شهدا، بعد از ۴ ساعت صف، آنهم در سرمای زیر چند درجه، دیگر کاملا خسته بود، این درست که هیچ کدام از مشاهیر اقتصادی دولت، استعفا ندادند، این درست که دولت بعدی، به عبارتی کارنامه آسانی خواهد داشت، اگر فقط سبد توزیع کالا بدین روش نداشته باشد، یا اگر تنها، توافق ژنو در کارنامه اش نباشد، و این درست که دولت بعدی، برای حل و فصل همه این بی تدبیری ها، به عبارتی کار بسیار سختی در پیش دارد،
اما…
آری، اما محسنات بی مثال، ممتاز، فراوان، غیر قابل وصف، عالی و فوق العاده کثیر این دولت را هم هرگز نباید نادیده گرفت!
ملت ایران! این بود انشای من…
وطن امروز/ ۱۶ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
گزینهها پوسید روی میز
این اوباما بچه بود، یادش نمیآید؛
از بهمن ۵۷، سی و پنج سال است که براساس آنچه رؤسای جمهور آمریکا منقول میدارند، هفته بعد قرار است انقلاب اسلامی سقوط کند! به خدا این گزینه نظامی، پوسید روی میز رؤسای جمهور آمریکا!
آمریکا یک رئیسجمهور داشت به نام «ریگان» که میخواست ریشه ملت ایران را از طریق خلیج و با ناوهای دریایی خشک کند! آن روزها مردم، این شعار را سر دست گرفتند؛
«خلیج فارس ایران، محل دفن ریگان».
ما آن روزها بچه بودیم اما نوگل بهار نبودیم! ظریف نبودیم! تخس بودیم! قد کشیدیم! و حالا میپرسیم؛
«کجایی اصلا آقای ریگان؟! حال شما چطور است؟!»
روزی «علیرضا» از این هم بزرگتر خواهد شد و از اوباما و جان کری خواهد پرسید؛
«کجایید عالیجنابان؟! چه خبر از گزینه نظامیتان؟! پدرم مصطفی، با گزینه خون هستهایاش، هنوز در موضع غرور ایستاده. شما کجایید؟! راستی! حال توافقتان چطور است؟!»
چیست انقلاب اسلامی؟ جز تسلیم آمریکا در برابر شکوه و عظمت ملت ایران؟ ۳۵ سال است همه رؤسای جمهور آمریکا به علامت تسلیم در برابر ملت ما، دست خود را بالا بردهاند.
اصلا فرقی نمیکند در ایران چه کسی رئیسجمهور باشد یا در آمریکا چه کسی! اصل مناسبات، دست انقلاب اسلامی است.
دولتها میآیند و میروند، دولتها به عبارتی همه موقتند، آنچه اما باقی میماند، انقلاب اسلامی ملتی است که «الله» خدایش بود و «روحالله» امامش. هر ثانیهای که از این انقلاب میگذرد، یعنی آمریکا در ستیز با ملت ایران، کم آورده. و هر ۱۲ بهمنی که «حضرت آقا» به دیدار امام و شهدا میروند، کاخ سفید را عصبانیتر میکند.
در آمریکا رئیسجمهوری که میگفت؛ «با رفتن خمینی، دیگر کار انقلاب اسلامی تمام است» کجاست؟!
سگی که گاز میگیرد، پارس نمیکند اما رؤسای جمهور آمریکا زیاد هارت و پورت میکنند! انقلاب اسلامی دقیقا خورده به ملاج ابلیس! و آن بالا یکی هست که هوای انقلاب ما را دارد.
خدای «والفجر ۸» هماینک هم خداست. امامِ زمانی که در عرض اروند، یکی یکی دست بچه رزمندهها را گرفت، هماینک هم امام زمان(عج) است. ما در شلمچه، یک خانم حضرت زهرا(س) داشتیم که الان هم مادری میکند برای خون شهدایی که با سربند جگرگوشهاش حسین(ع) با سربند «یا حسین» به خط میزدند.
شوخی نیست؛ دعای دردانههای دهر، پشت این انقلاب است. کاخ سفید، «آقا» ندارد، اگر داشت، هرگز ابرقدرتی آمریکا به این روزگار نمیافتاد که عالم و آدم را علیه اسد بسیج کند، آب از آب تکان نخورد!
این اوباما بچه بود؛ یادش نمیآید؛
روزگاری سران آمریکا اراده میکردند، ظرف ۳ سوت، مصدق را میبردند و شاه را میآوردند! این را میبردند، آن را میآوردند! اینک، این سیدحسن نصرالله است که معلوم میکند چه کسی باید در سوریه حاکم باشد، چرا که رای اکثریت مردم منطقه مهم است، نه اراده سران کاخ سفید. چرا که دنیا، مقاومت علیه سران آمریکا و اسرائیل را دوست میدارد، انقلاب اسلامی را دوست میدارد، شعار «مرگ بر آمریکا» را دوست میدارد. رهبر کاخ سفید، صهیونیستها هستند، اما رهبر سیدحسن نصرالله، «آقا»ی ماست.
در «مصاف رهبران» تو بگذار نتیجه جنگ ۳۳ روزه مشخص کند رهبر فاتح را. دلم میسوزد برای ابرقدرتی آمریکا! اگر زمان خمینی میگفت «گزینه نظامی روی میز است»، اینقدر هم حالا جرات داشت که ۸ سال علیه ملت ایران، جنگی را تحمیل کند. هر چند که همان زمان هم، خمینی عصایش را بلند کرد و کوباند بر فرق کاخ سفید. عصای خمینی، بچههایی بودند که دیگر از گهواره برخاسته بودند؛ شیربچههای الی بیتالمقدس، بسیجیان کربلای ۴ و ۵، دلاورمردان همین والفجر ۸! اینک اما در زمان خلف شایسته خمینی، ۲۴ سال است گزینه نظامی از روی میز سران کاخ سفید تکان نمیخورد! و هرگز به مرحله عمل نمیرسد! هر چقدر آمریکا در ستیز با انقلاب اسلامی، گامهایی اساسی به عقب برداشته، انقلاب اسلامی جلو آمده است. فی الحال، سگهای کاخ سفید، فقط زر مفت میزنند و دیگر گاز نمیگیرند چرا که خوب میدانند عصای خامنهای، همان عصای خمینی است بلکه با بردی بیشتر. سیدحسن نصرالله، عصای خامنهای است. اگر مصطفی چمران، عصای خمینی بود، مصطفی احمدیروشن هم عصای خامنهای است. اگر «مصطفای خمینی» در زیرشاخه فیزیک پلاسما، «گداخت هستهای» خوانده بود، «مصطفای خامنهای» آن علم را به وادی عمل آورد و مظهر غرور ملی، علیه کاخ سفیدی شد که پیشرفت ملت ایران را نمیخواست. عصای آمریکاییها اما صهیونیستها هستند که خود نیاز مبرم به عصا دارند! ما «آقا»یی داریم که خودشان «آقا»یی دارند، امام زمانی دارند، خلوتی دارند. ما بر این باوریم که انقلاب اسلامی با همه شهدایش، عصای دست ظهور است انشاءالله… و دیر نیست که خداوند بر فرستادن حضرت منجی، «اراده انتقام» فرماید. آنکه آن بالا هوای خون شهدای ما را دارد، خود خداست. خدا بهتر از همه میداند که دنیا، منتقمی کم دارد. اینک، «گزینه ظهور» روی میز هستی است.
سال ۴۲ در آن یخبندان امید که هیچ کسی رفتن دیو را باور نداشت -چون آمریکاییها پشتش بودند- شاید این فقط خمینی بود که خوب میدانست گزینه انقلاب اسلامی، روی میز تقدیر است. آن روزها خمینی از فرزندان درون گهواره سخن میگفت! از فردا! از فردایی که آمدنش را هیچ کس باور نداشت!
انقلاب اسلامی؟! مگر ممکن است؟! مگر میشود؟! مگر شاه جلاد میگذارد؟! مگر آمریکاییها میگذارند؟!
اینک اما وقتی خامنهای از فردای روشن ظهور سخن میگوید، تعجبی در کار نیست! چرا که ابهت شب، شکسته است! و شب پرستان دارند آخرین نفسهای خود را میزنند!
تا آفتاب بزند، ستارهها، عصای دست ماه میمانند…
دیگر، روزگار «مگر آمریکاییها میگذارند؟» گذشته است! توافق را ول کنید! روح ندارد! خشم روحالله ندارد! و دولتها همه موقتند! طرف حساب آمریکا، خود خود خود انقلاب اسلامی است.
اینک سران کاخ سفید، آنقدر از عصای انقلاب میترسند که گزینه نظامی فقط روی میزشان است اما خب! جهان را بنگر و نگاه کن به دستان الله که میخواهد «گزینه بقیهالله» را روانه میدان کند… وقتی کدخدا، دیگر کدخدا نیست، فقط توافق ملتها با خداست که روح دارد. ما یک لوگوی شادتر از ۲۲ بهمن ۵۷ به «وطن امروز» بدهکاریم!
خبر مرگ آمریکا، «امام آمد» ما، دیدنیتر است.
فردا دیدنیتر است. وای از آن روز که بلند شود عصای مهدی(عج).
وطن امروز/ ۱۳ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نامه ای به ابراهیم حاتمی کیا

به نام خدا… خدای کلمه، خدای حرف، خدای «چ». به نام خدا… خدای پاوه، خدای جاده اهواز – خرمشهر.
و سلام بر ابراهیم! حالا «چ» فقط یکی از سی و چند حرف زبان فارسی نیست؛ بیشتر، آدمی را یاد آخرین اثر حاتمی کیا می اندازد، یاد «چمران» که درست مثل «چریک» با «چ» شروع می شود! وه که در همین مختصر حرف ناز و مدور ۳ نقطه ای، چقدر معنای بلند بالا خوابیده… و من، «چ» عزیز را دوست می دارم، آنجا که حتی در اوج جنگ و خون، نهیب علیه منیت و دعواهای نفسانی را فراموش نمی کند؛
«شما وسط این بگومگو، صدای اصل کاری را نشنیدید… خوب گوش کنید!»
{از مناره های دوردست، صدای اذان می آید؛ الله اکبر…}
اصلا سر ابراهیم درد می کند برای تبر دست گرفتن، رفتن به جنگ بت های نفسانی، دعوا… دعوا با خود و با نفس خود به خاطر خدا… و خدا رحمت کند آنکه بر این حلال زاده نیز نام «ابراهیم» گذاشت. در زمانه ای که عمدتا فیلمساز به جای فیلم حرف می زند، بعضی ها معتقدند؛ «فیلم باید خودش حرف بزند». در «چ» اما حرف، نه از آنِ فیلمساز است، نه از آنِ فیلم. حتی این «چمران» هم نیست که حرف می زند! حرفی اگر هست، فقط و فقط حرف خداست. «چ» حرف خداست. خدایی که از حلقوم مصطفی چمران و اصغر وصالی حرف می زند! ابراهیم را هم باید به تبر شناخت و هم عرفان… و مگر نه آنکه چمران خود گل و گلوله و صلح و اسلحه و عشق و جنگ و عرفان و نبرد را با هم داشت؟! و مگر نه آنکه وسط معرکه، با گل آفتاب گردان، عکس یادگاری می انداخت؟!
از «علی (ع)» فیلم ساختن، بسی سخت تر است تا از پیامبر، چرا که «جمع اضداد» را مشکل بتوان «تصور» کرد، چه رسد به «تصویر»! و چمران در گونه خودش، «جمع اضداد» بود. گفتم که! سر ابراهیم درد می کند برای دعوا!
«اصلا خود خمینی هم “سرباز خدا“ بود».
وه که چه عارفانه بود این پاسخ شهید چمران به شهید وصالی. «چ» هم سرباز خداست؛ خواه حرف باشد، خواه فیلم…
آهای ابراهیم حاتمی کیا! جایی به بزرگی گفته بودی؛ «من مطرب نیستم» اما هیچ می دانستی روضه های نابی می خوانی؟!
به حرمت اشک هایی که در حریم خصوصی «چ» ریختم، این چند جمله را که با حروفی از قبیل «چ» نوشته شده، پذیرا باش. فقط همین یک قلم شهید، فقط همین چمران کفایت می کند که تو حق داشته باشی عاشق شهدا باشی. و همچنان از جبهه و جنگ، فیلم بسازی. این سهم تو نیست، حق توست. و اصلا نمی شود چمران را دوست نداشت. ابراهیم! این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است. «مصطفی» نام تمام شهدای هسته ای این دیار است. از حیث علمی، همه چمران را به دکترا در زمینه «فیزیک پلاسما» می شناسند، من اما به مهمترین زیرشاخه درسی اش یعنی «گداخت هسته ای». آری، این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است… و هنوز عصای خمینی بلند است.
۲۸ صفر ۹۲/ مصطفایی ترین روز سال
دوستدارت حسین قدیانی
وطن امروز/ ۸ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم
آنچه متاثر از توافق ژنو اجرا شد، آنقدر تلخ بود که غرور ملی آحاد ملت، حتی رایدهندگان به آقای روحانی را جریحهدار کرد.
ایرانیجماعت را همگان به احساس میشناسند و روحیه حساس. صدالبته دیدن تصاویر پلمب ساخت و سازهای هستهای و بازایستادن سانتریفیوژها از چرخش، روح و روان هر ایرانی آزادهای را آزار میدهد.
تودههای مردم، صرفنظر از مصداق رأیشان، لابد خود را میگذارند جای آن نخبه جوان که آن همه گمنام و بیادعا در کارگاههای هستهای مشغول کار است، بعد میبیند نتیجه تلاشش پلمب شده.
چیست مگر گناه اصحاب هستهای؟! فیالمثل آیا وزرای همین کابینه، خوششان میآید که هر از چندی، دم و دستگاهشان به بهانههای مختلف، پلمب شود؟! یعنی هستهای ما اندازه صفحه فیسبوک وزیر خارجه حرمت ندارد؟!
من قدر سوادم، خود را فقط میگذارم جای فلان سوپور سایت نطنز. دل او هم غروب جمعهای است برای خود، خدا عالم است. یاد آن روز میکند که صبح به جای دیدن مهر و پلمب بازرسان آژانس، به مصطفی احمدیروشن سلام میداد. مشاهده آن جوان شهید کجا، تماشای ریخت جاسوسان سیا و موساد کجا؟!
آنکه دارد لبو میفروشد هم ایرانی است، گیرم هنوز لبو را لای روزنامه بپیچد. ایضا آن راننده تاکسی که غذای گرمش را میگذارد صندوق عقب، بلکه ظهر شود و غذای از دهان افتاده و دیگر سرد شده را میل کند و ادامه کار مسافرکشی.
حال متوجه میشوید که چرا بعضی از دماغ فیل پایین افتادههای مشاور، این همه دل ناصاف دارند با اقشار زحمتکش این ملت؟! بیخود نیست که درمیآید صدای آن عالم فرزانه؛ «بعد از دست دادن با اجنبی، بروید بشمرید انگشتان دستتان را مبادا کم شده باشد.»
ایرانی، ایرانی است و آنجا که سخن از غرور ملی است، لبوفروش و راننده تاکسی و مرجع تقلید به هم میرسند. آه از سیام دی ماه. در این روز، ما در «وطن امروز» یک لوگوی روزنامه را سیاه کردیم، صدای بعضیها درآمد، چه میگویند این همه سیاهنمایی خود را که گویی هیچ افتخاری نبوده در گذشته؟!
از لبوفروش گرفته تا دانشمند هستهای، جملگی غرور ملی را میفهمند اما بیاییم فرض کنیم روزنامههای زنجیرهای هم چیزی از این غرور عایدشان است که تیتر یک میزنند؛
«مرگ تحریمها – تعلیق هستهای».
یعنی ملت! خیلی هم حالا از تعلیق هستهای ناراحت نباشید که مابهازای آن، تحریمها مرد و رفت پی کارش! این به آن در!
ملت ما در کنار غرور ملی، فهم و شعور ملی هم دارد و هرگز عداوت ذاتی با هیچ دولتی نداشته و نخواهد داشت. ملت در درک این دولت هم، هیچ کم نگذاشته، ولو اینکه دولت، هفت دهم درصدی بوده باشد.
این درست که از نظر مشاوران عالی و ارشد این دولت، نیمی از ملت، رأی به بیقانونی دادهاند اما خب! ادب ملت ما بالاتر از آن است که لزوما جواب بدی را با بدی بدهد.
ملت نجیب ما یک ملت است و هرگز تقسیم بر ۲ نمیشود. ملت این روزها، ناظر بر آنچه بعضیها مرقوم میدارند، درگیر و دار این پرسش است که «ما عکس تعلیق هستهای را دیدیم اما کجاست تصویر مرگ تحریمها؟!» توافق ژنو، بسیار نامتوازن است و این «توافق نامتوازن» را لبوفروش حتی اگر نتواند درست تلفظ کند، کاملا میفهمد. البته عکسش هم صادق است!
ملت اصلا به خاطر روی گل دولت، فرض هم بکند که توافق، متوازن بوده، باز در گیرودار یک پرسش دیگر است؛
«این سرمایه که شما با آن معامله بر فرض متوازن کردهاید، سرمایه خودتان بوده یا سرمایه خون شهدای هستهای؟! سرمایه خودتان بوده یا سرمایه دولتهای قبلی؟! شما که قبلا هم باری هستهای را پلمب کرده بودید، پس سرمایهای که با آن دست به معامله زدید، از خودتان نبوده، بلکه محصول کار و ماحصل خون گذشتگان بوده. با این همه، چرا علیه گذشته سیاهنمایی میکنید؟! و چرا این همه دروغ میگویید؟!»
آری! حتی فرض هم بگیریم دولت در این توافق، گل کاشته، همه آن امتیازی که به حریف داده، مدیون سرمایهای است که دیگران، بویژه شهدای هستهای، به او منتقل کردهاند و الا دولت هفتدهم درصدی، چیزی هم داشت که به دشمن بدهد تا مثلا مرگ تحریمها را از اجنبی بازستاند؟!
و اما فرض و خیال را وانهیم و سخن بر مبنای واقعیت بگوییم. اظهارات دستاندرکاران سیاست خارجی دولت، بلکه شخص رئیس قوه مجریه را اگر در این ۱۰۰ روز اخیر بررسی کنیم، معالاسف آنچه زیاد دیده میشود، تناقض است. «ما از هیچ حق هستهای در برابر قدرتها کوتاه نمیآییم» در حالی بیان میشود که همین چند وقت پیش، جشن شادمانی گرفتند و گفتند: «حتی آمریکا هم حقوق هستهای ما را به رسمیت شناخته».
اولا؛ اگر به رسمیت شناخته، دیگر چه لزوم است به جمله «ما از حق هستهای خود در برابر دشمن کوتاه نمیآییم»؟! مگر او به رسمیت نشناخته بود؟! وانگهی! این چه طرز حرف زدن با یک دشمن مودب و باهوش است که حقوق هستهایات را هم به رسمیت شناخته؟!
ثانیا؛ عاقبت بر ما روشن کنید که دشمن، کدام حق را به رسمیت شناخته؟! حق غنیسازی، حق هستهای یا حق مهر و پلمب تاسیسات هستهای؟!
متاسفانه تناقض در این باب، زیادی زیاد است. «ما از حقوق هستهای خود یک ذره عقبنشینی نمیکنیم» جملهای است از وزیر امور خارجه. آقای ظریف! اینگونه؟! میخواستید عقبنشینی کنید، چه میکردید؟! و آیا بهتر نیست از هستهای، یک چیزی هم باقی بگذاریم و همه را پلمب نکنیم، بلکه برای معامله در ادوار بعدی مذاکرات، احیانا سرمایهای برای چانه زدن داشته باشیم؟!
ما از قبل، سیاهی سیام دی ماه را میدیدیم که معتقد بودیم اسرائیل، اتفاقا بیشترین منفعت را از توافق ژنو میبرد اما بعضیها، نه فقط فریب خنده اوباما را خوردند، بلکه حتی فریب اخم و تخم ظاهری نتانیاهو را هم خوردند!
مسخره است؛ هستهای ما متاثر از توافق ژنو، پلمب شود، آن وقت نتانیاهو از این توافق عصبانی باشد! بعضیها خوب است حالا پیدا کنند همصدای با اسرائیل کیست؟!
و هر چند مشاوران ارشد و عالی این دولت، ما را غیرقانونی میدانند، ما اما مشورتهای بهتری به دولت میدهیم. آنچه سیام دی ماه، نقدا لرزید، ساختمان صنعت هستهای کشور بود، نه ساختمان تحریم. این توافق اما طبق مفاد آن، قابل بازگشت است. سرمایه را بازگردانید، که همه آن سرمایه، اتفاقا در اوج تحریم، حاصل شد.
آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. بهتر نیست به جای شوهر دادن هستهای، دمی با عزم و غرور ملی و همت مردمان نیک خودمان وصلت کنیم؟!
و آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!
به این معنی، من با سرمایهداری موافقم. آدم بیسرمایه، غرور مردمش را میشکند، نه ساختمان تحریم را. آه از سیام دی ماه…
این «آه» خودش مشورتی است به دولت. گیرم رأی ما به بیقانونی بوده! آه ما کاملا قانونی است.
وطن امروز/ ۲ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
متقلب بزرگ ۸۸
«من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده» آشناترین جمله برای خاتمی است. از همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ شنیدههای موثق ما حکایت از آن داشت که خاتمی بارها و بارها در جلسات خصوصی، ضمن تقبیح اعمال دیگر فتنهگران بویژه موسوی و کروبی، به این مهم معترف بوده که در انتخابات ۸۸ تقلبی رخ نداده. این که حالا خاتمی است، از متقلبین ترمزبریدهتر فتنهگر، مکرر نقل است که گفتهاند؛ «اساسا سیستم انتخابات در جمهوری اسلامی، آنقدر که با نظارت مردم و امنای ایشان پیوند دارد، وابسته به حکومت نیست، فلذا تقلب در انتخاباتهای جمهوری اسلامی کلا محال است». فایلی که اخیرا از سخنان خاتمی بیرون آمد و مربوط به سال ۹۱ است، اصلش را بخواهی ریشه در همان روزهای نخست بعد از انتخابات ۸۸ دارد. خاتمی همان روزها هم بهخوبی میدانست تقلبی در انتخابات رخ نداده، چه اینکه در نخستین انتخابات بعد از ۸۸ هم رفت و رای خود را به صندوق انداخت. فیالحال، اساسیترین سوال ممکن این است؛ «این آقایان اگر واقعا معتقد بوده و هستند که تقلب، تهمت و توهمی بیش نیست، پس چرا همان روزهای فتنه، در برابر دروغ بزرگ تقلب، موضع علنی، عمومی و رسمی نگرفتند؟!» من واقعا حیفم میآید که در ازای خون مقدس، پاک و زلال شهدایی چون حسین غلام کبیری و امیرحسام ذوالعلی بخواهم گریبان چرک فتنهگران دانهدرشت را بگیریم، یعنی بر این باورم که معامله این شهیدان بسیجی، با خدا بوده و بس، لیکن دمی خود را بگذارید جای والدین دیگر قربانیان فتنه؛ فتنهای که معالاسف، خشک و تر را با هم میسوزاند. آیا پدر و مادر ایشان حق ندارند خاتمی و امثالهم را اینگونه خطاب قرار دهند که؛ «شما فقط میخواستید جگرگوشههای ما قربانی ادعای تقلب شوند؟! حال راحت شدید؟! اصلا چرا همان روز واقعه، علنی اعلام نکردید تقلبی رخ نداده تا بلکه بچههای ما هم به هواداری شما، اسیر نقشه دشمن نشوند؟!» قدر مسلم هر خونی که در فتنه ۸۸ از بینی کسی خارج شده، در وهله اول، باید یقه سران فتنه را گرفت، و صدالبته یقه آن دسته از سران فتنهای که با علم بر موهوم بودن تقلب، همراهی کردند با داعیه تقلب. با قاضی مرتضوی به اندازه کافی کلنجار رفته شد، اینک وقت است فرشته عدالت، دمی هم گریبان خاتمی را بچسبد که چرا به جای خطکشی با اصحاب تقلب، آتشبیار معرکه شدند و فتنه را با همراهی خود فزون کردند؟! نه فقط در ماجرای کهریزک، بلکه در هر ماجرای هشتاد و هشتی دیگری، آنکه باید حساب پس بدهد، یکی هم خاتمی است. «من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده»، حساب ما را با خاتمی صاف نمیکند، تازه شروع میکند. البته از ما جلوتر، کسانیاند که جگرگوشههایشان، قربانی دورویی و تزویر بعضیها شدند. مدعی به عبارتی ایشانند. آنی فرض کنید خواصی از تبار خاتمی، همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ میآمدند و به شکل علنی، و نه خصوصی، بر دهان داعیه داران تقلب میزدند و میگفتند؛ «انتقادات ما سر جای خود محفوظ اما هرگز تقلبی در انتخابات رخ نداده». آیا باز هم ادعای تقلب، تا این حد و حدود، «اسم رمز آشوب» میشد؟! آنی فرض کنید در برابر یاوه «اگر تقلب شد، بریزید در خیابانها»، خواصی از تبار خاتمی میآمدند جلو و لااقل به جوانان هوادار خود هشدار میدادند که؛ «مراقب باشید، تقلب، تهمتی بیاساس است». آیا آنهمه آتش فتنه، زبانههای متعدد میگرفت؟! هر ۳ قربانی کهریزک، والدینشان حی و حاضرند. آیا جز این است که این جوانان، قبل از هر چیز، جان خود را قربانی ادعای نادرست تقلب کردند؟! آری! این سوال، قبل از آنکه سوال ما از خاتمی باشد، سوال همه آن کسانی است که هزینه دادند بابت ادعای تقلب؛ «آقای خاتمی! شما میدانستی تقلب نشده و همراهی کردی با داعیهداران تقلب؟! این وسط چه میشود جواب خون فرزندان ما که قربانی امراض سیاسی شما شدند؟!» جز این، قانون هم باید گریبان آنان را که باید، بگیرد. عدالت هم، نظام هم. شگفتا! آنهمه آبرو از نظام ریخته شد به بهانه تقلب، آنهم در شرایطی که آقایان خود قائل به تقلب نبودند! آیا ۳۰۰ هزار خون شهدای این مملکت، از مصطفی چمران دکترا گرفته در فیزیک پلاسما، شاخه گداخت هستهای تا آخرین مصطفای روشن هستهای، مسخره دودرهبازی و بیچشم و رویی شبهمردانی نظیر خاتمیاند؟! آیا خشم انقلابی خمینی بتشکن، مسخره امراض سیاسی بعضی خواص جامعه است؟! ۸ ماه که چه عرض کنم؛ حدود ۲ سال، به بهانه تقلب، چشم طمع دشمن به خیابانهای مرکزی تهران و آشوب در خرمن انقلاب اسلامی دوخته شد، آنهم در شرایطی که بعضیها معتقد نبودند تقلب شده؟! مسخره کردهاند ملت را؟! مسخره کردهاند وصیتنامه شهدای این ملت را؟! مسخره کردهاند جوانان طرفدار خود را؟! یعنی فرهنگ لغت فارسی، نیاز به یک خانهتکانی اساسی دارد. من بسیار بعید میدانم هیچ کلمهای در زبان فارسی، معادل درستی برای این کار آقای خاتمی باشد! سزای این عمل خاتمی، هر ناسزایی هست و نیست! و دقیقا از همین زاویه است که من با شعار «میبخشم اما فراموش نمیکنم» مخالفم. این شعار همانقدر مسخره است که یکی بگوید؛ «من فراموش میکنم اما نمیبخشم!» بخشش فتنهگران از کیسه چه کسی، چه چیزی؟! مگر دست من و ماست فقط؟! اصلا مگر دست لطف و کرامت نظام است فقط؟! اتفاقا بخشش وقتی زیاده از حد میشود، تو خواه فراموش کنی، خواه نه، مجلس ختمات میشود همان مجلسی که اوباما در آن دلقکبازی میکند و کنار همسرش، عکس یادگاری میاندازد با دیگران! الگوی این ملت انقلابی، امام خمینی است، نه این و آن. خاتمی بخشیده نمیشود، چون اصلا ممکن نیست بخشیده شود. قانون ببخشد، عدل نمیبخشد. عدل ببخشد، آبروی نظام نمیبخشد. آبروی نظام ببخشد، خون شهدا نمیبخشد. و بر فرض که این همه ببخشند، جوانانی که با دستفرمان خاتمی به قهقرای زندگی رسیدند و فریب خوردند، هیچ نخواهند بخشید خاتمی را. چند سال پس از یومالله ۹ دی، ما محکمتر از قبل، سر جای خود و در همان موضع قبلی، شهدایی و انقلابی خود ایستاده ایم. آقای خاتمی کجاست؟! و چه کرده با خود که حتی مراجع مهربان تقلید هم، وی را به حریم خود راه نمیدهند؟! من، دیشب بعد از دیدن خبر خاتمی در «تسنیم»، صفحاتی از کتاب «نه ده» را خواندم. اگر و تنها اگر بابت یک مساله از نوشتههای هشتاد و هشتی پشیمان باشم، از این منظر است که چرا اندازه خیانت و نفاق اصحاب فتنه، قلم را با ایشان نیاویختم. خداوند این قصور را بر صاحب این قلم ببخشد که ما همین گونه هم بخشیدهایم فتنهگران را. زیادی بخشیدهایم. شعار «بخشش» را دیگران سر میدهند اما این ما بودیم که حیا به خرج دادیم در قبال آنهمه بیحیایی… که میدانستند تقلب نشده و همراهی کردند با ادعای تقلب! من به جد بر این گمانم که سال ۸۸ اتفاقا تقلب بسیار گستردهای حادث شد، منتها نه در انتخابات، که بعد از انتخابات. از مهمترین متقلبین سال ۸۸ یکی هم همین جناب خاتمی است. تقلب خاتمی در قلب جوانانی بود که به تأسی از خواصی چون خودش، واقعا باور کرده بودند در انتخابات ۸۸ تقلب رخ داده. تقلب از این بدتر؟! تقلب از این بدتر که خود چون خواص هستی، کنج دنج بنشینی و عدهای جوان ذاتا پاک، هزینه دوز و کلک تو را بدهند؟! تقلب از این بدتر که با همان شعارهای انقلاب، آمده بودند به جنگ انقلاب؟! تقلب از این بدتر که هم علیه ۴۰ میلیون رای ملت، هم علیه ۲۴ میلیون رای اکثریت، واقعیت و حقیقت را قلب کردند؟!… و تقلب از این بدتر که «دوست» را به ثمن بخس فروختند به «دشمن»؟! در آخر، توصیهای دارم به آقای خاتمی که شک ندارم منباب «شرط بلاغ» به صلاح دنیا و آخرت اوست. توصیه این است؛ همین سخنان اخیرا منتشر شده را، این بار نه در فلان جلسه خصوصی، بلکه در پیشگاه ملت ایران بیان کند.
وطن امروز/ ۱۵ دی ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
روح توافق!
روح توافق، روح توافق، روح توافق! یعنی خداوند پدر این «روح توافق» را بیامرزد که اگر نبود، معلوم نبود آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، دیگر چه میخواستند بگویند! هی دم به ساعت اوباما و جان کری و وندی شرمن و مک کین و دیوید کوهن و ماری هارف و باب منندز با رفتار و گفتارشان رسما مفاد توافق ژنو را نقض میکنند، هی دم به ساعت آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، رواداری به خرج داده، اظهار میدارند؛ فلان حرف کاخ سفید یا بهمان عمل وزارت خزانهداری آمریکا، نه با کلیت توافق هستهای، بلکه فقط با روح توافق ژنو در تعارض است، تحریمهای جدید، بیشتر ناقض روح توافق است، توافق هنوز کمپلت نقض نشده، در جریان است و… در اینجا چند پرسش به ذهن من میرسد که مطرح میکنم.

یک- روح توافق ژنو دقیقا یعنی چه؟! و مشخصا در کدام قسمت توافق واقع است؟!
دو- آیا همه توافقات، روح دارند یا این، اینطوری از آب درآمده؟! و چرا؟!
سه- این روح توافق ژنو، مثل روح آدمی، آیا با جسم در پیوند است یا برای خودش به صورت مستقل میپلکد؟!
چهار- آیا طرف غربی، بویژه آمریکاییها هم به داشتن روح برای توافق ژنو اعتقاد دارند یا این، فقط اعتقاد این سوی میز مذاکره است؟!
پنج- گور بابای روح توافق، کلا اوباما به روح اعتقاد دارد یا خیر؟!
شش- اگر توافق کاملا نقض شود، تکلیف روح آن چه خواهد شد؟!
هفت- دقیقا و مشخصا چه اتفاقی بیفتد، هم روح توافق نقض شده، هم جسم توافق؟!
هشت- وقتی روح یک توافق، نقض میشود؛ یعنی الحمدلله متن آن هنوز مورد عنایت قرار نگرفته، گرفته، کم و بیش گرفته یا که چی؟!
نه- در بدن آدمی، روح از جسم مهمتر و ماندگارتر است؛ این مساله در توافق ژنو چگونه است؟!
ده- اگر توافق کلا بمیرد، روح این توافق احیانا با کدامیک از ارواح توافقات سیاسی تاریخ محشور خواهد شد؟!
یازده- آیا روح عهدنامه ترکمانچای در عوالم بالا هنوز زنده است؟! در صورت حیات، آیا آن روح، بر روح توافق ژنو نظارت دارد؟ در عالم بالا منظور است! کلا یک توافقنامه، روحش چقدر عمر میکند؟!
دوازده- روز ختم نلسون ماندلا، اوباما که داشت اون کارها رو میکرد؛ این، ناقض حقوق شهروندی میشل اوباما حساب میشود یا ناقض روح نخستوزیر دانمارک؟!
سیزده- چی کار کنیم روح توافق از ما شاد میشود؟!
چهارده- اینکه میگویند
«به حق غنیسازی در توافق، اشاره شده»، منظور این است که به «حق غنیسازی» در روح توافق اشاره شده، در متن توافق یا در جای دیگری از توافق؟!
پانزده- آیا فقط عده خاصی میتوانند روح توافق را ببینند یا همه میتوانند؟!
شانزده- کلا آیا برعکس! ممکن است اتفاقی بیفتد که متن توافق را نقض کند، اما به روح آن وفادار باشد؟!
هفده- آیا اینکه میگویند «روح توافق»، منظور، روح متن توافق است، یا متن توافق، خودش جداگانه روح مجزایی دارد؟!
***
صرفنظر از طنز، بعضیها چطور برای یک توافق مجروح، روح قائلند اما روح پرفتوح شهدای هستهای را نمیبینند؟!
وطن امروز/ ۲۶ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نقد آزاد است، این هم سندش!
دیروز شنبه نامهای رسمی به روزنامه رسید از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
در نامه خطاب به وطن امروز آمده بود:
«به آگاهی میرساند موضوع درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی در شمارههای متعدد آن روزنامه است، در جلسه ۴ آذر ۹۲ هیات نظارت بر مطبوعات مورد رسیدگی قرار گرفت. هیات مذکور مصوب نمود؛ مستند به بند ۸ ماده ۶ قانون مطبوعات به جنابعالی تذکر داده شود. ضروری است نسبت به رعایت دقیق مفاد قانون مطبوعات دقت نموده، در انتشار مطالب انتقادی حدود قانونی را مراعات نمایید».

در این باره اشاره به پارهای نکات ضروری است؛
۱- در متن نامه به هیچ مصداق و مثال و شماره خاصی از روزنامه اشاره نشده. ظاهرا دوستان وزارتخانه فرهنگ که خیلی تمایل ندارند با پسوند «ارشاد» شناخته شوند، اساسا با خطمشی روزنامه مشکل دارند و در تلویحی نزدیک به تصریح از ما میخواهند کلا رویه و روندمان را عوض کرده، آنگونه بنویسیم که ایشان میخواهند.
۲- خوب بود دوستان وزارت فرهنگ دقیقا بگویند نسبت این تذکر با این ۲ جمله جناب روحانی چیست که اولا «دولت را نقد کنید» و ثانیا «در عرصه فرهنگ، دولت اعتدال موفق شد نگاه امنیتی را کاملا حذف کند و فضا را از حالت فضای امنیتی درآورد»؟!
۳- از قرار، مطلوب بعضیها از جامعه خبری، همان معدود خبرنگارانی هستند که در زنگ انشای یکصدروزه، فراتر از نقش ضبط صوت به بلهقربانگوی این و آن بدل شده بودند!
۴- و همچنان در نهایت دوباره باید تاکید کنیم؛
ایکاش دوستان به جای عباراتی مثل «درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی است» به یک نمونه از این مطالب یا تیترها اشاره میکردند تا ما متوجه شویم کدام حدود قانونی را باید رعایت کنیم!
وطن امروز/ ۱۰ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
به نام خدا
سلام؛
خیلی فکر کردم چه پیامی میشه پایین این متن گذاشت، ولی…
ای بابا! گویا دوره، دوره خون دل خوردنه.
واقعا چقدر وقاحت می خواد این ها به ما بگن بی قانون!!
http://www.vatanemrooz.ir/
روز سیاه و پر از آه و حسرت “هولوکاست هسته ای”…
اوف…
چه عجب، مطلب جدید…
هر وقت یادداشت کامل شد نظر می ذارم براش.
ولی فعلا شما بنویس که دلمون خون شده…
“به خدا سوگند، به ما و مصادیق رای مان، مهمترین اتهامی که هرگز نمی چسبد، همین تهمت زشت و زننده «بی قانونی» است. اگر کسی می خواهد «بی قانونی» را بشناسد، بهتر است داستان سران فتنه سال ۸۸ را بخواند.”
همان فتنه ای که رئیس این دولت حامی اش بوده و نصف وزیرانش، دست اندر کارش!
حسین قدیانی: اینی که گفتی، تلویحاتش رو اضافه می کنم به متن! یه جوری که سانسور نشه!
اگر می خواهی کسی را بشناسی نبین که دیگران درباره او چه می گویند ببین که او درباره دیگران چه می گوید…
(کافر همه را به کیش خویش پندارد!)
ممنون؛
نمی دانم چرا این روزها، بنده خدا سردبیران بعضی روزنامه ها (که یک پایشان دفتر روزنامه است و یک پایشان دادگاه)، اینقدر مجبور به سانسور می شوند!
با این همه آزادی و فضای ضد امنیتی، چرا؟؟؟!!!
هوا بس ناجوانمردانه…
راستی؛ رئیس دولت راستگویان عجب دروغگوی ماهری است! همه دستاوردهای هسته ای مان را برباد دادند!
دارم فکر می کنم، اگه این جماعت مثلا با ۷۰ درصد یا بیشتر! صاحب کرسی ریاست بر جمهور می شدند، دیگه چی می گفتند؟! حتما اصل انقلاب اسلامی رو هم غیر قانونی می خوندند!!! ای خدا… تقصیر خودمان است.
صد رحمت به گربه و در دیزى… واقعاً که “بى حیا دین ندارد”.
البته که تقصیر خودمان است
یا
از ماست که بر ماست.
بعضی جاها از دوغ که بر دوغ هم گزارش شده.
هع!
تا حالا کامنتم اول نشده بود. اینقدر عصبانی شدم، تا خوندم پیام دادم.
روحانی مچکریم!
دیروز با یکی از رفقای پایدا…چی بحثم شد.
نامردا هیچ جوره زیر بار نمی رن که با تفرقه ای که انداختن باعث شدن کار به اینجا برسه.
شروع کرد دوباره قالیباف رو کوبیدن، منم گفتم خیلی تعطیلی و تا نوک دماغت رو بیشتر نمی تونی ببینی. اونم ناراحت شد.
نه این ناراحت شدن داره؟!
بعد امروز فرمایشات حضرت آقا در مورد تکلیف گرایی بدون توجه به نتیجه رو نشونش دادم(که دوست عزیزی زحمتش رو کشیده بود)، دیگه حرفی نداشت بزنه. بعد دوباره بهش گفتم تا نوک دماغت رو بیشتر نمی تونی ببینی، این بار ناراحت نشد.
این بود انشای من.
واقعا که حـــــــــــــیــــــــــــــفـــــــــــــــ
روزنامه فردا می خواد سیاه و سفید و با لوگوی مشکی منتشر بشه؟
هولوکاست هسته ای…
واقعاً به نکته مهمی اشاره کردید. اگر هر کسی که در جامعه نفوذ دارد در این مواقع سکوت کند با این وقاحتی که دولت و اطرافیان از خودشون نشان داده اند باید منتظر روزهای بدی باشیم.
امروز اگه تو دهن یاوه گویان زده نشه فردا که کرسی هایی در مجلس به دست آوردند فکر غلط های زیادی به سرشون میزنه.
صفحه اول وطن خیلی شجاعانه است…
گاهی اوقات کلمات طوری منعقد می شود که هم منظور گوینده را اشتباه می رساند و هم باعث سوءتفاهم و ناراحتی در شنونده می شود.
قطعا رای به نامزدهای دیگر مصداق بی قانونی نیست و این جمله از بار محتوایی تهی است و مبتذل!
صفحه اول روزنامتون وطن امروز خیلی شجاعانه است انصافا؛
خوب و تاثیر گذار هم از آب در اومده سر و شکلش.
کار خوب رو باید اعتراف کرد گفت خوبه.
هر وقت جلسه علمای کشورهای اسلامی با نایب امام زمان عج و اوج ارادت و محبت و خضوع علما و بزرگان کشورها در برابر ایشان را می بینم، ذهنم میره به سمت روزی که تمام علما و بزرگان جهان در برابر خود امام زمان عح خضوع می کنند و آرزوی ملاقات با ایشان را دارند. واقعاً وقتی نایب حضرت این چنین مقام و منزلت و عزت دارد مشاهده دوران پادشاهی اهل بیت فوق العاده لذت بخشه. انشاءلله ما هم باشیم و اون روز رو ببینیم و در سپاه حضرت باشیم.
“هو الله ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهر علی الدین کله و لو کره المشرکون”
“و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین”
نمی دانم چرا رئیس جمهور منتخب بعضی ها و اعضای مدرسه پیرمردهایش، اینقدر مبتذل و سوءتفاهم برانگیز صحبت می کنند. کلا کلماتشان یه طوری منعقد می شود!
تی تاپ! (گفت و شنود)
گفت: در توافقنامه ژنو قرار بود ۷ میلیارد دلار از درآمد ۱۰۰میلیارد دلاری ایران که بلوکه شده بود را آزاد کنند.
گفتم: عجب دزدهای پررویی هستند، صد میلیارد دلار پول نفت ما را بلوکه کردهاند و حالا میخواهند ۷ میلیارد دلار آن را به عنوان «امتیاز»! پس بدهند!
گفت: تازه در توافق اخیر اعلام شده که ۴/۲ میلیارد دلار را، آنهم در ۸ قسط پس خواهند داد!
گفتم: چه عرض کنم؟! بیپدر و مادرها، «لپتاپ» دزدیدهاند و به جای اون «تیتاپ» تحویل میدن!
به کجا میرویم؟! (یادداشت روز)
http://kayhan.ir/fa/news/3315
کاسب تحریم آنهایی هستند که به خاطر تحریم به قدرت رسیدند.
هر چی ما هیچی نمی گیم این کاسبان تحریم پرروتر می شوند. عملاً در خدمت منافع آمریکا و انگلیس و اسراییل و فرانسه کار می کنند بعد منتقدان یک توافق فاجعه آمیز را متحد اسراییل می خوانند.
جداً این بحث توافقنامه ژنو به جاهای خطرناک داره می کشه. می ترسم آخرش بگیم قربون توافقنامه سعدآباد. هر کسی برای خودش یه تفسیری از توافق داره و اون یکی رو متهم می کنه که برای مصرف داخلی داره حرف می زنه. خوب شما که نمی تونید افکار عمومی خودتون رو راضی کنید، یعنی عملاً افکار عمومی خودتون رو نمایندگی نمی کنید، غلط می کنید، میرید مذاکره می کنید و توافقنامه امضا می کنید!
الا نور طاها/ تو ابن الرسولی
تو از نسل حیدر/ تو جان بتولی
تو از کربلایی/ اوالامر مائی
تو ای خامنه ای/ نسیم بهشتی
تو نیکو خصالی/ تو نیکو سرشتی
تو نوری، صفایی/ تو مر مسلمین را یگانه امیری
خلیفه رسولی/ علی را وزیری
همای رهایی/ اوالامر مائی
منم کرد سنی/ تویی رهبر من
چنان آذری ها/ تویی سرور من
تو وحدت ندایی/ اوالامر مائی
شهیدان سنی/ که در خاک خفتند
وصیت نوشتند/ و بسیار گفتند
تو مهر و وفایی/ اوالامر مائی
من از دوست خواهم/ تو سالم بمانی
تو صاحب لوایی/ اوالامر مائی
من از دوست خواهم/ صفای خمینی
و در توست؛ آری/ وفای خمینی
تو مهر و وفایی/ اوالامر مائی
“شعر ماموستا نژادی از اهل سنت ارویه در مراسم دیروز”
.
در ایــــــــن غوغای وانَـفســـا،
خدا، صـَبرت دَهـَـد اِی “حضرت ِ مـــاه”…
.
پیشاپیش تعطیل شدن روزنامه وطن امروز رو به همه دوستان
تبریک و تهنیت عرض می کنم! باید جلوی افراط، از هر نوعش گرفته بشه.
چه معنی داره یک مشت جوون خام! تمام زحمات “دولت خنده و توهین”
رو به سخره بگیرن. آقا ببندین خیال همه راحت.
انرژی هسته ای بیشتر به کارت میاد یا کوپن؟؟
کوپن رو بگیر برو ته صف، صداتم در نیاد. کلاهتم بنداز بالا.
ملت چقدر پر توقع شدن هااااا
بچه ها! ما دعوت شدیم به نشست ژنو ۲؛ نکنه ظریف بره سوریه رو هم تقدیم آمریکا و اسراییل و تکفیری ها بکنه بعد بگه ما توافق بزرگی کردیم و جهان را از خطر جنگ نجات دادیم.
کولاک کرده “وطن امروز”!
وطن امروز پلمپ شد رفت!!!!!!!!!
سلام، خدا کنه حال شما خوب باشه!
اما می دونم دل خیلی ها رو غبار مثل آسمون شهر من تهران گرفته اما با خودم فکر می کنم گرد و غبار و آلودگی هوا خیلی بهتره از گرفتگی درد آور دلم برای اجرای گام اولِ، برای توقف غنی سازی بیست درصد در نطنزِ… اصلا وقتی بازرس ها به فردو می روند انگار دارند با ماشین های شیک و مدل بالا از روی سانت سانت بدنم با مورچه کیلومتر بر ساعت می گذرند تا کامل لگد مال کنند غرور اندوخته در تار و پودم را.
حالا وقت تشکر است از تیم هسته ای؛ عزیزان متشکریم که افتخار می کنید به ایهام های متن مذاکره! البته ما هم به شما افتخار می کنیم که در حال راستی آزمایی هستید! خدا قوت… الهی در برابر طرف معامله رو سفید شوید در این راستی آزمایی تا قهوه هایتان نوش جانتان شود… خیلی مهم نیست ملت نیش بخورند… سرتان سلامت باشد عزیزان، سرتان سلامت!!!
بان کی مون:
“دعوت از ایران مشروط است و وزیر خارجه ایران پذیرفته است که مفاد تواق نامه ژنو مبنای کار باشد”
ظریف قبلاً و فعلاً:
“ایران هیچ پیش شرطی در مورد شرکت در ژنو نمی پذیرد”
وزارت خارجه فعلاً:
“ایران بدون پیش شرط در کنفرانس ژنو شرکت خواهد کرد (یعنی حتماً شرکت می کند)”!!!!!!
مخ آدم از این همه تناقض سوت می کشد. این ها دیگه بحث هاله نور نیست که یک مسأله ماورایی باشه بلکه کاملاً بحث واقعی و ملموسه! احتمالاً جمله سوم برای افکار عمومی داخله!!!!!!
دروغگویی و مخفی کاری از دولت راستگویان به امری عادی و روزمره تبدیل شده است. اینقدر هم دروغگوهای ماهری هستند که توافق ننگین ژنو را جای یک فتح الفتوح به ملت قالب کرده اند.
این مجلس باید جلوی این مسائل را بگیرد تا کار به مجلس بعدی نکشد. نمی شود بروند با دشمن یک چیزی که مدنظر اوست بگویند و او را راضی کنند، بعد در بین افکار عمومی داخل و دیگر مسئولان حرف های کاملاً متناقض بزنند. فکر کنم این همون توصیفاتی می باشد که قرآن کریم در مورد شخصیت مناف… فرموده است.
در ضمن یادمه جناب حقوقدان در مورد دولت قبلی می گفت که اطلاعات غلط به رهبری می دهند. وقتی یاد نامه سرتاسر غلط ایشان به رهبری در مورد توافق میفتم خندم می گیره از وقاحت دولت راستگویان.
فرهنگستان زبان و ادب فارسی به دلیل اتفاقات اخیر معنای جدید کلمه راستگویان را به شرح زیر اعلام کرد:
“یعنی اینکه راست راست! تو چشم ملت نیگاه کنی و دروغ بگی”
دوستان! یعنی همینطوری می خواهید بشینیم نگاه کنیم ببینیم چه بر سر هسته ای میارن!؟؟!
خون این همه شهید، این همه بچه های کوچیکی که بی پدر شدند، یعنی همش…!؟
من پایه ام یه حرکتی بزنیم. با کف و سوت زدن واسه “وطن امروز” بنده خدا که در آستانه دادگاهه (!!!) که کاری پیش نمیره!
علی علی…
ببین یه مشت جوون جیگر دار، چه می کنند تو وطن امروز… الحق که اسمت برازنده ی:
“وطــــــــــــــــــــــــــــ امـــــــــروز ــــــــــــــــــــــــــــــــــن”
واقعا تدبر رو دیدیم! بدون اینکه به نتانیاهو و اوباما بربخوره با تدبیر چرخه هسته ای رو متوقف کردند، اسمشو گذاشتند تسلیم غرب. این دولت تدبیره یا تحقیر؟
امیده یا نومیدی؟
وقتی خیلی از آقایون وزرا اون شکلی تو مجلس تبرئه میشن و همه می گین سال ۸۸ جرمی نکرده بودند و رای اعتماد هم می گیرن همین میشه دیگه. کم کم ما باید ازشون به خاطر اینکه سال ۸۸ کوتاه نیومدیم هم معذرت خواهی کنیم، از اینکه بهشون رای ندادیم هم معذرت خواهی کنیم، ما کلا باید برای خیلی از انتخاب ها و رای ها و … و راهپیمایی هامون معذرت خواهی کنیم… ما زیاد بی قانونی می کنیم!
آقــــــا چی می کشه…
فروختیم! انرژیایی که برایش جان داده بودیم، به نان فروختیم! مفت فروختیم! از دم قسط فروختیم!
این دولت اصول اولیهی کاسبی را هم نمیداند!
——–
http://sikhoonakchi.blog.ir/1392/10/30/%D8%AA%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%A7%D8%AA-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D9%84%D9%85%D9%BE-%D8%B4%D8%AF
اگه بگیم معاهده ی “ژنوچای” (!) حرفی به گزافه نگفته ایم…
پیرو کامنت قبلی مبنی بر پرورش مهرههای جهانخوران مثل بختیار و بنی صدر ملعونین، شاهد از غیب رسید. بخشی از مصاحبه جًک استروا با روزنامه ایندپندنت بعد از سفر ایران:
“هرگونه اشتباه از سوی غرب در سخنان یا اقدامات مقامات غربی میتواند منجر به تضعیف موقعیت روحانی در ایران شود. در واقع غرب اشتباهی که در دوران خاتمی کرد را نباید تکرار کند”.
خوردن فله ای چماق به خاطر یک مشت هویج!
سلام آقای تدبیر
آقای امید
آقای هورا
آقای شعار
۳۰ دی ات مبارک
چشمانمان روشن
تو امروز می خندی و من
این شاعر گریان
شعر سپیدم را
سیاه می سرایم
تا اعلام عزای خصوصی کنم!
و کامم را
به حلوای مرگ احمدی روشن
که همین امروز کشته شد
تلخ کنم!
امروز همه خوشحالند
از اوباما و نتانیاهو گرفته
تا همین حاجی شهرمان
که سجده ی شکر کرد
“خدا را شکر امروز
بنز ارزان می شود”
و دلالی که فریاد می زد:
“تا مرغ ارزان هست
زندگی باید کرد”
و شلیته ای خندید که:
“ساپورت پوستی
با نخ بیست درصد چند؟”
بخند!
به آرزویت رسیدی
دیگر
سانتریفیوژها نمی چرخند
سانتریفیوژها
از پشت تیر خورده اند.
و امروز آمانو
دهان معصومشان را پلمپ کرد
تا کیک زرد دهیم و
اوره بسازیم هر دم!
خیالتان تخت
سانتریفیوژها
آرام
در تابوت مصلحت خفته اند!
تا شما هر روز
به رقص ثانیه ها بچرخید
و برایشان
فاتحه ی سعدآباد بخوانید!
خیالتان راحت
خرخره ی قم
در دست نیویورکی هاست
با آن لبخندهای شیرین و
ریش های پروفسوریشان!
نگران خزانه ی خالی نباش
قرار است بابا کری
یک مشت دلار کثیف
به قیمت تحفه ی نطنز
برایتان حواله کند قسطی
تا خزانه ی چشم های ما
لبریز شود از درد!
دیگر غم مخور
هل من ناصرت را شنیدند
روزگار کشور سیاه نیست
سیاه
حال پدرم بود
هم او که هشت سال خردل ساخت برلین را خورد
هم او که امروز روی ویلچر
نوش داروی ساخت مرکل را تف کرد
و اندکی بعد
با دیدن فردوی خاموش
تشنج کرد و لحظه ای جان داد!
سیاه
روزگار مادر بود
که گوشه ی روسری در دهان می برد
تا دشمن
صدای دردش را نفهمد آقا!
سیاه
حال مردم خان العسل است
که توله سگ های سعودی از این پس
بیشتر زهر به خوردشان خواهند داد
سیاه
حال زنان الزهراست
که قرار است
پشت دروازه های سوخته ی شهر
به دیوار تاریخ
میخکوبشان کنند!
سیاه
حال شعر سپید من است
که قصد انتحار
میان خفته ها کرده است!
چه زمستان عجیبی!
دست ها در جیب
به ترس خروج
دهان ها بسته
ز سوز سکوت
زبان ها مسلول
ز بیم یک فریاد
و چشم ها افتان
چه زمستان عجیبی
با نه دی شور گیرد و
در ۳۰ دی
مهر بر دهانش کوبند!
چه زمستان عجیبی
تمام سروها یخ بسته و
پسته های رفسنجان
شکوفه داده اند امروز!
چه زمستان عجیبی!
{سلمان کدیور – “سلیم”}
ببین چی کردن آقایون که متن و تیتر و همه و همه عوض شد.
یه سئوال!
وقتی ما می گیم دنبال ساخت سلاح هسته ای نیستیم، و حتی حرمت شرعی هم داریم، بعدش میایم غنی سازی رو تعلیق می کنیم، یعنی نیت ساخت بمب هسته ای داریم؟؟!!
.
پس دشمن هم میگه؛ اگه اینا نمی خوان سلاح هسته ای بسازند، و این پول هایی که ما داریم به صورت اقساط پرداخت می کنیم، که مال خودشونه!! پس چرا قبول کردند که تعلیق کنند؟! بنابراین، حتما یه چیزی هست! حالا که اینطوریه، یا شش ماه دیگه می زنیم زیر میز، یا می گیم دائم العمر باید تعلیق کنید. غیر اینه؟!
بسم الله
سلام؛
همین جا بود روزی خواندم که مالک مدت هاست که از خیمه معاویه گذشته است.
آری! مشت های گره شده انقلاب هیج گاه برای مشتی دلار آمریکایی باز نخواهد شد تا ابد!
کربلای ۴ شده؟
کربلای ۵ در راه است!
در جمهوری اسلامی هزینه می دیم تا بعضی بی شعورها کم کم شعوردار بشوند!
بعضی ها هم که خودشون رو زورکی چسبوندن به انقلاب ول کنن برن؛ از اول انقلاب تا حالا همین بوده!
و خودی ها هم عبرت بگیرند از تفرقه ها.
ولی ای کاش این هزینه به عبرتش بیارزد.
در کنار ایران، بحرین، کره جنوبی، بلژیک، استرالیا و لوکزامبورگ هم به کنفرانس ژنو دعوت شدند. البته این وسط فقط ایرانه که باید از مواضعش در مورد حفظ قدرت دولت تا برگزاری انتخابات عقب نشینی کنه. خیلی شعف برانگیزه این دیپلماسی دولت تدبیر و امید!
از طرف همه بچه ها عرض می کنم که از آقای رضا شکیبایی عزیز و شجاع، این سردبیر بسیجی روزنامه “وطن امروز” تشکر کنید.
بچه های قطعه ۲۶ همیشه دعا گوی شما هستند! پایدار باشید…
ممنون از آقای شکیبایی
“انرژی هسته ای حق مسلم ما باقی خواهد ماند.”
پیشاپیش…
چه صفحه یکی شده صفحه یک وطن امروز فردا ۱ بهمن ۹۲
دوستان! سایت وطن امروز به روز شد، لینک آن را کامنت کنید…
آی مردم دنیا! من حق مسلمم را می خواهم… حق من، نه لقمه ای نان است و نه جرعه ای کوکاکولا! حق من حتی پرداخت قسطی پولهای بلوکه شده ی سرزمینم در بانکهای امریکایی ها نیست… اصلا من بی قید و شرط هیچ چیزی را که بی ربط و با ربط به آمریکایی ها مربوط بشود نمی خواهم…
چی بگم؟ فقط غصـــــــــــه ام!
ما که تا حالا فقط مشت رو درک کردیم. از دلار که خبری نبوده فعلاً.
بابا ایول داری جناب شکیبایی و دیگر زحمت کشان روزنامه. کلاً وطن امروز یه سر و گردن از همه روزنامه ها سرتره. هم مضمون و محتواش درست و حسابیه و هم کاملاً حرفه ای و در راستای جنگ روانیه. در فتنه ۸۸ هم هر روز منتظر تیترها و مطالب دشمن شکن وطن بودیم و به عینه می دیدیم که فتنه گران را آتش میزد. انشاءلله همیشه برقرار باشید.
“وطن امروز”، وطن دیروز، وطن فردا
وطن اینجا، وطن اونجا، وطن هرجا
وطن یعنی که چشم فتنه ها کور است
“تغافل نامه” ها را میکند رسوا
سلام؛
چرا متنا عوض شدن؟
احسنت…
http://www.vatanemrooz.ir/1392/11/1/VatanEmrooz/1234/Page/1
“… و هیچ کدام از این حرفها برای «علیرضا» پدر نمیشود!”
“هیچ کدام از این حرفها برای «علیرضا» پدر نمیشود!”
عمرا اگه این ها بفهمند، داغ دل این بچه را…
“ظاهرا جرم ما این است که اوباما و جان کری و نتانیاهو نیستیم و الا بعضیها نشان دادهاند دشمن را بیش از دوست درک میکنند.”
چه چه خنده هاشون برای اوناست، اخم برای ما!!
پسته هاى رفسنجان
شکوفه داده اند امروز!
“دولت محترم اگر زور بازویی دارد، خوب است آنرا خرج دشمنان ملت کند…”
لات بازی هایشان فقط برای ماست!
رییس دولت دروغگویان قبل از انتخابات:
“تلاش میکنیم هم سانتریفیوژ بچرخد هم چرخ زندگی مردم.”
————————————-
الآن نه سانتریفیوژ می چرخه نه چرخ زندگی مردم!!!
دولت «تدبیر و امید!»
نه دوستان
دولت «تحقیر شدید!»
این دولت در تمامی زمینه ها در حال تحقیر شدید جمهوری اسلامی است…
داخلی و خارجی هم سرش نمیشه کلا داریم تحقیر میشیم اونم شدید…
“تعارف که نداریم. حرف را صاف بزن!”
مرد نمی بینم که حرف درست بزند!
نامردهای…
.
کــوفه… آب…
امـــــان نامه…
چـــــــه خوب شــد که “کـــــربلا” نبودیـــــم حسیـــــ جان ــــــن…
.
.
سنگــــــــر ِ بابا پلمپ شــد! دل ِ آرمیتـــــــا شکست…
.
مخم سوت کشید!
روزی که از یادها نمیرود…
۳۰ دی ۹۲ را کسی از یاد نخواهد برد. روزی که ملت باید به خاطر داشته باشد و واقعیتهای آن را ثبت کند. هیچ کسی در ایران از دیدن تصاویر پلمب سانتریفیوژها خوشحال نیست. ایرانیها زخم کهنهای از ظلم بیگانه دارند و نسلهایشان این زخم را به ارث بردهاند. دیروز پلمب سانتریفیوژهایی که فرزندان همین سرزمین پای آنها قربانی شدند، یک ظلم آشکار به این مردم بود. ظلمی که بیگانه منشأ آن بود. مردم دیروز شاهد توقف چرخش سانتریفیوژهایشان بودند. قرار بود سانتریفیوژها بچرخند!
مردی که اورانیوم ۲۰ درصد می ساخت را کشته اند … نه رفته است…
در بهار ارزانی **** جای شهدا خالی
اگر
فردا
پسرم گفت
پدر جان
تف به غیرتت؛
چه بگویم؟؟؟
الان به جای سانتریفیوژ، کمر و دست های اوباما و نتانیاهو داره می چرخه.
روباه صفت ها، اسم خودشونو گذاشتن راستگو…
تا با نقاب راستگویی راحت تر دروغ بگن!
چقدر هم به کار نکردشون افتخار می کنند…
فتح الفتوح رو شهدای ما کردند که تو بد ترین شرایط، پای ناموس و وطن ایستادن…
ممنون از این متن…
امیدوارم بلایی سر “وطن امروز” نیارن…
“از دیروز توافقنامه ژنو اجرا شد؛ سانتریفیوژها از چرخش باز ایستادند، عکس شادی اوباما هست… و هیچ کدام از این حرفها برای «علیرضا» پدر نمیشود!”
چقدر غم دارد این جملات… متحیریم از این ماجراها و ظاهرا چاره ای جز صبر نداریم…
واگذارشان کنیم به خون شهدا… بابای مظلوم علیرضا…
داداش حسین! ممنون که نوشتی این مطلب پر درد و غصه رو.
کاری از دست ما بر نمیاد فعلا، اما نماینده های مجلس و سایر آقایونی که پشت میزهاشون نشستن و دارن از این جمهوری اسلامی حقوق می گیرن، چرا صداشون در نمیاد؟ چر در مقابل خون شهدا احساس مسئولیت نمی کنن؟ چرا سکوت؟؟؟
کلید هم معلوم شد واسه کجا بود؛
واسه قفل کردن هسته ای!
در حال حاضر نه سانتریفیوژ می چرخه نه چرخ زندگی مردم. فعلا سیبیل نداشته ی بابای “م ه” خوب می چرخه!!
آقا اصلا شما کجا بودی وقتی انقلاب شد؟؟
چرا این همه غر می زنید؟؟ چرا این همه اعتراض؟
کل یوم انقلاب متعلق است به اکبر آقا.
خودش انقلاب کرده، حالا بر فرض، امام هم یه نموره کمکش کرده،
الان تشخیص میده انقلاب رو بده بره! به شما چه؟ به ما چه؟
چار دیواری اختیاری، عجب دوره زمونه ای شده ها.
آدم/کوسه اختیار املاکش رو نداره! بد کاری کرد اجازه داد در ملکش
نیروگاه تاسیس کنید؟؟ اونم هسته ای؟؟ با اون همه خطرات؟
حالا عشقش کشیده پلمپ کنه، بعدشم بکوبه جاش پاساژ بسازه.
من و شما چیکاره حسنیم؟؟ خود حسن هم سرکاره!!
والا با این سانتری نمی دونم چی چی شون!
عکس بالای صفحه عکس “وطن امروز” دوشنبه ۳۰ دی بود. ظاهرا بعضی ها فکر کردند که این عکس شماره فردا (سه شنبه) است. اگر روی عکس کلیک کنید مشخص می شود.
گرگان پیر فتنه گر!! دلمان را خون کرده اید! دارم از غصه می میرم!!
سلام آقای قدیانی؛
این تیتر شما (دهان ما هرگز پلمب نمی شود!) منو یاد یه جمله از آسید مرتضی آوینی انداخت.
جمله ای که این روزا شاید بیشتر به کارمون بیاد.
“حلقوم ها را می توان برید،اما فریاد ها را هرگز.
فریادی که از حلقوم بریده بر می آید، جاودانه می ماند!”
این روزا، به نظرم واجبه که همه بچه مذهبیا، کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب رو دوباره بخونن!
راستی یه سوال.
این قضیه سیاه سفید چاپ شدن روزنامه چیه؟!
خیلی دلم می خواهد رئیس جمهور راستگو، مرد و مردانه بیاید و از امروز که مثلا تحریم ها برداشته شد، یک تاریخی را مشخص کند و بگوید در فلان تاریخ اوضاع معیشت مردم به وضوح بهتر می شود و قرار هم نیست بعد از این توافق هی به آمریکا باج بدهیم!
چه توقعاتی دارم من، نه؟
بس که غصۀ خونِ شهدا و عزت و اقتدار نظام را خوردیم، قاطی کردیم و دچار توهم شدیم و توقعمان رفته بالا!
فدای صبرت بشم آقا…
“من واقعا عذر میخواهم، اما از قرار، خوبی قانونگرایی اگر از حد بگذرد، نادان خیال بد کند!”
دلیل این عذرخواهی رو نگرفتم؛ نادان برای اثبات جهلش نه نیاز به شاخ داره و نه حتی دُم!
“جاهلیت مدرن” رو همچین مصداقی دارم میفهمم!
الان میشه در عین نادان بودن خیلی شیک صحبت کرد و در عین جاهل بودن ادعای عقلانیت کرد و حتی در حین! شاسگولبودن اسگل بود!!
تطبیق مصادیق توضیح واضحاته…
دیگر خبری
نیست از بی سیم و بی سیم چی
همه آن گوشه گودال
به سجده رفته اند!
تا صبح قیامت…
با خیال راحت تلفن را بردار
آن سوی خط اوباما منتظر است…!
http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/92-10/30/61866-185865-1390217583.jpg
چرخ (گفت و شنود)
گفت: چه خبر؟!
گفتم: وزیر علوم دولت اعتدال هنوز از راه نرسیده در تغییر رؤسای دانشگاهها رکورد زده و ۲۳ رئیس دانشگاه را تغییر داده است.
گفت: الحق که رئیس جمهور کلید بولدوزر عزل و نصبها را به دست راننده ماهری داده.
گفتم: قرار بود هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ زندگی مردم ولی مثل اینکه فقط چرخ بولدوزر دولت داره حسابی میچرخه؟!
گفت: پس نمایندگان مجلس چه میکنند؟ مگر نظارت بر کار دولت وظیفه آنها نیست.
گفتم: چه عرض کنم؟! در اولین ماه بعد از پیروزی انقلاب یارو نصفه شبی به صدا و سیما زنگ زد و گفت؛ تا مسئولین خوابیدن، یکی از اون ترانههای مکش مرگ ما را بذار حال کنیم!
امام صادق (ع) فرمود: نَحْنُ صُبَّرٌ وَ شِیعَتُنَا وَ اللَّهِ أَصْبَرُ مِنَّا، لِأَنَّا صَبَرْنَا عَلَى مَا عَلِمْنَا وَ صَبَرُوا عَلَى مَا لَمْ یَعْلَمُوا (مستدرک الوسائل ج: ۲ ص: ۴۸۰)
ما صبوریم اما به خدا قسم شیعیان ما از ما صبورترند، چون که ما صبر بر آنچه میدانیم میکنیم و شیعیان ما صبر بر آنچه نمیدانند.
حالا باید منتظر باشیم ببینیم به این سوپر دیپلمات پروفسوری کِی مدال محور شرارت را اعطا می کنند!
دولت هفت دهم درصدی؛
خاک تو سر غیرت نداشته ات…
ناشناس؛
حیف خاک، واقعا حیف خاک!
اگر پلمپ هسته ای، به لطف دولت حسن، سپرده شد به اجنبی!
به لطف خون مصطفی، دهان عاشق وطن، مهر و پلمپ نمی شود
اگر زبان منتقد، توسط مشاورین، ز خوف حق بریده شد
به حق شهریار دین، آیه ی نون والقلم، مهر پلمپ نمی شود
اگر که استخوان ما، به زیر چرخ بولدوزر، خورد و خمیر می شود!
نوای نای و ناله ی، علیرضای احمدی، مهر و پلمپ نمی شود
اگر که آق زاده ها، نرینه ها و ماده ها، غنی و بوالهوس شدند
برای دفن فتنه گر، تنفر غنی شده، مهر و پلمپ نمی شود
اگر امام عاشقان، برای محو دشمنان، اشاره ای به ما کند
ننگ شکست دشمنان، برای عبرت جهان، مهر پلمپ نمی شود!
یادش به خیر! مورد داشتیم که می گفت؛ “دوم خردادی ها در صحنه نیستند و خطری ندارند”…
چه پاس گلی داد به روحانی!
آفرین چشم انتظار!
“اگر امام عاشقان، برای محو دشمنان، اشاره ای به ما کند..”
آی گفتی…
سلامتی دو برادر رزمنده دکتر قالیباف و دکتر جلیلی صلوات
چشم کفتار عداوت به زمین خوردن ماست
جمله موجیم که آسودن ما مردن ماست…
درود خدا بر شهدایی که حاصل دسترنج و بی خوابی هایشان باعث ترس و وحشت در دل خر دجال آمریکا و سایر دشمنان شد…
و خدا از ریشه نابود کنه احمق سیاستمدارانی رو که همچون علفهای هرزی میان باغ انقلاب، باغبان مظلوم رو هم نفس آه کرده اند و از خون شهدا شهدی به جام ریخته و افسار گسیخته، خنده سر می دهند…
حتی یه لبوفروش هم زیر بار همچین توافقی نمی رفت.
وطن فروش های کثیف…
من شنیدم دانشگاهی که جناب حقوقدان در اونجا درس خونده پرزیدنت پروره و کسایی رو تربیت می کنه که در آینده منافع شون رو تأمین کنن و واقعا باید به انگلیس تبریک گفت که همچین شخص به درد بخوری رو برا خودش تربیت کرده که اینقدر قشنگ حامی منافع استکباری کل حرامیان عالم در این مملکت اسلامی هست. به خدا قسم موندم این جماعت روز قیامت چطوری می خوان جواب خون شهدای هسته ای و خونواده ها شونو بدن!!
حالا از همه این حرفها گذشته با این جماعت پایداری چه باید کرد که بزرگشون اخیراً گفته من از کرده خود در انتخابات پشیمون نیستم!!! می دونید این حرف یعنی چی؟!
یعنی تو انتخابات مجلس هم همین آش هست و همین کاسه و همین شکاف عظیم و پیروزی کسایی که نباید.
میگه سلامتی دو برادر رزمنده!
همین دو تا برادر (به خصوص آنکه می دانست آمدنش به صلاح نیست!) کمی عاقلانه تر رفتار کرده بودند، امروز چنین خفتی را تحمل نمی کردیم؛ می توانستند با اتحاد هم مملکت را بسازند و هم روخ مخ ۵+۱ رژه بروند و مثل سال های گذشته با مقاومتشان، کلافه کنند دشمن خونخوار را!
دولت تعلیق اولین دولت ۴ ساله جمهوری اسلامی!
اُف بر وطن فروش
درود بر وطن امروز
هوا بس نا جوانمردانه سرد است…
رئیس جمهور قبلی هر چقدر قدر رای ما را دانست، این مردک هم همان قدر قدردان قانون گرا بودن ما خواهد بود…
حیف که به مشتی سربار جمهور باید بگوییم رئیس جمهور!
امروز که داشتم اخبار را می دیدم وقتی آن کارشناسان ژاپنی داشتند فعالیت های هسته ای ما را تعلیق می کردند و پلمپ می کردند، انگار داشتند بر دست انقلابمان زنجیر می زدند… انگار می گفتند؛ کمرشان را شکستیم… انگار می گفتند؛ دیگر بعد از این کسی جرات نخواهد کرد در مقابل استکبار گردن کشی کند و علم مبارزه بردارد…
آقایان روحانی و ظریف!
من نمی دانم شما دختر دم بخت دارین یا نه، اما اگه دارین…
آیا دختران تان را هم همانطور شوهر می دهید که هسته ای را دادید رفت؟!؟!؟!
همین الان یک سوال برام پیش اومد… به نظرتون روحانی در مراسم راهپیمایی ٢٢بهمن قراره از کدوم دستاورد دولتش برای مردم صحبت کنه؟!؟! از این توافق سراسر ننگین یا از بولدوزرهایی که به جای سانتریفیوژها فعال هستند یا از توهین هایی که اعضای دولتش چپ و راست حواله ملت می کنن یا از پروژه های انجام نشده یا از…
نسیم؛
زل می زنه تو چشم مردم و به راحتی آب خوردن دروغ میگه و مردم هم براش هورا می کشن!!!
http://www.irna.ir/fa/Photo/2626036/
یه جور با افتخار کل عکسها رو واترمارک گذاشتن که انگار تصاویر دستاورد جدید هستهای رو کار کردن!
حالم به هم میخوره از این خبرگزاری و روزنامهی ایران که، نون رو به نرخ روز کوفت میکنن!
دولت جدید–>مدیرعامل جدید–>رویهی جدید
یعنی دریغ از یه ارزن استقلال!
بعد از ۹ دی پر افتخار…
مناسبتی دیگر در تقویم ها به ثبت خواهد رسید؛ روز ننگین ۳۰ دی برای شکم پرستان!
جناب ح ق؛
اگر اینقدر راحت شوهر میدن؛ خوبه، حق طلاق رو حتما واسه دختراشون بگیرن!
دهان ما هرگز پلمب نمی شود، اما با وجود این دولت قطعاً آسفالت می شود. دولتی که در طی ۲۰۰ روز اول اینچنین با اعصاب ملت بازی میکند در طی ۴ سال چه میکند؟
مرتضی اهوازی؛
قصه زن بدکاره است!!!
سید احمد؛
آی گفتی…
مگه تو گزارش۱۰۰ روزش چی گفت؟ بجز دروغ!
نسیم؛
با این عقبه ای که من از جناب رییس دیدم، ایشون گنجشک رو رنگ میکنن و جای قناری میدن دست ملت. کلاً تو کار رنگ هستند! البته من نمیدونم چرا همه زرنگی هاش واسه ملته و همه سوتی هاش واسه دشمن!!! یه بار آرزو به دلمون موند قضیه برعکس بشه.
آقا این نصف ۲۰۰ کیلو سوخت ۲۰ درصد رو که تبدیل میله سوخت میکنن و خیلی هم عالی!!!!!
ولی اون ۲۰ درصد دیگه رو که میخوایم نابود کنیم و تبدیل به ۵ درصد، حداقل مینداختیم به گینه بیسائویی، مالدیوی، جایی تا دوستان دولت بزارن کنار قسط اول ۴٫۲ میلیارد بزنن به یه زخمی!
حداقل اگه به قول دولتی ها به ۶ تا کشور در حد بارسلونا باختیم یه گلی هم به این ضعیف ضعفا میزدیم تا کمی دلمون خنک بشه.
جناب ح ق؛
آره دقیقا! خوشرقصی واسه هر کی نون بده… واسه نونه!
اما به قول زندهیاد سیدحسن حسینی؛
گفته بودند به ما:
میکُشد در همهکس
غم نان
ایمان را
در شبی سرد چو مرگ
که هوا میلرزید
و تن خستهی شهر
بستر برف زمستانی بود
راهی خانه شدم.
من -گرسنه-
پدرم را دیدم
که در آن ظلمت سرد
با یخ حوض قدیمی حیاط
جنگ سختی میکرد
تا ز خون دشمن
بعد از آن جنگ وضویی سازد
پدرم -بی که کلامی گوید-
گفت با من: پسرم! چارهی مشکل ما
ایمان است.
آدم اینقدر بی غیرت؟
اوباما گفته: از نظر تاریخی، مردم آمریکا و کنگره نسبت به ایران دشمنی و بدگمانی دارند…”
جناب ظریف! اینقدر هم مرد نیستی که به دوستان آمریکائی ات بگویی بدگمانی به خاطر آغاز کدام جنگ؟ کدام حمله؟ کدام جنایت؟
آمریکایی ها در طول این مدت هم توافق را طبق خواسته خودشان پیش بردند و هم هر چرندی خواستند نثار ایرانی ها کردند. وزیر خارجه و رئیس جمهور هم که … تشریف دارند!
من روزنامه وطن امروز رو خریدم و تو دانشگاه هم با همکارا راجع بهش بحث کردیم. واقعا قضیه پیچیده است…
اولا؛ خداوکیلی روزنامه خیلی خوب و تاثیر گذار از آب دراومده طوری که خیلی منطقی و مستدل است. آدم طرفدار دولت هم باشه یه لحظه شک می کنه نکنه واقعا داریم به مملکتمون خیانت می کنیم. خلاصه معلومه کار یه تیم حرفه ای است، ولی انصافا خودتون قضاوت کنید ما کجای داستان وایسادیم؟؟
یه جمله گفت دکتر روحانی خیلی خوب بود. گفت فکر می کنن ما خوشمون میاد با خارجی ها قهوه بخوریم. واقعا خوششون نمیاد. ما مجبوریم…
دقت کنید دوستان! ما مجبوریم…
اونا قوی اند. پول دارن متحدن. ما چی؟
من یک ایرانی هستم. این تصاویر پلمب سایت هسته ای خیلی غم انگیز است. خیلی. آدم احساس ذلت و سرافکندگی می کند، ولی چاره ایی جز این کار نبود…
ظاهراً آن کلید، گره از کار فرو بسته اسراییل و امریکا گشود!
در میخانه ببستند خدایا مپسند… که در خانه تزویر و ریا بگشایند!
خوب معلومه که باید بگن “من از کرده خود در انتخابات پشیمون نیستم”. با اعتماد به نفس کامل ماجرا رو با کربلا مقایسه میکنند! و معتقدند که چون قیام کربلا باعث زنده موندن اسلام شده؛ پس کار مردم کوفه درست بوده.
خود بگویید و خود بخندید، ولی برای من، این تندروی بود که سیاهپوش شد، نه وطن امروز!!
امروز در ایران کسانی که نفسشان به واسطه انواع رانت از جای گرم بیرون می آید طوری صحبت از هلوکاست هسته ای می کنند که انگار یادشان رفته که این افسانه بوده!!!
دست مریزاد آقای قدیانی و دوستان وطن امروز. ما هم جز تأسف و حرص خوردن، هیچ نداریم، این روزها.
اگر به شما باشه این ملت باید تا ابد با همه دنیا بجنگه…………
سلام به «دشمن» قدیمی، حسین قدیانی…
امروز دیدم باز انگار «کیبوردی» کردی این وطن ما رو…
گفتم سلامی عرض کنیم و…
رها کنم.
با احترام/
قبول کنیم بخشی از آنچه امروز می گذرد، ناشی از اشتباهات احمدی نژاد در دور دوم ریاست جمهوری اش بود.
این توهین بی سابقه ای که ترکان به نیمی از ملت کرد، هر کس دیگری کرده بود، الان توی زندان بود…
ظاهرا ما علاوه بر آقازاده ها، آق زاده ها هم داریم!
مفت فروش اند روحانی و ظریف، مفت فروش… کاش لااقل فروشنده خوبی بودن!
چقدر این جمله آخرتون ما رو سوزوند!
یاد همه حرف هایی افتادم که در تمام عمرم تو مدرسه و دانشگاه از همین ملت شریف و مسئولین نظام مقدس شنیدم و وسط همه شون دنبال پدرم می گشتم!!! همون حرف هایی که مواجب بگیرهای هاشمی و خاتمی به ما گفتند، امروز مواجب بگیرهای روحانی به علیرضاها میگن. پیش خودشون هم حساب می کنند چقدر خوب به «فاما الیتم فلا تقهر» عمل کردند و دیگه نمی دونند یه چیزی هم به اسم «یوم یبعثهم الله جمیعا..» که «…فیلحفون له کما یحلفون لکم و یحسبون انهم علی شی…» و خداوند خودش خبر میده که: «… الا انهم هم الکاذبون» (مجادله ۱۸).
“دهان ما پلمپ نمی شود”
خداییش این یکی رو راست گفتی!!!! یعنی هر چی بشه دهان جناب عالی و دوستان گرامتان همواره باز است و طلبکار!!!!
اگر در دولت دهم فقط یکشنبه سیاه داشتیم، باید در این دولت منتظر باشیم تا همه ی روزهای هفته پشت سر هم سیاه شوند. دوشنبه سیاه!!
دولت تدبیر و امید در همین چند ماه اول چه تدبیری کرد در هرچه بیشتر شرمنده کردن تمام کسانی که قدرت به دستش داده بودند!!!
شیخ حسن در برنامه های دولتش به هر چه فکر نکرده بود، به این یکی خوب فکر کرده بود که برای چرخیدن چرخ اتومبیلهای صادراتی آقازاده ها باید سانتریفیوژها دیگر نچرخند. برای تامین سوخت مسافرت هواپیماهای شخصی به دور دنیا باید سوخت به رآکتور آب سنگین اراک نرسد.
شهدا شرمنده ایم…
آخ دلـــــــــم!
رئیس جمهور محترم قبول کنید همه چیز دادیم و هیچ گرفتیم!
انصافا اگه احمدی نژاد در دور دوم بهتر و عاقلانه تر کار می کرد و همه امور را فدای مردک مشایی نمی کرد، الان شاید اصلا روحانی رئیس جمهور نبود که…
«حقی را دادیم تا در ازای آن حقی را قسطی به ما بدهند!!!» “آیا بدهند؛ آیا ندهند!” عجب معامله ای!!!
فعلاً مردم اکثراً امیدوار هستن، همینم تو این وضعیت اقتصادی غنیمته که مردم به آینده خوش بینند!!
البته آینده ای که چند ماه دیگه میرسه و معلوم میشه که سیاهی ذغال نصیب چه کسانی میشه!
امیر…؛
اگه همان نیمی از مردم که با توجیه خسته شدن از اشتباهات احمدی نژاد برای شیخ کلیددار سینه سپر کردند، یه مقدار به گذشته این مرد نامرد و کارهایی که در تمام پستهاش انجام داده و علی الخصوص به آدمهای اطرافش نگاهی گذرا می کردند الان نباید پدر احمدی روشن ها پای اخبار بشینند و خون دل بخورن…
متعجبم از بی غیرتی بعضی ها که کامنت هایشان را هم بعضا می بینیم!
تا جان در بدن هست، تسلیم چرا؟
تسلیم کار آدم ترسو و بی ریشه است!
بی غیرت ها چاره را در تسلیم می بینند!
دهان ما پلمپ نمی شود، چرا که دشمنان بیشتر از پلمپ هسته ای دوست دارند دهان بچه های ایران را پلمپ کنند تا کسی جرات نکند بگوید؛
مـــــرگ بر امریکا
واقعا بعضیا هنر و لیاقت پر کردن لای جرز دیوار تو این مملکت رو ندارند چه برسه به این که بر صندلی ریاست و وزارت تکیه بزنند…!!!
امروز بان کی مون دعوتش از ایران برای ژنو ۲ را پس گرفت اگر این اتفاق در زمان احمدی نژاد می افتاد افساد طلبان چه ها که نمی گفتند!
آقایان مثلا دیپلمات! چگونه رویتان می شود به صورت علیرضا نگاه کنید؟
آقایان افتخارکننده به ابهامات! شرمتان باد…
الان که بان کی مون دعوتش رو پس گرفت و ظریف جون به جلز و ولز افتاد، دلم یه کوچولو شاید اندازه ی یه اتم خنک شد که بازم آمریکایی ها گفتن ایران درک جهانی نداره! یکی بگه بابا شما خلیج فارس و جزایر سه گانه و اروند و کلا تمامیت ارضی ایران رو هم به اینا ببخشید بازم “محور شرارتید”، یادتونه؟
من حالا می فهمم حمکت این سخن پندآموز را؛
«مردانی که در خانه با اهل و عیال، بد تا می کنند، اتفاقا در برابر قداره بند سر خیابان، کتک خور ملسی دارند.»
نوش باد…!!
دهان مردم ایران با دهان تندروهایی که هر روز علیه منتخب مردم فحاشی می کنند یکی نیست.
راستی! آیا علی رضا هنوز هم منتظره باباش ماشین شاسی بلند بگیره ببرش گردش؟؟
جناب ظریف؛
شما نمی خواد برای کار کسی متأسف باشی؛ چون:
بدادی دست گرگ بی حیا حق گرانی را
نکردی حفظ حرمت مردم و آن یار جانی را
ندانستی! چو خوابی یا که در جهلی و نادانی
نهانی می کند دشمن علیه ما تبانی را
شما فعلا به حال خودت تأسف بخور!
خوشا بحال شهدا که معنی خفت رو درک نکردند و رفتند…
بعد از معاهده ترکمنچای دیگر نتونسته بودیم همچین معاهده خوبی را به غرب تحمیل کنیم ما بیشماریم!!! روحانی مچکریم!!!!!
رضا ۲:
سوزنت رو تیتر گیر کرده ها!
بقیه اش رو هم بخون شاید غیرتت یه قلقلکی خورد!
سلام.
منتشر شد در ستون یادداشت های ساده نیوز
http://sadenews.com
پایگاه خبری تحلیلی ساده نیوز !
«حقایق را ساده تر هم می توان گفت!»
(:
دیگه باخت پرسپولیس و برد استقلال هم جیگرمون رو حال نمی ده!
ای تو روحت نحیف!
سلام.
دهان ما پلمپ نمی شود…
سلام؛
دارم فکر می کنم آن روزی که حاج احمد، حسین خزاری، حاج ابراهیم و… داشتند برای اسلام و نظام همه چیزشان را می دادند، عده ای از این “بل هم اضل” های دولت چه کار می کرده اند؟ احتمالا رفته بوده اند کانادا درس بخوانند یا در حال پشتیبانی بوده اند در زیر رخت خواب!
بعضی ها ذاتا ترسو هستند!
یعنی دلم می خواهد پالان این حیوان بی آزار الاغ را -البته اگر اعتراض نکند- بگذارم پشت بعضی از این … ها و بار ببرم!
بی چاره الاغ!
با این که آقای قدیانی نظرات شما رو خیلی قبول دارم و دلم از این اظهار نظرهای کج و معوج مشاور و جناب رئیس جمهور خون است اما توضیحات آقای صالحی در گفتگوی خبری تا حدودی قانع کننده بود. یعنی به نظر می رسد توافق ژنو انقدر ها هم ناامید کننده نیست.
صالحی: برخی نقدها به جزئیات توافق ژنو وارد است
http://fararu.com/fa/news/177050/%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%D9%86%D9%82%D8%AF%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D8%B2%D8%A6%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%81%D9%82-%DA%98%D9%86%D9%88-%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
برای ۱۰ دقیقه خودت را به جای امریکاییان بگذار.
در یک کشور نفت خیز در خاورمیانه مذهبیونی ضد امریکا قدرت را در دست دارند. آنها علنا امریکایی ها را مشتی کافر می شناسند و از توجیه دشمن برای آنها استفاده می کنند.
از سویی اثبات شده که این مذهبیون چندان در قید کیفیت زندگی شهروندان دیگر ایران نیستند.
همچنین تمایل دارند از راهی میانبر به موقعیتی برسند که بتوانند در معادلات جهانی تعیین کننده باشند.
شروع به کار مخفیانه بر روی تاسیسات اتمی می کنند و پس از علنی شدن اصرار بر ادامه دارند.
چه نتیجه عقلانی می گیرید. اینها نگرانی دارو و تامین برق مردم هستند؟ آیا اینها می خواهند ایران را توسعه دهند؟ مسلما هیچ کدام.
اما دولت های غربی از شروع جنگ اتمی هراس دارند.
رهبری وظایفی دارد و روزنامه نگار انقلابی وظایفی.
من تعجب می کنم از آنها که به جای تحمل نقد، بی خود مایه از رهبر می گذارند.
تبریک به وطن امروز؛
این چه تحلیل و توجیهی است که شما می کنید؟
آمریکایی که می دانند ما آنها را دشمن می دانیم، دلیلش را نمی دانند؟ دلیل این دشمنی چیست؟ توطئه ها و جنگ ها و خیانت های آمریکا بر علیه ما، فرامشو شدنی اند؟
اصلا چه کسی گفته چون آمریکا از نظر بعضی ها کدخداست، باید ما هم او را به عنوان کدخدا بپذیریم؟
واقعا شما چه طور انتظار دارید با این تحلیل ها به آمریکایی ها حق بدهیم؟!
اگر استقلال داشته باشیم دیگر نیازى به کدخدا نداریم/ دیدى امروز استقلال چکار کرد.
بعضی وقتها به این سایت سری می زنم تا به افکار خشک و منجمد و پوسیده آقایان بذرپاش، قدیانی، صفار هرندی و… بخندم. دیگه مردم با این فیسبوک و ماهواره و رسانه ها خیلی آگاه شدن. دوران شماها دیگه تموم شد…
.؛
میشه اون مواردی از حرفهای آقای صالحی که قانعتون کرد رو بفرمایید تا شاید ما هم قانع بشیم؟؟؟!!!!
نکنه این جمله منظورتونه: “ما تا ۶ ماه آینده قصد نصب هیچ گونه تجهیزات جدید و پیشرفته تری به سایت ادراک و فردو رو نداشتیم…”
واقعا باور کردید؟؟؟ دقیقا ۶ ماه؟؟
آفرین به این تدبیر آقایون!!!!
برخی ها طوری وضعیت تخاصم ایران و آمریکا را تحلیل می کنند که انگار تازه از کره مریخ به زمین تشریف آورده اند! شاید هم کدخدایشان، خدایشان هم می باشد.
به آقای یوکی آمانو پیشنهاد می کنم بعد از اتمام دوره ۴ ساله ریاست جمهوری جناب روحانی، ایشان را به سمت معاون تعلیق و پلمپ هسته ای سازمان انرژی اتمی منصوب کنند. ایشان ید طولایی در این زمینه دارند و قول می دهند در عرض هر صد روز، انرژی هسته ای یک کشور را تعلیق و درش رو تخته کنند. البته به غیر از کدخدا و دوستان.
دانشجوی معتدل؛
یعنی شما اون موقعی که ماهواره و فیسبوک نبود، نادان تشریف داشتید؟
http://media2.afsaran.ir/siPha8b_535.jpg
حال ح س ن چه جوره؟
آقای یه معتدل ضد افراط
من نادان نبودم شما هم نادان نبودید ولی الان نسلی داره تو ایران زندگی می کنه که به اخبار و اطلاعات کامل و شفاف اشراف داره و حتی این نسل پدر و مادرانشان رو هم راهنمایی و آگاه می کنند. من مطمئنم که دیگه شرایط کشور به کام و به روش دلخواه شماها نخواهد بود. این نظر من هستش و به نظر دیگران هم احترام می گذارم. این واقعیت زیاد دور نیست و شماها به مرور زمان به آن پی خواهید برد. یا علی مدد…
دانشجوی معتدل؛
چرا به نظر دیگران احترام می گذاری؟! و اصلا آیا عاقلانه است که آدمی به نظر همه احترام بگذارد؟! اینکه خیلی بد است!! آمدیم و نظر یکی این بود که ۲ تا محکم بخواباند توی گوش شیخ حسن؟! شما به نظرش احترام می گذاری؟! شما دانشجویی، فلذا بهتر است اسیر این حرفهای گل و بلبلی روزمره نشوی هرگز… و اما، اگر این همه علاقمندی که به نظر دیگران احترام بگذاری، نظرت درباره این جمله مشاور عالی رئیس قوه مجریه چیست؛ «کسانی که به آقای روحانی رای نداده اند، رای به بی قانونی داده اند»؟! شما به این نظر هم آیا احترام می گذاری؟! یا این نظر را زشت می دانی برای منزلت یک دولت؟! شاید هم این نظر را با «احترام گذاشتن به نظر دیگران» مغایر می دانی…
در جمهوری اسلامی اما مردمسالاری دینی حاکم است و اینکه به چه زمانی برمی گردیم یا برنمی گردیم، ارتباطی به نظر من و شما ندارد. شما که این همه اهل احترام به نظر دیگران هستی، زیبنده نیست اینقدر با اطمینان، درباره رای مردم قضاوت کنی. این منش، هم «توهم» می آورد، هم «دیکتاتوری»… می دانی که چه می گویم؟!؟!
در هر حال، به اطمینان مخلوق، خیلی نباید وقعی نهاد، آنجا که خالق می گوید؛ «الا ان حزب الله هم الغالبون». پس نه این کشور، که کل دنیا روزی به کام ما و ان شاء الله شما اداره خواهد شد.
این نسل، بسیار بزرگ تر از آن است که شما تصور می کنی… این نسل، گاهی رئیس جمهور خواب را هم می تواند بیدار کند!! و الحمدلله والدین ما به شدت بیدارند و این ماییم که محتاج تربیت ایشان ایم هنوز…
در ضمن، آن عزیز یگانه که آخر کامنتت از او مدد گرفتی، راه و رسم اش، دلخواه ترین روش ما برای اداره حکومت است. و شما قطعا به این نظر، بسیار احترام خواهی گذاشت… یا علی مددی یعنی مدد از ابرمردی که هیچ میراثی را مفت نفروخت. و به باد نمی داد، آباد می کرد.
آقا یا خانم دانشجو؛ این توصیه را از من داشته باش که برای خوب بودن، اصلا ضرورتی ندارد آدمی به نظر همه احترام بگذارد. فراتر از روزمرگی های زمانه ات باش…
آقا یا خانم ح ق
از صمیم قلبم آرزو می کنم که خداوند شما را به راه راست و دوری از افراط و خشونت هدایت کند. خدای من خیلی مهربان تر از خدای شماست.
آخ آخ گفتی ح ق! اینقدر بدم میاد از این جمله: “من به نظر دیگران/ به نظر همه احترام می گذارم”!!
یعنی این خودش آخر بی احترامیه، اگر که گوینده بدونه داره چی می گه…
نه دیگه! نشد جناب دانشجوی معتدل؛
اومدیم و خدا (کدوم خدا؟! خدای من یا خدای شما؟!) نخواست یا حتی کلا نشد من رو به راه راست و دوری از افراط و خشونت، هدایت کنه… اون وقت تکلیف احترام شما به نظر من چی می شه؟! فلذا بر شما فرض است که به نظر من + نظر خدای من احترام بگذاری!!
من الان باید اون پز احترام به نظر دیگران ات را باور کنم یا اینکه این همه زودرنج، برداشتی خدای واحد را ۲ تا کردی؟؟!!
پدر و مادرت را هم همین گونه آگاه و بیدار می کنی؟؟!!… یا اون همه ادعا، همه اش افه بود؟؟!!
آقا یا خانم دانشجوی معتدل بنظرم خیلی سفیه و ساده لوح تشریف دارید!!
لطف نموده مرحمت فرمایید و به نظرم احترام بگذارید!!
حاکم بزرگ می تی کمان!!!
سلام…………
حرف و جواب زیاد است ها، ولی به همین بسنده می کنم!
😐
دوستان هم رعایت ادب و احترام را بکنند و مباحث را زیاد کش ندهند.
آقا یا خانم ح ق :)؛ با شما هم هستم ها!!
نابود شد فنچول!!!
«کسانی که به آقای روحانی رای نداده اند، رای به بی قانونی داده اند»
همیشه یه سری کارها بود که دوست داشتم انجام بدم ولی متاسفانه چون غیر قانونی بود نمی شد.
حالا که به دسته جامعه ستیزان یا آنتی سوشال پیوستم، می تونم هر کار غیرقانونی ای رو با خیال راحت انجام بدم.
از مشاور محترم مجوز شرعی رو هم خواستارم.
راستی
سردار تعلیق
تبریک تبریک
شیرینی! (گفت و شنود)
گفت: برخی از مدعیان اصلاحات بدجوری به چند هفتهنامه و ماهنامه زنجیرهای وابسته به جبهه اصلاحات حمله کرده و گفتهاند که آبروی جبهه اصلاحات را بردهاید!
گفتم: چرا؟! واسه چی؟
گفت: اعتراض کردهاند که چرا بیشتر مطالب این مجلات را با ترجمه آثار نویسندگان آمریکایی و اروپایی پُر میکنید؟!
گفتم: اصلاحاتچیها که عاشق آمریکا و اروپا هستند.
گفت: اعتراضشان این است که ترجمه آثار نویسندگان آمریکایی و اروپایی را با تغییرات جزئی به نام خودشان چاپ میکنند! و گفتهاند؛ اسم مجله ایرانی است ولی تولید داخلی ندارد!
گفتم: یارو شیرینی کشمشی خریده بود ولی دید حتی یک دونه کشمش هم توش نیست، به شیرینیفروش اعتراض کرد و شیرینیفروش گفت؛ مرد حسابی! مگه وقتی شیرینی ناپلئونی میخری توی هر کدوم از اونا، یک ناپلئون هست؟!
خدا قلم زیبای شما و قطعه ۲۶ را از ما نگیرد که مرحمی بر درد هاست این مطالب شما…
دوستان با اجازه تون
من دو سه ماهى نیستم.
اگه وقت آزاد و آنتن موبایل پیدا کردم مزاحم مى شم.
در مناطق جنوب دعاگو و به یادتان هستم.
دعام کنید…
خوش به سعادتت مسعود؛
دعا یادت نره…
سفرت به خیر و سلامتی… زود برگرد!
برای تفحص دارن میرن؟
سلام. دست شما درد نکنه.
آقای ایکس…!؟ فرمودند: توافقنامه ی ژنو یعنی تسلیم قدرت های بزرگ جهانی در مقابل ملت ایران!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ناشناش؛
خیر… خادم الشهدا هستند و فعالِ کاروان های راهیان نور!
پس واقعا خوش به سعادتشون…
خوش به سعادتشون با اون پلمپ ها.
آقا مسعود سفر بسلامت.
بی زحمت به داداش ابراهیم و شهدای هویزه سلام مخصوص بنده رو برسونید و بهشون بگید که سومین باری امکان نداره… بی صبرانه منتظر نظرشون هستم انشاالله…
التماس دعا.
الان خوب شده که، نه سانتریفیوژ می چرخه نه چرخ زندگی مردم، این یعنی اعتدال!!! آخ جون بالاخره پیام بیست و چهار خرداد رو درک کردم… هوراااااااااااااااااااااااااااااا
«مردانی که در خانه، با اهل و عیال، بد تا میکنند، اتفاقا در برابر قدارهبند سر خیابان، کتکخور ملسی دارند».
بدجور درگیر امتحاناتم نمی رسم زیاد بیام!
رفقای بیست و ششی منو فراموش نکنن.
برام دعا کنید…
یا علی
چندی پیش شنیده شد یکی از بزرگواران، لبو فروش ها و رانندگان تاکسی را افرادی معرفی کرده که شناختی از مسائل جامعه نداشته و منطق مصاحبه ندارند لذا صحبت صدا و سیما با این افراد، رفتاری پوپولیستی است! صرف نظراز اصل نیت گوینده در خصوص بیان چنین مطالبی، واکنشهایی به این نقل قول پیش آمد که قطعه شعر ذیل می تواند بخشی از این عکس العمل ها باشد؛
“وطنم نمی فروشم”
گفتند به یک لبو فروشی
با غیر لبو چکار داری؟
ما صاحب عقل و علم و هوشیم
پا بر دم ما چرا گذاری؟
رأی ات بده و بدان که حقِّ
اظهار نظر دگر نداری
مائیم که دائمأ بریم از
این گرده ی مردمان سواری
خندید لبو فروش و گفتا
اکنون ز چه رو تو بی قراری؟
زحمت کشم و لبو فروشم
اما وطنم نمی فروشم
یک دست فروش ساده دیروز
در کوچه بساط خود به پا کرد
چیزی نفروخت، دست آخر
یک سجده ی شکر بر خدا کرد
رندی ز کنار او گذشت و
با طعنه دهان خویش وا کرد
کاین آب جوی از سرت گذشته
باید که چنین کرد و چها کرد
آن دست فروش دست خود را
چون وقت قنوت در دعا کرد
صد شکر، اگر چه ژنده پوشیم
اما وطنم نمی فروشم
راننده ی تاکسی ام که چرخم
چرخیده به پای چرخ میهن
آگاه ز سانتریفیوژم
پشت سر احمدی روشن
هر روز به “خط انقلابم”
هرگز نروم به خط دشمن
با رأی من است های و هوی ات
حالا تو رئیس، بنده لُمپن؟
من گر چه ضعیف و خسته هستم
با لطف خدای حی ذُوالمَن
هر شام و سحر به جُنب و جوشم
اما وطنم نمی فروشم
در راستای تعلیق اورانیم به ۰ درصد، شاید ادامه این شعر هم تعلیق شود!
……پی نوشت……
من صاحب ذوق و خرده هوشم
هرگز وطنم نمی فروشم
شعر از “علی اصغر کوهکن”
مطلب خوب و به جایی نوشتید.
ممنون…
مومنی؛
بسیار زیبا بود.
واقعا ممنون.
لعنت به زمونه ای که مرد بودن درد داره
و نامرد بودن کیف
لعنت به زمونه ای که خوبی کردن تاوان داره
و بدی کردن احترام
لعنت به زمونه ای که پاک بودن تنهایی میاره
و خیانت کردن کلاس
خدایا بگو چه باید کرد
این درد تنهایی را کجا برد…
حالمون که خراب بود، متن هم که به شدت تاثیر گذاشت، اما کامنت آقای مسعودساس باعث شد به شدت به بی لیاقتی خودم پی ببرم.
گفتند به یک وطن فروشی
با اهل و عیال، بد تا داری!
تو حلقه به گوشِ خلف بوش
با «هوش و ادب» چکار داری؟!
گفت:
اهل اعتدالم…
پیش تر، فرهنگی!
را به را من سفری می سازم به فرنگ، می فروشم وطن…
تا به هر گونه دفاع؛ تمام قد از روحانی…
درِ دهان تان پلمب نشود…!!
قله (گفت و شنود)
گفت: دیروز روزنامه زنجیرهای آفتاب یزد در صفحه اول با ذوقزدگی از دعوت ایران به کنفرانس ژنو ۲، تیتر زده بود که «اگر در دولت قبل بودیم دعوتی از ایران صورت نمیگرفت»!
گفتم: ولی همون دیروز دبیر کل سازمان ملل دعوت از ایران را پس گرفت! حتماً امروز آفتاب یزد تیتر میزنه «اگر دولت قبلی بود پس نمیگرفت»!
گفت: همین روزنامه در همان شماره دیروز از قول زیباکلام نوشته «دعوت ایران نشان از تحولات جدی در روابط ایران و غرب دارد»!
گفتم: خب! حالا که دعوت را پس گرفتهاند، حتماً آقای زیباکلام میگوید «آنقدر روابط ما با غرب تحول پیدا کرده که حتی با ما شوخی هم میکنند»! و آفتاب یزد باید تیتر بزند که «بعله! اگر دولت قبلی بود بانکیمون به ما اخم میکرد»!
گفت: این روزنامههای زنجیرهای مگر مجبورند تحلیل کنند که آبروریزی در پی داشته باشد؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! دانشآموزی به مادرش گفت؛ دعا کن تا فردا صبح قله دماوند ۲۱ متر کوتاهتر شود! مادرش با تعجب پرسید؛ چرا؟! و دانشآموز گفت؛ ارتفاع آن ۵۶۷۱ متر است ولی امروز در ورقه امتحانی ارتفاع آن را ۵۶۵۰ متر نوشتهام!
اسم بعضی آدم ها را باید داد زد باید فریاد زد تا همه بشنونند و بدانند که هنوز آدم هایی پیدا می شوند که سبک بال تر از فرشته ها تا خود عرش پرواز کنند…
ولی اسم بعضی نا آدم ها را باید گور کرد، باید دفن کرد و مشتی خاکستر حتی بر آن ریخت بلکه شر سایه غبار آلود اسمشان از سر هر چه لاله است کم شود…
نمی دانم چطور بعضی ها بر بغض آلاله ها و زخم لاله ها چشم می بنددند و حریص خارهای سرد بیابان های پوچ می شوند.
بعضی ها انگار چشماهایشان را برای بستن، از خدا به امانت گرفته اند تا چشم ببنندند بر هر چه لاله است که اصلا انگار نبوده اند.
بعضی ها برایشان گر به اندازه تمام عمر گریه کنی باز کم است و بعضی دیگر حتی اسراف است اگر نام شان را یکبار فقط یکبار در ته خشک ترین چاه ها صدا کنی…
آخ که چقدر دلم گرفته است از این هوا و از این نفس های شر که آمده تا روزگار آلاله های این دیار را دلگیر کند…
در این تنگی نفس ها و زخم های تن لاله ها، می نشینم به انتظار امام دلم تا بلکه نماز باران بخواند بر این دریا، که چند وقت است از حرص نامردمان تنگ نظر خشک تر از کویر شده…
سلام
ما که خسته شدیم ازدست این جماعت……
آخه کوته اندیشی تا چه حد؟؟؟؟؟؟
دولت عرضه ای نداره…
سلام.
تولد أبوی بزرگوار مبارک.
http://upload7.ir/viewer.php?file=57493383713490179109.jpg
سلام
آی خسته ام، والا شنیده بودم تو خیبر بود که حاج ابراهیم همت نشسته بود و از شهید شدن بچه ها دلش گرفته بوده…
نمی دونم ما حسمون اینه، حس اونایی که با زحمت اونا به اینجا رسیدیم چطوریه؟
راستی یهو یاد امام زمان (عج) افتادم…
بعد از دیدن خبر آن شب با بغض پیامکی میان دوستانم ارسال کردم که شاید به دست شما هم رسیده باشد…
“مصطفای عزیز! اگر دلم لرزید فقط برای این بود که اشکهای مادرت را با چشم دلم دیدم آنگاه که گنجینه های تو و ما مهر شد! برای آرامش روح شهید هسته ای مصطفی احمدی روشن صلوات”
و اولین پاسخی که گرفتم صلواتی بود که بغضم را ترکاند!
این قدیانی که میگن شمایی؟
سلام؛ خیلی از قلم زیباتون بهره می برم. میشه به وبلاگم بیاید و من رو هم راهنمایی کنید؟
ممنون…
“ما اگر می خواستیم با رنگ لوگوی خود عزاداری کنیم، آن روز اعلام عزا می کردیم که اختلاف اصولگرایان + تکلیف گرایی منهای نتیجه شان، اولین دولت هفت دهم درصدی را در این مملکت، سر کار آورد! یا آن روز که مشاور ارشد رئیس جمهور، در اقدامی بی سابقه در تاریخ جمهوری اسلامی، رای نیمی از ملت را رای به بی قانونی خواند! یا آن روز که توسط همین جراید زنجیره ای، و در همین دولت، به ساحت قدسی امام علی علیه السلام و حضرت صدیقه کبری سلام الله اهانت شد و کک وزارت ارشاد هم نگزید! یا آن روز که جمعی از خانواده شهدای هسته ای را بردند دیدار جک استراو ملعون! مثل اینکه جماعتی از خانواده شهدای دفاع مقدس را در همان زمان جنگ، می بردند دیدار فرماندهان رژیم بعث! ما در سی ام دی ماه، نه اعلام عزای عمومی کرده بودیم، نه حتی اعلام عزای خصوصی. ما فقط یک آژیر کشیدیم به این نشانه که آیا رنگ مردمک چشم علیرضا، اندازه رنگ شال خانم اشتون برای بعضی ها حرمت ندارد؟!”
دوستان محترم؛
تا ساعاتی دیگر قطعه ۲۶ با متنی که بخشی از آن در همین کامنت آمده، به روز خواهد شد.
نه با قلم که با خون می نویسم! از آتش دل می نویسم! هنوز رفیق قافله سلوک الی الله این ملت می شناسمتان! و هنوز یک موی سرتان را با صدها مثل روحانی عوض نمی کنم! اما با خون می نویسم و از آتش دل می نویسم!
این بلا حاصل ناسپاسی امثال شماست که انگار اگر دولتی اصول گرا و منطبق بر مبانی اعتقادیتان بر سر کار بیاید انتقاد نه! ناسپاسی نکنید قلمتان تعطیل می شود!
کاش اشکالتان را می فهمیدید و از تکرار آن پرهیز می کردید تا همانطور که خاتمی را با همین نقص امت حزب الله بالا آوردید و بعد روحانی را فردا امثال ظریف و غیره را بالا نیاورید! و به جای انگشت اتهام به سمت گروهی که جز پایداری امام گونه و بی سازش بر سر مبانی یعنی همان تفکر که ۸ سال درخشان را به دنبال داشت! کمی هم آینه را مقابل خودتان بگیرید!
خود شکن آیینه شکستن خطاست
و مرا به هر گروه و دسته ای نسبت می دهید اما خدا شاهد است که من فقط یک نسل سومی از متن مردمم!
چه شور حسینی داشتید در همین یک سال پیش و از در قدرت با امریکا و رفقایش سخن می گفتید! و شمشیر تیزتان گردن خودی را می برید!
و حالا باید جلوی دشمن گرگ صفت فقط دفاع کنید!
حالم از این بی بصیرتیات بهم می خورد. که هنوز هم علت شکستتان را نه گیردادن های بی جا به چند اشکال سطحی و ایجاد تفرقه در امت حزب الله بلکه پایداری بر روی اصول می دانید! حالم از این بی بصیرتیتان بهم می خورد!
هر کس که بخواد از این ترسوها انتقادی بکنه، افراطیه…
می گن: “افراطی ها در روز شادی ملت، سیاه پوش شدند”
چه رویی دارن!
کدوم شادی؟ اتفاقا مردم خیلی هم ناراحت بودن…
خیلی از همکار های خودم که روز توافق ژنو خوشحال بودن و فکر می کردن دیگه چه خبر، روز ۳۰ دی ناراحت بودن، چون با دیدن پلمب دستاوردهای شهدای هسته ای، غرور ملی شون شکسته بود!
خدا رو شکر مردم شهید پروری داریم؛ شاید سیاسی نباشن و گول بعضی از حرف های تبلیغاتی رو بخورن، اما به خون شهدا و ولایت فقیه حساسن…
اگه نبود این حساسیت؛ این زنجیره ای های اصلاح طلب ، تفکرات کذایی شونو راحت به مردم غالب می کردن…
سخنگوی کاخ سفید:
“ایران در توافق نهایی باید “بخش قابل ملاحظه ای” از تاسیسات هسته ای خود را کنار بگذارد”.
روحانی:
“انرژی هسته ای بخشی از غرور ملی ماست”.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جمع بندی با دوستان محترم!
دیگه چیزی هم مونده که تو توافق نهایی ببازیم؟
وقتی آقایون به صورت داوطلبانه و صلواتی، از کیسه مردم بذل و ببخش می کنند، باید چیزی رو هم باقی میذاشتن برای توافق نهایی…
شاید هم بخوان همین غنی سازی ۵درصدی رو تعطیل کنند…
هیچ چیز از این ترسوهای بز دل، بعید نیست…
دیگه بعضی از لفاظی های رئیس دولت دروغ گویان، مصرف داخلی هم نداره!
شهید حسین بیدخ: آمریکا را همیشه دشمن بدار…
سید نتیجهی اخلاقی و شیکش میشه اینکه ملت مغرور باید یه مقدار متواضع باشن و خشوع داشته باشن!!
عمق این ضربالمثل “حرف باد هواست” رو تو این دولت آدم “استشمام” میکنه!!
اولین حضور مقام معظم رهبری در جنگ
در اولین روزهای دفاع مقدس، با وجود اوضاع نابسامان جنگ، آیت الله خامنه ای عازم جبهه های نبرد شد تا با حضور خود بر اعتماد به نفس و طمأنینه رزمندگان اسلام بیفزاید و شور و اشتیاق آنان را به جهاد و شهادت دو چندان کند. ایشان درباره اولین حضور خود در جبهه چنین می فرماید:
در اوایل جنگ چون احساس کردم که نیروهای نظامی ما بسیار کم و ضعیف هستند، برای این که بتوانیم همان هایی را که هستند روحیه بدهیم و افراد دیگری از مردم را دعوت کنیم به آن ها کمک کنند، من از امام اجازه گرفتم و به جبهه رفتم. حدود یک هفته ای از جنگ می گذشت که من به اهواز رفتم، چون دشمن نزدیک اهواز بود. من سال ۵۹ را تا آخر و یکی دو ماه از سال شصت را در جبهه بودم. در منطقه اهواز و دزفول و حول و حوش میدان جنگ و مختصری هم در غرب بودم.
مقام معظم رهبری، ماجرای اجازه امام به ایشان را این گونه نقل می کند: با دغدغه ای کامل خدمت امام رفتم، همیشه امام به ما می گفتند که خودتان را حفظ کنید و از خودتان مراقبت نمایید. من به امام گفتم خواهش می کنم اجازه بدهید من به اهواز یا دزفول بروم. شاید کاری بتوانم بکنم. بلافاصله گفتند که شما بروید. من به قدری خوشحال شدم که گویی بال در آوردم. مرحوم چمران هم آن جا نشسته بود. گفت: پس به من هم اجازه بدهید تا به جبهه بروم. ایشان گفتند شما هم بروید. عصر همان روز به همراه شهید چمران با هواپیما به اهواز رفتیم.
مسعود بهنود امشب در بی بی سی فارسی؛
“روزنامه وطن امروز به ۲ لحاظ تاثیرگذار است، یکی به لحاظ انتخاب عکس و تیتر یک در صفحه اول، یکی هم به لحاظ نوشته های حسین قدیانی… مثلا در همین نوشته «دهان ما پلمب نمی شود» که می بینید، خیلی انصافا با ذوق نوشته و تند و تیز… فرزند شهید هم هست… کلا ما را که تیز می زند، اما گاهی آن طرفی ها را هم تیز می زند…”.
ناشناس،
در برنامه دیده بان بود. منم دیدم! بار چندمه که میرزای شهر (لقب مسعود بهنود) از قلم حسین قدیانی تعریف می کنه…
دوستان! فکر نمیکنم تعریف و تمجید مسعود بهنود از داداش حسین، خیلی هم حالا ارزش کامنتکردن داشته باشه، ولو آنکه بزرگانی از جناح خودمان هم صاحب سبک بودن قلم بهنود را -البته در کنار لجاجت و پولکی بودنش- تایید کنند! محسنات قلم نویسنده قطعه ۲۶ نیازی به اعترافات گاه و بی گاه بهنود و امثالهم ندارد. البته از این زاویه خدای را شاکرم که یک نویسنده می تواند انقلابی باشد و آخرین متنش http://www.ghadiany.ir/1392/21448 رسما علیه نوچه های زنجیره ای همین بهنود، اما به دعای خیر همه دوستان حزب اللهی، چنان شیوا بنویسد که حتی تحسین دشمن نشسته در بی بی سی را هم برانگیزد.
و هیچ کدام از این حرفها برای «علیرضا» پدر نمیشود!…
اولین نتیجه شوم این توافق ننگین ماجرای خفت بار ژنو ۲ بود. از این به بعد باید منتظر امر و نهی های ریز و درشت طرف مقابل باشیم. این خصلت آنان است هر گاه در مقابلشان کرنش کنید یا امتیاز بدهید و هر گاه حس کنند که از نقطه ضعف برخورد کرده اید بیشتر چنگ و دندان نشان میدهند. چقدر باید به این ساده لوحان گفت دوستی گرک و میش معنا ندارد و از بیخ و بن نادرست است! چقدر باید فریاد زد!!!
صم بکم عمی فهم لایرجعون
با سلام
به روزم…
روحانی باید از خط مقدم افزایش ادبیات جنگ افروزانه جان کری و…، به خط مقدم عقلانیت و مقاومت بیاید.
این توافق فقط و فقط سگ های کاخ سفید را هارتر کرد.
رو به کدام طرف می چرخانی کلیدت را که هر چه هست قفل می کند؟
… در راستای اینکه هنرمند خوب و بد نداریم و همه خوبند حتما ما هم خوبیم…
محرمان شهر را گفتا چنین نامحرمی!
بر تن میهن چرا از پشت خنجر کرده اید
چرخ های زندگی مان همچنان لنگ است لنگ
چار چرخ هسته ای را هم که پنجر کرده اید
قیمت اجناس دارد می رود تا کوه قاف
قیمت بنزین شنیدم که گرانتر کرده اید
از کدامین سو کلیدت را تو چرخاندی عمو!
این گره بر زندگی را قفل، بدتر کرده اید
کدخدا! گر نعره ای زد ناخدایان! را بگو
آخر از ترس چه کس پاپوش خود … کرده اید؟
علی اصغر کوهکن
ما بیش از آنیم که دنیا می پندارد آقای من…
تا تو را داریم؛ مطمئنیم هیچ وقت طعم ذلت را نمی چشیم…
http://8pic.ir/images/89298083595348841939.jpg
سلام؛
ممنون… مطالبتون زیباست و قلم خوبی دارید. از کتاب ۹ دی تون در سال ۸۸ با سایتتون آشنا شدم. راستی سایت شما رو لینک کردم. دوست دارم به وبلاگ ما هم سر بزنید و نطراتتون رو برای بهتر شدن وبلاگ بنویسید.
و من الله التوفیق
راستی آقای قدیانی! سر مزار پدرتون در قطعه ۲۶ هر وقت که دلم بگیره میرم. از پدرتون بخواید برای ما هم دعا کنند.