باز هم دیگ پلوی سفارت!

تا جایی که یادم هست دولت قرار بود ارزش «پول ملی» را افزایش دهد، نه اینکه چوب حراج بزند بر سر «استقلال ملی»! ما تا به حال گمان میکردیم «اعتدال» کاریکاتور «عدالت» است، نگو با استقلال ملت هم سر جنگ دارد. بهراستی اینجا چه خبر است؟! کاترین اشتون انگلیسی در ایران چکار میکند؟! دولت دارد کجا میرود؟! این روزها سالگرد «عملیات بدر» است و سررسید، سرشار از عطر «بچههای خیبر». ما آن همه شهید دادیم که استقلال ملی حفظ شود، یا به حراج گذاشته شود؟! ما شاه را از کشور بیرون کردیم تا اجنبی در امور داخلی ما دخالت نکند، اما از قرار معلوم، دل بعضیها برای دیگ پلوی سفارت تنگ شده! ما تا الان فکر میکردیم بعضیها خود را قیم دستگاه قضا میدانند؛ نگو بدتر، ادعای دروغین حقوق بشر اجنبی را قیم قوه قضائیه میدانند و با کمال وقاحت برای این ادعای دروغین، سفره پهن میکنند! ما اما اجازه نمیدهیم باز هم سر شیخ فضلالله بالای دار رود. ما اجازه نمیدهیم استقلال ملی را تیرباران کنند. آقای ظریف و خانم اشتون مینشینند تقویمگردی میکنند و برای دیدار، «مناسبت» تعیین میکنند، لیکن برای ما «روز زن» فقط و فقط سالروز میلاد صدیقه کبری است. انقلاب اسلامی «وابستگی» را از در بیرون کرد، عدهای میخواهند آن را از پنجره بازگردانند. خجالت از روی شهدای وطن نمیکشند؟! دیدار اشتون با فتنهگران، چه ربطی به مذاکرات هستهای داشت؟! و دولت با چه حقی و به کدام مجوز اجازه میدهد این زنیکه انگلیسی در ایران حرف مفت بزند؟! نکند بعضیها انگلیس بدسابقه را صاحب حق درباره حقوقبشر میدانند؟! و او را برای دخالت در امور داخلی ما محق میدانند؟! اگر اینگونه است، افتخار میکنیم که از ما شکایت میکنند! و افتخار میکنیم که با اینان، زاویه داریم! از عمر این دولت، ۶ ماه بیشتر نمیگذرد اما معالاسف در تضعیف استقلال ملی پروندهای بس قطور دارد. تضعیف استقلال ملی یعنی خدشه بر امنیت، غرور، اقتدار و شرف ملی. اینجاست که دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند! گیر از «قدم دولت» است، نه «قلم ملت». ما تا به امروز در «وطن امروز» مینوشتیم که توافق ژنو، قابل قیاس با قرارداد ننگین ترکمنچای نیست اما خوب است بعضیها ما را از رواداریمان پشیمان نکنند. اینک برای همگان باید معلوم شده باشد که در آن «لوگوی سیاه هولوکاست هستهای» حق با ما بوده است. ما آن روز البته فقط ناظر بر متن ظریف توافق بسیار بد ژنو بود که لوگوی خود را سیاه کردیم، اینک معطوف بر تضعیف زمخت استقلال ملی، ظاهرا باید نهیب تندتر بزنیم، بلکه از این پس، درباره جزایر سهگانه، کار به چانهزنی با شیخنشین زپرتی امارات نکشد! تعارف را کنار بگذاریم. لیاقت چنین دولتی، حمایت همان روزنامهای است که لوگوی خود را با شال و کلاه اجنبی ست میکند. چوب حراج زدن بر استقلال ملی، شاخ و دم ندارد؛ دقیقا به رفتار و گفتار همین چند وقت اخیر دولت اعتدال میگویند. عاقبت، اتفاقهایی دارد میافتد که با شعائر انقلاب اسلامی همخوانی ندارد و اخباری داریم میبینیم و میشنویم که اساسا با آن بیگانهایم. روحانیت همواره پاسدار و حافظ استقلال ملی بوده. فرض است بر بعضیها که اتکا بر این «دژ پولادین» داشته باشند.

امان از روزگار! من که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. دیروز آقای روحانی در جلسهای گفت: «شبهای عملیات و لحظه خداحافظی را از یاد نمیبرم». جمله جالبی بود! اساسا حتی آنهایی که سرهنگ هم نیستند، به «بچههای جنگ» پز میدهند اما آیا انتظار همان بچههای جنگ از دولتمردان محترم این بود؟! اینکه اجنبی بیاید و عوض «مذاکره هستهای» از «حقوق بشر» سخن بگوید، با فتنهگران دیدار کند، در امور داخلی ما دخالت کند، دست آخر هم ببریمش «تور اصفهانگردی»؟! راستی که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. کجایی سردار شهید حاج حسین خرازی؟! از همان گلزار شهدای اصفهان شاهد باش که بعضیها بیشتر با اشتون حال میکنند تا وصیتنامه تو… آری! جنگ تو شهید، مایه افتخار همه است، درست عکس توافق بعضیها.
وطن امروز/ ۲۰ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
دولت با منتقدان آشتی باشد
تقدیم به آستان رفیع
«امنیت ملی»

بسمالله الرحمن الرحیم، هست کلید در گنج حکیم. آن «کلید» که قفل میگشاید، نیک اگر بنگری، خدا و نام خداست. «حکیم» از جمله صفات حضرت باریتعالی است. ما نیز که بندگان خداییم، باید بر مبنای حکمت، عمل کنیم، نه اینکه حتی شکایتمان را هم، حکایت دیپلماسی و اقتصادمان، صدقهای بر گرده متشاکی تحمیل کنیم! ظاهرا دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی از صاحب این قلم شکایت کرده که در ۴ یادداشت، مغایر با مصوبات آن شورا، مطالبی برخلاف امنیت ملی نوشته. هر آنچه غیرحکمت، به من میگوید؛ «محترمانه و قانونی، گریبان شاکی ظاهری را بچسب که آخر، اتهام به این درشتی چرا؟» اما «حکمت» اقتضای دیگری دارد! من که مندرجات خود را مقوم مقوله امنیت ملی میدانم، چه گلهای میتوانم از دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی داشته باشم؟! و این دبیرخانه محترم، چه شکایتی میتواند از نگارنده داشته باشد؟! لطفا به کلماتی که در این ترکیب به کار رفته، دقت کنید؛ «دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی». این ترکیب، یقههایی را باید بچسبد که قطعا یقه من نیست و قلمهایی را باید خرد کند که حتما قلم من نیست. من از این ترکیب، و ناظر بر قلمم، شاید انتظار تشکر داشته باشم اما هرگز انتظار تذکر نخواهم داشت، شکایت که اصلا حکایت غریبی است! «حکمت» به من میگوید؛ «در این شکایت، رد پای بعضیها در میان است، رد پای اعتدال». من، براساس حکمت، شاکی خود را، دولت و معاونت حقوقی نهاد ریاست جمهوری میدانم، نه شورایعالی امنیت ملی، که شکایتها، ظاهری دارند و باطنی. به شهادت انبوه نوشتههایم، «امنیتملی» روی سرم جا دارد اما به شهادت این چند زخم که هنوز از فتنه ۸۸ بدین سو، روی سر و صورتم باقیمانده، حتی «مصوبات شورایعالی امنیت ملی» هم روی سرم جا دارد. آنجا که پای امنیت ملی جمهوری اسلامی در میان است، من فقط قلم در دست ندارم، بلکه جان نیز بر کف دارم… و نوشتههایم را بسیار سرشتهام. برای من، امنیتملی کاملا مفهوم است؛ کدام اتهام را و به چه کسی میخواهید تفهیم کنید؟! در مثل، آنهم مثل ملای رومی، مناقشه نیست. گفت: «تو مکن تهدید از کُشتن که من، تشنه زارم به خون خویشتن».

من و ما، همه امت حزبالله، فداییان امنیت این ملکایم. ما علیه ناامنی خوارجصفتان، کارنامه روشنی داریم. وصله اخلال به ما نمیچسبد. منباب اعاده حیثیت مضاعف، مصرم که بدانم دقیقا در کدام جملات ۴ یادداشت مورد شکایت، مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی چیزی نوشتهام؟! این کمترین حق من است و پاسخ این سوال را، نه از دبیرخانه شورا یا سایر اعضای شورا، بل از آن محترمی میخواهم که ایام انتخابات، شعار میداد؛ «نقد باید آزاد باشد، منتقد نباید به لکنت دچار آید، نباید بترسد، نباید بلرزد». این بود اعتدال؟! من که فکر کنم اصلا همین بود اعتدال!! اعتدال، کاریکاتور عدالت است. اعتدال در ظاهر، همه حروف عدالت را دارد اما در باطن، چپاندر قیچی عدالت است. مشتی حرف که برای خود، عاقبت کلمهای تشکیل داده. اصلا اعتدال یعنی مشتی حرف، مشتی قیل و قال. اعتدال، صراحت در شکایت ندارد. صداقت در حکایت ندارد. یک چیزی میگوید، در حالی که چیز دیگری رخ داده. از گرفتهها سخن میگوید، در حالی که دادههایش بیشتر است. از پیروزی سخن میگوید، در حالی که پیروزی، مگر در مکر خدا نهفته باشد! توافق که موید هیچ فتحی نیست! ما اما آنقدر سررشته از حکمت داریم که دچار اشتباه در فهم مسائل نشویم. ما هرگز شکایتی از شاکی ظاهری خود نداریم، فقط از اعضای آن تمنا داریم که هماهنگ با امنیت ملی حرکت کنند، نه هماهنگ با شعار اعتدال. «اعتدال»، خوب یا بد، شعار یک دولت هست و شعار دولت بعد نیست، اما «شورایعالی امنیتملی» همیشه هست. چشم بر هم زدنی، عمر دولت اعتدال به سرمیآید، لیکن آن روز، هنوز هم شورایعالی امنیت ملی، شورایعالی امنیت ملی است. شورا به این مهمی، باید خط خود را از پیام ۲۲ بهمن جاودانه ملت بگیرد، نه دولتهایی که میآیند و میروند. این شورا، باید آنجا ورود کند که واقعا امنیت ملی به خطر افتاده است. نقد یک توافق زمینی، یعنی نقد یک توافق زمینی، نه اخلال در امنیت ملی. سطح امنیت ملی، بسی بالاتر از آن است که زلف خود را به مفاد توافقی گره بزند که از نظر آقای ظریف، مدام روحش توسط طرف مقابل در حال نقض شدن است! «فلان تحریم آمریکا، گند زد به روح توافق ژنو» تلویحا جملهای از وزیر امور خارجه است و اگر بعضیها، این متن را هم کمپلت (!) مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی تشخیص می دهند، خوب است لااقل این جمله را در متن شکایتنامهشان درز بگیرند! دیروز خبرگزاری ایسنا از قول خانم راکعی نوشت؛ «رهبری موافق رفعحصر هستند». دقیقا همینجاست که شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند، نه مندرجات مقوم امنیت ملی این قلم. در سخن خانم راکعی، ایضا در خبرگزاری ایسنا، به ۲ جهت، تغایر بسیار فاحش با امنیتملی دیده میشود. اول؛ دروغ بستن به رهبر انقلاب، دوم؛ گفتار برخلاف مصوبه خود شورایعالی امنیت ملی مبنی بر حصر ۲ تن از سران فتنه. اینجاست محل ورود شورایعالی امنیت ملی! چرا ورود نمیکند؟! چرا مجلس محترم ساکت است؟! چرا جبهه اصولگرایی ساکت است؟! در روز روشن ۲ تهمت بسیار نابجا، یکی به بزرگان بسته شده، یکی هم به مصوبه شورا. جای سکوت است؟! اینجا، هم باید با خانم راکعی برخورد قانونی شود، هم با آن خبرگزاری که البته اینقدر شجاعت نداشت پای مندرجات خود بایستد، عذرخواهی کند و اعلام آمادگی کند بر اجرای قانون. بالکل خبر مزبور را حذف کرد! اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این؟! فتنهگری بیشتر از این؟! من حالا این را یواشکی مینویسم، باشد که دربرود از زیر دست سردبیر؛ «اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این، که وزیر خارجه بر خلاف توصیه بزرگان به ملت، مبنی بر رصد رفتار و گفتار دشمن، به مردم توصیه میکند که توجهی به حرف دشمن نکنند؟!» ما حالا منباب «صبر انقلابی» خیلی از حرفهای یواشکی را در کنج دلمان مخفی نگهمیداریم، بعضیها هم دور برندارند علیه امت حزبالله و روز یومالله. و شکایت نکنند از تکرار شعارهای ملت در راهپیمایی. فتنهگر منافقی که خود جرأت نکرد روز ۲۲ بهمن در دریای مواج و طوفانی ملت، حضور پیدا کند، از ترس آنکه مبادا غرق شود، همه رفتار و گفتار این روزهایش، رسما اعلان جنگ علیه امنیت ملی این مرز و بوم است. نمیبینند؟! نمیشنوند؟! ما حالا حرفی نمیزنیم، لااقل روانه دادگاهمان هم نکنند! روانه دادگاهمان هم میکنند، حداقل لطف کنند مصادیق شکایت خود را بیان کنند! این بود اعتدال؟! آری، همین بود اعتدال! دقیقا همین! دست فرمان اعتدال، جز این در ژنو توافق میبست، جای تعجب بود! اعتدال به توافق میآید، توافق به اعتدال! من در ۲ تا از ۴ متن مورد شکایت، نوشته بودم؛ «حتی لبوفروش بیسواد هم چنین توافقی را امضا نمیکرد». از من اما تندتر، آن عالمی بود که گفت؛ «آدمی وقتی با این آمریکاییها دست میدهد، باید انگشتان دست خود را دوباره بشمرد» یا آن عالم دیگری بود که گفت؛ «حتی هیچ بیسوادی، پای همچین برگهای را امضا نمیکند». آیا تکرار نرمتر سخنان آیتاللهالعظمی نوری همدانی و آیتاللهالعظمی جوادی آملی، مغایرت با مصوبات شورایعالی امنیت ملی است؟!

بعضیها لطف میکنند اگر هنگام سخن گفتن از «آشتیملی» در محکمه را نشان منتقد ندهند! بعضیها لطف میکنند اگر به جای کلیگویی، مشخصا بگویند در کجای نوشتههایم امنیت ملی به خطر افتاده، که از خود دفاعی در برابر این تهمت ناروا کرده باشم. بدترین بیاخلاقی، همین است که انگ اتهام علیه امنیت ملی بزنی و هیچ نگویی کدام جمله، کدام خط، کدام پاراگراف؟! اقدام علیه امنیت ملی، رفتار و گفتار نماینده امور اقوام و اقلیتهاست که یک روز زبان ملی را میزند، یک روز وحدت ملی را، یک روز خط ملی را، یک روز اقتدار ملی را. یعنی ما باید همه چیز را بنویسیم تا معلوم شود چه کسانی دارند علیه امنیت ملی این دیار، کار میکنند؟! آیا ما یک چیزی هم بدهکار شدهایم و جماعت نان به نرخ روزخور، که حتی نان بازرگان را هم به نرخ روز میخورند، طلبکار از ما؟! من در یادداشت «دهان ما پلمب نمیشود» نوشته بودم؛ «تسلیم دشمن در برابر ملت ایران، آنجا بود که ما در سوریه، روی موضع مقاومت ایستادیم و صرف نظر از دولت، با دستفرمان انقلابی اصل نظام، حزبالله، خون شهدا و خشم انقلابی خمینی، بیآنکه ذرهای از حق خود کوتاه بیاییم، دشمن را وادار به کوتاه آمدن کردیم. آنچه در ژنو گذشت، قدرمسلم، تسلیم دشمن در برابر ما نبود!» این، نقد توافق ژنو است یا اقدام علیه امنیت ملی؟! و آیا شورایعالی امنیت ملی، مصوبهای داشته که توافق ژنو نباید نقد شود؟! من در یادداشت «غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم» نوشته بودم؛ «آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!» کجای این حرف، خلاف کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! من در یادداشت «آقایان! سر بولدوزر را بچرخانید طرف دشمن» نوشته بودم؛ «ما از خاطر نبردهایم که آقای روحانی به ملت خود، «کلید» نشان داد، نه بولدوزر، فلذا بهتر است دولت اعتدال، بولدوزر را خرج بیگانگان کند! بیگانگانی که زیاد مغلطه میکنند و مرتب از خط قرمز وزیر امور خارجه عبور میکنند!… اگر دولت گذشته در ۴ سال دوم خود، «مقاومت» را مانع رشد اقتصاد معرفی میکرد، اینک دولت هفت دهم درصدی، «هستهای» را بهانه کرده. و این هر ۲ اشتباه بوده و هست». ذکر مستند و بیان مستدل و صدالبته فراجناحی و فرادولتی اشتباهات دست اندرکاران، زیر پا گذاشتن کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! آیا تاکید بر ایستادگی و مقاومت یا تاکید بر انرژی هستهای، مغایرتی با امنیت ملی کشور دارد؟! من در مطلع یادداشت «هستهای ملت و دیپلماسی دولت» نوشته بودم؛ «توافق ژنو آمده بود که نه در جنگ، بلکه بر جنگ، بر «گزینه نظامی روی میز است»، بر تهدید، بر گلوله، بر حمله و بر جنایت و تجاوز پیروز شود، توافق ژنو آمده بود که ادبیات گل و بلبل را جایگزین ادبیات نظامی کند اما چه آمدنی! واقعا چه آمدنی که وزیر خارجه آمریکا، فقط ۳ روز بعد از اجرای توافق، باز هم در شیپور جنگ دمید تا ثابت شود توافق ژنو، خود آتشبیار معرکه است!» آیا این نقد صریح و البته صحیح، بیشتر به مدح امنیت ملی کشور شباهت ندارد تا اخلال در آن؟! به صراحت بگویم؛ اگر بعضیها به توافق ژنو، تعصب بیجا و غیرمنطقی دارند، من به خون همه شهدای این دیار، من جمله شهدای هستهای، از موضع عقل و استدلال، حساسیت دارم. حزبالله، عقل و دین و دل و هوش، به خدای حکیم قادر متعال باخته است، نه به کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! امت حزبالله مثل خمینی، مثل خامنهای، خوشبین به مذاکره با آمریکاییها نیست، چرا که با پیامبر درونیاش فکر میکند، نه با کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! این روزها، هم سالگرد خیبر است، هم سالگرد بدر. خوب است بعضیها هنگام دست دادن به جان کری، لااقل به حرمت خانواده شهدای جوشن، سهند و سبلان، کمی کمتر بخندند. من در همه این یادداشتها، اتفاقا از موضع امنیت ملی، اقتدار ملی، غرور ملی و پرهیز از معرکهگیری، به نقد توافق ژنو پرداختهام. من، امنیت ملی و شورایعالی امنیت ملی را به خوبی میشناسم. هم امنیت ملی و هم انشاءالله این شورا، هم چنان که تا الان هم همین طور بوده، اگر شکایت از کسی داشته باشند، دقیق، عمیق، مصداقی و مشخص، مورد شکایت را مطرح میکنند و هرگز نمیگویند؛ «این ۴ نوشته، خلاف مصوبات شورایعالی امنیت ملی و در حکم اقدام علیه امنیت ملی کشور بوده است، مصداق بیمصداق»! بعضی ها وقتی به جای پاسخ، اصحاب تحلیل را بیسواد میخوانند، شکایتشان هم خلاصه میشود در یک کلیگویی مبهم. من البته به احترام قانون، از ذکر جزئیات دادگاه روز یکشنبه خودداری میکنم، لیکن از دولت محترم میخواهم عمل بر مبنای حکمت کند، یا لااقل به همان «تدبیر» که میگفت، عمل کند. من لااقل در این مجال، هرگز نمیخواهم حکایت فیلم «آژانس شیشهای» ادعا کنم؛ «امنیت ملی را برای من، امثال عباسها معین میکنند» که شهدا خود، یکی هم برای ماندگاری همین قانون و امنیت ملی، جان بر طبق اخلاص گذاشتند. آری، بیشترین احترام به قانون، از آنِ حزبالله آرمانخواه است. من برای زدن حرفهای شاعرانه، نه قلم کم دارم، نه انگیزه، اما طبق قوانین این نظام مقدس و الهی، امنیت ملی را برای من، برای دولت، و برای همه، مصوبات شورایعالی امنیت ملی معین میکند. جناب شاکی محترم و اصلکاری، باید مشخصا بگوید؛ «کدام فراز از نوشتههایم، مخل کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی بوده؟! و به کدام دلیل، اقدام علیه امنیت ملی تفسیر شده؟!» شاکی هر که باشد – به نظر میرسد دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی نباشد! – تهمت درشتی زده و حتما باید جوابگو باشد. اگر طبق قانون، امثال من باید برای آنچه مینویسند جواب پسدهند، طبق همین قانون، شخص شاکی هم باید برای ادعایی که طرح کرده، بینه محکمهپسند و مصداق معین بیاورد و الا از نظر افکار عمومی محکوم خواهد شد به مغلطه و فرافکنی. در تمام دوران روزنامهنگاریام، بویژه در سال ۸۸ تهمتهای مختلفی دشت کردهام اما افترای اقدام علیه امنیت ملی کشور، تهمت درشتی است که هرگز نمیبخشم. بدان امید که از این پس، شاکی خود بار شکایت را بر دوش بگیرد و در یک اقدام خلاف امنیت ملی، اهل تعهد را رودررو با نهادهای حکومتی قرار ندهد. اقدام خلاف امنیت ملی، آنجاست که امثال مرا در مواجهه با شورایعالی امنیت ملی قرار دهند، اما بدانند ما عمل براساس حکمت میکنیم. «ما با این شورا و آن نهاد، سر دعوا نداریم» حتی به این معنی هم نیست که احیانا با دولت اعتدال، سر جنگ داریم. جنگ ما با دشمن این ملت است. شأن و منزلت جنگ ما بالاست. ما جواب شکایت را با شکایت نمیدهیم. اگر بعضیها وقت شکایت از ما دارند، وقت ما اما پر است. وقت ما وقف رفتگری در خیابان امنیت ملی، با جاروی قلم است. جادوی قلم، «حکایت» را کفایت میکند؛ به «شکایت» نیازی نیست. شکایتی هم اگر هست، از «جداییها»ست. دولت باید آشتی باشد با ملت. دولت باید اعتماد داشته باشد به ملت. دولت باید اعتقاد خود به شعارهای ۲۲ بهمن را فزونی بخشد. دولت باید «وحدت و استقامت» را مقوم امنیت ملی بداند. «تغییر» یکی از شعارهای این دولت بود. دولت باید تغییر رویه بدهد و سعهصدرش را بیشتر کند. دولت محترم، خود قضاوت کند؛ چقدر با دشمن، سعه صدر دارد، چقدر با دوست؟! ما دوست دولت هستیم، خیرخواه او. من به دولت توصیه میکنم با جدیت بپردازد به کار، به خدمت، به اقتصاد مقاومتی. من به دولت توصیه میکنم پیام راهپیمایی ۲۲ بهمن ملت مبنی بر «وحدت و استقامت» را بگیرد. بعضی شکایتها، مخل وحدت است و بعضی توافقها، نافی استقامت. اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «در کدام بند توافق ژنو، مقوله استقامت نمود پیدا کرده است؟!» اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «تقسیم بر ۲ کردن ملت و بیسواد خواندن اصحاب نقد، چه نسبتی با پیام وحدت دارد؟!» دولت بپذیرد که نیاز به تغییر رویه دارد و الا فقط در نامههای خصوصی که آیا هست، آیا نیست، از وی دفاع میشود! خطر آنجاست که بعضیها دقیقا عین شکایت کردنشان، برای این ملت کار کنند؛ توزیع سبد کالا! و ایضا عین شکایت کردنشان، با دشمن توافق کنند؛ توافق ژنو! اگر همه کارهای بعضیها عین همین شکایت کردنشان باشد، دیگر جای تعجبی نیست که هر روز درباره مرحله دوم پرداخت یارانهها، یک جور سخن بگویند و ملت را گیج کنند! دیپلماسی صدقهای، اقتصاد صدقهای میآورد و این هر دو، «شکایت صدقهای». شکایت صدقهای یعنی؛ «من میگویم این ۴ یادداشت، مخل مصوبات شورایعالی امنیت ملی و اقدام علیه امنیت ملی است، تو دیگر از من، ذکر مصادیق نخواه، قبول کن!» من اما میگویم؛ «این کشور، قانون دارد و همه در برابر قانون، برابرند و احدی برابرتر نیست!» در آخر، باز هم دعا میکنم برای قوه مجریه که یکی از چند قوه کشور است و آنچه زیاد دارد، کار نکرده. البته توصیه ویژهای هم دارم برای دولت و آن اینکه دولت یک چیز را مشخصا دست بگیرد و همان امر مشخص را درست کند. توصیه مصداقی من به دولت -با احتساب همه جوانب امور- این است که لااقل روی یک امر، انگشت حکمت بگذارد و بعد از ۴ سال، حداقل پز تدبیر در مقام عمل این یک امر را بدهد. از جمله شعارهای انتخاباتی آقای روحانی، بالا بردن ارزش پول ملی کشور بود. همین افزایش ارزش پول ملی، گمانم نکته خوبی است که دولت اعتدال، روی آن سرمایهگذاری کند. در این ۶ ماه که این اتفاق فرخنده نیفتاده، باشد که از این به بعد بیفتد. در راه کمک به این توصیه، که افزایش امنیت ملی کشور هم کاملا در آن ملحوظ است، با قلم خود حاضرم بیهیچ چشمداشتی، دولت محترم را یاری رسانم. گفت: «با لب دمساز من گر جفتمی، همچو نی من گفتنیها گفتمی».
وطن امروز/ ۷ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
انقلابیتر از بهمن ۵۷
الله، الله، لا اله الا الله. خدایا! ما به نام تو انقلاب کردیم. فردا هوای ما را، هوای انقلاب خودت را داشته باش. داری. میدانم. اصلا ما که هستیم؟ شیاطین، بغض از قدرت تو دارند. بیش از ما، با خودت دشمنی دارند. مشکل ابلیس، هستی تو است، نه هستهای ما. خدایا! فردا یک طرف تویی، و طرف دیگر، همه فراعنه، همه ابوسفیانها، همه اشرار، همه دشمنان بشریت. ما با انقلاب اسلامی، دیری است که طرف تو را گرفتهایم. طرفداری از تو، همه جرم ماست.
خدایا! انقلاب ما اگر خدایی نبود، دشمنان تو کاری به کار ما نداشتند. فردا، یک طرف، انقلابی است به نام تو و کمی آن سوتر، کسانی که حاکمیت حق را بر جهان نمیخواهند. تو را نمیخواهند. در نبرد خدا و کدخدا، ما ایمان به قدرت تو داریم. تو بالاتری. مکر تو کاریتر است.
خدایا! به سرودهای انقلاب ما نگاه کن! همهاش نام توست. کجا ما خرمشهری آزاد کردهایم، بیآنکه فراموش کنیم نقش تو را؟ و کجا خمینی و خامنهای، از فتوحات سخن گفتهاند، الا آنکه سجده بر درگاه تو را نشانمان دهند؟
خدایا! هر کجا این انقلاب، علیه دشمنان تو، خودی نشان داده، ولیفقیه، دست قدرت تو را به ما نشان داده. نشانی محراب تو را، مِهر تو را، مُهر تو را.
خدایا! در سی و پنجمین تولد انقلاب، چه سخنی زیباتر از سخن گفتن با تو؟ و چه کاری بهتر از حمد و ستایش خدای انقلاب؟ خدایا! ۳۵ سال بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ ما همچنان انقلابی هستیم. قلب انقلاب اسلامی، جای تو است. درون سینه ما که سرشار از محبت، بلکه ولایت توست، چگونه دوستی با آمریکا بگنجد؟! و چرا نمیفهمند بعضیها که خدا و کدخدا، با آن همه دشمنی با هم، هرگز به بازی «برد – برد» نمیرسند؟! بعضیها از ما میخواهند دشمن را درک کنیم! اگر بنا بر درک دشمن بود، اصلا چرا انقلاب کردیم؟ آن هم به نام خدا؟ مگر دشمن، خدای ما را درک میکند، نهاد بشریت را درک میکند، انقلاب اسلامی را درک میکند، خون شهدای ما را درک میکند، خون دل مادران شهدای ما را درک میکند که ما او را درک کنیم؟!
دلی که خدا را درک کرده، به کار درک کدخدا نمیآید! و حنجرهای که «مرگ بر آمریکا» گفته، همچنان هر چه فریاد دارد، بر سر آمریکا میکشد. ما همان انقلابیهای بهمن پنجاه و هفتیم، بلکه تندتر! صراحت ما علیه دشمن، بیشتر شده. ما بیشتر از پدرانمان، خشم داریم نسبت به آمریکا، چرا که بیشتر از شهدا، شاهد عداوت دشمن بودهایم. تنفر ما از آمریکا، بسی بیشتر از شهدای دهه ۶۰ است چرا که بعد از رفتن شهدا، ذرهای از خباثت دشمن، کم نشده.
اگر ما بدیها و بیادبیهای بیشتری از دشمن دیدهایم، حق داریم رساتر از قبل و بلندتر از قبلیها، فریاد برآوریم «مرگ بر آمریکا». روز ۲۲ بهمن ۵۷ ما بلکه دهه ۶۰ ما، همه دنیا با شعار «مرگ بر آمریکا» موافق نبودند. اینک ۳۵ سال بعد از انقلاب، «مرگ بر آمریکا» بدل به شعار همه ملتها شده. دشمنی با نظام سلطه در نهاد بشریت است.
ذات آدمی، تنفر از سلطهگری است و وقتی دشمنی سلطهگران، فزونی میگیرد، خشم جهانیان هم از او بیشتر میشود. با این حساب، آیا ما نیاز به اصلاح چهره انقلاب خود نزد جهانیان داریم یا آمریکای منفور؟! آنکه باید دستی اساسی بر قیافه کریهالمنظر، وحشی، بیادب و منفور خود بکشد، رژیم آمریکاست و الا تصویر جمهوری اسلامی در امهات و اصول، خداییتر از آن است که نیاز به اصلاح داشته باشد.
اگر منتهیالآمال ما، دست دادن با سران کاخ سفید بود، این کار را به طریق اولی، محمدرضا پهلوی گور به گوری داشت انجام میداد! و اگر دست دادن با دشمن و توافق با شیطان، گرهگشا بود، شاه نگونبخت، اساسا سقوط نمیکرد! من در شگفتم که چرا بعضی دوستان دیپلمات، کدخدا را بیش از خدا، در محاسبات خود راه میدهند!
انقلاب متکی به خدا و متکی به ۳۰۰ هزار شهید، زیباتر از آن است که نیاز به تغییر چهره داشته باشد. کدخدایی که دیگر نیست، باید اصلاح کند چشم و ابروی خود را! خدا جای حق نشسته، کدخدا باید اصلاح کند موضع خود را!
خدایا! تو شاهد باش که ما انقلابی باقی ماندهایم و از انقلاب با نام و یاد تو، ذرهای پشیمان نگشتهایم. ما انقلابی حرف میزنیم، انقلابی عمل میکنیم، انقلابی فکر میکنیم و همچنان انقلابی، از انقلابمان پاسداری میکنیم. انقلابی بودن، یعنی جمع آرمانخواهی و واقعگرایی، یعنی جمع تکلیف و نتیجه. نقطه مقابل افراط و تفریط، صراط مستقیم انقلاب اسلامی است، نه اعتدال. اعتدال، نوعی میانهروی کاریکاتورگونه است که حتی این توانایی را هم دارد که در تقابل خدا و کدخدا، میانه را بگیرد و دم از بازی «برد – برد» بزند! اعتدال، نوعی ژست سیاسی است که گاهی در برابر دشمن، لال میشود اما علیه دوست، سرشار از قیل و قال! شعار ما را دولتهایی که میآیند و میروند، تعیین نمیکنند، انقلاب اسلامی معین میکند. ما شعار انقلاب، یعنی شعار استقلال را به هیچ شعاری منجمله شعار اعتدال نمیفروشیم، چرا که اینک دیگر بر ما ثابت شده، اگر استقلال، دشمن را پس میزند، اعتدال، دشمن را جلو میآورد. اگر استقلال، ضامن امنیت، پیشرفت و آرامش است، اعتدال، دشمن را هارتر میکند. خدایا! تو شاهد باش دفاع ما را از شعار شهدا، و شهادت بده ایستادگی ما را بر موضع انقلابی که به جای تعصب به کدخدا، روی شعائر بلند تو حساس است و نسبت به دین تو غیرت دارد. خدایا! تو شاهد باش که ما دولتی نبوده و نیستیم، بلکه انقلابی بوده و هستیم. ما در نامههای خصوصی و البته موهوم، از انقلاب دفاع نمیکنیم، بلکه صریح و صحیح، پشت انقلابمان هستیم. فردا ما با صراحت هر چه تمامتر، از اصل مسلم ولایت فقیه و از مصداق مقتدر آن، دفاع خواهیم کرد. فردا هر «مرگ بر آمریکا»ی ما انشاءالله تیری است بر قلب کاخ سفید. فردا معلوم خواهد شد برخلاف نظر بعضیها، این کاخ روسیاه سفید است که نیاز به تغییر چهره دارد، نه حسینیه خدایی امام خمینی (ره). فردا معلوم خواهد شد طرف حساب آمریکا، انقلاب اسلامی است، نه این دولت یا آن دولت. و به این عبارت، هر توافقی، کاغذپاره است! فردا انشاءالله شعارهای غرّای ملت، ماشین زخمخورده دیپلماسی دولت را روی چال خواهد برد و آن را تعمیر خواهد کرد! فردا کدخدا خواهد فهمید که در مصاف با خدا، چارهای جز شکست ندارد. فردا اوباما و جان کری خواهند فهمید که بیهوده توافق بستهاند، چرا که طرف حسابشان، یک انقلاب اسلامی ۳۵ ساله است، نه دولتهای ۴ ساله! فردا در جشن تولد استقلال، باید آزادی و آزادی بیان سخن براند، نه اعتدال، که فردا روز همه ملت است، نه روز دولت. فردا بیش از آنکه روز این قوه و آن قوه باشد، روز فرمانده کل قواست. فردا روز دست خدا، روز خداست.
خدایا! فردا حلقوم ما در تصرف تو است؛ فردا روز توست. مگر نه آنکه ما از آن به «یومالله» یاد میکنیم؟! فردا، این تویی که میآیی. این تویی که اثبات میشوی. این تویی که حماسه میآفرینی. در خط مقدم فردا، فرمانده تویی… و ما از تو خط میگیریم.
خدایا! فردا، یک ملت، لشکر خواهی داشت. اگر هر روز، یک روز به ظهور حضرت منتقم نزدیکتر میشود، فردا چون «یومالله» است، گویی یک فصل به آمدن بهار نزدیکتر میشود. خدایا! بهترین فردا را تو به ما وعده دادهای. آن ملتی که قرار بود از مشرق زمین، با انقلاب خود، قیام منجی را نزدیکتر کند، اینک به جشن سی و پنجم رسیده. تا فردای ما، فردایی داشته باشد، گمانم وقت خوبی است. خدایا! برای کدام برگ از این سررسید، نقشه ظهور کشیدهای؟! تا آن روز رویایی، نگهدار انقلاب ما باش، نگهدار فردای ما باش، نگهدار فریاد ما باش، نگهدار مولای خراسانی ما باش. سران کاخسفید، انقلاب ما را از چشم تو میبینند. این یکی را درست فهمیدهاند. دارند با تو دشمنی میکنند.
خدایا! فردا «روز حضور» است اما این فردا، خود، فردایی دیگر میخواهد؛ «روز ظهور». فردا ما با حضور خود، بر دهان دشمن تو میکوبیم. باشد که فردایی دیگر، «الله» اذن بر آمدن «بقیهالله» دهد… و تسکین دهد این دل بیقرار را. خدایا! قول حضور از ما، قول ظهور با تو. از این تقسیم کار، دند شیطان نرم، چشم کدخدا کور!
وطن امروز/ ۲۱ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
محسنات دولت را هم ببینید!
یادداشت مهمان/ علی اکبر بهشتی:
این روزها در هر کوی و برزنی، اعم از مترو و تاکسی و صف سبد کالا و اتکا و شهروند و رفاه و چی و چی، مردم را می بینم که مشغول انتقاد از دولت اند و گلایه ها دارند بس زیاد.
من با اینکه خود منتقد این دولت هستم، اما هرگز این رویه را صحیح نمی دانم. صریح بگویم؛
این درست که توافق چندان متوازنی با «۱ + ۵» بسته نشد، این درست که معیشت مردم، تنها با توزیع سبد کالا، آنهم غیر مدبرانه، اصلاح نمی شود، این درست که توزیع سبد کالا، اصلا میانه ای با کرامت مردم ندارد، این درست که دست اندرکاران، بعضا با بولدوزر مشغول قلع و قمع مخالفان از اینجا و آنجا هستند، این درست که بخش اعظم دست آوردهای هسته ای، یک شبه پلمب شد، این درست که در توافق ژنو، «آنچه مرقوم شد» با واقعیت خیلی همخوانی نداشت،
این درست که متاثر از «دیپلماسی صدقه ای» هر روز توسط دشمن، تهدید می شویم، این درست که غرور ملی را بعضا جریحه دار می بینیم، این درست که حتی «ماری» هم علیه ملت ایران از گزینه نظامی سخن می گوید، این درست که سرمایه گذاری بیش از حد روی توافق با دشمن در عرصه سیاست خارجی، تعامل با دوست را در عرصه های سیاست داخلی و اقتصاد، کم و بیش مخدوش کرده،
این درست که میان داده ها و گرفته های توافق ژنو، چندان نسبت درستی وجود ندارد، این درست که از نظر فلان مشاور ارشد دولت، رانندگان تاکسی، لبوفروش ها و… حق حتی یک اظهار نظر هم ندارند، این درست که از نظر بهمان مشاور ارشد دولت، نیمی از مردم، رای به بی قانونی داده اند، این درست که به جای عذرخواهی، بعضا شاهد مغلطه و فرافکنی هستیم، این درست که به سرهنگ ها، چند بار در همین دولت، اهانت شد،
این درست که از نظر دشمن، نقض توافق ژنو، مترادف با حمله نظامی به ایران است، این درست که امتیاز دادن غیر عقلانی به دشمن، گستاخ کردن بیشتر اجنبی را به همراه داشته است، این درست که با سخنرانی و سخندانی نمی توان اوضاع معیشتی مردم را بهبود بخشید،
این درست که «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست»، این درست که علاوه بر نشان دادن کلید، باید برنامه های مدون و هم شان با کرامت مردم نیز داشت، این درست که بی تدبیری در توزیع سبد کالا منجر به مرگ ۲ نفر، و صدالبته جراحت جسم و جان بسیاری دیگر شد، این درست که مردم در سرمای بی سابقه، بی سابقه ترین صف ها را تجربه کردند، این درست که خیلی ها بعد از ۶ ساعت ایستادن توی صف، دست آخر ملتفت شدند که اصلا نام شان در میان گیرندگان سبد کالا نبوده،
این درست که پیامک های مرتبط با توزیع سبد کالا، مدبرانه و دقیق ارسال نشده، این درست که بعضا اقشار محروم جامعه، جایی در میان سبدبگیران ندارند، این درست که بعضا اقشار مرفه جامعه، جایی در میان سبدبگیران دارند، این درست که خیلی بهتر از این هم می شد در باب توزیع سبد کالا، برنامه ریزی و تدبیر کرد،
این درست که توزیع سبد کالا بدین روش، تقریبا صدای همه ملت را درآورده، این درست که قرار است با افزایش قیمت حامل های انرژی، مردم شاهد گرانی بیشتر، و صدالبته نگرانی بیشتر باشند، این درست که توافق ژنو، سیاهنمایی علیه دولت های سابق و اسبق، و افراطی خواندن اصحاب نقد، برای این مردم، آب و نان نشده و نمی شود، این درست که الان چند روز است برق و گاز بسیاری از مناطق شمال کشور قطع می باشد، این درست که اهالی شمال به ویژه مازنی ها، بعضا از سرما، ویبره گرفته اند، این درست که دست اندرکاران نشان داده اند چندان توان مدیریت بحران را ندارند، این درست که به جای نیروهای دولتی، بچه های خدوم، مخلص و فداکار سپاه و بسیج وارد میدان شده اند، این درست که قرار است حق و حقوق خودمان را، و تنها قسم نازلی از آن را، در اقساط دون شان ملت ایران، و داخل چمدان، از دشمن بگیریم، این درست که علی رغم پای فشردن ریاست محترم جمهوری روی نقد، پای مطبوعات به دادگاه باز می شود، این درست که تیتر «سقوط آزاد بورس» در روزنامه وطن امروز، مخل امنیت ملی، تشخیص داده شده،
این درست که جواب حرف حساب رسانه را، نه با بگیر و ببند، که با خرد و ادب باید داد، این درست که همچنان توزیع شیر رایگان در مدارس ابتدایی در هفته اول آغاز به کار این دولت، بهترین تدبیر دستگاه اجرا محسوب می شود، این درست که حک عکس پلنگ روی پیرهن تیم ملی، حفاظت از محیط زیست نمی شود،
این درست که «کاسبی با حیوانات زبان بسته» حل بحران آلودگی هوای شهرهای بزرگ نمی شود، این درست که مجسمه شیردال، مال ۲۵۰۰ سال بعد از میلاد حضرت مسیح است، این درست که حمل و نقل در بودجه تقدیمی دولت به مجلس، رقم بسیار پایینی دارد، این درست که عدم توازن در لایحه بودجه، صدای اغلب وکلای شهرستانی را درآورده، این درست که آقای ظریف، قدرت نظامی کشور ۳۰۰ هزار شهید را، و اقتدار همرزمان شهدا را ضعیف تلقی می کند، این درست که به جای پاسخ دندان شکن به دشمن، بعضا جواب دوست را تند و تیز می دهند،
این درست که نه دیپلماسی صدقه ای و نه اقتصاد صدقه ای، هیچ یک با رضایت افکار عمومی همراه نشد، این درست که قرار بود فضای فرهنگ و رسانه، امنیتی نباشد، این درست که قرار بود گداپروری، بد و مذموم تلقی شود، این درست که دیشب، هر ۴ جاده منتهی به شمال کشور نزدیک ۲۴ ساعت بسته بود، این درست که پیرزن مادر شهید در فروشگاه اتکای میدان شهدا، بعد از ۴ ساعت صف، آنهم در سرمای زیر چند درجه، دیگر کاملا خسته بود، این درست که هیچ کدام از مشاهیر اقتصادی دولت، استعفا ندادند، این درست که دولت بعدی، به عبارتی کارنامه آسانی خواهد داشت، اگر فقط سبد توزیع کالا بدین روش نداشته باشد، یا اگر تنها، توافق ژنو در کارنامه اش نباشد، و این درست که دولت بعدی، برای حل و فصل همه این بی تدبیری ها، به عبارتی کار بسیار سختی در پیش دارد،
اما…
آری، اما محسنات بی مثال، ممتاز، فراوان، غیر قابل وصف، عالی و فوق العاده کثیر این دولت را هم هرگز نباید نادیده گرفت!
ملت ایران! این بود انشای من…
وطن امروز/ ۱۶ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
گزینهها پوسید روی میز
این اوباما بچه بود، یادش نمیآید؛
از بهمن ۵۷، سی و پنج سال است که براساس آنچه رؤسای جمهور آمریکا منقول میدارند، هفته بعد قرار است انقلاب اسلامی سقوط کند! به خدا این گزینه نظامی، پوسید روی میز رؤسای جمهور آمریکا!
آمریکا یک رئیسجمهور داشت به نام «ریگان» که میخواست ریشه ملت ایران را از طریق خلیج و با ناوهای دریایی خشک کند! آن روزها مردم، این شعار را سر دست گرفتند؛
«خلیج فارس ایران، محل دفن ریگان».
ما آن روزها بچه بودیم اما نوگل بهار نبودیم! ظریف نبودیم! تخس بودیم! قد کشیدیم! و حالا میپرسیم؛
«کجایی اصلا آقای ریگان؟! حال شما چطور است؟!»
روزی «علیرضا» از این هم بزرگتر خواهد شد و از اوباما و جان کری خواهد پرسید؛
«کجایید عالیجنابان؟! چه خبر از گزینه نظامیتان؟! پدرم مصطفی، با گزینه خون هستهایاش، هنوز در موضع غرور ایستاده. شما کجایید؟! راستی! حال توافقتان چطور است؟!»
چیست انقلاب اسلامی؟ جز تسلیم آمریکا در برابر شکوه و عظمت ملت ایران؟ ۳۵ سال است همه رؤسای جمهور آمریکا به علامت تسلیم در برابر ملت ما، دست خود را بالا بردهاند.
اصلا فرقی نمیکند در ایران چه کسی رئیسجمهور باشد یا در آمریکا چه کسی! اصل مناسبات، دست انقلاب اسلامی است.
دولتها میآیند و میروند، دولتها به عبارتی همه موقتند، آنچه اما باقی میماند، انقلاب اسلامی ملتی است که «الله» خدایش بود و «روحالله» امامش. هر ثانیهای که از این انقلاب میگذرد، یعنی آمریکا در ستیز با ملت ایران، کم آورده. و هر ۱۲ بهمنی که «حضرت آقا» به دیدار امام و شهدا میروند، کاخ سفید را عصبانیتر میکند.
در آمریکا رئیسجمهوری که میگفت؛ «با رفتن خمینی، دیگر کار انقلاب اسلامی تمام است» کجاست؟!
سگی که گاز میگیرد، پارس نمیکند اما رؤسای جمهور آمریکا زیاد هارت و پورت میکنند! انقلاب اسلامی دقیقا خورده به ملاج ابلیس! و آن بالا یکی هست که هوای انقلاب ما را دارد.
خدای «والفجر ۸» هماینک هم خداست. امامِ زمانی که در عرض اروند، یکی یکی دست بچه رزمندهها را گرفت، هماینک هم امام زمان(عج) است. ما در شلمچه، یک خانم حضرت زهرا(س) داشتیم که الان هم مادری میکند برای خون شهدایی که با سربند جگرگوشهاش حسین(ع) با سربند «یا حسین» به خط میزدند.
شوخی نیست؛ دعای دردانههای دهر، پشت این انقلاب است. کاخ سفید، «آقا» ندارد، اگر داشت، هرگز ابرقدرتی آمریکا به این روزگار نمیافتاد که عالم و آدم را علیه اسد بسیج کند، آب از آب تکان نخورد!
این اوباما بچه بود؛ یادش نمیآید؛
روزگاری سران آمریکا اراده میکردند، ظرف ۳ سوت، مصدق را میبردند و شاه را میآوردند! این را میبردند، آن را میآوردند! اینک، این سیدحسن نصرالله است که معلوم میکند چه کسی باید در سوریه حاکم باشد، چرا که رای اکثریت مردم منطقه مهم است، نه اراده سران کاخ سفید. چرا که دنیا، مقاومت علیه سران آمریکا و اسرائیل را دوست میدارد، انقلاب اسلامی را دوست میدارد، شعار «مرگ بر آمریکا» را دوست میدارد. رهبر کاخ سفید، صهیونیستها هستند، اما رهبر سیدحسن نصرالله، «آقا»ی ماست.
در «مصاف رهبران» تو بگذار نتیجه جنگ ۳۳ روزه مشخص کند رهبر فاتح را. دلم میسوزد برای ابرقدرتی آمریکا! اگر زمان خمینی میگفت «گزینه نظامی روی میز است»، اینقدر هم حالا جرات داشت که ۸ سال علیه ملت ایران، جنگی را تحمیل کند. هر چند که همان زمان هم، خمینی عصایش را بلند کرد و کوباند بر فرق کاخ سفید. عصای خمینی، بچههایی بودند که دیگر از گهواره برخاسته بودند؛ شیربچههای الی بیتالمقدس، بسیجیان کربلای ۴ و ۵، دلاورمردان همین والفجر ۸! اینک اما در زمان خلف شایسته خمینی، ۲۴ سال است گزینه نظامی از روی میز سران کاخ سفید تکان نمیخورد! و هرگز به مرحله عمل نمیرسد! هر چقدر آمریکا در ستیز با انقلاب اسلامی، گامهایی اساسی به عقب برداشته، انقلاب اسلامی جلو آمده است. فی الحال، سگهای کاخ سفید، فقط زر مفت میزنند و دیگر گاز نمیگیرند چرا که خوب میدانند عصای خامنهای، همان عصای خمینی است بلکه با بردی بیشتر. سیدحسن نصرالله، عصای خامنهای است. اگر مصطفی چمران، عصای خمینی بود، مصطفی احمدیروشن هم عصای خامنهای است. اگر «مصطفای خمینی» در زیرشاخه فیزیک پلاسما، «گداخت هستهای» خوانده بود، «مصطفای خامنهای» آن علم را به وادی عمل آورد و مظهر غرور ملی، علیه کاخ سفیدی شد که پیشرفت ملت ایران را نمیخواست. عصای آمریکاییها اما صهیونیستها هستند که خود نیاز مبرم به عصا دارند! ما «آقا»یی داریم که خودشان «آقا»یی دارند، امام زمانی دارند، خلوتی دارند. ما بر این باوریم که انقلاب اسلامی با همه شهدایش، عصای دست ظهور است انشاءالله… و دیر نیست که خداوند بر فرستادن حضرت منجی، «اراده انتقام» فرماید. آنکه آن بالا هوای خون شهدای ما را دارد، خود خداست. خدا بهتر از همه میداند که دنیا، منتقمی کم دارد. اینک، «گزینه ظهور» روی میز هستی است.
سال ۴۲ در آن یخبندان امید که هیچ کسی رفتن دیو را باور نداشت -چون آمریکاییها پشتش بودند- شاید این فقط خمینی بود که خوب میدانست گزینه انقلاب اسلامی، روی میز تقدیر است. آن روزها خمینی از فرزندان درون گهواره سخن میگفت! از فردا! از فردایی که آمدنش را هیچ کس باور نداشت!
انقلاب اسلامی؟! مگر ممکن است؟! مگر میشود؟! مگر شاه جلاد میگذارد؟! مگر آمریکاییها میگذارند؟!
اینک اما وقتی خامنهای از فردای روشن ظهور سخن میگوید، تعجبی در کار نیست! چرا که ابهت شب، شکسته است! و شب پرستان دارند آخرین نفسهای خود را میزنند!
تا آفتاب بزند، ستارهها، عصای دست ماه میمانند…
دیگر، روزگار «مگر آمریکاییها میگذارند؟» گذشته است! توافق را ول کنید! روح ندارد! خشم روحالله ندارد! و دولتها همه موقتند! طرف حساب آمریکا، خود خود خود انقلاب اسلامی است.
اینک سران کاخ سفید، آنقدر از عصای انقلاب میترسند که گزینه نظامی فقط روی میزشان است اما خب! جهان را بنگر و نگاه کن به دستان الله که میخواهد «گزینه بقیهالله» را روانه میدان کند… وقتی کدخدا، دیگر کدخدا نیست، فقط توافق ملتها با خداست که روح دارد. ما یک لوگوی شادتر از ۲۲ بهمن ۵۷ به «وطن امروز» بدهکاریم!
خبر مرگ آمریکا، «امام آمد» ما، دیدنیتر است.
فردا دیدنیتر است. وای از آن روز که بلند شود عصای مهدی(عج).
وطن امروز/ ۱۳ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نامه ای به ابراهیم حاتمی کیا

به نام خدا… خدای کلمه، خدای حرف، خدای «چ». به نام خدا… خدای پاوه، خدای جاده اهواز – خرمشهر.
و سلام بر ابراهیم! حالا «چ» فقط یکی از سی و چند حرف زبان فارسی نیست؛ بیشتر، آدمی را یاد آخرین اثر حاتمی کیا می اندازد، یاد «چمران» که درست مثل «چریک» با «چ» شروع می شود! وه که در همین مختصر حرف ناز و مدور ۳ نقطه ای، چقدر معنای بلند بالا خوابیده… و من، «چ» عزیز را دوست می دارم، آنجا که حتی در اوج جنگ و خون، نهیب علیه منیت و دعواهای نفسانی را فراموش نمی کند؛
«شما وسط این بگومگو، صدای اصل کاری را نشنیدید… خوب گوش کنید!»
{از مناره های دوردست، صدای اذان می آید؛ الله اکبر…}
اصلا سر ابراهیم درد می کند برای تبر دست گرفتن، رفتن به جنگ بت های نفسانی، دعوا… دعوا با خود و با نفس خود به خاطر خدا… و خدا رحمت کند آنکه بر این حلال زاده نیز نام «ابراهیم» گذاشت. در زمانه ای که عمدتا فیلمساز به جای فیلم حرف می زند، بعضی ها معتقدند؛ «فیلم باید خودش حرف بزند». در «چ» اما حرف، نه از آنِ فیلمساز است، نه از آنِ فیلم. حتی این «چمران» هم نیست که حرف می زند! حرفی اگر هست، فقط و فقط حرف خداست. «چ» حرف خداست. خدایی که از حلقوم مصطفی چمران و اصغر وصالی حرف می زند! ابراهیم را هم باید به تبر شناخت و هم عرفان… و مگر نه آنکه چمران خود گل و گلوله و صلح و اسلحه و عشق و جنگ و عرفان و نبرد را با هم داشت؟! و مگر نه آنکه وسط معرکه، با گل آفتاب گردان، عکس یادگاری می انداخت؟!
از «علی (ع)» فیلم ساختن، بسی سخت تر است تا از پیامبر، چرا که «جمع اضداد» را مشکل بتوان «تصور» کرد، چه رسد به «تصویر»! و چمران در گونه خودش، «جمع اضداد» بود. گفتم که! سر ابراهیم درد می کند برای دعوا!
«اصلا خود خمینی هم “سرباز خدا“ بود».
وه که چه عارفانه بود این پاسخ شهید چمران به شهید وصالی. «چ» هم سرباز خداست؛ خواه حرف باشد، خواه فیلم…
آهای ابراهیم حاتمی کیا! جایی به بزرگی گفته بودی؛ «من مطرب نیستم» اما هیچ می دانستی روضه های نابی می خوانی؟!
به حرمت اشک هایی که در حریم خصوصی «چ» ریختم، این چند جمله را که با حروفی از قبیل «چ» نوشته شده، پذیرا باش. فقط همین یک قلم شهید، فقط همین چمران کفایت می کند که تو حق داشته باشی عاشق شهدا باشی. و همچنان از جبهه و جنگ، فیلم بسازی. این سهم تو نیست، حق توست. و اصلا نمی شود چمران را دوست نداشت. ابراهیم! این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است. «مصطفی» نام تمام شهدای هسته ای این دیار است. از حیث علمی، همه چمران را به دکترا در زمینه «فیزیک پلاسما» می شناسند، من اما به مهمترین زیرشاخه درسی اش یعنی «گداخت هسته ای». آری، این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است… و هنوز عصای خمینی بلند است.
۲۸ صفر ۹۲/ مصطفایی ترین روز سال
دوستدارت حسین قدیانی
وطن امروز/ ۸ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم
آنچه متاثر از توافق ژنو اجرا شد، آنقدر تلخ بود که غرور ملی آحاد ملت، حتی رایدهندگان به آقای روحانی را جریحهدار کرد.
ایرانیجماعت را همگان به احساس میشناسند و روحیه حساس. صدالبته دیدن تصاویر پلمب ساخت و سازهای هستهای و بازایستادن سانتریفیوژها از چرخش، روح و روان هر ایرانی آزادهای را آزار میدهد.
تودههای مردم، صرفنظر از مصداق رأیشان، لابد خود را میگذارند جای آن نخبه جوان که آن همه گمنام و بیادعا در کارگاههای هستهای مشغول کار است، بعد میبیند نتیجه تلاشش پلمب شده.
چیست مگر گناه اصحاب هستهای؟! فیالمثل آیا وزرای همین کابینه، خوششان میآید که هر از چندی، دم و دستگاهشان به بهانههای مختلف، پلمب شود؟! یعنی هستهای ما اندازه صفحه فیسبوک وزیر خارجه حرمت ندارد؟!
من قدر سوادم، خود را فقط میگذارم جای فلان سوپور سایت نطنز. دل او هم غروب جمعهای است برای خود، خدا عالم است. یاد آن روز میکند که صبح به جای دیدن مهر و پلمب بازرسان آژانس، به مصطفی احمدیروشن سلام میداد. مشاهده آن جوان شهید کجا، تماشای ریخت جاسوسان سیا و موساد کجا؟!
آنکه دارد لبو میفروشد هم ایرانی است، گیرم هنوز لبو را لای روزنامه بپیچد. ایضا آن راننده تاکسی که غذای گرمش را میگذارد صندوق عقب، بلکه ظهر شود و غذای از دهان افتاده و دیگر سرد شده را میل کند و ادامه کار مسافرکشی.
حال متوجه میشوید که چرا بعضی از دماغ فیل پایین افتادههای مشاور، این همه دل ناصاف دارند با اقشار زحمتکش این ملت؟! بیخود نیست که درمیآید صدای آن عالم فرزانه؛ «بعد از دست دادن با اجنبی، بروید بشمرید انگشتان دستتان را مبادا کم شده باشد.»
ایرانی، ایرانی است و آنجا که سخن از غرور ملی است، لبوفروش و راننده تاکسی و مرجع تقلید به هم میرسند. آه از سیام دی ماه. در این روز، ما در «وطن امروز» یک لوگوی روزنامه را سیاه کردیم، صدای بعضیها درآمد، چه میگویند این همه سیاهنمایی خود را که گویی هیچ افتخاری نبوده در گذشته؟!
از لبوفروش گرفته تا دانشمند هستهای، جملگی غرور ملی را میفهمند اما بیاییم فرض کنیم روزنامههای زنجیرهای هم چیزی از این غرور عایدشان است که تیتر یک میزنند؛
«مرگ تحریمها – تعلیق هستهای».
یعنی ملت! خیلی هم حالا از تعلیق هستهای ناراحت نباشید که مابهازای آن، تحریمها مرد و رفت پی کارش! این به آن در!
ملت ما در کنار غرور ملی، فهم و شعور ملی هم دارد و هرگز عداوت ذاتی با هیچ دولتی نداشته و نخواهد داشت. ملت در درک این دولت هم، هیچ کم نگذاشته، ولو اینکه دولت، هفت دهم درصدی بوده باشد.
این درست که از نظر مشاوران عالی و ارشد این دولت، نیمی از ملت، رأی به بیقانونی دادهاند اما خب! ادب ملت ما بالاتر از آن است که لزوما جواب بدی را با بدی بدهد.
ملت نجیب ما یک ملت است و هرگز تقسیم بر ۲ نمیشود. ملت این روزها، ناظر بر آنچه بعضیها مرقوم میدارند، درگیر و دار این پرسش است که «ما عکس تعلیق هستهای را دیدیم اما کجاست تصویر مرگ تحریمها؟!» توافق ژنو، بسیار نامتوازن است و این «توافق نامتوازن» را لبوفروش حتی اگر نتواند درست تلفظ کند، کاملا میفهمد. البته عکسش هم صادق است!
ملت اصلا به خاطر روی گل دولت، فرض هم بکند که توافق، متوازن بوده، باز در گیرودار یک پرسش دیگر است؛
«این سرمایه که شما با آن معامله بر فرض متوازن کردهاید، سرمایه خودتان بوده یا سرمایه خون شهدای هستهای؟! سرمایه خودتان بوده یا سرمایه دولتهای قبلی؟! شما که قبلا هم باری هستهای را پلمب کرده بودید، پس سرمایهای که با آن دست به معامله زدید، از خودتان نبوده، بلکه محصول کار و ماحصل خون گذشتگان بوده. با این همه، چرا علیه گذشته سیاهنمایی میکنید؟! و چرا این همه دروغ میگویید؟!»
آری! حتی فرض هم بگیریم دولت در این توافق، گل کاشته، همه آن امتیازی که به حریف داده، مدیون سرمایهای است که دیگران، بویژه شهدای هستهای، به او منتقل کردهاند و الا دولت هفتدهم درصدی، چیزی هم داشت که به دشمن بدهد تا مثلا مرگ تحریمها را از اجنبی بازستاند؟!
و اما فرض و خیال را وانهیم و سخن بر مبنای واقعیت بگوییم. اظهارات دستاندرکاران سیاست خارجی دولت، بلکه شخص رئیس قوه مجریه را اگر در این ۱۰۰ روز اخیر بررسی کنیم، معالاسف آنچه زیاد دیده میشود، تناقض است. «ما از هیچ حق هستهای در برابر قدرتها کوتاه نمیآییم» در حالی بیان میشود که همین چند وقت پیش، جشن شادمانی گرفتند و گفتند: «حتی آمریکا هم حقوق هستهای ما را به رسمیت شناخته».
اولا؛ اگر به رسمیت شناخته، دیگر چه لزوم است به جمله «ما از حق هستهای خود در برابر دشمن کوتاه نمیآییم»؟! مگر او به رسمیت نشناخته بود؟! وانگهی! این چه طرز حرف زدن با یک دشمن مودب و باهوش است که حقوق هستهایات را هم به رسمیت شناخته؟!
ثانیا؛ عاقبت بر ما روشن کنید که دشمن، کدام حق را به رسمیت شناخته؟! حق غنیسازی، حق هستهای یا حق مهر و پلمب تاسیسات هستهای؟!
متاسفانه تناقض در این باب، زیادی زیاد است. «ما از حقوق هستهای خود یک ذره عقبنشینی نمیکنیم» جملهای است از وزیر امور خارجه. آقای ظریف! اینگونه؟! میخواستید عقبنشینی کنید، چه میکردید؟! و آیا بهتر نیست از هستهای، یک چیزی هم باقی بگذاریم و همه را پلمب نکنیم، بلکه برای معامله در ادوار بعدی مذاکرات، احیانا سرمایهای برای چانه زدن داشته باشیم؟!
ما از قبل، سیاهی سیام دی ماه را میدیدیم که معتقد بودیم اسرائیل، اتفاقا بیشترین منفعت را از توافق ژنو میبرد اما بعضیها، نه فقط فریب خنده اوباما را خوردند، بلکه حتی فریب اخم و تخم ظاهری نتانیاهو را هم خوردند!
مسخره است؛ هستهای ما متاثر از توافق ژنو، پلمب شود، آن وقت نتانیاهو از این توافق عصبانی باشد! بعضیها خوب است حالا پیدا کنند همصدای با اسرائیل کیست؟!
و هر چند مشاوران ارشد و عالی این دولت، ما را غیرقانونی میدانند، ما اما مشورتهای بهتری به دولت میدهیم. آنچه سیام دی ماه، نقدا لرزید، ساختمان صنعت هستهای کشور بود، نه ساختمان تحریم. این توافق اما طبق مفاد آن، قابل بازگشت است. سرمایه را بازگردانید، که همه آن سرمایه، اتفاقا در اوج تحریم، حاصل شد.
آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. بهتر نیست به جای شوهر دادن هستهای، دمی با عزم و غرور ملی و همت مردمان نیک خودمان وصلت کنیم؟!
و آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!
به این معنی، من با سرمایهداری موافقم. آدم بیسرمایه، غرور مردمش را میشکند، نه ساختمان تحریم را. آه از سیام دی ماه…
این «آه» خودش مشورتی است به دولت. گیرم رأی ما به بیقانونی بوده! آه ما کاملا قانونی است.
وطن امروز/ ۲ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
متقلب بزرگ ۸۸
«من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده» آشناترین جمله برای خاتمی است. از همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ شنیدههای موثق ما حکایت از آن داشت که خاتمی بارها و بارها در جلسات خصوصی، ضمن تقبیح اعمال دیگر فتنهگران بویژه موسوی و کروبی، به این مهم معترف بوده که در انتخابات ۸۸ تقلبی رخ نداده. این که حالا خاتمی است، از متقلبین ترمزبریدهتر فتنهگر، مکرر نقل است که گفتهاند؛ «اساسا سیستم انتخابات در جمهوری اسلامی، آنقدر که با نظارت مردم و امنای ایشان پیوند دارد، وابسته به حکومت نیست، فلذا تقلب در انتخاباتهای جمهوری اسلامی کلا محال است». فایلی که اخیرا از سخنان خاتمی بیرون آمد و مربوط به سال ۹۱ است، اصلش را بخواهی ریشه در همان روزهای نخست بعد از انتخابات ۸۸ دارد. خاتمی همان روزها هم بهخوبی میدانست تقلبی در انتخابات رخ نداده، چه اینکه در نخستین انتخابات بعد از ۸۸ هم رفت و رای خود را به صندوق انداخت. فیالحال، اساسیترین سوال ممکن این است؛ «این آقایان اگر واقعا معتقد بوده و هستند که تقلب، تهمت و توهمی بیش نیست، پس چرا همان روزهای فتنه، در برابر دروغ بزرگ تقلب، موضع علنی، عمومی و رسمی نگرفتند؟!» من واقعا حیفم میآید که در ازای خون مقدس، پاک و زلال شهدایی چون حسین غلام کبیری و امیرحسام ذوالعلی بخواهم گریبان چرک فتنهگران دانهدرشت را بگیریم، یعنی بر این باورم که معامله این شهیدان بسیجی، با خدا بوده و بس، لیکن دمی خود را بگذارید جای والدین دیگر قربانیان فتنه؛ فتنهای که معالاسف، خشک و تر را با هم میسوزاند. آیا پدر و مادر ایشان حق ندارند خاتمی و امثالهم را اینگونه خطاب قرار دهند که؛ «شما فقط میخواستید جگرگوشههای ما قربانی ادعای تقلب شوند؟! حال راحت شدید؟! اصلا چرا همان روز واقعه، علنی اعلام نکردید تقلبی رخ نداده تا بلکه بچههای ما هم به هواداری شما، اسیر نقشه دشمن نشوند؟!» قدر مسلم هر خونی که در فتنه ۸۸ از بینی کسی خارج شده، در وهله اول، باید یقه سران فتنه را گرفت، و صدالبته یقه آن دسته از سران فتنهای که با علم بر موهوم بودن تقلب، همراهی کردند با داعیه تقلب. با قاضی مرتضوی به اندازه کافی کلنجار رفته شد، اینک وقت است فرشته عدالت، دمی هم گریبان خاتمی را بچسبد که چرا به جای خطکشی با اصحاب تقلب، آتشبیار معرکه شدند و فتنه را با همراهی خود فزون کردند؟! نه فقط در ماجرای کهریزک، بلکه در هر ماجرای هشتاد و هشتی دیگری، آنکه باید حساب پس بدهد، یکی هم خاتمی است. «من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده»، حساب ما را با خاتمی صاف نمیکند، تازه شروع میکند. البته از ما جلوتر، کسانیاند که جگرگوشههایشان، قربانی دورویی و تزویر بعضیها شدند. مدعی به عبارتی ایشانند. آنی فرض کنید خواصی از تبار خاتمی، همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ میآمدند و به شکل علنی، و نه خصوصی، بر دهان داعیه داران تقلب میزدند و میگفتند؛ «انتقادات ما سر جای خود محفوظ اما هرگز تقلبی در انتخابات رخ نداده». آیا باز هم ادعای تقلب، تا این حد و حدود، «اسم رمز آشوب» میشد؟! آنی فرض کنید در برابر یاوه «اگر تقلب شد، بریزید در خیابانها»، خواصی از تبار خاتمی میآمدند جلو و لااقل به جوانان هوادار خود هشدار میدادند که؛ «مراقب باشید، تقلب، تهمتی بیاساس است». آیا آنهمه آتش فتنه، زبانههای متعدد میگرفت؟! هر ۳ قربانی کهریزک، والدینشان حی و حاضرند. آیا جز این است که این جوانان، قبل از هر چیز، جان خود را قربانی ادعای نادرست تقلب کردند؟! آری! این سوال، قبل از آنکه سوال ما از خاتمی باشد، سوال همه آن کسانی است که هزینه دادند بابت ادعای تقلب؛ «آقای خاتمی! شما میدانستی تقلب نشده و همراهی کردی با داعیهداران تقلب؟! این وسط چه میشود جواب خون فرزندان ما که قربانی امراض سیاسی شما شدند؟!» جز این، قانون هم باید گریبان آنان را که باید، بگیرد. عدالت هم، نظام هم. شگفتا! آنهمه آبرو از نظام ریخته شد به بهانه تقلب، آنهم در شرایطی که آقایان خود قائل به تقلب نبودند! آیا ۳۰۰ هزار خون شهدای این مملکت، از مصطفی چمران دکترا گرفته در فیزیک پلاسما، شاخه گداخت هستهای تا آخرین مصطفای روشن هستهای، مسخره دودرهبازی و بیچشم و رویی شبهمردانی نظیر خاتمیاند؟! آیا خشم انقلابی خمینی بتشکن، مسخره امراض سیاسی بعضی خواص جامعه است؟! ۸ ماه که چه عرض کنم؛ حدود ۲ سال، به بهانه تقلب، چشم طمع دشمن به خیابانهای مرکزی تهران و آشوب در خرمن انقلاب اسلامی دوخته شد، آنهم در شرایطی که بعضیها معتقد نبودند تقلب شده؟! مسخره کردهاند ملت را؟! مسخره کردهاند وصیتنامه شهدای این ملت را؟! مسخره کردهاند جوانان طرفدار خود را؟! یعنی فرهنگ لغت فارسی، نیاز به یک خانهتکانی اساسی دارد. من بسیار بعید میدانم هیچ کلمهای در زبان فارسی، معادل درستی برای این کار آقای خاتمی باشد! سزای این عمل خاتمی، هر ناسزایی هست و نیست! و دقیقا از همین زاویه است که من با شعار «میبخشم اما فراموش نمیکنم» مخالفم. این شعار همانقدر مسخره است که یکی بگوید؛ «من فراموش میکنم اما نمیبخشم!» بخشش فتنهگران از کیسه چه کسی، چه چیزی؟! مگر دست من و ماست فقط؟! اصلا مگر دست لطف و کرامت نظام است فقط؟! اتفاقا بخشش وقتی زیاده از حد میشود، تو خواه فراموش کنی، خواه نه، مجلس ختمات میشود همان مجلسی که اوباما در آن دلقکبازی میکند و کنار همسرش، عکس یادگاری میاندازد با دیگران! الگوی این ملت انقلابی، امام خمینی است، نه این و آن. خاتمی بخشیده نمیشود، چون اصلا ممکن نیست بخشیده شود. قانون ببخشد، عدل نمیبخشد. عدل ببخشد، آبروی نظام نمیبخشد. آبروی نظام ببخشد، خون شهدا نمیبخشد. و بر فرض که این همه ببخشند، جوانانی که با دستفرمان خاتمی به قهقرای زندگی رسیدند و فریب خوردند، هیچ نخواهند بخشید خاتمی را. چند سال پس از یومالله ۹ دی، ما محکمتر از قبل، سر جای خود و در همان موضع قبلی، شهدایی و انقلابی خود ایستاده ایم. آقای خاتمی کجاست؟! و چه کرده با خود که حتی مراجع مهربان تقلید هم، وی را به حریم خود راه نمیدهند؟! من، دیشب بعد از دیدن خبر خاتمی در «تسنیم»، صفحاتی از کتاب «نه ده» را خواندم. اگر و تنها اگر بابت یک مساله از نوشتههای هشتاد و هشتی پشیمان باشم، از این منظر است که چرا اندازه خیانت و نفاق اصحاب فتنه، قلم را با ایشان نیاویختم. خداوند این قصور را بر صاحب این قلم ببخشد که ما همین گونه هم بخشیدهایم فتنهگران را. زیادی بخشیدهایم. شعار «بخشش» را دیگران سر میدهند اما این ما بودیم که حیا به خرج دادیم در قبال آنهمه بیحیایی… که میدانستند تقلب نشده و همراهی کردند با ادعای تقلب! من به جد بر این گمانم که سال ۸۸ اتفاقا تقلب بسیار گستردهای حادث شد، منتها نه در انتخابات، که بعد از انتخابات. از مهمترین متقلبین سال ۸۸ یکی هم همین جناب خاتمی است. تقلب خاتمی در قلب جوانانی بود که به تأسی از خواصی چون خودش، واقعا باور کرده بودند در انتخابات ۸۸ تقلب رخ داده. تقلب از این بدتر؟! تقلب از این بدتر که خود چون خواص هستی، کنج دنج بنشینی و عدهای جوان ذاتا پاک، هزینه دوز و کلک تو را بدهند؟! تقلب از این بدتر که با همان شعارهای انقلاب، آمده بودند به جنگ انقلاب؟! تقلب از این بدتر که هم علیه ۴۰ میلیون رای ملت، هم علیه ۲۴ میلیون رای اکثریت، واقعیت و حقیقت را قلب کردند؟!… و تقلب از این بدتر که «دوست» را به ثمن بخس فروختند به «دشمن»؟! در آخر، توصیهای دارم به آقای خاتمی که شک ندارم منباب «شرط بلاغ» به صلاح دنیا و آخرت اوست. توصیه این است؛ همین سخنان اخیرا منتشر شده را، این بار نه در فلان جلسه خصوصی، بلکه در پیشگاه ملت ایران بیان کند.
وطن امروز/ ۱۵ دی ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
روح توافق!
روح توافق، روح توافق، روح توافق! یعنی خداوند پدر این «روح توافق» را بیامرزد که اگر نبود، معلوم نبود آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، دیگر چه میخواستند بگویند! هی دم به ساعت اوباما و جان کری و وندی شرمن و مک کین و دیوید کوهن و ماری هارف و باب منندز با رفتار و گفتارشان رسما مفاد توافق ژنو را نقض میکنند، هی دم به ساعت آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، رواداری به خرج داده، اظهار میدارند؛ فلان حرف کاخ سفید یا بهمان عمل وزارت خزانهداری آمریکا، نه با کلیت توافق هستهای، بلکه فقط با روح توافق ژنو در تعارض است، تحریمهای جدید، بیشتر ناقض روح توافق است، توافق هنوز کمپلت نقض نشده، در جریان است و… در اینجا چند پرسش به ذهن من میرسد که مطرح میکنم.

یک- روح توافق ژنو دقیقا یعنی چه؟! و مشخصا در کدام قسمت توافق واقع است؟!
دو- آیا همه توافقات، روح دارند یا این، اینطوری از آب درآمده؟! و چرا؟!
سه- این روح توافق ژنو، مثل روح آدمی، آیا با جسم در پیوند است یا برای خودش به صورت مستقل میپلکد؟!
چهار- آیا طرف غربی، بویژه آمریکاییها هم به داشتن روح برای توافق ژنو اعتقاد دارند یا این، فقط اعتقاد این سوی میز مذاکره است؟!
پنج- گور بابای روح توافق، کلا اوباما به روح اعتقاد دارد یا خیر؟!
شش- اگر توافق کاملا نقض شود، تکلیف روح آن چه خواهد شد؟!
هفت- دقیقا و مشخصا چه اتفاقی بیفتد، هم روح توافق نقض شده، هم جسم توافق؟!
هشت- وقتی روح یک توافق، نقض میشود؛ یعنی الحمدلله متن آن هنوز مورد عنایت قرار نگرفته، گرفته، کم و بیش گرفته یا که چی؟!
نه- در بدن آدمی، روح از جسم مهمتر و ماندگارتر است؛ این مساله در توافق ژنو چگونه است؟!
ده- اگر توافق کلا بمیرد، روح این توافق احیانا با کدامیک از ارواح توافقات سیاسی تاریخ محشور خواهد شد؟!
یازده- آیا روح عهدنامه ترکمانچای در عوالم بالا هنوز زنده است؟! در صورت حیات، آیا آن روح، بر روح توافق ژنو نظارت دارد؟ در عالم بالا منظور است! کلا یک توافقنامه، روحش چقدر عمر میکند؟!
دوازده- روز ختم نلسون ماندلا، اوباما که داشت اون کارها رو میکرد؛ این، ناقض حقوق شهروندی میشل اوباما حساب میشود یا ناقض روح نخستوزیر دانمارک؟!
سیزده- چی کار کنیم روح توافق از ما شاد میشود؟!
چهارده- اینکه میگویند
«به حق غنیسازی در توافق، اشاره شده»، منظور این است که به «حق غنیسازی» در روح توافق اشاره شده، در متن توافق یا در جای دیگری از توافق؟!
پانزده- آیا فقط عده خاصی میتوانند روح توافق را ببینند یا همه میتوانند؟!
شانزده- کلا آیا برعکس! ممکن است اتفاقی بیفتد که متن توافق را نقض کند، اما به روح آن وفادار باشد؟!
هفده- آیا اینکه میگویند «روح توافق»، منظور، روح متن توافق است، یا متن توافق، خودش جداگانه روح مجزایی دارد؟!
***
صرفنظر از طنز، بعضیها چطور برای یک توافق مجروح، روح قائلند اما روح پرفتوح شهدای هستهای را نمیبینند؟!
وطن امروز/ ۲۶ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نقد آزاد است، این هم سندش!
دیروز شنبه نامهای رسمی به روزنامه رسید از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
در نامه خطاب به وطن امروز آمده بود:
«به آگاهی میرساند موضوع درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی در شمارههای متعدد آن روزنامه است، در جلسه ۴ آذر ۹۲ هیات نظارت بر مطبوعات مورد رسیدگی قرار گرفت. هیات مذکور مصوب نمود؛ مستند به بند ۸ ماده ۶ قانون مطبوعات به جنابعالی تذکر داده شود. ضروری است نسبت به رعایت دقیق مفاد قانون مطبوعات دقت نموده، در انتشار مطالب انتقادی حدود قانونی را مراعات نمایید».

در این باره اشاره به پارهای نکات ضروری است؛
۱- در متن نامه به هیچ مصداق و مثال و شماره خاصی از روزنامه اشاره نشده. ظاهرا دوستان وزارتخانه فرهنگ که خیلی تمایل ندارند با پسوند «ارشاد» شناخته شوند، اساسا با خطمشی روزنامه مشکل دارند و در تلویحی نزدیک به تصریح از ما میخواهند کلا رویه و روندمان را عوض کرده، آنگونه بنویسیم که ایشان میخواهند.
۲- خوب بود دوستان وزارت فرهنگ دقیقا بگویند نسبت این تذکر با این ۲ جمله جناب روحانی چیست که اولا «دولت را نقد کنید» و ثانیا «در عرصه فرهنگ، دولت اعتدال موفق شد نگاه امنیتی را کاملا حذف کند و فضا را از حالت فضای امنیتی درآورد»؟!
۳- از قرار، مطلوب بعضیها از جامعه خبری، همان معدود خبرنگارانی هستند که در زنگ انشای یکصدروزه، فراتر از نقش ضبط صوت به بلهقربانگوی این و آن بدل شده بودند!
۴- و همچنان در نهایت دوباره باید تاکید کنیم؛
ایکاش دوستان به جای عباراتی مثل «درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی است» به یک نمونه از این مطالب یا تیترها اشاره میکردند تا ما متوجه شویم کدام حدود قانونی را باید رعایت کنیم!
وطن امروز/ ۱۰ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
بسم الله…
“شهید بعد از قطعنامه! شهید زمان صلح! شهید این روزها! بعد از این همه سال، آمده ای که چه بگویی؟!”… با ما در لفافه حرف نزن…
جنگ! با ما در لفافه حرف نزن… 🙁
به نام خدا
شهدا شرمنده ایم
http://raztv.ir/video+g4h69jnb4i
ما پیروزیم…
به اذن الله
نمی دونم چی باید بگم بعد از خوندن این جملات.
بهت و بغض…
“چرا در تقابل جنگ و صلح، این فقط جنگ است که نوستالوژی دارد”
آه جبهه کو برادرهای من…
“۱۴ استخوان شکسته و ۳۳ سال استخوان لای زخم…”
دارم سعی می کنم تصور کنم!
تصور کنم ۱۴ استخوان شکسته، یعنی چه؟
تصور کنم ۳۳ سال چشم انتظاری و صبر و دلتنگی، یعنی چه؟
وظیفه ما… وظیفه مسئولین…
دردناک اونجاست که برخی ها هم اگه سوابق انقلابی دارن سعی می کنن اونو کتمان کنن
و بگن که بنده تنها کار فرهنگی کرده ام(!)
کانه انقلابی بودن با فرهنگی بودن در تضاده
حال این که انقلاب و دفاع جانانه فرزندان خمینی، فرهنگی ترین انقلاب و جنگ جهان بود.
یعنی وطن امروز دوباره قرار منتشر بشه؟!
خدا رو شکر…
انشاالله در برابر روزنامه های زنجیره ای که مثل قارچ سر بر آوردن روزنامه های حزب الله هم تعدادشون بیشتر بشه!
“شهید زمان صلح! شهید این روزها! ”
آتیشمون زدی پهلوون
«شهید مرتضای رفیعی دستجردی …» کاش این نام طولانی تر بود تا از آن گذر نمی کردیم! کدام خیابان، کدام اتوبان، کدام کوچه، و کدامین عدد، این نام بلند را تاب می آورد؟!
اشک و اشک و اشک…
سالار! ممنون.
آه… “۸ سال دفاع مقدس بی سنگر در انفرادی الرمادی!”
آه… “مدفون در خاک اردوگاه الرمادی!”
یا حسین…
احسنت به این قلم بی نظیر…
چه کردی داداش با همین چند جمله!
میان خاک سر از آسمان در آوردیم
چقدر قمری بیآشیان در آوردیم
وجبوجب تن این خاک مرده را کندیم
چقدر خاطرهی نیمهجان در آوردیم
چقدر چفیه و پوتین و مهر و انگشتر
چقدر آینه و شمعدان در آوردیم
لبان سوختهات را شبانه از دل خاک
درست موسم خرماپزان در آوردیم
به زیر خاک به خاکستری رضا بودیم
عجیب بود که آتشفشان در آوردیم
به حیرتیم که ای خاک پیر بابرکت
چقدر از دل سنگت جوان در آوردیم
چقدر خیره به دنبال ارغوان گشتیم
ز خاک تیره ولی استخوان در آوردیم
شما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط ترانه سرودیم – نان در آوردیم –
برای این که بگوییم با شما بودیم
چقدر از خودمان داستان در آوردیم
به بازیاش نگرفتند و ما چه بازیها
برای این سر بیخانمان در آوردیم
و آبهای جهان تا از آسیاب افتاد
قلم به دست شدیم و زبان در آوردیم
سعید بیابانکی
“مرتضی در سپاه مدافعان خرمشهر، عمر جنگ به ۱۰ روز نرسیده غیبش زد. «چه بلایی سر مرتضی آمده بود؟» این شده بود معمای بچه ها! آیا غریب و تنها در گوشه ای از خرمشهر به شهادت رسیده بود؟ آیا اسیر شده بود؟ آیا پیکرش را سوزانده بودند؟ آیا…؟ آیا…؟ ”
چه وضعیت سختی داشتند خانواده اش…
چشم انتظاری…
فدای دلشون
اى “شهید مقاومت در اسارت”٠
… دشمن باید بداند آخر پیروزى از ماست
فتح و بهروزى از ماست، آخر حق با ماست!
منتظر این نوشته تو روزنامه وطن امروز هستیم.
شادی روح شهید بزرگوار صلوات
هنوز که هنوره داریم از سفره پر برکت جنگ ارتزاق می کنیم.
شکرالله…
خصوصی/
…………………
ندیدم آینه ای چون لباس خــــــــــــــــــــاکی هـــــــــــــــــــــــا…
احسنتم
*قدیانی مچکریم*
همیشه، صلح با ظاهر آرام و بی دغدغه اش! همراه با راحت طلبی و عافیت گزینی بوده. هیچکس از امنیت و صلح و آرامش بدش نمیاد، ولی صلحی که انسان رو به دنیا طلبی و روزمرگی و فراموشی مشغول کنه، همون بهتر که هرگز نیاد! صلح باشه برای اونهایی که برای بدست آوردنش، حاضرند با دشمن دین و ناموسشون، در زیر یک سقف زندگی کنند. به نظر من، اون صلحی ارزش داره، که به خاطرش بجنگی. از دل صلح، هیچ وقت امثال باکری و همت و چمران و کاوه و مرتضای رفیعی دستجردی و… بیرون نمیاد. این نظر منه!
درسته که این شهید عزیز واقعا خاص و کم نظیر هستن اما آقای قدیانی؛ شما هم شاهکار کردید در نوشتن این مطلب.
اجرتون با سیدالشهدا…
دعا کنید که خداوند لذت شهادت را نصیب همه ما بگرداند.
“صلح از جنگ بهتر نیست، بلکه جنگ از صلح مظلوم تر است! من قبول دارم که اغلب می گویند «زنده باد صلح» اما حتی همین جماعت نیز، همه ادعای شان جنگ است، نان جنگ می خورند و دم از صلح می زنند!”
دقیقا
«جنگ کجایی که دلم تنگ توست»
.
.
جنگ مظلوم…
انشاالله حرکت ما هم در امتداد حرکت شهدا باشه
در ضمن زنده باد صلح ابدی و پایدار
و زنده باد دفاع!
در قرن ۲۱ جایی برای جنگ وجود ندارد!
امریکا که ابر قدرت نظامی است در باتلاق عراق و افغانستان دست و پا می زند
عبرت ها چه زیاد و عبرت گیران چه اندک اند. امیر المومنین(ع)
شریعتمداری یکه و تنها داره جور خیلی ها رو می کشه
من که نه نوشتنم خوبه و نه مقبولیت دارم، شما که می تونید کاری بکنید…
مشکل (گفت و شنود)
گفت: قیمت آب هم گران شد.
گفتم: خب! که چی؟!
گفت: چند هفته قبل تخممرغ و کره و شیر هم گران شده بود.
گفتم: زبونتو گاز بگیر! گرون نشده، اسم این اصلاح تعرفه است! مثل اینکه هنوز پیام اصلاحات رو درک نکردی!
گفت: ولی قرار بود مقابله با گرانی در اولویت برنامهها باشه. اما، از قرار معلوم، شدت عزل و نصبها وقتی برای رسیدگی به معیشت مردم باقی نگذاشته است.
گفتم: چه عرض کنم؟! به مصداق شعر دستکاری شده حافظ؛
«مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش»
گفت؛ دنیا شده از مشکل پُر، اینهم روُش!
به نظر من جنگ ذاتی انسان است.
تا وقتی که امام زمان ظهور نکردند جنگ بین حق و باطل ادامه دارد و بعد از ظهور هم هنوز جنگ داریم. جنگ انسان با هوای نفسش.
تا دشمن هست جنگ هم هست. هر چند نامرئی… هر چند نرم…
چه اون دشمن شیطان (چه بزرگش و چه کوچکش) باشه چه اون هوای نفسی که دشمن ترین دشمن ماست. که هر چی می کشیم از دست همین دشمن ترین دشمن است!
رضای اعتدال!
۱) خوب گفتی؛ “امریکا که ابر قدرت نظامی است در باتلاق عراق و افغانستان دست و پا می زند”… خب پسر خوب! این چه ابدرقدرتیه که در باتلاق دست و پا می زنه؟؟!! و آیا خنده دار نیست که مذاکره با کشوری که خودش توی باتلاق داخلی و خارجی گیر کرده را راه نجات خودمان بدانیم؟؟!!
۲)) اگر “در قرن ۲۱ جایی برای جنگ وجود ندارد” این همه تروریست جنگ طلب در سوریه چه می کنند؟؟!!
۳))) اونی که توی باتلاق گیر کرده، هم جنگ و هم صلح آمریکایی هاست. لذا بهتره که جنگ ما با جنگ یانکی ها قیاس نشه. اونی که مثل جنگ طلبی آمریکایی ها توی باتلاق گیر کرده، خط سازشه… هنوز مونده این خط بفهمه که از نرمش قهرمانانه دولت و حکومت ما چه رکبی خورده…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ناشناس؛
کیهان در این ۱۰ روز اخیر ۲ اشتباه فاحش داشت؛ هم تحریف سخن آقا در تیتر یک کیهان، کار بی خودی بود، هم تیتر یک ظریف، نا به جا بود.
«شهید مقاومت در اسارت! شهید بعد از قطعنامه! شهید زمان صلح! شهید این روزها!»
ای مظلوم برادرم!
قصه ی غربتت، قصه ی اسارتت، قصه ی شهادتت، غصه ها دارد…
زمان بین رفتن و آمدنت را فاصله ای است ۳۳ ساله…
۳۳ سال وقت کمی نیست برای عده ای که امروز معنای صلح را با لودر مسموم ذهنشان زیر و رو کنند…!!!
اما کور خوانده اند…
معیار صلح در قاموس ما، پر است از تصویر ارزشهای ناب سالهای جنگ…
سالهای قدرت و عزت و شرف…
سالهای اطراف شما…
آگاه باشند که شمشیر اعتقادات ما را غلافی نیست!
و این روزها برق این شمشیر فریاد می زند:
مرگ بر آمریکا
خنده دار است یک بام و دو هوای بعضی ها!
یک بار ابرقدرت و همه کاره، یک بار در باتلاق فرو رفته!
چقدر کوچکند آنها که دست نیاز به سمت کسی دراز می کنند که هر روز بیشتر در منجلاب فساد و تباهی فرو می رود!
نمی دانند کسی که دارد سقوط می کند، برای دیگران ارزشی قائل نیست و ترجیح می دهد همه را با خود همراه کند در مسیر نابودی!
اما ما…
نگاهمان به سمت آقا مرتضی دستجردی و دوستانش است و از آنها یاری می خواهیم…
دعا کنیم خدا به حق خون شهدا، بیش از پیش هوایمان را داشته باشد!
شهیدان را شهیدان می شناسند!
هر روز که می گذرد، هر لحطه و هر ثانیه، خدا را هزاران هزار بار شکر می کنم که سایه حضرت آقا بالای سرمان هست!
بر امامان معصوم ما چه گذشت از جهل امت؟
“امام در خانه کوچک و حسینه محقر جماران هر چه گفت، در دل ما هم ثبت هم تنظیم، خامنه ای هم دارد آن را نشر می دهد… ما اجاره نمی دهیم از خمینی بت شکن، از خمینی پیام حج، از خمینی پارهنگان، از خمینی آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، فقط یک قلمبه نور درست شود…”
داداش؛ هنوز داغ و داغ است این جملات!
ممنون…
همیشه صلح تداعی کننده چیزای خوبیه یا لا اقل باید باشه چیزایی مثل آرامش آسایش رفاه. پس چرا ماهایی که اون سالهای پر اضطراب رو با بچگیمون گذروندیم یا نه، بچگیمون رو با اون همه اضطراب گذروندیم و طبعا باید الان قدر آرامشمون رو بدونیم حالا حال خوبی نداریم؟ چرا خاطره اون روزا و اون شبا رو وقتی برای بچه هامون می گیم ته ته تهش یه آه خفه یا یه حسرت خاموش تو صدامونه؟
صلوات…
احساس می کنم پیامم تو نوشته قبلی تون با تحریف تایید شده/ واقعا شرم آوره!
شما یه جوری می نویسی که انگاری عاشق جنگی!!؟؟؟ و معلوم نیست چرا اینجایی؟؟
آخه برادر خوب، جنگ در زمان خودش و برای دفاع از دین و کشور لازمه و اگر با صبغه دینی هم باشه که دفاع را زیباتر می کنه، ولی شما مثل اینکه دوست داری همیشه جنگ باشه و مردم در ناراحتی باشند!
واقعا اگر این طوری فکر می کنی، چرا نمی ری فلسطین و برای عقیده ات بجنگی؟؟؟؟؟ چه گوارا وقتی کارش را در کوبا تمام کرد از اونجایی که یک فرد انقلابی بود و علیرغم جوانی و زیبایی و دندانپزشکی و از یه خانواده مرفه بودن، رفت و برای مردم بولیوی جنگید و اونجا به دست امریکا کشته شد و یا شهید چمران رفاه در امریکا رها کرد و رفت لبنان و چقدر در اونجا برای مردم لبنان رنج و مرارت کشید و حتی خانواده اش را هم را در راه اعتقادش فدا کرد. چرا دوست داری همه اش ایران در گیر جنگ بشه، خوب اکثر مردم ایران طالب جنگ نیستند و جنگ ایران و عراق هم تحمیلی بود، و مردم هم جانانه پایش ایستادند، و مردم شهدا را دوست دارند و براشون نذر می کنند و حتی حاجت می گیرند و اینطور بهشون معتقدند ولی تمایل به جنگ هر روزه ندارند، تو دوست داری هر روز جنگ داشته باشیم؟؟؟ خدایا مردم ما را به حق شهدای نازنینش از دست این افکار نجات بده!
الهی امین
لطفا سانسور نکنین، ممنون.
جنگ است دیگر! ۱۴ استخوان شکسته و ۳۳ سال استخوان لای زخم…
…
جنگ!
جنگ است!
با همه زخم هایش!
با همه بی معرفتی هایش!
با معرفت تر از جنگ پیدا نمی شود!!
حرف و حدیث دارد، گفته ها و ناگفته ها دارد!
کی و کجا صلح به پای جنگ رسیده در این همآورد؟!
با همه شکستگی ها و دلشکستگی هایش!
فقط جنگ است که نوستالژی دارد!!
به ظاهر زمختش نگاه نکنید!
اسمش بد در رفته!
این روزها اما،
مظلوم تر!
…
تو هم دیگر از جان ما چه می خواهی؟ جنگ! با ما در لفافه حرف نزن…
جنگ دوست داشتنی!
گرامى باد یاد و خاطره شهدا
بالاخص شهداى مظلوم اسارتگاه ها
و شهداى حج ابراهیمى
دولت امید و تدبیر و «مرگ بر امریکا»
در وب گروه فرهنگی همیار ولایت زیبا بود.
عید قربان روز ذبح نفس با تیغ تقوا مبارک باد.
عید قربان که پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهی و شعور) و منا (سرزمین آرزوها، رسیدن به عشق) فرا می رسد، عید رهایی در تعلقات است، رهایی از هر آنچه غیر خدایی است…
در این روز حج گذار اسماعیل وجودش را، یعنی هر آنچه بدان دلبستگی دنیوی پیدا کرد، قربانی می کند تا سبکبال شود.
“و فدیناه بذبح عظیم” و شهدا اینچنین بودند.
«شهید مرتضای رفیعی دستجردی …» کاش این نام طولانی تر بود تا از آن گذر نمی کردیم!
زیباترین فراز نوشتارت!
این جا عرفات است. نقطه ای از زمین که در مقابل میلیاردها کهکشان و ستارگان بی حد و شمار گسترده شده است. آفتاب آخرین اشعه های خود را بر کوهها و تپهها ماهورها میافشاند. در نقطه ای از این صحرای ملکوتی، شخصی در دامنه کوهی به حالت نیایش درآمده، دل در ملکوت، دست ها به سوی آسمان، چشم به آفاق بی کران، گاهی تبسمی از ابتهاج بر لبانش، گاهی دانه هایی از اشک شوق در چشمانش. تمام جهان هستی را به یکباره پیش چشم دل گسترده و بینهایت پایینی را به بینهایت بالا به واسطه دل پاک در تماس نهاده است…
این نیایش کننده کیست؟ او… سالک راه حق و حقیقت و عاشق راستین وجهالله و رضوانالله و لقاءالله، حسینبن علی است، آن کاروان سالار شهیدان اصول انسانی و ارزشهای والای عالم وجود.
{برگرفته از کتاب “نیایش امام حسین (ع) در صحرای عرفات” نوشتۀ علامه جعفری}
این خانم سارا ظاهرا اصل مطلب آقای قدیانی رو نگرفته.
برای رفع شبهه ایشان و سایرینی مثل ایشان شاید بد نباشه کمی مسئله رو باز کنید.
شهادت غریبانه حضرت مسلم بر اهالی قطعه مقدس ۲۶ تسلیت باد…
http://www.7upload.ir/uploads/t613243_sh-m-moqadam01.mp3
سومی؛
اینجا بعضا پیش می آید که بعضی ها، برخی موضوعات و مطالب را درک نکنند.
فهم این مطلب دلنشین بماند برای اهلش!
جنگ کجایی که دلم تنگ توست
رقص جنون تشنه آهنگ توست
جنگ کجایی که دلم خون شده
زاده لیلای تو مجنون شده
حیف که فصل تو فراموش شد
ناله جان سوز تو خاموش شد
فصل تو فصل گل و آواز بود
فصل رها گشتن و پرواز بود
……
ای شرف و عزت ما بازگرد
تا برهانی دل ما را ز درد
کاش که من هم به شهادت رسم
کز قبل آن به سعادت رسم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفقا؛
مادر بزرگوار شهید حاج امینی به رحمت خدا رفتند.
صلوات و فاتحه ای نثار این مادر و فرزند عزیزش کنیم!
بیشتر کامنت های آقای سید احمد منو یاد این جمله می ندازه که: “مشکل دنیا این است که احمق ها کاملا به خود یقین دارند در حالی که دانایان سرشار از شک و تردیدند.”
خداوکیلی هر وقت قصه این شهدا رو می نویسی،
احساس پوچی بهم دست میده! نه ادعایی داشتن،
نه توقعی، نه ادا و اطوار. اونا کجان و ما کجا.
پر ادعا و طلبکار و پر توقع از همه. خودمم نفر اول!
هاشمی رفته کرمانشاه؟
برای چی اونوقت؟
سفرهای استانی راه انداخته یا اونورا بوی پول میاد؟؟؟
ناشناس؛
بیشتر کامنت های بنده چقدر فلسفی هستند و خودم خبر نداشتم!!!
😐
بسیار زیبا و دلنشین؛
کاش ما هم پیرو واقعی شهدا باشیم، در عمل… در راه.. و در نحوه مرگ…
آدم شید اگه می تونید!!!
سلام دوستان؛
نسیم محرم داره میاد از حرم سید الکریم
http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=a317cb4044090991bb0ec96b89763498
آقای سید احمد ترسیدی کامنت من درباره احمق ها و دانایان رو چاپ کنی؟ احساس کردی درسته؟
در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون…
آقا این پاسخ حمید روحانی به سخنان هاشمی رو خوندین؟
یعنی زده لهش کرده بدجور! اصلاً با تراکتور از روش رد شده!
البته با عقبه ای که ما از اکبر آقا سراغ داریم بازم با وقاحت و نادانی به این سوتی ها و یاوه گویی هاش ادامه می ده.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو، هر دو جهان را چه کند
به نام خداوند بخشنده مهربان
خدایی را بسی شاکرم که از روی کرم و لطف، مرا فرزند شیرمردی قرار داد که تا آخرین لحظه از کیان و شرف و سرزمینش دفاع نمود و چون اسیر گردید هشت سال در برابر شکنجه های وحشیانه رژیم بعث عراق ایستادگی و مقاومت کرد و از راه اسلام و قرآن و امام خمینی هرگز برنگشت و در نهایت چون سرور و سالار شهیدان امام حسین علیه السلام و یاران تشنه لبش، با شربت شهادت سیراب شد …
دوستان و عزیزان سلام
از یکایک شما که از طرق مختلف با این جانب و خانواده ام همدردی نمودید کمال تشکر و قدردانی را دارم. باشد که در پناه ایزد منان همیشه سرافراز و سربلند باشید، آمین یا رب العالمین
اللهم عجل لولیک الفرج
http://roshangari.ir/index.php?option=com_jvideodirect&v=Fm81Rg9f1FeHn
پدر را هرگز در این دنیا ندیدم… بارالها راضی ام به رضای تو!
سرکار خانم رفیعی دستجردی؛
دختر این بزرگ مرد بودن، افتخاری است که خداوند فقط و فقط به شما ارزانی داشته.
سلام گرم ما را به مادر محترمه و صبور، و برادران تان برسانید.
از اینکه “قطعه ۲۶” را با حضور خود مزین کردید، بسی ممنون ایم…
حسن راستگو، امروز باز هم تو دانشگاه تهران گفت که با خزانهی خالی و کلی بدهی داره دست و پنجه نرم می کنه.
خدا خودش دولتمردان ما رو کمک کنه!!!
دوستان خَیِّر یه آستینی بالا بزنید.
خدائیش کار سختیه.(نخند بابا)
یه افراطی ضد اعتدال؛
من به زهرا اقتدای دگری خواهم داشت
این ایام هوای دگری خواهم داشت
مسلمیه شده و در حرم عبدالعظیم
این سه شب کرب و بلای دگری خواهم داشت
بوی خیانت می آید…
باز هم بغض ها و کینه ها…
باز هم جفاها و بی وفایی ها…
آه! غربت علی و پهلوی شکسته ی زهرا…
آن روز مدینه…
و حال! کوفه ای در خواب…
و باز کوچه ای تبدار…
سفیری غریب…
تنهای تنها…
این جا دگر کجاست؟!
سنگ است و سنگ انداز…
آه! پیشانی دلدار…
تیر است و تیرانداز…
آه! چشمان علمدار…
حرمله و تیری سه شعبه…
آه! گلوی طفل رباب…
دستی سنگین و بوی آتش و دود…
آه! دردانه را دریاب…
و امان از شام…
آه! دل زینب کبری…
نیا ارباب!
این جا دگر کجاست؟!
اینک سردار سر به دار…
صدای زنگ کاروان…
و نسیمی پر از عطر دلدار…
التماس دعا
گفتی که پس از من چه پسر بود چه دختر
باید به خورشید نظر داشته باشد
باید که خودش باشد، آزاده و آزاد
نه زور و نه تزویر و نه زر داشته باشد
اینک پسری از تو یتیم است در اینجا
در حسرت یک شب که پدر داشته باشد
برگرد، سفر طول کشید ای نفس سبز
تا کی دل من چشم به در داشته باشد
::…استاد امیری اسفندقه…::
*****************************
خانواده شهید در اجتماع یک واژه افتخار انگیز است.
خانواده های شهدا به ملت ایران آبرو و حیثیت دادند.
::…حضرت آقا…::
باز هم احساس شرمندگی و خجالت در برابر شهدا.
این عزیزان با جان خودشون در راه خدا جهاد کردن… امیدوارم ما هم بتونیم در راه جهاد علمی مد نظر آقا قدمهای موثری برداریم و طبق خواسته ایشون ایران رو به قطب علمی جهان تبدیل کنیم.
ای نامه که می روی به سوی حسین، از جانب من ببوس روی حسین
شهادت سفیر اباعبدالله(ع)، حضرت مسلم تسلیت باد.
http://film.tebyan.net/newmobile.aspx?pid=150314&musicid=79364
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/256033/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%E2%80%8C-%D9%87%DB%8C%D8%A6%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%B9%D8%B1%D9%81%D9%87
***************************
برنامه عرفه هیئت های تهران
سولماز خانوم! ما را در غم و البته غرور خود شریک بدانید.
“مرتضای رفیعی دستجردی” نام بلندی است که افتخار همه ماست…
یک “فخر ملی”
از وقتی بابا اومد، دنیای ما وسیع تر شد… بابا به عنوان شهید آزاده مرتضی رفیعی دستجردی که معرفی شد، از موسسه پیام آزادگان، اومدن استقبال بابا… یه سری آزاده… یه سری شهدای زنده… سوغاتشون چند تا کتاب از خاطرات آزادگان در زمان اسارت… کار مامان و من شده شبها مطالعه این کتابها…
عجبا! گریه کنیم بابت این همه درد و رنج و شکنجه؟؟ شکنجه بود، اما درد نبود، رنج نبود… چون آگاهانه بود… چرا که راه رو اگه آگاهانه و درست انتخاب کنی، درد و رنجش، شیرینی و حلاوته… فقط یه “یا علی” می خواد و توکل و یقین که همشون داشتند…
خوشا به سعادتشون… چه اون هایی که رفتند و چه اون هایی که هستند و مورخین راستین تاریخ اند…
یادمان نرود که “در جنگ دشمن رو در رو است، اما در صلح دشمن ناپیدا است، خزیده پیش می رود و نابود می کند”…
راستی آیا در زمان صلح ما نیز توان گفتن “یا علی” داریم؟؟
خدایا عجب متن دلنشینی بود!
عجب متنی!
چسبید حسابی این شب عرفه ای.
من ۲ تا پیام دارم.
اولا
من همیشه دوست دارم که این جور متن ها رو با سوز قلم آقای قدیانی بخونم.
ثانیا
دیدن پیام دختر شهید ذیل همین متن، واقعا برایم جذاب و دیدنی بود. حس خوبی دارم الان.
سولماز! حالا می فهمم این شعار “شهیدان زنده اند” چقدر ملموس و در دسترسه…
همین!
یا علی
سخته. خیلی سخته بخوای تکه تکه های تصویر بابای ندیده رو از لابه لای خاطرات و نوشته های دیگران بیرون بکشی و بگذاری کنار هم تا بشه یک تصویر از بابا. یه تکه جدید از این تصویری که داری می سازی رو که پیدا می کنی؛ ذوق می کنی؛ قلبت تند تند می زنه که بابا این طوری هم بوده. سخته تا تکه تکه تصویر جمع کرد و کنار هم گذاشت تا بشه تصویر بابا؛ تا بشه بابا. ولی پیدا کردن یک تصویر جدید به قدری شیرینه که گفتنی نیست.
مبارکت باشه این شیرینی سولماز عزیز بابا مرتضی
http://multimedia.nayedel.ir/monajat/DoayeArafeh%5b01%5d.wma
********************************
یه نیایش مشتی از حاج محمود
خانم رفیعی دستجردی
م.طاهری
و…
وقتی این انرژی رو از فرزندان شهدا اینجا می بینم ته دلم یه حس خیلی خوب ایجاد میشه. نمی دونم اسم این حس چیه! ولی خیلی خوبه.
شما از پدراتون بخواید که دعامون کنن…
چه جای قشنگیه اینجا. انگار نه انگار که توی فضای مجازیه!
به آدم آرامش می ده، از جنس همون آرامش بعد از دیدن روایت فتح…
آدم نمی دونه توی این قطعه آسمانی ۲۶ باید غبطه چی رو بخوره!
غبطه این قلم مطهر به خون پدر رو، غبطه این همه صمیمیت رو، غبطه تک تک این جمع رو یا غبطه دختری به نام سولماز رو که باباش رو نمی بینه مگر توی بهشت!
این قطعه، غبطه خوردن داره به هر حال…
سارا اصلا متوجه حرف و جان متن نشدی. در ضمن اگر سختی های جنگ رو هم که خواستی بهشون اشاره کنی می خواهی خوب خوب بشناسی از نویسنده همین متن؛ پسر شهید؛ بپرس تا بفهمی سختی و تلخی جنگ حتی از نوع دفاع مقدسش تا چه حده! همین جنگ با معرفت ما
خیلی خیلی عذر می خواهم اما فکر نمی کنم آقای قدیانی برای اینجا بودن، نیاز به اجازه شما داشته باشد!!!
در ضمن، کلمه کلمه این وبلاگ، دفاع نویسنده است از فلسطین و قدس…
اگر شما با خواندن این متن، به عاشق جنگ بودن آقای قدیانی پی برده ای، حتما توصیه می کنم که هرگز دیوان حافظ را نخوانی!!!
بدترین زخم جنگ را یکی هم همین آقای قدیانی برداشته، آن وقت شما دردتان گرفته؟؟؟ یعنی شما می دانید جنگ بد است و آقای قدیانی نمی داند!!!
جنگ بهانه است تا آقای قدیانی از عشق همه ما به شهدا بنگارد… آنهم در همین جا…
در اینجا بودن کمترین سهم فرزندان شهداست. یعنی چشم دیدن این را هم ندارید؟؟؟
خوب است کمی درنگ کنید که شما در اینجا بودن تان را مدیون چه کسانی هستید…
واقعا که!!!
خیلی خیلی قشنگ بود؛ هم قلم، هم قهرمان داستان…
بچه ها امروز تو دعای عرفه وقتی دارید از شهدا یاد می کنید، برای من ناقابل هم دعا کنید تا شاید خداوند متعال به برکت دعای شما، حاجات من حقیر رو هم بده.
آرزوهایی دارم که اگه برآورده بشه خیلی عالی می شه. مثل ظهورآقاامام زمان(عج). سلامتی امام خامنه ای و…
“قله ای، کوهی، بلندایی مگر برازنده شکوه مقاومت سردار انتظار باشد… شاید!”
.
.
.
نمیدونم، این جمله چرا با دلم بازی میکنه، این روزا حتی کلمه انتظار هم آدمو سر ذوق میاره
اللهم عجل لولیک الفرج
زلزله (گفت و شنود)
گفت: روزنامه حامی آقای هاشمی درباره این ادعا که «حضرت امام(ره) با حذف شعار مرگ بر آمریکا موافق بودند» از وی سؤال کرده و ایشان گفته است؛ این مطلب بدون هماهنگی من روی سایت رفته بود!
گفتم: ولی چند هفته است که سایت آقای هاشمی روی این ادعا مانور میدهد، چطور روزنامه حامی ایشان تازه به فکر این سؤال افتاده است؟!
گفت: علاوه بر این، ادعای ایشان طی چند هفته اخیر تیتر اول همه روزنامههای زنجیرهای و سایتهای وابسته به فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ و تفسیر و تحلیل رسانههای خارجی بوده است. یعنی این روزنامه تا حالا متوجه هیچکدام از این موارد نشده بود؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! از شخصی پرسیدند؛ متوجه شدی که دیشب زلزله آمده بود؟! گفت؛ نه! من رویم آن طرف بود!
سلام
پبشاپیش عید قربان بر شما مبارک.
سایت سرباز آخر به مناسبت روز عرفه و عید بزرگ قربان، نماهنگ بسیار زیبا و احساسی از مازیار فلاحی به نام خدایا دوستت دارم را در سایت قرار داده است.
http://www.sarbazeakhar.ir/post/1181
لذا خوشحال میشم که از این نماهنگ بازدید و نظر خود را ارسال نماید. (به توصیه من نماهنگ را با کیفیت بالا که حدود ۶۰ مگابایت می باشد دانلود فرمایید)
یاعلی. در پناه حق
شاید شما فرزندان شهدا حسرت لحظات با پدر بودن ماها رو داشته باشید، اما بدونید که خیلی از ما هم غبطه فرزند شهید بودن شما رو می خوریم، فرزند یک مجاهد، که جانش رو در این راه از دست داده…، خوش به سعادتتون.
حالتون رو موقع دلتنگی هاتون خدا میخره، اگه یادتون بود اون لحظه ها ما رو هم دعا کنید.
«مرتضی رفیعی دستجردی»
نام و مرام بلندی که ان شاء الله در یاد داشته باشیم…
کاش بیشتر درباره این شهید توضیح داده می شد. متن که البته واقعا قشنگ بود اما جا داشت مانور بیشتری درباره شهید داده می شد.
در کل “شهدا مچکریم”!
حس فوق العاده ای داره این جمله؛
“این نام را به خاطر بسپارید: «شهید مرتضای رفیعی دستجردی …» کاش این نام طولانی تر بود تا از آن گذر نمی کردیم!”
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا…
صل الله علیک یا اباعبدالله…
۳۰ روز مانده تا عاشورا
لبیک یا حسین زهرا…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفقا!
دعا برای ظهور اما زمان و سلامتی نائب بر حقش فراموش نشود.
دوستان بیست و شیشی خود را هم از دعای خیر بی نصیب نگذارید.
انشالله کربلا…
دوستان!
التماس دعای فراوان؛ برای آمرزش گناهان فراوان!
نمیشه یه قسمت از سفرنامهی حجتون رو هم بذارید؟
خدایا! به این روز عزیز و زمان مبارک حاجات همه دوستان را بر آورده بفرما. آمین یا رب العالمین…
عید سعید قربان بر اهالی قطعه ۲۶ دوست داشتنی، مبارک باد!
سلام؛
عید شما و همه قطعه نشینان بهشتی مبارک!
به امید ظهور مولا
حاج منصور عزیز؛
اگه این جمله رو شما در عرفه ی امروز گفته باشی، ناز نفست!
خدایا! مرگ این هاشمی رفسنجانی رو برسون…
اینجا بی عدالتی هست، برای اینکه دو کامنت مفصل نوشتم و تایید نشد…
عیدتون مبارک
اسلامی ایرانی میگوید:
۲۶ مهر ۱۳۹۱ در t ۱۶:۵۹
ای حسین قدیانی، ای مظهر افراط و تفریط!
۲۰ تا متن با هم می نویسی، تا ۲۰ روز هیچی نمی نویسی.
منظم باش پسر جان.
بابا این دولت خیلی ذوق زده است…
عید همه مبارک!
سلام
عید همگی مبارک باشه!*
چشم انتظار؛
حاج منصور این جمله رو گفت.
خدا برای ما حاجی رو حفظ کنه.
می توان پرنده شد، سر به آسمان گذاشت
می توان اسیر ماند خویش را مجاب کرد
آنطرف صفا و عشق اینطرف فریب و رنگ
فرصتی نمانده است باید انتخاب کرد
عید سعید قربان، بر همه عاشقان شهادت مبارک.
بارالها!
مقدر فرما آنچه ذبح می شود نفسانیت ما باشد به پای ربانیت تو…
عید قربان مبارک.
خانم دستجردی؛
ما تو هیئت یه دعایی می کنیم؛ خدایا! شهدای ما را در رکاب امام زمان به ما برگردان…
آمین
هیهات! که خمینی در برابر تجاوز دیو سیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا(ص) و امّت محمد(ص) و پیروان ابراهیم حنیف ساکت بماند و یا نظاره گر صحنه های ذلت و حقارت مسلمانان باشد.
من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب و فریضهی دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم.
::…امام روح الله خمینی(ره)…::
برادر قدیانی؛
چه طور میشه مقاله مون تو یه روزنامه چاپ بشه؟ لطفا جواب بفرمایید… قبلا هم پرسیدما!
از ۵۹ تا ۹۲ می شود ۳۳ سال… ۳۳ سال انتظار، ۳۳ سال گوش به زنگ بودن، اما از ۵۹ تا ۶۷ می شود ۸ سال… ۸ سال دفاع مقدس بی سنگر در انفرادی الرمادی!
از ۵۹ تا ۹۲ می شود ۳۳ سال… اما از ۶۷ تا ۹۲ می شود ۲۵ سال… ۲۵ سال شهادت…
خواهر گرانقدر، سولماز رفیعی دستجردی!
ما را در بهجت و شادی تان شریک بدانید…
افتخاری است ابدی
یا حق
نام مرتضی به صاحبش رفعت می دهد؛ حتی اگر از اجدادش به ارث نبرده بود.
سولماز جان؛ حقیقتاً خوشا به سعادتت…
به پدرت بگو دست ما رو هم بگیرن….
بگو خیلی شرمنده شونیم
بگو روشون رو بکنن اون ور تا این همه گناهان ما رو نبینن…
بگو خیالشون راحت تا پای جون فدایی ولی فقیه می مونیم…
خانم “نون. الف” دهان باز کرده و دُرفشانی نمودند…
دوستان سلام؛
از همگی تان سپاسگزارم فراوان.
خانم م.طاهری!
وصف حال مرا چه خوب بیان نمودید… حقیقا همین است.
من شرمنده شهدا و حضرت امام هستم. ولی جز این طرز تفکّر و این در افشانی از کسی که زمان جنگ ولگرد کوچههای لندن بوده انتظار دیگری نمی رود.
خدایا!
شهیدان و بازماندگان آنها و انقلاب عظیم و عزیز اسلامى و امام راحل را از دست این فرزندان نوح و همسران لوط، نجات بده!
آن هم از مذاکره کننده گان… زیر پتو و روى ویلچر!!!
یعنى ضعیف تر از این، ظاهراً و باطناً نمى شد در یک مذاکره وارد شد!
نوادگان خلف مصدق السلطنه ها! آن که اگر که مى ماند، سیلى را به اسلام مى زد!
اینهمه رنج را به کجا ببریم!؟
جالبه. دولت راستگویان
http://www.snn.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=8&Id=268546&Sgr=124
•● شهدای بسیجی فتنه۸۸ ●•
جامع ترین پایگاه شهدای بسیجی و مظلوم فتنه ۸۸
http://shohada-fetneh88.blogfa.com/
به وعده الهی ایمان بیاورید
http://www.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?lid=10284
جشنواره طراحی پوستر مدافعان حرم
با جوایز ارزنده | جهت کسب اطلاع و ثبت نام به
http://besharat-festivals.com/
مراجعه فرمایید.
واقعا وقتی دیدم که حتی مسیح علی نژاد صدایش از خاطره افتضاح خانم ن. ا درآمده و متن توهین را خواندم، قلبم عجیب گرفته که چرا ق. ق واکنشی در برابر تهمتها و نسبتهای ناروا به امام و پروژه جداسازی امام خمینی از مردم را نمی گیرد؟؟؟؟!!!
واقعا اینجا قطعه ای از بهشت است!
اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر. پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراسد …
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/256621/%D8%A7%D9%88-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D9%87%D9%8A%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
او دختر، خواهر، همسر و مادر شهید است………
آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت و پایداری برای والدینی که در قید حیاتند…
فاتحه و صلوات نثار والدین آسمانی که در میان ما حضور ندارند…
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
http://www.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=13&lid=10258
ستاره ی خرازی عزیز؛
مهاجرانی از این صحبت، به دنبال دوختن قبای دیگری برای خود است! و این، یک ترفند جدید، برای تطهیر چهره ی وطن فروش و کریه اونه… ممنون. کلیپ خیلی قشنگی بود.
http://www.afsaran.ir/media/download/101703
**************************
روز تربیت بدنی و ورزش بر همه ورزشکاران قطعه مبارک. 😀
(ترسیدم بنویسم بر “خودم” و “کریس رونالدو” و “لیونل مسی” و “تیمی رایکونن” و “راجر فدرر” و “مایک تایسون” و “تایگر وودز” و “کوبی برایانت” و “اوسین بولت” و “خدابیامرز تختی” و بقیه مبارک، سانسورش کنی. والا)
http://badriyoon.net/news/1395
سلام؛
این سایت مختصری خبر، از شهید مرتضی رفیعی دستجردی می دهد!
و چه راحت جنگ نرم همه چیز مبتذل را در اختیار جوانانمان قرار می دهد!
اونوقت، هر چی خواستم از سایت نام برده، کپی پیست کنم نشد! خواستم عکس کبوتر را بردارم نشد!
آی سایت آزادگان!
با شماییم! شهدا جانشان را به راحتی فدا کردند تا شما کپی پیست از سایتتان را ممنوع کنید؟
و مبتذلترین سایت ها ارزان همه چیز را در اختیار نسل جوان قرار دهند؟
وای بر شما!
جنگ جنگ جنگ! ما که اول گفتیم آنقدرها هم که ظاهرت نشان می دهد، بی معرفت نیستی؛ اما تو هم دیگر از جان ما چه می خواهی؟
پاسخ:
گنج گنج گنج را می خواهد! مگر نه این است که بعضی انسانها در سختی و بعضی دیگر در رفاه و آسایش گنج وجودشان را آشکار می کنند! خدواند به شکلهای مختلف انسان را آزمایش می کند!
اینم سفارشی، دو نونه، مخصوص داداش حسین:
http://www.behesht.info/Image/Detail/8300/
*********************
ما استقلالی ها هممون همین طوریم.
صبر؛
واقعا از جمله به موقع شما ممنونم دقیقا وصف حال این روزهای من هست که خدای مهربون داره با سختی منو آزمایش می کنه. از تمام دوستان با صفای این قطعه بهشتی التماس دعا دارم.
“الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ”
همانکه مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید و اوست ارجمند آمرزنده
«سوره مبارکه ملک آیه دو»
در پاسخ به صبر؛
با نصب کردن افزونه firebug روی فایرفایکس می توانید با کمی تسلط بر کد html عکس هایی را که نمی توان به صورت معمولی کپی کرد، کپی و استفاده کرد.
من لینک عکس کبوتر را با استفاده از این افزونه به دست آوردم. در ادامه می توانید مشاهده کنید.
http://badriyoon.net/wp-content/uploads/2013/10/ghj657jh-229×178.jpg
اسمشو سرچ کردم ولى اطلاعاتى در موردش نبود!
می خواستم با شهید آشنا شوم…
محرمانه(گفت و شنود)
گفت: آقای ظریف قبل از سفر به ژنو در صفحه فیسبوک خود نوشته بود با دیدن تیتر روزنامه کیهان تحت فشار عصبی قرار گرفته و به کمردرد مبتلا شده و کارش به بیمارستان کشیده شده است!
گفتم: خب! مگر غیر از این بود؟!
گفت: بر فرض که کمردرد وزیر خارجه کشورمان در تهران به خاطر کیهان بوده است، درباره کمردرد ایشان در ژنو که خیلی هم شدیدتر بود و آقای ظریف را ویلچرنشین کرد چه میگویند؟!
گفتم: آن هم کار کیهان بوده است!
گفت: چرا؟! به چه دلیل؟! آنجا که دیگر پای کیهان در میان نبود!
گفتم: اولا که دلیل و علت آن «محرمانه» است.
گفت: مگر دانستن حق مردم نیست؟! پرسیدن که عیب نیست، ندانستن عیب است!
گفتم: این روزها، ندانستن عیب نیست، پرسیدن عیب است! و ضمنا هر وقت خواستی با من حرف بزنی دهنت را ببند!
جناب آقای قدیانی
با سلام و احترام
ممنون از مطالب و عکس های زیبا و بکری که از زنده یاد امیرحسین فردی منتشر می کنید.
در صورت امکان، شماره تماستون رو برای ایمیل (info@amirhosseinfardi.ir) ارسال بفرمایید که جهت عرض مطلبی خدمتتون تماس بگیرم.
با تشکر فراوان
میلاد آقا امام هادی(ع) مبارک.
میلاد آقا امام علی النقی علیه السلام بر اهالی قطعه مقدس ۲۶ مبارک باد!
http://www.7upload.ir/uploads/b2664_taheri-milad-e-hadi-91-02.mp3
میلاد هادی الامم(ع) بر اهالی قطعه مقدس ۲۶ مبارک باد!
وقتی آدم در هنگام دفاع(نه تهاجم)!
بچه هاشو بفرسته خارج درس بخونن و یا اینکه از افتخاراتش نماز خوندن پشت سر مجاهدین خلق باشه و یا چند تا داماد اعدامی بعد انقلاب و دو تا بچه با پرونده ی جرایم امنیتی و سیاسی و یک بچه که حتی برای انتخابات شورای شهر رد صلاحیت شده داشته باشه، تازه خودشم بعد از هشت سال جز جگر زدن از دست احمدی نژاد برای انتخابات ریاست جمهوری رد صلاحیت بشه و حتی یک شهید یا جانباز یا آزاده از اعضای خانوادش رو تقدیم انقلاب نکرده باشه، باید هم بگه شعار مرگ بر آمریکا باید حذف بشه…
یکی نیست بگه آخه استوانه! چرا متوجه نیستی این مردم پابرهنه که صاحب انقلاب بوده و هستن و خواهند بود، هر کسی که دچار انحراف بشه کنار می ذارن؟!
سلام بر همه ی بچه های شهید؛
میلاد آقا امام هادی علیه السلام رو به همه تبریک میگم.
yousef محترم
از دیدن جمله ی قصارتون بی نهایت مشعوف شدیم!!! یعنیا اصلا نمی تونم بگم تا چه حد…
یکی نیست بگه آخه استوانه!
باراک دوراک!
این یه قلم جنسو نخواه از ما که بد جوری کلامون میره تو هم!
افتخارمون اینه که بعضیا دور از جون شما البته! ما رو آدم حساب نمی کنن! جاذبه دافعه علی (ع) شهید مطهری رو که بخونی، گوشی میاد دستت احتمالا!
خیلی متاسفم برای اونایی که دم از صلح و رفاه می زنن ولی انقدر شعورشون نمی رسه که ما الان شرافتمون داره میره زیر سوال! در ثانی حالا هم همچین تو رفاه نیستیم!
با تشکر از مدیریت سایت که بعد از بهینه سازی نظرمو منتشر کرد.
سفید جان
قابلی نداشت!
. جان
این میلاد فرخنده بر شما هم مبارک باشه.
؟؟؟
چرا ساده حرف نمی زنید. به زبون مردم.
اگر جنگ می خواهید بسم الله بفرمایید سوریه هم فال و هم تماشا.
می خوام ببینم کی مرد عمله؟
اولا که مرد عمل دو نوع داریم؛ یکی میره جبهه و یکی هم میره فضا!!
تا اینجا که ساده بود؟
ثانیا خیلی وقته تو سوریه و لبنان بچههای ما هستن؛ بدون اینو شما! شهید میدیم اونجا…
اینم که احیانا ثقیل نبود؟
با شماها بود الان این مملکت سامان نداشت…
این آخری رو عمرا بفهمی!
مرتضی؛
عده ای در خون و آتش، عده ای در پول خلق
هر دو رقصیدند اما این کجا و آن کجا
عده ای سرب و گلوله، عده ای میلیاردها
هر دو تا خوردند اما این کجا و آن کجا
عده ای بر روی مین و عده ای بر بال قو
هر دو خوابیدند، اما این کجا و آن کجا
این یکی از سوز ترکش، آن یکی هم در سونا
هر دو می سوزند اما این کجا و آن کجا
این یکی بر تخت ماساژ، آن یکی بر ویلچرش
هر دو آرامند اما این کجا و آن کجا
این یکی در عمق دجله، آن یکی آنتالیا
هر دو در آبند اما این کجا و آن کجا
باکری ها سمت غرب و خاوری ها سوی غرب
هر دو تا رفتند اما این کجا و آن کجا
۲۳ روز مانده تا عاشورا
لبیک یا حسین زهرا…
جناب مرتضی اهوازی:
اونوقت شما الان اینجا چیکار می کنی؟
بچه هایی که الان لبنان و سوریه هسن که ثابت کردن مرد عملن.
روی صحبت من با امثال شما بود که کاری غیر حرف زدن انجام نمی دید. اونم طوری که فقط خودتون می فهمید. می خواین بگین مام آره اهل دلیم. بی خیال بابا.
جناب مسعود ساس:
شعر زیبایی بود؛ ولی همیشه این وسط یه آدمایی هستن که نه اون طرفی اند نه این طرفی…
همین کارمندا و کارگرایی هستن که از کثرت قسط و بدهی نه حال و حوصله شنیدن ادبیات جبهه رو دارن نه وقت فکر کردن به مذاکره با ۵+۱٫
جهت اطلاع شما بنده هم مثل خیلیا مستاجرم (پردیسان) وسیله نقلیه شخصی ندارم، کارمند قرارداد کار معین هستم با پایه حقوق کارگری در یکی از ارگان های حوزوی.
مثل بیشتر شما بسیجی هستم، از نوع فعال (پایگاه مسجد حضرت ولیعصر/ خ ولیعصر قم/ حوزه علی ابن ابی طالب خیابان دور شهر) اطلاعات بیشتر خواستی میدم خدمتون.
و دانشجوی ارشد مدیریت، ایضا ابوی گرام هم روحانی هسن.
این اطلاعات نه از باب اظهار فضل هست و نه از باب اظهار عجز.
می خوام بدونید ما معمولیا هم از این ادبیات خسته شدیم. بی خیال اخوی…
آقای سامان!
جدا فکر می کنی بچه هایی که در سوریه و لبنان و یا حتی سر مرزهای شرقی و غربی خودمون، در حال مبارزه و جانفشانی هستن، اصلا مرخصی نمی رن؟ و یا هیچ دسترسی به اینترنت ندارن؟
اگر می دونستی اینجا با چه بچه هایی طرفی، این حرفو نمی زدی.
جناب سامان؛
به خدا ما هم معمولی ایم که شما می گی: “ما معمولیا هم از این ادبیات خسته شدیم.”
ولی ماها تا پرچم اسلام رو تو افق زمین نزنیم، خسته نمی شیم.
در ضمن من خودم کلی کارگر و کارمند می شناسم که تا خرخره زیر قرض هستند، ولی پاش که می افته زن و بچه شون رو هم فدای اسلام و انقلاب می کنن(دیدم ها). پس کلی گویی نکنید.
می گما؛ باز دم شما گرم یه خونهی استیجاری داری، ما اونم نداریم.
ایشاالله که هیچ وقت خسته نشی دلاور
در جوابت که اینجا یا جای دیگه! چکار میکنم حرفی نمیزنم…
در مورد هنر فرزند روحانی و آیتالله و امام و شهید بودن هم…
و در مورد کارت بسیج فعال داشتن هم…
ولی در مورد نه این طرفی و نه اون طرفی؛ وعده قرآن اینه؛ “خسر الدنیا و الاخره”
تو خسته شدی؟ انشاءالله خسته نباشی!
ما خسته نیستیم! حالا چه صرفا با حرف از آرمان و ارزشهامون دفاع کنیم چه با عمل!
در ضمن روزی امام زمان(عج) حلالت؛ گوشت بشه به تنت…
بیخیال اخوی!
عید با عظمت غدیر را خدمت همه شیعیان، خصوصا دوستان عزیز قطعه ۲۶ تبریک عرض می کنم. دعا کنیم همه مان شیعه حقیقی آقا امیرالمومنین باشیم.
http://www.7upload.ir/uploads/e434020_man_jmeye.mp3
http://www.7upload.ir/uploads/q245740_mirdamad89-01gh.mp3
به روال سال های قبل، برای عیدی، به نیت عاقبت به خیری و گره گشایی از حاجات دوستان، ۱۱۰ بار دعای نادعلی را قرائت خواهم کرد.
“الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین علی بن ابیطالب و الائمة المعصومین علیهم السلام”
عید بزرگ ولایت بر تمام شیعیان امیرالمومنین علی(ع) مبارک.
سید جان؛
چرا من روال سال های قبلی که شما می گید یادم نمیاد؟!!
تا بوده ما شماره کارت می دادیم، شما مبلغ عیدی رو کارت به کارت می کردی!
نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم که آقای مُرجی
مسعود؛
ما در خدمت شما هستیم. خدا پدر مخترع(!) کارت به کارت را بیامرزد!
بفرست تا بفرستم!
🙂
عید بر همه دوستان عزیز قطعه ۲۶، خصوصا آقای قدیانی مبارک باد.
سلام سلام سلاااام
عیدتون مبارک باشه ایشالا.
آقا سیداحمد عیدتون مبارک باشه. (دیگه معنی این تبریک کاملا مشخصه دیگه؟) 😀
ایشالا خودتون و خانواده عزیزتون همیشه سلامت باشید.
داداش حسین فکر نکنید کسی که با سیداحمد می گرده می تونه از زیر عیدی دادن در بره ها!
والا!
سلام دوست عزیز؛
عید غدیر بر شما مبارک.
به ما سر بزنید!
یاعلی
در پناه حق…
یَومُ غَدیرِ خُمٍّ أفضَلُ أعیادِ اُمَّتی.
روز غدیرخم برترین عید امّت من است. {حضرت محمد صل الله علیه}
این عید عزیز بر همگی مبارک.
حالا که همه این طرف جمع اند؛ یک بار هم اینجا عید رو تبریک می گم: عیدتون مبارک!
جناب مسعود ساس؛
کلی گویی نیست، واقعیتیه که تو کوچه و بازار و … می بینم.
انشا الله خدا یه خونه(شده یه نقلی) روزی شما کنه.
شما خسته نباشی دلاور؛ انشاالله پرچم امام زمان عج…
البته با میانه روی نه افراط و نه تفریط!
عید شما هم مبارک.
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد
دستهایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مومنین! (یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت:)
خوب میدانید در دستانم اینک دست کیست؟
نام او عشق است، آری میشناسیدش: علیست
من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدم
با مددهای علیابنابیطالب شدم
در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی
تا مبارز خواست «عمرِو عبدِوُد» گفتم: علی
با خدا گفتم: علی، شب در حرا گفتم: علی
تا پیام آمد بخوان «یا مصطفی»! گفتم: علی
هر چه میگویم علی، انگار اللّهی ترم
مرغ «او ادنی»ییم وقتی که با او میپرم
مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحرِم شدم
با «یَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ اَیدیهِم» شدم
تا که ساقی اوست سرمستند «اصحابُ الیمین»
وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الافِلین»
دست او در دست من، یا دست من در دست اوست
ساقی پیغمبران شد یا دل من مست اوست
یکصد و بیست و چهار آیینه با هر یک هزار
ساغر آوردند و او پر کرد با چشمی خمار
آخرین پیغمبر دلدادهام در کیش او
فکر میکردم که من عاشقترینم پیش او
دختری دارم دلش دریای آرامش، ولی
شد سراپا شور و توفان تا شنید اسم علی
کوثری که ناز او را قلب جنت میکشید
ناگهان پروانه شد دور سر حیدر پرید
روزگارش شد علی، دار و ندارش شد علی
از ازل در پرده بود آیینهدارش شد علی
رحمتٌ للعالمینم گرد من دیو و پری
میپرند و من ندارم چاره جز پیغمبری
بعد از این سنگ محک دیگر ترازوی علی است
ریسمان رستگاری تارِ گیسوی علی است
من نبیاَم در کنارم یک «نبأ» دارم «عظیم»
طالبان «اِهدنا» اینهم «صراطَ المستقیم»
چهرهاش مرآتِ «یاسین»، شانههایش «مُحکمات»
خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعادیات»
هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست
هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست
قاسم صرافان
—-
عید است و سعید است اگر ماه تو باشی…
عیدتون مبارک رفقا
سیداحمد بزرگوار بابت عیدی ممنون؛ واسه منو اختصاصی با عین غلیظتر بخونید…
عاشقان عیدتان مبارک باد!
سلام. عید همگی مبارک!
خداییش مدام به این وبلاگ سر می زنم و خیلی از متن ها و کامنت های دوستان استفاده می کنم، ولی خودم معمولا کامنت نمی ذارم ولی حالا که بحث عیدی ویژه سید احمد شد تو رو خدا ما رو جا نندازید. ان شاالله همیشه انقلابی بمانیم. یا علی
التماس دعای زیاد.
«الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین والائمه علیهم السلام»
سلام؛
این عید بر همه عاشقان و پیروان امیرالمومنین علی علیه السلام مبارک و فرخنده باد.
باشد که دشمنانش امروز از این انتخاب شایسته دق کنند و به درک واصل شوند.
ان شاالله!
عید غدیر بر امام زمان و نائب بر حقش امام خامنه ای مبارک باد.
بر دشمن مرتضی علی لعنت…
عید عظیم غدیر خم مبارک
حدیث ولایت
مردی از انصار نزد پیامبر صلی الله علیه واله و سلم رفت و گفت: ای رسول خدا من طاقت دوری شما را ندارم گاهی همین که به خانه می رسم به یاد شما می افتم و خانه و خانواده را رها می کنم تا چشمم دوباره به جمال شما روشن شود اکنون در این فکرم که در روز قیامت وقتی شما در بهشت به بالاترین مقام می رسید من چگونه به شما دست یابم.
پس از این سخنان ایه ۶۹ سوره نساء بر پیامبر نازل شد «و من یطع الله و الرسول و فالئک مع الذین انعم الله علیهم من النبین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا»
آنان که از خدا و رسول او پیروزی می کنند، در روز قیامت با همه کسانی هستند که خداوند به آنها نعمت بخشیده است، پیامبران انبیاء و راستان صدیقان و شهدا و نیکوکاران صالحان که رفیقان و همنشینانی نیکو هستند رسول خدا آن مرد را فرا خواند و این آیه را برایش خواند و به او بشارت همراهی با خود در بهشت داد.
بحار الانوار، ج ۱۷ ص ۱۴ مجالس شیخ طوسی
پیوند غدیر، عاشورا، غیبت کبری و مردم…
ز لیلایی شنیدم یا علی گفت… به مجنونی رسیدم یا علی گفت
مگر این وادی دارالجنون است… که هر دیوانه دیدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز می کرد… به گوش غنچه آندم یا علی گفت
خمیر خاک آدم چون سرشته… چو بر می خاست آدم یا علی گفت
مسیحا هم دم از اعجاز میزد… ز بس حضرت مریم یا علی گفت
مگر خیبر زجایش کنده میشد… یقین آنجا علی هم یا علی گفت
علی را ضربتی کاری نمیشد… گمانم ابن ملجم یا علی گفت
دلا باید که هردم یا علی گفت… نه هر دم بل دمادم یا علی گفت
که در روز ازل قالوبلا را… هر آنچه بود عالم یا علی گفت
محمد در شب معراج بشنید… ندایی آمد آنهم یا علی گفت
پیمبر در عروج از آسمان ها… بقصد قرب اعظم یا علی گفت
به هنگام فرو رفتن به طوفان… نبی الله اکرم یا علی گفت
به هنگام فکندن داخل نار… خلیل الله اعظم یا علی گفت
عصا در دست موسی اژدها شد… کلیم آنجا مسلم یا علی گفت
کجا مرده به آدم زنده میشد… یقین عیسی بن مریم یا علی گفت
علی در خم به دوش آن پیمبر… قدم بنهاد و آندم یا علی گفت
مرتضی اهوازی؛
به خاطر شعر فوق العاده زیبایی که گذاشتید ممنونم مخصوصا این بیت:
“من نبیاَم در کنارم یک «نبأ» دارم «عظیم»
طالبان «اِهدنا» اینهم «صراطَ المستقیم»”
واقعا این خیلی نکته مهمی هست که بدونیم در شبانه روز که ده بار این آیه رو در نماز قرائت می کنیم دنبال چی هستیم و حقیقت صراط مستقیم یعنی چه کسی.
شکر خدا، که نام علی در أذان ماست
ما شیعه ایم و عشق علی هم از آن ماست
از یا علی زبان و دهان خسته کی شود
اصلا زبان برای همین در دهان ماست
ما شیعه زاده ایم و خدا را هزار شکر
این شیعه زادگی شرف خاندان ماست
ما عاشق علی شده ایم و بدون شک
این هم ز پاکدامنی مادران ماست
عید غدیر بر عاشقان امیرالمومنین علی(ع) مبارک.
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/258189/ماجرای-امضاء-رهبر-معظم-انقلاب-بر-کفن-مادر-شهیدان-فاطمیتصاویر
عید سعید غدیر، عید ولایت بر شما مبارک.
انشاالله سال بعد، نجف، صحن مادر سادات باشیم.
۲۰ روز مانده تا عاشورا
لبیک یا حسینِ زهرا…
**************************************
به حق الحسین…
اللهم عجل لولیک الفرج… اللهم عجل لولیک الفرج… اللهم عجل لولیک الفرج…
http://www.7upload.ir/uploads/s04908_____www_BGH.mp3
می زنه قلبم
داره میاد دوباره باز بوی محرم
http://www.7upload.ir/uploads/g466120_________.wma
سلام؛
وقت بخیر!
یه بار نشد بیام اینجا و شما منو نبری به دنیای اونور کلمات و تو اون خلوت یکی بزنی تو گوشم تا بیدار بشم!
این سوز نفس هاتون چه جور تبدیل به کلمه میشه!
میشه ما رو هم آتیش بزنی!
……
من دیوانه جنگم!
همیشه هم خودم رو در هر شرایطی وسط میدون جنگ می بینم!
یا حسینی و یا یزیدی!
حد وسط نداره!
ولی هنوز حسینی نشدم!
یعنی میشه ما هم از سلحشوران باشیم!
کسی که هیچ وقت راهو اشتباهی نره!
حرف دلم به کلمه تبدیل نمیشه مشکل دارم!
نمی دونم مطلبو رسوندم یا نه؟
«جنگ کجایی که دلم تنگ توست» شبیه اینو همش تکرار می کنم اما کسی جابمو نمیده!
حیف نبود حبیب بن مظاهر سرطان بگیره بمیره، یا ببرنش سالمندان دق کنه بمیره!
عاقبت ما چی میشه!
مگه میشه در پناه «صلح کجایی که دلم تنگ توست» اربا اربا شد!
مگه میشه با صلح گمنام شد!
مگه وقتی جنگ تموم شد زمان اسم و رسم ها نمیرسه!
مگه بابای صلح این مملکت ادعاش گوش مردمو پاره نکرد که می گفت من نماینده فرمانده کل قوا در جنگ بودم فرمانده قرارگاه فلان بودم!
و اجعل عواقب امورنا خیرا…
یا علی
شتر (گفت و شنود)
گفت: نماینده سابق اصفهان در مجلس ششم گفته است تمام مذاکرات ژنو باید محرمانه باقی بماند تا کسی نتواند علیه کشور جوسازی کند!
گفتم: ولی آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و اسرائیل و… که از متن مذاکرات باخبرند.
گفت: چه عرض کنم؟! ایشان همان کسی است که در مجلس ششم و در حالی که آمریکا ادعا میکرد ایران در برنامه هستهای خود پنهانکاری میکند! پشت تریبون رفت و برای خوشآمد آمریکا و اسرائیل گفت؛ ۱۹ سال است که درباره برنامه هستهای خود به دنیا دروغ گفتهایم! یادت که هست؟
گفتم: مگر آن خیانت فراموش شدنی است؟ کروبی که آن موقع رئیس مجلس بود با عصبانیت به او گفت؛ چرا سخنگوی اسرائیل شدهای؟
گفت: پس چی شده که حالا میگوید حتی مذاکرات ژنو هم که همه دشمنان از آن با خبرند، باید محرمانه بماند؟!
گفتم: یکی رفته بود خواستگاری، بهش گفتند برای این که خودت رو مهم نشون بدی، حرفهای گنده بزن و یارو وسط صحبتها گفت؛ فیل! شتر! نهنگ! دایناسور! و…
http://mahfeleshahidan.blogfa.com/
بی شرف ها پوسترهای “صداقت آمریکایی” با آن طرح های شیک و عالی را، از سطح شهر جمع کردند، از آن طرف نوچه های آمریکا و تروریست های زائیده شیطان بزرگ، جوانان عزیزمان را به خاک و خون کشیدند!
این جنایت امروزِ سروان یعنی آهای ایرانی ها! یک وقت فکر نکنید منِ شیطان بزرگ، فرشته شدم ها؛ نه! من همان شیطان همیشگی هستم و هر قدمی که عقب تر بروید و هر چه بیشتر به من اطمینان کنید، هارتر می شوم!
فکر می کنید اگر عزیزانِ ظریف و روحانی هم سر مرز سرباز بودند و اینطور ناجوانمردانه کشته می شدند، باز هم فکر ارتباط با آمریکا به سر کلید و شاه کلید می زد؟!
به حق خونِ شهدا… مرگ بر آمریکا…
ضمنا یک تشکر گرم هم از آیت الله آملی لاریجانی؛
آملی مچکریم!
سلام
به روزم با رونمایی از سه پوستر جدید با عنوان:
“در رابطه با آمریکا + دانلود”
fakhar.blog.ir
حمید فخار
دوستان و عزیزانم سلام؛
پدرم و پدرانمان رفتند تا انسانیت معنا بگیرد… یادمان باشد مبادا اختلاف نظراتمان ایجاد تفرقه در بینمان کند که آنگاه می شویم کوفیان…
داداش مرتضای من انسانی به معنای واقعی مومن بود. او رفت ولی یادش همیشه باقی خواهد ماند؛ ۳۳ سال چشم انتظاری یکطرف، ولی فهمیدن تحمل ۸ سال شکنجه خیلی ناراحت کننده تر و تصور استخوانهای شکسته اش بیشتر دل را به درد میاره… روحش شاد و یادش گرامی. او برای همیشه در قلب ما خواهد ماند.
من یک زن بودم و…