باز هم دیگ پلوی سفارت!

تا جایی که یادم هست دولت قرار بود ارزش «پول ملی» را افزایش دهد، نه اینکه چوب حراج بزند بر سر «استقلال ملی»! ما تا به حال گمان میکردیم «اعتدال» کاریکاتور «عدالت» است، نگو با استقلال ملت هم سر جنگ دارد. بهراستی اینجا چه خبر است؟! کاترین اشتون انگلیسی در ایران چکار میکند؟! دولت دارد کجا میرود؟! این روزها سالگرد «عملیات بدر» است و سررسید، سرشار از عطر «بچههای خیبر». ما آن همه شهید دادیم که استقلال ملی حفظ شود، یا به حراج گذاشته شود؟! ما شاه را از کشور بیرون کردیم تا اجنبی در امور داخلی ما دخالت نکند، اما از قرار معلوم، دل بعضیها برای دیگ پلوی سفارت تنگ شده! ما تا الان فکر میکردیم بعضیها خود را قیم دستگاه قضا میدانند؛ نگو بدتر، ادعای دروغین حقوق بشر اجنبی را قیم قوه قضائیه میدانند و با کمال وقاحت برای این ادعای دروغین، سفره پهن میکنند! ما اما اجازه نمیدهیم باز هم سر شیخ فضلالله بالای دار رود. ما اجازه نمیدهیم استقلال ملی را تیرباران کنند. آقای ظریف و خانم اشتون مینشینند تقویمگردی میکنند و برای دیدار، «مناسبت» تعیین میکنند، لیکن برای ما «روز زن» فقط و فقط سالروز میلاد صدیقه کبری است. انقلاب اسلامی «وابستگی» را از در بیرون کرد، عدهای میخواهند آن را از پنجره بازگردانند. خجالت از روی شهدای وطن نمیکشند؟! دیدار اشتون با فتنهگران، چه ربطی به مذاکرات هستهای داشت؟! و دولت با چه حقی و به کدام مجوز اجازه میدهد این زنیکه انگلیسی در ایران حرف مفت بزند؟! نکند بعضیها انگلیس بدسابقه را صاحب حق درباره حقوقبشر میدانند؟! و او را برای دخالت در امور داخلی ما محق میدانند؟! اگر اینگونه است، افتخار میکنیم که از ما شکایت میکنند! و افتخار میکنیم که با اینان، زاویه داریم! از عمر این دولت، ۶ ماه بیشتر نمیگذرد اما معالاسف در تضعیف استقلال ملی پروندهای بس قطور دارد. تضعیف استقلال ملی یعنی خدشه بر امنیت، غرور، اقتدار و شرف ملی. اینجاست که دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند! گیر از «قدم دولت» است، نه «قلم ملت». ما تا به امروز در «وطن امروز» مینوشتیم که توافق ژنو، قابل قیاس با قرارداد ننگین ترکمنچای نیست اما خوب است بعضیها ما را از رواداریمان پشیمان نکنند. اینک برای همگان باید معلوم شده باشد که در آن «لوگوی سیاه هولوکاست هستهای» حق با ما بوده است. ما آن روز البته فقط ناظر بر متن ظریف توافق بسیار بد ژنو بود که لوگوی خود را سیاه کردیم، اینک معطوف بر تضعیف زمخت استقلال ملی، ظاهرا باید نهیب تندتر بزنیم، بلکه از این پس، درباره جزایر سهگانه، کار به چانهزنی با شیخنشین زپرتی امارات نکشد! تعارف را کنار بگذاریم. لیاقت چنین دولتی، حمایت همان روزنامهای است که لوگوی خود را با شال و کلاه اجنبی ست میکند. چوب حراج زدن بر استقلال ملی، شاخ و دم ندارد؛ دقیقا به رفتار و گفتار همین چند وقت اخیر دولت اعتدال میگویند. عاقبت، اتفاقهایی دارد میافتد که با شعائر انقلاب اسلامی همخوانی ندارد و اخباری داریم میبینیم و میشنویم که اساسا با آن بیگانهایم. روحانیت همواره پاسدار و حافظ استقلال ملی بوده. فرض است بر بعضیها که اتکا بر این «دژ پولادین» داشته باشند.

امان از روزگار! من که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. دیروز آقای روحانی در جلسهای گفت: «شبهای عملیات و لحظه خداحافظی را از یاد نمیبرم». جمله جالبی بود! اساسا حتی آنهایی که سرهنگ هم نیستند، به «بچههای جنگ» پز میدهند اما آیا انتظار همان بچههای جنگ از دولتمردان محترم این بود؟! اینکه اجنبی بیاید و عوض «مذاکره هستهای» از «حقوق بشر» سخن بگوید، با فتنهگران دیدار کند، در امور داخلی ما دخالت کند، دست آخر هم ببریمش «تور اصفهانگردی»؟! راستی که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. کجایی سردار شهید حاج حسین خرازی؟! از همان گلزار شهدای اصفهان شاهد باش که بعضیها بیشتر با اشتون حال میکنند تا وصیتنامه تو… آری! جنگ تو شهید، مایه افتخار همه است، درست عکس توافق بعضیها.
وطن امروز/ ۲۰ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
دولت با منتقدان آشتی باشد
تقدیم به آستان رفیع
«امنیت ملی»

بسمالله الرحمن الرحیم، هست کلید در گنج حکیم. آن «کلید» که قفل میگشاید، نیک اگر بنگری، خدا و نام خداست. «حکیم» از جمله صفات حضرت باریتعالی است. ما نیز که بندگان خداییم، باید بر مبنای حکمت، عمل کنیم، نه اینکه حتی شکایتمان را هم، حکایت دیپلماسی و اقتصادمان، صدقهای بر گرده متشاکی تحمیل کنیم! ظاهرا دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی از صاحب این قلم شکایت کرده که در ۴ یادداشت، مغایر با مصوبات آن شورا، مطالبی برخلاف امنیت ملی نوشته. هر آنچه غیرحکمت، به من میگوید؛ «محترمانه و قانونی، گریبان شاکی ظاهری را بچسب که آخر، اتهام به این درشتی چرا؟» اما «حکمت» اقتضای دیگری دارد! من که مندرجات خود را مقوم مقوله امنیت ملی میدانم، چه گلهای میتوانم از دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی داشته باشم؟! و این دبیرخانه محترم، چه شکایتی میتواند از نگارنده داشته باشد؟! لطفا به کلماتی که در این ترکیب به کار رفته، دقت کنید؛ «دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی». این ترکیب، یقههایی را باید بچسبد که قطعا یقه من نیست و قلمهایی را باید خرد کند که حتما قلم من نیست. من از این ترکیب، و ناظر بر قلمم، شاید انتظار تشکر داشته باشم اما هرگز انتظار تذکر نخواهم داشت، شکایت که اصلا حکایت غریبی است! «حکمت» به من میگوید؛ «در این شکایت، رد پای بعضیها در میان است، رد پای اعتدال». من، براساس حکمت، شاکی خود را، دولت و معاونت حقوقی نهاد ریاست جمهوری میدانم، نه شورایعالی امنیت ملی، که شکایتها، ظاهری دارند و باطنی. به شهادت انبوه نوشتههایم، «امنیتملی» روی سرم جا دارد اما به شهادت این چند زخم که هنوز از فتنه ۸۸ بدین سو، روی سر و صورتم باقیمانده، حتی «مصوبات شورایعالی امنیت ملی» هم روی سرم جا دارد. آنجا که پای امنیت ملی جمهوری اسلامی در میان است، من فقط قلم در دست ندارم، بلکه جان نیز بر کف دارم… و نوشتههایم را بسیار سرشتهام. برای من، امنیتملی کاملا مفهوم است؛ کدام اتهام را و به چه کسی میخواهید تفهیم کنید؟! در مثل، آنهم مثل ملای رومی، مناقشه نیست. گفت: «تو مکن تهدید از کُشتن که من، تشنه زارم به خون خویشتن».

من و ما، همه امت حزبالله، فداییان امنیت این ملکایم. ما علیه ناامنی خوارجصفتان، کارنامه روشنی داریم. وصله اخلال به ما نمیچسبد. منباب اعاده حیثیت مضاعف، مصرم که بدانم دقیقا در کدام جملات ۴ یادداشت مورد شکایت، مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی چیزی نوشتهام؟! این کمترین حق من است و پاسخ این سوال را، نه از دبیرخانه شورا یا سایر اعضای شورا، بل از آن محترمی میخواهم که ایام انتخابات، شعار میداد؛ «نقد باید آزاد باشد، منتقد نباید به لکنت دچار آید، نباید بترسد، نباید بلرزد». این بود اعتدال؟! من که فکر کنم اصلا همین بود اعتدال!! اعتدال، کاریکاتور عدالت است. اعتدال در ظاهر، همه حروف عدالت را دارد اما در باطن، چپاندر قیچی عدالت است. مشتی حرف که برای خود، عاقبت کلمهای تشکیل داده. اصلا اعتدال یعنی مشتی حرف، مشتی قیل و قال. اعتدال، صراحت در شکایت ندارد. صداقت در حکایت ندارد. یک چیزی میگوید، در حالی که چیز دیگری رخ داده. از گرفتهها سخن میگوید، در حالی که دادههایش بیشتر است. از پیروزی سخن میگوید، در حالی که پیروزی، مگر در مکر خدا نهفته باشد! توافق که موید هیچ فتحی نیست! ما اما آنقدر سررشته از حکمت داریم که دچار اشتباه در فهم مسائل نشویم. ما هرگز شکایتی از شاکی ظاهری خود نداریم، فقط از اعضای آن تمنا داریم که هماهنگ با امنیت ملی حرکت کنند، نه هماهنگ با شعار اعتدال. «اعتدال»، خوب یا بد، شعار یک دولت هست و شعار دولت بعد نیست، اما «شورایعالی امنیتملی» همیشه هست. چشم بر هم زدنی، عمر دولت اعتدال به سرمیآید، لیکن آن روز، هنوز هم شورایعالی امنیت ملی، شورایعالی امنیت ملی است. شورا به این مهمی، باید خط خود را از پیام ۲۲ بهمن جاودانه ملت بگیرد، نه دولتهایی که میآیند و میروند. این شورا، باید آنجا ورود کند که واقعا امنیت ملی به خطر افتاده است. نقد یک توافق زمینی، یعنی نقد یک توافق زمینی، نه اخلال در امنیت ملی. سطح امنیت ملی، بسی بالاتر از آن است که زلف خود را به مفاد توافقی گره بزند که از نظر آقای ظریف، مدام روحش توسط طرف مقابل در حال نقض شدن است! «فلان تحریم آمریکا، گند زد به روح توافق ژنو» تلویحا جملهای از وزیر امور خارجه است و اگر بعضیها، این متن را هم کمپلت (!) مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی تشخیص می دهند، خوب است لااقل این جمله را در متن شکایتنامهشان درز بگیرند! دیروز خبرگزاری ایسنا از قول خانم راکعی نوشت؛ «رهبری موافق رفعحصر هستند». دقیقا همینجاست که شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند، نه مندرجات مقوم امنیت ملی این قلم. در سخن خانم راکعی، ایضا در خبرگزاری ایسنا، به ۲ جهت، تغایر بسیار فاحش با امنیتملی دیده میشود. اول؛ دروغ بستن به رهبر انقلاب، دوم؛ گفتار برخلاف مصوبه خود شورایعالی امنیت ملی مبنی بر حصر ۲ تن از سران فتنه. اینجاست محل ورود شورایعالی امنیت ملی! چرا ورود نمیکند؟! چرا مجلس محترم ساکت است؟! چرا جبهه اصولگرایی ساکت است؟! در روز روشن ۲ تهمت بسیار نابجا، یکی به بزرگان بسته شده، یکی هم به مصوبه شورا. جای سکوت است؟! اینجا، هم باید با خانم راکعی برخورد قانونی شود، هم با آن خبرگزاری که البته اینقدر شجاعت نداشت پای مندرجات خود بایستد، عذرخواهی کند و اعلام آمادگی کند بر اجرای قانون. بالکل خبر مزبور را حذف کرد! اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این؟! فتنهگری بیشتر از این؟! من حالا این را یواشکی مینویسم، باشد که دربرود از زیر دست سردبیر؛ «اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این، که وزیر خارجه بر خلاف توصیه بزرگان به ملت، مبنی بر رصد رفتار و گفتار دشمن، به مردم توصیه میکند که توجهی به حرف دشمن نکنند؟!» ما حالا منباب «صبر انقلابی» خیلی از حرفهای یواشکی را در کنج دلمان مخفی نگهمیداریم، بعضیها هم دور برندارند علیه امت حزبالله و روز یومالله. و شکایت نکنند از تکرار شعارهای ملت در راهپیمایی. فتنهگر منافقی که خود جرأت نکرد روز ۲۲ بهمن در دریای مواج و طوفانی ملت، حضور پیدا کند، از ترس آنکه مبادا غرق شود، همه رفتار و گفتار این روزهایش، رسما اعلان جنگ علیه امنیت ملی این مرز و بوم است. نمیبینند؟! نمیشنوند؟! ما حالا حرفی نمیزنیم، لااقل روانه دادگاهمان هم نکنند! روانه دادگاهمان هم میکنند، حداقل لطف کنند مصادیق شکایت خود را بیان کنند! این بود اعتدال؟! آری، همین بود اعتدال! دقیقا همین! دست فرمان اعتدال، جز این در ژنو توافق میبست، جای تعجب بود! اعتدال به توافق میآید، توافق به اعتدال! من در ۲ تا از ۴ متن مورد شکایت، نوشته بودم؛ «حتی لبوفروش بیسواد هم چنین توافقی را امضا نمیکرد». از من اما تندتر، آن عالمی بود که گفت؛ «آدمی وقتی با این آمریکاییها دست میدهد، باید انگشتان دست خود را دوباره بشمرد» یا آن عالم دیگری بود که گفت؛ «حتی هیچ بیسوادی، پای همچین برگهای را امضا نمیکند». آیا تکرار نرمتر سخنان آیتاللهالعظمی نوری همدانی و آیتاللهالعظمی جوادی آملی، مغایرت با مصوبات شورایعالی امنیت ملی است؟!

بعضیها لطف میکنند اگر هنگام سخن گفتن از «آشتیملی» در محکمه را نشان منتقد ندهند! بعضیها لطف میکنند اگر به جای کلیگویی، مشخصا بگویند در کجای نوشتههایم امنیت ملی به خطر افتاده، که از خود دفاعی در برابر این تهمت ناروا کرده باشم. بدترین بیاخلاقی، همین است که انگ اتهام علیه امنیت ملی بزنی و هیچ نگویی کدام جمله، کدام خط، کدام پاراگراف؟! اقدام علیه امنیت ملی، رفتار و گفتار نماینده امور اقوام و اقلیتهاست که یک روز زبان ملی را میزند، یک روز وحدت ملی را، یک روز خط ملی را، یک روز اقتدار ملی را. یعنی ما باید همه چیز را بنویسیم تا معلوم شود چه کسانی دارند علیه امنیت ملی این دیار، کار میکنند؟! آیا ما یک چیزی هم بدهکار شدهایم و جماعت نان به نرخ روزخور، که حتی نان بازرگان را هم به نرخ روز میخورند، طلبکار از ما؟! من در یادداشت «دهان ما پلمب نمیشود» نوشته بودم؛ «تسلیم دشمن در برابر ملت ایران، آنجا بود که ما در سوریه، روی موضع مقاومت ایستادیم و صرف نظر از دولت، با دستفرمان انقلابی اصل نظام، حزبالله، خون شهدا و خشم انقلابی خمینی، بیآنکه ذرهای از حق خود کوتاه بیاییم، دشمن را وادار به کوتاه آمدن کردیم. آنچه در ژنو گذشت، قدرمسلم، تسلیم دشمن در برابر ما نبود!» این، نقد توافق ژنو است یا اقدام علیه امنیت ملی؟! و آیا شورایعالی امنیت ملی، مصوبهای داشته که توافق ژنو نباید نقد شود؟! من در یادداشت «غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم» نوشته بودم؛ «آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!» کجای این حرف، خلاف کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! من در یادداشت «آقایان! سر بولدوزر را بچرخانید طرف دشمن» نوشته بودم؛ «ما از خاطر نبردهایم که آقای روحانی به ملت خود، «کلید» نشان داد، نه بولدوزر، فلذا بهتر است دولت اعتدال، بولدوزر را خرج بیگانگان کند! بیگانگانی که زیاد مغلطه میکنند و مرتب از خط قرمز وزیر امور خارجه عبور میکنند!… اگر دولت گذشته در ۴ سال دوم خود، «مقاومت» را مانع رشد اقتصاد معرفی میکرد، اینک دولت هفت دهم درصدی، «هستهای» را بهانه کرده. و این هر ۲ اشتباه بوده و هست». ذکر مستند و بیان مستدل و صدالبته فراجناحی و فرادولتی اشتباهات دست اندرکاران، زیر پا گذاشتن کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! آیا تاکید بر ایستادگی و مقاومت یا تاکید بر انرژی هستهای، مغایرتی با امنیت ملی کشور دارد؟! من در مطلع یادداشت «هستهای ملت و دیپلماسی دولت» نوشته بودم؛ «توافق ژنو آمده بود که نه در جنگ، بلکه بر جنگ، بر «گزینه نظامی روی میز است»، بر تهدید، بر گلوله، بر حمله و بر جنایت و تجاوز پیروز شود، توافق ژنو آمده بود که ادبیات گل و بلبل را جایگزین ادبیات نظامی کند اما چه آمدنی! واقعا چه آمدنی که وزیر خارجه آمریکا، فقط ۳ روز بعد از اجرای توافق، باز هم در شیپور جنگ دمید تا ثابت شود توافق ژنو، خود آتشبیار معرکه است!» آیا این نقد صریح و البته صحیح، بیشتر به مدح امنیت ملی کشور شباهت ندارد تا اخلال در آن؟! به صراحت بگویم؛ اگر بعضیها به توافق ژنو، تعصب بیجا و غیرمنطقی دارند، من به خون همه شهدای این دیار، من جمله شهدای هستهای، از موضع عقل و استدلال، حساسیت دارم. حزبالله، عقل و دین و دل و هوش، به خدای حکیم قادر متعال باخته است، نه به کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! امت حزبالله مثل خمینی، مثل خامنهای، خوشبین به مذاکره با آمریکاییها نیست، چرا که با پیامبر درونیاش فکر میکند، نه با کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! این روزها، هم سالگرد خیبر است، هم سالگرد بدر. خوب است بعضیها هنگام دست دادن به جان کری، لااقل به حرمت خانواده شهدای جوشن، سهند و سبلان، کمی کمتر بخندند. من در همه این یادداشتها، اتفاقا از موضع امنیت ملی، اقتدار ملی، غرور ملی و پرهیز از معرکهگیری، به نقد توافق ژنو پرداختهام. من، امنیت ملی و شورایعالی امنیت ملی را به خوبی میشناسم. هم امنیت ملی و هم انشاءالله این شورا، هم چنان که تا الان هم همین طور بوده، اگر شکایت از کسی داشته باشند، دقیق، عمیق، مصداقی و مشخص، مورد شکایت را مطرح میکنند و هرگز نمیگویند؛ «این ۴ نوشته، خلاف مصوبات شورایعالی امنیت ملی و در حکم اقدام علیه امنیت ملی کشور بوده است، مصداق بیمصداق»! بعضی ها وقتی به جای پاسخ، اصحاب تحلیل را بیسواد میخوانند، شکایتشان هم خلاصه میشود در یک کلیگویی مبهم. من البته به احترام قانون، از ذکر جزئیات دادگاه روز یکشنبه خودداری میکنم، لیکن از دولت محترم میخواهم عمل بر مبنای حکمت کند، یا لااقل به همان «تدبیر» که میگفت، عمل کند. من لااقل در این مجال، هرگز نمیخواهم حکایت فیلم «آژانس شیشهای» ادعا کنم؛ «امنیت ملی را برای من، امثال عباسها معین میکنند» که شهدا خود، یکی هم برای ماندگاری همین قانون و امنیت ملی، جان بر طبق اخلاص گذاشتند. آری، بیشترین احترام به قانون، از آنِ حزبالله آرمانخواه است. من برای زدن حرفهای شاعرانه، نه قلم کم دارم، نه انگیزه، اما طبق قوانین این نظام مقدس و الهی، امنیت ملی را برای من، برای دولت، و برای همه، مصوبات شورایعالی امنیت ملی معین میکند. جناب شاکی محترم و اصلکاری، باید مشخصا بگوید؛ «کدام فراز از نوشتههایم، مخل کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی بوده؟! و به کدام دلیل، اقدام علیه امنیت ملی تفسیر شده؟!» شاکی هر که باشد – به نظر میرسد دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی نباشد! – تهمت درشتی زده و حتما باید جوابگو باشد. اگر طبق قانون، امثال من باید برای آنچه مینویسند جواب پسدهند، طبق همین قانون، شخص شاکی هم باید برای ادعایی که طرح کرده، بینه محکمهپسند و مصداق معین بیاورد و الا از نظر افکار عمومی محکوم خواهد شد به مغلطه و فرافکنی. در تمام دوران روزنامهنگاریام، بویژه در سال ۸۸ تهمتهای مختلفی دشت کردهام اما افترای اقدام علیه امنیت ملی کشور، تهمت درشتی است که هرگز نمیبخشم. بدان امید که از این پس، شاکی خود بار شکایت را بر دوش بگیرد و در یک اقدام خلاف امنیت ملی، اهل تعهد را رودررو با نهادهای حکومتی قرار ندهد. اقدام خلاف امنیت ملی، آنجاست که امثال مرا در مواجهه با شورایعالی امنیت ملی قرار دهند، اما بدانند ما عمل براساس حکمت میکنیم. «ما با این شورا و آن نهاد، سر دعوا نداریم» حتی به این معنی هم نیست که احیانا با دولت اعتدال، سر جنگ داریم. جنگ ما با دشمن این ملت است. شأن و منزلت جنگ ما بالاست. ما جواب شکایت را با شکایت نمیدهیم. اگر بعضیها وقت شکایت از ما دارند، وقت ما اما پر است. وقت ما وقف رفتگری در خیابان امنیت ملی، با جاروی قلم است. جادوی قلم، «حکایت» را کفایت میکند؛ به «شکایت» نیازی نیست. شکایتی هم اگر هست، از «جداییها»ست. دولت باید آشتی باشد با ملت. دولت باید اعتماد داشته باشد به ملت. دولت باید اعتقاد خود به شعارهای ۲۲ بهمن را فزونی بخشد. دولت باید «وحدت و استقامت» را مقوم امنیت ملی بداند. «تغییر» یکی از شعارهای این دولت بود. دولت باید تغییر رویه بدهد و سعهصدرش را بیشتر کند. دولت محترم، خود قضاوت کند؛ چقدر با دشمن، سعه صدر دارد، چقدر با دوست؟! ما دوست دولت هستیم، خیرخواه او. من به دولت توصیه میکنم با جدیت بپردازد به کار، به خدمت، به اقتصاد مقاومتی. من به دولت توصیه میکنم پیام راهپیمایی ۲۲ بهمن ملت مبنی بر «وحدت و استقامت» را بگیرد. بعضی شکایتها، مخل وحدت است و بعضی توافقها، نافی استقامت. اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «در کدام بند توافق ژنو، مقوله استقامت نمود پیدا کرده است؟!» اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «تقسیم بر ۲ کردن ملت و بیسواد خواندن اصحاب نقد، چه نسبتی با پیام وحدت دارد؟!» دولت بپذیرد که نیاز به تغییر رویه دارد و الا فقط در نامههای خصوصی که آیا هست، آیا نیست، از وی دفاع میشود! خطر آنجاست که بعضیها دقیقا عین شکایت کردنشان، برای این ملت کار کنند؛ توزیع سبد کالا! و ایضا عین شکایت کردنشان، با دشمن توافق کنند؛ توافق ژنو! اگر همه کارهای بعضیها عین همین شکایت کردنشان باشد، دیگر جای تعجبی نیست که هر روز درباره مرحله دوم پرداخت یارانهها، یک جور سخن بگویند و ملت را گیج کنند! دیپلماسی صدقهای، اقتصاد صدقهای میآورد و این هر دو، «شکایت صدقهای». شکایت صدقهای یعنی؛ «من میگویم این ۴ یادداشت، مخل مصوبات شورایعالی امنیت ملی و اقدام علیه امنیت ملی است، تو دیگر از من، ذکر مصادیق نخواه، قبول کن!» من اما میگویم؛ «این کشور، قانون دارد و همه در برابر قانون، برابرند و احدی برابرتر نیست!» در آخر، باز هم دعا میکنم برای قوه مجریه که یکی از چند قوه کشور است و آنچه زیاد دارد، کار نکرده. البته توصیه ویژهای هم دارم برای دولت و آن اینکه دولت یک چیز را مشخصا دست بگیرد و همان امر مشخص را درست کند. توصیه مصداقی من به دولت -با احتساب همه جوانب امور- این است که لااقل روی یک امر، انگشت حکمت بگذارد و بعد از ۴ سال، حداقل پز تدبیر در مقام عمل این یک امر را بدهد. از جمله شعارهای انتخاباتی آقای روحانی، بالا بردن ارزش پول ملی کشور بود. همین افزایش ارزش پول ملی، گمانم نکته خوبی است که دولت اعتدال، روی آن سرمایهگذاری کند. در این ۶ ماه که این اتفاق فرخنده نیفتاده، باشد که از این به بعد بیفتد. در راه کمک به این توصیه، که افزایش امنیت ملی کشور هم کاملا در آن ملحوظ است، با قلم خود حاضرم بیهیچ چشمداشتی، دولت محترم را یاری رسانم. گفت: «با لب دمساز من گر جفتمی، همچو نی من گفتنیها گفتمی».
وطن امروز/ ۷ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
انقلابیتر از بهمن ۵۷
الله، الله، لا اله الا الله. خدایا! ما به نام تو انقلاب کردیم. فردا هوای ما را، هوای انقلاب خودت را داشته باش. داری. میدانم. اصلا ما که هستیم؟ شیاطین، بغض از قدرت تو دارند. بیش از ما، با خودت دشمنی دارند. مشکل ابلیس، هستی تو است، نه هستهای ما. خدایا! فردا یک طرف تویی، و طرف دیگر، همه فراعنه، همه ابوسفیانها، همه اشرار، همه دشمنان بشریت. ما با انقلاب اسلامی، دیری است که طرف تو را گرفتهایم. طرفداری از تو، همه جرم ماست.
خدایا! انقلاب ما اگر خدایی نبود، دشمنان تو کاری به کار ما نداشتند. فردا، یک طرف، انقلابی است به نام تو و کمی آن سوتر، کسانی که حاکمیت حق را بر جهان نمیخواهند. تو را نمیخواهند. در نبرد خدا و کدخدا، ما ایمان به قدرت تو داریم. تو بالاتری. مکر تو کاریتر است.
خدایا! به سرودهای انقلاب ما نگاه کن! همهاش نام توست. کجا ما خرمشهری آزاد کردهایم، بیآنکه فراموش کنیم نقش تو را؟ و کجا خمینی و خامنهای، از فتوحات سخن گفتهاند، الا آنکه سجده بر درگاه تو را نشانمان دهند؟
خدایا! هر کجا این انقلاب، علیه دشمنان تو، خودی نشان داده، ولیفقیه، دست قدرت تو را به ما نشان داده. نشانی محراب تو را، مِهر تو را، مُهر تو را.
خدایا! در سی و پنجمین تولد انقلاب، چه سخنی زیباتر از سخن گفتن با تو؟ و چه کاری بهتر از حمد و ستایش خدای انقلاب؟ خدایا! ۳۵ سال بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ ما همچنان انقلابی هستیم. قلب انقلاب اسلامی، جای تو است. درون سینه ما که سرشار از محبت، بلکه ولایت توست، چگونه دوستی با آمریکا بگنجد؟! و چرا نمیفهمند بعضیها که خدا و کدخدا، با آن همه دشمنی با هم، هرگز به بازی «برد – برد» نمیرسند؟! بعضیها از ما میخواهند دشمن را درک کنیم! اگر بنا بر درک دشمن بود، اصلا چرا انقلاب کردیم؟ آن هم به نام خدا؟ مگر دشمن، خدای ما را درک میکند، نهاد بشریت را درک میکند، انقلاب اسلامی را درک میکند، خون شهدای ما را درک میکند، خون دل مادران شهدای ما را درک میکند که ما او را درک کنیم؟!
دلی که خدا را درک کرده، به کار درک کدخدا نمیآید! و حنجرهای که «مرگ بر آمریکا» گفته، همچنان هر چه فریاد دارد، بر سر آمریکا میکشد. ما همان انقلابیهای بهمن پنجاه و هفتیم، بلکه تندتر! صراحت ما علیه دشمن، بیشتر شده. ما بیشتر از پدرانمان، خشم داریم نسبت به آمریکا، چرا که بیشتر از شهدا، شاهد عداوت دشمن بودهایم. تنفر ما از آمریکا، بسی بیشتر از شهدای دهه ۶۰ است چرا که بعد از رفتن شهدا، ذرهای از خباثت دشمن، کم نشده.
اگر ما بدیها و بیادبیهای بیشتری از دشمن دیدهایم، حق داریم رساتر از قبل و بلندتر از قبلیها، فریاد برآوریم «مرگ بر آمریکا». روز ۲۲ بهمن ۵۷ ما بلکه دهه ۶۰ ما، همه دنیا با شعار «مرگ بر آمریکا» موافق نبودند. اینک ۳۵ سال بعد از انقلاب، «مرگ بر آمریکا» بدل به شعار همه ملتها شده. دشمنی با نظام سلطه در نهاد بشریت است.
ذات آدمی، تنفر از سلطهگری است و وقتی دشمنی سلطهگران، فزونی میگیرد، خشم جهانیان هم از او بیشتر میشود. با این حساب، آیا ما نیاز به اصلاح چهره انقلاب خود نزد جهانیان داریم یا آمریکای منفور؟! آنکه باید دستی اساسی بر قیافه کریهالمنظر، وحشی، بیادب و منفور خود بکشد، رژیم آمریکاست و الا تصویر جمهوری اسلامی در امهات و اصول، خداییتر از آن است که نیاز به اصلاح داشته باشد.
اگر منتهیالآمال ما، دست دادن با سران کاخ سفید بود، این کار را به طریق اولی، محمدرضا پهلوی گور به گوری داشت انجام میداد! و اگر دست دادن با دشمن و توافق با شیطان، گرهگشا بود، شاه نگونبخت، اساسا سقوط نمیکرد! من در شگفتم که چرا بعضی دوستان دیپلمات، کدخدا را بیش از خدا، در محاسبات خود راه میدهند!
انقلاب متکی به خدا و متکی به ۳۰۰ هزار شهید، زیباتر از آن است که نیاز به تغییر چهره داشته باشد. کدخدایی که دیگر نیست، باید اصلاح کند چشم و ابروی خود را! خدا جای حق نشسته، کدخدا باید اصلاح کند موضع خود را!
خدایا! تو شاهد باش که ما انقلابی باقی ماندهایم و از انقلاب با نام و یاد تو، ذرهای پشیمان نگشتهایم. ما انقلابی حرف میزنیم، انقلابی عمل میکنیم، انقلابی فکر میکنیم و همچنان انقلابی، از انقلابمان پاسداری میکنیم. انقلابی بودن، یعنی جمع آرمانخواهی و واقعگرایی، یعنی جمع تکلیف و نتیجه. نقطه مقابل افراط و تفریط، صراط مستقیم انقلاب اسلامی است، نه اعتدال. اعتدال، نوعی میانهروی کاریکاتورگونه است که حتی این توانایی را هم دارد که در تقابل خدا و کدخدا، میانه را بگیرد و دم از بازی «برد – برد» بزند! اعتدال، نوعی ژست سیاسی است که گاهی در برابر دشمن، لال میشود اما علیه دوست، سرشار از قیل و قال! شعار ما را دولتهایی که میآیند و میروند، تعیین نمیکنند، انقلاب اسلامی معین میکند. ما شعار انقلاب، یعنی شعار استقلال را به هیچ شعاری منجمله شعار اعتدال نمیفروشیم، چرا که اینک دیگر بر ما ثابت شده، اگر استقلال، دشمن را پس میزند، اعتدال، دشمن را جلو میآورد. اگر استقلال، ضامن امنیت، پیشرفت و آرامش است، اعتدال، دشمن را هارتر میکند. خدایا! تو شاهد باش دفاع ما را از شعار شهدا، و شهادت بده ایستادگی ما را بر موضع انقلابی که به جای تعصب به کدخدا، روی شعائر بلند تو حساس است و نسبت به دین تو غیرت دارد. خدایا! تو شاهد باش که ما دولتی نبوده و نیستیم، بلکه انقلابی بوده و هستیم. ما در نامههای خصوصی و البته موهوم، از انقلاب دفاع نمیکنیم، بلکه صریح و صحیح، پشت انقلابمان هستیم. فردا ما با صراحت هر چه تمامتر، از اصل مسلم ولایت فقیه و از مصداق مقتدر آن، دفاع خواهیم کرد. فردا هر «مرگ بر آمریکا»ی ما انشاءالله تیری است بر قلب کاخ سفید. فردا معلوم خواهد شد برخلاف نظر بعضیها، این کاخ روسیاه سفید است که نیاز به تغییر چهره دارد، نه حسینیه خدایی امام خمینی (ره). فردا معلوم خواهد شد طرف حساب آمریکا، انقلاب اسلامی است، نه این دولت یا آن دولت. و به این عبارت، هر توافقی، کاغذپاره است! فردا انشاءالله شعارهای غرّای ملت، ماشین زخمخورده دیپلماسی دولت را روی چال خواهد برد و آن را تعمیر خواهد کرد! فردا کدخدا خواهد فهمید که در مصاف با خدا، چارهای جز شکست ندارد. فردا اوباما و جان کری خواهند فهمید که بیهوده توافق بستهاند، چرا که طرف حسابشان، یک انقلاب اسلامی ۳۵ ساله است، نه دولتهای ۴ ساله! فردا در جشن تولد استقلال، باید آزادی و آزادی بیان سخن براند، نه اعتدال، که فردا روز همه ملت است، نه روز دولت. فردا بیش از آنکه روز این قوه و آن قوه باشد، روز فرمانده کل قواست. فردا روز دست خدا، روز خداست.
خدایا! فردا حلقوم ما در تصرف تو است؛ فردا روز توست. مگر نه آنکه ما از آن به «یومالله» یاد میکنیم؟! فردا، این تویی که میآیی. این تویی که اثبات میشوی. این تویی که حماسه میآفرینی. در خط مقدم فردا، فرمانده تویی… و ما از تو خط میگیریم.
خدایا! فردا، یک ملت، لشکر خواهی داشت. اگر هر روز، یک روز به ظهور حضرت منتقم نزدیکتر میشود، فردا چون «یومالله» است، گویی یک فصل به آمدن بهار نزدیکتر میشود. خدایا! بهترین فردا را تو به ما وعده دادهای. آن ملتی که قرار بود از مشرق زمین، با انقلاب خود، قیام منجی را نزدیکتر کند، اینک به جشن سی و پنجم رسیده. تا فردای ما، فردایی داشته باشد، گمانم وقت خوبی است. خدایا! برای کدام برگ از این سررسید، نقشه ظهور کشیدهای؟! تا آن روز رویایی، نگهدار انقلاب ما باش، نگهدار فردای ما باش، نگهدار فریاد ما باش، نگهدار مولای خراسانی ما باش. سران کاخسفید، انقلاب ما را از چشم تو میبینند. این یکی را درست فهمیدهاند. دارند با تو دشمنی میکنند.
خدایا! فردا «روز حضور» است اما این فردا، خود، فردایی دیگر میخواهد؛ «روز ظهور». فردا ما با حضور خود، بر دهان دشمن تو میکوبیم. باشد که فردایی دیگر، «الله» اذن بر آمدن «بقیهالله» دهد… و تسکین دهد این دل بیقرار را. خدایا! قول حضور از ما، قول ظهور با تو. از این تقسیم کار، دند شیطان نرم، چشم کدخدا کور!
وطن امروز/ ۲۱ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
محسنات دولت را هم ببینید!
یادداشت مهمان/ علی اکبر بهشتی:
این روزها در هر کوی و برزنی، اعم از مترو و تاکسی و صف سبد کالا و اتکا و شهروند و رفاه و چی و چی، مردم را می بینم که مشغول انتقاد از دولت اند و گلایه ها دارند بس زیاد.
من با اینکه خود منتقد این دولت هستم، اما هرگز این رویه را صحیح نمی دانم. صریح بگویم؛
این درست که توافق چندان متوازنی با «۱ + ۵» بسته نشد، این درست که معیشت مردم، تنها با توزیع سبد کالا، آنهم غیر مدبرانه، اصلاح نمی شود، این درست که توزیع سبد کالا، اصلا میانه ای با کرامت مردم ندارد، این درست که دست اندرکاران، بعضا با بولدوزر مشغول قلع و قمع مخالفان از اینجا و آنجا هستند، این درست که بخش اعظم دست آوردهای هسته ای، یک شبه پلمب شد، این درست که در توافق ژنو، «آنچه مرقوم شد» با واقعیت خیلی همخوانی نداشت،
این درست که متاثر از «دیپلماسی صدقه ای» هر روز توسط دشمن، تهدید می شویم، این درست که غرور ملی را بعضا جریحه دار می بینیم، این درست که حتی «ماری» هم علیه ملت ایران از گزینه نظامی سخن می گوید، این درست که سرمایه گذاری بیش از حد روی توافق با دشمن در عرصه سیاست خارجی، تعامل با دوست را در عرصه های سیاست داخلی و اقتصاد، کم و بیش مخدوش کرده،
این درست که میان داده ها و گرفته های توافق ژنو، چندان نسبت درستی وجود ندارد، این درست که از نظر فلان مشاور ارشد دولت، رانندگان تاکسی، لبوفروش ها و… حق حتی یک اظهار نظر هم ندارند، این درست که از نظر بهمان مشاور ارشد دولت، نیمی از مردم، رای به بی قانونی داده اند، این درست که به جای عذرخواهی، بعضا شاهد مغلطه و فرافکنی هستیم، این درست که به سرهنگ ها، چند بار در همین دولت، اهانت شد،
این درست که از نظر دشمن، نقض توافق ژنو، مترادف با حمله نظامی به ایران است، این درست که امتیاز دادن غیر عقلانی به دشمن، گستاخ کردن بیشتر اجنبی را به همراه داشته است، این درست که با سخنرانی و سخندانی نمی توان اوضاع معیشتی مردم را بهبود بخشید،
این درست که «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست»، این درست که علاوه بر نشان دادن کلید، باید برنامه های مدون و هم شان با کرامت مردم نیز داشت، این درست که بی تدبیری در توزیع سبد کالا منجر به مرگ ۲ نفر، و صدالبته جراحت جسم و جان بسیاری دیگر شد، این درست که مردم در سرمای بی سابقه، بی سابقه ترین صف ها را تجربه کردند، این درست که خیلی ها بعد از ۶ ساعت ایستادن توی صف، دست آخر ملتفت شدند که اصلا نام شان در میان گیرندگان سبد کالا نبوده،
این درست که پیامک های مرتبط با توزیع سبد کالا، مدبرانه و دقیق ارسال نشده، این درست که بعضا اقشار محروم جامعه، جایی در میان سبدبگیران ندارند، این درست که بعضا اقشار مرفه جامعه، جایی در میان سبدبگیران دارند، این درست که خیلی بهتر از این هم می شد در باب توزیع سبد کالا، برنامه ریزی و تدبیر کرد،
این درست که توزیع سبد کالا بدین روش، تقریبا صدای همه ملت را درآورده، این درست که قرار است با افزایش قیمت حامل های انرژی، مردم شاهد گرانی بیشتر، و صدالبته نگرانی بیشتر باشند، این درست که توافق ژنو، سیاهنمایی علیه دولت های سابق و اسبق، و افراطی خواندن اصحاب نقد، برای این مردم، آب و نان نشده و نمی شود، این درست که الان چند روز است برق و گاز بسیاری از مناطق شمال کشور قطع می باشد، این درست که اهالی شمال به ویژه مازنی ها، بعضا از سرما، ویبره گرفته اند، این درست که دست اندرکاران نشان داده اند چندان توان مدیریت بحران را ندارند، این درست که به جای نیروهای دولتی، بچه های خدوم، مخلص و فداکار سپاه و بسیج وارد میدان شده اند، این درست که قرار است حق و حقوق خودمان را، و تنها قسم نازلی از آن را، در اقساط دون شان ملت ایران، و داخل چمدان، از دشمن بگیریم، این درست که علی رغم پای فشردن ریاست محترم جمهوری روی نقد، پای مطبوعات به دادگاه باز می شود، این درست که تیتر «سقوط آزاد بورس» در روزنامه وطن امروز، مخل امنیت ملی، تشخیص داده شده،
این درست که جواب حرف حساب رسانه را، نه با بگیر و ببند، که با خرد و ادب باید داد، این درست که همچنان توزیع شیر رایگان در مدارس ابتدایی در هفته اول آغاز به کار این دولت، بهترین تدبیر دستگاه اجرا محسوب می شود، این درست که حک عکس پلنگ روی پیرهن تیم ملی، حفاظت از محیط زیست نمی شود،
این درست که «کاسبی با حیوانات زبان بسته» حل بحران آلودگی هوای شهرهای بزرگ نمی شود، این درست که مجسمه شیردال، مال ۲۵۰۰ سال بعد از میلاد حضرت مسیح است، این درست که حمل و نقل در بودجه تقدیمی دولت به مجلس، رقم بسیار پایینی دارد، این درست که عدم توازن در لایحه بودجه، صدای اغلب وکلای شهرستانی را درآورده، این درست که آقای ظریف، قدرت نظامی کشور ۳۰۰ هزار شهید را، و اقتدار همرزمان شهدا را ضعیف تلقی می کند، این درست که به جای پاسخ دندان شکن به دشمن، بعضا جواب دوست را تند و تیز می دهند،
این درست که نه دیپلماسی صدقه ای و نه اقتصاد صدقه ای، هیچ یک با رضایت افکار عمومی همراه نشد، این درست که قرار بود فضای فرهنگ و رسانه، امنیتی نباشد، این درست که قرار بود گداپروری، بد و مذموم تلقی شود، این درست که دیشب، هر ۴ جاده منتهی به شمال کشور نزدیک ۲۴ ساعت بسته بود، این درست که پیرزن مادر شهید در فروشگاه اتکای میدان شهدا، بعد از ۴ ساعت صف، آنهم در سرمای زیر چند درجه، دیگر کاملا خسته بود، این درست که هیچ کدام از مشاهیر اقتصادی دولت، استعفا ندادند، این درست که دولت بعدی، به عبارتی کارنامه آسانی خواهد داشت، اگر فقط سبد توزیع کالا بدین روش نداشته باشد، یا اگر تنها، توافق ژنو در کارنامه اش نباشد، و این درست که دولت بعدی، برای حل و فصل همه این بی تدبیری ها، به عبارتی کار بسیار سختی در پیش دارد،
اما…
آری، اما محسنات بی مثال، ممتاز، فراوان، غیر قابل وصف، عالی و فوق العاده کثیر این دولت را هم هرگز نباید نادیده گرفت!
ملت ایران! این بود انشای من…
وطن امروز/ ۱۶ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
گزینهها پوسید روی میز
این اوباما بچه بود، یادش نمیآید؛
از بهمن ۵۷، سی و پنج سال است که براساس آنچه رؤسای جمهور آمریکا منقول میدارند، هفته بعد قرار است انقلاب اسلامی سقوط کند! به خدا این گزینه نظامی، پوسید روی میز رؤسای جمهور آمریکا!
آمریکا یک رئیسجمهور داشت به نام «ریگان» که میخواست ریشه ملت ایران را از طریق خلیج و با ناوهای دریایی خشک کند! آن روزها مردم، این شعار را سر دست گرفتند؛
«خلیج فارس ایران، محل دفن ریگان».
ما آن روزها بچه بودیم اما نوگل بهار نبودیم! ظریف نبودیم! تخس بودیم! قد کشیدیم! و حالا میپرسیم؛
«کجایی اصلا آقای ریگان؟! حال شما چطور است؟!»
روزی «علیرضا» از این هم بزرگتر خواهد شد و از اوباما و جان کری خواهد پرسید؛
«کجایید عالیجنابان؟! چه خبر از گزینه نظامیتان؟! پدرم مصطفی، با گزینه خون هستهایاش، هنوز در موضع غرور ایستاده. شما کجایید؟! راستی! حال توافقتان چطور است؟!»
چیست انقلاب اسلامی؟ جز تسلیم آمریکا در برابر شکوه و عظمت ملت ایران؟ ۳۵ سال است همه رؤسای جمهور آمریکا به علامت تسلیم در برابر ملت ما، دست خود را بالا بردهاند.
اصلا فرقی نمیکند در ایران چه کسی رئیسجمهور باشد یا در آمریکا چه کسی! اصل مناسبات، دست انقلاب اسلامی است.
دولتها میآیند و میروند، دولتها به عبارتی همه موقتند، آنچه اما باقی میماند، انقلاب اسلامی ملتی است که «الله» خدایش بود و «روحالله» امامش. هر ثانیهای که از این انقلاب میگذرد، یعنی آمریکا در ستیز با ملت ایران، کم آورده. و هر ۱۲ بهمنی که «حضرت آقا» به دیدار امام و شهدا میروند، کاخ سفید را عصبانیتر میکند.
در آمریکا رئیسجمهوری که میگفت؛ «با رفتن خمینی، دیگر کار انقلاب اسلامی تمام است» کجاست؟!
سگی که گاز میگیرد، پارس نمیکند اما رؤسای جمهور آمریکا زیاد هارت و پورت میکنند! انقلاب اسلامی دقیقا خورده به ملاج ابلیس! و آن بالا یکی هست که هوای انقلاب ما را دارد.
خدای «والفجر ۸» هماینک هم خداست. امامِ زمانی که در عرض اروند، یکی یکی دست بچه رزمندهها را گرفت، هماینک هم امام زمان(عج) است. ما در شلمچه، یک خانم حضرت زهرا(س) داشتیم که الان هم مادری میکند برای خون شهدایی که با سربند جگرگوشهاش حسین(ع) با سربند «یا حسین» به خط میزدند.
شوخی نیست؛ دعای دردانههای دهر، پشت این انقلاب است. کاخ سفید، «آقا» ندارد، اگر داشت، هرگز ابرقدرتی آمریکا به این روزگار نمیافتاد که عالم و آدم را علیه اسد بسیج کند، آب از آب تکان نخورد!
این اوباما بچه بود؛ یادش نمیآید؛
روزگاری سران آمریکا اراده میکردند، ظرف ۳ سوت، مصدق را میبردند و شاه را میآوردند! این را میبردند، آن را میآوردند! اینک، این سیدحسن نصرالله است که معلوم میکند چه کسی باید در سوریه حاکم باشد، چرا که رای اکثریت مردم منطقه مهم است، نه اراده سران کاخ سفید. چرا که دنیا، مقاومت علیه سران آمریکا و اسرائیل را دوست میدارد، انقلاب اسلامی را دوست میدارد، شعار «مرگ بر آمریکا» را دوست میدارد. رهبر کاخ سفید، صهیونیستها هستند، اما رهبر سیدحسن نصرالله، «آقا»ی ماست.
در «مصاف رهبران» تو بگذار نتیجه جنگ ۳۳ روزه مشخص کند رهبر فاتح را. دلم میسوزد برای ابرقدرتی آمریکا! اگر زمان خمینی میگفت «گزینه نظامی روی میز است»، اینقدر هم حالا جرات داشت که ۸ سال علیه ملت ایران، جنگی را تحمیل کند. هر چند که همان زمان هم، خمینی عصایش را بلند کرد و کوباند بر فرق کاخ سفید. عصای خمینی، بچههایی بودند که دیگر از گهواره برخاسته بودند؛ شیربچههای الی بیتالمقدس، بسیجیان کربلای ۴ و ۵، دلاورمردان همین والفجر ۸! اینک اما در زمان خلف شایسته خمینی، ۲۴ سال است گزینه نظامی از روی میز سران کاخ سفید تکان نمیخورد! و هرگز به مرحله عمل نمیرسد! هر چقدر آمریکا در ستیز با انقلاب اسلامی، گامهایی اساسی به عقب برداشته، انقلاب اسلامی جلو آمده است. فی الحال، سگهای کاخ سفید، فقط زر مفت میزنند و دیگر گاز نمیگیرند چرا که خوب میدانند عصای خامنهای، همان عصای خمینی است بلکه با بردی بیشتر. سیدحسن نصرالله، عصای خامنهای است. اگر مصطفی چمران، عصای خمینی بود، مصطفی احمدیروشن هم عصای خامنهای است. اگر «مصطفای خمینی» در زیرشاخه فیزیک پلاسما، «گداخت هستهای» خوانده بود، «مصطفای خامنهای» آن علم را به وادی عمل آورد و مظهر غرور ملی، علیه کاخ سفیدی شد که پیشرفت ملت ایران را نمیخواست. عصای آمریکاییها اما صهیونیستها هستند که خود نیاز مبرم به عصا دارند! ما «آقا»یی داریم که خودشان «آقا»یی دارند، امام زمانی دارند، خلوتی دارند. ما بر این باوریم که انقلاب اسلامی با همه شهدایش، عصای دست ظهور است انشاءالله… و دیر نیست که خداوند بر فرستادن حضرت منجی، «اراده انتقام» فرماید. آنکه آن بالا هوای خون شهدای ما را دارد، خود خداست. خدا بهتر از همه میداند که دنیا، منتقمی کم دارد. اینک، «گزینه ظهور» روی میز هستی است.
سال ۴۲ در آن یخبندان امید که هیچ کسی رفتن دیو را باور نداشت -چون آمریکاییها پشتش بودند- شاید این فقط خمینی بود که خوب میدانست گزینه انقلاب اسلامی، روی میز تقدیر است. آن روزها خمینی از فرزندان درون گهواره سخن میگفت! از فردا! از فردایی که آمدنش را هیچ کس باور نداشت!
انقلاب اسلامی؟! مگر ممکن است؟! مگر میشود؟! مگر شاه جلاد میگذارد؟! مگر آمریکاییها میگذارند؟!
اینک اما وقتی خامنهای از فردای روشن ظهور سخن میگوید، تعجبی در کار نیست! چرا که ابهت شب، شکسته است! و شب پرستان دارند آخرین نفسهای خود را میزنند!
تا آفتاب بزند، ستارهها، عصای دست ماه میمانند…
دیگر، روزگار «مگر آمریکاییها میگذارند؟» گذشته است! توافق را ول کنید! روح ندارد! خشم روحالله ندارد! و دولتها همه موقتند! طرف حساب آمریکا، خود خود خود انقلاب اسلامی است.
اینک سران کاخ سفید، آنقدر از عصای انقلاب میترسند که گزینه نظامی فقط روی میزشان است اما خب! جهان را بنگر و نگاه کن به دستان الله که میخواهد «گزینه بقیهالله» را روانه میدان کند… وقتی کدخدا، دیگر کدخدا نیست، فقط توافق ملتها با خداست که روح دارد. ما یک لوگوی شادتر از ۲۲ بهمن ۵۷ به «وطن امروز» بدهکاریم!
خبر مرگ آمریکا، «امام آمد» ما، دیدنیتر است.
فردا دیدنیتر است. وای از آن روز که بلند شود عصای مهدی(عج).
وطن امروز/ ۱۳ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نامه ای به ابراهیم حاتمی کیا

به نام خدا… خدای کلمه، خدای حرف، خدای «چ». به نام خدا… خدای پاوه، خدای جاده اهواز – خرمشهر.
و سلام بر ابراهیم! حالا «چ» فقط یکی از سی و چند حرف زبان فارسی نیست؛ بیشتر، آدمی را یاد آخرین اثر حاتمی کیا می اندازد، یاد «چمران» که درست مثل «چریک» با «چ» شروع می شود! وه که در همین مختصر حرف ناز و مدور ۳ نقطه ای، چقدر معنای بلند بالا خوابیده… و من، «چ» عزیز را دوست می دارم، آنجا که حتی در اوج جنگ و خون، نهیب علیه منیت و دعواهای نفسانی را فراموش نمی کند؛
«شما وسط این بگومگو، صدای اصل کاری را نشنیدید… خوب گوش کنید!»
{از مناره های دوردست، صدای اذان می آید؛ الله اکبر…}
اصلا سر ابراهیم درد می کند برای تبر دست گرفتن، رفتن به جنگ بت های نفسانی، دعوا… دعوا با خود و با نفس خود به خاطر خدا… و خدا رحمت کند آنکه بر این حلال زاده نیز نام «ابراهیم» گذاشت. در زمانه ای که عمدتا فیلمساز به جای فیلم حرف می زند، بعضی ها معتقدند؛ «فیلم باید خودش حرف بزند». در «چ» اما حرف، نه از آنِ فیلمساز است، نه از آنِ فیلم. حتی این «چمران» هم نیست که حرف می زند! حرفی اگر هست، فقط و فقط حرف خداست. «چ» حرف خداست. خدایی که از حلقوم مصطفی چمران و اصغر وصالی حرف می زند! ابراهیم را هم باید به تبر شناخت و هم عرفان… و مگر نه آنکه چمران خود گل و گلوله و صلح و اسلحه و عشق و جنگ و عرفان و نبرد را با هم داشت؟! و مگر نه آنکه وسط معرکه، با گل آفتاب گردان، عکس یادگاری می انداخت؟!
از «علی (ع)» فیلم ساختن، بسی سخت تر است تا از پیامبر، چرا که «جمع اضداد» را مشکل بتوان «تصور» کرد، چه رسد به «تصویر»! و چمران در گونه خودش، «جمع اضداد» بود. گفتم که! سر ابراهیم درد می کند برای دعوا!
«اصلا خود خمینی هم “سرباز خدا“ بود».
وه که چه عارفانه بود این پاسخ شهید چمران به شهید وصالی. «چ» هم سرباز خداست؛ خواه حرف باشد، خواه فیلم…
آهای ابراهیم حاتمی کیا! جایی به بزرگی گفته بودی؛ «من مطرب نیستم» اما هیچ می دانستی روضه های نابی می خوانی؟!
به حرمت اشک هایی که در حریم خصوصی «چ» ریختم، این چند جمله را که با حروفی از قبیل «چ» نوشته شده، پذیرا باش. فقط همین یک قلم شهید، فقط همین چمران کفایت می کند که تو حق داشته باشی عاشق شهدا باشی. و همچنان از جبهه و جنگ، فیلم بسازی. این سهم تو نیست، حق توست. و اصلا نمی شود چمران را دوست نداشت. ابراهیم! این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است. «مصطفی» نام تمام شهدای هسته ای این دیار است. از حیث علمی، همه چمران را به دکترا در زمینه «فیزیک پلاسما» می شناسند، من اما به مهمترین زیرشاخه درسی اش یعنی «گداخت هسته ای». آری، این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است… و هنوز عصای خمینی بلند است.
۲۸ صفر ۹۲/ مصطفایی ترین روز سال
دوستدارت حسین قدیانی
وطن امروز/ ۸ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم
آنچه متاثر از توافق ژنو اجرا شد، آنقدر تلخ بود که غرور ملی آحاد ملت، حتی رایدهندگان به آقای روحانی را جریحهدار کرد.
ایرانیجماعت را همگان به احساس میشناسند و روحیه حساس. صدالبته دیدن تصاویر پلمب ساخت و سازهای هستهای و بازایستادن سانتریفیوژها از چرخش، روح و روان هر ایرانی آزادهای را آزار میدهد.
تودههای مردم، صرفنظر از مصداق رأیشان، لابد خود را میگذارند جای آن نخبه جوان که آن همه گمنام و بیادعا در کارگاههای هستهای مشغول کار است، بعد میبیند نتیجه تلاشش پلمب شده.
چیست مگر گناه اصحاب هستهای؟! فیالمثل آیا وزرای همین کابینه، خوششان میآید که هر از چندی، دم و دستگاهشان به بهانههای مختلف، پلمب شود؟! یعنی هستهای ما اندازه صفحه فیسبوک وزیر خارجه حرمت ندارد؟!
من قدر سوادم، خود را فقط میگذارم جای فلان سوپور سایت نطنز. دل او هم غروب جمعهای است برای خود، خدا عالم است. یاد آن روز میکند که صبح به جای دیدن مهر و پلمب بازرسان آژانس، به مصطفی احمدیروشن سلام میداد. مشاهده آن جوان شهید کجا، تماشای ریخت جاسوسان سیا و موساد کجا؟!
آنکه دارد لبو میفروشد هم ایرانی است، گیرم هنوز لبو را لای روزنامه بپیچد. ایضا آن راننده تاکسی که غذای گرمش را میگذارد صندوق عقب، بلکه ظهر شود و غذای از دهان افتاده و دیگر سرد شده را میل کند و ادامه کار مسافرکشی.
حال متوجه میشوید که چرا بعضی از دماغ فیل پایین افتادههای مشاور، این همه دل ناصاف دارند با اقشار زحمتکش این ملت؟! بیخود نیست که درمیآید صدای آن عالم فرزانه؛ «بعد از دست دادن با اجنبی، بروید بشمرید انگشتان دستتان را مبادا کم شده باشد.»
ایرانی، ایرانی است و آنجا که سخن از غرور ملی است، لبوفروش و راننده تاکسی و مرجع تقلید به هم میرسند. آه از سیام دی ماه. در این روز، ما در «وطن امروز» یک لوگوی روزنامه را سیاه کردیم، صدای بعضیها درآمد، چه میگویند این همه سیاهنمایی خود را که گویی هیچ افتخاری نبوده در گذشته؟!
از لبوفروش گرفته تا دانشمند هستهای، جملگی غرور ملی را میفهمند اما بیاییم فرض کنیم روزنامههای زنجیرهای هم چیزی از این غرور عایدشان است که تیتر یک میزنند؛
«مرگ تحریمها – تعلیق هستهای».
یعنی ملت! خیلی هم حالا از تعلیق هستهای ناراحت نباشید که مابهازای آن، تحریمها مرد و رفت پی کارش! این به آن در!
ملت ما در کنار غرور ملی، فهم و شعور ملی هم دارد و هرگز عداوت ذاتی با هیچ دولتی نداشته و نخواهد داشت. ملت در درک این دولت هم، هیچ کم نگذاشته، ولو اینکه دولت، هفت دهم درصدی بوده باشد.
این درست که از نظر مشاوران عالی و ارشد این دولت، نیمی از ملت، رأی به بیقانونی دادهاند اما خب! ادب ملت ما بالاتر از آن است که لزوما جواب بدی را با بدی بدهد.
ملت نجیب ما یک ملت است و هرگز تقسیم بر ۲ نمیشود. ملت این روزها، ناظر بر آنچه بعضیها مرقوم میدارند، درگیر و دار این پرسش است که «ما عکس تعلیق هستهای را دیدیم اما کجاست تصویر مرگ تحریمها؟!» توافق ژنو، بسیار نامتوازن است و این «توافق نامتوازن» را لبوفروش حتی اگر نتواند درست تلفظ کند، کاملا میفهمد. البته عکسش هم صادق است!
ملت اصلا به خاطر روی گل دولت، فرض هم بکند که توافق، متوازن بوده، باز در گیرودار یک پرسش دیگر است؛
«این سرمایه که شما با آن معامله بر فرض متوازن کردهاید، سرمایه خودتان بوده یا سرمایه خون شهدای هستهای؟! سرمایه خودتان بوده یا سرمایه دولتهای قبلی؟! شما که قبلا هم باری هستهای را پلمب کرده بودید، پس سرمایهای که با آن دست به معامله زدید، از خودتان نبوده، بلکه محصول کار و ماحصل خون گذشتگان بوده. با این همه، چرا علیه گذشته سیاهنمایی میکنید؟! و چرا این همه دروغ میگویید؟!»
آری! حتی فرض هم بگیریم دولت در این توافق، گل کاشته، همه آن امتیازی که به حریف داده، مدیون سرمایهای است که دیگران، بویژه شهدای هستهای، به او منتقل کردهاند و الا دولت هفتدهم درصدی، چیزی هم داشت که به دشمن بدهد تا مثلا مرگ تحریمها را از اجنبی بازستاند؟!
و اما فرض و خیال را وانهیم و سخن بر مبنای واقعیت بگوییم. اظهارات دستاندرکاران سیاست خارجی دولت، بلکه شخص رئیس قوه مجریه را اگر در این ۱۰۰ روز اخیر بررسی کنیم، معالاسف آنچه زیاد دیده میشود، تناقض است. «ما از هیچ حق هستهای در برابر قدرتها کوتاه نمیآییم» در حالی بیان میشود که همین چند وقت پیش، جشن شادمانی گرفتند و گفتند: «حتی آمریکا هم حقوق هستهای ما را به رسمیت شناخته».
اولا؛ اگر به رسمیت شناخته، دیگر چه لزوم است به جمله «ما از حق هستهای خود در برابر دشمن کوتاه نمیآییم»؟! مگر او به رسمیت نشناخته بود؟! وانگهی! این چه طرز حرف زدن با یک دشمن مودب و باهوش است که حقوق هستهایات را هم به رسمیت شناخته؟!
ثانیا؛ عاقبت بر ما روشن کنید که دشمن، کدام حق را به رسمیت شناخته؟! حق غنیسازی، حق هستهای یا حق مهر و پلمب تاسیسات هستهای؟!
متاسفانه تناقض در این باب، زیادی زیاد است. «ما از حقوق هستهای خود یک ذره عقبنشینی نمیکنیم» جملهای است از وزیر امور خارجه. آقای ظریف! اینگونه؟! میخواستید عقبنشینی کنید، چه میکردید؟! و آیا بهتر نیست از هستهای، یک چیزی هم باقی بگذاریم و همه را پلمب نکنیم، بلکه برای معامله در ادوار بعدی مذاکرات، احیانا سرمایهای برای چانه زدن داشته باشیم؟!
ما از قبل، سیاهی سیام دی ماه را میدیدیم که معتقد بودیم اسرائیل، اتفاقا بیشترین منفعت را از توافق ژنو میبرد اما بعضیها، نه فقط فریب خنده اوباما را خوردند، بلکه حتی فریب اخم و تخم ظاهری نتانیاهو را هم خوردند!
مسخره است؛ هستهای ما متاثر از توافق ژنو، پلمب شود، آن وقت نتانیاهو از این توافق عصبانی باشد! بعضیها خوب است حالا پیدا کنند همصدای با اسرائیل کیست؟!
و هر چند مشاوران ارشد و عالی این دولت، ما را غیرقانونی میدانند، ما اما مشورتهای بهتری به دولت میدهیم. آنچه سیام دی ماه، نقدا لرزید، ساختمان صنعت هستهای کشور بود، نه ساختمان تحریم. این توافق اما طبق مفاد آن، قابل بازگشت است. سرمایه را بازگردانید، که همه آن سرمایه، اتفاقا در اوج تحریم، حاصل شد.
آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. بهتر نیست به جای شوهر دادن هستهای، دمی با عزم و غرور ملی و همت مردمان نیک خودمان وصلت کنیم؟!
و آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!
به این معنی، من با سرمایهداری موافقم. آدم بیسرمایه، غرور مردمش را میشکند، نه ساختمان تحریم را. آه از سیام دی ماه…
این «آه» خودش مشورتی است به دولت. گیرم رأی ما به بیقانونی بوده! آه ما کاملا قانونی است.
وطن امروز/ ۲ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
متقلب بزرگ ۸۸
«من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده» آشناترین جمله برای خاتمی است. از همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ شنیدههای موثق ما حکایت از آن داشت که خاتمی بارها و بارها در جلسات خصوصی، ضمن تقبیح اعمال دیگر فتنهگران بویژه موسوی و کروبی، به این مهم معترف بوده که در انتخابات ۸۸ تقلبی رخ نداده. این که حالا خاتمی است، از متقلبین ترمزبریدهتر فتنهگر، مکرر نقل است که گفتهاند؛ «اساسا سیستم انتخابات در جمهوری اسلامی، آنقدر که با نظارت مردم و امنای ایشان پیوند دارد، وابسته به حکومت نیست، فلذا تقلب در انتخاباتهای جمهوری اسلامی کلا محال است». فایلی که اخیرا از سخنان خاتمی بیرون آمد و مربوط به سال ۹۱ است، اصلش را بخواهی ریشه در همان روزهای نخست بعد از انتخابات ۸۸ دارد. خاتمی همان روزها هم بهخوبی میدانست تقلبی در انتخابات رخ نداده، چه اینکه در نخستین انتخابات بعد از ۸۸ هم رفت و رای خود را به صندوق انداخت. فیالحال، اساسیترین سوال ممکن این است؛ «این آقایان اگر واقعا معتقد بوده و هستند که تقلب، تهمت و توهمی بیش نیست، پس چرا همان روزهای فتنه، در برابر دروغ بزرگ تقلب، موضع علنی، عمومی و رسمی نگرفتند؟!» من واقعا حیفم میآید که در ازای خون مقدس، پاک و زلال شهدایی چون حسین غلام کبیری و امیرحسام ذوالعلی بخواهم گریبان چرک فتنهگران دانهدرشت را بگیریم، یعنی بر این باورم که معامله این شهیدان بسیجی، با خدا بوده و بس، لیکن دمی خود را بگذارید جای والدین دیگر قربانیان فتنه؛ فتنهای که معالاسف، خشک و تر را با هم میسوزاند. آیا پدر و مادر ایشان حق ندارند خاتمی و امثالهم را اینگونه خطاب قرار دهند که؛ «شما فقط میخواستید جگرگوشههای ما قربانی ادعای تقلب شوند؟! حال راحت شدید؟! اصلا چرا همان روز واقعه، علنی اعلام نکردید تقلبی رخ نداده تا بلکه بچههای ما هم به هواداری شما، اسیر نقشه دشمن نشوند؟!» قدر مسلم هر خونی که در فتنه ۸۸ از بینی کسی خارج شده، در وهله اول، باید یقه سران فتنه را گرفت، و صدالبته یقه آن دسته از سران فتنهای که با علم بر موهوم بودن تقلب، همراهی کردند با داعیه تقلب. با قاضی مرتضوی به اندازه کافی کلنجار رفته شد، اینک وقت است فرشته عدالت، دمی هم گریبان خاتمی را بچسبد که چرا به جای خطکشی با اصحاب تقلب، آتشبیار معرکه شدند و فتنه را با همراهی خود فزون کردند؟! نه فقط در ماجرای کهریزک، بلکه در هر ماجرای هشتاد و هشتی دیگری، آنکه باید حساب پس بدهد، یکی هم خاتمی است. «من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده»، حساب ما را با خاتمی صاف نمیکند، تازه شروع میکند. البته از ما جلوتر، کسانیاند که جگرگوشههایشان، قربانی دورویی و تزویر بعضیها شدند. مدعی به عبارتی ایشانند. آنی فرض کنید خواصی از تبار خاتمی، همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ میآمدند و به شکل علنی، و نه خصوصی، بر دهان داعیه داران تقلب میزدند و میگفتند؛ «انتقادات ما سر جای خود محفوظ اما هرگز تقلبی در انتخابات رخ نداده». آیا باز هم ادعای تقلب، تا این حد و حدود، «اسم رمز آشوب» میشد؟! آنی فرض کنید در برابر یاوه «اگر تقلب شد، بریزید در خیابانها»، خواصی از تبار خاتمی میآمدند جلو و لااقل به جوانان هوادار خود هشدار میدادند که؛ «مراقب باشید، تقلب، تهمتی بیاساس است». آیا آنهمه آتش فتنه، زبانههای متعدد میگرفت؟! هر ۳ قربانی کهریزک، والدینشان حی و حاضرند. آیا جز این است که این جوانان، قبل از هر چیز، جان خود را قربانی ادعای نادرست تقلب کردند؟! آری! این سوال، قبل از آنکه سوال ما از خاتمی باشد، سوال همه آن کسانی است که هزینه دادند بابت ادعای تقلب؛ «آقای خاتمی! شما میدانستی تقلب نشده و همراهی کردی با داعیهداران تقلب؟! این وسط چه میشود جواب خون فرزندان ما که قربانی امراض سیاسی شما شدند؟!» جز این، قانون هم باید گریبان آنان را که باید، بگیرد. عدالت هم، نظام هم. شگفتا! آنهمه آبرو از نظام ریخته شد به بهانه تقلب، آنهم در شرایطی که آقایان خود قائل به تقلب نبودند! آیا ۳۰۰ هزار خون شهدای این مملکت، از مصطفی چمران دکترا گرفته در فیزیک پلاسما، شاخه گداخت هستهای تا آخرین مصطفای روشن هستهای، مسخره دودرهبازی و بیچشم و رویی شبهمردانی نظیر خاتمیاند؟! آیا خشم انقلابی خمینی بتشکن، مسخره امراض سیاسی بعضی خواص جامعه است؟! ۸ ماه که چه عرض کنم؛ حدود ۲ سال، به بهانه تقلب، چشم طمع دشمن به خیابانهای مرکزی تهران و آشوب در خرمن انقلاب اسلامی دوخته شد، آنهم در شرایطی که بعضیها معتقد نبودند تقلب شده؟! مسخره کردهاند ملت را؟! مسخره کردهاند وصیتنامه شهدای این ملت را؟! مسخره کردهاند جوانان طرفدار خود را؟! یعنی فرهنگ لغت فارسی، نیاز به یک خانهتکانی اساسی دارد. من بسیار بعید میدانم هیچ کلمهای در زبان فارسی، معادل درستی برای این کار آقای خاتمی باشد! سزای این عمل خاتمی، هر ناسزایی هست و نیست! و دقیقا از همین زاویه است که من با شعار «میبخشم اما فراموش نمیکنم» مخالفم. این شعار همانقدر مسخره است که یکی بگوید؛ «من فراموش میکنم اما نمیبخشم!» بخشش فتنهگران از کیسه چه کسی، چه چیزی؟! مگر دست من و ماست فقط؟! اصلا مگر دست لطف و کرامت نظام است فقط؟! اتفاقا بخشش وقتی زیاده از حد میشود، تو خواه فراموش کنی، خواه نه، مجلس ختمات میشود همان مجلسی که اوباما در آن دلقکبازی میکند و کنار همسرش، عکس یادگاری میاندازد با دیگران! الگوی این ملت انقلابی، امام خمینی است، نه این و آن. خاتمی بخشیده نمیشود، چون اصلا ممکن نیست بخشیده شود. قانون ببخشد، عدل نمیبخشد. عدل ببخشد، آبروی نظام نمیبخشد. آبروی نظام ببخشد، خون شهدا نمیبخشد. و بر فرض که این همه ببخشند، جوانانی که با دستفرمان خاتمی به قهقرای زندگی رسیدند و فریب خوردند، هیچ نخواهند بخشید خاتمی را. چند سال پس از یومالله ۹ دی، ما محکمتر از قبل، سر جای خود و در همان موضع قبلی، شهدایی و انقلابی خود ایستاده ایم. آقای خاتمی کجاست؟! و چه کرده با خود که حتی مراجع مهربان تقلید هم، وی را به حریم خود راه نمیدهند؟! من، دیشب بعد از دیدن خبر خاتمی در «تسنیم»، صفحاتی از کتاب «نه ده» را خواندم. اگر و تنها اگر بابت یک مساله از نوشتههای هشتاد و هشتی پشیمان باشم، از این منظر است که چرا اندازه خیانت و نفاق اصحاب فتنه، قلم را با ایشان نیاویختم. خداوند این قصور را بر صاحب این قلم ببخشد که ما همین گونه هم بخشیدهایم فتنهگران را. زیادی بخشیدهایم. شعار «بخشش» را دیگران سر میدهند اما این ما بودیم که حیا به خرج دادیم در قبال آنهمه بیحیایی… که میدانستند تقلب نشده و همراهی کردند با ادعای تقلب! من به جد بر این گمانم که سال ۸۸ اتفاقا تقلب بسیار گستردهای حادث شد، منتها نه در انتخابات، که بعد از انتخابات. از مهمترین متقلبین سال ۸۸ یکی هم همین جناب خاتمی است. تقلب خاتمی در قلب جوانانی بود که به تأسی از خواصی چون خودش، واقعا باور کرده بودند در انتخابات ۸۸ تقلب رخ داده. تقلب از این بدتر؟! تقلب از این بدتر که خود چون خواص هستی، کنج دنج بنشینی و عدهای جوان ذاتا پاک، هزینه دوز و کلک تو را بدهند؟! تقلب از این بدتر که با همان شعارهای انقلاب، آمده بودند به جنگ انقلاب؟! تقلب از این بدتر که هم علیه ۴۰ میلیون رای ملت، هم علیه ۲۴ میلیون رای اکثریت، واقعیت و حقیقت را قلب کردند؟!… و تقلب از این بدتر که «دوست» را به ثمن بخس فروختند به «دشمن»؟! در آخر، توصیهای دارم به آقای خاتمی که شک ندارم منباب «شرط بلاغ» به صلاح دنیا و آخرت اوست. توصیه این است؛ همین سخنان اخیرا منتشر شده را، این بار نه در فلان جلسه خصوصی، بلکه در پیشگاه ملت ایران بیان کند.
وطن امروز/ ۱۵ دی ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
روح توافق!
روح توافق، روح توافق، روح توافق! یعنی خداوند پدر این «روح توافق» را بیامرزد که اگر نبود، معلوم نبود آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، دیگر چه میخواستند بگویند! هی دم به ساعت اوباما و جان کری و وندی شرمن و مک کین و دیوید کوهن و ماری هارف و باب منندز با رفتار و گفتارشان رسما مفاد توافق ژنو را نقض میکنند، هی دم به ساعت آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، رواداری به خرج داده، اظهار میدارند؛ فلان حرف کاخ سفید یا بهمان عمل وزارت خزانهداری آمریکا، نه با کلیت توافق هستهای، بلکه فقط با روح توافق ژنو در تعارض است، تحریمهای جدید، بیشتر ناقض روح توافق است، توافق هنوز کمپلت نقض نشده، در جریان است و… در اینجا چند پرسش به ذهن من میرسد که مطرح میکنم.

یک- روح توافق ژنو دقیقا یعنی چه؟! و مشخصا در کدام قسمت توافق واقع است؟!
دو- آیا همه توافقات، روح دارند یا این، اینطوری از آب درآمده؟! و چرا؟!
سه- این روح توافق ژنو، مثل روح آدمی، آیا با جسم در پیوند است یا برای خودش به صورت مستقل میپلکد؟!
چهار- آیا طرف غربی، بویژه آمریکاییها هم به داشتن روح برای توافق ژنو اعتقاد دارند یا این، فقط اعتقاد این سوی میز مذاکره است؟!
پنج- گور بابای روح توافق، کلا اوباما به روح اعتقاد دارد یا خیر؟!
شش- اگر توافق کاملا نقض شود، تکلیف روح آن چه خواهد شد؟!
هفت- دقیقا و مشخصا چه اتفاقی بیفتد، هم روح توافق نقض شده، هم جسم توافق؟!
هشت- وقتی روح یک توافق، نقض میشود؛ یعنی الحمدلله متن آن هنوز مورد عنایت قرار نگرفته، گرفته، کم و بیش گرفته یا که چی؟!
نه- در بدن آدمی، روح از جسم مهمتر و ماندگارتر است؛ این مساله در توافق ژنو چگونه است؟!
ده- اگر توافق کلا بمیرد، روح این توافق احیانا با کدامیک از ارواح توافقات سیاسی تاریخ محشور خواهد شد؟!
یازده- آیا روح عهدنامه ترکمانچای در عوالم بالا هنوز زنده است؟! در صورت حیات، آیا آن روح، بر روح توافق ژنو نظارت دارد؟ در عالم بالا منظور است! کلا یک توافقنامه، روحش چقدر عمر میکند؟!
دوازده- روز ختم نلسون ماندلا، اوباما که داشت اون کارها رو میکرد؛ این، ناقض حقوق شهروندی میشل اوباما حساب میشود یا ناقض روح نخستوزیر دانمارک؟!
سیزده- چی کار کنیم روح توافق از ما شاد میشود؟!
چهارده- اینکه میگویند
«به حق غنیسازی در توافق، اشاره شده»، منظور این است که به «حق غنیسازی» در روح توافق اشاره شده، در متن توافق یا در جای دیگری از توافق؟!
پانزده- آیا فقط عده خاصی میتوانند روح توافق را ببینند یا همه میتوانند؟!
شانزده- کلا آیا برعکس! ممکن است اتفاقی بیفتد که متن توافق را نقض کند، اما به روح آن وفادار باشد؟!
هفده- آیا اینکه میگویند «روح توافق»، منظور، روح متن توافق است، یا متن توافق، خودش جداگانه روح مجزایی دارد؟!
***
صرفنظر از طنز، بعضیها چطور برای یک توافق مجروح، روح قائلند اما روح پرفتوح شهدای هستهای را نمیبینند؟!
وطن امروز/ ۲۶ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نقد آزاد است، این هم سندش!
دیروز شنبه نامهای رسمی به روزنامه رسید از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
در نامه خطاب به وطن امروز آمده بود:
«به آگاهی میرساند موضوع درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی در شمارههای متعدد آن روزنامه است، در جلسه ۴ آذر ۹۲ هیات نظارت بر مطبوعات مورد رسیدگی قرار گرفت. هیات مذکور مصوب نمود؛ مستند به بند ۸ ماده ۶ قانون مطبوعات به جنابعالی تذکر داده شود. ضروری است نسبت به رعایت دقیق مفاد قانون مطبوعات دقت نموده، در انتشار مطالب انتقادی حدود قانونی را مراعات نمایید».

در این باره اشاره به پارهای نکات ضروری است؛
۱- در متن نامه به هیچ مصداق و مثال و شماره خاصی از روزنامه اشاره نشده. ظاهرا دوستان وزارتخانه فرهنگ که خیلی تمایل ندارند با پسوند «ارشاد» شناخته شوند، اساسا با خطمشی روزنامه مشکل دارند و در تلویحی نزدیک به تصریح از ما میخواهند کلا رویه و روندمان را عوض کرده، آنگونه بنویسیم که ایشان میخواهند.
۲- خوب بود دوستان وزارت فرهنگ دقیقا بگویند نسبت این تذکر با این ۲ جمله جناب روحانی چیست که اولا «دولت را نقد کنید» و ثانیا «در عرصه فرهنگ، دولت اعتدال موفق شد نگاه امنیتی را کاملا حذف کند و فضا را از حالت فضای امنیتی درآورد»؟!
۳- از قرار، مطلوب بعضیها از جامعه خبری، همان معدود خبرنگارانی هستند که در زنگ انشای یکصدروزه، فراتر از نقش ضبط صوت به بلهقربانگوی این و آن بدل شده بودند!
۴- و همچنان در نهایت دوباره باید تاکید کنیم؛
ایکاش دوستان به جای عباراتی مثل «درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی است» به یک نمونه از این مطالب یا تیترها اشاره میکردند تا ما متوجه شویم کدام حدود قانونی را باید رعایت کنیم!
وطن امروز/ ۱۰ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
به نام خدا…
عید غدیر یا ۲۲ بهمن یا حتی ۹ دی هیچ کدام شهید حسین غلام کبیری را به دامن مادرش برنمی گرداند!
یاد شهدای بصیرت در سال هشتاد و اشک بخیر؛
مملکت رو از آمریکایی شدن نجات دادن، ولی حالا…
من موافق دیپلماسی بودم و هستم. ولی غصه بی پدری بچه شهید ها را هم می فهمم. این غصه همه ما را می کشد… هر بار که پدر خودم را می بوسم یاد درد بی پدری فرزندانِ همرزمان پدرم هستم. اما ببینید که سعودی ها و اسرائیل چه می سوزند از این گفتگو و دیپلماسی و دلتان خنک شود. نتانیاهو خواب راحت ندارد این شب ها… فقط هر کار می کنید دل اسرائیل را شاد نکنید با حرف هایتان. همین که مظلومیت ما در جنگ امروز بعد از همه این سالها در خبرهای همه دنیا پخش هست دستاورد ماست. گذشته را که نمی شود عوض کرد… اوباما می ایستد به ظلم های آمریکا اعتراف می کند در سازمان ملل. مرام مان را حفظ کنیم.
“کاش در این تلفن «ننگ به نیرنگ تو» جا نمیماند!”
چه تیتری!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زاده؛
اونی که دل اسرائیل را شاد کرد و به قول نتانیاهو؛ “دوستان خوب اسرائیل” شد، سران فتنه بودند! البته یادت نرود که اوباما بعد از مکالمه تلفنی خود با روحانی در جمع خبرنگاران بیان داشت؛ “من اسرائیل را در جریان جزئیات این دیدار گذاشته ام”!! بنابراین بهتر است که همان موافق دیپلماسی باشی، نه دلداده و سرمست دیپلماسی! شما هر بار که پدرتان را می بوسید، اصلا نمی توانید خودتان را بگذارید جای یک فرزند شهید… شرمنده!!!
این شد قیاس مع الفارغ!
بسیاری از ایرانیان در زمان جنگ جهانی اول و دوم توسط عمال روسیه قتل عام شده اند…
آن وقت در تلفن به پوتین چرا نباید بگوییم ننگ به نیرنگ تو؟!!!!
آقا انصافا روحانی ریششو رنگ میکنه؟
الان اخبار شبکه یک نشون داد کامل رنگ ریشش فرق می کرد؟
آخه چطوری رنگ میکنه ریششو؟
«جنگ، زخم دارد و صلح، زخم زبان!»…
اجر شهید با حسین (ع) است …
اجر جانباز با ابوالفضل (ع) است …
اجر اسیر با زینب (س) است …
امان از زخم زبان که اجرش با فاطمه زهراست …
“من نمیدانم هنگام موشکباران تهران، جناب اوباما چند سالش بود، اما خوب میدانم وقتی عروسکی در آغوش دختربچهای هر دو زیر آوار موشک غربیها میمیرند، یعنی چه؟!”
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سعید؛
چون به قول امام؛ «امریکا شیطان بزرگ است»… و البته یادت نرود که این متن یک دل نوشت است. با این نقد تو، می توان به ۹۰ درصد اشعار حافظ هم گیر داد!
من واقعا مانده ام؛ شما چرا اینقدر هوای امریکا را دارید، اما هوای حرف دل یک هموطن خود را ندارید؟! قدر مسلم، علیه جمهوری اسلامی ملت ایران، آنکه بیش از همه جرم و جنایت و قتل و ۸ سال جنگ مرتکب شده، امریکاست. یعنی اجازه روضه هم نداریم؟! به خدا قیمت دلار بعد از این مکالمه تلفنی فقط ۱۰۰ تومان ارزان شدها! که نیم ساعت بعد هم برگشت جایش! دریغ از یک کمی غرور، یک کمی شعور، یک کمی میهن دوستی… شما آسمان ریسمان می کنید که به امریکا حق دهید، خب یک کمی هم به حسین قدیانی لااقل به عنوان یک فرزند شهید برای نوشتن این دلنوشت حق بدهید! واقعا چه جماعتی هستید شما، مانده ام!
“راستی! اگر پدر دانشآموز این مملکت توسط عمال امریکا ترور شده باشد، چگونه باید جواب «پرسش مهر» را بدهد؟!”
“و به روزگاری که دیگر گلوله نداشت، اما آقا معلم همچنان از ما شغل پدر را میپرسید!!”
“کاش محل مذاکرات هستهای کلاس درس آرمیتا باشد.”
اشک…
آه!
دلم گرفت…
اشک… و هنوز هم اشک! حق این را که داریم؟!
امریکا، امریکا! ننگ به نیرنگ تو، خون جوانان ما میچکد از جنگ تو
اشک…
فرمایشات شما صحیح. در مقابل میلیون ها نفرى که به طور مستقیم یا غیر مستقیم با جنگ و مصایب آمریکایی پس از آن و شهداى هسته اى و… هستند میلیون ها نفر هم که در حال حاضر در کشور به نان شب محتاجند و از صمیم قلب دلشان مى خواهد سازش بشود و سر گرسنه زمین نگذارند.
ما انقلاب نکردیم که به راحتى دست سازش به ابرقدرت ها بدهیم ولى انقلاب هم نکردیم که مملکتمان با پول نفت اینقدر فقیر داشته باشه.
مى دونم وقتى این رو می خونید چه قدر احساس مى کنید من ساده لوح و احمقم که این مقایسه ها رو انجام میدم ولى این رو عاجزانه از خودتون و دار و دسته تون مى خواهم که یک نصف روز برید به یکى از هزاران هزاران مرکز خیریه و قرض الحسنه و ببینید مردم چه طور دارند شب و روزشان را سپرى مى کنند.
جناب آقاى قدیانى، یک هفته پول نداشته باشی شام بیارى براى زن و بچه ات باز هم همین حرف ها رو می زنى. مى دونم توى دلت مى خندى ولى عزیزم شما و اطرافیانت سیرید برادر.
زنده باد سازش اگر باعث بشه فقیران کشورم از بین برند.
این که کی با کی تلفنی حرف میزنه مهم نیست که. میشه با اوباما مذاکرهی رودر رو و خیلی نرم داشته باشی؛ اما ایمانت محکم باشه؛ زرنگ باشی؛ بدونی کجا مچش رو بگیری؛ و هدفت هم این باشه که مچش رو بگیری. گول نخوری.
هم اینکه میشه بگی مذاکره نمیکنم؛ اما ته دلت غش بره برای امریکا.
حالا آقای روحانی کدومشه؟ امیدواریم اولی باشه.
“نه، این نوشته علیه دیپلماسی نیست؛ گله از روزگار دارد… و من تازه دارم میفهمم گریه چه نعمت بزرگی است و معلم سال دوم دبستانم «آقا حقی» همیشه میگفت؛ «خداوند چشم را اینقدر که برای گریستن آفریده، برای نِگریستن نیافریده.»”
واقعا نعمت بزرگی است اشک!
سال ۸۸ بیش از هر زمان دیگری به بزرگیِ این نعمت پی برده بودم و الان هم…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
س. ز؛
فقط آدمی که طعم فقر و سختی زندگی را چشیده، می تواند همچین متنی بنویسد، خیال تان تخت!
فقر را پیشرفت و عدالت از میان می برد، نه سازش با دشمن. دشمن اهل تحریم، به فکر افزودن بر مشکلات ماست، نه حل آن!
با چه تضمینی دچار این توهم شدید که ارتباط با آمریکا، نان شب می آورد برای میلیون ها (!!!) گرسنه؟!
کدام حرکت خوب و درست و معقول آمریکا باعث شده شماها به این نتیجه برسید؟
شما در این دنیا زندگی نمی کنید؟ جز جنگ و تهدید و ترور، چی دیدید از آمریکا!
واقعا فکر کردید اوباما منافع ایران را ارجحیت می دهد به منافع صهیونیست ها؟! ولله انتظاری که شما دارید، از رابطه با آمریکا حاصل نمی شود!
ظاهرا شما بیش از آنکه دل تان برای فقرا بسوزد، دردمند مقوله سازش اید! وانگهی، خواهشا سیاهنمایی نکنید و خدمات بی مانند جمهوری اسلامی را زیر سئوال نبرید.
امروز تازه فهمیدم جام زهری که حضرت امام خمینی بت شکن نوشید، چه مزه ای داشت. تازه فهمیدم قلب درد امام را و اینکه چرا بیمار شد و از حرکت ایستاد.
ناشناس؛
شما هم لطفا از این طرف بام مراقب باش که نیفتی. اصلا بحث جام زهر نیست؛ تمام!
اشـــــــ … ــــــک!
گُل گفتی آقا حسین گُل گفتی، کاشکی اون کسایی که شدن بزرگای اصول گرایی حداقل حالا بشینن فکر کنند و تاسف بخورن که دو دستی اولا جوان های انقلابی را چند تیکه کردن و بعدش هم کسی را آوردن سر کار که یکی از معیارهای انتخاب افرادش حضور فعال! قبل یا حین یا بعد فتنه بوده، آقا حسین یه کم بیشتر به خودمون تلنگر بزن بلکه…
خیلی از نظراتتان در جریان انتخابات را قبول ندارم
اما
این پست را از ته ته دل من نوشتید!
من نگران دل مادران شهدا هستم
من برای دل مسلمانان مظلوم گوشه گوشه ی دنیا که آمریکا عزیزانشان را گرفته نگرانم…
گفتگوی بی نتیجه
شک نکن
“یعنی دلار حتی از سر شهید مولایی هم گرانتر است؟!”
متن ناراحت کننده ای هست…
باعث تاسفه
گریون نبینیمت سالار!
اگه فرمون دست نایب امام زمانه، به زودی انشالله اشک سران کاخ سفید رو در میاریم. باید خودمونو آماده کنیم برای نیشخند به آمریکا. ما به اشک و عصبانیت اسراییل و آل سعود راضی نیستیم. بلکه ما عصبانیت آمریکا و اسراییل و آل سعود رو با هم می خواهیم و اون روز به لطف خدا دور نیست.
قابل توجه عزیزانی که حرف از ناراحتی اسراییل و عربستان می زنند. مثل اینکه باورتون شده عربستان و اسراییل عددی هستند. عزیز من اگه گفته میشه لابی اسراییل و عربستان در آمریکا، منظور این نیست که آمریکا تحت اختیار این دو کشوره. بلکه آمریکا دست سرمایه دارهاست. اتفاقاً اکثر سرمایه دارهای یهودی و عربی در آمریکا زندگی می کنند و به قول حضرت آقا، لونه اصلیشون آمریکاست. عربستان و اسراییل خاکریزشون تو منطقه ماست وگرنه اصل خونشون آمریکاست. اصولاً عربستان و اسراییل بدون پشتیبانی استکباری آمریکا عددی نیستند. بماند که الان هم عددی نیستند.
به قول حسین آقا این آمریکا فرشته ای اسیر در چنگال دیو اسراییل نیست. بلکه اسراییل شعبه خاورمیانه ای این دیو پلیده.
بعضی ها هم یه جوری صحبت می کنن کسی ندونه فکر میکنه بعد از نوشتن کامنت در قطعه ۲۶ به علت گرسنگی جان سپرده اند!!!! اگر چه زندگی سخته ولی به لطف یارانه ها کسی گرسنه نمی مونه. اتفاقاً بیشتر اعتراض ها و غر زدن ها توسط ثروتمندان صورت می گیرد وگرنه فلان روستایی لب مرزی فقیر که نه صداش در میاد و نه به کسی می رسه.
چه مسخره است اگه فکر کنیم بدهکارترین کشور جهان می تونه به رفاه ما کمک کنه.
هم سازش هم تسلیم!
متاسفانه
سازش با شیطان تدبیر نیست!
داداش حسین!
دقیقا دست گذاشتید رو دلمون که از دیشب تا حالا حس های عجیبی رو تجربه کرده!
عواقب مذاکرات آشتی جویانه شیخ حسن با باراک حسین (طنز سیاسی جذاب)
http://labepashoieh.blogfa.com/post/228/
سخنی با بعضی دوستان محترم؛
با گذاشتن کامنت های یاس آلود که شاید آرمان گرایی داشته باشد، اما عاری از واقع گرایی است…
اولا: ثابت می کنید تقریبا هیچ چیز از متن داداش حسین نفهمیده اید، ایضا از شرایط روز.
ثانیا: کمک می کنید به جماعتی که سرمست از سازش -سازش موهوم!- فقط زخم زبان می زنند.
لطفا حد و حدود را رعایت کنید و از یاد نبرید که تلویحا و ناخواسته دارید درباره نظامی صحبت می کنید که رهبرش چفیه بدوش است و علمدار مقاومت.
http://www.entekhab.ir/fa/news/130408
دقیقا تکلیف امروز ما در مواجه با شیطان بزرگ از نظر روح الله(ره) در دهه ۶٠
۴۶ روز مانده تا عاشورا
لبیک یا حسینِ زهرا…
به هر حال مذاکره مستقیم راهی که سال ها این آقایان خوابش رو می بینند! و اون را تنها را نجات می دونند… به هر حال این راه رو هم باید می رفتیم.
ولی شما که هستین ما هم انشاء الله هستیم! چشم روی هم بزارین سال دیگه شده و خواهید دید از این ذلت هم چیزی گیر ما نمی یاد. هیچ تحریمی هم برداشته نمی شه.
باید ساده لوح باشیم که بپذیریم اسرائیل اینقدر ساکت و آروم یک گوشه ای بشینه و کاری نکنه!
این جناب اوباما یک تشر بخوره کل تعهداتش رو فراموش می کنه! سابقش رو هم داره!
دوستان فراموش نکنید که علت اصلی دشمنی ما با آمریکا ذات امریکا ست…
با سبک زندگی کوفتی شون
با دنیا پرستی مفرط شون
با هالیوود فاسدشون
با تلاشی که برای خاموش کردن ندای توحید دارن
با تعطیلات تفریح خریدشون
با برج ها و آسمان خراش هاشون
با میلیون ها سایت مستحجن شون
با اون هزاران شبکه ماهواره ای فاسدشون
با مردم امریکا که بعضی شون از فرط دنیازدگی هنوز فکر می کنند ما با عراق تو جنگیم!
…
تیتر عالیه
کاش در این تلفن «ننگ به نیرنگ تو» جا نمیماند!
آفرین-
دلم سوخت امشب
“کاش در این تلفن «ننگ به نیرنگ تو» جا نمیماند!”
کاش…
دل نوشت دل نشینی بود.
اشک…
سلامتی وجود نازنین رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای صلوات.
چه دادیم و چه گرفتیم؟! (یادداشت روز)
http://www.kayhan.ir/920707/2.htm#N200
دستاورد (گفت و شنود)
گفت: مقامات آمریکایی در مقابل نرمشها و امتیازات نقد هیئت دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران، فقط وعدههای نسیه دادهاند.
گفتم: مرد حسابی! وعده نسیه هم ندادهاند! همان مطالبات غیرقانونی و باجخواهانه خود را مطرح کرده و چند فقره دیگر هم به آن افزودهاند!
گفت: ولی هیئت دیپلماتیک کشورمان از دستاوردهای بزرگ خبر میدهد.
گفتم: چه عرض کنم؟! به آدم قالتاق و شارلاتانی گفتند دوتا خواهش از تو داریم اول آن که ۱۰ میلیون تومان به ما قرض بدهی، دوم این که برای پرداخت آن ۲ سال مهلت بدهی و یارو گفت؛ یکی از خواستههای شما را برآورده میکنم. پول که حرفش را نزنید ولی «مهلت» هر چه بخواهید میدهم. دو سال چیه؟! ده سال، بیست سال، اصلا هزار سال مهلت میدهم که حسابی حالش را ببرید!
از چه زمانی دیگر خون جوانان ما از دستان ننگین آمریکا نمیچکد…
“نرمش زهرمارانه” به جای “نرمش قهرمانانه” …
خدا این اشک ها رو ازمون نگیره که بدون آن ها اصلاً نمی شه زندگی کرد.
حالا مگه چی شده؟؟
یه جوری نوشتید مردم فکر میکنن روحانی مملکتو فروخته سند زده به نام اوباما برگشته؛
مطمئن باشید این کار با اجازه بزرگترهای مملکت بوده.
شما مگه این همه حرف از ولایت نمی زنید؟؟ حداقل از رهبر مملکت سبقت نگیرید.
فکر می کنید روحانی بدون اجازه اصلا جرات داشت با اوباما حرف بزنه؟؟
کاتولیک تر از پاپ نباشید خواهشا!
کاری نکنید فردا رهبر مملکت از دولت حمایت کرد و تشکر کرد شرمنده باشید.
آخ آخ آخ. ما هم خیلی این بلا رو سر تخته سیاه مدرسه می آوردیم. انصافاً همان سرش می آمد که هنرمندانه بهش اشاره کردید! نمی شد نگاش کرد.
سید احمد، وقتشه یه پیام بازرگانی بری!
جناب پزشک اعتدال طلب؛
اصولا درک دلنوشت، برای همه میسر نیست! انتظاری هم نداریم ها!
این دلنوشت است و اصلا به این معنا نیست که روحانی مملکت را سند زد به نام آمریکا!
ظاهرا فقط قبلا بود که پزشکان، حکیم هم تشریف داشتند!! پست صفحه اصلی (وسط) را اگر بخوانی متوجه تشکر قطعه ۲۶ از اقدامات درست دیپلماتیک خواهی شد. در این پست هم گله از روزگار شده، نه این و آن.
ما فقط از یک باب شرمنده رهبر هستیم و خواهیم بود؛ اگر مرگی جز شهادت داشته باشیم. بگذریم که شرمنده های اصل کاری ولایت و ملت، دشمن پرستان اند، نه ما. اهل فتنه اند، نه ما.
راستی! حالا مگه چی شده؟؟ داداش حسین یه متن نوشته دیگه! مگه چی شده؟ پس خیلی جوگیر نشوید و از یاد نبرید؛ «من به مذاکره با آمریکا اصلا خوشبین نیستم» هم جمله رهبر ماست. شما پزشکی، باید آراسته تر سخن بگویی. اینو دیگه یواشکی می گم؛ اون روزی که حضرت آقا داشتند علیه فتنه گران ۸۸ سخن می گفتند، مایه شرمندگی بعضی ها بود بلانسبت شیخ حسن!
یعنی سوال من اینه که واقعا تو دنیای امروز نمیشه با کشوری دشمنی ایدئولوژیک داشت و در عین حال رابطه دیپلماتیک هم داشت؟! مگه چین و آمریکا یا روسیه و آمریکا همچین رابطه ای ندارن؟!
البته دلیلشو میدونم چرا بعضی اینطوری فک میکنین: جماد!!
این جماد فکری ای که بعضی آقایون و خانما دارن که نشون میده هیییچچیی از ایدئولوژیه جمهوری اسلامی نفهمیدن و فقط طوطی وار یه سری از مسائل رو تکرار میکنن!
چرا با آمریکا رابطه نداریم؟ “چون از اول انقلاب همینطور بوده دیگه پس حتما درسته تازشم هرجا تو دلیل و منطق کم بیاریم کاری نداره که از شهدا مایه میذاریم و با احساسات مردم بازی میکنیم حالا چه ربط داشته باشه چه ربط نداشته باشه!”
خانوما آقایون دنیا با سرعت زیاد در حال تغییره و به خدا میشه ذره ای از اصول و اعتقادات عدول نکرد و با این تغییر همگام شد و نتیجه این هم میشه جذب حداکثری حتی تو قلب “شیطان بزرگ”!
حالا شما برو اشک بریز به خاطر یه تماس تلفنی و فریاد بزن که جمهوری اسلامی انقدر سسته که با ارتباط با آمریکا از بین میره!!
یه پیام “بی زرگانی”
ساعت ۰۰:۱۲
تعداد افراد آنلاین: ۳۰ نفر
ماشاءلله حزب الله…
داداش حسینِ عزیز که کارت حرف نداره! فـــــــــــــــــــــــــــــدایی داری…
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
علی؛
جمهوری اسلامی که با یه تلفن از بین نمی ره 🙂 اما ظاهرا آرامش بعضی ها با یه دل نوشت داداش حسین از بین می ره!
رابطه با امریکا اگر مریض شفا می داد، حکومت پهلوی ساقط نمی شد!!!! و ما اتفاقا چون اهل استدلال ایم معتقدیم ضرر مذاکره و رابطه با امریکا از سودش بیشتر است.
آنکه همینطوری چشمش را بسته و هی بر طبل رابطه با ابلیس بزرگ می کوبد، بی منطق است، نه ما.
بعضی وقت ها هم این خرده گچ ها رو که جمع می شد پای تخته، با تخته پاک کن جمع می کردیم یک گوشه و می ریختیمشون تو کیسه فریزر و تو کیسه فوت می کردیم و … هیچی باقی نمی ماند از اون بینوایی که کیسه بالا سرش می ترکید، جز یک کپه گچی.
“به فهم معنای این جمله روی دیوار مدرسه که تکیه کلام شهید مولایی بود؛ «جنگ، زخم دارد و صلح، زخم زبان!»… ”
در روایت آمده: از امام سجاد(علیه السلام) پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ حضرت سه بار فرمود: (الشام الشام الشام)
اخه بابا امریکا چه فرقی با روسیه یا اروپا داره؟؟؟
مگه اروپا به صدام سلاح شیمیایی نداد؟؟
مگه شوروی به صدام اسلحه نمی فروخت؟؟
مگه نمیشه با یه کشور روابط دیپلماتیک داشت ولی مخالفشم بود؟؟
مگه امریکا مردم ژاپن رو پودر نکرد با بمب هسته ای؟ الان ژاپن با امریکا رابطه نداره؟؟
جماعت کاتولیک تر از پاپ نباشید تو رو خدا…
یعنی تا حالا هیشکی انقدر قشنگ حرف دلمو نگفته بود!
بامزه اینجاست که بعضی ها انگار نمی بینند دوست جون جونی ها و هم پیمانان آمریکا، خودشون چقدر دچار مشکل هستند. نشسته اند تا آمریکا- شیطان بزرگ- بیاد مشکلات ما رو حل کنه. اون هم مشکلاتی که برای خیلی هاش خودش سال ها وقت و هزینه صرف کرده!
رضا اعتدال طلب-پزشک!
چرا به ما می گی؟! برو اینا رو به شیخ حسن بگو که چرا فرصت رابطه با آمریکا رو از دست داد؟ و به اوباما دست نداد؟ 😉 مگه ما دیپلماتیم؟! بعدشم شما رو توی خونه چی صدا می زنن؟!
از شوخی گذشته، اگه واقعا خیال می کنید ما با آمریکا فقط “مخالف” هستیم، بهتر است خیلی وارد حوزه سیاست نشوید. اگه فکر می کنید دلیل پیشرفت ژاپن رابطه با آمریکاست، افغانستان هم با آمریکا رابطه داره!!!! عراق هم!!
ظاهرا کاتولیک تر از پاپ، شمایید که به مذاکره تلفنی پاپ حسن (!) با اوباما اکتفا نمی کنید!!
جناب پزشک اعتدال طلب؛
واقعا متوجه تفاوت ها نیستید؟
کلا جدا از این مسائل، برای چی یقه می درید برای ایجاد رابطه با آمریکا؟
واقعا برایم سوال شده ها!
به چی می خواهید برسید؟
روحانی و اوباما اول تکلیفشان را با خودشان روشن کنند و با هم کنار بیایند که چه کسی اول تماس گرفت، حل و فصل مشکلات کلان، پیش کش!
دلم واسه دلنوشتهای “وطنامروز”ی تنگ شده…
سالاری…
————–
دکتر! سیاست رو ولش کن شما!
من سینوزیت دارم؛ چکار کنم؟ درمان قطعی سراغ داری؟ یه نامردی بهم گفت آبنمک استنشاق کنم! چشمت روز بد نبینه تا یه نیم ساعت بوق اشغال میزدم!!
“جماعت کاتولیک تر از پاپ نباشید”
شد دو تا! کنتورش با من!
مخالف ایدولوژیک هستیم دیگه!
من که نگفتم بریم با امریکا رابطه برقرار کنیم میگم صرف مذاکره با امریکا عمل شیطانی نیست.
مهم دستاورد مذاکره ست؛ اما بعضیا طوری رفتار می کنن آدم فکر میکنه مذاکره با امریکا خیلی عمل بدی هست.
رهبری هم قبلا گفتن “من مخالف مذاکره با امریکا نیستم اما به آن خوشبین نیستم”
جناب پزشک اعتدال طلب؛
خب مومن!
مذاکره ای که فایده ندارد به چه درد می خورد؟ می گویی مهم دستاورد مذاکره است؛ آفرین، خدا پدرت را بیامرزد! این مذاکرات هیچ دستاوردی برای ما نخواهد داشت. می خواهند تحقیرمان کنند، می خواهند از حقوقمان پا پس بکشیم!
بعضی ها چند سال قبل چند عبارت مثل “آزادی بیان” و “گفتگوی تمدن ها” و امثالهم را دست گرفته بودند و ۸ سال مردم را … کردند با این عبارات!
شاید شیخ حسن هم این روش را برگزیده و می خواهد ۴ سال بازی کند با “مذاکره” و “رابطه” و سر مردم را گرم کند!
از آن طرف مثلا دارد تلاش می کند برای کاهش فشارها بر مردم، اما این طرف رئیس بانک مرکزی اش، تنها تصمیمی که ندارد، کاهش فشار بر مردم است!
این نجواهای طعمِ جبهه ای تان، با جملات کوتاهش، چه خوب بر دل می نشیند.
اون بابایی که سینوزیت داشت من بودم!
مشخصات رو یادم رفت…
آفرین بیست و ششی!
پاکستان هم با آمریکا رابطه دارد؛ هر از چند گاهی در اخبار می شنویم فلان روستای پاکستان هدف بمباران هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی قرار گرفت! چرا؟ چون آمریکایی ها فکر کرده بودند یک طالبانی (!) از آنجا رد شده و در نتیجه ۲۰۰ زن و مرد و کودک بی گناه و بی دفاع را کشتند. عکس العمل دولت پاکستان؟! محکوم می کنند و هشدار می دهند!
مگر ما نباشیم که ایران به دست یانکی ها ناامن شود!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرتضی!
نیم ساعت دارم فکر می کنم این کامنت باید برای مرتضی باشه؛ چرا پس اسمشو ننوشته؟! 😐
اردات دارم سید؛
حواسم نبود، History و Cache و… مرورگر رو پاک کرده بودم.
با اجازه سید؛
چه دادیم و چهگرفتیم؟! (یادداشت روز)
پرسیدن که عیب نیست. مخصوصا از کسانی که «دانستن را حق مردم» میدانند! و طی سه دهه گذشته بارها بر این «حق» اصرار ورزیدهاند. از این روی، پرسشی که در پیش است و آنچه این نوشته در پیوست خود دارد، نباید دولتمردان محترم را آزردهخاطر کند و یا این تلقی را پدید آورد که قرار است زحمات متراکم و روزهای پرکار آنها نادیده گرفته شود. پرسش درباره سفر نیویورک است، سفری که طی چند روز گذشته پیرامون دستاوردهای آن تبلیغات پرحجم و گستردهای شده و این تبلیغات کماکان ادامه دارد. پرسش اما، این است که جناب رئیسجمهور محترم و هیئت همراه ایشان در سفر نیویورک و در تعامل با آمریکا و متحدانش «چه دادهاند و چه گرفتهاند»؟ و در اینباره گفتنیهایی هست؛
۱- سخنرانی آقای دکتر روحانی رئیسجمهور محترم کشورمان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و مصاحبههای بعدی ایشان با رسانههای آمریکایی، اگرچه در برخی از موارد که به آن اشارهای گذرا خواهیم داشت، خالی از کاستی نبود ولی در مجموع میتوان اظهارات جناب روحانی را در تاکید بر سیاستهای کلان نظام، حمایت و دفاع از حقوق مردم شریف ایران و استدلالها و مستنداتی که برای این منظور ارائه کرده بودند، مثبت ارزیابی کرده و مخصوصا بخشهایی از آن را شایسته تقدیر دانست. این بخش از سخنان رئیسجمهور محترم کشورمان با عصبانیت دشمنان تابلودار ایران اسلامی، مخصوصا رژیم صهیونیستی روبرو شد تا آنجا که نتانیاهو با شتابزدگی به اوباما و دولتمردان آمریکایی هشدار داد «فریب لفاظیهای روحانی را نخورند»! لحن آرام و اظهارنظرهای آمیخته به آرامش آقای روحانی در سخنرانیها و مصاحبهها، مخصوصا آنجا که با استدلال منطقی و محکم همراه بود نیز – که نمونههای فراوانی از این دست را میتوان آدرس داد- تحسینبرانگیز بود. اما لحن ملایم رئیسجمهور محترم کشورمان و نشانهها و پیامهایی که از خواست جدی ایشان برای فرو ریختن دیوار بلند بیاعتمادی میان ایران و آمریکا حکایت میکرد نه فقط غیر از «وعدههای نسیه» و لفاظیهای بیپشتوانه مقامات آمریکایی هیچ دستاورد دیگری به دنبال نداشت بلکه به گونهای که اشاره خواهیم کرد کفه مواضع طلبکارانه و خواستههای باجخواهانه حریف را نیز سنگینتر کرد.
۲- متاسفانه نرمش رئیسجمهور محترم کشورمان در مقابل حریف، تنها به لحن ایشان در گفتار خلاصه نشده بود بلکه جناب روحانی – شاید بیآن که متوجه باشند و یا بخواهند – در برخی از مواضع خود به گونهای سخن گفتند که از دیپلمات کارکشته و پرسابقهای نظیر ایشان دور از انتظار بود. آقای روحانی در پاسخ به خبرنگار سی.ان.ان که نظر ایشان را درباره «هولوکاست» پرسیده بود، به اظهارات قبلی خود دراینباره اشاره کرده و گفتند؛ من دیپلمات هستم و نه مورخ و دراینباره – هولوکاست – باید مورخان نظر بدهند. این در حالی است که جناب روحانی میتوانست با استفاده از این پاس – به قول والیبالیستها – آبشار محکمی بر زمین حریف بکوبد و در ادامه پاسخ خود اضافه کند «البته تعجب میکنم که چرا به هیچ مورخی اجازه تحقیق و بررسی در این زمینه داده نمیشود.» این پرسش میتوانست توپ هولوکاست را در میدان حریف بیندازد و جناب روحانی باید میدانستند که ممنوعیت تحقیق درباره هولوکاست یکی از پاشنه آشیلهای به شدت آسیبپذیر صهیونیستها و غرب است.
و یا در سخنان دیگری به عنوان یک نظر تعیینکننده و برگ برنده! پیشنهاد دادند که اسرائیل (!) نیز باید به معاهده NPT بپیوندد. این پیشنهاد ایشان به نوشته روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» هیئتهای سیاسی را «بهتزده» کرد. چرا، زیرا پیشنهاد آقای روحانی، «امتیاز» بزرگی بود که رژیم صهیونیستی به عنوان یک آرزو دنبال میکند و آن، به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل است!
۳- مروری گذرا بر مواضع رسما اعلام شده مقامات آمریکایی به وضوح نشان میدهد که حریف نه فقط در مقابل نرمشها و امتیازات ارائه شده از سوی رئیسجمهور محترم کشورمان هیچ امتیازی – تاکید میشود که هیچ امتیازی – نداده است، بلکه این نرمش و تسامح را به حساب نیاز جمهوری اسلامی نوشته و به روال بارها تجربه شده، به جای امتیاز در مقابل امتیاز، بر مطالبات باجخواهانه خود از جمهوری اسلامی ایران نیز افزوده است.
آقای ظریف بعد از مذاکره با وزرای خارجه ۱+۵ و گفتوگوی اختصاصی و جداگانه با وزیر امور خارجه آمریکا، از مذاکرات ابراز خشنودی کرد و توضیح داد که ظرف حداکثر یکسال همه مسائل حل شده و تحریمها برداشته میشود. اما جان کری، بلافاصله بعد از این نشست در مصاحبه با خبرنگاران، فهرستی طولانی از مطالبات غیرقانونی آمریکا را مطرح کرد و بیآن که بگوید آمریکا در مقابل این مطالبات فراقانونی، غیر از لفاظی چه امتیازی را روی میز میگذارد گفت؛ اقدامات عملی ایران برای اعتمادسازی میتواند شامل دسترسی سریع بازرسان به تأسیسات فردو، امضای پروتکل الحاقی، توقف داوطلبانه غنیسازی در حد بالا و… باشد. خبرگزاری رویترز به نقل از اعضای کنگره آمریکا نوشت؛ «بیشتر اعضای کنگره، [آقای] حسن روحانی را فریبکار میدانند»! «ادر ویس» رئیس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا اعلام کرد «ما میتوانیم از طریق تحریمهای فلجکننده به اعمال فشار بیشتر بر ایران ادامه دهیم! کاترین اشتون پس از پایان مذاکره با هیئت ایرانی گفت؛ در بسته پیشنهادی ۱+۵ تغییری ایجاد نشده است! رابرت منندز رئیس کمیته روابط خارجی سنا اعلام کرد که باید بر شدت تحریمها علیه ایران افزوده شود، تعدادی از نمایندگان کنگره، از جمله «لیندسی گراهام» و «مک کین» با صدور بیانیهای خطاب به اوباما، نوشتهاند «ما نباید به ایران اجازه بدهیم از چانهزنی به عنوان ابزار فریب و خرید وقت استفاده کند»! و دهها نمونه دیگر که در گزارشها و ستون اخبار ویژه امروز کیهان به مواردی از آنها – فقط به عنوان مشتی از خروارها – اشاره شده است.
و اکنون باید از رئیسجمهور محترم و هیئت بلندپایه همراه ایشان پرسید که آیا میتوانند فقط به یک نمونه از واکنش مثبت و حاکی از امتیاز مقامات رسمی حریف که در پاسخ به «نرمش»! جناب روحانی ارائه شده باشد اشاره کنند؟! اگر پاسخ منفی است – که منفی است – دستاورد سفر چیست؟!
۴- آخرین بخش از سفر نیویورک که باید آن را تأسفبارترین پرده و بزرگترین امتیازی دانست که رئیسجمهور محترم کشورمان به حریف داده است، مکالمه تلفنی ایشان با رئیسجمهور آمریکاست که در آخرین دقایق حضور رئیسجمهور کشورمان در نیویورک و هنگام ترک آمریکا به سوی ایران صورت پذیرفته بود. این رخداد از دو زاویه قابل ارزیابی است؛
الف: خانم سوزان رایس، مشاور امنیت ملی آمریکا بلافاصله بعد از انجام مکالمه تلفنی یاد شده در مصاحبه با سی.ان.ان گفت؛ تماس تلفنی با اوباما به درخواست آقای روحانی صورت پذیرفته و تاکید کرد این درخواست برای ما تعجبآور بود. رایس میگوید؛ ما در اوایل هفته که اوباما در نیویورک بود تمایل خود را برای ملاقات وی با روحانی اعلام داشتیم اما طرف ایرانی نپذیرفت، ولی امروز – جمعه – در کمال تعجب از طرف آنها با ما تماس گرفته و اعلام شد که رئیسجمهور روحانی تمایل دارد در حالیکه میخواهد از نیویورک خارج شود با اوباما تماس تلفنی داشته باشد. از سوی دیگر اما، آقای روحانی هنگام ورود به تهران اعلام کرد که درخواست مکالمه از سوی آمریکا بوده است.
و اکنون سوال این است که اگر درخواست مکالمه از سوی آقای روحانی بوده است، آیا نسبت دادن آن به آمریکاییها با شعار «دولت راستگویان» در تناقض نیست؟! و چنانچه این درخواست از سوی آمریکاییها بوده است، نشاندهنده آن است که دولت آمریکا حتی در حد و اندازه اعلامنظر درباره یک مکالمه تلفنی هم صداقت نداشته و قابل اعتماد نیست، بنابراین پرسش بعدی آن است که جناب روحانی و هیئت بلندپایه همراه ایشان با چه تحلیل و تفسیری از ضرورت اعتماد به آمریکا یاد کرده و با آنهمه تبلیغات گسترده و پرحجم از تعامل اعتمادساز آمریکا به عنوان یکی از دستاوردهای سفر نیویورک یاد میکنند؟! و این چه «گام اعتمادسازی»! است که هیچیک از طرفین تماس حاضر نیستند مسئولیت آن را برعهده بگیرند؟!
ب: ممکن است گفته شود مگر یک تماس تلفنی صرفنظر از آن که کدام طرف در انجام آن پیشقدم شده است، چه امتیازی برای حریف تلقی میشود که در اینباره باید گفت؛ آمریکا طی سی و چند سال گذشته و مخصوصا طی چند سال اخیر به مذاکره با ایران اسلامی نه برای حل و فصل مسائل فیمابین بلکه به «مذاکره برای مذاکره» نیاز مبرم و حیاتی داشته است، چرا که به وضوح میداند و بارها به صراحت اعتراف کرده است که انقلابهای اسلامی منطقه و نهضتهای مقاومت از ایستادگی ایران اسلامی الگو گرفتهاند بنابراین بلافاصله پس از مذاکره، میتواند انجام آن را با این پیوست برای دنیا و جهان اسلام – یعنی عقبه استراتژیک جمهوری اسلامی ایران – فاکتور کند که اگر الگوی شما ایران است، جمهوری اسلامی ایران نیز در نهایت و پس از سی و چند سال مقاومت چارهای جز تسلیم شدن در برابر آمریکا و متحدانش نداشته است! فقط نگاهی به انبوه تفسیرها و تحلیلها و گزارشهای منتشر شده از سوی رسانهها و مقامات آمریکایی و صهیونیستی بیندازید و ببینید که چگونه از مکالمه تلفنی مورد اشاره با عنوان «تسلیم ایران اسلامی»! و ضعف و ناچاری ناشی از فشار تحریمها یاد کردهاند؟!
۵- و بالاخره گفتنی است که انتظار گشایش اقتصادی از مذاکره و رابطه با آمریکا نهایت سادهلوحی است و به این نکته و مستندات آن خواهیم پرداخت.
حسین شریعتمداری
قشنگ نوشته حاج حسین آقای شریعتمداری!
آنقدر حرف برای گفتن هست که…
یک مجسمه نمی دانم چی چی را به ایران برگرداندند، حالا می گویند این نشانه حسن نیت آمریکاست!
http://upload7.ir/images/33222579305794042445.jpg
اِی خاک بر سر کسی که تحت تاثیر این حرکت قرار گرفته!
آخه بیچاره ها! یک لحظه با خودتان نمی گویید که کلا آثار باستانی ما دست این جماعت که اجدادشان آدمخوار بودند، چه می کند؟!
۱۰ سال پیش این عتیقه را از قاچاقچی ها(که اصلا هم ربط به شما نداشتند!) گرفتید، الان پس می دهید؟ عجب! چقدر شما خوب و مهربانید! از این همه مهربانی اشک در چشمانم حلقه زد!
دزدهای بی هویت، آثار باستانی ما را بردند، حالا با منت یک تکه اش را بهمان برگرداند و انتظار دارند در برابر مجسمه یک وجبی، اراک و فردو را تعطیل کنیم!
کلام آخر رو من از رییس جمهور کشورم میگم:
“خیلی خوبه که سانتریفیوژها بچرخه ولی به شرط این که چرخ زندگی مردم هم بچرخه”
یا علی
جناب پزشک اعتدال طلب؛
آهان… همین!
زمان خاتمی که همه چی را تعطیل کردید در حدی که شهید احمدی روشن به مادرش گفت: “بیکارمون کردن!”، چرخ زندگی مردم خیلی خوب می چرخید نه؟!
همه مردم کار و زندگی و خانه و ماشین و سفر و …!
حیف که مملکت بچه بازی نیست، و الا می گفتیم یک روز همه چیز را تعطیل کنند تا شماها ببینید دو برابر شدن تحریم ها و حمله به سوریه و لبنان و بعدش هم ایران!
یا آمریکا و اسرائیل را نمی شناسی یا اینکه خیلی خوش بینی! در هر دو صورت فکرت را عوض کن چون آسیب می بینی!
علی یارت!
رضاجون! دیگه رفیق شدیم با هم 🙂
اولا؛ چرا دکترا اینقدر بدخط می نویسن؟! داروخونه هم نمی تونه بخونه بعضا!! اینکه دیگه به خاطر عدم رابطه با امریکا نیست!!
ثانیا؛ چرا دکترا اغلب این همه پولکی ان؟! واقعا چرا؟!
ثالثا؛ اینکه شیخ حسن گفت، مثل این می مونه که بگی؛ چقدر خوبه چرخ زندگی دکترا بچرخه، ولی به شرط اینکه چرخ زندگی مردم هم بچرخه!!
در این باره نکاتی هست که می گویم؛
یک: چرخیدن سانتریفوژها اساسا بخشی از چرخیدن زندگی مردم است، چرا که انرژی هسته ای بخشی از حقوق مسلم این مردم است، مثل حق زندگی.
دو: میان چرخش سانتی و زندگی تعارضی نیست؛ این ۲ مکمل هم اند.
سه: سانتی نچرخه، چه تضمینی وجود داره زندگی چرخش بچرخه؟!
چهار: اصلا سانتی و زندگی با هم باید بچرخن، به کمک شما دکاتر، به همت همه مردم و به کوری چشم امریکا.
پنج: گردن سانتی نندازیم خواهشا! سانتی هم نچرخه، اما اگه وزیر مسکن در عرض یه هفته ۱۰ تا موضع عوض کنه، آیا چرخ مسکن می چرخه؟!
شش: من به جای روحانی بودم، به اوباما می گفتم؛ بگو دوچرخه؟
اوباما: دوچرخه!
بیست و ششی: سبیل بابات می چرخه!
اوباما: حالا تو اول زنگ زدی یا من؟
بیست و ششی: یا من!
و در این باره گفتنی های دیگری هست که بالاخره اش البته جا ماند!!!!
رضاجون! به طبابتت برس… که «کی اول زنگ زد؟!» چند متری دیوار بی اعتمادی ما و آمریکا را پایین تر نیاورد که هیچی، بالاترم برد!!!!
۳۰۰ هزار تا شهید ندادیم که با ترس و لرز بگیم “مرگ بر آمریکا”. همیشه یادت باشه که نسخه عزت بپیچی…
روحانی گاهی قشنگ صحبت می کنه، اما شما فریب حرفاشو نخور. شما ناسلامتی دکتری. دکتر که فریب حرفای “عوام پسند” رو نمی خوره!!
کور شده اند برخی از زخم هایی که به این و آن زده اند
انگار نمی دانند شیر زخمی، خطرش بیشتر است
نرمش شیر از جنس کمین است
آمریکا، شیرها در کمین اند
ملت چه گیری میدن به این متن.
یعنی حسین قدیانی بعنوان یک بچه شهید، حق نداره
دلنوشت ضد آمریکایی بنویسه؟ پدرش در جنگی کشته شده که
تحت حمایت مستقیم آمریکا بوده، انصاف هم خوب چیزیه، جالب
هم هست که دوستان فکر میکنن، حسین قدیانی بنز اس ۵۰۰ سوار میشه،
جهت اطلاع، حسین قدیانی فقط مازراتی پسنده!
مشکل اصلی رابطه با آمریکا، حسین شریعتمداریه! با اون پیش بینیهای
نوستراداموسیش! آلبته أونم یه جورایی حق داره بترسه، چون إیرانی ها،
یا با همه قهرن، یا اگه آشتی میکنن، همچین برای طرف آغوش باز میکنن
طرف تا دسته…
حالا عجله نکنید ببینیم چی میشه، عجالتا پیش بینی ممنوع!
گُلــــــم رسیدی اِس بده…
(پیـــامک اوباما به روحانـــی)
از دلنوشت لذت بردم.
دیشب داشتم همین حرفو به مادرم می گفتم وقتی دیدم اشک تو چشماش جمع شده وقتی داره این اخبار تلفن و رابطه را گوش میکنه؛
گفتم پس شعار مرگ بر آمریکا که اولین شعاری بود که یاد گرفتیم چی میشه؟
—————————————–
بیست و ششی!
با حال نوشتی.
خدایی دکتر باید با جوابت صفا کنه.
“عید غدیر یا ۲۲ بهمن یا حتی ۹ دی هیچ کدام شهید حسین غلام کبیری را به دامن مادرش برنمی گرداند”
درسته هیچ کدوم از شهدای قائله پس از انتخابات دوباره بر نمی گردند ولی اسرا و رهبرشون که محبوب قلبهاست و نخست وزیر امام ممکنه تو یکی از همین اعیاد به آغوش ملت برگرده.
شعار بچه های روزنامه اعتماد:
آمریکا، آمریکا،
تنکس به تک زنگ تو! بک گراند موبایلم پر میشه از عکس تو!
زیبا بود…
محمد؛
قائله نه و غائله!
شنیده بودم می گفتن اون چیزایی که قبلاً توسط محمود خان، لولو برده بود، قراره شیخ حسن به آغوش ملت برگردونه. پس همینا بودن. آره؟
بر گردوندن مسخره اون لوح نقره اى، و ذوق زدگى کودکانه حضرات دیپلمات! به شادى کودکى مى ماند که
قلدرى اسکناس هاى درشتش را دزدیده و به جاى آن چند تا سکه بدل براق ریخته تو مشتش!
چند نکته کوتاه درباره مکالمه اوباما با روحانی
دستاوردها و معایب یک تماس/ ضرورت مقابله با سادهاندیشیهای افراطی
http://www.fardanews.com/fa/news/290277/%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%AF%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D9%85%D8%B9%D8%A7%DB%8C%D8%A8-%DB%8C%DA%A9-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B3-%D8%B6%D8%B1%D9%88%D8%B1%D8%AA-%D9%85%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B3%D8%A7%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B7%DB%8C
اسلامی ایرانی؛
شعارت واقعا زبان حال اعتمادی ها و سایر دوستان زنجیری شان بود!
لوس نکن خودتو؛ یه شب دیگه بمون؛ میشل قیمه پخته!!!!!
(مکالمه اوباما با روحانی)
دوستان حزب اللهی لطفا در مورد استقبال شایانی که از رییس جمهور کشورشون (به صرف لنگه کفش و لگد) کردن یه مقادیری توضیح بدن…
بخدا بعضی از مردم ما خیلی ساده ان!
نمی دونم بگم از خوبیشونه یا از نادونیشون! ولی این سادگی بالاخره ضربشو به ما می زنه!
بخدا شک نکنین اگه این جنایتکارای آمریکایی دستشون برفت چنان پدری از منو، توء ایرانی در می آوردن که نکرد روزگار!
اینقد ساده نباشین؛ فکر کردین مثلا با یه زنگ زدنو یه احوال پرسی همه چی حل میشه میره پی کارش! اصلا اوباما مگه کیه! بیچاره اینقدر از صهیونیستا میترسه که حتی تو نشست خبریه بعد از تماس تلفن هم به هماهنگی با اسراییل اشاره کرد! ولی با وجود این هماهنگی هم بازم صهیونیستا ولش نمی کنن!
شک ندارم که تو چند روز آینده چنان فشاری به اوباما بیارن که همین چند کلمه ای که گفته بودم پس بگیره!
چرا اینقد زود یادتون میره و سنگ این جماعتو به سینه می زنین! بابا اینا همینان که باعث به قول شما فقر مردم ما شدن! همینان که همین الانشم حتی از تحریم دارو هم علیه ما دریغ نکردن!
بخدا حیف حیف! اینجا تو بوشهر یه شهید داریم به نام نادر مهدوی! می دونم احتمالا می شناسینش! نادر با گروهش پدر ناو ها و کشتی های آمریکا یا تحت حمایته امریکا رو درآورده بودن! آخرین بار که واسه یه عملیات استشهادی می زنن به دریا بعد از یه درگیری سنگین که ۲ تا قایق ما تلفات می دیم و یه هلیکوپتر هم آمریکایی ها! نادر مهماتش تموم میشه! آمریکایی ها زنده می گیرنش میبرنش رو عرشه ناوشون و تمام…!
در راستای جنایتکار بودن و وحشی گری این جماعت همینو بگم که وقتی جسد نادر برگشت هنوز آثار میخ های آهنی که تو سینش کرده بودن معلوم بود!
بخدا خون امثال نادر به هدر رفته اگه اینا بخوان برن اونجا و صد تا امتیاز بدن به طرف و دلشون به یه خدافظی اوباما خوش باشه!!!!!
من با مذاکره مخالف نیستم ولی با فروختن شرف و عزت مردم و حتی رو دادن به این جماعت جنایتکار و مسلمون کُش و پرو کردنشون صد در صد مخالفم!
اینم بگم که من درباره جوش نخوردن ایران و آمریکا! اینقده که از آمریکا و تشکیلاتش مطمئنم و روی خبیثیشون حساب کردم رو دیپلماتای خودمون حسابی باز نکردم!!
سلام؛
اشک ریختم با واژه واژه ی متن و زنده شد تمام خاطرات کودکی ام…
دیشب با خودم فکر می کردم خوب شد پدر و مادر شهید یزدانی منتظر برگشتن جنازه پسر مفقودشان نشدند… خوب شد…
هزینه تماس تلفنی را حسن پرداخت کرد یا حسین؟!
http://www.ahestan.ir/
یه مثالی هست با این مضمون که می گه؛ بالاخره آدم بی احتیاط، از روی پشت بوم خواهد افتاد. یا از اینور بوم، یا از اونور بوم!
فارغ از (در ضمن؛ فکر کنم قیاس مع الفارق درسته جناب سعید…) دلنوشت داداش حسین، و تماس تلفنی اوباما با حسن، یا حسن با اوباما! واقعا اونهایی که فکر می کنند، این خیمه شب بازی که آمریکا راه انداخته، منجر به رابطه ی دوستانه ی بدون غرض و مرض و بدجنسیه، احتمالا به خطا رفتند! چرا که، هم تجربه نشون داده آمریکا از صداقت هیچ بهره ای نبرده، هم مواضع چندگانه ی مسئولین آمریکایی، نشون می ده که سیاست چماق از پایین، چانه زنی از بالا، فعلا رو بورسه!
غافل نشیم از اینکه، آمریکایی که درحال حاضر (به زعم برخی سینه چاکان ارتباط با شیطان بزرگ) در انزوای جهانی به سر می بره، برای خارج شدن از فشار افکار عمومی و مشکلات عدیده ی داخلی، باید از این فرصت حضور ایران، در مجمع سالانه ی شورای امنیت نهایت استفاده رو می کرد. این موضوع روشن تر از روزه!
برخی عزیزان، تا کم میارن، زود موضوع رو ربطش می دن به اطلاع و اجازه ی رهبری در خصوص مذاکره با آمریکا! اولا؛ شما با کدام علم لدنی، متوجه شدید که آقا اجازه ی هرگونه مذاکره و ارتباطی رو داده اند، که اینگونه مطرح می کنید؟! ثانیا، بر فرض، که طبق گفته ی جناب روحانی، آقا دست تیم مذاکره کننده رو، تا حدودی باز گذاشته باشند، آیا این به معنای از هول حلیم تو دیگ افتادن نیست؟
کسانی که شاقول و معیار خوشبختی و بدبختی شون، بالا و پایین رفتن دلاره، بدونند که در هر دو صورت خوشبخت نیستند!!
خدا ایشالا قسمت کنه، دست جمعی بریم کربلا… تو این سفری که نایب الزیاره بودم، به هر نفر ۲۰۰ دلار به قیمت ۱۵۴۰ تومان به ما دادند. یکی از عزیزان، که روز آخر سفر می خواست دلارهاشو تبدیل به تومان کنه، به شدت ناراحت بود، که چرا قیمت ارز اینقدر پایین اومده؟! می گفت؛ ما که شانس نداریم 🙂 و از قضا همین دوست، تا قبل از این قضیه، خوشحال بود که در این دولت، دلار داره ارزون می شه!!!
http://rbe17.blogfa.com/post/6/%D9%87%D8%B4%D8%AA-%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%81%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%86%D8%B3%D8%AE%D9%87-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%85%DB%8C%D9%88%D9%86-%D8%A7%D8%B4%DA%A9-%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%A8-%DB%8C%D8%A7%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD-%D9%85%D8%AF%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%AC%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%BA-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7
آقایون! ۸ سال دولت دست شما بود آخر عاقبت مملکت رو دیدیم به چه روزی افتاد.
اجازه بدید ۸ سال هم دست ما باشه!
یه مملکت براتون درست می کنیم از نظر اقتصادی سوییس، از نظر دینی قم، از نظر فرهنگی ژاپن، از نظر اجتماعی کانزاس سیتی!
بهشت میشه به قران این مملکت اگه بذارید دولت تدبیر و امید کارشو بکنه.
مگه ندیدید تو این ۸ سال چی به سرمون اومد؟
به قول ایت الله هاشمی اگه این ۸ سال نبود الان جز کشورهای مقتدر جهان بودیم.
کمی صبر کنید.
ناشناس!
توضیحش اینه که “ما این کار را محکوم مى کنیم”؛
ولى شما که همه مملکت را به آشوب کشیدید!
به مراکز نظامى و امنیتى حمله کردید!
به اموال خصوصى و عمومى رحم نکردید!
پوست سر بسیجى را کندید!
به مقدسات مردم توهین کردید!
و هزاران بى فرهنگى و آشوب گرى دیگر را مرتکب شدید! اصلا هم به روی خودتان نیاوردید!
تو رو خدا شما از ادب و آرامش و احترام حرف نزنید که بی ادبی و وحشی گری و اهانت هایتان در ۸ سال گذشته، در تاریخ ثبت شده.
بالاخره آبکى بودن وعده پایین آمدن دلار، در صورت ارتباط، باید یه مقصرى داشته باشه!
چى بهتر از لنگه کفش؟!!!
رضا؛
۱۶ سال دولت دست هاشمی و خاتمی بود، سرویس شدن مردم رو دیدیم، سوئیس شدن کشور رو ندیدیم!
و این هفدهمین سال دولت این جماعت است، نه اولین سال آن…
احمدی نژاد ۸ بار رفت سازمان ملل، یه بار برند انقلاب اسلامی رو نفروخت! دلگی کرد آخر سفرش جناب روحانی، دلگی!
اخراجی های یک رو یادته. هم طنز هم تراژدی هم اکشن هم همه چی!
این متنت اینطوری بود. گریه و خنده و… همه و همه.
اگه به بعضیا بر نمی خوره! می خوام بگم؛ این گزارشهای فیسبوکی جناب وزیر خارجه، داره کمی لوس می شه. شاید یکی فیلتر شکن نداشت! و دوست داشت، گزارش کار وزیر مملکتشو، اونم رسمی از صدا و سیمای کشورش بشنوه. یعنی چی که، صبحونه رو با فلانی خوردم و نماز رو هم بین نوشتن گزارش خوندم و… نمی دونم! شاید اینم یه روشه دیگه…
آقا سید؛
حرف رضا رو قبول دارم با اندک تلخیص!!
بعد از ۸ سال مملکتی برامون درست می کنند، از نظر اقتصادی سودان، از نظر دینی تایلند، از نظر فرهنگی ایالات متحده، از نظر اجتماعی بنین… 🙂 هر چند که استخوان های کودک گرسنه و مظلوم بنیایی شرف داره به شکم های گنده ی مفت خوران فتنه گر!!
البته تو همون ۱۶ سال هم تجربه کردیم کم و بیش… 🙁
آخه شما سیاست می فهمید؟ کشور رو هم شما به اغتشاش کشیدید ۴ سال پیش.
بعضی از مطالب بالا رو خوندم.
یه چیزی خود نمایی می کرد. همونایی که تا دیروز بابای شهید مارو فاشیست می خوندن و ما رو سهمیه ای، حالا کاسه داغ تر از آش شدن و غصه مارو می خورن.
“زاده”؛
مشکل شما … که با رابطه با امریکا حل می شه، بابای ما رو داخل اسکل بازی های خودتون نکنین! هر چی گفتین سکوت کردیم، اما…
راستی! تا دیروز مطهری و توکلی داد وا اسلاما سر می دادن و از رییس جمهور سوال می پرسیدن حالا چی شده که لال شدن؟ آقای لاریجانی! دیگر سلمه ای به اسلام وارد نمی شود؟ نمی دونم صندلی مجلس چه میخی داره که همه علیه اسلام کوک می شن!
دردِ دل دلنشینی بود…
مقاومت ادامه دارد.
آمریکا تا همیشه تاریخ شیطان بزرگ است.
و چقدر کج خیال اند آنهایی که فکر می کنند اگر به تقاضای ازدواج آمریکا بله بگویند دیگر تمام قله ها را فتح کرده اند و همه چیز درست می شود.
یادمان نرود شیطان از هر راهی وارد می شود تا تو را از راه راست منحرف کند.
تا آخرین قطره خون، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل
آقای رضا اعتدال طلب؛
ما مملکتی می خوایم که هم اقصادش و هم دینش و هم فرهنگش و هم اجتماعش اسلامی باشه وگرنه خل نبودیم برای فرهنگ ژاپن و اقتصاد سرمایه داری سوییس و اجتماع کوفت سیتی انقلاب کنیم و کشته بشیم. واقعاً شما حاضری واسه فرهنگ ژاپن جونتو بدی؟
اصولاً آب ما با مظاهر تمدن منحط غربی لیبرال سرمایه داری از فرهنگش بگیر تا اجتماعش تو یه جو نمی ره و راه ظهور امام زمان هم از همین مسیر می گذره و لاغیر.
عالی…
شُد جمهوری اسلامی به پا
که هم دین دهد هم دنیا به ما
از انقلاب ایران دِگر
کاخ ستم گشته زیر و زِبَر
تصویر آیندهٔ ما
نقش مراد ماست
نیروی پایندهٔ ما،
ایمان و اتحاد ماست
یاریگر ما دست خداست
ما را در این نبرد او رهنماست
در سایهٔ قرآن جاودان
پاینده بادا ایران
….
آزادی چو گلها در خاک ما
شکفته شد از خون پاک ما
ایران فرستد با این سرود
رزمندگان وطن را درود
آیین جمهوری ما
پشت و پناه ماست
سود سلحشوری ما
آزادی و رفاه ماست
شام سیاه سختی گذشت
خورشید بخت ما تابنده گشت
در سایهٔ قرآن جاودان
پاینده بادا ایران
دوستان عشق جماران!
امام خمینی فرمودند: رابطۀ امریکا با ما مثل رابطۀ گرگ و میش است.
۴۵ روز مانده تا عاشورا
لبیک یا حسینِ زهرا…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زنده باد نام و یاد و راه شهدا…
http://uploadtak.com/images/s532_mmotieehaftegi920531.mp3
آقایون ولایت مدار یکی تون به من بگین این جمله از کیه؟؟ ها؟؟
“قطع رابطه با امریکا یک مساله ی ابدی نیست”
این جمله از رهبر مملکت نیست؟
پزشک اعتدال طلب؛
برای ما تکه تکه جمله از این طرف و آن طرف پیدا نکن که ما خودمان ختم روزگاریم!
بفرما این هم بخش دیگری از بیانات حضرت آقا:
“براى امریکا مهم است که ایران اسلامى که از روز اوّل به دلایل روشنى در مقابل امریکا ایستاد و تسلیم امریکا نشد و گفت که با امریکا مذاکره نمىکنم، حالا بگوید که بسیار خوب، چَشم، ما هم مذاکره مىکنیم! مىگویند بفرما، ابرقدرتى کامل شد! این منطقهاى هم که زیر بار نمىرفت، زیر بار آمد؛ اینجا هم عتبه را بوسیدند! بنابراین، صِرف مذاکره برایشان خیلى مهّم است.
البته در مورد رابطه، اینطور نیست؛ بعد خواهم گفت. امریکاییها نسبت به رابطه، طور دیگرى فکر مىکنند. آن چهکه براى آنها خیلى مهّم است، مذاکره است. مىخواهند ایران پشت میز مذاکره بنشیند؛ بعد که مذاکره شروع شد، آنوقت سرِ رابطه داستانها و حکایتها دارند.
……
اگر جمهورى اسلامى با امریکا پشت میز مذاکره بنشیند، امریکاییها خیالشان از این جهت راحت مىشود؛ به هرجایى در دنیا مىگویند: شما براى چه تلاش مىکنید؟ شما که مثل ایران نخواهید شد، به پاى ایران که نخواهید رسید! هر چه بشوید، یک ملت و یک نظام و آن شکوه و شجاعت را که پیدا نخواهید کرد؛ آنها هم بالاخره مجبور شدند و اینجا پاى میز مذاکره آمدند؛ شما دیگر چه مىگویید؟! یعنى با تسلیم ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى ایران به نشستن پاى میز مذاکره با امریکا، خیال امریکا از بسیارى از این مبارزات دنیاى اسلام آسوده خواهد شد.”
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
“عدّهاى، سادهلوحانه، این گوشه و آن گوشه مىنشینند، حرفى و نِقى مىزنند. قلم روى کاغذ مىآورند که: «چرا با امریکاییها مذاکره نمىکنید؟ تا کى مىخواهید این وضع ادامه داشته باشد؟» آیا اینها نمىفهمند در دنیا چه خبر است؟ نمىفهمند که توقّع این دشمنِ افزونخواهِ مغرورِ کمخرد و بىحکمت چیست؟ تصوّر مىکنند همینقدر که ما مذاکرات و روابطمان را با امریکا شروع کردیم، همه مشکلات تمام خواهد شد؟ نه آقا، قضیّه این نیست. آرى؛ امریکاییها در اظهارات رسمى مىگویند و اظهار مىکنند که ما آماده مذاکره با ایرانیم. مذاکره براى چه؟ معلوم است؛ مذاکره براى اینکه راهى و مجرایى براى فشار آوردن روى دولت ایران پیدا شود. مذاکره را براى این مىخواهند. چه مذاکرهاى؟! ما با شما کارى نداریم، احتیاجى به شما نداریم، ترسى از شما نداریم، هیچ محبّتى به شما نداریم. شما کسانى هستید که در روز روشن، جلو چشم همه مردم دنیا، هواپیماى مسافربرى ما را به بهانه دروغ و واهى، سرنگون کردید و دهها نفر انسان را کشتید و حتّى عذرخواهى هم نکردید. این چگونه رژیمى است؟ این چگونه دستگاهى است؟ این چگونه فرهنگى است؟ چطور دل انسان با چنین رژیمى صاف شود؟ ما با اینها کارى نداریم. هیچ رابطه محبّت و عطوفت و دوستى بین ما و امریکا نیست. رابطه نفرت از طرف ماست؛ رابطه خصومت خباثتآمیز از طرف آنها است.
اینجا یک نکته اساسى دیگر هم وجود دارد که حتماً باید در محاسبات لحاظ شود:
آنچه تا به حال گفتیم، مربوط به سوابق امریکا با ایران و ملّت ایران مىشد؛ اما همه قضیه این نیست. یک اصل بر تفکّر ما مسلمان ها حاکم است که آن اصلِ نفرت از ظلم و ظالم و مقابله با ظلم و ظالم در هر جاى دنیاست. شما ببینید امریکایی ها چقدر ظلم کردهاند! چقدر ظالمپرورى کردهاند! چقدر ملّت ها را مظلوم کردهاند! با مردم فلسطین چه کردهاند! چگونه به اسرائیل، پروبال دادهاند! با لبنانی ها چه کردهاند! با مسلمانان -در داخل کشورهاى خودشان و در هر جا که توانستند- چه کردند! با ملّت هاى ضعیف چه کردند! آیا از اینها مىشود صرفنظر کرد؟ قضیه این است. مسأله این است. مبارزه با استکبار و روز مبارزه با استکبار -که یک مناسبت ضدّ امریکایى این روز را تشکیل مىدهد- قاعده و مبنایش اینهایى است که عرض شد. این روال ادامه دارد. تا وقتى که نظام جمهورى اسلامى در خطِّ صحیح حرکت مىکند و تا وقتى که آرمانها و اهداف قرآنى و الهى و اسلامى بر ما و بر این نظام حاکم است، این نفرت و مقابله با سردمداران استکبار جهانى و در رأس همه، امریکا، به قوّت خود باقى است.”
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
البته فقط می خواستم شما متوجه بشوی که این بازی ها برای ما جواب نمی دهد و الا این حرکت ها و تکه تکه کردن بیانات آقا، اصلا حرکت درست و معقولی نیست!
راستی؛ مــــــــــ بر امریکا ــــــــــــــــــرگ
ما باید با همه دنیا رابطه داشته باشیم…
به روزم…
راستی که وقتی نیویورک بودید نمی دیدید تلاش رئیس جمهور اول محبوب و بعداً انحرافی را برای برقراری رابطه از هر جوری؟ راستی نامه/ نامه های بی جواب، جواب همان خون ها بود؟ راستی همان وقت ها مک فارلین زیر نظر رهبر فقید انقلاب با مقامات ایرانی حرف نمی زد؟ راستی این ها را نمی دانید؟ راستی رابطه با امپریالیسم چپ شوروی آن وقت با آن همه جنایت ایرادی نداشت؟ راستی معیار چیست؟ عادت کردن به شعار مرگ بر امریکا و نوستالژی اش برای امثال شما شده معیار سیاست خارجی؟
اسلام معتدل یا اسلام انقلابی
http://ingholt.ir/?p=899
سیر تکاملی تغییر نام آمریکا:
شیطان بزرگ
شیطان کوچک
شیطون بلا، جیگر طلا…!
“اشک… و هنوز هم اشک! حق این را که داریم؟!”
الان برای چندمین بار خواندمش. کاش به این زودی متن جدیدی به جای این متن اضافه نشه.
لعنت خدا و رسول بر آنها که از فلاکت مردم نان می خوردند و بهبود اقتصاد به ضرر آنهاست… بشمار!
نینا؛
زشته آخه به رییس بانک مرکزی دولتی که تازه اومده سرکار اینجوری توهین کنی. درسته که دولت لب مرزیه و ما هم به برخی کارهاش منتقدیم ولی انصافاً این توهین ها درست نیست!!!
چند روزه فقط به این فکر می کنم یعنی همه چی تموم شد… همه چی فراموش شد… یعنی ارزش نانی که می خوریم از خون دلی که بعضی ها خوردند و از جانی که بعضی ها دادند بیشتره؟ برا یه لقمه نون دیگه چی کار قراره باهامون بکنند.
من که هر وقت میام یه کم بی خیال بشم، یاد عموهای شهیدم(فقط یادشون) نمی ذاره… خدایا کمکمون کن…
آمریکا میخواد صلح کنه شما کاسه داغتر از آش شدین؟ چی می خواید از جون این ملت؟
نوکر باراک؛
از آقات اجازه گرفتی داری اظهار فضل میکنی؟
شما که به لطف غفلت عامدانه، نه از آشی نه از کاسه… اجالتا برو مواظب مصلحت ملی امریکا باش.
رفقا؛
امشب شب دحوالارض است و شبی بس با عظمت!
اعمال این شب:
http://www.aviny.com/Mafatih/Motoon/Mafatih042.aspx#link212
ثواب مناجات در این شب را از دست ندهید!
…………………
با سلام؛
این رهبر عزیز خیلی زرنگ و باهوش تر از این حرفهاست. اون با اختیار دادن به آقای روحانی می خواهد بگوید شما که می خواهید با آمریکا مذاکره نماییم بروید ببینیم چه کار می کنید؟! چون اگر از طرف دیگران بود می گفتند آنها بلد نبودن، کار خودمان است!
{وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ}
البقرة۱۲۰
امشب یه بار دیگه گفت و گوی سران (قلابی!) یهود و نصاری رو دیدم و باز یاد این آیه افتادم و گریستم…
سلام؛
این یادداشت شما در پایگاه خبری- تحلیلی “خیبرآنلاین” منتشر شد.
یا فاتح خیبر مدد
آخه بی شرف
تو اصلا می فهمی غم چیه؟
در عمارنامه شما رو دیدم آقای قدیانی؛
به نظرم درد ما بیشتر نان به نرخ روزهایی هستن که امروز مردم رو به شهدا و انقلاب بدبین کردن.
این وب رو نگاهی بندازید:
http://ajul.blogfa.com
من از مخاطبای قبلی وب ۷ سالشون بودم که با اسم و هویت واقعی کار می کردم اما این ۳-۴ ماه اخیر که مطالبشون در راستای حمایت از رهبر و شهدا
و ارزش های فراموش شده انقلاب بود، تصمیم گرفتم گمنام کار کنم.
از اینا حمایت کنید که سرباز گمنام امام زمان اینان…
التماس دعا
سلام و درود؛
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشر گردید.
http://www.ammarname.ir/node/14206
ما را از بروزرسانی خود آگاه
و با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید.
موفق و پیروز باشید.
http://ammarname.ir — info@ammarname.ir
یا علی
شکر خدا که اشک داریم هنوز!!!!
جناب “نوکر باراک” اربابتون با گزینه جنگ روی میز می خواد صلح کنه؟؟؟؟؟؟ آیا؟؟؟؟
الله اکبر!
شهیدان زنده اند الله اکبر!
این کامنت رو در راستای پیام های صریح و روشنی که شهدا برایمان مخابره می کنند، می گذارم.
امروز داشتم کتاب شهید بلورچی را می خواندم رسیدم به این نامه. نامه دوازدهمی از شهید که در کتاب آمده.( صفحه ۱۲۴) نامه ای از شهید علی بلورچی به خانواده اش. انگار که امروز و برای ما، همه ما، نوشته شده است. قسمتی از این نامه:
“شهادت یعنی من و ما با انتخاب خود، زندگی دنیایی مان را فدای آرمان های دینی مردم مان کردیم، اما روح مان تا وقتی خدا بخواهد در همه عرصه ها و صحنه ها با شماست، در صف راهپیمایی ها، در روشنایی نماز جمعه، در شبستان احیاء، کنار صندوق صدقات، هم نفس با ولیچری که در راه ماند، شاهد آه حسرت بار مادری که هنوز چشم به راه است.
شهادت یعنی ما تا ابد بر صراط مستقیمی که برای اقامه اش از سر و جان گذشتیم، پایداریم. شهادت یعنی یک پای ما در دنیای شماست، یک پایمان در آسمان خدا، نه از غم شما فارغ ایم، نه به راحتی خویش دلخوش. اگر ما باز هم، و هزاران بار دیگر هم، در کنار شما می بودیم، با همان اقتدار، با همان بصیرت، با همان از خود گذشتگی، پا در همان راهی می نهادیم که نهادیم، سر بر همان آستان ولایتی می سودیم که سودیم، خون و جان و تن بر سر همان پیمانی می فشاندیم که فشاندیم، بی دست و پا و سر و خونین بال و پر، در همان آتشکده عشق می رقصیدیم که رقصیدیم و در کوران پر التهاب هر فتنه ای، سینه مان سپر بلاگیر دین و دنیای شما بود. اگر بودیم، هزار بار می مردیم تا امر خدا بر زمین نماند.
ما با شما و شاهد شماییم. دستگیرتان در ناتوانی های دنیایی، یاورتان در سرگشتگی های آخرتی. دعا از شما، دستگیری از ما، اجابت از شما.
عزیزانم! بر راه امام پایداری کنید که: انّ رحمة الله قریب من المحسنین.”
خدا رو شکر که شهدا آنقدر حرف هایشان را صریح زده اند که هیچ کس نمی تواند آن ها را مصادره کند.
از بالا که کامنت ها رو می خوندم، می خواستم آخرش بگم آقا سید احمد خیلی عصبانیه (البته مثل همه ی ما) و جواب بچه ها رو تند می ده. اما به کامنت های آخر رضا اعتدال طلب-پزشک که رسیدم دیدم نه بابا خیلی هم خوب جواب می ده!
اینا رو ول کنی و هر چی هیچی نگی پر رو تر می شن. مسخره اس دیگه! نظر آقا که در این مورد روشنه.
اشک… و هنوز هم اشک! حق این را که داریم؟!
سلام؛
بد جوری وا دادیم! تا زمانی انقلاب ما در مسیر درست حرکت می کرد که به سمت امریکا نمی رفت. همه ی ما می دانیم که در پشت این تماس ها برنامه ی یهودیان می باشد و همه ی ما می دانیم که برنا مه ای به نفع ما نیست. الان بعد این تماس چهره ی کشور ما به عنوان ی کشور پرچمدار اسلامی زیر سوال رفت…
خیلی از ماها می گوییم آقا جان! در روز عاشورا اگر ما بودیم چنان می کردیم… شمایی که تحمل دو سال تحریم رو نداشتید چطوری العجل العجل می کنی برادر من؟
بروید توبه کنید و خدا و آقا امام زمان خودش به فریادمان برسد…!
اون برادری که طالب مذاکره با امریکا هستی! اخبار چند روز اخیر رو شنیدی که اوباما چیا گفته؟ که مردم ایران به خاطر تحریم ها مشتاق شدن بیان پای مذاکره…
…
عادل؛
حالا شما هم اینقدر سخت نگیر!
مسیر انقلاب ما درست است و از مسیر درست هم خارج نمی شود چون علمدار این انقلاب دست در دست مهدی فاطمه دارد. این نکته مهم را هیچ وقت فراموش نکن!
دولت ها عوض می شوند و هر کدام سیاست های خودشان را دارند، اما آنکه مهم است رهبرِ انقلابیِ ماست!
و صد البته تا قبل از ظهور مولا، نباید انتظارِ اصلاح دنیا را داشته باشیم.
اللهم عجل لولیک الفرج…
جناب آقای هاشمی! امام در ۴ بند سخن شما را تایید می کنند که با مرگ آمریکا مخالفند! بلکه چیزی فراتر از مرگ را برای او متصور هستند.
۱-امام فرمودند که “آمریکا شیطان بزرگ است” و شما در اعمال مکه با شیطان چه می کنید به ویژه اگر بزرگش باشد.
۲-امام فرمودند که “آمریکا ام الفساد قرن است” کشوری که ۲۵ میلیون وبسایت پورن دارد که در برابر هر ۱۳ امریکایی می شود یک وبسایت!
۳-امام فرمودند که “آمریکا تروریست بالذات است” کشوری که تصاحب خاکش هم با نابودی قوم سرخ پوست بود.
۴-امام فرمودند که “آمریکا استکبار جهانی است” و ما می دانیم که الله اکبر است و کبر تنها شایسته خدا
حال خودتان بگویید امام با مرگ بر آمریکا مخالف بود یا بدتر از مرگ را برای آمریکا می خواست!
(دکتر عباسی)
الان ۷۵ درصد مردم آمریکا راه حل سیاسی رو برای پرنده هسته ای قبول دارن.
الان جو عمومی دنیا به نفع ما شده و ما رو کشوری صلح طلب میدونن بر عکس قبل.
اینا دست آورد کمیه افراطی ها؟
ما کاری به این نداریم که چند درصد مردم امریکا با ما موافقن یا مخالف چون نظر مردم امریکا واسه دولتشون اصلا ارزش نداره. اینو در جنگ های افغانستان و عراق ثابت کردن. ما داریم در مورد خودمون حرف می زنیم. که نباید از مسیر انقلابمون خارج بشیم.
دوستان تازه وارد؛
لطفا اصول ویرایشی را رعایت کنید.
“که” و “به” و امثالهم را درست بنویسید!
مگه شما پیام ملت رو دریافت نکردید، جمع کنید دیگه بساطتون رو.
اصلا شما به دیپلماسی عمومی اعتقاد دارید یا نه؟ بعد بیایید نظر بدید! ثانیا نظر مردم ایران رو هم باید اضافه کرد.
باراک دوراک؛
بگو مرگ بر آمریکا تا بهت بگم! 🙂
قدیانی جان؛ تو که سال قبل با محمود و البته از جیب ما مفتکی رفتی داداش!!!
کدوم کًل رو به سر ما زدى داداش؟؟؟
حتى ننوشتى واسه کدوم کار واجب و یا مستحب رفتی؟؟؟
حالا به همه ایراد و کفش می زنی؟!
آهسته گویمت نکند بشنود رباب
از عمر اصغرش سی و چند روز مانده است
رهبر انقلاب، امروز؛ “ما به هیئت دیپلماسی دولت عزیزمان خوش بین هستیم ولی به امریکایی ها بدبینیم. خودبرتربین و غیرمنطقی و عهدشکن است و دولتی در تصرف شبکه صهیونیسم بین المللی ست.”
حالا یه عده هی اصرار دارند که اوباما را از دولتش و نتانیاهو جدا بدانند و موضع گیری هاشو بعد از تلفنش قابل پیش بینی بدانند! فکر کردن ملت هم مثل خودشان نمی فهمند!!
ایول به رهبر صلح طلب ما…
http://www.afsaran.ir/link/382373
با این حرکت آخرتون یعنی تلفن و مذاکره و اینا خیلی حال کردم…
متن خوبی بود. کلا این جور نوشته های سئوال محور را دوست دارم.
خب دوستان عزیز …! اجازه بدهید با ادبیات شما حرف بزنیم! همان ادبیات که می گویید نگاه کنید که اسراییل و آمریکا برای که کف می زنند و از حرف های چه کسی خوشحال می شوند و بعد به آنها شک کنید!
.
همین بیست دقیقه حرف های نتانیاهو در مصاحبه با بی بی سی فارسی را گوش کنید! ببینید برای محق جلوه دادن خودش به چه چیزهایی دست آویز می شود!؟ با خود مرور کنید که حرف ها و کارهای چه کسی بیشتر به نفع نتانیاهو است!؟ در جواب مجری که می پرسد ایرانی ها می گویند شما خودتون بمب دارید اتکا می کند به حرفهای محمود که هر روز از تهدید و نابودی می گفت! بعد حق به جانب می گوید ما کسی را تهدید نمی کنیم! این جواب احمقانه را تنها زمانی در آستین دارد که یکی مثل شما فکر کند در دنیای امروز با داد و بیداد و سخنرانی های آتشین و در عین حال مضر می توان کاری از پیش ببرد در حالی که تنها کارکرد آن حرف ها تحریم و پاس گل دادن به رقیب است!
در طول مصاحبه بهترین دست آویزش برای لال نشدن و جواب داشتن مسائلی از این قبیل است که ایران بر روی همین برنامه (که از بی بی سی پخش می شود) پارازیت می اندازد! بعد برای جلوگیری از خفه گی و کم نیاوردن از فیلتر بودن توئیتر و اینترنت می گوید! حتی به غلط از شلوار جین و موسیقی غربی می گوید! (که البته شما دوستان با آن مخالف اید و فشار مردم است که تاب قطع آن را ندارید!) بعد آویزان می شود از اختلاف میان مردم و شما! که مردم شما را نمی خواهند و به زور بر آنها امر می رانید! متوسل می شود به کشتن ندای عزیز و خلاصه هر چه که دارد و ندارد برای گفتن وام گرفته از رفتارهای شماست! این چه مخالفتی است که شما با اسراییل می کنید و در عین حال بهترین پاس گل ها را به او می دهید؟!
بعد اما باز شما زبان دراز دارید که خاتمی فلان! مهاجرانی بهمان! ظریف (که طی دو هفته ذهن های دنیا را دگرگون کرده و اسراییل را به انزوا برده) از حلقه نیویورک است! آن یکی سر فتنه است! این با سوروس دیدار کرد آن فلان کرد و…
حالا باز خدا را شکر هست مهاجرانی ای که محمد الدوره را به یاد همه بیاندازد و دقیقا نشان دهد آن گرگِ در لباس میش که نتانیاهو می گوید کیست؟
کلاه قاضی کنید و ببینید اگر شما نبودید و این گزک ها را به دست دنیا نداده بودید الان نتانیاهو چطور لال می شد برای حرف زدن! کمی عمیق تر شوید و ببینید چطور بهترین دوست اسراییل هستید و پاس گل به آنها می دهید و چطور بهترین مدافعان ایران را از صحنه به در می کنید! هر چند ساده انگارانه است که ندانید این ها را! قدرت را بگو اما که شیرین است!
سلام؛
آقا سید! یه سوال داشتم.
مگه قرار نبود داداش از نامه هایی که بچه ها براشون فرستادن چیزی رو کنن؟؟؟؟ چرا خبری نشد؟؟ این کار انجام نمیشه آیا؟؟؟؟
……
قطعه قطعه مهره!
سلام؛
ممنون که هستین.
من شدم معلم جاده!!!
جالبه؛ منم با “پرسش مهر رئیس جمهور مهربان” به روزم…
میثم؛
انگار یادتان رفته است، ما در دوره خاتمی گفتگوی تمدن ها، شدیم محور شرارت! 🙁
ممنون آقای قدیانی
“تازه رسیدیم به نقطه سر خط… به مدرسههای پایین خط آهن… به فهم معنای این جمله روی دیوار مدرسه که تکیه کلام شهید مولایی بود؛ «جنگ، زخم دارد و صلح، زخم زبان!»… و به روزگاری که دیگر گلوله نداشت، اما آقا معلم همچنان از ما شغل پدر را میپرسید!!”
دوست دارم این متن رو.
با سلام و خدا قوت مطلب شما به عنوان بهترین های وبلاگی انتخاب شد و در قسمت “گلدون وبلاگی” منتشر شد. سایت حرف تو با آدرس:
http://harfeto.ir/?q=node/15787
http://dana.ir/News/17893.html
منتشر شد…
خواهشمندیم مطالب تولیدی خود را به سایت حرف تو ارسال نمائید.
هدیه سایت حرف تو به شما:
پیامبر اسلام: عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
با عرض سلام و خسته نباشی خدمت دوست عزیز؛
با تشکر از مطالب ارزنده و پر محتوای سایت شما، اگر متمایل به تبادل لینک هستید، سایت خبری “سفیر جنوب” را لینک بدهید و اعلام نمایید تا ما نیز شما را لینک بدهیم.
safirjonoob.ir
لینک شدید سردار…
دست مریزاد! 🙂
سلام حسین آقا؛
خیلی وقت بود به وبلاگت سرنزده بودم. سرم خیلی شلوغ بود. واقعا نمی دونم قالیباف چی داشت که شما رو به سمت خودش جلب کرد؟ این که امثال شما بچه های خوب شهدا طرفدار قالیباف بشید، منو می ترسونه…
مصادره به مطلوب؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
دوست دارم تو این پست عید الله اکبر رو تبریک بگم.
انشاءالله که این عید برای قطعه بیست و ششی ها و همه و همه مبارک باشد!
عید غدیر مبارک!
مبصر محترم قطعه، عیدی بچه ها فراموش نشود!
مرتضی جان:
سردار مرد کار و کار و کار بود و می ارزید به وضع فعلی…
لطف کنید خوبی رو در تصدیق نظر خودتون نبینید.
سادات بزرگوار عیدی فراموش نشود!
یک حدیث؛ یک قسمت منتخب از نهج البلاغه؛…هرچی صلاح می دونید. فقط لطفا سادات عیدی یادشون نره.
م.طاهری؛
امیرالمومنین علی علیه السلام: کن فی الفتنه کابن اللبون، لاظهر فیرکب، ولا ضرع فیحلب
(در فتنه ها مانند شتر ۲ ساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد و نه می توانند از او شیر بدوشند)
نهج البلاغه، حکمت۱٫
ای کاش مردم را آدم حساب می کردید و ازشون نظر سنجی می کردید.
۱۰ روز تا ۱۳ آبان
مرگ بر آمریکا
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/174758
واقعا عالی بود. کاش حداقل این روحانی عاشق آمریکا این متنو بخونه…
سلام به همه آنها که واقعا دوست هستند!
آقا میثم عزیز؛
اگر نگاه ما به مسائل سیاسی که از مسائل روبنایی است، نگاه سطحی، احساسی و عامیانه و تک بعدی باشد که بعضی مسائل را ببینیم و چشممان را بروی بعضی ببندیم، خب جز این اظهار نظرهایی که کردید نباید توقع دیگری داشت اما اگر نگاهتان به سیاست برآمده از یک مبنای فکری و اعتقادی مستحکم و عقلانی باشد، نوع دیگری نظاره گر مسائل خواهید بود و حتما نظرتان متفاوت خواهد بود!! در ضمن با فرافکنی و مطرح کردن مسائل حاشیه ای از بحث خارج نشوید.
اما جواب؛
اولا دوستان اسرائیل و بزرگترین سرمایه صهیونیست ها به تعبیر خود نتانیاهو جنبش سبز بود و…
ثانیا در اینکه رسانه های جهان در دست آنهاست و هر کاری که بخواهند در این دنیا بر اساس قانون جنگل (بخوانید حق وتو) می کنند و کسی هم نمی تواند حرفی بزند شکی نداشتیم و نداریم و انقلاب اسلامی از همان اول با این مسائل روبرو بود، مگر ما جنگ را شروع کردیم و مگر بعد از آنهمه ژست سیاسی و صلح جویانه خاتمی با طرح گفتگوی تمدن هایش چیزی جز محور شرارت بودن نصیبمان شد؟
ثالثا جنگ ما با آمریکا جنگ عقیده است و ما سردمدار فکر و عقیده استکبارستیزانه و آمریکا، رئیس و سردمدار طاغوت در زمان ما، باقی همه جیره خوران و نوکران آمریکا (بخوانید صهیونیست) هستند و الا شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و اینکه اسرائیل باید از بین برود را امام راحل و عزیزمان مطرح کردند و مگر چیزی در این دو عوض شده یا تغییر رویه و منشی رخ داده که ما از شعارمان برگردیم؟؟
یا ملت از دید آقایان اعتدال کافرند یا اشداء علی الکفار رو بر عکس تفسیر نمودند…
درد دارد زندگی در عصری که شعار مردمانش *ما اهل کوفه نیستیم* باشد
اما طلحه و زبیرها در وسط میدان عربده کشی کنند
و *علی* تنها بماند!
سستی کوفیان رقم می زند:
صلح را برای حسن *ع*
و قتلگاه را برای حسین *ع*
و تو…
هر روز از خودت بپرس،
سستی ما چه رقم می زند برای مهدی موعود *عج*
التماس دعا