شاهین برد ندیده، هوش از سرش پریده!

حسین قدیانی: در انتها… انتها که چه عرض کنم؛ در پانوشت دوم پلاک روز ۴ شنبه ۳۰ مرداد آورده بودم؛

«این روزها رسانه های دوم خردادی، جملگی، لقب «شاه کلید» به وزیر امور خارجه داده اند. آقای روحانی! اصولگرایان خیر شما را می خواهند… بهتر است فاصله خود را با تندروهای افراطی بیشتر کنی، چرا که این جماعت برای «کلید» و «شاه کلید» خواب ها دیده اند… یعنی این را هم باید بنویسم که «شاه کلید» قصد عبور از «کلید» را دارد؟؟!!»

القصه، عصر ۴ شنبه یکی از اساتید محترم تماس گرفت و گفت:

«با توجه به اینکه افکار عمومی، ناظر بر تبلیغات آقای روحانی، رئیس قوه مجریه را بیش از هر چیز به «کلید» می شناسند، من هم تعبیر «شاه کلید» را برای وزیر امور خارجه (که توسط افراطی ها به کار برده می شود) کاملا بودار می دانم، اما خوب بود تو هم اندکی رواداری نشان می دادی و اینقدر زود بحث «عبور شاه کلید از کلید» را مطرح نمی کردی… کلا خوب است کمی شهوت اطلاعات رو کردن خودمان را کنترل کنیم، پروژه ای را هم اگر بنا داریم بسوزانیم، بگذاریم به وقتش… و این را هم فراموش نکن! همان رهبری که ما را دعوت به «بصیرت» کرده، سفارش به «صبر» نیز داشته».

بی هیچ علاقه ای به کش دادن موضوع، حرف حساب این استاد عزیز را پذیرفتم؛

«حالا که کار از کار گذشته و مطلب منتشر شده، اما اول به حرمت شما، بعد به احترام رئیس دستگاه اجرا، قول می دهم مادام که افراطیون معتدل (!) چیزی درباره «عبور شاه کلید از کلید» نگویند، دیگر حرفی در این باره نزنم».

باز هم القصه! عصر ۵ شنبه، همین استاد محترم، برایم ۲ پیامک بدین شرح فرستاد؛

پیامک اول/ «اگر شاه کلید دولت اصلاحات، وزیر ارشاد آن بود، شاه کلید دولت اعتدال، وزیر خارجه آن است. محمدجواد ظریف در این دولت، نماد پدیدار شدن چهره ای تازه از سیاستمداران ملی، معتدل و مدرنی است که آینده سیاست ایران را رقم خواهند زد. از هم اکنون می توان روزی را پیش بینی کرد که او نامزد جانشینی دکتر حسن روحانی باشد… راست مدرن، یکی از همین «پیش بینی های خود تحقق پذیر» در آینده ایران است. آن روز که در مسیری متعالی، از سیدمحمد خاتمی به دکتر حسن روحانی، و از دکتر حسن روحانی به محمدجواد ظریف برسیم».

پیامک دوم/ سلام بر حسین عزیز! آنچه خواندی، برگرفته از سرمقاله آخرین شماره ماهنامه مهرنامه است که همین امروز درآمده. آقا جون! اون توصیه دیروز رو، استثنائا در این یک مورد، بی خیال!! 🙂

این بار واقعا القصه! بچه تر از این سن که بودم، در کوچه مان ۲ تیم فوتبال داشتیم به نام های «شاهین» و «عقاب».

(داخل پرانتز: ایام خوش دهه ۶۰ هر کوچه ای برای خودش ۲ تیم فوتبال داشت و هر ۲ هم به همین اسامی!!)

من اما در تیم عقاب، کاپیتان بودم. رسم فوتبالی کوچه ما این بود؛ در طول هفته، شاهینی ها خودشان ۲ تا تیم می شدند و با هم تمرینی بازی می کردند، تیم ما هم همین طور، تا اینکه روز قشنگ جمعه، عقاب و شاهین رو در روی هم بازی کنند. ما که عقاب بودیم، خوب یادم هست در ۴ بازی اول، شاهینی ها را با فاصله گل زیاد بردیم. بازی پنجم اما شاهین، ما را در ضربات پنالتی شکست داد. فردایش یعنی روز کوفتی شنبه، همین که برای رفتن به مدرسه، از خانه زدم بیرون… یاللعجب! دیدم گله به گله روی دیوار خانه های کوچه با اسپری، آنهم با شخمی ترین خط ممکن نوشته شده؛ «شاهین ۸ عقاب ۷»، «تیم قدر شاهین، حریف می طلبد!»، «حریف!… نبود؟»، «شاهین چی کارش کرده؟ سوراخ سوراخش کرده!» و… و از همه خنده دارتر شعارنویسی روی دیوار خانه خودمان بود؛ «در اول، در دوم، در سوم می دهد عدس پلو/ عقاب! تیمتو بردارو برو!!»

برگشتم خانه. به مادرم و آبجی خدیجه گفتم؛ بیاین تو رو به خدا کوچه رو نگاه کنین!… شاهین برد ندیده، هوش از سرش پریده!!

الان هم راستش همین است حکایت ما با فتنه گران! منتهی شاهینی ها خود به خدایی جنبه بردشان بیشتر بود! و هرگز از زننده آخرین پنالتی خود عبور نکردند!!

وانگهی، فتنه گران از کدام برد، و از کدام عبور، سخن می گویند، وقتی که دکتر روحانی با افتخار، ولایت فقیه را عمود خیمه انقلاب اسلامی می داند؟؟!! و وقتی که مغز متفکرشان، به غلط کردن می افتد و مثل بچه های خوب، انتخابات ۸۸ را دیگر تقلب نمی داند؟؟!!

یعنی این اپوزیسیون ذلیلی که من می بینم، شاید در حد رفاقت با خاتمی باشد، اما هرگز در قد و قواره فتنه علیه جمهوری اسلامی نیست!!… خاتمی را نه تنفیذ راه دادند، نه تحلیف، از کدام «دوم خرداد دوم» سخن می گویید؟؟!!

به خدا آدمی، بچه آن سوی خط آهن باشد و هنگام فوتبال، به جای تیردروازه، آجر بکارد، به از آن است که ۴ سال بعد از فتنه ۸۸ آویزان متولد ۹ دی و سخنران یوم الله ۲۳ تیر شود!! اما خب، با وجود این «کلید اولی ها»… شاید هم «عبور اولی ها» اندکی باید هوشیارتر باشد شیخ حسن…

فی المجلس، این برد برای جمهوری اسلامی بس که داعیه داران تقلب در انتخاباتش را آویزان همان انتخابات کرده است…

راستی! بازی ششم، کاری با شاهینی ها کردیم که خودشان مجبور شدند بروند آن چرت و پرت ها را از روی دیوار پاک کنند!!!!

جوان/ ۲ شهریور ۱۳۹۲

پنج متن آخر صفحـ«۰۶ :۲۰»ـه  وبـ«قطعه ۲۶»ـلاگ

{واقعا یک عکس یادگاری}
{قدیانی ۵ سال پیش درباره قالیباف چه می نوشت؟!}
{ای قلم! بنویس…}
{آقای رئیس جمهور}
{چقدر خوب که اسم خواهرم «خدیجه» است}

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الحکیم…

  2. مسعودساس می‌گوید:

    بازى ششم چیکار کردید؟
    مى شه مطلب رو براى خوانندگان کمى بازتر کنید؟!

  3. علی می‌گوید:

    سلام علیکم
    مستفیذ شدیم برادر

  4. م.طاهری می‌گوید:

    چقدر قشنگه این عکس.

  5. سیداحمد می‌گوید:

    “شاهین برد ندیده، هوش از سرش پریده!!”

    یعنی نابودشان کردید ها!
    🙂

  6. مسعودساس می‌گوید:

    گرفتید بچه هاى مردم رو به مثابه فتنه گران ۸۸ زدید، اونوقت مى خواید طفلکى ها نرن دیوار رو پاک کنن.

  7. م.طاهری می‌گوید:

    صبورانه منتظر بازی ششم می مانیم! اون روز فتنه گران مجبور می شوند خودشون رو جمع و جور کنند.

  8. سیداحمد می‌گوید:

    “یعنی این اپوزیسیون ذلیلی که من می بینم، شاید در حد رفاقت با خاتمی باشد، اما هرگز در قد و قواره فتنه علیه جمهوری اسلامی نیست!!…”

  9. سیداحمد می‌گوید:

    اسیر این هماهنگی و تنظیم تیتر و عکستم!

    نمی دانم دروازه بانی تان چه طور بود، اما می دانم گل های بی نظیری می زنید!
    یعنی طرف تا چند وقت گاو گیجه دارد که چه طور این گل را خورده!

  10. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    نفس راحت می کشم وقتی شما می نویسید.
    سپاس از این مطلب زیرکانه!

  11. سیداحمد می‌گوید:

    “این برد برای جمهوری اسلامی بس که داعیه داران تقلب در انتخاباتش را آویزان همان انتخابات کرده است…”

    این جمله باید با فونت مافوق درشت(!) چاپ شود در اتاق بعضی ها نصب شود!

  12. چشم انتظار می‌گوید:

    جدا خیلی عجیبه ها! دهه ی ۶۰ در اوج فقر رسانه ای و تبلیغات و… چطوری محلات اقصی نقاط کشور، اینجور با هم همدل و هماهنگ بودند که اسم تیم هامون هم، یا شاهین بود یا عقاب!؟ تمام خاطرات اون دوران و محله ی خودمون برام زنده شد…

  13. نسیم می‌گوید:

    “فی المجلس، این برد برای جمهوری اسلامی بس که داعیه داران تقلب در انتخاباتش را آویزان همان انتخابات کرده است…”

    آفرین! به نظرم به جای این همه آه و ناله که این روزها کم نمی شنویم، بهتره از دست آوردها و خیر و برکات انتخابات که برای ما حاصل شده حرف بزنیم و افتخار کنیم که جماعت فتنه گر خودشون آبروی خودشون رو با نفی دروغ بزرگ تقلب بردن…

    در ضمن مشتاقانه منتظر بازی ششم و مرگ همیشه معاندین جمهوری اسلامی هستیم:-)

  14. سیداحمد می‌گوید:

    “رئیس واقعا جمهور” را خوب آمدید!

    سلام خدا بر شهیدان…

  15. نسیم می‌گوید:

    یاد شهیدان رجایی و باهنر و آغاز هفته دولت (البته نه دولت تدبیر و امید) را گرامی می داریم.

    روحشان شاد…

  16. میعاد می‌گوید:

    متن خوبی بود. دوست داشتم.
    داداش منم با تو هم عقیده ام که نتیجه این انتخابات برای اصلاح طلبان در حد و اندازه ی (دوم خرداد دوم) نبود! و این صحبت قمپزی بیش نیست!!! و پیروز واقعی نتیجه این انتخابات نظامه!
    ولی اگه یه نگاه به بعد از ۸۸ بندازیم می بینیم که این جریان چنان طرد شده بود که تصور حضور دوبارشون در انتخابات خیلی سخت بود!!!
    ولی دیدیم که تو این انتخابات درسته نتونستن در سطح بالا به نتیجه چشم گیر و به قول خودشون (دوم خرداد دوم)! برسن، ولی در اخر چندتا وزارت خونرو بدست آوردن و فکر میکنم که این برای شروعشون بد نبود هر چند که گفتم این نتیجه به هیچ عنوان در حدِ و اندازه، قمپزِ (دوم خرداد دوم) نبود!!
    اگه اشتباه نکنم چند وقت پیش بود که یه مصاحبه از زیباکلام خوندم که گفته بود ما باید میلیمتر به میلیمتر جلو بریم!!!
    بعدشم بشخصه، شک ندارم که دولتِ کلید! راهشون رو نسبت به قبل هموارتر میکنه! و بهشون آزادی عمل بیشتری برای آینده میده.
    و در آخر اینکه، آخر نفهمیدم چرا وقتی واسه روزنامه می نویسی اینقدر با روحانی مهربون میشی!! دیروز (ریش رنگ کن! و ساکت فتنه) بود!! امروز (متولد ۹ دی و سخنران یوم الله ۲۳ تیر) 🙂 امان از دستت داداش! امان! 🙂

  17. به جای امیر می‌گوید:

    فرمایش (گفت و شنود)

    گفت: آقای هاشمی رفسنجانی گفته است؛ «مردم در انتخابات اخیر کاری کردند که در کشورهای دیگر برای آن باید خون‌ها ریخته شود»!
    گفتم: مگر همین مردم در انتخابات ۸۸ همین کار بزرگ را با دامنه خیلی فراتر انجام ندادند، چه کسانی در آن سال چون نامزد خودشان رأی نیاورده بود، دست به آشوب و بلوا زدند و خون مردم بی‌گناه را به زمین ریختند؟!
    گفت: ایشان گفته است، شرایط امنیتی در سال‌های گذشته همه مردم را تلخکام کرده بود!
    گفتم: چه کسانی با قتل و ضرب و شتم مردم کوچه و بازار و آتش زدن اتوبوس و مسجد و برهم زدن عاشورای حسینی(ع) و پاره کردن عکس امام(ره) و شعار به نفع آمریکا و اسرائیل دست به ناامنی زده بودند؟!
    گفت: چه عرض کنم؟! ایشان به این سؤالات پاسخی نداده‌اند.
    گفتم: ناصرالدین شاه در سفرنامه خود نوشته بود؛ نزدیک بندر انزلی که رسیدیم یک کشتی عجیب دیدیم و تعجب کردیم که این کشتی مال چه کسی است ولی بعدا به یادمان آمد که تهیه این کشتی را خودمان فرمایش داده بودیم!

  18. سینا می‌گوید:

    چه جای امن، ایمن، آرامش بخش، بهشتی، بصیر، زیرک و با صفایی است این قطعه ۲۶ تو حسین خان قدیانی…

    طرف ۳۰۰ صفحه مجله درآورد، با یک متن، پنبه اش زده شد!!!

    دست بوس و قلم بوس فرزند شهید بیست خودمان/ سینا

  19. یه بیست و ششی می‌گوید:

    اون تیکه از متن که مال مهرنامه بود، باید روحانی رو بیدار کنه… اما چقدر بی جنبه بود نویسنده اش!

  20. سیداحمد می‌گوید:

    یه بیست و ششی؛

    روحانی آنقدر غرق در لذت ریاست شده که فعلا بیدار نمی شود! سرش که به سنگ خورد بیدار می شود و آن موقع دیگر کار از کار گذشته!

  21. گمنام می‌گوید:

    دیشب خونه یکی از اقوام بودیم… می گفت: روحانی هنوز تو شوک رئیس جمهور شدنشه!

  22. شیدا می‌گوید:

    …وقتى مغز متفکرشان به غلط کردن مى افتد و مثل بچه هاى خوب، انتخابات ٨٨ را دیگر تقلب نمى داند!!
    سور و ساتشون را با این متن، کوفت و زهر مار کردید!!

  23. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حســـــــ عزیز ــــــــین٭

  24. مجنون می‌گوید:

    یا علی

  25. علی می‌گوید:

    برادر!
    اب رو بریز همونجا که میسوزه. :دی

  26. إسلامی إیرانی می‌گوید:

    استاد ارتباط برقرار کردن بین موضوعات غیر مرتبط.
    دیگه بدبخت شدیم، قراره تو این ۴ سال هر مطلبی، یکجوری به کلید و شاه کلید وصل
    بشه، از تخریب آغل مش غلامحسین در کویر لوط، تا باخت استقلال به پرسپولیس! در دربی،
    همه و همه وصل میشه به قفل و کلید و شاه کلید!

  27. مادون قرمز می‌گوید:

    سلام.
    حاج حسین، برادر حسین، فرزند شهید، استاد قلم، بس کن این قصه ها رو. قصه شاهین و عقاب، قصه همه بچه محله های تهرونه. ولی از این فضای خود کم بینی بیرون بیا. فصل دولت فریب و تزویر به پایان رسیده کاپیتان. دیدن این کامنت های تعریف و تمجید مث اینکه شهوت خود زیاد بینی رو ارضا می کنه. همونطور که شهوت افشاگری رو با باز کردن چاک دهان میشه ارضا کرد.
    کاپیتان از جنوب شهر و بچه پشت خط بودن دیگه صحبت نکن. که خونه شما اینور خط بود نه پایین خط. خونه شما تنها خونه ای بود تو محل که سنگ بود (عکس بزرگ پدر شهیدت هم پشت پنجره خودنمایی می کرد) بازی ات هم که از علی بهادر و عباس پسر اصغر خیاط بهتر نبود. اصلا کاپیتانی به بازی نبود به قلدری بود. از محرومیت نگو که مورمورمون میشه. اونجایی که بچه های محله توپ دو لایه رو رو چشمشون نیگر میداشتن، که شما چهل تیکه داشتی. لوکس ترین دوچرخه محل مال کی بود؟
    بس کن قصه خود کم بینی و شهوت تعریف و تمجید رو. حالا که بذر های پاشیده شده نمو نکرده و کفگیر وطن امروز ته دیگ خورده، وقتشه که حساب و کتاب این هشت سال منحوس سلطان محمود رو یه نگاهی بندازی. فاعتبروا یا اولی الابصار.
    اینها رو دوستانه گفتم بچه محل. نه جناحی بود و نه توطئه. این کامنت رو نمی خواد تایید کن واسه نمایش، فقط بخونش.
    و من الله توفیق

    حسین قدیانی: کاش به جای درخواست برای خصوصی بودن این کامنت، خودتان را معرفی می کردید. از اینکه یکی از دوستان کودکی ام، در قطعه ۲۶ کامنت گذاشته، خیلی خیلی خوشحالم. بابت سنگ بودن دیوار خونه مون هم شرمنده!! بابام کلا نمای سنگ برای دیوار رو دوست داشت انگار!! و الحمدلله خودش دیوار خونه رو سنگ کرد، بعدا سنگ نشد که یه وقت پای «سهمیه سنگ» و بنیاد شهید بیاد وسط!!!! اما اولین کسی که توی محل، صاحب دوچرخه شد، پسر خدیجه خانوم (همسایه آقا موسوی اینا) بود که ۴ فنر بود و اتفاقا لوکس ترین دوچرخه، اولین کسی هم که صاحب توپ ۴۰ تیکه شد، همین علی بهادر بود!! و اون وقتی که من موتور گازی براوو خریدم، علی بهادر هوندا داشت!! حالا بی خیال این حرفا… خدایی بازی علی بهادر و عباس از من بهتر بود؟؟؟!!! هنوز خودشون هستنا!! آره عزیز! من بهترین توپ ۴۰ تیکه محل رو نداشتم، بلکه بیشترین توپ ۲ لایه محل رو داشتم (که البته من نداشتم، مرضیه خانوم همسایه دیوار به دیوار داشت!!!! 🙂 ) اما می دونی چیه؟! چون تویی اگه وبلاگ داشتی، و من بعد از ۳۰ سال می فهمیدم که یکی از دوستای بچگی ام، وبلاگ داره، با اسم و فامیل واقعی ام کامنت می گذاشتم و به جای نمای دیوارشون، درباره کلی چیزای دیگه صحبت می کردم… کلی چیزای دیگه مثل دسته محرم بزاز محل، مثل جلسه های روضه ام البنین مادرامون، مثل عشق، مثل صفا، مثل دوران خوش کودکی، مثل پارک بغل مدرسه عاشقلو، مثل زمین خاکی روبروی مدرسه، مثل تیغی هایی که سر نوشابه و کیک می زدیم، مثل اولین سینما رفتنم که با علی بهادر بود و دزدکی!!!! و مثل اتوشویی سر کوچه که کیهان رو می خوند، اما لباس ها رو جا می داد تو ورق کاغذ اطلاعات!! راستی! اگه خط آهن تهران تبریز ملاک باشه (کنار اون زیر گذر اول جاده ساوه) خونه ما پایین خط بود یا بالای خط؟؟!! من چی رو توی این متن، دروغ گفتم که بعد از این همه سال، برداری همچین کامنت بگذاری؟؟!! نمی دونم توی این ۳۰ سال به کجا رسیدی، اما نام هیچ کدوم از دوستای خوبم توی ۱۲ متری طالقانی، «مادون قرمز» نبود!!

  28. هم نفس می‌گوید:

    کلا من نمی فهمم چرا هر کسی که رئیس جمهور میشه، خودش راه باز کن میشه و یکی کنارش پیدا میشه بعنوان دونده…

  29. مادون قرمز می‌گوید:

    برادر حسین، سنگ بودن نمای خونه باعث شرمندگی نیست، بلکه آنچه ناخوب است ماهی گرفتن از آب گل آلود محرومیت بجه های جنوب شهره تو دهه ۶۰! قصه ای که گفتی هم میذارم پای الگو گرفتن از کیهان. اون گفت و شنودهای خیالی که دو نفر خودشون میگن و میخندن و خیلی هم هنرمندن. شما هم که سر خوان پرنعمت شون بودی.
    من هم هر از گاهی به اینجا سر می زنم. اگر هم کامنت گذاشتم واسه اینه که بعد از تعطیلی وطن امروز یه فکری راجع به اون تفکراتی که واسشون قلم میزنی بکنی. می دونی که تو این یکی دو روزه هم تماشا کفگیرش ته دیگ خورد.
    تو این آشفته بازار “پول و القلم. و ما یسطرون”، پاک بودن قلم هنر مردان خداست، فرزند شهید.

    حسین قدیانی: من کی گفتم سنگ بودن دیوار خونه مون باعث شرمندگیه؟؟!! من که بهش افتخار هم کردم، اما ظاهرا واسه شما خیلی مهم بود این نمای سنگی!!!! و تا وقتی که کمر درد مادرم (کلا مادرامون) سر همین تمیز کردن جوی روبروی خونه مون توی جنوب شهر خوب نشه، حق افتخار جنوب شهری بودن واسه من (همه ما) محفوظه… من با تو دشمنی ندارم، دوستی دارم… یک دوستی قدیمی و جنوب شهری… حالا بی خیال، هر کی هستی و هر کجا هستی، موفق باشی. التماس دعا…

  30. همسنگر می‌گوید:

    به به، دوستاى دوره جوونى و کودکى نعمتند…

  31. مادون قرمز می‌گوید:

    اول- واسه همه صحبتایی که گفتی (تیغی و زدنا و هیات بزاز محل و اتوشویی سید منصور و اونای دیگه) وقت فراوونه و جاش اینجا نیست، وقت دیدار حضوری ان شاءالله.
    دوم- مادون قرمز یعنی پایین دست هرکی و هرچی که دیدنیه. یعنی چیزی واسه دیده شدن نداره. فکر کن من هم از دوستای خوبت نباشم و از دوستای بد، شما به گوینده اهمیت میدی یا به حرفش؟
    سوم- اشتباه در مورد خطوط آهن رو قبول دارم و عذر خواهی می کنم.

    حسین قدیانی: توی این همه مدت، خیلی پوست کلفت شدم! دیگه نه فحش بالاترین و نه نقد دوستای حزب اللهی دلمو نمی شکونه، اما کامنت تو همونقدر که شادم کرد، دلمو شکوند!! حالا واسه ما نشستی مادون قرمز تعریف می کنی؟؟!!

  32. چشم انتظار می‌گوید:

    داداش حسین؛ پاسختون به مادون قرمزٰ منو یاد متن هم بازی و شعری که تقدیم کردم انداخت!
    امیدوارم این هم محلی محترم، خدا رو حتما در نظر داشته باشند به وقت قضاوت و اظهار نظر. چون موضوع، درون محلی بود، به حقیر ارتباطی نداره!!

    دویدم و دویدم، به کودکی رسیدم
    تو خاطرات نابم، ملوک خانومو دیدم
    ماشالا پر بچه بود، ۸ دختر و ۱ پسر
    برای یک دخترش، دائم می داد نویدم
    اما مرضیه خانوم، همسایه ی اون وری
    به جز انبار توپام، چیزی ازش ندیدم
    هرچند که وسواسی بود، مثل مامان خوبم
    ولی تو قلب پاکش، نوای حق شنیدم
    ۲۰۰ تا توپ فوتبال، اونم همش دو لایه
    تحویل مادرم داد، از خوشحالی پریدم
    یادش بخیر وقتی که، برای رفع حاجت!
    تو دستشویی موندم و، شرمندگی کشیدم
    حالا فقط تو ذهنم، خاطره ای مونده و
    از عکس تو حیاط و، بابا اکبر شهیدم
    ممنون دختر کوچولو منو بردی به اون سال
    شدم طفل صغیری، با آنکه من رشیدم

  33. مادون قرمز عزیز،
    علی ما هر چند همون موقع و الانم داریوش گوش می داد و می ده و حسین هم هر چند همون موقع آهنگران گوش می داد و احتمالا می ده، به هیچ وجه من الوجوه نمی تونم خاطره بهترین رفاقت علی با حسین رو فراموش کنم… علی هنوز هم حسین رو بهترین رفیقش می دونه، هر چند بیش از ۱۰ سال باشه که همدیگرو ندیده باشن.

    اون رویای خالصانه، اونقدر واقعی بود که همیشه توی کوچه خیلی ها به رابطه علی و حسین حسودی می کردن البته بلانسب شما…

    یه فرقی داره حسین با بعضی از دیگرانی که مثل او همین حرفا رو می زنن و اون این هستش که حسین هر چی می گه، واقعا از دلش میگه و راست میگه…

    مادون قرمز،
    یه بچه واقعی جنوب شهری، اصلا و ابدا هم محله ای اونم مثل حسین رو به کسی نمی فروشه که محل کارش کاخ سعدآباده… و ما اصلا روحانی رو با احمدی نژاد مقایسه هم نمی کنیم برادر!!!

    حسین قدیانی: الحمدلله شاهد از همسایه رو به رویی رسید!! به مامان و اون علی بامرام خیلی سلام برسون… روزگار کودکی برنگردد دریغا!!

  34. مادون قرمز می‌گوید:

    به حسین قدیانی: رفیق پوست کلفت دل شکسته، من فقط گفتم این واقعه تعطیلی پشت سر هم روزنامه های سلطان محمودی رو نشانه ای بدون برای تفکر بیشتر. ندای حاسبوا که دل شکستن نداره.

    به حسن: خوشبختانه رابطه من با هر دو این عزیز خوب بوده و آرزوی سلامتی دارم واسه هردوشون. حسین هم اگه همه چی رو از ته دلش بگه دلیل نیست که حتما درست بگه. نمیشه در نقد رو بست. من هم اگه نقدی به نظرم اومده و گفتم امید اصلاح داشتم. کسی هم بحث خرید و فروش نکرده. بدون که اگه حسین برام محترم نبود، این مدت با اینکه مخالف نظرش هستم وبلاگشو دنبال نمی کردم.

  35. نسیم می‌گوید:

    گفت و شنود جالبی بود بین رفیقای قدیمی، ایضا ناراحت کننده!

  36. مادون قرمز،
    نمی دونم چرا یاد آژانس شیشه ای افتادم ولی همینکه باعث تداعی اون خاطرات شدی ای ول داره!

    درباره فوتبال هم نمی دونم تا کی توی محل بودی و موندی، اما با احتساب سن کمتر حسین نسبت به علی و عباس، اولش فوتبال اونا طبیعتا بهتر بود، اما حسین بعد رفت باشگاه و تیمای خاکی محل خیلی دنبالش بودن. لذا حسین که هیچی، فوتبال خود منم از علی و عباس بهتر شده بود!!!

    خدایی توی محل، حسین هم بازیش از همه بهتر بود، هم اینکه خیلی بیشتر از ما خوره فوتبال بود.

  37. زهرا می‌گوید:

    من که اصلا نمی شناسم این چند تا دوست قدیمی رو، اما نمی دونم چرا گریه ام گرفته!!

  38. حسن می‌گوید:

    ای خدا من دهه ۶۰ ام رو می خوام …. خدا بگم چکارتون کنه ….
    نوستالژی فقط دهه ۶۰ …… دلم می خواد که چه عرض کنم… الان دارم گریه می کنم……

  39. س.م می‌گوید:

    شما دهه شصتی ها هم کشتید همه رو با اون نوستالژیتون. انگار فقط شما بچگی داشتید و بقیه نداشتند.
    اولین بار هم تب نوستالژی دهه شصت از روزنامه همشهری جوان شروع شد.

  40. حسن می‌گوید:

    جناب س.م؛

    و ما ادراک ما دهه ۶۰
    موضوع فقط بچگی نیست…
    کدوم دهه خصوصیات دهه ما رو داره ها؟؟؟؟
    نسل پلی استیشن چه میدونه آخه؟؟؟؟

  41. حسن می‌گوید:

    توی دهه شصت بازی های پرسپولیس توی آزادی مملو از جمعیت برگزار میشد…
    ولی بازی های استقلال توی شیرودی… اون هم نیمه پر…
    خدا بگم مدیریت چند ساله اخیر پرسپولیس رو چکار نکنه که با نتایج چند سال اخیر بعضی تیم ها به برکت نسل زیر ۱۵ سال آمار طرفداراشون زیاد شده…
    داربی های دهه ۶۰ کجا رفت؟؟؟ بچگی های ما کجا رفت؟؟؟

  42. یک خواننده قدیمی می‌گوید:

    خواندن و مرور کردن خاطرات کودکی و نوجوانی جناب قدیانی و مادون قرمز و حسن بهادر خودش داستانی دارد……

  43. حسن جلیلی می‌گوید:

    بابا اینا شاهین نیستن! اینا رو اینجوری صدا بزنی فردا پر رو میشن، ادعا می کنن خودتون گفتین.
    اینا… هستن! (خودتون پر کنید)
    از ما گفتن بود.

  44. پسر شهید می‌گوید:

    حسین جون!
    ما هنوز باید برای خون های ریخته شده پدرانمان حساب پس بدیم،
    اونم به فامیل و همسایه که شاهد یتیمی و بی پدری ما بوده اند!
    راستی چرا؟؟؟

  45. پسرشهید می‌گوید:

    به عنوان یه فرزند شهید همین که مردم نسبت به پدرانمان جک نگن و تمسخر نکنن و به ریششان نخندند راضی ام!
    تقدیر و تمجید پیشکش…

    یا حق

  46. به جای امیر می‌گوید:

    اَپل! (گفت و شنود)

    گفت: چه خبر؟!
    گفتم: شخصی به نام «محمود سریع‌القلم» در مصاحبه با یک ماهنامه وابسته به جبهه اصلاحات گفته است «باید همه خوشحال باشیم که بالاخره بعد از یک و نیم قرن افراط و تفریط، ما ایرانیان به کانونی تحت عنوان «اعتدال‌گرایی» رسیده‌ایم»!
    گفت: یعنی پیروزی انقلاب اسلامی و همه سال‌های حماسی پس از آن از نوع افراط و تفریط بوده است؟! اصلاً این یارو کی هست؟!
    گفتم: اختیار دارید! این حرف‌ها چیه؟! ایشان با حکم آقای روحانی به عنوان مشاور ویژه رئیس جمهور انتخاب شده است!
    گفت: آقای روحانی که خودش را فرزند انقلاب می‌داند، چرا این آدم بی‌سواد و دم دستی را، آنهم به عنوان مشاور ویژه خود انتخاب کرده است؟!
    گفتم: چه عرض کنم؟! از آدم بی‌سوادی پرسیدند کجا مشغولی؟ گفت؛ در شرکت کامپیوتری و شبکه اینترنتی «اَپل» کار می‌کنم! گفتند، تو که سواد معمولی نداری چطور آنجا استخدام شده‌ای؟! و یارو گفت؛ کار من نیازی به سواد ندارد، من فقط سیب‌ها را گاز می‌زنم!
    *توضیح آن که آرم «اَپل» یک سیب گاز زده است.

  47. مادون قرمز می‌گوید:

    به پسر شهید، و به تمام فرزندان شهدا!
    به خدا پناه می برم که از جاهلان باشم و انسانى رو مسخره کنم، چه برسه به شهید راه عقیده و دین خدا. چه خوب اشاره کرد حسن بهادر به فیلم آژانس. من عاشق حاتمى کیا هستم نه به خاطر حاتمش به خاطر ابراهیم بودنش که با بت هاى تعصب و جهل مبارزه میکنه. به خاطر این فیلم، بار اول که دیدمش کلى بهش تو دلم بد و بیراه گفتم، که حاج کاظم به تو چه عکاس باشى. اما دوباره و چند باره که فیلمو دیدم اونوقت مساله ابراهیم حاتمى کیا مساله من هم شد. این فیلم رو بى اغراق تا حالا ۵۰ بار دیدم.
    حالا به شما فرزند شهید جلیل القدرى که نمىشناسمش، عرض می کنم که بحث هاى حاشیه اى که هم شما باهاشون درگیر هستى و هم من و امثال من، قصه مثنوى هفتاد من هستش و جاش اینجا نیست.
    الغرض نه اینکه خودم رو برى از خطا بدونم که سرا پا تقصیرم و دون هر چه دیدنى است، هدف توصیه به محاسبه اعمال بود به یه دوست قدیمی و نه قضاوت بود و نه ایراد. بحث کمی اخلاقى بود با چاشنى سیاست. شاید به قول مولاى همه ما شعله اى بود و زبانه کشید و خاموش شد.
    به امید دیدار دوستان قدیم، شاید وقتى دیگر.
    یا حق

  48. موری می‌گوید:

    مادون جان قرمز!

    حسین قدیانی در این پست دقیقا به توصیه شما عمل کرده است… یعنی: به شبهه شما جواب داده؛

    http://www.ghadiany.ir/1392/20033

  49. مجنون می‌گوید:

    کامنت های جالبی بود از رفقای قدیمی دهه ۶۰

  50. س.م می‌گوید:

    حسن آقا؛

    هر نسلی برای خودش نوستالژی داره. کلا دوران بچگی برای همه نوستالژی می مونه تا آخر عمر.

  51. س.م می‌گوید:

    نظر من رسید یا نرسیده حذف شد؟

  52. حسن می‌گوید:

    بله جناب س.م همه بچگی دارند ولی توی بچگی همه خرمشهر آزاد نمیشه…
    صحنه هایی مثل تشییع امام دیده نمیشه…
    راه به راه جنازه بچه محلها روی دست نمیاد…
    جامهای جهانی تکرار نشدنی ۸۶ و ۹۰ برگزار نمیشه…
    و و و…

  53. میلاد می‌گوید:

    هیس! خانم درخشنده می خواهد فریاد بزند!
    http://oj.blogfa.com/post-882.aspx

  54. سائل الزهرا‏(س‏)‏ می‌گوید:

    میلاد؛

    زیبا‏ ‏بود…………

  55. سائل الزهرا‏(س‏)‏ می‌گوید:

    اگر‏ ‏روشنفکران‏ ‏ستون‏ ‏پنجم‏ ‏تحریم‏ ‏اند، باید‏ ‏اضافه‏ ‏کنیم‏ ‏که‏ عمده‏ ‏ی جریان سینما‏ گری ما‏ ‏همواره‏ ‏ستون‏ ‏پنجم‏ ‏تهاجم فرهنگی بوده!‏…

  56. فرخ می‌گوید:

    آره، داداش قدیانی، حاسبو!!!! واسه آمریکای مفتی هم که رفتی جواب بده؟؟؟؟

  57. پرستو می‌گوید:

    من یه سوال بی ربط دارم عاقا! (غلط املایی عمدی ست! مده! گیر ندین!)
    یه متنی قبلنا در مورد اینکه بعد از پیامبر مردم دیگه “علی” رو قبول نداشتن نوشته بودین؛
    و مقایسه کرده بودینش با کسایی که بعد از خمینی خامنه ای رو قبول نداشتن.
    من این روزا به این متن نیاز اساسی دارم ولی نمی تونم پیداش کنم. شما یادتون میاد؟!

  58. نرگس می‌گوید:

    سلام.
    یکی جواب بده ببینم باید برای شهرداری تهران واقعا چقدر نگران باشیم؟
    این چه طور شورای شهره اصولگراییه که ممکنه هاشمی رای بیاره و قالیباف بره؟
    واقعا ببخشیدا…
    ولی تهرانیهایی که روحانی رو به قالیباف ترجیح دادن حقشونه چنین شهرداری رو از دست بدن!

  59. فرخ می‌گوید:

    سلام؛
    بعضی دوستان ظاهراً خواب هستند!!! روحانی آمده، محمود رفته است!!! مسجد جامعی آمد، جٍمران رفت!!! احتمالاً قالیباف بره، هاشمی بیاد!!! همراهان ریاست محترم جمهور در سفر به آمریکا هم تغیر خواهند کرد!!! و لذا باید واقعیت را قبول کنید و یادمان نرود که مردم خواستند!!!

  60. محمد می‌گوید:

    آقای قدیانی مردانه جواب بده!

    یادتان است چند ماه پیش عرض کردم روزی خواهد رسید که گند پسته رفسنجان در بیاید که هیچ یک از تفکرات امام را قبول نداشت و فقط تاحالا یک رول امام دوستی را بازی می کرد؟
    حالا بیا تحویل بگیرید! الحمدلله خدا رو کرد روح کثیف ایشان…

    و مکرو مکرالله والله خیرالماکرین…

  61. شاداب می‌گوید:

    فرخ جان؛

    سکوت لطفا!

  62. فرخ می‌گوید:

    شاداب عزیز سلام؛
    با سکوت من مشکلات شما حل نخواهد شد!!!
    ما ۸ سال ساکت بودیم و فقط ۲۴ خرداد فقط با نوشتن روحانی، حرف زدیم!!!
    امّا توقع داریم که بدانیم آنان که با هزینه بیت المال به سرزمین دشمن رفتند برای ملّت کدام تحفه را آوردند!!!
    ما کوخ نشین ها در مرز افغانستان با کمال میل مالیات می دهیم تا شرایط بهتر زندگی کردن ما هم فراهم شود.
    ما هم شادابی را دوست داریم!!!
    می شود محاسبه کرد که با هزینه یک سفر غیر ضروری به نیویورک، تعدادی بی بضاعت را به زیات مشهد برد تا آرزو بر دل نمیرند!!! آری برادر قدیانی از این منظر…

  63. یه افراطی ضد اعتدال می‌گوید:

    آقا در مورد روی زیاد جناب بیضی نظام چیزی نمی نویسید؟ اینا چرا فکر می کنن اگه برن پشت کوه حرف مفت بزنن یا رأی بدن کسی نمی فهمه؟ چرا آی کیوشون در حد مرغه؟ چرا با پررویی تکذیب می کنن؟ چرا کسی یقه دروغ گوشونو نمی گیره؟ چرا بیست و سی تطهیرشون می کنه و مخالفان جناب بیضی رو منافق می خونه؟؟!! چرا شیخ اعتدال در خبرگان گفت که اختلاف آرا در این دوره چون یکی دو میلیون نبوده، کسی نتونسته ایراد بگیره ولی کسی از اون خبرگان همون جا تو گوشش نخوابوند برای فتنه ۸۸ دوستانش یا حداقل اعتراضی نکرد؟ چرا به جای این که خبرگان برن استقبال شهدای گمنام، تابوت شهدا رو آوردن استقبال تو مجلس خبرگان اونم جلوی پای آقایون بیضی و شیخ اعتدال با اون ژست مغرورانشون در برابر تابوت؟ نامردا مراعات تابوت شهدا رو هم نمی کنن؟

  64. فرخ می‌گوید:

    واقعاً؛ ادب مرد به ز دولت اوست؛ ادبیات این وب را به حرمت خون شهدا، زیباتر کنید/ بی حرمتی به بزرگان، هنر نیست؛
    برای مدت کوتاهی امتحان کنید، ضرر ندارد؛
    التماس دعا!!!!!

  65. یه افراطی ضد اعتدال می‌گوید:

    فرخ خان!
    حرمت نگه داشتن خون شهدا با نگه داشتن حرمت کودتاچیان بر علیه نظام شهدا سازگار نیست.
    به خصوص پدر خوانده فتنه!

  66. سیداحمد می‌گوید:

    قابل توجه بعضی دوستان همچنان نفهم پایداری چی که خدا ما را از شر کج فهمی ایشان نجات دهد (بلند بگویید آمین!)

    شایعه دیدار قالیباف و خاتمی، ساخته و پرداخته یکی از روزنامه های زنجیره ای بود که امروز توسط یکی از سایت های معتبر (احتمالا تسنیم) تکذیب خواهد شد.

    و اما، ادامه دادن این شایعه و نقل مکرر آن و بازی در زمین اهداف شوم و تفرقه افکنانه زنجیره ای ها، آیا معنایی جز نادانی بعضی دوستان پایداری چی دارد؟؟؟!!!

    ما در شوراها توانستیم به مدد آن همه خدمت و کار و سابقه قالیباف و البته به کمک وحدت و تیزهوشی، بر هاشمی و خاتمی غلبه کنیم؛ این غلبه آنقدر مهم بود که زنجیره ای ها به جلز و ولز افتاده اند و برای جبران سوزش شان، به صرافت شایعه پراکنی افتاده اند.

    حال عده ای به جای تمدید شیرینی و حلاوت این پیروزی در کام جریان اصولگرا، همان خط شایعه پراکنان را ادامه می دهند!!!! و این متاسفانه عینا حماقت است.

    به جای اینکه از قالیباف ممنون باشند که با کمک ظرفیت های متعددش توانست زهر باخت ۲۴ خرداد اصولگرایان را کم کند، و شهرداری را برای جریان اصولگرایی نگه دارد، باز هم کینه ورزی می کنند و حماقت و…

    ایها اینقدر نفهمند که حتی می گویند؛ چرا قالیباف بعد از جلسه شورا، با محسن هاشمی مصافحه کرد؟؟؟!!! نه پس، یکی می خواباند توی گوشش!!!! یا مهر پرت می کرد سمتش!!!!

    واقعا که جمله “اگر مومن… و اگر حزب اللهی” رهبر، یعنی این جماعت، نه مومن اند و نه حزب اللهی، بلکه رسما به … گفته اند زکی!!!!

    کسانی که همچنان ادامه دهنده نقشه و خط زنجیره ای ها هستند، حقا که حق شان همین متن است؛

    http://www.ghadiany.ir/1392/19524

    خود زنجیره ای ها می گویند؛ “دیدار قالیباف با خاتمی”، آن وقت سایت … و وبلاگ … تیتر می زنه؛ “قالیباف برای دستبوسی نزد خاتمی رفت”!!!! یکی هم همین رو کامنت می کنه توی قطعه ۲۶!!!!

  67. ستاره خرازی می‌گوید:

    عجب سوژه ی توپی واسه این خبرنگارای سیاسی، یعنی خوراک کیهان!
    والا…
    اعتدال اعتدال که می گن یعنی همین برخورد با خانم راستگو!
    یکی هم که راستشو گفت، بنده خدا حکم اعتدال در موردش اجرا شد.
    این یعنی بقیه دیگه حساب کار بیاد دستشون.
    : ما با خودی اینیم، ببین با بی خودی چی ایم!
    ولی اگه قالیباف زرنگ باشه از این خانم راستگو چه بهره سیاسی ای ببره.
    یه سِمتِ خوشگل بش بده، بشه خار چششونا.
    همیشه م مثل پتک بکوبه تو سرشون.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.