باز هم دیگ پلوی سفارت!
تا جایی که یادم هست دولت قرار بود ارزش «پول ملی» را افزایش دهد، نه اینکه چوب حراج بزند بر سر «استقلال ملی»! ما تا به حال گمان میکردیم «اعتدال» کاریکاتور «عدالت» است، نگو با استقلال ملت هم سر جنگ دارد. بهراستی اینجا چه خبر است؟! کاترین اشتون انگلیسی در ایران چکار میکند؟! دولت دارد کجا میرود؟! این روزها سالگرد «عملیات بدر» است و سررسید، سرشار از عطر «بچههای خیبر». ما آن همه شهید دادیم که استقلال ملی حفظ شود، یا به حراج گذاشته شود؟! ما شاه را از کشور بیرون کردیم تا اجنبی در امور داخلی ما دخالت نکند، اما از قرار معلوم، دل بعضیها برای دیگ پلوی سفارت تنگ شده! ما تا الان فکر میکردیم بعضیها خود را قیم دستگاه قضا میدانند؛ نگو بدتر، ادعای دروغین حقوق بشر اجنبی را قیم قوه قضائیه میدانند و با کمال وقاحت برای این ادعای دروغین، سفره پهن میکنند! ما اما اجازه نمیدهیم باز هم سر شیخ فضلالله بالای دار رود. ما اجازه نمیدهیم استقلال ملی را تیرباران کنند. آقای ظریف و خانم اشتون مینشینند تقویمگردی میکنند و برای دیدار، «مناسبت» تعیین میکنند، لیکن برای ما «روز زن» فقط و فقط سالروز میلاد صدیقه کبری است. انقلاب اسلامی «وابستگی» را از در بیرون کرد، عدهای میخواهند آن را از پنجره بازگردانند. خجالت از روی شهدای وطن نمیکشند؟! دیدار اشتون با فتنهگران، چه ربطی به مذاکرات هستهای داشت؟! و دولت با چه حقی و به کدام مجوز اجازه میدهد این زنیکه انگلیسی در ایران حرف مفت بزند؟! نکند بعضیها انگلیس بدسابقه را صاحب حق درباره حقوقبشر میدانند؟! و او را برای دخالت در امور داخلی ما محق میدانند؟! اگر اینگونه است، افتخار میکنیم که از ما شکایت میکنند! و افتخار میکنیم که با اینان، زاویه داریم! از عمر این دولت، ۶ ماه بیشتر نمیگذرد اما معالاسف در تضعیف استقلال ملی پروندهای بس قطور دارد. تضعیف استقلال ملی یعنی خدشه بر امنیت، غرور، اقتدار و شرف ملی. اینجاست که دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند! گیر از «قدم دولت» است، نه «قلم ملت». ما تا به امروز در «وطن امروز» مینوشتیم که توافق ژنو، قابل قیاس با قرارداد ننگین ترکمنچای نیست اما خوب است بعضیها ما را از رواداریمان پشیمان نکنند. اینک برای همگان باید معلوم شده باشد که در آن «لوگوی سیاه هولوکاست هستهای» حق با ما بوده است. ما آن روز البته فقط ناظر بر متن ظریف توافق بسیار بد ژنو بود که لوگوی خود را سیاه کردیم، اینک معطوف بر تضعیف زمخت استقلال ملی، ظاهرا باید نهیب تندتر بزنیم، بلکه از این پس، درباره جزایر سهگانه، کار به چانهزنی با شیخنشین زپرتی امارات نکشد! تعارف را کنار بگذاریم. لیاقت چنین دولتی، حمایت همان روزنامهای است که لوگوی خود را با شال و کلاه اجنبی ست میکند. چوب حراج زدن بر استقلال ملی، شاخ و دم ندارد؛ دقیقا به رفتار و گفتار همین چند وقت اخیر دولت اعتدال میگویند. عاقبت، اتفاقهایی دارد میافتد که با شعائر انقلاب اسلامی همخوانی ندارد و اخباری داریم میبینیم و میشنویم که اساسا با آن بیگانهایم. روحانیت همواره پاسدار و حافظ استقلال ملی بوده. فرض است بر بعضیها که اتکا بر این «دژ پولادین» داشته باشند.
امان از روزگار! من که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. دیروز آقای روحانی در جلسهای گفت: «شبهای عملیات و لحظه خداحافظی را از یاد نمیبرم». جمله جالبی بود! اساسا حتی آنهایی که سرهنگ هم نیستند، به «بچههای جنگ» پز میدهند اما آیا انتظار همان بچههای جنگ از دولتمردان محترم این بود؟! اینکه اجنبی بیاید و عوض «مذاکره هستهای» از «حقوق بشر» سخن بگوید، با فتنهگران دیدار کند، در امور داخلی ما دخالت کند، دست آخر هم ببریمش «تور اصفهانگردی»؟! راستی که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. کجایی سردار شهید حاج حسین خرازی؟! از همان گلزار شهدای اصفهان شاهد باش که بعضیها بیشتر با اشتون حال میکنند تا وصیتنامه تو… آری! جنگ تو شهید، مایه افتخار همه است، درست عکس توافق بعضیها.
وطن امروز/ ۲۰ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
دولت با منتقدان آشتی باشد
تقدیم به آستان رفیع
«امنیت ملی»
بسمالله الرحمن الرحیم، هست کلید در گنج حکیم. آن «کلید» که قفل میگشاید، نیک اگر بنگری، خدا و نام خداست. «حکیم» از جمله صفات حضرت باریتعالی است. ما نیز که بندگان خداییم، باید بر مبنای حکمت، عمل کنیم، نه اینکه حتی شکایتمان را هم، حکایت دیپلماسی و اقتصادمان، صدقهای بر گرده متشاکی تحمیل کنیم! ظاهرا دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی از صاحب این قلم شکایت کرده که در ۴ یادداشت، مغایر با مصوبات آن شورا، مطالبی برخلاف امنیت ملی نوشته. هر آنچه غیرحکمت، به من میگوید؛ «محترمانه و قانونی، گریبان شاکی ظاهری را بچسب که آخر، اتهام به این درشتی چرا؟» اما «حکمت» اقتضای دیگری دارد! من که مندرجات خود را مقوم مقوله امنیت ملی میدانم، چه گلهای میتوانم از دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی داشته باشم؟! و این دبیرخانه محترم، چه شکایتی میتواند از نگارنده داشته باشد؟! لطفا به کلماتی که در این ترکیب به کار رفته، دقت کنید؛ «دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی». این ترکیب، یقههایی را باید بچسبد که قطعا یقه من نیست و قلمهایی را باید خرد کند که حتما قلم من نیست. من از این ترکیب، و ناظر بر قلمم، شاید انتظار تشکر داشته باشم اما هرگز انتظار تذکر نخواهم داشت، شکایت که اصلا حکایت غریبی است! «حکمت» به من میگوید؛ «در این شکایت، رد پای بعضیها در میان است، رد پای اعتدال». من، براساس حکمت، شاکی خود را، دولت و معاونت حقوقی نهاد ریاست جمهوری میدانم، نه شورایعالی امنیت ملی، که شکایتها، ظاهری دارند و باطنی. به شهادت انبوه نوشتههایم، «امنیتملی» روی سرم جا دارد اما به شهادت این چند زخم که هنوز از فتنه ۸۸ بدین سو، روی سر و صورتم باقیمانده، حتی «مصوبات شورایعالی امنیت ملی» هم روی سرم جا دارد. آنجا که پای امنیت ملی جمهوری اسلامی در میان است، من فقط قلم در دست ندارم، بلکه جان نیز بر کف دارم… و نوشتههایم را بسیار سرشتهام. برای من، امنیتملی کاملا مفهوم است؛ کدام اتهام را و به چه کسی میخواهید تفهیم کنید؟! در مثل، آنهم مثل ملای رومی، مناقشه نیست. گفت: «تو مکن تهدید از کُشتن که من، تشنه زارم به خون خویشتن».
من و ما، همه امت حزبالله، فداییان امنیت این ملکایم. ما علیه ناامنی خوارجصفتان، کارنامه روشنی داریم. وصله اخلال به ما نمیچسبد. منباب اعاده حیثیت مضاعف، مصرم که بدانم دقیقا در کدام جملات ۴ یادداشت مورد شکایت، مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی چیزی نوشتهام؟! این کمترین حق من است و پاسخ این سوال را، نه از دبیرخانه شورا یا سایر اعضای شورا، بل از آن محترمی میخواهم که ایام انتخابات، شعار میداد؛ «نقد باید آزاد باشد، منتقد نباید به لکنت دچار آید، نباید بترسد، نباید بلرزد». این بود اعتدال؟! من که فکر کنم اصلا همین بود اعتدال!! اعتدال، کاریکاتور عدالت است. اعتدال در ظاهر، همه حروف عدالت را دارد اما در باطن، چپاندر قیچی عدالت است. مشتی حرف که برای خود، عاقبت کلمهای تشکیل داده. اصلا اعتدال یعنی مشتی حرف، مشتی قیل و قال. اعتدال، صراحت در شکایت ندارد. صداقت در حکایت ندارد. یک چیزی میگوید، در حالی که چیز دیگری رخ داده. از گرفتهها سخن میگوید، در حالی که دادههایش بیشتر است. از پیروزی سخن میگوید، در حالی که پیروزی، مگر در مکر خدا نهفته باشد! توافق که موید هیچ فتحی نیست! ما اما آنقدر سررشته از حکمت داریم که دچار اشتباه در فهم مسائل نشویم. ما هرگز شکایتی از شاکی ظاهری خود نداریم، فقط از اعضای آن تمنا داریم که هماهنگ با امنیت ملی حرکت کنند، نه هماهنگ با شعار اعتدال. «اعتدال»، خوب یا بد، شعار یک دولت هست و شعار دولت بعد نیست، اما «شورایعالی امنیتملی» همیشه هست. چشم بر هم زدنی، عمر دولت اعتدال به سرمیآید، لیکن آن روز، هنوز هم شورایعالی امنیت ملی، شورایعالی امنیت ملی است. شورا به این مهمی، باید خط خود را از پیام ۲۲ بهمن جاودانه ملت بگیرد، نه دولتهایی که میآیند و میروند. این شورا، باید آنجا ورود کند که واقعا امنیت ملی به خطر افتاده است. نقد یک توافق زمینی، یعنی نقد یک توافق زمینی، نه اخلال در امنیت ملی. سطح امنیت ملی، بسی بالاتر از آن است که زلف خود را به مفاد توافقی گره بزند که از نظر آقای ظریف، مدام روحش توسط طرف مقابل در حال نقض شدن است! «فلان تحریم آمریکا، گند زد به روح توافق ژنو» تلویحا جملهای از وزیر امور خارجه است و اگر بعضیها، این متن را هم کمپلت (!) مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی تشخیص می دهند، خوب است لااقل این جمله را در متن شکایتنامهشان درز بگیرند! دیروز خبرگزاری ایسنا از قول خانم راکعی نوشت؛ «رهبری موافق رفعحصر هستند». دقیقا همینجاست که شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند، نه مندرجات مقوم امنیت ملی این قلم. در سخن خانم راکعی، ایضا در خبرگزاری ایسنا، به ۲ جهت، تغایر بسیار فاحش با امنیتملی دیده میشود. اول؛ دروغ بستن به رهبر انقلاب، دوم؛ گفتار برخلاف مصوبه خود شورایعالی امنیت ملی مبنی بر حصر ۲ تن از سران فتنه. اینجاست محل ورود شورایعالی امنیت ملی! چرا ورود نمیکند؟! چرا مجلس محترم ساکت است؟! چرا جبهه اصولگرایی ساکت است؟! در روز روشن ۲ تهمت بسیار نابجا، یکی به بزرگان بسته شده، یکی هم به مصوبه شورا. جای سکوت است؟! اینجا، هم باید با خانم راکعی برخورد قانونی شود، هم با آن خبرگزاری که البته اینقدر شجاعت نداشت پای مندرجات خود بایستد، عذرخواهی کند و اعلام آمادگی کند بر اجرای قانون. بالکل خبر مزبور را حذف کرد! اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این؟! فتنهگری بیشتر از این؟! من حالا این را یواشکی مینویسم، باشد که دربرود از زیر دست سردبیر؛ «اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این، که وزیر خارجه بر خلاف توصیه بزرگان به ملت، مبنی بر رصد رفتار و گفتار دشمن، به مردم توصیه میکند که توجهی به حرف دشمن نکنند؟!» ما حالا منباب «صبر انقلابی» خیلی از حرفهای یواشکی را در کنج دلمان مخفی نگهمیداریم، بعضیها هم دور برندارند علیه امت حزبالله و روز یومالله. و شکایت نکنند از تکرار شعارهای ملت در راهپیمایی. فتنهگر منافقی که خود جرأت نکرد روز ۲۲ بهمن در دریای مواج و طوفانی ملت، حضور پیدا کند، از ترس آنکه مبادا غرق شود، همه رفتار و گفتار این روزهایش، رسما اعلان جنگ علیه امنیت ملی این مرز و بوم است. نمیبینند؟! نمیشنوند؟! ما حالا حرفی نمیزنیم، لااقل روانه دادگاهمان هم نکنند! روانه دادگاهمان هم میکنند، حداقل لطف کنند مصادیق شکایت خود را بیان کنند! این بود اعتدال؟! آری، همین بود اعتدال! دقیقا همین! دست فرمان اعتدال، جز این در ژنو توافق میبست، جای تعجب بود! اعتدال به توافق میآید، توافق به اعتدال! من در ۲ تا از ۴ متن مورد شکایت، نوشته بودم؛ «حتی لبوفروش بیسواد هم چنین توافقی را امضا نمیکرد». از من اما تندتر، آن عالمی بود که گفت؛ «آدمی وقتی با این آمریکاییها دست میدهد، باید انگشتان دست خود را دوباره بشمرد» یا آن عالم دیگری بود که گفت؛ «حتی هیچ بیسوادی، پای همچین برگهای را امضا نمیکند». آیا تکرار نرمتر سخنان آیتاللهالعظمی نوری همدانی و آیتاللهالعظمی جوادی آملی، مغایرت با مصوبات شورایعالی امنیت ملی است؟!
بعضیها لطف میکنند اگر هنگام سخن گفتن از «آشتیملی» در محکمه را نشان منتقد ندهند! بعضیها لطف میکنند اگر به جای کلیگویی، مشخصا بگویند در کجای نوشتههایم امنیت ملی به خطر افتاده، که از خود دفاعی در برابر این تهمت ناروا کرده باشم. بدترین بیاخلاقی، همین است که انگ اتهام علیه امنیت ملی بزنی و هیچ نگویی کدام جمله، کدام خط، کدام پاراگراف؟! اقدام علیه امنیت ملی، رفتار و گفتار نماینده امور اقوام و اقلیتهاست که یک روز زبان ملی را میزند، یک روز وحدت ملی را، یک روز خط ملی را، یک روز اقتدار ملی را. یعنی ما باید همه چیز را بنویسیم تا معلوم شود چه کسانی دارند علیه امنیت ملی این دیار، کار میکنند؟! آیا ما یک چیزی هم بدهکار شدهایم و جماعت نان به نرخ روزخور، که حتی نان بازرگان را هم به نرخ روز میخورند، طلبکار از ما؟! من در یادداشت «دهان ما پلمب نمیشود» نوشته بودم؛ «تسلیم دشمن در برابر ملت ایران، آنجا بود که ما در سوریه، روی موضع مقاومت ایستادیم و صرف نظر از دولت، با دستفرمان انقلابی اصل نظام، حزبالله، خون شهدا و خشم انقلابی خمینی، بیآنکه ذرهای از حق خود کوتاه بیاییم، دشمن را وادار به کوتاه آمدن کردیم. آنچه در ژنو گذشت، قدرمسلم، تسلیم دشمن در برابر ما نبود!» این، نقد توافق ژنو است یا اقدام علیه امنیت ملی؟! و آیا شورایعالی امنیت ملی، مصوبهای داشته که توافق ژنو نباید نقد شود؟! من در یادداشت «غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم» نوشته بودم؛ «آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!» کجای این حرف، خلاف کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! من در یادداشت «آقایان! سر بولدوزر را بچرخانید طرف دشمن» نوشته بودم؛ «ما از خاطر نبردهایم که آقای روحانی به ملت خود، «کلید» نشان داد، نه بولدوزر، فلذا بهتر است دولت اعتدال، بولدوزر را خرج بیگانگان کند! بیگانگانی که زیاد مغلطه میکنند و مرتب از خط قرمز وزیر امور خارجه عبور میکنند!… اگر دولت گذشته در ۴ سال دوم خود، «مقاومت» را مانع رشد اقتصاد معرفی میکرد، اینک دولت هفت دهم درصدی، «هستهای» را بهانه کرده. و این هر ۲ اشتباه بوده و هست». ذکر مستند و بیان مستدل و صدالبته فراجناحی و فرادولتی اشتباهات دست اندرکاران، زیر پا گذاشتن کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! آیا تاکید بر ایستادگی و مقاومت یا تاکید بر انرژی هستهای، مغایرتی با امنیت ملی کشور دارد؟! من در مطلع یادداشت «هستهای ملت و دیپلماسی دولت» نوشته بودم؛ «توافق ژنو آمده بود که نه در جنگ، بلکه بر جنگ، بر «گزینه نظامی روی میز است»، بر تهدید، بر گلوله، بر حمله و بر جنایت و تجاوز پیروز شود، توافق ژنو آمده بود که ادبیات گل و بلبل را جایگزین ادبیات نظامی کند اما چه آمدنی! واقعا چه آمدنی که وزیر خارجه آمریکا، فقط ۳ روز بعد از اجرای توافق، باز هم در شیپور جنگ دمید تا ثابت شود توافق ژنو، خود آتشبیار معرکه است!» آیا این نقد صریح و البته صحیح، بیشتر به مدح امنیت ملی کشور شباهت ندارد تا اخلال در آن؟! به صراحت بگویم؛ اگر بعضیها به توافق ژنو، تعصب بیجا و غیرمنطقی دارند، من به خون همه شهدای این دیار، من جمله شهدای هستهای، از موضع عقل و استدلال، حساسیت دارم. حزبالله، عقل و دین و دل و هوش، به خدای حکیم قادر متعال باخته است، نه به کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! امت حزبالله مثل خمینی، مثل خامنهای، خوشبین به مذاکره با آمریکاییها نیست، چرا که با پیامبر درونیاش فکر میکند، نه با کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! این روزها، هم سالگرد خیبر است، هم سالگرد بدر. خوب است بعضیها هنگام دست دادن به جان کری، لااقل به حرمت خانواده شهدای جوشن، سهند و سبلان، کمی کمتر بخندند. من در همه این یادداشتها، اتفاقا از موضع امنیت ملی، اقتدار ملی، غرور ملی و پرهیز از معرکهگیری، به نقد توافق ژنو پرداختهام. من، امنیت ملی و شورایعالی امنیت ملی را به خوبی میشناسم. هم امنیت ملی و هم انشاءالله این شورا، هم چنان که تا الان هم همین طور بوده، اگر شکایت از کسی داشته باشند، دقیق، عمیق، مصداقی و مشخص، مورد شکایت را مطرح میکنند و هرگز نمیگویند؛ «این ۴ نوشته، خلاف مصوبات شورایعالی امنیت ملی و در حکم اقدام علیه امنیت ملی کشور بوده است، مصداق بیمصداق»! بعضی ها وقتی به جای پاسخ، اصحاب تحلیل را بیسواد میخوانند، شکایتشان هم خلاصه میشود در یک کلیگویی مبهم. من البته به احترام قانون، از ذکر جزئیات دادگاه روز یکشنبه خودداری میکنم، لیکن از دولت محترم میخواهم عمل بر مبنای حکمت کند، یا لااقل به همان «تدبیر» که میگفت، عمل کند. من لااقل در این مجال، هرگز نمیخواهم حکایت فیلم «آژانس شیشهای» ادعا کنم؛ «امنیت ملی را برای من، امثال عباسها معین میکنند» که شهدا خود، یکی هم برای ماندگاری همین قانون و امنیت ملی، جان بر طبق اخلاص گذاشتند. آری، بیشترین احترام به قانون، از آنِ حزبالله آرمانخواه است. من برای زدن حرفهای شاعرانه، نه قلم کم دارم، نه انگیزه، اما طبق قوانین این نظام مقدس و الهی، امنیت ملی را برای من، برای دولت، و برای همه، مصوبات شورایعالی امنیت ملی معین میکند. جناب شاکی محترم و اصلکاری، باید مشخصا بگوید؛ «کدام فراز از نوشتههایم، مخل کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی بوده؟! و به کدام دلیل، اقدام علیه امنیت ملی تفسیر شده؟!» شاکی هر که باشد – به نظر میرسد دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی نباشد! – تهمت درشتی زده و حتما باید جوابگو باشد. اگر طبق قانون، امثال من باید برای آنچه مینویسند جواب پسدهند، طبق همین قانون، شخص شاکی هم باید برای ادعایی که طرح کرده، بینه محکمهپسند و مصداق معین بیاورد و الا از نظر افکار عمومی محکوم خواهد شد به مغلطه و فرافکنی. در تمام دوران روزنامهنگاریام، بویژه در سال ۸۸ تهمتهای مختلفی دشت کردهام اما افترای اقدام علیه امنیت ملی کشور، تهمت درشتی است که هرگز نمیبخشم. بدان امید که از این پس، شاکی خود بار شکایت را بر دوش بگیرد و در یک اقدام خلاف امنیت ملی، اهل تعهد را رودررو با نهادهای حکومتی قرار ندهد. اقدام خلاف امنیت ملی، آنجاست که امثال مرا در مواجهه با شورایعالی امنیت ملی قرار دهند، اما بدانند ما عمل براساس حکمت میکنیم. «ما با این شورا و آن نهاد، سر دعوا نداریم» حتی به این معنی هم نیست که احیانا با دولت اعتدال، سر جنگ داریم. جنگ ما با دشمن این ملت است. شأن و منزلت جنگ ما بالاست. ما جواب شکایت را با شکایت نمیدهیم. اگر بعضیها وقت شکایت از ما دارند، وقت ما اما پر است. وقت ما وقف رفتگری در خیابان امنیت ملی، با جاروی قلم است. جادوی قلم، «حکایت» را کفایت میکند؛ به «شکایت» نیازی نیست. شکایتی هم اگر هست، از «جداییها»ست. دولت باید آشتی باشد با ملت. دولت باید اعتماد داشته باشد به ملت. دولت باید اعتقاد خود به شعارهای ۲۲ بهمن را فزونی بخشد. دولت باید «وحدت و استقامت» را مقوم امنیت ملی بداند. «تغییر» یکی از شعارهای این دولت بود. دولت باید تغییر رویه بدهد و سعهصدرش را بیشتر کند. دولت محترم، خود قضاوت کند؛ چقدر با دشمن، سعه صدر دارد، چقدر با دوست؟! ما دوست دولت هستیم، خیرخواه او. من به دولت توصیه میکنم با جدیت بپردازد به کار، به خدمت، به اقتصاد مقاومتی. من به دولت توصیه میکنم پیام راهپیمایی ۲۲ بهمن ملت مبنی بر «وحدت و استقامت» را بگیرد. بعضی شکایتها، مخل وحدت است و بعضی توافقها، نافی استقامت. اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «در کدام بند توافق ژنو، مقوله استقامت نمود پیدا کرده است؟!» اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «تقسیم بر ۲ کردن ملت و بیسواد خواندن اصحاب نقد، چه نسبتی با پیام وحدت دارد؟!» دولت بپذیرد که نیاز به تغییر رویه دارد و الا فقط در نامههای خصوصی که آیا هست، آیا نیست، از وی دفاع میشود! خطر آنجاست که بعضیها دقیقا عین شکایت کردنشان، برای این ملت کار کنند؛ توزیع سبد کالا! و ایضا عین شکایت کردنشان، با دشمن توافق کنند؛ توافق ژنو! اگر همه کارهای بعضیها عین همین شکایت کردنشان باشد، دیگر جای تعجبی نیست که هر روز درباره مرحله دوم پرداخت یارانهها، یک جور سخن بگویند و ملت را گیج کنند! دیپلماسی صدقهای، اقتصاد صدقهای میآورد و این هر دو، «شکایت صدقهای». شکایت صدقهای یعنی؛ «من میگویم این ۴ یادداشت، مخل مصوبات شورایعالی امنیت ملی و اقدام علیه امنیت ملی است، تو دیگر از من، ذکر مصادیق نخواه، قبول کن!» من اما میگویم؛ «این کشور، قانون دارد و همه در برابر قانون، برابرند و احدی برابرتر نیست!» در آخر، باز هم دعا میکنم برای قوه مجریه که یکی از چند قوه کشور است و آنچه زیاد دارد، کار نکرده. البته توصیه ویژهای هم دارم برای دولت و آن اینکه دولت یک چیز را مشخصا دست بگیرد و همان امر مشخص را درست کند. توصیه مصداقی من به دولت -با احتساب همه جوانب امور- این است که لااقل روی یک امر، انگشت حکمت بگذارد و بعد از ۴ سال، حداقل پز تدبیر در مقام عمل این یک امر را بدهد. از جمله شعارهای انتخاباتی آقای روحانی، بالا بردن ارزش پول ملی کشور بود. همین افزایش ارزش پول ملی، گمانم نکته خوبی است که دولت اعتدال، روی آن سرمایهگذاری کند. در این ۶ ماه که این اتفاق فرخنده نیفتاده، باشد که از این به بعد بیفتد. در راه کمک به این توصیه، که افزایش امنیت ملی کشور هم کاملا در آن ملحوظ است، با قلم خود حاضرم بیهیچ چشمداشتی، دولت محترم را یاری رسانم. گفت: «با لب دمساز من گر جفتمی، همچو نی من گفتنیها گفتمی».
وطن امروز/ ۷ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
انقلابیتر از بهمن ۵۷
الله، الله، لا اله الا الله. خدایا! ما به نام تو انقلاب کردیم. فردا هوای ما را، هوای انقلاب خودت را داشته باش. داری. میدانم. اصلا ما که هستیم؟ شیاطین، بغض از قدرت تو دارند. بیش از ما، با خودت دشمنی دارند. مشکل ابلیس، هستی تو است، نه هستهای ما. خدایا! فردا یک طرف تویی، و طرف دیگر، همه فراعنه، همه ابوسفیانها، همه اشرار، همه دشمنان بشریت. ما با انقلاب اسلامی، دیری است که طرف تو را گرفتهایم. طرفداری از تو، همه جرم ماست.
خدایا! انقلاب ما اگر خدایی نبود، دشمنان تو کاری به کار ما نداشتند. فردا، یک طرف، انقلابی است به نام تو و کمی آن سوتر، کسانی که حاکمیت حق را بر جهان نمیخواهند. تو را نمیخواهند. در نبرد خدا و کدخدا، ما ایمان به قدرت تو داریم. تو بالاتری. مکر تو کاریتر است.
خدایا! به سرودهای انقلاب ما نگاه کن! همهاش نام توست. کجا ما خرمشهری آزاد کردهایم، بیآنکه فراموش کنیم نقش تو را؟ و کجا خمینی و خامنهای، از فتوحات سخن گفتهاند، الا آنکه سجده بر درگاه تو را نشانمان دهند؟
خدایا! هر کجا این انقلاب، علیه دشمنان تو، خودی نشان داده، ولیفقیه، دست قدرت تو را به ما نشان داده. نشانی محراب تو را، مِهر تو را، مُهر تو را.
خدایا! در سی و پنجمین تولد انقلاب، چه سخنی زیباتر از سخن گفتن با تو؟ و چه کاری بهتر از حمد و ستایش خدای انقلاب؟ خدایا! ۳۵ سال بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ ما همچنان انقلابی هستیم. قلب انقلاب اسلامی، جای تو است. درون سینه ما که سرشار از محبت، بلکه ولایت توست، چگونه دوستی با آمریکا بگنجد؟! و چرا نمیفهمند بعضیها که خدا و کدخدا، با آن همه دشمنی با هم، هرگز به بازی «برد – برد» نمیرسند؟! بعضیها از ما میخواهند دشمن را درک کنیم! اگر بنا بر درک دشمن بود، اصلا چرا انقلاب کردیم؟ آن هم به نام خدا؟ مگر دشمن، خدای ما را درک میکند، نهاد بشریت را درک میکند، انقلاب اسلامی را درک میکند، خون شهدای ما را درک میکند، خون دل مادران شهدای ما را درک میکند که ما او را درک کنیم؟!
دلی که خدا را درک کرده، به کار درک کدخدا نمیآید! و حنجرهای که «مرگ بر آمریکا» گفته، همچنان هر چه فریاد دارد، بر سر آمریکا میکشد. ما همان انقلابیهای بهمن پنجاه و هفتیم، بلکه تندتر! صراحت ما علیه دشمن، بیشتر شده. ما بیشتر از پدرانمان، خشم داریم نسبت به آمریکا، چرا که بیشتر از شهدا، شاهد عداوت دشمن بودهایم. تنفر ما از آمریکا، بسی بیشتر از شهدای دهه ۶۰ است چرا که بعد از رفتن شهدا، ذرهای از خباثت دشمن، کم نشده.
اگر ما بدیها و بیادبیهای بیشتری از دشمن دیدهایم، حق داریم رساتر از قبل و بلندتر از قبلیها، فریاد برآوریم «مرگ بر آمریکا». روز ۲۲ بهمن ۵۷ ما بلکه دهه ۶۰ ما، همه دنیا با شعار «مرگ بر آمریکا» موافق نبودند. اینک ۳۵ سال بعد از انقلاب، «مرگ بر آمریکا» بدل به شعار همه ملتها شده. دشمنی با نظام سلطه در نهاد بشریت است.
ذات آدمی، تنفر از سلطهگری است و وقتی دشمنی سلطهگران، فزونی میگیرد، خشم جهانیان هم از او بیشتر میشود. با این حساب، آیا ما نیاز به اصلاح چهره انقلاب خود نزد جهانیان داریم یا آمریکای منفور؟! آنکه باید دستی اساسی بر قیافه کریهالمنظر، وحشی، بیادب و منفور خود بکشد، رژیم آمریکاست و الا تصویر جمهوری اسلامی در امهات و اصول، خداییتر از آن است که نیاز به اصلاح داشته باشد.
اگر منتهیالآمال ما، دست دادن با سران کاخ سفید بود، این کار را به طریق اولی، محمدرضا پهلوی گور به گوری داشت انجام میداد! و اگر دست دادن با دشمن و توافق با شیطان، گرهگشا بود، شاه نگونبخت، اساسا سقوط نمیکرد! من در شگفتم که چرا بعضی دوستان دیپلمات، کدخدا را بیش از خدا، در محاسبات خود راه میدهند!
انقلاب متکی به خدا و متکی به ۳۰۰ هزار شهید، زیباتر از آن است که نیاز به تغییر چهره داشته باشد. کدخدایی که دیگر نیست، باید اصلاح کند چشم و ابروی خود را! خدا جای حق نشسته، کدخدا باید اصلاح کند موضع خود را!
خدایا! تو شاهد باش که ما انقلابی باقی ماندهایم و از انقلاب با نام و یاد تو، ذرهای پشیمان نگشتهایم. ما انقلابی حرف میزنیم، انقلابی عمل میکنیم، انقلابی فکر میکنیم و همچنان انقلابی، از انقلابمان پاسداری میکنیم. انقلابی بودن، یعنی جمع آرمانخواهی و واقعگرایی، یعنی جمع تکلیف و نتیجه. نقطه مقابل افراط و تفریط، صراط مستقیم انقلاب اسلامی است، نه اعتدال. اعتدال، نوعی میانهروی کاریکاتورگونه است که حتی این توانایی را هم دارد که در تقابل خدا و کدخدا، میانه را بگیرد و دم از بازی «برد – برد» بزند! اعتدال، نوعی ژست سیاسی است که گاهی در برابر دشمن، لال میشود اما علیه دوست، سرشار از قیل و قال! شعار ما را دولتهایی که میآیند و میروند، تعیین نمیکنند، انقلاب اسلامی معین میکند. ما شعار انقلاب، یعنی شعار استقلال را به هیچ شعاری منجمله شعار اعتدال نمیفروشیم، چرا که اینک دیگر بر ما ثابت شده، اگر استقلال، دشمن را پس میزند، اعتدال، دشمن را جلو میآورد. اگر استقلال، ضامن امنیت، پیشرفت و آرامش است، اعتدال، دشمن را هارتر میکند. خدایا! تو شاهد باش دفاع ما را از شعار شهدا، و شهادت بده ایستادگی ما را بر موضع انقلابی که به جای تعصب به کدخدا، روی شعائر بلند تو حساس است و نسبت به دین تو غیرت دارد. خدایا! تو شاهد باش که ما دولتی نبوده و نیستیم، بلکه انقلابی بوده و هستیم. ما در نامههای خصوصی و البته موهوم، از انقلاب دفاع نمیکنیم، بلکه صریح و صحیح، پشت انقلابمان هستیم. فردا ما با صراحت هر چه تمامتر، از اصل مسلم ولایت فقیه و از مصداق مقتدر آن، دفاع خواهیم کرد. فردا هر «مرگ بر آمریکا»ی ما انشاءالله تیری است بر قلب کاخ سفید. فردا معلوم خواهد شد برخلاف نظر بعضیها، این کاخ روسیاه سفید است که نیاز به تغییر چهره دارد، نه حسینیه خدایی امام خمینی (ره). فردا معلوم خواهد شد طرف حساب آمریکا، انقلاب اسلامی است، نه این دولت یا آن دولت. و به این عبارت، هر توافقی، کاغذپاره است! فردا انشاءالله شعارهای غرّای ملت، ماشین زخمخورده دیپلماسی دولت را روی چال خواهد برد و آن را تعمیر خواهد کرد! فردا کدخدا خواهد فهمید که در مصاف با خدا، چارهای جز شکست ندارد. فردا اوباما و جان کری خواهند فهمید که بیهوده توافق بستهاند، چرا که طرف حسابشان، یک انقلاب اسلامی ۳۵ ساله است، نه دولتهای ۴ ساله! فردا در جشن تولد استقلال، باید آزادی و آزادی بیان سخن براند، نه اعتدال، که فردا روز همه ملت است، نه روز دولت. فردا بیش از آنکه روز این قوه و آن قوه باشد، روز فرمانده کل قواست. فردا روز دست خدا، روز خداست.
خدایا! فردا حلقوم ما در تصرف تو است؛ فردا روز توست. مگر نه آنکه ما از آن به «یومالله» یاد میکنیم؟! فردا، این تویی که میآیی. این تویی که اثبات میشوی. این تویی که حماسه میآفرینی. در خط مقدم فردا، فرمانده تویی… و ما از تو خط میگیریم.
خدایا! فردا، یک ملت، لشکر خواهی داشت. اگر هر روز، یک روز به ظهور حضرت منتقم نزدیکتر میشود، فردا چون «یومالله» است، گویی یک فصل به آمدن بهار نزدیکتر میشود. خدایا! بهترین فردا را تو به ما وعده دادهای. آن ملتی که قرار بود از مشرق زمین، با انقلاب خود، قیام منجی را نزدیکتر کند، اینک به جشن سی و پنجم رسیده. تا فردای ما، فردایی داشته باشد، گمانم وقت خوبی است. خدایا! برای کدام برگ از این سررسید، نقشه ظهور کشیدهای؟! تا آن روز رویایی، نگهدار انقلاب ما باش، نگهدار فردای ما باش، نگهدار فریاد ما باش، نگهدار مولای خراسانی ما باش. سران کاخسفید، انقلاب ما را از چشم تو میبینند. این یکی را درست فهمیدهاند. دارند با تو دشمنی میکنند.
خدایا! فردا «روز حضور» است اما این فردا، خود، فردایی دیگر میخواهد؛ «روز ظهور». فردا ما با حضور خود، بر دهان دشمن تو میکوبیم. باشد که فردایی دیگر، «الله» اذن بر آمدن «بقیهالله» دهد… و تسکین دهد این دل بیقرار را. خدایا! قول حضور از ما، قول ظهور با تو. از این تقسیم کار، دند شیطان نرم، چشم کدخدا کور!
وطن امروز/ ۲۱ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
محسنات دولت را هم ببینید!
یادداشت مهمان/ علی اکبر بهشتی:
این روزها در هر کوی و برزنی، اعم از مترو و تاکسی و صف سبد کالا و اتکا و شهروند و رفاه و چی و چی، مردم را می بینم که مشغول انتقاد از دولت اند و گلایه ها دارند بس زیاد.
من با اینکه خود منتقد این دولت هستم، اما هرگز این رویه را صحیح نمی دانم. صریح بگویم؛
این درست که توافق چندان متوازنی با «۱ + ۵» بسته نشد، این درست که معیشت مردم، تنها با توزیع سبد کالا، آنهم غیر مدبرانه، اصلاح نمی شود، این درست که توزیع سبد کالا، اصلا میانه ای با کرامت مردم ندارد، این درست که دست اندرکاران، بعضا با بولدوزر مشغول قلع و قمع مخالفان از اینجا و آنجا هستند، این درست که بخش اعظم دست آوردهای هسته ای، یک شبه پلمب شد، این درست که در توافق ژنو، «آنچه مرقوم شد» با واقعیت خیلی همخوانی نداشت،
این درست که متاثر از «دیپلماسی صدقه ای» هر روز توسط دشمن، تهدید می شویم، این درست که غرور ملی را بعضا جریحه دار می بینیم، این درست که حتی «ماری» هم علیه ملت ایران از گزینه نظامی سخن می گوید، این درست که سرمایه گذاری بیش از حد روی توافق با دشمن در عرصه سیاست خارجی، تعامل با دوست را در عرصه های سیاست داخلی و اقتصاد، کم و بیش مخدوش کرده،
این درست که میان داده ها و گرفته های توافق ژنو، چندان نسبت درستی وجود ندارد، این درست که از نظر فلان مشاور ارشد دولت، رانندگان تاکسی، لبوفروش ها و… حق حتی یک اظهار نظر هم ندارند، این درست که از نظر بهمان مشاور ارشد دولت، نیمی از مردم، رای به بی قانونی داده اند، این درست که به جای عذرخواهی، بعضا شاهد مغلطه و فرافکنی هستیم، این درست که به سرهنگ ها، چند بار در همین دولت، اهانت شد،
این درست که از نظر دشمن، نقض توافق ژنو، مترادف با حمله نظامی به ایران است، این درست که امتیاز دادن غیر عقلانی به دشمن، گستاخ کردن بیشتر اجنبی را به همراه داشته است، این درست که با سخنرانی و سخندانی نمی توان اوضاع معیشتی مردم را بهبود بخشید،
این درست که «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست»، این درست که علاوه بر نشان دادن کلید، باید برنامه های مدون و هم شان با کرامت مردم نیز داشت، این درست که بی تدبیری در توزیع سبد کالا منجر به مرگ ۲ نفر، و صدالبته جراحت جسم و جان بسیاری دیگر شد، این درست که مردم در سرمای بی سابقه، بی سابقه ترین صف ها را تجربه کردند، این درست که خیلی ها بعد از ۶ ساعت ایستادن توی صف، دست آخر ملتفت شدند که اصلا نام شان در میان گیرندگان سبد کالا نبوده،
این درست که پیامک های مرتبط با توزیع سبد کالا، مدبرانه و دقیق ارسال نشده، این درست که بعضا اقشار محروم جامعه، جایی در میان سبدبگیران ندارند، این درست که بعضا اقشار مرفه جامعه، جایی در میان سبدبگیران دارند، این درست که خیلی بهتر از این هم می شد در باب توزیع سبد کالا، برنامه ریزی و تدبیر کرد،
این درست که توزیع سبد کالا بدین روش، تقریبا صدای همه ملت را درآورده، این درست که قرار است با افزایش قیمت حامل های انرژی، مردم شاهد گرانی بیشتر، و صدالبته نگرانی بیشتر باشند، این درست که توافق ژنو، سیاهنمایی علیه دولت های سابق و اسبق، و افراطی خواندن اصحاب نقد، برای این مردم، آب و نان نشده و نمی شود، این درست که الان چند روز است برق و گاز بسیاری از مناطق شمال کشور قطع می باشد، این درست که اهالی شمال به ویژه مازنی ها، بعضا از سرما، ویبره گرفته اند، این درست که دست اندرکاران نشان داده اند چندان توان مدیریت بحران را ندارند، این درست که به جای نیروهای دولتی، بچه های خدوم، مخلص و فداکار سپاه و بسیج وارد میدان شده اند، این درست که قرار است حق و حقوق خودمان را، و تنها قسم نازلی از آن را، در اقساط دون شان ملت ایران، و داخل چمدان، از دشمن بگیریم، این درست که علی رغم پای فشردن ریاست محترم جمهوری روی نقد، پای مطبوعات به دادگاه باز می شود، این درست که تیتر «سقوط آزاد بورس» در روزنامه وطن امروز، مخل امنیت ملی، تشخیص داده شده،
این درست که جواب حرف حساب رسانه را، نه با بگیر و ببند، که با خرد و ادب باید داد، این درست که همچنان توزیع شیر رایگان در مدارس ابتدایی در هفته اول آغاز به کار این دولت، بهترین تدبیر دستگاه اجرا محسوب می شود، این درست که حک عکس پلنگ روی پیرهن تیم ملی، حفاظت از محیط زیست نمی شود،
این درست که «کاسبی با حیوانات زبان بسته» حل بحران آلودگی هوای شهرهای بزرگ نمی شود، این درست که مجسمه شیردال، مال ۲۵۰۰ سال بعد از میلاد حضرت مسیح است، این درست که حمل و نقل در بودجه تقدیمی دولت به مجلس، رقم بسیار پایینی دارد، این درست که عدم توازن در لایحه بودجه، صدای اغلب وکلای شهرستانی را درآورده، این درست که آقای ظریف، قدرت نظامی کشور ۳۰۰ هزار شهید را، و اقتدار همرزمان شهدا را ضعیف تلقی می کند، این درست که به جای پاسخ دندان شکن به دشمن، بعضا جواب دوست را تند و تیز می دهند،
این درست که نه دیپلماسی صدقه ای و نه اقتصاد صدقه ای، هیچ یک با رضایت افکار عمومی همراه نشد، این درست که قرار بود فضای فرهنگ و رسانه، امنیتی نباشد، این درست که قرار بود گداپروری، بد و مذموم تلقی شود، این درست که دیشب، هر ۴ جاده منتهی به شمال کشور نزدیک ۲۴ ساعت بسته بود، این درست که پیرزن مادر شهید در فروشگاه اتکای میدان شهدا، بعد از ۴ ساعت صف، آنهم در سرمای زیر چند درجه، دیگر کاملا خسته بود، این درست که هیچ کدام از مشاهیر اقتصادی دولت، استعفا ندادند، این درست که دولت بعدی، به عبارتی کارنامه آسانی خواهد داشت، اگر فقط سبد توزیع کالا بدین روش نداشته باشد، یا اگر تنها، توافق ژنو در کارنامه اش نباشد، و این درست که دولت بعدی، برای حل و فصل همه این بی تدبیری ها، به عبارتی کار بسیار سختی در پیش دارد،
اما…
آری، اما محسنات بی مثال، ممتاز، فراوان، غیر قابل وصف، عالی و فوق العاده کثیر این دولت را هم هرگز نباید نادیده گرفت!
ملت ایران! این بود انشای من…
وطن امروز/ ۱۶ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
گزینهها پوسید روی میز
این اوباما بچه بود، یادش نمیآید؛
از بهمن ۵۷، سی و پنج سال است که براساس آنچه رؤسای جمهور آمریکا منقول میدارند، هفته بعد قرار است انقلاب اسلامی سقوط کند! به خدا این گزینه نظامی، پوسید روی میز رؤسای جمهور آمریکا!
آمریکا یک رئیسجمهور داشت به نام «ریگان» که میخواست ریشه ملت ایران را از طریق خلیج و با ناوهای دریایی خشک کند! آن روزها مردم، این شعار را سر دست گرفتند؛
«خلیج فارس ایران، محل دفن ریگان».
ما آن روزها بچه بودیم اما نوگل بهار نبودیم! ظریف نبودیم! تخس بودیم! قد کشیدیم! و حالا میپرسیم؛
«کجایی اصلا آقای ریگان؟! حال شما چطور است؟!»
روزی «علیرضا» از این هم بزرگتر خواهد شد و از اوباما و جان کری خواهد پرسید؛
«کجایید عالیجنابان؟! چه خبر از گزینه نظامیتان؟! پدرم مصطفی، با گزینه خون هستهایاش، هنوز در موضع غرور ایستاده. شما کجایید؟! راستی! حال توافقتان چطور است؟!»
چیست انقلاب اسلامی؟ جز تسلیم آمریکا در برابر شکوه و عظمت ملت ایران؟ ۳۵ سال است همه رؤسای جمهور آمریکا به علامت تسلیم در برابر ملت ما، دست خود را بالا بردهاند.
اصلا فرقی نمیکند در ایران چه کسی رئیسجمهور باشد یا در آمریکا چه کسی! اصل مناسبات، دست انقلاب اسلامی است.
دولتها میآیند و میروند، دولتها به عبارتی همه موقتند، آنچه اما باقی میماند، انقلاب اسلامی ملتی است که «الله» خدایش بود و «روحالله» امامش. هر ثانیهای که از این انقلاب میگذرد، یعنی آمریکا در ستیز با ملت ایران، کم آورده. و هر ۱۲ بهمنی که «حضرت آقا» به دیدار امام و شهدا میروند، کاخ سفید را عصبانیتر میکند.
در آمریکا رئیسجمهوری که میگفت؛ «با رفتن خمینی، دیگر کار انقلاب اسلامی تمام است» کجاست؟!
سگی که گاز میگیرد، پارس نمیکند اما رؤسای جمهور آمریکا زیاد هارت و پورت میکنند! انقلاب اسلامی دقیقا خورده به ملاج ابلیس! و آن بالا یکی هست که هوای انقلاب ما را دارد.
خدای «والفجر ۸» هماینک هم خداست. امامِ زمانی که در عرض اروند، یکی یکی دست بچه رزمندهها را گرفت، هماینک هم امام زمان(عج) است. ما در شلمچه، یک خانم حضرت زهرا(س) داشتیم که الان هم مادری میکند برای خون شهدایی که با سربند جگرگوشهاش حسین(ع) با سربند «یا حسین» به خط میزدند.
شوخی نیست؛ دعای دردانههای دهر، پشت این انقلاب است. کاخ سفید، «آقا» ندارد، اگر داشت، هرگز ابرقدرتی آمریکا به این روزگار نمیافتاد که عالم و آدم را علیه اسد بسیج کند، آب از آب تکان نخورد!
این اوباما بچه بود؛ یادش نمیآید؛
روزگاری سران آمریکا اراده میکردند، ظرف ۳ سوت، مصدق را میبردند و شاه را میآوردند! این را میبردند، آن را میآوردند! اینک، این سیدحسن نصرالله است که معلوم میکند چه کسی باید در سوریه حاکم باشد، چرا که رای اکثریت مردم منطقه مهم است، نه اراده سران کاخ سفید. چرا که دنیا، مقاومت علیه سران آمریکا و اسرائیل را دوست میدارد، انقلاب اسلامی را دوست میدارد، شعار «مرگ بر آمریکا» را دوست میدارد. رهبر کاخ سفید، صهیونیستها هستند، اما رهبر سیدحسن نصرالله، «آقا»ی ماست.
در «مصاف رهبران» تو بگذار نتیجه جنگ ۳۳ روزه مشخص کند رهبر فاتح را. دلم میسوزد برای ابرقدرتی آمریکا! اگر زمان خمینی میگفت «گزینه نظامی روی میز است»، اینقدر هم حالا جرات داشت که ۸ سال علیه ملت ایران، جنگی را تحمیل کند. هر چند که همان زمان هم، خمینی عصایش را بلند کرد و کوباند بر فرق کاخ سفید. عصای خمینی، بچههایی بودند که دیگر از گهواره برخاسته بودند؛ شیربچههای الی بیتالمقدس، بسیجیان کربلای ۴ و ۵، دلاورمردان همین والفجر ۸! اینک اما در زمان خلف شایسته خمینی، ۲۴ سال است گزینه نظامی از روی میز سران کاخ سفید تکان نمیخورد! و هرگز به مرحله عمل نمیرسد! هر چقدر آمریکا در ستیز با انقلاب اسلامی، گامهایی اساسی به عقب برداشته، انقلاب اسلامی جلو آمده است. فی الحال، سگهای کاخ سفید، فقط زر مفت میزنند و دیگر گاز نمیگیرند چرا که خوب میدانند عصای خامنهای، همان عصای خمینی است بلکه با بردی بیشتر. سیدحسن نصرالله، عصای خامنهای است. اگر مصطفی چمران، عصای خمینی بود، مصطفی احمدیروشن هم عصای خامنهای است. اگر «مصطفای خمینی» در زیرشاخه فیزیک پلاسما، «گداخت هستهای» خوانده بود، «مصطفای خامنهای» آن علم را به وادی عمل آورد و مظهر غرور ملی، علیه کاخ سفیدی شد که پیشرفت ملت ایران را نمیخواست. عصای آمریکاییها اما صهیونیستها هستند که خود نیاز مبرم به عصا دارند! ما «آقا»یی داریم که خودشان «آقا»یی دارند، امام زمانی دارند، خلوتی دارند. ما بر این باوریم که انقلاب اسلامی با همه شهدایش، عصای دست ظهور است انشاءالله… و دیر نیست که خداوند بر فرستادن حضرت منجی، «اراده انتقام» فرماید. آنکه آن بالا هوای خون شهدای ما را دارد، خود خداست. خدا بهتر از همه میداند که دنیا، منتقمی کم دارد. اینک، «گزینه ظهور» روی میز هستی است.
سال ۴۲ در آن یخبندان امید که هیچ کسی رفتن دیو را باور نداشت -چون آمریکاییها پشتش بودند- شاید این فقط خمینی بود که خوب میدانست گزینه انقلاب اسلامی، روی میز تقدیر است. آن روزها خمینی از فرزندان درون گهواره سخن میگفت! از فردا! از فردایی که آمدنش را هیچ کس باور نداشت!
انقلاب اسلامی؟! مگر ممکن است؟! مگر میشود؟! مگر شاه جلاد میگذارد؟! مگر آمریکاییها میگذارند؟!
اینک اما وقتی خامنهای از فردای روشن ظهور سخن میگوید، تعجبی در کار نیست! چرا که ابهت شب، شکسته است! و شب پرستان دارند آخرین نفسهای خود را میزنند!
تا آفتاب بزند، ستارهها، عصای دست ماه میمانند…
دیگر، روزگار «مگر آمریکاییها میگذارند؟» گذشته است! توافق را ول کنید! روح ندارد! خشم روحالله ندارد! و دولتها همه موقتند! طرف حساب آمریکا، خود خود خود انقلاب اسلامی است.
اینک سران کاخ سفید، آنقدر از عصای انقلاب میترسند که گزینه نظامی فقط روی میزشان است اما خب! جهان را بنگر و نگاه کن به دستان الله که میخواهد «گزینه بقیهالله» را روانه میدان کند… وقتی کدخدا، دیگر کدخدا نیست، فقط توافق ملتها با خداست که روح دارد. ما یک لوگوی شادتر از ۲۲ بهمن ۵۷ به «وطن امروز» بدهکاریم!
خبر مرگ آمریکا، «امام آمد» ما، دیدنیتر است.
فردا دیدنیتر است. وای از آن روز که بلند شود عصای مهدی(عج).
وطن امروز/ ۱۳ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نامه ای به ابراهیم حاتمی کیا
به نام خدا… خدای کلمه، خدای حرف، خدای «چ». به نام خدا… خدای پاوه، خدای جاده اهواز – خرمشهر.
و سلام بر ابراهیم! حالا «چ» فقط یکی از سی و چند حرف زبان فارسی نیست؛ بیشتر، آدمی را یاد آخرین اثر حاتمی کیا می اندازد، یاد «چمران» که درست مثل «چریک» با «چ» شروع می شود! وه که در همین مختصر حرف ناز و مدور ۳ نقطه ای، چقدر معنای بلند بالا خوابیده… و من، «چ» عزیز را دوست می دارم، آنجا که حتی در اوج جنگ و خون، نهیب علیه منیت و دعواهای نفسانی را فراموش نمی کند؛
«شما وسط این بگومگو، صدای اصل کاری را نشنیدید… خوب گوش کنید!»
{از مناره های دوردست، صدای اذان می آید؛ الله اکبر…}
اصلا سر ابراهیم درد می کند برای تبر دست گرفتن، رفتن به جنگ بت های نفسانی، دعوا… دعوا با خود و با نفس خود به خاطر خدا… و خدا رحمت کند آنکه بر این حلال زاده نیز نام «ابراهیم» گذاشت. در زمانه ای که عمدتا فیلمساز به جای فیلم حرف می زند، بعضی ها معتقدند؛ «فیلم باید خودش حرف بزند». در «چ» اما حرف، نه از آنِ فیلمساز است، نه از آنِ فیلم. حتی این «چمران» هم نیست که حرف می زند! حرفی اگر هست، فقط و فقط حرف خداست. «چ» حرف خداست. خدایی که از حلقوم مصطفی چمران و اصغر وصالی حرف می زند! ابراهیم را هم باید به تبر شناخت و هم عرفان… و مگر نه آنکه چمران خود گل و گلوله و صلح و اسلحه و عشق و جنگ و عرفان و نبرد را با هم داشت؟! و مگر نه آنکه وسط معرکه، با گل آفتاب گردان، عکس یادگاری می انداخت؟!
از «علی (ع)» فیلم ساختن، بسی سخت تر است تا از پیامبر، چرا که «جمع اضداد» را مشکل بتوان «تصور» کرد، چه رسد به «تصویر»! و چمران در گونه خودش، «جمع اضداد» بود. گفتم که! سر ابراهیم درد می کند برای دعوا!
«اصلا خود خمینی هم “سرباز خدا“ بود».
وه که چه عارفانه بود این پاسخ شهید چمران به شهید وصالی. «چ» هم سرباز خداست؛ خواه حرف باشد، خواه فیلم…
آهای ابراهیم حاتمی کیا! جایی به بزرگی گفته بودی؛ «من مطرب نیستم» اما هیچ می دانستی روضه های نابی می خوانی؟!
به حرمت اشک هایی که در حریم خصوصی «چ» ریختم، این چند جمله را که با حروفی از قبیل «چ» نوشته شده، پذیرا باش. فقط همین یک قلم شهید، فقط همین چمران کفایت می کند که تو حق داشته باشی عاشق شهدا باشی. و همچنان از جبهه و جنگ، فیلم بسازی. این سهم تو نیست، حق توست. و اصلا نمی شود چمران را دوست نداشت. ابراهیم! این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است. «مصطفی» نام تمام شهدای هسته ای این دیار است. از حیث علمی، همه چمران را به دکترا در زمینه «فیزیک پلاسما» می شناسند، من اما به مهمترین زیرشاخه درسی اش یعنی «گداخت هسته ای». آری، این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است… و هنوز عصای خمینی بلند است.
۲۸ صفر ۹۲/ مصطفایی ترین روز سال
دوستدارت حسین قدیانی
وطن امروز/ ۸ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم
آنچه متاثر از توافق ژنو اجرا شد، آنقدر تلخ بود که غرور ملی آحاد ملت، حتی رایدهندگان به آقای روحانی را جریحهدار کرد.
ایرانیجماعت را همگان به احساس میشناسند و روحیه حساس. صدالبته دیدن تصاویر پلمب ساخت و سازهای هستهای و بازایستادن سانتریفیوژها از چرخش، روح و روان هر ایرانی آزادهای را آزار میدهد.
تودههای مردم، صرفنظر از مصداق رأیشان، لابد خود را میگذارند جای آن نخبه جوان که آن همه گمنام و بیادعا در کارگاههای هستهای مشغول کار است، بعد میبیند نتیجه تلاشش پلمب شده.
چیست مگر گناه اصحاب هستهای؟! فیالمثل آیا وزرای همین کابینه، خوششان میآید که هر از چندی، دم و دستگاهشان به بهانههای مختلف، پلمب شود؟! یعنی هستهای ما اندازه صفحه فیسبوک وزیر خارجه حرمت ندارد؟!
من قدر سوادم، خود را فقط میگذارم جای فلان سوپور سایت نطنز. دل او هم غروب جمعهای است برای خود، خدا عالم است. یاد آن روز میکند که صبح به جای دیدن مهر و پلمب بازرسان آژانس، به مصطفی احمدیروشن سلام میداد. مشاهده آن جوان شهید کجا، تماشای ریخت جاسوسان سیا و موساد کجا؟!
آنکه دارد لبو میفروشد هم ایرانی است، گیرم هنوز لبو را لای روزنامه بپیچد. ایضا آن راننده تاکسی که غذای گرمش را میگذارد صندوق عقب، بلکه ظهر شود و غذای از دهان افتاده و دیگر سرد شده را میل کند و ادامه کار مسافرکشی.
حال متوجه میشوید که چرا بعضی از دماغ فیل پایین افتادههای مشاور، این همه دل ناصاف دارند با اقشار زحمتکش این ملت؟! بیخود نیست که درمیآید صدای آن عالم فرزانه؛ «بعد از دست دادن با اجنبی، بروید بشمرید انگشتان دستتان را مبادا کم شده باشد.»
ایرانی، ایرانی است و آنجا که سخن از غرور ملی است، لبوفروش و راننده تاکسی و مرجع تقلید به هم میرسند. آه از سیام دی ماه. در این روز، ما در «وطن امروز» یک لوگوی روزنامه را سیاه کردیم، صدای بعضیها درآمد، چه میگویند این همه سیاهنمایی خود را که گویی هیچ افتخاری نبوده در گذشته؟!
از لبوفروش گرفته تا دانشمند هستهای، جملگی غرور ملی را میفهمند اما بیاییم فرض کنیم روزنامههای زنجیرهای هم چیزی از این غرور عایدشان است که تیتر یک میزنند؛
«مرگ تحریمها – تعلیق هستهای».
یعنی ملت! خیلی هم حالا از تعلیق هستهای ناراحت نباشید که مابهازای آن، تحریمها مرد و رفت پی کارش! این به آن در!
ملت ما در کنار غرور ملی، فهم و شعور ملی هم دارد و هرگز عداوت ذاتی با هیچ دولتی نداشته و نخواهد داشت. ملت در درک این دولت هم، هیچ کم نگذاشته، ولو اینکه دولت، هفت دهم درصدی بوده باشد.
این درست که از نظر مشاوران عالی و ارشد این دولت، نیمی از ملت، رأی به بیقانونی دادهاند اما خب! ادب ملت ما بالاتر از آن است که لزوما جواب بدی را با بدی بدهد.
ملت نجیب ما یک ملت است و هرگز تقسیم بر ۲ نمیشود. ملت این روزها، ناظر بر آنچه بعضیها مرقوم میدارند، درگیر و دار این پرسش است که «ما عکس تعلیق هستهای را دیدیم اما کجاست تصویر مرگ تحریمها؟!» توافق ژنو، بسیار نامتوازن است و این «توافق نامتوازن» را لبوفروش حتی اگر نتواند درست تلفظ کند، کاملا میفهمد. البته عکسش هم صادق است!
ملت اصلا به خاطر روی گل دولت، فرض هم بکند که توافق، متوازن بوده، باز در گیرودار یک پرسش دیگر است؛
«این سرمایه که شما با آن معامله بر فرض متوازن کردهاید، سرمایه خودتان بوده یا سرمایه خون شهدای هستهای؟! سرمایه خودتان بوده یا سرمایه دولتهای قبلی؟! شما که قبلا هم باری هستهای را پلمب کرده بودید، پس سرمایهای که با آن دست به معامله زدید، از خودتان نبوده، بلکه محصول کار و ماحصل خون گذشتگان بوده. با این همه، چرا علیه گذشته سیاهنمایی میکنید؟! و چرا این همه دروغ میگویید؟!»
آری! حتی فرض هم بگیریم دولت در این توافق، گل کاشته، همه آن امتیازی که به حریف داده، مدیون سرمایهای است که دیگران، بویژه شهدای هستهای، به او منتقل کردهاند و الا دولت هفتدهم درصدی، چیزی هم داشت که به دشمن بدهد تا مثلا مرگ تحریمها را از اجنبی بازستاند؟!
و اما فرض و خیال را وانهیم و سخن بر مبنای واقعیت بگوییم. اظهارات دستاندرکاران سیاست خارجی دولت، بلکه شخص رئیس قوه مجریه را اگر در این ۱۰۰ روز اخیر بررسی کنیم، معالاسف آنچه زیاد دیده میشود، تناقض است. «ما از هیچ حق هستهای در برابر قدرتها کوتاه نمیآییم» در حالی بیان میشود که همین چند وقت پیش، جشن شادمانی گرفتند و گفتند: «حتی آمریکا هم حقوق هستهای ما را به رسمیت شناخته».
اولا؛ اگر به رسمیت شناخته، دیگر چه لزوم است به جمله «ما از حق هستهای خود در برابر دشمن کوتاه نمیآییم»؟! مگر او به رسمیت نشناخته بود؟! وانگهی! این چه طرز حرف زدن با یک دشمن مودب و باهوش است که حقوق هستهایات را هم به رسمیت شناخته؟!
ثانیا؛ عاقبت بر ما روشن کنید که دشمن، کدام حق را به رسمیت شناخته؟! حق غنیسازی، حق هستهای یا حق مهر و پلمب تاسیسات هستهای؟!
متاسفانه تناقض در این باب، زیادی زیاد است. «ما از حقوق هستهای خود یک ذره عقبنشینی نمیکنیم» جملهای است از وزیر امور خارجه. آقای ظریف! اینگونه؟! میخواستید عقبنشینی کنید، چه میکردید؟! و آیا بهتر نیست از هستهای، یک چیزی هم باقی بگذاریم و همه را پلمب نکنیم، بلکه برای معامله در ادوار بعدی مذاکرات، احیانا سرمایهای برای چانه زدن داشته باشیم؟!
ما از قبل، سیاهی سیام دی ماه را میدیدیم که معتقد بودیم اسرائیل، اتفاقا بیشترین منفعت را از توافق ژنو میبرد اما بعضیها، نه فقط فریب خنده اوباما را خوردند، بلکه حتی فریب اخم و تخم ظاهری نتانیاهو را هم خوردند!
مسخره است؛ هستهای ما متاثر از توافق ژنو، پلمب شود، آن وقت نتانیاهو از این توافق عصبانی باشد! بعضیها خوب است حالا پیدا کنند همصدای با اسرائیل کیست؟!
و هر چند مشاوران ارشد و عالی این دولت، ما را غیرقانونی میدانند، ما اما مشورتهای بهتری به دولت میدهیم. آنچه سیام دی ماه، نقدا لرزید، ساختمان صنعت هستهای کشور بود، نه ساختمان تحریم. این توافق اما طبق مفاد آن، قابل بازگشت است. سرمایه را بازگردانید، که همه آن سرمایه، اتفاقا در اوج تحریم، حاصل شد.
آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. بهتر نیست به جای شوهر دادن هستهای، دمی با عزم و غرور ملی و همت مردمان نیک خودمان وصلت کنیم؟!
و آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!
به این معنی، من با سرمایهداری موافقم. آدم بیسرمایه، غرور مردمش را میشکند، نه ساختمان تحریم را. آه از سیام دی ماه…
این «آه» خودش مشورتی است به دولت. گیرم رأی ما به بیقانونی بوده! آه ما کاملا قانونی است.
وطن امروز/ ۲ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
متقلب بزرگ ۸۸
«من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده» آشناترین جمله برای خاتمی است. از همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ شنیدههای موثق ما حکایت از آن داشت که خاتمی بارها و بارها در جلسات خصوصی، ضمن تقبیح اعمال دیگر فتنهگران بویژه موسوی و کروبی، به این مهم معترف بوده که در انتخابات ۸۸ تقلبی رخ نداده. این که حالا خاتمی است، از متقلبین ترمزبریدهتر فتنهگر، مکرر نقل است که گفتهاند؛ «اساسا سیستم انتخابات در جمهوری اسلامی، آنقدر که با نظارت مردم و امنای ایشان پیوند دارد، وابسته به حکومت نیست، فلذا تقلب در انتخاباتهای جمهوری اسلامی کلا محال است». فایلی که اخیرا از سخنان خاتمی بیرون آمد و مربوط به سال ۹۱ است، اصلش را بخواهی ریشه در همان روزهای نخست بعد از انتخابات ۸۸ دارد. خاتمی همان روزها هم بهخوبی میدانست تقلبی در انتخابات رخ نداده، چه اینکه در نخستین انتخابات بعد از ۸۸ هم رفت و رای خود را به صندوق انداخت. فیالحال، اساسیترین سوال ممکن این است؛ «این آقایان اگر واقعا معتقد بوده و هستند که تقلب، تهمت و توهمی بیش نیست، پس چرا همان روزهای فتنه، در برابر دروغ بزرگ تقلب، موضع علنی، عمومی و رسمی نگرفتند؟!» من واقعا حیفم میآید که در ازای خون مقدس، پاک و زلال شهدایی چون حسین غلام کبیری و امیرحسام ذوالعلی بخواهم گریبان چرک فتنهگران دانهدرشت را بگیریم، یعنی بر این باورم که معامله این شهیدان بسیجی، با خدا بوده و بس، لیکن دمی خود را بگذارید جای والدین دیگر قربانیان فتنه؛ فتنهای که معالاسف، خشک و تر را با هم میسوزاند. آیا پدر و مادر ایشان حق ندارند خاتمی و امثالهم را اینگونه خطاب قرار دهند که؛ «شما فقط میخواستید جگرگوشههای ما قربانی ادعای تقلب شوند؟! حال راحت شدید؟! اصلا چرا همان روز واقعه، علنی اعلام نکردید تقلبی رخ نداده تا بلکه بچههای ما هم به هواداری شما، اسیر نقشه دشمن نشوند؟!» قدر مسلم هر خونی که در فتنه ۸۸ از بینی کسی خارج شده، در وهله اول، باید یقه سران فتنه را گرفت، و صدالبته یقه آن دسته از سران فتنهای که با علم بر موهوم بودن تقلب، همراهی کردند با داعیه تقلب. با قاضی مرتضوی به اندازه کافی کلنجار رفته شد، اینک وقت است فرشته عدالت، دمی هم گریبان خاتمی را بچسبد که چرا به جای خطکشی با اصحاب تقلب، آتشبیار معرکه شدند و فتنه را با همراهی خود فزون کردند؟! نه فقط در ماجرای کهریزک، بلکه در هر ماجرای هشتاد و هشتی دیگری، آنکه باید حساب پس بدهد، یکی هم خاتمی است. «من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده»، حساب ما را با خاتمی صاف نمیکند، تازه شروع میکند. البته از ما جلوتر، کسانیاند که جگرگوشههایشان، قربانی دورویی و تزویر بعضیها شدند. مدعی به عبارتی ایشانند. آنی فرض کنید خواصی از تبار خاتمی، همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ میآمدند و به شکل علنی، و نه خصوصی، بر دهان داعیه داران تقلب میزدند و میگفتند؛ «انتقادات ما سر جای خود محفوظ اما هرگز تقلبی در انتخابات رخ نداده». آیا باز هم ادعای تقلب، تا این حد و حدود، «اسم رمز آشوب» میشد؟! آنی فرض کنید در برابر یاوه «اگر تقلب شد، بریزید در خیابانها»، خواصی از تبار خاتمی میآمدند جلو و لااقل به جوانان هوادار خود هشدار میدادند که؛ «مراقب باشید، تقلب، تهمتی بیاساس است». آیا آنهمه آتش فتنه، زبانههای متعدد میگرفت؟! هر ۳ قربانی کهریزک، والدینشان حی و حاضرند. آیا جز این است که این جوانان، قبل از هر چیز، جان خود را قربانی ادعای نادرست تقلب کردند؟! آری! این سوال، قبل از آنکه سوال ما از خاتمی باشد، سوال همه آن کسانی است که هزینه دادند بابت ادعای تقلب؛ «آقای خاتمی! شما میدانستی تقلب نشده و همراهی کردی با داعیهداران تقلب؟! این وسط چه میشود جواب خون فرزندان ما که قربانی امراض سیاسی شما شدند؟!» جز این، قانون هم باید گریبان آنان را که باید، بگیرد. عدالت هم، نظام هم. شگفتا! آنهمه آبرو از نظام ریخته شد به بهانه تقلب، آنهم در شرایطی که آقایان خود قائل به تقلب نبودند! آیا ۳۰۰ هزار خون شهدای این مملکت، از مصطفی چمران دکترا گرفته در فیزیک پلاسما، شاخه گداخت هستهای تا آخرین مصطفای روشن هستهای، مسخره دودرهبازی و بیچشم و رویی شبهمردانی نظیر خاتمیاند؟! آیا خشم انقلابی خمینی بتشکن، مسخره امراض سیاسی بعضی خواص جامعه است؟! ۸ ماه که چه عرض کنم؛ حدود ۲ سال، به بهانه تقلب، چشم طمع دشمن به خیابانهای مرکزی تهران و آشوب در خرمن انقلاب اسلامی دوخته شد، آنهم در شرایطی که بعضیها معتقد نبودند تقلب شده؟! مسخره کردهاند ملت را؟! مسخره کردهاند وصیتنامه شهدای این ملت را؟! مسخره کردهاند جوانان طرفدار خود را؟! یعنی فرهنگ لغت فارسی، نیاز به یک خانهتکانی اساسی دارد. من بسیار بعید میدانم هیچ کلمهای در زبان فارسی، معادل درستی برای این کار آقای خاتمی باشد! سزای این عمل خاتمی، هر ناسزایی هست و نیست! و دقیقا از همین زاویه است که من با شعار «میبخشم اما فراموش نمیکنم» مخالفم. این شعار همانقدر مسخره است که یکی بگوید؛ «من فراموش میکنم اما نمیبخشم!» بخشش فتنهگران از کیسه چه کسی، چه چیزی؟! مگر دست من و ماست فقط؟! اصلا مگر دست لطف و کرامت نظام است فقط؟! اتفاقا بخشش وقتی زیاده از حد میشود، تو خواه فراموش کنی، خواه نه، مجلس ختمات میشود همان مجلسی که اوباما در آن دلقکبازی میکند و کنار همسرش، عکس یادگاری میاندازد با دیگران! الگوی این ملت انقلابی، امام خمینی است، نه این و آن. خاتمی بخشیده نمیشود، چون اصلا ممکن نیست بخشیده شود. قانون ببخشد، عدل نمیبخشد. عدل ببخشد، آبروی نظام نمیبخشد. آبروی نظام ببخشد، خون شهدا نمیبخشد. و بر فرض که این همه ببخشند، جوانانی که با دستفرمان خاتمی به قهقرای زندگی رسیدند و فریب خوردند، هیچ نخواهند بخشید خاتمی را. چند سال پس از یومالله ۹ دی، ما محکمتر از قبل، سر جای خود و در همان موضع قبلی، شهدایی و انقلابی خود ایستاده ایم. آقای خاتمی کجاست؟! و چه کرده با خود که حتی مراجع مهربان تقلید هم، وی را به حریم خود راه نمیدهند؟! من، دیشب بعد از دیدن خبر خاتمی در «تسنیم»، صفحاتی از کتاب «نه ده» را خواندم. اگر و تنها اگر بابت یک مساله از نوشتههای هشتاد و هشتی پشیمان باشم، از این منظر است که چرا اندازه خیانت و نفاق اصحاب فتنه، قلم را با ایشان نیاویختم. خداوند این قصور را بر صاحب این قلم ببخشد که ما همین گونه هم بخشیدهایم فتنهگران را. زیادی بخشیدهایم. شعار «بخشش» را دیگران سر میدهند اما این ما بودیم که حیا به خرج دادیم در قبال آنهمه بیحیایی… که میدانستند تقلب نشده و همراهی کردند با ادعای تقلب! من به جد بر این گمانم که سال ۸۸ اتفاقا تقلب بسیار گستردهای حادث شد، منتها نه در انتخابات، که بعد از انتخابات. از مهمترین متقلبین سال ۸۸ یکی هم همین جناب خاتمی است. تقلب خاتمی در قلب جوانانی بود که به تأسی از خواصی چون خودش، واقعا باور کرده بودند در انتخابات ۸۸ تقلب رخ داده. تقلب از این بدتر؟! تقلب از این بدتر که خود چون خواص هستی، کنج دنج بنشینی و عدهای جوان ذاتا پاک، هزینه دوز و کلک تو را بدهند؟! تقلب از این بدتر که با همان شعارهای انقلاب، آمده بودند به جنگ انقلاب؟! تقلب از این بدتر که هم علیه ۴۰ میلیون رای ملت، هم علیه ۲۴ میلیون رای اکثریت، واقعیت و حقیقت را قلب کردند؟!… و تقلب از این بدتر که «دوست» را به ثمن بخس فروختند به «دشمن»؟! در آخر، توصیهای دارم به آقای خاتمی که شک ندارم منباب «شرط بلاغ» به صلاح دنیا و آخرت اوست. توصیه این است؛ همین سخنان اخیرا منتشر شده را، این بار نه در فلان جلسه خصوصی، بلکه در پیشگاه ملت ایران بیان کند.
وطن امروز/ ۱۵ دی ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
روح توافق!
روح توافق، روح توافق، روح توافق! یعنی خداوند پدر این «روح توافق» را بیامرزد که اگر نبود، معلوم نبود آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، دیگر چه میخواستند بگویند! هی دم به ساعت اوباما و جان کری و وندی شرمن و مک کین و دیوید کوهن و ماری هارف و باب منندز با رفتار و گفتارشان رسما مفاد توافق ژنو را نقض میکنند، هی دم به ساعت آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، رواداری به خرج داده، اظهار میدارند؛ فلان حرف کاخ سفید یا بهمان عمل وزارت خزانهداری آمریکا، نه با کلیت توافق هستهای، بلکه فقط با روح توافق ژنو در تعارض است، تحریمهای جدید، بیشتر ناقض روح توافق است، توافق هنوز کمپلت نقض نشده، در جریان است و… در اینجا چند پرسش به ذهن من میرسد که مطرح میکنم.
یک- روح توافق ژنو دقیقا یعنی چه؟! و مشخصا در کدام قسمت توافق واقع است؟!
دو- آیا همه توافقات، روح دارند یا این، اینطوری از آب درآمده؟! و چرا؟!
سه- این روح توافق ژنو، مثل روح آدمی، آیا با جسم در پیوند است یا برای خودش به صورت مستقل میپلکد؟!
چهار- آیا طرف غربی، بویژه آمریکاییها هم به داشتن روح برای توافق ژنو اعتقاد دارند یا این، فقط اعتقاد این سوی میز مذاکره است؟!
پنج- گور بابای روح توافق، کلا اوباما به روح اعتقاد دارد یا خیر؟!
شش- اگر توافق کاملا نقض شود، تکلیف روح آن چه خواهد شد؟!
هفت- دقیقا و مشخصا چه اتفاقی بیفتد، هم روح توافق نقض شده، هم جسم توافق؟!
هشت- وقتی روح یک توافق، نقض میشود؛ یعنی الحمدلله متن آن هنوز مورد عنایت قرار نگرفته، گرفته، کم و بیش گرفته یا که چی؟!
نه- در بدن آدمی، روح از جسم مهمتر و ماندگارتر است؛ این مساله در توافق ژنو چگونه است؟!
ده- اگر توافق کلا بمیرد، روح این توافق احیانا با کدامیک از ارواح توافقات سیاسی تاریخ محشور خواهد شد؟!
یازده- آیا روح عهدنامه ترکمانچای در عوالم بالا هنوز زنده است؟! در صورت حیات، آیا آن روح، بر روح توافق ژنو نظارت دارد؟ در عالم بالا منظور است! کلا یک توافقنامه، روحش چقدر عمر میکند؟!
دوازده- روز ختم نلسون ماندلا، اوباما که داشت اون کارها رو میکرد؛ این، ناقض حقوق شهروندی میشل اوباما حساب میشود یا ناقض روح نخستوزیر دانمارک؟!
سیزده- چی کار کنیم روح توافق از ما شاد میشود؟!
چهارده- اینکه میگویند
«به حق غنیسازی در توافق، اشاره شده»، منظور این است که به «حق غنیسازی» در روح توافق اشاره شده، در متن توافق یا در جای دیگری از توافق؟!
پانزده- آیا فقط عده خاصی میتوانند روح توافق را ببینند یا همه میتوانند؟!
شانزده- کلا آیا برعکس! ممکن است اتفاقی بیفتد که متن توافق را نقض کند، اما به روح آن وفادار باشد؟!
هفده- آیا اینکه میگویند «روح توافق»، منظور، روح متن توافق است، یا متن توافق، خودش جداگانه روح مجزایی دارد؟!
***
صرفنظر از طنز، بعضیها چطور برای یک توافق مجروح، روح قائلند اما روح پرفتوح شهدای هستهای را نمیبینند؟!
وطن امروز/ ۲۶ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نقد آزاد است، این هم سندش!
دیروز شنبه نامهای رسمی به روزنامه رسید از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
در نامه خطاب به وطن امروز آمده بود:
«به آگاهی میرساند موضوع درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی در شمارههای متعدد آن روزنامه است، در جلسه ۴ آذر ۹۲ هیات نظارت بر مطبوعات مورد رسیدگی قرار گرفت. هیات مذکور مصوب نمود؛ مستند به بند ۸ ماده ۶ قانون مطبوعات به جنابعالی تذکر داده شود. ضروری است نسبت به رعایت دقیق مفاد قانون مطبوعات دقت نموده، در انتشار مطالب انتقادی حدود قانونی را مراعات نمایید».
در این باره اشاره به پارهای نکات ضروری است؛
۱- در متن نامه به هیچ مصداق و مثال و شماره خاصی از روزنامه اشاره نشده. ظاهرا دوستان وزارتخانه فرهنگ که خیلی تمایل ندارند با پسوند «ارشاد» شناخته شوند، اساسا با خطمشی روزنامه مشکل دارند و در تلویحی نزدیک به تصریح از ما میخواهند کلا رویه و روندمان را عوض کرده، آنگونه بنویسیم که ایشان میخواهند.
۲- خوب بود دوستان وزارت فرهنگ دقیقا بگویند نسبت این تذکر با این ۲ جمله جناب روحانی چیست که اولا «دولت را نقد کنید» و ثانیا «در عرصه فرهنگ، دولت اعتدال موفق شد نگاه امنیتی را کاملا حذف کند و فضا را از حالت فضای امنیتی درآورد»؟!
۳- از قرار، مطلوب بعضیها از جامعه خبری، همان معدود خبرنگارانی هستند که در زنگ انشای یکصدروزه، فراتر از نقش ضبط صوت به بلهقربانگوی این و آن بدل شده بودند!
۴- و همچنان در نهایت دوباره باید تاکید کنیم؛
ایکاش دوستان به جای عباراتی مثل «درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی است» به یک نمونه از این مطالب یا تیترها اشاره میکردند تا ما متوجه شویم کدام حدود قانونی را باید رعایت کنیم!
وطن امروز/ ۱۰ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
به نام خدای خداحافظی…
حسین جون دوستت داریم
شیخ حسن… شیخ حسن… شیخ حسن…
چه داغی گذاشت به دل ما این شیخ حسن که هنوز داریم می سوزیم و چاره ای نیست جز ساختن…
بودی حالا!
“روی دکه شاید عمر ما به سر آمده باشد، لیکن فکه نویسی های ما هرگز متوقف نخواهد شد.”
آفرین… سالاری…
من از وطن امروز فقط نوشته های شما رو می خوندم که همین جا می ذاشتین، بین روزنامه ها فقط هر شب کیهان رو اونم از روی سایتش می خونم،
ولی خیلی دوست دارم بدونم بعضیا چه واکنشی نشون میدن در قبال بسته شدن این روزنامه!
انشاالله به زودی بهتر از قبل به فعالیت ادامه بده…
با اجازه از، استاد معظم و شاعر گرانقدر، حمید سبزواری با کمی تغییر!
هردم از این رهگذار، رهگذری می رود
در مَه آبان شروع، در مه تیر می رود
عرصه نگردد تهی، از قلم یار ما
گر وطنی می رود! جان، زِ تنی می رود
فکه نویسی ما، بسته نخواهد شدن
گر، زِ میان خبر، با خبری می رود
راه وطن بسته نیست، گر “وطن، امروز” رفت.
ریشه بجا باد اگر، برگ و بری می رود!
.
به این دوستان، نه جواب، که تنها باید «سلام» داد!!
.
آفرین چشم انتطار!
صد شرف دارد… احسنت.
بای بای، بای بای، خداحافظ، خداحافظ یه دستی هم با ریتم تکون بده هه هه هه…
خیلی بده وقتی آدم میره بقیه خوشحال بشن بگن خوب شد رفت بلکه باید ناراحت بشن وقتی رفتی. خودت چی فکر میکنی؟!!
ولی حیف شد که رفتی الان به درد می خوردی با شیخ حسن مکالمه کنی!
از اینجا به تمام همسنگرانمان در وطن امروز خسته نباشید می گویم؛ دعا می کنم سر افراز باشید.
عسی ان تکرهو شیا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا
و لا تهنوا ولا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین
دعاى روز دوازدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ و العَفافِ و اسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ و الکَفافِ و احْمِلنی فیهِ على العَدْلِ و الإنْصافِ و امِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین.
خدایا زینت ده مرا در آن با پوشش و پاکدامنى و بپوشانم در آن جامه قناعت و خوددارى و وادارم نما در آن بر عدل و انصاف و آسوده ام دار در آن از هر چیز که می ترسم به نگاهدارى خودت اى نگه دار ترسناکان.
وقتی طرف حسابت، bbc باشه، شک نکن که کار روزنامه و عواملش، خیییییییییییلی درسته…
“وطن” یعنی؛ گذشته، حال، فردا / تمام سهم یک ملـــــــــــــ وطن امروز ـــــــــــــت، ز دنیا! 🙁
حاج آقا، فشار می آید!!!!
گلّه ی بز، بهار می آید
نغمه ی سه تار می آید
من به فکرِ سرانه ی خویشم
پیتِ نفتی به غار می آید
من در این عصرِ کار و فن دیدم
نامه ها با چاپار می آید
شیخ اکبر، کمی قبا شُل کرد
سربه پایین، دلار می آید
شیخنا که منبع فضل است
پسته با هوار می آید
دَر بِرَفته؛ تمام ابعادم
سمت ما هم زوار می آید
حاج مشدی، بنفش پوشیده
پایِ میزِ قمار می آید
صد مدیر و ملیجک و میمون
پشتِ میز، از کنار می آید
عده ای قبیله ای، قومی
صد مشاور، قطار می آید
ما پراید داریم و بنز شد قاطر
شیخِ قاطرسوار می آید
بعد از این، گلابتون، پانی ست
بر سرِ هر قرار می آید
سیخ گشته؛ فلانِ {مو} صفدر خان
نام: کامی، چنار می آید
گرچه کامی مدرن می باشد
کودِ او به کار می آید
از برایِ نموّ جمعیّت
صیغه یِ بی شمار می آید
بهرِ صادر نمودنِ بزها
پاسپورتی، پُراعتبار می آید
سیخ و سنگی خریده مزدک خان
توی کوچه، بخار می آید
حاجیِ نارمک نشین رفته
شیخنا پامنار می آید
روبروی شیخ، انگور است
با مُغَنّی انار می آید
کدخدا باراک نشسته بر مسند
با حسن خان، کنار می آید
داد و فریاد کن، کلیدمان آنجاست
شیخنا با شعار می آید
چون که گشته درِ موالم قفل
گندکاری به بار می آید
آخر آنجا مکانِ لابی نیست
حاج آقا، فشار می آید
چشمِ خود را به مشت کوبیدم
پایِ چشمم، خیار می آید
آری آخر زمانه وارونه است
بانگ آقا فرار، می آید
شکرِ ایزد که معتدل گشتم
ورنه این سر، به دار می آید
میرمهدی اسدی
گُلی به گوشه ی جمال آقای شمقدری، پول های بی زبون رو، میلیون میلیون، بدون فاکتور مشخص (به گفته ی آقای فرحبخش) می دادند به، به اصطلاح هنرمندان! خانه ی سینما، که برن فیلم فخیم! بسازند، سر از مسافرت های آمریکا و ایتالیا و… در می آوردند. عزیزانی که، دعوای دیشب همایون اسعدیان، حامی خانه ی سینما و حسین فرحبخش، موافق انحلال این لانه! رو در برنامه ی هفت، دیدند، متوجه بحث می شن. اونوقت یک روزنامه، اونم وطن امروز… امان از رانت و بی عدالتی…
یک: با انتقادت از روزنامه عزیز کیهان، کاملا موافقم.
دو: مجله نیوزویک، با اون همه عظمتش چاپ مجله اش رو متوقف کرده و
فقط نسخه اینترنتیش برقراره. شما هم همین کار رو بکنید. ولو با مطالب کمتر.
سه: بازتابی که مطالبت در قطعه ۲۶ داره به مراتب از وطن امروز بیشتره.
چهار: گور پدر عجوزه انگلستان و بی بی سی.
پنج: در مملکتی که فوتبالیستهای زیر دیپلمش، میلیاردی درآمد دارند،
بایدم تیراژ کتاب و روزنامش، روز به روز کمتر بشه.
شش: سلامتی متولیان امور فرهنگی کشور، الفاتحه!
واقعا اینکه میگن “هر دم از این باغ بری میرسد” حرفیه هااا!!
پاقدم شیخ حسن تا حالاش که برا ما جز خیر چیزی نداشته!!
خدا رحم کنه بقیه مسیر رو، نیومده اینطوریه!!!
والبته خداوند از اجر دوستان پایدارچی کم نکنه(!!)که قسمت اعظم این خیر و همای سعادت توسط ایشان به ثمر نشست!!!
ـ در گوشی:”خدایا! تو خودت شاهد مظلومیت گفتمان جهادی باش”…
با سلام
از هم اکنون وبسایت شما توسط سایت ما(www.ahvaznovin.ir) در قسمت پیوندها لینک گردیده است.
از شما دعوت میگردد با روز رسانی ارسال مطالب به ما از اعضای همیشگی ما باشید.در ضمن مطالب ارسالی شما با ذکر نام شما در سایتمان درج میگردد.
امید است ما را نیز در لیست پیوندهای خود قرار دهید.
منتظر مطالب جدیدتان هستیم.
دوست شما اهواز نوین
مطلب شما در وبسایتمان درج گردید در لینک زیر مشاهده کنید
http://www.ahvaznovin.ir/Pages/News-%D8%B1%D9%81%D8%AA%DB%8C%D9%85_-2032.aspx
ما که رفتیم…
حلال مان کن شمارگان مظلوم…
اینگونه رفتن، هم بد است، هم بد زمانی، هم نامردی…
.
.
وطن امروز!
زورشان به قلم ما نرسید…
«تو» را از زیر دست ما کشیدند!!…
.
.
«بصیرت ما»…
«بچه های مرگ بر آمریکا»…
حرف حساب ما بود. صورت حساب نداشت!…
آمده بودیم به «قیمت بصیرت» بمانیم، نه به هر قیمتی!!…
«تو» بی هیچ دادگاه و محکمه ای، جورکش حرف حساب ما شدی!!!…
.
.
…«همه جا پایـــــ خداحافظ وطن امروز مظلوم ــــــیزش قشنگ تره!»…
نه…
همه جا پاییزش…
وطن، امــــــــــ«n»ـــــــــروزش!!…
گذشته از متن عالی و بسیار زیبای شما که غیظ و حسرت و تحسین و مباهات آدم رو با هم! برمی انگیزه، اما …با ۱ تا ۶ “اسلامی ایرانی”، ۹۰% موافقم.
غمگینیم داداش حسین عزیز. اگر تعطیلی، با این وضع و در این شرایط، نشانه ی مظلومیته، نشانه ی حقانیت هم هست…
سلام…
ای خدا! کاش اینقدر پول داشتم که امتیاز روزنامه رو بخرم…
با ابراز ناراحتی از تعطیلی روزنامه، باید بگم قطعه ٢۶ رو عشقه… آقای قدیانی امیدوارم با تعطیلی وطن امروز، فعالیتتون تو قطعه کم نشه
ما همچنان منتظر مطالبتون تو قطعه هستیم…
کلا بی ربط و کمی هم برای تلطیف فضا: دوستان برنامه “قندپهلو” رو این شبها از شبکه آموزش ببینید، یک مسابقه شعر طنز ابتکاری و جالبه…
“رای و راه و نوشته های وطن امروز اما همواره از زاویه بیعت با بصیرت بود، نه وابستگی های مرسوم.”
این حرفتونو خیلی قبول دارم.
جدا بی انصافیه اگر بخوایم خلاف این فکر کنیم.
نمی دونم چرا بعضی ها عقلشونو استفاده نمی کنن و عادت کردن حرف دیگرانو طوطی وار تکرار کنن!!
اشک ما رو در آوردید!!
🙁 🙁 🙁
“ما به جای آنکه امروز، مخاطب مان را «چیز» فرض کنیم، همان دیروز انتخابات، ترجیح دادیم «بصیرت افزایی» کنیم، نه «تنزه طلبی»، ولو تاوانش هزینه کردن از محبوبیت خود باشد! «جبران غفلت» در وهله اول با «پذیرفتن اشتباه سکوت» است، نه «ساده گرفتن مخاطب» که خود اشتباه دیگری است!”
داداش خدا شاهده چرا اینجور می نویسی!!!! پدرم دراومد تا این متنو خوندم! الان دقیقا ۱ساعته ولی هنوز تموم نشده!!! هر جاش که اشاره به گذشته بوده، برداشتم رفتم تو گوگلو، قطعه و … گشتم تا ته توی متن، و اون ماجرارو درآوردم! تا بفهمم تو {ما که رفتیم} داری چی میگی!!!
خلاصه اینکه نکن برادر نکن!!! بخدا کارو زندگی داریم!!!!
واقعا عالی نوشتید…
به به…
احسنت به این قلم و توانایی!
سلی (به یاد کلا قرمزی)
ساده ترین راه ایجاد یک نهضته. نهضته خرید وطن امروز. چرا چون هر ماه ۳۰ روزه و ۳۰ تا ۵۰۰ می شود ۱۵۰۰۰ تومان و برای همه بچه مذهبی ها مقدوره با یک نهضت دو ماهه، کل مشکل حل می شه؛ تازه می شه تیراژم کمی بالا برد توی این دوماه
زنده باد خودم!
امت حزب الله، حتی اگه تریبون هم نداشته باشه حرف خودش رو به گوش همه دنیا می رسونه. ما برای جهانی کردن انقلابمون و ارزشهاش، هر کدوممون یه تریبونیم.
غم مخور برادر…
معتقدم خیلی زود خلاء وطن امروز در بین رسانه های حزب الله، حس خواهد شد.
نداریم روزنامه که ضمیمه ای در مایه های “چادر روز دهم” داشته باشد!
دوست دارم وطن امروز را با آن رنگ قرمز و زیبایش!
حسرت می خورم بر این اتفاق…
آقا من واقعا هیچ وقت وطن امروز رو نخوندم و فقط تیترهاشو دیدم که کلا دوست نداشتم و به قول آقای قدیانی خواننده روزنامه های زنجیره ای هستم ولی مرگ یک روزنامه که طرفدار هم دارد اونم به دلیل مسایل مالی ناراحت کننده هست. من به گردش آزاد اطلاعات اعتقاد دارم و حتی دوست ندارم روزنامه ای که دورترین قرابت فکری با بنده حقیر دارد مانند کیهان هم تعطیل شود.
راستی آقای قدیانی
نمی تونم بگم از مفهوم نوشته هات لذت می برم اما قلم بسیار زیبایی دارید. ما رو هم دیگه کامنت نویس کردید. ان شالله هر جا هستید موفق باشید.
ناراحت شدم از دیدن عکس!
ناراحتم از اینکه کاری از دستمان بر نمی آید…
متن خوب و مهمی از امید حسینی
http://www.ahestan.ir/?p=12509
همیشه حزب الله مظلوم بوده!
کاش! بچه های عکس رو هم، معرفی می کردید اگه شرایطش می بود…
حسین قدیانی: نشسته از راست؛ امیر نریمانی (عکس) جواد آقایی (مسئول دفتر سردبیر، به عبارتی همه کاره روزنامه!) آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی (دبیر بخش دامت برکاته) احمد رنجبر (فرهنگی) ایستاده از راست؛ شروین طاهری (خارجی) مسعود ابراهیمی (حوادث) حسین محسنی، زرین نام (اجتماعی) باقری، نورالدینی (سیاسی) شریفی پور، ملکی (فنی) پورصباغ (فرهنگی) شکیبایی (سردبیر) محسن جندقی (اقتصاد) محمدمهدی تقوی (عشق + شوخی با همه) سیروس محمودیان (متخصص در امور هاشمی) مهدی امامقلی (صفحه تریبون)
خدای جوان های شجاع و جسور، اما مظلومِ این عکس یادگاری هم، بزرگه!! لبخندهایی صمیمانه، اما تلخ! حکایت همان، صورتِ سرخِ با سیلی، که فرمودید…
با سلام. خوب شد بسته شد. کلا اصول گرایی و اصول گراها نیاز به یک تعمیر و استراحت کاملی دارند. نه فکر کنید کشته مرده اشباح اصلاح طلب و اشیاخ اعتدال گرا باشم. یکی مثل شما هستم که تا بحال در حال حال دادن به هم پالگی های اصولی شما بوده و هستم، اما لطف کنید بفرمایید تعمیرگاه و کمی به خودتان استراحت بدهید.
آیه الله! هیچ چیزش، جز کفش های واکس زده ی براقش، به اکبر هاشمی رفسنجانی نرفته!! 🙂
ولایتی برای ۱۰۰ روز اول، برنامه که هیچی، می خواست اقتصاد رو درست کنه!! بعد این شیخ حسن تو ۱۰۰ روز اول تازه می خواد مسائل رو بررسی کنه، ببینه چی هست حالا!!
یعنی ول معطلن کسایی که فکر کردن الان شیخ بیاد، همه چی حله!!
این دو تناقض هر دو در ذهن من واقعیت دارد نه اولی و نه دومی هیچ یک را رد نمی کند!
به شما و همه برادران وطن امروز که در جبهه انقلاب شمشیر می زدید و انشاالله می زنید خسته نباشید می گم و خدا قوت
اما از اینکه فکر کنم سایر همکاران شما هم در وطن امروز شبیه جناب قدیانی هستند و فکر می کنند تنها آنانند که بر مدار حق می چرخند و کسانی که با آنانند و سایرین جاهلین اند و ناکثین حالم بهم می خورد! و از اینکه تعریف حزب الله با خواندن متن های آقای قدیانی در ذهن من تبدیل شد به گروهی خودخواه خودپسند که تنها فرقشان با شیطان این است که به غرورشان اعتراف نمی کنند متاسفم.
و آفرین بر شیطان که این چنین بازیکنان یک تیم را به گل زدن به خود وا می دارد آفرین!!
بخشی از بیانات یکشنبه (دیروز) حضرت آقا، در جمع مسئولان:
ما همواره معتقد به تعامل با دنیا بوده و هستیم اما نکته مهم در تعامل با دنیا، شناخت طرف مقابل و درک اهداف و شگردهای اوست زیرا اگر او را به درستی نشناسیم، پشت پا خواهیم خورد.
در تعامل با دنیا، نباید عملکرد دشمنان خود را از یاد ببریم حتی اگر بنابر مصالحی، آن را به روی او نیاوریم.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به اظهارات اخیر آمریکاییها برای مذاکره با ایران، گفتند: در ابتدای امسال هم گفتم که به مذاکره با آمریکا خوش بین نیستم، اگرچه در سالهای گذشته مذاکره در مسائل خاصی همچون عراق را منع نکردم.
آمریکاییها غیرقابل اعتماد و غیرمنطقی هستند و در برخوردهایشان صادق نیستند.
موضع گیری مسئولان آمریکایی در همین چند ماه گذشته، بار دیگر ضرورت خوش بین نبودن به آنها را تأیید کرد.
در تعامل با دنیا، هنر این است که بتوانید راه خود را ادامه دهید بدون آنکه طرف مقابل بتواند مانع حرکت شما بشود و اگر تعامل با دنیا منجر به برگشت از مسیر شود، یک خسارت است.
آی خدا… ترکیدم از خنده!
🙂
دارم دنبال کسی که بهش گفتی “آیت الله…” می گردم! مخم هنگ کرده بود و پیداش نمی کردم!
مخلص آیت الله!
🙂
فــــــــــــــــــــــــــــــــــدایی داری…
حسین قدیانی: ردیف پائین که مشخصه، اما ردیف بالا، کاری به عقب جلو بودن بچه ها نداشته باشین… اگر از سمت راست، دقیقا صورت به صورت، برین جلو، می فهمین اسامی رو…
هنوز دیو نیامده فرشته ها یکی یکی رخت بر می بندند؟!! افسوس! وطن امروز فرزند ۸ ساله انقلابی ترین دوران سی ساله بعد از انقلاب بود و چه بسیارند از این فرزندانی که بناست قربانی ناسپاسی و غفلت مدعیان انقلابی گری شوند!!! از ماست که بر ماست……………
ایستاده از راست؛ دو تا اسم، از قلم افتاده آب سرد کن! و پرچم هیشه سرافراز “وطن امروز”…
داداش تابلو داری کچل می شی هاااا!!!
نمی شه یه راه حلی چیزی پیدا کرد؟
کِرِم(پماد) سوسک سرانگبین خور به همراه بچهی نابالغ کرم ابریشم اومده؛
من از وقتی از این کرم استفاده میکنم صبح به صبح خودم رو تو آینه میبینم و به کلهی پر موی خودم افتخار میکنم.
این کِرِم شامل ترشحات بینی سوسک سرانگبین خور و همچنین رودهی گندیدهی بچهی نابالغ کرم ابریشمه که برای رشد مو و رهایی از کچلی خیلی مفیده.
من گریه ام گرفته.
چقدر غریبانه. دلم تنگ می شود برای وطن امروز خریدن. برای روزهایی که آقای همسر می گفت: “از دانشگاه که برمی گردی، دکه های سر راهت را چک کن ببین وطن دارند؟ دکه های مسیر من که طبق معمول نداشتند!” دلم تنگ می شود برای اینکه تمام دکه های شهر را می گشتیم و عاقبت یکی پیدا می کردیم.
(یک روز بارانی، با سختی یک وطن امروز پیدا کردیم که آخری بود و وقتی داشتیم برش می داشتیم، صاحب دکه گفت: اون خیس شده، به درد نمی خوره!!
اما ما خریدیمش و آوردیم خانه گذاشتیم روی شوفاژ و خشک شد!)
دلم تنگ می شود برای جدا کردن مطالبتان از روزنامه وطن امروز و چسباندش در آرشیوی که درست کرده بودیم.
دلمان تنگ می شود…
هییییییی…
گر وطن نیست، «آیتی»ست امروز
شاخی و شاخه نباتی ست امروز!
وطن، امروز، قطعه ای ز بهشت
دامتی را برکاتی ست… امروز!!
گر وطن نیست، خسی هست هنوز
بی بی سی یا مگسی هست هنوز
وطن، امروز، یه بیست و شیشی
قلمش یعنی کسی٭ هست هنوز!!
در این، واپسین، لحظه های غم انگیز، از عمرِ کوتاه و، پر رونقِ آن مبارک، نشانی، که نامش، وطن بود و امروز هم، آخرین نمره اش! با تلاشِ جوانانِ غیرت مدار و، ولایی، شود زینتِ دکّه های جراید.
و مِن بعدِ این؛ حسرتِ دیدن و خواندنِ سمفونی های دلدادگی، از برای وطن، بر دلِ هر عزیزی، که دل، در نوشتارِ آن نازنین، خالقِ قطعه های الهی و مصداقِ آن، “چادر روز عاشر” بدارد، بماند!
ولی؛ آن شتر مسلکِ خارجی و، کمی داخلی! چو بیند، به خوابش، همی پنبه دانه، بداند؛ که فکه نویسی، تمامی ندارد. و ما از برای در آوردنِ بی بیِ آن BBC نه حالا، که تا آخرین قطره، با خونمان، در رهِ حفظ اسلام و هم انقلاب و ولایت، نویسیم؛ بر روی دیوار و قلب و کفِ دست و بر سینه هامان: “فدایی رهبر” و گوییم؛ بر شما با تمام قوا: مرگ بر آمریکا…
دعای مجیر فراموشمان نشود.
خصوصی؛
وطن امروز تعطیل شد… روحانی مچکریم!!!
قطعه شده مجمع الشعرا!
گر وطن نیست، “کلید” هست امروز
رفت «حسین» اما یزید هست امروز
وطن، امروز، “با «خون» نوشت…”
«ما که رفتیم» شهید هست امروز!!
خداحافظ روزنامه دوست داشتنی… 🙁
از تعطیلی روزنامه وطن امروز متاثریم.
وطن امروز رو توی جریان فتنه ۸۸ دوست داشتم چون می دیدم که داره از نظام و مظلومیتش دفاع می کنه. دیگه ازش خبر نداشتم تا انتخابات ۹۲٫
متاسف شدم که کسایی که اون روزای تلخ فتنه، با ما یکرنگ بودن، حالا دیگه دوستان دیروز رو اصلا قبول ندارن.
به هر حال متاسفم…
ما که رفتیم… ولی آن چه که دلگیر نمود
حامیانی ست که تفاوت نکند بود و نبود
اُجرت این همه تاثیر و همه بیستی اش
زیر این گنبد گردون شده بر نیستی اش
دکه باقی و “وطن” رهگذری می دانیم
ما سر عهد قسم خورده خود می مانیم
گر “وطن” بسته شد از طعنه اغیار چه باک
هر چه جز عشق حبیب است نهادیم به مغاک
به چنین جمله شود ختم ز تیراژ زمان
فصل آبان همه جاست اوج قشنگی خزان
من نمی دونم چرا دلیل اصلی رو نمی گین؟!!
شما از طرف آقای قالیباف حمایت می شدین، بلکم بتونین براش رای جمع کنین که نشد.
الانم که فهمیده تو توهم جریان سازی شما و امثال شما واسه ملت بوده، دیگه نمی خواد پول بی زبون رو الکی خرج کنه و روزنامتون بسته شده.
همین!
امیدوارم موفق باشید 😉
سالروز شهادت سرلشکر، “شهید عباس دوران” گرامی باد…
http://www.8pic.ir/images/23444895148571774263.jpg
وطن امروز! به حرمت همه روزهای خوب بودنت از تعطیل شدنت دلتنگ شدم.
متاسفم که از خاتمی بعضی سایت ها مطلب می ذارند. اگر به فکر مردم بودند هیچ وقت از اصحاب فتنه و حامیانش مطلب نمی ذاشتند و به مردم و ۲۰ شهید فتنه ۸۸ خیانت نمی کردند!!
هیچ کس فکر نمی کنم حمایت خاتمی از اغتشاشات و فتنه ۸۸ رو یادش بره. این رأفت نظامه که فعلا محاکمه اش نمی کنه. هر کشوری بود و اینکارها رو می کرد تا حالا نابودش می کردن!!
خیلی بیش از فوق تصورم این نوشته و این خبر ناراحتم کرد.
ولی بازهم… هوالقادر فوق عباده…
برادر من!
روزنامه یک کار اقتصادی هم هست… وقتی به جنبه های اقتصادی کار توجه نداشته باشی، قاعدتا ورشکست می شوی…
مگر هفته نامه های استانی با تیراژ پانصد تا هزار نسخه چگونه ده سال عمر می کنند!؟ خوب اقتصادشان را درست کرده اند. رپرتاژ و آگهی می گیرند. ربطی به ارشاد و حامی و… ندارد که!
خودت باید روی پای خودت بایستی…
باز هم بغض… 🙁
وطن امروز باید رو کمک طرفداراش حساب کنه. شماره حساب برای کمک اعلام کنید ما هم خبرشو گسترش می دیم فکر کنم اوضاع بهتر شه. حال بعضی ها هم گرفته شه.
این رو بخونین لطفا
http://www.tabnak.ir/fa/news/333552/%D8%AA%D8%B9%D8%B7%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D9%88%D8%B7%D9%86-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D9%88-%D8%AA%D8%B9%D8%B5%D8%A8-%D8%AD%D8%B1%D9%81%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C
هر دری بسته شود، جز در فیض حسین
این در خانه عشق ست که بازست هنوز…
سلام بر حسین٭
زنده باد حاج حسین آقاى شریعتمدارى که خط رو هیچ وقت گم نکرده و خط شکن بوده و جانب انقاف رو رعایت کرده، کثرالله امثالکم
باز هم داغ دلمون تازه شد.
صحبتهای امروز آقا که در مورد عدم سازش و … بود خیلی نگرانم کرد. آقا توصیه هاشون خیلی جدی بود.
این بی بصیرتی و منم منم کردن های اصولگراها باعث این انتخاب شده که ما الان انقدر نگران آینده هستیم. 🙁
نمی گذرم ازشون آقایون پر ادعای خود بصیر پندار!
باز هم دم تابناک و نویسنده اش گرم که لااقل به سبک و سیاق خودشان، چیزکی نوشتند!
امان از بی معرفتی مثلا رفقا! امان…
امان از بی محبتی مثلا دوستان! امان…
بگویم از امان از بی معرفتی حزب اللهی ها؟!
امان…
“از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا”
آمین
قابل توجه سوپر بصیرت های کج فهم که مفتخر بودند و هستند که حامیان گفتمان انقلاب، در برابر گفتمان معیشت سایر کاندیداها بودند؛ حضرت آقا فرمودند اولویت اساسی کشور، در حال حاضر اقتصاد است.
آقا سید؛
همون بهتر! که امثال این دوستان و رفقا و حزب اللهی ها، دفاع نکنن.
“ما که رفتیم…”
ان شاء الله منظور رفتن از قطعه ۲۶ نباشد! ((نمی دونم چرا دلم شور زد یهویی؟))
برای آپ شدن لحظه ها را می شماریم…
اون همه وطن امروز عزیز، تند و تیز از هاشمی انتقاد کرد، هیچی نشد…
دو کلمه حرف حساب، آنهم مودبانه درباره فرقه پایداری و علامه مصباح زد، تعطیل شد!!!!
تف به این دنیا!
“آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی (دبیر بخش دامت برکاته)”
عالی بود!!
اولا خدا رو شکر که روزنامه حداقل در یک بخش علنا ضدانقلابی وطن تعطیل شد!
دوما اگه پایداری چی ها می خواستن شما رو تعطیل کنن؛ همون موقع که اون همه با شدت تمام بهشون می توپیدین تعطیلتون می کردن…
تا خدا هست و خدایی می کند… مجتبی مشکل گشایی می کند…
میلاد آقا امام حسن مجتبی (ع) بر اهالی قطعه مقدس ۲۶ مبارک باد!
زهراست که مادر شده… بابا شده حیدر…
http://music.up-is.ir/dl17/1374654848.mp3
…
..
.
اینجاست که باید گفت: روحانی مچکریم!!!
داداش حسین!
اسم شما در لیست ۴۰ فرزند شهید که برای رئیس مجمع نامه نوشتند نبود. چرا؟
یا اَبا مُحَمَّدٍ
یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ
اَیُّهَا المُجتَبی
یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ
یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ
یا سَیِدَنا وَ مَولانا
اِنا تَوَجَّهنا وَ استَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ
وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا
یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
نگران نباش…
نام تو چیست؟ گفت به نام خدا “کریم”
از ابتدای واقعه تا انتها کریم
نجوا کنان به چشم جهان پا گذاشتی
خورشید و ماه پیش تو مثل دو یا کریم
من نیز بر در تو گدایم خداوکیل
امروز با تو هستم و فردا، خدا کریم…
###توصیه آقا برای میلاد امام حسن###
##امشب به عشق امام حسن، نان از این نانوائى صلواتى است##
»» حضرت ماه؛ امام سیّدعلی خامنه ای(جانها فدایش):
انسان چقدر لذت میبرد که مىبیند در شب ولادت امام مجتبى(علیه الصّلاة و السّلام) در نیمهى ماه رمضان، بالاى سر یک نانوائى تابلو زدهاند که امشب به عشق امام حسن، نان از این نانوائى صلواتى است؛ هر که میخواهد بیاید نان ببرد. این انفاقهائى که در افطارها –افطارهاى بىنام و نشان، افطارهاى در مساجد– به وسیلهى همینگونه کارهاى ابتکارى مردم ما دادند، این یک درس دیگر است، یک تمرین دیگر است. بر خود سخت بگیریم، به دیگران انفاق کنیم. من روى این نکته اندکى درنگ بکنم؛ چون یکى از مسائل مهم کشور و اجتماع ما این است. (خطبه های نماز عیدسعیدفطر؛ ۲۱/ مهرماه ۱۳۸۶)
از همه ى بزرگواران و سروران خودم عاجزانه تو این شب عزیز التماس دعا دارم…
دعاى در حق دوستان فراموش نشه…
یاعلى مددى
……………….
واقعا تبریک می گم به دوستان پایداری بابت انتخاب جناب روحانی! بابت تعطیلی روزنامه وطن امروز و…
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
دیگه قطعه مثل قدیما حال نمیده! هر چند که عادت کردم هر روز سر بزنم
به خدا هر چه قدر حسرت گران است محبت هیچ خرجی ندارد…
به یاد شهیدان دیرینه و شادی روح پدر بزرگارشان صلوات
شهید خندان دفاع مقدس میزبان پدر شد
این متن آخری تون، هرچی علامه مصباح و فرقه بگن، کجاست؟! من تازه اومده بودم بخونم!!
دعاى روز پانزدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین و اشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین.
خدایا روزى کن مرا در آن فرمانبردارى فروتنان و بگشا سینه ام در آن به بازگشت دلدادگان به امان دادنت اى امان ترسناکان.
چه فضای زیبا و دلنشینی فراهم کردید آقای قدیانی.
در این لحظات آسمانی و مقدس، دعایتان می کنم. شما هم دعایمان کنید.
بابا
رویایی داشتی
آرزوهای روشنی برای مردم سرزمینت داشتی!
بابا
رویایی داشتی
دنیایی سراسر آرامش، صلح و مهربانی می خواستی!
بابا
رویایی داشتی
می خواستی باشی تا باشم! …
بابا
رویایی دارم
آرزوهای روشنی برای مردم سرزمینم دارم!
بابا
رویایی دارم
دنیایی سراسر آرامش، صلح و مهربانی می خواهم!
بابا
رویایی دارم می خواهم باشم، چون هستی چون گاهی برای ماندن و جاودانه شدن باید رفت!
(پیام ”آرمیتا ”به مناسبت یادبود دومین سالگرد شهادت شهید داریوش رضایی نژاد”
تو این هوای سرد و بی روح شهر غربت
دوباره باز پیچیده بوی شهادت
الحمدلله هنوز امید هست
انگاری بازه در شهادت…
شعری برای مسلمان نمایان تکنوکرات
مسلمان نمایان تکنوکرات/ رهاوردتان چیست جز منکرات/ شما گر نماینده ی مردمید/ چرا مات و مبهوت و سر در گم اید/ شما یی که دین را به نان می دهید/ کجا در ره عشق جان می دهید
دیگه جو گرفت دیگه چی کار کنیم!
اگر خشم دینــــی ملایـم شــــود
بر این سرزمین غرب حاکم شود
الا ای عارفـــــان بی معارف
جماعت پیشگان شبه عـارف
اگر فرهنگتان فرهنگ دیـن است
چـــرا آهنگتـان کفـــرآفرین است
شما گر پیـرو خط امامیــد
چرا دلبسته میز و مقامید
که میدان داد این نوکیسـه ها را
حمایت کـــرد این ابلیسـه هـا را
سرافرازان برای سرفــرازی
ضرورت دارد آیا برج سازی
برو حال کن!
سلام حسین آقا
لطفا جواب صراط رو بده…
قسمت چهاردهم مجموعه طنز «دکتر سلام»:
http://www.snn.ir/NSite/FullStory/Video/?Serv=12&Id=252150&Sgr=137
التماس دعا
امیدوارم این مقدمه اى براى تکرار آن تاریخ لعنتى نفاق نباشد!
داشتیم به محاکمه مفت خورها، و تحقق اندکى عدالت، امیدوار مى شدیم! چه زبانى دراز کرده اند خاندان فتنه؟! باز حزب الله مقتدر و مظلوم… اما وعده پروردگار حق است…
مناجات نامه یک وحدت روی افراط ستیز
ای خالق اتوبوس های شهرداری
ای اسقاطچیِ پرایدهای تندرو
ای صیاد “شاه ماهی وحدت”
ای معز وحدت ملی
ای مذل “کوسه ماهی منیّت”
ای پدید آورنده بصیرت واقعی
ای بلبل فتنه
ای صاحب مقداری از همه حقیقت
تو را به حق آن ۶ میلیون با بصیرت
تو را به عظمت اختلاف آن ۲ میلیون
تو را به حقانیت نظرسنجی ها
قسمت می دهیم
در این زمانه تحجریسم پایداری ها
و قدرت طلبی علامه ها
به رجال ما ائتلاف
به علمای ما سکوت
و به این یاران جلیلی ذره ای، فقط به اندازه ذره ای شعور سیاسی ببخش تا لااقل در انتخابات بعدی به جلیلی و همفکرانش رأی نداده و بیخودی تعرفه ها را هدر ندهند و با ایجاد موج در جامعه از مروّجان درجه یک موج سواری باشند.
خالیباف؛
اسم خوبی برای خودتان انتخاب کردید، خودش گویای همه چیز هست!
اما در مورد شرّ تون: خب فهمتان در همین حده دیگه! بیش از این ازتون انتظار نمی ره. سعی کنید بیشتر از این خودتون مضحکه دست عام و خاص نکنید. مجبورید تا این اندازه خودتونو خارو خفیف کنید؟
در جواب به کامنتی که اسمش رو گذاشته “خالی…”:
انصافا حق شما همین اعوان انصار هاشمی و خاتمی هست!
همت جهادی ادامه داره تا کور شود هر آنکه نتواند دید!
داداش حسین کجایی؟ چرا نمی آپی؟!
بیا که خسته شدم از این متون قلابی
اوووووف، براااااادر حسین؛ کجاییییییی؟؟؟؟؟؟
منم موافقتم رو با سوال سائل الزهرا(س) و باران اعلام میکنم…
ما همچنان منتظریم…
همین که وطن امروز توانست قدرت پوشالی بت بزرگ و خاندان فاسدش (آیت الله هاشمی…) را در هم فرو ریزد و برای همه مردم و اندیشه اشراف گریش را نمایان کند وظیفه خود را انجام داد و من به سهم خودم ممنونم؛ چون دقیقا شاه کلید بدبختی های ۳۰ ساله ایران را به ما شناساند. مطمئن هستم که اگر دوام میاورد ماموریت مهم همین خاندان را در جهت وطن فروشی شان به اربابانشان(mi6) برای همه ما نمایان می کرد.
بچه ها…………….وای به حال ما مردم!
من هم با منتظران منتظرم
جواب نقدها را کی قراره بدید؟
این فایل صوتی رو حتما خیلی ها شنیدند اما برای من جدید بود.
افشاگری سردار مشفق:
http://www.ourpresident.ir/dl/audio/sardar moshfegh-fetne 88 – ourpresident.ir.mp3
اى کاش صد بار کشته مى شدم و باز زنده مى شدم و در رکاب امام مى جنگیدم .
فرازی از وصیتنامه
شهید محمدرضا صورتى
این نبودن مشکوکه؟! نیست؟! طبیعیه؟!
آقا سید نیست یا داداش حسین؟ یا هر دو هستن؟ یا هیچ کدوم؟!
دارید استراحت می کنید و به زندگیتون می رسید؟ اگر اینطوره که خوب حق دارید.
اما اگر قهرید بگید که یه فکری بکنیم.
ها؟ چی؟ جریان چیه؟
من کم کم داره دلم شور میزنه هاااااا!!
…………..اتفافی افتاده؟!
جای شکرش باقیه که لااقل کامنتها تائید میشه!!!…!!!
اول سلام
دوم اینکه امیدوارم دری به تخته بخوره و گنجی پیدا بشه و از مهر وظن امروز باز روی دکه ها زندگی کنه.
و در آخر اینکه هر چند همه ی کسانی که به هر جوی در روزنامه کار می کنند و از قبل اون درآمدی دارند برای ارتزاق و اگر فروش روزنامه نباشه درآمدی هم نیست… اما کاش می شد به چاپ اینترنتی روزنامه فکر می کردید. به هر حال فضای اینترنت هم مشتریان و طرفداران خودش را داره. حداقل اینکه اگر جستجو گری باشه می دونه کجا دنبال شما بگرده. نویسنده رسالتش نوشتنه، برای اون یک خواننده ای که ممکنه حرفهاش را بخونه.
انشالله خدا مشکل گشایی می کنه. موفق باشید!
بسم رب الشهدا و الصدیقین……….
گزارش مجلس نشون داد هم شخص علامه مصباح، هم موسسه ایشان، هم فرقه پایداری و هم بعضی کاسبین فتنه، در ماجرای ۲۲ بهمن قم دست داشتند.
زنده باد حسین قدیانی…
حیف شد. خیلی خیلی
هست را اگر قدر ندانی می شود بود…
نبودیم…
قدرشناس نبودیم…
حیف!
توجه توجه!!!!
کودکی به نام “حسین قدیانی” گم شده!
این کودک آخرین بار در دفتر روزنامه ی وطن امروز دیده شده و پس از گذاشتن پستی با نام “ما که رفتیم…” هواداران را به شک انداخته که نکنه کلا رفته؟!
این کودک آخرین بار با ظاهری به شرح: پیراهن طوسی مایل به آبی، شلوار مشکی و کفش مشکی براق از قطعه خارج شده و هنوز برنگشته…
از یابندگان درخواست می شود اگر خبری از او به دست آوردند سریعا بچه های قطعه ی۲۶ را باخبر سازند.
آقای قدیانی جریان چیه؟
نگران شدیم!
چرا بروز نمی کنید؟
نعوذ بالله، گوش شیطون کر، استغفرلله، خدایی نکرده اینجا قرار نیس update بشه!!!!!! برادر من، نوشتی {ما که رفتیم} ما فکر کردیم وطن امروز رفت!! قرار نبود خودتم باش بری که!!! البته میدونم گرفتاریا، ولی خوب لااقل یه ندایی بده که چند روزی نیستم، که دیگه ما اینقد سر نزنیم!!
رفتی… ولی از دستاورد آمریکا رفتن با هزینه بیت المال ننوشتی داداش!!!!؟؟؟
جدی جدی مثل اینکه رفتااااا!!
آخ آخ آخ دستتون از پول نفت کوتاه شد وای طفلکی ها!!!!!
آقای قدیانی! واقعا چرا نه شما و نه سیداحمد یه پیغام خشک و خالی در جواب این همه کامنت نمیذاریییییید!!!
این نشد رسمش….
راستی؛
یه چیزی که من در هیچ ساعتی از شبانه روز در قطعه ندیده بودم:
ساعت: ۶:٠۴
افراد آنلاین: ٣ نفر!!!
شده یک وقت که فقط یه نفر توی قطعه آن بوده نسیم!
وطن امروز فقط چوب اسمش را خورد! و نه چیزی دیگر!
آخه وطن که امروز، دیروز، فردا و… نداره. وطن لا زمان است!
برای همین “وطن” خشمش را اینگونه نشان داد! دفعه بعد یه کم خوش فکرتر باشید.
درود بر شما!!! یعنی دیگه قطعه ی ۲۶ هم آپ نمیشه؟ دلتون میاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
علامه مصباح توی موسسه شون عالم و آخوند پرورش می ده یا سنگ انداز؟؟!! واقعا که…
ناشناس:
آفرین درست تشخیص دادی… یه جایزه خوب پیش من داری!
از سایت یا وبلاگهای دیگه خیلی خوشم نمیاد و احساس می کنم حرفهای درستی اینجا زده میشه که کمتر میشه در جاهای دیگه پیدا کرد…
برادران و خواهرانم!
اعضای کابینه کم کم دارند مشخص می شوند.
روزهای سختی در پیش است…
محکم و استوار بایستیم.
یا علی
سلام آقای قدیانی
چرا کل کامنتو نگذاشتید؟
من منتظر جوابتون هستم…
وای صحبتهای امروز آقا رو دیدید در مورد تکلیف و نتیجه ………… وااااای خدایاااا باورم نمیشه 🙂 🙂 🙂
در، ظاهرا فعلا بسته شد. ولی پنجره هنوز بازه!
تیتر …نیوز: انسانی که براساس تکلیف عمل میکند، اگر به نتیجه مطلوب هم نرسد، احساس خسارت و پشیمانی نمیکند.
صحبت آقا: انسانی که برای رسیدن به نتیجه براساس تکلیف عمل می کند، اگر به نتیجه مطلوب هم نرسد، احساس پشیمانی و خسارت نمی کند.
تحریف از این واضح تر!!!!!
صوت سخنرانی آقا:
http://www.leader.ir/langs/fa/media.php?p=contentAttach&id=10916
هــی!
یه روز یکی از دوستان می گفت؛ “من تو خونمون غریبم. همه طرفدار رفسنجانی هستند جز من”. دلم براش سوخت!
الان یکی میخواد دلش برای من بسوزه! قبلاًها وقتی از حرفهای امام خامنهای کیف میکردم؛ با آبجی و داداشها تحلیل میکردیم و لذت میبردیم. الان تنهایی تو دلم کیف میکنم. مزه نمیده. هرچند که واقعا دل آدمو خنک میکنه.
خدایا آقای عزیزمون رو برای امام زمان(عج) حفظ کن. به ما هم کمک کن حرفهاش رو درست بفهمیم.
انصافا شرط میبندم، این دارو دسته پایداری سر این داداشمونو کردن زیر آب!! چقدر بهت گفتیم لنکرانی اصلحه! هی گفتی نه! هی گفتی نه! حالا تحویل بگیر! اون از کارت، که بیکار شدی رفت! اینم از خودت که زدن بازی بازی مفقودالاثرت کردن!!!!
قلم زیبای داداش حسین حتی باعث اعتراف مسعود بهنود در بی بی سی شد؛
“حسین قدیانی نویسنده خوش ذوق و صاحب سبکی است که قلم فوق العاده زیبایی دارد… او با بسته شدن وطن امروز قطعا به کیهان و نزد استادش حسین شریعتمداری برمی گردد”.
بهنود البته غافل است که داداش حسین هرگز از کیهان نرفته که حالا بخواهد به کیهان برگردد!!!! (کیهان، خانه و سنگر همیشگی داداش حسین قدیانی است و حاج حسین شریعتمداری، همواره استاد نویسنده قطعه ۲۶ محبوب ماست…) و البته، قلم داداش حسین بچه بسیجی ها بسی زیباتر از آن است که مسعودخان بهنود می پندارد…
چقدر تشنه ام برای به روز شدن قطعه ۲۶ با قلم داداش حسین…
تو این شب ها، به یادتیم به مولا…
دوستان محترم؛
سخنان دیشب رهبر انقلاب را همگی شنیدیم. خیلی خوشحالم که ما با وجود “قطعه ۲۶” هیچ وقت با احدی جز ولی فقیه بیعت نکرده و نمی کنیم. این هم واقعا نعمتی است که تحلیل سیاسی مان را از قلمی می گیریم که سرباز فهمیده و بصیر امام خامنه ای است.
روزهای انتخابات، داداش حسین در متن های زیادی مثل این متن http://www.ghadiany.ir/?p=19573 برای ما نوشت؛
“ظاهرا همین مانده بود که با «پیامک» به جنگ پیام بروند بعضیها. پیامک میزنند؛ «ما مکلف به تکلیف بودیم و اصلا هم پشیمان نیستیم، دیگرانی که … باید پشیمان باشند»! اولا، تکلیف و وظیفه یک چیز است، تفرقه و منیت، یک چیز دیگر. ثانیا، اشتباه کردن و بعد، مایه گذاشتن از تکلیف، کملطفی در حق تکلیف است. ثالثا، نهایت بیتقوایی این است که خیال کنیم فقط ما به تکلیف عمل کردهایم و دیگران، نه! رابعا، محاسبه نتیجه و تلاش برای برد، خود بخشی از تکلیف است”.
و دیشب حضرت آقا فرمودند؛
“اینکه تکلیف گرایی یعنی ما اصلا به نتیجه نظر نداشته باشیم، درست نیست… تکلیف گرایی هیچ منافاتی با دنبال نتیجه بودن ندارد… برای رسیدن به نتیجه باید طبق راههای مشروع، برنامه ریزی کرد… انسانی که برای رسیدن به نتیجه براساس تکلیف عمل می کند، اگر به نتیجه مطلوب هم نرسد، احساس پشیمانی و خسارت نمی کند… آرمانگرایی بدون دیدن واقعیت ها به توهم خواهد انجامید…”.
… و به خاطر همین حرف ها خدا می داند چقدر کامنت بد و بیراه نثار قطعه مظلوم ۲۶ شد… چقدر!!!
نه! سهم حسین قدیانی و وطن امروز (تنها روزنامه ای که در باب تکلیف و نتیجه، حرف درست و مبنایی زد) تعریف بود، نه تعطیل!!!
فردای ۲۲ بهمن قم هم وقتی داداش حسین نوشت که این کار نادرست متاثر از دست فرمان گروه پایداری است، هنوز خیلی مانده بود تا گزارش تحقیق و تفحص از آن ماجرای عجیب علنی شود…
شاید اگر هر کس دیگری جز داداش حسین بود، الان رجز می خواند و… چند تا چند تا پست به روز می کرد و…
ضمنا؛ از محبت تان ممنون، اما تا وقتی که در قطعه ۲۶ کامنت تایید می شود، یعنی اینجا به روز است. ان شاء الله چراغ قطعه ۲۶ فقط تحت بیعت امام خامنه ای و خون شهدا همیشه روشن خواهد ماند. این روزها اما به حسین قدیانی حق بدهیم اگر که با سکوت، متن می نویسد… سکوتی معنی دار!!!
خیلی دوست دارم الان ببینم حضرت علامه مصباح چی درباره تکلیف می گن؟؟!! ایشون در خیلی زمینه ها واقعا ملاست، اما از سیاست درک درستی ندارن… حرفای آقا کاملا واضح بود.
خدایا از عمر ما بگیر و بر عمر رهبرمون اضافه کن.
همـــــــــــــــــــــــــــین!
آقا تو صحبت هاشون میگفتن آرمان خواهی و واقع گرایی با هم. یادم افتاد به حرف حاج باقر….
هی هی …
جناب :)! سایت … نیوز وقتی با سخن آقا هم اینطوری برخورد می کنه، یعنی نه مومن اند، نه حزب اللهی… مشتی نفهم و بی تقوا هستند در بیعت شخصی که معتقده تکلیف یعنی گور بابای نتیجه!!!!
داداش حسین؛
به جـان آمــد دل از ناز نگاهـت!
فرو ریز این سـکوت آشناسوز…
تو شرایطی که خیلیها (یه خیلیها مینویسم یه خیلیها میبینی!!) کم میارن و یا اشتباه میکنن یا دست به عصا طی میکنن، شناخت مسیر درست و تکلیف واقعی -نه صرفا تئوری و روتین- کار هر کسی نیست…
خدا به سرباز جوان و بصیر حصرت آقا توان مضاعف بده به حق صاحب امشب…
خداقوت داداش حسین گل!
التماس دعا
حسین قدیانی: ممنون مرتضی جان. لطف داری… همین جا از چشم انتظار و قاصدک منتظر و دیوونه داداشی بابت ابیاتی که سرودن تشکر کنم، به خصوص از طرف بچه های وطن. البته سروده دیوونه داداشی توی متنی کامنت شده بود که پرید!! در هر حال، عبادات تان قبول، عزاداری ها نیز…
سلام حسین عزیز…
به هواخواهى حضرت زینب بلند شدیم. شما هم با قلمت فریاد بزن… وعده ما میدان امام حسین، غروب روز شهادت مولا، اجتماع عظیم مدافعان حرم. مخلص
حسین قدیانی: علیک سلام رضای عزیز… خدا خیرتان دهد.
کسی که بر اساس تکلیف شرعی عمل می کند، کاری با نظرسنجی ها و برد و باخت و نتیجه ندارد…
“۲ ماه قبل از انتخابات/ علامه مصباح”
اگر سران فرقه پایداری و شخص علامه مصباح، بابت گمراه کردن رای و راه حزب اللهی ها در انتخابات ۲۴ خرداد، تلقی غلط شان از تکلیف و تکلیف گرایی، و قصور بزرگ شان در شکست اصولگرایان، از رهبر عذرخواهی نکنند و اگر باز هم همینطور کج و معوج، سیاست ورزی کنند، متاسفانه باید قبول کنیم که ایشان، بیش از ولایت، منیت دارند… منیت!!!!
راستی، توی موسسه آموزشی جناب علامه، درس یاد طلاب می دن یا احیانا آموزش پرتاب مهر؟؟!!
آقای قدیانی
از دیدن جواب هاتون خوشحال شدم، اما کاش از دیدن اینکه وبلاگ قطعه مقدس ۲۶ دارد به روز میشود، بیشتر هم بشود خوشحالی ام! خیلی وقت است متنی ننوشته اید!
آقاسید؛
چه اشکالی داره آقای قدیانی الان رجز بخونه و چند تا چند تا پست آپ کنه؟! اتفاقا الان موقعشه، ما باید مسیرمونو ادامه بدیم، مسیری که با حرف های حضرت آقا به همه ثابت شد که حقه…
سلام
به قول سید، سالاری داداش… به حق مادر سادات انشالله همیشه برای ولایت قلم بزنی.
تو این شب ها برای ما هم دعای خیر بفرمایید…
شواهد نشون میده که در اینجا، فیلتر کردن کامنت ها با جدیت فراوان دنبال می شود.
خوااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااهش می کنم یه ۴ تا نظر مخالف هم بذارید خو.
دیگه حتی سایت الف هم نظرات شدیدا مخالف سیاستهاش رو منتشر می کنه.
داداش ما هم آدمیم ها!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از دیشب تا حالا که به نت دسترسی پیدا کنم، لحظه شماری می کنم که فقط بیام بهت بگم:
یه دونه ای حسین قدیانی/ یه دونه ای…
خدا رو هزار هزار هزار بار شکر می کنم که سربازی به نام حسین قدیانی در سایه ولایت فقیه قلم می زند.
مخلص بچه های وطن امروز و داداش حسینشون! هم، هستیم…
چه نفَس راحتی می کشند، بعضی ها از نبود وطن!!
چند روزی، گر به کام مدعی گردد فلک
غم خور خسرو، که روزی هم، به کام ما شود…
شهادت آقا امیرالمومنین حضرت علی(ع) بر اهالی قطعه مقدس ۲۶ تسلیت باد…
http://uploadtak.com/images/g194_karimiShab21Ramazan1.mp3
عبادات و عزاداری ها قبول! التماس دعا از همه دوستان عزیز…
باران بزرگوار:
اگه داداش حسین، اهل رجز خونی بود، که باید سال ها پیش از این و به هر مناسبتی، این کار رو می کرد… اما باید یه فرقی باشه، بین سرباز آقا و سرباز فراری های برخی!!
آقا سید احمد؛
یادش بخیر! حدودا، دو سال پیش، این متن رو، برای داداش حسین نوشتم. و یک متن دیگه، که به هر دلیلی صلاح ندونستید تأیید کنید! حالا فکر می کنم، این متن خاک خورده تو بایگانی رایانه! حداقل، حداقل، تشکر ما، از داداش حسین باشه… هر چند که متن زیاد پرباری نیست!
پدرت کار حسینی کرد و تو کار زینبی … حسین!
معروف است که جمله ی؛ (آنان که رفتند، کار حسینی کردند و آنان که ماندند، باید کار زینبی کنند و گر نه، یزیدیند!) متعلق به؛ دکتر شریعتی است. نمی دانم! ولی از هرکس هست، جمله ای زیباست. و در ذهن که مرور کنی، خواهی دید این جمله دو طرف دارد. طرف حسینی و طرف زینبی، با هدفی مشترک. و مشخص است، یک سمت این جبهه، ریشه در گذشته دارد، و سمت دیگر آن، رو به حال و آینده. آنان که رفته اند، تکلیفشان روشن است و مصادیقش بارز. و به آنچه که شایسته بودند، رسیدند. اما، این سوی مبارزه، انتها ندارد! دایره ی آن، بسیار وسیع است. اما مصادیقش چه؟! آیا آن هم روشن است؟ و آیا، قرار گرفتن در زمره ی زینبیان، کاری آسان تر از، همراهی با قافله ی حسینیان است؟! و عمه ی سادات، نیاز به هم رکابی ندارد؟ گر چه که، او یک بانو است، اما، شیرزنی است، از نسل مردانِ مرد. و من معتقدم، همراه شدن با سفیر کربلا، اگر سخت تر از، نبردِ رو در رو با دشمنان خونِ خدا نباشد، یقینا؛ آسان تر از آن نیست. چه اینکه، فقط زینب (س) است، که می تواند، میراث خونین حماسه ی دشت نینوا را، جاودان کند. و کربلا، در کربلا، می ماند اگر، زینب نبود. و چه خوب ماند، خاطره ی عاشورای ۶۱ در تاریخ، الی الابد. و عمه ی سادات ، چه زیبا رسالتش را تمام و کمال انجام داد. و اگر ما، اجازه داریم، برابر قانون لایتغیر (کل یوم عاشورا، وکل ارض کربلا) انقلابمان را، کپی برابر با اصل قیام حضرت سیدالشهدا (ع)، و خون شهیدانمان را، امتداد خون پاک شهدای کربلا بدانیم، به همان دلیل می توانیم، مردان و زنانِ مدافعِ حریمِ ولایتِ فقیه، و جانشین امام معصوم (ع) را، در زمره ی زینبیان قرار دهیم. که بالقوه، می توانند حسینی هم باشند! مردان و زنانی که، مجموعه ای از نسل اول و دوم و حتی سوم انقلابند. آنان که، خوب رسالت پرستار مظلومه، اما مقتدر کربلا را، شناختند و در این راه، بی امان تاختند. آنان که، یا در جنگ تحمیلی، بودند و ماندند، و یا در آن جنگ نابرابر، در این دنیا نبودند. و یا هنوز، دوران طفولیت را طی می کردند، و اکنون به تبعیت از، پدران آسمانی شان، عَلَم علمداران هشت سال جنگ تحمیلی را، برداشتند، و در هشت ماه، جنگ تحلیلی، با قلمی، که بر وزن همان عَلم است، و جوهر آن، خون برادران و فرزندان و پدران جان برکفشان است، گفتند؛ آنچه باید می گفتند. و نوشتند؛ آنچه باید می نوشتند. هر چند که جز برای دفاع، از نظام و جز به عشقِ مولایشان، آن ماه پاره ی علوی، نیت دیگری نداشتند. و به خاطر همان نیت پاکشان بود، که موتور ضد انقلاب و منافق و دشمنان این طرف و آن طرف آب را، اساسی پله کردند! هر چند به آنان بی مهری شد. دلشان را، حرمت شان را، و حتی، سرشان را! شکستند. ولی، فتنه گران بدانند، آنان لبخند حضرت ماه را، با دنیا عوض نمی کنند. و هیچگاه، صحنه را، ترک نخواهند کرد. ستارگانی که، خوب می درخشند و عشقشان، کسی نیست جز؛ ستاره ای ازجنس ستاره های خمینی (ره) و از نسل بابا اکبر. آری … حسین جان! پدرت، کار حسینی کرد و تو در عین اینکه، نامت حسین است، کاری کردی زینبی! پس، لبخند زیبای ماه منیرانقلاب، در این آسمان پرستاره، گوارای وجودت. حسین قدیانی…
آه از نهاد حسرت افلاکیان برخاست،
فرق خدایی ترین مخلوق، دریا شد،
نفرین به دست هایی که دزدانه،
آماده ی شکستن فرق مولا شد،
هستی کجاست که ببیند امشب،
هستی همه اوست که رؤیا شد
“اللهم العن قتله الامیرالمؤمنین”
و، این یکی!!
این بحر طویل تقدیم به داداش حسین…
شبی را با خدا، خلوت نمودم، تا که برگیرم، نَمی از رحمتِ فیض الهیّ و به لطفِ بی کرانش، اندکی از کوله بارِ مشکلاتِ رنجِ زندانِ تن و بارِ گناه و معصیت را، در نوردم! در همین، اثنای ذکر و وِرد و یاری، ازخدای خود، به ناگه، یادم از آن قطعه ی پُر نور ِ سربازانِ رهبر، در فضایِ سایبر و وبلاگ، آمد. تا کمی، صیقل نمایم، جسم و جانِ خسته ام را. چیست آن، سایتِ سراسر، عشق و شور و حال و مستی؟! صاحبش را می شناسم! در میانِ هر ستاره، می شود پیدا نمودش. نامِ زیبایی، که بابا اکبرِ خونین بدن، بر او نهاد و رفت، تا دینِ خدا را پاسْ، دارد از گزندِ دشمنِ بعثیّ و همسر را، و فرزندان خود، تنها نهاد و امرِ مولا، سیّد و روحِ خدا، بابای خود را، بر دو دیده. لیک، آن تمثیلِ زیبای ستاره، بر حسین و همرَهانِ باوفا، چون مبصر و دیگر عزیزان، با تمام اسمهای مستعار و واقعی! مصداق دارد. آسمانِ قطعه ی بیست و ششِ ما، پُر زِ نور است و حسین اش، باعثِ آرامشِ جان و دل و، دا، دا، شِ هر کس که، بسیجی باشد و تنهای تنها، رهبرش سید علی، آن حضرتِ ماهِ منیرِ انقلابی، که در این ره، از نثار جان و مال و خونِ دل خوردن، ندارد هیچ ترسیّ و به وقت جنگِ تحلیلی، نَوازَد دشمنِ نامردِ نالوطیّ و پایین آورَد، بُرجَک، زِ مردان خداجویِ (!) منافق سیرت و صورت، در این یکسال واندیّ و تبسم آورَد، سیمایِ دل، آرای رهبر را. و گه گاهی، بگریاند، جمیعِ بچه های با صفایِ قطعه یِ سرشارْ، ازحبِّ ولایت را. خدایا! از تمامِ فیلترینگ و هکّ و هم، ویروسِ ناشی، از رذالت های جلبک های سبز و، رنگ، وا – رنگ! نگهبان باش، تا روزی، که خورشیدِ حقیقت، نور عالم تابِ عصمت، پرچمِ این انقلابِ مهدَوی را، از امانت دارِ جانباز ِسرافرازی، که دستی، درید ِعباس دارد، با نثاربوسه ای، دریافت دارد. آمین…
انصافا اون همه پرروبازی پایداری ها، این سیلی جانانه رهبر انقلاب رو می خواست… چقدر همین داداش حسین رو اذیت کردن؟! حالا افتادن به بهانه تراشی… کیه که ندونه اینا توی مقطع انتخابات، صرف نظر از نتیجه، فقط دم از تکلیف می زدن؟؟؟!!! واقعا جالبه که به جای عذرخواهی، افتادن به سفسطه!!!!!!!!!!!
آقای قدیانی؛
ما که می دونیم شما برای روی ماه حضرت امیر، تو این شبا یه پست میزارید… یه پست برای مظلومیت هستی شیعه…
ّبه سبک آژانس شیشه ای:
هی میگه تکلیف تکلیف!
خب اونا هم که همینو میگن!
من که می دونم این وسط گوشت قربونیه عباسه مویه!
آقا ولی جدا حضرات میگن ما هم همینو گفتیم. این بحث نیاز داره بیشتر باز بشه واقعا.
سلام
در جواب ناشناسی که حرف علامه رو نوشت باید گفت:
این سخن علامه مصداق بارز همون توهمی است که آقا فرمودند
شما همون در بیعت علامه باشید و حال کنید
برای همه ی دوستانی، که منتظر متنی، از داداش حسین هستند:
http://www.ghadiany.ir/?p=8514
http://www.ghadiany.ir/?p=1781
و باز هم کاسه ی داغ تر از آش! این شما، و این هم، علی مطهری…
http://www.javanonline.ir/fa/news/604669/%D9%86%D8%B7%D9%82-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D9%87%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%A7-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D8%AA
در مورد تعطیلی وطن امروز متاسفم.
به امید رسانه و تریبون رسای دیگه، برای حنجره حزب الله!
خدارو شکر خود حضرت آقا هم، تکلیف گرایی درست رو برای بعضی ها تعریف کردند…
خداکنه بفهمند و کمتر به اسم تکلیف گرایی اشتباه شونو توجیه کنند…
خدا کنه دفعه بعد تو تکلیف گرایی شون یه تجدید نظری بکنند…
آرزو برما عیب نیست!
ای کاش به جای آپ کردن مطالب قدیمی، به این شبهات امروز ما جواب می دادن علامه بزرگوار.
آقای قدیانی بعد از انتخابات یه پست کوتاهی از سخنی از علامه گذاشتن. خیلی ها اعتراض کردن که چه ربطی داره و این قدیمیه و فلان.
اما الان خودشون تاکید دارن که رو جملات قدیمی مانور بدن.
ما فراموش نکردیم تاکید شدید و بی برو برگرد شخص علامه و پایداری ها بر عدم اهمیت نتیجه و تمرکز بر تکلیف. کامنتاشون و پلاس هاشون هست. مطلقا می گفتن نتیجه اهمیی نداره و ما باید تکلیفو انجام بدیم و خدا می دونه و نتیجه.
اوووووووفففففففف خسته شدم از دیدن بی منطقی این جماعت…
نباید ازشون توقع عذرخواهی داشته باشیم! همچین چیزی تو مرامشون تعریف شده نیست. توجیه رو خدا برای چی آفریده پس؟
فقط یه سؤال: با این حساب؛ مخاطب “آقا” کی بود پس؟ آقا زبونم لال حرف بیخود که نمیزنه!
همینکه برای انتخابات بعدی از شر تکلیف گرایی کج و کوله اینها راحت شدیم خودش خیلیه! یکی از نگرانیهامون برطرف شد.
خدایا به ما توفیق بده سرباز امام خامنهای عزیز(اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم) باشیم.
یا اله العاصین… یا اله العاصین… یا االه العاصین…
الهی العفو… الهی العفو… الهی العفو…
آقا، روشن و آشکار مسئله تکلیف و نتیجه و رابطه این دو با هم را تبیین کردند، انشاءالله که همه شنیده باشند و بخواهند که بفهمند منظورشان را تا دیگه با تکلیف تکلیف گفتن از پشت خنجر نزنند، دوست رو منافق خطاب نکنند و این آخرین باری باشه که چنین هزینه ای دادیم.
نازنینی آقا!!
هر کس به کسی نازد ما هم به تو می نازیم ۰۰۰۰
دست خدا بر سر ما خامنه ای رهبر ما
سلام؛
خوشحالم که داداشمون رو دوباره رویت کردیم و چشممون به جمالش روشن شد!
داداش! طاعات و عبادات قبول، تو این شبا ما رو فراموش نکن.
راستی داداش یه سوال! نظرت درباره این اسامی وزرایی که به صورت رسمی! یا نمی دونم شایدم غیر رسمی! از طرف جناب تدبیر و امید! تو سایتا اعلام شده چیه!؟ می دونم گرفتاریا ولی هر چند کوتاه لطفا یه توضیحی بده.
التماس دعا
حسین قدیانی: نمی دانم چرا یاد آن دانشجویی افتادم که از «آقا» خواست تا «اعتدال» را برایش تعریف کند! و از این مهمتر؛ نمی دانم چرا یاد جواب «آقا» افتادم لیکن به تلویح و طنز… «برین از شیخ حسن بپرسین! به من چه؟…». 🙂
شما هم یاد ما باش در این شب ها…
دو تا شد پشت چرخ از سوگ آن یکتا سوار امشب…
یک تشکر صمیمانه باید بکنیم از صدا و سیما؛
تکه های قشنگی از شهدا پخش می کنند این روزها… خصوصا برنامه ای که الان از شهید ردانی پور پخش شد در شبکه یک!
واقعا عالی بود.
دمت گرم، توضیح کامل و شاملی بود!!!! در اولین فرصت از شیخ میپرسم، که حسن جان! این وزیرات چند مرده حلاجن!!!
بخدا کاش آقا هر روز صحبت میکرد! بشخصه خیلی کمکم کرده تو طرز فکرمو جهت گیریم خدا حفظش کنه برامون.
راستی، داداش! واسه قضیه تکلیفو و نتیجه، هم تبریک! آقا بد زد تو برجک رفیقات!!!
سخنران مراسمی که دیشب رفته بودم حرفهای جالبی زد که حیفم اومد نگم.
ایشون گفت: همه ما می دونیم انجام گناه کار بسیار بدیه ولی می دونید بدتر از اون چیه؟ پشیمون نشدن از گناه و توبه نکردن. می گفت تو روایات اومده بعد از انجام هر گناه خدا به ما هفت ساعت وقت میده تا توبه کنیم و اگه این کارو نکردیم در پرونده اعمالمون ثبت میشه. می گفت تمام مشکل ما اینه که از این هفت ساعت برای ابراز پشیمونی به درگاه خدا استفاده نمی کنیم و دلیلش هم کسی نیست جز ابلیس لعین.
می گفت شیطون که مارو آلوده به گناه می کنه هیچ، توفیق توبه رو هم با ناامید کردنمون از خدای غفور می گیره. میگه الان وقتش نیست بین تو و خدا دعوا شده فعلا نمی خواد بری توبه کنی. می گفت در صورتیکه ما نمی دونیم خدا چقدر مشتاقه که ما بریم و از گناهمون ابراز پشیمونی و ندامت کنیم تا مارو ببخشه ولی القائات ابلیس باعث میشه ما مثلا از روی خدا خجالت بکشیم و بگیم بابا من اوضاعم خرابه اصلا روم نمیشه برم توبه کنم.
می گفت قیامت که یوم الحسرة هست، همه مون حسرت می خوریم که چرا از غفار بودن خدا استفاده نکردیم و احساس و ابراز پشیمونی از گناه نکردیم، که همین پشیمونی از گناه خودش باعث آمرزش گناه میشه چه برسه که آدم توبه واقعی بکنه.
یٰا غٰافِرَ الْخَطیئاتِ
یٰا قٰابِلَ التَّوْبٰاتِ
العفو
راستی می گفت: “آیت الله بهجت و حتی حضرت امام (ره) هم از همین حسن ظن و اطمینانی که به خدای مهربون داشتن به این مقامات عالی رسیدن.”
باید به خدا اطمینان کامل داشت و از دریای بیکران لطف خدا هر اونچه رو که می خوایم، درخواست کنیم حتی آمرزش گناهانی که امید به بخشایش اونها نداریم…
آقای قدیانی خواب دیدم بروز کردید 🙂
سلام
طاعات قبول.
آقا آتش فشان بصیرت باز فوران کرده!
نمی نویسید؟ منتظریم.
التماس دعا
چقدر جالب! حالا دو تا گروه باید عذرخواهى کنن:
حامیان فتنه
کاسبان فتنه
چه بلایی سر وب سایت امید حسینی اومده؟ خبری از امید ندارید؟
اره منم می خواستم همین رو بگم. وبسایت آهستان هک شده ظاهرا!!!
کسی خبر دقیق نداره چی شده؟!
ناطق نوری: بی حیا، دین ندارد…
میگما؛ با این حساب حتما یکی از آدمای بی دین، خود ناطق نوریه!!
آقای قدیانی بک آپ که گرفتین حتما؟
فریبا؛ این روایته که لا دین لمن لا حیاء له.
اینجارو هم هک نکنن خدای نکرده!!!!
امنیتتون رو ببرید بالا
نه آهستان هک نشده!!!! سر بزنید
دوست عزیز فریبا!
میشه دقیقا توضیح بدی چرا؟
سلام حاج آقا!
دیشب ارگ دیدیمتون. با خانواده بودید مزاحم نشدیم برای عرض ادب!
قبول باشه.
خوندم و متاثر شدم…
ما همچنان هستیم!
:.شاهکار جدید سید حمیدرضا برقعی.:
سکوت عین سکوت است، بی همانند است
که پیشوند ندارد، بدون پسوند است
زبان رسمی اهل طریقت است سکوت
سکوت حرف کمی نیست، عین سوگند است
زمین یخ زده را گرم می کند آرام
سکوت، معجزه آفتاب تابنده است
سکوت پاسخ دندان شکن تری دارد
سکوت مغلطه ها را جواب کوبنده است
سکوت ناله و نفرین، سکوت دشنام است
سکوت پند و نصیحت، سکوت لبخند است
سکوت کرد علی سالهای پی در پی
همان علی که در قلعه را ز جا کنده است
علی به واقعه جنگید با زبان سکوت
که ذوالفقار علی در نیام برّنده است
علی به واقعه کار مهم تری دارد
که آیه آیه کتاب خدا پراکنده است
از آن سکوت چه باید نوشت؟ حیرانم!
از آن سکوت که لحظه به لحظه اش پند است
از آن سکوت که در عصر خود نمی گنجد
از آن سکوت که ماضی و حال و آینده است
از آن سکوت که نامش عقب نشینی نیست
از آن سکوت که هنگام جنگ ترفند است
از آن سکوت که دستان حیله را بسته
و دور گردن فتنه طناب افکنده است
سکوت کرد علی تا عرب خیال کند
ابو هریره به فن بیان هنرمند است
صحابه ای که فقط یک سوال شرعی داشت
پیاز عکه به ذی حجه دانه ای چند است؟!
علی خلیفه شود پیرمرد بیغوله
یکی است در نظرش با حسن که فرزند است
ملاک او به رگ و ریشه نیست، از این رو؛
محمد بن ابوبکر آبرومند است
علی خلیفه شود شیوه حکومت او
برای عده ای از قوم ناخوشایند است
ستانده می شود آن رفته های بیت المال
ازین درخت اگر میوه ای کسی کنده است
اگر به پای کنیزانشان شده خلخال
اگر به گردن دوشیزگان گلوبند است
علی خلیفه شد آخر اگر چه دیر ولی
چقدر بر تنش این پیرهن برازنده است
کنون لباس خلافت چنان زنی باشد
که توبه کار شده، از گذشته شرمنده است
برادرم به تریج قبات برنخورد
که ناگزیر زبان قصیده برّنده است
اگرچه روی زبان زبیر تبریک است
اگرچه بر لب امثال طلحه لبخند است
اگرچه دور و بر او صحابه جمع شدند
ولیکن از دلشان باخبر خداوند است
دوباره پشت در خانه علی غوغاست
دوباره کوچه ای از بوی دود آکنده است
یک شب دیگه مونده از شبای قدر/ برای وضعیت فرهنگی کشور از ته دل دعا یادتون نره… نکنه در دعا سستی کنیم ها… قضیه جدیه!
اتل متل یه عمار…
که اسمِ او «حسینِ»
اون که حرفِ اولش
الف نداره… «عینِ»!
همونکه دلبری هاش
تو «قطعه» غوغا کرده
اونکه تو میدونِ نرم
هزار هزار تا مَرده!
«حسین» یادگاری از
جنگ و عشق و باباشه
جوهرِ سرخِ خونش
قطره قطره باهاشه
آهای آهای بخونین
وصیتِ باباشُ…
داده وطنِ امروز
سهمیه ی داداشُ!
آی دکه دکه دکه
نون و پنیر و فکه!
مونده همیشه تنها
همون کسی که تکه!!
اما غمی نداره
چون عاشقِ «بهشتِ»
“سکوتِ معنی دارش”
این حرف ها رو نوشته!!
می شکنه بغضِ قلم
با سوز و آه و با شرم
بهش میگم داداش جون
فدات بشم… دمت گرم!
عاشقی یعنی اینکه
«قلمی» که تا دیروز
هزار تا فدایی داشت
داره «سکوتش» امروز!!
کد وبلاگ: دوست شهیدت کیه:
موج وبلاگی “!؟”ء”
آفرین دیوونه داداشی… آفرین!
احمدجان دعاى من تو این شب ها حلم على ِ …
من متوجه نشدم با این ننوشتن، می خوای حال کیو بگیری؟؟
بنویس بابا حوصلمون سر رفت. هی ما هیچی نمی گیم، تو هم هیچی نمیگی!
بنویس از خاتمی …، که هوس کرده بیاد تو مراسم تحلیف.
بنویس این مرتیکه … رو بزن با خاک یکیش کن. سید اینقدر … ندیده بودم.
الان وقت سکوت نیست!
بچه ها بدانید که انتخاب حسن روحانی در اصل نتیجه دنیا طلبی برخی از کاندیداها بخاطر عدم ائتلاف بود…………
خوابی که مسعود بهنود و یکی از روزنامه های زنجیره ای برای حسین قدیانی دیده اند، هرگز تعبیر نخواهد نشد…
نویسنده قدر قطعه ۲۶ اگر چه به بعضی جبهه های سیاسی خودی نقد دارد، اما فقط و فقط برای حزب الله و به عشق حضرت ماه خواهد نوشت…
دوستان عزیز؛ این روزها و این شب ها، داداش حسین بچه بسیجی ها را از دعای خیر خود محروم نکنید.
اللّهُمَ! حسینَنا کَتَبَ برایِ نحنُ و لا سکوتو برایِ نحنُ!! الهی! نحنُ الشوت و حسین لاشوتو! ای بابا پدرم دراومد که! خدایا خودت بش بفهمون که یه چیزی بگه! مُردیم بابا!
الهیییییی آمین
خداوند آقاى قدیانى و قلم توانا و بى نظیرش را براى “حزب الله”، در درع حصینه خود، سلامت و تندرست و با عزت نگه دارد. تا هر وقت که ایشان صلاح بدانند با افتخار در انتظار نوشته هاى زیبایشان مى مانیم!
بهنود در خواب بیند پسته دانه
گهی زنجیره ای، گه ناشیانه
بگوییدش؛ زهی خیال باطل!
که عمار را «بیت»ست آشیانه
اینجا قطعه ای از بهشت است؛ نه با قلم که با سکوت باید فریاد کرد.
درود! یه سوال خییییلییییی مهم لطفا یه جوری جواب بدید… مثلا یه اتفاق خیلی مهم تو ایام بیفته حسین قدیانی با قلمش نمیره دفاع؟ یا شادی؟ یا خدایی نکرده غم؟
بگید خیالمو راحت کنید هی نیام سرک بکشم آپ کردید یانه!!!!!!
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد…
خدا! به حق عظمت امیرالمومنین ریشه دشمنانش را بخشکان…
یعنی این حرامزاده ها اینقدر از پیروان حضرت رسول و مولا می ترسند که به مزار و حرمشان هم رحم نمی کنند؟! این بار هم کینه و حقارت و جهل و کفرشان را با اهانت به مرقد “عمار بن یاسر” و “اویس قرنی” نشان دادند!
لعنت خدا بر این قوم شقی!
چرا نمیاین؟ ما بعد از خدا و اهل بیت، دلمون به شما حامیان اسلام خوشه… شما حامیان انقلاب… تو رو خدا روزه سکوت رو بشکنید… دلمون شکست از این سکوت پر حرف…
خدایا! خودت به دل سنگین از غم این بچه شیعه ها نگاه کن… گشایشی کن…
“ما که رفتیم…ارسال شده در ۲۹ تیر ۱۳۹۲ توسط حسین قدیانی”
نکنه واقعا…
برگرد پهلوون
لعنت بر وهابی ملعون…
خواب این مسعود بهنود چی بود؟!
http://www.ahestan.ir/?p=12573
مذاکره همان تحریم است!
متن خوبی از امید حسینی آهستان
در راستای “مستند امانت” که از شبکه یک در حال پخش است؛
بر منکر صحت انتخابات در ادوار مختلف تاریخ جمهوری اسلامی
لـــــــــــــــــعــــــــــــــنـــــــــــــتـــــــــــــ!
بر عاملین و حامیان فتنه ۸۸ هم
لــــــــــــــــعـــــــــــــــنــــــــــــتــــــــــــــ!
پــــــــــــــــــــیـــــــــــــــــــــــــش بــــــــــــــــــــــــــــاد.
🙁
به یاد سیدسجاد؛
با چند تعریف عمومی از قلم داداش حسین + چند پیغام خصوصی و تمنا برای گفت و گو با فلان روزنامه زنجیره ای، قصد دارند همان پروژه ای را که یک بار روی … اجرا کردند، این بار برای حسین قدیانی تکرار کنند!!! خیال کرده اند می توانند با سوء استفاده از ۴ تا نقد و حرف حساب داداش حسین، فاصله نویسنده “نه ده” را با خودشان کم، و با جریان حزب الله زیاد کنند!!! البته از حق نگذریم؛ در شرایطی که درستی تحلیل داداش حسین، بیش از گذشته ثابت شد، اصلا تعامل خوبی با او و روزنامه وطن امروز صورت نگرفت… اون از دشمن، اینم از دوست!!
من خیلی سربسته گفتم و فقط برای اینکه شما دوستان خوب هم در جریان باشید.
داداش حسین
ناراحت نباش. همه شما رو می شناسن و می دونن که شما همون داداش حسین بچه بسیجی ها هستی.
عباس، امان نامه را قبول نمی کند… او علمدار حسین است…
خانه حسین قدیانی فقط و فقط بیت رهبری است…
چقدر تفاوت داره تعریف رهبر از تکلیف و تکلیف گرایی، با اون کاری که شخص علامه مصباح و فرقه پایداری توی انتخابات انجام دادن. اینا به جای پذیرش اشتباه و عذرخواهی، در وطن امروز رو تخته کردن!! واقعا بی نقش نبودن در این تعطیلی!! اونچه که برای اینا خیلی داشت گرون تموم می شد این بود که حسین قدیانی داره از زاویه ولایت و دریچه حزب الله بهشون نقد صحیح، وارد می کنه… و چون حسین قدیانی، انگهایی مثل ساکت فتنه بهش نمی چسبید، زبون مهم ترین روزنامه ای که توش راحت و آزاد می نوشت، قیچی شد!!!!
شتر در خواب بیند پنبه دانه…
از دشمن که توقعی نیست، اما واقعا کم پیش میاد یکی حرف حساب بزنه، حرف حسابش هم مورد تایید بزرگان واقع بشه، بعد اینجور با خودش و روزنامه اش برخورد کنن! این توری که پهن شده، اهمیت قلم داداش حسین ما رو می رسونه، هم برای دوست، هم برای دشمن…
این جور کارا، معمولا پروژه مسعود بهنود و قوچانیه. اینی هم که چند وقت پیش تعدادی از روزنامه نگاران زنجیره ای بازخواست شدن، دقیقا به خاطر پروژه های مشترک شان با بی بی سی بود که می نشستن طراحی سازماندهی شده می کردن و… تاوان حرف حساب، اینا رو هم داره دیگه… هر چند که ندید معلومه کور خوندن! حسین قدیانی اگر نقدی هم به تفرقه و تفرق و جماعت اگر مومن و اگر حزب اللهی (!!!!) داره، اتفاقا به خاطر ولایت و وحدت هستش. انصافا تحلیل های سیاسی حسین قدیانی کجا؟ این کجا که روان بخش می گه: تا چند سال دیگر فقط دوم خردادی ها توی صحنه سیاسی کشور می مونن و گروه پایداری!!!!!!!!!!!!!!!!!! راستی، یادش گرامی باد این حرف علامه مصباح که: اصلاح طلبان در صحنه نیستند و خطری ندارند، باید رقابت بین جریان اصولگرایی وجود داشته باشه و مردم هم انتخاب کنند!!!!!!!!!!!!
این نشون میده آدم می تونه عالمی در حد و اندازه های آقای مصباح باشه، ولی در زمینه کار سیاسی، ناوارد و نابلد.
اینم بگم:
سایت … نیوز انصافا فاقد شرف هستند، وقتی سخن حضرت آقا درباره تکلیف گرایی رو با تحریف، تیتر می کنن! بعد هم مثل آشفته ها میرن یه سخنرانی قدیمی علامه رو علم می کنن که بگن؛ نظر علامه و آقا درباره تکلیف و نتیجه هیچ فرقی نداره!!!!! بابا! قرار بود پایداری همیشه جواب بده یا پررویی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ شماها مگه نمی گفتین؛ ما چی کار به نتیجه داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و فقط باید بر اساس تکلیف عمل کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در ضمن، اگر کسی الان کامنت بگذاره که؛ ببین بهنود در حسین قدیانی چی دیده که داره ازش تعریف می کنه، من این جواب رو می دم:
اهمیت! بله، اهمیت! حسین قدیانی خیلی مهمه که حتی اینا هم دنبالش هستن… منتهی کور خوندن! بلاتشبیه، شمر هم وقتی امان نامه به حضرت عباس بن علی داد، نعوذبالله آیا به خاطر … بود یا اهمیت علمدار کربلا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ معلومه که قلم داداش حسین توی نویسنده های این وری، حتی اون وری، نمونه و تک و نایابه… و خیلی ها دنبالش هستن… اینم معلومه که از تنور داغ و آتشین داداش حسین، هرگز نونی برای بی بی سی و رسانه های زنجیره ای گرم نمی شه.
در راستای اون لـــــــــــــــــعــــــــــــــنـــــــــــــتـــــــــــــ! که آقا سید گفتتند! به دوستان پیشنهاد می کنم، اون هایی که مستند “مصاف” رو تا حالا ندیدند، حتما حتما، قسمت اولش رو که تولید شده، ببینند. هر چند که به سختی گیر میاد و دانلود هم نمی شه! لکن؛ می تونید با مراجعه به سایت سفیر، خریداری کنید…
در تایید مثالی که موری زد، منم باید اینو بگم که یک وقت دشمن حتی از امام و رهبر و دیگر خوبان روزگار هم تعریف می کنه، که این ناشی از “اعتراف دشمن” است، نه هیچ چیز دیگر. آقای قدیانی تا به حال اندازه یک کلمه هم باب میل بی بی سی حرف نزده. اتفاقا اونایی که دوگانه سازش و مقاومت رو توی انتخابات خرج کردن، و بد هم خرج کردن، در زمین بی بی سی بازی کردن.
ببین داداش حسین؛
مطلب نمی نویسی، این همه حرف و حدیث به وجود میاد، به کنار، واقعا به کنار، تیم محبوبت هم می بازه!!! 🙂
چقدر جالب که حسین قدیانی حتی اون وقتهایی هم که مطلب نمی نویسه، باز یه علم شنگه داره برای مخاطب!!
سید؛ استقلال ۱ سپاهان ۲ 🙂
اون جشن تکلیفی که داداش حسین گفت، واقعا باید برای پایداری ها گرفت!!!! لااقل بعد از صحبت های رهبر.
یه بیست و شیشی عزیز
همیشه، فغانی لطف داره در حق استقلال… سپاهان به نوعی ۱۲ نفره بازی کرد!!
آقای سید احمد، تیم های امیر قلعه نویی همیشه اول فصل بد نتیجه می گیرند، فلذا جوجه را باید آخر پاییز شمرد.
منچستر انگلیس/ خاک بر سر پرسپولیس 🙂
جناب قدیانی عزیز، نوشته هاتون همه درست (و ما هم شکی در دشمن شکنی و دشمن شناسی قلم شما نداریم) اما این سکوت تون داره بد تفسیر میشه در این شرایط و شاید بخاطر همینه که بعضی حرفا پیش اومده!
جواب همه این یاوه سرایی ها فقط اینه که شما بنویسی… و دوباره شروع کنی.
یه چیز بگما! دو روز آقای قدیانی با بصیرت، مطلب ننوشته، این همه دیگه حرف و حدیث نمی خواد! این حق هر نویسنده ای یه که چند روز استراحت کنه، اونم یکی مثل آقای قدیانی با اون همه پرکاری به خصوص در زمان برگزاری انتخابات. وقتی خط و ربط آقای قدیانی معلومه، دیگه چی کار داریم که روانبخش چی میگه یا بهنود چی میگه؟! اصلا بگذار روانبخش معتقد باشه حسین قدیانی میشه نوری زاد، بهنود هم معتقد باشه قلم حسین قدیانی خوبه!!
……………………… کی به حرف گربه سیاه بارون اومده؟!
رنگ فقط آبی!
لطفا توهین ممنوع!! یک استقلالی 🙂
راستی!
امروز روز قدسِ ها… راهپیمایی فراموش نشه…
مرگ بر اسرائیل، مرگ بر آمریکا… مرگ بر منافق…
ایشالا، به نبود ظاهری داداش حسین، هرگز عادت نکنیم… بگو خب!
اسامی احتمالِ قریب به یقینِ کابینه دولت امید و کلید را می خواندم؛
مدرسه پیرمردها راه انداخته؟!
😐
ماه رمضان، بهار قرآن…
اعطای شهروند افتخاری تهران، توسط حاج باقر قالیباف به استاد دوست داشتنی مرحوم ابوالعینین شعیشع. روحش شاد…
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/236942/%D9%82%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D9%85%D8%B5%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%B4%D9%87%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%AF
حال ببینید قسمتی از سخنرانی آیت الله مصباح در ۱۰ مرداد (بعد از سحنرانی امام خامنه ای در جمع دانشجویان) بیان نموده است:
آیت الله مصباح یزدی: عمل بر اساس تکلیف منافاتی با صبر و رضایت از تقدیر الهی ندارد.
حال خود با این جملات را با جملات امام خامنه ای مقایسه کنید؛
حضرت آیت الله خامنه ای: اینکه تکلیف گرایی یعنی ما اصلا به نتیجه نظر نداشته باشیم، درست نیست؛ تکلیف گرایی هیچ منافاتی با دنبال نتیجه بودن ندارد.
دولت امید و کلید! 🙂 🙂
آخِی! فردا روز آخره ریاست جمهوریه احمدی نژاده!
و…
و شیخ حسن وارد می شود…
خدایا! خودت کمک کن…
چند برداشت آزاد، از “ما که رفتیم…”
ما که رفتیم…
هر کی نرفته، بره…!
ما که رفتیم…
هر کی بمونه، با سید احمد طرفه… 🙂
ما که رفتیم…
افطاری دعوتیم…
ما که رفتیم…
ولی؛ مبصر هست… 🙂
ما که رفتیم…
تا تشکر کنیم، از حمایت های بی دریغ برخی خودی ها…!! 🙁
ما که رفتیم…
یکی بخوابونیم زیر گوش بهنود و بیایم…
ما که رفتیم…
برنامه هامون رو، به دولت امید و کلید (!) ارائه کنیم…!! 🙂
ما که رفتیم…
تا مشخص بشه، کی راست می گفت، کی دروغ…!
ما که رفتیم…
تا قدرمون رو، بیشتر بدونن…
ما که رفتیم…
تا با خدای خود، خلوت کنیم…
ما که رفتیم…
ولی به کوری چشم همه ی بدخواهان، بر می گردیم و با وجود این که، مدرک مهندسی راه و ساختمان نداریم! ولی دهان یاوه گویان و دشمنان رو، آسفالت خواهیم کرد… 🙂
ایشالا…
هی احمدی نژاد… هی…
🙁
سلام خدمت همه بچه های منتظر!
وعده ما فردا راهپیمایی روز قدس… البته بگما؛ من خودم به شخصه سر قضیه سوریه خیلی از دست حماس شاکیم ولی طرف حساب ما ملت فلسطین هستن، نه دولت حماس با اون بصیرت سوراخش!
برادر حسین روزه سکوت گرفته! ما که نگرفتیم…
وظیفه خودم دونستم که به همه دوستان عزیزم بگم لطفا همه فردا در راهپیمایی شرکت کنید…
مرگ بر اسرائیل…
مرگ بر آمریکا…
مرگ بر انگلیس…
بعضی متن ها یا بهتر بگم حرف ها رو در سکوتی معنا دار باید عمیق تر خواند…!
متنی که شاید جمله جمله اش، هدیه آبداری باشد برای نوازش گوش بعضی ها…!!
شاید خیلی ها درست و حسابی متوجه نباشند ولی سایت حسین قدیانی با همین چند تا کامنتی که منتشر کرد، در اصل، نقشه ای را نقش بر آب کرد.
امروز راهی کربلا هستم. انشاالله دعاگوی همه بچه های قطعه ۲۶ و داداش حسین عزیز هستم
همراه با همه مردمان خداجو و حق طلب کشورم فریاد مى زنم: “مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل”
چون قلبم با راهپیمایان روز قدس است، امیدوارم که خداوند مرا در ثواب آنها شریک کند!
عمیقاً مطمئنم که در روز قیامت، خداوند براى راهپیمایان روز قدس حساب ویژه اى دارد!
“راهپیمایی ما روز یکشنبه برگزار مى شه ولى این کجا و آن کجا!”
قطعه ۲۶ ردیف سکوت مقدس/ دل سروده ای از «داداش حسین»
ما که رفتیم… ولی زانچه که “بهنود” نمود
روزخندی بنویسیم تو بخوان “گفت و شنود”
خوابِ شیرینِ شتر، با همه ی زپرتی اش…
تعبیرِ تلخِ یه چُرت با همه چِرت و پِرتی اش
«قطعه» باقی، همگی منتظرم می مانید!
نزد «سید» که باشید قدر مرا می دانید 🙂
چون قلم خسته شد از دشمن و دوستِ ارزان
روزه ی «زبان» گرفتیم، به ماهِ رمضان…
با سکوت، تنگ نگشت عرصه بر عمارِ زمان
ما که رفتیم… تو بخوان خالی نگردد میدان!
حسین جان
دکتر داره میره، نمیخای براش گوودبای نامه بنویسی!!!؟؟؟
به گمونم! اولین متنی که داداش، ایشالا به همین زودی بنویسه، یک متن دلی باشه… 🙁
من نمی فهمم که چرا حسین قدیانی باید سکوت کنه.
چه حرفا!!!!
داداش کوشش؟
نیستش؟
“آخرین گفتگوی احمدی نژاد با مردم”
بعد از سریال کلاه پهلوی………………. هیچی دیگه؛ فقط 🙁 🙁 🙁
سلام
ای بابا عجب روزگاری شده ها!
محمود هم که می ره دیگه قوز بالا قوز. از فردا همه بیکار می شیم! 😀
وای!!!!!
چطوری دوباره اصلاح طلبان و کارگزاران رو تحمل کنیم.
دلم می خواد فریاد بکشم.
اون موقعی که نتیجه انتخابات اعلام شد…
اون موقعی که دنیا دور سرم چرخید…
اون موقعی که تمام لحظه های سخت دوره دوم خرداد، از جلوی چشمم گذشت و مرور شد…
اون موقعی که حس کردم دلم می خواد بشینم و ساعتها گریه کنم…
اون موقع می خواستم به همه دنیا بگم که دلم شور میزنه واسه امام خامنه ای. چی بکشه با اعوان و انصار هاشمی و خاتمی.
فدای دلش که چی کشید توی دوره سیاه دوم خرداد و قبل از اون توی دوره کارگزاران
یا صاحب الزمان!
دلم واسه آقام می سوزه…
سلام بر شیخ امید….
داداش حسین! احمدی نژاد رو دیدی؟ از راننده و خواننده تشکر ویژه کرد، اما آقا نه!!! البته از آقا تشکر کرد ولی خیلی سرد و بی روح تازه بعد از تشکر از مردم، مثل اینکه هنوز نفهمید اگه حمایت های آقا نبود اصلا جایی بین ما نداشت.
داداش حسین؛
من اگر ناراحتم، ناراحتم از اینکه لیاقت حمایت حضرت آقا رو نداشت!
اگر آقا نبود، محمود هم سال ۸۸ مثل مرسیِ امروز، بازداشت و احتمالا اعدام شده بود! ناراحتم از اینکه نفهمید و قدر ندونست!
اینکه لیاقت علاقه مردم رو نداشت!
اینکه نمک نشناسی کرد!
من از رفتنش ناراحت نیستم؛ ناراحتیم از جای دیگه ایه!
در هر صورت، ما شاید دلتنگ بعضی خوبی های احمدی نژاد بشیم، اما هرگز دلتنگ همه آنچه در دولتین نهم و دهم گذشت، نخواهیم شد. و قطعا منکر معایب متعدد و ویژه این دولت هم نیستیم. البته شکر خدا، خوبی های احمدی نژاد و ۲ دولتش، به شکلی کامل تر، زلال تر و قدیمی تر در شخص ولی فقیه و اصل انقلاب/ جمهوری اسلامی مستتره… پس حتی دلتنگی بابت محاسن دولت احمدی نژاد هم بی وجه و بی مورده. به آینده باید اندیشه کرد و رو به جلو باید گام برداشت…
آقا سید
همون اولش اسم آقا رو اورد گفت از مقام معظم رهبری تشکر می کنم…
ولی در کل این دانشگاه ایرانیانش احیانا ربطی به مکتب ایرانی نداره که!!!
شماره حساب چرا میده؟!!!
دولت پاینده!!!!!!!!!!!!!
یعنی عمراااا یادمون نمیره کسی رو که به خاطر آقا بهش رای دادیم جلوی آقا ایستاد اون هم به خاطر کسی مثل مشایی!!! عمرااا!
تپش آرمانها؛
چند وقت پیش داشتم صحبت های حضرت آقا رو در پایان دوره ی ریاست جمهوری رئوسای جمهور مختلف می خوندم، چیزی که من از صحبت هاشون حس کردم خون دل خوردن نبود. حتی به نظر من حضرت آقا خیلی بیشتر از آقای احمدی نژاد به آقای خاتمی ابراز تشکر و قدردانی و محبت کرده بودند. به نظر من این ماها هستیم که بعد از ۸ سال دست احمدی نژاد و اعوان و انصارش برامون رو شد، ولی حضرت آقا از ابتدا آشنایی داشتن با اینها. به نظر من خون دل خوردنشون از این گروه که اسم اسلام و عدالت علوی رو یدک می کشیدن، بسی بیشتر از خون دل خوردنشون از کارگزارانی ها و اصلاحاتی ها بود. (یعنی از اونا که توقعی نداشتن که حالا بخوان ناراحت رفتار و گفتارشون باشن) پس بهتره از حالا شروع نکنیم به بد بینی و بدنگری به آقای روحانی و گروهشون. من هم حالم خیلی بد شد از شکستی که به دست مدعیان تو انتخابات خوردیم، ولی اگر به هدف چشم بدوزیم که همانا اعتلای اسلام و کشور است، کمی بیشتر طمانینه بخرج می دهیم و دیرتر راجع به دولت جدید به فرمایش رهبرمون، قضاوت می کنیم.
خداحافظ رئیس جمهوری که روزی مصباح، تو را به امام زمان وصل کرد و دگر روز، به فرماسونری!! خداحافظ دوره افراط و تفریط!!… و ای کاش با رفتن احمدی نژاد، علامه مصباح هم به اصل خود برگردد و دوره مصباحیسم، پایان گیرد…
سخنی با بعضی دوستان؛
یک: اگر ممکنه این قبیل کامنت ها و آه و ناله سر دادن ها را تمام کنید. وانگهی، «آقا» رو اینقدر که خریت بعضی مثلا مومنین و حزب اللهی ها ناراحت می کنه، عمرا شیخ حسن بکنه. همون بی شعورهایی که هنوز وارد جشن تکلیف نشدن، واسه ما تکلیف تکلیف می کنن!! اینی هم که انتخابات رو با خریت محض خودی ها به شیخ حسن باختیم، خداوکیلی، گناهش نه گردن هاشمی است، نه ربطی به خاتمی داره… و اینکه به لزوم و اهمیت ائتلاف و وحدت پی بردن، عقل شون رو می رسونه، نه گناه شون رو!! از جای دیگه سوختین، از جای دیگه خوردین، واسه چی به حسن روحانی بد و بیراه می گید؟؟!! یه کم به خودتون و سیاست ورزی غلط جریان اصولگرایی بگید، بلکه دنیا به خاطر نفهمی اگر مومنین و اگر حزب اللهی ها روی سرتون بچرخه!! واقعا تاسف می خورم از دیدن بعضی کامنت ها… چه خوبه اگه یه کم به جای حسرت خوردن بابت رفتن سلطان محمود، دل تنگ شعور نداشته خودی ها بشیم!! و فراموش نکنیم ۱۱ روز دورکاری، کار کی بود؟؟!!
دو: حالا مثلا خیلی موضوع مهمیه که این بابا از رهبر تشکر کرده یا نه؟! سرد کرده یا گرم؟! اگه رئیس جمهور شدن یکی مثل حسن روحانی ضایعه باشه، از جمله ضایعه آفرینان، البته در کنار فرقه بی مغز پایداری، همین جناب احمدی نژاد بود!!!! حالا شما گیر کردین توی تشکر این بابا از رهبر!! هنوز طرف نرفته، بعضی دوستان، پروژه بازگشت به احمدی نژاد رو با این آه و فغان سر دادن ها آغاز کردن!!!!
در ضمن، تا وقتی که بخش مهمی از امکانات و بیت المال، دست علاقمندان فرقه پایداریه، فقط اونایی بی کار میشن که فهم و جرئت بیان حرف حساب، ایضا گستاخی پرداخت هزینه اش رو داشته باشن… البته توی رنج بچه حزب اللهی ها!!
از بین بردن اعتماد مردم کار سختی بود که احمدی نژاد کرد…
بیاید فقط برای عزت اسلام دعا کنیم؛
خدایا!
از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا…
تو این شب های آخر برای شفای همه بیماران جسمی و روحی و عقلی دعا کنید.
برای دل بیمار بنده هم دعا کنید…
داداش حسین
متوقف شدن پرسپولیس مبارک، گور بابای سیاست… 🙂
کامنتها را می خواندم؛
خیلی متحیر شدم که چرا درباره چیزهای معلوم نیست چقدر مهم، بیشتر نظر داده شده تا خود متن که علی القاعده کامنت باید متناسب با متن و درباره پست باشد. واقعا آقای حسین قدیانی عالی نوشته اند، به خصوص آخر متن زیبای شان که بیان شده:
“خیلی ها می گویند؛ «سنگی که در فتنه ۸۸ به سر حسین قدیانی خورد، قلم او را متحول کرد!» من واقعا نمی دانم تاثیر آن سنگ کذایی چقدر بود، اما من قبل از وطن امروز هم دستی بر قلم داشتم… بگذار حرفم را جور دیگری بزنم؛ «پشت سر کتاب «نه ده»، نه یک نویسنده، که یک روزنامه، روزنامه ای موثر و جریان ساز به نام «وطن امروز» نشسته… که این، آخرین شماره آن است». طنز وحشتناکی است؛ اغلب دوستانی که وطن امروز را غیر موثر می دانند، وقتی به آرشیو سایت شان مراجعه می کنی، پر است از مطالب همین روزنامه، منتهی بدون منبع!! بلکه سندی باشد بر بی تاثیری یک روزنامه مظلوم!! وطن امروز! حلال مان کن شمارگان مظلوم… تو امثال مرا را از مظلومیت درآوردی، با این هزینه گزاف که خودت از مظلومیت بمیری!! زورشان به قلم ما نرسید… تو را از زیر دست ما کشیدند!! تو مرداد خود را، زندگی خود را، و «شماره فردا»ی خود را، فدای فریاد ما، بلکه قربانی فردای ما کردی!! آخرش هم تو، بی هیچ دادگاه و محکمه ای، جورکش حرف حساب ما شدی!! تو نشان دادی که می شود روزنامه، از روزنامه نگار هم مظلوم تر شود!! و کاغذ از قلم!! خداحافظ روزنامه دوست داشتنی… صاحب تیتر یک «غدیر قم»… و منبع موثق «خانه ام بیت رهبری است». اما مخاطبان آشنا! همراهان عزیز! این سوگواری در ردیف تکالیفم است! گاه هست که قلم به کاغذ بدهکار می شود! لطفا اثر وطن امروز را در خنده های BBC رصد کنید… و من و دیگر همکارانم، ایضا وطن امروز را حلال کنید که خدای سلام، همان خدای خداحافظی است… این، آخرین یادگاری من برای شما؛ «همه جا پاییزش قشنگ تره!»… دست علی نگهدارتان!”
. . . . .
به سهم خودم “خواهری کوچکتر و دعاگو” از جناب آقای قدیانی و سایر همکارانشان در روزنامه وطن تشکر می کنم و برای دوباره خواندن نوشته های شیرین و پست های دلنشین این فرزند معزز شهید لحظه شماری می کنم. هرگز تا این حد تشنه به روز شدن یک وبلاگ و جوشیدن مجدد قلم سرخ یک نویسنده متعهد نبوده ام، هرگز!
آقای قدیانی؛ شما از نظر من، تنها نویسنده ای هستید که وقتی حدودا ۲ هفته نمی نویسید، انگار ۲ سال است که ننوشته اید! به احترام این اشتیاق که می دانم فقط هم مختص به این خواهرتان نیست، دوباره “قطعه آسمانی بیست و شش” را با آتشفشانی از بهترین کلمات و قشنگ ترین جملات، ستاره باران کنید.
ل. محسنی بزرگوار؛
تا حدودی با شما موافقم! اما…
اما به این نکته هم دقت کنید که زمان زیادی از آپ شدن این متن می گذرد و کامنت ها تا چند روز بعد از تاریخ ۲۹ تیر، مربوط به متن است. طبیعی است که تاخیر در آپ شدن مطلب جدید، سبب فاصله گرفتن کامنت ها از موضوع اصلی می شود!
علاقه شدید دوستان به داداش حسین، یکی از مسائلی است که سبب شده دوستان ابراز نگرانی، علاقه، محبت، انتظار و غیره کنند!
یکی از تفاوت های قطعه ۲۶ با خیلی سایت ها، در همین زنده بودن است!
اینجا اینطور نیست که کسی بیاید و نظرش را راجع به متن بگوید و برود تا متن بعد!
http://www.lenzor.com/mohammadm/31537
سری بزنید، حالی دست داد لایکی هم بزنید!
التماس دعا
دوستان مراسم تنفیذ ساعت ۱۷ بصورت زنده از شبکه های یک، خبر، جام جم و… پخش میشه.
بابا بی خیال روحانی و فرقه پایداری و احمدی نژاد و…!! خدا رهبر عزیزمون رو برامون نگهداره(بگو آمین)
چقدر حس خوبی به آدم دست میده که همه بدونن تا امضای فقیه عادل جامع الشرایط پای حکم ریاست جمهوری نباشه شیخ حسن رئیس جمهور قانونی نمیتونه بشه حتی با هجده میلیون رای…
تا کور شود هر آنکه نتواند دید…
.:وبلاگ حـــِــذر بروز است:.
سلام؛
نماز روزه هاتون قبول.
بنده یک فیلم کوتاه دو دقیقه ای هنری در مورد ماه رمضان ساختم…
که در این صفحه قرار داره: http://www.aparat.com/v/fNSrk
از دستش ندید… یه حس متفاوت…
تنها درخواستم اینه که دکمه ی لایک زیرش رو بزنید.
آقای قدیانی
کو اون فکه نویسی هایی که قرار بود متوقف نشه… ما منتظریم… با دست پر تشریف بیارید.
از آقای روحانی هم متشکریم که با برخی جملاتشون توی مراسم تنفیذ دل مارو به درد آوردن… التماس دعا
بخشی از متن حکم تنفیذ ریاست جمهوری:
اکنون که رأی قاطع ملت ایران شخصیتی دانشمند، و کار آزموده ی میدانهای گوناگون، و دارای سوابق جهادی متعدد، و مفتخر به حضور در مسئولیتهای دینی و سیاسی را به مدیریت اجرایی کشور، برگزیده است، اینجانب نیز به پیروی از آنان و همراه با تبریک به ایشان، رأی ملت را تنفیذ و جناب حجه الاسلام آقای دکتر حسن روحانی را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب می کنم و از خداوند متعال توفیقات بزرگ ایشان را در این مسئولیت خطیر و با ارزش مسألت مینمایم.
بدیهی است که آن رأی و این تنفیذ تا هنگامی است که ایشان به تعهد در پیمودن صراط مستقیمی که تاکنون در پیش داشته اند یعنی راه آرمانهای نظام اسلامی و دفاع از حقوق ملت و ایستادگی در برابر زورگویان و مستکبران پایبند باشند که به کمک الهی چنین خواهد بود؛ انشاءالله.
بلاخره، کلید رو تحویل گرفت! اما…
هم نفس جان!
اگر بری تاریخ سیاسی دوره اصلاحات و کارگزاران رو بخونی اونوقت متوجه میشی که خون دل خوردن یعنی چی. خواهش می کنم در راستای کوبیدن احمدی نژاد، گناهان اصلاحاتی ها و کارگزارانی های معلوم الحال رو پاک نکن. بعدشم شما از کدوم منبع و مرجعی که هیچ کس ازش اطلاع نداره میگی آقا از خاتمی بیشتر تشکر کرد؟؟؟؟؟؟؟ واقعا بعضی حرفها خیلی عجیبه. خوب که ندادن تاریخ رو شما بنویسی…
سلام دوباره! داداش یعنی اگه امشبم چیزی ننویسی، دیگه واقعا فکر میکنم یه اتفاقایی افتاده ها!!!!!! بابا بی خیال! بسه دیگه! بقول خنده بازار یه نگاهی به دور و بر خودت بنداز!
توکلت علی الله…
😐
مراسم بامزهای بود! پر از اشتباه لپی بود؛ حتی از طرف جناب گلپایگانی! 🙂
چه نکاتی داشت این مراسم تنفیذ…
آقا چقدر قشنگ جملات روحانی رو تکمیل و تصحیح می کرد…
سرکار خانوم ، فاطمه؛
نمی دونم به استناد به کدوم جمله فرمودید گناهان اصلاحاتی ها و کارگزارانی ها را پاک کردم. من معتقدم متاسفانه هم آن گروه ها و هم دولت نهم و دهم در کنار نکات مثبت شان نکات منفی و یا بقول شما گناهان جبران ناپذیری داشتند. حرفم این بود که ضربه ی ای که اشتباهات و گناهان جناب احمدی نژاد و انصارش داشتند در بسیاری اوقات مهلک تر بود. چون نام عدالت و ولایت فقیه را بر دوش خود اصرار داشتند که یدک بکشند. در جایی هم آقای احمدی نژاد رو نکوبیدم. ایشان با رفتار خودشان به اندازه ی کافی کوبیده شده اند، نیازی به ما ندارند. (متاسفانه البته!)
فرمودید از کدوم منبع و مرجع؟… می تونید به این آدرس مراجعه کنید:
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3299
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=23094
خلاصه اش را هم میتوانید در این سایت ببینید:
http://www.alef.ir/vdcewx8zwjh8o7i.b9bj.html?193022
هم نفس!
من اون جمله شما رو گفتم که نوشته بودید از خاتمی بیشتر تشکر کردن. من توی این بیشترش مونده بودم که از کجا آوردید. این مطالبی هم که شما گفتید، قدردانی حضرت آقا رو نشون می داد ولی اثبات نکرد که ایشون از خاتمی، بیشتر قدردانی کردن!!!!! این واژه بیشتره که گفتید داره خفه می کنه منو. کسی منکر قدردانی حضرت آقا نبود.
فکر کنم اگر یه نفس عمیق بکشید، تا این خفه گی بر طرف شه، بعد متن ها رو کامل بخونید و مقایسه کنید، واژه ی بیشتر رو درک می کنید. اگر هم باز نظرتون همون بود که خب محترم است. من ابتدا هم عرض کرده بودم که به نظر من اینگونه است. مطلق که نگفتم. هر کسی می تونه برداشت خودشو داشته باشه. موید باشید.
برادر قدیانی؛ برادر حسین؛ عزیز! کاش این قطعه این روزها بروز می شد…
سلام آقای قدیانی، خدا قوت!
شما از معدود کسانی هستید که من چند سالی است مرتب به سایتتون سر می زنم و از مطالب خوبتون استفاده می کنم.
چند وقتی است من هم یه وبلاگ راه انداختم برای حجاب؛ خوشحال میشم شما هم سر بزنید و راهنمایی کنید.
همیشه موفق باشید در ضمن با اجازه لینکتون می کنم.
سلام؛
من دو سه روز میشه که کتاب قطعه ۲۶ رسیده دستم.
کلی سوال هم برام پیش اومده که از دور و وریا پرسیدم.
یه عزیزی گفت به خودآقای قدیانی ایمیل بزن بپرس قانعت میکنه.
اومدم ازتون اول اجازه بگیرم بعد اگه شد ایمیل تون رو بگیرم.
جواب رو تو وبلاگم بدید ممنون میشم.
تو راهی که انتخاب کردید موفق باشید.
یاعلی
بیچاره این اصلاح طلب ها که از فرط بی نفری، مجبور شدن از حسن روحانی آویزان بشوند!!
اوضاع مصر را نگاه کنید؛
واقعا کلاس کار جمهوری اسلامی بالاست… مراسم شیک و شکیلی بود…
دمت گرم مولای خراسانی!
انصافا بعضی جاهای سخنرانی روحانی تکبیر اصولگرایانه داشت که انجام شد…
برای رئیس جمهور و دولت یازدهم دعا می کنیم…
راستی! از اون لحاظم نمی خواد خیلی نگران باشی.
این کابینه ای که ما امروز دیدیم انگار ستاد میرحسینو کپی پیست کرده باشن!
فقط می مونه بحث شخصیت خودش که اونم میرحسین یه ذره چپ میزد این بابا از بن لیبراله…
بعضی ها… بای بای
انصافا سخنان روحانی بیشتر اصولگرایانه نبود تا اصلاح طلبانه؟؟!!
ظریف، نجفی، زنگنه، ربیعی مخصوصا و… از جناح تندرو چپ هستند. مواظب باشید!
شما که با نوشتن نامحرم نبودید…
خداقوت*
http://fajrenoor.blogfa.com/post-82.aspx
با سلام و خسته نباشید؛
لطفا اگه امکانش هست درباره حماسه اقتصادی بنویسید. ممنون.
سرت سلامت…
حسین! فدایی داری به مولا
سایت یا هفته نامه قرار نیست راه بندازید
داستان زندگی «خانواده ی آقای هاشمی» را وارد کتب درسی کنید!
http://hezr85.blog.ir/post/55
(پوستر+طنز نوشت درباره خانواده هاشمی رفسنجانی بهرمانی)
خدا را صد هزار مرتبه شکر که به هر دلیل بساط امثالکم جمع شد تا…
سلام…
خدا قوت…
مطلبی من باب بسته شدن روزنامه وطن در وبلاگم نوشتم.
دلنوشتکی هم می تواند به حساب بیاید…
اگر مایل بودید، به وبلاگ ما سری بزنید.
در وبلاگ محقر ما همیشه باز است!
برایم آخر خوشحالیه که به ما سری بزنید.
اگر به جای آنکه مجیزگوی دولت باشید حامی ملت بودید، کارتان به بی پولی و ورشکستگی نمی کشید!
سلام،
ظاهرا قرار هست روزنامه دوباره راه بیفته… درسته؟!
و من الله توفیق…
یا علی
با سلام و عرض خسته نباشید؛ ما از سایت فرهنگی مجاهدت، بسیج دانشجویی دانشگاه سمنان، به آدرس http://www.mojahedat.ir درخواست تبادل لینک و به نوعی همکاری فرهنگی با شما در فضای مجازی داریم.
اگر موافقید بفرمایید تا اقدام شود.
با تشکر