سوگند خورده ایم بفهمیم

یک: تا امروز که همه جا سخن از «رای مردم» و «تدبیر رهبر» است. به روایت منتخب ملت و اصل کاری ترین طرفدارانش، به حکایت اصولگرایان، به نقل مستقل ها، حتی به اعتراف دشمن، انتخابات ۲۴ خرداد برنده ای جز ولایت و ملت نداشت. می توان به جای «ملت و ولایت» نوشت «جمهوری اسلامی». نظامی الهی که این هر دو را در خود مستتر دارد. خب البته، من هم قبول دارم که جملاتی از این دست، بیشتر به شعار می ماند، اما ای بسا شعار که هم حقیقت دارد و هم واقعیت. با این همه، آفت شعار، حتی شعار درست، «شعارزدگی» است. شعارزده نباشیم، باید قبول کنیم که ما اصولگرایان، انتخابات را باختیم… انتخابات برده را باختیم! قدر مسلم، حرکت با دست فرمان تفرقه، باز هم در انتخابات آینده و امتحانات آتی، مسبب باخت خواهد شد و در آن صورت، این ادعا که؛ «انتخابات را، نه به «عارف اصلاح طلب»، بلکه به «روحانی مستقل» باخته ایم»، کدام زخم را التیام می بخشد؟! فرض است بر جریان اصولگرا که سئوال «به که باختیم؟» را فرع بر پرسش اساسی «چرا باختیم؟» و سئوال اساسی تر «چرا بازی برده را باختیم؟» قرار دهد. اما صرف نظر از این ۳ سئوال، دهها بلکه صدها پرسش استراتژیک وجود دارد. «واقعا چرا بعضی از ما هنوز هم فکر می کنیم تفرقه بیشتر از وحدت جواب می دهد؟!» و «چرا خیال می کنیم اختلاف از ائتلاف بهتر است؟!» و «چرا به وعده مان درباره ائتلاف عمل نمی کنیم؟!» و «چرا گمان می کنیم ائتلاف فقط برای کسانی واجب است که قول و قراری میان خود گذاشته اند؟!» و «چرا در تکلیف گرایی خود، جایی برای حصول نتیجه باز نمی کنیم؟!» و «چرا از تخریب یار همسو بیشتر لذت می بریم؟» و «چرا خط قرمزمان علیه رفیق، بیشتر است تا رقیب؟» و «چرا رفیق را رقیب تر از رقبای اصل کاری می پنداریم؟» و «چرا عرضه حفظ پیشتازی در نظرسنجی ها را تا روز انتخابات نداریم؟» و «چرا هنوز سوت پایان بازی به صدا درنیامده، خیال می کنیم برنده انتخابات شده ایم؟»… و «به راستی اگر اصول ما جز اسلام و انقلاب و ولایت فقیه نیست، پس چرا باید این همه شاخه و شعبه داشته باشد جریان اصولگرایی؟»

دو: گاهی می بینم شماری از دوستان، به جای بررسی دلایل شکست، علی الدوام حرف از فرد پیروز می زنند که این چنین است و آن چنین نیست! با اصولگرایان است و با اصلاح طلبان نیست! این حرفها درست هم که باشد، «نسخه علاج» نخواهد بود. حسن روحانی اگر چه در سابقه، بیشتر متمایل به جناح راست است، اما هرگز نمی توان منکر نزدیکی بیشتر امروز او با جریان اصلاحات شد. منتهای مراتب، بر اساس آنچه خود رئیس جمهور منتخب به بیان آن اصرار دارد، می توان امیدوار بود که مرز وی با ساختارشکنان فتنه گر، مرز روشنی خواهد بود، ان شاء الله. «اعتدال» اگر به معنای نفی افراط و تفریط است، قطعا شعار زیبنده ای است. «نفی انقلابی گری» اما خود نوعی تفریط است و محافظه کاری. الحمدلله تا اینجای کار، رفتار و گفتار فرد منتخب، حاکی از ترجمان درست شعار اعتدال دارد.

سه: تفرقه و تفرق و فرقه گرایی که اساسا بد است، اما وای از آن روز که بهانه جدایی، مستمسکات دینی و ارزشی باشد. از قصد نوشتم «بهانه» و از عمد نوشتم «مستمسکات». یک وقت هست که ما برای جدایی، دلیل داریم، لیکن ای بسا که دلیل علیل جدایی ما، منیت ماست… و همین هاست که فی الواقع می بینیم خروجی اخلاص سازی، می شود بازگشت بی توبه بعضی ها به اخبار رسانه ملی!! مگر می شود همه چیز تکلیف باشد الا وحدت؟! مگر می شود همه چیز تکلیف باشد الا بصیرت؟! مگر می شود همه چیز تکلیف باشد الا ملاحظه دقیق در خروجی همین تکلیف؟!

چهار: حق اگر با «اکثریت» نیست، با «اقلیت» هم نیست. حق با حق است؛ خواه در اقلیت باشد، خواه در اکثریت. در انتخابات اما هر عقل سلیمی شهادت می دهد که اکثریت و رای اکثریت، «موضوعیت» دارد. ناظر بر این موضوعیت، همان به اگر شبهه جواب نمی دهیم، شبهه زایی هم نکنیم. من یکی اصلا فکر نمی کنم تکلیف ما در موضوعی از جنس انتخابات، این باشد که نگاه اکثریت را از رفیق به سوی رقیب بکشانیم. این قطعا تنها چیزی که نیست، تکلیف گرایی و حق محوری است. نیک اگر بنگریم، تکلیف و حق و شرع و اخلاص، اندک منافاتی با وحدت و بصیرت و عقل و درایت و هوشیاری و موقعیت سنجی ندارد.

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

سربسته بگویم؛ این روزها مهم ترین مشکل ما این است که «پیام» را ول کرده ایم و «پیامک» را چسبیده ایم. آهای دوستان! این وری ها! اون وری ها! خلاصه کردن پیامی بزرگ در پیامکی کوچک، اغلب می شود مصداق «نومن ببعض و نکفر ببعض». به خودی خود، نه «تکلیف» مسبب بلای کربلا بود، نه «اکثریت». نه «اخلاص» و نه «وحدت». آنچه سر از بدن خورشید جدا کرد، و آنچه علی (ع) را هم نشین چاه نمود، هیچ نبود الا بی بصیرتی و کج فهمی و تنزه طلبی پیشینیانی که… قسم خورده ایم مثل ایشان نباشیم. می فهمید بچه ها! سوگند خورده ایم بفهمیم… آری، «بفهمیم».

جوان/ ۶ تیر ۱۳۹۲

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. حامد توکلی می‌گوید:

    به نام خدای بصیرت…

    ممنون حسین جان. انشاالله جناب روحانی قدری به آنچه ما از قالیباف انتظار داشتیم نزدیک باشند.

  2. قطعه 27 می‌گوید:

    “بفهمند، کاش”

  3. هم نفس می‌گوید:

    قسم خوده ایم مثل پیشینیان نباشیم،
    سوگندخورده ایم که بفهمیم!
    بله، ولی وقتی بازهم عده مان قلیل باشد، نتیجه آیا با گذشته تفاوتی خواهد کرد؟!

  4. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم؛

    لابد برای خودتان هم پیامک می آید این روزها…
    ابتدا به ساکن، سیل پیامک های غلط، از طرف دوستان مایل به پایداری و رای دهندگان به سعید جلیلی شروع شد. پیامک هایی از این قبیل؛ “ما یاد گرفته ایم که به حسین رای بدهیم حتی اگر ۷۲ نفر یار داشته باشد” و “هرگز حق با اکثریت نبوده و نیست” و… بعد هم دوستان دیگر ما ظاهرا مجبور شدند که در “جنگ پیامک ها” کم نیاورند؛ “وقتی از قاتلان امام حسین سئوال شد که چرا؟! همه شان گفتند تکلیف!!”

    اما… همه این پیامک ها (به ویژه با این نوع استفاده!) نادرست، شبهه گون، غلط و تفرقه زاست… “سربسته بگویم؛ این روزها مهم ترین مشکل ما این است که «پیام» را ول کرده ایم و «پیامک» را چسبیده ایم. آهای دوستان! این وری ها! اون وری ها! خلاصه کردن پیامی بزرگ در پیامکی کوچک، اغلب می شود مصداق «نومن ببعض و نکفر ببعض». به خودی خود، نه «تکلیف» مسبب بلای کربلا بود، نه «اکثریت». نه «اخلاص» و نه «وحدت». آنچه سر از بدن خورشید جدا کرد، و آنچه علی (ع) را هم نشین چاه نمود، هیچ نبود الا بی بصیرتی و کج فهمی و تنزه طلبی پیشینیانی که… قسم خورده ایم مثل ایشان نباشیم. می فهمید بچه ها! سوگند خورده ایم بفهمیم… آری، «بفهمیم»”.

    وای که چقدر بی خود و نا به جاست این پیامک که البته بازار مشترک است و این وری و اون وری ندارد؛ “آگاه باشید… حسین را منتظرانش کشتند”!!… کانه مهمترین عنصر مسبب بلای کربلا، مفهوم رعنای “انتظار” بود! فهم… فهم… فهم… و باز هم فهم!!!

  5. نسیم می‌گوید:

    آقای قدیانی!
    من اصلا آدم متملقی نیستم و تا حالا از کمتر فردی تعریف کردم، ولی جدا اگه اختیار دست من بود هدایت اصولگراها رو می دادم به شما و مطمئن بودم که نتیجه خوبی عائدمون میشد در انتخابات گذشته و ایضا آینده. ولی چه کنیم از خود بزرگ بینی و منیت برخی افراد که داغی به دلمون گذاشتن موندنی…

    این دوره رو که وادادیم رفت نمیشه ام کاریش کرد، ولی با این روندی که این آقایون پیش گرفتن قطعا چهار سال دیگه هم همین آشو همین کاسه چون معتقدن ما تازه اول راهیم و باید برای چهار سال دیگه برنامه ریزی بهتری داشته باشیم!
    کاشکی یکی پیدا میشد این جماعت رو از میدون به در می کرد برای همیشه…

  6. سرباز ولایت می‌گوید:

    سلام آقا حسین قدیانی……………..

  7. مجنون می‌گوید:

    جناب سید احمد

    کار خوبی می کنی هر کامنتی رو تایید نمی کنی… اما دیگه لازم نیست بگی!
    در ثانی از قدیم الایام گفتن جواب ابلهان خاموشی است…

  8. برف و آفتاب می‌گوید:

    این حرف که ما مامور به تکلیفیم نه نتیجه؛ حرف غلطی نیست که. خود شما مگه به این حرف اعتقاد ندارید؟ فقط بحث سر اینه که اون‌ها صد در صد مطمئن هستند که تکلیفشون رو درست تشخیص دادند! که اگه واقعا درست تشخیص داده باشند؛ حرفشون اشتباه نیست که! یعنی این قسمت از حرفشون درسته.
    اما این که “نتیجه” رو معادل “نتیجه‌ی انتخابات” گرفتند و می‌گن نباید بهش توجه کرد؛ این قسمتش اشتباهه. اگه اینطور باشه؛ صفت “آینده‌نگری” صفت خیلی بدیه! این می‌شه ول کردن پیام و چسبیدن به پیامک!
    یعنی اینا اصلا به نتیجه‌ی هیچکدوم از کارهاشون اهمیت نمی‌دن؟ مثلا وقتی می‌خوان از یه نفر انتقاد کنند؛ با خودشون فکر نمی‌کنند که طرف چه جور شخصیتی داره؛ از چه روشی استفاده کنم تا نتیجه‌ی بهتری بگیرم؟ این اونوقت می‌شه نتیجه محوری؟
    یا اینکه می‌گن موقع امر به معروف و نهی از منکر؛ اگه احتمال نمی‌دید که کارتون نتیجه بده؛ دیگه لازم نیست امر به معروف کنید؛ از نظر اون‌ها این می‌شه نتیجه محوری و حرف اشتباهیه دیگه لابد!

  9. چشم انتظار می‌گوید:

    کسی اگه بخواد بفهمه، همین یک جمله تون کافیه:

    نیک اگر بنگریم، تکلیف و حق و شرع و اخلاص، اندک منافاتی با وحدت و بصیرت و عقل و درایت و هوشیاری و موقعیت سنجی ندارد.

  10. چشم انتظار می‌گوید:

    برف و آفتاب بزرگوار:
    اینهایی که، روی آوردن به پیامک بازی و توجیه کارهای خودشون، شک نکنین همون وقت هم، که رأی دادند، عمل تکلیف، براشون فقط یک مستمسک بود. اگه نه، دیگه این کارهای بچه بازی رو، ول می کردند و همش دنبال تولید توجیه المسائل نبودند!! دور و بر من خیلی از این آدم ها هستند. البته؛ این تعمیم به همه نداره سوء برداشت نشه…

  11. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    آنچه سر از بدن خورشید جدا کرد…
    و آنچه علی (ع) را هم نشین چاه نمود…
    هیچ نبود الا بی بصیرتی و کج فهمی و تنزه طلبی پیشینیانی که…
    .
    .
    .
    قسم خورده ایم مثل ایشان نباشیم!


    می فهمید بچه ها!
    سوگند خورده ایم بفهمیم…
    فهم… فهم… فهم… و باز هم فهم!!!

    آری، «بفهمیم».

  12. قاصدک منتظر می‌گوید:

    “آنچه سر از بدن خورشید جدا کرد، و آنچه علی (ع) را هم نشین چاه نمود، هیچ نبود الا بی بصیرتی و کج فهمی و تنزه طلبی پیشینیانی که… قسم خورده ایم مثل ایشان نباشیم. می فهمید بچه ها! سوگند خورده ایم بفهمیم… آری، «بفهمیم».”

    بعضی ها که از سر ندونم کاری و نفهمیدن، در مقطعی از زمان، کار اشتباهی رو انجام می دن بالاخره یه جایی با یه تلنگری متوجه خطاشون می شن.
    اما من احساس می کنم بعضی ها خوبم می فهمند که چه خبره و چی کار دارند می کنند ولی خودشون رو به نفهمی زدند… اون موقع قضیه می شه مثل همون آدمی که خودش رو به خواب زده که با لگد هم بیدار نمی شه!

  13. سپیده می‌گوید:

    خداوند با صابرین است.
    من نمی دونم این پایداری ها با چه منطقی به اصلح بودن کاندیدشون پی بردند؟!!!!!!!!!!!!!!!
    من برنامه های تبلیغی همه کاندیدا رو نگاه می کردم. هر چی بیشتر حرف های آقای جلیلی رو گوش می کردم بیشتر از اصلح بودنشون گمراه می شدم. آخه واقعا کسی که حاضر بشه در مناظره(مناظره سوم) زمان خودش رو برای ارائه برنامه اش از دست بده اما به جاش در این زمان نامزد دیگه رو تخریب کنه و در بقیه برنامه ها هم یک جواب واحد نامفهوم و کلی در همه مباحث ارائه بده که من نسل سوم هیچی ازش سر در نمیارم آخه چطور اصلح شده؟
    من موندم گفتمان انقلاب یعنی چی که این آقا هی می گفت. مگه بقیه افراد می تونن در شاکله نظام و در این سمت حساس گفتمان ضد انقلاب داشته باشن؟
    من فکر می کنم این پایداری ها کلا می خواستن یکی و علم کنن و پشتش اهدافشون و پیگیری کنن. وگرنه آقای جلیلی وسیله بود.

  14. iman می‌گوید:

    بازخوانی حادثه ۶ تیر ۶۰ (ترور مقام معظم رهبری)

    ویژه نامه ترور ۶تیر ۶۰
    http://www.aviny.com/Occasion/enghelab_jang/6tir/88/vijename.aspx

    کل ماجرا
    http://www.aviny.com/Occasion/enghelab_jang/6tir/88/1lahze.aspx

  15. شیدا می‌گوید:

    همیشه خوشحال بودم که یک بار تاریخ ان ماجراهاى صدر اسلام را از سر گذراند تا انسانهاى زمان ما بهانه اى براى بى بصیرتى نداشته باشند ولى افسوس……

  16. چشم انتظار می‌گوید:

    همه ی عمرم، فدای یک نفست، ای امام…
    تو که در چنین روزی، دست حمایت علمدار کربلا را، بالای سرت دیدی…
    تو همان، ذخیره ی طلایی خدایی، که در ۶ تیر سال ۱۳۶۰ به این ملت هدیه شدی…
    تو، علمدار انقلابی هستی، که معمارش، خرقه پوش خراباتی و، جرعه نوش ساغر از، ساقی کوثر بود…
    همه ی عمرم، فدای یک نفست، ای اما…

  17. میثاق می‌گوید:

    “بازگشت بی توبه بعضی ها به اخبار رسانه ملی”

    بد دردیه.
    واقعا بد دردیه این یکی.

  18. سیداحمد می‌گوید:

    برگزاری مراسم بزرگداشت شهید انتظار شیخ حسن شحاتة

    حزب الله سایبر: پس از جنایات اخیر مزدوران سلفی علیه شیعیان مظلوم مصر و دیگر کشورهای اسلامی، جمعی از وبلاگ نویسان، دانشجویان و جوانان ایرانی در نظر دارند همزمان با هفتمین روز عروج دانشمند شیعه مصری الشیخ حسن شحاتة، مراسم بزرگداشتی را برگزار نمایند.

    این مراسم روز یکشنبه ۹۲/۴/۹ از ساعت ۵ بعد از ظهر در خیابان شریعتی بالاتر از پل رومی کوچه رضایی مقابل دفتر حافظ منافع مصر در تهران برگزار خواهد شد.

    حضور جوانان ایرانی در این مراسم می تواند موجب التیام دل دردمند شیعیان مصری گردد و غم آنها را تسلی بخشد.

  19. گمنام می‌گوید:

    ۱- لعنت خدا بر همه وهابی ها و سلفی های وحشی و همینطور محمد مرسی ملعون که دستشون در خون این شهدای شیعه مظلوم مصر آغشته است.

    ۲- اما راجع به انتخابات؛ من شنیدم آقای مصباح گفتن باید از حالا به فکر چهار سال دیگه باشیم!!! اگر این خبر تایید میشه لطفا بگین ما بی خیال ۴ سال دیگه شیم!

  20. درویش می‌گوید:

    سلام؛

    بنظر بنده نباید در مسائلی که متخصص نیستیم، نظر کارشناسانه دهیم.
    جسارتا متون جنابعالی بعضا دچار چنین آسیبی است.

    خیلی بی ربط …خیلی با ربط…: مسیر را روی زمین با ستاره ها پیدا می کنند…!

  21. عبدالله حق گو می‌گوید:

    مطمئن باشید نمی فهمند

  22. فاطمه می‌گوید:

    به نظرم آقا خوشحالند…
    سر خم می سلامت… شکند اگر سبویی

  23. دلخون می‌گوید:

    من سکوت می کنم…

  24. محراب می‌گوید:

    سلام. سحر جمعه از عتبات برگشتیم ایران. چه خبر شده این ایام؟؟؟؟ بر کناری رویانیان و جنایت مصر و….
    راستی جناب قدیانی!
    “””” سربسته بگویم؛ این روزها مهم ترین مشکل ما این است که «پیام» را ول کرده ایم و «پیامک» را چسبیده ایم. آ…… می فهمید بچه ها! سوگند خورده ایم بفهمیم… آری، «بفهمیم».””””
    فهمیدن دستورالعملی نیست. سه سال انس با وبلاگ و قلمت، ولز (valz) داده نوع و جهت اندیشیدن ما را. اندیشیدن به مصلحت اولی که همان اصل نظام جمهوری اسلامی است. سه سال خواندن انواع و اقسام مطالبت ما را از سطح، بسی به عمق برده در تعقل مسائل اصلی انقلاب. بسا مشق بصیرت کرده ایم با کامنت هایت. پس قبول کن با یک پاراگراف تنها (یعنی همان پاراگراف آخر) نمی شود فهمید.
    خودمونی که بگم شیر فهم نشدیم. ببین داداش! پاراگراف آخرتو چننننند بار خوندم. یعنی چی؟؟؟؟ سوگند؟؟؟ نومن ببعض و نکفرببعض؟؟؟ فهمیدن ما؟؟؟؟ این پیشینیان کیانند؟؟؟؟ اگه برات مهم ایم جواب بده لطفا…

  25. ... می‌گوید:

    http://mohajeromid.blogfa.com/post/74
    “شهید بهشتی با ایده های ایجاد نظم جدید یک جامعه اسلامی سردمدار مبارزه زیربنایی و نظام مند با غرب بود، بقول آقا:…”

  26. امیر می‌گوید:

    حضرت علی (ع) می فرمایند: لا مصیبت اشد من الجهل
    آری آنچه سر از بدن خورشید جدا کرد…
    و آنچه علی (ع) را هم نشین چاه نمود…
    هیچ نبود الا بی بصیرتی و کج فهمی و تنزه طلبی پیشینیانی که…
    .
    .
    .
    قسم خورده ایم مثل ایشان نباشیم!

  27. حسنا می‌گوید:

    ای روزگار…

  28. هم نفس می‌گوید:

    سخنگوی گروه پایداری گفته که اگر آقای روحانی قبل از انتخابات این مواضع را روشن می کرد، ما به او رای می دادیم!!!!

  29. حامی می‌گوید:

    ای کاش بعضی ها بفهمند بصیرت یعنی چه…
    خدا به ما رحم کند از منیت این خود عمار پندارهای دگم!

  30. سیداحمد می‌گوید:

    واقعا خیلی خوشحالم که “قطعه ۲۶” برایم یکی از راه های شناخت تکلیف و بصیرت و هوشیاری است.

    دوستان محترم؛

    یادتان می آید بعد از نوشتن متن “تبریک به گروه پایداری بابت اول شدن روحانی” http://www.ghadiany.ir/?p=19524 بعضی ها گفتند که داداش حسین تند رفته و افراط کرده و چه و چه؟!

    دیروز اغلب سایت ها از قول سخنگوی گروه پایداری نوشته بودند: “روحانی در نشست خبری اش پس از انتخابات ریاست جمهوری مواضعی گرفت که اگر قبلا بیان کرده بود، ما در انتخابات به او رای می دادیم”! گویا شبیه این حرف را دبیر کل پایداری ها هم گفته بود…!
    خدایی آخر افراط و تفریط اند این پایداری چی ها… به خاطر ۴ تا موضع گیری مثلا درست، اینگونه عاشق روحانی شده اند، اما هنوز هم قالیباف را می زنند! و البته بیش از قالیباف، داداش حسین را! البته پایداری چی ها بیش از آنکه افراطی یا تفریطی باشند، کج فهم و نادان اند، به خصوص در سیاست ورزی…

    واقعا می گویم که خدا را شکر بابت داشتن نویسنده بصیری مثل داداش حسین…
    امشب متن وبلاگ را از دست ندهید بچه ها!

  31. سجاد می‌گوید:

    متن بیستی بود!
    ای ول!

  32. فلاح می‌گوید:

    سلام

    واقعا تفرقه بس است……………

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.