اتفاقا خوب نشد که باختیم!!

گر چه استادم حاج حسین آقای صفار، بنده نوازی کرده و در مقدمه «نه ده»  نوشته؛ «حسین قدیانی در عرصه قلم، همان حسین قدیانی میدان فوتبال است»، اما سیاست آنقدر بی پدر و مادر است که گاهی با خود زمزمه می کنم؛ «کاش به همان فوتبال می پرداختم و اصلا وارد حوزه نویسندگی و روزنامه نگاری و وب نویسی و سیاست نمی شدم».

در فوتبال، گاهی یک تیم، بد و افتضاح بازی می کند؛ بی برنامه و نامنظم، اما دقیقه ۶۵ بازی، متاثر از اشتباه دفاع آخر حریف، به یک گل بادآورده می رسد! بازی هم از قضا با همین یک گل به نفع تیم فاقد تاکتیک تمام می شود! مربی که ناشی از یک برد متلاشی و پیروزی حداقلی، جو گیر شده، می رود در کنفرانس خبری، بادی به غبغب می اندازد و می گوید؛ «بعله! نگاه کنید… این بازی ۲ نیمه متفاوت داشت، ما اما از قبل، فیلم بازی های حریف را آنالیز کرده بودیم!! و برای هر دقیقه بازی، برنامه داشتیم!! و شما هم دیدید که در همان نیمه اول، چند بار نزدیک بود به گل برسیم!! و من که از بازی شاگردانم کاملا رضایت دارم!! و این برد حق ما بود!! و…».

بدترین آفت برای یک تیم فوتبال، همین است؛ بد بازی کند، اما شخمی شخمی ببرد و لای پر قوی برد بخوابد و معایب تیم را اصلاح نکند و… پایان لیگ، آرزو کند کاش اساسا آن بازی ابتدای فصل را باخته بود و معایبش را اصلاح کرده بود، بلکه آخر فصل، رده ۱۲ جدول قرار نمی گرفت!! دوران نوجوانی در تیم پاس تهران بازی می کردم، زیر نظر مربی خوب کشورمان «عمران عزتی» که ناگفته نماند ایام جوانی، هم بازی پدرم بود و مرحوم امیرحسین فردی که واقعا یادش گرامی باد. القصه! هفته چهارم بازی ها، خوردیم به تیم فتح تهران. به وضوح تیم ما داشت بد بازی می کرد. یکی از بدترین بازیکنان زمین، خود من بودم. علت هم داشت؛ از دیروزش تا ساعاتی قبل بازی، مشغول کمک به خانواده بودم برای اسباب کشی از شهرک ولیعصر منطقه ۱۸ به شهرک شهید محلاتی منطقه یک! با بدنی درب و داغان و اعصابی خراب وارد زمین شدم و طبق معمول ایستادم هافبک چپ. نکردم قبل بازی، ماجرا را با آقا عمران در میان بگذارم، بلکه مرا در ترکیب اصلی نگذارد. خوب یادم هست که ۲ دقیقه بعد از نیمه دوم، با یک تکل خشن، رفتم توی پای حریف و وقتی داور کارت زرد را نشانم داد، نمی دانم چه شد که به داور بنده خدا گفتم؛ «خیلی گوسفندی!» فی الفور کارت زرد دوم را هم درآورد، یعنی که؛ «هری بیرون… تا بفهمی گوسفند کیه؟!»

طبق قانون، مستقیم رفتم توی رختکن، اما چند دقیقه بعد، یواشکی آمدم بالا و نشستم کنار بچه ها در نیمکت ذخیره ها. از قضا نشستم کنار مهدی رحمتی! که آن ایام گلر سوم تیم ما بود و عجیب عشق عابدزاده را داشت! گمانم دقایق میانی نیمه دوم بود که تیم ما صاحب یک کرنر شد. کرنر را محسن سلطانی کشید و گلر حریف آمد بیرون که توپ را جمع کند، خورد به مدافع خودشان، توپ افتاد جلوی پای مهاجم مرده خور ما… و دروازه خالی… و گل!! کل نیمکت از خوشحالی پرید هوا، اما آقا عمران، بر خلاف همیشه، اصلا شادی نکرد! خب، تیم ما مستحق این گل نبود و داشت بسیار بد و بی قاعده بازی می کرد. دقیقه ۹۰ اما تیم حریف، مزد بازی خوبش را گرفت و به یک پنالتی رسید. زننده پنالتی کسی نبود جز علی کریمی که البته آن زمان هنوز خیلی مانده بود «چیپ» یاد بگیرد! مثل بچه آدم، خیلی تمیز توپ را زد گوشه سمت راست دروازه و بازی مساوی شد. به دقیقه نرسید که فتح، گل دوم را هم زد! و بازی را در وقت اضافه برد! توی رختکن، آقا عمران چیز خاصی نگفت، اما فردا سر تمرین در زمین پلیس بازار دوم نازی آباد، از خجالت مان درآمد! ابتدا کلی داد و بیداد راه انداخت و حتی چیزهای گل درشتی نثار خود من کرد! که درست یا نادرست، میان مربیان فوتبال امر رایجی است! بعد که کمی آرام تر شد، رفت روی دنده مهربان همیشگی… «بچه ها! خدا شاهد است وقتی گل را زدید، اصلا خوشحال نشدم، اما وقتی گل مساوی را خوردید، کمی خوشحال شدم! گل دوم را که خوردید، خیلی!! حق برد با فتح بود، نه پاس. شما توی ۹۰ دقیقه بازی ۲ تا پاس سالم بهم ندادید، یه موقعیت درست حسابی ایجاد نکردید، گل را هم که الله بختکی زدید، واسه چی باید برنده می شدید؟! اگر برنده می شدید، خیال می کردید باز هم می توانید بد بازی کنید و ببرید و همین می شد بلای جان تیم! الان اما ضعف های تان خیلی قشنگ و راحت معلوم شده. دفاع ما اصلا عمق نمی دهد، روی یک خط می ایستد، هافبک جلوزن مثل ماست می ماند، محسن ارواح عمه اش هافبک دفاعی است، وسط بازی دارد بیلیارد جیبی بازی می کند، خیلی داریم خوب بازی می کنیم… کوشی حسین! من می خوام ببینم وسط زمین، جای اون تکل بود که تو رفتی؟! ضد حمله مگر داشتند می زدند؟! بعد، ببینم! آدم به داور مسابقه می گه گوسفند؟!…».

نخیر، اشتباه می کنید. اصلا منظور مرا درست نگرفتید! این همه را ننوشتم تا بگویم که «اصلا خوب شد در انتخابات باختیم»! این همه را نوشتم تا بگویم؛ «اتفاقا خوب نشد که باختیم»! فوتبال، فوتبال است و لزوما از قواعد سیاست پیروی نمی کند! اگر در فوتبال، باخت گاهی بهتر از برد است و بیشتر به درد رفع معایب تیم می خورد، لاجرم در سیاست، همان به که با برد، و به موازات پیروزی، معایب مان را اصلاح کنیم!! در سیاست، گاهی شکست، اسباب بیشتر تفرقه را فراهم می کند، نه اینکه مجالی باشد احیانا برای مداقه دقیق تر. باورم هست اگر انتخابات را می بردیم، آسان تر و راحت تر و بی هزینه تر می توانستیم روند غلط سیاست ورزی های خود را اصلاح کنیم. فی الحال، نه فقط انتخابات را باخته ایم، بل آنکه از همه مقصرتر است، از همه طلبکارتر است!! جواب ندهی، پس کی و کجا این مشی نادرست اصلاح شود؟! جواب بدهی، پس تا کی و تا کجا باید جواب بدهی؟! عینا از همین منظر است که معتقدم؛ «کاش انتخابات را می بردیم». آری! از پس هر سختی، آسانی است، اما سختی باخت در انتخابات اگر جبران شود، سختی تفرقه در جریان اصول گرایی، به این راحتی ها علاج نخواهد شد! و مگر جز این است که ما انتخابات را بیش از شیخ حسن روحانی، به غضنفرهای خودی باخته ایم؟! شاید تنها راه درمان این باشد که صرف نظر از نتیجه انتخابات، هر جبهه و گروهی، کلاه وجدان خود را قاضی کند که آیا واقعا به تکلیف عمل کرده یا جهل ورزیده؟! طبق فرمایش معصوم، تفرقه، زائیده جهل است و محصول حرف زدن جاهل. گمانم کسانی که در انتخابات، نسبت به حضور اصلاح طلبان جهل ورزیدند و خودی ها را با بهانه های رنگارنگ، دعوت به جنگ و جدال کردند، باید تجدید نظر اساسی کنند در رویه خود. متاثر از نتیجه انتخابات، دنبال مقصر گشتن، هیچ سودی ندارد الا ازدیاد تفرقه، اما آنی فرض کنید که اصلا برنده انتخابات بوده ایم! قدر مسلم، سیاست ورزی ما اصولگرایان، نیاز مبرم به چکش کاری دارد! اینکه چرا انتخابات برده را ۲ هفته ای می بازیم؟! اینکه چرا به جای جمع کردن رای، دنبال اثبات برادری خود هستیم؟! اینکه چرا خیال می کنیم جمع کردن رای، کاری غیر اصولگرایانه است؟! اینکه چرا رای جمع کرده در نظرسنجی ها را بلد نیستیم ۲ هفته، همه اش ۲ هفته حفظ کنیم؟! اینکه چرا از بیان جملات کلیدی و رای جمع کن و ماندگار در ذهن مردم عاجزیم؟! اینکه چرا خودی را می زنیم؟! اینکه چرا قالیباف را بیشتر از روحانی می زنیم؟! اینکه چرا به عهد خود وفا نمی کنیم؟! اینکه چرا ائتلاف را خراب می کنیم؟! اینکه چرا انتخابات را با گره زدن مقدسات به زلف نامزد مد نظر خود، ناموسی می کنیم؟! اینکه چرا برای بی بی سی جاسوسی می کنیم؟! اینکه چرا از رای نیاوردن یار خودی، مسرور می شویم، خیلی بیشتر از آنکه بخواهیم از رئیس جمهور شدن دیگران، ناراحت شده باشیم؟! اینکه چرا… اینکه چرا؟! دشمن ما رئیس جمهور منتخب نیست؛ تفرقه است. تفرقه به هر بهانه ای بد است، حتی به بهانه اخلاص سازی. اخلاص سازی به سبک و سیاق نادرست، یعنی «از قضا سرکنگبین، صفرا فزود». حالا نام بعضی ها، بی هیچ توبه ای از تهمت تقلب، انیس و مونس رسانه ملی می شود!! آهای کسانی که همچنان به قالیباف می گویید «ساکت فتنه»، فی الحال تحمل کنید «سیدمحمد خاتمی» را!! نام مبارک «راس فتنه» را!! این دقیقا همان تکلیفی است که شما از آن دم می زدید! نتیجه اش نیست؛ خودش است! نتیجه اش را بعدها می فهمید… ولله لازم نبود انتخابات را ببازیم تا متوجه در صحنه بودن رقیب شویم! می شد انتخابات را ببریم، بلکه ایجابی تر درمان کنیم غده بدخیم تفرقه را. فی الحال، تفرقه را هم که بکوبی، شاید به بصیرت کمک کند، اما معلوم نیست چقدر مددرسان وحدت باشد؟! هیچ هم نگویی و سکوت کنی، اخلاق بی اخلاق سرطانی و خلقیات صفر و صدی، دور بیشتری برمی دارد! گفت: «چون موریانه بیشه ما را ز ریشه خورد، کاری که کرد تفرقه با ما تبر نکرد».

راستی، چه باید کرد؟! سختی همین «چه باید کردها» است که سبب شد بنویسم؛ «در سیاست، همان به که به موازات برد، معایب خود را درمان کنی». کم پیش می آید مربی فوتبالی مثل پپ گوآردیولا، سیاست مدار هم باشد و در اولین جلسه تمرین بایرن مونیخ بگوید؛ «من اینجا نیامده ام که از شکست یا پیروزی درس بگیریم، آمده ام که با کمک شما ستاره های بزرگ، درس یاد بدهیم، به همه درس یاد بدهیم و آنقدر زیبا و مغرورانه و لذت بخش بازی کنیم که هیچ کس متوجه بردهای متوالی ما نشود. من در بارسلونا، رقیب قدرتمندی داشتم به نام رئال مادرید، اما در اینجا دشمن ما خود ماست! دوست ما هم خود ماست! اگر متحد و یکدل باشیم، هرگز رقیبی نداریم، اما تفرقه ما می تواند ضعف های بورسیادورتموند را جبران کند».

پپ گوآردیولا! نه تو فارسی می فهمی، نه من اسپانیایی بلدم، اما ماجرای «دوگانه سازش-مقاومت» را اگر به تو گفته بودم، حتما ملتفت می شدی!! و به وضوح می فهمیدی که؛ «رقیب در صحنه است»، چرا که «زبان عقل» و «لسان فهم و شعور»، «تجربه» می خواهد، نه «ترجمه».

پپ گوآردیولا! اصولگرایان ما دارند وارونه اجرا می کنند تاکتیک تیکی تاکا را… ولایتی به اشتون، پاس گل می دهد!! قالیباف به روحانی!! جلیلی اما با کمک گروه پایداری، به بی بی سی خوراک می دهد که از «قلت مقاومت» بر سر ما طعنه بلند کند!!… دیشب ساعت ۳ نیمه شب، برایم پیامکی از {…} آمد؛ «ما به حسین (ع) رای می دهیم حتی اگر ۷۲ نفر یار داشته باشد»!! گذاشتم وقت مناسب تری جواب بدهم. ساعت ۱۰ صبح پاسخ دادم؛ «ما برای حسین (ع) جان می دهیم، حتی اگر هیچ یاری نداشته باشد»… و آنگاه، خندیدم و گریه کردم در دلم از این همه قیاس مع الفارق! عجبا! گروهی که قرار بود تحت نظر مطهری زمان، شبهه پاسخ دهد، اینک شبهه زایی می کند!! آنهم چه شبهاتی… و در چه ساعاتی!! پریشب تقریبا همان زمان برایم پیامک آمده بود؛ «مالک اشتر علی (ع) رای نیاورد، آغاز شمارش معکوس برای ضربه محراب»!! من واقعا عذر می خواهم اما جوری دوستان در بلاهت خود مصر و مصمم و انبوه اند، کانه شورای نگهبان، جز یک تن مالک، صلاحیت الباقی که تایید کرده است یا شمرند، یا خولی یا خوارج یا ابوموسی اشعری یا شیخ رشیدالدین وطواط یا پسر ملجم!! کاش اگر سیاست ورزی اجازه دهد، حضرت علامه والامقام، «مطهری زمان»، دمی وقت بگذارند برای پاسخ به شبهات کسانی که خود را البته به دروغ در بیعت ایشان می دانند!! یعنی چه این حرف ها که از کفر، کفرتر است و از شرک، شرک تر؟؟!! ما از قبل بیم داده بودیم که بلای تفرقه، تمامی ندارد و اینک می بینیم پای تفرقه وارد گلیم مقدس ترین مقدسات شده و علی الدوام لاطائلات می بافد!! مگر گناه رای دهنگان به غیر از اصلح مد نظر بعضی ها، چقدر سنگین است که این همه باید تاوان پس دهند؟! مگر ما به یزید رای داده ایم که صبح تا شب، این همه باید زهر پیامک ها را تحمل کنیم؟! و اما پله آخر این سبک خاص از سیاست ورزی چیست و کجاست؟! ولله فتنه یعنی همین شبهات! ولله انحراف یعنی همین حرف ها! پپ! من چرا دارم این حرف ها را به تو می زنم؟!… اگر سیاست و سیاست ورزی این است، لطفا هر چه زودتر پیپ بوندس لیگا را دود کن… دلم تنگ شده برای مستطیل سبزی که هنگام گل زدن، دست شان را به سوی آسمان دراز می کنند، نه وقت گند زدن!! پپ! دود کن پیپ ات را. من زبان فوتبال را می فهمم، اما از درک زبان «یحمل اسفار» عاجزم…

جوان/ ۲۹ خرداد ۱۳۹۲

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. محسن رحیمی می‌گوید:

    بسم الله
    ما تا آخرش هستیم/ چیزی عوض نشده!
    http://mohsenrahimi.blogfa.com/post-132.aspx

  2. سالار می‌گوید:

    اتحاد یعنی همه بیان زیر بیعت علامه…

    ما تا آقا داریم، آقابالاسر نمی خواهیم!!

  3. مهدی می‌گوید:

    http://4yar.ir/?p=229
    دفاع تمام قد از هفتمین رئیس جمهور ایران اسلامی…

    نظام اسلامی حق خیانت در آرای ملت حتی اگر یک رأی باشد را ندارد و این وصله های ناجور به نظام اسلامی نمی چسبد. ما فقط انتخاباتی که به نفعمان است را سالم نمی دانیم و برایش پیام و بیانیه صادر نمی کنیم…

  4. فرهاد می‌گوید:

    تحلیل قشنگی بود داداش حسین. داداش من رو شاید یادت نیاد. سید احمد احتمالا بیشتر می شناسد مرا. از اون طیفی بودم که طرفدار جلیلی بودم و اینجا قالیباف رو تخریب می کردم. اما از دو هفته قبل از انتخابات تحت تاثیر تحلیل های قشنگت و تحقیق بیشتر شدم طرفدار قالیباف و بعد از اون فهمیدم که این جماعت چفدر راه را اشتباه رفته اند. اجرت با سیدالشهداء. حلالمون کن.

  5. امیر می‌گوید:

    کاش اگر سیاست ورزی اجازه دهد، حضرت علامه والامقام، «مطهری زمان»، دمی وقت بگذارند برای پاسخ به شبهات کسانی که خود را البته به دروغ در بیعت ایشان می دانند!!
    عالی بود این جمله

  6. م.طاهری می‌گوید:

    واقعاً چی کار باید کرد؟
    حتی محکم تر از قبل دارن پافشاری می کنند به حرف و رویه غلطشون.
    این طوری یک عده حتی بدون اینکه بدونن این جریان ایجاد شده زیر سر پایداری هاست تحت تاثیر قرار می گیرند. همان طور که خودم بدون اینکه بدانم نزدیک بود تاثیر بگیرم از این بحث اصلح و صالح مقبول!

    باعث شدن امروز دشمن این حرف رو بزنه گه گفتمان انقلاب فقط چهار میلیون طرفدار داره و از اون بدتر بعضی دوستان دارن پیامک می زنند: فلانی یعنی واقعاً فقط همین تعداد پای انقلاب ماندند؟!

  7. محمدرضا می‌گوید:

    خسته شدم از وهم های دسته های افراطی، به اصطلاح قدیم چپ چپ و یا راست راست. چپ های تندرو مایه خنده من بودند اما امان دوستانی که تعصب جای منطقشان را گرفته است. امان از دوستانی که هنوز داعیه ولایت مداری مطلق دارند و برای سرپوش بر افتضاحشان باز کلام وحدت رهبر مایه می گذارند. این تذهب؟ نمی دانم! نمی دانم حس فریاد درون را بر سر چه کسی باید خالی کرد خودم یا خودمان و یا خودشان. ادعای فهم زیاد ندارم اما همین قدرش هم کافیست. چه میکشد رهبر؟ نمی دانم…

  8. علی 110 می‌گوید:

    سلام؛
    حالا که بحث فوتبال شد هر وقت صلاح دونستید تیم ملی را هم در یابید احتمالا از نوع سیاسی!! فقط امیدوارم این بار دیگه غضنفر توی کره نباشه!
    راستی تا یادم هست بگم که موسم انتخابات پس از پایان لیگ فرا رسید و شما را از یاد تیم قهرمان برد.

  9. فرزند خراسان می‌گوید:

    “اخلاص سازی به سبک و سیاق نادرست، یعنی «از قضا سرکنگبین، صفرا فزود». حالا نام بعضی ها، بی هیچ توبه ای از تهمت تقلب، انیس و مونس رسانه ملی می شود!! آهای کسانی که همچنان به قالیباف می گویید «ساکت فتنه»، فی الحال تحمل کنید «سیدمحمد خاتمی» را!! نام مبارک «راس فتنه» را!! این دقیقا همان تکلیفی است که شما از آن دم می زدید! نتیجه اش نیست؛ خودش است! نتیجه اش را بعدها می فهمید…”

    “پپ! دود کن پیپ ات را. من زبان فوتبال را می فهمم، اما از درک زبان «یحمل اسفار»
    عاجزم…”

    آفرین به این قلم!

  10. ناشناس می‌گوید:

    آقای قدیانی

    من از بیخ و بن مخالف عقاید سیاسیت هستم! که البته نه فخری است برای من و نه سرشکستگی ای برای تو و البته نه بر عکسش… ولی گاهی اوقات می آیم و می خوانم چه نوشته ای. فقط می خواهم بگویم به عنوان کسی که نه سینه چاک خودت است و نه عقاید و مواضعت، و فارغ از هر زنده باد و مرده باد، انصافا نوشته هایت پخته تر شده و الان سایتت جزو سایت هائی است که مرتب باید بخوانم که ببینم کسانی که با آن ها مخالفم چطور فکر می کنند و چه می نویسند و چه چیزی در سرشان می گذرد… به رسمیت بشناس این گروه مثل من را که نه فحش می دهند و نه انتظار فحش خوردن دارند؛ نه اسرائیلی اند و نه آمریکائی و نه حزب اللهی و در یک چیز هم با شما مشترکند و آن احترام به روح بلند پدر شهیدت و بقیه آن هائی است که مردانه پای این خاک ایستادند. یک نقطه مشترک – به این بزرگی – شاید بس باشد که بتوانیم حرف همدیگر را بدون فحش و برچسب بشنویم.

  11. سیده می‌گوید:

    سلام و عرض ادب؛
    فقط خواستم از شما برادر بزرگوار تشکر کنم.
    به دلیل روحیات مذهبی و پیروی از کلام علما در ابتدای راه طرفدار آقای جلیلی بودم و نسنجیده نظرم روی ایشان بود اما خوشحالم که فقط با عنایت خدا متوجه اشتباهم شدم و با تحقیق زیاد و انطباق حداکثری معیارهای رهبری با جناب آقای دکتر قالیباف به عنوان فرد اصلح به ایشان رسیدم و به دکتر رای دادم… خواستم از شما هم تشکر کنم که در این مسیر با قلم و استلالتان به این حقیر کمک نمودید.
    از خداوند متعال توفیقات روز افزون شما برادر بصیر رو خواهانم.
    التماس دعا

  12. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    «ما برای حسین(ع) جان می دهیم، حتی اگر هیچ یاری نداشته باشد»…
    و آنگاه، خندیدم و گریه کردم…

    سلام بر حسین٭

  13. چشم انتظار می‌گوید:

    یک کلام، مخلص کلام…
    پپ گوآردیولا! نه تو فارسی می فهمی، نه من اسپانیایی بلدم، اما ماجرای «دوگانه سازش-مقاومت» را اگر به تو گفته بودم، حتما ملتفت می شدی!! و به وضوح می فهمیدی که؛ «رقیب در صحنه است»، چرا که «زبان عقل» و «لسان فهم و شعور»، «تجربه» می خواهد، نه «ترجمه».

  14. امیر می‌گوید:

    من معتقدم تو ایران همیشه تاریخ امیرکبیر ها به خاطر منفعت برخی خواص فرصت طلب و بی سوادی و جوگیری عموم مردم ذبح شده اند و ما هنوز…

  15. چشم انتظار می‌گوید:

    راستی! داشتم فکر می کردم، اگه معتقد باشیم، که حضرت “آقا” کلامشان بر اساس منطق، تیزهوشی، منطبق با قرآن و حدیث و صد البته، با استعانت از ولی عصر (عج) هست، که هست. چرا واژه ی مطهری زمان رو، برای ایشون استفاده کردند؟ یعنی نمی توانستند بگویند؛ مفتح زمان، باهنر زمان، و… مگر نکته ی بارز استاد مطهری، چه بود؟ مگر خلاء وجود امثال شهید مطهری، در جامعه ی ما، در کدام بخش بیشتر حس می شد؟ و می شود؟! جز پاسخگویی به شبهات فزاینده ی شلاقی و مرد افکن؟! جز روشنگری های اعتقادی راهگشا؟ جز تربیت شاگردان خوش بیان و صاحب سبک، در مناظرات زیربنایی، با دنیای کفر و الحاد و ایسم های قلابی؟ علامه ی مطهری، توسط چه کسانی ترور شد؟ سیاسیون افراطیِ جناح مخالف؟! یا گروهک الحادیِ شبهه افکن ضدِ دین؟ راست گفتید داداش حسین… وظیفه ی جانشین مطهری شهید، چیزی غیر از این بود…

  16. سیداحمد می‌گوید:

    “اتفاقا خوب نشد که باختیم!!”

    واقعا! 🙁

  17. سیداحمد می‌گوید:

    “آهای کسانی که همچنان به قالیباف می گویید «ساکت فتنه»، فی الحال تحمل کنید «سیدمحمد خاتمی» را!! نام مبارک «راس فتنه» را!! این دقیقا همان تکلیفی است که شما از آن دم می زدید! نتیجه اش نیست؛ خودش است! نتیجه اش را بعدها می فهمید…”

  18. سیداحمد می‌گوید:

    “ولله فتنه یعنی همین شبهات! ولله انحراف یعنی همین حرف ها!”

    کو گوش شنوا؟!

    ممنون داداش حسین… متن شیکی بود گر چه تلخی اش را زیر زبان حس می کنم!

  19. احمد می‌گوید:

    حالا کی گفته قالیباف خودی بود که اینقدر خودی خودی می کنی؟

  20. دختر شهید می‌گوید:

    این قیاس های مع الفارق را سال هاست که همین خود شماها و طرفدارهای مصباح (که الان به قول خودتان با هم زاویه پیدا کرده اید) باب کردید، از همان زمان به خیلی از انقلابی ها و شهید داده ها تهمت طلحه و زبیر بودن زده شد. الحق که خوب کارخانه کلمه سازی دارید و هر روز با کلمه ای جدید به گروهی برچسب زدید و این روند بالاخره به خودتان رسید، حالا خوب متوجه میشوید بلاهت این قیاس ها را.
    سانسور نکن.

  21. ناشناس می‌گوید:

    “مگر گناه رای دهنگان به غیر از اصلح مد نظر بعضی ها، چقدر سنگین است که این همه باید تاوان پس دهند؟! مگر ما به یزید رای داده ایم که صبح تا شب، این همه باید زهر پیامک ها را تحمل کنیم؟! و اما پله آخر این سبک خاص از سیاست ورزی چیست و کجاست؟! ولله فتنه یعنی همین شبهات! ولله انحراف یعنی همین حرف ها!”

    احسنت! ختم کلام همین بود

  22. حامد می‌گوید:

    جبهه پایداری آفت جریان اصولگرایی است.
    در ضمن ما هنوز یادمان نرفته است آنهایی را که در امام خلاصه شده بودند، از شر اطرافیان به کجا رسیدند.

  23. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    علت اینکه چرا شهر قم، رای اولش میشه روحانی، بماند برای بعد.
    تعجب میکنم از تهرانیهای نمک نشناس، که اینهمه خدمات از شهردار تهران
    دیدند و رایش رو به کس دیگری دادند. من اگر جای قالیباف بودم، چنان پروژه های
    شهری رو کش میدادم و به قدری ترافیک تهران رو زیاد میکردم تا درس عبرتی بشه
    برای این همشهریهای حزب باد.

  24. سیداحمد می‌گوید:

    اسلامی ایرانی؛

    دلم از همین می سوزه!
    خیلی نمک نشناسن… خیلی! اما وقتی کسی که اسمش را حزب اللهی و مومن می گذارد، به حاج باقر می گوید دزد، از توده مردم چه توقعی می توان داشت؟!
    در ضمن، قالیباف اگر چنین کند که آخر کامنتت نوشتی، دیگر “حاج باقر” رفیق حاج قاسم و برونسی و بابانظر نیست!!
    قالیباف به کوری چشم بدخواهانش، همچنان کار خواهد کرد، و اتفاقا با رای همین مردم کار خواهد کرد… مردمی که در شوراها با انتخاب درست خود، نشان دادند؛ رای شان در انتخابات ریاست جمهوری تابع “نه” به دولت موجود و شعارزدگی بود، نه اینکه احیانا از اصولگرایی بریده باشند.

    با همه اینها، سال بعد همین موقع، مردم بیشتر خواهند شناخت منتخب خود را!!

  25. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    غم انگیز این است که همه آن آشنایانی که می دیدم در این مدت، قالیباف را حسابی می زدند و می نواختند؛ این دو سه روزه مدام می گویند؛ ای کاش قالیباف رای می آورد…
    چرا؟!
    چون تازه فهمیده اند که

    “حالا نام بعضی ها، بی هیچ توبه ای از تهمت تقلب، انیس و مونس رسانه ملی می شود!! آهای کسانی که همچنان به قالیباف می گویید «ساکت فتنه»، فی الحال تحمل کنید «سیدمحمد خاتمی» را!!”

  26. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    الان جناب شیخ در شبکه خبر مشغول پاسخگوئی به سوالات خبرنگارهاست.
    سوالات کلی رو قشنگ جواب میده، سوالات اقتصادی رو میگه: خواهشا وارد
    جزئیات نشید!! اصلا برنامه نداره بنده خدا! فقط گیر داده به خانه سینما و هنرمندان
    و راه انداختن روزنامه های زنجیره ای!!

  27. ناشناس می‌گوید:

    الان خیلی ها که به یزید رای ندادن پشیمونن!!!

  28. irani می‌گوید:

    سلام. با پپ راجع به تاکتیک پیرمرد هم حرف بزن که چطور با نفرات ذخیره فینال رو از بایرن برد.

  29. رضا می‌گوید:

    برادران اصولگرا!

    دنیا دار اُمیده. همین وضعیت سال ۸۴ برای اصلاح طلبان پیش آمد ولی ازش درس گرفتند. تو هر انتخاباتی باید ببینید مسئله اصلی مردم چیه و بهش جواب بدید. شما هم ۸ سال وقت دارید چرا یک حزب قوی نمی سازید؟

    یادتون که نرفته این روحانی “یتی” ایه نه “یونی”. اما الآن در دل میلیونها جوان ایرانی جا داره.

  30. فرزند شهیدی دیگر می‌گوید:

    جناب آقای قدیانی

    لطف کنید جهت روشنگری برای ما، صحبت آقای سید احمد علم الهدی را که فرمودند: «هر کس در انتخابات شرکت نکند به جهنم رفتنش قطعی است»، مختصری شفاف کنید.
    آیا این حرف مرد مایل به فرقه منحط و خارجی و کثیف و بی حیای پایداری از آن دسته سخن های آسیب زننده نیست؟!؟!

  31. پیر مرد می‌گوید:

    با توجه به شرائط این خراب شده برای دادن رأی یک سفر هشتصد کیلومتری انجام دادم. همراه خانواده که یکی از اعضای آن چند روز قبل عمل جراحی انجام داده بود.

    البته با بیان شرائط از دفتر حضرت آقا استفتأ شده بود که شرط تکلیف از شرکت در آن برداشته شده بود.

    اما فقط بدلیل افزایش آرای دکتر قالیباف نتوانستیم از حضور در پای صندوق رأی بگذریم. هر چه باشد پنج رأی هم پنج رأی بود.

    این همه را گفتم تا ذرّه‌ای از زحماتی که برای پیروزی کشیده شده بیان کنم. قطعا حضرات تفرقه انداز در پیشگاه عدل الهی پاسخ گو خواهند بود.

    انشا الله خونی به دل‌ آقای مان نکنند.

    حسین جان! اوج بصیرتی. ممنون

  32. دوکلمه حرف حساب می‌گوید:

    خاک تو سر سایت … نیوز که یه روز داداش حسین رو حلوا حلوا می کنه، الان می زندش!!

    جهال افراط و تفریطی به همین جماعت می گویند که معلوم نیست پای مکتب کدوم بزرگ و علامه ادب و سیاست یاد گرفتن؟؟!!

    ممنون داداش حسین که از زاویه انقلاب، هم نقد می کنی هم تعریف…

  33. ناشناس می‌گوید:

    عالی بود داداش حسین
    مثل همیشه قلمت زیبا و تاثیرگذار بود!!!

  34. پپ می‌گوید:

    من دیگه حرفی ندارم!

  35. محصل می‌گوید:

    ماشاالله حزب الله

  36. ناشناس می‌گوید:

    از نظر دینی و اعتقادی فرق انحرافی ها با پایداری چیه؟؟!!

  37. محسن می‌گوید:

    آقا حسین سلام؛
    من هم مثل بعضی دیگه از کسایی که به سایت شما سر می زنن باید بگم از بیخ و بن با نوع تفکر سیاسی شما مخالفم، اما آفرین به این قلم!
    لب کلام شما این بود که هیچ کدوم از این کاندیدا ها امام حسین نبودند و هیچ کدوم یزید هم نبودند، اینها از روحانی تا جلیلی فقط روحانی تا جلیلی بودند. مشابهت سازی تاریخی، به خصوص از نوع دینی اش بسیار خطرناکه.

  38. فدای سید علی می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی

    من هم قبل و هم بعد از انتخابات سایتتون رو دنبال میکنم. خیلی از مواضعتون رو تایید می کنم و از تحلیل های خوب و قویتون هم لذت می برم. اما چند تا انتقاد هم بهتون دارم…………………

  39. سیداحمد می‌گوید:

    برگزاری مراسم بزرگداشت شهید انتظار شیخ حسن شحاتة

    حزب الله سایبر: پس از جنایات اخیر مزدوران سلفی علیه شیعیان مظلوم مصر و دیگر کشورهای اسلامی، جمعی از وبلاگ نویسان، دانشجویان و جوانان ایرانی در نظر دارند همزمان با هفتمین روز عروج دانشمند شیعه مصری الشیخ حسن شحاتة، مراسم بزرگداشتی را برگزار نمایند.

    این مراسم روز یکشنبه ۹۲/۴/۹ از ساعت ۵ بعد از ظهر در خیابان شریعتی بالاتر از پل رومی کوچه رضایی مقابل دفتر حافظ منافع مصر در تهران برگزار خواهد شد.

    حضور جوانان ایرانی در این مراسم می تواند موجب التیام دل دردمند شیعیان مصری گردد و غم آنها را تسلی بخشد.

  40. سیداحمد می‌گوید:

    واقعا خیلی خوشحالم که “قطعه ۲۶″ برایم یکی از راه های شناخت تکلیف و بصیرت و هوشیاری است.

    دوستان محترم؛

    یادتان می آید بعد از نوشتن متن “تبریک به گروه پایداری بابت اول شدن روحانی” http://www.ghadiany.ir/?p=19524 بعضی ها گفتند که داداش حسین تند رفته و افراط کرده و چه و چه؟!

    دیروز اغلب سایت ها از قول سخنگوی گروه پایداری نوشته بودند: “روحانی در نشست خبری اش پس از انتخابات ریاست جمهوری مواضعی گرفت که اگر قبلا بیان کرده بود، ما در انتخابات به او رای می دادیم”! گویا شبیه این حرف را دبیر کل پایداری ها هم گفته بود…!
    خدایی آخر افراط و تفریط اند این پایداری چی ها… به خاطر ۴ تا موضع گیری مثلا درست، اینگونه عاشق روحانی شده اند، اما هنوز هم قالیباف را می زنند! و البته بیش از قالیباف، داداش حسین را! البته پایداری چی ها بیش از آنکه افراطی یا تفریطی باشند، کج فهم و نادان اند، به خصوص در سیاست ورزی…

    واقعا می گویم که خدا را شکر بابت داشتن نویسنده بصیری مثل داداش حسین…
    امشب متن وبلاگ را از دست ندهید بچه ها!

  41. ناشناس می‌گوید:

    سلام جناب قدیانی؛
    مشکل شما این است که از قطعه ۲۶ به “وطن امروز” مهاجرت کرده اید و به نظر من این همان تعرب بعد از هجرت است.
    خاصیت این تعرب هم آن است که کلام شما دیگر عطر شهادت ندارد و اگر شامه ای گرفتار نباشد به خوبی بوی گند فوتبال و وطن امروز را از کلمات شما استشمام می کند. قطعه بیست و ششی را وطن، ترک و شام و مصر و امروز و دیروز و فردا نیست بلکه، وطن او جوار قرب معبود است و به همین دلیل او هرگز گرفتار شعبده فوتبال نمی شود. اشتباه نکن حب الوطن من الایمان را بهتر از تو بلدم و تبریک افتخار آفرینی فوتبال را از هم به قول تو از حضرت آه شنیده ام. سخن بر سر اینها نیست… سخن بر سر این است که حب الوطن از نای قطعه ۲۶ است یا از گلوی وطن امروز و تبریک فوتبال از گلوی آه است یا از شیپور سیاه. توصیه می کنم به قطعه ۲۶ برگردی و وطن امروز را به امروز وطنان واگذاری و به پناه آه آیی و پپ و مپ را به شیپورچیان جادوی سیاه بسپاری…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.