باز هم دیگ پلوی سفارت!

تا جایی که یادم هست دولت قرار بود ارزش «پول ملی» را افزایش دهد، نه اینکه چوب حراج بزند بر سر «استقلال ملی»! ما تا به حال گمان میکردیم «اعتدال» کاریکاتور «عدالت» است، نگو با استقلال ملت هم سر جنگ دارد. بهراستی اینجا چه خبر است؟! کاترین اشتون انگلیسی در ایران چکار میکند؟! دولت دارد کجا میرود؟! این روزها سالگرد «عملیات بدر» است و سررسید، سرشار از عطر «بچههای خیبر». ما آن همه شهید دادیم که استقلال ملی حفظ شود، یا به حراج گذاشته شود؟! ما شاه را از کشور بیرون کردیم تا اجنبی در امور داخلی ما دخالت نکند، اما از قرار معلوم، دل بعضیها برای دیگ پلوی سفارت تنگ شده! ما تا الان فکر میکردیم بعضیها خود را قیم دستگاه قضا میدانند؛ نگو بدتر، ادعای دروغین حقوق بشر اجنبی را قیم قوه قضائیه میدانند و با کمال وقاحت برای این ادعای دروغین، سفره پهن میکنند! ما اما اجازه نمیدهیم باز هم سر شیخ فضلالله بالای دار رود. ما اجازه نمیدهیم استقلال ملی را تیرباران کنند. آقای ظریف و خانم اشتون مینشینند تقویمگردی میکنند و برای دیدار، «مناسبت» تعیین میکنند، لیکن برای ما «روز زن» فقط و فقط سالروز میلاد صدیقه کبری است. انقلاب اسلامی «وابستگی» را از در بیرون کرد، عدهای میخواهند آن را از پنجره بازگردانند. خجالت از روی شهدای وطن نمیکشند؟! دیدار اشتون با فتنهگران، چه ربطی به مذاکرات هستهای داشت؟! و دولت با چه حقی و به کدام مجوز اجازه میدهد این زنیکه انگلیسی در ایران حرف مفت بزند؟! نکند بعضیها انگلیس بدسابقه را صاحب حق درباره حقوقبشر میدانند؟! و او را برای دخالت در امور داخلی ما محق میدانند؟! اگر اینگونه است، افتخار میکنیم که از ما شکایت میکنند! و افتخار میکنیم که با اینان، زاویه داریم! از عمر این دولت، ۶ ماه بیشتر نمیگذرد اما معالاسف در تضعیف استقلال ملی پروندهای بس قطور دارد. تضعیف استقلال ملی یعنی خدشه بر امنیت، غرور، اقتدار و شرف ملی. اینجاست که دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند! گیر از «قدم دولت» است، نه «قلم ملت». ما تا به امروز در «وطن امروز» مینوشتیم که توافق ژنو، قابل قیاس با قرارداد ننگین ترکمنچای نیست اما خوب است بعضیها ما را از رواداریمان پشیمان نکنند. اینک برای همگان باید معلوم شده باشد که در آن «لوگوی سیاه هولوکاست هستهای» حق با ما بوده است. ما آن روز البته فقط ناظر بر متن ظریف توافق بسیار بد ژنو بود که لوگوی خود را سیاه کردیم، اینک معطوف بر تضعیف زمخت استقلال ملی، ظاهرا باید نهیب تندتر بزنیم، بلکه از این پس، درباره جزایر سهگانه، کار به چانهزنی با شیخنشین زپرتی امارات نکشد! تعارف را کنار بگذاریم. لیاقت چنین دولتی، حمایت همان روزنامهای است که لوگوی خود را با شال و کلاه اجنبی ست میکند. چوب حراج زدن بر استقلال ملی، شاخ و دم ندارد؛ دقیقا به رفتار و گفتار همین چند وقت اخیر دولت اعتدال میگویند. عاقبت، اتفاقهایی دارد میافتد که با شعائر انقلاب اسلامی همخوانی ندارد و اخباری داریم میبینیم و میشنویم که اساسا با آن بیگانهایم. روحانیت همواره پاسدار و حافظ استقلال ملی بوده. فرض است بر بعضیها که اتکا بر این «دژ پولادین» داشته باشند.

امان از روزگار! من که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. دیروز آقای روحانی در جلسهای گفت: «شبهای عملیات و لحظه خداحافظی را از یاد نمیبرم». جمله جالبی بود! اساسا حتی آنهایی که سرهنگ هم نیستند، به «بچههای جنگ» پز میدهند اما آیا انتظار همان بچههای جنگ از دولتمردان محترم این بود؟! اینکه اجنبی بیاید و عوض «مذاکره هستهای» از «حقوق بشر» سخن بگوید، با فتنهگران دیدار کند، در امور داخلی ما دخالت کند، دست آخر هم ببریمش «تور اصفهانگردی»؟! راستی که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. کجایی سردار شهید حاج حسین خرازی؟! از همان گلزار شهدای اصفهان شاهد باش که بعضیها بیشتر با اشتون حال میکنند تا وصیتنامه تو… آری! جنگ تو شهید، مایه افتخار همه است، درست عکس توافق بعضیها.
وطن امروز/ ۲۰ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
دولت با منتقدان آشتی باشد
تقدیم به آستان رفیع
«امنیت ملی»

بسمالله الرحمن الرحیم، هست کلید در گنج حکیم. آن «کلید» که قفل میگشاید، نیک اگر بنگری، خدا و نام خداست. «حکیم» از جمله صفات حضرت باریتعالی است. ما نیز که بندگان خداییم، باید بر مبنای حکمت، عمل کنیم، نه اینکه حتی شکایتمان را هم، حکایت دیپلماسی و اقتصادمان، صدقهای بر گرده متشاکی تحمیل کنیم! ظاهرا دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی از صاحب این قلم شکایت کرده که در ۴ یادداشت، مغایر با مصوبات آن شورا، مطالبی برخلاف امنیت ملی نوشته. هر آنچه غیرحکمت، به من میگوید؛ «محترمانه و قانونی، گریبان شاکی ظاهری را بچسب که آخر، اتهام به این درشتی چرا؟» اما «حکمت» اقتضای دیگری دارد! من که مندرجات خود را مقوم مقوله امنیت ملی میدانم، چه گلهای میتوانم از دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی داشته باشم؟! و این دبیرخانه محترم، چه شکایتی میتواند از نگارنده داشته باشد؟! لطفا به کلماتی که در این ترکیب به کار رفته، دقت کنید؛ «دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی». این ترکیب، یقههایی را باید بچسبد که قطعا یقه من نیست و قلمهایی را باید خرد کند که حتما قلم من نیست. من از این ترکیب، و ناظر بر قلمم، شاید انتظار تشکر داشته باشم اما هرگز انتظار تذکر نخواهم داشت، شکایت که اصلا حکایت غریبی است! «حکمت» به من میگوید؛ «در این شکایت، رد پای بعضیها در میان است، رد پای اعتدال». من، براساس حکمت، شاکی خود را، دولت و معاونت حقوقی نهاد ریاست جمهوری میدانم، نه شورایعالی امنیت ملی، که شکایتها، ظاهری دارند و باطنی. به شهادت انبوه نوشتههایم، «امنیتملی» روی سرم جا دارد اما به شهادت این چند زخم که هنوز از فتنه ۸۸ بدین سو، روی سر و صورتم باقیمانده، حتی «مصوبات شورایعالی امنیت ملی» هم روی سرم جا دارد. آنجا که پای امنیت ملی جمهوری اسلامی در میان است، من فقط قلم در دست ندارم، بلکه جان نیز بر کف دارم… و نوشتههایم را بسیار سرشتهام. برای من، امنیتملی کاملا مفهوم است؛ کدام اتهام را و به چه کسی میخواهید تفهیم کنید؟! در مثل، آنهم مثل ملای رومی، مناقشه نیست. گفت: «تو مکن تهدید از کُشتن که من، تشنه زارم به خون خویشتن».

من و ما، همه امت حزبالله، فداییان امنیت این ملکایم. ما علیه ناامنی خوارجصفتان، کارنامه روشنی داریم. وصله اخلال به ما نمیچسبد. منباب اعاده حیثیت مضاعف، مصرم که بدانم دقیقا در کدام جملات ۴ یادداشت مورد شکایت، مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی چیزی نوشتهام؟! این کمترین حق من است و پاسخ این سوال را، نه از دبیرخانه شورا یا سایر اعضای شورا، بل از آن محترمی میخواهم که ایام انتخابات، شعار میداد؛ «نقد باید آزاد باشد، منتقد نباید به لکنت دچار آید، نباید بترسد، نباید بلرزد». این بود اعتدال؟! من که فکر کنم اصلا همین بود اعتدال!! اعتدال، کاریکاتور عدالت است. اعتدال در ظاهر، همه حروف عدالت را دارد اما در باطن، چپاندر قیچی عدالت است. مشتی حرف که برای خود، عاقبت کلمهای تشکیل داده. اصلا اعتدال یعنی مشتی حرف، مشتی قیل و قال. اعتدال، صراحت در شکایت ندارد. صداقت در حکایت ندارد. یک چیزی میگوید، در حالی که چیز دیگری رخ داده. از گرفتهها سخن میگوید، در حالی که دادههایش بیشتر است. از پیروزی سخن میگوید، در حالی که پیروزی، مگر در مکر خدا نهفته باشد! توافق که موید هیچ فتحی نیست! ما اما آنقدر سررشته از حکمت داریم که دچار اشتباه در فهم مسائل نشویم. ما هرگز شکایتی از شاکی ظاهری خود نداریم، فقط از اعضای آن تمنا داریم که هماهنگ با امنیت ملی حرکت کنند، نه هماهنگ با شعار اعتدال. «اعتدال»، خوب یا بد، شعار یک دولت هست و شعار دولت بعد نیست، اما «شورایعالی امنیتملی» همیشه هست. چشم بر هم زدنی، عمر دولت اعتدال به سرمیآید، لیکن آن روز، هنوز هم شورایعالی امنیت ملی، شورایعالی امنیت ملی است. شورا به این مهمی، باید خط خود را از پیام ۲۲ بهمن جاودانه ملت بگیرد، نه دولتهایی که میآیند و میروند. این شورا، باید آنجا ورود کند که واقعا امنیت ملی به خطر افتاده است. نقد یک توافق زمینی، یعنی نقد یک توافق زمینی، نه اخلال در امنیت ملی. سطح امنیت ملی، بسی بالاتر از آن است که زلف خود را به مفاد توافقی گره بزند که از نظر آقای ظریف، مدام روحش توسط طرف مقابل در حال نقض شدن است! «فلان تحریم آمریکا، گند زد به روح توافق ژنو» تلویحا جملهای از وزیر امور خارجه است و اگر بعضیها، این متن را هم کمپلت (!) مغایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی تشخیص می دهند، خوب است لااقل این جمله را در متن شکایتنامهشان درز بگیرند! دیروز خبرگزاری ایسنا از قول خانم راکعی نوشت؛ «رهبری موافق رفعحصر هستند». دقیقا همینجاست که شورایعالی امنیت ملی باید ورود کند، نه مندرجات مقوم امنیت ملی این قلم. در سخن خانم راکعی، ایضا در خبرگزاری ایسنا، به ۲ جهت، تغایر بسیار فاحش با امنیتملی دیده میشود. اول؛ دروغ بستن به رهبر انقلاب، دوم؛ گفتار برخلاف مصوبه خود شورایعالی امنیت ملی مبنی بر حصر ۲ تن از سران فتنه. اینجاست محل ورود شورایعالی امنیت ملی! چرا ورود نمیکند؟! چرا مجلس محترم ساکت است؟! چرا جبهه اصولگرایی ساکت است؟! در روز روشن ۲ تهمت بسیار نابجا، یکی به بزرگان بسته شده، یکی هم به مصوبه شورا. جای سکوت است؟! اینجا، هم باید با خانم راکعی برخورد قانونی شود، هم با آن خبرگزاری که البته اینقدر شجاعت نداشت پای مندرجات خود بایستد، عذرخواهی کند و اعلام آمادگی کند بر اجرای قانون. بالکل خبر مزبور را حذف کرد! اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این؟! فتنهگری بیشتر از این؟! من حالا این را یواشکی مینویسم، باشد که دربرود از زیر دست سردبیر؛ «اقدام علیه امنیت ملی، بدتر از این، که وزیر خارجه بر خلاف توصیه بزرگان به ملت، مبنی بر رصد رفتار و گفتار دشمن، به مردم توصیه میکند که توجهی به حرف دشمن نکنند؟!» ما حالا منباب «صبر انقلابی» خیلی از حرفهای یواشکی را در کنج دلمان مخفی نگهمیداریم، بعضیها هم دور برندارند علیه امت حزبالله و روز یومالله. و شکایت نکنند از تکرار شعارهای ملت در راهپیمایی. فتنهگر منافقی که خود جرأت نکرد روز ۲۲ بهمن در دریای مواج و طوفانی ملت، حضور پیدا کند، از ترس آنکه مبادا غرق شود، همه رفتار و گفتار این روزهایش، رسما اعلان جنگ علیه امنیت ملی این مرز و بوم است. نمیبینند؟! نمیشنوند؟! ما حالا حرفی نمیزنیم، لااقل روانه دادگاهمان هم نکنند! روانه دادگاهمان هم میکنند، حداقل لطف کنند مصادیق شکایت خود را بیان کنند! این بود اعتدال؟! آری، همین بود اعتدال! دقیقا همین! دست فرمان اعتدال، جز این در ژنو توافق میبست، جای تعجب بود! اعتدال به توافق میآید، توافق به اعتدال! من در ۲ تا از ۴ متن مورد شکایت، نوشته بودم؛ «حتی لبوفروش بیسواد هم چنین توافقی را امضا نمیکرد». از من اما تندتر، آن عالمی بود که گفت؛ «آدمی وقتی با این آمریکاییها دست میدهد، باید انگشتان دست خود را دوباره بشمرد» یا آن عالم دیگری بود که گفت؛ «حتی هیچ بیسوادی، پای همچین برگهای را امضا نمیکند». آیا تکرار نرمتر سخنان آیتاللهالعظمی نوری همدانی و آیتاللهالعظمی جوادی آملی، مغایرت با مصوبات شورایعالی امنیت ملی است؟!

بعضیها لطف میکنند اگر هنگام سخن گفتن از «آشتیملی» در محکمه را نشان منتقد ندهند! بعضیها لطف میکنند اگر به جای کلیگویی، مشخصا بگویند در کجای نوشتههایم امنیت ملی به خطر افتاده، که از خود دفاعی در برابر این تهمت ناروا کرده باشم. بدترین بیاخلاقی، همین است که انگ اتهام علیه امنیت ملی بزنی و هیچ نگویی کدام جمله، کدام خط، کدام پاراگراف؟! اقدام علیه امنیت ملی، رفتار و گفتار نماینده امور اقوام و اقلیتهاست که یک روز زبان ملی را میزند، یک روز وحدت ملی را، یک روز خط ملی را، یک روز اقتدار ملی را. یعنی ما باید همه چیز را بنویسیم تا معلوم شود چه کسانی دارند علیه امنیت ملی این دیار، کار میکنند؟! آیا ما یک چیزی هم بدهکار شدهایم و جماعت نان به نرخ روزخور، که حتی نان بازرگان را هم به نرخ روز میخورند، طلبکار از ما؟! من در یادداشت «دهان ما پلمب نمیشود» نوشته بودم؛ «تسلیم دشمن در برابر ملت ایران، آنجا بود که ما در سوریه، روی موضع مقاومت ایستادیم و صرف نظر از دولت، با دستفرمان انقلابی اصل نظام، حزبالله، خون شهدا و خشم انقلابی خمینی، بیآنکه ذرهای از حق خود کوتاه بیاییم، دشمن را وادار به کوتاه آمدن کردیم. آنچه در ژنو گذشت، قدرمسلم، تسلیم دشمن در برابر ما نبود!» این، نقد توافق ژنو است یا اقدام علیه امنیت ملی؟! و آیا شورایعالی امنیت ملی، مصوبهای داشته که توافق ژنو نباید نقد شود؟! من در یادداشت «غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم» نوشته بودم؛ «آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!» کجای این حرف، خلاف کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! من در یادداشت «آقایان! سر بولدوزر را بچرخانید طرف دشمن» نوشته بودم؛ «ما از خاطر نبردهایم که آقای روحانی به ملت خود، «کلید» نشان داد، نه بولدوزر، فلذا بهتر است دولت اعتدال، بولدوزر را خرج بیگانگان کند! بیگانگانی که زیاد مغلطه میکنند و مرتب از خط قرمز وزیر امور خارجه عبور میکنند!… اگر دولت گذشته در ۴ سال دوم خود، «مقاومت» را مانع رشد اقتصاد معرفی میکرد، اینک دولت هفت دهم درصدی، «هستهای» را بهانه کرده. و این هر ۲ اشتباه بوده و هست». ذکر مستند و بیان مستدل و صدالبته فراجناحی و فرادولتی اشتباهات دست اندرکاران، زیر پا گذاشتن کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی است؟! آیا تاکید بر ایستادگی و مقاومت یا تاکید بر انرژی هستهای، مغایرتی با امنیت ملی کشور دارد؟! من در مطلع یادداشت «هستهای ملت و دیپلماسی دولت» نوشته بودم؛ «توافق ژنو آمده بود که نه در جنگ، بلکه بر جنگ، بر «گزینه نظامی روی میز است»، بر تهدید، بر گلوله، بر حمله و بر جنایت و تجاوز پیروز شود، توافق ژنو آمده بود که ادبیات گل و بلبل را جایگزین ادبیات نظامی کند اما چه آمدنی! واقعا چه آمدنی که وزیر خارجه آمریکا، فقط ۳ روز بعد از اجرای توافق، باز هم در شیپور جنگ دمید تا ثابت شود توافق ژنو، خود آتشبیار معرکه است!» آیا این نقد صریح و البته صحیح، بیشتر به مدح امنیت ملی کشور شباهت ندارد تا اخلال در آن؟! به صراحت بگویم؛ اگر بعضیها به توافق ژنو، تعصب بیجا و غیرمنطقی دارند، من به خون همه شهدای این دیار، من جمله شهدای هستهای، از موضع عقل و استدلال، حساسیت دارم. حزبالله، عقل و دین و دل و هوش، به خدای حکیم قادر متعال باخته است، نه به کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! امت حزبالله مثل خمینی، مثل خامنهای، خوشبین به مذاکره با آمریکاییها نیست، چرا که با پیامبر درونیاش فکر میکند، نه با کدخدایی که دیگر خیلی وقت است نیست! این روزها، هم سالگرد خیبر است، هم سالگرد بدر. خوب است بعضیها هنگام دست دادن به جان کری، لااقل به حرمت خانواده شهدای جوشن، سهند و سبلان، کمی کمتر بخندند. من در همه این یادداشتها، اتفاقا از موضع امنیت ملی، اقتدار ملی، غرور ملی و پرهیز از معرکهگیری، به نقد توافق ژنو پرداختهام. من، امنیت ملی و شورایعالی امنیت ملی را به خوبی میشناسم. هم امنیت ملی و هم انشاءالله این شورا، هم چنان که تا الان هم همین طور بوده، اگر شکایت از کسی داشته باشند، دقیق، عمیق، مصداقی و مشخص، مورد شکایت را مطرح میکنند و هرگز نمیگویند؛ «این ۴ نوشته، خلاف مصوبات شورایعالی امنیت ملی و در حکم اقدام علیه امنیت ملی کشور بوده است، مصداق بیمصداق»! بعضی ها وقتی به جای پاسخ، اصحاب تحلیل را بیسواد میخوانند، شکایتشان هم خلاصه میشود در یک کلیگویی مبهم. من البته به احترام قانون، از ذکر جزئیات دادگاه روز یکشنبه خودداری میکنم، لیکن از دولت محترم میخواهم عمل بر مبنای حکمت کند، یا لااقل به همان «تدبیر» که میگفت، عمل کند. من لااقل در این مجال، هرگز نمیخواهم حکایت فیلم «آژانس شیشهای» ادعا کنم؛ «امنیت ملی را برای من، امثال عباسها معین میکنند» که شهدا خود، یکی هم برای ماندگاری همین قانون و امنیت ملی، جان بر طبق اخلاص گذاشتند. آری، بیشترین احترام به قانون، از آنِ حزبالله آرمانخواه است. من برای زدن حرفهای شاعرانه، نه قلم کم دارم، نه انگیزه، اما طبق قوانین این نظام مقدس و الهی، امنیت ملی را برای من، برای دولت، و برای همه، مصوبات شورایعالی امنیت ملی معین میکند. جناب شاکی محترم و اصلکاری، باید مشخصا بگوید؛ «کدام فراز از نوشتههایم، مخل کدام مصوبه شورایعالی امنیت ملی بوده؟! و به کدام دلیل، اقدام علیه امنیت ملی تفسیر شده؟!» شاکی هر که باشد – به نظر میرسد دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی نباشد! – تهمت درشتی زده و حتما باید جوابگو باشد. اگر طبق قانون، امثال من باید برای آنچه مینویسند جواب پسدهند، طبق همین قانون، شخص شاکی هم باید برای ادعایی که طرح کرده، بینه محکمهپسند و مصداق معین بیاورد و الا از نظر افکار عمومی محکوم خواهد شد به مغلطه و فرافکنی. در تمام دوران روزنامهنگاریام، بویژه در سال ۸۸ تهمتهای مختلفی دشت کردهام اما افترای اقدام علیه امنیت ملی کشور، تهمت درشتی است که هرگز نمیبخشم. بدان امید که از این پس، شاکی خود بار شکایت را بر دوش بگیرد و در یک اقدام خلاف امنیت ملی، اهل تعهد را رودررو با نهادهای حکومتی قرار ندهد. اقدام خلاف امنیت ملی، آنجاست که امثال مرا در مواجهه با شورایعالی امنیت ملی قرار دهند، اما بدانند ما عمل براساس حکمت میکنیم. «ما با این شورا و آن نهاد، سر دعوا نداریم» حتی به این معنی هم نیست که احیانا با دولت اعتدال، سر جنگ داریم. جنگ ما با دشمن این ملت است. شأن و منزلت جنگ ما بالاست. ما جواب شکایت را با شکایت نمیدهیم. اگر بعضیها وقت شکایت از ما دارند، وقت ما اما پر است. وقت ما وقف رفتگری در خیابان امنیت ملی، با جاروی قلم است. جادوی قلم، «حکایت» را کفایت میکند؛ به «شکایت» نیازی نیست. شکایتی هم اگر هست، از «جداییها»ست. دولت باید آشتی باشد با ملت. دولت باید اعتماد داشته باشد به ملت. دولت باید اعتقاد خود به شعارهای ۲۲ بهمن را فزونی بخشد. دولت باید «وحدت و استقامت» را مقوم امنیت ملی بداند. «تغییر» یکی از شعارهای این دولت بود. دولت باید تغییر رویه بدهد و سعهصدرش را بیشتر کند. دولت محترم، خود قضاوت کند؛ چقدر با دشمن، سعه صدر دارد، چقدر با دوست؟! ما دوست دولت هستیم، خیرخواه او. من به دولت توصیه میکنم با جدیت بپردازد به کار، به خدمت، به اقتصاد مقاومتی. من به دولت توصیه میکنم پیام راهپیمایی ۲۲ بهمن ملت مبنی بر «وحدت و استقامت» را بگیرد. بعضی شکایتها، مخل وحدت است و بعضی توافقها، نافی استقامت. اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «در کدام بند توافق ژنو، مقوله استقامت نمود پیدا کرده است؟!» اگر به آقایان برنمیخورد، من سوال میپرسم؛ «تقسیم بر ۲ کردن ملت و بیسواد خواندن اصحاب نقد، چه نسبتی با پیام وحدت دارد؟!» دولت بپذیرد که نیاز به تغییر رویه دارد و الا فقط در نامههای خصوصی که آیا هست، آیا نیست، از وی دفاع میشود! خطر آنجاست که بعضیها دقیقا عین شکایت کردنشان، برای این ملت کار کنند؛ توزیع سبد کالا! و ایضا عین شکایت کردنشان، با دشمن توافق کنند؛ توافق ژنو! اگر همه کارهای بعضیها عین همین شکایت کردنشان باشد، دیگر جای تعجبی نیست که هر روز درباره مرحله دوم پرداخت یارانهها، یک جور سخن بگویند و ملت را گیج کنند! دیپلماسی صدقهای، اقتصاد صدقهای میآورد و این هر دو، «شکایت صدقهای». شکایت صدقهای یعنی؛ «من میگویم این ۴ یادداشت، مخل مصوبات شورایعالی امنیت ملی و اقدام علیه امنیت ملی است، تو دیگر از من، ذکر مصادیق نخواه، قبول کن!» من اما میگویم؛ «این کشور، قانون دارد و همه در برابر قانون، برابرند و احدی برابرتر نیست!» در آخر، باز هم دعا میکنم برای قوه مجریه که یکی از چند قوه کشور است و آنچه زیاد دارد، کار نکرده. البته توصیه ویژهای هم دارم برای دولت و آن اینکه دولت یک چیز را مشخصا دست بگیرد و همان امر مشخص را درست کند. توصیه مصداقی من به دولت -با احتساب همه جوانب امور- این است که لااقل روی یک امر، انگشت حکمت بگذارد و بعد از ۴ سال، حداقل پز تدبیر در مقام عمل این یک امر را بدهد. از جمله شعارهای انتخاباتی آقای روحانی، بالا بردن ارزش پول ملی کشور بود. همین افزایش ارزش پول ملی، گمانم نکته خوبی است که دولت اعتدال، روی آن سرمایهگذاری کند. در این ۶ ماه که این اتفاق فرخنده نیفتاده، باشد که از این به بعد بیفتد. در راه کمک به این توصیه، که افزایش امنیت ملی کشور هم کاملا در آن ملحوظ است، با قلم خود حاضرم بیهیچ چشمداشتی، دولت محترم را یاری رسانم. گفت: «با لب دمساز من گر جفتمی، همچو نی من گفتنیها گفتمی».
وطن امروز/ ۷ اسفند ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
انقلابیتر از بهمن ۵۷
الله، الله، لا اله الا الله. خدایا! ما به نام تو انقلاب کردیم. فردا هوای ما را، هوای انقلاب خودت را داشته باش. داری. میدانم. اصلا ما که هستیم؟ شیاطین، بغض از قدرت تو دارند. بیش از ما، با خودت دشمنی دارند. مشکل ابلیس، هستی تو است، نه هستهای ما. خدایا! فردا یک طرف تویی، و طرف دیگر، همه فراعنه، همه ابوسفیانها، همه اشرار، همه دشمنان بشریت. ما با انقلاب اسلامی، دیری است که طرف تو را گرفتهایم. طرفداری از تو، همه جرم ماست.
خدایا! انقلاب ما اگر خدایی نبود، دشمنان تو کاری به کار ما نداشتند. فردا، یک طرف، انقلابی است به نام تو و کمی آن سوتر، کسانی که حاکمیت حق را بر جهان نمیخواهند. تو را نمیخواهند. در نبرد خدا و کدخدا، ما ایمان به قدرت تو داریم. تو بالاتری. مکر تو کاریتر است.
خدایا! به سرودهای انقلاب ما نگاه کن! همهاش نام توست. کجا ما خرمشهری آزاد کردهایم، بیآنکه فراموش کنیم نقش تو را؟ و کجا خمینی و خامنهای، از فتوحات سخن گفتهاند، الا آنکه سجده بر درگاه تو را نشانمان دهند؟
خدایا! هر کجا این انقلاب، علیه دشمنان تو، خودی نشان داده، ولیفقیه، دست قدرت تو را به ما نشان داده. نشانی محراب تو را، مِهر تو را، مُهر تو را.
خدایا! در سی و پنجمین تولد انقلاب، چه سخنی زیباتر از سخن گفتن با تو؟ و چه کاری بهتر از حمد و ستایش خدای انقلاب؟ خدایا! ۳۵ سال بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ ما همچنان انقلابی هستیم. قلب انقلاب اسلامی، جای تو است. درون سینه ما که سرشار از محبت، بلکه ولایت توست، چگونه دوستی با آمریکا بگنجد؟! و چرا نمیفهمند بعضیها که خدا و کدخدا، با آن همه دشمنی با هم، هرگز به بازی «برد – برد» نمیرسند؟! بعضیها از ما میخواهند دشمن را درک کنیم! اگر بنا بر درک دشمن بود، اصلا چرا انقلاب کردیم؟ آن هم به نام خدا؟ مگر دشمن، خدای ما را درک میکند، نهاد بشریت را درک میکند، انقلاب اسلامی را درک میکند، خون شهدای ما را درک میکند، خون دل مادران شهدای ما را درک میکند که ما او را درک کنیم؟!
دلی که خدا را درک کرده، به کار درک کدخدا نمیآید! و حنجرهای که «مرگ بر آمریکا» گفته، همچنان هر چه فریاد دارد، بر سر آمریکا میکشد. ما همان انقلابیهای بهمن پنجاه و هفتیم، بلکه تندتر! صراحت ما علیه دشمن، بیشتر شده. ما بیشتر از پدرانمان، خشم داریم نسبت به آمریکا، چرا که بیشتر از شهدا، شاهد عداوت دشمن بودهایم. تنفر ما از آمریکا، بسی بیشتر از شهدای دهه ۶۰ است چرا که بعد از رفتن شهدا، ذرهای از خباثت دشمن، کم نشده.
اگر ما بدیها و بیادبیهای بیشتری از دشمن دیدهایم، حق داریم رساتر از قبل و بلندتر از قبلیها، فریاد برآوریم «مرگ بر آمریکا». روز ۲۲ بهمن ۵۷ ما بلکه دهه ۶۰ ما، همه دنیا با شعار «مرگ بر آمریکا» موافق نبودند. اینک ۳۵ سال بعد از انقلاب، «مرگ بر آمریکا» بدل به شعار همه ملتها شده. دشمنی با نظام سلطه در نهاد بشریت است.
ذات آدمی، تنفر از سلطهگری است و وقتی دشمنی سلطهگران، فزونی میگیرد، خشم جهانیان هم از او بیشتر میشود. با این حساب، آیا ما نیاز به اصلاح چهره انقلاب خود نزد جهانیان داریم یا آمریکای منفور؟! آنکه باید دستی اساسی بر قیافه کریهالمنظر، وحشی، بیادب و منفور خود بکشد، رژیم آمریکاست و الا تصویر جمهوری اسلامی در امهات و اصول، خداییتر از آن است که نیاز به اصلاح داشته باشد.
اگر منتهیالآمال ما، دست دادن با سران کاخ سفید بود، این کار را به طریق اولی، محمدرضا پهلوی گور به گوری داشت انجام میداد! و اگر دست دادن با دشمن و توافق با شیطان، گرهگشا بود، شاه نگونبخت، اساسا سقوط نمیکرد! من در شگفتم که چرا بعضی دوستان دیپلمات، کدخدا را بیش از خدا، در محاسبات خود راه میدهند!
انقلاب متکی به خدا و متکی به ۳۰۰ هزار شهید، زیباتر از آن است که نیاز به تغییر چهره داشته باشد. کدخدایی که دیگر نیست، باید اصلاح کند چشم و ابروی خود را! خدا جای حق نشسته، کدخدا باید اصلاح کند موضع خود را!
خدایا! تو شاهد باش که ما انقلابی باقی ماندهایم و از انقلاب با نام و یاد تو، ذرهای پشیمان نگشتهایم. ما انقلابی حرف میزنیم، انقلابی عمل میکنیم، انقلابی فکر میکنیم و همچنان انقلابی، از انقلابمان پاسداری میکنیم. انقلابی بودن، یعنی جمع آرمانخواهی و واقعگرایی، یعنی جمع تکلیف و نتیجه. نقطه مقابل افراط و تفریط، صراط مستقیم انقلاب اسلامی است، نه اعتدال. اعتدال، نوعی میانهروی کاریکاتورگونه است که حتی این توانایی را هم دارد که در تقابل خدا و کدخدا، میانه را بگیرد و دم از بازی «برد – برد» بزند! اعتدال، نوعی ژست سیاسی است که گاهی در برابر دشمن، لال میشود اما علیه دوست، سرشار از قیل و قال! شعار ما را دولتهایی که میآیند و میروند، تعیین نمیکنند، انقلاب اسلامی معین میکند. ما شعار انقلاب، یعنی شعار استقلال را به هیچ شعاری منجمله شعار اعتدال نمیفروشیم، چرا که اینک دیگر بر ما ثابت شده، اگر استقلال، دشمن را پس میزند، اعتدال، دشمن را جلو میآورد. اگر استقلال، ضامن امنیت، پیشرفت و آرامش است، اعتدال، دشمن را هارتر میکند. خدایا! تو شاهد باش دفاع ما را از شعار شهدا، و شهادت بده ایستادگی ما را بر موضع انقلابی که به جای تعصب به کدخدا، روی شعائر بلند تو حساس است و نسبت به دین تو غیرت دارد. خدایا! تو شاهد باش که ما دولتی نبوده و نیستیم، بلکه انقلابی بوده و هستیم. ما در نامههای خصوصی و البته موهوم، از انقلاب دفاع نمیکنیم، بلکه صریح و صحیح، پشت انقلابمان هستیم. فردا ما با صراحت هر چه تمامتر، از اصل مسلم ولایت فقیه و از مصداق مقتدر آن، دفاع خواهیم کرد. فردا هر «مرگ بر آمریکا»ی ما انشاءالله تیری است بر قلب کاخ سفید. فردا معلوم خواهد شد برخلاف نظر بعضیها، این کاخ روسیاه سفید است که نیاز به تغییر چهره دارد، نه حسینیه خدایی امام خمینی (ره). فردا معلوم خواهد شد طرف حساب آمریکا، انقلاب اسلامی است، نه این دولت یا آن دولت. و به این عبارت، هر توافقی، کاغذپاره است! فردا انشاءالله شعارهای غرّای ملت، ماشین زخمخورده دیپلماسی دولت را روی چال خواهد برد و آن را تعمیر خواهد کرد! فردا کدخدا خواهد فهمید که در مصاف با خدا، چارهای جز شکست ندارد. فردا اوباما و جان کری خواهند فهمید که بیهوده توافق بستهاند، چرا که طرف حسابشان، یک انقلاب اسلامی ۳۵ ساله است، نه دولتهای ۴ ساله! فردا در جشن تولد استقلال، باید آزادی و آزادی بیان سخن براند، نه اعتدال، که فردا روز همه ملت است، نه روز دولت. فردا بیش از آنکه روز این قوه و آن قوه باشد، روز فرمانده کل قواست. فردا روز دست خدا، روز خداست.
خدایا! فردا حلقوم ما در تصرف تو است؛ فردا روز توست. مگر نه آنکه ما از آن به «یومالله» یاد میکنیم؟! فردا، این تویی که میآیی. این تویی که اثبات میشوی. این تویی که حماسه میآفرینی. در خط مقدم فردا، فرمانده تویی… و ما از تو خط میگیریم.
خدایا! فردا، یک ملت، لشکر خواهی داشت. اگر هر روز، یک روز به ظهور حضرت منتقم نزدیکتر میشود، فردا چون «یومالله» است، گویی یک فصل به آمدن بهار نزدیکتر میشود. خدایا! بهترین فردا را تو به ما وعده دادهای. آن ملتی که قرار بود از مشرق زمین، با انقلاب خود، قیام منجی را نزدیکتر کند، اینک به جشن سی و پنجم رسیده. تا فردای ما، فردایی داشته باشد، گمانم وقت خوبی است. خدایا! برای کدام برگ از این سررسید، نقشه ظهور کشیدهای؟! تا آن روز رویایی، نگهدار انقلاب ما باش، نگهدار فردای ما باش، نگهدار فریاد ما باش، نگهدار مولای خراسانی ما باش. سران کاخسفید، انقلاب ما را از چشم تو میبینند. این یکی را درست فهمیدهاند. دارند با تو دشمنی میکنند.
خدایا! فردا «روز حضور» است اما این فردا، خود، فردایی دیگر میخواهد؛ «روز ظهور». فردا ما با حضور خود، بر دهان دشمن تو میکوبیم. باشد که فردایی دیگر، «الله» اذن بر آمدن «بقیهالله» دهد… و تسکین دهد این دل بیقرار را. خدایا! قول حضور از ما، قول ظهور با تو. از این تقسیم کار، دند شیطان نرم، چشم کدخدا کور!
وطن امروز/ ۲۱ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
محسنات دولت را هم ببینید!
یادداشت مهمان/ علی اکبر بهشتی:
این روزها در هر کوی و برزنی، اعم از مترو و تاکسی و صف سبد کالا و اتکا و شهروند و رفاه و چی و چی، مردم را می بینم که مشغول انتقاد از دولت اند و گلایه ها دارند بس زیاد.
من با اینکه خود منتقد این دولت هستم، اما هرگز این رویه را صحیح نمی دانم. صریح بگویم؛
این درست که توافق چندان متوازنی با «۱ + ۵» بسته نشد، این درست که معیشت مردم، تنها با توزیع سبد کالا، آنهم غیر مدبرانه، اصلاح نمی شود، این درست که توزیع سبد کالا، اصلا میانه ای با کرامت مردم ندارد، این درست که دست اندرکاران، بعضا با بولدوزر مشغول قلع و قمع مخالفان از اینجا و آنجا هستند، این درست که بخش اعظم دست آوردهای هسته ای، یک شبه پلمب شد، این درست که در توافق ژنو، «آنچه مرقوم شد» با واقعیت خیلی همخوانی نداشت،
این درست که متاثر از «دیپلماسی صدقه ای» هر روز توسط دشمن، تهدید می شویم، این درست که غرور ملی را بعضا جریحه دار می بینیم، این درست که حتی «ماری» هم علیه ملت ایران از گزینه نظامی سخن می گوید، این درست که سرمایه گذاری بیش از حد روی توافق با دشمن در عرصه سیاست خارجی، تعامل با دوست را در عرصه های سیاست داخلی و اقتصاد، کم و بیش مخدوش کرده،
این درست که میان داده ها و گرفته های توافق ژنو، چندان نسبت درستی وجود ندارد، این درست که از نظر فلان مشاور ارشد دولت، رانندگان تاکسی، لبوفروش ها و… حق حتی یک اظهار نظر هم ندارند، این درست که از نظر بهمان مشاور ارشد دولت، نیمی از مردم، رای به بی قانونی داده اند، این درست که به جای عذرخواهی، بعضا شاهد مغلطه و فرافکنی هستیم، این درست که به سرهنگ ها، چند بار در همین دولت، اهانت شد،
این درست که از نظر دشمن، نقض توافق ژنو، مترادف با حمله نظامی به ایران است، این درست که امتیاز دادن غیر عقلانی به دشمن، گستاخ کردن بیشتر اجنبی را به همراه داشته است، این درست که با سخنرانی و سخندانی نمی توان اوضاع معیشتی مردم را بهبود بخشید،
این درست که «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست»، این درست که علاوه بر نشان دادن کلید، باید برنامه های مدون و هم شان با کرامت مردم نیز داشت، این درست که بی تدبیری در توزیع سبد کالا منجر به مرگ ۲ نفر، و صدالبته جراحت جسم و جان بسیاری دیگر شد، این درست که مردم در سرمای بی سابقه، بی سابقه ترین صف ها را تجربه کردند، این درست که خیلی ها بعد از ۶ ساعت ایستادن توی صف، دست آخر ملتفت شدند که اصلا نام شان در میان گیرندگان سبد کالا نبوده،
این درست که پیامک های مرتبط با توزیع سبد کالا، مدبرانه و دقیق ارسال نشده، این درست که بعضا اقشار محروم جامعه، جایی در میان سبدبگیران ندارند، این درست که بعضا اقشار مرفه جامعه، جایی در میان سبدبگیران دارند، این درست که خیلی بهتر از این هم می شد در باب توزیع سبد کالا، برنامه ریزی و تدبیر کرد،
این درست که توزیع سبد کالا بدین روش، تقریبا صدای همه ملت را درآورده، این درست که قرار است با افزایش قیمت حامل های انرژی، مردم شاهد گرانی بیشتر، و صدالبته نگرانی بیشتر باشند، این درست که توافق ژنو، سیاهنمایی علیه دولت های سابق و اسبق، و افراطی خواندن اصحاب نقد، برای این مردم، آب و نان نشده و نمی شود، این درست که الان چند روز است برق و گاز بسیاری از مناطق شمال کشور قطع می باشد، این درست که اهالی شمال به ویژه مازنی ها، بعضا از سرما، ویبره گرفته اند، این درست که دست اندرکاران نشان داده اند چندان توان مدیریت بحران را ندارند، این درست که به جای نیروهای دولتی، بچه های خدوم، مخلص و فداکار سپاه و بسیج وارد میدان شده اند، این درست که قرار است حق و حقوق خودمان را، و تنها قسم نازلی از آن را، در اقساط دون شان ملت ایران، و داخل چمدان، از دشمن بگیریم، این درست که علی رغم پای فشردن ریاست محترم جمهوری روی نقد، پای مطبوعات به دادگاه باز می شود، این درست که تیتر «سقوط آزاد بورس» در روزنامه وطن امروز، مخل امنیت ملی، تشخیص داده شده،
این درست که جواب حرف حساب رسانه را، نه با بگیر و ببند، که با خرد و ادب باید داد، این درست که همچنان توزیع شیر رایگان در مدارس ابتدایی در هفته اول آغاز به کار این دولت، بهترین تدبیر دستگاه اجرا محسوب می شود، این درست که حک عکس پلنگ روی پیرهن تیم ملی، حفاظت از محیط زیست نمی شود،
این درست که «کاسبی با حیوانات زبان بسته» حل بحران آلودگی هوای شهرهای بزرگ نمی شود، این درست که مجسمه شیردال، مال ۲۵۰۰ سال بعد از میلاد حضرت مسیح است، این درست که حمل و نقل در بودجه تقدیمی دولت به مجلس، رقم بسیار پایینی دارد، این درست که عدم توازن در لایحه بودجه، صدای اغلب وکلای شهرستانی را درآورده، این درست که آقای ظریف، قدرت نظامی کشور ۳۰۰ هزار شهید را، و اقتدار همرزمان شهدا را ضعیف تلقی می کند، این درست که به جای پاسخ دندان شکن به دشمن، بعضا جواب دوست را تند و تیز می دهند،
این درست که نه دیپلماسی صدقه ای و نه اقتصاد صدقه ای، هیچ یک با رضایت افکار عمومی همراه نشد، این درست که قرار بود فضای فرهنگ و رسانه، امنیتی نباشد، این درست که قرار بود گداپروری، بد و مذموم تلقی شود، این درست که دیشب، هر ۴ جاده منتهی به شمال کشور نزدیک ۲۴ ساعت بسته بود، این درست که پیرزن مادر شهید در فروشگاه اتکای میدان شهدا، بعد از ۴ ساعت صف، آنهم در سرمای زیر چند درجه، دیگر کاملا خسته بود، این درست که هیچ کدام از مشاهیر اقتصادی دولت، استعفا ندادند، این درست که دولت بعدی، به عبارتی کارنامه آسانی خواهد داشت، اگر فقط سبد توزیع کالا بدین روش نداشته باشد، یا اگر تنها، توافق ژنو در کارنامه اش نباشد، و این درست که دولت بعدی، برای حل و فصل همه این بی تدبیری ها، به عبارتی کار بسیار سختی در پیش دارد،
اما…
آری، اما محسنات بی مثال، ممتاز، فراوان، غیر قابل وصف، عالی و فوق العاده کثیر این دولت را هم هرگز نباید نادیده گرفت!
ملت ایران! این بود انشای من…
وطن امروز/ ۱۶ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
گزینهها پوسید روی میز
این اوباما بچه بود، یادش نمیآید؛
از بهمن ۵۷، سی و پنج سال است که براساس آنچه رؤسای جمهور آمریکا منقول میدارند، هفته بعد قرار است انقلاب اسلامی سقوط کند! به خدا این گزینه نظامی، پوسید روی میز رؤسای جمهور آمریکا!
آمریکا یک رئیسجمهور داشت به نام «ریگان» که میخواست ریشه ملت ایران را از طریق خلیج و با ناوهای دریایی خشک کند! آن روزها مردم، این شعار را سر دست گرفتند؛
«خلیج فارس ایران، محل دفن ریگان».
ما آن روزها بچه بودیم اما نوگل بهار نبودیم! ظریف نبودیم! تخس بودیم! قد کشیدیم! و حالا میپرسیم؛
«کجایی اصلا آقای ریگان؟! حال شما چطور است؟!»
روزی «علیرضا» از این هم بزرگتر خواهد شد و از اوباما و جان کری خواهد پرسید؛
«کجایید عالیجنابان؟! چه خبر از گزینه نظامیتان؟! پدرم مصطفی، با گزینه خون هستهایاش، هنوز در موضع غرور ایستاده. شما کجایید؟! راستی! حال توافقتان چطور است؟!»
چیست انقلاب اسلامی؟ جز تسلیم آمریکا در برابر شکوه و عظمت ملت ایران؟ ۳۵ سال است همه رؤسای جمهور آمریکا به علامت تسلیم در برابر ملت ما، دست خود را بالا بردهاند.
اصلا فرقی نمیکند در ایران چه کسی رئیسجمهور باشد یا در آمریکا چه کسی! اصل مناسبات، دست انقلاب اسلامی است.
دولتها میآیند و میروند، دولتها به عبارتی همه موقتند، آنچه اما باقی میماند، انقلاب اسلامی ملتی است که «الله» خدایش بود و «روحالله» امامش. هر ثانیهای که از این انقلاب میگذرد، یعنی آمریکا در ستیز با ملت ایران، کم آورده. و هر ۱۲ بهمنی که «حضرت آقا» به دیدار امام و شهدا میروند، کاخ سفید را عصبانیتر میکند.
در آمریکا رئیسجمهوری که میگفت؛ «با رفتن خمینی، دیگر کار انقلاب اسلامی تمام است» کجاست؟!
سگی که گاز میگیرد، پارس نمیکند اما رؤسای جمهور آمریکا زیاد هارت و پورت میکنند! انقلاب اسلامی دقیقا خورده به ملاج ابلیس! و آن بالا یکی هست که هوای انقلاب ما را دارد.
خدای «والفجر ۸» هماینک هم خداست. امامِ زمانی که در عرض اروند، یکی یکی دست بچه رزمندهها را گرفت، هماینک هم امام زمان(عج) است. ما در شلمچه، یک خانم حضرت زهرا(س) داشتیم که الان هم مادری میکند برای خون شهدایی که با سربند جگرگوشهاش حسین(ع) با سربند «یا حسین» به خط میزدند.
شوخی نیست؛ دعای دردانههای دهر، پشت این انقلاب است. کاخ سفید، «آقا» ندارد، اگر داشت، هرگز ابرقدرتی آمریکا به این روزگار نمیافتاد که عالم و آدم را علیه اسد بسیج کند، آب از آب تکان نخورد!
این اوباما بچه بود؛ یادش نمیآید؛
روزگاری سران آمریکا اراده میکردند، ظرف ۳ سوت، مصدق را میبردند و شاه را میآوردند! این را میبردند، آن را میآوردند! اینک، این سیدحسن نصرالله است که معلوم میکند چه کسی باید در سوریه حاکم باشد، چرا که رای اکثریت مردم منطقه مهم است، نه اراده سران کاخ سفید. چرا که دنیا، مقاومت علیه سران آمریکا و اسرائیل را دوست میدارد، انقلاب اسلامی را دوست میدارد، شعار «مرگ بر آمریکا» را دوست میدارد. رهبر کاخ سفید، صهیونیستها هستند، اما رهبر سیدحسن نصرالله، «آقا»ی ماست.
در «مصاف رهبران» تو بگذار نتیجه جنگ ۳۳ روزه مشخص کند رهبر فاتح را. دلم میسوزد برای ابرقدرتی آمریکا! اگر زمان خمینی میگفت «گزینه نظامی روی میز است»، اینقدر هم حالا جرات داشت که ۸ سال علیه ملت ایران، جنگی را تحمیل کند. هر چند که همان زمان هم، خمینی عصایش را بلند کرد و کوباند بر فرق کاخ سفید. عصای خمینی، بچههایی بودند که دیگر از گهواره برخاسته بودند؛ شیربچههای الی بیتالمقدس، بسیجیان کربلای ۴ و ۵، دلاورمردان همین والفجر ۸! اینک اما در زمان خلف شایسته خمینی، ۲۴ سال است گزینه نظامی از روی میز سران کاخ سفید تکان نمیخورد! و هرگز به مرحله عمل نمیرسد! هر چقدر آمریکا در ستیز با انقلاب اسلامی، گامهایی اساسی به عقب برداشته، انقلاب اسلامی جلو آمده است. فی الحال، سگهای کاخ سفید، فقط زر مفت میزنند و دیگر گاز نمیگیرند چرا که خوب میدانند عصای خامنهای، همان عصای خمینی است بلکه با بردی بیشتر. سیدحسن نصرالله، عصای خامنهای است. اگر مصطفی چمران، عصای خمینی بود، مصطفی احمدیروشن هم عصای خامنهای است. اگر «مصطفای خمینی» در زیرشاخه فیزیک پلاسما، «گداخت هستهای» خوانده بود، «مصطفای خامنهای» آن علم را به وادی عمل آورد و مظهر غرور ملی، علیه کاخ سفیدی شد که پیشرفت ملت ایران را نمیخواست. عصای آمریکاییها اما صهیونیستها هستند که خود نیاز مبرم به عصا دارند! ما «آقا»یی داریم که خودشان «آقا»یی دارند، امام زمانی دارند، خلوتی دارند. ما بر این باوریم که انقلاب اسلامی با همه شهدایش، عصای دست ظهور است انشاءالله… و دیر نیست که خداوند بر فرستادن حضرت منجی، «اراده انتقام» فرماید. آنکه آن بالا هوای خون شهدای ما را دارد، خود خداست. خدا بهتر از همه میداند که دنیا، منتقمی کم دارد. اینک، «گزینه ظهور» روی میز هستی است.
سال ۴۲ در آن یخبندان امید که هیچ کسی رفتن دیو را باور نداشت -چون آمریکاییها پشتش بودند- شاید این فقط خمینی بود که خوب میدانست گزینه انقلاب اسلامی، روی میز تقدیر است. آن روزها خمینی از فرزندان درون گهواره سخن میگفت! از فردا! از فردایی که آمدنش را هیچ کس باور نداشت!
انقلاب اسلامی؟! مگر ممکن است؟! مگر میشود؟! مگر شاه جلاد میگذارد؟! مگر آمریکاییها میگذارند؟!
اینک اما وقتی خامنهای از فردای روشن ظهور سخن میگوید، تعجبی در کار نیست! چرا که ابهت شب، شکسته است! و شب پرستان دارند آخرین نفسهای خود را میزنند!
تا آفتاب بزند، ستارهها، عصای دست ماه میمانند…
دیگر، روزگار «مگر آمریکاییها میگذارند؟» گذشته است! توافق را ول کنید! روح ندارد! خشم روحالله ندارد! و دولتها همه موقتند! طرف حساب آمریکا، خود خود خود انقلاب اسلامی است.
اینک سران کاخ سفید، آنقدر از عصای انقلاب میترسند که گزینه نظامی فقط روی میزشان است اما خب! جهان را بنگر و نگاه کن به دستان الله که میخواهد «گزینه بقیهالله» را روانه میدان کند… وقتی کدخدا، دیگر کدخدا نیست، فقط توافق ملتها با خداست که روح دارد. ما یک لوگوی شادتر از ۲۲ بهمن ۵۷ به «وطن امروز» بدهکاریم!
خبر مرگ آمریکا، «امام آمد» ما، دیدنیتر است.
فردا دیدنیتر است. وای از آن روز که بلند شود عصای مهدی(عج).
وطن امروز/ ۱۳ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نامه ای به ابراهیم حاتمی کیا

به نام خدا… خدای کلمه، خدای حرف، خدای «چ». به نام خدا… خدای پاوه، خدای جاده اهواز – خرمشهر.
و سلام بر ابراهیم! حالا «چ» فقط یکی از سی و چند حرف زبان فارسی نیست؛ بیشتر، آدمی را یاد آخرین اثر حاتمی کیا می اندازد، یاد «چمران» که درست مثل «چریک» با «چ» شروع می شود! وه که در همین مختصر حرف ناز و مدور ۳ نقطه ای، چقدر معنای بلند بالا خوابیده… و من، «چ» عزیز را دوست می دارم، آنجا که حتی در اوج جنگ و خون، نهیب علیه منیت و دعواهای نفسانی را فراموش نمی کند؛
«شما وسط این بگومگو، صدای اصل کاری را نشنیدید… خوب گوش کنید!»
{از مناره های دوردست، صدای اذان می آید؛ الله اکبر…}
اصلا سر ابراهیم درد می کند برای تبر دست گرفتن، رفتن به جنگ بت های نفسانی، دعوا… دعوا با خود و با نفس خود به خاطر خدا… و خدا رحمت کند آنکه بر این حلال زاده نیز نام «ابراهیم» گذاشت. در زمانه ای که عمدتا فیلمساز به جای فیلم حرف می زند، بعضی ها معتقدند؛ «فیلم باید خودش حرف بزند». در «چ» اما حرف، نه از آنِ فیلمساز است، نه از آنِ فیلم. حتی این «چمران» هم نیست که حرف می زند! حرفی اگر هست، فقط و فقط حرف خداست. «چ» حرف خداست. خدایی که از حلقوم مصطفی چمران و اصغر وصالی حرف می زند! ابراهیم را هم باید به تبر شناخت و هم عرفان… و مگر نه آنکه چمران خود گل و گلوله و صلح و اسلحه و عشق و جنگ و عرفان و نبرد را با هم داشت؟! و مگر نه آنکه وسط معرکه، با گل آفتاب گردان، عکس یادگاری می انداخت؟!
از «علی (ع)» فیلم ساختن، بسی سخت تر است تا از پیامبر، چرا که «جمع اضداد» را مشکل بتوان «تصور» کرد، چه رسد به «تصویر»! و چمران در گونه خودش، «جمع اضداد» بود. گفتم که! سر ابراهیم درد می کند برای دعوا!
«اصلا خود خمینی هم “سرباز خدا“ بود».
وه که چه عارفانه بود این پاسخ شهید چمران به شهید وصالی. «چ» هم سرباز خداست؛ خواه حرف باشد، خواه فیلم…
آهای ابراهیم حاتمی کیا! جایی به بزرگی گفته بودی؛ «من مطرب نیستم» اما هیچ می دانستی روضه های نابی می خوانی؟!
به حرمت اشک هایی که در حریم خصوصی «چ» ریختم، این چند جمله را که با حروفی از قبیل «چ» نوشته شده، پذیرا باش. فقط همین یک قلم شهید، فقط همین چمران کفایت می کند که تو حق داشته باشی عاشق شهدا باشی. و همچنان از جبهه و جنگ، فیلم بسازی. این سهم تو نیست، حق توست. و اصلا نمی شود چمران را دوست نداشت. ابراهیم! این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است. «مصطفی» نام تمام شهدای هسته ای این دیار است. از حیث علمی، همه چمران را به دکترا در زمینه «فیزیک پلاسما» می شناسند، من اما به مهمترین زیرشاخه درسی اش یعنی «گداخت هسته ای». آری، این جمهوری، «جمهوری مصطفی ها» است… و هنوز عصای خمینی بلند است.
۲۸ صفر ۹۲/ مصطفایی ترین روز سال
دوستدارت حسین قدیانی
وطن امروز/ ۸ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
غرور ملی شکست، نه ساختمان تحریم
آنچه متاثر از توافق ژنو اجرا شد، آنقدر تلخ بود که غرور ملی آحاد ملت، حتی رایدهندگان به آقای روحانی را جریحهدار کرد.
ایرانیجماعت را همگان به احساس میشناسند و روحیه حساس. صدالبته دیدن تصاویر پلمب ساخت و سازهای هستهای و بازایستادن سانتریفیوژها از چرخش، روح و روان هر ایرانی آزادهای را آزار میدهد.
تودههای مردم، صرفنظر از مصداق رأیشان، لابد خود را میگذارند جای آن نخبه جوان که آن همه گمنام و بیادعا در کارگاههای هستهای مشغول کار است، بعد میبیند نتیجه تلاشش پلمب شده.
چیست مگر گناه اصحاب هستهای؟! فیالمثل آیا وزرای همین کابینه، خوششان میآید که هر از چندی، دم و دستگاهشان به بهانههای مختلف، پلمب شود؟! یعنی هستهای ما اندازه صفحه فیسبوک وزیر خارجه حرمت ندارد؟!
من قدر سوادم، خود را فقط میگذارم جای فلان سوپور سایت نطنز. دل او هم غروب جمعهای است برای خود، خدا عالم است. یاد آن روز میکند که صبح به جای دیدن مهر و پلمب بازرسان آژانس، به مصطفی احمدیروشن سلام میداد. مشاهده آن جوان شهید کجا، تماشای ریخت جاسوسان سیا و موساد کجا؟!
آنکه دارد لبو میفروشد هم ایرانی است، گیرم هنوز لبو را لای روزنامه بپیچد. ایضا آن راننده تاکسی که غذای گرمش را میگذارد صندوق عقب، بلکه ظهر شود و غذای از دهان افتاده و دیگر سرد شده را میل کند و ادامه کار مسافرکشی.
حال متوجه میشوید که چرا بعضی از دماغ فیل پایین افتادههای مشاور، این همه دل ناصاف دارند با اقشار زحمتکش این ملت؟! بیخود نیست که درمیآید صدای آن عالم فرزانه؛ «بعد از دست دادن با اجنبی، بروید بشمرید انگشتان دستتان را مبادا کم شده باشد.»
ایرانی، ایرانی است و آنجا که سخن از غرور ملی است، لبوفروش و راننده تاکسی و مرجع تقلید به هم میرسند. آه از سیام دی ماه. در این روز، ما در «وطن امروز» یک لوگوی روزنامه را سیاه کردیم، صدای بعضیها درآمد، چه میگویند این همه سیاهنمایی خود را که گویی هیچ افتخاری نبوده در گذشته؟!
از لبوفروش گرفته تا دانشمند هستهای، جملگی غرور ملی را میفهمند اما بیاییم فرض کنیم روزنامههای زنجیرهای هم چیزی از این غرور عایدشان است که تیتر یک میزنند؛
«مرگ تحریمها – تعلیق هستهای».
یعنی ملت! خیلی هم حالا از تعلیق هستهای ناراحت نباشید که مابهازای آن، تحریمها مرد و رفت پی کارش! این به آن در!
ملت ما در کنار غرور ملی، فهم و شعور ملی هم دارد و هرگز عداوت ذاتی با هیچ دولتی نداشته و نخواهد داشت. ملت در درک این دولت هم، هیچ کم نگذاشته، ولو اینکه دولت، هفت دهم درصدی بوده باشد.
این درست که از نظر مشاوران عالی و ارشد این دولت، نیمی از ملت، رأی به بیقانونی دادهاند اما خب! ادب ملت ما بالاتر از آن است که لزوما جواب بدی را با بدی بدهد.
ملت نجیب ما یک ملت است و هرگز تقسیم بر ۲ نمیشود. ملت این روزها، ناظر بر آنچه بعضیها مرقوم میدارند، درگیر و دار این پرسش است که «ما عکس تعلیق هستهای را دیدیم اما کجاست تصویر مرگ تحریمها؟!» توافق ژنو، بسیار نامتوازن است و این «توافق نامتوازن» را لبوفروش حتی اگر نتواند درست تلفظ کند، کاملا میفهمد. البته عکسش هم صادق است!
ملت اصلا به خاطر روی گل دولت، فرض هم بکند که توافق، متوازن بوده، باز در گیرودار یک پرسش دیگر است؛
«این سرمایه که شما با آن معامله بر فرض متوازن کردهاید، سرمایه خودتان بوده یا سرمایه خون شهدای هستهای؟! سرمایه خودتان بوده یا سرمایه دولتهای قبلی؟! شما که قبلا هم باری هستهای را پلمب کرده بودید، پس سرمایهای که با آن دست به معامله زدید، از خودتان نبوده، بلکه محصول کار و ماحصل خون گذشتگان بوده. با این همه، چرا علیه گذشته سیاهنمایی میکنید؟! و چرا این همه دروغ میگویید؟!»
آری! حتی فرض هم بگیریم دولت در این توافق، گل کاشته، همه آن امتیازی که به حریف داده، مدیون سرمایهای است که دیگران، بویژه شهدای هستهای، به او منتقل کردهاند و الا دولت هفتدهم درصدی، چیزی هم داشت که به دشمن بدهد تا مثلا مرگ تحریمها را از اجنبی بازستاند؟!
و اما فرض و خیال را وانهیم و سخن بر مبنای واقعیت بگوییم. اظهارات دستاندرکاران سیاست خارجی دولت، بلکه شخص رئیس قوه مجریه را اگر در این ۱۰۰ روز اخیر بررسی کنیم، معالاسف آنچه زیاد دیده میشود، تناقض است. «ما از هیچ حق هستهای در برابر قدرتها کوتاه نمیآییم» در حالی بیان میشود که همین چند وقت پیش، جشن شادمانی گرفتند و گفتند: «حتی آمریکا هم حقوق هستهای ما را به رسمیت شناخته».
اولا؛ اگر به رسمیت شناخته، دیگر چه لزوم است به جمله «ما از حق هستهای خود در برابر دشمن کوتاه نمیآییم»؟! مگر او به رسمیت نشناخته بود؟! وانگهی! این چه طرز حرف زدن با یک دشمن مودب و باهوش است که حقوق هستهایات را هم به رسمیت شناخته؟!
ثانیا؛ عاقبت بر ما روشن کنید که دشمن، کدام حق را به رسمیت شناخته؟! حق غنیسازی، حق هستهای یا حق مهر و پلمب تاسیسات هستهای؟!
متاسفانه تناقض در این باب، زیادی زیاد است. «ما از حقوق هستهای خود یک ذره عقبنشینی نمیکنیم» جملهای است از وزیر امور خارجه. آقای ظریف! اینگونه؟! میخواستید عقبنشینی کنید، چه میکردید؟! و آیا بهتر نیست از هستهای، یک چیزی هم باقی بگذاریم و همه را پلمب نکنیم، بلکه برای معامله در ادوار بعدی مذاکرات، احیانا سرمایهای برای چانه زدن داشته باشیم؟!
ما از قبل، سیاهی سیام دی ماه را میدیدیم که معتقد بودیم اسرائیل، اتفاقا بیشترین منفعت را از توافق ژنو میبرد اما بعضیها، نه فقط فریب خنده اوباما را خوردند، بلکه حتی فریب اخم و تخم ظاهری نتانیاهو را هم خوردند!
مسخره است؛ هستهای ما متاثر از توافق ژنو، پلمب شود، آن وقت نتانیاهو از این توافق عصبانی باشد! بعضیها خوب است حالا پیدا کنند همصدای با اسرائیل کیست؟!
و هر چند مشاوران ارشد و عالی این دولت، ما را غیرقانونی میدانند، ما اما مشورتهای بهتری به دولت میدهیم. آنچه سیام دی ماه، نقدا لرزید، ساختمان صنعت هستهای کشور بود، نه ساختمان تحریم. این توافق اما طبق مفاد آن، قابل بازگشت است. سرمایه را بازگردانید، که همه آن سرمایه، اتفاقا در اوج تحریم، حاصل شد.
آقایان! آنچه مخل چرخیدن چرخ کارخانههای ما بود، چرخش سانتریفیوژها نبود. سانتریفیوژها خود بخشی از کارخانه ما هستند. بهتر نیست به جای شوهر دادن هستهای، دمی با عزم و غرور ملی و همت مردمان نیک خودمان وصلت کنیم؟!
و آیا بهتر نیست به جای مفت فروختن سرمایهای که دیگران برای ما به ارث… یعنی به امانت گذاشتهاند، با کار و تلاش، سرمایهای به سرمایه قبلیها اضافه کنیم؟!
به این معنی، من با سرمایهداری موافقم. آدم بیسرمایه، غرور مردمش را میشکند، نه ساختمان تحریم را. آه از سیام دی ماه…
این «آه» خودش مشورتی است به دولت. گیرم رأی ما به بیقانونی بوده! آه ما کاملا قانونی است.
وطن امروز/ ۲ بهمن ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
متقلب بزرگ ۸۸
«من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده» آشناترین جمله برای خاتمی است. از همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ شنیدههای موثق ما حکایت از آن داشت که خاتمی بارها و بارها در جلسات خصوصی، ضمن تقبیح اعمال دیگر فتنهگران بویژه موسوی و کروبی، به این مهم معترف بوده که در انتخابات ۸۸ تقلبی رخ نداده. این که حالا خاتمی است، از متقلبین ترمزبریدهتر فتنهگر، مکرر نقل است که گفتهاند؛ «اساسا سیستم انتخابات در جمهوری اسلامی، آنقدر که با نظارت مردم و امنای ایشان پیوند دارد، وابسته به حکومت نیست، فلذا تقلب در انتخاباتهای جمهوری اسلامی کلا محال است». فایلی که اخیرا از سخنان خاتمی بیرون آمد و مربوط به سال ۹۱ است، اصلش را بخواهی ریشه در همان روزهای نخست بعد از انتخابات ۸۸ دارد. خاتمی همان روزها هم بهخوبی میدانست تقلبی در انتخابات رخ نداده، چه اینکه در نخستین انتخابات بعد از ۸۸ هم رفت و رای خود را به صندوق انداخت. فیالحال، اساسیترین سوال ممکن این است؛ «این آقایان اگر واقعا معتقد بوده و هستند که تقلب، تهمت و توهمی بیش نیست، پس چرا همان روزهای فتنه، در برابر دروغ بزرگ تقلب، موضع علنی، عمومی و رسمی نگرفتند؟!» من واقعا حیفم میآید که در ازای خون مقدس، پاک و زلال شهدایی چون حسین غلام کبیری و امیرحسام ذوالعلی بخواهم گریبان چرک فتنهگران دانهدرشت را بگیریم، یعنی بر این باورم که معامله این شهیدان بسیجی، با خدا بوده و بس، لیکن دمی خود را بگذارید جای والدین دیگر قربانیان فتنه؛ فتنهای که معالاسف، خشک و تر را با هم میسوزاند. آیا پدر و مادر ایشان حق ندارند خاتمی و امثالهم را اینگونه خطاب قرار دهند که؛ «شما فقط میخواستید جگرگوشههای ما قربانی ادعای تقلب شوند؟! حال راحت شدید؟! اصلا چرا همان روز واقعه، علنی اعلام نکردید تقلبی رخ نداده تا بلکه بچههای ما هم به هواداری شما، اسیر نقشه دشمن نشوند؟!» قدر مسلم هر خونی که در فتنه ۸۸ از بینی کسی خارج شده، در وهله اول، باید یقه سران فتنه را گرفت، و صدالبته یقه آن دسته از سران فتنهای که با علم بر موهوم بودن تقلب، همراهی کردند با داعیه تقلب. با قاضی مرتضوی به اندازه کافی کلنجار رفته شد، اینک وقت است فرشته عدالت، دمی هم گریبان خاتمی را بچسبد که چرا به جای خطکشی با اصحاب تقلب، آتشبیار معرکه شدند و فتنه را با همراهی خود فزون کردند؟! نه فقط در ماجرای کهریزک، بلکه در هر ماجرای هشتاد و هشتی دیگری، آنکه باید حساب پس بدهد، یکی هم خاتمی است. «من نمیگویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده»، حساب ما را با خاتمی صاف نمیکند، تازه شروع میکند. البته از ما جلوتر، کسانیاند که جگرگوشههایشان، قربانی دورویی و تزویر بعضیها شدند. مدعی به عبارتی ایشانند. آنی فرض کنید خواصی از تبار خاتمی، همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ میآمدند و به شکل علنی، و نه خصوصی، بر دهان داعیه داران تقلب میزدند و میگفتند؛ «انتقادات ما سر جای خود محفوظ اما هرگز تقلبی در انتخابات رخ نداده». آیا باز هم ادعای تقلب، تا این حد و حدود، «اسم رمز آشوب» میشد؟! آنی فرض کنید در برابر یاوه «اگر تقلب شد، بریزید در خیابانها»، خواصی از تبار خاتمی میآمدند جلو و لااقل به جوانان هوادار خود هشدار میدادند که؛ «مراقب باشید، تقلب، تهمتی بیاساس است». آیا آنهمه آتش فتنه، زبانههای متعدد میگرفت؟! هر ۳ قربانی کهریزک، والدینشان حی و حاضرند. آیا جز این است که این جوانان، قبل از هر چیز، جان خود را قربانی ادعای نادرست تقلب کردند؟! آری! این سوال، قبل از آنکه سوال ما از خاتمی باشد، سوال همه آن کسانی است که هزینه دادند بابت ادعای تقلب؛ «آقای خاتمی! شما میدانستی تقلب نشده و همراهی کردی با داعیهداران تقلب؟! این وسط چه میشود جواب خون فرزندان ما که قربانی امراض سیاسی شما شدند؟!» جز این، قانون هم باید گریبان آنان را که باید، بگیرد. عدالت هم، نظام هم. شگفتا! آنهمه آبرو از نظام ریخته شد به بهانه تقلب، آنهم در شرایطی که آقایان خود قائل به تقلب نبودند! آیا ۳۰۰ هزار خون شهدای این مملکت، از مصطفی چمران دکترا گرفته در فیزیک پلاسما، شاخه گداخت هستهای تا آخرین مصطفای روشن هستهای، مسخره دودرهبازی و بیچشم و رویی شبهمردانی نظیر خاتمیاند؟! آیا خشم انقلابی خمینی بتشکن، مسخره امراض سیاسی بعضی خواص جامعه است؟! ۸ ماه که چه عرض کنم؛ حدود ۲ سال، به بهانه تقلب، چشم طمع دشمن به خیابانهای مرکزی تهران و آشوب در خرمن انقلاب اسلامی دوخته شد، آنهم در شرایطی که بعضیها معتقد نبودند تقلب شده؟! مسخره کردهاند ملت را؟! مسخره کردهاند وصیتنامه شهدای این ملت را؟! مسخره کردهاند جوانان طرفدار خود را؟! یعنی فرهنگ لغت فارسی، نیاز به یک خانهتکانی اساسی دارد. من بسیار بعید میدانم هیچ کلمهای در زبان فارسی، معادل درستی برای این کار آقای خاتمی باشد! سزای این عمل خاتمی، هر ناسزایی هست و نیست! و دقیقا از همین زاویه است که من با شعار «میبخشم اما فراموش نمیکنم» مخالفم. این شعار همانقدر مسخره است که یکی بگوید؛ «من فراموش میکنم اما نمیبخشم!» بخشش فتنهگران از کیسه چه کسی، چه چیزی؟! مگر دست من و ماست فقط؟! اصلا مگر دست لطف و کرامت نظام است فقط؟! اتفاقا بخشش وقتی زیاده از حد میشود، تو خواه فراموش کنی، خواه نه، مجلس ختمات میشود همان مجلسی که اوباما در آن دلقکبازی میکند و کنار همسرش، عکس یادگاری میاندازد با دیگران! الگوی این ملت انقلابی، امام خمینی است، نه این و آن. خاتمی بخشیده نمیشود، چون اصلا ممکن نیست بخشیده شود. قانون ببخشد، عدل نمیبخشد. عدل ببخشد، آبروی نظام نمیبخشد. آبروی نظام ببخشد، خون شهدا نمیبخشد. و بر فرض که این همه ببخشند، جوانانی که با دستفرمان خاتمی به قهقرای زندگی رسیدند و فریب خوردند، هیچ نخواهند بخشید خاتمی را. چند سال پس از یومالله ۹ دی، ما محکمتر از قبل، سر جای خود و در همان موضع قبلی، شهدایی و انقلابی خود ایستاده ایم. آقای خاتمی کجاست؟! و چه کرده با خود که حتی مراجع مهربان تقلید هم، وی را به حریم خود راه نمیدهند؟! من، دیشب بعد از دیدن خبر خاتمی در «تسنیم»، صفحاتی از کتاب «نه ده» را خواندم. اگر و تنها اگر بابت یک مساله از نوشتههای هشتاد و هشتی پشیمان باشم، از این منظر است که چرا اندازه خیانت و نفاق اصحاب فتنه، قلم را با ایشان نیاویختم. خداوند این قصور را بر صاحب این قلم ببخشد که ما همین گونه هم بخشیدهایم فتنهگران را. زیادی بخشیدهایم. شعار «بخشش» را دیگران سر میدهند اما این ما بودیم که حیا به خرج دادیم در قبال آنهمه بیحیایی… که میدانستند تقلب نشده و همراهی کردند با ادعای تقلب! من به جد بر این گمانم که سال ۸۸ اتفاقا تقلب بسیار گستردهای حادث شد، منتها نه در انتخابات، که بعد از انتخابات. از مهمترین متقلبین سال ۸۸ یکی هم همین جناب خاتمی است. تقلب خاتمی در قلب جوانانی بود که به تأسی از خواصی چون خودش، واقعا باور کرده بودند در انتخابات ۸۸ تقلب رخ داده. تقلب از این بدتر؟! تقلب از این بدتر که خود چون خواص هستی، کنج دنج بنشینی و عدهای جوان ذاتا پاک، هزینه دوز و کلک تو را بدهند؟! تقلب از این بدتر که با همان شعارهای انقلاب، آمده بودند به جنگ انقلاب؟! تقلب از این بدتر که هم علیه ۴۰ میلیون رای ملت، هم علیه ۲۴ میلیون رای اکثریت، واقعیت و حقیقت را قلب کردند؟!… و تقلب از این بدتر که «دوست» را به ثمن بخس فروختند به «دشمن»؟! در آخر، توصیهای دارم به آقای خاتمی که شک ندارم منباب «شرط بلاغ» به صلاح دنیا و آخرت اوست. توصیه این است؛ همین سخنان اخیرا منتشر شده را، این بار نه در فلان جلسه خصوصی، بلکه در پیشگاه ملت ایران بیان کند.
وطن امروز/ ۱۵ دی ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
روح توافق!
روح توافق، روح توافق، روح توافق! یعنی خداوند پدر این «روح توافق» را بیامرزد که اگر نبود، معلوم نبود آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، دیگر چه میخواستند بگویند! هی دم به ساعت اوباما و جان کری و وندی شرمن و مک کین و دیوید کوهن و ماری هارف و باب منندز با رفتار و گفتارشان رسما مفاد توافق ژنو را نقض میکنند، هی دم به ساعت آقایان ظریف، عراقچی، بلکه هم روحانی، رواداری به خرج داده، اظهار میدارند؛ فلان حرف کاخ سفید یا بهمان عمل وزارت خزانهداری آمریکا، نه با کلیت توافق هستهای، بلکه فقط با روح توافق ژنو در تعارض است، تحریمهای جدید، بیشتر ناقض روح توافق است، توافق هنوز کمپلت نقض نشده، در جریان است و… در اینجا چند پرسش به ذهن من میرسد که مطرح میکنم.

یک- روح توافق ژنو دقیقا یعنی چه؟! و مشخصا در کدام قسمت توافق واقع است؟!
دو- آیا همه توافقات، روح دارند یا این، اینطوری از آب درآمده؟! و چرا؟!
سه- این روح توافق ژنو، مثل روح آدمی، آیا با جسم در پیوند است یا برای خودش به صورت مستقل میپلکد؟!
چهار- آیا طرف غربی، بویژه آمریکاییها هم به داشتن روح برای توافق ژنو اعتقاد دارند یا این، فقط اعتقاد این سوی میز مذاکره است؟!
پنج- گور بابای روح توافق، کلا اوباما به روح اعتقاد دارد یا خیر؟!
شش- اگر توافق کاملا نقض شود، تکلیف روح آن چه خواهد شد؟!
هفت- دقیقا و مشخصا چه اتفاقی بیفتد، هم روح توافق نقض شده، هم جسم توافق؟!
هشت- وقتی روح یک توافق، نقض میشود؛ یعنی الحمدلله متن آن هنوز مورد عنایت قرار نگرفته، گرفته، کم و بیش گرفته یا که چی؟!
نه- در بدن آدمی، روح از جسم مهمتر و ماندگارتر است؛ این مساله در توافق ژنو چگونه است؟!
ده- اگر توافق کلا بمیرد، روح این توافق احیانا با کدامیک از ارواح توافقات سیاسی تاریخ محشور خواهد شد؟!
یازده- آیا روح عهدنامه ترکمانچای در عوالم بالا هنوز زنده است؟! در صورت حیات، آیا آن روح، بر روح توافق ژنو نظارت دارد؟ در عالم بالا منظور است! کلا یک توافقنامه، روحش چقدر عمر میکند؟!
دوازده- روز ختم نلسون ماندلا، اوباما که داشت اون کارها رو میکرد؛ این، ناقض حقوق شهروندی میشل اوباما حساب میشود یا ناقض روح نخستوزیر دانمارک؟!
سیزده- چی کار کنیم روح توافق از ما شاد میشود؟!
چهارده- اینکه میگویند
«به حق غنیسازی در توافق، اشاره شده»، منظور این است که به «حق غنیسازی» در روح توافق اشاره شده، در متن توافق یا در جای دیگری از توافق؟!
پانزده- آیا فقط عده خاصی میتوانند روح توافق را ببینند یا همه میتوانند؟!
شانزده- کلا آیا برعکس! ممکن است اتفاقی بیفتد که متن توافق را نقض کند، اما به روح آن وفادار باشد؟!
هفده- آیا اینکه میگویند «روح توافق»، منظور، روح متن توافق است، یا متن توافق، خودش جداگانه روح مجزایی دارد؟!
***
صرفنظر از طنز، بعضیها چطور برای یک توافق مجروح، روح قائلند اما روح پرفتوح شهدای هستهای را نمیبینند؟!
وطن امروز/ ۲۶ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
نقد آزاد است، این هم سندش!
دیروز شنبه نامهای رسمی به روزنامه رسید از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
در نامه خطاب به وطن امروز آمده بود:
«به آگاهی میرساند موضوع درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی در شمارههای متعدد آن روزنامه است، در جلسه ۴ آذر ۹۲ هیات نظارت بر مطبوعات مورد رسیدگی قرار گرفت. هیات مذکور مصوب نمود؛ مستند به بند ۸ ماده ۶ قانون مطبوعات به جنابعالی تذکر داده شود. ضروری است نسبت به رعایت دقیق مفاد قانون مطبوعات دقت نموده، در انتشار مطالب انتقادی حدود قانونی را مراعات نمایید».

در این باره اشاره به پارهای نکات ضروری است؛
۱- در متن نامه به هیچ مصداق و مثال و شماره خاصی از روزنامه اشاره نشده. ظاهرا دوستان وزارتخانه فرهنگ که خیلی تمایل ندارند با پسوند «ارشاد» شناخته شوند، اساسا با خطمشی روزنامه مشکل دارند و در تلویحی نزدیک به تصریح از ما میخواهند کلا رویه و روندمان را عوض کرده، آنگونه بنویسیم که ایشان میخواهند.
۲- خوب بود دوستان وزارت فرهنگ دقیقا بگویند نسبت این تذکر با این ۲ جمله جناب روحانی چیست که اولا «دولت را نقد کنید» و ثانیا «در عرصه فرهنگ، دولت اعتدال موفق شد نگاه امنیتی را کاملا حذف کند و فضا را از حالت فضای امنیتی درآورد»؟!
۳- از قرار، مطلوب بعضیها از جامعه خبری، همان معدود خبرنگارانی هستند که در زنگ انشای یکصدروزه، فراتر از نقش ضبط صوت به بلهقربانگوی این و آن بدل شده بودند!
۴- و همچنان در نهایت دوباره باید تاکید کنیم؛
ایکاش دوستان به جای عباراتی مثل «درج مطالب و تیترهای حاوی افترا و توهین به افراد که موجب تشویش اذهان عمومی است» به یک نمونه از این مطالب یا تیترها اشاره میکردند تا ما متوجه شویم کدام حدود قانونی را باید رعایت کنیم!
وطن امروز/ ۱۰ آذر ۱۳۹۲
- بایگانی: یمین
بسم البصیر…
“ما برای حرف به حرف آن «حجت شرعی» که «آقا» گفت، جان می دهیم، اما صحنه را نشناختن، در اشتباه اصرار کردن، خودی را زدن، تک پریدن، تفرقه کردن، با دست فرمان غلط راندن، خنده بر لب بی بی سی نشاندن و… «عمل بر اساس حجت شرعی» نیست! کی و کجا شرع، چنین حجتی داشته که به نفع رقیب، رفیق جبهه خودی را بزنیم؟!”
“امروزه روز مهمترین ترجمه بصیرت، یعنی وحدت. کدام پرنده، بال های خودش را می زند؟! آنهم با وجود این کرکس؟!…”
احسنت!
کرکس! 😀
“شیطان اکبر” دو منظوره بود!!
سلام
خدا قوت…
چقدر خوب صحنه رو توصیف کردید…
البته جز این هم انتظار نمی رفت…
هر دوره از انتخابات مثل یه آزمون می مونه؛
انگار هر دوره که جلوتر می ریم، آزمون سخت تر و پیچیده تر می شه….
و باید تقوای سیاسیِ خواص و ما مردم بیشتر از دوره قبل باشه…
بصیرت زدگی هم آفتی شده برای خودش…
خدا عاقبت این انتخابات رو هم ختم بخیر کنه…
آفرین. حالا شد. قشنگ مطلب رو شرح و بسط دادی.
شیر فهم کردن، یعنی این. یعنی قالیباف و جلیلی، شرف دارند بر
خاندان بی شرف. پسر دزد خاندان بی شرف جدیدا گفته:
عملا رییس جمهور منم! البته در اینکه همشون عملی هستند شکی
نیست، ولی واقعا زشته برای ما که یک عملی رییس جمهور بشه.
سلام؛
خیلی خوب بود ولی من فکر میکنم خودم یکی از مخاطبین این متن بودم(آخر خود بزرگ بینی هستما)!
ولی هنوز یه مسئله حل نشده برام؛
منی که طرفدار جلیلی هستم مطمئنا رای دومم قالیباف هست و بر عکس، اونی که سنگ قالیباف رو به سینه میزنه احتمال بعد از اون به جلیلی رای میده. ولی این وسط دعوای ما سر انتخاب اصلح هست، این دعوا آیا خوب نیست؟
در واقع دعوا نیست، بحث بر سر اصلح هست!
کسی اینجا از هاشمی خوشش نمیاد ولی خب این ایرادی داره که بگیم کدوم بهتره؟ و به جای صالح، اصلح رو معرفی کنیم؟
بحث دیشب هم فکر می کنم سر همین موضوع بود و گرنه، نه من و نه اعضای دیگه مطمئنا از هاشمی خوششون نمیاد.
سلام؛
برادر این مطلب رو بذار وسط قشنگ همه ببینن.
مخصوصا اینکه طراحی یمین و یسار ریز و مشکیه.
من شانسی این رو دیدم!
ممنون از شرح شفافتان
“انتخابات ریاست جمهوری
ما حق حتی یک اشتباه هم نداریم، اگر واقعا جمهوری اسلامی را دوست می داریم.
دشمن می خواهد به مجهولات اضافه کند.
باید مدد گرفت از بصیرت.
ما ۲ نامزد رفیق داریم و یک کاندید رقیب.
وقتی دشمن هست، یار را که نمی زنند!
رویه غلط یاران همسو را زدن، هیچ نیست الا همایش خنده بر لب جناب عالیجناب.
بس کنید این بساط را که فقط خنده بر لب بی بی سی می نشاند.
امروزه روز مهمترین ترجمه بصیرت، یعنی وحدت.
وحدت همیشه خدا واجب بوده، اما خب! امروز واجب تر است. امروز در ردیف واجب ترین هاست.”
حاج حسین
اینجوری خوبه که باز میکنی…
همیشه مثل الان شفاف صحبت کن 🙂
باید با انتخاب قالیباف یا جلیلی (هر کدوم که در نظر سنجی ها رای بیشتری
دارند) مچ کاندیدای بی بی سی رو بخوابونیم. وقتی ق. ق اینقدر مهربانانه
با مجرمین و خائنین رفتار میکنه، قورباغه خاندان بی شرف هم ابوعطا میخونه.
در اینکه جلیلی انسان پاک و صادقی است شکی نیست.
ولی مساله مهمتر اینه که در کشور و در بین مردم ناشناخته است
و رای خیلی کمتری نسبت به قالیباف داره. به نظرم رای به جلیلی،
باعث بالا رفتن شانس هاشمی میشه و این اصلا خوب نیست.
پس چه بهتر که رای هامون رو توی یه سبد بذاریم.
“حافظ”:
نیازی به انتخاب بین قالیباف و جلیلی نیست
یکی از این دو نفر کاندیدای نهایی میشن
نباید به دلیل انتخاب اصلح دیگری را تخریب کرد
الان چون هاشمی هست، فرض کن جفت شون اصلحن!!
اگرم می خوای از جلیلی دفاع کنی، خوبی های آقاسعید رو بگو، اون یکی یار رو نزن.
محض مزاح!
جمیعا با بصیرت شدیم در حد لالیگا… چه بچه های خوب و با شخصیتی!
آفرین فرزندانم! 🙂
آقا سید!
این فرزندان من که گفتی، مثل گفتمان “انقلاب، فرزند باباست” که نیست یک وقت! 🙂 🙂
سلام
لطفا راجع به جبهه پایداری توضیحاتی بدین… روشنگری کنید. ممنون میشم.
مخلصیم . . .
احمدرضا؛
به دقت متن های اخیر را بخوانید، نکته های خوبی دستگیرتان می شود!
یا علی…
همین جا اعلام می کنم:
اگر اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی، رد صلاحیت بشه، کل بچه های
قطعه ۲۶ شام مهمون من، اگه تایید بشه و ببازه، ناهار!
اگه تایید شد و باختیم، کوفتم بهتون نمی دم!!
اسلامی ایرانی؛
وعده هایی که محقق نمی شوند ندهید! آخه چجوری می خواید شام و ناهار بدهید به بچه ها!!
سلام
جلیلی نازنین خودش داره میگه گفتمان سازی ظرفیتهای اصیل انقلاب رو ایجاد می کنیم و اگه کس دیگه پیروز شد تقدیمش می کنیم.
عزیزام بفهمین که عالیجناب سرخ پوش و که نمیگه یا طرفی که تو دنیای اجنه سیر میکنه منظورش خودیه و به این گفتمان هیچ کی رو نزدیکتر از قالیباف نمی بینه که احتمال داشته باشه پیروز بشه.
طرف اینقدر فوق العاده و جنتلمن داره بازی میکنه بازم نمی فهمیم.
منو غذا هم بدین شرح:
منوی رد صلاحیت:
شام: شیشلیگ + جوجه بی استخون + نوشابه + ماست + سالاد + زیتون
منوی تایید صلاحیت + باخت:
ناهار: املت + دوغ!
منوی تایید صلاحیت + برد!
مرگ موش + آب تاید!
سید احمد جان؛
من یه متن صریح مثل همین مطلب می خوام، که راجع به جبهه پایداری که هم خودم قانع بشم و هم بتونم دوستان و آشناهام رو اقناع بکنم.
بچه مایه دارهای قطعه سید و اسلامی ایرانی ان!!
شام که نمی تونید بدید ولی می تونید مثلا به بچه های اصلی و خصوصا کامنت گذارهای اصلی کارت شارژ بدید.
شیرینی مدرن یعنی کارت شارژ.
خیلی هم کلاس داره.
حالا که همه چی پرید، این شعر دیگه موضوعیت نداره اینقدر فسفر سوزوندم!!
گفت روزی شاعری با نفس خویش
موسم خر فهمی و، خرها به پیش!
از چه رو اینگونه درجا می زنی؟
با الاغت رفته ای تنها به کیش؟!
جان من، قربان فهم و عقل تو
از خریت، قلب من شد ریش ریش
کار ما امروز دفع فتنه است
بهر دفن هاشمی، جانا به پیش! 🙂
اسلامی ایرانی عزیز!
این آب تاید رو، قبلا به یکی از این جلبک ها داده بودی! خواهشا، غذای اجنبی به خورد ملت نده. 🙁
احمدرضا؛
ببخشید ها ولی بچه کلاس اولی که نیستیم! خیر سرمان همه تحصیل کرده و آشنای سیاستیم.
متن های آقای قدیانی هم اصلا پیچیدگی ندارد.
اگر قانع بشو بودید تا الان باید قانع می شدید اگر هم نه، صبر کنید تا روز ۲۳ خرداد ببینید چه کسی مانده، آنوقت تصمیم بگیرید. اگر باز هم نتوانستید تصمیم بگیرید شامگاه ۲۳ خرداد سری به اینجا بزنید، من می گویم به چه کسی رای بده! والا!!!
اسم امسال راهگشای کارهاست حیف که ما هنوز نفهمیدیم که چرا امسال شده سال
“حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی”
معز؛
چند روز دیگر انشالله یک حماسه با شکوه سیاسی بر پا می کنیم و با لطف و عنایت خدا، منتخبِ حماسۀ سیاسی، با کمک مردم حماسه اقتصادی می آفریند!
راستی آقای قدیانی
اگه کسی یه مقاله داشته باشه چه طور می تونه به دست شما برسونه؟؟؟
فقط تو رو خدا از این سوال عصبانی نشین؟؟؟ ما اگر چه شما رو ندیدیم اما عادت به خوش اخلاقیتون داریم.
اگه هم عصبانی شدین هر چی خواستین به خودم بگین، مدیونین اگه به خودتون بد و بیراه بگین.
میگم خوب شد سید هست. کامنتا رو پاک کرد!
الان فکر میکردم مثلا رفتی تو برنامه دیروز امروز فردا،
مجری میگفت سلام آقای قدیانی.
حسین: با سلام به روح پاک مطهر شهدا و سلام به حضرت ماه و ستاره ها
و با درود به رزمندگان ۸ ما جنگ تحمیلی و لعنت بر اصحاب فتنه.
مجری: آقای قدیانی نظرتون درباره اختلاف بین قالی و جلیل چیه؟
حسین: آخه احمق، خرررر! این چه سوالیه. ابله گاگول، خاک توی سرت
با اون عینکت دیش اوپس توب اوووف اههه کیشک (صدای مشت و لگد!)
معمار؛
مقاله را اینجا کامنت کنید، آقای قدیانی می خوانند!
اسلامی ایرانی؛
مردم از خنده! 🙂
سید احمد
من خودم راهم از جبهه پایداری و لنکرانی جداست. من از روز اول با جلیلی بودم. فقط میخوام اطلاعاتم قوی تر بشه. همین.
لقب (گفت و شنود)
گفت: یکی از گروههای اپوزیسیون به اصلاحطلبان پیشنهاد کرده است که با تابلوی جنبش سبز! وارد رقابت انتخاباتی نشوند.
گفتم: ولی با هر تابلویی وارد شوند، مردم آنها را میشناسند و میدانند چه کارنامه سیاهی از وابستگی به دشمنان این مرزو بوم دارند.
گفت: پیشنهاد کرده است نام و تابلوی خود را طوری انتخاب کنید که یادآور هویت اصلاحطلبی باشد.
گفتم: یکی از خلفای بنیعباس به مشاور خود گفت؛ همه خلفای قبلی برای خود یک لقب انتخاب کرده بودند، مثل المؤمن بالله، المتوکل علیالله و… مشاور او فکری کرد و گفت؛ مناسبترین لقب برای شما «العیاذبالله» است.
http://mov.tebyan.net/1389/08/neshone%20bi%20neshon76625.flv
حسین باستانی( تحلیلگر بی بی سی) میگه:
«رئیسجمهور آینده ایران، هر کس که باشد، از برنامه هستهای ایران عقب نشینی خواهد کرد. این پیشبینی به زبان ساده یعنی، فارغ از آنکه در انتخابات آینده محافظهکاران، اصلاح طلبان یا طرفداران محمود احمدینژاد به پیروزی برسند، عقبنشینی از برنامه هستهای، به نام دولت پیروز انتخابات ثبت خواهد شد.”
این یعنی اینقدر اصولگراها بدبخت شدن و به جون هم افتادن که بی بی سی داره میگه پیروز نمیشن.
یعنی الان باید قبل از تایید صلاحیت ها به نتیجه واحدی برسیم.
در مورد اینکه خیلی از فشارهای اقتصادی هم تقصیر جلیلی سازش ناپذیر و عزیزه که مدتهاست شروع کرده به یاوه گویی!!!!! جالب اینه که بعضی از این هم مسلکهای اطراف ما هم باور دارن، که البته تعدادشون هم کم نیست و این هم یک نشانه دیگر از اینکه باید متحد شویم.
احمدرضای عزیز!
این را بدان که مشکل ما با جبهه پایداری و جناب لنکرانی، حالا اینقدر هم عمیق نیست که شما بخواهی متوجه بدی های فرضی شان بشوی. حسین قدیانی نسبت به برخی رفتار و گفتار این جبهه موضع منفی دارد، همچنان که با خیلی از همین دوستان، دوست است و رفیق. دقت شود که نقدهای حسین قدیانی، نوعی نقد درون خانواده بزرگ اصولگرایی است، نه اینکه سایر جبهه ها و جریان های سیاسی بلااشکال اند. شما هم درباره نامزد مورد علاقه تان یعنی آقای جلیلی تبلیغ کن و ترویج. و یادمان نرود که گیر زیادی به پایداری ها، خودش مخل و مخرب وحدت است و همواره نویسنده این وبلاگ مراقب است که مبادا به بهانه وحدت و نکوهش وحدت شکنان، خودش دچار وحدت شکنی شود! لذا تا اندازه لازم که شورش درنیاید، گاهی گیرکی به این جریان می دهد. ما اگر کاری از کارهای پایداری ها را اشتباه می دانیم، خودمان که نباید جور دیگری همین اشتباه را تکرار کنیم! و الا چه فرقی می کنیم با آنها؟! لذا شما همان نامزد خودتان را تبلیغ کنید و خیلی دربند نقدهای این و آن به جبهه ها و جریان های دیگر نباشید. ما که می گوییم وحدت، این وحدت، حتی شامل حال جریانی که زیاد مراقب وحدت نیست هم می شود.
در ضمن، گاهی حالا یک نوشته ای در قطعه ۲۶ نوشته می شود؛ این نوشته، نافی این نیست که هزاران هزار مثل حسین قدیانی و من و شما با افتخار برویم و خاک نعلین علمایی در ردیف علامه مصباح را پاک کنیم و توتیای چشم مان قرار دهیم.
ببخشید که سرتان را دردآوردم.
“احمدرضا”:
این همه تابلو تو این چند تا متن اخیر صحبت شده همینا رو بخونی احتمالا برا اطلاعاتت بسه
احیانا دوست نداری یه دعوا راه بیفته که؟!
احمدرضا؛
این را هم دوست دارم بگویم و باید بگویم؛
آنجا که پای احترام مضاعف و بیشتر به شخص علامه فرزانه آیت الله مصباح است، گاهی عیبی ندارد که زیاد هم جدی نگیری نوشته ها و کامنتای دادش حسین را.
ببین، بخوان، دقت کن، اما بگذر! حتی اگر نقدهای حسین قدیانی به جبهه پایداری درست هم باشد، فکر می کنی ناشی از چیست؟! داداش می رود کتاب های خود علامه و شاگردان علامه را می خواند، چیزی یاد می گیرد، تحویل ما می دهد. یعنی باز هم این ماییم که بدهکار علمای دین، به ویژه امثال مصباح گرانقدریم.
همین جا باید اضافه کنم؛
اگر کسی از نوشته های داداش حسین، این برداشت را کرده که باید علیه علمای دین و فرزانگان حوزه، نقدی را علنی کند، چیزی را بنویسد، کاری بکند، هیچ چیز از نوشته های قطعه ۲۶ نفهمیده!
سلام برادر
از شما تعجب می کنم؟ اگر نقد قالیباف مصداق کار بر خلاف وحدته، تخریب جریان و کاندیدایی که آیت الله مصباح تایید کردند، میشه خود وحدت؟ یا اینکه آیت الله مصباح خارج از جریان انقلاب اند و سردار باقر داخل انقلاب؟ اگه پرتاب مهر کار بدیه -که بد هست- و شما تو اکثر نوشته های اخیرتون بهش اشاره کردید و جای نقد داره، واقعا آقای قالیباف هیچ کار قابل نقدی نداره؟ اگه نقد قالیباف الان، به صلاح نیست، نقد -و شاید هم بشه گفت تخریب- آیت الله مصباح بصیرته؟
در ضمن شما از کجا با چنین یقینی میگید کاندیدای ما فقط قالیباف و جلیلی اند؟ چرا از کسی که آیت الله مصباح -که تاییدات حضرت آقا در مورد ایشون رو هممون میدونیم- اونرو به عنوان اصلح معرفی می کنند هیچ حرفی نمی زنید؟…
برای بنده به شخصه خیلی روشنگری کردید.
ممنون که هستید و با عرض پوزش و احترام بسیار، گاهی اوقات مثل سرعت گیر عمل می کنید و باعث می شوید ما از شدت هیجاناتمان بکاهیم.
ممنون.
نامه بسیار زیباى سردار طلایی را در رابطه با قالیباف بخوانید.
“سایت پارسینه”!
از راهنمایی تون متشکرم
همه سختی کار به همین گرفتن تصمیم نهایی است. انتخاب یک نفر.
یک دوست؛
قبول کن که ماه هاست جبهه پایداری و رسانه های همسو، در تخریب باقر مسابقه گذاشته اند و از هیچ تهمتی نمی گذرند! خود فتنه را ول کرده اند، گیر داده اند به آنچه ساکت فتنه می خوانندش! ضد ولایت، آدم هاشمی، طرفدار تکنوکراسی، سوء استفاده کننده از بیت المال، ریاکار و متظاهر و…………………………… دیگر چیزی مانده به باقر نگفته باشند؟! آنهم در حالی که بی بی سی بیش از همه به تخریب باقر مشغول است، چون رسانه روباه پیر اینقدر عقل دارد که از میان اصولگرایان، فقط قالی قادر به رقابت با هاشمی است و خوب و حرفه ای و زیرکانه می داند کی را باید بزند.
خب! آیا این قبیل کارها، مثل سی دی جلسه خصوصی را نزد بی بی سی بردن، و زدن رفیق به جای رقیب، و متوجه صحنه نشدن و رفتار حب و بغضی و… قابل نقد نیست؟! حالا اگر حسین قدیانی به این روند غلط و رویه نادرست اعتراض می کند، اتفاقا از زاویه حفظ وحدت است، نه تخریب وحدت. جبهه پایداری از همان اول، در تخریب وحدت جریان اصولگرایی نقش اصلی را ایفا کرد و با تک روی و تک پری، چنان بذر اختلاف را میان دوستان حزب اللهی پاشاند، که الان خودشان هم درگیر تفرقه و اختلاف اند و سرشار از تضاد! یعنی بلایی که بر سر جریان اصولگرایی آوردند، دارد سر خودشان هم می آید! یک جبهه اند، اصلا جبهه درست کردند، به این دلیل که خودشان با هم همفکرترند، اما می بینیم همزمان ۲ اصلح دارند! خب اینها تناقض است!
شما ۴ تا نوشته حسین قدیانی را مقایسه نکن با این موج تخریب علیه نامزد اصولگرا. و عجبا که حالا از قرار نوبت سعید هم فرا رسیده. سعید را برای چه می زنند؟؟!! سعید هم غارتگر بیت المال است؟! هرندی را برای چه می زنند؟! هرندی هم آدم هاشمی است؟! متاسفانه جبهه پایداری نگاهش همین است که باید دقیقا با خود خود خود ما باشی، و فقط از زاویه ما از ولایت دفاع کنی… این نگاه، غلطی است.
کامنت من کو؟ نه فقط میخوام بدونم چه بلایی سر کامنت من اومده؟
سید احمد؛
از تحلیل آخرت لذت بردم. لذت. احسنت… 🙂
آقای صفار هرندی روز سه شنبه میاد یکی از مساجد محله ما…
البته نمیدونم در مورد چه موضوعی میخوان صحبت کنن…
چقدر استرس برانگیزه این ایام.
فقط دعا می کنم اون روزهای آخر تصمیم گیری و رای دادن، سخت نباشه.
ممنون آقای قدیانی.
به خدا اگه ما سعیدیا به باقریا چیزی گفته باشیم غیر از حق……
سید احمد بزرگوار؛
در جواب دوستان، خیلی خوب تحلیل می کنید قضایا را.
از شما هم صمیمانه تشکر می کنیم.
صادق؛
موافقم باهاتون…
اما در کل جلیلی یه سر و گردن از همه بالاتره…
بی ربط:
تو نباید می آمدی آقای جلیلی
چرا که انتخابات
آنطور که تو فکر می کنی نیست
و برای رئیس جمهور شدن
چیزی بیشتر از آبرو لازم است
انتخابات پول می خواهد
پول زیاد…
آنقدر زیاد که همه را راضی کند
و بهانه را
از رسانه های زرد و مایل به سبز بگیرد
برای پیروز شدن
باید زرنگ بود
و با همه ائتلاف کرد
باید به همه سهمی داد
و حرف های همه را به استثنای مردم شنید
میدانی!
قیمت یک بیلبورد بیست متری…
دویست هزار تومان است
و حقوق تو
حتی در محله خودت
کفاف به تصویر کشیدنت را نمی دهد…
همان گونه که آن پای مصنوعی
سال ها
شرمنده حضور تو در نماز بوده است
دنیای سیاست
دنیای پرخرجی است
باید برای روز مبادا
جایی در لندن داشته باشی
و خانه ای در دزاشیب
که حداقل
ده میلیارد بیرزد
چرا که مردها زیر بار شکست نمی روند
و گاه لازم است
برای حفظ جایگاه
کشور را به آتش بکشند
آقای جلیلی
پراید خودروی مطمئنی نیست
و خیلی ها
با پراید به مقصد نرسیده اند
برای ثبت نام
باید بنز داشت
آن هم چندتا
تا خدای نکرده در راه نمانی
و دست مردم به شما نرسد
آقای جلیلی
برای رئیس جمهور شدن
باید رنگی غیر از خاک انتخاب کرد
تا طرفدارانت به چشم بیایند
و چشم مردم
از حضور بی شمارشان
در خیابان های شهر بترسد
برای رئیس جمهور شدن
باید شبکه داشت
نه از وبلاگ های یک مشت بچه
که با لپ تاپ های اپل…
باید هزاز هزار
لپ تاپ خیرات کنی
تا طرفدارانت
برایت در بالاترین
خبرهای خوب خوب داغ کنند
و الآن
قیمت یک لپ تاپ
دست کم حقوق چهارتا کارگر است
آقای جلیلی
برای رئیس جمهور شدن
باید رسانه داشته باشی
نه شعارهای رسا
و تو چه طور رئیس جمهور بشوی
وقتی بی بی سی دعایت نمیکند
و رادیو اسرائیل
از زیر تورات ردت نکرده است..؟
وقتی آن قدر ساده ای
که اگر در خیابان تصادف کنی
حتی پلیس نمی شناسدت
و راننده از ترس تو به لکنت نمی افتد…
آقای جلیلی قبول کن
هیچ کس نمی شناسدت
چون هیچ دادگاهی خبر سازت نکرده است
نه در دانشگاهی سهمی داشته ای
و نه فرزندانت
در خیابان
مردم را به جان هم انداخته اند
آقای جلیلی
میدان سیاست نیز
پر از مین های خطرناک است
و تو
و تو با آن پای پلاستیکی
بهتر از هر کس دیگر
معنای مین را می فهمی
اما این مین ها
خیلی خطرناکترند
و نه فقط پا را
که هستی آدم را می سوزانند
وقتی کسی نباشد
که آبرویش را برای باز کردن معبر روی آنها بیاندازد
و به نفعت کنار بکشد
آقای جلیلی
تو فرزند انقلابی
و مثل بعضی
انقلاب فرزند تو نیست
تو دستی در بازار ارز نداری
و دلار
به احترام تو سر تعظیم فرود نمی آورد
و چگونه سر فرود آورد
که تو هیچ گاه
و در هیچ مأموریتی
دلار را
به رسمیت نشناخته ای
و برای حقوق دلاری تعظیم نکرده ای
آقای جلیلی
تو اقتصادی نیستی
و اقتصاد با تو بیگانه است
تو مثل بعضی
برای خودت
صندوق ذخیره ارزی نداری
و دست هایت
لطافت اسکناس های سبز را درک نکرده است
تو حتی
برای خودت هم نتوانسته ای مسکنی درست کنی
و نتوانسته ای
پولی پس انداز کنی
که آتیه فرزندانت باشد
تو تنهایی
تنهای تنها
و همه همرزمانت تنهایت گذاشته اند
حتی پایت هم
تو را برای این روزهای سخت
همراهی نکرده است
و اسرائیل هنوز هم که هنوز است
بر عکس بعضی
با تو سر جنگیدن دارد
چون مملکت ارث پدری ات نبوده
که آن را به کنگره آمریکا بفروشی
و آنها هم تشویقت کنند
آقای جلیلی
قبول کن اشتباه کرده ای
و نباید می آمدی
دلخون؛
آهان… این شد!
تعریف جلیلی از کانال زدن رفسنجانی، نه اون یکی یار!
دست سراینده این سرود زیبا، هر که هست و هر جا هست، درد نکند…
دعا می کنیم تا وقت کنار رفتن ها، سعیدی ها از محسنات سعید بگویند و باقری ها از محسنات باقر.
نهال نوپای قطعه ی مقدس ۲۶ بعد از گذشت قریب چهارسال، با باغبانی جوان، اما با تجربه، تبدیل به درخت تنومندی شده، که توفان کاترینا و سونامی هم، نمی تونه تکونش بده! چه برسه به چهارتا منافق جلبک صفت، که چشم دین این همه توفیق رو ندارند. پاینده باشی قطعه ی ۲۶
پاینده باشی داداش حسین سالار…
همه، تحت لوای پرچم انقلابی که، در ید با کفایت “سید علی حسینی خامنه ای” (حفظه الله) عزیز است، هستیم. تمام عمرمان، فدای یک نفست ای امام…
سلام…
ما رییس جمهور انقلابی می خواهیم که از شکست در اتخابات نترسه و به تکلیفش عمل کنه…
“”””””” یکی مثل جلیلی”””””””
والسلام
سلام آقای قدیانی، خدا قوت
مگر شما در متنهای نه چندان دور خود از عملکرد آقای قالیباف در فتنه ۸۸ انتقاد نمیکردید؟
جناب رحیمی؛
حسین قدیانی ناظر بر انقلاب اسلامی، هم نقد می کند و هم تعریف. در سابقه نوشته های داداش حسین، دفاع از هاشمی و احمدی نژاد هم پیدا می شود! حسین قدیانی، حب دارد اما حب انقلابی، و بغض دارد، اما بغض انقلابی…
بدون هیچگونه ناز و ادا و تعارف، خصوصی
السلام علی من اتبع الهدی
واقعا غرور لجام گسیخته است و همه را با خود می برد. ای کاش حرف برخی از کامنت گذاران مخالف که می گفتند مغرور هستی را باور می کردیم. تو می گویی و عده ای هم برایت کف می زنند، هوا برت داشته. خدایا مرا ببخش…
چه کسی است که نداند دکتر باقری از لحظه اول گفت: با جلیلی رقابت نمی کنم و آقای مصباح به اصلح بودن ایشان یعنی جلیلی اصرار کرد… و تو…. این گونه بی محابا می تازی. تو بچه روزنامه نگار را چه به حجت شرعی و واجب و حرام؟ برو به توپ بازی ات برس. معنای این واژگان بازیچه سیاست بازی شما نیست…
خدایا تو را شاهد می گیرم که هیچ صنمی با جبهه پایداری ندارم و هنوز برای رأی به تصمیم نهایی نرسیده ام ولی برائت می جویم به درگاه تو از کسانی که تا برهه ای حساس می شود به دست و پا افتند و دنبال سوراخ مصلحت سنجی می گردند.
کفران نعمت ادب خوب نیست ولی ای کاش من هم دهنم جفت و بست نداشت تا مثل خودت و نه بیشتر، بارت می کردم تا فکر نکنی یکه بزنی و هر چه دلت می خواهد بگویی.
چند نفر دور خودت جمع کرده ای و صحبت های آقا را تفسیر می کنی؟!!! ببنیم تا حالا دو خط مطلب علمی راجع به معنای “حجت شرعی” و راه های رسیدن به آن خوندی که این جوری دور برداشتی؟ بچه جان! بترس…… همه شیاطین اکبر و اصغر را غرور و بی ادبی به زمین گرم زده است…
خواستم بتازم ولی خدا رو شکر دلسوزی کردم. از نفس سرکش بترس…
توضیح قالیباف در مورد اتهام ساکتین فتنه:
http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=14973b25389147c7548c4fcd6e4d91b0
سلام بر حسین
متن خیلی قشنگ و روشنگرانه ای داشتی.
خدا خیرت بده اما کاش خودتون آقای مصباح رو جدا می کردید از بعضی از مطالبتون.
یحتمل برا بعضی دوستان سوء تفاوت پیش بیاد!!
البته آسد احمد خوب تبیین فرمودند اما نمک قلم شما یه چیز دیگه ست…
متن بی ربط اما با ربط دلخونم قشنگ بود… دمش گرم
یاعلی ع
سلام…………
دوستان محترم؛
نمونه ای از کامنت های خصوصی را مجبور شدم برای تان تایید کنم. صرف نظر از همه بی ادبی ها…
ببینید در همین یک جمله چند تا تناقض وجود دارد؛
“چه کسی است که نداند دکتر باقری از لحظه اول گفت: با جلیلی رقابت نمی کنم و آقای مصباح نیز به اصلح بودن ایشان یعنی جلیلی اصرار کرد…”.
الان از آمدن جلیلی چند روز می گذرد؟! تا همین الان هم که لنکرانی مانده، بیش از هر چیز دارد به اختلافات و جر و بحث دوستان حزب اللهی اضافه می کند. مگر شاخ و دم دارد رقابت؟! اگر لنکرانی واقعا صداقت داشت، و تا این حد جلیلی را بهتر از خود می دانست، وقتی که دید جلیلی آمده، باید به نفع او کنار می کشید. همین الان هم خیلی دیر و دور شده… و منجر به این همه بگومگو!!
و اما، تا الان آقای مصباح کی و کجا سعید جلیلی را اصلح دانسته اند؟! خود علامه می فرمایند؛ “در روی زمین و زیر آسمان، هفت سال است که دارم می گردم و اصلح تر از لنکرانی پیدا نکرده ام”، آن وقت این دوست محترم ما………………….. من یکی که اصلا سر درنمی آورم از کار جبهه پایداری!! اصلا کاری به نوشته های حسین قدیانی هم نداشته باشم، باز مانده ام در این همه تناقض جبهه پایداری…
عجب از حسین قدیانی نیست که گاهی از دست بعضی دوستان عصبانی می شود… و عجب از حسین قدیانی نیست که می خواهد با رویه ای جدای از جبهه پایداری رای دهد، عجب از کسانی است که از علامه و رای علامه، بر فرق این و آن چماق درست کرده، اما خود با همه بیعتی که با علامه کرده اند، صرف نظر از تلاش ۷ ساله استاد مصباح، می خواهند به کس دیگری رای بدهند.
من واقعا خدا را شکر می کنم به خاطر وجود نعمتی به نام “قطعه واقعا مقدس ۲۶” و داداش حسین عزیز و بصیر. الحمدلله که نویسنده محبوب ما، فقط و فقط از زاویه اصل انقلاب و اصل ولایت فقیه به امور می نگرد و می نویسد. الحمدلله که مثل بعضی ها سرشار از تناقض و دوگانه گویی نیست.
.
.
.
و اما جناب “م. اشرف”؛
فرض کن همه نوشته های حسین قدیانی در نقد جبهه پایداری نادرست باشد. آن زمان که سایر نوشته های قطعه ۲۶ را می خواندی و به اعتراف کامنت های قبلی خودت، یا اشک می ریختی، یا می خندیدی، باز هم معتقد بودی که داداش حسین باید برود دنبال توپ بازی؟؟؟!!! چقدر ناسپاس و بی معرفت اید شما…
فایلی که چند کامنت بالاتر “ناشناس” گذاشته، سخنان حاج باقر قالیباف در جمع فعالین فرهنگی شهر مشهد است.
(توضیح قالیباف در مورد اتهام ساکتین فتنه)
یک نکته بگم؛
به زعم من، اینکه تا به حال اصولگرایان، به نفع جلیلی یا قالیباف کنار نرفته اند، می تونه یه جنبه ی سیاسی هم داشته باشه. که اعوان و انصار هاشمی، نیروی مشخص شده رو نزنند. همونطور که اصلاح طلب ها هم، همچین حربه ای دارند. ولی از مضرات این دیر کنار رفتن ها، همون هاییه که سید احمد گفتند…
تناقضات با مزه جبهه پایداری؛
۱- اول می گفتند که اصلح اصلی ما جلیلی است، اما چون نیامده، اصلح ما لنکرانی است. تا اینکه جلیلی آمد. ناگهان اصلح نیمی شان از همان اول، بلکه از ۷ سال پیش شد لنکرانی!
۲- نیمی دیگر اما اصلح شان را طبق وعده داده شده به سمت جلیلی برگرداندند، اما خب! حتی کار همین دوستان هم دارای تناقض است. اگر شما خود را در بیعت علامه می دانید (که بارها گفته اید!) یعنی چه تفاوت رای تان با رای استاد مصباح؟! چطور آن اول، رای علامه محترم را به خاطر حمایت های رهبر از ایشان، بر سر این و آن چماق می کردید، حالا خود رایی جدای از رای علامه دارید؟! مگر نمی گفتید؛ مر بصیرت، حضرت علامه است؟! پس چرا چنین؟! یعنی در این یک موضوع، نستجیربالله، شما بیشتر از علامه می فهمید؟! و اگر بعید نیست که گاهی، آدمیانی معمولی و عامی از علامه ها هم بیشتر بفهمند، دیگر چرا آن چماق اولی را بر سر این و آن بلند می کردید؟!
۳- خرج خود را از جریان اصولگرا جدا کردند، با این بهانه که ما مخلص تریم و قالیباف و … در میان مان نیستند. آیا انصافا محصولی اصولگراتر از قالیباف است؟! آیا ملاک این مخلص سازی، واقعا “اصول” است، یا حب و بغض؟!
۴- گفتند؛ ما همه یک تیپ فکری هستیم و خالص ایم و هم نظر. این چگونه هم نظری است که جبهه پایداری شاخه برخی استان ها رسما بیانیه می دهد و از سعید جلیلی حمایت می کند؟! حقا که تفرقه انداختن جبهه پایداری در بدنه جریان اصولگرایی، فی الحال دامن خودشان را هم گرفته! مخلص سازی به شیوه غلط، از قبل هم قابل پیش بینی بود و داداش حسین بارها از همان ۲ سال قبل گفته بود که روزی دامن خود جبهه پایداری را نیز می گیرد… و می بینیم که گرفته. حالا لابد رای دهنده های به سعید جلیلی، ناخالص تر از رای دهنده های به لنکرانی اند! و چند صباح بعد، همین رای دهنده های به لنکرانی هم می شوند ۲ شقه!
۵- و اما آمدیم و عن قریب، لنکرانی به نفع جلیلی کشید کنار. هر چند که ما آرزوی این حرکت را از طرف دکتر لنکرانی داریم و امیدواریم محقق شود، اما یک سئوال؛ تنها اصلح روی زمین و زیر آسمان و تنها اصلح ۷ ساله، اصولا و لابد آنقدر اصلح هست که به نفع هیچ کس کنار نکشد!! یعنی: اگر کنار بکشد، یک تعارض هست، اگر هم نکشد، تعارضی دیگر!
.
.
.
دوستان محترم؛
تا ساعاتی دیگر قطعه ۲۶ به روز می شود، اما می دانید جرم داداش حسین چیست؟!
“جرمش این است که اسرار، هویدا می کرد”!!
داداش حسین که دارد حرف حساب می زند؛ گیرم حرف شان ناصحیح هم باشد! به خدا این حرفها و این رای ها و این نامزدها و این سیاست لامروت، این اندازه نمی ارزد که به نویسنده مان ناسزا بگوییم و هی ناسزا بگوییم و هی هم بزنیم خصوصی!
از ارائه عمومی سست بودن تحلیل های تان می ترسید یا از درشت گویی تان در حق داداش حسین؟!
تا دیروز اسم و عکس سعید را کنار نامزد بی رای و بی جایگاه شان می گذاشتند که برای او وجاهت کسب کنند،
شما مطمئن هستید؟!!!!!!!
در ضمن علمدار بصیرت علامه مصباح اشتباه میکن و شما نه. ایشان بصیرت ندارن و شما دارید؟! مگر امام خامنه ای نگفتن که ایشان هم علم دارن و هم صفا و هم بصیرت……
آقا سعید و قالیباف برای ما مهمند اما بعد از آقای لنکرانی.
خود آقای لنکرانی هم گفتن که گفتمان انقلاب یک کاندیدا بیشتر نخواهد داشت؛ پس اندکی صبر…………………..
راستی از کجا میگی (کنار نامزد بی رای و بی جایگاه شان می گذاشتند) خدا بخواد “تعز من تشاء و تذل من تشاء”
فقط اندکی صبر
یا علی
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید.
.
وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ. و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَلَمین.
سلامتی داداش حسین، صلوات… اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم.
احسنت آسید احمد احسنت
جز تحسین چیزی برای گفتن ندارم
مخصوصا نسبتهای ناروایی که به جرم انتخاب به آقای قدیانی می دهند دور از معرفت و اخلاق است.
البته این نسبتها را به خیلی ها دادند…
هر کس علیه ماست و از فلانی حمایت می کند، حتما بده بستانی با او داشته!! این چه دینداری است که از اصول انسانیت خارج است؟!
خداوکیلی چقدر قشنگ داره حرف میزنه حاج باقر…
ناشناس؛
بابت لینک تان ممنون.
آقا سید؛
اگه لینک ناشناس عمومیه، من نمی بینم!
چشم انتظار چرا نمی بینی؟
بالای کامنت “سیدکمیل”
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ناشناس میگوید:
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۲ در t ۱۶:۱۶
توضیح قالیباف در مورد اتهام ساکتین فتنه:
http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=14973b25389147c7548c4fcd6e4d91b0
هی داداش حسین و شما، به بچه ها می گین یه اسم برا خودتون انتخاب کنید! خوب آدم قاطی می کنه دیگه 🙁 این همه ناشناس اندر ناشناس!! ممنون خیلی قشنگ بود…
جا داره که اینجا، یادی هم بکنیم از دکتر زاکانی، که الحق و الانصاف، با وجود این که موقعیت چندانی از نظر آرا نداره، ولی حسابی با مواضع اصولیش، دائما در حال روشنگری علیه اکبره…
دوستانی که در دانلود کردن مشکل دارند، نرم افزار جدید دانلود منیجر خیلی سریع و راهگشاست!!
از کی تا حالا آقا باقر شما، این ساکت که نه، این تا حدودی همراه فتنه شده جزء کاندیداهای جبهه مقاومت؟! سعید جلیلی سوپر حزب اللهیه، درست! اما این وسط کی قالیباف رو شونه به شونه سعید کرده نمی دونم؟!… تکنوکراسی یادتونه؟!…
این وسط تکلیف خودتون رو با آیت الله مصباح مشخص کنید.
آقا جواد؛
تکلیف ما با آیت الله مصباح روشن است! شما تکلیفتان را با نظام و انقلاب و حضرت آقا روشن کنید!
رهبر می فرمایند؛ “من از کسانی که این اصطلاح ساکت فتنه را دست گرفته اند و بر سر این و آن چماق می کنند، ناراحتم”، آن وقت شما می گویی؛ «ساکت که نه، همراه فتنه؟!»
تا قبل از یوم الله ۹ دی، می شود بگویی بچه های جبهه پایداری دقیقا چه کارهایی برای دفع فتنه انجام دادند؟! اغلب اینها که بعد از ۹ دی زبان شان باز شد، حالا شدند همه کاره!! و همه ساکت و منحرف و گمراه و ضد انقلاب اند، الا خودشان!! این مشی حضرت آقاست؟!
خیلی حالا نقد داری به عملکرد قالیباف در فتنه، برو همین فایل کامنت ناشناس را گوش کن، روشن شی…
نظر من رو نذاشتی اخوی
آقای حسین آقا!
آقا سید احمد!
هلاک شدید. چشم مغز و روانتون خراب شد از بس که حرص خوردید و بحث کردید.
بمیرم برای مادراتون.
یه کمی استراحت کنید.
لطف کن و نظر مخالفتو تایید کن…
این هم نظرات دیگر قالیباف در یک جلسه پرسش و پاسخ در حضور فعالین فرهنگی در مشهد:
قالیباف و تجهیزگرایی: http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=0d09bf1a10bef60b3275416472aefce8
قالیباف و تکنوکراسی: http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=8e4b0f555ee026bae4a916783665268e
قالیباف و سیاست: http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=c13fd1d69cd3a153fbba25baf5b52d10
قالیباف و محرومیت زدایی: http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=78a50181df19888636120134059dbcd2
قالیباف و برنامه: http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=82177d0059f79a27ebd132e00fbcb828
راستی جناب جواد؛
بر فرض که باقر ساکت فتنه، داداش حسین ساکت چیه که عضو ارشد جبهه پایداری علنی و عمومی برمی داره می گه؛ “سرنوشت نوری زاد در انتظار حسین قدیانی است؟!”
دم تقوای داداش خودمون گرم که لام تا کام پاسخی به جناب روانبخش نداد… بصیرت به عمله، نه حرف! بصیرت به حرف درسته، نه ناصحیح! بصیرت این نیست که هر روز از شعاع نیروهای انقلاب کم کنیم…
آیا این مشی سیاست زده و نخ نماشده، تناسبی با مشی رهبر انقلاب دارد؟! رهبر باتقوا و خداترس ما هم آیا اینگونه قضاوت می کنند درباره آدم ها؟!
این را هم مطمئن باش که اگر قالیباف به آن معنایی که شما می گویید ساکت فتنه ۸۸ بود، هرگز این همه از دشمن بیرونی فحش نمی شنید!
حالا می فهمم فلسفه متن قشنگ “ما و عمار” داداش حسین چه بود؟!… و قطعا با این نحو استدلال کردن جبهه پایداری، بعد از سقیفه باید عمار را به زباله دان تاریخ می فرستادیم!!!
جناب سید احمد
این چه طرز حرف زدنه؟ قرار نیست چونکه شما تریبون داری (البته تریبونی که بچه حزب اللهیا تو سال ۸۸ برات ساختن) در مقابل مخالفات که از جمله جزء بچه حزب اللهیا هستن اینطوری موضع بگیری. در ضمن شما و حسین قدیانی در حدی نیستید که بخواید راجع به علمای اسلام که عمری مو سفید کردن تا من و تو کتاب ولایت فقیه ایشونو بخونیم و الفبای ولایت مداری رو یاد بگیریم، اظهار نظر کنید و کارهای ایشون رو زیر سوال ببرید.
بصیرت، عزیزم بصیرت!
راجع به عمارم لازم نیست شما نگران باشید! عمار فتنه ۸۸ علامه مصباح بوده و هست و انشاالله خواهد ماند، ولی خیلیا بودن در رکاب امیرالمومنین شمشیر میزدن اما به وقتش سر از تن اباعبدالله جدا کردن. بهتره همه ی ما، نه فقط شما و حسین قدیانی، همیشه این زنگ خطر رو داشته باشیم! مبادا مقابل ولایت بایستیم چونکه خدا به احدی چک سفید امضا نداده. قرار نیست اگه کسی یکبار برا آقا شمشیر زده، همیشه در کنار آقا شمشیر بزنه! همه ی ما در معرض لغزش هستیم.
فتنه های آخرالزمانی خیلی پیچیده است، مبادا روزی شما رو مقابل ولایت ببینیم.
پیمان؛
ما هر روز جانمان برای ولایت در کف دستمان است. عهدی که ما با ولایت بستیم، حرف نیست. ما اهل شعار و سخنرانی و کنفرانس نیستیم!
{البته وظیفه مان است}
متاسفانه این وسط چون اسم علامه مصباح آمده و شما نهایت سوء استفاده را از نام ایشان می برید، کار کمی سخت است، چون من تمام سعیم بر این است که اسم علامه را در این بحث ها نیاورم. گاهی اوقات دیگر چاره ای نیست.
شما اگر اهل نگرانی هستید، نگران خودتان باشید. چون ما شاخص های حضرت آقا را در جلوی چشم داریم و سعی می کنیم کسی که بیشترین قرابت با این شاخص ها دارد را بیابیم.
تعارف که نداریم! علامه مصباح تاج سر ما اما؛ معیار ما علامه مصباح نیست. وقتی حضرت آقا هستند و راه را روشن می کنند، چه نیاز به اینکه کسی برای ما شخص معین کند.؟!
داداش حسین قشنگ گفتند که وقتی “آقا” داریم نیاز به “آقا بالاسر” نداریم!
سلام
میشه بدونم چرا پیام من حذف شده؟
سید احمد بزرگوار!
۱- رشد قدرت تحلیل شما در مباحث سیاسی طی این دو سه سال اخیر ستودنی است. مشق تحلیل در کنار قلم استاد قدیانی بالا برده است عیار تحلیل ها و پاسخ های شما به کامنت گذاران را
۲- بعد از آنی که برخی کامنت های اخیرم درج نشد قصد کردم فقط به زیارت این قطعه آمده و از اظهار نظر خودداری کنم لاجرم این متن و کامنت های رد و بدل شده مرا مجاب کرد که عرض کنم:
سوال: بنده می خواهم با نیتی انقلابی در انتخابات شرکت کرده رای بدهم به اصلح. صحنه برای من این گونه تداعی می شود: حضور رفسنجانی؛ حضوری که اصل حضورش فتنه است، تایید شدنش مسبب فتنه است، تایید نشدنش مسبب فتنه است، باختش در انتخابات فتنه است، پیروزی اش در انتخابات اصل فتنه است و هکذا…
حال آیا، من باید فکر کنم به کسی رای دهم که هاشمی را شکست دهد و قدرت شکست دادن هاشمی را بیش از بقیه دارد؟ یا رای بدهم به کسی که وقتی دودوتا چار تا میکنم و جستجو می کنم و با تحقیق می رسم به کسی که او را شایسته تر از بقیه می دانم برای احراز مقام ریاست جمهوری اسلامی ایران؟؟
برداشت شما از فرمایشات حضرت آقا و امام و شاخصه های امام و آقا در این باره چیست؟
استاد قدیانی منطقی می نویسند. استدلال می آورند. درست هم می گویند. اما شبهه من کمترین را نیز برطرف کنید که فرمود: سمع الله لمن حمده
سوالم را اینگونه مطرح می کنم باز:
الان باید چه کرد؟ آیا باید به دنبال انتخاب اصلح گشت یا اینکه زمین بازی تغییر کرده و باید تصمیمی گرفت از جنس تصمیم در فتنه؟؟؟ در فتنه دنبال اصلح نمی گردیم بلکه دنبال بهترین سلاح برای کور کردن چشم فتنه می گردیم.
با کامنت های مفصل جناب سید احمد ما قانع شدیم و مسئله کاملا برامون روشن شد. کامنت های شما حکم گفتگوی ویژه خبری بعد از اخبار ۲۲:۳۰ رو داره.
رهبر می فرمایند؛ “من از کسانی که این اصطلاح ساکت فتنه را دست گرفته اند و بر سر این و آن چماق می کنند، ناراحتم”
ما هم واقعا خدا را شکر می کنیم به خاطر وجود نعمتی به نام “قطعه مقدس ۲۶″
خیلی ممنون و خدا قوت به هر دوی شما.
حال آدم بد میشه از این همه بی ادبی…………
سلام
اول اینکه کرکس خیلی با حال بود! عجب واژه ای برای دامت برکاته بود!
………………… یا علی
چقدر قشنگ از دوم تا ششم سانسور شد
ممنون
یا علی
چند تعبیر از امام خامنه ای درباره علامه مصباح البته اگر گوش شنوایی باشد:
– این سه جهت در ایشان جمع است؛ هم علم، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا.
– به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسایل اساسى اسلام ارادت قلبى دارم.
– اگر خداى متعال به نسل کنونى ما، این توفیق را نداد که از شخصیتهایى مانند علامه طباطبایى و شهید مطهرى استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیمالقدر، خلاء آن عزیزان را در زمان ما پر مىکند.
– خوشبختانه یکى از موفقیتهاى آقاى مصباح یزدى در قم این است که ایشان برخلاف خیلى از فضلاى ما که فضلشان در خودشان منحصر مانده، فضلش در شاگردانِ خوب سرریز شده است.
فقط یه چیزی؛ حضرت آقا اهل مبالغه و تعارف نیست!
بصیرت، اجازه نمی دهند «غبار آلودگی فتنه» کسی را گمراه کند… بصیرت، قطب نمای حرکت صحیح در اوضاع اجتماعی پیچیده امروز است، به گونه ای که اگر کسی این قطب نما را نداشت و نقشه خوانی را بلد نبود، ممکن است ناگهان خود را در محاصره دشمن ببیند. بصیرت مهمترین راه مقابله با این فتنه آفرینی هاست.
:::::شهید مرتضی مطهری:::::
داره زمزمه هایی به گوش می رسه از شورا
………………………………
لالالای لای لالالای لای ………… هاشمی با انقلاب دیگه بای بای!!
سلام…
بسمه تعالی
چهره قالیباف را تطهیر نفرما، قالیباف بدتر از هاشمی است
سلام داش حسین
خداییش اول یه تحقیقی حداقل از کارمندان شهرداری داشته باش بعدا یه نمه از باقر تلویحا حمایت کن
خداوکیلی پیش بابا اکبر و خونش مسئولی اگر از قالیباف و یارانش و مدیریتش در شهرداری پرس و جو نکنی و …
بپرس از دوستانت که شاید تو شهرداری کار میکنن همه متفق القول بهت خواهند گفت ظلم و بی عدالتی فاحش که قالیباف راه انداخته در شهرداری بین مدیر و رییس و کارمند و کارگر همه بهت خواهند گفت باقر یه مدیر پرست به تمام معناست
تشت یا طشت رسوایی باقر در عدالت محوری و مدیر پرستی بعد از رییس جمهور شدنش بر زمین خواهد افتاد
داش حسین من نمیگم باقر نه اما میگم خیلی با احتیاط از باقر حمایت کن
بخدا قسم باقر تجسم عینی مدیر پرستی و ناعدالتیه
از بچه های شهرداری بپرس
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=157961
درود بر شرفت مرد… درود بر شرفت
رحمت خدا بر اون پدرت… رحمت بر اون شیری که خوردی
مومن به خدا دق کردیم این چند وقت… جوری دارن قالیباف رو میزنن انگار مفسد فی الارض تر از موسویه…. بابا به پیر به پیغمبر این بازی کثیف علیه قالیباف رو احمدی نژاد از چند سال قبل شروع کرد و این بچه های پایداری دارن ندانسته ادامه میدن
بخدا اگه یه ایراد دهن پرکن از قالیباف داشتن تا الان گوش فلک رو پر کرده بودن… می گردن یه چیز بی ربط رو بهش نسبت میدن و… بابا به والله خدا رو خوش نمیاد… تخریب هم حدی داره… چوب شو همه مون می خوریم… قالیباف هم بچه این انقلابه… بس کنیم!
سلام…
خدا قوت
الحمدلله ب خاطر وجود قطعه ۲۶
آقای قدیانی و دوستان واقعا منطقی بحث رو پیش میبرن.
چند روزه متن و کامنت ها رو (چندین باااار) می خونم… فکر کنم یه چیزایی حالیم شده باشه.
به نظر میاد همگی اطلاعاتتون بالا و به روز هست…
این روزا گشتن تو فلان نیوز و بهمان نیوز هیچی به آدم اضافه نمیکنه…
تمنا دارم یه وقتایی وسط بحث گرمتون یکمی هم امثال بنده رو روشن بفرمایید.
حاج حسین اگه جراتشو داری کامنتمو بذار:
۱!- اولندش که من شخصا تا حالا طرفدار خودت و افکارت بودم و البته تا جاییش که حق باشه خواهم بود.
۲!- دومندش اولش فکر می کردم منظورت از باقر، لنکرانیه؛ تا نه حضرت آقای بصیر، منظورشون قالیباف خانه!$$$$$$$$$(!)
۳!- سومندش حاج حسین تو که خیلی بصیرت داری، تو که خیلی عماری، تو که خیلی باحالی، دقت کن که وقتی حرف آقای مصباح بشه، ما کوتاه نمی یایم! کوتاه نمی یایم کسی که به آقای مصباح توهین کنه.(نگو که توهین نکردی، نگو که منظورت دیگران بود که من که طرفدارتم، فکرم رفت پیش آقای مصباح، چون جبهه پایداری یعنی مصباح)!
۴!- چهارمندش گیریم لنکرانی اصلح نباشه و آقای مصباح اشتباه کرده باشه! مگه نگفت که خودتون برید تحقیق کنید. مگه نگفت لنکرانی از نظر ما اصلحه! گفت یا نگفت؟؟؟
۵!- چندمندش وقتی جبهه پایداری از بین چند گزینه روی یک گزینه اجماع می کنه و بعد روز آخر گزینه ی دیگه ای هم میره ثبت نام میکنه یعنی زیر سوال رفتن جبهه پایداری یعنی زیر سوال رفتن آقای مصباح! اون وقته که آقای مصباح میگه بقیه نور چشم ما هستند ولی لنکرانی اصلحه! بینی و بین الله از نظر ما لنکرانی اصلحه!
حاج حسین مواظب بصیرتت هستی؟ هستی که خودت مطابق حرف خودت آّب تو آسیاب دشمن می ریزی! بی بی سی خوشحال میشه! بی بی سی خوشحال نمیشه که حاج حسین، آقای مصباح و جبهه پایداری رو بصیرتا و شرعا و حجتا بکوبه؟ میشه حاجی! خیلیم خوشحال میشه!
یا علی
به سبک حسین قدیانی که میگه:
“اصحاب ولایت فتنه در خیابان زمین گیر می شدند اگر با کمک ولایت مترو نمی گریختند!”
سلام…
شما رو توهم برت داشته مثل احمدی نژاد که به رای هاش مغرور شد و این شد حال و روزش. چهار نفر آدم درست حسابی از بعضی نوشته هات تعریف کردند، خودتو از آیت الله مصباح یزدی با بصیرت تر می بینی؟! این غرور و عجب باعث سقوط میشه! یه خورده به خودت بیا ببین چی می نویسی؟ رضای خدا توش هست یا نه؟ انقدر مغرورانه مطلب ننویس…
به نظر من رای قالیباف تو بچه حزب اللهی ها خیلی کمه، حتی تو مشهد.
الآن شما به چسبوندن لنکرانی به جلیلی انتقاد می کنید، خودتان جلیلی رو به قالیباف ساکت فتنه چسبوندید.
هنوز رفتار قالیباف و رسانه هایش را در فتنه ۸۸ یادمان نرفته که خود همین حسین خان قدیانی چند تا متن در انتقاد از قالیباف نوشته.
قالیباف(هاشمی کوچک) به جلیلی نمی یاد.
منظورم اینه که چند تا مرجع اطلاعاتی مطمئن بهم معرفی کنید:
سایتی.. کتابی.. روزنامه ای.. یه چیزی ک ازش مطمئنید…
ممنون
حسین قدیانی سال ۸۸ (که منتقد قالیباف بود) : / جامعه مدنی/ ریشه در خانه پیغمبر داشت/ یا ویلای جورج سوروس؟! / و ناطق هم/ راستش «مالک اشتر» نبود/ ۷ ماه فتنه/ اما صدایی از ناطق درنیامد/ «قالیباف» اما چرا/ یک بار به حرف آمد/ فقط یک بار/ و ما را شرمنده کرد/ که در تونل توحید بالاخره «هل من ناصر» را شنید/ BRT/ این روزها / دیر/ و کلی با تاخیر/ به میدان انقلاب میرسد/ امام کی گفت / پشتیبان «ولایت مترو» باشید تا تونل توحید ریزش نکند؟! / آقای قالیباف! نگذارید تونل توحید را / نااهلان و نامحرمان افتتاح کنند/ این تونل/ از زیر خانه پدر سمیه/ عبور میکند که در کربلای پنج/ لحظاتی قبل از شهادت/ خنده زد/ تا نکند روحیه بچهها ضعیف شود/ من میخواهم حساب انقلاب را/ با شهردار تهران صاف کنم/ آن یک دفاعی که/ در این ۷ ماه از انقلاب کردید/ شهدا را شرمنده کرد/ جناب شهردار/ بگو چقدر می شود/ از یکی قرض میگیرم/ با شما حساب میکنم/ مهر انقلاب حلال، جانش آزاد/
تبریک می گم داداش حسین عزیز ما؛
تا حالا بالاترین لینکت می کرد و اذیتت می کرد، حالا نوبت پایداری چی ها شده.
بمیرم برا مظلومیتت…
مردی… مرد…
نه عضو این حزب نه نوکر اون جبهه…
به تعریف و تمجیدهای اون روزشون اعتنا نکردی، به آزارهای این روزاشون هم اعتنا نکن.
فقط مثل همیشه سرباز آقا باش که آقا دلش به چون شمایی خوشه…
همین رجانیوز رسما ۲ سال بایکوتت کرد، حالا میگن؛ چرا دوست رو می زنی؟! شما چه جور دوست داداش حسین هستین که ۲ سال بایکوتش کردین؟!
محترمانه عرض می کنم، شما هرکسی رو که خودتون دوست دارید و با منطق شخصی خودتون سازگار در میاد، با بصیرت می دونید، و همه ی اونای دیگه رو بی بصیرت!
اتفاقا خوبه که بدونین، اونی که بی بصیرت هست، خودتون هستید، آقای قدیانی.
واقعا متاسفم براتون، برای این مطلبی که نوشتید.
آخه سید احمد، خود آقا فرمودند به افراد اهل بصیرت رجوع کنید!!!!!
بیعت با آقا یعنی گوش کردن به حرفای آقا نه تخریب علامه مصباح! مگر اینکه آقا در مورد شما هم گفته باشند به معنای واقعی کلمه بصیرت دارید!!!!!!!!! که حتما بصیرتتون از علامع بیشتره
ارادت ما به آیت الله مصباح یزدی به خاطر تاییدات حضرت آقا است.
یک دوست؛
ما از شاخص هایی که حضرت آقا بیان می فرمایند، به شخصی که علامه مصباح معرفی کردند نرسیدیم. اصلا مسئله پیچیده ای نیست که این چنین لشکر کشی کردید!
راحت باشید شما!
ولی حالا که علامه مصباح نهایت بصیرت هستند و مو لای درز بصیرتشان نمی رود، چه طور خیلی هایتان اصلح زمینی و آسمانی ایشان را پشت سر گذاشتید و به جلیلی روی آوردید؟
من در بیعت حضرت آقا هستم! جان می دهم در راه ایشان. الان اگر بفرمایند به رفسنجانی رای بده، بی چون و چرا به فسنجانی رای می دهم.
دوستان شما چه طور در بیعت علامه مصباح هستند و به جلیلی روی آوردند؟
هیچ کدامتان نمی توانید به این سوال، جواب منطقی و قانع کننده بدهید!
بعد هم، پس تقوا سفارش آقاست؟!؟! پس باید وحدت داشت؟!؟! عجب!!!!
بترسید از اون روزی که داداش حسین، علنی و توی روزنامه مچ جبهه تان را محکم تر بخواباند. اون وقت معلوم میشه ضد تقوا و ضد وحدت چه کسانی اند…
شما اگر ذره ای آقای لنکرانی رو می شناختی، خوب متوجه بودید که ایشون هیچ احتیاجی به این ندارند که گذاشتن تصویرشون در کنار تصویر آقای جلیلی براشون وجهه کسب کنه.
اگر کمی دقت داشتید، و اگر فقط کمی توجه میکردی، به خوبی متوجه می شدید که منطق من و همه ی دوستانم از گذاشتن عکس این دو کنار هم، بیان یک گفتمان هست.یک گفتمانی که هر دو پرچمدارش هستند.و خود آقای لنکرانی هم گفتند که با ایشون رقابت نمی کنند.
شما که اینجور حکم می کنید، بد نبود که حداقل نظر خود مارو هم از انجام اینکاری که گفتی، می پرسیدی! بعد بهمون تهمت میزدی!!!
چرا ما شدیم بی بصیرت؟
چرا شدیم ستون پنجم دشمن؟
چرا؟
چون گفتمان مونو که همان گفتمان انقلاب هست، بیان می کنیم؟
و چون نقد می کنیم(و نه تخریب) و فقط نقد می کنیم عملکرد یک نامزد دیگه رو؟
و چون اون نامزد مورد پسند شماست، ما شدیم بی بصیرت؟
به همین راحتی همه ی دوستان تونو انداختین توی ستون پنجم دشمن؟
نخیر آقای قدیانی!
این منطق شما، نه منطق اسلامه، و نه منطق یک انقلابی!
حسین آقا چرا از علامه مصباح چیزی نمی نویسی؟
از این نوشته یه بوهایی میومد …
سلام…
حرف زدن راحته، آقا فعلا جان دادن نمی خواهند!!!! بصیرت می خواهند. نمی دونم شاید تخریت آیت الله مصباح بصیرته!!!!!!
همون طور که قبلا هم گفتم و نشون ندادید، شدیدا به وحدت اصول گرایان معتقد و پایبندم.
ولی چشم پوشی از اشتباهات سردار باقر برای مقابله با هاشمی هم کار غلطیه!!!
نیلوفر آبی!
مطمئنم کامنت نظرات را کامل نخواندی و فقط با حب و بغض نظر میدهی!
آخه یک حرف را چند بار باید توضیح داد؟!!!!!!!!!!!
دوستان محترم با هر تفکری!
اینجا قطعه ۲۶ است و قوانین خاص خودش را دارد.
وقتی کامنت های طولانی و پر از غلط ویرایشی و املایی می گذارید، انتظار تایید شدن نداشته باشید!
سلام
برادر عزیز! همیشه از خواندن مقالات و نوشته های شما لذت بردم مثل لذتی که در جوانی از خواندن شطحیات احمد عزیزی و مقالات حسین بهزاد در کیهان آن روزگاران می بردم. مدتی از سر مشغله و سرگرمی توفیق دست نداده بود تا به قطعه ۲۶ سر بزنم، امروز اما بخاطر گله گی یامین پور عزیز اومدم ببینم چه خبر شده که دوستان از هم گله مندند. راستش انتظار همه چی را داشتم جز هواداری شما از قالیباف! برایم کاملا غیر منتظره و عجیب بود و هست که شما را زیر علم باقر خالیباف ببینم. بله او خودی است، مگر خاتمی و کروبی و دیگران خودی نبودند؟ گفتمان این آقا بر سالوس و فریب است و نسبتی با گفتمان انقلاب و ارزشها ندارد! شکر خدا که امروز شنیدم نوارهایش هم در آمده است از نفاق و دورویی و نون به نرخ روز خوریهایش که در جمع های مختلف به گونهای متفاوت فرمایش می فرمودند. البته پیش از شما دوستان دیگری که قبل ترها ایشان را ناصواب عمر سعد می خواندند ولی بدلایلی که برایم یقینی نیست در زمره هواداران ایشان در آمدند مرا شگفت زده کرده بودند. من جانباز قطع نخاع گردنی هستم که سالیان زیادی است تک و تنها زندگی می کنم و سر در لاک دردهای جانکاه خود دارم و از آخور هیچ حزب و دسته و گروهی بهره یی ندارم شکر خدا.
با جلیلی رقابت نمی کنم؛ فقط برای خاله بازی اومدم!
با سلام
آقای قدیانی از شما بیشتر از این ها انتظار می رود.
شما جبهه پایداری و علامه مصباح را به بی بصیرتی متهم می کنید!؟
خود حضرت آقا در مورد علامه مصباح می فرمایند: این سه به حقیقت در شما جمع است؛علم و بصیرت و صفا
اون وقت شما این گونه موضع می گیرید
در مورد آقای قالیباف هم انگار شما خیلی زود فتنه سال ۸۸ رو فراموش کردید. ایشون چه رویه ای داشتند؟ مگه جزو خواص حساب نمی شدند؟؟ چه موضع گیری صریح داشتند؟
آقا حسین گند زدی گند…
این پایداری چی ها، ادب شون رو هم علامه بهشون یاد داده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مواظب باشین به داداش حسین فرزند شهید اهانت کنین، صبر ما هم اندازه ای داره ها…
ساکتای جبهه و جنگ، واسه ما شدن حزب اللهی حالا…
هی جبهه های ناپایدار!
گند بخوره به هیکل بصیرت همه تون… چرا داداش حسین عزیز؟!
دوستان!
قدر داداش حسین رو بدونیم و اینقدر بی مهابا و تخته گاز، نرونید لطفا.
داداش حسین، هیچ نیاز به دفاع امثال من نداره، که بیام بگم مراعات کنیم و از این حرفها!
اگه وقتش بشه، خودش به بهترین شکل دفاع می کنه. اما این نافی انجام وظیفه ی یکی مثل من نیست.
فقط یک جمله؛ از هاشمی، غافل نشید. چه تأیید بشه، چه نشه. همه در یک جبهه ایم و، مقابل ما مُشتی اراذل و اوباش و سلطنت طلب و مسعود رجوی و وندی شرمن، معاون وزیر خارجه آمریکا و……… هستند، که فعلا پشت اکبر مثل کوه!! وایستادند.
کجی شما با «اصرار بیجا و بیش از حد» در قرابت با آقای صفار شروع شد و خدا رحم کند به کجی ای که با هر قدم کج تر میشود!
توصیه میکنم بیشتر با “هم اندازه های خودتان” اُنس داشته باشید تا “بزرگترهای محترم”.
شور، جسارت، بصیرت، وامدار نبودن، عشق بیشتر در جوانان طراوت دارد تا “بزرگترهای محترم”.
جسارت قلم زیباست اما جسارت فهم زیباتر…
هه هه هه هههه ..
یادم اومد از روزی که نامه انتقادی نوشتی به رییس قوه قضا … فشار بت آوردن معذرت خواهی کردی که هیچ همه چی رو هم انداختی به لنگ احمدی نژاد … همونجاها بود که بوهای بدی به مشامم رسید ..
لذا با مدیریت جهادی! باقر خوش باش.. علی الحساب جهادش در تبلیغات مارو گرفته.. قبل ترم جهادی کرده توی شهرداری تهران که لامصب تهران رو رسوند به توکیو و چی چی میگن اسلام ژاپنی ! تکنوکرات چه میکنه لامصب…
این همون آقای قالیباف بود که در مورد موضع گیری در مورد فتنه اش گقتید چقدر میشه حساب کنیم؟ حساب کردید؟
جالبه! توی این متن، داداش حسین، نه اسمی از کسی برده، نه اسمی از دار و دسته ای، اما خوب و زیبا، ضمیر، مرجع خود را شناخت!!
مگه اینا جاسوسی کردن واسه بی. بی. سی که به خودشون گرفتن؟؟؟؟؟؟؟
اونی که گفته بود؛ حسین قدیانی بابت این متن چقدر از قالیباف پول گرفته بود، کی بود؟؟
همون قدر گرفته که جبهه های سیاسی از محصولی نفتی و رانتی گرفتن!! تموم…
دکتر لنکرانی به نفع دکتر جلیلی انصراف داد
دمت گرم داداش حسین عزیز و ولایی؛
ستون یسار: این را هم لازم می دانم که بگویم؛ ما در انقلاب اسلامی، تا «آقا» داریم، نیاز به هیچ «آقابالاسری» نداریم و تا «خامنه ای» هست، با احدی بیعت نمی کنیم. آن احد، هر که می خواهد باشد… علامه ما، مراد ما، آیت الله ما، عشق ما، رهبر ما، ولی امر ما، فقط و فقط یک نفر است؛ سیدعلی خامنه ای، و الا ما هم مثل جبهه های سیاسی، سرشار از تناقض می شدیم و یارای مان نبود که همچین توی دهان دشمن بزنیم!! با جبهه های ناپایدار سیاسی، ما از پس معرفی یک نامزد برنمی آییم، چه رسد به مقابله با ضد انقلاب و ۲۵۰ کلاهک اتمی اسرائیل!!
…………………………………………..
با خبر شدیم دردانه علامه، اصلح ۷ ساله، و منتخب خلقت در زیر آسمون و روی زمین، به نفع جلیلی انصراف داد تا رد صلاحیتش توسط شورای نگهبان را لاپوشانی کند!!!!!!!!
علامه تا دیروز: ما ذره ای از لنکرانی پا پس نمی کشیم!
این چه جور اصلحی بود که کشید کنار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ زرشک!!!!!!!!
پس “تکلیف” چی می شه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پس “اصلح” علامه چی می شه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این اصلح بود یا هلوی گندیده؟؟؟؟
زنده باد بصیرت داداش حسین و البته دم لنکرانی گرم که وی هم فهمید و پایداری را جا گذاشت…
اینم لینکش
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920230001312
آیا هنوز تهمت خیانت می زنید؟
بعد از جلیلی، لنکرانی هم پایداری را جا گذاشت…
آقا! من اگه بخوام به همون اصلح ۷ ساله علامه رای بدم، باید چی کار کنم؟! پس تکلیف بصیرتم چی میشه؟!
نه!!!!!!!!!!!!! نکش کنار لنکرانی. تو اصلح خلقتی… حالی ات نیست، داغی!!
ظاهرا چون تایید صلاحیت نشده انصرف داد و الا اصلح با پشتوانه علامه مصباح که نباید کنار بکشد!
دیگه بوی بهشت از اینجا به مشاممون نمی رسه! نذارید بوی تعفن بگیره…
هر چند خود به خدایی بوی تعفنی از این بالاتر نیست که اصلح زیر آسمون، از انتخابات انصراف بده!!!!!!!!!!
پس تکلیف خود تکلیف چی می شه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حضرت علامه؛
۷ ساله که دارم می گردم، ولله (قسم رو داشته باشین) روی زمین و زیر آسمون، اصلح تر از لنکرانی پیدا نکرده ام… ما از ایشان پا پس نمی کشیم…
خبر؛
لنکرانی به نفع جلیلی انصراف داد.
نتیجه؛
…………………….؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟…………………..
خیلی برات متاسفم حسین. خون باباتو پایمال کردی.
دوستان محترم؛
کامنت بی خود، زیادی و با لحن بی ادبانه نگذارید لطفا… مجبورم تایید نکنم ها!
هم شان خودتان را نگه دارید، هم شان اینجا را!
سلام آقای قدیانی و آسیداحمد
مدتهای زیادی است دقیقا از زمان فتنه که نوشته های قدیانی را می خوانم و خدا شاهد است که تا الان حال می کردم. دو هفته ای بود که بخاطر مشکلات نتونستم به سایت سر بزنم تا اینکه گلایه یامین پور را دیدم و به سایت سر زدم و واقعا شوکه شدم. اصلا باور نمی کردم که این حسین باشد که اینگونه نوشته و بر دوستان در جبهه پایداری تاخته است. آقای قدیانی شما که ماشاالله در بیعت آقا هستید از صحبتهای ایشان درباره علامه چه برداشتی کردید؟ آیا همه علامه را پدر معنوی پایداری نمی دانند؟
آیا چند مطلب در نقد قالیباف توسط رجانیوز و شاید پایداری، باید شما را به آنجا برساند که چشمها را ببندید و لجام از قلم بردارید؟ شما که از تهیه خوراک جهت بی بی سی براشفته شدید به نظرتان با این نوشته خوراکی تامین نکرده اید؟!
فکر می کنید پدر شهیدتان از زدن پایداری خوشحال است؟ آیا فقط قالیباف مدیر جهادی است؟ چطور شد که ساکت فتنه از نظر شما در سه چهار سال پیش به یک باره شد همطراز جلیلی؟ آنهم جلیلی که با پراید رفت و آمد می کند و قالیباف که برای رفت و آمد تبلیغاتش از ماشین شهرداری استفاده می کند.
آقاحسین! بترس از روزی که این تعریف و تمجیدها در سایت تو را بگیرد. همین متنی که نوشته ای نظراتش را هم بخوان چقدر به علامه توهین شده است و سیداحمد تایید و منتشر کرده!! حالا هم که لنکرانی به نفع جلیلی کنار رفت. آیا حالا لنکرانی صاحب بصیرت شد؟! و یک سوال: آیا برای اینکه هاشمی رای نیاورد، باید حتما چشممان را بر روی واقعیات ببندیم و به باقر رای دهیم؟
قالیباف انقدر دوستدار قدرته که عمرا به نفع کسی کنار بره؟! بین اون و دکتر جلیلی شباهتی وجود نداره، حالا لنکرانی یا زاکانی یا حداد یا ولایتی یه چیزی…
نیما:
برای خودت متاسف باش که به دلیل انتخاب به دیگران توهین می کنی!
دوستان!
جرم آقای قدیانی این است که انتخابش را علنی کرده و از او دفاع می کند؟!!!
ظاهرا نمی دانید که چقدر از بزرگان و سرمایه های نظام هم رایشان قالیباف هست!
شما فقط مسجد خودتان و سایت رجانیوز را می بینید که انصافا از تهمت و تخریب چیزی کم نگذاشته!!!
کسانی مثل سردار سلیمانی در مملکت گل لقد نکرده اند که امروز حامی قالیباف شده اند!!!
چرا باید تخریب رسانه ها آنقدر روی جو حزب اللهی ها اثر بگذارد بدون اینکه تحقیق کنند و حتی پاسخ خود قالیباف را بشوند!!!
کار به جایی رسیده ساکتین جبهه به قالیباف ساکت فتنه می گویند!!!
دوستان!
قالیباف آن دیوی نیست که برایتان ساخته اند و انتخابات آنقدر ارزش ندارد که حرمت افراد را می شکنید به جرم انتخاب و بعضی بی شرمانه اتهام بده بستان به دیگران می زنند؟!!!
کمی صبر کنید آن وقت خواهید فهمید که جلیلی هم آمد تا رای اصولگرایان یکی باشد!
جناب قدیانی!
همه ی توهین هایی که حالا در اینجا باب شده است،
(چه به شما و جناح تان و چه به آیت الله مصباح یزدی)
مقدمه اش قلم شما بود!
هدف قلم شما هر چه هم که بود،
قبول کنید ارزش توهین به آیت الله مصباح را نداشت!
چقدر قرینه لازم است که اشتباه بودن قلم و عُذرخواهی کردن برای شما مسجل شود؟!
##پیام فضلی نژاد(پژوهشگر سیاسی روزنامه کیهان):
– “خیانت به جبهه خودی” آن است که به خاطر اختلاف سلیقههای سیاسی به سرمایههای بی نظیر انقلاب مانند علامه مصباح یزدی حمله شود.
– کسانی مانند علامه مصباح ساده به دست نیامدهاند که ساده هزینه شوند.
http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=535174
آقای قدیانی سلام
بسیار بد به لنکرانی تاختی و من دو بار برای شما کامنت گذاشتم ولی متاسف شدم که هیچ کدام رو منتشر نکردی! احساساتی شدن خوب است اما اگر حد رعایت شود! متاسف شدم که علیرغم تمامی ارادتم به نه ده شما و سایر نوشته جاتتان از روندی که در این مقاله علیه شخصیت مهذب و کاردان و دوست داشتنی لنکرانی پیش گرفتید را نه پسندیدم و نه ذره ای توانست در بصیرتم! افزایش ایجاد کند. امروز وقتی لنکرانی کنار کشید متوجه شدم که شما هم قابل اعتماد نیستید و باید نوشته جاتتان را بیش از پیش تعمق کرد.
خداوند از سر تقصیراتتان که علیه لنکرانی و آقای مصباح راه انداختید بگذرد…
یک سال پس از متن “مصباح و چند آه دیگر” حسین قدیانی به شبهات پاسخ می دهد…
توهین کنندگان به علامه مصباح چه کسانی هستند؟!
به علامه مصباح از کانال انقلاب اسلامی ارادت دارم، نه کانال جبهه پایداری…
سئوال پرسیدن از علامه، اهانت به علامه نیست… و با جرئت و شهامت می گویم که سیاست ورزی علامه مصباح طی این چند سال اخیر را قبول ندارم…
آن جمهوری اسلامی که ما آن را می شناسیم، رهبرش قائل به خفقان نیست…
تا ساعاتی دیگر در وبلاگ قطعه ۲۶
خدا رو شکر؛ منتظر همچین متنی از آقای قدیانی بودیم.
پیشاپیش ممنونیم…
اینجا راجع به اصلحیّت هیچ یک از نامزدهایِ متعلق به گفتمان انقلاب اسلامی، عرضی ندارم. لیکن با این باور قلبی که؛ “در برابر نامزد محبوب بی بی سی، وحدت نامزدهای گفتمان انقلاب اسلامی، حول اصلح، از اوجب واجبات است” عرضی دارم؛ با تولید این همه حب و بغض در کامنتِ طرفداران آقایان قالیباف، لنکرانی و جلیلی، آیا همچنان می توان به وحدت مورد نظرمان امیدوار بود؟ آن هم وقتی که می بینیم از تضارب کامنتهای مذکور (تضارب آراء طرفداران)، ذره ای نظر اقناعی در طرف مقابل، حاصل نشده است. غالب این گفتگوها و آراءِ دوستان، تقلای نفَس گیرِ سه گروه از فرزندان حضرت آقاست که هر کدام می کوشند تا اصلح بودن نامزد مطلوب خود را، به رخ دیگران بکشند…و کاش تلاشی بود منطقی، در اثبات اصلحیت آنان. “وحدت کلمه” ره آوردِ سیاسی رسول الله، وصیت حضرت روح الله و توصیۀ حضرت آقاست. وحدت کانهُ نماز و روزه است، و بسیار مبارک. پس چگونه است که از قِبل دعوتمان به چنین امر مبارکی، این همه حب و بغض، در مدعوین ما تولید می شود؟ و یاران نازنینی همچون شما، از هم می رنجند؟ نمی توان پذیرفت که اگر روزی فرزندان آقا، همدیگر را به انجام “معروفی” دعوت کنند، موجب تکدّر خاطر هم خواهند شد. اگر چنین شد، قطع و یقین بدانیم که؛ یا آداب و لوازم دعوت(امر به معروف) را فراهم نکرده ایم و یا، معروف مورد ادعا(وحدت نامزدها) پوششی برای اثبات نامزد مورد نظر بوده است. مبادا تصور کنید که نسبت به نیت خیر شما دچار تردید شده باشم و یا العیاذ بالله…از استعاذه بگذریم و اصلا فرض کنیم؛ شما منادی وحدت، و من شبانِ قصۀ حضرت موسی و منتظر دعوتِ حضرت شما. بسم الله!
قالیباف لج بی بی سی در آورده…
بیشترین رای هم داره…
داداش حسین کارش درسته و…
ولی مشکل اینجا این شده که جناب سیداحمد کامنت ها رو تائید یا رد میکنه!
حضرت سیداحمد توهین به برخی دوستان می کنند سانسور می کنند، ولی برای بقیه خط و نشان می کشه که…
ای بابا
بگذریم
یا علی
http://salmanemohammadi.blogfa.com/post/31
بیا این رو بخون خواهشا
دوستان محترم؛
رد صلاحیت هاشمی و حتی نبودن خاتمی، دلیل بر این نمی شود که فکر کنیم الان دیگر فصل رقابت صرف و بی حد و مرز است. تا وقتی که اصلاح طلبان در انتخابات کاندید دارند، که می بینیم دارند… وحدت وحدت وحدت!
آقا سید!
آقای قدیانی کی به روز می کنن؟
عجب!!!
به تحلیل های دوستان حامی جبهه پایداری فقط باید گفت عجب!!!
نمی دانم چه شده است ما را که به جای وحدت به جان هم افتاده ایم؟؟؟!!!
حضرت علامه جایگاه شان محفوظ، اما انقدر استفاده ابزاری و گاها کورکورانه از سخنان حضرت آقا نکنید.
اگر قرار بود باقی خلق الله هم مثل شما فقط به یک قسمت از سخنان گوهربار امام مان گوش بدهند و بقیه را نشنیده بگیرند و ایضا، همان یک کلمه را که از قضا باب میل تان هم هست را دائما، در هر شرایطی و در هر موقعیتی همچون چماق بر فرق سر تک تک همسنگران و نیروهای خودی بکوبند که، سنگ روی سنگ بند نمی شد.
و اگر قرار بود همان رویه ای که شما الان در پیش گرفتید را، مردم غیور ما در سال ۸۸ در پیش می گرفتند، که اصلا حماسه باشکوه ۹ دی ای اتفاق نمی افتاد!!!!
خواهشا به دور از هیاهو و احیانا هوچی گری، فقط کمی کلاه خود را قاضی کنید.
عادت نکنید به لقمه آماده خوردن!!!
درست است، در هر موقعیتی باید، از سخنان و تجربیات بزرگان استفاده کرد، اما اگر قرار بود تنها به همین ها کفایت کنیم، پس خدا باید به تعداد معدودی از ما نیروی تعقل می آفرید و بقیه را آزاد و راحت می گذاشت.
صحبتهای آقای یامین پور و هر بزرگوار دیگری در تایید یا رد هر موضوعی را باید شنید اما در خلوت خود اگر گاهی اوقات به این حرفها هم فکر کنیم بد نیست، هم چیز زیادی از دست نمی دهیم هم خدا را خوش می آبد وهم شاید کمی بصیرت تان افزایش پیدا کرد!!!
درست است ما در سال ۸۸ به عملکرد آقای قالیباف نقد داشتیم اما آیا فقط ایشان مشمول نقد واقع می شدند؟؟؟ اگر این طور است، حضرت آقا فقط برای ایشان “ندای این عمار” سر دادند؟؟؟
بقیه دوستان خواص از هر جبهه و طایفه ای، کجا بودند وقتی مادر شهید “حسین غلام کبیری” در بیمارستان ها به دنبال دردانه اش بود؟؟؟
چرا هیچ کدامشان حتی یک سیلی نخوردند؟؟؟
اگر بنا به حرف زدن و هوچی گری باشد ما هم بلدیم. اما الان سن پرتقال فروش زیاد مهم نیست.
فتنه اصلی را دریابید. کمتر به حواشی ها و من عمارم تو عمار نیستی بپردازید!!!
در شان یک بچه مذهبی نیست این طور حرف زدن و استدلال کردن.
(در ضمن لازم به توضیح است بنده، در انتخابات اخیر مجلس طرفدار پر و پا قرص پایداری و اعوان و انصارشان بودم و همین طور مدتی در نزد آقای یامین پور شاگردی می کردم، پس زیاد از مسئله پرت نیستم.)
شیرینی (گفت و شنود)
گفت: یکی از کاربران سایت ضد انقلابی بالاترین خطاب به مدعیان اصلاحات نوشته است؛ باور کنید که با ادعاهای متفاوت خودمان مردم را گیج کردهایم.
گفتم: خب! حرف حساب زده. نگفته چرا؟!
گفت: نوشته است، یک روز دوم خردادی بودیم بعد اصلاحطلب شدیم، بعد دموکراسیخواه شدیم، بعد… حالا دوباره تابلوی اصلاحطلبی را بلند کردهایم، مردم گیج میشوند که بالاخره ما چه کارهایم؟!
گفتم: حرف حساب جواب نداره.
گفت: نوشته است، چه نشانهای از اصلاحطلبی در ما هست که اسم خودمان را اصلاحطلب گذاشتهایم؟!
گفتم: یارو رفته بود شیرینی کشمشی بخره، به مغازهدار گفت؛ این چه شیرینی کشمشی است که یک کشمش هم توش نیست. قناد گفت؛ مرد حسابی! مگه وقتی شیرینی ناپلئونی میخری توی هر شیرینی یک ناپلئون هست؟!
در ضمن تا اینجای کار، نظر بنده حقیر بیشتر متمایل به آقای جلیلی هست تا قالیباف.
تا در آینده چه پیش آید.
روشن شدم… خیلی بیش از پیش!
تکلیفم با خودم و تصمیمم و عملکردم روشن شد!
منتظر پست های بعدی شما در روزهای آینده هستیم!
بازتاب: به بهانه ی تخریب بی وقفه ی رجانیوز علیه قالیباف | بی بهانه
همتون علاف اید!
……………………