درست در شرایطی که سال ۹۰ تمام شد، وارد سال ۹۱ شدیم! سال ۹۱ با همه سختی هایی که داشت، سال آشتی سران قوا با یکدیگر بود و ایشان تقریبا ماهی یک بار به دیدار هم می رفتند و هر چند تا روز قیامت با هم قهر کرده بودند(!) آشتی کنان سوار کشتی می شدند! سال ۹۱ مربع امیر قلعه نویی، علی دایی، مایلی کهن و عادل فردوسی پور کلا ۴ بار قهر و ۳ بار آشتی کردند، اما سران قوا ماشاء الله دعوا نکرده، آشتی می کردند و آشتی نکرده، دعوا!
سال ۹۱ یه جورایی سال پیر موتلفه بود و اینقدر که حاج حبیب الله نامه نوشت، حسین قدیانی مطلب ننوشت. در همین سال عسکراولادی متوجه شد که سران فتنه، فتنه زده اند، نه اهل فتنه! و تو چه می دانی که مفتون چیست؟! در اواخر این سال، «حضرت استاد» و «سردار قلم» درباره موضوع «فتنه زدگی و تفاوت آن با جرج سوروس گری و جین شارپ پروری بی واسطه» به مناظره با هم پرداختند که بیننده دقیقا متوجه اختلاف نظر نامبردگان نشد(!) در سال ۹۱ حبیب الله عسکراولادی در هر شماره هر روزنامه ای دست کم ۴ تا مطلب نیم صفحه ای داشت؛ نامه ای در پاسخ به جوابیه همان روزنامه، جوابیه ای در حاشیه جوابیه هامش یک روزنامه دیگر، ادامه نامه نگاری با اصلاح طلبان، و پاسخ دادن به بازتاب جوابیه یکی مانده به آخر همان اصلاح طلبان در شماره آخر یک روزنامه دیگر!! البته این اواخر به نظر می رسید اصلاح طلبان کم آورده باشند، اما حاج حبیب ول کن نبود و همچنان یا می نوشت یا جواب می داد!
سال ۹۱ معلوم شد که برادر همین حاج حبیب الله یعنی اسدالله چگونه نفر اول زیره دنیا شد. از قرار، حاج اسدالله یک روز می خواسته در کودکی سنگک بخرد که متوجه می شود نانوا دارد روی نان کنجد می ریزد.
اسدالله کودک رو به نانوا: «شاطر! کنجد را کیلویی چند می خری؟!»
شاطر رو به اسدالله: «فلان تومن!»
اسدالله: «الان می رم از بازار، بدون ارز مرجع (!) برایت کنجد ارزان تر میارم!»
… و بدین ترتیب اسدالله، سلطان زیره جهان می شود!!
در این سال ما شاهد وقوع ۲ زلزله دلخراش در میهن مان بودیم که باعث شد رئیس محترم قوه، ضمن سفر به کاراکاس و هم دردی و چیزهای دیگر با خواهر و مادر آن مرحوم، نشان درجه یک فرهنگ را به یکی دیگر بدهد. حسن سال ۹۱ به این بود که عاقبت معلوم شد منظور رئیس قوه از بهار، امام زمان (عج) است، اما مشکل آنجا بود که منظور رئیس قوه از امام زمان (عج) همان «یکی دیگر» بود! در این سال آقای احمدی نژاد درباره مدیریت حضرت نوح، سفرهای استانی یوزارسیف، برنامه های اقتصادی آمن هوتپ سوم، اختلاس قوم ماد، آکله الاکباد، شیخ رشیدالدین وطواط بن یحیی ملقب به طوطی بازرگان، عیسی پسر مریم، فردوسی توسی، کتیبه حقوق بشر کورش، زیگورات چغازنبیل، چاوز بن چه گوارا، ام هوگو، جرجیس و کلا همه چیز صحبت کرد، الا مسائل حوزه ریاست جمهوری!!
سال ۹۱ به مجلس رفتن احمدی نژاد، یک بار شوخی شد و یک بار هم شوخی شوخی، جدی شد! این وسط آنچه جدی جدی، شوخی گرفته شد، مشکلات معیشتی مردم بود. در سال ۹۱ قیمت اغلب اقلام خوراکی و غیر خوراکی سر به آسمان سایید و درست در همین فضا، یک میمون پیشگام وارد فضا شد!
سال ۹۱ سال ابطال بسیاری از مشهورات علمی بود و بر ما ثابت کرد که پراید خیلی هم گران نیست! و با یک حساب سرانگشتی مشخص شد قیمت هر کیلو پراید از قیمت هر کیلو پسته ارزان تر می افتد! ما چند بار حساب کرده باشیم، خوب است؟!
سال ۹۱ به عبارتی سال بهار رسانه ها بود و خبرگزاری یک نهاد نظامی نشان داد که با یک پیامک در روز تعطیل چگونه می تواند اوضاع اقتصادی کشور را آشفته کند!
در سال ۹۱ ما در جشنواره فیلم فجر، هر چه جایزه بود دادیم به هنرمندانی که در فتنه نقش داشتند، اما آمریکایی ها پیام این حرکت را نگرفتند و اسگل ها، اسکار را به وحید جلیلی خودشان دادند!
در اواخر این سال، برای اولین بار، تعداد دوش نامزدهای انتخابات از تکلیف بزرگان پیشی گرفت! و تقریبا به ازای هر تکلیف، کلی دوش وجود داشت! در همین سال بود که معلوم شد اصول گرایان از همان شکم مادر، نامزد انتخابات ریاست جمهوری به دنیا می آیند! گروهی از کارشناسان پیش بینی می کنند در صورتی که روند احساس چیز سیاسیون همه جناح ها همین طور ادامه داشته باشد، در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، تعداد نامزدها از تعداد رای دهندگان بیشتر شود!
در این سال احمدی نژاد ضمن حضور در نیویورک و سخنرانی در سازمان ملل، در کاری کاملا مخالف با خلقیات احمدی نژادی، از مردم منهتن به دلیل ایجاد ترافیک هنگام تردد خودروهای هیات همراه، معذرت خواهی کرد! شهروندان ساکن در محله اعیانی منهتن که واقعا تحت تاثیر سجایای اخلاقی رئیس جمهور قرار گرفتند، فوج فوج به مکتب ایران پیوستند!! در همین سال بود که معاون اول رئیس جمهور گفت: «تا احمدی نژاد هست، من هستم و تا من هستم، سرکار خانم دکتر هست» که اندکی بعد، ایشان و اوشان بودند، لیکن خانم دکتر کنار گذاشته شد! چند وقت بعد از این، جناب معاون اول گفت: «قیمت خودروها باید شکسته شود» و پراید که ۱۱ میلیون تومان گران شده بود، به اقشار آسیب پذیر لطف کرد و ۵۰۰ هزار تومان ارزان شد! در همین شرایط بود که دکتر حبیبی به رحمت خدا پیوست! چه می دانیم؟! شاید در اعتراض به این سبک از معاون اولی!!
در سال ۹۱ بودجه کشور دوست و برادر و جنگ زده افغانستان، ماه بهمن به لویی جرگه رفت و تصویب هم شد، اینجا اما قوه محترم، بودجه یک دوازدهم را آنهم اواسط اسفند به مجلس فرستاده که باش تا تصویب شود!
وطن امروز/ ۲۸ اسفند ۱۳۹۱
در سیاست، از بصیرت غافلیم و در زندگی، از نصیحت پدربزرگ. اصلا فراموشی در ذات آدمی است.
نزدیکای نوروز چند سال پیش، کم و بیش همین موقع از سال بود که «باباکبابی» (۱) وسط کلی خاطره جالب و ناب، از حلیم بوقلمون گرفته تا کباب بناب، ناگهان زد به طبیعت و گفت: «زمستون همیشه ۲ بار می ره. یه بار اواخر بهمن، دروغکی، یه بار لحظه سال تحویل، راستکی… همیشه چند روز مونده به اسفند و چند روز بعدش، هوا شروع می کنه گرم شدن، اما تا آدما می رن توی فاز «بهار زودرس»، یه دفعه زمستون با یه برف پر حرف، حاضری می زنه… این اتفاق با اینکه هر سال تکرار می شه، هر سال مردم فریب می خورن! خلاصه، تا «مقلب القلوب» را نشنیدی، رفتن زمستون رو باور نکن… کرسی رو جمع نکن!»
حواسم هم به حرف بابابزرگ بود، هم به پیش بینی سازمان هواشناسی، اما از هول بهار، بازم در دیگ زمستان افتادم! هول بهار، حالم را خوش کرده بود… لیکن چه بسیار که «حال»، سبب غفلت از «قال» می شود. حالی که «می مانی»، رحم ندارد به قالی که «می دانی».
کرسی نگذاشته بودیم که جمع کنیم، اما هوا ظرف ۲ هفته گذشته از بس گرم شده بود که در آسمان دنبال پرستو می گشتم، در زمین دنبال گل لاله. البته نه از آنهایی که شهرداری می کارد؛ لاله واقعی، اصل!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
به سبب کاری اداری شخصی، چند روز پیش رفته بودم بلد «بلده». با کم ترین لباس، و لگن ترین ماشین، یعنی آردی یشمی مدل ۷۸ جناب اخوی که جز بوق، همه جای ماشینش صدا می دهد! فلاشر؛ کلا خراب! موتور؛ روغن ریزی! برف پاک کن ها؛ سالم، اما بدون توانایی در دادن آب به شیشه ماشین! یعنی فقط واست بای بای می کنه، تمیز نمی کنه! لاستیک ها؛ صاف عینهو آینه! آینه سمت شاگرد؛ آینه بی آینه! رادیاتور؛ احتیاج به آب دادن بعد از هر ۲ ساعت رانندگی، به خاطر جوش نیاوردن! فرمان ماشین؛ توی سرعت ۸۰ یه ریپ، توی ۱۰۰ یه ریپ، توی ۱۲۰ بندری! لاکردار باید دو دستی می گرفتمش که از جا درنیاد! دنده؛ بدتر از فرمان! کلاچ؛ بهترین وزنه برای تقویت عضلات دو قلو! کارت ماشین؛ مفقود! بیمه نامه؛ ۶ ماه از مهلت گذشته! معاینه فنی؛ شوخی نکن! نور چراغ ها؛ مگر با چشم بصیرت، فقط ۲ متر! بخاری؛ دادن خاک به جای گرما! ضبط؛ یک حفره مستطیل + کلی سیم ولو! و قس علی هذا…
جاده چالوس را تا وسطا رفتم؛ دو راهی یوش بلده، پیچیدم سمت راست. هوا هم به غایت ملس و بهاری بود.
از قبل طوری برنامه ریزی کرده بودم که در خانه/ موزه نیما توقفی داشته باشم، عکسی بیندازم، احیانا کتابی بخرم و کنار قبر علی اسفندیاری و الباقی فاتحه بخوانم. توقفم در یوش ۲ ساعتی طول کشید. خبری از زمستان نبود. در تن لخت درختان به وضوح می شد لباس خوش رنگ شکوفه ها را تماشا کرد.
کمی بعد در «بلده» کارم را انجام دادم. راحت تر از آنکه فکرش را می کردم. لنگ یکی دو تا امضاء بودم که جور شد.
از بلده رفتم سمت نور، یعنی شمال (۲) با جاده ای کاملا خلوت و هنوز بکر. در شهر نور با حمیدرضا یوسفی ورجانی قرار داشتم. از دوستان قدیمی که فتنه ۸۸ پیچید سمت فتنه گران و کارهایی کرد (۳) که بماند. حمید برای خریدن یک قطعه زمین، در نور بود و همین بهانه مناسبی بود تا شبی در ویلای پدرش در «چمستان» اقامت کنیم.
طبق قرار صبح زود راهی جاده ساحلی شدیم به سمت قائم شهر. یعنی سمت راست جاده ساحلی. در قائم شهر، آشنایی برنج کار دارم که همیشه برنج هایم را از او می خرم. دست اول است و به صرفه و مرغوب و خوش خوراک. حمید هم چند کیلویی خرید. «آقا صفر» اما خیلی شاکی بود از اوضاع کشت و کار. می گفت: «همین طور برنج و سیب زمینی و چای و مرکبات است که باد کرده دست کشاورز، آن وقت می ریم از خارج برنج وارد می کنیم! چرا؟… بعد از چند ماه که دولت صدای داد ما را می شنود، می آید و از ما نسیه خرید می کند، حالا باش تا حساب کند بدهی اش را! ما از بانک کشاورزی وام می گیریم، فقط ۲ تا قسط عقب باشیم، اول زنگ می زنن به ضامن و آبروی آدم رو می برن، بعدا خود به خود از حساب مون کم می کنن، ولی ما که از دولت طلب داریم، به کی باید زنگ بزنیم؟! ضامن دولت کیه؟! به پیمان کار می گیم، می گه؛ تقصیر دولته! به دولتی ها می گیم، می گن؛ قصور از پیمان کاره!… آقا! ما این یارانه ها رو نخواستیم! پول خودمون رو بدین…».
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
چه در راه جاده ساحلی و چه در راه برگشت از قائم شهر به سمت تهران؛ جاده فیروزکوه، چیزی که مشهود بود تخریب جنگل بود و عدم رویت دریا! بی اغراق در جاده ساحلی اصلا ساحلی ندیدیم! یعنی اصلا دریایی ندیدیم که بخواهیم ساحلی ببینیم! هر چه بود، یا ویلاهای شخصی بود، یا ویلاهای دولتی/ حکومتی فلان نهاد و بهمان ارگان که البته بیش از کارمندان بینوا، سهم خوش گذرانی حضرات مدیر می شود. حمید می گفت: جاده ساحلی شده جاده ویلایی!! راست می گفت.
جنگل اما حکایت دردناک تری داشت. القصه! چند ماه پیش، از ابتدای جاده چالوس داشتم برمی گشتم تهران. حدودا نیم ساعت بعد از اول جاده، جنگل های طبیعی به آن عظمت، جایش را داد به مقداری کاج و بلوط کاشته شده! و به شدت تنک و کم پشت! کمی بعد، همین شبه جنگل لاغر هم کلا محو شد!
یادم می آید ایام کودکی وقتی جاده چالوس می رفتیم، اگر راه را ۳ ساعت حساب کنی، بیشتر از ۲ ساعت و نیم اش جنگل بود. الان دقیقا برعکس شده! بیشتر کوه خشک می بینی تا جنگل… و آنهم چه کوهی؟!… کوه خط کش خورده آدمی زاد! کمی به خاطر آزادراه و بیشتر به خاطر ویلا!
مع الاسف وضع جاده هراز و جاده فیروزکوه هم بهتر از حال و روز جاده چالوس نبود. اینک شمال را بیشتر به ویلا و بساز بفروش ها باید شناخت، تا جنگل و دریا. حق دارند شمالی های اصیل ناراحت باشند از این وضع. واقعا بر سر منابع طبیعی بلایی آمده که اگر جلوی آن گرفته نشود، انگ بدی روی پیشانی نظام نقش خواهد بست. تعارف که نداریم! کل ساحل شده رژه آرم این اداره و آن شرکت! ویلای مخابرات، ویلای صدا و سیما، ویلای سایپا، ویلای خصوصی، ویلای نیمه خصوصی، ویلای فولاد مبارکه، ویلای کوفت و ویلای زهر مار! اگر از نظر جمهوری اسلامی، دریا و کوه و جنگل متعلق به همه ملت است، چرا پس علیه این رویه نادرست اقدام قاطعی نمی شود؟!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
به ورسک نرسیده بودیم که هوا ابری شد… و خیلی زود برف گرفت. فکر کردم؛ خفیف است و می شود رفت. حمید موافقت کرد. به راه مان ادامه دادیم. بعد از ورسک اما همین که تونل های ۳ گانه را رد کردیم، ابتدای گردنه گدوک گیر کردیم در بوران. یک آن دیدم ماشین نمی رود و دارد سر می خورد! عقل کردم و ماشین را هر جور بود هدایت کردم سمت شانه جاده. با آن وضع، یا ما به ماشینی می زدیم و یا ماشینی به ما!
شانه جاده اما بالطبع برف بیشتری داشت. حدود نیم متر! هوا هم داشت تاریک می شد… حمید گفت: پیاده شم، هل بدم؟ گفتم: با لاستیکای این لگن، بی فایده است… بدتر گیر می کنه توی برفا! گفت: سردم شده، یخ زدم! گفتم: منم! گفت: تو باز یه بافت تنته، من چی؟! گفت: داری چی کار می کنی؟ گفتم: زنگ می زنم امداد خودرو… گفت: اینجا که آنتن نداره! گفت: الان سگ میاد خفت مون می کنه! گفت: بدجور داره بهم فشار میاد! گفتم: تو برو اون پشت مشتا، منم می رم این پشت مشتا!
در ماشین را که باز کردم، سانتافه ای قیژ از کنارم رد شد و گل و لای را پاشید طرفم. مانده بودم چه فحشی بهش بدهم که در برف و مه جلوی جاده گم شد، اما هنوز صدای آهنگ ماشینش می آمد… «دلم گم شده، پیداش می کنم من…».
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
حدودا یک ساعت در آن کوران گیر کرده بودیم که عاقبت سر و کله این امداد خودروهای گذری پیدا شد. طرف گفت: ماشین رو از شانه جاده بیارم توی جاده، می شه ۴۰ هزار تومن، هر ۱۰ دقیقه که توی جاده بکشم تون ۲۰ هزار تومن دیگه می گیرم!
چاره چه بود؟! قبول کردیم. دو سه پیچ بعد، آردی یشمی ما که پشت یک نیسان آویزان بود، همین طور لک و لک داشت می رفت که حمید زد به شانه ام؛ اونجا رو نگاه؟… گفتم: همون سانتافه است! گفت: علامت بده، نیسان نگه داره ببینم…
پانوشت:
۱: بابابزرگم قبلا کبابی داشت. هنوز هم یک خط در میان به عادت بچگی ایشان را «باباکبابی» صدا می زنم.
۲: جاده های شمالی جنوبی چالوس (منتهی به شهر چالوس) و هراز (منتهی به شهر آمل) که تقربیا موازی هم اند، به واسطه جاده افقی یوش و بلده به یکدیگر وصل می شوند. از جاده بلده البته به شهر نور نیز جاده ای هست به غایت بکر و دیدنی که دقیقا بین چالوس و آمل در می آید.
۳: یکی از روزهای فتنه، یعنی روز ۱۳ آبان، حمید را در جمع آشوب گران دیدم. داشت شعار می داد؛ «سفارت روسیه، لانه جاسوسیه». تنها بودم. ایستادم گوشه ای به نظاره اش. شعارش غلیظ تر شد؛ «نه غزه، نه لبنان…». خواستم زنگ بزنم به موبایلش که دیدم آنتن ها را پرانده اند… آنتن ها را، دوستی ها را، خیلی چیزهای دیگر را. همین طور که نگاهم به حمید بود، یاد آن روزی افتادم که…

– حمید! آخرش نگفتی چرا ۴ تا از انگشت های دست راستت قطع شده؟!
– سال ۶۱ مادرم داشت با دستگاه، گوشت چرخ می کرد که یهو آژیر جنگ پخش شد. رفت چادر سر کنه، منو ببره زیرزمین که…
هنوز که هنوز است گاهی با خودم خلوت می کنم؛ آژیر جنگ خطرناک تر بود، یا آژیر فتنه؟! و صف من و حمید، کجا از هم جدا شد؟!… و کجا دوباره جوش خورد؟!
من همان حمیدم… حمید همان من است… در سیاست، از بصیرت غافلیم و در زندگی، از نصیحت پدربزرگ. اصلا فراموشی در ذات آدمی است.
بسم الله…
به نام خدایی که استقلال را آفرید تا پرسپولیس بدون سرور نماند…
خصوصی:
محسنی اژه ای
“صفارهرندی: تعریف خیابانی از فرهاد مجیدی شبیه متن زیارتنامه ها بود!”
یه لحظه تصورش کردم…وااای
“کفاشیان: ههههه!”
ما آخر نفهمیدیم کفاشیان چی از جون فوتبال ما میخواد. لبنان با سائوتومه و پرینسیپ (اسم یه کشوره) مساوی میکنه، بعد میاد ما رو میبره. یعنی فوتبال ما از سائوتومه و پرینسیپ! هم کمتره؟؟!!
************
ناز شست ابولؤلؤ
عید ولایت مبارک…
به امید ظهور حضرت مهدی (عج).
****
ولی جسارتا ببخشید یه کمی قلب روی ساحل رو چاقتر می کشیدین.
داداش حسین! اگر می توانید همه گل ها را خودتان بزنید؛
چرا از قرمزها کمک می گیرید؟! 🙂
طنز شیکی بود؛
ممنون داداش حسین سالار… چسبید!
واکنش رسانه ها عالی بود، عالی ها!
لعن علی عدوک یا علی… اولی و دومی و سومی…
عید بر همه بیست و شیشی ها مبارک باد!
“حداد عادل: همه باید کاری کنیم که پرسپولیس آخر فصل فرود مناسبی داشته باشد!
ولایتی: یقه لباس بازیکنان استقلال به «یقه ولایتی» معروف است!”
یقه ولایتی؟ 😀
رویانیان چون کلی برنامه داشت، اینجا نیامد؟
من یه پرسپولیسیم…
به هیچ وجه نمی گذاریم ببازیم که آیت الله رفسنجانی خودش وارد عمل نشن!
هر چند قرمزها با خون و شهادت عهدی دیرینه دارند…
اما
از زبون همه نوشتید و این یکی رو کم داریم!
حسین قدیانی: جمعه اتوبوسی که ما را به دربی آورد همان اتوبوسی بود که …
باقیش با خودتون!
“علی لاریجانی: دربی قرار نیست همه مشکلات اسلام و مسلمین را حل کند!”
استقلال تصویب شد؛ با گل بالایی…!
گذری بر جهان در سال ۲۰۱۲ کار از شبکه نصر
به همراه زیر نویس
http://www.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=15&lid=7582
https://public.bay.livefilestore.com/y1p_DnYJAyE2oTIqJf9wZySAsfrADTaRLIgcv_7f9SClvk1aWgQgu55SvD9RIWfK0nbDYX_ScxG2ZWYtDBidR4zRw/long.jpg?psid=1
تقدیم به استقلالی های دو آتیشه مخصوصاً داداش حسین
از فوتبال و حاشیه هاش و حرفا و حدیثاش متنفرم!!! ولی…
🙂
متن قشنگیه!
اسلامی ایرانی کجایی؟!
من کل کل فوتبالی بلد نیستم!!!
…………………
کروبی:
خدمت شما که عرض کنم، چند چند شد؟
کفاشیان: ههههه!
ـ : «تسبیح زمین و آسمان: یا مهدی
ذکر همهی فرشتگان: یا مهدی
حالا که رسیده روز بیعت با عشق
لبیک بگو از دل و جان!»
ـ : «یا مهدی»
«یوسف رحیمی»
دوستان محترم؛
لطفا نکات ویرایشی را رعایت کنید. حداقل از دوستان قدیمی انتظار می رود رعایت کنند این نکات را!
کفاشیان: ههههههفت تایی ها…!!
………
سید جان؛ به خاطر همین صداقت و حجب و حیایی که داری، شاید به همین زودی پرسپولیسی بشم!
سید جان! شما این دو تا رو نگاه کن، ببین خداییش در سطح ما هست که با پرسپولیسی ها بخوایم کل کل کنیم.
ان شاالله بعد ۱۲۰ سال دیگه که به ما رسیدید، اونوقت بیایید بگید کل کل کنیم.
والا!
http://uploadpa.com/beta/12/p1djko17kt87xekk5lta.jpg
http://uploadpa.com/beta/12/ex1s2il2zcpgrz8m26mm.jpg
به اون دو تا ستاره ها با دقت بیشتری نگاه کنید، بعد یه آرزو تو دلتون بکنید و فوت کنید به صفحه مانیتور، شاید شما هم ستاره دار شدید!
داداش حسین؛ حاج سعید رو خیلی باحال اومدین!
به امید پیروزی استقلال. حالا نه با هفت تا، با یکی هم ما راضی هستیم.
با وجود اینکه همیشه ظرفیت باخت رو داشتم، ولی باخت بد سوزی داره… خیلی بد. خدا کنه نبازیم. اگه نه، زنگ می زنم به ¥غفلت¥ می گم بگه؛ همه بریزن تو خیابون!!
آقای چیز: طبق اخبار موثقی که داریم، پرسپولیسی های خداجو، نتیجه را با اختلاف بالایی برده اند.
زیباترین سلام عاشقانه را با یک دنیا دلتنگی آن هم از جنس انتظار، در شب ولایتعهدی یوسف زهرا تقدیمش می کنم به امید جوابی…
السلام علیک یا بقیة الله(عج)
—————————————————-
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما و اتباعهم
—————————————————-
اعیاد بر عاشقان آل الله مبارک باد.
دکتر احمدی نژاد: ای بابا کاری نکنید مدارکی که دارم نشون بدم ها!
یه پرونده هایی پیش من هست…
نشون بدم؟؟؟
نشون بدم؟؟؟
قابل توجه همه ی استقلالی های قطعه! جایگاه استقلال و پرسپولیس، در جدول گولمون نزنه. اگه پرسپولیس، زیرگروه هم بازی کنه و استقلال در فوتبال جزیره! باز هم بازی این دو تا تیم اصلا قابل پیش بینی نیست…
این هم تقدیم به امام عرش و فرش حضرت صاحب العصر و الزمان (عج).
نامه به آقا:
http://www.skyblue.ir/wp-content/uploads/Nameh-.wma
آقا سید! ناراحت نباش… چون اصلا جایی برای کل کل نداره… خود داداش حسین هم اول متنشون گفتند که: آرزو بر جوانان عیب نیست… آرزوئه دیگه… بذارید توی خیالاتشون خوش باشند…
متن قشنگی بود… خداقوت.
۳۹۸* حضرت امام موسی کاظم علیه السلام:
هر دو نفر (عمر و ابابکر) کافرند. نفرین و لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنها باد! به خدا سوگند؛ هیچگاه به دل ایمان نداشتند… همیشه حیله باز و اهل شک و ریب و نفاق بودند تا ملائکه عذاب، آنها را قبض روح و به جایگاه ذلت و خواری در دارالمقام (دوزخ) فرستادند.
(اصول کافی، ج ۸، ص ۱۲۵)
————
عید اهالی خوب قطعه ۲۶ مبارک!
لاف (گفت و شنود)
گفت: ژنرال «ویلیام بالون» فرمانده سابق نیروهای آمریکایی در خاورمیانه گفته است «تهدیدهای نتانیاهو علیه ایران لاف گزاف است.»
گفتم: خب! دیگه چی؟!
گفت: این ژنرال آمریکایی می گوید نتانیاهو با این لاف زدن ها قصد خودنمایی دارد.
گفتم: خودنمایی برای کی؟! برای چی؟!
گفت: ژنرال بالون گفته است او می خواهد با این لاف زدن ها و خودنمایی ها رقبای اسرائیلی خود را از دور خارج کند! ولی نتیجه برعکس شده و خودش دارد از دور خارج می شود…
گفتم: یارو رفته بود بازار که الاغش را بفروشد. چند لحظه خوابش برد و چرت زد، وقتی بیدار شد دید افسار بر گردنش است و الاغش چند قدم آنطرف تر دارد پول می شمارد!
آقا حسین! دمت گرم… حال کردم؛ عالی بود. اما خوشم میاد که اینجا تو قرق استقلالیاست… ان شاءالله زیدان مون داغونشون می کنه…
نقل قول از صراط خیلی قشنگ بود. صراطی ها بعضا اکثر نکات منشوری و مورد دار را می زنند “+ عکس یا + فیلم” و بعد کلی نقد می کنند آن کار را!! تقبیح همراه با اشاعه…
باز من نبودم، چه شلوغ بازی راه انداختن. البته خداییش کری خونی با این تیم زاغارت امسالمون، ریسک بالایی می طلبه. ولی استقلال با این همه ادعا، حریف ۹ نفره ما هم نشدن. چه برسه به ۱۱ تا. تازه ما یه بازیکن زاید داشتیم! ۳ تا تو ۱۰ دقیقه بهتون زد. متاسفانه پیش بینی امسال کیهان درست از آب در نمیاد. چون به ما میگن: پرسپولیس
در ضمن دیگه نبینم کسی واسه سید ما، کری بخونه ها! سید یادم باشه یه شماره بهت بدم، بحثای ناموسی! که میشه، فقط یه اس بده، هرجای عالم که باشم ۳سوته میام. خدا به زمین گرم بزنش اونی که پاره آجر به سر داداش ما زد. ببین جوون مردمو چیکار کرد. پاک استقلالی شده!
سلام. چاکرم…
خیلی با حال بود . :))
از خنده روده بر شدم…
یعنی می شه؟!؟!؟!؟!؟!؟
اگه بشه چی میشه، من دیگه با دنیای فوتبال خداحافظی می کنم، چون دیگه آرزویی تو فوتبال ندارم.
حسین جون شب عیدی شادمون کردی. یاعلی
اصولا خنداندن ملت مسلمان کاری خوب است =))
سلام
تا حالا شده بتونید حدس بزنید بی اسم ها کی بودن؟ و چرا بی اسم زدن نظرشون رو؟
می خواهی بگویی یک چماق به دست هم فوتبال می داند چیست؟
به نظر مردم شما آدم هایی هستید که خواهان کشتن و اعدام می باشید. پس وارد این مباحث نشوید به شما نمی آید…
بعد از سلام و صلوات به مهدی صاحب الزمان (عج)
و خدا قوت به شما دوستان
نتیج دیدار:
پرسپولیس ۳…………استقلال ۱
با تشکر
سلام، صبح به خیر داداش حسین…
اگه دوران راهنمایی دبیرستان بود و این متن رو میخوندم، چه قشقرقی با استقلالی بودنم به پا می کردم که همه تماشا کنن، هف تا گل؟! ولی حالا به قول پدر بزرگم “نمی دونم چرا ۲۳ نفر می دوند دنبال یه توپ(!)” ولی هنوزم آبی رنگه قشنگیه 🙂
آقا لطفا ساکت…
آقـــــــــــا! جون من لطفا ساکت…
با بچه های خوزستانی کل کل فوتبالی نکنید!
و ما ادراک ما الپرسپولیس…
طنز جالبی بود. ممنون…
پیشاپیش تولد پدر بزرگوارتونو تبریک میگم.
روحشون شاد…
راستی حال چاوز رو به بهبوده… احمدی نژادی ها خوشحال باشن، میگم چطوره بهش بگید بیاد بازم یه گل کوچیک با آقا محمود داشته باشه؟؟ ها؟
به به از این «قطعه»! نه یکی، دو تا، بلکه با ۷ استقلالی… تا این جا!
بزک نمیر بهار میاد کمبزه با خیار میاد.
شش تایی ها… هه هه هه…
سلام.
خدا قوت.
کلمه هایی که آبی و قرمز نوشته شدند، خیلی جالبند. با رنگ به هم مرتبط شدند. چه ورزشی، چه غیر ورزشی. زیرکانه و زیرپوستی. (البته امیدوارم توهم نزده باشم!)
آقای قدیانی؛
من از دست شما خیلی ناراحتم… این چه متنی بود… تا دنیا دنیا هست همه میدونن که پرسپولیس سرور استقلاله… ننگ ۶ تایی تا ابد رو پیشونیه استقلال خواهد ماند…
خوبه خودتونم گفتین آرزو بر جوانان عیب نیست… پرسپولیس و ستاره هاش محبوب ترین تیم دنیاست…
گفتم امروز یه یادی از حضرت فیروز ابولولو رحمت الله علیه کنم… کتاب نه ده رو خوندم قشنگ بود؛ تو نشریه رامسر لینکت می کنم یه سری به شهر مشایی بوق بزن…
۶ بهمن، ۶ روز به دهه مبارک، ۶ گل در ۶ دقیقه… شــــــــــــــــیره!!!
حسین شریعتمداری: کیهان، گل به خودی دوم سیدجلال حسینی را از ۳ ماه قبل پیش بینی کرده بود!
یعنی عالیه ها.
به نام خدایی که کاری کرده جماعت ۶ تایی دسته سه ایی و در عرض چند دقیقه سه گل خوردن از یه نفر سنگ پای قزوین رو روسفید کنن (عجب به نام خدای معرکه ای)
عرض می کنم که آرزو بر جوانان نادان عیبه، این جور آرزوها رو به گور می برید جماعت ۶ تایی و تیم محبوب منحوسین پهلوی…
اتل متل چه عالی… چه دربیِ با حالی!
“امیرِ قلعه نوعی”… سرور هر فوتبالی!
به به از این مجیدی… ۷ پوشِ استقلالی!
آرشِ آقای گل… مهار مهار محالی!
۷ تایی ها رو عشقه… چه خالی، چه خیالی!
داداش حسین دمت گرم… آرزوهات هم عالی!
دیوونه داداشی عجب شعری نوشتی
تعریف از برهانی! ای بابا ما رو کُشتی
انگاری تیمتون رو خیلی بهش می بالی
اما به شعر خوبت من که دادم مدالی
حتما شما رو دیدند دولت خدمت گذار
که تو اوج بزرگی عجیب داری کمالی
که اعتماد بنفسش زده به اوج اونوقت
شعر معین رو گفته چرا نشینیم رو قالی
دوستان عزیز پرسپولیسی؛
ملاک، حال فعلی تیم هاست. گذشته ها و بودم بودم ها رو(که البته چیزی هم نبوده)، رها کنید و حال و هستم هستم ها(که البته باز هم چیزی نیست) را بچسبید.
والا…
سلام، فوتبالو بی خیال شین…
اشکالی نداره! به آرزوهای محالتون بپردازین…
صاعقه گمنام!
می گم از این راحت تر هم می تونستی ها… راحت باش!!
این جای بسی سرور و خوشحالی است
که فلک از رنگ قرمز خالی است
تلألوی آسمان را می بینید
یعنی که خدا هم خودش استقلالی است…
“خبرگزاری چیزنا/ وعده های تبلیغاتی آقای چیز/ علاقه ام به نظام، از محسنی اژه ای بیشتر است، محبتم به سپاه، از صفار هرندی، نفرتم از سیا، از سعید جلیلی، و عشقم به بسیج، از سردار نقدی، اما در عوض، ملک عبدالله، بن علی، علی عبدالله صالح، حسنی مبارک، و حتی اون گور به گوری؛ قاتل مختار را نیز آدم های به درد به خوری برای دنیای اسلام می دانم که حالا اشتباهاتی هم داشته اند! به گزارش خبرگزاری «آسوچیز پرس» (واحد برون مرزی چیزنا!) آقای چیز ضمن بیان مطلب فوق و در شرایطی که خیلی هم دوست نداشت نامش فاش شود، گفت: من و حسین شریعتمداری، جفت مان، در یک چیز مشترکیم؛ مدیرمسئول کیهان متاسف است که چرا ثواب بازجویی در نظام مقدس جمهوری اسلامی در پرونده اعمالش نیست، من هم بسیار متاسفم که چرا ثواب جاسوسی برای دشمن، منتهی در چارچوب قانون اساسی در پرونده اعمالم درج نشده! مالک بزرگ ترین غول رسانه ای جهان ادامه داد: ما ۲ جور منافق داریم؛ یک عده منافقینی هستند که از دشمن پول می گیرند، لیکن دسته دیگر اهل نفاق، کارشان مخلصانه، زلال و بدون ملاحظات این دنیایی است!…”
ادامه تا دقایقی دیگر در “قطعه ۲۶”
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
خوبیییییییییییییییییییییییییییییییییییییید؟
آخ که چقدر دلم تنگ شده برای قطعه!
مدیونید فک کنید ز یادتون غافلم؛ نه به جان خودم! یه کاری رو شروع کردم که… ای بابا هیچی دارم برای ارشد می خونم، البته تف به ریا! الان هم اومدم یه التماس دعا بگم و زحمت رو کم کنم تا ۲۱ بهمن.
اجازه بدید این کنکوره تموم بشه، اونوقت نیروی فعال قطعه دوباره مزاحمتشو شروع می کنه.
می دونید که آدم برای کنکور احتیاج به روحیه داره حالا شماها چه جوری می خواین به من روحیه بدید؟ ببینم چراغ اول رو کی روشن می کنه!!!!!!
به به! خداییش خودم دلم برای کامنتام تنگ شده بود. (نمونه یک خودشیفته!)
عطشان؛
نیت درس خواندن تان، بهتر سربازی کردن برای حضرت آقا باشد؛ موفقیت تان حتمی است.
موفق باشید…
یا علی! من شرمنده ام، شما که همه کامنت ها رو اصلاح نگارشی می کنید.
(این دفعه خوب بود. درسته؟)
عــــــــــطشان خان دوستت داریم
عــــــــــطشان خان دوستت داریم
طنز شیرینی بود.
حالا ببینیم نتیجه بازی چه می شود.
ممنون آقای قدیانی.
۱. دیوونه داداشی! ۲. سینا!
۱. قصد بی ادبی نداشتم، خواستم شوخی کرده باشم، حلالمون کن داداش… خودمون همین جوری لنگ می زنیم.
۲. داداش؛ سرخی خون شهدا گوش فلک رو کر کرده… کو گوش شنوای من حقیر؟!
سلام و درود؛
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/link/17842
ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
یا علی
غروب ششم بهمن، تاریخ تکرار شد…
شش تایی ها باز هم شش تایی شدند…
و این بار سکوت مطلق در قطعه ی ۲۶!!
(پیشاپیش تسلیت عرض می کنیم)
(دوپینگی ها…)
السلام علیک یا اباالفضل العباس
سلام؛
به به… حاج حسین… سرور پرسپولیسه
تو رو خدا به میثم خان هم بگید بلکه به راه اومدن و اس اسی شدن…
😀
یا علی
التماس دعا
طنز جالبی بود.
ولی داداش حسین این خبرا هم نیست!
شتر در خواب بیند پنبه دانه…
شما مواظب باشید تو ۱۰ دقیقه ۳ تا نخورید ۷ تا پیشکش!
http://www.shahrekhabar.com/news/sport/135883974087089/%DA%A9%D8%B1%DB%8C-%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D9%BE%D9%88%D9%84%D9%8A%D8%B3-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%8A-%D8%A2%D8%A8%D9%8A-%D9%87%D8%A7
عـــــــــــــــجب!!!!!!!!!
ماشاءالله؛
خدا حفظشان کند.
می شود هم پول داشت و محبوب بود و هم در برابر فرامین محبوب، خاضع.
ای کاش رسانهها خصوصا رسانهی ملی این نوع الگوها را به مردم بیشتر معرفی می کردند؟
جای امثال همسر محترمهی قلعه نویی در بین مدعیان لزوم فرهنگسازی برای عفاف و حجاب کجاست؟
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/186394
“خصوصی”
علی زاغول، در آن رخداد محیرالعقول:
http://upcity.ir/images/11092056012068431948.jpg
ههههه!
“اس. تق. لال” و “اس. تق. لالیها” توی خواب هم بیشتر از ۳ تا به سرورشون پرسپولیس، نزده و نخواهند زد… ۶ و ۷ که بماند.
(۶ دی ۱۳۹۱ و حماسه ۶ تا، ۱۰ نفره…)
ترکیدم از خنده…………
……………
……………
سلام؛
حالا فرض کن استقلال دوباره شش تایی می شد! چی می شد واکنش ها!
خیلی جالب بود.
بازتاب: بازتاب دربی جمعه