جمهوری نازنین اسلامی

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ عکس: نادر امینی

یادتان هست نماز جمعه های ایام دفاع مقدس را؟ قبل از خطبه ها، هم شعارهای فارسی خودمان بود، هم شعارهای عربی اسرای عراقی! که آخرای جنگ، تعدادشان زیاد شده بود و شکوه فریادشان دیدنی تر! با چه شوری «الموت لامریکا» و «الموت لاسرائیل» می گفتند… با چه شوری «الله اکبر» می گفتند… با چه شوری «قائدنا خمینی» می گفتند. باید ذهن خود را به آن فضا ببرید تا متوجه شوید چنین حرکتی، چقدر برای رسانه های غربی، سخت و ملال آور بود. اولش هاج و واج مانده بودند! سپس مدعی شدند؛ این جماعت، عرب زبانان داخل خاک ایران هستند، نه اسرای عراقی! جمعه بعد از این ادعای دروغ، اسرای عراقی که خون شان به جوش آمده بود، بیشتر و بیشتر شعار دادند!

خطیب، رئیس جمهور وقت، یعنی «حضرت آقا» بود. ایشان که خوب می دانستند این شعارها چه بلایی سر پروپاگاندای غرب می آورد، خطبه را دیرتر شروع کردند و اجازه دادند اسرای عراقی هر چه دل تنگ شان می خواهد علیه امریکا و اسرائیل بگویند! شگفتا! مردم نیز که خود از نزدیک شاهد این شور بی مثال بودند، بنا کردند همراه اسرای عراقی، شعار عربی سر دادن! حجم صدا که ناگهان، دو صد چندان شد، اسرای عراقی برگشتند عقب را نگاه کردند، ببینند چه خبر است؟! آنگاه هم شعار می دادند و هم اشک شوق می ریختند! «آقا» آن روز، خطبه را به شکل ویژه، بر مدار وحدت ملل مسلمان قرائت کردند و در فرازی از سخنان شان -نقل به مضمون- گفتند: «از این پس، استکبار، مهمترین فریادی که از مسلمانان خواهد شنید، فریاد علیه امریکا و اسرائیل است». نماز جمعه ای شد آن روز… هنگام دعای وحدت آخر مراسم، کمتر چشمی بود بارانی نباشد! رسانه های دشمن را می گویی؟!… خورشید جمعه هنوز غروب نکرده بود که عصبانی و درب و داغان، ادعای دیگری مطرح کردند؛ «جمهوری اسلامی، اسرای عراقی را با زور به نماز جمعه تهران می آورد تا اگر علیه امریکا و اسرائیل شعار ندادند، شکنجه شوند»! معلوم بود که شعار اسرای عراقی، رسما روی مخ استکبار پیاده روی می کرد! غربی ها البته بعدها پیشرفت کردند و حماسه حضور در صحنه و شعارهای ناب ملت را گره زدند به زلف کیک و ساندیس! خب… تا همین جا هم سیلی جمهوری اسلامی، سرخ کرده بود صورت شیطان بزرگ را. با این همه، خبرنگاران روزنامه های کیهان و اطلاعات، رفتند سراغ اسرای عراقی تا نظرشان را درباره یاوه سرایی بوق های طاغوتی جویا شوند. یکی از اسرا اما از همه بهتر جواب داد؛ «گیرم شعارهای ما متاثر از زور جمهوری اسلامی باشد، اما اشک شوق زوری هم مگر می شود؟! به غربی ها باید بگویم که خمینی برای همه جهان اسلام در حکم امام است».

*** *** ***

این همه را گفتم تا اشاره کنم به ۲ نکته: یک: نظامی مثل جمهوری نازنین اسلامی را هرگز نمی توان به نقض حقوق بشر متهم کرد. اگر ما ناقض حق و حقوق بشر بودیم، اسیرمان این چنین شیدای پیام انقلاب اسلامی نمی شد. دو: هیچ صیدی، بی خود و بی جهت، عاشق چشم و ابروی صیاد نمی شود، مگر اینکه… «کربلای ۵ از بس اسیر گرفته بودیم، تا بیایند و برشان گردانند عقب، نگهداری شان برای مان سخت شده بود. در آن هرم آتش، هم باید می جنگیدیم، هم باید مراقب اسرا می بودیم. دست یک نوجوان بسیجی، اسلحه ای دادم که حواست به این اسرا باشد. گفت: چشم! چند ساعت بعد، برگشتم سمت کانال، ببینم اوضاع اسرا از چه قرار است. عاقبت، یک بسیجی ۱۵ ساله بود و ۵۰ اسیر عراقی!! و تفنگی که فقط ۲ گلوله داشت!!… از همان دور دیدم نوجوان بسیجی دارد به اسرای عراقی آب می دهد! جالب اینکه ما خودمان تشنه بودیم! به آن نوجوان گفتم: این همه آب، حالا از کجا گیر میاری؟! گفت: این ور و آن ور می روم و می گردم، از بین شهدایی که زمین افتاده اند، آیا ته قمقمه شان، هنوز آبی مانده یا نه؟! مانده بود، می آورم و می دهم به این اسرا… این را گفت و دوباره به کارش مشغول شد… ۳ روز بعد، در همان محور، دیدم یک بسیجی، افتاده پایین خاکریز و شهید شده! صورتش را نگاه کردم! همان نوجوان بود! ناخودآگاه دستم رفت سمت قمقمه اش. دیدم پر آب است! قمقمه را دست گرفتم و رفتم کمی آن طرف تر که چند تایی اسیر گرفته بودیم. دادم بهشان و گفتم: بیایید! این چند جرعه سهم شماست…».

حالا باز گیر بده؛ چرا نوشتی؛ «جمهوری نازنین اسلامی»؟!

جوان/ ۲۶ دی ۱۳۹۱

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله…

  2. سلام؛

    خدا قوت همسنگر.
    امام زمان(عج) از شما راضی باشه که چنین سد محکمی جلوی دشمناش ایجاد میکنید.
    ۱۶ بهمن ماه قراره بزرگترین گردهمایی وب نویسان(با موضوع بصیرت، جوانان و انقلاب) برگزار بشه.

    در راستای همین گردهمایی، جشنواره وب نویسی شروع شده که روز گردهمایی از ۱۰ وب برتر با تندیس های برنامه و جوایزی نقدی و همچنین معنوی تقدیر میشه.
    برای مطالعه قوانین و شرایط مسابقه وب نویسی میتونید به لینک زیر مراجعه کنید:

    http://www.jonbesh1404.ir/page/ghavaninewebnevisi

    امروز اولویت اصلی کشور مقابله با جنگ نرم است.
    حضرت آیت الله خامنه ای

    منتظر پیوستن شما به این اتحاد هستیم. باشد که محکمتر و متحدتر از قبل به جنگ اهریمنان سایبری بریم، جنگی که از نظر بزرگان امروز مهمترین مسئله است.
    در ضمن وزارت ورزش و جوانان مستقیما کار نظارت بر این برنامه را به عهده دارد.

  3. سنگربان می‌گوید:

    جمهوری نازنین اسلامی؛
    تیتر قشنگی بود. همچنین دو روایت زیبا…
    این نظام نازنین ماست که با اسیر همچین رفتاری می کند.
    و با سران براندازش هم آنطور بزرگ منشانه برخورد می کند…

  4. زهرا می‌گوید:

    واقعا “جمهوری نازنین اسلامی”
    اما اگه امثال بعضی ها… گند نزنن!!!

  5. سیداحمد می‌گوید:

    به به… جمهوری نازنین اسلامی…

    این فقط نظام اسلامی ماست که چنین رحم و مروتی دارد و وای بر کسانی که سوء استفاده می کنند از این عطوفت.
    در عین صلابت و اقتدار همیشه مهربان بوده این نازنین نظام!

    بنازم این جمهوری نازنین اسلامی را که در کنار عطوفت، خشم مقدسی دارد دیدنی… دیدنی… دیدنی…

  6. جامانده می‌گوید:

    این جمهوری نازنین اسلامی به برکت نفس حق حضرت صاحب و تدبیر امام نازنینمان و رهبر دریا دلمان و با خون سرخ شهدا زیبا شده.
    این جمهوری اسلامی مدیون امام حسین و کربلا است.
    و مدیون همه مردم بصیر.
    ممنون؛ مثل همیشه عالی بود.

  7. آذرخش می‌گوید:

    والا ما بچه بودیم مچ دستمون رو گاز می گرفتیم شکل ساعت بشه بخندیم؛
    بچه های این دوره زمونه به کجا رسیدن والا!

    راستی!
    چرا نوشتید “جمهوری نازنین اسلامی”؟
    😀

  8. رهرو می‌گوید:

    سلام؛
    تیتر اتفاقا خیلی هم با مسماست، بعله!

    حلول ماه ربیع را تبریک عرض می کنم.
    التماس دعا

  9. مسعودساس می‌گوید:

    خصوصی:
    چون این مطلب هنوز تو روزنامه کار نشده این “جوان/ ۲۶ دی ۱۳۹۱” مشکیه؟
    چون همیشه این رو رنگی می نوشتید.
    ***********
    من امشب همه چیز رو ول کردم گیر دادم به حواشیح!!!

  10. راضیم ازت حسین.
    در اصل راضی کننده ای.

  11. سلام برادر
    استفاده کردیم…

  12. مسعودساس می‌گوید:

    دو تا بچه، یه عراقی رو همراه خودشون آورده بودن و های های می خندیدن.
    گفتم: این کیه؟
    گفتن: عراقی!!!
    گفتم: چه طوری اسیرش کردین؟!
    همون طور که می خندیدن گفتن: از شب عملیات پنهان شده بوده. تشنگی فشار آورده و با لباس بسیجی های خودمون اومده ایستگاه صلواتی، شربت گرفته؛ بعد پول داده. این طوری لو رفته!
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    فرمانده عراقی اردوگاه تو چاقی و بدقوارگی رو دست نداشت. با صورت سیاه و دماغ گنده و سبیلهای پاچه گاوی و هیکل چند لایه و خیکی اش بین اسرای ایرانی به اسی بشکه معروف بود.
    آن روز بعد از آمار رو کرد به ما و گفت: ای آتش پرستها! امروز روز شادی و رقص و آواز است.امروز روز تولد سید الرئیس صدام حسین است!
    به زور جلوی خنده مان را گرفتیم. لامصبها نمی گذاشتند نماز بخوانیم و روزه بگیریم اما تا دلتان بخواهد ازمان می خواستند برقصیم و قر بدهیم! ما هم که این کاره نبودیم و زیر بار نمی رفتیم. آن روز هرچی اسی بشکه تهدید کرد و فحش داد و التماس کرد که برقصیم و دست افشانی کنیم، زیر بار نرفتیم تا اینکه تهدید کرد اسرای نوجوان را شکنجه خواهد کرد. سرانجام راضی شدیم که فقط کف بزنیم و اسی بشکه خودش زحمت قر دادن و رقصیدن رو بکشه و مراسم شروع شد.
    اسی رفت وسط حلقه ی اسیران و شروع کرد به رقصیدن و نعره زدن که مثلا ترانه می خونه. ما هم دست می زدیم تا اینکه یه هو زمزمه ای بلند شد:
    خرسُ به رقص آوردیم
    دُمِشُ به دست آوردیم
    اسی بشکه هم شکم کپلش رو می چرخاند و ما می‌خواندیم و کِرکِر می‌خندیدیم.
    (اصلا یه وضعی)
    *************
    ::…رفاقت به سبک تانک…::

  13. به جای امیر می‌گوید:

    اسب شطرنج (گفت و شنود)

    گفت: یکی از عوامل بازداشت شده فتنه آمریکایی- اسرائیلی، در نامه ای که به بیرون از زندان ارسال کرده، نوشته است، انتخابات ۹۲ نشان می دهد که در انتخابات ۸۸ تقلب شده بود یا نه!
    گفتم: ولی همین شخص در یک کلیپ ویدیویی که خودش هم آن را تایید کرده بود، با صراحت گفته بود تقلب در انتخابات جمهوری اسلامی ایران امکان پذیر نیست.
    گفت: چه عرض کنم؟! در خبرها آمده بود یکی از عوامل بیرونی فتنه بعد از اعتراف این شخص به ناممکن بودن تقلب در انتخابات گفته بود؛ «مشکل اصلی ما این بود که چندتا آدمی که فقط «یک قل دوقل» بلدند را پشت میز شطرنج نشانده بودیم»!
    گفتم: ای ول! می گویند دو تا خنگ داشتند شطرنج بازی می کردند، شاه شطرنج از غصه دق کرد، وزیر شطرنج با عصبانیت از وزارت استعفا داد و اسب های شطرنج هم بدجوری رم کردند!

  14. سیداحمد می‌گوید:

    یکی از یادداشت های تیزبینانه حاج حسین آقای شریعتمداری!

    http://www.kayhannews.ir/911026/2.htm#other200

  15. مسعودساس می‌گوید:

    چه بچه‌ی عاقل و آقایی!
    از الآن داره قطعه می خونه..
    آفرین عمو…

  16. نسیم می‌گوید:

    ………………………

  17. هم عهدان منتظر می‌گوید:

    هفت روز تا روز برکت باقی است.
    امام علی علیه السلام: و یوم البرکه* نهم ربیع الاول، روز برکت است.
    بحار الانوار، مجلسی، ج۹۵، ص ۳۵۳

  18. چشم انتظار می‌گوید:

    یکی از شعارهایی هم، که پای ثابت نماز جمعه ها، بخصوص تهران، این بود: (حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست…). راستی حالا این بچه ی چیز فهم کی هست؟ اگه از تبار داداش حسین باشه، نباید شک کرد به فهم و درایتش. صد در صد…

  19. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    جمهوری نازنین اسلامی ایرانی!‏

  20. دانشجوی دانشگاه تهران می‌گوید:

    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911025001327
    یکی به این آقای عسگراولادی بگه:
    ته که مرهم نئی بر قلب زارم
    نمک پاش دل ریشم چرائی؟

  21. یاسر می‌گوید:

    ۲۹۴ روز تا محرم باقیستــــــــــــ …
    سلام

  22. نسیم می‌گوید:

    بله. ممنون که جواب دادین/-:

  23. بسم الله. صبحی که خوب زدی تو حالم . فعلا حوصله ات را ندارم زود قلمت را بده بیادش که ببوسمش بروی پی کارت 🙂

  24. ضمنا حسین: این کنار را اصلاح کن. حاج یدالله کلهر تا آنجا که من می دانم لشکر ده ای است نه بیست و هفتی.

  25. سیداحمد می‌گوید:

    جناب ابوذر منتظرالقائم عزیز؛

    ممنون از تذکرتان. اصلاح شد…

  26. جوان کنجکاو می‌گوید:

    سؤال اساسی: چرا اقتدارگرایان این اندازه از انتخابات آزاد می ترسند؟ علتش به نظر من روشن است: در وهله اول نارضایتی عمومی گسترده مردم است. از گرانی و تورم و بیکاری و … دوم بی کفایتی مدیریتی که آن قدر بر همه آشکار شده که به قول آقای موسوی اردبیلی یک مسجد هم این گونه اداره نمی شود چه رسد به کشور!
    جالب آن که در همان هفته ای که خواستن انتخابات آزاد و بیان آن جرم اعلام می شود، نماینده ولی فقیه در سپاه همان حرف های سردار مشفق را البته این بار قبل از انتخابات به زبان می آورد و خیال همه را راحت می کند تا بدانند انتخابات آزاد نیست بلکه به شکل معقول و منطقی، مهندسی شده است.
    ادعا می کنند ایران آزادترین کشور جهان است و هم زمان مطبوعات آزاد را پایگاه دشمن می خوانند. احزاب آزاد را مزدوران دشمن می خوانند. اجتماعات آزاد مردمی را فتنه دشمن می نامند و انتخابات آزاد را توطئه دشمن. من نمی دانم این مردم چگونه می توانند نظراتشان را آزادانه اعلام کنند؟! « تاجزاده»
    حسین جون! خدائیش این حرفا تأمل برانگیز نیست؟ کمی فکر کنیم!

  27. صاعقه گمنام می‌گوید:

    مقدس ترین نظام عالم نظام ماست
    شهد شهید و شهادت به کام ماست

    اندر سکوت مرد پر از صد صلابت است
    برنده تر ز هزار شمشیر تک نیام ماست

  28. مرتضی می‌گوید:

    راست میگی.
    هیچ صیدی، بی خود و بی جهت، عاشق چشم و ابروی صیاد نمی شود.

  29. عمارنامه می‌گوید:

    سلام و درود؛
    دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
    http://www.ammarname.ir/link/17697
    ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
    موفق و پیروز باشید .
    عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
    یا علی

  30. سربدار ولایت می‌گوید:

    اگر نگوییم جمهوری “نازنین” اسلامی چه بگوییم؟!

  31. سیداحمد می‌گوید:

    عجب گیری افتادیم از دست این آتش فشان بصیرت!
    چقدر حرف می زنه این آدم؟!

    اگر بابام بود، عاقبت منتظری اینطوری نمی شد!
    اگر بابام بود، قضیه تسخیر سفارت آمریکا جور دیگه ای پیش می رفت!

    عقلش پاره سنگ بر میداره؛ میگه: ریشم از دست احمدی نژاد سفید شده!!!

    نمی دونم چه اصراری دارن بعضی ها که تطهیر کنن منافقی مثل خاتمی رو.
    میگه: قابل باور نیست که خاتمی کیف دلار برای براندازی گرفته باشه.

    موسوی و کروبی که فتنه گر نیستن، خاتمی هم که پول نگرفته، هاشمی و خاندانش هم که کلا پاک!
    پس اون همه هزینه آشوب های ۸۸ از کجا تامین می شد؟ نکنه خودِ جناب مطهری هزینه کرده؟!

  32. بازتاب: بچه‌های قلم | www.BGH.ir » جمهوری نازنین اسلامی

  33. مسعودساس می‌گوید:

    فیتوپلانکتون، آمیب، تریکودینا، و سایر موجودات تک سلولی؛ در اقدامی هماهنگ خواستار برگزاری مسابقه IQ سنجی با آتشفشان بصیرت شدند!!

  34. سلام…
    خسته نباشید، خدا قوت!!
    ما هم به روزیم…

    یا علی

  35. سیداحمد می‌گوید:

    یه خبر جالب!
    {شرکت هلندی Mars One‌ ثبت‌نام اولیه از داوطلبان حضور در سفر “بی بازگشت” به مریخ را آغاز کرده است.}

    موافقید بفرستیم بعضی ها رو؟!
    راحت میشیم والا!

    فقط بعضی شروطش یه کمی سخته!
    “بهره هوشی مناسب، سلامت کامل جسمی و روحی، سن بالای ۱۸ سال”

  36. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    امیر سرتیپ دوم خلبان محمد طاعتی:

    خلبان هواپیما با چتر پایین آمده بود و رزمندگان بسیجی از یکی دو کیلومتری دور خلبان را گرفته بودند و خلبان عراقی هم وحشت کرده بود. خودم را به نزدیکی خلبان عراقی رساندم؛ به او گفتم «مسلحی؟» گفت «نه!» و با بردن نام امام خمینی و امام رضا تسلیم بودن خود را ابراز می‌کرد.
    خلبان عراقی را با هلیکوپتر به قرارگاه کربلا منتقل کردیم؛ شهید صیاد شیرازی با او صحبت کرد و به خلبان عراقی گفت؛ «نترس! شما اسیر شدی، دیگه دشمن ما نیستی، شما مهمان ما هستی».
    وقت اقامه نماز ظهر بود؛ آن اسیر عراقی نمی‌دانست چگونه باید نماز بخواند که همان جا به او وضو گرفتن و نماز خواندن را یاد دادیم؛ آن خلبان را به کمپ اسرا بردند و افسران اطلاعات از آنها بازجویی ‌کردند؛ او هم هر چه درباره گذراندن دوره‌های آموزشی و فعالیت‌های فعلی و آینده صدام می‌دانست، گفت.
    حرف‌های این خلبان عراقی در طرح‌ریزی مرحله بعدی عملیات مؤثر بود. افسران بعثی عراق، بیشتر دوره‌ها را با کمونیست‌ها گذرانده بودند و از مسائلی آگاه بودند که فراتر از مسائلی بود که ما در قرارگاه‌های خودمان از آن خبر داشتیم.
    آشنایی این اسیر عراقی با ایرانی‌ها همچون باز کردن پنجره‌ای به سوی نور بود که قبلا از آن محروم بود…

  37. برف و آفتاب می‌گوید:

    سید احمد؛ این‌همه سنگدل نباشید. چه گناهی کردند آدم فضایی‌های مریخی؟!

    فقط حیف که بعضی‌ها قدر این جمهوری نازنین اسلامی‌ رو نمی‌دونند؛ که نهایت مجازاتشون همین خنده‌ها و متلک‌ها و حرص خوردن‌های ماست!!

  38. دلخون می‌گوید:

    الان نیم ساعته دارم فقط قربون صدقه این بچه میرم… اصلا نفهمیدم چی نوشتین… 🙂
    آخه چرا عکس بچه میذارین که من هی حواسم پرت شه؟

  39. نسیم می‌گوید:

    وای خدا… من این مطلبو الان خوندم. نه… من یادم نیست!!
    واقعا اینجور بوده؟ خیلی جالبه. اولین باره اینو شنیدم.
    شنیده بودم اسرای عراقی توی زندان های ما پادشاهی می کردند؛ ولی نماز جمعه و اون شعارها… یعنی شما هم اون موقع این تصاویرو دیدین؟ مگه شما چند سالتونه؟!!!

  40. نسیم می‌گوید:

    یاد حکایت زمستان افتادم
    .
    .
    بچه های ما هم شعار می دادند و باتوم می خوردند و اشک نمی ریختند…
    شعار می دادند و ستاره های عاشقی شان را هیچ رسانه ای رصد نکرد…

    بچه های همین جمهوری نازنین که الان نمی شناسیم شان.
    گمگشته های دیار فراموشی…

  41. نسیم می‌گوید:

    جوان کنجکاو!
    کدوم حرف تاج زاده تامل برانگیزاست؟!… شما هم قوه ی تاملتان را صرف چه حرفهایی می کنید!
    .
    .
    اجتماعات آزاد مردمی!!… منظورتون که احیانا نماز جمعه نیست؟…
    ریختن به خیابان و آشوب و جنجال و سوزاندن بیرق های عزای اباعبدالله اجتماع آزاده؟… واقعا خدا بده یه جو بصیرت!… امام حسین این فتنه رو برملا کرد و به تعاقبش دست همه ی خائنها رو هم رو کرد. اینکه هنوز یه عده کنجکاوند جای تعجب و تردید داره…

  42. نسیم می‌گوید:

    راستی آقای سید احمد! برای اون خبر جالب که گفتید سفر به مریخ… فضا!!… نوک زبونم بود بگم شیخ بی سواد خودمونم ثبت نام کنیم که بعد چشمم افتاد به بهره ی هوشی مناسب… خرابش کردی…!

  43. چشم انتظار می‌گوید:

    اون بنده ی خدا، که سنّش می خوره به شروط، سید احمد! فقط ۶۰ سال و ۴ ماه و ۲۳ روز اضافه داره. البته اگه شرکت هلندی Mars One همین امشب اعزام کنه!!

  44. چشم انتظار می‌گوید:

    بعدشم تازه! وقتی رفتن اون بالا، شروع می کنند به نوشتن خاطراتی نا گفته، که بله؛ این کره ی مریخ رو، خاندان ما کشف کرد. هر چند که به نام ما نیست، ولی تلاش بنده زاده، برای تأسیس یک شعبه از دانشگاه آزاد، جهت گسترش علم پسته داری به مریخی های عزیز، حداقل کاری بود که می تونستیم برای مردم قابلمه به دست مریخ، انجام بدیم. آخه خاک اینجا خیلی حاصلخیزه!! فقط نمی دونم، این “غفلت” سند مریخ رو کجا ضفتش داده؟! اگه وثیقه خواستند برای اون یکیای دیگه، چیکار کنم آخه؟!

  45. به جای امیر می‌گوید:

    سفر مریخ (گفت و شنود)

    گفت: شرکت هلندی «مارس وان» از هزار نفر برای سفر به مریخ ثبت نام کرده و مبالغ هنگفتی از آنها گرفته است.
    گفتم: هنوز که سفر انسان به کره مریخ انجام نشده است. این شرکت با چه اطمینانی از آنان پول گرفته و قول سفر داده است؟!
    گفت: اعلام کرده فقط از کسانی ثبت نام می کند که قصد بازگشت از مریخ را نداشته و باقی عمر خود را آنجا بگذرانند!
    گفتم: پادشاهی قصد حمله به یک کشور را داشت ولی همه منجم ها اعلام کردند که در این حمله شکست خواهد خورد. در این میان یک آدم قالتاق شارلاتان خودش را منجم معرفی کرده و به پادشاه اطمینان داد که پیروز می شود و از قضا پیروز هم شد و به یارو پاداش فراوانی داد. منجم باشی دربار از طرف پرسید؛ این پیش بینی چگونه بود و یارو گفت؛ خیلی ساده! اگر پیروز می شد پاداش می داد که داد و اگر شکست می خورد دیگر زنده نبود که از من بازخواست کند!

  46. سیداحمد می‌گوید:

    چه جالب؛ گفت و شنود حاج حسین را می گویم!!!

  47. مسیح سلیمی می‌گوید:

    “”جمهوری نازنین اسلامی””

    کارت همه جوره تعریف داره حاج حسین قدیانی.
    از تیتر تا آخر مطلب. جمله به جمله عالیه.
    خیلی آقایی

    عکس این فسقلی هم ایده جالبی بود.
    بچه هامونم سرباز ولایتن.

  48. سیداحمد می‌گوید:

    “از آلزایمر داداش حسین تا آلزایمر بعضی ها”

    تا ساعاتی دیگر در “قطعه ۲۶”

  49. فجرنور می‌گوید:

    سلام حسین قدیانی؛
    لینک زیر رو ببین و به شخصه به خاطر حقی که بر گردنمان داره، کاری کن.
    http://fajrenoor.blogfa.com/post-77.aspx

  50. مسعودساس می‌گوید:

    شیخ بی سواد رو بفرستن مریخ؛
    خودش هم بخواد برگرده، مریخی ها نمی ذارن برگرده.
    از بس تو دل بُرُوِ

  51. مسعودساس می‌گوید:

    دلخون؛
    ممنون بابت لینک…

  52. با سلام.
    وبلاگ مطالبه گری و عدالتخواهی در دانشگاه تبریز با موضوع مبانی فقهی مطالبه گری و عدالتخواهی به روز شد:
    http://tabrizu-motalebe.blogfa.com/

  53. ابوالفضل می‌گوید:

    خیلی زیبا بود.
    با خوندن این ها می فهمیم که چقدر کوچک هستیم در مقابل این شهدا و جانبازان.
    و باید به جنگ نرم با قدرت بیشتری ادامه بدیم.

    http://bachehayeharam.blogfa.com

  54. کاوش می‌گوید:

    هیچ صیدی، بی خود و بی جهت، عاشق چشم و ابروی صیاد نمی شود، مگر اینکه…

    با این جمله یاد آن اسیر عراقی افتادم که در عملیات بازی دراز شیفته ی شهید وزوایی شده بود… یعنی اینقدر ناز بوده این شهید عزیز…

    به قول حاج آقا پناهیان؛ این شهدا آدم را می کشند…

  55. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم؛

    امشب دوباره سر و کله “آقای چیز” در “قطعه ۲۶” پیدا می شود…

  56. چشم انتظار می‌گوید:

    چیز قحطی بود، این جناب بی همه چیز! دوباره می خواد بیاد اینجا!

  57. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    یکی از خاطرات خوبم از سفر به عراق، آشنایی ام با “رغد” بود. کربلا، حرم قمر بنی هاشم. مثل اکثر دوستی ها اولش همدیگر را نگاه کردیم و لبخند زدیم. آمد نشست کنارم. پرسید: ایرانی؟ سر تکان دادم. فارسی را خیلی خوب و مسلط صحبت می کرد. خیلی بی مقدمه و انگار که دوست قدیمی اش را پیدا کرده باشد، شروع کرد به ابراز محبت. گفت و گوی مان خیلی طولانی شد و به درازا کشید. تقریبا از همه زندگی اش، یک پرده برایم تعریف کرد. ساکن کوت بودند و آمده بودند کربلا زیارت. می گفت؛ پدرش از اسرای عراقی داخل ایران بوده و همیشه می گوید که ایرانی ها برخوردشان با اسیر، مثل پیامبر بوده و اخلاق شان مثل ائمه، مثل عباس. می گفت؛ پدرش بهش سفارش کرده که هر جا ایرانی دیدی، باید احترام بگذاری. آرزو داشت بیاید ایران و برود مشهد زیارت علی بن موسی الرضا. می گفت؛ پدرش قول این را بهش داده که کار و بارش بهتر شود، یک سفر بیایند ایران. در بین الحرمین موقع خداحافظی گفتمش: «من هر بار که بروم مشهد، به جای تو زیارت می کنم و به یادت هستم، تو هم هر وقت آمدی حرم حضرت ابوالفضل، یک سلام از طرف من بده»

    السلام علیک یا عباس بن علی علیه السلام

  58. نهضت سرخ می‌گوید:

    “جمهوری نازنین اسلامی”

    اصلا از این بهتر می شد گفت؟

    صلوات بر قلم زیبای تو حسین جان. خدا تو را مثل پدرت شهید کند.

  59. نهضت سرخ می‌گوید:

    آتــــــــــــــــــــــــــــش زدی قلبمو با نکته دومت…

  60. هستی می‌گوید:

    چرا گفتین جمهوری نازنین اسلامی؟؟؟ هان؟؟؟
    دیدم زیاد نیومدن اینو بگن زحمتشو کشیدم…
    این آقای سید احمد هم خیلی زحمت میکشه تو قطعه… خدا حفظشون کنه…
    بعضی ها هم هستن که دنبال یه مطلبی یا اندیشه ای هستن ذهن خالیشون رو باهاش پر کنن… اما خوب حتی اگه فقط یک دریافت کننده امواج هم که باشی حداقلش میتونی که گیرنده ات رو موج عبادالرحمان تنظیم کنی!
    این دیگه حداقل کاره واسه اینکه نخوای آدمی باشی به مثال پشه…
    همین طوری گفتم…

  61. دلخون می‌گوید:

    تا وقتی عکس این پسر بچه روی این مطلب باشه من نمیتونم مطلب رو بخونم…
    تازه پشتشو کرده و من انقدر براش ضعف کردم… آخه خدایی طرز نشستنشو ببینین…

  62. در جستجو می‌گوید:

    ما به جمهوری زهرایی خود می نازیم………

  63. پاییر می‌گوید:

    جمهوری نازنین اسلامی…
    .
    چقدر عالی، هم شعار فارسی هم شعار عربی،
    کاش الان هم اینطور بود.

  64. سید محمد رضوان می‌گوید:

    این عنوان باعث شد در دلم باز شود. آن روزها، سال ۵۷ را می گویم، مردم ایران حتی آنهایی که مذهبی نبودند اعتقاد داشتند مذهب تنها راه سعادت است و هر کسی که مانع دخالت مذهب در اداره جامعه شود کافر است. من که نوجوان بودم فکر می کردم که مسئولین در حال دزدی هستند. پول نفت خرج ملت نمی شود. و ساواک ناخن ها را می کشد. تصور می کردم که سر در سینماها تصاویر برهنه دارد، برکت از کشور رفته و با دور شدن از این فسادها در بهشت بر روی مردم بیشتر باز می شود.
    زندگی و رفاه مردم در سا لهای ۵۰ به بعد، رفته رفته زیاد می شد. اصلا اسم تورم را نشنیده بودیم. چیزی گران نمی شد. مثل مردم کشورهای دیگر آبرو در دنیا داشتیم. کسی از ما واهمه نداشت. درهای کشور بسته نبود. کالاهایی که دیگر مردم دنیا می خریدند ما هم وارد می کردیم.
    سفید شده که بد و خوب را تشخیص بدهم. نگاهی به وضع موجود بکنید. این شایسته نام ایران نیست. مردانی مثل قدیری ابیانه می گویند عمق فقر زمان شاه آنقدر است که ۳۳ سال کافی نیست برای زدودن محرومیت. او پیشنهاد می کند که رئیس جمهور را مردم انتخاب نکنند و این به نفع مردم است! امروز تحریم شده ایم. تورم در حد عجیب آن به وجود آمده…

    از همه عجیب تر و دردناک تر این است که برادرانی که مدعی انقلاب هستند مردم مخالف را جاسوس اجانب و فتنه گر می خوانند……………………

    آقای قدیانی! چرا دوستان و هم فکران شما مشکلات را ناشی از دشمنان یا رژیم گذشته می دانند و هیچ وقت نمی پذیرند که چنین مشکلاتی وجود دارد؟
    آقای قدیانی! تا کی می توان فشار را به مردم وارد آورد و آنها را در اداره کشورشان ندید گرفت؟
    در حقیقت با دست خودمان کشور عزیزمان را از بین بردیم…

  65. سید محمد رضوان می‌گوید:

    …………………

  66. سید محمد رضوان می‌گوید:

    آقای قدیانی! هر گز از مردمی که عاشق نوشته های مملو از ضد واقعیاتت نیستند، پرسیده ای نظرشان درباره بصیرت چیست؟…

  67. محمد مهدی می‌گوید:

    خوش به حالت

  68. سید محمد رضوان می‌گوید:

    چشمانتان را می بندید و گوشهایتان را با دست می گیرید تا فریاد ایرانی را نشنوید و او را که در غم از دست دادن کرامت وطنش چشمانش اشکی است، جاسوس و وطن فروش می خوانید! چه زمانی می رسد که متوجه شوید که حقیقت یک موضوع ساده است؛ فقط باید دل را با آن آشتی داد. وقتی اصلاحات می شود خاری در چشمانتان مشخص است که دوست و دشمن را نتوانید تشخیص دهید.

  69. هستی می‌گوید:

    آقای سید محمد رضوان،
    این مطلقا سیاه و سفید دیدنت، با آشتی دل با حقیقت همخوانی ندارد.
    به نظرم شما که زورت میرسه بزن آقای قدیانی رو بکش که انگار دستش رو گذاشته جلوی دهن ملت ایران!!!
    ولی تو خوب تونستی فریاد ایرانی ها رو برسونی… دست مریزاد سید…

    همای اوج سعادت به دام ما فتد… اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
    والّا…

  70. هستی می‌گوید:

    راستی آقای سید محمد رضوان! یه سوال داشتم…
    شابلون سیاه و سفید گذاشتید جلوی چشمهاتون که رنگ ها رو چپّه می بینید؟

  71. برف و آفتاب می‌گوید:

    آقای سید محمد رضوان؛

    چرا شما فکر می‌کنید دوستان و هم فکران آقای قدیانی مشکلات را ناشی از دشمنان یا رژیم گذشته می دانند و هیچ وقت نمی پذیرند که چنین مشکلاتی وجود دارد؟ چطور به این نتیجه می‌رسید؟!

  72. آزاد اندیش می‌گوید:

    وحدت اسلامی، امیدوارم پیروزی نهایی رو ببینم ولی واقعا شما هم اون روزها عجب حال و هوایی داشتین!!

    تکنولوژی دیگه تا چه حد؟ از چه سِنی؟ یه عکس دارم از دختر خالم که ۶ ماهگی، جلوی لپتاپمِ فقط حیف صفحه قطعه ۲۶ باز نبود.
    یادش بخیر ما نهایت کلاسمون مرحله چندم بازی علائدین بود و سِگا (اونموقع ها از کامپیوتر و اینا حالم بد می شد).

  73. گمنام می‌گوید:

    دوستون دارم…

  74. سمیه می‌گوید:

    سلام…

  75. سمیه می‌گوید:

    تو تا حالا آدم خوب دیدی؟ من که ندیدم! گشتیم نبود؛ نگرد نیست!!!

  76. سمیه می‌گوید:

    ………………

  77. vahid می‌گوید:

    حق زندگی از آن تمام کودکان دنیاست. کلیپ زیبا به همراه زیرنویس انگلیسی
    تولید شده توسط شبکه نصر
    http://www.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=15&lid=7592

  78. tahlil می‌گوید:

    گر کرب و بلا نبوده ایم حال هستیم
    گر شام بلا نبوده ایم، حال هستیم
    ای مردم عالم همگی گوش کنیـد
    تا آخر خون مطیع رهبر هستیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.