درست در شرایطی که سال ۹۰ تمام شد، وارد سال ۹۱ شدیم! سال ۹۱ با همه سختی هایی که داشت، سال آشتی سران قوا با یکدیگر بود و ایشان تقریبا ماهی یک بار به دیدار هم می رفتند و هر چند تا روز قیامت با هم قهر کرده بودند(!) آشتی کنان سوار کشتی می شدند! سال ۹۱ مربع امیر قلعه نویی، علی دایی، مایلی کهن و عادل فردوسی پور کلا ۴ بار قهر و ۳ بار آشتی کردند، اما سران قوا ماشاء الله دعوا نکرده، آشتی می کردند و آشتی نکرده، دعوا!
سال ۹۱ یه جورایی سال پیر موتلفه بود و اینقدر که حاج حبیب الله نامه نوشت، حسین قدیانی مطلب ننوشت. در همین سال عسکراولادی متوجه شد که سران فتنه، فتنه زده اند، نه اهل فتنه! و تو چه می دانی که مفتون چیست؟! در اواخر این سال، «حضرت استاد» و «سردار قلم» درباره موضوع «فتنه زدگی و تفاوت آن با جرج سوروس گری و جین شارپ پروری بی واسطه» به مناظره با هم پرداختند که بیننده دقیقا متوجه اختلاف نظر نامبردگان نشد(!) در سال ۹۱ حبیب الله عسکراولادی در هر شماره هر روزنامه ای دست کم ۴ تا مطلب نیم صفحه ای داشت؛ نامه ای در پاسخ به جوابیه همان روزنامه، جوابیه ای در حاشیه جوابیه هامش یک روزنامه دیگر، ادامه نامه نگاری با اصلاح طلبان، و پاسخ دادن به بازتاب جوابیه یکی مانده به آخر همان اصلاح طلبان در شماره آخر یک روزنامه دیگر!! البته این اواخر به نظر می رسید اصلاح طلبان کم آورده باشند، اما حاج حبیب ول کن نبود و همچنان یا می نوشت یا جواب می داد!
سال ۹۱ معلوم شد که برادر همین حاج حبیب الله یعنی اسدالله چگونه نفر اول زیره دنیا شد. از قرار، حاج اسدالله یک روز می خواسته در کودکی سنگک بخرد که متوجه می شود نانوا دارد روی نان کنجد می ریزد.
اسدالله کودک رو به نانوا: «شاطر! کنجد را کیلویی چند می خری؟!»
شاطر رو به اسدالله: «فلان تومن!»
اسدالله: «الان می رم از بازار، بدون ارز مرجع (!) برایت کنجد ارزان تر میارم!»
… و بدین ترتیب اسدالله، سلطان زیره جهان می شود!!
در این سال ما شاهد وقوع ۲ زلزله دلخراش در میهن مان بودیم که باعث شد رئیس محترم قوه، ضمن سفر به کاراکاس و هم دردی و چیزهای دیگر با خواهر و مادر آن مرحوم، نشان درجه یک فرهنگ را به یکی دیگر بدهد. حسن سال ۹۱ به این بود که عاقبت معلوم شد منظور رئیس قوه از بهار، امام زمان (عج) است، اما مشکل آنجا بود که منظور رئیس قوه از امام زمان (عج) همان «یکی دیگر» بود! در این سال آقای احمدی نژاد درباره مدیریت حضرت نوح، سفرهای استانی یوزارسیف، برنامه های اقتصادی آمن هوتپ سوم، اختلاس قوم ماد، آکله الاکباد، شیخ رشیدالدین وطواط بن یحیی ملقب به طوطی بازرگان، عیسی پسر مریم، فردوسی توسی، کتیبه حقوق بشر کورش، زیگورات چغازنبیل، چاوز بن چه گوارا، ام هوگو، جرجیس و کلا همه چیز صحبت کرد، الا مسائل حوزه ریاست جمهوری!!
سال ۹۱ به مجلس رفتن احمدی نژاد، یک بار شوخی شد و یک بار هم شوخی شوخی، جدی شد! این وسط آنچه جدی جدی، شوخی گرفته شد، مشکلات معیشتی مردم بود. در سال ۹۱ قیمت اغلب اقلام خوراکی و غیر خوراکی سر به آسمان سایید و درست در همین فضا، یک میمون پیشگام وارد فضا شد!
سال ۹۱ سال ابطال بسیاری از مشهورات علمی بود و بر ما ثابت کرد که پراید خیلی هم گران نیست! و با یک حساب سرانگشتی مشخص شد قیمت هر کیلو پراید از قیمت هر کیلو پسته ارزان تر می افتد! ما چند بار حساب کرده باشیم، خوب است؟!
سال ۹۱ به عبارتی سال بهار رسانه ها بود و خبرگزاری یک نهاد نظامی نشان داد که با یک پیامک در روز تعطیل چگونه می تواند اوضاع اقتصادی کشور را آشفته کند!
در سال ۹۱ ما در جشنواره فیلم فجر، هر چه جایزه بود دادیم به هنرمندانی که در فتنه نقش داشتند، اما آمریکایی ها پیام این حرکت را نگرفتند و اسگل ها، اسکار را به وحید جلیلی خودشان دادند!
در اواخر این سال، برای اولین بار، تعداد دوش نامزدهای انتخابات از تکلیف بزرگان پیشی گرفت! و تقریبا به ازای هر تکلیف، کلی دوش وجود داشت! در همین سال بود که معلوم شد اصول گرایان از همان شکم مادر، نامزد انتخابات ریاست جمهوری به دنیا می آیند! گروهی از کارشناسان پیش بینی می کنند در صورتی که روند احساس چیز سیاسیون همه جناح ها همین طور ادامه داشته باشد، در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، تعداد نامزدها از تعداد رای دهندگان بیشتر شود!
در این سال احمدی نژاد ضمن حضور در نیویورک و سخنرانی در سازمان ملل، در کاری کاملا مخالف با خلقیات احمدی نژادی، از مردم منهتن به دلیل ایجاد ترافیک هنگام تردد خودروهای هیات همراه، معذرت خواهی کرد! شهروندان ساکن در محله اعیانی منهتن که واقعا تحت تاثیر سجایای اخلاقی رئیس جمهور قرار گرفتند، فوج فوج به مکتب ایران پیوستند!! در همین سال بود که معاون اول رئیس جمهور گفت: «تا احمدی نژاد هست، من هستم و تا من هستم، سرکار خانم دکتر هست» که اندکی بعد، ایشان و اوشان بودند، لیکن خانم دکتر کنار گذاشته شد! چند وقت بعد از این، جناب معاون اول گفت: «قیمت خودروها باید شکسته شود» و پراید که ۱۱ میلیون تومان گران شده بود، به اقشار آسیب پذیر لطف کرد و ۵۰۰ هزار تومان ارزان شد! در همین شرایط بود که دکتر حبیبی به رحمت خدا پیوست! چه می دانیم؟! شاید در اعتراض به این سبک از معاون اولی!!
در سال ۹۱ بودجه کشور دوست و برادر و جنگ زده افغانستان، ماه بهمن به لویی جرگه رفت و تصویب هم شد، اینجا اما قوه محترم، بودجه یک دوازدهم را آنهم اواسط اسفند به مجلس فرستاده که باش تا تصویب شود!
وطن امروز/ ۲۸ اسفند ۱۳۹۱
در سیاست، از بصیرت غافلیم و در زندگی، از نصیحت پدربزرگ. اصلا فراموشی در ذات آدمی است.
نزدیکای نوروز چند سال پیش، کم و بیش همین موقع از سال بود که «باباکبابی» (۱) وسط کلی خاطره جالب و ناب، از حلیم بوقلمون گرفته تا کباب بناب، ناگهان زد به طبیعت و گفت: «زمستون همیشه ۲ بار می ره. یه بار اواخر بهمن، دروغکی، یه بار لحظه سال تحویل، راستکی… همیشه چند روز مونده به اسفند و چند روز بعدش، هوا شروع می کنه گرم شدن، اما تا آدما می رن توی فاز «بهار زودرس»، یه دفعه زمستون با یه برف پر حرف، حاضری می زنه… این اتفاق با اینکه هر سال تکرار می شه، هر سال مردم فریب می خورن! خلاصه، تا «مقلب القلوب» را نشنیدی، رفتن زمستون رو باور نکن… کرسی رو جمع نکن!»
حواسم هم به حرف بابابزرگ بود، هم به پیش بینی سازمان هواشناسی، اما از هول بهار، بازم در دیگ زمستان افتادم! هول بهار، حالم را خوش کرده بود… لیکن چه بسیار که «حال»، سبب غفلت از «قال» می شود. حالی که «می مانی»، رحم ندارد به قالی که «می دانی».
کرسی نگذاشته بودیم که جمع کنیم، اما هوا ظرف ۲ هفته گذشته از بس گرم شده بود که در آسمان دنبال پرستو می گشتم، در زمین دنبال گل لاله. البته نه از آنهایی که شهرداری می کارد؛ لاله واقعی، اصل!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
به سبب کاری اداری شخصی، چند روز پیش رفته بودم بلد «بلده». با کم ترین لباس، و لگن ترین ماشین، یعنی آردی یشمی مدل ۷۸ جناب اخوی که جز بوق، همه جای ماشینش صدا می دهد! فلاشر؛ کلا خراب! موتور؛ روغن ریزی! برف پاک کن ها؛ سالم، اما بدون توانایی در دادن آب به شیشه ماشین! یعنی فقط واست بای بای می کنه، تمیز نمی کنه! لاستیک ها؛ صاف عینهو آینه! آینه سمت شاگرد؛ آینه بی آینه! رادیاتور؛ احتیاج به آب دادن بعد از هر ۲ ساعت رانندگی، به خاطر جوش نیاوردن! فرمان ماشین؛ توی سرعت ۸۰ یه ریپ، توی ۱۰۰ یه ریپ، توی ۱۲۰ بندری! لاکردار باید دو دستی می گرفتمش که از جا درنیاد! دنده؛ بدتر از فرمان! کلاچ؛ بهترین وزنه برای تقویت عضلات دو قلو! کارت ماشین؛ مفقود! بیمه نامه؛ ۶ ماه از مهلت گذشته! معاینه فنی؛ شوخی نکن! نور چراغ ها؛ مگر با چشم بصیرت، فقط ۲ متر! بخاری؛ دادن خاک به جای گرما! ضبط؛ یک حفره مستطیل + کلی سیم ولو! و قس علی هذا…
جاده چالوس را تا وسطا رفتم؛ دو راهی یوش بلده، پیچیدم سمت راست. هوا هم به غایت ملس و بهاری بود.
از قبل طوری برنامه ریزی کرده بودم که در خانه/ موزه نیما توقفی داشته باشم، عکسی بیندازم، احیانا کتابی بخرم و کنار قبر علی اسفندیاری و الباقی فاتحه بخوانم. توقفم در یوش ۲ ساعتی طول کشید. خبری از زمستان نبود. در تن لخت درختان به وضوح می شد لباس خوش رنگ شکوفه ها را تماشا کرد.
کمی بعد در «بلده» کارم را انجام دادم. راحت تر از آنکه فکرش را می کردم. لنگ یکی دو تا امضاء بودم که جور شد.
از بلده رفتم سمت نور، یعنی شمال (۲) با جاده ای کاملا خلوت و هنوز بکر. در شهر نور با حمیدرضا یوسفی ورجانی قرار داشتم. از دوستان قدیمی که فتنه ۸۸ پیچید سمت فتنه گران و کارهایی کرد (۳) که بماند. حمید برای خریدن یک قطعه زمین، در نور بود و همین بهانه مناسبی بود تا شبی در ویلای پدرش در «چمستان» اقامت کنیم.
طبق قرار صبح زود راهی جاده ساحلی شدیم به سمت قائم شهر. یعنی سمت راست جاده ساحلی. در قائم شهر، آشنایی برنج کار دارم که همیشه برنج هایم را از او می خرم. دست اول است و به صرفه و مرغوب و خوش خوراک. حمید هم چند کیلویی خرید. «آقا صفر» اما خیلی شاکی بود از اوضاع کشت و کار. می گفت: «همین طور برنج و سیب زمینی و چای و مرکبات است که باد کرده دست کشاورز، آن وقت می ریم از خارج برنج وارد می کنیم! چرا؟… بعد از چند ماه که دولت صدای داد ما را می شنود، می آید و از ما نسیه خرید می کند، حالا باش تا حساب کند بدهی اش را! ما از بانک کشاورزی وام می گیریم، فقط ۲ تا قسط عقب باشیم، اول زنگ می زنن به ضامن و آبروی آدم رو می برن، بعدا خود به خود از حساب مون کم می کنن، ولی ما که از دولت طلب داریم، به کی باید زنگ بزنیم؟! ضامن دولت کیه؟! به پیمان کار می گیم، می گه؛ تقصیر دولته! به دولتی ها می گیم، می گن؛ قصور از پیمان کاره!… آقا! ما این یارانه ها رو نخواستیم! پول خودمون رو بدین…».
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
چه در راه جاده ساحلی و چه در راه برگشت از قائم شهر به سمت تهران؛ جاده فیروزکوه، چیزی که مشهود بود تخریب جنگل بود و عدم رویت دریا! بی اغراق در جاده ساحلی اصلا ساحلی ندیدیم! یعنی اصلا دریایی ندیدیم که بخواهیم ساحلی ببینیم! هر چه بود، یا ویلاهای شخصی بود، یا ویلاهای دولتی/ حکومتی فلان نهاد و بهمان ارگان که البته بیش از کارمندان بینوا، سهم خوش گذرانی حضرات مدیر می شود. حمید می گفت: جاده ساحلی شده جاده ویلایی!! راست می گفت.
جنگل اما حکایت دردناک تری داشت. القصه! چند ماه پیش، از ابتدای جاده چالوس داشتم برمی گشتم تهران. حدودا نیم ساعت بعد از اول جاده، جنگل های طبیعی به آن عظمت، جایش را داد به مقداری کاج و بلوط کاشته شده! و به شدت تنک و کم پشت! کمی بعد، همین شبه جنگل لاغر هم کلا محو شد!
یادم می آید ایام کودکی وقتی جاده چالوس می رفتیم، اگر راه را ۳ ساعت حساب کنی، بیشتر از ۲ ساعت و نیم اش جنگل بود. الان دقیقا برعکس شده! بیشتر کوه خشک می بینی تا جنگل… و آنهم چه کوهی؟!… کوه خط کش خورده آدمی زاد! کمی به خاطر آزادراه و بیشتر به خاطر ویلا!
مع الاسف وضع جاده هراز و جاده فیروزکوه هم بهتر از حال و روز جاده چالوس نبود. اینک شمال را بیشتر به ویلا و بساز بفروش ها باید شناخت، تا جنگل و دریا. حق دارند شمالی های اصیل ناراحت باشند از این وضع. واقعا بر سر منابع طبیعی بلایی آمده که اگر جلوی آن گرفته نشود، انگ بدی روی پیشانی نظام نقش خواهد بست. تعارف که نداریم! کل ساحل شده رژه آرم این اداره و آن شرکت! ویلای مخابرات، ویلای صدا و سیما، ویلای سایپا، ویلای خصوصی، ویلای نیمه خصوصی، ویلای فولاد مبارکه، ویلای کوفت و ویلای زهر مار! اگر از نظر جمهوری اسلامی، دریا و کوه و جنگل متعلق به همه ملت است، چرا پس علیه این رویه نادرست اقدام قاطعی نمی شود؟!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
به ورسک نرسیده بودیم که هوا ابری شد… و خیلی زود برف گرفت. فکر کردم؛ خفیف است و می شود رفت. حمید موافقت کرد. به راه مان ادامه دادیم. بعد از ورسک اما همین که تونل های ۳ گانه را رد کردیم، ابتدای گردنه گدوک گیر کردیم در بوران. یک آن دیدم ماشین نمی رود و دارد سر می خورد! عقل کردم و ماشین را هر جور بود هدایت کردم سمت شانه جاده. با آن وضع، یا ما به ماشینی می زدیم و یا ماشینی به ما!
شانه جاده اما بالطبع برف بیشتری داشت. حدود نیم متر! هوا هم داشت تاریک می شد… حمید گفت: پیاده شم، هل بدم؟ گفتم: با لاستیکای این لگن، بی فایده است… بدتر گیر می کنه توی برفا! گفت: سردم شده، یخ زدم! گفتم: منم! گفت: تو باز یه بافت تنته، من چی؟! گفت: داری چی کار می کنی؟ گفتم: زنگ می زنم امداد خودرو… گفت: اینجا که آنتن نداره! گفت: الان سگ میاد خفت مون می کنه! گفت: بدجور داره بهم فشار میاد! گفتم: تو برو اون پشت مشتا، منم می رم این پشت مشتا!
در ماشین را که باز کردم، سانتافه ای قیژ از کنارم رد شد و گل و لای را پاشید طرفم. مانده بودم چه فحشی بهش بدهم که در برف و مه جلوی جاده گم شد، اما هنوز صدای آهنگ ماشینش می آمد… «دلم گم شده، پیداش می کنم من…».
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
حدودا یک ساعت در آن کوران گیر کرده بودیم که عاقبت سر و کله این امداد خودروهای گذری پیدا شد. طرف گفت: ماشین رو از شانه جاده بیارم توی جاده، می شه ۴۰ هزار تومن، هر ۱۰ دقیقه که توی جاده بکشم تون ۲۰ هزار تومن دیگه می گیرم!
چاره چه بود؟! قبول کردیم. دو سه پیچ بعد، آردی یشمی ما که پشت یک نیسان آویزان بود، همین طور لک و لک داشت می رفت که حمید زد به شانه ام؛ اونجا رو نگاه؟… گفتم: همون سانتافه است! گفت: علامت بده، نیسان نگه داره ببینم…
پانوشت:
۱: بابابزرگم قبلا کبابی داشت. هنوز هم یک خط در میان به عادت بچگی ایشان را «باباکبابی» صدا می زنم.
۲: جاده های شمالی جنوبی چالوس (منتهی به شهر چالوس) و هراز (منتهی به شهر آمل) که تقربیا موازی هم اند، به واسطه جاده افقی یوش و بلده به یکدیگر وصل می شوند. از جاده بلده البته به شهر نور نیز جاده ای هست به غایت بکر و دیدنی که دقیقا بین چالوس و آمل در می آید.
۳: یکی از روزهای فتنه، یعنی روز ۱۳ آبان، حمید را در جمع آشوب گران دیدم. داشت شعار می داد؛ «سفارت روسیه، لانه جاسوسیه». تنها بودم. ایستادم گوشه ای به نظاره اش. شعارش غلیظ تر شد؛ «نه غزه، نه لبنان…». خواستم زنگ بزنم به موبایلش که دیدم آنتن ها را پرانده اند… آنتن ها را، دوستی ها را، خیلی چیزهای دیگر را. همین طور که نگاهم به حمید بود، یاد آن روزی افتادم که…

– حمید! آخرش نگفتی چرا ۴ تا از انگشت های دست راستت قطع شده؟!
– سال ۶۱ مادرم داشت با دستگاه، گوشت چرخ می کرد که یهو آژیر جنگ پخش شد. رفت چادر سر کنه، منو ببره زیرزمین که…
هنوز که هنوز است گاهی با خودم خلوت می کنم؛ آژیر جنگ خطرناک تر بود، یا آژیر فتنه؟! و صف من و حمید، کجا از هم جدا شد؟!… و کجا دوباره جوش خورد؟!
من همان حمیدم… حمید همان من است… در سیاست، از بصیرت غافلیم و در زندگی، از نصیحت پدربزرگ. اصلا فراموشی در ذات آدمی است.
تقدیم به نائب بقیه الله الاعظم، علمدار عباس نگهدار انقلاب اسلامی، رهبر مقتدر امت اسلام؛ امام خامنه ای

یک: خدا قوت باید گفت به این ملت. متن، حضور عظیم مردم بود و به یمن این حماسه بزرگ، فعلا می توان از برخی حواشی صرف نظر کرد. یوم الله ۲۲ بهمن ۹۱ هوشمندانه ترین پاسخ به «تحریم هوشمند» بود. دیروز خیلی چیزها معلوم شد. معلوم شد مردم نیز به تاسی از رهبرشان همچنان انقلابی اند. معلوم شد فرزندان انقلاب، هرگز دیپلمات نشده اند که «مبارزه» را فدای «مذاکره» کنند. معلوم شد بصیرت ملت، هم از فتنه های سیاسی بزرگ تر است، هم از فتنه های اقتصادی. معلوم شد نگرانی مردم از گرانی، معطوف به ندانم کاری بعضی دست اندرکاران است، نه اصل نظام. معلوم شد از نظر مردم، مشکلات معیشتی، متاثر از ایستادگی پای آرمان ها نیست. معلوم شد قوای ۳ گانه به ویژه قوه مجریه باید برای این مردم خدایی، بیش از اینها کار کنند. معلوم شد «جمهور» از «رئیس جمهور» جلوتر است. معلوم شد کلاس جمهور از کلاس بی کلاس رئیس جمهور بالاتر است. معلوم شد سخنران اصلی مراسم، شعارهای ملت شهید پرور است، نه حرف های یکی به نعل و یکی به میخ. معلوم شد «بهار انقلابی ها» تکراری نیست، بلکه «بهارنمایی» تکراری است. معلوم شد ملت و ولایت به هم می آیند؛ دولت و مجلس باید خود را به این منظومه برسانند. معلوم شد «وحدت ملی» ذاتی این مردم است. معلوم شد برای این ملت، احدی نمی تواند دایه مهربان تر از مادر باشد. معلوم شد رعیت زاده نمی تواند حامی اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی باشد. معلوم شد کلاس رعیت، از کلاس منیت، از کلاس بی کلاس رعیت نمایی، بالاتر است. معلوم شد این مردم از نسخه پیچی های «وحدت ملی» و «انتخابات آزادانه» بی نیازند. معلوم شد فتنه و انحراف هر ۲ با هم، از سرو بلندبالای ملت ایران، کوتاه ترند. معلوم شد «وحدت» برای این ملت، فریضه است… و معلوم شد چرا «اختلاف افکنی تا روز انتخابات، خیانت است»؟!
دو: ۲۲ بهمن ۹۱ دشمن فهمید در مبارزه با نظام مقدس جمهوری اسلامی، قبل از قوای ۳ گانه، حتی قبل از نیروهای نظامی، با آحاد ملتی طرف است که انقلاب و اسلام و امام و جمهوری اسلامی و «آقا» را مال خود می دانند. اصلا مهم نیست چند سال از ۲۲ بهمن ۵۷ گذشته باشد. مهم این است که دشمن در نبرد با جمهوری اسلامی، در وهله اول با بسیجیان خامنه ای طرف است. نه با رئیس جمهور، بلکه با جمهور. من به دشمن حق می دهم اگر روی شعارهای جمهور، بیش از سخنان تکراری رئیس جمهور، حساب باز کند. از ورای همین محاسبه، نظرسنجی اخیر موسسه گالوپ، بهتر درک می شود.
سه: ۲۲ بهمن ۹۱ نشان داد حتی اگر دست تفرقه و اختلاف افکنی از آستین فلان سر قوا بیرون آید، باز هم «نشاط ملی» ملت ایران صدمه نمی بیند. دعوای این و آن، البته مردم را ناراحت می کند، لیکن ما نشاط ملی خود را نه از مجلس گرفته ایم، نه از دولت. نشاط ملی ما محصول خودباوری است که آنهم از صدقه سر انقلاب/ جمهوری اسلامی به وجود آمده. در ورای اختلاف افکنی، چرا مردم به شعب ابیطالب برگردند؟! اختلاف افکنان را پس می زنند. (اما نه با اقدام اختلاف افکنانه!) چرا نشاط ملی خود را خراب کنند؟! دست رد به سینه تفرقه می زنند. (اما نه با اقدام تفرقه انگیزانه!) چرا دنبال جبهه های سیاسی حرکت کنند؟! از جبهه ولایت فقیه پشتیبانی می کنند. (اما نه با منیت، که با بصیرت!)
چهار: حفظ حماسه ۲۲ بهمن ۹۱ از خود این حماسه، مهم تر است. مراقب باید بود؛
چهار/ ۱: دعوای این و آن نباید وجه المصالحه رفتار ناصواب و گفتار ناثواب شود. مقابله با بعضی بداخلاقی ها نباید خود همراه با بداخلاقی های دیگر شود. مبارزه با برخی اختلاف افکنی ها نباید خود باعث تفرقه شود. این، عمل به فرامین ولی امر نیست؛ هم سویی با خط اختلاف و خطر تفرقه است. آیا عمل وحدت شکنانه، آنهم در یوم الله ۲۲ بهمن، مقابله با اختلاف است یا هم صدایی با اختلاف؟! و آیا نباید دست مسموم انحراف و فتنه را در بعضی اختلاف افکنی ها متوجه شد؟!
چهار/ ۲: یکی دانستن سهم طرفین دعوا به شیوه کاریکاتوری، یا از آن بدتر، قائل شدن حق بیشتر برای طرف خاطی تر، اولا؛ دور زدن فریضه وحدت است، ثانیا؛ به گستاخی فزون تر اعوان و انصار انحراف منجر می شود. ظاهرا عده ای با مفهوم مقدس وحدت نیز کاسبی می کنند. به ایشان می گویی؛ علی لاریجانی و قالیباف؟! می گویند؛ عدالت و ولایت!! اما همین که می گویی؛ محمود احمدی نژاد؟! می گویند؛ فرود آرام دولت و وحدت!! هنر این جماعت، باج دادن بی مرز به «بهارنمایان» است. مع الاسف ایشان آنقدر که هوای دولت را دارند، هوای انقلاب اسلامی ۳۰۰ هزار شهید را ندارند!! به راستی، بحث ولایت و وحدت است یا کاسبی؟! لاریجانی «۱۱ روز خانه نشینی» کرد یا قالیباف سخن از «بن بست نظام» گفت؟! و آیا جز این است که بعضی جبهه های ناپایدار سیاسی، دوست می دارند ما به ازای حزب الله مظلوم، با عرض معذرت، کمی تا قسمتی «خریت» باشد، نه «بصیرت»؟!
چهار/ ۳: باید هوشیار بود. مبادا دعوای فلانی و بهمانی، سبب شود در مقام قضاوت درباره کلیت مسئولان شریف نظام، مرتکب جفا شویم. این درست که دوست و دشمن، جمهوری اسلامی را به «ملت» می شناسند، اما مسئولان نیز برایند همین جمهوری اسلامی اند. از جمله مسئولان جمهوری نازنین اسلامی، شهید مصطفی احمدی روشن است. او که فقط «نخبه هسته ای» نبود! شهید حسن طهرانی مقدم است. او که فقط «نخبه موشکی» نبود! الحمدلله شمار کثیری از دست اندرکاران نظام، ادامه دهنده راه شهدا هستند. جز این بود، «آقا» شرایط امروز ما را هرگز «خیبری و بدری» توصیف نمی کردند.
پنج: یوم الله ۲۲ بهمن ۹۱ مقدمه مناسبی برای انتخابات خرداد ۹۲ خواهد بود؛ ان شاء الله. مردمی که فردا به این و آن رای خواهند داد، دیروز با حضرت سیدعلی، بیعتی تاریخی و بی مثال کردند. قدر مسلم هر دولت و هر رئیس جمهوری، اگر بخواهد خودش را از اصل ۲۲ بهمن بزرگ تر بداند، از همین ملت شهید پرور، تودهنی سختی خواهد خورد. از همین منظر، «۲۲ بهمن ۹۱» عطر «۹ دی ۸۸» می دهد. «بهار» زنده تر از آن است که «زنده باد بهار» بخواهد. آقای سر قوه! لطف می کنی اگر کلاس بهار را پایین نیاوری. شما کجا و بهار کجا؟! ظاهر شما کجا و ظاهر بهار کجا؟! باطن شما کجا و باطن بهار کجا؟!… بعضی ها از صدقه سر همین ملت و همین ولایت و همین انقلاب و همین ۲۲ بهمن، «شکوفه» زده اند؛ اینک شکوفه خود را از شکوفایی کل بهار، بزرگ تر می بینند! شکوفه انقلاب… نیک اگر بنگری، ملت است. هر که کوفه بازی درآورد، سیلی می خورد.
*** *** ***
با این مردم بیدار، انقلاب اسلامی برای دفاع، به تنها چیزی که نیاز ندارد، خواب است. من نیز در این سالیان روزنامه نگاری، اگر چه زیاد «دیشب خواب بابا رو دیدم دوباره»، اما هرگز مایل نبوده و نیستم درونی دلم را بیرون بریزم. با این همه…
– ایام فتنه ۸۸ دوست و همسنگر پدرم، حاج اصغر آبخضر می گفت: «دیشب خواب پدرت را دیدم. همان لباس خاکی جبهه تنش بود. همان «یا زیارت یا شهادت». طبقه چندم ساختمانی بودیم. از پنجره، درگیری های خیابان را نشان اکبر دادم و گفتم: «آخر این معرکه چه می شود؟!» عکس روی دیوار را نشانم داد و گفت: «با وجود این مرد، انقلاب اسلامی از پس همه فتنه های ریز و درشت قبل از ظهور برمی آید. ما شهدا، هوای این مرد را داریم. مثل امام، دوستش می داریم. ما به کنار، «علمدار کربلا» هم عجیب هوای این مرد را دارد. عجیب دوست می دارد این مرد را. هر وقت شما می گویید؛ «ابالفضل علمدار! خامنه ای نگهدار»، سقای عاشورا به همه ما شهدا آماده باش می دهد».
* عکس روی دیوار، یکی از تصاویر «آقا» بود در مسجد مقدس جمکران… اون عکس عمودیه.
– چند شب پیش، مادربزرگم، خواب «آقا» را دیده بود… به «آقا» گفتم: «ما که از دور، دستی بر آتش داریم و همه چیز را نمی دانیم، فقط با چند خبر، این همه قلب مان می گیرد، این همه آه می کشیم، این همه غصه می خوریم. شما چگونه تحمل می کنید این حجم انبوه اخبار را؟! این همه غم و اندوه را چگونه تدبیر می کنید؟!» «آقا» لبخندی زدند و عکس روی دیوار را نشانم دادند.
* عکس روی دیوار، یکی از تصاویر «آقا» بود در مسجد مقدس جمکران… اون عکس عمودیه.
********* *********
آهای مسئولان! مانیفست ما همچنان همان سرود «دیشب خواب بابا رو دیدم دوباره» است… حتی خواب ما سرشار از بیداری است… مانیفست ما این است؛ «در جنگ با دشمن، ننگه که سازش کرد…».
وطن امروز/ ۲۳ بهمن ۱۳۹۱
بسم الله…
به به… عجب تیتری!
فلسطین ارض المسلمین جمعها…
آنونس مستند زیبای آخوند چینی شرکت کننده در سومین جشنواره مردمی فیلم عمار
http://www.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=8&lid=7544
“در فتنه فهمیدیم چگونه «علی (ع)» تنها شد و «چاه» مونس «آه»، لیکن از صدقه سر همین «فهم»، یوم الله ۹ دی آفریدیم، تا «حضرت ماه» تنها نماند.”
سلام علیکم؛
ماشاءالله خدا به قلمتون برکت بده، چقدر سریع مطلب میذارین!
قبلی ها رو هنوز نخوندم…
یعنی خوارج هم یه چیزی تو مایههای اردوغان بودند؟! این که اصلا نمیشه سر در آورد کدوم طرفیه!!
“«فتنه شام»… «فتنه جهانی»… فتنه ای که اسد را به نمایندگی از مقاومت می زند، و سوریه را به وکالت از اسلام.”
دقیقا همینطور است؛ هیچ نیست این جنگ عمیق، جز مبارزه با اسلام و ریختن زهر اسرائیل!
سوریها هم اگه بچههای خوبی باشند و به حرف ولی فقیه گوش بدند؛ به مملکت اونا هم آسیبی نمیرسد!
من کلا همیشه برایم شخصیت “شبث بن ربعی” غیر قابل هضم بود…
“در ابتدا از یاران «سجاح» مدعی دروغین پیامبری بود و سپس مسلمان شد. بر عثمان شورید و توبه کرد. او بعدها از یاران علی علیه السلام شد و حضرت او را به همراه عدی بن حاتم نزد معاویه فرستاد. در صفین در رکاب علی علیه السلام بود و سپس از خوارج شد. سپس با امام حسن (ع) بیعت کرد و در حکومت مشارکت میکرد. بعد از سقوط حکومت امام، جزء افسران معاویه شد. در کوفه به اباعبدالله علیه السلام نامه نوشت که آقا بیا. از ابن زیاد قول فرماندهی گرفت و فرمانده نیروی پیاده عمر سعد در کربلا شد. این مرد از کسانی بود که به شدت کوشید تا به عمر سعد القا کند که حسین علیه السلام کافر حربی و قتلش واجب است و قتل او در ماه حرام اشکالی ندارد و به راستی آتش بیار معرکه بود. بعد از کربلا به شکرانه ی پیروزی سپاه یزید بر امام حسین علیه السلام، مسجدی در کوفه ساخت، اما دوباره توبه کرد و به مختار پیوست و به گونه غیر منتظره ای در حرکت توابین و قیام مختار، رئیس نیروی انتظامی مختار شد و عجیب این که سرانجام در قتل مختار نیز سهیم بود…”
باورش خیلی سخته که یعنی مگه آدم میشه تا این حد هزار چهره و بوقلمون صفت باشه؛ یکی به نعل، یکی به میخ…
“فتنه ها اما معماهای تاریخ را برای ما حل می کند”
عجب شخصیت جالب و تنوع طلبی داشته اینی که سلاله گفت! 🙂
جهالت و حب دنیا این چنین بلایی بر سر رجب طیب و امثالهم می آورد. دقیقا مثل خوارج!
رجب طیب چند وقت پیش حرف های بزرگ تر از دهانش زده بود و به طعنه و تمسخر در مورد ایران، سوریه و حزب الله سخن رانده بود.
یکی از صفاتی که در قرآن راجع به افراد جاهل وجود دارد، همین استهزاء و تمسخر است.(سوره مائده)
رجب طیب توقعات غیر معقول و نابجایی از بعضی دولت ها دارد؛ و انتظار دارد دیگران در گناهانش شریک باشند.
یکی دیگر از صفاتی که در قرآن راجع به فرد جاهل وجود دارد، همین داشتن توقعات بیجا و بیهوده است.(سوره هود)
رابطه آلوده به گناه و حرامِ اردوغان و آغوش باز او را با زنان معلوم حال، خصوصا خواننده زن معروف، دیدیم.
صفت دیگری که در قرآن در وصف جاهلان آمده، ناتوانی در برابر وسوسه های شیطانی و شهوات است.(سوره یوسف)
این سران ترکیه هم خبر مرگشون معلوم نیست با کی اند؟! نه به اینکه اردوغان در مراسم عاشورا شرکت می کند و از فضائل امام حسین علیه السلام می گوید و اشک می ریزد و یا در داووس سوئیس وسط صحبت های شیمون پرز پا می شود و کلی حرف بار اسرائیلی ها می کند و جلسه را ترک می کند و نه به این عکس ها
http://www.jahannews.com/images/docs/files/000249/nf00249334-1.jpg
http://www.seratnews.ir/fa/news/72866/%D8%B9%DA%A9%D8%B3%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%87-%DB%8C%D8%A7
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/159875/%D8%B1%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AE%DB%8C%D9%81-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B9%DA%A9%D8%B3
ممنون داداش حسین؛
متن شیکی بود، خصوصا نکات پنج و شش.
یک تشکر ویژه هم بایت متن هایی که راجع به حاج آقا مجتبی نوشتید به شما بدهکارم!
سالاری به خدا…
فردا از قم به دیدار رهبر انقلاب می رویم……..
فتنه شام اما حکایت فتنه ۸۸ برکات خودش را دارد.
این جمله برام نامفهوم بود.
سلام.
تشکر.
آزاد اندیش؛
یعنی «فتنه شام هم مثل فتنه ۸۸، برکت ها و خوبی های خودش را دارد.»
دقیقا در دور دستهای ذهنم این بود یک سوال بزرگ!
“به راستی، این اردوغان، همان اردوغانی است که هر از گاه، دلش برای آرمان قدس تنگ می شود و وسط سخنرانی نتانیاهو به اعتراض بلند می شود؟!”
راستی سلاله ۹ دی؛
حیف است به شبث بگویی بوقلمون! بز هم گناه دارد، حیوونی.
طبق آیه ۱۷۹ اعراف ” أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ “
۳۸۸* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
پیوسته گروهى از امت من بر دروازه هاى دمشق و پیرامونش و بیت المقدس و پیرامون آن مبارزه می کنند و یارى نکردن آنان، زیانى به آنها نمی رساند. آنان تا روز قیامت پشتیبان حق اند…
(مسند أبى یعلى، ج۱۱، ص۳۰۲)
آره! قطعا شان حیوانات، اجل از اینگونه جانوران دوروست، اما خب به کسانی که مدام مثل بوقلمون از رنگی به رنگ دیگر در میایند؛ بوقلمون صفت گفته میشه.
حدیث را گذاشتم اما مرتبط با این بحث؛
امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام:
بدانید که خداوند تبارک و تعالى، بندگان بوقلمون صفت خود را دشمن می دارد…
دو: ظاهرا تا «ظهور»، ماجراها داریم با فتن رنگارنگ. فتنه دیروز تمام نشده، فتنه امروز فرا می رسد، و فتنه داخلی سرد نشده، فتنه خارجی گرم می شود. این وسط، انحراف و حلقه انحرافی هم شده قوز بالا قوز! جنگ بصیرت و فتنه، انگار تقدیر ماست. عیبی ندارد! ما راضی به رضای خدای ظهوریم. گله نمی کنیم. نق نمی زنیم. تا آماده شویم برای اقامه عدل جهانی، همین است دیگر! باید قد بکشد بصیرت مان. هر که طاووس اهل بهشت خواهد، جور فتنه ها را نیز باید بکشد! می ارزد. ما هستیم. این ندای بصیرت ماست؛ ای فتنه ها! ما را دریابید…
با بند دو خیـــلی حال کردم. اما متنت در کل به قولی درنیومده، بوی شعارزدگی به مشام میرسه کمی، به قول قلعه نوعی بالانس نیست بندهای مختلفت… فسنجون و قرمه سبزی و اینا وقتی جا میفتن دلچسب میشن. انگاری جا نیفتاده این متنت. چرا؟؟؟
خیلی عالی بود.
واقعا وقتی نوشته هاتونو میخونم احساس آرامش میکنم، حق مطلب رو ادا می کنید.
موفق باشید.
التماس دعا
واقعا وقتی نوشته هاتونو میخونم احساس آرامش می کنم، حق مطلب رو ادا می کنید.
………………
این دقیقا آرامشی است که یک قاتل زنجیره ای پس از کشتن قربانیش پیدا می کنه!!!
اینی که تندروها کمک کنند که کشور سریعتر وبران شود و مردم فقیر تر شوند، کجا آرامش میاره؟!
پرتقال (گفت و شنود)
گفت: وزیر کشور دولت اصلاحات گفته است «اولویت اصلاح طلبان باید رفع مشکلات مردم باشد.»
گفتم: یعنی در فتنه ۸۸ قصد داشتند با همکاری اسرائیل و آمریکا و انگلیس و منافقین و بهائی ها و سلطنت طلب ها و… مشکلات مردم را حل کنند؟!
گفت: چه عرض کنم؟! گفته است «محور حرکت اصلاح طلبان باید قانون اساسی باشد.»
گفتم: به همین علت، تصویر حضرت امام(ره) را پاره کردند؟! و یا، اعلام کردند که باید قید «اسلام» از جمهوری اسلامی ایران حذف شود و…؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: یارو توی مهمونی به کسی که روبروش نشسته بود گفت؛ مرد حسابی! اگه حرفی برای گفتن نداری خب! پاشو برو، چرا دیگه پوست پرتقال ها رو با چاقو ریز ریز می کنی؟!
مزدور صهیونیست! بشار اسد کجا نماینده و رییس جمهور سوریه است؟!…………………
بشار اسد نماینده مردم سوریه نیست؛ این افرادی هم که از او حمایت می کنند قطعا ساندیس خورهای سوریه اند. و از آنجایی که اسد نماینده مردم سوریه نیست، اسرائیل (چون خیلی مهربان و انسان دوست است!) دارد تمام تلاشش را می کند که اسد برود. بعدش هم صهیونیست ها، سلفی ها، وهابی ها، شاگردان مسعود رجوی و سایر شرکا، به عنوان امین مردم سوریه(!) رئیس جموری جدید برای این کشور انتخاب کنند!
“هر که طاووس اهل بهشت خواهد، جور فتنه ها را نیز باید بکشد! می ارزد. ما هستیم. این ندای بصیرت ماست؛ ای فتنه ها! ما را دریابید…”
به این میگن طوفان واژه ها…
” ما تا دیروز، ترکیه را به «جذب توریست» می شناختیم، امروز به «اعزام تروریست». “
همه این ۴۰ هزار نفری که اسد کشت و همه ی اون بدبختایی که صبح تا شب تو خیابون ها علیه اسد شعار میدن… یعنی همه تروریستن؟ یعنی همه از عریستان و ترکیه و قطر اومدن؟ یعنی یک نفر سوری الاصل بین اینا نیست؟ یعنی ابن بشار اصلا مخالف نداره؟ یعنی این یکی چون یار شماست جزء بیداری و انقلاب و این حرفا نیست و کودتاست اما اون بقیه همه بخاطر دل شما تو مصر و تونس و… انجام شد؟
حزب اللهی نخود مغز که میگن همینه همینه… مخصوصا این سید احمد بیچاره که کلا نقش تاییدچی خزعبلات نویسنده رو داره…
ناشناس؛
اسد بماند یا برود، مطمئن باش شماها هیچ غلطی نمی توانید بکنید!
پس بیخود جلز و ولز نکنید!
سلام آقای قدیانی؛ خسته نباشید.
تعجب کردم در سایت شما مطلبی در مورد جانباز جنگ نرم، طلبه ی سیرجانی نبود.
خدا رو خوش می آید دو بسیجی ۴ ماه است بی گناه در زندان باشند…
صحبت های امروز آقا خیلی حرفها داشت!!
سید احمد
تو فقط به به چه چه کن!!!!!!! حرف زیادی نزن نخود مغز… زیاد حرف بزنی صاحب وبلاگ دعوات میکنه ها! مگه بهت نگفت فقط تعریف کن! عجب نخود مغزیه ها…
دهن اونایی که دم از انتخابات آزاد میزدن سرویس شد!
به به… آقا عجب متنی. دمتون گرم.
ترکیه رو هیچ وقت دوست نداشتم.
همیشه احساس می کنم پاتوق تمام منافقاست.
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ حضرت در پاسخ فرمودند: الشام الشام الشام
اما بخدا قسم، آقا این شام دیگر آن شام نیست.
العجل یا مهدی…
من یه سوال بپرسم؟ بهم نخندین که ۵ واحد عربی پاس کردی نفهمیدی هنوز «قضیتنا یعنی چی؟» دارم فکر می کنم ولی…؟؟؟
لطفا با نگاه حلال دانلود کنید.
http://amin-davari.blogfa.com/
ساندیس خور دوباره شروع به کار کرد. نظر در مورد قالب یادتون نره
التماس دعا
نسیم؛
لطف کنید در کامنت های خوب تان -به لحاظ محتوی- نکات ویرایشی و انشایی را هم رعایت کنید… ممنون!
“قضیتنا” یعنی “قضیه ما”.
سلام
زیبا بود
فتنه شام…
رهبر انقلاب امروز دردیدار مردم قم:
آن کسانی که راجع به انتخابات توصیه هایی می کنند، حواسشان باشد به دشمن کمک نکنند/ دائما نگویند انتخابات باید آزاد باشد، از اول انقلاب ۳۴ انتخابات داشتیم، کدامش آزاد نبوده است؟
http://bachehayeharam.blogfa.com
آقا امروز، از روزگار کسانی که به انتخابات قبل اشکال وارد کرده بودند تعبیر به سیاه بختی زمین و ملا اعلی کردند؛ که به قول ما همون “نه دنیا داره نه آخرت”!
البته جمله عینا در حافظه ام نمونده، تقریبا در اون فشار حافظه خیلی کار نمیکنه، همون گوش هم خیلی هنر می کنه که می شنوه!
هیچ وقت نتونستم اون آدمایی را که با بلند شدن جمعیت خودشان را از آخر به اول می رسانند درک کنم!!!
صبا!
زیارتتان قبول…
ممنون آقا سید؛
قسمت همه بشه ان شاالله! ولی هیچ کدوم از دیدارهایی که رفتم مثل ۸۸ نبوده! یعنی دیدار آن سال یه شور و عشق دیگه داشت.
مداح گمانم آقای مالکی نژاد بود، می خوند از این که؛ صفر داره تموم میشه و همه میگن که ماه بلاها و سختی های ائمه تموم میشه، ولی یا رسو الله تازه مصیبت های زهرا و علی شروع میشه!
دوستان محترم؛
تا ساعاتی دیگر، ستاره قطعه ۲۶ با حضرت ماه، به سیاق هشتاد و اشک، نجوای عاشورایی خواهد کرد…
سلام؛
سوریه، بشار، ادکلن، قد بلند، چشم رنگی و یک؟
پس چرا به او جایزه ی صلح نوبل نمی دهند؟
چقدر دلم برای قطعه تنگ شده بود، دوباره سلام…
سلام علیکم؛
با مطلب کوتاه “امر ولایت در حدیث منزلت” به روز هستم.
التماس دعا
بوی شب های پر التهاب دفاع مقدس نسل سه، دوباره در کوچه های خواب افسران جنگ نرم پیچیده است…
به قول حاج سعید قاسمی:
شاکریم که،
زیر علم غریبه رؤیت نشدیم
با حضرت دوست بی محبت نشدیم
در سال غبار فتنه یا رب شکرت
شرمنده ی درگاه ولایت نشدیم
امسال بایستی همین دعا رو بیشتر کنیم…
استقلال فکری! (گفت و شنود)
گفت: یکی از کاربران سایت ضد انقلابی بالاترین نوشته است «جانم! مالم! عزیزم! بالاخره یک جوابی برای کیهان تهیه کنید و اپوزیسیون را از سردرگمی نجات بدهید»!
گفتم: منظورش چیه؟ چه جوابی؟ جواب به چی؟!
گفت: «بابک- الف» نوشته «کیهان این سوژه را سر دست گرفته و توی سر اپوزیسیون می کوبد که اگر در انتخابات تقلب شده بود چرا خاتمی در انتخابات مجلس رأی داد و تاجزاده اعلام کرد تقلب غیرممکن بوده است و اگر تقلب نشده، چرا هنوز هم به سوژه تقلب چسبیده اید»؟!
گفتم: آخه ادعای تقلب به سران فتنه دیکته شده بود. اونا از خودشون اختیاری ندارند که چیزی را نفی یا اثبات کنند. مامورند و مجبور.
گفت: پس چرا اینهمه از بررسی و تحقیق و اینجور چیزها حرف می زنند؟!
گفتم: نوکر یکی از خان ها می گفت؛ من هر کاری که می خواهم انجام بدهم، اول خوب فکر می کنم، بعد با افراد وارد مشورت می کنم و بعدش نیگاه می کنم ببینم نظر «خان» چیه؟ مطابق همون عمل می کنم!
ای برادران! نهروان در پیش روست. آماده باشید…
شما بسیار جالب هستید! بوی بهشت از جایی می آید که مردم آن را قبول ندارند!! وقتی ۱۶ سالتان می شود ژن های مرگ بر آمریکای تان فعال می شود!!!
“فتنه ها اما معماهاى تاریخ را براى ما حل مى کند”
……………………
زن بشار اسد انگلیسی و بی حجاب هست. خیلی هم طرفدار بشار اسد هست.
۱- اگر بشار اسد برای اسلام می جنگد، آن وقت زنش همان اسلام را اجرا کند و باحجاب باشد.
۲- چقدر هم این بشار اسد از اسلام و امام حسین حرف زده! آنچه می یافت نشود.
……………….
مجموعه چند رسانهای: «بیخواص»
http://farsi.khamenei.ir/page?id=21801
دوستان محترم؛
از آنجایی که ماشاء الله داداش حسین مثل فرفره کار می کنه، امشب قطعه ۲۶ با ۳ متن به روز می شود… 🙂
………
گرامی باد یاد مصطفای شهید…
http://www.ghadiany.ir/?p=11210
http://www.ghadiany.ir/?p=11450
http://www.ghadiany.ir/?p=11726
http://www.ghadiany.ir/?p=12718
اللهم صل علی محمد آل محمد و عجل فرجهم…
بی ربط:
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/21888/B/13911019_0121888.jpg
بازتاب: فلسطین، قضیتنا
مثل همیشه عالی…
انشاءالله خواهد رسید آن روز که بگوییم: “«با همه سختی هایش، خیلی هم بی برکت نبود. خودش گر چه «شر» بود، لیکن برکاتش «خیر» می نمود. فتنه را می گویم؛ فتنه شام!» آن روز حتما شام تیره به سحر رسیده…”
اینکه بشار اسد مثل ملک عبدالله حکومت رو از پدرش به ارث برده، مهم نیست؟ اینکه تمام پستای مهم در دست اقلیت علوی و یه عده محدود سنی وفادار بوده، مهم نیست؟ اینکه حکومتش مادام العمره، مهم نیست؟…………
این خیلی قشنگ بود؛
یه سری به کلبه خرابه ما بزنید.