منبر؛ چه تیتر قشنگی!

حسین قدیانی: قصور رسانه های ما به خصوص صدا و سیما در معرفی دقیق تر و شناساندن عمیق تر اساتید مسلم اخلاق، سر جای خود محفوظ، اما لااقل درباره حاج آقا مجتبی تهرانی، باید سخن از شهرت گریزی ایشان گفت. عالم عاملی که آزادانه، گمنامی اختیار کرده بود و خیلی اهل تظاهرات رسانه ای نبود. آنقدر هست که «رسانه» و «سیر و سلوک» چندان نسبتی با هم ندارند. رسانه یعنی تلاش برای تماشا، سیر و سلوک یعنی تمنا برای گمنامی. رسانه یعنی خود، سیر و سلوک یعنی خدا. این وسط ببین چقدر سخت است کار آنها که می خواهند «رسانه اخلاقی» داشته باشند، یا «اخلاق رسانه ای» را در ژورنالیسم مراعات کنند! البته از تجمیع رسانه و اخلاق، حرف های روزنامه پر کن زیادی می توان زد، لیکن در مقام عمل، کار آنقدر سخت و دشوار است که بعضی ها رسانه را ذاتا ضد اخلاق می خوانند. رسانه اما خواه فطرت شیطانی و غیر اخلاقی داشته باشد، خواه نه، محل بحث ما نیست. بگذریم که این بحث، عمدتا از مباحث بی فرجام است. ساده انگاران، رسانه را ظرفی می خوانند که در آن هم می توان صدق و صفا ریخت، هم دروغ و جفا، اما از آن سو، هستند جماعتی که رسانه را مثل ظرف شراب می دانند که اختیارش بیش از دوست، دست دشمن است و اساسا دشمن ساخته است و چه ممتنع می نماید نوشیدن شربت نذری امام حسین (ع) در ظرفی که حتی شیشه اش بوی سکر می دهد!

از آن دید تفریطی، تا این دیدگاه افراطی، صدها منزل میانه وجود دارد، لیکن رسانه حتی اخلاق مدار هم که باشد، مخل منش اصحاب گمنامی است. رسانه یعنی اسم، و حاج آقا مجتبی دنبال نام نبود. رسانه یعنی امضا، و حاج آقا مجتبی دنبال امضا نبود. رسانه یعنی دیدن و دیده شدن، و حاج آقا مجتبی شهره بود به گمنامی. رسانه یعنی دوربین، و حاج آقا مجتبی فراتر از قاب بود. رسانه یعنی عکس، و حاج آقا مجتبی، برعکس، فراری بود از جلوه های دنیایی.

این نوشته قطعا در صدد تخفیف علمای اخلاقی که با رسانه رابطه نزدیک دارند، نیست، لیکن مشی حاج آقا مجتبی پرهیز از عوالم رسانه بود. طرفه حکایت اینجاست که معلم اخلاق فقید، خود با کمک یک رسانه، درس اخلاق می گفت. نام این رسانه، «منبر» است. عجبا که رسانه انقلاب اسلامی، همین «منبر» است. و باز هم عجبا! اگر «سنت» ملاک باشد، قدمت و قیمت و غنیمت هیچ رسانه ای به گرد پای منبر نمی رسد، و اگر «مدرنیته» ملاک باشد، باز هم ویژگی هایی متمایز منبر، رسانه رسول خدا (ص) را از اغلب رسانه ها ممتاز و صاحب بیشترین امتیاز کرده است. از تلویزیون گرفته تا سینما، و از روزنامه گرفته تا سایت، اگر چه نمی توان منکر ویژگی های خاص هر کدام شان شد، اما «معجزه منبر»، اعجاز آن رسانه ای است که برای ارتباط، نه محتاج کاغذ روزنامه است، نه نیازمند صفحه تلویزیون، و نه حتی پهنای باندی در بیابان اینترنت! اگر مدرنیته در تمنای زدودن فاصله هاست، کدام رسانه، بهتر از منبر، فاصله صاحب رسانه را از مخاطب، کاهش داده است؟! بهتر از رسانه منبر، کدام رسانه دنیای مدرن، تا این حد می تواند مستقیم، نزدیک، سینه به سینه، شفاف و بی واسطه باشد؟!

القصه! آن شب شلوغ نیویورکی، وقتی گفت و گوی دکتر احمدی نژاد و فرید زکریا تمام شد، دقایقی کوتاه با سردبیر نیوزویک حرف ها زدیم تند و آتشین. دکتر الهام بود و گمانم جناب مهمان پرست هم. به علاوه حضرت مترجم. بازار تکه پرانی داغ بود. از آن سیه چهره هندی تبار پرسیدم؛ «غرب با این همه رسانه، چه می خواهد از جان جمهوری اسلامی؟! وقتی تجارت اسلحه، بیشترین داد و ستد شماست، وقتی اسرائیل تان آن همه کلاهک هسته ای دارد، دست رئیس جمهور جمهوری اسلامی دنبال کدام بمب هسته ای می گردید؟! و آیا رئیس جمهور دموکرات شما هم اجازه می دهد من ۴ تا سئوال ازش بپرسم؟!»

جواب فرید زکریا رفت در فاز سیاستمداران! خندیدم و گفتم: «پرزیدنت رفت بخوابد، راحت باش!» خندید. متاثر از سئوال بودارش از احمدی نژاد، گفتم: «امام خمینی اما با یک منبر چوبی، مچ همه پروپاگاندای غرب را خواباند. شاه و آمریکا را با هم از ایران بیرون کرد. همان منبر، هنوز هم رسانه رهبر انقلاب اسلامی، امام خامنه ای است». اندکی تامل کرد و گفت: «پس باید می گفتی؛ انقلاب اسلامی با منبر، چه از جان آمریکا و اسرائیل می خواهد؟!» خندیدم و گفتم: «خیلی چیزها، عجالتا قدس شریف!» بلند خندید و جواب داد: «من البته برتری منبر را نسبت به سایر رسانه های دنیای مدرن قبول دارم!»

آن شب در قلب غرب، از اعتراف عنصر رسانه ای آمریکا نسبت به قدرت منبر، مسرور و متحیر شدم، اما این روزها در فراق حاج آقا مجتبی، مظلومیت رسانه منبر آزارم می دهد. اگر دیروز منع معلم اخلاق جمهوری اسلامی، سبب شده بود آن منبر مشهور اخلاق، در عین همه شهرتش، گمنام بماند، اینک اما بر همه رسانه های ما به خصوص صدا و سیما فرض است که بُرد آن منبر گرانقدر را فزونی دهند. لااقل انتشار جلساتی که فیلم شان موجود است، فرصت مغتنمی خواهد بود.

من اعتراف می کنم که هرگز مخاطب حرفه ای و ثابت آن درس منور اخلاق نبوده ام، -و این حسرت، برایم همیشه موجب تاسف خواهد بود- لیکن همان چند باری که لیاقت حضور در کلاس اخلاق حاج آقا مجتبی را داشتم، مبهوت می ماندم از آن همه تنوع مخاطب مجلس ایشان. اصلا «وحدت ملی» بود، نه کاریکاتورش، که سیاسی ها می خواهند بکشند! ما تا «منبر» داریم، «وحدت ملی» مان بر مدار «ولی فقیه» مستقر است. پای منبر حاج آقا مجتبی، فرش وحدتی بی مثال پهن بود از همه آدم هایی که جاذبه رسانه رسول خدا (ص) و جذبه شاگرد مکتب اسلام، حول محور ولایت فقیه، متحدشان کرده بود. از این فرش دستباف، دگر بار باید رونمایی شود. به خدا در این فضای سیاست زده و مملو از سیاه نمایی، به درس اخلاق حاج آقا مجتبی نیاز مبرم داریم. حیف! که با وجود چنین فرش دستبافی، گاهی سراغ اخلاق از فرش ماشینی های زمخت می گیریم؛ اخلاق مجازی! عرفان مجازی! قرب الی الله در ۲ دقیقه! اتصال بچه بازی!

حاج آقا مجتبی اگر چه مسافر اربعین شد، اما آب اخلاق ناب او هم چنان در کوزه است. باورم هست اغلب بی خود گرد جهان می گردیم!

رسانه منبر، در این مقام، رسانه منبر معلم اخلاق جمهوری اسلامی، نعمتی است که شکر آن به جا نمی آید الا با انتشار مجدد. این خاطره اگر «تجدید» شود، ما در اخلاق، «رفوزه» نمی شویم.

*** *** ***

ناظر بر جملات ابتدایی این نوشتار، ماه رمضان سال ۹۰ مزاحم اوقات شریف حاج آقا صدیقی شدم، با این سئوال اساسی: «حاج آقا! در کار روزنامه نگاری و تنظیم خبر و مقاله نویسی، اغلب حرف از این و آن است. چه کنیم که هم کارمان را انجام داده باشیم و هم مرتکب غیبت و دروغ و تهمت و ناسزا نشویم؟! واقعا می ترسم هزینه حرفه ای شدن در کارم، چیزی جز آتش جهنم نباشد».

حاج آقا صدیقی اندکی صبر کرد و آنگاه گفت: «واقعا در کار رسانه، رعایت مرز حلال و حرام، از اغلب کارها دشوارتر است و مرز تنظیم فلان خبر با عدم ارتکاب بهمان حرام، باریک تر از تار مو. شما هم باید افشاگری کنید و هم باید مراقب آبروی افراد باشید که احیانا غیبتی نکرده باشید، تهمتی نزده باشید. واقعا کار سختی است. من الان نمی دانم فی المجلس چه توصیه ای باید بکنم، اما هر چند کلمه ای که نوشتی، برگرد عقب، دوباره بخوان، ببین احیانا دروغی نباشد، تهمتی نباشد، حرامی ننوشته باشی. و هر پاراگراف را دوباره بخوان، ببین خودت را می بینی یا خدا را».

با حاج آقا صدیقی خداحافظی کردم و داشتم می رفتم که صدایم زد. برگشتم. گفت: جلسات حاج آقا مجتبی را زیاد برو. خیلی برایت خوب است.

*** *** ***

یکی دو شب بعد، وسط سخنرانی حاج آقا مجتبی بود که رسیدم مسجد بازار. داشتم وضو می گرفتم که صدای معلم اخلاق در گوشم خوش نشست؛ «ببین جنس ات را داری به مشتری می فروشی، یا ایمان ات را؟!» وطن امروز/ ۱۸ دی ۱۳۹۱

دو متن آخر صفحه «۰۶ : ۲۰» وبلاگ «قطعه ۲۶»

– اربعین؛ عرفات آخرین/ کیهان

– ۲ متن تقدیم به دکتر دستجردی/ وطن امروز

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. ف.طباطبایی می‌گوید:

    بسم الله…

  2. بشیر می‌گوید:

    سلام.
    تشکر.

  3. از حسین قدیانی، عجیب راضی ام.
    یعنی نمادِ یک حزب اللهیِ فهمیده یِ مومنِ مخلصِ انقلابی و البته شورشی است. شیعه شورشی. هر چه کَل اَنجار رفتم، این متن را در وبلاگ شخصی ام منتشر نکنم، نشد.

  4. فاطمه بانو می‌گوید:

    ((من البته برتری منبر را نسبت به سایر رسانه های دنیای مدرن قبول دارم!))

    سلام، همین یک جمله کافی بود.

  5. ف.طباطبایی می‌گوید:

    جدا خواندنی و عالی بود.
    ممنون آقای قدیانی… هم محتوی و هم قلم، جای هزاران آفرین دارد…

  6. دلخون می‌گوید:

    افسوس تا زمانی که زنده بود یک بار پای منبرش نبودم….

  7. یه دوست می‌گوید:

    شهید شوشتری:

    دیروز از هر چه بود گذشتیم، امروز از هر چه بودیم!

    آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز!
    دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود!

    جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو می دهد!

    الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم.

  8. یه دوست می‌گوید:

    حیایی که انسان نسبت به ناظر دارد، گاهی «حیاء من الخلق» است، گاهی «حیاء من النفس» بوده و گاهی «حیاء من الملائکه» می‏باشد؛ یعنی فرشتگانی که مأمور ضبط اعمال انسان هستند. گاهی «حیاء من اولیاء الله» است. پنجمین نوع آن «حیاء من الله» است، یعنی از خدا خجالت کشیدن و شرم کردن.
    (آقا مجتبی تهرانی)

  9. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    من به منبر خیلی عقیده دارم. امروز اینترنت، ماهواره، تلویزیون و ابزارهای گوناگون ارتباطی فراوان هستند، اما هیچ کدام از اینها منبر نیست؛ منبر یعنی رو به رو و نفس به نفس حرف زدن، این یک تاثیر مشخص و ممتازی دارد که در هیچ کدام از شیوه های دیگر، این تاثیر وجود ندارد. این را باید نگه داشت؛ چیز با ارزشی است؛ منتها بایستی آن را هنرمندانه ادا کرد تا بتواند اثر ببخشد…

    من بارها توصیه کرده ام، باز هم توصیه می کنم؛ منبرتان را، مجلستان را تقسیم کنید به دو قسم: قسم اول، معرفیات و اخلاقیات؛ ما امروز به اخلاقیات احتیاج داریم. یک قسم منبر هم مربوط به مدایح و مراثی اهل بیت علیه السلام است.

    “امام خامنه ای”

  10. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    منبر؛ چه تیتر قشنگی!

    چه تیتر قشنگی…

  11. ... می‌گوید:

    ………..

  12. صاعقه گمنام می‌گوید:

    “«ببین جنس ات را داری به مشتری می فروشی، یا ایمان ات را؟!»”
    همه جا کاربرد داره نه فقط برای فروشنده ها…
    وحشتناک فوق العاده است!

  13. به جای امیر می‌گوید:

    کبریت (گفت و شنود)

    گفت: سردبیر سابق روزنامه اسرائیلی «جروزالم پست» از اینکه کشورهای غربی همه نیروهای خود را در فتنه ۸۸ وارد میدان کرده بودند ابراز تاسف کرده است.
    گفتم: چرا تاسف؟! اتفاقا خیلی هم کار خوبی بود که همه منافقین جدید و قدیم و پنهان و آشکار را به صحنه آوردند و سوزاندند و جزغاله کردند!
    گفت: سردبیر جروزالم پست می گوید اگر همه نیروها را به کار نمی گرفتند، در انتخابات آینده ایران قابل استفاده بودند!
    گفتم: یارو هرچی یک چوب کبریت رو به قوطی کبریت می کشید، روشن نمی شد. یکی ازش پرسید، اشکالش چیه؟ گفت؛ نمی دونم! چند دقیقه پیش کشیدم روشن شد!

  14. جمکرانی می‌گوید:

    بین جنس ات را داری به مشتری می فروشی، یا ایمان ات را؟!

    هر کس به نحوی کار در بازار دارد
    یک عده جنس و عده ای ایمان فروشی

  15. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم؛

    تا ساعاتی دیگر “قطعه ۲۶” با یک متن خواندنی به روز می شود.

  16. برف و آفتاب می‌گوید:

    دقیقا. منتظر پخش سخنرانی‌های ایشون هستیم. نه فقط تو چهلم یا سالگردش. بلکه به طور مداوم.

  17. سیداحمد می‌گوید:

    “«پس باید می گفتی؛ انقلاب اسلامی با منبر، چه از جان آمریکا و اسرائیل می خواهد؟!»”

    واقعا…

  18. سیداحمد می‌گوید:

    “حاج آقا مجتبی اگر چه مسافر اربعین شد، اما آب اخلاق ناب او هم چنان در کوزه است. باورم هست اغلب بی خود گرد جهان می گردیم!”

    پای درس اخلاق بزرگان زیادی نشستم ولو برای یک جلسه!
    حاج آقا مجتبی از آنهایی بودند که واقعا روان و قابل فهم برای هر نوع مخاطبی، سخن می گفتند آن هم با چه آرامشی…
    الان وقت این است که منتشر کنند بیانات گره گشای ایشان را که قطعا آب حیات است.

  19. علی می‌گوید:

    با سلام. امروز ۱۸ دی ماه ۹۱ هست و واسه فردا قراره تو یه تجمع کوچولو حقشونو مطالبه کنن یا زیر بار حرف زور نرن. من اهل محله مشیریه هستم، توی سه راه افسریه و چند وقتیه اداره برق منطقه ما بابت نصب کنتور برق به جای ۲۵۰٫۰۰۰ تومان، داره ۱٫۲۰۰٫۰۰۰ تومان می گیره، در حالی که هیچ جای دیگه تهران این کار انجام نمی شه. اینجا چون مردم تحصیلات دانشگاهی ندارن، بعضی ها فکر می کنن می تونن به سادگی حق مردم رو پایمال کنن. واسه همین فردا به تاریخ ۱۹ دی ماه ۹۱ تجمع مردم منطقه ۱۵ تهران مقابل اداره برق منطقه هفتم تیر (سه راه افسریه. خیابان خاوران. روبروی ترمینال خاوران. اداره برق منطقه ای هفتم تیر) ساعت ۱۰ صبح. سخته تو مملکت شیعه، حق بچه مسلمون پایمال بشه. لطفا با پوشش خبری، این رخداد رو منعکس و به گوش مسئولین برسونین. من الله التوفیق

  20. دلخون می‌گوید:

    بی ربط:

    وقتی برایت شعر می خواهم بگویم
    مثل کسی هستم که مشغول نماز است

    قبل از حضور قلب، هنگام سرودن
    حس می کنم حتماً طهارت هم نیاز است

    از خال و ابرو و لب و گیسوت گفتن
    یعنی ببینم قطره ای را جای دریا

    هر کس پی خوشنودی زهراست، تنها
    کافیست در مدحت بگوید یابن زهرا

    آقا سلامم را پذیرا باش اینک
    کاری به جز این بر نمی آید ز دستم

    با یک جواب خود دلم را شاد گردان
    من مستمند مرحمت های تو هستم

    دوم امام شیعیان، فرزند حیدر!
    من مفتخر هستم که می باشی امامم

    تا لحظه مرگم بدون حبّت آقا
    هر لقمه ای که می خورم باشد حرامم

    تنها گدایی می کنم از محضر تو
    چون مثل جدّت صاحب خلق عظیمی

    هر سائلی کوی شما را می شناسد
    زیرا ملقب به کریم ابن الکریمی

    در وصف خصلتهای تو باید بگویم
    در زندگی مانند حیدر ساده بودی

    حیدر غریب امّا تو بیش از او، چرا که
    در خانه خود هم غریب افتاده بودی

    من دوستت دارم همان اندازه ای که
    نفرت به دل دارم من آقا از زن تو

    معنا و مفهومی ندارد خنده وقتی
    نه سایبان دارد نه سنگی مدفن تو

    هر کس که گفته تو مذل المومنینی
    نار جهنم را برای خود خریده

    دنیا شهادت می دهد روز قیامت
    چون تو معزالمومنینی را ندیده

    دارد شهادت می دهد موی سپیدت
    از خردسالی شاهد رازی مگویی

    کابوس های نیمه شب های تو یعنی
    در خواب هم با خاطراتت روبرویی

    ای صورت تو جلوه حلم و صبوری
    یا مجتبی و یا کریم آل طاها!

    در انتهای شعر می خواهم که هرگز
    دستم ز دامانت نگردد کوته آقا

  21. سید هادی می‌گوید:

    با سلام

    جهت تنویر افکار عمومی (منظور خوانندگان این وبلاگ) باید عرض کنم که بنده و بسیار از دوستان دانشجویم (حداقل ۳۰ نفر در همین لحظه در ذهنم هستند) از شاگردان همیشگی حاج آقا مجتبی بودیم و من بالای ۲۰ نفر از این جمع را مطمئنم که میانه خوبی با ولایت فقیه نداشتند. علت جمع شدن گروههای مختلف اطراف حاج آقا بر خلاف تصور نویسنده این متن که وحدت ناشی از ولی فقیه ذکر شده فقط و فقط اخلاق و منش حاج آقا بود. بی خودی همه چیز رو سیاسی و متصل به ولایت فقیه جلوه ندید. صد البته می دانم این کامنت انتشار پیدا نمی کنه ولی همینکه نویسنده متن بخونه برای من کافیه.

  22. به جای امیر می‌گوید:

    پرتقال (گفت و شنود)

    گفت: وزیر کشور دولت اصلاحات گفته است «اولویت اصلاح طلبان باید رفع مشکلات مردم باشد.»
    گفتم: یعنی در فتنه ۸۸ قصد داشتند با همکاری اسرائیل و آمریکا و انگلیس و منافقین و بهائی ها و سلطنت طلب ها و… مشکلات مردم را حل کنند؟!
    گفت: چه عرض کنم؟! گفته است «محور حرکت اصلاح طلبان باید قانون اساسی باشد.»
    گفتم: به همین علت، تصویر حضرت امام(ره) را پاره کردند؟! و یا، اعلام کردند که باید قید «اسلام» از جمهوری اسلامی ایران حذف شود و…؟!
    گفت: چه عرض کنم؟!
    گفتم: یارو توی مهمونی به کسی که روبروش نشسته بود گفت؛ مرد حسابی! اگه حرفی برای گفتن نداری خب! پاشو برو، چرا دیگه پوست پرتقال ها رو با چاقو ریز ریز می کنی؟!

  23. م.طاهری می‌گوید:

    خدا رحمت کند ایشان را، بدجور جایشان خالی است.

  24. م.طاهری می‌گوید:

    وقتی دشمن به چیزی اعتراف می کند یعنی با تمام وجود در مقابلش به زانو در آمده است.

  25. سجاد می‌گوید:

    خیلی زیبا…

  26. هستی می‌گوید:

    لذت بردیم بسیار…
    و اندوه بسیار از فراق کسی که شنیدن یک جمله ازشون با گوش جان، کفاف یک عمر زندگی ات و انتخاب هایت را میدهد… راهنمایت هست برای همیشه…

  27. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    جهت تنویر افکار خاص!
    همیشه سر هر کلاس درسی چندتا نخاله هست…

  28. سیداحمد می‌گوید:

    گرامی باد یاد مصطفای شهید…

    http://www.ghadiany.ir/?p=11210
    http://www.ghadiany.ir/?p=11450
    http://www.ghadiany.ir/?p=11726
    http://www.ghadiany.ir/?p=12718

    اللهم صل علی محمد آل محمد و عجل فرجهم…

  29. ناشناس می‌گوید:

    راه «روشن»

    مهرداد بذرپاش

    درباره شهید جاوید مصطفی احمدی روشن حرف برای گفتن بسیار است. اینکه از یک خانواده زحمت‌کشیده شهرستانی آمد دانشگاه شریف درس‌خواند، جهد کرد و پی دنیا نرفت. از عدم قبول مسئولیت های دولتی و اصرار بر جهاد هسته ای. از اخلاق و رفتارش،‌ حجب و حیائش. از احترام ویژه ای که به پدر و مادر می گذاشت که به نظرم رمز ماندگاری اوست. ازتوسل خاصش به حضرت زهرا(س). از اینکه احساس می کرد رهبر انقلاب به مساله هسته ای عنایت دارند لذا این عرصه را با همه سختی ها و دوری ممتد از خانواده انتخاب کرد و رها نکرد. از فعالیت های دوران بسیج دانشجویی در واحد فرهنگی بسیج و پرکاری در عین بی ادعایی و نکات بسیار دیگر، اما آنچه باعث شد خون این شهید عزیز شوری باورنکردنی در جوانان و جامعه دانشجویی وعلمی کشور بوجود بیاورد محل بحث من در این چند سطر مختصر است: اینکه جوان دانشجوی ما دانست راه «روشن» هر چند سخت اما دست یافتنی است.
    در روزهای اول ترور مصطفی، آنچه به نظر می رسید این بود که جامعه علمی فعال در انرژی هسته‌ای مشابه شهیدان علیمحمدی و شهریاری، شهیدی دیگر در راه پیشرفت کشور تقدیم کرده است، اما دقت بیشتر در چرایی ترور و زوایای فعالیت شهید روشن حاکی از آن است که پیام های این ترور تفاوت‌هایی با موارد قبلی دارد که بررسی آن خالی از حکمت نیست.
    شهید روشن برخلاف شهدای گذشته هسته ای،‌ نه دکتر بود و نه استاد دانشگاه؛ او دانش‌آموخته‌ای از خیل دانش‌آموختگان مهندسی شیمی دانشگاه شریف بود که پس از فارغ‌التحصیلی با موقعیت‌شناسی دقیق وارد صنعت هسته‌ای کشور شد و با تمام توان و انرژی در این صنعت حساس و حیاتی فعالیت ‌کرد. مصطفی پس از ورود به این صنعت فعالیت خود را از سطوح پایین سازمان آغاز و تدریجا با توجه به تلاش و شایستگی درخور توجه خود، درجات ترقی را طی کرد و در جایگاه معاونت بازرگانی سایت نطنز نائل قرار گرفت.
    توانایی، استعداد و تلاش پیگیر مصطفی در این سمت به‌گونه‌‌ای بود که تحریم‌ها و محدودیت‌های شدید در بخش خرید، تامین قطعات و کالاهای موردنیاز، یکی پس از دیگری به‌دستان مصطفی دور زده می‌شد تا فعالیت سایت نطنز متوقف نشود. خود مصطفی در وصف توانایی‌هایش به یکی از دوستان گفته بود «تا امروز چیزی نبوده که نطنز به آن نیازمند باشد و من نتوانم آن را تامین کنم». بنابراین و با آشکار شدن نقش کلیدی روشن در پیشبرد فعالیت هسته‌‌ای کشور کم‌کم چهره پیروزمندانه وی برای دشمن نیز نمایان شد.
    جوان ۳۲ ساله‌ای که خواب «تحریم‌های فلج‌کننده» ‌را مشوش می‌کرد و با عزم و اراده ولایی و معتقد به کار جهادی، عملا نشان می‌داد «جهاد اقتصادی» می‌تواند ایده‌پردازان «تحریم‌های فلج‌کننده» ‌را آنچنان دچار فلج کند که همه راه‌های به اصطلاح مسالمت‌آمیز برای توقف برنامه هسته‌ای ایران، تنها و تنها به حذف و ترور روشن ختم شود. بنابراین می‌توان احمدی روشن را نخستین شهید راه «جهاد اقتصادی» دانست. شهادت این شهید عزیز بسیار عبرت‌آموز و قابل تامل است چرا که نشان می‌دهد هر فعالیت و تلاش پیگیر و خالصانه در سطوح مختلف کاری و سازمانی کشور می‌تواند بسیار موثر و تعیین‌کننده باشد.
    این تاثیر به گونه ای است که دشمن، به زعم خود، راه برون‌رفت از «بیچارگی» خود را تنها می‌تواند با حذف فیزیکی نیروهای تاثیرگذار دنبال کند و این در معادلات دنیای امروز معنایی جز «شکست» ندارد.
    دیگر نکته اینکه مصطفای شهید نشان داد فعالیت‌های مهم و تاثیرگذار در کشور لزوما همراه با هیاهو و شهرت‌های رسانه‌ای نیست. برای آنکه خار چشم دشمن و افتخار میهن بود لازم نیست مقام علمی یا سیاسی مهمی داشت یا در پست‌های عالی و دهان‌‌پرکن جا گرفت. تنها تخصص، اخلاص و تلاش لازم است و این خصوصیتی است که برای همه جوانان ما دست‌‌یافتنی است. به عبارت واضح‌تر دشمن با این ترور ثابت کرد همه جوانان فعال ایران اسلامی، خار چشم او هستند و می‌توانند در راه اعتلای میهن اسلامی به اندازه «روشن» تاثیرگذار باشند.
    همانطور که علم‌الهدی در تاریخ این سرزمین ماندگار شد، احمدی روشن هم ماندگار می ‌شود بلکه بهتر بگوییم ماندگار شد. مصطفای شهید، علم‌الهدای نسل سوم انقلاب است و پیام خون او این بود که ای جوان دانشجو! علم‌الهدی شدن دور از دسترس نیست و شدنی است.

  30. شیدا می‌گوید:

    …………………

  31. هستی می‌گوید:

    مرتضی اهوازی؛ بسیار به نکته خوبی اشاره نمودید. ممنون

  32. ناشناس می‌گوید:

    .:رسانه رسول خدا:.

    ….

  33. سیداحمد می‌گوید:

    السلام علیک یا رسول الله…
    http://uploadpa.com/beta/12/5yj4du4j00vepqmzl7qj.mp3

    صل الله علیک یابن فاطمه الزهرا…
    http://uploadpa.com/beta/12/awbco3rz6velu6cm0lte.mp3

    آجرک الله یا بقیه الله…

  34. محمد حسن می‌گوید:

    ای مالک! اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی.

    به روزم…

  35. نگار می‌گوید:

    با سلام؛
    من نمی توانم درباره حاج آقا تهرانی چیزی بنویسم چون تقریبا هیچ شناختی در مورد ایشان ندارم. اما به اعتقاد من حرف های شما در باب مقایسه منبر و رسانه قدری به انحراف رفته و اوج این انحراف این قسمت از نوشته ی شما “رسانه یعنی تلاش برای تماشا، سیر و سلوک یعنی تمنا برای گمنامی. رسانه یعنی خود، سیر و سلوک یعنی خدا.”

    در کل این تعریف رسانه و منبر درست است اما این صرفا یک تعریف ماهوی است. تلاش رسانه برای تماشا می تواند به اندازه تمنای سلوک برای گمنامی ارزشمند باشد. اصلا مگر در امپراتوری رسانه ای کنونی چاره ای جزء تماشا و تلاش مجدانه برای آن وجود ندارد. برای آنچه که حق می دانیم به اندازه همان حقیقتش باید اصرار داشت تا شنیده و دیده شود. این صحبت را بارها از رهبر معظم شنیده ام که اذهان دارند دشمنان ما به لحاظ رسانه ای خیلی جلو تر از ما قرار دارند. حالا شاید برخی این رسانه را مختص خبر بدانند اما اینگونه نیست. البته بعضا رسانه های برون مرزی ما تا حدودی توانسته اند روبروی دشمن قد علم کنند و ما دیدیم که چگونه آنها رفتار کردند. در مورد منبر هم این سوال پیش میاید؛ زمانی که تعداد مستمعین یک عالم از حد ظرفیت مکان حظور عالم بسیار بیشتر باشد، چاره ای نیست جز استفاده از رسانه. نکته دیگری که مهم است در مورد انتخاب بزرگان و علما در خصوص دیده شدن در رسانه. به اعتقاد شخصی من ضمن اینکه تلاش یک انسان برای اخلاص در عمل ستودنی ست اما انتخاب این موضوع سلیقه ای است. و اختلاف سلایق در چنین مواردی دلیل بر برتری و عدم برتری کسی نیست. اصولا تاثیر تعریف ها و بر داشت های این چنین در غیبت گسترده جبهه انقلاب و شهادت طلبان و آرمان خواهان در حوزه هنر قابل کتمان نبوده و آثار مخرب آن بر تولیدات هنری کاملا مشخص است و شاید جبران این اشتباه از سوی کسانی که مروج این گریز ها بودند به بهای سوزاندن نسلی از استعدادها و مهارت های هنری و رسانه ای تمام شود که می توانست در خدمت تبلیغ آرمان های حقیقی تشیع باشد و غربت این چنین شیعه را در جهان شاهد نبودیم.

  36. لبیک یا حسین می‌گوید:

    تشکر!

  37. آزاد اندیش می‌گوید:

    سوت من باشم که کور راهش را بیابد…
    خدایا مرا عصای دستِ اولیای خویش قرار ده…(ا.ع)

  38. نهضت سرخ می‌گوید:

    خیلی عالی بود…

    اصلا ریشه این انقلاب از رسانه منبر است.

    همین منابر و روضه هایش این انقلاب را زنده نگه داشته…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.