مگر بهشت، تالار دیده ای پسر خوب؟!

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ عکس: علی اکبر بهشتی

اواخر مرداد ۸۹ بود. در وبلاگم قصه واره غصه داری نوشتم درباره یک پدر شهید که متاثر از سیاسی بودن بیش از حد فضای آن روزها خیلی دیده نشد. ابتدا مختصری از آن نوشته را با ویرایش جدید در ۳ اپیزود بخوانید؛ ماجرای «کربلایی حسن» دست تان بیاید، تا بعد.

اپیزود ۱: پیرمرد را از سالها قبل می شناختم. یک پای ثابت ۵ شنبه های بهشت زهرا بود. صبح زود می آمد تا به ترافیک دود و آهن و آدم نخورد. نماز صبح را در خانه می خواند و از میدان خراسان می آمد بهشت زهرا. از همان سنگکی محل نانی می خرید و با یک فلاسک کوچک می آمد سر مزار پسرش شهید علی اکبر رحمتی تا بهترین چای شیرین عمرش را بخورد. گاهی پیرمرد چیزهایی از پسرش برای من تعریف می کرد. همین یک پسر را داشت از قرار. البته یکی دیگر هم بود؛ محسن، که همان نوزادی سل گرفت و مرد. علی اکبر اما در یکی از دانشگاه های تهران، دانشجو بود. داشت برای مقطع بالاتر می خواند که عملیات کربلای ۵ نگذاشت. ادامه تحصیل برایش خیلی مهم بود، اما چه می کرد با خیمه خمینی؟ آن ایام علی اکبر با یک دختر خانم عقد کرده بود. برای عروسی، حتی آخرین قرار و مدارها را هم گذاشته بودند که مراسم کجا باشد، ماشین عروس، ماشین کی باشد، مهمان چند نفر؟! اوایل دی ماه ۶۵ بود. بنده های خدا جلو جلو کارت عروسی را سفارش داده بودند، اما علی اکبر، یک روز دست عروس خانم را گرفت و برد بهشت زهرا. برد سر مزار دوست هم دانشگاهی اش که در والفجر ۸ به شهادت رسیده بود؛ علی اصغر. به همسرش «فاطمه» گفت: من و این علی اصغر را که می بینی، با هم عهد اخوت بسته بودیم. اروند نامردی کرد و برادرم را از من گرفت. علی اصغر فقط ۲۳ سال داشت وقتی شهید شد. تیر خورده بود پهلویش. هنوز لباسش خونی بود که پیکرش را برای تشییع به تهران آوردند. فاطمه! دیشب خواب علی اصغر را دیدم. گفت: اگر می خواهی بیایی، الان وقتش است.

اپیزود ۲: یعنی چه بلایی سرش آمده بود؟ پیرمرد را می گویم! ماه ها بود کربلایی حسن را در بهشت زهرا ندیده بودم. دلم می گفت؛ شاید به رحمت خدا رفته. تا اینکه ۵ شنبه همین هفته قبل، بعد از شاید یک سال، عاقبت پیرمرد را دیدم… اما دیگر سر صبح نبود. خورشید به جای بالا آمدن، داشت غروب می کرد. رفتم جلو. خودم را به پیرمرد نشان دادم. خیلی تحویل نگرفت. «کربلایی حسن» همیشگی نبود. القصه، جا خوردن من از برخورد سرد پیرمرد، یکی از همراهانش را وادار کرد تا مرا بکشاند کنار و بگوید؛ کربلایی حسن آلزایمر گرفته. یک سالی می شود. خود ما را درست به جا نمی آورد. تازگی ها فهمیده ایم مبتلا به سرطان هم هست، ولی با ۷۸ سال سن، بدنش کشش شیمی درمانی ندارد. پزشکان می گویند؛ «حداکثر تا ۲ ماه زنده است. نهایت ۳ ماه. هر روز هم آلزایمرش بدتر می شود». گاهی تا ساعت ها عکس علی اکبر را دست می گیرد و شروع می کند سینه زدن. اغلب یادش می رود علی اکبر شهید شده و همین طور پسرش را صدا می زند. می گوییم؛ کربلایی! علی اکبر شهید شده. می گوید؛ من که هنوز برایش عروسی نگرفته ام. دامادش کنم، بعد برود شهید شود! امروز صبح اما اصرار کرد؛ مرا ببرید بهشت زهرا. نگاه کن! چه جوری دارد به قبر علی اکبر نگاه می کند! چه جوری دارد دست می کشد روی سنگ قبر! غلط نکنم یک چیزهایی از شهادت علی اکبر یادش آمده. تا الان که از ما قبول نمی کرد شهید شده.

اپیزود ۳: دلم آتش گرفت وقتی دیدم کربلایی حسن نشست زمین و سنگ مزار پسرش را بوسید. همچین سنگ قبر را بغل گرفته بود که. دیدم دارد مثل ابر بهار گریه می کند. فکر کردم؛ چه کارت های عروسی که تبدیل به وصیت نامه شهدا شد تا عده ای امروز برای یک صندلی، سر و کله هم بزنند! و چقدر امثال کربلایی حسن، خون جگر خوردند تا امروز عده ای به جای دوست، با دشمن نرد عشق ببازند! و چه لباس های آغشته به خون، به جای رخت دامادی پوشیده شد تا امروز عده ای شهدا را ولو با یک صلوات یاد نکنند! و چقدر فاطمه ها که در حسرت ازدواج با علی اکبرها ماندند و چه حسرت ها که نخوردند از فاصله ها. بارها اما خوانده ام سنگ مزار این شهید را؛ «چرا دشمنان در کفر خود تا این حد محکم و منسجم اند، ولی ما در اصول و ارزش ها و ایمان خود این همه سستی به خرج می دهیم؟ من هم از پیش شما می روم اما سفارشی ندارم الا یک چیز؛ ولی فقیه را تنها نگذارید».

*** *** ***

این همه را دوباره نوشتم که بگویم مرگ و زندگی دست خداست. بر خلاف گفته پزشکان، تا همین هفته پیش زنده بود کربلایی حسن! اما همان طور که پزشکان تشخیص داده بودند، آلزایمر کربلایی حسن، روز به روز شدیدتر می شد. این یکی را پزشکان به خال زده بودند، البته جز درباره علی اکبر! من خبر فوت کربلایی حسن را ۳ شنبه از پدربزرگم شنیدم. کربلایی حسن، نسبت دوری با ما داشت. هم ولایتی مان بود. پیرمرد اواخر زندگی اش گاهی عکس علی اکبر را بغل می کرد و اشک می ریخت و می گفت: «نمیای بهم سر بزنی، حتما رفتی بهشت دیگه، پسر خوب!»

پسر خوب! علی اکبر شهید! فراموش کار ما بودیم که نفهمیدیم کربلایی حسن را… آغوشت را باز کن… پدر را پذیرا باش… و بر ما ببخش این همه آلزایمر را… هنوز هم تو «نامزد» هستی و ما برای اهل سیاست خرجش می کنیم! راستی پسر خوب! هنوز هم کارت عروسی تان دست فاطمه است… مگر بهشت، تالار دیده ای پسر خوب؟!

جوان/ ۹ دی ۱۳۹۱

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم رب الشهدا و الصدیقین…

    http://www.ghadiany.ir/?p=1392

  2. مسعودساس می‌گوید:

    به نام خدایی که کربلایی حسن را آفرید…

  3. آزاد اندیش می‌گوید:

    نه دی سالروز بیعت با ولایت مبارک.

  4. برف و آفتاب می‌گوید:

    اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم …

    و عیدتون مبارک!

  5. سیداحمد می‌گوید:

    ممنون داداش حسین عزیز…

    در این اوضاع سیاست زده و نچسب، فقط یاد شهدا وجودمان را آرام می کند!

  6. آزاد اندیش می‌گوید:

    خدا روح ایشان را شاد کند و ما را روز به روز بصیر تر…
    «چرا دشمنان در کفر خود تا این حد محکم و منسجم اند، ولی ما در اصول و ارزش ها و ایمان خود این همه سستی به خرج می دهیم؟ من هم از پیش شما می روم اما سفارشی ندارم الا یک چیز؛ ولی فقیه را تنها نگذارید».
    ولی فقیه را تنها نگذارید؟
    ولی فقیه را تنها نگذارید!
    ولی فقیه را تنها نگذارید…

  7. بشیر می‌گوید:

    سلام؛
    تشکر.

  8. سیداحمد می‌گوید:

    خجسته باد فرارسیدن سالروز زیباترین چهارشنبه خدا، بر حماسه سازان ۹ دی!

    “۹ دی” نوشت های سال ۹۰؛ به همراه بهترین متنی که در وصف ۹ دی نگاشته شد!
    http://www.ghadiany.ir/?p=10816
    http://www.ghadiany.ir/?p=10731
    http://www.ghadiany.ir/?p=10697
    http://www.ghadiany.ir/?p=10673
    http://www.ghadiany.ir/?p=10614
    http://www.ghadiany.ir/?p=10573

    چهارشنبه اتوبوسی که…
    http://www.ghadiany.ir/?p=177 یا http://www.ghadiany.ir/?p=10431

  9. sad می‌گوید:

    جناب قدیانی با سلام

    می خواستم ببینم چگونه می توان پست های قبلی وبلاگ شما را چه به صورت ترتیبی و چه به صورت موضوعی دید… این صفحه اصلی وبلاگ را به هیچ کجا راهی نیست!! بسیار مشتاقم نوشته های شما را در مورد سفر اخیرتان به نیویورک در معیت هیئت ایرانی و شخص احمدی نژاد بخوانم!
    با تشکر قبلی از راهنمایی تان!

  10. مسعودساس می‌گوید:

    خدا رحمت کنه کربلایی حسن رو؛
    “آغوشت را باز کن… پدر را پذیرا باش…”
    ***********
    بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ* اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ…

  11. سیداحمد می‌گوید:

    جناب sad؛

    مطالب در آرشیو به صورت موضوعی قرار ندارد و بر اساس تاریخ است.
    این کل آرشیو قطعه ۲۶ است در هر ۴ ستون سایت!

    http://www.ghadiany.ir/?cat=19
    http://www.ghadiany.ir/?cat=1
    http://www.ghadiany.ir/?cat=9
    http://www.ghadiany.ir/?cat=18

    البته اگر متن خاصی را مد نظر دارید، تیترش را در قسمت “تفحص” (انتهای ستون یسار) وارد کنید، راحت به متن مورد نظر می رسید!

    در مورد سفر آقای قدیانی به سازمان ملل هم فعلا همین متن را بخوانید:
    http://www.ghadiany.ir/?p=16068

  12. S.Ha می‌گوید:

    اشک ِ گرمی گرفتید
    در این سرمای ِ وجود،،

  13. لعنت بر ضد ولایت فقیه می‌گوید:

    فردا فرصت خوبی است برای درمان آلزایمر!
    ۹ دی روز یادآوری شعارهای قشنگ هشتادو اشکی.
    یادش بخیر: جوانان وطن علیه احتمالا شاه عربستان، یا شاید هم یکی از هم مسلک هاش، شعار مرگ بر شاه می دادندو مصلحت را در این می دیدند که تاجر ورشکسته به باغ پسته برگردد. اما تعجب اینجا بود که هر چه نگاه کردم تاجر ورشکسته را در خیابان نیافتم. ساندویچی ها بسته بودند و مترو لنگان لنگان کمی دورتر، آن هم پشت سر ما می آمد.

  14. نسیم می‌گوید:

    حال خونین دلان که گوید باز؟…
    .
    .
    .
    قشنگ ترین بیماری آلزایمره، فراموشی در این گیر و دار نعمتی است.
    زیبا بود. بغضمان را چرا وا می کنی؟…

  15. نسیم می‌گوید:

    منم خیلی وقته دلم برا بهشت تنگ شده. یکی نیست به ما بگه وقتشه بیای این ور. یا بگه چرا نمی آی؟

    نجنگیده، تمنای شهادت داریم.
    .
    .
    .
    خدا شیخ کبیر رو هم شفای عاجل عنایت کنه، خیلی وقته فراموشی گرفته.

    آقا جواب ما رو ندادین آخرش…!

  16. علی سلیمانی می‌گوید:

    سلام علیک؛
    امان از غرور که مانند چاهی است که اگر زیر پای انسانی باز شود، او را به انتهای ذلالت و بدبختی می کشاند.
    و من الله التوفیق

  17. به جای امیر می‌گوید:

    جوجه تیغی! (گفت و شنود)

    گفت: نماینده فراری مجلس ششم که با ماموریت هماهنگی میان سران فتنه و اتحادیه اروپا در بروکسل لنگر انداخته از گروه های اپوزیسیون گله کرده که چرا با سران فتنه همکاری نمی کنند؟!
    گفتم: این یارو عجب خل و چلیه؟!
    گفت: یکی از سرکردگان گروه های اپوزیسیون در پاسخ او گفته است؛ مگر اصلاح طلبان غیر از دربه در کردن ما چه فایده ای داشته اند که حالا در انتظار ادامه همکاری هستند.
    گفتم: راست میگه! جوجه تیغی یک گوشه وایستاده بود و به زمین و زمان بد می گفت. پرسیدند؛ چیه؟ چی شده؟ گفت؛ آخه هیچ حیوونی حاضر نیست منو بغل کنه!

  18. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    جلو جلو کارت عروسی را سفارش داده بودند.

    فاطمه! دیشب خواب علی اصغر را دیدم.
    گفت: اگر می خواهی بیایی، الان وقتش است.

    و چقدر فاطمه ها که در حسرت ازدواج با علی اکبرها ماندند و
    چه حسرت ها که نخوردند از فاصله ها.

    راستی پسر خوب!
    هنوز هم کارت عروسی تان دست فاطمه است. مگر بهشت، تالار دیده ای پسر خوب؟

  19. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    اغلب یادش می رود علی اکبر شهید شده
    همین طور پسرش را صدا می زند.

    گاهی تا ساعت ها عکس علی اکبر را دست می گیرد
    شروع می کند سینه زدن.

    می گوید؛ من که هنوز برایش عروسی نگرفته ام.
    دامادش کنم، بعد برود شهید شود!

    اشک می ریخت و می گفت:
    «نمیای بهم سر بزنی، حتما رفتی بهشت دیگه، پسر خوب!»

    پسر خوب! علی اکبر شهید! فراموش کار ما بودیم
    بر ما ببخش این همه آلزایمر را…

  20. سجاد می‌گوید:

    خیلی زیبا!!
    انشالله شرمند شون نباشیم!

  21. نسیم می‌گوید:

    ذوقی چنان ندارد بی دوست، زندگانی
    بی دوست، زندگانی، ذوقی چنان ندارد!

    یادم تو را فراموش……………………

  22. سیداحمد می‌گوید:

    نسیم؛

    حالا که به طور ثابت کامنت می گذارید لطفا به این آدرس بروید و آواتاری برای خود انتخاب کنید.
    http://www.blogsky.com/gravatar.htm

    ممنون از همکاری شما!

  23. ابوالفضل می‌گوید:

    این اپیزود هات منو کشته
    ۹دی۹دی۹دی۹دی۹ی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹ی۹دی۹دی۹ی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹د۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹ی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹ی۹دی۹دی۹ی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹د۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹ی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹ی۹دی۹دی۹ی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹د۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹ی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹ی۹دی۹دی۹ی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹د۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹ی۹دی۹دی۹دی۹دی۹دی۹ی۹دی۹دی۹ی۹دی۹دی۹دی
    مبارک

  24. ع می‌گوید:

    …………………

  25. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    بر ما ببخش این همه آلزایمر را…

    یعنی خاک عااالم بر سرم!

  26. شیدا می‌گوید:

    زنده و جاوید باد یاد شهیدان ما.

  27. مجنون می‌گوید:

    از پدر و مادر شهدا که می نویسی لذت می برم و بغض…!!!

  28. ناشناس می‌گوید:

    ……………

  29. سنگربان می‌گوید:

    “و بر ما ببخش این همه آلزایمر را… هنوز هم تو «نامزد» هستی و ما برای اهل سیاست خرجش می کنیم!”

    حالا موقع انتخابات، همه یادشون میوفته شهیدی هم هست!

  30. عمار می‌گوید:

    پدر بزرگ من هم مدتی است دچار آلزایمر گردیده!
    .
    .
    .
    کسی چه می داند!!!
    شاید حکمتی دارد این آلزایمر گرفتن ها!
    شاید نشانه ای است برای ما!
    .
    .
    .
    کسی چه می داند!!!

  31. نسیم می‌گوید:

    سلام…

  32. حسین بیدل می‌گوید:

    …………………………

    درود بر کربلایی حسن ها، علی اکبرها، فاطمه ها و…

  33. بسیجی بندر می‌گوید:

    کمکمون کنید. چند ساله که شایعه جابجایی شهدای گمنام بندرعباس روح بچه بسیجی ها رو آروم آروم خورده و داغون کرده. اما حالا می گن اربعین جابجا میشن!
    بچه ها می خوان کفن پوش برن. نگرانیم… دفن این عزیزان در مصلی با برنامه بود. مصلی زمین بزرگی بود که باز برای بندر، کوچک بود که نصفش هم با موافقت نماینده ولی فقیه بندرعباس آقای نعیم آبادی به بازار تبدیل شده. و نصف کمترش که خیلی کوچکه، مونده که شهدای گمنام هم اینجا مهمان ما شده ان.
    حالا میخوان جابجاشون کنن، به بهانه مزاحمت! با بازار کاری ندارن اما…
    شهدا مزاحمن! باور می کنید؟؟…
    دلا اینجا خونه.

  34. آزاد اندیش می‌گوید:

    امروز برای شناسایی منافقین، نشانه وجود دارد؛
    و نشانه آن همراهی با دشمن شناخته شده است.
    منافق، امروز از دوران صدر اسلام قابل شناسایی‌تر است.
    شهید مطهری

  35. سیداحمد می‌گوید:

    ۲ متن از “قطعه ۲۶”

    امشب به سرکار خانم “مرضیه وحیددستجردی” تقدیم می شود…

    “… خانم دکتر با اینکه خیلی خسته بود، حیفم آمد فرصت این همسفری را مغتنم نشمرم. رفتم جلو و خودم را معرفی کردم. خندید! اولین حرف را به مزاح گذراند؛ «پس حسین قدیانی شمایی، که کشور را با نوشته هایت می ریزی به هم؟!» باز هم خندید! خندید و گفت: «اینجا هم با همان اتوبوسی که پدرت را برد جبهه، آمده ای؟!» گفتم: «حتی اینجا هم!»”

  36. رهرو رهبر می‌گوید:

    خیلی زیبا و تاثیرگذار بود…
    یا علی

  37. رهرو رهبر می‌گوید:

    به مناسبت یوم الله ۹ دی مطلبی با عنوان حقیقت دروغ و با موضوعیت مروری بر دروغهایی که مدعیان اصلاحات در فتنه ۸۸ به ناف نظام بستند را در وبلاگ خویش قرار دادم؛ به امید روشنگری و آگاهی رسانی…

    یاعلی

  38. برجک زن می‌گوید:

    سلام؛
    پدر و مادران شهدای بسیاری را می شناسم که خیلی وقتا باورشان نمی شود شهادت فرزندانشان را. شاید یکهویی صدا می کند عباس یا علی؛ یادش هم نیست که ای بابا چند ده سالی ست که دیگر پیششان نیست.
    همین بقالی نزدیک خانه مان که عکس اربعین یک پاسدار را چسبانده پشت شیشه ی بقالی اش، عکس دیگر زرد زرد زرد شده و هر وقت ازش میپرسی این عکس کیه جوابی نمیده، فقط اشک تو چشاش پیدا میشه.
    اما یک چیزی را دارم کم کم می فهمم!
    این بل احیاء و یا عند ربهم یرزقون را شاید که نه، حتما باید تفسیرش را از یک پدر و یا مادر شهید پرسید و نه در تفسیر المیزان و…

    اما در مورد دوستان پشت میز نشین؛
    به قول آن شاعر که نامش زرویی بود:

    مردا بدون میز هم عزیزند
    رفوزه ها همیشه پشت میزند

    خلاصه قصه اینقدر درامه
    که ایدز پیش دردمون زکامه

    والسلام
    والعاقبه للمتقین

  39. نسیم می‌گوید:

    چقدر قطعه زود شبا به روز میشه!

    بسم الله…

    ما منتظریم

  40. سربدار ولایت می‌گوید:

    سلام علیکم حسین آقا؛
    با افتخار هر چه تمام تر لینک شدید.
    و من الله توفیق
    “فان حزب الله هم الغالبون”

  41. مسعودساس می‌گوید:

    دشمن برای تصرف ده محمدیه با ۵۰ تانک آمد. ما فقط سه تا آر پی جی داشتیم. یک آر پی جی سوراخ را دادیم به یکی از بچه ها و گفتیم: برو یک موشک بزن و بیا. آن برادر گفت: با این آر پی جی سوراخ تانک سوراخ نمی شود. یکی از برادران گفت اینکه چیزی نیست؛ برو بگو یا صاحب الزمان(عج) و بزن.
    آن برادر رفت و موشک را گذاشت روی آر پی جی سوراخ و به شوخی به بچه ها گفت کجای تانک را بزنم. یکی می گفت بزن بدنه اش. یکی می گفت بزن به مغزش…
    آن برادر یا صاحب الزمان(عج) را بلند فریاد کرد و موشک را زد. چند لحظه بعد هم که با کمال تعجب دیدند که، موشک دقیقاً برجک آن تانک را به آتش کشیده است؛ با وجود اینکه اگر یک موشک انداز سالم به دقت نشانه می رفت، بعید بود که بتواند آن طور بزند.
    ::…شهید زین الدین…::

  42. زهرا می‌گوید:

    خوبه با خوندن گاه به گاه این دلنوشت ها از آلزایمر گرفتن نجات پیدا میکنیم.
    آخه خیلی فرقه بین آلزایمر ما و کربلایی حسن!
    ممنون.

  43. بنده خدا شاید آلا می‌گوید:

    سلام خداقوت.
    قلمتون واقعا با خون شهدا عجین شده. تو رو خدا این قلم گیرا رو از سینمای انقلاب ایران دریغ نکنید.
    جای نویسندگانی مثل شما در بین فیلم نامه نویس های ما خالیه.
    حتما از تاثیر عظیم سینما بهتر از من آگاهید. خواهش می کنم وارد این عرصه بشید و به سینمای ایران حال و هوای خوب شهدا و وصایاشون رو بدید…
    در این حوزه همچون شماهایی انگشت شمارند.

  44. به نام خدا
    علی رغم اینکه خانم بودن و خیلی از علما از این نظر مخالف وزیر شدنشون بودن، اما انصافا مردانه خدمت کردن.

  45. اینجا…
    اینجا ایران قرن ۲۱ است!
    اینجا صدای آهنگهای پاپ لس آنجلسی و غرب زده آن قدر بلند است که فریادهای «حاج مهدی باکری» به گوش نمی رسد…
    اینجا همه «حاج ابراهیم همت» را با اتوبان همت می شناسند…
    اینجا بر دیوارهای شهر روی عکس شهید، پوستر تبلیغاتی می چسبانند…
    اینجا نام شهید را برای اینکه بچه ها خشونت طلب و جنگ طلب بار نیایند از کوچه ها برداشته و نام نگین و جاوید می گذارند…
    اینجا…
    اینجا ماییم که شرمنده ایم…
    ……………………………………………
    بسیار مطلب زیبایی بود.
    به ما هم سری بزنید و با راهنمایی های ارزنده تان در ادامه راه مددرسان ما باشید.

  46. نسیم می‌گوید:

    به شمشیرم زد و با کس نگفتم
    که راز دوست از دشمن نهان به…

    إرجعی إلی ربک راضیة مرضیه… فادخلی فی عبادی…

    آدم متحیر می ماند! من واقعا نمی دانستم یک چنین شخصیت بزرگی هستند خانم دستجردی.
    واقعا متاسفم برای این جنگولک بازی های دولت!!!

    یاد صفار هرندی افتادم توی نماز خونه ی دانشکده مون. هر چی آدم با اخلاقه این سزاشون نیست. ولی چند روز پیش می گفتن قرار نیست ایشون بره؛ یهو چی شد؟

  47. علی سلیمانی می‌گوید:

    بهترین توصیف برای این روز: امروز ۹ دی است.
    اهل معرفت دانند

  48. موسی می‌گوید:

    بسم الله
    مزدآبادی را در سالن اصلی به رگبار انتقاد بسته اند، حق هم دارند! برخی سکانس ها ناخودآگاه ما هم خنده مان می گرفت! گفت که ۲۰ دقیقه پیش فیلم رسیده به اکران و ما باز خندیدیم و این بار چقدر تلخ… مدیران سیما ترس داشتند که بربخورد و عجیب که حرف حق را به خیال واهی ما پشتیبانیم. هیهات که ریشه این ترس را، این تحلیل ضعیف را، این سیاسی بازی را به یاری خدا خواهیم خشکاند… که اگر طرفداری دین خدا اسمش کار سیاسی است که ما سیاسی ترینیم و اگر نه که این شوخی را اهلش به بازی بنشینند و والسلام!

  49. سیداحمد می‌گوید:

    می خواهم یک شب زودتر، تولد ۳ سالگیِ قطعه مقدس و عزیز ۲۶ را به داداش حسین عزیز و دوستان همیشگی و با وفای قطعه ۲۶ تبریک بگویم.

    داداش حسین!
    ممنون بابت همه خوبی های قطعه ۲۶ که حاصل زحمات فراوان شماست.
    خدا شما را برای ما حفظ کند.

    اولین متن قطعه ۲۶
    http://www.ghadiany.ir/?p=172

  50. سیامک می‌گوید:

    آقای علم الهدی:
    ۹ دی: بزغاله ها و گوساله های فتنه گر
    مصاحبه با فارس: نه کروبی و نه میرحسین موسوی هیچ یک اهل عکس امام پاره کردن نبودند حتی اهل توصیه به این کار هم نبودند. بنابراین قصد نداریم به این افراد فتنه‌گر و فتنه‌انگیز لقب دهیم چرا که مسلمان هستیم و نمی‌خواهیم به مردم لقب و نسبت ناروا داده و تهمت بزنیم.
    نفهمیدیم چی شد، اینها خوبند یا بد؟!

  51. سیداحمد می‌گوید:

    سیامک؛

    جناب آیت الله علم الهدی نظر خودشان را گفتند، شما به دل نگیرید!
    مطمئن باشید این اشخاص فتنه گر و خائنند. شاید در این دنیا بنا به مصالحی به سزای اعمالشان نرسند، ولی حتما در آن دنیا به سزای اعمالشان می رسند.
    عدالت خداوند، شوخی بردار نیست!
    آقایان انگار جنایت های آن دو ابله را فراموش کرده اند! فراموش کردند چه کسی بچه های مردم را به خیابان می کشاند.

    لااله الا الله…

  52. آزاد اندیش می‌گوید:

    http://www.afsaran.ir/group/153#Link_164287
    میثم مطیعی شعر نه دی
    ****
    با “نه دی و خاطره اش” به روز هستیم.

  53. مهاجر می‌گوید:

    کاش شور جنگ در ما گم نمی شد
    این نامرادی شیوه ی مردم نمی شد
    امشب دل از یاد شهیدان تنگ دارم
    حال و هوای جبهه های تنگ دارم…

  54. به جای امیر می‌گوید:

    پس فردا…! (گفت و شنود)

    گفت: شبکه بی بی سی در گزارشی گفته است؛ «انتخابات ریاست جمهوری آینده ایران با استقبال روبرو نشده است»!
    گفتم: ولی از چندماه قبل موضوع انتخابات به بحث اصلی همه رسانه ها و محافل سیاسی در ایران تبدیل شده و همه جریانات درباره آن بحث و فعالیت می کنند.
    گفت: بی بی سی می گوید بهترین دلیلی که نشان می دهد از انتخابات استقبال نشده این که هنوز حتی یک نفر هم برای نامزدی ریاست جمهوری ۹۲ ثبت نام نکرده است.
    گفتم: خب! برای اینکه هنوز زمان قانونی برای ثبت نام فرا نرسیده است.
    گفت: عجب خل و چل هایی دور هم جمع شده اند.
    گفتم: چه عرض کنم؟! از یارو پرسیدند کی وارد این شهر شدی؟ گفت؛ پس فردا! گفتند؛ پس فردا که هنوز نیامده؟ و یارو جواب داد؛ آخه خیلی عجله داشتم، زودتر آمدم!

  55. ایران می‌گوید:

    ………………………………

  56. ایران می‌گوید:

    ……………………….

  57. نسیم می‌گوید:

    ممنون از لینک آزاد اندیش

    واقعا این عناوین که چیزی نیست. مهمترین عنوان عبد بودن است که خدا در تشهد نماز گذاشته اشهد ان محمدا عبده ورسوله که بنیان گذار تاریخ اسلام و حاکم جهان اسلام را با عنوان شهیر و بزرگ عبد بشناسیم ولی…

    ولی حیفم می آید حکیم و استاد اخلاقی مثل استاد پناهیان را بگویند حجت الاسلام

    ویکی مثل این آقای ساکت را بگویند آیت الله هاشمی!!

    یعنی نشانه ی حقیقت الله

    أستغفرالله… ولی زرشک!
    هاشمی حجت چیست؟ حجت آن حرف امیر المومنین که تاریخ تکرار می شود و ما بفهمیم که یار غار نبی هم باشی دشمن علی هم می شوی. به سودای خلافتی دو ساله شیخ!
    شیخ هم از سرت زیاد است هاشمی

  58. ایران می‌گوید:

    ………………………

  59. سربدار ولایت می‌گوید:

    در عرصه جنگ بر جهان تاختیم
    در جبهه ی نرم قافیه را باختیم

  60. کاشف می‌گوید:

    …………………

  61. خادم الشهداء می‌گوید:

    کاش فراموش نکنیم حسین ها و عباس ها و علی اکبرها و علی اصغرها و قاسم ها…ی حضرت روح الله را…

    من و تو مثل یک مرداب ماندیم

    خوشا آنان که همچون رود رفتند….

    یاعلی

  62. دلخون می‌گوید:

    چقدر زیبا بود…

    شما که کلا استاد درآوردن اشک ما هستین… اما خب اشکالی نداره… این دل ما گاهی اوقات نیاز داره تا دوباره زنده شه و روح بگیره…

  63. سیداحمد می‌گوید:

    فرخنده باد تولد قطعه مقدس ۲۶
    داداش حسین عزیز خدا قوت

  64. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    یادم است چند سال پیش، یکی از مقامات سازمان سیا (اسمش و سمتش تو ذهنم نمونده) اعلام کرده بود که ما هدف مان این است که از طریق اینترنت بر روی قشر انقلابی ایران تاثیر بگذاریم و اضافه کرده بود؛ یعنی کسانی که به خاطر تقیدهای مذهبی ماهواره ندارند (یعنی ماها) اما از اینترنت استفاده می کنند و بهترین ابزار برای اینکه افکارشان را تغییر بدهیم، اینترنت است و همه تلاش و هدف گزاری مان در این زمینه است.

    خبر نداشتند که ما در فضای مجازی هم به یاد قطعه ۲۶ بهشت زهرا، صاحب قطعه بیست و ششی می شویم که پر است از خوبی و درس و بینش.

    سومین سالگرد تولد قطعه مقدس ۲۶ بر اهالی خوبش مبارک.
    آقای قدیانی! سپاسگزاریم به خاطر این فضای بهشتی و همه تلاش های تان…

  65. ایران می‌گوید:

    ……………………………

  66. ناشناس می‌گوید:

    …………………..

  67. جا مانده می‌گوید:

    به روزم با:

    “بازخوانی عملکرد برادر محسن و ادعاهای ایشان”

    منتظرم
    یا حق

  68. شهاب می‌گوید:

    سلام
    قطعه ۲۶ نسیم طلائیه است…
    این نسیم، گوارای وجودتان…

  69. مسعودساس می‌گوید:

    تولد قطعه مقدّس ۲۶ مبارک.

    ممنون داداش حسین به خاطر سه سال تلاشتون.

    ایشاالله خودتون و قطعه ۱۰۰ ساله شید.

  70. نگاه منتظر می‌گوید:

    به تمنّای طلوع تو جهان چشم به راه
    به امید قدمت کون ومکان چشم به راه
    رخ زیبای تو را یاسمن آینه به دست
    قدّ رعنای تو را سرو جوان چشم به راه
    سلام بزرگوار
    خدا قوت و ممنون
    موفق و مهدوی باشید.
    اللهم عجل لولیک الفرج

  71. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم؛

    تا دقایقی دیگر “قطعه ۲۶” با متنی درباره “پیر دلاور جبهه ها” به روز می شود!

  72. مسعودساس می‌گوید:

    پیرمرد با آن بدن نحیف، آخر همه میوه فروشی های بازار بساط می کرد.
    بساط کوچک و میوه های لک دارش معلوم بود که خریداری ندارند.
    پیرمرد یک مشتری ثابت داشت.
    محمد علی می گفت: میوه هایش برکت خدا هستند، خوردنش لطفی دارد که نگو و نپرس.
    به دوستانش می گفت: پیرمرد چند سر عائله دارد، از او خرید کنید.
    ::…خاطره ای از شهید محمد علی رجایی…::

  73. امید می‌گوید:

    سلام.
    میگم آقا حسین!
    نمیخوای برای ابوالفضل قدیانی که ۹ دی ما رو روز نکبت استبداد دینی قلمداد کرده چیزی بنویسی!
    مخلصیم.
    یاعلی

  74. شریفی می‌گوید:

    سلام آقای قدیانی؛

    من هم چون پدر شما از نسل انقلابم. پدر شما لیاقت داشت که شهید شود و ملعبه دست سیاست بازان نشود؛ اما حقیر بی لیاقتی چون من، باید از صبح تا شام و اغلب تا نزدیکی صبح به سخت جانی خود حیران باشم و درد بکشم… چه می شود کرد؟
    درود بر خامنه ای رهبر
    دعاگویش هستم؛ زیرا بعد از خدا تنها تکیه گاهی است که آرامشم میدهد.

  75. به جای امیر می‌گوید:

    زنگ! (گفت و شنود)

    گفت: بحران اقتصادی بی سابقه و فراگیر آمریکا و بدهی ۵/۱۶ هزار میلیارددلاری و غیرقابل تامین این کشور، به خبر اول رسانه های جهان تبدیل شده است.
    گفتم: تیری که به سوی ایران شلیک کرده بود، کمانه کرده و دارد سینه آمریکا را می شکافد.
    گفت: وزیر خزانه داری آمریکا هشدار داده که آمریکا در لبه پرتگاه ایستاده است و آینده اقتصادی بسیار سختی را پیش روی دارد و گفته است فقط باید منتظر بود که شانس زنگ در خانه ایالات متحده را به صدا درآورد!
    گفتم: یارو در بدبختی و فلاکت غوطه می خورد. دوستش گفت؛ نگران نباش، شاید شانس بیاری و نجات پیدا کنی و یارو گفت؛ آخه میگن شانس یک بار زنگ خانه را به صدا درمی آورد ولی فعلاً، بدبختی دستش را روی زنگ گذاشته و برنمی داره، فلاکت هم که خودش کلید داره و زنگ نمی زنه!

  76. شریفی می‌گوید:

    ………………………

  77. زینت می‌گوید:

    سلام

    وای خدای من

    سوز و آه و اشک

    ما هم آلزایمر گرفته ایم دیگر شهدا را نمی شناسیم… ما هم آلزایمر گرفته ایم

    یا علی

  78. م.طاهری می‌گوید:

    “چرا دشمنان در کفر خود تا این حد محکم و منسجم اند، ولی ما در اصول و ارزش ها و ایمان خود این همه سستی به خرج می دهیم؟ من هم از پیش شما می روم اما سفارشی ندارم الا یک چیز؛ ولی فقیه را تنها نگذارید.”

  79. م.طاهری می‌گوید:

    “راستی پسر خوب! هنوز هم کارت عروسی تان دست فاطمه است… مگر بهشت، تالار دیده ای پسر خوب؟!”

  80. ناشناس می‌گوید:

    ممنون!
    گریه کردم…

  81. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم؛

    تا ساعاتی دیگر “قطعه ۲۶” با یک… شاید هم دو متن به روز می شود!

  82. ببر مازندران می‌گوید:

    من می خوام به حلقه منحرف (همون جریان انحرافی) بپیوندم.
    برای پیوستن به اونا باید چه کار کنم؟ فرم باید پر کنم؟
    شعارای انتخاباتی شون خیلی طنزه!! کلی می خندیم و شاد می شیم.

    از یه ببر که انتظار ندارید مرتبط با متن کامنت بذاره، دارید؟!!

  83. ز می‌گوید:

    http://kouchakzadeh.blogfa.com/

    یه زحمتی بکشید این مطلب آقای کوچک زاده در مورد لزوم برکناری وزیر بهداشت رو بخونید تا بهتر قضاوت کنید در مورد وزیر جوانمرد!!!!!!!!!

  84. بابا علی می‌گوید:

    بی ربط: خدایا با ما آنگونه حساب کن که قوه قضاییه با ف. ه و م. ه حساب کرد

  85. ... می‌گوید:

    ……………………..

  86. مهدی می‌گوید:

    سلام
    فواره وار سر به هوایی و سر به زیر
    چون تلخی شراب، دل آزار و دلپذیر

    فوق العاده بود.

  87. ناشناس می‌گوید:

    …………………….

  88. بازتاب: مگر بهشت، تالار دیده ای پسر خوب؟!

  89. دوستدار شهدا می‌گوید:

    خدا یارتان باشد. شما که دستتان می رسد حامی اسلام و رهبر باشید. خدا شما را در تبلیغ و معرفی راه ولایت موفق بدارد. دعای خیر امت اسلام با شماست.

  90. .... می‌گوید:

    ………….

  91. **نشون بی نشون** می‌گوید:

    اجرتون با سید الشهدا… برا ی شادی روحشون صلوات…
    اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.