هم حکم و هم حکمت

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ عکس: علی اکبر بهشتی

هر چند از انتصاب آیت الله موحدی کرمانی، این پیر تاریخی سپاه توسط حضرت ماه به امامت جمعه تهران چیزی نمی گذرد، اما بگذار به همین بهانه، از دغدغه ای درونی در ذهنم رونمایی کنم. در طول سالیان رهبری «آقا» گاه گاهی می شد که سئوالی آزارم می داد و مدام از وادی یقین به صحرای شک می بردم؛ چرا رهبر انقلاب برای خطبای جمعه، به خصوص امامان جمعه پایتخت، بیشتر از فضلای سن و سال دار استفاده می کنند؟! و چرا در این مورد، تا آنجا که شان تریبون حساس نماز جمعه هم خدشه دار نشود، دست به جوان گرایی نمی زنند؟! در این میان، هر چند انتصاب آیت الله سید احمد خاتمی به امامت جمعه تهران، تا حدود خوبی جوان گرایی محسوب می شد، لیکن هنوز مانده بود تا حکمت انتصاب های نماز جمعه ای رهبر عزیز برایم مکشوف شود. چه اینکه هم چنان پیر و سالخورده می دیدم اغلب خطبای آدینه را. اعتراف می کنم چند باری نزدیک بود دست به قلم شوم و دغدغه ام را عمومی کنم، اما نکردم. کمی ترس داشتم از بازتاب احتمالی چنین پرسشی در رسانه های دشمن، و کمی ترس داشتم از سرزنش دوست که؛ آخه جوجه! تو رو چه به این حرفا؟ گذشته از این ۲ ترس، اما همواره ۳ اعتقاد را در طول هم داشته ام.

یک: جایگاه ولایت فقیه هرگز با سئوالات مغرضانه و مریض، متزلزل نمی شود، چه رسد به درد دل یکی مثل من. البته اینکه بر قامت خورشید نمی توان خاک پاشید، مجوز خاک پاشی و تمرین خاک اندازی نمی شود! لذا معتقدم میان سئوال کردن و افتادن در «پروژه مسئله سازی دشمن» مرز باریکی وجود دارد. دشمن و ایادی اش برای این سئوال نمی پرسند که پاسخ شبهات شان (دشمن و شبهه؟!) را بگیرند، بلکه سئوال برای دشمن، به ویژه این روزها، اسم رمز مسئله سازی است.

دو: چیز عجیبی نیست اگر بعضا رفتار و گفتار فرمانده برای سرباز همراه با شک و تردید باشد. اینها اصلا نافی اصل مسلم ولایت پذیری نیست. ولایت و ولایت پذیری خود از امور عقلانی اند، قطعا ماحصل شان تحدید و تهدید عقل سئوال اندیش نیست. وانگهی! مردان حکیم، عمدتا طول می کشد تا همگان پی به حکمت کارهای شان ببرند.

سه: سئوال را با اهل فن باید در میان گذاشت. این مهمتر از آن است که برداری سئوال را عمومی کنی یا در ضمیر دلت مخفی نگه داری. اگر سئوال به نیت کسب جواب پرسیده می شود، بهترین چاره رجوع به اهل فن است.

یادش به خیر! یکی از لیالی محرم ۲ سال پیش بود که رفتم مسجد محل در محله شهرک شهید محلاتی. مسجد امام حسن مجتبی (ع). پیش نماز مسجد ما از خوش روزگار حاج آقای موحدی کرمانی بودند. آن شب احساس کردم نماینده سابق ولی فقیه در سپاه که جمله سپاهیان از سرباز تا سردار به ایشان ارادت خاص داشته و دارند، برای سئوالم در حکم «اهل فن» اند. بعد از نماز، رفتم و از ایشان پرسیدم: «چرا رهبر انقلاب برای خطبای جمعه، به خصوص امامان جمعه پایتخت، بیشتر از فضلای سن و سال دار استفاده می کنند؟! و چرا در این مورد، تا آنجا که شان تریبون حساس نماز جمعه هم خدشه دار نشود، دست به جوان گرایی نمی زنند؟!» حاج آقا گفت: برای روزنامه که نمی پرسی؟ گفتم: نه، واقعا برای خودم سئوال پیش آمده. نه میکروفن دارم و نه قصد مصاحبه! بعد جناب موحدی گفت: بگذار امشب برای چیزی که پرسیدی، خوب فکر کنم، فردا شب بیا جوابت را می دهم. حرف از رهبر است. نمی خواهم حرف بی حساب و عجولانه زده باشم. القصه! فردای آن شب، حاج آقا موحدی به من گفت: اولا؛ خیلی از امامان جمعه شهرها از جمله خود «آقا» وقتی به این سمت منصوب شدند، برای جایی مثل تریبون نماز جمعه قطعا خطبای جوانی بودند. الان شان را نگاه نکن که پیر شده اند. تو برو چهره آیت الله جنتی را در اولین خطبه نماز جمعه شان ببین! ثانیا؛ پیری برای بعضی کارها مخل است، اما خطبه یعنی کلام. کلام جوان، تجربه و پند و حلاوت و طراوت کلام پیر را ندارد. در یک جمله از خطبه پیران سن و سال دار، دنیایی از معرفت خوابیده. «آقا» خودشان همیشه به جوانان میدان داده اند، اما یک جا «میدان کار» است و یک جا «جای سخن». سخن همان بهتر از پیر بشنوی. ثالثا؛ از رموز ملک داری، یکی هم این است که هیچ قشری احساس نکند منزوی شده. اگر هنوز هم برای پیران از اهل منبر جامعه، جایی برای کار وجود داشته باشد، چه جایی بهتر از خطبه نماز جمعه؟! رابعا؛ اگر در بسیاری از منبرهای مساجد، تکایا و دانشگاه ها، خطبای دست پرورده انقلاب اسلامی سخنرانی می کنند، اما منبر نماز جمعه، بیش از تجدد، جای سنت است و تجدید خاطره ها. چه اشکالی دارد دوست و دشمن، این منبر پر خاطره را هنوز هم با خطبای قدیمی بشناسند؟! این قدمت و سابقه، چه در خود منبر، چه در امام جمعه، حاوی یک پیام تاریخی و دیرینه است؛ دور و دراز بودن و غنا و ریشه و سابقه محکم جمعه و جماعات. خامسا؛ ورای کارهای «آقا»، فقط «حکمت» نهفته نیست، «نظر» هم هست. گیرم پی به حکمتش بردیم؛ نظر را چه بفهمیم ماها؟!

آیت الله موحدی آن همه دقیق و تمیز سئوالم را جواب داد که دیگر جای هیچ شک و شبهه ای نمی بایست در ذهنم وجود داشته باشد، اما تشدید این شبهه زدایی به شهود گذشت. دهه اول محرم همین امسال، سر زدن به مساجد مختلف و تکایای گوناگون کافی بود تا خطبه پیران و خطبه جوانان را قیاس دگربار کنم. مخلص کلام اینکه؛ سخن پیر، گرم است… و بی نیاز از منبر گرمی! جوان پسند خطبه خواندن، یک فن است، اما خدا پسند سخن راندن، هنر علمایی است که محاسن سپیدشان را به نقد جوانی خریده اند. گفت: «موی سپید را فلکم رایگان نداد، این رشته را به نقد جوانی خریده ام». من خود از آنهایی بوده ام که در طلب یک خطیب جوان و جوان پسند، زیاد از این مسجد به آن مسجد، از این نماز، به آن نماز رفته ام، اما جمعه ای که گذشت، نماز جمعه تهران را آیت الله موحدی کرمانی در نهایت سادگی خواند. اصیل و سنتی و همه فهم و آرام و مستحکم و دشمن شکن. انقلاب اسلامی ۲ افتخار دارد. یکی آن جوان شهید که در ۲۲ سالگی لشکری تازه تاسیس می کند، دیگری خطبای پیری که از حسن باقری تا احمدی روشن، نکته آموز موعظه علم و ایمان و پرهیزکاری شان بوده اند. این بار باید بنویسم؛ واقعا یادش به خیر! همان شب، وقتی حاج آقا موحدی داشت سئوالم را جواب می داد، یکی از برادران جانباز ویلچری سپاه آمد جلو، دست ایشان را بوس کند. حاج آقا گفت: چرخ شما بوسه دارد، نه این دست.

«چرخ شما بوسه دارد، نه این دست»… بنازم حکمت را حضرت ماه. بنازم حکمتت را حضرت ماه. جوان/ ۱۹ آذر ۱۳۹۱

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    بسم الله…

  2. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    “ورای کارهای «آقا»، فقط «حکمت» نهفته نیست، «نظر» هم هست. گیرم پی به حکمتش بردیم؛ نظر را چه بفهمیم ماها؟!”

    خیلی قشنگ…

  3. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    “چیز عجیبی نیست اگر بعضا رفتار و گفتار فرمانده برای سرباز همراه با شک و تردید باشد.”

    نمی‌دونم چرا “شک و تردید” رو نتونستم هضم کنم!
    درسته که این اتفاق، برای یکی مثل من، زیاد می‌افته که متوجه حکمت کار ولی فقیه نشم، ولی هستند کسانی که شک و تردید تو این مورد واسشون معنا نداره! خیلی کمن ولی هستن! نیستن؟
    حسین قدیانی: هستن!… اما خب، شک و یقین اگر هر ۲ اصولی و درست باشند، ادامه هم اند؛ با هم اند. یقین های برآمده از شک، برترین یقین هاست.

  4. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    یقین‌هایی داریم که از درک و معرفت ولایت، برآمده باشن؟ نه از شک؟
    اگه داریم اون‌ها برتر نیستن؟
    حسین قدیانی: آره، اما شک درست، خودش بخشی از معرفت است.

  5. شیدا می‌گوید:

    سؤال براى دشمن، به ویژه این روزها، اسم رمز مسئله سازى است.
    کاش مدعیان دوستى، همنوا با دشمن، براى دوستان مسئله سازى نکنند!
    “لاف عشق و گله از یار زهى لاف دروغ!……. عشق بازان چنین، مستحق هجرانند!”

  6. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    نمی‌دونم…!
    آب عشق و عقل با هم در یک جوی نمی‌رفته است…
    حسین قدیانی: یاد آن جمله شهید آوینی افتادم که بعد از کلی جمله در تضاد عقل و عشق، دست آخر، حرف آخر را قشنگ زدند؛ «عقل و عشق… این هر ۲ را خدا آفریده است».

  7. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    عقل می‌گوید بمان و عشق می‌گوید برو؛ و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود، اگرچه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمه خورشید نَبُرد، عشق را در راهی که می‌رود، تصدیق خواهد کرد؛ آنجا دیگر میان عقل و عشق فاصله‌ای نیست.
    سیدمرتضی آوینی

    خدا ما رو بیامرزه!

    ممنون داداش حسین

  8. صبا می‌گوید:

    اما؛
    عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی/ عشق داند که درین دایره سرگردانند
    حسین قدیانی: اگر مرا بیشتر به «دل نوشت» می شناسند… پس احسنت! «عشق داند که درین دایره سرگردانند». تا جمال چهره «آقا» هست، حجت موجه من، «عشق» است.

  9. ستاره خرازی می‌گوید:

    آیت الله محمدعلی موحدی کرمانی، ۸۱ ساله و از موسسین و چهره های برجسته جامعه روحانیت مبارز تهران است.

    او در سال ۱۳۱۰ در خانواده ای روحانی در کرمان بدنیا آمد. پدرش‌، حجت‌الاسلام‌ حاج‌ شیخ‌ عباس‌ از روحانیون‌ و وعاظ‌ معروف‌ شهر بود و در زمان‌ رضاشاه‌ به دلیل اعتبار فراوانی که در شهر کرمان در میان مردم داشت؛ با وجود یک‌ شکل‌ شدن‌ لباس‌، جواز لباس‌ روحانیت‌ دریافت‌ کرده‌ بود.

    او تحصیلات مقدماتی‌اش را در حوزه علمیه کرمان گذراند و سپس برای ادامه تحصیلاتش به حوزه علمیه قم رفت. کشور عراق و حوزه علمیه نجف اشرف نیز مقصد بعدی آیت‌الله موحدی کرمانی برای تحصیل علوم دین بوده است.

    استادان وی در کرمان مرحوم آیت الله صالحی، شیخ الرئیس، مرحوم حجت‌الاسلام حقیقی و در قم مرحومین حضرات آیات بروجردی، داماد و آیت الله العظمی خمینی بودند.

    آیت‌الله موحدی کرمانی در حوالی سال ۱۳۳۵ و در نجف اشرف نیز درس مرحوم آیت الله العظمی خوئی و آیت الله العظمی میرزا باقر زنجانی را درک کرده است.

    وی همچنین مدت کوتاهی نیز در مشهد از محضر آیت الله میلانی بهره‌مند شد.

    مباحثات علمی او در حوزه علمیه قم بیشتر با آقایان هاشمی رفسنجانی و ربانی املشی بوده و همچنین با حضرات آیات مطهری، بهشتی، مومن، جنتی، طاهری خرم آبادی و مهدوی کنی نیز مجالست و مؤانست داشته است.

    آیت‌الله موحدی پس از مراجعت از نجف و قم، به مدت چند سال در زادگاه اصلی خود یعنی کرمان ساکن شد و سپس در سال ۱۳۴۸ به دعوت شهید باهنر به تهران آمد و با متمرکز کردن فعالیت های خود در مسجد مسلم‌ بن‌ عقیل‌ در شرق تهران، آن را به یکی از پایگاه های اصلی مبارزان ناحیه شرق تهران علیه رژیم ستمشاهی بدل کرد.

    بر اساس اسناد موجود، آیت‌الله موحدی به دلیل فعالیت‌های تبلیغی علیه رژیم شاه، در کرمان نیز توسط ساواک ممنوع‌المنبر شده بود.

    حضرت آیت الله موحدی کرمانی از موسسین جامعه روحانیت مبارز تهران به شمار می رود که از ابتدا تاکنون بعنوان یکی از اعضای شورای مرکزی فعالیت داشته است.

    از جمله اقدامات وی در دوران مبارزه، دیدارهای متعددش با حضرت امام(ره) در نجف و کربلا بود که در این نشست‌های خصوصی برنامه‌های جامعه روحانیت مبارز را به عرض حضرت امام(ره) رسانده و متقابلاً دستورات مهم ایشان را به اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز منتقل می کرد.

    وی در حزب جمهوری اسلامی نیز در تمامی سالهای فعالیت این تشکل انقلابی، بعنوان عضو شورای مرکزی و عضو داوری حزب حضور داشته است.

    آیت الله موحدی کرمانی در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده مردم کرمان برگزیده شد و پس از آن در دوره های دوم، سوم، چهارم و پنجم به نمایندگی از مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس شورای اسلامی حضور داشت.

    ریاست کمیسیون امور داخلی مجلس، ریاست کمیسیون امور دفاعی مجلس و نیز نائب رئیسی مجلس شورای اسلامی از جمله مسئولیتهای او در خانه ملت بوده است.

    وی همچنین رئیس هیات اجرائی بین المجالس نیز بوده است.

    امامت جمعه کرمانشاه پس از شهادت آیت الله شهید اشرفی اصفهانی نیز از جمله سوابق آیت‌الله موحدی کرمانی است. امامت جمعه‌ای که حضور بیشتر وی را در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل در برداشت.

    وی پس از پایان دفاع مقدس نیز برای مدت ۱۴ سال و تا سال ۱۳۸۴، نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را عهده دار بود.

    موحدی کرمانی که هم اکنون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو مجلس خبرگان رهبری است؛ از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون به نمایندگی از مردم کرمان در تمامی ادوار مجلس خبرگان رهبری حضور داشته است.

  10. صبا می‌گوید:

    من هم هر وقت دچار تردید بشوم در حکمی یا حکمتی احساس گناه می کنم!
    فکر می کنم جنبه تربیتی داشته باشه.

  11. میلاد پسندیده می‌گوید:

    یاد گرفتیم… ممنون.
    گاهی چه خوب است آدم اگر شبهه ای برایش ایجاد شد، جوابش را که گرفت، متنش کند بزند در وبلاگش تا دیگران هم استفاده کنند.

  12. آزاد اندیش می‌گوید:

    “سئوال را با اهل فن باید در میان گذاشت. این مهمتر از آن است که برداری سئوال را عمومی کنی یا در ضمیر دلت مخفی نگه داری. اگر سئوال به نیت کسب جواب پرسیده می شود، بهترین چاره رجوع به اهل فن است.”

  13. میلاد پسندیده می‌گوید:

    بعضیا چقدر ریز میشن توی بعضی چیزا!! خب که چی؟!

  14. صبا می‌گوید:

    “آقا میلاد”؛

    اگر منظورتان مسئله ما روی شک و یقین است؛ باید خدمتتان عرض کنم. ما هم مسائل مان را اینجا در میان می گذاریم و مثل شما یاد می گیریم و ممنون صاحب قطعه ایم. “یاد گرفتیم… ممنون.”
    و اگر صریح و راحت می نویسیم؛ خیالمان راحت است که حاج حسین آنگونه که صلاح بدانند تایید یا رد می کنند. مثل همین کامنت!

  15. آزاد اندیش می‌گوید:

    این قدمت و سابقه، چه در خود منبر، چه در امام جمعه، حاوی یک پیام تاریخی و دیرینه است؛ **دور و دراز بودن و غنا و ریشه و سابقه محکم جمعه و جماعات.**

  16. آزاد اندیش می‌گوید:

    “یقین های برآمده از شک، برترین یقین هاست.” حتما هم باید از خود خدا یاری بخواهیم برای رسیدن به یقین در مواردی.

  17. یاور صاحب الزمان روحی فداه می‌گوید:

    سلام…

  18. یاور صاحب الزمان روحی فداه می‌گوید:

    داداش حسین دلم برای نوشته های مهدوی ات تنگ شده…

  19. sajad می‌گوید:

    خدایی این ۴ تا استدلال قانع کننده است؟ فقط پنجمی درسته! چهار تای دیگه واقعا توجیهه.

    یه نکته هم اینکه انتقاد از آقا مشکلی نداره (نیاز نیست بگی سوال پیش اومده) فقط شیوه انتقاد مهمه. من اصلا دلیل این انتصاب ها رو نمی فهمم.

    فقط آقا
    حسین قدیانی: استدلال در مسائل سیاسی، بیش از آنکه از جنس منطق یا ریاضیات باشد، از جنس تحلیل است. دلیل نیست، تحلیل است. منتهی اگر بخواهی سخت بگیری، بهترین تحلیل ها هم نوعی توجیه و بهانه تراشی است! من اما استدلال یا تحلیل جناب موحدی کرمانی را پذیرفتم، لیکن متن را اگر با دقت بیشتری بخوانید متوجه می شوید که آنچه در رفع شبهه ام تاثیر فزون تری داشت، مشاهدات و برداشت های جدید خودم بود. نه حالا چون بحث «آقا» مطرح است ها! مثلا چند سالی بود برنامه «درس هایی از قرآن» را اصلا نگاه نمی کردم، اما یکی دو سالی است به شدت احساس می کنم نشستن پای درس ساده آقای قرائتی، برایم سودمندتر از گوش دادن به حرف سخنرانانی است که… بگذریم! هم الان واقعا بر این باورم؛ اگر یک جا بشود از امثال موحدی کرمانی های سن و سال دار بهره درست برد، امامت جمعه نماز آدینه است.

  20. العبد می‌گوید:

    احسنت به حسن انتخاب موضوع

  21. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    به نکته قشنگی اشاره کردی.
    خود من شاید در سال، ۴-۵ بار بیشتر نماز جمعه نمیرم. متاسفانه!
    ولی همون ۴ باری هم که میخوام برم قبلش مطمئن میشم که خطیبش
    سید احمد خاتمی عزیز باشه. چون هم قشنگ حرف میزنه، هم کوبنده
    و انقلابی. آیت الله جنتی رو خیلی دوست دارم، ولی واقعا شنیدن صدای
    گرفته و خسته از بلندگوهای خسته تر دانشگاه! اعصاب آهنین میخواد.
    خواب گرفتی در زیر آفتاب روز جمعه، هنگام سخنرانی آیت الله امامی کاشانی
    یکی از معضلاتم بوده، در طول چند سال گذشته!
    آیت الله صدیقی هم که دایم البکاست و اشک چشم ما محدود!
    اینه که همیشه با سید احمد خاتمی هماهنگ میکنم.

  22. ناشناس می‌گوید:

    فکر می کنید تعداد بالای معتادین در ایران می تواند به چه علتهایی باشد؟………………….

  23. مجنون می‌گوید:

    بگذار عاقلان ما را به ماندن بخوانند، راحلان طریق عشق می دانند

  24. یلدا می‌گوید:

    آقای قدیانی

    اینکه حرمت بزرگان رو همیشه باید حفظ کرد شکی نیست.
    ولی از نظر علمی از یه سنی به بعد (حدودای ۶۰) دیگه تمام سلولهای مغز رو به فرسودگی میرن، بیماریهای مختلف جسمی یا کهولت سن، کارایی مغز و ذهن رو کم میکنه. بهتره که سن بازنشستگی داشته باشن. وقتی اعضای شورای خبرگان رو میبینیم یکی در میون در حال خواب هستند و اصلا نمیشنون تو جلسه چی میگذره.

  25. عمارنامه می‌گوید:

    سلام و درود؛
    دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
    http://www.ammarname.ir/link/16422
    ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
    موفق و پیروز باشید .
    عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
    یا علی

  26. صاحب دلان 313 می‌گوید:

    سلام حاج حسین…

    نحوه ی نگارش و قلمتون رو خیلی دوست دارم…
    دلنوشتهای کتاب “نه ده” شما رو هم خوندم…

    با اگزوز اکسیژن ساز موتورهای یاماهای دلنوشته هاتون نفس کشیدم و این محرم، نی ساندیس نظام رو به یاد تیرگلوی علی اصغر زدم تو چشم دشمن،

    حالا بماند اون اشکهایی که پای عکس ماه پاره ریخته شد…
    خلاصه دلنوشته هاتون رو خوندم و باید بهتون بگم که هم قلمتون خوبه هم کی بردتون!

    نه نویسنده هستم نه قلم خوبی دارم و نه کی برد خوبی، اما گاهی که تنگی دل غوغا می کند، چند خطی برای تسکین می نویسم، برای مردی که چهار گوشه ی قلبش شکسته است…

    می دونم وقت ندارید اما اگه تونستید، بیاید راهنماییم کنید.
    که بهتر بتونم با این قلم شکسته غلامی اهل بیت رو بکنم…

    اگر هم نتونستید سری به این کلبه ی محقر بزنید اشکالی نداره… حق دارید.
    قلمتون ماندگار…

    “التماس دعای فرج”

  27. عمار می‌گوید:

    یلدا؛
    منظورت دقیقا کدوم علم هست؟
    علمی که یکی در میون تمام نتایجی که گرفته رو بازنویسی میکنه!
    و هر روز، نظریه ای جدید، نظریه قبلی رو رد میکنه!

  28. سنگربان می‌گوید:

    چقدر خوب آدم دلایل و حکمت خیلی از احکام دین یا حکم ولی خودشو بدونه…
    اما بعضی اوقات هم میشه که فقط باید اطاعت کرد. مثل خیلی از احکام دین که حکمتش رو نمی دونیم.

    اگر نظر ما با نظر ولی فقیه مطابقت داشته باشه و تبیعت کنیم از ایشون، خیلی هنر نکردیم؛ اما اگه یه وقتایی نظر ما یه چیزی بود و روش ولی چیز دیگه؛ پا رو نفس مون بزاریم و حرف اویشونو گوش بدیم، هنر کردیم.
    قریب به همین مضمون رو از آقای رحیم پور ازغدی شنیدم.

    اون سه تا اعتقادتون خیلی آموزنده بود…
    ممنون که از این دغدغه هاتون هم می نویسید.

  29. به جای امیر می‌گوید:

    شعر! (گفت و شنود)

    گفت: حزب مشارکت بیانیه داده و در آن نوشته است اصلاح طلبانی که قصد شرکت در انتخابات را دارند «اصلاح طلب بدلی»! هستند.
    گفتم: حالا مگر «اصلاح طلب واقعی» چی هست که «بدلی» آن باشد؟!
    گفت: اتفاقا مشاور فراری کروبی هم به شکست های پی در پی مدعیان اصلاحات و بی محلی مردم به آنها در چند انتخابات پی در پی اشاره کرده و نوشته است؛ اصلاح طلبان طوری از خودشان تعریف می کنند که انگار مردم برای رأی دادن به آنها به صف ایستاده و از سر و کول هم بالا می روند!
    گفتم: یارو که ادعای شاعری می کرد، در انجمن ادبی یک شعر دم دستی و بی سر و ته را خواند و بعد شروع به تعریف و تمجید آن کرد. به او گفتند، باید صبر کنی تا دیگران از شعرت تعریف کنند و یارو با عصبانیت گفت؛ ده سال است که صبر کرده ام ولی جز اه، اه و لعنت چیزی نشنیده ام!

  30. ناشناس می‌گوید:

    خطاب به: یاور صاحب الزمان روحی فداه
    همون بهتر که این برادر بزرگوار اصلا در مورد مهدویت ننویسند چرا که اساسا کسی که با دیدگاه این برادر ولایت فقیه رو قبول داره نمی تونه به وجود مقدس امام زمان (ع) آنطور که هست و نه آنطور که حامیان ولی فقیه می گویند اعتقادی داشته باشه.

  31. چشم انتظار می‌گوید:

    بنازم قلمت را، داداش حسین…

  32. یلدا می‌گوید:

    عمار!
    علم پزشکی رو میگم که معمولا به کشفیات جدید نائل میشه.
    و معمولا یافته های قبلیش به همون اصل اول پایبند هستند.
    اون علمی که شما می فرمایید علوم پایه (فیزیک و شیمی و …) هست که مشمول مرور زمان میشه گاهی، و تغییر میکنه.
    انصافا، شما قبول نداری با افزایش سن، تحلیل قوای ۵ گانه در انسان به وجود میاد؟
    بگذریم…

  33. دلخون می‌گوید:

    همیشه دو تا موضوع خیلی ذهنم رو درگیر میکرد… یکی همین انتخاب امام جمعه تهران که چرا همشون پیر هستند که البته تا حدودی درگیری ذهنیم کم شد و یکی هم انتخاب شورای خبرگان رهبری که باز پیر هستند…
    حاج آقای پناهایان به نظر من یه معجزه بود که بین جوونا انقدر جا باز کرد… اما باید قبول کرد که حرف اون خطیبی به دل میشینه که از جنس خودمون باشه حالا سن زیاد مهم نیست… مثلا من پای منبر حاج آقا فاطمی نیا میشینم با اینکه مثل همین قطعه ۲۶ که یه وقتایی مطالب شما رو نمیفهمم اما باز نوشته هاتونو دوست دارم؛ اونجا هم شاید خیلی از حرف های حاج آقا برام سنگین باشه اما خب تمام صحبت هاشون از روی سند هست و حداقلش میدونم که تنها یک شنونده نیستم بلکه پای منبرش مطالبی یاد میگیرم که شاید جای دیگه نه بشنوم نه یاد بگیرم…

  34. عاشق سال 57 می‌گوید:

    …………………..

  35. برف و آفتاب می‌گوید:

    یلدا؛

    من و شما پیر بشیم مغزمون به درد نمی‌خوره. همین الانش هم چیزی نیستیم!
    اما پیر داریم تا پیر!
    امام خمینی رحمة الله علیه هم پیر بود!
    جلسات مجلس خبرگان رو هیچ وقت مشروح نشون نمی‌ده که شما ببینی کسی خوابه یا بیدار. اما جلسات و همایش‌هایی که شرکت کننده‌هاش جوان هستند رو “صرفا جهت اطلاع” زیاد با آهنگ لالایی پخش می‌کنه!

  36. برف و آفتاب می‌گوید:

    تعجب می‌کنم که بعضی‌ها می‌گن شما حق ندارید تو ذهنتون سؤال ایجاد بشه در مورد کارهای ولی فقیه!
    خوب آدمه دیگه! وقتی از یه چیزی سر در نمیاره چیکار کنه؟!! نمی‌گه که چون من سر در نمیارم پس ولی فقیه کارش غلطه. بلکه می‌گرده و جواب سؤالشو پیدا می‌کنه! این بده که آدم دلش بخواد دلیل کاری رو بدونه؟!!
    بعضی‌ها از اینور بام ولایت‌پذیری افتادن!

  37. علی می‌گوید:

    سلام برادر جوان!
    مگه دیگه برای وطن مطلب نمیزنی؟
    رفتی تو فاز جوان آنلاین… وابسته به نهاد مقدس سپاه

  38. محمدرضا می‌گوید:

    تیتر ۲۰: هم حکم و هم حکمت

  39. ابوالفضل می‌گوید:

    بنازم به دست نوشته هات حاج حسین
    دستت طلا!
    بری کربلا

    http://www.bachehayeharam.blogfa.com/

  40. یلدا می‌گوید:

    ……………………

  41. یلدا می‌گوید:

    ………………..

  42. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    برف و آفتاب گرامی!
    ولایت‌مداری درجه داره…
    http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900921001136
    من و شما به خودمون حق می‌دیم، ولی یکی مثل مقداد نه!

  43. برف و آفتاب می‌گوید:

    در حد مقداد نیستیم. ادای مقداد رو نباید در بیاریم که!

  44. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    “در حد مقداد نیستیم. ادای مقداد رو نباید در بیاریم که!”

    “بعضی‌ها از اینور بام ولایت‌پذیری افتادن!”

    این دو تا جمله با هم جمع نمی‌شه؛ از هم کم می‌شه!

  45. برف و آفتاب می‌گوید:

    آقای اهوازی مچ گیری می‌کنید؟

    مقداد نیومده به دیگران بی‌احترامی کنه که شما حق ندارید در مورد امام زمان مطلب بنویسید؛ چون در ذهنتون سؤال پیش اومده! مقداد هیچ ادعایی نداشته بنده خدا!
    کسی که اینطوری می‌خواد از مقداد تقلید کنه؛ در حالی که خودش انگشت کوچیکه‌ی مقداد هم نیست؛ از این‌ور بوم افتاده.

  46. سلام

    عکس ها را نفهمیدم؟ چه ارتباطی بود با متن؟
    من تازه واردم

  47. میلاد می‌گوید:

    سلام
    اولین باریست که آمدم اینجا
    عجب فضایی است
    بدور از دغدغه های بی خود و بی ارزش ناآگاهان نسبت به جایگاه ولایت فقیه و کلام ولی
    بدور از هیاهوی غوغا سالاران مرفه و بی درد سیاست باز و نیرنگ باز
    بدور از دشنام و کرکری

    عده ای اهل دل که همگی مرام و مسلکشان یکی است
    خوشحالم از حضور در جمعتان

    بصیرت یعنی اینکه بدانیم، شمری که جانباز جنگ صفین است میشود قاتل امام حسین علیه السلام و دوری از نور ولایت شمر را میکند شمر کربلا.

    اللهم إنی أعوذ بک مِن نَّفسٍ لا تَشبَع و من قلبٍ لا یَخشَع
    خدایا پناه می‌برم به تو از شر نفسی که سیری‌ناپذیر است. پناه می‌برم به تو از شر قلبی که خاشع نمی‌شود .

  48. میلاد می‌گوید:

    درسته که در حد مقداد و سلمان و ابوذر و مسلم و امثال این عزیزان نیستیم و نخواهیم شد اما می تونیم راه و روششون رو دست بگیریم که. یک پیشنهاد، حالا که ما به بزرگانی مثل مقداد و امثال ایشان در ولایتمداری نمی رسیم، حداقل سعی کنیم در حد حسین فهمیده و مهرزاد عزیز الهی و بهنام محمدی و ۳۶۰۰۰ شهید دانش آموز که قطعا سنشون از من و شما کمتر بوده، نسبت به ولی فقیه مون شناخت پیدا کنیم و البته باید دنبالش باشیم که شناخت حاصل بشه و الا صرف گفتن هیچ دردی ازمون دوا نمی کنه. البته نباید سوال افرادی رو که نسبت به ولایت فقیه خدایی ناکرده شک و تردیدی دارن بدون جواب گذاشت و یا با تند خویی و جواب سر بالا ردشون کرد. کلام امام خامنه ای روحی فداک هیچ وت یادمون نره که فرمودن: باید جذب حداکثری و دفع حداقلی مورد توجه شدید قرار گیرد.
    لطفا بر طبل اختلافات نکوبید، آنسو کسی نشسته که خدا خدا میکند بین بچه شیعه ها اختلاف بیافتد تا عرصه برای حضورش فراهم شود.
    کلام بزرگان در مورد لزوم تبعیت از ولایت مطلقه فقیه قطعا راه گشاست.
    امام خمینی (رحمة الله علیه): ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاء است.
    فصل الخطاب همین جمله آخر است.

  49. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    اگر این جمله‌ی “بعضی‌ها از اینور بام…” نبود من کلا کامنتی نمی‌ذاشتم.
    من می‌گم چون من و امثال من، تو کار ولی فقیه، چرا و اما و اگر و… می‌آریم؛ دلیل نمی‌شه این کار جزئی از اصول لازم ولایت‌مداری باشه و هر کس این‌طور نیست یعنی این اصول رو نمی‌دونه یا داره ادا در میاره یا هر چیز دیگه‌ای…
    من در مقابل مقداد فقط می‌تونم بوق بزنم! ولی می‌تونم تو راهی که رفته قدم بزارم و چون بهش نمی‌رسم، منکر منش و جایگاهش نشم!

    “مقداد نیومده به دیگران بی‌احترامی کنه که شما حق ندارید در مورد امام زمان مطلب بنویسید؛ چون در ذهنتون سؤال پیش اومده! مقداد هیچ ادعایی نداشته بنده خدا!”
    این یعنی من بد رسوندم مطلب رو…
    دیگه بحثی ندارم!

  50. صاعقه گمنام می‌گوید:

    بسم رب الجاویدالاثر
    در عالم عشق و معنا هیچ کس از عقل نمی ترسد…
    کسی که عاشق سید علی است از ورود شبهه به ذهنش هراسی ندارد، چرا که امامش را فقط با عقل برنگزیده که با شبهه از دست دهد؛ شاید شبهه زمینه ای باشد برای عاشقتر شدن و در این نکته ایست برای اهل معنا…
    اما در جواب یکی:
    در طریقه ما اگر امام زمان (عج) شهر علم باشد سید علیٌ بابُها و در این نکته ایست برای اهل معنا اگر تدبر کنند…

  51. آذرخش می‌گوید:

    آقای ما افتخار ماست.
    ممنون بابت این متن قشنگ.

  52. برف و آفتاب می‌گوید:

    آقای اهوازی؛ منظور من شما نبودید که! من از همون اول داشتم جواب اینو می‌دادم:

    ناشناس می‌گوید:
    ۱۹ آذر ۱۳۹۱ در t ۱۵:۲۳
    خطاب به: یاور صاحب الزمان روحی فداه
    همون بهتر که این برادر بزرگوار اصلا در مورد مهدویت ننویسند چرا که اساسا کسی که با دیدگاه این برادر ولایت فقیه رو قبول داره نمی تونه به وجود مقدس امام زمان (ع) آنطور که هست و نه آنطور که حامیان ولی فقیه می گویند اعتقادی داشته باشه.

    خودتون انصاف بدید؟ این کجای بوم ایستاده؟! این داره ادا در نمیاره؟

  53. برف و آفتاب می‌گوید:

    آقا میلاد تازه وارد با ما بود؟! که بر طبل اختلافات نکوبیم؟!! کدوم اختلاف؟! یعنی ما رو تا حد جذب حد اکثری آوردید پایین؟! این یه بحث کاملا دوستانه است.

    در ضمن؛ درست تشخیص دادید. عده ای اهل دل که همگی مرام و مسلکشان یکی است و خیلی همدیگه رو دوست دارند و هیچ‌وقت هم همدیگه رو از دعا فراموش نمی‌کنند!

  54. رهرو رهبر می‌گوید:

    سلام
    رهبر جنبش سبز عوض شد
    http://rahrorahbar.blogfa.com

  55. طلبه می‌گوید:

    سلام
    سیستم وبلاگدهی مذهبی “طلبه” افتتاح شده.
    با امکاناتی بیشتر و بی نیرتر از سیستم های وبلاگدهی دیگر که برای مذهبی ها آماده شده.
    لطفا یه بازدید کنید و نظرتون رو بگید و اگر خواستید هم لینک کنید.
    yez.ir
    نمونه وبلاگ ایجاد شده:
    http://test3.yez.ir/

  56. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    برف و آفتاب بزرگوار!
    این یعنی من بد “فهمیدم” مطلب رو…! به‌جز آخری، بقیه‌ی کامنت‌هاتون رو به بحث بالای خودم مرتبط می‌دونستم و…

    این یارو کلا نمی‌دونه بوم چیه؟ ولی فقیه کیه؟ این‌جا کجاست؟
    جز فرقه‌ی مشائیسم هست این بابا…

  57. سکاندار می‌گوید:

    با مطلبی به مناسبت بازگشایی مجدد “زاهدان پرس” به روزیم:
    http://www.sokkandar.blogfa.com

  58. زهرا می‌گوید:

    ای بابا! حالا من با ناشناسا کاری ندارم، ولی میلاد پسندیده، صبا، برف و آفتاب، یلدا، مرتضی اهوازی؛ یه کم آروم تر! همه می دونیم که ته دل هممون یکیه.

  59. اگه امکان جواب برای هر نظر وجود داشته باشه، یک سری از سو تفاهم ها پیش نمیاد (البته به نظر من)

  60. شهاب می‌گوید:

    سلام
    رفتم یه بار مسجد امام حسن شهید محلاتی
    باکلاسه
    از اون باکلاس تر
    امام جماعت هاشونن
    نه اینکه قیافشون باکلاسه نه
    حرفاشون نشان از کلاس بالاست
    خدایا حفظشان کن

  61. برف و آفتاب می‌گوید:

    تقصیر از من بود که از همون اول مشخص نکردم منظورم کیه. و گرنه معمولا سوء تفاهم پیش نمیاد.

  62. رافع توکلی می‌گوید:

    حسین جان تشکر

  63. به جای امیر می‌گوید:

    سیم خاردار (گفت و شنود)

    گفت: دربار سعودی به رسانه های عربستان دستور داده است درباره کمک های تسلیحاتی ایران به جهاد اسلامی و حماس که باعث پیروزی آنها در غزه شد چیزی ننویسند.
    گفتم: چرا؟!
    گفت: خب برای اینکه سعودی ها آنهمه شعار حمایت از ملت های مسلمان را سر داده بودند ولی جنگ غزه نشان داد که دروغ می گویند و در حالی که به قول سیدحسن نصرالله، برای تروریست های سوریه کشتی کشتی اسلحه می فرستند از ارسال یک فشنگ ناقابل برای مقاومت غزه نیز دریغ کردند.
    گفتم: رسوایی وهابی ها و آل سعود که برای افکار عمومی مسلمانان انکار کردنی نیست. تنها هنر آنها قتل عام مردم مسلمان در پاکستان و عراق و اندونزی و سوریه است که در مقابل آمریکا و اسرائیل ایستاده اند.
    گفت: سر خودشان را توی برف فرو کرده اند وگرنه از موج بلند بیداری اسلامی در امان نیستند.
    گفتم: چه عرض کنم؟! یارو برای جلوگیری از سیل، دور خانه اش سیم خاردار کشیده بود!

  64. صبا می‌گوید:

    زهرا خانوم؛

    ای بابا؛ اسم مارو گذاشتید کنار اسم یلدا، با توجه به کامنتایی که ازشون خوندم؛ روی دلم که باهوشون یکی نیست، اما از ته دلامون خدا عالمه! البته بازم آقای قدیانی واقف ترند؛ اما اینجور در ذهنم است که “یلدا” از منتقدین مخالف می باشد.

    در ضمن دوستان حالا که بحثش شد، عرض به خدمتتان؛ من معمولا در جواب به کامنت دوستان قصد جسارت ندارم اگر گاهی از کلمات خشک استفاده می کنم، شما مهربان بخوانید تا سو تفاهم پیش نیاد!! البته به استثنای قدیمای آقا”میلاد پسندیده” که کامنتای انتقادی شون کمی خیلی تند بود و منم جوابشونو میدادم و البته گاهی داداش حسین سانسور می فرمودند! داخل پرانتز؛ البته خیلی وقت است که آقا میلاد کامنت انتقادی نمیذارند یا لااقل ما مشاهده نمی کنیم.

    التماس دعا

  65. آزاد اندیش می‌گوید:

    ۲۰ آذر سالگرد شهادت شهید پیچک:
    “جنازه مرا بر روی مین ها بیندازید، تا منافقین فکر نکنند، ما در راه خدا از جنازه‌مان دریغ داریم، به دامادی دو ماهه من ننگرید، دامادی بزرگی در پیش داریم.”

  66. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم!

    به دلیل یک مشکل فنی، تعدای از کامنت ها حذف شد! با عرض پوزش.
    کامنت های این متن را که دارم، مجددا ارسال می کنم!
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    صالحون می‌گوید:
    ۲۱ آذر ۱۳۹۱ در t ۰۷:۰۲

    یک جا «میدان کار» است
    و یک جا «جای سخن».
    سخن همان بهتر از پیر بشنوی…
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    سلاله ۹ دی می‌گوید:
    ۲۱ آذر ۱۳۹۱ در t ۱۴:۱۸

    ۳۶۵* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:

    سه کار است که اگر امت من پاداش عظیم آن را درک می کردند؛ برای به دست آوردن آن ازدحام و قرعه کشی می نمودند:
    ۱– اذان
    ۲– شتاب در رفتن به نماز جمعه
    ۳– در صف اول نماز جمعه و جماعت قرار گرفتن…

    (بحارالانوار، ج ۸۴ ص ۱۵۶)
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    سلاله ۹ دی می‌گوید:
    ۲۱ آذر ۱۳۹۱ در t ۱۴:۵۵

    سلام بر قطعه مقدس ۲۶ و اهالی خوب اش…

    کودکانه بخواهم کامنت بگذارم باید بگویم که ذوق و خوشحالی ام از اینکه الان در قطعه ام؛ حد و اندازه ندارد.
    کامپیوترم سوخته بود. تازه از تعمیرگاه مرخص شده! و بنا بر درستی و صحت متن “سیبی فقط برای یک گاز” و در تاییدش باید بگویم که با گوشی هم نمی شد به قطعه سر بزنم، گوشیم اپل نیست البته، اما کلا این گوشی های ورژن جدید، شونصد تا نرم افزار هم که روی شان نصب کنی، باز باید یک کار کُشته و کار بلد، کنارت باشد که بدانی الان چه جوری باید اینترنت گوشی رو فعال کنی و به مشکل بر نخوری. صد رحمت به همان قدیمی ها که سه سوت تنظیمات اینترنتش دریافت می شد و فعال.
    در هر صورت،
    اینجا قطعه ای از بهشت است، نه با قلم که با خون باید نوشت…
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    سیداحمد می‌گوید:
    ۲۱ آذر ۱۳۹۱ در t ۱۷:۵۱

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ
    مَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ
    لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَ لاَ یَؤُودُهُ
    حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿۲۵۵﴾ لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ
    یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ
    عَلِیمٌ ﴿۲۵۶﴾ اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(۲۵۷)
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    سیداحمد می‌گوید:
    ۲۱ آذر ۱۳۹۱ در t ۱۸:۰۵

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۱۸:۵
    تعداد افراد آنلاین: ۳۶

    ماشالله حزب الله
    داداش حسین بسیجی ها فــــــــــــــــــــــدایی داری…
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    مسعودساس می‌گوید:
    ۲۱ آذر ۱۳۹۱ در t ۱۸:۰۶

    زیرکی مومن به دوری کردن او از حرامها و شتابش به سوی مکارم و بزرگواریهاست.
    ::…امام علی (ع)…::
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    مصطفی می‌گوید:
    ۲۱ آذر ۱۳۹۱ در t ۲۰:۲۲

    عالی بود……
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    vahid می‌گوید:
    ۲۱ آذر ۱۳۹۱ در t ۲۰:۳۷

    ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت امام سجاد علیه السلام
    پیشنهاد میکنم کلیپی که شبکه نصر تولید کرده درخصوص مروری بر زندگی آن امام همام که ۳ زبانه می باشد رو حتما ببینید.
    http://www.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=3&lid=7462
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    مسعودساس می‌گوید:
    ۲۱ آذر ۱۳۹۱ در t ۲۰:۵۶

    آفرین بر فلسطینی ها، آفرین بر حماس و جهاد اسلامی و گردانهای مبارز فلسطینی در غزه که از خود اینگونه شجاعت نشان دادند.
    من به سهم خود از همه مبارزان فلسطینی بخاطر این فداکاری و تلاش و صبر تشکر می کنم.
    ::…امام خامنه ای(مد ظله)…::
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    جماران می‌گوید:
    ۲۱ آذر ۱۳۹۱ در t ۲۳:۲۱

    در مکتب امام

    اهمیت تربیت انسان
    انبیاء هم که آمده اند از طرف خدای تبارک و تعالی، برای همین تربیت بشر و برای انسان سازی است.
    تمام کتب انبیاء خصوصاً کتاب مقدس قرآن کریم، کوشش دارند به این که این انسان را تربیت کنند.
    برای اینکه، با تربیت انسان، عالم اصلاح می شود.
    صحیفه نور – ج ۱۴- ص ۱۰۳
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    سلاله ۹ دی می‌گوید:
    ۲۲ آذر ۱۳۹۱ در t ۰۰:۱۰

    اشاره به نکته “سه” خیلی دقیق و به جا بود و رعایت کردن اش لازم. سوال را باید از کارشناس پرسید، نه اینکه هر جا نشستی مطرح اش کنی، به این امید که شاید کسی جوابی برایش داشت. گمانم آن وقت مسئول باشیم در آشفته کردن اذهان بقیه و در یوم الجزا جوابگو بودن چندان هم آسان نباشد.
    چند وقت قبل یکی از دوستانم به یکی از تصمیمات آقا نقدی داشت و خیلی هم منطقی و عاقلانه جلوه می کرد حرفش. مطرح کردن اش سبب شد که راه باز شود و بقیه هم هر آنچه را که به ذهن شان می رسید، مطرح کنند. سعی کردم جوابی برایش پیدا کنم اما نشد. چند روز ذهنم درگیر بود، در اینترنت جستجویی کردم، اما جواب قانع کننده ای پیدا نکردم. دست آخر با دو نفری که احساس می کردم می توانند کمکم کنند، تماس گرفتم. برایم خیلی شیرین بود، آرامشی را که بعد از یافتن جواب تجربه کردم.
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    آزاد اندیش می‌گوید:
    ۲۲ آذر ۱۳۹۱ در t ۰۰:۲۹

    پیامبر (صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله):

    إنّ الْجاهِلَ مَنْ عَصَی اللهَ وَإنْ کانَ جَمیلَ‌ الْمَنْظَرِ عَظیمَ ‌الْخَطَرِ.

    نادان کسی است که خدا را نافرمانی کند هرچند خوش‌سیما و بلند‌پایه باشد.

    An ignorant person is one who disobeys God, even though he may be good-looking and of high rank.

    بحارالأنوار، ج ۱، ص ۱۶۰
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    لبیک یا حسین می‌گوید:
    ۲۲ آذر ۱۳۹۱ در t ۰۰:۳۴

    جدید بود… ممنون!
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    سلاله ۹ دی می‌گوید:
    ۲۲ آذر ۱۳۹۱ در t ۰۰:۴۸

    متن و کامنت های دوستان درباره سوال از اهل فن و پرسش و پاسخ و شک و یقین، مرا یاد بخشی از خاطرات”احمد احمد” انداخت…
    ——–
    روزی آقای خدایی استادم، خبر داد که قرار است در جلسه ای قصابی به بهاییت جذب شود، باید او را شناسایی کنید. من نیز در موعد مقرر در جلسه حاضر شدم، فردی مجرب و حاذق، از مبلغ های چیره دست بهاییت در حال صحبت بود، صحبت های او تقریبا بعد از غروب آفتاب شروع و تا ساعت ۱۲/۵ شب طول کشید. او با هجویات خود به اصطلاح درباره تحریف های قرآن سخن می گفت. او پله پله جلو می رفت و آرام آرام یک سری باورها و اعتقادات مرا در هم می ریخت، صحبت های او که به نیمه رسید؛ احساس سردی به من دست داد، کم کم منجمد می شدم و هر چه بیشتر در خود فرو می رفتم، بافت فکری و چارچوب اعتقادیم با آن همه آموزش و تحقیق در هم می ریخت. در آخر جلسه چنان یخ زده و واخورده بودم که دیگر به فکر این که قصاب کیست؟ چیست؟ و کجا زندگی می کند؟ نبودم. باید خود را در می یافتم تا بیش از این نابود نشوم، منقلب و متغیر شده بودم. حال عجیب و غیر قابل توصیفی داشتم، به شدت از نظر فکری و روحی آسیب دیده بودم و به مرز کفر رسیده بودم، در وضعیتی بودم که اگر قبل از جلسه نماز نخوانده بودم؛ دیگر نماز نمی خواندم. من که برای شناسایی فردی متمایل به بهاییت و معرفی ونجات وی از دام پیش پایش به آن جلسه وارد شده بودم؛ خودم اسیر همان دام شده بودم، گویی در گردابی فرو افتاده بودم که هر چه دست و پا می زدم بیشتر فرو می رفتم، نمی دانستم مسلمانم یا بهایی؟ زلزله ای شدید ارکان اعتقاداتم را فرو ریخته بود. از جلسه خارج شدم و بی هدف شروع به راه رفتن کردم، به کجا؟ معلوم نبود! درد تمام وجودم را فرا گرفته بود، به شدت می گریستم، ناگهان خود را سر چهارراهی دیدم که باجه تلفنی آنجا بود، تصمیم گرفتم به مرتضی خدایی استادم زنگ بزنم. با انگشتانی لرزان شماره تلفن منزل او را گرفتم. همسر آقای خدایی گوشی را برداشت و با کمی تندی گفت: “کیه این وقت شب ؟!” گفتم: “منم! احمد احمد!” گفت: “آقا ساعت یک نصف شب است! چه کار داری؟” من عصبانی شدم و گفتم: “کار خیلی مهمی دارم” گفت: “آقای خدایی الان خواب است” با فریاد گفتم: “خوابیده؟ خانم! برو صدایش کن! او ما را در بیابانی بی سر پناه رها کرده و خودش به این آسانی خوابیده !؟ خانم! از خواب بیدارش کنید، الان وقت خواب نیست! بیدارش کنید تا جواب مرا بدهید و…”
    مرتضی خدایی گوشی را برداشت و با حالت خواب آلودگی و خمیازه کشان گفت: “بله !” بغض ام ترکید و شروع به گریه کردم، او گفت: ” بله! احمد! چی شده؟” کمی خود را کنترل کردم و گفتم: “هیچی! چه می خواهید بشود؟” و مانند بچه ای که به پدر و مادرش رسیده است؛ تند و تند صحبت کردم و آنچه را که بر سرم آمده بود گفتم، می گفتم و می گریستم. در حالی که گاهی نفس های عمیق می کشیدم، شبهات آن مبلغ بهایی را طرح کردم. بعد از این که حرفم تمام شد، ناگهان آقای خدایی زد زیر خنده و گفت: ” خب! پس جریان از این قرار است … حالا زود بود تو را بفرستیم آنجا، اشتباه کردم، باید اول می فهمیدم مبلغش کیست، بعد تو را می فرستادم، حالا می خواهی الان جواب بگیری؟ بگذار برای فردا صبح با هم صحبت می کنیم.” هنوز جوابی به من نداده بود، ولی صدایش کمی مرا آرام کرد، گفتم: ” نه! والله نمی توانم، تا فردا من می میرم!” او یکی یکی به شبهات بهایی ها پاسخ داد، نزدیک به یک ساعت با تلفن صحبت کرد؛ هر چه او بیشتر صحبت می کرد، من آرامش بیشتری می یافتم، گویی که آب بر آتش می ریختند. رفته رفته التهاب و عصبانیتم فروکش کرد، سبک شدم و احساس کردم که حالم بهتر و بدنم گرم شده است… آقای خدایی در آخر پرسید: “خب! حالا حالت چطور است؟” گفتم: “خوبم، ولی شما باید اینها را از اول به ما می گفتید” گفت: “من اشتباه کردم، وقتش نبود که تو را به آن جلسه بفرستم، مبلغ آن جلسه سالیان سال است که در ایران تبلیغ بهایی گری می کند و برای این جلسات باید امثال من و مینایی پور بروند، تو هنوز کلاس های دوره اول را می گذرانی و …”
    آن شب، شب خاطره انگیز و بسیار مهمی بود و به چشم دیدم که چطور یک شخص در یک لحظه همه چیز را از دست می دهد و در لحظه ای دیگر باز به آنها دست می یابد، دریافتم که باید بیشتر مراقب خود باشم، چرا که هر لحظه امکان فرو افتادن به پرتگاه های هولناک هست. فهمیدم که چقدر از جهت شناخت ضعیفم و ظرفیت فهم و تجزیه و تحلیلم محدود است، با خود عهد کردم که در راستای ارتقای شناخت و بینش فکریم تلاش کنم. از آن حادثه به بعد با علاقه وافر شروع به مطالعه کتب مذهبی و اعتقادی کردم، در سخنرانی ها و منابر وعظ و خطابه علما و روحانیون حاضر شدم و چنان اعتقاد راستین به اصول و فروع اسلام یافتم که بعدها همین بینش مرا از پرتگاه های هولناک دیگر نجات داد…
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    سیداحمد می‌گوید:
    ۲۲ آذر ۱۳۹۱ در t ۰۱:۱۱

    هر روز جوان هایی در این سرزمین جان می دهند تا احدی فکر تعدی به انقلاب اسلامی مان به سرش نزند؛ آنوقت هاشمی زادۀ ملعون با افتخار از آتشی که در سال ۸۸ به پا کرد سخن می گوید و قاه قاه می خندد و آقایان مسئولین هم رسما کر و لال شده اند انگار!
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    از عاشقان حاج سعید قاسمی می‌گوید:
    ۲۲ آذر ۱۳۹۱ در t ۰۲:۵۲

    کجایی شهید دیالمه که ببینی این هاشمی زاده ها چه کردند؟
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    از عاشقان حاج سعید قاسمی می‌گوید:
    ۲۲ آذر ۱۳۹۱ در t ۰۲:۵۷

    ……………………………
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    سیداحمد می‌گوید:
    ۲۲ آذر ۱۳۹۱ در t ۱۰:۱۳

    دوستان محترم؛

    متن حذف شده، امشب با ویرایش جدید به روز می شود…
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    yousef می‌گوید:
    ۲۲ آذر ۱۳۹۱ در t ۱۱:۱۳

    …………………………………………

  67. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم؛

    تا دقایقی دیگر قطعه ۲۶ به روز می شود!

  68. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۳۶۶* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:

    چهار نفر عمل (زندگی) را از نو آغاز می کنند:
    ۱– بیمار هنگامی که بهبود یابد.
    ۲– مشرک هنگامی که اسلام می آورد.
    ۳– حج گذارنده، هنگامی که از مناسک آسوده شود.
    ۴– آنکه بعد از گذراندن نمازجمعه باز می گردد…

    (بحارالانوار، ج۸۶، ص۱۹۷)

  69. نهضت سرخ می‌گوید:

    تشکر از حاج حسین

    عالـــــــــــــــــــــــــــی بووووووووووووووود

  70. نهضت سرخ می‌گوید:

    “جناب موحدی گفت: بگذار امشب برای چیزی که پرسیدی، خوب فکر کنم، فردا شب بیا جوابت را می دهم.”
    خیلی عالی گفت. خیلی خضوع داشت که این حرف رو زد. اصلا به خودش این ترس رو نداد که طرف بهم بگه بی سواده و …
    همین حرف + پاسخ روشنگر فردا شب نشان از پاکی سیرتشون داره؛ مثل نورانیت صورتشون

  71. بازتاب: هم حکم و هم حکمت

  72. شینی می‌گوید:

    سلام؛
    اول متن بی تقوایی کردم و ترسیدم به حالت، که خیالم راحت شد وقتی ادامه دادم.
    شک نسبت به ولی، میکند زبیر آدم را. خدا را شکر که عمار گونه اید.

  73. Hossein می‌گوید:

    سلام داش حسین؛

    یاحق

  74. ناشناس می‌گوید:

    دین و اندیشه – حجت الاسلام موسی قربانی، در مطلب تازه خود در وبلاگ نخبگان خبرآنلاین، نکاتی خیرخواهانه را خطاب به آیت الله موحدی کرمانی، امام جمعه جدید تهران بیان کرده و درباره آنچه باید در خطبه‌های نماز جمعه گفته شود، سخن گفته است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.