های شهدا! برخیزید…

آنچه در زیر می خوانید، متنی است که توسط حسین قدیانی در چهاردهمین مراسم ظهر عاشورای فکه در مقتل شهدای عملیات والفجر مقدماتی خوانده شد.

سلام بر حسین (ع). سلام بر عاشورا. سلام بر کربلا.

سلام بر فکه. سلام بر والفجر مقدماتی که خودش معجزه خون و شکست و مظلومیت بود، اما اعجاز «فجر ۵» را گمانم در خواب هم نمی دید… و سلام بر شهدا.

اینجا همه اش فکه است، اما اینجا که شما نشسته اید؛ قتلگاه، فکه ترین دیار شهداست. کربلای ماست. و اینجا بود که «فجر ۵» پا گرفت. به یمن همین استخوان ها. همین خاک و خون.

اینجا هر روز کربلاست؛ امروز بیشتر! اینجا هر روز عاشوراست؛ امروز بیشتر!

اینجا روزگار، گذر سالیان، ابر و باد و مه و خورشید و فلک، باران، خاک و بی معرفتی های ما، اربا اربا کرد استخوان های بچه ها را. مجنون فراموش کار بودیم. یادمان رفت لیلا را. تا آن پیکرهای رشید، تبدیل به ۴ تکه استخوان شوند، خیلی طول کشید.

اینجا دیگر به تفحص نیازی نیست. تا دست در خاک کنی، می شنوی بوی کربلا را. اینجا ثانیه ها بوی عاشورا می دهد. زیر نم نم بارانی که ظهر عاشورا نبارید، استشمام کنید علقمه را.

اینجا دقیقه ها، دغدغه کربلا دارد. اینجا سنگر، هنوز هم سنگ حسین (ع) را به سینه می زند. خوب گوش کنید صدای بچه ها را؛ «هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله».

اینجا خاک غیرت دارد. رمل در اینجا حرف می زند با آدمی. اینجا خاک و خون به هم تنیده شده. اینجا آسمان ابری است. اینجا به جای باد، شهدا بر ما می وزند. اینجا به جای نور، پیشانی شهدا منشا روشنایی است.

های شهدا! برخیزید و الا باز هم «الان انکسر ظهری» می گوید حسین (ع). و عن قریب است دستان «ابالفضل» بر زمین بیفتد.

های شهدا! دست ما خالی است. لطفا کمک دهید سیدالشهدا را. ارباب تنها شده. فقط «زینب» مانده. جمله بسیجیانش، یا به شهادت رسیده اند یا دارند به شهادت می رسند. از «مسلم» تا «قاسم». از «حر» تا «حبیب». فی الحال شاید «علی اکبر» به میدان رفته باشد.

… آه! چند خط بالاتر «علمدار» زنده بود، اما کمی دیر کرده «ساقی». به جز «سکینه» پشیمان، حرم رسول خدا تشنه است. از پدر، سراغ عمو می گیرد. شاید الان دیگر افتاده باشد هر ۲ دست «عباس».

های شهدا! تا بر سینه خورشید ننشسته اند، و سر از بدن عشق نبریده اند، برخیزید و کاری بکنید. چشم امید ما به دست شماست. سیدالشهدا تنهاست. ما تاب اشک «رقیه» را نداریم. تا نسوزانده اند خیمه را، از اینجا به کربلا بروید.

های شهدا! برخیزید. می ترسم دیر شود. و به ازای هر کلمه، تیر دیگری سینه ارباب را نشانه رود. می ترسم آخر نوشته ام، «قلم» باشد، اما «علم» نباشد. «علمدار» نباشد. ما باشیم و حسین (ع) نباشد.

های شهدا! برخیزید. یک دقیقه هم «رقیه» دیرتر یتیم شود، یک دقیقه است. ما به همین راضی ایم. ما از غروب امروز می ترسیم. و آنقدر توان نداریم، ایمان نداریم که زیبا ببینیم خرابه های شام را.

های شهدا! گوش ما کر شده! نمی شنود ندای حنجره را. مگر همین ۴ تکه استخوان شما، مانع خنجر و خورشید شود.

های شهدا! برخیزید. رمل های فکه را ببرید کربلا. «هل من معین» یعنی کربلا، فکه را صدا می زند. آهای والفجر مقدماتی! عاشورا تنهاست.

میثم میثم عمار! افتاد هر ۲ دست علمدار. های شهدا! حسین (ع) تنهاست.

وطن امروز/ ۷ آذر ۱۳۹۱

«عکس نگاری های فکه چهاردهم»

این تصویر احسان محمدحسنی است. جوانی که به همت او، و عزم دوستان خوبش، چهارده سال دوام داشته مراسم ظهر عاشورای فکه. شوخی نیست! من نمی دانم پایان مراسم بارانی امسال، و کلا این ۱۴ سال، کسی، وزیری، وکیلی، نماینده ای، آدم کله گنده ای، اصلا عضوی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، از احسان، برادرش میثم، علیرضا کوهفر ملقب به مادر بچه ها، حسین دلاوری، حاج آقای خیرالامور و پسر و دامادش جواد، حاج سعید قاسمی، حاج قاسم صادقی، گلعلی بابایی نویسنده «همپای صاعقه»، جانباز شوخ طبع دفاع مقدس؛ مجتبی اسلامی منش، معروف به طویل، حاج حسین یکتا، سهیل کریمی مستندساز، علی اسماعیلی، مهدی جعفری، میثم رشیدی مهرآبادی، همت مخلص و… تشکری کرده یا نه. اما آنقدرش که من می دانم، شهدا آخر مرام اند. بچه هایی که اسم شان رفت، نیز بچه هایی که نام شان از قلم افتاد، به علاوه همه کسانی که در این مراسم ۱۴ ساله شرکت کرده اند، جملگی می توانستند عاشورا در همان بلاد خویش باشند و خیلی راحت تر بگذرانند عاشورا را. گمانم برای شهدا ۱۴ گام عاشورایی برداری، برایت کیلومترها می دوند. این دنیا و آن دنیا. پس احسان جان! اگر دیروز در خواب هم نمی دیدی این مراسم ۱۴ ساله شود، حتم کن شهدا از همه بچه ها تشکر کرده اند. اگر نبود تشکر شهدا، هرگز این همه پر و بال نمی گرفت ظهر عاشورای فکه. هر جا برای شهید کار کنی، خودشان دست می گیرند کار را. و کمک می کنند. دروغ بزرگی است که عده ای می گویند؛ رئیس جمهور، رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی است. رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی، خون شهداست. و آن مادر شهیدی است که حتی روی ویلچر هم تنها نمی گذارد شهدای مقتل الشهدای فکه را. من البته رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی انقلاب اسلامی را گفتم، و الا در جمهوری اسلامی، مردم اگر به گودرز رای بدهند، آقای گودرز می شود رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی!! 

عکس زیر را اما همه می شناسند. حاج سعید قاسمی. جایی که حاجی دارد سخنرانی می کند، محل شهادت سید مرتضی آوینی است. نرسیده به قتلگاه فکه. این عکس را خودم گرفتم و اگر اینجا گذاشته ام، بنا به دغدغه ای است. زمزمه ای می شنوم این روزها؛ «تکراری شده سخنان حاج سعید!» اولا؛ از حاج سعید و سخنانش تکراری تر؛ خداست، سیدالشهداست، خون شهداست، عاشوراست، فکه است. اما هر وقت «همت» برای ما تکراری شد، «حاج سعید» هم می شود! بگذریم که ما از حاج سعید، عطر «حاج احمد» می شنویم. برای ما حاج سعید، ظهر عاشورا ۲ بار و ۲ جا سخنرانی می کند. باری قتلگاه و باری معراج آوینی. پس تا هر وقت رمل های تکراری فکه هست، حاج سعید هم زنده است. برای ما حاج سعید، تکرار شهداست. کجا این تکرار، تکراری می شود؟! آن دم که حاج سعید، هوای ما را، من و ما و شما را دارد، انگار سایه شهدا بر سر ما بلند است. این اعتقاد ماست. حاج سعید، روحیه ماست. جلوتر از ما سینه می زند. زودتر از ما گریه می کند. باحال تر از ما دم می گیرد. و هنگام متن خوانی ما، هوای نوشته را با اشک های بلندش دارد. ما از آن رو عاشق حرف های تکراری حاج سعید هستیم که می بینیم وصیت نامه شهدا هم تکراری است. آن روز ما گله می کنیم از حاج سعید، که در سخنرانی هایش، فکه تکرار نشود. «احمد» تکرار نشود. «سیلی» تکرار نشود. «ساعت همت» تکرار نشود؛ «بسیجی! مچ دستت را نگاه کن. دیر بجنبیم وقت تمام می شودها!» لیکن ثانیا؛ آنچه برای ما تکراری به معنای حال بهم زن شده، آقای عالیجناب است به همراه آقازاده هایش. اح اح از این تکرار. تکراری به معنای حال بهم زن، نازهای خاتمی قبل از هر انتخاباتی است. آنچه برای ما تکراری شده نفاق است. خاتمی منافق را به ده صلاحیت راه نمی دهند، سراغ کدخدای ریاست جمهوری را می گیرد!! برای ما قیافه جناب حسن روحانی تکراری شده. البته معذرت می خواهم ها! اما حقیقتی است که گفتم. من تازه از فکه برگشته ام. تا زبانم سرخ است، بگذار حرفهایم را بگویم. «آقا» در خراسان شمالی، مکرر در مکرر مشغول سخنرانی است و آن وقت، حسن روحانی گرا را می دهد و می گوید؛ «مردم از سخنرانی خسته شده اند»! همین جناب هنگام عزاداری های بیت، نفر چندم کنار دست «آقا» می نشیند! آقای قاضی القضات عزیز! اگر بگویم؛ «حال ما را نفاق دارد بهم می زند، نه حاج سعید»، وبلاگم را فیلتر نمی کنی؟! باور کنید آنچه برای ما تکراری شده، قیافه این حضرات نامزد سر خود است که مثل کنه به هر انتخاباتی چسبیده اند! انگار ناف بعضی ها را با پوستر بریده اند! اگر حاج سعید، فکه را تکرار می کند و عده ای خود را؛ آنچه خسته کننده شده برای ما، از خودراضی های اهل سیاست اند. چند وقت پیش عکسی از محسن رضایی دیدم، با فلان قهرمان زیبایی اندام!! یعنی این جماعت تکراری، از رای بروسلی هم نمی گذرند!! حاج سعید اما متعلق به جبهه های سیاسی نیست. او فقط باید جبهه فکه را تکرار کند.

برای من، قهرمان زیبایی اندام جانباز مجتبی اسلامی منش است. جوراب آن پای مصنوعی آدم سوراخ باشد، عیبی ندارد. سوراخ های اخلاص آدمی تکراری باشد، واویلاست. جانباز به این شوخ طبعی ندیده ام. نمی دانم سپاهی است یا نه، اما گاهی اوقات واقعا ۳ پایی می شود! یک پا؛ اون پا سالمه! یک پا؛ پای مصنوعی اش! و یک پا هم، اون پایی که از ران به پایین قطع، و اغلب روی ویبره است! در این محاسبه البته پای عصا را درز گرفتم! به آقا مجتبی «ع» علمدار که می گویی، بنا می کند گریه. متنم که تمام شد، رفتم پیشش. گفتم: کجای متنم اشکت را درآورد؟! گفت: اینجا هر روز کربلاست؛ امروز بیشتر!

اینجا فکه است. نقطه صفر مرزی. یعنی بیابان! خوب به انبوه جمعیت نگاه کنید! اینجا خبری از صدا و سیما نیست. خبری از شورای عالی انقلاب فرهنگی نیست. خبری از بنیاد شهید نیست. خبری از وزارت ارشاد نیست. خبری از مجلس و دولت و قوه قضائیه نیست. خبری از نامزدهای انتخاباتی نیست. خوب به انبوه جمعیت نگاه کنید! اراده های انقلاب اسلامی، برای دفاع از خون شهدا، هیچ احتیاجی به اداره های جمهوری اسلامی ندارند.

اینجا فکه است. لب مرز. داد بزنی، شکوه کنی، غریب باشی، ناله کنی… «حسین» صدایت را می شنود؛ «آقا جان! می شود از باران بخواهی فعلا نبارد؟ مراسم ما فدای سرتان… آب، خراب می کند روضه رباب را».

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم رب الشهدا و الصدیقین…

    دوستان محترم؛ این متن را داداش حسین، چند دقیقه قبل از قرائت، در همان مقتل الشهدای عملیات والفجر مقدماتی نوشتند. و در شرایطی که نم نم باران عاشورا زیباتر کرده بود چهاردهمین مراسم ظهر عاشورای فکه را. به احترام پیشکسوتان دفاع مقدس، معمولا داداش حسین در فکه چیزی نمی خوانند، اما عاشورای امسال، اصرار بزرگانی مثل حاج سعید قاسمی، حاج آقای خیرالامور، احسان محمدحسنی و… باعث این متن کوتاه شد. کم و زیاد و خوب و بدش را حلال کنید…

  2. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  3. صالحون می‌گوید:

    خوشا به سعادتت…
    دعامون کن اخوی…

  4. سیداحمد می‌گوید:

    السلام علیک یا اولیاء الله…

  5. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    اینجا هر روز کربلاست؛ امروز بیشتر!

    اینجا هر روز عاشوراست؛ امروز بیشتر!

    … آه! حسین (ع) تنهاست؛ هر روز بیشتر!

  6. saman می‌گوید:

    با عرض تسلیت بمناسبت ماه محرم، لینک کلیپی درباره حضرت رقیه و رقیه های قرن ۲۱ رو که شبکه نصر تولید کرده رو برتون ارسال میکنم.
    http://www.nasrtv.com/modules/video/singlefile.php?cid=15&lid=2866

  7. به جای امیر می‌گوید:

    بایسته ها (به جای گفت و شنود)

    ¤ امروز که با سالروز شهادت امام العارفین حضرت امام سجاد علیه السلام همزمان است این ستون را به احادیثی از آن بزرگوار که رسالت سنگین انتشار و گسترش پیام عاشورای حسینی(ع) را بر عهده داشتند اختصاص می دهیم.
    ¤ حق را بگوئید، هرچند برایتان دشوار باشد.
    ¤ با دوستان خدا و کسانی که اهل طاعت و بندگی خدا هستند انس و الفت بگیرید.
    ¤ به هر اندازه که نزد مردم بزرگ می شوید، پیش نفس خویش، خودتان را کوچک کنید.
    ¤ با صدای بلند با پدر و مادرتان سخن نگوئید و فرمانبردار آنان باشید.
    ¤ کسی که عزت را از غیر خدا بخواهد، خوار و ذلیل می شود.
    ¤ قرآن بخوانید تا در تاریکی های زندگی، مونس و همدم داشته باشید و از فسادها و خطرها و وسوسه های شیطان درامان بمانید.
    ¤ خداوند امور فاسد بندگانش را از راه توبه اصلاح می فرماید.

  8. سیداحمد می‌گوید:

    سپاس بابت عکس نگاری؛
    اجر بچه ها هم با سیدالشهدا!

    گودرز را خوب آمدید!
    ای روزگار…

  9. میلاد پسندیده می‌گوید:

    اینم فیلم قشنگیه… کاش منم بودم اونجا
    http://www.afsaran.ir/link/151784

  10. میلاد پسندیده می‌گوید:

    حالا چرا بین اینهمه اسم، گودرز؟! 😐

  11. سیامک می‌گوید:

    سلام،
    جناب قدیانی!
    سایت وطن امروز، از دیروز باز نمیشه.
    لطفا به اطلاع مسئولین روزنامه برسانید.

  12. سیداحمد می‌گوید:

    سیامک؛

    سایت باز می شود، به روز هم شده!

  13. صبا می‌گوید:

    “های شهدا! برخیزید… ما از غروب امروز می ترسیم. و آنقدر … ایمان نداریم که زیبا ببینیم خرابه های شام را.”

  14. صبا می‌گوید:

    “های شهدا! حسین (ع) تنهاست.”

    امروز اما؛
    های شهدا! زینب (س) تنهاست.

  15. صبا می‌گوید:

    “آنچه برای ما تکراری شده، قیافه این حضرات نامزد سر خود است که مثل کنه به هر انتخاباتی چسبیده اند! ”
    یعنی واقعا هی نامزد می شوند و انتخاب نمی شوند، خجالت نمی کشند از این همه ضایع شدن! واقعا فکر می کنند احتمال انتخابشان هست؟! یعنی به اندازه ی من هم سرشان نمی شود!!
    واقعا چه منفعتی دارد، نامزد شدنی که در پیش وصل نباشد، که به این شدت ضایع شدن بیارزد؟

  16. صبا می‌گوید:

    واقعا که؛ سه تا “واقعا” گفتم توی دو خط کامنت!

  17. صبا می‌گوید:

    شرمنده ها این کامنت که در مورد “واقعا” دادم را می خواهید، اصلا تایید نکنید!
    اینهمه حس خوبی داشت برایم این متن، چند خط اسم حضرات آمد کلا بردمان به شیطنت و لوده گی. تازه بار اول که از بس در هوای فکه و رمل و کربلای متن بودم اصلا انگار نخواندم آن چند خط را، بار دوم دیدمش انگار!

    راستی! زیارت قبول!

  18. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    “جوراب آن پای مصنوعی آدم سوراخ باشد، عیبی ندارد. سوراخ های اخلاص آدمی تکراری باشد، واویلاست”
    یعنی اگر این جمله رو فی البداهه نوشتی که یعنی قربون اون جمله سازیت.
    گودرز از الیگودرز میاد؟ یا از جای دیگه؟

  19. دوستدار بسیجیها می‌گوید:

    السلام علیک یا رقیه بنت الحسین(ع)

    یک دقیقه هم «رقیه» دیرتر یتیم شود، یک دقیقه است.

    اللهم عجل لولیک الفرج

  20. عمار می‌گوید:

    به یاد ماندنی شد عاشورای امسال، مخصوصا با دیدن جنابان حاج سعید قاسمی و حاج حسین یکتا و حاج حسین قدیانی وسایر بزرگواران.
    سید احمد؛ شما درست می فرمایید.
    از دور شاهد نگارش متن بودیم و “ماشاالله و لا حول و لا قوه الا بالله” برای داداش حسین میخواندیم.

  21. عمار می‌گوید:

    “انگار ناف بعضی ها را با پوستر بریده اند!”
    خیلی خوب بود!!!

  22. عمار می‌گوید:

    “«آقا جان! می شود از باران بخواهی فعلا نبارد؟ مراسم ما فدای سرتان… آب، خراب می کند روضه رباب را».”

    .
    .
    .
    آخ که چه بارانی می بارید!!!
    البته بر خلاف روزهای قبل، و به احترام اهل حرم، نم نم می بارید. اما همان نم هم آتش به دلمان میزد!!!
    .
    .
    .
    امان از دل زینب.

  23. قاصدک منتظر می‌گوید:

    “به یمن همین استخوان ها…
    تا دست در خاک کنی، می شنوی بوی کربلا را. اینجا ثانیه ها بوی عاشورا می دهد.”
    ———————————————————
    سلام خدا بر کسانی که ما به حرمت نفَس حق اونا نفس می کشیم
    و
    لعنت خدا بر کسانی که اضافه وزن نَفْسشون طوری از حد گذشته که نفس ما رو هم تنگ کرده…!!!

  24. چشم انتظار می‌گوید:

    حلال زندگیت، و حلال جوانی ات، داداش حسین.
    نه کم گذاشتی، نه بد نوشتی. اصلا” مگر متن برای شهدا بد می شود؟… نمی شود.

  25. میثم می‌گوید:

    برادر حسین
    سلام
    عزاداری ها قبول
    آوردن اسم من در میان اون همه عزیزی که اونجا زحمت می کشیدن و البته چند سالی است که توفیق این کار را دارند، بی انصافی است.
    اگر ممکنه اسم من رو بردار.
    خیلی ریزتر از این حرفا هستم.
    دم شما گرم
    یا علی…
    حسین قدیانی: شما بزرگواری. ان شاء الله اسم همه ما را ارباب بنویسد…

  26. ف. طباطبایی می‌گوید:

    “اینجا هر روز کربلاست؛ امروز بیشتر!”

    عالی بود.

  27. جماران می‌گوید:

    در مکتب امام

    به رفع وابستگی ها قیام کنید!
    باید هوشیار و بیدار و مراقب باشید که سیاست بازان پیوسته به غرب و شرق با وسوسه های شیطانی شما را به سوی این چپاولگران بین المللی نکشند.
    و با اراده مصمم و فعالیت و پشت کار خود به رفع وابستگی ها قیام کنید.
    صحیفه نور ـ ج ۲۱ – ص ۱۸۵

  28. پیر مرد می‌گوید:

    سلام؛ عزاداری‌های همگی‌ قبول،

    تکرار همیشگی‌ من، وقتی‌ خون شهید بجوشد جز این انتظاری نیست. قطعا در کربلای فکه این قلیان سریعتر و دلنشین تراست.

    احسنت داداش حسین. قبول باشد. خوش به سعادتت.

    اما با این جمله بارانی قلب ما را آتش زدی.
    “«آقا جان! می شود از باران بخواهی فعلا نبارد؟ مراسم ما فدای سرتان… آب، خراب می کند روضه رباب را».”

  29. ف. طباطبایی می‌گوید:

    خانم صبا!

    این آقایون عشق پوستر، چنان اعتماد به نفسی دارن که اصلا حس ضایع شدن بهشون دست نمی ده. ممکنه ما از ضایع شدن های چندین و چند باره شون خجالت بکشیم ولی خودشون، اصلا!!

    کلا لعنت بر منافق.

  30. محبین می‌گوید:

    سلام

    در انتخابات دوره اول ریاست جمهوری نماینده احمدی نژاد (۱۳۸۴) سر صندوق بودم. با وجود نبود آژانس، آژانسی با درد سر پیدا کردم که ۳ مسافر داشت؛ ۲۸۰۰ تومان پول آژانس دادم برای اینکه از سر صندوق تا خانه برگردم. اون هم با همه نداریم! تا در خانه آژانس را بردم با وجود ۳ مسافر دیگر بعد از خانه پول گرفتم دادم آژانس رفت. همه اینها را به عشق حمایت از ولی فقیه انجام دادم ولی به گوش احمدی نژاد برسونید که در ۱۰ روز خانه نشینی که خون کرد دل همه حزب الله را خیلی ناراحت شدم و از آن روز دیگر احمدی نژاد را دوست ندارم. دست ما کوتاهه ولی امید دارم شما در دل ما را به ایشان برسونید. ممنون التماس دعا

  31. سیداحمد می‌گوید:

    محبین بزرگوار!

    اگر آن سال پولی خرج کردیم، اگر کاری کردیم همه و همه اش فقط و فقط برای حضرت آقا بود و اینکه یک رئیس جمهور ولایی داشته باشیم.
    رئیس جمهوری که بخواهد برای ولی فقیه قیافه بگیرد، مرده شور قیافه اش را ببرد!
    می گیری که چی می گم؟!

  32. دلخون می‌گوید:

    آقای قدیانی؛
    روزی چند بار میام اینجا… حتی زمانی که قرار هست وقت بذارم برای وبلاگم باز اونو صرف اومدن به اینجا میکنم… میدونید چرا؟؟ چون علاوه بر این که مطالبتون خیلی به دلم میشینه گاهی اوقات کامنت بچه ها بهم صد برابر انرژی میده و خوشحال میشم که اینجا همفکرام زیادن… یکی از همون کامنت ها همین کامنت آخری سید احمد به محبین بود… واقعا افتخار میکنم از این که تو این جمع هستم هرچند نیش و کنایه زیاد میشنوم و گاهی اوقات انقدر این نیش و کنایه ها سنگینه که اشکمو در میاره… اما بالاخره باید صبوری کرد…

  33. برف و آفتاب می‌گوید:

    اجرتون با شهدا…

    این “تکراری” هم انگار تازه افتاده تو دهنشون! هرجا کم میارن می‌گن حرفای تکراری نزنین!

  34. ناشناس می‌گوید:

    من و تو مردمی هستیم که گنج از رنج می سازیم…
    به این تاریخ خورشیدی، به این فرهنگ می نازیم…
    من و تو مردمی هستیم که آینده تو مشت ماست…
    که از هفتاد نسل قبل هزار اسطوره پشت ماست…

  35. سیداحمد می‌گوید:

    http://uploadfa.net/uploads/13540334391.png

    فــــــــــــدایی داری…

  36. العبد می‌گوید:

    آقا محسن از نسل فکه است و ایضاً رزمنده فى سبیل الله…

  37. نیاز می‌گوید:

    کاش واقعا حاج سعید متعلق به هیچ جبهه سیاسی نباشد و فقط در تکرار جبهه فکه باشد!!!
    آقای قدیانی! اینکه شما هم تو هر متنی حتی مربوط به شهدا و فکه اسم خاتمی را میارین واقعا تکراری شده!!!

  38. بازتاب: نجوایی با شهدا در ظهر عاشورای ۹۱ فکه

  39. ناشناس می‌گوید:

    زیارت و عزاداریهاتون قبول؛ ما را هم دعا بفرمایید… شهید پدرش، مادرش، فرزندش، همسرش و… مستجاب الدعوه اند.

    شادی روح تمام شهدا، مخصوصا شهدای فکه و امام شهدا صلوات
    خداوند به این قلم زیبای شما برکت دهد، ان شا الله…

  40. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    گفت: کجای متنم اشکت را درآورد؟!

    گفتم:…«آب، خراب می کند روضه رباب را»…

  41. آزاد اندیش می‌گوید:

    آن بعضی ها که هی میخواهن پوستر شوند، ماشالا خیلی رو دارن خیلی هم امیدوار!!
    “اینجا فکه است. نقطه صفر مرزی. یعنی بیابان! خوب به انبوه جمعیت نگاه کنید! اینجا خبری از صدا و سیما نیست. خبری از شورای عالی انقلاب فرهنگی نیست.”
    عاشورا تاسوعا هم ساندیس میدن؟؟!
    سردار کریم پور می گفتن که: یکی از وزیر وزرای آمریکا (خوب یاد نیست کی بود) گفته که سه تا اژدهای سیاه، در سال تمام کارهای ما رو خراب میکنه! هر کار می کنیم در این فواصل باید کرد، ۱) جمعیت سیاه پوش از چهل کیلومتری حرم روز عاشورا ۲) اربعین ۳) شهادت امیر المومنین

  42. صاعقه313 می‌گوید:

    “… آه! چند خط بالاتر «علمدار» زنده بود، اما کمی دیر کرده «ساقی». به جز «سکینه» پشیمان، حرم رسول خدا تشنه است. از پدر، سراغ عمو می گیرد. شاید الان دیگر افتاده باشد هر ۲ دست «عباس».”
    اما چون دلم گرفته بود:
    هیچ وقت شمر های زمان نمی توانند درک کنند ابالفضل ها را…
    کجا شمر میفهمد وفا داری و بصیرت ابالفضل را… حتی اگر دایی و خواهر زاده باشند و حتی پدر و پسر یا رفیق چندین و چند ساله.
    چه فکر کرده بود شمر که منجر به پیشنهاد امان نامه شد نمیدانم…
    هنوز هم مشکل شمر و ابالفضل ها حل نشده…
    بعضی نامه ها و نوشته ها بوی امان نامه دارند برای حضرت سید علی اما…
    بذار این رو هم بگم آخه رو دلم مونده:
    چه میفهمند بعضی ها از رابطه ما با ولایت؟!

  43. به جای امیر می‌گوید:

    برگشت (گفت و شنود)

    گفت: یکی از ضدانقلابیون فراری که به انگلیس پناهنده شده در وبلاگ خود نوشته؛ از اول هم نباید به انگلیس اعتماد می کردیم.
    گفتم: چرا؟!
    گفت: نوشته «ماموران اداره مهاجرت انگلیس» به هیچکدام از آن وعده و وعیدهایی که هنگام ورود به ما داده بودند عمل نکرده اند.
    گفتم: این یارو عجب خل و چلیه! خب اول فکر می کردند که از دست آنها برای دردسرآفرینی علیه ایران کاری برمی آید و حالا که متوجه شده اند که به یک مشت اجق وجق پناهندگی داده اند، زورشان می آید پول خرجشان کنند.
    گفت: چه عرض کنم؟!
    گفتم: پزشکی در خیابان یکی از بیمارانش را دید و گفت؛ آن چکی که بابت درمان دل دردتان داده بودید، برگشت خورد! و بیمار گفت چه بهتر، چون دل دردی که معالجه کرده بودی هم دوباره برگشته!

  44. سایه/روشن می‌گوید:

    “سوراخ های اخلاص آدمی تکراری باشد، واویلاست.”
    “آب، خراب می کند روضه رباب را.”
    .
    .
    ویبره ی روحی و قلبی توامان داشت؛ خیلی.

  45. شیدا می‌گوید:

    خاتمى منافق را به ده صلاحیت راه نمى دهند، سراغ کدخداى ریاست جمهورى را مى گیرد!

  46. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    سعی کنید تا پای تان را از کشتی حضرت سیدالشهدا علیه السلام بیرون نگذارید و دائما به امری از امور دستگاه امام حسین علیه السلام مشغول باشید.
    آشپزی، چای دادن، سینه زدن، کفش جفت کردن و… تا بواسطه آن از شما دستگیری شود و الا حساب و کتاب آنطرف، دقیق تر از این حرفهاست.
    خود من، هر چه را که در این عالم دیده ام، یک گره کوری دارد که باز شدنی نیست، غیر از روضه امام حسین علیه السلام…
    از عالم غیب به کل موجودات، خیری جاری می باشد که وصف ناشدنی است و هر کس که مجالس اهل بیت علیهم السلام را احیا کند، در این خیر شریک خواهد شد…

    “مرحوم کل احمد آقا تهرانی”

  47. سپهر می‌گوید:

    بعضیا داغشو دوس دارن بعضیا سرخشو. اما دوست داشتنی تر از زبون سرخ چیز دیگه ای هم هست؟ اصلا زبون میباس سرخ باشه اونم آتیشی.
    اما من خوف دارم این چسبونکهای مذکور حکما واسه ملت عادی شده باشن. یعنی نظام با اینکه ازشون رکب خورده خواسه باشدشون. یعنی که اینا هم باید باشن. واسه چی؟ شاید برا روز مبادا. که مبادا. شایدم برا نفر جمع کردن وقتی که دورو برمون خلوت شده. اما تا جایی که می دونیم اینا بیشتر نفربرن تا نفر جمع کن……………

  48. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    http://upcity.ir/images/60448338472690499767.jpg

    فدایـــــــــــــی داری؛ اینجا بیشتر!

  49. جماران می‌گوید:

    در مکتب امام

    چنین علمی مضر است
    علمی که ما را بکشد به طرف آمریکا یا شوروی
    آن علم
    علم مضر است
    آن علمی است که برای ملتها هلاکت می آورد.
    اشخاصی که در دانشگاههای سابق تربیت شده اند، الا قلیلی از آنها، اینها برای کشور ما اگر ضرر نداشتند، که داشتند، نفعی نداشتند.
    صحیفه نور – ج ۱۴ – ص ۲۳۴

  50. نبی گلینی می‌گوید:

    «آقا جان! می شود از باران بخواهی فعلا نبارد؟ مراسم ما فدای سرتان… آب، خراب می کند روضه رباب را».
    کل متن یه طرف، این جمله آخر بدجور اشکم رو درآورد.
    التماس دعا داداش حسین بچه بسیجی ها…

  51. نسترن می‌گوید:

    سلام!
    اگه امکان داره سخنرانی و مداحی های تاسوعا و عاشورای فکه، خصوصا سخنرانی های حاج حسین یکتا رو به ایمیلم بفرستید. متشکرم.

  52. حسین هدایتی می‌گوید:

    سلام علیکم

    پارسال که فکه رفتم نفس ریا کارم اجازه نمی داد اشکم بر تربت پاک شهیدان روان گردد.

    امسال توفیق نداشتم و اصلا اجازه نداشتم که بیایم ولی خودم را هم مسیر تمام عشاقی کرده بودم که صورت هایشان خیس از بغض شکسته شده در گلو بود…
    فکه را باید گفت مقتل دوم…

    آن گونه باش که مادرمان زهرا س می پسندد.

    یا زهرا سلام الله علیها
    یا حق

  53. حرف تو می‌گوید:

    سلام؛ این مطلب در قسمت شهدا نوشت در سایت حرف تو منتشر شد.

    یا علی مدد

    http://harfeto.ir/?q=node/2625

  54. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۳۶۲* از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت است؛ جبرئیل به آن حضرت عرض کرد:

    به هر درهمی که در زیارت یا عزاداری حضرت امام حسین علیه السلام خرج کنند؛ خداوند هفتاد حسنه و قصری در بهشت به صاحب آن درهم عطا می فرماید و اشک ها را ملائکه در قواریر ضبط کنند و روز قیامت به او گویند:
    ای دوست خدا! بگیر این اشک های توست که در دنیا بر امام حسین جاری نمودی، پس به وسیله ی آنها آتش دوزخ از تو دور می شود، آن آتشی که بیش از پانصد سال می باشد…

    (کبریت احمر، ص۱۷۸)

  55. م.طاهری می‌گوید:

    “از حاج سعید و سخنانش تکراری تر؛ خداست، سیدالشهداست، خون شهداست، عاشوراست، فکه است. اما هر وقت «همت» برای ما تکراری شد، «حاج سعید» هم می شود! بگذریم که ما از حاج سعید، عطر «حاج احمد» می شنویم.”

    پاراگرافی که درباره حاج سعید و بحث تکرار بود عالی بود!

    “آنچه برای ما تکراری به معنای حال بهم زن شده، آقای عالیجناب است به همراه آقازاده هایش. اح اح از این تکرار. تکراری به معنای حال بهم زن، نازهای خاتمی قبل از هر انتخاباتی است. آنچه برای ما تکراری شده نفاق است. خاتمی منافق را به ده صلاحیت راه نمی دهند، سراغ کدخدای ریاست جمهوری را می گیرد!! برای ما قیافه جناب حسن روحانی تکراری شده”

    “حال ما را نفاق دارد بهم می زند، نه حاج سعید”

    ” آنچه برای ما تکراری شده، قیافه این حضرات نامزد سر خود است که مثل کنه به هر انتخاباتی چسبیده اند!”

  56. محبین می‌گوید:

    سلام
    سید احمد عزیز!
    گرفتم! اما مطلب دیروز را که نوشتم بخاطراین بود که نوجوانی بودم در خانواده کم درآمد. پول تو جیبی چند هفته ام را دادم برای این کار، فقط به این خاطر که همدمی برای ولایت پیدا بشه ولی…!(در ضمن خیلی از آدم ها را می شناسم که با این اوضاع بیشتر از من کار کردند)
    انشاالله که همه و همه در راستای حمایت از ولایت فقیه قدم بردارند.

  57. عطریار می‌گوید:

    سلام بر حسین

    دلم هنوز در فکه است. وقتی دیدم آقای قدیانی پشت تریبون رفت گفتم: یا حسین
    هنوز صدای “اینجا به جای باد، شهدا بر ما می وزند” آقای قدیانی در گوشم نجوا میکند.
    شام غریبان معراج الشهدا بودم. ۳ شهید کفن کرده. شهدا احساس میشدن، فضا سنگین بود و من حالم… بد که نباید گفت که خوب شد. دلم تنگ است…

    آقای قدیانی از ته دل میگویم: خدا کند شهید شوید!

    یاحسین

  58. منصور می‌گوید:

    ………

  59. آذرخش می‌گوید:

    عالی بود. ممنون.
    ایشالا همیشه قلمتون پر واژه باشه.

  60. سیمرغ می‌گوید:

    حتما اگه بین امت حزب الله فاصله و تفرقه بیفته و مثل منی که شما و مسلکتان را قبول داشتم و باهاش بزرگ شدم از شما بدبین و دل زده بشه، شک نکنید به خاطر سبک حرف زدن های امثال سید احمد.

  61. سیداحمد می‌گوید:

    سیمرغ (همگام با ولایت تا ظهور)

    واقعا؟!
    چرا؟!
    🙁

  62. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسین؛

    پیشاپیش (!) تولدت مبارک… بعد از عمری با عزت و با برکت، شهادت در رکاب صاحب الزمان نصیبتان!
    سالاری به مولا…

  63. آذرخش می‌گوید:

    آقا نمی خوام!
    چرا همیشه باید سیداحمد اول باشه؟
    من می خواستم اول تولدتون رو تبریک بگم…
    😐

  64. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    *…اربا اربا کرد استخوان های بچه ها را*

    خیره شده بود به آسمون. حسابی رفته بود توی لاک خودش. بهش گفتم: «چی شده محمد؟»
    انگار که بغض کرده باشه، گفت: «بالاخره نفهمیدم «إرباً إربا» یعنی چی؟ می گن آدم مثل گوشتِ کوبیده می شه… یا باید بعد از عملیات کربلای ۵ برم کتاب بخونم یا همین جا توی خط بهش برسم…»
    توی بهشت زهرا که می خواستند دفنش کنند، دیدم جواب سؤالش رو گرفته. با گلوله توپی که خورده بود روی سنگرش…

    شهید سید محمد شکری
    http://qafeleh.ir/Files/67.jpg

  65. از عاشقان حاج سعید قاسمی می‌گوید:

    حاج احمد امینی و گریه های نیمه شبش…

  66. از عاشقان حاج سعید قاسمی می‌گوید:

    “از حاج سعید و سخنانش تکراری تر؛ خداست، سیدالشهداست، خون شهداست، عاشوراست، فکه است. اما هر وقت «همت» برای ما تکراری شد، «حاج سعید» هم می شود! بگذریم که ما از حاج سعید، عطر «حاج احمد» می شنویم.”

  67. عمارنامه می‌گوید:

    سلام و درود؛
    دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشر گردید.
    http://www.ammarname.ir/link/15996
    ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید.
    موفق و پیروز باشید.
    عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
    یا علی

  68. آیه می‌گوید:

    سلام نام خداست

    وای قلبم… در محوطه دانشکده چنان “ای وای…” گفتم…
    چرا؟
    چون به علت بارندگی شدید سفر ما به فکه لغو شد…
    و الان که دیدم بر خلاف پارسال که برادر حسین بالای گودی نشسته بودند و ناظر بودند با تسبیح در دستشان، امسال می شد با صدای خودشان و از نزدیک شنونده متن شان می بودم… وای قلبم…

    به قول مادرم: هر چه نشد خیریته البته

    یا ستارالعیوب

  69. به جای امیر می‌گوید:

    دست خالی (گفت و شنود)

    گفت: روز دوشنبه این هفته، «برژینسکی» در مصاحبه ای با اشاره به شکست سخت رژیم صهیونیستی در جنگ غزه گفته بود؛ مگر آمریکا مثل اسرائیل یک «الاغ نفهم» است که در فکر حمله به ایران باشد.
    گفتم: دور از جون الاغ! حالا مگه چی شده بود؟!
    گفت: برژینسکی خطاب به نتانیاهو گفته ؛ وقتی اسرائیل توان مقابله با حماس و جهاد اسلامی را که فقط یک شاخه مرتبط با ایران هستند، ندارد، چرا ایران را تهدید به حمله می کند؟
    گفتم: خب! حرف حساب زده. اتفاقا «جان بولتون» هم در مصاحبه با «فاکس نیوز» بدجوری اسرائیل را به خاطر شکست اخیر سرزنش کرده است.
    گفت: پس بگو که چرا نتانیاهو به مقامات آمریکایی اعتراض کرده و گفته است وقتی کمک نکرده اید چرا ملامت می کنید؟!
    گفتم: گدایی در خانه ای را زد و تقاضای کمک کرد ولی صاحبخانه به جای کمک هرچه فحش بلد بود نثار گدا کرد. گدا با غرولند گفت؛ حالا که کمک نمی کنی چرا دیگه فحش میدی؟ و صاحبخانه گفت؛ آخه نمی خواستم دست خالی رفته باشی!

  70. فاطمه می‌گوید:

    سلام. بسیار زیبا و عالی بود. با اجازتون از نوشته های پربارتون جای دیگه استفاده میکنم البته بعضی وقتا منبع رو هم میذارم امیدوارم در رسیدن شما به نتیجه ی مطلوب کمکی هر چند کپی پیستی کرده باشم…
    اجرتون با خدا

  71. گمنام می‌گوید:

    سلام آقا حسین

    دستت درد نکنه. تو فکه بودم واقعا کارت و کلامت حال داد. یه خواهش داشتم. اینکه اسم مجری و شعرهایی رو که میخوند میتونی برام گیر بیاری!!!!!!
    اگه این کارو کنی دعات میکنم. ممنونم!

  72. ناشناس ناشناس می‌گوید:

    میگفت: یک روز مونده به تاسوعا پدرم رو در بیمارستان بستری کردیم، مشکل حادی نداشت.
    رفتم جواب آزمایشش رو بگیرم بدم دکتر که دیدم پدرم خیلی زیاد خون بالا آورد… من رو از اتاق بیرون کردند که به حالش رسیدگی کنند.
    بعد که اجازه دادن برم تو اتاق دیدم بی حال افتاده روی تخت، خیلی خون ازش رفته بود، با همون بی حالیش درخواست آب میکرد… دکتر میگفت نباید بهش آب بدن چون خونریزی داخلی دارد.

    اونجا یاد کربلا افتادم، انگار خدا میخواست بهم نشون بده وقتی حضرت علی اکبر با تن خونین از پدر درخواست آب میکند… و حضرت آبی ندارد یعنی چه.
    بیا زبان به دهانم گذار ای پسرم… دهان خشک پدر از لب تو خشک تر است

    شب تاسوعا پدرم فوت کرد و شب عاشورا شب اول قبرش بود…
    التماس دعا

  73. خداحافظ رفیق می‌گوید:

    سلام
    عزاداریها قبول
    من برای اولین بار فکه می اومدم
    ظهر عاشورا انگار تمام زمین و آسمان فکه داغدار و عزادار بود.
    موید باشید.
    یاعلیمدد

  74. طه می‌گوید:

    در جواب موسوی آقای خاکستری
    شنیدم که دوش شیخی کُلُفت… چنین جمله ی خوب و نغزی بگفت
    که گفته بباید کنیم توبه ما؟!… نخواهیم خواندن چنین روضه ما
    که هست میرحسین نور چشمان ما… بود شیخ دانا مراد مریدان ما
    نباید که باشند این دو به حصر… بباید که آیند هردو به قصر
    من و خاتمی هردو یک پیکریم… که در آفرینش ز یک گوهریم!
    گفت باید شود انتخابات آزاد… تا که گردد این کهن دیار آباد
    جمله ای گفت که خر ز آن خندید… وآنکه آزاد آن است که میر شود کاندید
    بگفتم مراورا که یا شیخنا… بس است حرف مفت گفتن، ول کنا
    بکشتید تن ها بکردید خون ها… بر جگر تحمل نخواهیم کرد فتنه ها را دگر
    فغان و فغان و فغان از دستتان… بکردست شاعری این چنین وصفتان
    «خر چه داند قیمت نقل و نبات… کاه و جو می خواهد و کنج حیات»
    ………………………………
    منظور از نقل و نبات اسلام و جمهوری اسلامی و ولی فقیه است.

  75. میثم می‌گوید:

    …………………………………

  76. گمنام می‌گوید:

    چرا جواب بنده رو ندادی آقا حسین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  77. بازتاب: نجوایی با شهدا در ظهر عاشورای ۹۱ فکه/ های شهدا! برخیزید…

  78. هم درد می‌گوید:

    سلام علیکم
    خواستم بدونم چجوری سعادتی نسیبمون میشه که اگه سال آینده زنده موندم بیام فکه این روز رو؟ اصلآ میشه؟
    التماس دعا
    منتظر جواب…

  79. شمع های سوخته می‌گوید:

    سلام…
    عجب عاشورایی رو گذروندی…
    فرسخ ها از ما به عاشورای حسین(ع) نزدیک تر بودی.
    دعا کن

  80. میلاد می‌گوید:

    حاج سعید قاسمی رو دوست دارم … نمیشه رو حرفهاش قیمت گذاشت.

  81. عباس می‌گوید:

    دلم آتیش گرفت

  82. دل آرام می‌گوید:

    سلام بر اهالی مقدس؛
    هرچند کسی دلش واسه ما تنگ نمیشه اما دلم بدجوری لک زده بود واسه اینجا!

    سلام بر فکه!
    اواخر فروردین ۸۵ به نظرم آخرین گروهی بودیم که وارد فکه شدیم. نه آب بود نه سایه بون و نه صدای شور جمعیت؛ گرما بود و سوز و عطش.
    جاتون خالی، خیلی با صفا بود. احساس می کردی ظهر عاشورا وسط کربلایی!
    رمل های داغ باعث تاول پای زائرین شده بود اما کسی برنگشت؛ همه خوشون رو وسط گودی قتلگاه رسوندن تا روضه عطش بشنون و بسوزن.
    تو رو خدا امسال هر کی رفت منطقه، منو دعا کنه چند سالیه بنابر شرایط محرومم از سفر.

  83. علیرضا رضایی می‌گوید:

    یا حسین یا حسین

  84. ناشناس می‌گوید:

    سلام؛
    خسته نباشید.
    چطور میشه با این دوستان عازم شد تاسوعا و عاشورا جنوب؟

  85. سیداحمد می‌گوید:

    ناشناس؛

    چند روز مانده به محرم، به سایت “حزب الله سایبر” سر بزن، شرایط ثبت نام را اعلام می کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.