گزارش سال ۹۱
درست در شرایطی که سال ۹۰ تمام شد، وارد سال ۹۱ شدیم! سال ۹۱ با همه سختی هایی که داشت، سال آشتی سران قوا با یکدیگر بود و ایشان تقریبا ماهی یک بار به دیدار هم می رفتند و هر چند تا روز قیامت با هم قهر کرده بودند(!) آشتی کنان سوار کشتی می شدند! سال ۹۱ مربع امیر قلعه نویی، علی دایی، مایلی کهن و عادل فردوسی پور کلا ۴ بار قهر و ۳ بار آشتی کردند، اما سران قوا ماشاء الله دعوا نکرده، آشتی می کردند و آشتی نکرده، دعوا!
سال ۹۱ یه جورایی سال پیر موتلفه بود و اینقدر که حاج حبیب الله نامه نوشت، حسین قدیانی مطلب ننوشت. در همین سال عسکراولادی متوجه شد که سران فتنه، فتنه زده اند، نه اهل فتنه! و تو چه می دانی که مفتون چیست؟! در اواخر این سال، «حضرت استاد» و «سردار قلم» درباره موضوع «فتنه زدگی و تفاوت آن با جرج سوروس گری و جین شارپ پروری بی واسطه» به مناظره با هم پرداختند که بیننده دقیقا متوجه اختلاف نظر نامبردگان نشد(!) در سال ۹۱ حبیب الله عسکراولادی در هر شماره هر روزنامه ای دست کم ۴ تا مطلب نیم صفحه ای داشت؛ نامه ای در پاسخ به جوابیه همان روزنامه، جوابیه ای در حاشیه جوابیه هامش یک روزنامه دیگر، ادامه نامه نگاری با اصلاح طلبان، و پاسخ دادن به بازتاب جوابیه یکی مانده به آخر همان اصلاح طلبان در شماره آخر یک روزنامه دیگر!! البته این اواخر به نظر می رسید اصلاح طلبان کم آورده باشند، اما حاج حبیب ول کن نبود و همچنان یا می نوشت یا جواب می داد!
سال ۹۱ معلوم شد که برادر همین حاج حبیب الله یعنی اسدالله چگونه نفر اول زیره دنیا شد. از قرار، حاج اسدالله یک روز می خواسته در کودکی سنگک بخرد که متوجه می شود نانوا دارد روی نان کنجد می ریزد.
اسدالله کودک رو به نانوا: «شاطر! کنجد را کیلویی چند می خری؟!»
شاطر رو به اسدالله: «فلان تومن!»
اسدالله: «الان می رم از بازار، بدون ارز مرجع (!) برایت کنجد ارزان تر میارم!»
… و بدین ترتیب اسدالله، سلطان زیره جهان می شود!!
در این سال ما شاهد وقوع ۲ زلزله دلخراش در میهن مان بودیم که باعث شد رئیس محترم قوه، ضمن سفر به کاراکاس و هم دردی و چیزهای دیگر با خواهر و مادر آن مرحوم، نشان درجه یک فرهنگ را به یکی دیگر بدهد. حسن سال ۹۱ به این بود که عاقبت معلوم شد منظور رئیس قوه از بهار، امام زمان (عج) است، اما مشکل آنجا بود که منظور رئیس قوه از امام زمان (عج) همان «یکی دیگر» بود! در این سال آقای احمدی نژاد درباره مدیریت حضرت نوح، سفرهای استانی یوزارسیف، برنامه های اقتصادی آمن هوتپ سوم، اختلاس قوم ماد، آکله الاکباد، شیخ رشیدالدین وطواط بن یحیی ملقب به طوطی بازرگان، عیسی پسر مریم، فردوسی توسی، کتیبه حقوق بشر کورش، زیگورات چغازنبیل، چاوز بن چه گوارا، ام هوگو، جرجیس و کلا همه چیز صحبت کرد، الا مسائل حوزه ریاست جمهوری!!
سال ۹۱ به مجلس رفتن احمدی نژاد، یک بار شوخی شد و یک بار هم شوخی شوخی، جدی شد! این وسط آنچه جدی جدی، شوخی گرفته شد، مشکلات معیشتی مردم بود. در سال ۹۱ قیمت اغلب اقلام خوراکی و غیر خوراکی سر به آسمان سایید و درست در همین فضا، یک میمون پیشگام وارد فضا شد!
سال ۹۱ سال ابطال بسیاری از مشهورات علمی بود و بر ما ثابت کرد که پراید خیلی هم گران نیست! و با یک حساب سرانگشتی مشخص شد قیمت هر کیلو پراید از قیمت هر کیلو پسته ارزان تر می افتد! ما چند بار حساب کرده باشیم، خوب است؟!
سال ۹۱ به عبارتی سال بهار رسانه ها بود و خبرگزاری یک نهاد نظامی نشان داد که با یک پیامک در روز تعطیل چگونه می تواند اوضاع اقتصادی کشور را آشفته کند!
در سال ۹۱ ما در جشنواره فیلم فجر، هر چه جایزه بود دادیم به هنرمندانی که در فتنه نقش داشتند، اما آمریکایی ها پیام این حرکت را نگرفتند و اسگل ها، اسکار را به وحید جلیلی خودشان دادند!
در اواخر این سال، برای اولین بار، تعداد دوش نامزدهای انتخابات از تکلیف بزرگان پیشی گرفت! و تقریبا به ازای هر تکلیف، کلی دوش وجود داشت! در همین سال بود که معلوم شد اصول گرایان از همان شکم مادر، نامزد انتخابات ریاست جمهوری به دنیا می آیند! گروهی از کارشناسان پیش بینی می کنند در صورتی که روند احساس چیز سیاسیون همه جناح ها همین طور ادامه داشته باشد، در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، تعداد نامزدها از تعداد رای دهندگان بیشتر شود!
در این سال احمدی نژاد ضمن حضور در نیویورک و سخنرانی در سازمان ملل، در کاری کاملا مخالف با خلقیات احمدی نژادی، از مردم منهتن به دلیل ایجاد ترافیک هنگام تردد خودروهای هیات همراه، معذرت خواهی کرد! شهروندان ساکن در محله اعیانی منهتن که واقعا تحت تاثیر سجایای اخلاقی رئیس جمهور قرار گرفتند، فوج فوج به مکتب ایران پیوستند!! در همین سال بود که معاون اول رئیس جمهور گفت: «تا احمدی نژاد هست، من هستم و تا من هستم، سرکار خانم دکتر هست» که اندکی بعد، ایشان و اوشان بودند، لیکن خانم دکتر کنار گذاشته شد! چند وقت بعد از این، جناب معاون اول گفت: «قیمت خودروها باید شکسته شود» و پراید که ۱۱ میلیون تومان گران شده بود، به اقشار آسیب پذیر لطف کرد و ۵۰۰ هزار تومان ارزان شد! در همین شرایط بود که دکتر حبیبی به رحمت خدا پیوست! چه می دانیم؟! شاید در اعتراض به این سبک از معاون اولی!!
در سال ۹۱ بودجه کشور دوست و برادر و جنگ زده افغانستان، ماه بهمن به لویی جرگه رفت و تصویب هم شد، اینجا اما قوه محترم، بودجه یک دوازدهم را آنهم اواسط اسفند به مجلس فرستاده که باش تا تصویب شود!
وطن امروز/ ۲۸ اسفند ۱۳۹۱
- بایگانی: یسار
برف نامه گدوک
در سیاست، از بصیرت غافلیم و در زندگی، از نصیحت پدربزرگ. اصلا فراموشی در ذات آدمی است.
نزدیکای نوروز چند سال پیش، کم و بیش همین موقع از سال بود که «باباکبابی» (۱) وسط کلی خاطره جالب و ناب، از حلیم بوقلمون گرفته تا کباب بناب، ناگهان زد به طبیعت و گفت: «زمستون همیشه ۲ بار می ره. یه بار اواخر بهمن، دروغکی، یه بار لحظه سال تحویل، راستکی… همیشه چند روز مونده به اسفند و چند روز بعدش، هوا شروع می کنه گرم شدن، اما تا آدما می رن توی فاز «بهار زودرس»، یه دفعه زمستون با یه برف پر حرف، حاضری می زنه… این اتفاق با اینکه هر سال تکرار می شه، هر سال مردم فریب می خورن! خلاصه، تا «مقلب القلوب» را نشنیدی، رفتن زمستون رو باور نکن… کرسی رو جمع نکن!»
حواسم هم به حرف بابابزرگ بود، هم به پیش بینی سازمان هواشناسی، اما از هول بهار، بازم در دیگ زمستان افتادم! هول بهار، حالم را خوش کرده بود… لیکن چه بسیار که «حال»، سبب غفلت از «قال» می شود. حالی که «می مانی»، رحم ندارد به قالی که «می دانی».
کرسی نگذاشته بودیم که جمع کنیم، اما هوا ظرف ۲ هفته گذشته از بس گرم شده بود که در آسمان دنبال پرستو می گشتم، در زمین دنبال گل لاله. البته نه از آنهایی که شهرداری می کارد؛ لاله واقعی، اصل!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
به سبب کاری اداری شخصی، چند روز پیش رفته بودم بلد «بلده». با کم ترین لباس، و لگن ترین ماشین، یعنی آردی یشمی مدل ۷۸ جناب اخوی که جز بوق، همه جای ماشینش صدا می دهد! فلاشر؛ کلا خراب! موتور؛ روغن ریزی! برف پاک کن ها؛ سالم، اما بدون توانایی در دادن آب به شیشه ماشین! یعنی فقط واست بای بای می کنه، تمیز نمی کنه! لاستیک ها؛ صاف عینهو آینه! آینه سمت شاگرد؛ آینه بی آینه! رادیاتور؛ احتیاج به آب دادن بعد از هر ۲ ساعت رانندگی، به خاطر جوش نیاوردن! فرمان ماشین؛ توی سرعت ۸۰ یه ریپ، توی ۱۰۰ یه ریپ، توی ۱۲۰ بندری! لاکردار باید دو دستی می گرفتمش که از جا درنیاد! دنده؛ بدتر از فرمان! کلاچ؛ بهترین وزنه برای تقویت عضلات دو قلو! کارت ماشین؛ مفقود! بیمه نامه؛ ۶ ماه از مهلت گذشته! معاینه فنی؛ شوخی نکن! نور چراغ ها؛ مگر با چشم بصیرت، فقط ۲ متر! بخاری؛ دادن خاک به جای گرما! ضبط؛ یک حفره مستطیل + کلی سیم ولو! و قس علی هذا…
جاده چالوس را تا وسطا رفتم؛ دو راهی یوش بلده، پیچیدم سمت راست. هوا هم به غایت ملس و بهاری بود.
از قبل طوری برنامه ریزی کرده بودم که در خانه/ موزه نیما توقفی داشته باشم، عکسی بیندازم، احیانا کتابی بخرم و کنار قبر علی اسفندیاری و الباقی فاتحه بخوانم. توقفم در یوش ۲ ساعتی طول کشید. خبری از زمستان نبود. در تن لخت درختان به وضوح می شد لباس خوش رنگ شکوفه ها را تماشا کرد.
کمی بعد در «بلده» کارم را انجام دادم. راحت تر از آنکه فکرش را می کردم. لنگ یکی دو تا امضاء بودم که جور شد.
از بلده رفتم سمت نور، یعنی شمال (۲) با جاده ای کاملا خلوت و هنوز بکر. در شهر نور با حمیدرضا یوسفی ورجانی قرار داشتم. از دوستان قدیمی که فتنه ۸۸ پیچید سمت فتنه گران و کارهایی کرد (۳) که بماند. حمید برای خریدن یک قطعه زمین، در نور بود و همین بهانه مناسبی بود تا شبی در ویلای پدرش در «چمستان» اقامت کنیم.
طبق قرار صبح زود راهی جاده ساحلی شدیم به سمت قائم شهر. یعنی سمت راست جاده ساحلی. در قائم شهر، آشنایی برنج کار دارم که همیشه برنج هایم را از او می خرم. دست اول است و به صرفه و مرغوب و خوش خوراک. حمید هم چند کیلویی خرید. «آقا صفر» اما خیلی شاکی بود از اوضاع کشت و کار. می گفت: «همین طور برنج و سیب زمینی و چای و مرکبات است که باد کرده دست کشاورز، آن وقت می ریم از خارج برنج وارد می کنیم! چرا؟… بعد از چند ماه که دولت صدای داد ما را می شنود، می آید و از ما نسیه خرید می کند، حالا باش تا حساب کند بدهی اش را! ما از بانک کشاورزی وام می گیریم، فقط ۲ تا قسط عقب باشیم، اول زنگ می زنن به ضامن و آبروی آدم رو می برن، بعدا خود به خود از حساب مون کم می کنن، ولی ما که از دولت طلب داریم، به کی باید زنگ بزنیم؟! ضامن دولت کیه؟! به پیمان کار می گیم، می گه؛ تقصیر دولته! به دولتی ها می گیم، می گن؛ قصور از پیمان کاره!… آقا! ما این یارانه ها رو نخواستیم! پول خودمون رو بدین…».
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
چه در راه جاده ساحلی و چه در راه برگشت از قائم شهر به سمت تهران؛ جاده فیروزکوه، چیزی که مشهود بود تخریب جنگل بود و عدم رویت دریا! بی اغراق در جاده ساحلی اصلا ساحلی ندیدیم! یعنی اصلا دریایی ندیدیم که بخواهیم ساحلی ببینیم! هر چه بود، یا ویلاهای شخصی بود، یا ویلاهای دولتی/ حکومتی فلان نهاد و بهمان ارگان که البته بیش از کارمندان بینوا، سهم خوش گذرانی حضرات مدیر می شود. حمید می گفت: جاده ساحلی شده جاده ویلایی!! راست می گفت.
جنگل اما حکایت دردناک تری داشت. القصه! چند ماه پیش، از ابتدای جاده چالوس داشتم برمی گشتم تهران. حدودا نیم ساعت بعد از اول جاده، جنگل های طبیعی به آن عظمت، جایش را داد به مقداری کاج و بلوط کاشته شده! و به شدت تنک و کم پشت! کمی بعد، همین شبه جنگل لاغر هم کلا محو شد!
یادم می آید ایام کودکی وقتی جاده چالوس می رفتیم، اگر راه را ۳ ساعت حساب کنی، بیشتر از ۲ ساعت و نیم اش جنگل بود. الان دقیقا برعکس شده! بیشتر کوه خشک می بینی تا جنگل… و آنهم چه کوهی؟!… کوه خط کش خورده آدمی زاد! کمی به خاطر آزادراه و بیشتر به خاطر ویلا!
مع الاسف وضع جاده هراز و جاده فیروزکوه هم بهتر از حال و روز جاده چالوس نبود. اینک شمال را بیشتر به ویلا و بساز بفروش ها باید شناخت، تا جنگل و دریا. حق دارند شمالی های اصیل ناراحت باشند از این وضع. واقعا بر سر منابع طبیعی بلایی آمده که اگر جلوی آن گرفته نشود، انگ بدی روی پیشانی نظام نقش خواهد بست. تعارف که نداریم! کل ساحل شده رژه آرم این اداره و آن شرکت! ویلای مخابرات، ویلای صدا و سیما، ویلای سایپا، ویلای خصوصی، ویلای نیمه خصوصی، ویلای فولاد مبارکه، ویلای کوفت و ویلای زهر مار! اگر از نظر جمهوری اسلامی، دریا و کوه و جنگل متعلق به همه ملت است، چرا پس علیه این رویه نادرست اقدام قاطعی نمی شود؟!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
به ورسک نرسیده بودیم که هوا ابری شد… و خیلی زود برف گرفت. فکر کردم؛ خفیف است و می شود رفت. حمید موافقت کرد. به راه مان ادامه دادیم. بعد از ورسک اما همین که تونل های ۳ گانه را رد کردیم، ابتدای گردنه گدوک گیر کردیم در بوران. یک آن دیدم ماشین نمی رود و دارد سر می خورد! عقل کردم و ماشین را هر جور بود هدایت کردم سمت شانه جاده. با آن وضع، یا ما به ماشینی می زدیم و یا ماشینی به ما!
شانه جاده اما بالطبع برف بیشتری داشت. حدود نیم متر! هوا هم داشت تاریک می شد… حمید گفت: پیاده شم، هل بدم؟ گفتم: با لاستیکای این لگن، بی فایده است… بدتر گیر می کنه توی برفا! گفت: سردم شده، یخ زدم! گفتم: منم! گفت: تو باز یه بافت تنته، من چی؟! گفت: داری چی کار می کنی؟ گفتم: زنگ می زنم امداد خودرو… گفت: اینجا که آنتن نداره! گفت: الان سگ میاد خفت مون می کنه! گفت: بدجور داره بهم فشار میاد! گفتم: تو برو اون پشت مشتا، منم می رم این پشت مشتا!
در ماشین را که باز کردم، سانتافه ای قیژ از کنارم رد شد و گل و لای را پاشید طرفم. مانده بودم چه فحشی بهش بدهم که در برف و مه جلوی جاده گم شد، اما هنوز صدای آهنگ ماشینش می آمد… «دلم گم شده، پیداش می کنم من…».
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
حدودا یک ساعت در آن کوران گیر کرده بودیم که عاقبت سر و کله این امداد خودروهای گذری پیدا شد. طرف گفت: ماشین رو از شانه جاده بیارم توی جاده، می شه ۴۰ هزار تومن، هر ۱۰ دقیقه که توی جاده بکشم تون ۲۰ هزار تومن دیگه می گیرم!
چاره چه بود؟! قبول کردیم. دو سه پیچ بعد، آردی یشمی ما که پشت یک نیسان آویزان بود، همین طور لک و لک داشت می رفت که حمید زد به شانه ام؛ اونجا رو نگاه؟… گفتم: همون سانتافه است! گفت: علامت بده، نیسان نگه داره ببینم…
پانوشت:
۱: بابابزرگم قبلا کبابی داشت. هنوز هم یک خط در میان به عادت بچگی ایشان را «باباکبابی» صدا می زنم.
۲: جاده های شمالی جنوبی چالوس (منتهی به شهر چالوس) و هراز (منتهی به شهر آمل) که تقربیا موازی هم اند، به واسطه جاده افقی یوش و بلده به یکدیگر وصل می شوند. از جاده بلده البته به شهر نور نیز جاده ای هست به غایت بکر و دیدنی که دقیقا بین چالوس و آمل در می آید.
۳: یکی از روزهای فتنه، یعنی روز ۱۳ آبان، حمید را در جمع آشوب گران دیدم. داشت شعار می داد؛ «سفارت روسیه، لانه جاسوسیه». تنها بودم. ایستادم گوشه ای به نظاره اش. شعارش غلیظ تر شد؛ «نه غزه، نه لبنان…». خواستم زنگ بزنم به موبایلش که دیدم آنتن ها را پرانده اند… آنتن ها را، دوستی ها را، خیلی چیزهای دیگر را. همین طور که نگاهم به حمید بود، یاد آن روزی افتادم که…

– حمید! آخرش نگفتی چرا ۴ تا از انگشت های دست راستت قطع شده؟!
– سال ۶۱ مادرم داشت با دستگاه، گوشت چرخ می کرد که یهو آژیر جنگ پخش شد. رفت چادر سر کنه، منو ببره زیرزمین که…
هنوز که هنوز است گاهی با خودم خلوت می کنم؛ آژیر جنگ خطرناک تر بود، یا آژیر فتنه؟! و صف من و حمید، کجا از هم جدا شد؟!… و کجا دوباره جوش خورد؟!
من همان حمیدم… حمید همان من است… در سیاست، از بصیرت غافلیم و در زندگی، از نصیحت پدربزرگ. اصلا فراموشی در ذات آدمی است.
- بایگانی: یسار
آشتی
– هنوز قهری؟!…
«پیامک علی به محمود» 🙂
- بایگانی: یسار
جمهور، جمهور، جمهور
تقدیم به نائب بقیه الله الاعظم، علمدار عباس نگهدار انقلاب اسلامی، رهبر مقتدر امت اسلام؛ امام خامنه ای

یک: خدا قوت باید گفت به این ملت. متن، حضور عظیم مردم بود و به یمن این حماسه بزرگ، فعلا می توان از برخی حواشی صرف نظر کرد. یوم الله ۲۲ بهمن ۹۱ هوشمندانه ترین پاسخ به «تحریم هوشمند» بود. دیروز خیلی چیزها معلوم شد. معلوم شد مردم نیز به تاسی از رهبرشان همچنان انقلابی اند. معلوم شد فرزندان انقلاب، هرگز دیپلمات نشده اند که «مبارزه» را فدای «مذاکره» کنند. معلوم شد بصیرت ملت، هم از فتنه های سیاسی بزرگ تر است، هم از فتنه های اقتصادی. معلوم شد نگرانی مردم از گرانی، معطوف به ندانم کاری بعضی دست اندرکاران است، نه اصل نظام. معلوم شد از نظر مردم، مشکلات معیشتی، متاثر از ایستادگی پای آرمان ها نیست. معلوم شد قوای ۳ گانه به ویژه قوه مجریه باید برای این مردم خدایی، بیش از اینها کار کنند. معلوم شد «جمهور» از «رئیس جمهور» جلوتر است. معلوم شد کلاس جمهور از کلاس بی کلاس رئیس جمهور بالاتر است. معلوم شد سخنران اصلی مراسم، شعارهای ملت شهید پرور است، نه حرف های یکی به نعل و یکی به میخ. معلوم شد «بهار انقلابی ها» تکراری نیست، بلکه «بهارنمایی» تکراری است. معلوم شد ملت و ولایت به هم می آیند؛ دولت و مجلس باید خود را به این منظومه برسانند. معلوم شد «وحدت ملی» ذاتی این مردم است. معلوم شد برای این ملت، احدی نمی تواند دایه مهربان تر از مادر باشد. معلوم شد رعیت زاده نمی تواند حامی اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی باشد. معلوم شد کلاس رعیت، از کلاس منیت، از کلاس بی کلاس رعیت نمایی، بالاتر است. معلوم شد این مردم از نسخه پیچی های «وحدت ملی» و «انتخابات آزادانه» بی نیازند. معلوم شد فتنه و انحراف هر ۲ با هم، از سرو بلندبالای ملت ایران، کوتاه ترند. معلوم شد «وحدت» برای این ملت، فریضه است… و معلوم شد چرا «اختلاف افکنی تا روز انتخابات، خیانت است»؟!
دو: ۲۲ بهمن ۹۱ دشمن فهمید در مبارزه با نظام مقدس جمهوری اسلامی، قبل از قوای ۳ گانه، حتی قبل از نیروهای نظامی، با آحاد ملتی طرف است که انقلاب و اسلام و امام و جمهوری اسلامی و «آقا» را مال خود می دانند. اصلا مهم نیست چند سال از ۲۲ بهمن ۵۷ گذشته باشد. مهم این است که دشمن در نبرد با جمهوری اسلامی، در وهله اول با بسیجیان خامنه ای طرف است. نه با رئیس جمهور، بلکه با جمهور. من به دشمن حق می دهم اگر روی شعارهای جمهور، بیش از سخنان تکراری رئیس جمهور، حساب باز کند. از ورای همین محاسبه، نظرسنجی اخیر موسسه گالوپ، بهتر درک می شود.
سه: ۲۲ بهمن ۹۱ نشان داد حتی اگر دست تفرقه و اختلاف افکنی از آستین فلان سر قوا بیرون آید، باز هم «نشاط ملی» ملت ایران صدمه نمی بیند. دعوای این و آن، البته مردم را ناراحت می کند، لیکن ما نشاط ملی خود را نه از مجلس گرفته ایم، نه از دولت. نشاط ملی ما محصول خودباوری است که آنهم از صدقه سر انقلاب/ جمهوری اسلامی به وجود آمده. در ورای اختلاف افکنی، چرا مردم به شعب ابیطالب برگردند؟! اختلاف افکنان را پس می زنند. (اما نه با اقدام اختلاف افکنانه!) چرا نشاط ملی خود را خراب کنند؟! دست رد به سینه تفرقه می زنند. (اما نه با اقدام تفرقه انگیزانه!) چرا دنبال جبهه های سیاسی حرکت کنند؟! از جبهه ولایت فقیه پشتیبانی می کنند. (اما نه با منیت، که با بصیرت!)
چهار: حفظ حماسه ۲۲ بهمن ۹۱ از خود این حماسه، مهم تر است. مراقب باید بود؛
چهار/ ۱: دعوای این و آن نباید وجه المصالحه رفتار ناصواب و گفتار ناثواب شود. مقابله با بعضی بداخلاقی ها نباید خود همراه با بداخلاقی های دیگر شود. مبارزه با برخی اختلاف افکنی ها نباید خود باعث تفرقه شود. این، عمل به فرامین ولی امر نیست؛ هم سویی با خط اختلاف و خطر تفرقه است. آیا عمل وحدت شکنانه، آنهم در یوم الله ۲۲ بهمن، مقابله با اختلاف است یا هم صدایی با اختلاف؟! و آیا نباید دست مسموم انحراف و فتنه را در بعضی اختلاف افکنی ها متوجه شد؟!
چهار/ ۲: یکی دانستن سهم طرفین دعوا به شیوه کاریکاتوری، یا از آن بدتر، قائل شدن حق بیشتر برای طرف خاطی تر، اولا؛ دور زدن فریضه وحدت است، ثانیا؛ به گستاخی فزون تر اعوان و انصار انحراف منجر می شود. ظاهرا عده ای با مفهوم مقدس وحدت نیز کاسبی می کنند. به ایشان می گویی؛ علی لاریجانی و قالیباف؟! می گویند؛ عدالت و ولایت!! اما همین که می گویی؛ محمود احمدی نژاد؟! می گویند؛ فرود آرام دولت و وحدت!! هنر این جماعت، باج دادن بی مرز به «بهارنمایان» است. مع الاسف ایشان آنقدر که هوای دولت را دارند، هوای انقلاب اسلامی ۳۰۰ هزار شهید را ندارند!! به راستی، بحث ولایت و وحدت است یا کاسبی؟! لاریجانی «۱۱ روز خانه نشینی» کرد یا قالیباف سخن از «بن بست نظام» گفت؟! و آیا جز این است که بعضی جبهه های ناپایدار سیاسی، دوست می دارند ما به ازای حزب الله مظلوم، با عرض معذرت، کمی تا قسمتی «خریت» باشد، نه «بصیرت»؟!
چهار/ ۳: باید هوشیار بود. مبادا دعوای فلانی و بهمانی، سبب شود در مقام قضاوت درباره کلیت مسئولان شریف نظام، مرتکب جفا شویم. این درست که دوست و دشمن، جمهوری اسلامی را به «ملت» می شناسند، اما مسئولان نیز برایند همین جمهوری اسلامی اند. از جمله مسئولان جمهوری نازنین اسلامی، شهید مصطفی احمدی روشن است. او که فقط «نخبه هسته ای» نبود! شهید حسن طهرانی مقدم است. او که فقط «نخبه موشکی» نبود! الحمدلله شمار کثیری از دست اندرکاران نظام، ادامه دهنده راه شهدا هستند. جز این بود، «آقا» شرایط امروز ما را هرگز «خیبری و بدری» توصیف نمی کردند.
پنج: یوم الله ۲۲ بهمن ۹۱ مقدمه مناسبی برای انتخابات خرداد ۹۲ خواهد بود؛ ان شاء الله. مردمی که فردا به این و آن رای خواهند داد، دیروز با حضرت سیدعلی، بیعتی تاریخی و بی مثال کردند. قدر مسلم هر دولت و هر رئیس جمهوری، اگر بخواهد خودش را از اصل ۲۲ بهمن بزرگ تر بداند، از همین ملت شهید پرور، تودهنی سختی خواهد خورد. از همین منظر، «۲۲ بهمن ۹۱» عطر «۹ دی ۸۸» می دهد. «بهار» زنده تر از آن است که «زنده باد بهار» بخواهد. آقای سر قوه! لطف می کنی اگر کلاس بهار را پایین نیاوری. شما کجا و بهار کجا؟! ظاهر شما کجا و ظاهر بهار کجا؟! باطن شما کجا و باطن بهار کجا؟!… بعضی ها از صدقه سر همین ملت و همین ولایت و همین انقلاب و همین ۲۲ بهمن، «شکوفه» زده اند؛ اینک شکوفه خود را از شکوفایی کل بهار، بزرگ تر می بینند! شکوفه انقلاب… نیک اگر بنگری، ملت است. هر که کوفه بازی درآورد، سیلی می خورد.
*** *** ***
با این مردم بیدار، انقلاب اسلامی برای دفاع، به تنها چیزی که نیاز ندارد، خواب است. من نیز در این سالیان روزنامه نگاری، اگر چه زیاد «دیشب خواب بابا رو دیدم دوباره»، اما هرگز مایل نبوده و نیستم درونی دلم را بیرون بریزم. با این همه…
– ایام فتنه ۸۸ دوست و همسنگر پدرم، حاج اصغر آبخضر می گفت: «دیشب خواب پدرت را دیدم. همان لباس خاکی جبهه تنش بود. همان «یا زیارت یا شهادت». طبقه چندم ساختمانی بودیم. از پنجره، درگیری های خیابان را نشان اکبر دادم و گفتم: «آخر این معرکه چه می شود؟!» عکس روی دیوار را نشانم داد و گفت: «با وجود این مرد، انقلاب اسلامی از پس همه فتنه های ریز و درشت قبل از ظهور برمی آید. ما شهدا، هوای این مرد را داریم. مثل امام، دوستش می داریم. ما به کنار، «علمدار کربلا» هم عجیب هوای این مرد را دارد. عجیب دوست می دارد این مرد را. هر وقت شما می گویید؛ «ابالفضل علمدار! خامنه ای نگهدار»، سقای عاشورا به همه ما شهدا آماده باش می دهد».
* عکس روی دیوار، یکی از تصاویر «آقا» بود در مسجد مقدس جمکران… اون عکس عمودیه.
– چند شب پیش، مادربزرگم، خواب «آقا» را دیده بود… به «آقا» گفتم: «ما که از دور، دستی بر آتش داریم و همه چیز را نمی دانیم، فقط با چند خبر، این همه قلب مان می گیرد، این همه آه می کشیم، این همه غصه می خوریم. شما چگونه تحمل می کنید این حجم انبوه اخبار را؟! این همه غم و اندوه را چگونه تدبیر می کنید؟!» «آقا» لبخندی زدند و عکس روی دیوار را نشانم دادند.
* عکس روی دیوار، یکی از تصاویر «آقا» بود در مسجد مقدس جمکران… اون عکس عمودیه.
********* *********
آهای مسئولان! مانیفست ما همچنان همان سرود «دیشب خواب بابا رو دیدم دوباره» است… حتی خواب ما سرشار از بیداری است… مانیفست ما این است؛ «در جنگ با دشمن، ننگه که سازش کرد…».
وطن امروز/ ۲۳ بهمن ۱۳۹۱
- بایگانی: یسار
این اجنبی پرستان بی جنبه
۱: خبرنگاران، بعضا به بهانه «انتقاد»، که حق مسلم خود می دانند، توهین می کنند، تهمت می زنند، غیبت می کنند، فحش می دهند، اذهان عمومی را تشویش می کنند و دروغ می گویند. آیا چون ما خود روزنامه نگاریم، می توانیم کتمان کنیم که لااقل بخشی از جامعه خبری، بی هیچ رحمی به صغیر و کبیر، «تقوای رسانه ای» را قربانی اصول بی اصول ژورنالیسم می کنند؟! البته امیر قلعه نویی آدم با شرفی است، و الا «اجنبی پرستی»، فقط مال ۲ دقیقه بعضی خبرنگاران محترم است!
۲: قطعا «اجنبی پرست» حرف بسیار گل درشتی است، اما قلعه نویی، سالی یک بار، درشتی می کند و خبرنگاران، بعضا هر روز! باور کنیم؛ چیزی که اینقدر «روادارانه» عوض دارد، گله ندارد! شکایت و دادگاه و خشم و «آهای مدعی العموم! چه نشسته ای که ژنرال، از گل نازک تر خطاب مان کرد»، ندارد! اگر نقد، خوب است، چه اشکالی دارد یک بار هم امیرخان، پشت خبرنگاران را کیسه بکشد؟! و حتی اگر نقد همراه با اهانت هم سازنده است، -آن طور که عده ای اعتقاد دارند!- چه عیبی دارد حالا یک «اجنبی پرست»؟!
۳: اما بیاییم و فرض کنیم در جامعه خبری ما هیچ اجنبی پرستی وجود نداشته باشد. لااقل به امیر قلعه نویی نمی توان خرده گرفت، چرا که این همه خبرنگاران علیه او راست و دروغ را بهم می بافند، یک بار هم امیرخان چنین کرده! این همه بعضی خبرنگاران، سرمربی آبی ها را مسخره کرده اند؛ در ازای این همه استهزا، گمانم یک «اجنبی پرست»، این حرف ها را نداشته باشد! معفو است! یک سو، امیر قلعه نویی بی ادبیات است، سوی دیگر، جماعتی مبادی آداب و منادی ادب! حتما معفو است!! واقعا مانده ام؛ خبرنگارانی که این همه توصیه به «جنبه» می کنند، صبر و تحمل و بردباری خودشان کجا رفته؟! پس بیاییم و بی خود، برای خبرنگارانی که گاه اجنبی را می پرستند، شان عصمت و تنزه نتراشیم. «اجنبی پرست»، نه شاخ دارد، نه دم! اجنبی پرستی در پوشش شغل خبرنگاری نیز!
۴: اجنبی پرستی، استعاره ای از غاز بودن همیشگی مرغ همسایه، نزد شماری از اصحاب رسانه است! و الا آنکه بخواهد مانوئل ژوزه (بدترین مربی تاریخ پرسپولیس به حیث آمار) را بپرستد، بیش از آنکه «اجنبی پرست» باشد، «احمق» است! جناب کی روش هم با این کارنامه مثال زدنی (!؟) جایی برای پرستش باقی نگذاشته! آنی درنگ کنید؛ اگر یک مربی وطنی، ترجیحا حمید استیلی، نتایج نیم فصل اول پرسپولیس را می گرفت، چگونه با شلاق بعضی خبرنگاران بدرقه می شد؟! مانوئل ژوزه اما چون اروپایی است، حتی با بدترین نتایج ممکن نیز باید محترمانه نقد شود! به سلابه کشیده نشود، مسخره نشود، به هیچ برنامه زنده و احیانا زننده ای نیاید و پاسخگوی افکار عمومی نباشد! از ورای مقایسه رفتاری که با حمید استیلی و مانوئل ژوزه شد، آیا نمی توان نتیجه گرفت؛ شغل بعضی خبرنگاران، نه شغل شریف خبرنگاری، بلکه شغل کثیف اجنبی پرستی است؟! و از ورای مقایسه رفتاری که با امیر قلعه نویی و کارلوس کی روش شد، آیا نباید به موفق ترین مربی لیگ برتر ایران حق داد که بعضی خبرنگاران را اجنبی پرست بخواند؟! قلعه نویی زمان هدایت تیم ملی، بدون هیچ باختی، و فقط به خاطر حذف در ضربات پنالتی مقابل کره جنوبی، مرد و مردانه به «۹۰» رفت و در لفافه نقد کارشناسانه، همه رقم ناسزا و استهزا را متحمل شد، اینک اما جناب شومن، چند ماه بعد از باخت کارلوس خان کی روش به تیم های رده چندمی لبنان و ازبکستان، برای ۴ تا نقد محترمانه، محرمانه به آپارتمان مرد پرتغالی می رود، تا از او رخصت بگیرد!! آیا امیر قلعه نویی هم اینقدر نجیبانه نقد شد؟! جالب است؛ دوره کنونی، به سبب قرعه آسوده، تا الان باید از صعود تیم ملی به جام جهانی مطمئن می شدیم، لیکن باز هم کاسه «چه کنم، چه کنم» دست گرفته ایم! کارلوس کی روش اما به جای عذرخواهی، ژست طلبکارانه می گیرد و از کیفیت پایین لیگ ایران گله می کند!! و چرا نکند؟! او خوب می داند تا چه حد اجنبی پرست اند شماری از اصحاب رسانه. قلعه نویی بود، تا الان جایش را به مربی دیگری داده بود، مایلی کهن هم بود، همین طور. سر دراز دارد قصه اجنبی پرستی… آنقدر دور و دراز که هرگز مجید جلالی، رنگ صندلی تیم ملی را به خود نمی بیند. دربی، شهرآورد بی خودی بود، اما نه بی خودتر از بازی تیم ملی مقابل لبنان و ازبکستان!! و الحق که در قیاس با تیم ملی کی روش، دربی سرافرازانه ای داشتیم! واقعا اگر قرار به این نتایج تیم ملی بود، چه ضرورتی داشت پول زبان بسته مملکت را در جیب مربیان اجنبی بریزیم؟! که برای ۲ تا نقد یواشکی هم، دیگر مجبور نباشیم راهی خانه طرف شویم!! آری، ما هم خبرنگار اجنبی پرست داریم، هم خبرنگاران اجنبی پرستی که از رئیس شومن شان خط می گیرند!
۵: امیر قلعه نویی به «کلهم» می گوید «کل یوم»، «کربکندی» را «گربه کندی» صدا می زند، و به «ذوب آهن» می گوید «ذبّ آهن»! جز اینها سوتی دیگر امیرخان چیست؟! قلعه نویی اما با نام خدا سخن می گوید، هنگام پیروزی و شکست، اهل بیت را فراموش نمی کند، قم و جمکران و زیارت امام زاده آقا علی عباسش ترک نمی شود، وقت قهرمانی، نماز شکر می خواند، در برهه های مختلف، وطن دوستی خود را ثابت کرده، و آمار فتوحاتش با اینکه از تعداد لیگ برتر ما بیشتر است، لیکن هنگام باخت، از نقد و توهین و تهمت، فرار نمی کند. خوب یا بد، نه فقط سطح لیگ برتر ما، از سطح تیم ملی، بالاتر است، بلکه سطح موفق ترین مربی این مرز و بوم نیز از سطح بعضی خبرنگاران مثلا وطنی، بالاتر است. امیر قلعه نویی با این همه رکورد، قطعا از سر خبرنگارنماهای اجنبی پرست، زیاد هم هست، گیرم ملاک ما کوچینگ ژنرال باشد در روز دربی!
۶: سوتی دادن و چند کلمه را پس و پیش خواندن، برای یک مربی فوتبال تجربی که اغلب عمرش در زمین خاکی های جنوب شهر سپری شده، عیب نیست. عیب آن است که عده ای اجنبی پرست، مدعی جامعه مظلوم خبرنگاری شده اند. همان کسانی که فردا در زردنامه های شان خواهند نوشت؛ «موفقیت پرسپولیس، بیشتر به خاطر بگوویچ است تا یحیی گل محمدی»! همان کسانی که امروز می نویسند؛ «کارلوس کی روش از ظرف فوتبال ما بزرگ تر است»! همان کسانی که دیروز نوشتند؛ «مربی گری تیم ملی برای قلعه نویی، لقمه گنده تر از دهان بود»! لقمه گنده تر از دهان اما «لقمه خبرنگاری» است، برای جماعت اجنبی پرست!
*** *** ***
همه به امیر قلعه نویی، یک تشکر درست و حسابی بدهکاریم. ژنرال، شاید بی آنکه خود بخواهد ثابت کرد؛ اجنبی پرستی، هنوز آنقدر بد و مذموم هست که حتی صدای اجنبی پرست ها را هم درمی آورد… نشان به نشان خواب آشفته بعضی ها، قبح اجنبی پرستی در این دیار هرگز نریخته! ممنون گل پسر نازی آباد… بعد از تشر تو، حالا راحت تر از کارلوس مغرور انتقاد می کنند، حتی بعضی ها!
وطن امروز/ ۱۴ بهمن ۱۳۹۱
- بایگانی: یسار
جذب حداکثری؛ آری، اما…
چه بهتر که مطلع پلاک امروز را مزین به حدیثی از امام حسن عسکری (ع) کنم؛ «مومن برای مومن، برکت، و برای کافر، اتمام حجت است». «تحف العقول، صفحه ۴۹۸»
*** *** ***
یک: گاهی که بعضی رجل سن و سال دار سیاست، بیش از حد از در صلح و صفا وارد می شوند، صدای آرمان خواهان جامعه به نشانه اعتراض بلند می شود؛ «چرا می خواهید به فتنه گران تخفیف بی خود دهید؟!» موسپیدان اما مخلص جواب شان این است؛ «جذب حداکثری».
دو: جذب حداکثری اگر چه شرط عقل است، لیکن تاکید «آقا» روی این مفهوم، اهمیت آن را مضاعف می کند. با این همه، از بعضی عناصر سیاسی باید سئوالاتی پرسید؛
دو/ ۱: آیا سوژه جذب حداکثری فقط خواص سیاسی اند؟! اگر نه، پس چرا در باب جذب حداکثری، آنقدر که به جذب چند فتنه گر دانه درشت توجه می شود، کوششی برای جذب توده هایی که ذهن شان پر از معماهای بی جواب است، نمی شود؟! آیا رواست که حتی درباره جذب حداکثری نیز شاهد تبعیض باشیم؟!
دو/ ۲: صرف نظر از بحث خواص و عوام، آیا جذب حداکثری به معنای تنها گذاشتن مفاهیم عالیه است؟! آیا ما حق داریم به گونه ای بر مدار جذب حداکثری حرکت کنیم که در ازای جذب فرضی چند فتنه گر عذرخواه، مفاهیمی از قبیل عدالت، مبارزه، پایداری، ایستادگی، آرمان خواهی و… دچار انزوا شوند؟! آیا جذب کردن چند عنصر ناراحت، ارزش چنین خسران بزرگی را دارد؟!
دو/ ۳: قطعا عده ای استثنا وجود دارند که جذب حداکثری شامل حال شان نمی شود. یعنی رفتار و گفتارشان آنقدر وقیحانه و رذیلانه است که لیاقت ورود به سفینه انقلاب اسلامی را ندارند. این جماعت سوژه دفع حداقلی اند. سئوال من از بعضی عناصر سیاسی این است؛ مشخصا و به طور مصداقی بفرمایید احیانا چه کسانی از چارچوب جذب حداکثری به تعریف شما، خارج اند؟! و آیا اصلا قائل به مفهوم دفع حداقلی هستید؟!
دو/ ۴: مراد از گفتمان جذب حداکثری چیست؟! جذب ما به فتنه گران؟! یا جذب فتنه گران توبه کننده به ما؟! آیا هدف از جذب حداکثری فقط و فقط احیای فریضه «شتر دیدی، ندیدی» است؟! آیا کمی آنها باید کوتاه بیایند، و کمی بیشتر از آنها، ما؟!
دو/ ۵: اگر حتی بصیرت، بنا به تعبیر حکیمانه رهبرمان آفت دارد و آفتش «غرور» است؛ آفات جذب حداکثری چیست؟! و اگر جذب حداکثری، بد و نارس و شل و ول و افراطی و تفریطی انجام شود، چه مضراتی خواهد داشت؟!
دو/ ۶: اگر جذب حداکثری را نادرست انجام دهیم و نتیجه اش، احیای مجدد فتنه و سران فتنه باشد، کار عاقلانه ای است؟! هیچ دقت کرده ایم که متاثر از سیاست جذب حداکثری، اصحاب انقلاب قرار است بیشتر شوند یا زبان عناصر ضد انقلاب، درازتر؟!
سه: شگفتا! واقعا شگفتا از روی اصحاب فتنه… این روزها گاهی که رسانه های زنجیره ای را دنبال می کنم، آنچه زیاد می بینم عناوینی از این دست است؛ «تغییر لحن آقای عسکراولادی کافی نیست!»، «ایشان باید رویه اش را نیز تغییر دهد!»، «عسکراولادی باید از اصول گرایان بخواهد که بابت رفتار و گفتارشان، از مردم و اصلاح طلبان معذرت خواهی کنند!»، «ما از سخنان ایشان استقبال می کنیم، اما شرکت در انتخابات، حقی نیست که عسکراولادی و عسکراولادی ها بخواهند به ما بدهند یا ندهند!» و…
چهار: بگذارید وارد مصادیق شوم، تا بیشتر معلوم شود وقتی جذب حداکثری، افراطی انجام می شود، چه نتیجه ای در پی دارد. جناب رسانه ملی وقتی دوربین صدا و سیما را کیلومترها آن طرف تر از جذب حداکثری، مقابل سرکار خانم معصومه ابتکار قرار می دهد، (به عنوان نماینده قشر دانشجو!) باید هم این گونه محصول اش را ببیند که عضو شورای شهر تهران، برود با فلان رسانه گفت و گو کند و بگوید؛ «تمام مولفه های زن مسلمان در حجاب، خلاصه نمی شود!… رویکرد پهلوی اول، بهبود زندگی مردم بود!… نفوذ تفکر امام بر اساس تحولاتی بود که دکتر شریعتی پایه گذاری کرد!…». معصومه ابتکار اگر چه در فتنه ۸۸ تا اوایل سال ۸۹ عمدتا در دفاع از فتنه و فتنه گران موضع می گرفت، اما پس از آن مقطع، ترجیح داد کارنامه خود را بیش از این تیره و تار نکند. مع الاسف صدا و سیما با کاریکاتور کشیدن از مفهوم جذب حداکثری، زبان سرکار خانم را باز کرد! حالا عضو شورای شهر تهران به دفاع از مهندس و شیخ اکتفا نمی کند! حجاب را می زند! از رضاخان دفاع می کند! به امام اهانت می کند! و البته مقصر چنین سخنان گل درشتی در وهله اول، همان رسانه ای است که مفت و مجانی دوربین خود را در اختیار اعوان و انصار فتنه می گذارد. من از شمای خواننده سئوال می پرسم؛ آیا به چنین رویه ای می گویند «جذب حداکثری»؟!
*** *** ***
عالیجنابان با تجربه تر از ما! ای کسانی که بیش از ما سرد و گرم سیاست را چشیده اید! موسپیدان! فداییان جذب حداکثری! آنی درنگ کنید که اگر فتنه به ثمر رسیده بود، اگر نقشه سران فتنه گرفته بود، اگر خون شهید غلام کبیری و ذوالعلی نبود، آیا باز هم مجال داشتید این همه بی قاعده بر طبل جذب حداکثری بکوبید؟! آیا اصلا قائل به این هستید که فتنه ۸۸ سران فتنه ای هم داشت؟! و آیا فکر نمی کنید اهل و عیال فتنه، بازگشت به نظام را، نه برای رجوع دوباره به آغوش پر مهر ولایت فقیه، بلکه برای اتمام کار نیمه تمام شان در فتنه ۸۸ می خواهند؟! این را من نمی گویم به خدا! خودشان می نویسند که «برای رسیدن به مقصود اصلاحات، تنها راه باقی مانده، استفاده از فرصت انتخابات است».
آقایان! این جماعت هر وقت نوشت «اصلاحات»، منظورش «براندازی نظام ۳۰۰ هزار شهید» بود. هنوز هم شک دارید؟!
جوان/ ۲ بهمن ۱۳۹۱
- بایگانی: یسار
بحران «مالی» و «بحران مالی»
امریکا که قرار بود بعد از کشتن بن لادن، جل و پلاس سربازان خود را از افغانستان جمع کند، ظاهرا بیرون بیا نیست! اما حضور نظامی یانکی ها چه رهاوردی برای همسایه شرقی ما داشته؟! صلح، آرامش، سازندگی، امنیت، رفاه و اشتغال؟! یا کشت و کشتار، کشت بیشتر تریاک، رشد بیشتر قاچاق و فربه شدن بیشتر طالبان؟! کم و بیش وضعیت همسایه غربی نیز بر همین منوال است. در عراق، تروریست های سلفی، دقیقا همان کاری را انجام می دهند، که طالبان در دیار افغان. اگر دیروز، صدام در زندان های بغداد، خاندان حکیم و صدر را وحشیانه می کشت، امروز در عراق، صبحی به شام نمی رسد، الا اینکه از چندین جای مختلف، اخبار اقدامات تروریستی مخابره شود. البته در عراق، ظاهرا، امریکایی ها حضور نظامی ندارند، اما تروریست ها خیال امریکا را بابت ناامن کردن بین النهرین، و دامن زدن به اختلافات قومی و تفاوت های مذهبی جمع کرده اند. واقعا تلخ است آنچه این روزها در عراق می گذرد؛ جنوب عراق محل جولان انگلیسی هایی است که بوی نفت بصره به مشام شان خوش نشسته. شمال عراق تبدیل به پاتوق شرکت های چند ملیتی شده که اغلب صهیونیستی اند. جبهه استکبار اصلا بدش نمی آید در شمال عراق، شمال غرب ایران، و جنوب ترکیه، به بهانه استقلال قوم کرد، از یک «اسرائیل جدید» پرده برداری کند. مرکز عراق هم هر روز شاهد تلفات سنگین ناشی از ترورهای بی وقفه است. واقعیت این است که این روزها در عراق، غرب اندازه صدها صدام کار می کند! در چنین منظومه ای باید دید که چه کار سختی دارد دولت نوری مالکی. و چقدر باید اهل تشیع و تسنن عراق هوشیار باشند که عراق در دام نقشه های تفرقه افکنانه نیفتد. قصه سوریه هم اگر چه کمی حادتر، زیرمجموعه همین ماجراست. اگر در سرزمین های اسلامی، رد پای غرب را درست ببینی، سرمنزلی جز ناامنی و اغتشاش ندارد. آن از افغانستان، آن از عراق، این هم از سوریه. اینک اما فرانسه هم مشخصا وارد گود شده تا به بهانه های واهی، مالی را دوباره تسخیر کند. مالی برخلاف کشورهای همسایه اش، نفت و گازی بی مانند دارد و موقعیتی ممتاز. آیا شما باور می کنید قصد فرانسه از لشکرکشی به مالی، مقابله با فلان گروهک شورشی، یا استقرار دموکراسی باشد؟! امریکا در افغانستان و عراق، چه گلی به سر مردم غرب آسیا زد که حالا فرانسه خاطرخواه صلح و آرامش مردم شمال آفریقا شده؟!
*** *** ***
دنیای استکبار در گذر از جنگ نرم، دوباره به این سوی و آن سوی، لشکرکشی فیزیکی می کند! «استکبار» باز هم بوی «استعمار» گرفته! روزگاری که خیلی هم دور نیست، جبهه غرب فکر می کرد با یک «کلیک» یا «فشار یک دکمه» یا «اینترنت» و «فضای مجازی»، بازی عالم را به سود خویش تمام می کند! و از دنیای به این بزرگی، «دهکده جهانی» می سازد! خودش هم می شود کدخدای جهان! کدخدا که چه عرض کنم؛ خدای جهان! جبهه استکبار البته توهم زده بود! و اینک دوباره مجبور است برگردد به همان روزگاری که اگر جایی، کشوری، منطقه ای را می خواست، لاجرم باید زحمت لشکرکشی و هزینه های سرسام آور نظامی را متحمل می شد! چند سال پیش شاید احدی فکر نمی کرد؛ فرانسه برای چند بشکه نفت بیشتر یا چند لوله گاز مفت، به کشور مالی لشکرکشی کند! دقت کنید؛ این اتفاق در اوایل سال «۲۰۱۳ میلادی» رخ داده! و باز هم دقت کنید؛ فرانسه «ناپلئون بناپارت» ندارد، بلکه فقط در یک قلم، کارخانه ماشین سازی «رنو» ۷۵۰۰ کارگر اخراجی دارد! ندید معلوم است؛ بحران «مالی» هم به «بحران مالی فرانسه» اضافه خواهد شد! غرب اگر با لشکرکشی نظامی می توانست کدخدای جهان شود، قرن گذشته میلادی، قرن بهتری بود! و غرب اگر با یک کلیک می توانست خدای جهان شود، لشکرکشی نظامی نمی کرد! راستی، کدام کدخدا اینقدر بدهکار و بدبخت؟! ندید معلوم است شعار فردای مردم معترض فرانسه به اوضاع ریاضت اقتصادی… «بحران مالی» خودمان را حل کنید؛ «مالی» پیشکش!
جوان/ ۱ بهمن ۱۳۹۱
- بایگانی: یسار
بسم الله…
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین…
http://www.bachehayeghalam.com/media/sound/basem02.wma
اهل حرم دریده گریبان گشوده موی… فریاد بر درِ حرم کبریا زدند
این نوحه شورانگیز رو به شدت دوست می دارم.
خیلی زیباست.
.
.
…::لیش تأخر عباس::…
تو فیلم مختار قسمت شهادت قمر بنی هاشم رو نشون ندادند.
دیروز که به لطف اینترنت این بخش رو دیدم، گفتم خدا رو شکر که نشون ندادن.
راستش اصلا خوشم نیومد.
به نظرم با چیزهایی که ما شنیدیم فرق داشت، که حتی با شخصیت قمر بنی هاشم فرق داشت.
حق مطلب به جا نیومده بود، حتی به نظر من از اون چند تا شهید دیگه ای که شهادتشون رو نشون دادند هم ضعیف تر کار شده بود.
حســـــــــــــــــین، آرام جانم…
در جام من می پیش تر کن ساقی امشب
با من مدارا بیشتر کن ساقی امشب…
.
..
…
آ…..ی!
از پا حسین افتاد…
ای آب فرات از کجا می آیی؟!
نا صاف ولی چه با صفا می آیی!
خود را نرساندی به لب خشک حسین…
دیگر به چه رو به کربلا می آیی!
التماس دعا!
ظهر فردا، قد رعنای حسین است کمان /باز جوید شه بی یار ز عباس نشان
ز علمدارِ خود آن خسرو شمشاد قدان /«که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان»
قرص خورشید هم از خجلت او پنهان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع
مکن ای صبح طلوع
مکن ای صبح طلوع
مکن ای صبح طلوع
…
شب شبِ اشک و تماشاست اگر بگذارند
لحظه ها با تو چه زیباست اگر بگذارند
فکر یک لحظه بدون تو شدن کابوس است
با تو هرثانیه رویاست اگر بگذارند
مثل قدش قدمش لحن پیمبروارش
روی فرزند تو زیباست اگر بگذارند
غنچه آخر چقدر آب مگر می خواهد؟
عمر طفل تو به دنیاست اگر بگذارند
ساقی ات رفته و ای کاش که او برگردد
مشک او حامل دریاست اگر بگذارند
آب مال خودشان چشم همه دلواپس
خیمه ها تشنه سقاست اگر بگذارند
قامتش اوج قیام است قیامت کرده است
قد سقای تو رعناست اگر بگذارند
سنگ ها در سخنت هم نفس هلهله ها
لحن قرآن تو گیراست اگر بگذارند
تشنه ای آه و دارد لب تو می سوزد
آب مهریه زهراست اگر بگذارند
بر دل مضطرب و منتظر خواهر تو
یک نگاه تو تسلّاست اگر بگذارند
آمد از سمت حرم گریه کنان عبدالله
مجتبای تو همین جاست اگر بگذارند
رفتی و دختر تو زمزمه دارد که کفن
کهنه پیراهن باباست اگر بگذارند
روضه من امشب همین یک خطه:
دور از نگاه غیرت عباس روی نی
بر روی قیمت اسرا چانه میزدند
السلام علی الحــُ سین علیه السلام
آه مولا
خسته ای خیس و خالی از خویشم
پیرهنْ زارِ چشم یعقوبم
دست در دست یوسفی امشب
سر به دیوار چاه می کوبم
آه مولا! کسی نمی داند
سایه ها آفتاب می نوشند
هر چه باران و رود و ا قیانوس
از لبان تو آب می نوشند
آه مولا! کسی نمی داند
تیر قلب تو را نمی دوزد
آتش از ترس آه سوزانت
خیمه های تورا نمی سوزد
ای نجات و نجابت دریا
هر چه دل بود، نوح می کردی
ای که با زخم های موّاجت
تیغ را قبض روح می کردی
از نگاه تو ماه، بالا رفت
آسمان سیاه را کُشتی
آه مولا! کسی نمی داند
گودی قتلگاه را کُشتی
…
تیر از بس که تشنه بود آن روز
در گلوگاه اصغرت افتاد
نعش رود فرات خون آلود
روی دست برادرت افتاد
…
آه مولا! کسی نمی داند
آب ها تشنه ی لبت بودند
لشکر شام وکوفه، تعدادی
از اسیران زینبت بودند
داشت بوی خرابه می آمد
کاروانت شبانه زخمی شد
دختر کوچکت که نه، امّا
شانه ی تازیانه زخمی شد
…
آه مولا! کسی نمی داند
آفتاب حجاز را بردند
مردم کوفه، ظهر عاشورا
آبروی نماز را بردند
من کنار تو خیمه خواهم زد
خسته ای خیس و خالی از خویشم
آه مولا! کسی چه می داند؟
شاید امشب تو آ مدی پیشم
از همان صبح روز عاشورا
شعرهای من از تو پر بودند
روی دفتر شهید می گشتند
واژه هایی که مثل حُر بودند
سیدحافظ
شام غریبان است… زینب پریشان است…
http://uploadfa.net/uploads/13538456491.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538456522.mp3
کریمی، شب اول محرم ۹۱
http://uploadfa.net/uploads/13538626501.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538626502.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538626523.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538626524.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538626525.mp3
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کریمی، شب دوم محرم ۹۱
http://uploadfa.net/uploads/13538693961.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538693962.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538693963.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538693964.mp3
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کریمی، شب سوم محرم ۹۱
http://uploadfa.net/uploads/13538700291.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538700292.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538700293.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538700294.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538700295.mp3
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کریمی، شب چهارم محرم ۹۱
http://uploadfa.net/uploads/13533245771.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13533258811.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13533258812.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13533262651.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13533262652.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13533265121.mp3
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کریمی، شب پنجم محرم ۹۱
http://uploadfa.net/uploads/13534051671.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13534061631.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13534067321.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13534084161.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13534088231.mp3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کریمی، شب ششم محرم ۹۱
http://uploadfa.net/uploads/13538715361.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538715362.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538715363.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538715364.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538715365.mp3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کریمی، شب هفتم محرم ۹۱
http://uploadfa.net/uploads/13538504141.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538504142.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538511291.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538511292.mp3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کریمی، شب هشتم محرم ۹۱
http://uploadfa.net/uploads/13538522051.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538522052.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538526911.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538526912.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538545651.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538545652.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538558911.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538558912.mp3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کریمی، شب تاسوعا محرم ۹۱
http://uploadfa.net/uploads/13538569491.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538569512.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538580551.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538580562.mp3
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کریمی، شب عاشورا محرم ۹۱
http://uploadfa.net/uploads/13538590541.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538590552.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538595911.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538595912.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538606321.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13538606322.mp3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کریمی، شام غریبان محرم ۹۱
http://uploadfa.net/uploads/13539423421.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13539413451.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13539420051.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13539426741.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13539432821.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13539432822.mp3
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوستان محترم!
اگر این مداحی ها را می خواهید، هر چه زودتر دانلود کنید چون لینک ها بعد از گذشت چند روز از کار می افتند!
غروب و خیمه و آتش فشانی
غروب و بی کسی و بی نشانی
غروب و دست شوم و شعله و دود
غروب و غارت پیراهن وخود
غروب و جسم و تشییع جنازه
غروب و سم اسب و نعل تازه
غروب و مرگ چندین نازدانه
غروب و داستان تازیانه
غروب درد غربت آه وناله
غروب و ماتم چشم سه ساله
غروب و نافله امام نشسته
غروبی با مناجات شکسته
غروب و عمر هفتاد و دو خورشید
که خورشید جهان با چشم خود دید
غروب و معجر اما پاره پاره
غروب و خون روی گوشواره
غروب و صبر ، صبر قلب زینب
دویدنهای او تا نیمه شب
چه می گوئی غروب و این همه درد
رخ ناموس حق و دست نامرد
من امشب چاره ای دیگر ندارم
دلم را دست زینب می سپارم
میان قتلگه می گردم امشب
مگر پیدا کنم سالار زینب
خیمه خورشید (به جای گفت و شنود)
امروز هم در ادامه ایام عزای حسینی(ع) ستون گفت وشنود را دیگرگونه می نگاریم و به چند پیامک از صدها پیامکی که این روزها دلدادگان سوگوار اباعبدالله(ع) در سوگ آن امام بزرگوار و یاران شهیدش برای یکدیگر ارسال می کنند اشاره خواهیم داشت؛
¤ محرم عزای غفلت از غدیر است و کربلا صحنه خیانت به ولایت. چه کوتاه است فاصله میان بالا رفتن دست علی(ع) در غدیر تا بالا رفتن سر حسین(ع) در عاشورا. اجازه نمی دهیم خیانت پیشگان بار دیگر ولی را به کربلا دعوت کنند.
¤ اهل کوفه نبودن یعنی این که بدانی تا حسین(ع) نیامده است، ولی امر، مسلم بن عقیل(ع) است.
¤ طبل عزا را بنواز ای فلک… خیمه خورشید سوخت.
¤ حسین من! پیچیده شمیمت همه جا، ای تن بی سر، چون شیشه عطری که سرش گم شده باشد.
¤ ای آب فرات از کجا می آیی؟… ناصاف ولی چه باصفا می آیی!… خود را نرساندی به لب خشک حسین(ع)… دیگر به چه رو به کربلا می آیی؟!
سید دستت درد نکنه. اجرت با امام حسین (ع).
امروز رفتم کل یوم ۱۰ روز چیذر و الهادی رو یکجا خریدم.
فقط امیدوارم این سبک جدید و البته منحصر بفرد حاج محمود
از سال دیگه بازیچه بقیه هیاتها نشه، که بعد شاهد باشیم تو
مراسم آهنگ بندری و ریتمیک و مبتذل اجرا کنن.
اینم یک عکس اختصاصی که خودم از حاج محمود گرفتم.
http://uploadfa.net/uploads/13538805241.jpg
سلام
میدونم خیلی بی معرفتیه که دیگه به قطعه سر نمیزنم ولی خداییش دلم تنگ شده زیاد… یه موقع فقط توی این قطعه مقدس پیام میدادیم بعدش چندتا پوستر به عشق این فضا و بعد تذکر داداش حسین که این انرژی رو بذارید برای مقابله با دشمن… داداش ز که نالی که از توست که بر توست!!… بدجور گرفتار تولید شدیم دیگه… یعنی که یعنی
سلامت بمانی حسین قدیانی
در مکتب امام
از کاغذبازی اجتناب کنید!
از وزارتخانه ها و مأموران اجرا بخواهید که از کاغذبازی ها و غلط کاری های زمان طاغوت اجتناب کنند!
و رفاه ملت مظلوم و عقب افتادگی های آنها را به طور ضربتی تحصیل و ترمیم کنند.
صحیفه نور – ج ۱۲ – ص ۱۲۳
سلام میلاد…!
دلِ ما هم…!
…!
اسلامی ایرانی؛
من با این سبک جدید کاملا و کاملا مخالفم!!!!!
چون هیچ و هیچ یادآوری از ماجرا و حزنِ کربلا نداشت! قضاوت با خودتان
دلم رو بزرگ کردم و می گم الله اعلم…
سید جان؛ دستت طلا…
سلام علی قلب زینب الصبور و لسانها الشکور
شهادت آقا امام سجاد (ع) بر اهالی قطعه مقدس ۲۶ تسلیت باد…
http://uploadfa.net/uploads/13539451181.mp3
http://uploadfa.net/uploads/13539451182.mp3
آب باز شد…
و رباب…
لبیک یا حسین
به به آقا میلاد. گفتن تولید، نگفتن دیسکانکت!
آزاد اندیش؛
بالاخره سلایق مختلف است و بیشمار،
حاج محمود کریمی بعنوان پایه گذار سبک جدید مداحی در ایران،
با شناختی که از جوان امروزی داره و با تسلط کامل به ردیف آوازی
و سبکهای گوناگون، هر سال یک کار جدید و در شان اهل بیت
ارائه میده. همونطوری که جوان امروزی، بجای افتخاری و سراج و …
ساسی مانکن! گوش میده، جوان مذهبی هم سلیقش عوض شده.
ضمن اینکه در بخشی از جنوب کشور، با همین نوای دمام و سنج
عزاداری میکنند. البته خود من هم دفعه اول که کار رو شنیدم
تعجب کردم! ولی میبینیم که الان توی هر ماشین و تکیه و ایستگاه
چایی صلواتی، گزینه اول برای پخش، همین سبک جدید حاج محمود است.
یعنی اینکه مردم عزادار از این سبک استقبال کردند. خود من سبکهایی
از حاج محمود دیدم و شنیدم که مخ آدم سوت میکشه. از هندی و پاکستانی
تا ناکجا آباد. حیف که نمیشه همش رو در مجالس اجرا بکنه.
به شخصه هر بار که توی هئیت به این قسمت سینه زنی که میرسیدم
یاد فیلم “روز واقعه” می افتادم.
همه اینها نمک محرم است. چه بسا ریختن یک قطره اشک برای مظلومیت
اباعبدلله در خلوت، کار ۳۰ سال هئیت رفتن رو بکنه.
السلام علیک یا اباعبدلله.
اسلامی ایرانی عزیز؛
خیلی حرکت جالبی نبود این حرکت حاج محمود!
سنج و دمام جنوبی ها قابل مقایسه با این کار حاج محمود نیست. سبک جدید حاج محمود شور دارد، ولی همانطور که همه می دانیم شور تنها کافی نیست.
عزاداری اباعبدالله، یعنی همان که حاج محمود در محضر حضرت آقا اجرا کرد.
در این سبک جدید، اثری از حزن نیست! حاج محمود با توجه به شعرها و سبک های عالی که همیشه دارد، نیاز به این کار نداشت.
فکر می کنی جوانی که فقط به خاطر ریتم، این نوحه های جدید حاج محمود را گوش می کند تفکر و تربیت عاشورایی پیدا می کند؟ فکر نمی کنم مخالف باشی با نظرم!
اسلامی ایرانی؛
“در این سبک جدید، اثری از حزن نیست!”
خدا رو شکر، که سید احمد هم اینطور فکر می کنه. عزاداری به هر قیمتی نیست! گریه باید بر مصائب امام حسین (ع) باشه، من یه بارم خصوصی عرض کردم، اصلا خوب گریه کردن رو تو روضه های حاج محمود یاد گرفتم، خیلی از همون جوونایی که می گین از جمله خودم با این سبک نظرمون عوض شد! حاج محمود بدونه، که همین ماها که پرپر میزدیم بعد از جلسه خودمون برسیم به چیذر تصمیم گرفتیم دیگه نریم اونجا!
ما پیرو سبک و هر چی هر چی نیستیم! ما دنبال رضایت امام حسینیم.
برادر؛ این حرفتون “جوان مذهبی هم سلیقش عوض شده” ظاهرا درسته ولی سلیقه یعنی چی؟ ما برا دل خودمون هر کاری می کنیم؟ خب اینکه شد پیروی بدون تدبیر!
فکر می کنم امام خامنه ای به مداحا گفتن نوحه بخونن و مویه کنن!
راستی یه چیزی وقتی از سیاست و مملکت حرف میزنم میگن “بچه ای”، وقتی از دین و اعتقادات حرف میزنم می گن “جوون مذهبی” فلان شده، خیلی جالبه.
بایسته ها (به جای گفت و شنود)
¤ امروز که با سالروز شهادت امام العارفین حضرت امام سجاد علیه السلام همزمان است این ستون را به احادیثی از آن بزرگوار که رسالت سنگین انتشار و گسترش پیام عاشورای حسینی(ع) را بر عهده داشتند اختصاص می دهیم.
¤ حق را بگوئید، هرچند برایتان دشوار باشد.
¤ با دوستان خدا و کسانی که اهل طاعت و بندگی خدا هستند انس و الفت بگیرید.
¤ به هر اندازه که نزد مردم بزرگ می شوید، پیش نفس خویش، خودتان را کوچک کنید.
¤ با صدای بلند با پدر و مادرتان سخن نگوئید و فرمانبردار آنان باشید.
¤ کسی که عزت را از غیر خدا بخواهد، خوار و ذلیل می شود.
¤ قرآن بخوانید تا در تاریکی های زندگی، مونس و همدم داشته باشید و از فسادها و خطرها و وسوسه های شیطان درامان بمانید.
¤ خداوند امور فاسد بندگانش را از راه توبه اصلاح می فرماید.
ای بابا! چقدر شلوغش کردید.
من کی گفتم فلانی بچه است، الان جوونه مذهبیه؟
بر فرض که این سبک به مذاق بعضیا خوش نیومده، اگر بتونه
در همین ماه محرم جایگزین دوپس دوپس ماشینها بشه، کار خودش
رو کرده. کریمی هم یک چیزی میدونه که نوآوری میکنه. اگه ۲ نفر
تو ایران باشن که بخوان بدون زور زدن از مردم اشک بگیرن،
یکی حاج منصوره که با اون صدای جان سوزش، اگه فقط حرف هم بزنه
مردم اشک میریزن. یکی هم حاج محمود. پس اگه نوآوری میکنه
نه از سر بازار گرمی و جلب توجه، که بخاطر میانگین سن مخاطبانش ست.
مداح اگه برای امام حسین نخونه، از اون طرف پیچش رو میبندن.
در حالی که شما هر سال میبینی بر تعداد مخاطبان چیذر اضاف میشه.
یک زمانی ما چیذر میرفتیم، به زور ۱۰۰ نفر میشدیم. الان باید ماشینم
رو وسطای فرمانیه بذارم، ۲۰ دقیقه پیاده روی کنم. همه اینها هم از
نگاه لطف امام حسین ع به این مداح است. خیلی از رفقای خودم،
طی این سالها قید چیذر رو زدن، به نظرت جمعیت کمتر شده؟؟
بنده کلا با این سبک حال کردم و دمش هم گرم. اصلا محرم باید
پرشور باشه چون ویترین دین داری مردمه. مگر سید بن طاووس
نمیگه: اگر نبود که ما موظفیم به عزاداری و برپایی ایام محرم به
دستور معصومین، من نظرم این بود که در همه جا پایکوبی کنند و جشن بگیرند!
حالا فقط یک راه میمونه که ببینیم این سبک، مورد تایید آقا هست
یا نه، باید تا محرم سال دیگه صبر کنیم ببینیم اسم کریمی در لیست
مداحان مراسم بیت قرار میگیره یا نه. والسلام
حسین قدیانی: این جا از آن جاهایی است که باید گفت: نظر هر کس برای خودش محترم است. بحث میان دوستان، اختلاف سلیقه است بیشتر. نه کسی مرتکب غلوی شده، نه احیانا منحرف کرده عزاداری را. هر سال سبک هایی می آیند و نقد می شوند؛ بعضی می مانند و بعضی نه. یک وقت است ما داریم درباره نوع خاصی از نوحه و عزا حرف می زنیم که کلا مخالف حدود است. اینجا اما این بحث نیست. یکی می گوید؛ وزین است و دیگری نظری دیگر دارد. پس موضوع را کش ندهید بی خود. خدا حفظ کند همه مادحین اهل بیت را و ایضا شما دوستان محترم را. اما اسلامی ایرانی عزیز! دعوت نکردن از یک مداح در یک سال، برای مراسم بیت رهبری، نه دلیلی بر طرد اوست، نه دلیلی بر جذبش. با این دعوت ها یا عدم دعوت ها، هرگز نظر «آقا» درباره فلان سبک عزاداری استخراج نمی شود. گاهی یک سال، حتی حاج منصور جزء دعوت شده ها نیست. با اینکه معمولا حاجی همیشه سبک ثابت و سنتی خودش را دارد. بگذریم که مادحین هم عمدتا رعایت وزن جلسات «آقا» را می کنند و از نوآوری های خود -چه خوب و چه بد!- پیش رهبر رونمایی نمی کنند. همه این حرفها حواشی است. باید دمی درنگ کنیم؛ راز خون سیدالشهدا چیست که اینقدر زنده مانده عاشورا؟! و الا خود من خیلی وقت است مسجد سر کوچه مان را به همه این مسجد معروف ها و مداح شناس ها ترجیح می دهم. و قطعا نه منکر نقش ویژه ارکم و نه منکر نقش خاص چیذر و جاهای دیگر. آدمی است و ذائقه های متفاوتش. بحث سلیقه است، نه حق و باطل. اصل خون حسین است و خود ارباب… در خیمه آقایی مثل حسین، حرف های مهم تری باید زد…
شاید دعوت نکردن از یک مداح دلیل بر طرد یا جذبش نباشه، اما ناخودآگاه در وقایع جدید برای آدم این شبهه پیش میاد.
یکی از مداح های … ازدواج مجدد کرده بود، منم شنیده بودم “آقا” از این کار خوششون نمیاد، حتی اگه امام جمعه ای مرتکب شوند، عزلش می کنند. ناخودآگاه دو سه ساله تعقیب می کنم، ببینم که اون مداح را دعوت می کنند برای بیت یا نه. نکردا!!
حسین قدیانی: امسال حاج منصور نیامد و حاج سعید آمد. نتیجه گیری: «آقا» استغفرالله با اون حرف غیر اخلاقی حاج سعید موافق بود، اما در عین حال با اون حرف حاج منصور که فلانی را بکشید، مخالف بود!! این حرفها را نزنید. از چیزی هم که مطمئن نیستید، و یا جستجو درباره اش درست نیست، حرف نزنید. قطعا «آقا» از این قبیل حرف ها هم استقبال نمی کنند. هر سال ۵ شب که بیشتر مراسم ندارد بیت رهبری! از آن سو مثل قارچ دارد مداح بیرون می آید! پس هر مداحی که یک سال یا دو سال یا اصلا ۱۰۰ سال بیت دعوت نشد، یا ازدواج مجدد کرده!! یا بی بصیرت بوده!! یا فلان و بهمان!! از شما تعجب می کنم که ادامه دادید این بحث را، آنهم با این کامنت!!
درسته؛ صحیح نبود گفتنش!
همه اینها نمک محرم است دیگه. ۳۵۵ روز سال که راجع کوسه و خاندانش
حرف میزنیم. ۱۰ روز هم راجع یک چیز دیگه. بعدشم درسته که مداحی که بیت
میاد به سبک هیاتی نمیخونه، ولی اینجوریم نیست که آقا از سبک کاراشون
بی خبر باشه. حدادیان هم بخاطر حرفی که زد بود، تو لیست فاطمیه نبود دیگه.
نگو که اینا هیچ ارتباطی بهم نداره.
درباره مطلب مهم تر حرف زدن هم اگه منظورت شعور حسینی است،
من به شدت با این قضیه مشکل دارم. با معنای کلمه نه، که با مطرح شدنش
فقط تو این ۱۰ روز. پس بقیه ایام سال چی؟
شما فرض کن یک آدم بی فرهنگ رو بخوان با فرهنگ کنن، به نظرت توی
۱۰ روز ممکنه؟ که حالا ما ۳۵۵ روز جوونای این مملکت رو فی امان لله ول
کردیم (ما نه، مسئولاش) حالا تو این ۱۰ روز همه باید شعور حسینی داشته
باشن. بعد به دخترای بی حجاب و پسرای مو ژل زده و ابرو برداشته
میگیم نیاین دسته سینه زنی. خوب این آدمی که بی شعوره که نمیشه
تو ۱۰ روز با شعورش کرد. این از اونوریا. حالا بیام سراغ بچه هیاتیها.
بماند که موقع فشرده نشستن توی جلسه یک سر سوزن بهم جا نمیدن.
بعد از سینه زنی که با اذان ۲۰ دقیقه فاصله داره، ۹۰ درصد جمعیت فرار
میکنن بسوی ماشین. یعنی ترجیح میدن موقع اذان توی ترافیک باشن
تا صف نماز جماعت. شعور حسینی موقعی جا میفته که اصلا کتابی
بهمین نام توی مدارس تدریس بشه. متاسفانه آموزش پرورش ما
بچه های دسته گل مردم رو میگیره و در مودبانه ترین حالت، یک مشت
لنپن و بیسواد و بینماز تحویل میده، که همین آدم وقتی میره دانشگاه
میشه لائیک. این قصه سر دراز دارد. کار ۱۰ روز و یک دهه نیست.
البته توی این جلسات خیلیها هم یک شب آدم شدن. گل سر سبدشون
رسول ترک خدابیامرز.
حسین قدیانی: من نگفتم اینا با هم ارتباطی نداره. فقط گفتم با این آمدن و نیامدن ها نظر «آقا» استخراج نمی شه. توی همون فاطمیه اما حاج منصور بود که از لحاظ حقوقی و روانی حرف درشت تر و بدتری زده بود!! اگر زیادی بخواهیم به این ربط دادن های بی خود، گیر بدهیم، و دعوت ها را ملاک کنیم، به وادی تفسیرهای غلطی می افتیم که سر و ته ندارد. حرف من خیلی واضح است. تو می گی باید ببینیم سال بعد فلانی در بیت دعوت می شه، اگه بشه فلان و اگه نشه بهمان. این حرف اشتباهه. بارها «آقا» سالهای قبل درباره اشعار مبالغه آمیز تذکر داده بودند که فکر کنم یکی از مهمترین مخاطبان شان هم بعضی اشعار محمود کریمی بود. و الا اون مداحی که خیلی هم برد و صدا ندارد که مخاطب اصلی «آقا» نبود قطعا. مثل اون شعر معروف «دینم حسین، قبله ام حسین… من ربک حسین و…». اما همان زمان هم حاج محمود دعوت می شد بیت. مثل الان. گذشته از این حرفها اما کمی باید یاد بگیریم درست و اصولی بحث کنیم. من کی گفتم «آقا» از سبک کارای جدید مداحی بی خبره؟! حرفم اینه که اگه سال بعد هم محمود کریمی آمد بیت، این دلیل نمی شه که مثلا… مثلا اون حرفش که «هر کی نمی خواد لخت بشه بره بیرون از هیات» یا مثلا «رسما رقصیدن سینه زنان عمدتا بچه سنش با سنج»، مورد تایید «آقا» است. اسلامی ایرانی! من خودم گاهی بالا و پایین می پرم، اما فیلم یکی دو شب مراسم چیذر را که دیدم، زیادی و به شکل زننده ای غلیظ بود. با سنج و یا بی سنج، این کار غلط است و این نوع سینه زنی ایراد دارد. سنج و اینها هم کمی لوس بود و دور از شان. به هر حال فکر کنم یک فرقی باید داشته باشد مجلسی در مایه های چیذر با اون دسته سر کوچه ما. به بهونه کشوندن جوانان به هیات که نمی شه نوع جدیدی از حرکات موزون را تجویز کرد! واقعا می گویم که یاد بگیر خوب بحث کنی. من کی و کجا گفتم که شعور حسینی باید ۱۰ روزه درست بشه که کلی واسه خودت شروع می کنی بافتن؟؟!! هر چند نظرت محترم است و مسئله هم بیشتر اختلاف سلیقه است و… اما باید یاد بگیریم باکلاس و درست بحث کنیم. منطقی.
نظر من:
بچه ها! خیلی خوبه که در کارها، تصمیم گیریها و نظراتمون، رفتار و گفتار “آقا” برامون ملاکه. و دنبال جمله ای، یا کلامی، از حضرتش می گردیم، که ببینیم حرفمون و عملمون، چقدر تطبیق داره با فرمایش، یا مشی ایشون.
ولی به نظرم، قرار نیست در هر مسأله ای، که به قول “داداش حسین: ممکنه فقط اختلاف سلیقه باشه، هی بگیم آقا موافق اند، یا مخالفند. اصولا” حضرت “آقا” اگه هم نظری در خصوص مطلبی داشته باشند، مفاهیم کلی رو ارائه می کنند. و باید ما مصادیق رو شناسایی کنیم. گر چه که شده گاهی اوقات مصداقی ایراد سخن کردند. اگه نگاهی اجمالی، به جلساتی که ایشون، با مادحین یا حتی شعرا داشته اند، بیاندازیم، کاملا” متوجه منویات حضرتشون می شیم.
سلام؛
ممنون آقای قدیانی!
……………………………………
علی (ع) فاصله میان حق و باطل را چهار انگشت عنوان میکند
مترجم نهجالبلاغه با اشاره به خطبه ۱۴۱ نهجالبلاغه: امام علی (ع) چهار انگشت خود را بین گوش و چشمش گذاشت و فرمود: «باطل یعنی اینکه بگویی شنیدم و حق یعنی اینکه بگویی دیدم».
محض تعیین نرخ در دعوا؛
فقط حاج مهدی سلحشور…
با نظر داداش حسین موافقم
حروله تو هیئت بوده و فلسفه هم داره ولی چیذر دیگه از حروله گذشته بود و لوس و غلیظ شده بود
یا علی
چه گفتگوی جذابی.
حالا نمی شد این بحث رو ادامه بدیم؟!!
آقای قدیانی! شما هم که همیشه تا بحث شروع نشده، میگید تمومش کنید.
خب ما هم می خواستیم نظر بدیم.
یک چیزی یادم رفت بگم، اصلا اختلاف سلیقه مطرح نیستش، سبک قشنگ هست ولی اصلا مناسب عزاداری نیست! خیلی حرف دارم… آخر حرفم این میشه این دهه واقعا زیباست، محبت ها، دوستی ها، آشنایی ها، ایثارها، جمع ها، هماهنگی ها، هم دلی ها و…ولی اگه با بصیرت همراه باشه کوفیانی نمیشیم که بر اثر یک سری “هیجانات” نامه ها رو امضا کردن…
در مکتب امام
به رفع وابستگی ها قیام کنید!
باید هوشیار و بیدار و مراقب باشید که سیاست بازان پیوسته به غرب و شرق با وسوسه های شیطانی شما را به سوی این چپاولگران بین المللی نکشند.
و با اراده مصمم و فعالیت و پشت کار خود به رفع وابستگی ها قیام کنید.
صحیفه نور ـ ج ۲۱ – ص ۱۸۵
اسلامی ایرانی!
یا یه چیزی رو دوست نداری، یا اگر دوست داری، همچین متعصب دوست داری ها!
حالا درسته که ما نمیتونیم با کلاس بنویسیم، ولی شعر هم نمیبافیم!
خود شما برادر عزیز، امسال چند تا مطلب مرتبط با شعور حسینی
کار کردی؟ تعداد نوشته هایی که مرتبط با کوسه است، ۵ برابر سایر
موضوعاته. شما سرور ما، تاج سر ما، داداش بزرگتر ما، ولی کجای حرفای
من بی منطقی بود؟؟ با اون قسمت دعوت شدن یا نشدن کاری ندارم.
بعدش رو میگم. شعور حسینی در کل سال منظورمه. خوب، کار نکردیم دیگه.
کی میتونه ادعا کنه امسال به معنای واقعی کلمه برای ترویج شعور حسینی
فعالیت کرده؟ حالا فلانی یک سبکی خونده، یکدفعه صدا بلند میشه
آقا، محرم که فقط شور نیست. اون دیگه حروله نیست، حرمله است!
من میگم یا قبل از هیئت باید برای ترویج و تفهیم شعور حسینی کار بشه،
یا بعد از هیئت. دیگه توی هیئت، فلانی پرید هوا و اون یکی خودش کوبید
تو دیوار و این یکی فرم سینه زدنش شبیه تانگو بود! اینجا دیگه نمیشه
ایراد گرفت. اینجا جای زدن به سر و سینه است. یک جاهایی باید مغز رو
بفرستی استند بای! کلا بحث خیلی شلوغ شد. بگذریم.
سید جان این حرفت رو قبول دارم. یا ۱۰۰ درصد یا صفر درصد.
وسط ندارم. بالاخره هرکسی یه جوریه دیگه.
حسین قدیانی: من اصلا قصد جسارت نداشتم. خودت هم می دانی که از کامنت های عمدتا مزاح گونه ات خوشم می آید. هم من و هم سایر دوستان. نقدهایت هم به روی چشم. آنچه اما درباره «بحث درست و در چهارچوب» گفتم، شاید تقصیر خودم باشد در درجه اول. وقتی در بحث های قطعه ۲۶ شرکت نمی کنم، همین می شود دیگر! ببین دوست خوب! شما درباره سبک جدید مداحی چیذر حرفی زدی که عده ای موافق و عده ای مخالف بودند. من ورود کردم و گفتم: تا این حدش، اختلاف سلیقه است و خیلی جدی نیست. البته بعدش نظر خودم را هم گفتم. مشکل من با اونجایی از کامنتت بود که گفتی باید صبر کنیم تا سال بعد که ببینیم حاج محمود به بیت دعوت می شود یا نه. فکر کنم برایت ثابت کردم که با این دعوت ها، و عدم دعوت ها، نمی توان حکم به رد یا تایید فلان سبک عزا و فلان موضع گیری سیاسی مادحین از سوی «آقا» صادر کرد. همین! حالا اینکه من امسال بیشتر از کوسه ماهی نوشته ام یا اره ماهی، خیلی دخلی به بحث مان نداشت. همه ما باید سعی کنیم هنگام بحث و نقد و بررسی، حرف حساب بزنیم و پنجره بی خود باز نکنیم. البته فکر کنم درباره همین پنجره ای که بی ربط بازش کردی نیز نقدت درست نبود. حتما از عاشورا و سیدالشهدا و خون شهدا و کربلا و… خیلی بیشتر از خاندان اشراف نوشته ام. غیر از این است؟! فعلا اما درست بحث کردن، برایم خیلی موضوعیت پیدا کرده. شما هم اگر در نوشته هایم جایی دیدید که حرفم یا استدلالم حتی در مقام دل نوشت ها، خارج از موضوع و پرت است، حتما وظیفه دارید تذکر بدهید. هم شما و هم سایر بچه ها. ممنون از حوصله تان…
“و الا خود من خیلی وقت است مسجد سر کوچه مان را به همه این مسجد معروف ها و مداح شناس ها ترجیح می دهم”
گاهی آقای قدیانی جمله ای می نویسند و سخنی می گویند به شدت درست و حرف حساب و حق که به وجد می آورد آدم را. امسال به خیال خودم خواستم سنگ تمام بگذارم در محرم. کلا زندگی را تعطیل کردم و از این هیات معروف به آن هیات مطرح. اول چیذر حاج محمود و بعد ارگ حاج منصور و آخر شب هم پیروزی جواد مقدم.
شب آخری اما چون در این رفت و آمدها حسابی سرما خورده بودم، رفتم مسجد محله. صفا و لذتی را که در این شب آخری بردم، اصلا قابل مقایسه با هیچ شبی نبود برایم. گاهی جفا می کنیم به مساجدی که باید سنگر و پایگاه باشند برای مان…
گمانم آنقدرها هم این قضایای طبل و سنج و… محل بحث نباید باشد و فرعی است که اصل، اشک بر حسین است و گریه را باید خرج این بیت کرد؛
اینان که طبل خاتمه ی جنگ می زنند، دیگر چرا به خیمه ی ما سنگ می زنند؟!
آخ جان آخ جان. فونت درشت!
خیلی ها به این سبک جدید حاج محمود انتقاد کردن… دقیقا من از شب دوم یا باید نامه خانم ها که حاوی انتقاد بود رو میگرفتم و به دست آقایون میدادم یا یه گوشه گیرم میاوردن و میگفتن به گوش حاجی برسونید که این سبک در شان اهل بیت نیست… برام قابل هضم نیست که چرا گفتن در شان اهل بیت نیست چون دمام زنی عزاداری به سبک جنوبی هاست و این سبک رو سالهاست که دارند… حالا حاج محمود امسال تشخیص داده این سبک رو تو چیذر و الهادی هم بیاره و طبیعیه که موافق و مخالف داره… یه سبک جدید بود و یه حال و هوای جدید… حالا یه عده خوششون اومد یه عده هم نه… حاج محمود با دمام زناش تا شروع میکرد من میدیدم خیلیا با چه شوری یا حسین میگفتن یا اشک میریختن… این هنر مداح هست که هر سبکی رو که وارد کنه خوب بلده اشک مردم رو دربیاره حتی اگر به اندازه یک قطره باشه… هرچند اعتقاد دارم که حاج محمود بین بچه هیئتی ها تثبیت شده هست و نیازی به این کارها نداره اما باید اینم بدونیم که تو مجلس امام حسین فقط یه مشت بچه حزب اللهی و بچه هیئتی نمیان؛ خیلی ها با عقاید مختلف میان و شاید همین سبک جدید حاجی یه تلنگری هم به اون بنده خدا زده باشه… به هر حال نظر هر کسی محترم هست ولی به نظر من سبک جالب و سوزناکی بود… ظهر عاشورا تو میدان ملت وقتی حاج محمود و روح الله بهمنی با این دمام زنا میخوندن و مردم هم باهاشون همصدا شده بودن انگار زمین میلرزید و جدا ظهر عاشورای پرشوری رو برگزار کردن…
دوستان محترم؛
این شعر جناب علی معلم دامغانی را یک بار با آرامش و دقت مضاعف بخوانید… عجب شاهکاری است واقعا!
“نوباوهگان مصطفی را سر بریدند… مرغان بستان خدا را سر بریدند”
حسین جان!
شرمنده ام اگر ز غمت جان نداده ام…
چه عجب این “میلاد پسندیده” پیداش شد! اون موقع که فرت و فرت زیر کامنتاش فونت درشت می ذاشتن، روزی ده دوازده تا کامنت می ذاشت، بعد که دید دیگه از فونت درشت خبری نیست، ول کرد رفت! حالا فونتای درشتو دید، دوباره سر و کله اش پیدا شد!
آره جون خودت، داشتی با دشمن مقابله می کردی! بعد اون وقت فونت درشتو که دیدی، دشمنو ول کردی به امان خدا و برگشتی اینجا، آره؟ شیطونه میگه یه چیز بگما!
شوکران محترم؛
اولا: بابت کامنت های جذابت ممنون، اما ثانیا: “میلاد پسندیده” از بچه های قدیمی و فعال اینجاست. چیزی که نوشتی، اگر مزاح با میلاد بود، عیبی ندارد، اما این را بدان که هرگز واقعیت ندارد و اینطور نیست که بود و نبود میلاد به خاطر فونت درشت و غیر درشت باشد. میلاد با هر عذری، اینجا بیاید یا نیاید، برای همه ما فردی عزیز است که در کارش هم انصافا خیلی رشد داشته…
حادثه عاشورا، خشک و صرفا استدلالی نیست، بلکه در آن عاطفه با عشق و محبت و ترحم و گریه همراه است.
قدرت عاطفه، قدرت عظیمی است؛ لذا ما را امر می کنند به گریستن، گریاندن و حادثه را تشریح کردن. زینب کبری (سلام الله علیها) در کوفه و شام منطقی حرف می زند، اما مرثیه می خواند؛ امام سجاد بر روی منبر شام، با آن عزت و صلابت بر فرق حکومت اموی می کوبد، اما مرثیه می خواند. این مرثیه خوانی تا امروز ادامه دارد و باید تا ابد ادامه داشته باشد، تا عواطف متوجه بشود. در فضای عاطفی و در فضای عشق و محبت است که می توان خیلی از حقایق را فهمید، که در خارج از این فضاها نمیتوان فهمید…
“امام خامنه ای”
آهان، حالا این شد یک چیزی. وقتی در یک بحث گارد بسته
میگیری، هیچ نتیجه ای برای طرفین نداره. گارد باز کتک خورش ملس تره!
جدا از شوخی، اصلا من نمیدونم چی شد بحث رفت سمت بیت رهبری.
رهبر مظلوم ما اینقدر مشغله داره که دیگه دور از انصافه که بخواهیم درباره
طبل و سنج هم حکم بدهند. این از این. حالا پنجره دوم! یکی یکی ببندیم که
هوا هم سرده، سید میچاد! “بحث در چهارچوب” یعنی که چه؟
هرکسی به یک سبکی بحث میکنه دیگه. یکی مثل حاج حسین شریعتمداریه
که گرونی مرغ هم از چشم جورج سوروس مبینه. یکی مثل کواکبیانه که
پوستش اینقدر کلفته که فحش هم بدی میخنده. یکی مثل متکی که
آرام و روان و ترسان و خندان بحث میکنه. یکی مثل عادل فردوسی پوره
که آخرش میگه اجازه میدین که من قانع نشم. یکی هم مثل شما رسما به
طرف میگه میل بافتنیات رو بذار کنار! چهارچوب خاصی نداره.
هرکسی به یک سبکی گفتمان میکنه.
پنجره سوم: نوشتن از کوسه یا از شعور حسینی، اتفاقا خیلی هم به بحث
ما مربوطه. بالاخره اینجا قطعه ای از بهشته یا قطعه ای از وطن امروز؟ اون یک
روزنامه سیاسی است و فضای روزنامه ایجاب میکنه به مسائل روز بپردازین.
من اینجا رو به چشم یک فضای سیاسی نگاه نمیکنم. چون مدتهاست
از سیاست زده شدم و اصلا حالت تحمل بهم دست میده. میایم اینجا که
راجع هیئت و امام حسین و شهید و نماز و جانباز و ایثار مطلب بخونیم و
در کنارش از احادیث بچه ها فیض ببریم. حالا هر از گاهی هم سیاسی.
آخه نشد که هر وقت صفحه جدید باز شد، یک ردپایی هم از گوساله سامری
توش بود. پس این هم پنجره سوم.
پنجره چهارم: ما تا راجع یک چیزی بحث میکنیم، ۵۰ نفر میریزن سرمون
که اصل بر گریه است. به پیر به پیغمبر منم میدونم اصل بر گریه است.
داریم راجع یک مساله جزئی حرف میزنیم. خواجه شیرازی هم میدونه
اصل بر گریه ست. فوری خفت ما رو نگیرید. خوب بذارید حرف بزنیم.
پنجره پنجم: از حوصله ای که به خرج دادی ممنون. بازم دوستت دارم
حسین قدیانی هزار تا.
اسلامی ایرانی؛
قشنگ بود!
حالا حسابی هوا مطبوع شد؛ دمت گرم!
سعی کنید تا پای تان را از کشتی حضرت سیدالشهدا علیه السلام بیرون نگذارید و دائما به امری از امور دستگاه امام حسین علیه السلام مشغول باشید.
آشپزی، چای دادن، سینه زدن، کفش جفت کردن و… تا بواسطه آن از شما دستگیری شود و الا حساب و کتاب آنطرف، دقیق تر از این حرفهاست.
خود من، هر چه را که در این عالم دیده ام، یک گره کوری دارد که باز شدنی نیست، غیر از روضه امام حسین علیه السلام…
از عالم غیب به کل موجودات، خیری جاری می باشد که وصف ناشدنی است و هر کس که مجالس اهل بیت علیهم السلام را احیا کند، در این خیر شریک خواهد شد…
“مرحوم کل احمد آقا تهرانی”
از این دست…
رها مانده است بر شنها چه دستی!
جدا از پیکر سقا، چه دستی!
عموی ماه! بعد از دستهایت
بگیرد دست بابا را چه دستی؟
■
دو دست مهربان آن سپیدار
کنار رود افتادند انگار
غم آن دستها را منتشر کن
دوبیتی! دست روی دست مگذار
■
علم را بر زمین بگذارم، اما…
تو را دست خدا بسپارم، اما…
به چشمم تیر زد آن قوم، ای عشق!
که دست از دیدنت بردارم، اما…
■
تو احساس مرا دریاب ای رود
لبم را تر نکن از آب ای رود
تو که دستی نداری تا بیفتد
به سوی خیمهها بشتاب ای رود
■
برادر با برادر دست میداد
برای بار آخر دست میداد
چه احساس قشنگی ظهر آن روز
به عباس دلاور دست میداد
■
می من! بادهٔ من! مستی من!
فدای تو تمام هستی من
دل چشم انتظار کودکان را
مبادا بشکند بی دستی من
■
به آن گلهای پرپر بوسه میزد
به روی سینه با هر بوسه، میزد
به قرآن؟ نه، برادر داشت انگار
به دستان برادر بوسه میزد
■
به چشمش تیر بود اما نگاهش…
چه رازی داشت با مولا نگاهش؟
بدون دست میگیرد در آغوش
تمام خیمهها را با نگاهش
■
دوبیتی! ناگهان دستان آن ماه…
گلوگیر است این اندوه جانکاه
رباعی باش و بشکن بغض خود را
لا حول ولا قوهٔ إلا بالله
■
دل تـو تشنه و بیتاب میرفت
به لبیک «عمو بشتاب» میرفت
تو دست رود را رد کردی آن روز
اگر نه آبروی آب میرفت
■
من از تو شرم دارم دستِ خود را
تو دادی هم دل و هم دستِ خود را
علم از دست تو افتاد اما
علم کردی به عالم دستِ خود را
■
من و حس لطیف دستهایت
دو گلبرگ ظریف دستهایت
جسارت کردهام گاهی سرودم
دوبیتی با ردیف دستهایت
■
بگو بغض مرا پرپر کند مشک
غم دست مرا باور کند مشک
به دندان میبرم اما خدایا
لبانم را مبادا تر کند مشک!
■
دوباره مشک دریا ـ یک دوبیتی ـ
سرودی عشق را با یک دوبیتی
تنت روی زمین ـ یک چارپاره ـ
دو دستت روی شنها ـ یک دوبیتی ـ
■
دوبیتی هم دو دست از دست داده است
دلم تنگ است یا باب الحوائج
…
سیدحبیب نظاری
از بحث ها لذت بردیم
یا علی
اسلامی ایرانی بیان سبکهای گفتگو خیلی با حال بود مخصوصا میل بافتنیا!
خودت داری کم کم یه پا حسین قدیانی میشیا!
البته داداش حسین ما یه دونست!
السلام علیک یا عطشان
قیام تکرار نشدنی سالار شهیدان آنقدر عمق و عظمت دارد که پرداختن به آن و همان اصل و اصول، تمام مجالس و مباحث را کفایت می کند. هم برای ایجاد شور کافی است هم شعور.
شخصاً فکر می کنم مشکلات از آنجا ناشی می شود که بعضی تصور می کنند با تحریف کلامی حادثه مثلا برای ایجاد اثر بیش تر، یا تغییر و نو آوری در روش های اقامه عزا، از تکراری شدن این بحث ها و مجالس جلوگیری می کنند، غافل از اینکه این قیام و هرآنچه درباره آن گفته می شود و شنیده می شود آنقدر عظیم است که هرگز تکراری نخواهد شد.
………
بی ربط:
امام خامنه ای:
بصیرت یعنی این که بدانی شمری که در کربلا سر از بدن حسین (علیه السلام) برید، همان جانباز جنگ صفین است که تا مرز شهادت پیش رفت.
آقا سیداحمد آقا………………………
باید از صدا و سیما تشکر کرد بابت برنامه “زنده باد زندگی”!
تشکر بابت این پست.
با حسین آقا خیلی خیلی موافقم. من از ارادتمندان و دوستداران حاج آقای علم الهدام. هر ساله بیت رهبری یا روز هشتم یا تاسوعا یا عاشورا سخنرانی مال ایشون شده بود. راستش کمی امسال دلم گرفت که چرا نبود ولی چون از نظر و رابطه ی آقا نسبت به ایشون خبر دارم با خودم گفتم ناراحتی نداره که انشاالله میری مشهد یکی دو تا نماز جمعه شرکت می کنی حالتو می بری!!!
حی علی الصلاه
دست خالی (گفت و شنود)
گفت: روز دوشنبه این هفته، «برژینسکی» در مصاحبه ای با اشاره به شکست سخت رژیم صهیونیستی در جنگ غزه گفته بود؛ مگر آمریکا مثل اسرائیل یک «الاغ نفهم» است که در فکر حمله به ایران باشد.
گفتم: دور از جون الاغ! حالا مگه چی شده بود؟!
گفت: برژینسکی خطاب به نتانیاهو گفته ؛ وقتی اسرائیل توان مقابله با حماس و جهاد اسلامی را که فقط یک شاخه مرتبط با ایران هستند، ندارد، چرا ایران را تهدید به حمله می کند؟
گفتم: خب! حرف حساب زده. اتفاقا «جان بولتون» هم در مصاحبه با «فاکس نیوز» بدجوری اسرائیل را به خاطر شکست اخیر سرزنش کرده است.
گفت: پس بگو که چرا نتانیاهو به مقامات آمریکایی اعتراض کرده و گفته است وقتی کمک نکرده اید چرا ملامت می کنید؟!
گفتم: گدایی در خانه ای را زد و تقاضای کمک کرد ولی صاحبخانه به جای کمک هرچه فحش بلد بود نثار گدا کرد. گدا با غرولند گفت؛ حالا که کمک نمی کنی چرا دیگه فحش میدی؟ و صاحبخانه گفت؛ آخه نمی خواستم دست خالی رفته باشی!
بی ربط:
هر روز پای هر محنت گریه می کنم
بر هر هزار زخم تنت گریه می کنم
با نوحه های هر شب تو گریه می کنم
با روضه های دل شکنت گریه می کنم
یعقوب های چشم من از دست رفته اند
از بس برای پیرهنت گریه می کنم
در بین قبرهم کفن کربلا به تن
از داغ جسم بی کفنت گریه می کنم
گاهی شبیه روز دهم سرخ می شوم
بر لحظه به نی شدنت گریه می کنم
ای سوخته ترین بدن زیر آفتاب
بر زخم تاول بدنت گریه می کنم
http://s1.picofile.com/file/6153581486/yahoseini.jpg
http://s1.picofile.com/file/6153574444/moharamposter.jpg
http://s1.picofile.com/file/7563698602/khakiha.jpg
http://s1.picofile.com/file/7333165913/یا_کربلا_با_حسین.jpg
آقای مدیر؛ اینکه کامنتها رو حذف میکنی یا سانسور میکنی یا مثلا یکی یه چیزی مینویسه، پاکش میکنی به جاش یه چیز دیگه مینویسی، اگه صاحب کامنت راضی نباشه، این حق الناس داره ها! البته من هر بلایی سر کامنتام بیارین حرفی ندارم. چون به تو و آقا سیداحمد آقا اعتماد دارم، می دونم بی دلیل این کارو نمی کنین. ولی اگه کسی راضی نباشه چی؟ من گفتنیا رو گفتم، فردا رفتی اون دنیا، خرتو گرفتن، ننه من غریبم بازی درنیاریا! نیای بگی من نمی دونستم و من خبر نداشتم و از این حرفا!
حالا شایدم حق الناس نداشته باشه البته! شایدم داشته باشه!
شوکران؛
(با همه احترامی که برات قائلم!) در شان قطعه ۲۶ کامنت بگذار، سانسور و حذف نمی شوی!
شوخی های تند، ایجاد سوءتفاهم می کند و ما اینجا وقتی برای رفع سوءتفاهم ها نداریم!
سید روضه همین شعری که دلخون گذاشت رو داری؟
هم محمود خونده هم حسن خلج. فایلهای من اسم نداره. همش
شماره اییه. پیدا نمیکنم.
راستی جلد امروز همشهری جوان رو دیدی؟
اسلامی ایرانی؛
حاج محمود پیدا نکردم ولی حاج حسن دارم!
http://uploadfa.net/uploads/13542010561.mp3
همشهری جوان ندیدم! چی بود؟!
……………………………
بسم الله
سلام
عزاداری ها قبول انشاالله.
این بالا چند خطی دوستان نوشته بودند من باب ماجرای سبک جدید سینه زنی حاج محمود
دوست داشتم چند نکته ای را عرض کنم:
یک: دیدم دوستان از واژه “طبل” استفاده کرده اند، طبل با “دمام” متفاوت است، سنج و دمام از سازهای مختص عزاداری اند که صدایشان برای ما بسیار آشناست.
دو: آقای قدیانی! جایی در بالا نوشته بودید “«هر کی نمی خواد لخت بشه بره بیرون از هیات» یا مثلا «رسما رقصیدن سینه زنان عمدتا بچه سنش با سنج»” که هر دو مستقیما به جلسه ی حاج محمود مربوط است.
با اولی موافقم، لحن ایشان در این مورد اغلب اصلا خوب نیست (ر.ک عاشورای سال ۸۷)
لیکن با “رسما رقصیدن” سینه زنان اصلا موافق نیستم، با تماشای فیلم جلسه نمی توان حس و حال اصلی جمعیت هنگام سینه زنی را متوجه شد. چیزی که این حقیر دید ضرب هماهنگ سینه زنان با صدای آشنای دمام بود و خلق یک مرثیه ی حماسی و شور انگیز. که اشعار غنی اش زیبایی آنرا صد چندان کرده بود. (ر.ک: شب دوم و سوم و پنجم و هفتم محرم چیذر)
صد البته منکر این نمی شوم که در بین این جمع کثیر کسانی هم بودند که به چشم یک “آهنگ” به آن نگاه می کردند، لیکن قاطبه ی سینه زنان اینطور که فرمودید نبودند.
سه: “این عزاداری های سنتی ، مردم را به دین نزدیک می کند” این جمله ی رهبر معظم است ، “دمام و سنج” جزو مظاهر عزاداری سنتی و ایرانی اند، در سبک حاج محمود کریمی هم این مظاهر هستند و هم در عین سادگی، زیبایی عجیبی دارند.
این حرکت آقای کریمی “بدعت” نبود، بلکه یادآوری “سنت” بود در قالبی نوآورانه.
چهار: آقای قدیانی ! فرمودید “نوع جدیدی از حرکات موزون”
این صحیح نیست، یادم هست فاطمیه ی امسال که این سبک تازه شنیده می شد، آقای کریمی نحوه صحیح سینه زنی با این سبک را مختصر و مفید گفتند. و الا حقیقت اش اصلا شبیه به حرکات موزون نبود! شبیه به سینه زنی عربی بود که شاید خیلی هایمان آنرا در حرم حضرت ثارالله دیده باشیم. البته شاید در محرم چون مهمانان جدید زیادند نحوه ی صحیح آن توسط خیلی ها رعایت نشود، اما جمله ی شما جفاست به اصل این نحوه عزاداری.
پنج: کسی منکر این نیست که اصل روضه و اشک است، اگر دقت کنید، هنوز روضه های آقای کریمی الحق از بسیاری از لحاظ کم نظیر است، شعر روضه، نحوه ی بیان، مستند بودن و گریز ها دقیقا آن چیزی است که باید باشد، فلذا جایگاه روضه در مجلس ایشان همیشه بسیار محترم و والا بوده است.
شش: بسیاری از اظهار نظر ها در باب این موارد از سوی عزیزانی است که شاید فقط یک دهه صدای مداح یا سبکی را بشنوند، خب نظرشان محترم است لیکن ملاک برای مداحان “منشور مداحی” است که رهبر انقلاب آنرا به مادحین توصیه کرده اند. و ایضا اینکه هر کسی صلاحیت قضاوت و اظهار نظر درباره هر سبکی را ندارد.
یقین کنید اگر موضوع خاصی در هیئات شاخص تهران، اتفاق بیافتد، و لازم باشد که توصیه ای شود، شخص رهبری این کار را انجام خواهند داد.
هفت: کاش دوستان سری به برخی از هیئات “بزرگ و پر طرفدار” ی بزنند که به قول برادر بزرگترمان “رسما رقصیدن” در آنها مصداق عینی دارد! و آنجا روضه غریب است و نور پردازی حرفه ای و…
هشت: در آخر اینکه جناب قدیانی! مطمئنا نیت “کشاندن جوانان به هر بهانه ای” نیست! چیذر نیازی به این کار ندارد، من هم طرفدار سینه چاک این مجلس و مداحش نیستم، آنچه می دیدم در این چند سال روند صعودی و آرام و با ثباتی است که مدیون لطف ارباب است.
یا علی
جناب اشناب؛
منهای همه این مسائل، لطف کنید و نقطه و ویرگول را در کامنت تان درست بگذارید. کلی طول کشید درست کردن کامنت شما.
درباره موضوع بحث هم، قبول کنید بعضا مداحی ها و سینه زنی ها سبک است. سبکی و حرکت موزون و… که شاخ و دم ندارد. این را هم بدان که داداش حسین خیلی بیشتر از شما چیذر رفته و لااقل اندازه شما حاج محمود را دوست دارد. در اینکه دمامی و سنج، نوعی عزاداری سنتی و مال جنوبی هاست، تردیدی نیست، اما آنچه ما به عزاداری امسال چیذر و الهادی نقد داریم، سوء استفاده از دمامی برای بیش از حد بالا پایین پریدن سینه زنان است. به هر حال فکر می کنیم کسانی که خود را شاگرد حاج منصور می دانند، باید خیلی چیزها را رعایت کنند. کمی سنگین تر، کمی رنگین تر.
اما آن تذکر اول کامنت را لطفا جدی بگیر برادر محترم.
فکر نمیکنم اینی که حاج محمود، صرفا از سنج و دمام استفاده بکنه یعنی اینکه داره سنتی رفتار میکنه؛ اشتباهه که بگیم سبک جدید اجرا شده در چیذر امسال، مثل سنت جنوبیهاست؛ تنها نقطهی اشتراکشون استفاده از سنج و دمام بود…
اینکه خیلی از سنتها هم اشتباه هست؛ بماند!
“از آلات و لوازم موسیقی، هم میشه موسیقی فاخر ساخت، هم مبتذل!”
همشهری جوان شمارهی ۳۸۶
http://javan.hmg.ir/media/SN/items/cache/258ee2700b8562b5d51ebf2117179b3d_L.jpg
مرتضی اهوازی؛
این طرح جلد رو که دیده بودم!
مجله دیروز را ندیدم!
من نمیدونم چرا همه این سبک جدید حاج محمود براشون گرون تموم شده و هزار تا عیب و ایراد میگیرند… مگه خیلی از همین مداحا که برای مجلس گرم کنی از روی شعر های خوانندگان اون ور آبی استفاده میکنند با همون ریتم، چرا کسی انتقادی نکرد…
حاج محمود شاگرد حاج منصور هست اما این دلیل نمیشه که همه همون سبک حاج منصور رو تا آخر عمر داشته باشند… این که یه عده ناشی با این سبک حاج محمود خودشون رو نمیتونن کنترل کنند، ربطی نداره که ما کلا به یه سبک ایراد بگیریم…
……………………………
اشناب عزیز؛
لطفا نقطه و ویرگول را به کلمه قبل بچسبان و از کلمه بعد فاصله بده، نه برعکس!
فکر کردم ۳۸۶ آخریشه سید!
………………………………
من متاسفم.
از کامنتی که نوشتم “……………………………” باقی مانده است!
کاش کامنت را تایید می کردید تا مشخص شود که نظرم اینقدر افتضاح نیست که حتی ارزش دیده شدن را هم نداشته باشد.
البته حدس می زنم نیت اصلی از این کارتان نه تصحیح و یاد دادن اصول نوشتن، که چیز دیگری است.
چیزی مثل “برو بچه جان اول یاد بگیر درست بنویسی بعد بیا نظر بده!”
کجاست برادر حسین؟!
یا علی
جناب اشناب بزرگوار؛
کامنت های شما بسیار با ارزش است ولی لطف کنید و اصول ویرایشی را رعایت کنید.
ببینید در همین کامنت آخر باز هم رعایت نکردید!
“نقطه” و “ویرگول” به کلمه ما قبل خود می چسبد و بعد از یک فاصله، کلمه بعدی می آید.
کامنت های بچه ها و متن های قطعه ۲۶ را ببینید، متوجه منظور بنده می شوید.
رعایت این نکات اصلا هم سخت نیست.
تنها دلیل نقطه چین شدن کامنتتان، عدم رعایت اصول ویرایشی است و بس!
جناب اشناب؛
اینجانب به تنهایی موهای سر سید احمد رو سفید کردم از بس نکات ویرایشی رو رعایت نکردم… اما خدا رو شکر الان به درجات عالیه رعایت نکات ویرایشی رسیدم. 🙂
بله، متوجه شدم.
ممنون.
فقط! تکلیف این کامنتی که از ما فوت شد چه می شود؟!
ابوالفضل اشناب؛
اگر دوست دارید مجددا با رعایت اصول ویرایشی ارسال کنید.
ممنون از همکاری تان!
……………………
همشهری جوانی که مد نظر اسلامی ایرانی بود، این بود!
http://uploadfa.net/uploads/13543554391.jpg
ایکاش جواب پیامو میدادید یا لااقل ایمیلی می گذاشتید تا تماس برقرار کنیم
محمد بیات محترم؛
متاسفانه سر حسین قدیانی شلوغ است… شرمنده!
دست سیداحمد درد نکنه با لینکاش.