این روزها داریم سیاست بالا می آوریم

نجوایی با شهید محمدحسین فهمیده

سلام حسین فهمیده. شهید فصل پاییز. دانش‌آموز. دیروز از تو بچه‌تر بودیم، امروز به میانه عمر رسیده‌ایم، فردا پیر می‌شویم، تو اما همچنان همان نوجوان ۱۳ ساله‌ای هستی که امام گفت. مرد به تو می‌گویند. قیافه مرد یکی است! زمان دارد چه سخت بر ما می‌گذرد ولی از گزند رساندن به تو عاجز است. تو با ۱۳ سال سن به بزرگان دیار قدس یاد دادی «عملیات استشهادی» را. هم تو، هم بهنام محمدی. از بهنام شهید برای ما بگو. «عند ربهم یرزقون» در قهقهه مستانه یعنی چه؟!

حسین جان! ۱۳ سالگی وقت توپ بازی است نه نارنجک به کمر بستن و رفتن به جنگ تانک. تو کجا، جبهه کجا؟ که اسلحه از قدت بلندتر بود!

حسین جان! این روزها جلوی چشم رهبر، بعضی‌ها بلدند علیه هم نامه بنویسند اما عشق است صفای وصیتنامه تو. مهم‌ترین بند مغفول مانده قانون اساسی، قطرات خون توست. مگر تقویم یادمان آورد که حسین فهمیده‌ای هم بود! غرق شده‌ایم در سیاست. رسانه‌ها ماه‌ها مانده تا انتخابات، از رئیس‌ جمهور آینده حرف می‌زنند‌‌ اما چند ساعت مانده به چندمین سالگرد شهادت تو، خبری از تو نیست که نیست. چه زود بی‌معرفت شدیم ما. چه زود فراموش کردیم شما را. همه‌اش سیاست! همه‌اش سیاست! همه‌اش سیاست! این روزها داریم سیاست بالا می‌آوریم. از خمینی و خامنه‌ای هم سیاسی‌تر شده‌ایم! صبحانه سیاست می‌خوریم، ناهار سیاست، شام سیاست. با سیاست می‌خوابیم، خواب سیاست می‌بینیم و با سیاست از خواب بلند می‌شویم. حتی با سیاست، نامه‌ می‌نویسیم. انقلاب اسلامی را زدند زدند، قوه ما را نزنند! حسین فهمیده مظلوم واقع شد شد، مشاور ما چیزیش نشود!

حسین جان! خط خمینی و خامنه‌ای، خط مقدم شما بود. جبهه شهدا بود. «ما می‌رویم؛ امام تنها نماند» وصیتنامه شما بود. روی دوش خامنه‌ای اما چفیه است. عده‌ای سیاسی شده‌اند که از انقلاب اسلامی دفاع کنند ولی از بس سیاسی شده‌اند، وقت نمی‌کنند از انقلاب اسلامی دفاع کنند!

حسین جان! ملی‌گرای واقعی تویی. ملی‌گراها فقط وقتی برایشان صرف می‌کند، زائر ابنیه باستانی می‌شوند اما زمان جنگ، کلاه‌شان «زیگورات چغازنبیل» هم می‌افتاد حاضر نبودند از ۱۰۰ فرسخی مرزهای خوزستان عبور کنند!

حسین جان! از جبهه برای ما بگو. از آخرین لحظه‌های زندگی‌ات در این دنیای وانفسا. از جان عزیزی که گذاشته بودی کف دست. از منتهی‌الیه ایمان. از جنوب. از غرب. تو از یک جبهه تعریف کن، من از جبهه‌ها!‌ تو از یک سنگر تعریف کن، من از صندلی‌ها! ‌تو از وصیتنامه بگو، من از نامه‌های سرگشاده! تو از خط مقدم، من از خط و خطوط! تو از سر باندپیچی شده، من از باندبازی! تو از بازی‌دراز، من از درد! تو از وصال، من از فراق! تو از آسمان، من از زمین! تو از دین، من از مین! تو از آمین، من از آه! تو از دعا، من از ادعا! تو از خون، من از شبیخون! تو از مجنون، من از جنون! تو از شهادت، من از سیاست! تو از چفیه، من از سفره! تو از کربلا، من از آلام مبتلا!

حسین جان! فی‌الحال کجایی؟ آن سوی هستی کجاست؟ چشم‌تان هیچ می‌بیند زمینگیری ما را؟ راستی چه می‌کنند شهدا در سی ‌و دومین سالگرد شهادت‌شان؟ نه! محال ممکن است ۳۲ سال از شهادت نوجوان ۱۳ ساله ما بگذرد اما سیدالشهدا بوسه بر پیشانی‌اش نزند. آقای شهادت، عاشق قاسم ‌ابن ‌الحسن‌هاست.

*** *** ***

حسین جان! بهشت که مثل این دنیا نیست؛ همیشه در آستانه محرم است. یک وقت هست من می‌گویم «السلام علیک یا اباعبدالله» یک وقت هست توی شهید می‌گویی «سلام بر حسین (ع)»… و یک وقت هست که شهدا در سی ‌و دومین سالگرد شهادت‌شان بنا می‌کنند «زیارت عاشورا» خواندن. سیاست کر کرده گوش ما را، و الا از «محرم‌های بهشت» ماجراها می‌شنیدیم!

*** *** ***

حسین ‌جان! زندگی همان جنگ بود. بعد از جنگ، بوی باروت می‌دهد این زندگی! آسمان ابری است. باران نمی‌بارد. دل روزگار گرفته حتی! مدرسه‌ات غمگین است. کجایی پس شهید دانش‌آموز؟!

وطن امروز/ ۹ آبان ۱۳۹۱

۲ متن آخر صفحه «۰۶ : ۲۰» وبلاگ «قطعه ۲۶»

یک: بر مدار اصول

دو: برای تی کش سازمان ملل/ سر آرمان ها و ملک ری

این نوشته در 20:06 ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم رب الشهدا و الصدیقین…

  2. دلخون می‌گوید:

    سلام بر رهبر ۱۳ ساله ما…

  3. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    یکی از روزها صدای بگو مگوهایی که از سنگر محمد حسین شنیده می شد، توجه ما را جلب کرد. گویا حسین قصد داشت به خط مقدم برود، اما فرمانده اجازه نمی داد. او اصرار می کرد و خواهش که بگذارید من هم به خط بیایم. فرمانده هم تاکید داشت: حسین آقا! حالا برای شما زود است! او که دید پافشاری اش فایده ای ندارد، قاطع و در کمال ادب و احترام گفت: من به شما ثابت می کنم که زود نیست ! … چند روز بعد همه متوجه غیبت محمد حسین شده، نگرانی وجودشان را فرا گرفته بود. اما تلاش شان نیز برای یافتن او بی فایده بود. یکروز بچه ها چشمشان به عراقی کوتاه قدی افتاد که به سمت خاکریز خود می آمد. صبر کردند تا اسیرش نمایند. کمی که جلوتر آمد، دیدند حسین ریزه است که لباس عراقی ها را به تن کرده و سلاحشان را به دوش گرفته. همان موقع نزد فرمانده رفت. در پاسخ نگاه های پرسشگر و تا حدودی عصبانی او گفت: خودتان گفتید به خط رفتن برای من زود است. من به آنجا رفتم، یک عراقی را دست خالی کشته، لباس و پوتین و سلاح او را به همراه آوردم تا ثابت کنم؛ اراده و عشقم از جثه ام بزرگتر است…

  4. چشم انتظار می‌گوید:

    چشم ها را باید شست. مثل فهمیده باید دید…
    در چشمان نافذ شهید حسین، آینده چگونه است؟ ای کاش می شد فهمید مثل فهمیده!

  5. ! می‌گوید:

    دلِ شهیدم روضه میخواد.

  6. م.طاهری می‌گوید:

    سلام حسین فهمیده، سلام شهدا.

  7. آزاد اندیش می‌گوید:

    “حسین ‌جان! زندگی همان جنگ بود. بعد از جنگ، بوی باروت می‌دهد این زندگی! آسمان ابری است. باران نمی‌بارد. دل روزگار گرفته حتی! مدرسه‌ات غمگین است. کجایی پس شهید دانش‌آموز؟!”
    🙁 ما درک می کنیم گرفتگی ابرها رو انقدر آدم کم دیدن خسته شدن، بغض کردن.

  8. ستاره خرازی می‌گوید:

    چند شبه دل من تب کرده، با هیچ آبی خنک نمی شه.

  9. آزاد اندیش می‌گوید:

    ……………………………………

  10. آزاد اندیش می‌گوید:

    ستاره خرازی،
    من تمام بند بند وجودم، خدا میدونه چرا.
    یعنی بازم کسی هست مثل ابر بغض آلود؟

  11. ف. طباطبایی می‌گوید:

    «زیگورات چغازنبیل» اشاره جالبی بود. تو اوج جدیت، لبخند به لب مخاطب میاره!!

  12. سیداحمد می‌گوید:

    “محال ممکن است ۳۲ سال از شهادت نوجوان ۱۳ ساله ما بگذرد اما سیدالشهدا بوسه بر پیشانی‌اش نزند. آقای شهادت، عاشق قاسم ‌ابن ‌الحسن‌هاست.”

    به به… به به…

  13. ستاره خرازی می‌گوید:

    آزاد اندیش؛
    دلمون به همین هوای پاییزی خوشه.
    پای ابرو آسمونو بارون رو وسط نکش.
    این ها رو با سیاست کاری نیست.

  14. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    “تو با ۱۳ سال سن به بزرگان دیار قدس یاد دادی «عملیات استشهادی» را.”

    خاطره ای از زبان حاج سعید قاسمی:

    لبنان بودم رفتیم منزل پدر دو تا شهیدی که پسرش شهید علی اشمر عملیات استشهادی انجام داده. پدر این شهید گفت؛ من میدونم تو اینور و اونور میری صحبت میکنی، دو نکته رو بایستی یادت باشه؛ یکی این که پایت به ایران رسید، میری حرم حضرت روح الله دو رکعت نماز به جای من به جا میاری و میگی؛ آقا روح الله! دمت گرم. ما به برکت تو شیعه ی واقعی شدیم، البته ما قبلا شیعه بودیم، از زمان ابوذر، جبل عاملی ها شیعه اند، اما تو که آمدی داستان ما فرق کرد، تازه فهمیدیم شیعه واقعی یعنی چی؟! نکته ی دوم این که ازت نمیگذرم، باید هر جا که رفتی و اسم بچه منو بردی و خواستی داستان رو تعریف کنی براشون، میدونید پسرش به خودش بمب بست و رفت تو یه ستون اسرائیلی و زد ۱۳ تا از اسرائیلی ها رو به درک واصل کرد، گفت؛ هر جا رفتی راجع به پسر من صحبت کردی به جماعت میگی که جماعت! پسر من شاگرد مکتب حسین فهمیده است.
    من یه دفعه همینجوری موندم! گفتم حاجی! مگه شما میشناسید حسین فهمیده رو؟!!!
    اینقدر ناراحت شد از دست من. گفت؛ ما نمیشناسیم؟!! مگه امام راجع به اون نگفت: به من رهبر نگوئید، رهبر ما طفل سیزده ساله ای است که با نثار و اهداء جان خود چنین حماسه ای را ایجاد کرد…

  15. آزاد اندیش می‌گوید:

    ستاره خرازی؛
    سیاست ما عین دیانت ماست. دیانت هم معبدش دلِ، من پاشون رو وسط نکشیدم خودشون خواستن قاطی سیاست بشن، درهم و گرفته بعد هم اسکروچ بازی در نباریدن.
    بگذریم… ما هم دلمون به خش خش این برگای پاییزی و چک چک این ابرای غیر سیاسی خیلی خوشه.

  16. سیداحمد می‌گوید:

    “حسین جان!

    «عند ربهم یرزقون» در قهقهه مستانه یعنی چه؟!”

    ممنون داداش حسین… ممنون!

  17. آزاد اندیش می‌گوید:

    خیلی ممنون، حالت تهوع از سیاست اپیدمی است؟ گاهی وقتا. لطافت شهادت و ایثار ابرها قشنگ تره.
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    سلاله ۹ دی؛
    چه خاطره قشنگ و به جایی، من اقرار میکنم نمی شناسم.

  18. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۳۴۸* امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام:

    پایه و سرلوحه سیاست، به کار بردن مداراست…

    (میزان الحکمه، ح۹۰۱۹)

  19. سیداحمد می‌گوید:

    “عده‌ای سیاسی شده‌اند که از انقلاب اسلامی دفاع کنند ولی از بس سیاسی شده‌اند، وقت نمی‌کنند از انقلاب اسلامی دفاع کنند!”

    صرف ندارد برایشان دفاع از انقلاب!
    نان سیاسی بازی چرب است این روزها!

    اللهم عجل لولیک الفرج…

  20. به جای امیر می‌گوید:

    حرف (گفت و شنود)

    گفت: الهه بقراط یکی از ضد انقلابیون فراری طی یادداشتی در سایت گویانیوز- معروف به سیانیوز- خطاب به همه گروه های ضد انقلاب نوشته است؛ بیایید تصمیم بگیریم که همدیگر را گاز نگیریم.
    گفتم: خیلی از آنها مثل همین خانم سن زیادی ازشون گذشته و بعید است هنوز هم دندان گاز گرفتن داشته باشند. خب! حالا همدیگر را گاز نگیرند که چه بشود؟
    گفت: نوشته است بیایید همه از سلطنت طلب و مارکسیست و بهایی و اصلاح طلب و ملی گرا و دموکرات و کومه له و… با هم متحد شویم.
    گفتم: خب! در فتنه ۸۸ همه اینها با هم متحد بودند و نتوانستند هیچ غلطی بکنند. حالا متحد بشوند که چه بکنند؟!
    گفت: چه عرض کنم؟! در این باره چیزی ننوشته!
    گفتم: دو نفر در یک میهمانی نزدیک به ۳ ساعت بدون آن که یک کلمه حرف بزنند کنار هم نشسته بودند. بعد از ۳ ساعت یکی از آنها به دیگری گفت؛ چطور است برای تنوع، ۳ ساعت هم درباره یک موضوع دیگر با هم حرف نزنیم!

  21. حنظله می‌گوید:

    باید که ز “لاله” پاسداری بکنیم
    بر “عشق” دوباره پا فشاری بکنیم

    ای دوست بیا به حرمت خون “شهید”
    “فهمیده” تر از همیشه “کاری” بکنیم

  22. حنظله می‌گوید:

    “باور عمیق قلبی این بنده حقیر این است که ما امروز همه مان بر سر سفره شهدا نشسته ایم. بقای این انقلاب به خاطر خون شهیدان است.”

    {امام خامنه ای}

  23. مجنون می‌گوید:

    یاعلی

  24. بیشمار نقطه چین می‌گوید:

    هوالجمیل

  25. جماران می‌گوید:

    در مکتب امام

    مهمترین امر برای کشور ما تعهد و تهذیب اسلامی است
    مهمتر چیزی که برای کشور ما لازم است تعهد اسلامی و تهذیب اسلامی است. اگر این یک سنگر صحیح بشود و سنگر دانشگاه و فیضیه یک سنگر اسلامی باشد، دیگر سایر ملت به این طرف یا آن طرف نخواهند گرایید؛ و با صراط مستقیم راه انسانیت و راه اسلامیت و راه استقلال و راه آزادی را طی می کنند.
    من از خدای متعال خواستارم که توفیق به همه شما خواهران و برادران بدهد، و همه شما در راه هدف، که همان اسلام است، در راه هدف اعلی که الله است، قدم بردارید؛ و دیگران را به همان راه هدایت کنید؛ که این راه مستقیم انسانیت است؛ و خدای تبارک و تعالی ما را هدایت کند به این صراط مستقیم.
    صحیفه نور ـ ج ۱۴ـ ص۱۷۰

  26. عمار می‌گوید:

    ” عده‌ای سیاسی شده‌اند که از انقلاب اسلامی دفاع کنند ولی از بس سیاسی شده‌اند، وقت نمی‌کنند از انقلاب اسلامی دفاع کنند!”
    با این کلمات، چقدر قشنگ می شود زد، در دهان سیاسیون بی بصیرت!!!

  27. sarbaze1404 می‌گوید:

    حسین جان! این روزها جلوی چشم رهبر، بعضی‌ها بلدند علیه هم نامه بنویسند اما عشق است صفای وصیتنامه تو.
    سلام بر داداش حسین بچه بسیجی ها!
    خیلی دکتر را دوست داشتم و همیشه به شما به خاطر متن های انتقادیتون نسبت به آقا احمدی نژاد و یاران سوم تیری ایشون انتقاد داشتم؛ اما از وقتی که این بحث نامه بازی ها پیش اومد واقعا از دست ایشون ناراحت شدم یعنی همه ی مشکلات مردم (همان حامیان اصلی انقلاب )حل شده؛ مونده که ایشون برن بازدید از اوین؟!!
    خوب بابا ماهم که الکی الکی نمیتونیم دفاع کنیم!!
    اما داداش! انشاالله و به حقِ حقانیت شهید فهمیده، خدا کاری کنه که دکتر لااقل به سلامت دولتش را به اتمام برسونه ثانیا مردم دور بعد به…
    یاعلی

  28. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    “دیروز از تو بچه‌تر بودیم، امروز به میانه عمر رسیده‌ایم، فردا پیر می‌شویم، تو اما همچنان همان نوجوان ۱۳ ساله‌ای هستی که امام گفت. مرد به تو می‌گویند. قیافه مرد یکی است!”

    بچه که بودم، یه دفتری داشتم که داخلش مشخصات شهدایی رو که خیلی دوسشون داشتم رو یادداشت می کرد. همیشه هم می نشستم حساب می کردم که چند سال دیگه هم سن اون ها میشم. فکر می کردم اگه همسن و سالشون بشم، حتما شهید میشم یا لااقل یه کار خیلی مهمی برای اسلام انجام میدم. الان تقریبا همسن و سال شان شده ام، کلی کار نکرده دارم و اگر بالفرض همین امروز هم بهم بگن بیا برو توفیق شهادت پیدا کردی، باید بایستم و فکر کنم که برم نرم، شهید بشم نشم، چیکار کنم؟ بدجور درگیر روزمرگی زندگی شده ایم… خیلی خیلی خوشا به حال شهدا

    “زمان دارد چه سخت بر ما می‌گذرد ولی از گزند رساندن به تو عاجز است”

  29. آذرخش مبارز می‌گوید:

    “همه‌اش سیاست! همه‌اش سیاست! همه‌اش سیاست! این روزها داریم سیاست بالا می‌آوریم. از خمینی و خامنه‌ای هم سیاسی‌تر شده‌ایم! صبحانه سیاست می‌خوریم، ناهار سیاست، شام سیاست. با سیاست می‌خوابیم، خواب سیاست می‌بینیم و با سیاست از خواب بلند می‌شویم. حتی با سیاست، نامه‌ می‌نویسیم. انقلاب اسلامی را زدند زدند، قوه ما را نزنند! حسین فهمیده مظلوم واقع شد شد، مشاور ما چیزیش نشود!”
    .
    .
    .
    ” عده‌ای سیاسی شده‌اند که از انقلاب اسلامی دفاع کنند ولی از بس سیاسی شده‌اند، وقت نمی‌کنند از انقلاب اسلامی دفاع کنند!”

    با این حرف ها خیلی خوب تصوراتمان را به بازی گرفته اید؛ عجیب چهره ها در ذهنمان نقش بسته و عَلَم میشوند…
    آقای قدیانی! همین بصیرتت ما رو خراب کرده داداش…

  30. برف و آفتاب می‌گوید:

    “این روزها داریم سیاست بالا می‌آوریم.” بهترین جمله برای توصیف اوضاعمونه.

  31. ابوالفضل اشناب می‌گوید:

    بسم الله

    چه دلنوشتی…
    چه درد دلی…

    کجا هستند آنها که از کنارمان پر کشیدند و از بین ما شدند ستاره های درخشان آسمان؟
    چه شدند فرزندان خمینی؟

    ………………………………………………………..

    “ما جرم چه داریم نزادیم به آن وقت؟
    ما جرم چه داریم اگر دیر رسیدیم؟”

    یا علی

  32. سینا می‌گوید:

    شهری به آتش میکشم گر تو لبت را تر کنی
    من چون گلی در دست تو تا کی مرا پرپر کنی/
    بر معجر زهرا قسم ای رهبرم سید علی
    خنجر به حنجر میزنم گر تو هوای سر کنی

  33. دلخون می‌گوید:

    بسیار زیبا بود… ممنون آقای قدیانی…

    ممنون سلاله ۹ دی به خاطر تمام کامنت های زیبایی که میذارید…

  34. حرف تو می‌گوید:

    سلام.
    این مطلب شما در قسمت شهدا نوشت در سایت حرف تو منتشر شد

    یا علی مدد

    http://harfeto.ir/?q=node/1771

  35. سعید.ن می‌گوید:

    چه دل بزرگی داشت این پسر..
    http://bibahane.ir/?p=387
    (خدایی خیلی داستان قشنگیه..!)
    دوستان وقت کردید…

  36. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    بند اول رو خوندم؛ سوختم!

    بدجوری زخمی شده بود، رفتم بالای سرش…
    نفس‌نفس می‌زد، بهش گفتم زنده‌ای؟
    گفت: هنوز نه!!
    خشکم زد!
    تازه فهمیدم چقدر دنیامون با هم فرق داشت؛
    اون زنده بودن رو توی شهادت می‌دید و من…

  37. رهرو می‌گوید:

    بعد از جنگ، بوی باروت می‌دهد این زندگی…
    حرف حساب است و طبعا جواب ندارد

    سلام؛ شب خوش

    آمدم از الان زنبیل بگذارم برای عیدی
    بعله

  38. آزاد اندیش می‌گوید:

    می خواستیم ما پیش دستی کنیم، عیبی نداره یکی عقب تر میرم تو صف عیدی، هم آقای قدیانی و هم آقای سید احمد، منتظریم 🙂

  39. قرآن نت می‌گوید:

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام… عیدتان مبارک!

    قرآن به جز از وصف علی آیه ندارد
    ایمان به جز از حب علی پایه ندارد

    گفتم بروم سایه ی لطفش بنشینم
    گفتا که علی نور بُود؛ سایه ندارد

    کلاً بسیار به روزم و لطف دوستان کم!

    http://quran-net.mihanblog.com/

  40. از عاشقان حاج سعید قاسمی می‌گوید:

    تو از یک جبهه تعریف کن، من از جبهه‌ها!‌ تو از یک سنگر تعریف کن، من از صندلی‌ها! ‌تو از وصیتنامه بگو، من از نامه‌های سرگشاده! تو از خط مقدم، من از خط و خطوط! تو از سر باندپیچی شده، من از باندبازی! تو از بازی‌دراز، من از درد! تو از وصال، من از فراق! تو از آسمان، من از زمین! تو از دین، من از مین! تو از آمین، من از آه! تو از دعا، من از ادعا! تو از خون، من از شبیخون! تو از مجنون، من از جنون! تو از شهادت، من از سیاست! تو از چفیه، من از سفره! تو از کربلا، من از آلام مبتلا!

  41. روان نویس می‌گوید:

    باز هم اول مهر آمده بود
    و معلم آرام
    اسم ها را می خواند:
    اصغر پورحسن
    پاسخ آمد: حاضر
    قاسم هاشمیان
    پاسخ آمد: حاضر
    اکبر لیلازاد
    پاسخش را کسی از جمع نداد
    بار دیگر هم خواند
    اکبر لیلازاد
    پاسخش را کسی از جمع نداد
    همه ساکت بودیم
    جای او اینجا بود
    اینک اما تنها
    یک سبد لاله ی سرخ
    در کنار ما بود
    لحظه ای بعد معلم سبد گل را دید
    شانه هایش لرزید
    همه ساکت بودیم
    ناگهان در دل خود
    زمزمه ای حس کردیم
    غنچه ای در دل ما می جوشید
    گل فریاد شکفت
    همه پاسخ دادیم: حاضر
    ما همه اکبر لیلا زادیم

    زنده یاد قیصر امین پور

  42. لبیک یا حسین می‌گوید:

    ممنون زیبا بود.

  43. زهرا می‌گوید:

    سلام، وقتی دلتنگ می شید قشنگ تر می نویسید آقای قدیانی.
    جای همتون خالی روز عرفه جنوب بودم، شلمچه. برای همه دعا کردم.
    روز آخر دقیقه های آخر گفتن می بریمتون معراج، زیارت شهیدایی که تازه تفحص کردن.
    یه راوی داشتیم، خودش جانباز بود؛ خیلی قشنگ با دوستاش حرف زد. وقتی بیرون دیدمش فکر کردم چه قدر پیر شده!!
    نمی دونم چرا با خوندن متن یاد ایشون افتادم.

  44. شیعه آرت می‌گوید:

    سلام علیکم آقای قدیانی؛
    تشکر از متن فوق العادتون.
    تقریبا و یه جورایی ترکوندیمون اخوی!
    واژه ای بهتر پیدا نکردم وصف کنم، شرمنده.
    یا علی

  45. منتظران ظهور می‌گوید:

    سلام؛ بسیار زیبا و تاثیرگذار بود ممنون, انشاءالله شفاعت شهدا در روز قیامت نصیب شما گردد. التماس دعا

  46. امیرعلی طلبه می‌گوید:

    علیک سلام
    به شدت از نقد ناشیانه و خشکتان از فیلم بوسیدن روی ماه ناراحت شدم؛ اینقدر که باعث شد حسین قدیانی از نه ده تا حالا یه دور برعکس دور سرم بچرخه…
    دمت گرم حاجی شما بیا یه فیلم نامه بنویس که بدون اینکه اسمی از ایثار بیاری به وضوح معلوم باشه، جو خانواده های جانبازا و شهدا رو نشون بده، دردشونو بیان کنه. بعد اینطور زیراب فیلمو بزن!
    اگه بنا به ایراده تا خود اذان صبح میتونم از خودتو وبلاگت ایراد بگیرم، همشم کاری و مو شکافانه؛ داداش مرد باش…این اصول نقد کردنه؟ این فیلم داره جو غالب رو نشون میده
    شقشقتن حدرت…
    فکر نکنی از رو دشمنی نوشتم، لعلکم تعقلون بود!

  47. Fatima می‌گوید:

    ………

  48. Fatima می‌گوید:

    …………

  49. Fatima می‌گوید:

    خداوند با صابران است…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.