قطعه ۲۶: از بچه های خوب دولت بگیر تا عزیزان تشریفات تا محافظ ها تا دکتر الهام دوست داشتنی تا دوستان مهربان خبرنگار تا کارمندان شریف وزارت خارجه مامور به خدمت در سازمان ملل، ایامی که نیویورک بودم جز خوبی هیچ ندیدم ازشان. بیان الطاف همسفران بماند برای مجالی دیگر. آنچه در زیر می خوانید متنی است به قلم یکی از سروران ارجمند که سال هاست در آمریکا به رتق و فتق بسیجی وار امور جمهوری اسلامی و شهروندان ایرانی می پردازد. چقدر شیرین بود برایم که می دیدم این عزیز کیلومترها دورتر از قطعه ۲۶ دل در گرو شهر خوبان، بهشت زهرای تهران دارد. آخرین جمله اش این بود: هر وقت رفتی قطعه ۲۶ یاد ما هم باش. جای این پز برایم محفوظ است که ایشان هر از گاهی مخاطب وبلاگ ساده ماست. هنگام وداع خواستم آمریکا را در نوشتاری برایم توصیف و تقدیم قطعه ۲۶ کند. ممنونم از منتی که بر سرم گذاشت…
سرزمین ائتلاف دولت، رسانه و شرکت
یادداشت میهمان: به یاد آنکه با باران آمد و با باران رفت. چند کلمه در مورد سرزمینی که چند روزی به یمن قدم فرزند برومند شهیدی بزرگوار، متبرک شد.
آمریکا:
سرزمینی که بسیاری از آمال بشر را تا کنون جامه عمل پوشانده است. سرزمین مالیات و قسط بانک. سرزمین تبلیغات و مصرف. سرزمین دویدن برای آیندهای مرفهتر که انتها ندارد. سرزمین مهاجرانی از همه جای دنیا. سرزمین زمینخوردههایی که دیگر کسی دست آنها را نمیگیرد. سرزمینی که کار در آن عار نیست.
سرزمین رکوردها و آرزوهای بلند. سرزمین مردمی ماجراجو و عاشق کارهای سخت و نشدنی. سرزمین افتخارات دروغین. سرزمینی که روزی به سرزمین فرصتها مشهور بود. سرزمین مردمی آرام و صبور در ترافیک صبحگاهی. سرزمین صفهای آرام و در یک ستون. سرزمین احترام به حیطه شخصی دیگران. سرزمینی که محبوبترین شغلش آتشنشانی است. سرزمین راستهای دروغ و دروغهای راست. سرزمین زندانهای پر از زندانی. سرزمینی که هزینه زندانهایش از دانشگاههایش بیشتر است. سرزمینی که مردمش آموختهاند با فرهنگها، رنگها، نژاد و سلایق مختلف بدون درگیری ظاهری در کنار هم زندگی کنند. سرزمین مردمی که به عشق تعطیلات ۲ روز آخر هفته زندهاند. سرزمین مردمی که برای میهمانی دادن وقت اضافه ندارند. سرزمین مردمی که اگر شغلشان را از دست بدهند یعنی همه چیزشان را از دست دادهاند پس دست به اسلحه میشوند. سرزمین برنامهریزی و قرارهای از قبل تعیین شده. سرزمینی که میراث بهجا مانده برای نسل امروزش «تیراندازی» است.
سرزمین مردم مذهبیتر از اروپا. سرزمین وکلا و رواج پروندههای ادعای خسارت که میتواند زندگی هر کسی را نابود کند. سرزمین استانداردهای سخت برای حفظ جان شهروندانش. سرزمین بیمههای گوناگون که بدون آنها زندگی امکانپذیر نیست. سرزمین داروهای نایاب و هزینههای سرسامآور پزشکی. سرزمین تامین همه نوع خدمات پزشکی اما فقط برای کسانی که بیمه طلایی دارند. سرزمین بیخانمانها و صفهای طولانی گرسنگان در برابر کلیساها برای دریافت یک وعده غذا. سرزمین ۴۶ میلیون نفر وابسته به کمکهای دولتی برای گذران زندگی روزانه. سرزمین لشکر بیکاران که به موضوع مهم سیاسی دولت تبدیل شدهاند. سرزمین قبرستانهای شیک ولی فراموش شده و همیشه خلوت.
سرزمین هزینههای میلیاردی و بدهیهای تریلیاردی. سرزمین خودکفا در منابع طبیعی ولی تشنه منابع دیگر کشورها. سرزمینی که فرار از مالیات بزرگترین رسوایی محسوب میشود. سرزمین رسواییهای بزرگ سرمایهداران و چهرههای ملی. سرزمین نگرانی دائمی برای پرداخت بموقع قسط بانک. سرزمین خانههای مصادره شده توسط بانکها بعد از ۲۰ سال قسط دادن. سرزمین تعیین بهره تقریبا صفر درصد بین بانکی ولی ۲۴ درصد برای مردم. سرزمین بانکهای ورشکسته و متکی به دولت. سرزمین کار برای ۹۹ درصد و رفاه و ثروت برای یک درصد. سرزمین هم بازار والاستریت و هم جنبش والاستریت. سرزمینی که منطقه منهتن نیویورک مثال مشت نمونه خروار آن نیست.
سرزمین خانوادههای دور از هم. سرزمین مادر و فرزندهای خرج از هم جدا. سرزمین فرزندانی که وقت بهدنیا آمدن نام پدرشان پرسیده نمیشود. سرزمین پروندههای زایمان در بیمارستان که در کنار نام مادر نوشته شده «مجرد». سرزمین بچههایی که ثبت نام پدرشان در شناسنامههاشان الزامی نیست. سرزمین عادی بودن حضور دوست پسر مادر در نزد فرزندانش. سرزمینی که سقط جنین مهمترین موضوع مناظرات سیاسی نامزدهای ریاستجمهوری آن است.
سرزمین هالیوود و رویاهای ساخته دستش. سرزمین تمسخر دیگر کشورها و فرهنگها روی پرده سفید. سرزمینی که دیگر، فرهنگهای مختلف در آن مانند گذشته محترم نیست. سرزمینی که فاحشهگری تنها برای ساکنان اصلی آن یعنی سرخپوستان برابر قانون مجاز است. سرزمین ماجراهای عشقی هنرپیشهها و ازدواج و طلاق مکرر آنها برای پر کردن وقت مردم و سرگرم نگه داشتن آنها. سرزمین مدگرایی و پرستش هنرپیشهها و آوازخوانها. سرزمینی با بیش از ۴۰۰ شبکه تلویزیونی که بیش از برنامه تبلیغات پخش میکنند. سرزمینی که بیاعتباری رسانهها نزد مردم عادی است. سرزمینی که هالیوود واقعیت آن را هرگز روی پرده نمیآورد. سرزمینی که اگر هالیوود را از آن بگیرند گویی همه چیزش را از دست داده. سرزمین پیوند تاریخی صنعت سینما و ارتش. سرزمین احترام پلیس به مردم و وحشت مردم از پلیس. سرزمین تعهد پلیس به شرکتها به جای مردم. سرزمینی که تعداد نیروی پلیس آن از تظاهراتکنندگان بیشتر است. سرزمین دوربینهای حفاظتی و امنیتی. سرزمینی که قدرت نظامی را افتخار خودش میداند.
سرزمینی که ثروت مردم و قدرت دولتش در اختیار یهودیان حامی اسرائیل است. سرزمین گرفتار در چنگ نامرئی جریان مهلکی که آنها را وادار میکند بر خلاف منافع ملیشان، خون و جان و مالشان را هزینه منافع دیگران کنند. سرزمین استانداردهای دوگانه در تعیین حقوق بشر بین مسلمانان و یهودیان. سرزمین مسلمانانی که باید سیاسی نباشند و یهودیانی که حتما باید سیاسی باشند. سرزمین درگیری دائمی بین منافع جمع و آزادیهای فردی. سرزمینی که پارلمانش نماد بیاعتمادی برای مردم است. سرزمین انتخابات و الکترال کالجها. سرزمینی که بسیاری از مردمش هنوز هم نمیدانند رئیسجمهور چگونه انتخاب میشود. سرزمینی که رئیسجمهورش با رای مستقیم مردم انتخاب نمیشود. سرزمین لابی و حاکمیت پول بر قانون. سرزمین اسارت مردم در دستهای نامرئی دولت منتخب. سرزمین حکومت نخبگان بر عوام از طریق حقههای دموکراسی. سرزمین حاکمیت رسانهها بر مردم و پول بر رسانهها. سرزمین حکومت ائتلاف سهگانه دولت، رسانه، شرکت. سرزمین حاکمیت نظامیان بر اتاقهای فکر سیاسی و اقتصادی. سرزمین لابیها و «انجیاو» ها. سرزمینی که هر کسی پول بیشتری دارد میتواند قانون را بنویسد. سرزمین شرکتهای دولتی و دولتهای شرکتی. سرزمین دعوای همیشگی بین دموکراتها و جمهوریخواهان در پیش روی مردم و تقسیم منافع در پشت پرده. سرزمینی که اگر یک دلار دیگر به قیمت بنزین مردم اضافه شود، رئیسجمهورش انتخابات را خواهد باخت.
سرزمینی که نه اپوزیسیون داخلی دارد و نه خارجی به معنای مصطلح آن. سرزمینی که اپوزیسیون نظام و دولت آن اگر از خارج کمک بگیرد، توسط رسانهها نابود میشود و نیازی به قوای انتظامی و امنیتی ندارد. سرزمین حاکمیت رسانهها. سرزمین دانشگاههایی پرآوازه که رقابت اصلیشان برای جذب بیشتر پولهای دولتی است. سرزمین رویایی مغزهای جوان دیگر کشورها تا زمانی که به آن پا نگذاشتهاند. سرزمین کشتارهای دبیرستانی و دانشگاهی.
سرزمین دانشآموزان مسلح. سرزمینی که اینک رو به خرابی میرود و نسل امروز آن نان زحمات اجدادشان را میخورند که در یکصد سال قبل واقعا آمریکا را با تلاش شبانهروزی تبدیل به ابرقدرت منحصر بهفرد دنیا کردند. سرزمینی که آوازهاش باعث شد حتی در سال حمایت از سرمایه ملی و تولید داخلی، دلارهای ایرانی توسط خانواده مسؤولانش در فروشگاههای آن خرج شود. سرزمینی که در یک تفسیر کوتاه و جامع برای ملتهای دیگر حکم همان سرزمین اسباب بازی در کارتون پینوکیو را دارد که با زرق و برق ظاهرش سادهلوحان را به سوی خود میکشد و بهتدریج آنها را تبدیل به موجودی بارکش برای خودش میکند.
با این همه طرفه حکایتی است سرگذشت آنکه قرار بود تصویر واقعی این سرزمین را بردارد و به ایران ببرد ولی تصویر دروغین آمریکا او را برای خودش برداشت.
وطن امروز/ ۱۷ مهر ۱۳۹۱
بسم الله…
آمریکا از درون؟
متن قبلی کمی ثقیل بود!
حالا امریکا بیرونش چی بوده که درونش باشه…
تکذیب شد!
ثقیل نبود، از فرط خستگی آنگونه نمود بر ما.
جزیرهای از آتش دیدم مادر!
مارها در اطرافش شنا میکردند
و اژدها بر کوههاش نشسته بود
جزیرهای از سنگ دیدم مادر!
که گیاهانش ریشههای آهنین داشتند
و پرندگانش منقارهای آتشین
سنگریزه میخوردند و تخمشان نارنجک بود
جزیرهای از گوشت خوک دیدم مادر!
که آدمهایش برهنه بودند
چشم نداشتند
اما دستانشان دراز بود
آنقدر که میتوانستند
از راست کرهی زمین بروند
و از چپ بیایند
و پشتشان را بخارانند
چشم نداشتند اما دهانشان بزرگ بود
آنقدر بزرگ
که میتوانستند خورشید را ببلعند
بیابانی دیدم
زخمی خشکشده بر جگر دریا
تمساحی دیدم
خالکوبیشده بر شانهی زمین
آیا من خواب آمریکا را دیدهام مادر؟
آری، آری فرزندم!
آری جگر گوشهام!
علیمحمد مؤدب
ما امریکا زیر پا گذاشتیم رفت…
دیگه درونش چیه؟؟
و باز هم ما و تیتر و چشم انتظاری؛ انتطاری شیرین برای دستیابی به مطالبی شیرین تر.
جناب قدیانی!
ما جهت ترویج هر چه بیشتر اندیشه و افکار دوستان پایبند به نظام و ولایت فقیه، برای عزیزانی که علاقمند به فعالیت در حوزه مجازی هستند، طراحی سایت انجام میدیم (فی سبیل الله) تا در خیر آن ها شریک باشیم و قسمتی از وظیفه خودمون رو انجام داده باشیم.
کمی از نظر فنی و ظاهری میشه بیشتر رو سایت و قالب شما کار کرد که اگه لایق بدونید در خدمت باشیم.
یا علی.
تفاوت سرباز آمریکایی و ایرانی
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/159335/%D8%B9%D9%83%D8%B3-%D8%AA%D9%81%D8%A7%D9%88%D8%AA-%D8%B3%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%83%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C
تمام مردم دنیا نحوی عملکرد مسئولین و زمام داران خود را با تغییرات زندگی خود می سنجند.
در فضای کنونی ایران معلوم نیست شما برای خود چه نقشی منظور کردید. می خواهید کجای زندگی آنان را درست کنید. کدام حق را برایشان بگیرید.
وقتی فعالیت شما را می بینیم چیزی واضح به جز درگیری ها و تا قسمتی هم از استکبار و سقوط تمدن غربی حرف زدن چیز دیگری ندارد.
امکان دارد شما فلاکت مردم ما را نبینید؟ آیا میدانید که مردم ما دارند از پیچ خطرناک عبور می کنند؟ و اگر عبور کنند سعادتمند می شوند؟ آیا این سخنان را شنیده اید؟
می خواستم بگم اگر درست باشد آیا سعادت یک شبه از زمین سبز می شود؟ آیا جنسش همانی است که الان هم در بدبختی هایمان وجود دارد؟
ولی خیر آقای قدیانی، خوب می دانید که امکان دارد ۲۰ سال دیگر هم گفته شود یک پیچ دیگر وجود دارد!!!! و الان است که غرب سقوط کند.
شما ملاکتان برای خوشبختی مردم چیست؟ آیا ملاکهایتان از جنس ملموس هستند یعنی برای مثال باعث می شود دندان های فرزندانمان سالمتر بماند؟ یا همه آنها برای دنیای دیگر نسخه شده اند. باعث می شود که پدر وقتی به خانه می آید خسته گی اش از کار روزانه با خبرهای خوش تلویزیون رفع شود؟ یا جنس ملاکهایتان از نوع عشق به جنگ است؟ عشق به اقتداری است از جنس موشک ساختن در حالیکه قادر به ساخت ساده ترین قطعات اتوموبیل در سطح دنیا نیستیم؟ این اقتدار است؟
اگر لحظه ای از مسجدی که ساخته اید بیرون بزنید می فهمید که علاقه به مقدسات حدی دارد. زندگی چه می شود؟ آیا چشمان شما اختلاس ها را دید؟ دوستان شما در ذهن خودشان به این شکل تصور می کنند که این اختلاس گران ازنوع دوم خردادی هستند!!!
در حالیکه دقیقا انها نشانه ای از تفکر شما هستند.
امیدی ندارم که سر سوزن به خود بیایید. حد اقل حرفم را زدم. در حالیکه بنده مجروح جبهه هستم و افتخار شرکت در دفاع را همزمان با بردرانم داشتم ولی اینجا باید متقاعد شوم که شما در این زمینه هم از بقیه جلو ترید!!!!!
متن خواندنی و قابل تاملی است. فکر می کنم برای بعضی ها خیلی مفید و راهگشاست!
ممنون از جناب غلامی عزیز.
پس گردنی! (گفت و شنود)
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: یک پهپاد با عبور از رادارها و سیستم های هشداردهنده رژیم صهیونیستی تا چند کیلومتری یکی از مراکز هسته ای اسرائیل پیش رفته است.
گفت: خب! دیگه چه خبر؟!
گفتم: مقامات اسرائیلی اعلام کرده اند که این پهپاد ساخت ایران است و اطلاعات مربوط به مرکز اتمی اسرائیل را به تهران مخابره کرده است.
گفت: نتانیاهو که آنهمه رجز می خواند و قمپز در می کرد که قصد دارد به تاسیسات هسته ای ایران حمله کند!
گفتم: غلط زیادی کرده است یارو در دعوا با یک آدم قلدر پس گردنی محکمی خورده بود ولی به رفیقش می گفت ضربه شدیدی به او زدم. رفیقش با تعجب پرسید؛ چه جوری؟ و یارو گفت؛ با پس کله ام محکم زدم به کف دستش!
صداقتی در متن هست که واقعا تحسین برانگیز است!
از ابتدای این چند کلمه
بند ۱ و ۲:؟
بند ۳: مذهب در آمریکا یا تبعیض در آمریکا
بند ۴: اقتصاد در آمریکا
بند ۵: خانواده در آمریکا
بند ۶: سینما در آمریکا
بند ۷: سیاست در آمریکا
بند ۸ و ۹: علم آموزی در آمریکا
“قرار بود تصویر واقعی این سرزمین را بردارد و به ایران ببرد ولی تصویر دروغین آمریکا او را برای خودش برداشت!”
.
.
.
آمریکا از «بیرون»:
“سرزمین اسباب بازی در کارتون پینوکیو…”
چقدر جالب “سرزمین اسباب بازی در کارتون پینوکیو”!
در مکتب امام
اگر درست و بجا برخورد نکنید
همه مسئولید!
از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسیر ملت و کشور اسلامی است و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است بطور قاطع اگر جلوگیری نشود همه مسئول می باشند. و مردم و جوانان حزب اللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند به دستگاه های مربوطه رجوع کنند و اگر آنها کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند.
صحیفه نور – ج۲۱ – ص ۱۹۶
مطلب جالبی بود. تشکر از نویسنده و شما که مطلب را در سایت قرار دادید!!
عالی بود، ممنون.
متن آقای غلامی عین حقیقت است. تا تو در غرب زندگی نکنی، نمیتوانی آنرا لمس کنی.، البته به شرط آنکه چشم آدم باز باشد.
نکته: عزیز دلم سید احمد:
چرا اسم این وبلاگ قطعه ۲۶ است ؟ چرا شعار آن “اینجا قطعهای از بهشت است… نه با قلم که با خون باید نوشت”؟
مگر نه اینکه اینجا محل حضور شهدا است و ما برای تبرک و دمی احساس عروج به آن پناه میآوریم. اگر اینگونه است، چطور گه گاه شاهد دفن جسد متعفن مجرمی اعدام شده در آن هستیم.
واقعا وبلاگ هایی فراوان وجود دارد که هم میتوان در آنها کامنت گذاشت. و یا در آنها جستجو کرد و استشمام نمود. ولی اینجا بایستی همیشه عطر شهدا حضور غالب را داشته باشد.
من با کامنت سلیقه متفاوت مخالف نیستم، اما جای کامنتهای متعفن اینجا نیست. باور کنید این اسمش آزادی بیان نیست. این عین اهانت به شهدا و آزادی دیگران است.
با عذر و پوزش بسیار.
کیهان هم کاریکاتور کشیده؟
آخه چرا؟ 🙁
منتظر همچین متنی بودیم؛ اما می دونستیم که در عرض چند روز، نمی شه خودتون متن جامعی بنویسید. متشکریم که دست خالی نیومدید!
و البته عرض سلام و تشکر خدمت آقای غلامی.
در احادیث میخوانیم: «هر گاه مهدی موعود(عج) ظهور کرد و در جنگ پیروز شد و بر شرق و غرب جهان تسلط و سیطره یافت، تمام زمین با یک حکومت جهانی اسلامی اداره میشود. برای تمام بلاد و استانها، استانداران لایقی را با برنامه و دستورات لازم گسیل مینماید و به سبب جدیت و کوشش آنها تمام زمین آباد میگردد. حضرت مهدی(عج) از دور تمام حوادث و جریانات کشورها را در سراسر زمین زیر نظر دارد و تمام نقاط زمین آباد میگردد. اصحاب و یارانش نیز از فاصلههای دور وی را مشاهده میکنند و او با تکلم مینمایند. عدل و دادش تمام زمین را فرا میگیرد. مردم با هم مهربان شده و با صدق و صفا زندگی میکنند. امنیت عمومی همه جا را فرا میگیرد و کسی در صدد آزار دیگری نیست. وضع اقتصادی مردم بسیار خوب میشود، به طوری که مستحق زکات پیدا نمیشود. باران بسیار میبارد و محصولات زمین، زیاد میشود. توجه مردم به خدا زیاد میشود. دین اسلام، دین جهانی میشود، بانگ توحید همه جا بلند میشود. عقلهای مردم کامل میگردد و سطح معلومات عمومی بالا میرود به طوری که زنها در خانه خویش از عهده قضاوت بر میآیند.
هم چنین امام صادقعلیهالسلام در خصوص یکی از ویژگیهای جهان پس از ظهور میفرماید: «علم و دانش به بیست و هفت قسمت تقسیم شده اما تا کنون بیش از دو قسمت در دسترس بشر قرار نگرفته است ولی وقتی حضرت مهدی(عج) ظهور میکند بیست و پنج قسمت دیگر را آشکار میکند و در بین بشر پخش مینماید».
این کامنت، صرفا جهت اطلاع “میهمان” بود! و اینکه “پیچ تاریخی”، یعنی نزدیک تر شدن به ظهور. و اینکه آرزوی ما رسیدن به این دوران زیباست؛ که بالاجبار جنگ مقدمه شه.
پیرمرد عزیز؛
شما حق دارید!
حتما نکته مورد اشاره تان را با آقای قدیانی در میان می گذارم.
دقیقا همان شهر اسباب بازی در کارتون پینوکیو، از بیرون هم می توان فهمید فقط باید حواسمون به “گربه نره و روباهِ مکار”های اطراف باشه 🙂
مـــــرگ بــــر آمریــــکا
همین.
توصیف جامع و مانعى بود. ممنون از شما و آقاى غلامى عزیز که به لفظ کم و معنى بسیار، خیلى چیزها را بیان کردند.
و اضافه مى کنم: “سرزمینى که نسل امروز آن، نان زحمات اجدادشان و ایضاً غارت منابع اکثر کشورهاى جهان، از الماس و سایر معادن گوهر شمال آفریقا، و نفت و گاز مجانى خاورمیانه و حتى غارت مقبره هاى باستانى، مصر و عراق و…
(و هنوز هم، به بهانه تعقیب طالبان، در غارهاى افغانستان به غارت معادن مشغولند) را خورده اند ولى انقلاب اسلامى با بیدارى ملت هاى جهان، دست آنها را از غارت ملت ها قطع کرده و این چنین است که کفگیر غارت گرى شان به ته دیگ استعمار رسیده و به چنان فضاحتى دچارشان کرده که بوى الرحمن شان عنقریب بلند مى شود.
پس به آب واتش زده اند تا هر طور که شده، انقلاب ایران را مهار کنند و دوباره با غارت ثروت دیگران مشکلات اقتصادى شان را، از جیب ملتها، حل کنند و نامش را بگذارند پل پیروزى!!!!!!!
حالا دیگر سرنوشت راى رئیس جمهورشان را، بهاى بنزینى تعیین مى کند که ملت ایران، تکلیفش را مشخص مى کند.
اگر بعضى ها بفهمند!!!!!!
http://www.rahkar.ir/1391/07/12/%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D8%AF%D9%86%D8%A7%DA%A9-%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-14-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%D9%85%D8%A7%D9%85-%2B-%D8%B9%DA%A9%D8%B3
متن قشنگی بود. نظرات هم باحال بود.
حالا اگر یک نفر هم نظر دیگه ای داره نباید بگیم متعفن! باید بگیم …..!
خدائیش بیراه نگفته. تورم بدجوری رو اعصاب مردمه.
این بنده خدا هم حتما امروز بدجوری داغ کرده اومده اینجا توپیده.
یک رفیق داشتم سالها ساکن کالیفرنیا بود، میگفت تو آمریکا اگر پول داشته
باشی، دین هم نداشته باشی! هیچ وقت از زندگی خسته نمیشی!
بدبخت کسی که تو ایران هم پول داشته باشه، هم بی دین باشه.
هیچ غلطی هم نمیتونه بکنه! بره بمیره بهتره!
یه بار میخوام با سید برم لس آنجلس! چه سفر معنوی بشه!!
……………………
۳۳۵* امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام:
تخم گناه کاشتند و با آب غفلت و فریب آبیاریش کردند و هلاکت درو کردند…
(نهج البلاغه، خطبه ۲)
دوستان محترم؛
نظر به رعایت پاره ای مصالح کاری، اداری و دیپلماتیک، نام نویسنده محترم این متن، از پست بالا حذف شد. با آرزوی توفیق برای همه عزیزانی که در خارج از کشور، سفیران حقانیت نظام مقدس جمهوری اسلامی اند.
نمی دانم مرتبط هست یا نه، ولی بعد از خواندن این متن، یاد حدیث بالا افتادم…
خود سیاست مداران شان هم درمانده شده اند که چه کار باید کنند؟ تا یک زشتی و فسق و فجوری زیاد می شود؛ قانونی اش می کنند و فکر می کنند با این کار و تغییر قوانین؛ نجات پیدا می کنند.
چند وقت قبل یک مقاله ای خواندم که خلاصش این بود که زنان در شهرهای امریکا به دنبال فردی می گردند که واقعا دوست شان داشته باشد و به آنها احترام بگذارد و البته گیر آوردن چنین فردی نادر و سخت است؛ وقتی تعهدی وجود ندارد و از طرف دیگر مادر شدن در سنین پایین، باعث افتخار شده در آمریکا و به نمادی از یک انتخاب اخلاقی تبدیل شده، یعنی که دختر نوجوان به جای سقط جنین تصمیم گرفته که مادر بشه و این یک ارزش محسوب میشه و الان سینما و مجلات شان به این موضوع می پردازند و مادر شدن را در برابر سقط جنین تشویق میکنند!!! به جای اینکه از اساس مشکلات را حل کنند که کار سختی است و توانایی اش را هم ندارند، درمان های مقطعی را انتخاب کردند که بعدش هزار تا درد دیگر را به وجود می آورد.
در مقابل حقایق ما به این شکل است:
-سرزمین اعتماد به رسانه هایی مثل صدا و سیما!
-سرزمینی که سرنوشت سیاسیش را مردم روستاهای مرزی تعیین می کنند نه شهرهای بزرگ!
-سرزمینی که زیر پای مردمش نفت وجود دارد ولی بنزین سهمیه بندی است و مسئولین از مردم می خواهند که آن را به شمار ثروت ملی نیاورند.
-سرزمینی که اکثر مدیران دولتیش دارای دو تابعیت هستند ولی در انظار فحش می دهند به کشور تابعیت دوم!!
-سرزمینی که مسولینش هرگز عذر خواهی نمی کنند و استادند در انداختن تقصیرها بر گردن دیگران.
اسلامی ایرانی عزیز:
-بعلت سنّ بالا ادبیات شما را نمیفهمم.
– سختیها و مشقات اقتصادی روی دوش مردم انکار نا پذیر است. اما این مردم تحملهای بیشتری دارند و داشتهاند. بخصوص وقتی پای دفاع از ارزشهای نظام باشد.
– نمیدانم چند سال دارید؟ آیا از مشقات دهه ۶۰ که کفّ سیلوها نمایان بود و بمب منافقین و موشکهای جنگ سوم جهانی بر سر مردم بود بد تر است.
-آیا از مشقات مردم در دهههای ۴۰ و اوائل ۵۰ خبر دارید؟
– اینها مانع انتقاد از مسئولین قوای مملکتی نمیشود، که یکی از برانترین قلمها در دست حسین قدیانی است.
-اما بکار گیری لفظ تعفّن بخاطر استفاده از کدهای بیگانه و ترویج تبلیغات آنها در کامنتها بود.آن هم در این وبلاگ.
جناب میهمان؛
فرق امثال شما با نویسنده ی این متن همینه. شما فقط و فقط نکات منفی رو می بینید!
جناب میهمان!
اضافه میکنم اینجا سرزمینی است که تورم ۷۰ درصدی آن توسط مسوولین صداقت پیشه ما ۲۰ درصد اعلام میشود!
اینجا سرزمینی است که بایدبه جرم نداشتن پول پشت درهای بیمارستان ضجه بزنی!
اینجا سرزمینی است که ابتدا جیب مصدوم تصادف کرده را وارسی میکنند اگر امیدوارکننده بود سپس بستری میکنند… آنجا سرزمینی است که فقط دارندگان بیمه طلایی در امانند اینجا سرزمینی است که دارندگان بیمه تکمیلی هم در امان نیستند!
اینجا سرزمینی است که هر ۲۰ دقیقه یکنفر بر اثر حوادث رانندگی میمیرد!
اینجا سرزمینی است که ۲ تا فسط بانک بابت وام ۲ میلیونیت را ندهی تمام ۲۵ نفری که ضامنت شده اند را به صف میکنند!
اینجا سرزمینی است که پشت چراغ قرمز باید بنگاه خیریه راه بیندازی برای آن همه کودکی که عاجزانه التماس خرید دعا و گل و آدامس دارند…
اینجا سرزمینی است که کارگرانش ماه ها حقوق نمیگیرند جرات تظاهرات هم ندارند آنجا کارگران حقوق نمیگیرند اما حداقل دلشان به همان تظاهرات خوش است!
اینجا سرزمینی است که به گفته زعمایش باید اشکنه و پیاز بخوری تا مشکل مرغ حل شود(یعنی گور بابای علم اقتصاد)
اینجا سرزمینی است که باید قبل از پیدا کردن شغل اول به فکر پیدا کردن شغل دوم باشی تا شش ات گروی نه ات نباشد… (هشت را که خدا بیامرزد دیگر به آنجاه نمیرسد)
اینجا سرزمینی است که بیست میلیون وام بگیری چهل میلیون بازپرداخت داری(بانک مسکن)…
آری اینجا ایران است که ما با وجود همه این گرفتاریها… باز هم دوستش داریم…
“با این همه طرفه حکایتی است سرگذشت آنکه قرار بود تصویر واقعی این سرزمین را بردارد و به ایران ببرد ولی تصویر دروغین آمریکا او را برای خودش برداشت.”
این جمله آخر همین قدر ساده است که به نظر می آید یا ایهامی در آن وجود دارد؟
جدا نگرفتم منظور اصلی را! منظور چه کسی است؟
…………
سرزمین فکرهای یخ زده، سرزمین ایده های کپک زده، سرزمین شیشه های نوشابه، سرزمین اخراجی های ده نمکی، سرزمین اقتصاد مقاومتی، سرزمین دلار و اختلاس، سرزمین سکوت، سرزمین ریا، سرزمین اجتماعات خودجوش، سرزمین سگ دو برای زندگی، سرزمین مرگ و سنگسار، سرزمین جاده ای بسوی مرگ، سرزمین پراید، سرزمین نبین و نپرس، سرزمین سکوت، سرزمین مرغ و اشکنه، سرزمین فساد و ادعا، سرزمین فرار، سرزمین دروغ……
خدایی ممکلت پیشرفته ای داریم ها!
بدبخت و بیچاره هامون هم صبح تا شب با خطوط پرسرعت، در حال نت گردی هستن!
آخه شما که اینقدر وضع اقتصادیتون وخیمه، اینترنتتون رو چه طور شارژ می کنید؟
لا اله الا الله…
بعضی ها گمانم خیلی ناراحت شدند که در این متن درباره قبله آمال و سرزمین مادری شان امریکا مطالبی بیان شده.
خیلی خیلی باید بی انصاف بود که ایران را “سرزمین مرگ” نامید.
شما اگر فکرها و ایده هاتان یخ زده و کپک زده، به کل مردم تعمیم اش ندهید، خواهشا.
همچین می گویید “سرزمین سگ دو برای زندگی” که انگار در کشورهای دیگر، مردم خودشان را باد می زنند و پول واریز میشه به حساب شون.
در آمریکا نخبگان بر عوام حکومت می کنند و خونشون رو می مکن.
در ایران یک سری مفسد اقتصادی خون مردم رو می مکن، ولی مسئولین با همدیگه دعوا می کنن، تقصیر ها رو گردن هم میندازن و این وسط هم بیخیال مردم.
ممنون از مهمان گرامی بابت این متن صادقانه و صریح.
.
.
آقا سید احمد!
واقعا گل گفتی که قابل توجه بعضی ها!
این متن، به شدت به درد بعضی از همین افراد جامعه، همچون برخی دانش آموزان تیزهوشی می خوره، که در مراکز سمپاد درس می خوانند! تعدادی بچه های لوسِ پولدارِ تیتیش مامانی، که هنوز تازه دوران راهنمایی رو بسر بردند، هوای آمریکا و کانادا و … حسابی هواییشون کرده! جوون هایی که انگار نه انگار، در این سرزمین، زاده و بزرگ شده اند. بعضی مواقع، وقتی تو مدرسه با تعدادی از این ها، که البته الحمدلله خیلی اندک هستند، ولی در نوع خود زیاد! بحث می کنم، دلم می سوزه برای مملکتی، که از صدقه سری انقلاب عظیمش، یک عده اینجا تا خرخره از امکانات کشور استفاده می کنند، بعدش گازش رو می گیرند به سمت تگزاس، برای خدمت صادقانه به نظام سلطه!
البته خدا رو صد هزار مرتبه شکر که دانش آموزان تیز هوش و نخبه ی فراوونی داریم، که عشق وطن که چه عرض کنم، همه ساله برای رفتن به سرزمین های نور، و بوسیدن خاک های لاله گون جنوب، سر و دست می شکنند…
جناب مهمان!
گفتی: “سرزمینی که سرنوشت سیاسیش را مردم روستاهای مرزی تعیین می کنند نه شهرهای بزرگ!”
البته، صد البته. ما به این موضوع افتخار میکنیم و خدا رو شکر. مگه من و شمایی که داریم تو شهرای بزرگ زندگی میکنیم خونمون از اونا رنگین تره؟ چه بسا که اونا آبروی بیشتری پیش خدا دارن. چه بسیار کلان شهرنشین ها که در فهم و شعور و معرفت و انسانیت و نجابت و قناعت و ایمان و بندگی به گرد پای “مردم روستاهای مرزی” هیچ وقت نخواهند رسید.
جدا برات متاسفم.
*سرزمین ماجراهای عشقی هنرپیشهها و ازدواج و طلاق مکرر آنها برای پر کردن وقت مردم و سرگرم نگه داشتن آنها.
این مطلب برام جالب بود.
اینکه زندگی خصوصیشون هم، فیلم باشه.
الان یه آن به ذهنم رسید: فکرشو بکنید که سرمایه دارای هالیوود به بازیگراشون بگن خوب حالا از فلانی طلاق بگیر و با فلانی ازدواج کن.
یعنی ممکنه یه روز همچین قضیه ای باشه و لو بره؟
از این هالیوود هیچی بعید نیست.
* سرزمینی که بیاعتباری رسانهها نزد مردم عادی است.
یاد جنگ ۳۳روزه افتادم که اخبار می گفت مردم اسراییل حرفهای مسوولین خودشون رو باور ندارن به خاطر همین صحبت های سید حسن نصرالله رو گوش می کنن.
چقدر این ماجرا برای من جالب بود.
واقعا باعث افتخار بود.
و سرزمینی که روزگاری محل سرور وبلاگ قطعهی مقدس ۲۶ بود و خوشبختانه الان نیست!
جانم فدای ایران…
خیلی توصیف جالبی از سرزمین کفر بود.
خوب بود، نمی دونم چرا بعضی ها انقدر در عمق وجودشون برای امریکا (شیطان بزرگ) احترام قائلند، که صداشون اینجور از یک نقد منصفانه در میاد. مگه نویسنده گفته ایران بهشت بدون مشکله که مشکلات اینجا رو در برابر توصیف امریکا علم می کنید؟ جالبه که مشکلات موردی کشور خودتون رو توصیف ایران می دونید اما مشکلات رسانه ای شده ی امریکا رو بر نمی تابید. این محبت و احترام بعضی ها به امریکا رو هرگز نتونستم درک کنم…
چقدر جالبه که به مشکلات آمریکا اینقدر ریزبین هستید اما به خودمون می رسید میگید مردم هنوز نفس دارن و کم نیاوردن و…
این پیچ انقلاب و اقتصاد مقاومتی زانوهای مارو خم کرد…
آقایون با بصیرت!
شما نتونستید یه رییس جمهور بیارید که دست کم تف سربالا براتون نشه… حالا برای بزرگترین اقتصاد دنیا خط و نشون کشیدن شما، برای ما آب و نون نمیشه… ما نه از آمریکا و روسیه دل خوشی داریم نه از شما به اصطلاح حزب اللهی ها که دم از دین میزنید و از درون …
حداقل مردم آمریکا از زندگیشون راضی هستند و از شکم سیری پی سقط جنین هستند، مردم ما که این روزا جرات انعقاد جنین هم ندارند…
من به عنوان یه ایرانی شرمنده ام که شما و امثال شما نماینده من ایرانی تو نیویورک هستید… خدایا…
در جواب بردیا که از ایرانی بودن خودش به خاطر عملکرد دیگرانی که نمیداند چه میکنند و اصلا کجا هستند، پشیمان است، عرض میکنم عزیزم شما از کجا خبر داری که مردم امریکا از شدت سیری سقط جنین میکنند؟ این چه استدلالی است؟
اگر این حرف شما صحت داشته باشد، من و شما حتما زمانی بدنیا آمدیم که مادر و پدرمان گرسنه بودند و الا قبل از اینکه چشم وا میکردیم، توی یک کیسه پلاستیکی سر از سطل آشغال در می آوردیم.
در ثانی گمان نکنم که شما از سقط جنین چیز زیادی بدانید که فکر میکنید ثروتمندان اینجوری سلامت خودشان را به خطر می اندازند.
اما محض ارادت به شما دوست عزیز باید بگویم که اتفاقا سقط جنین در اینجا یعنی بهشت رویائی برخی ها در ایران خودمان، از سر گرسنگی و بی علاقه بودن به متولد کردن بدبختی مثل خودشان است.
خوبه که در همین متن نوشته که ۴۷ میلیون نفر کوپن بگیر دولت امریکا هستند و این حرف رامنی هم نقل مجالس شده که گفته ۱۵۰ میلیون نفر وبال گردن و سربار دولت اوبامایند.
جهت اطلاع شما شیوع سقط جنین در امریکا دلیلش نداشتن پول خرید وسائل جلوگیری است در عین حالی که نمیتوانند از لذات دنیوی هم دست بکشند.
تظاهرات زنان در امریکا با هدف تامین هزینه های جلوگیری از حاملگی، از برنامه های رایج در شهرهای امریکا است. اگر دوستداران و عاشقان امریکا در ایران هزینه های جلوگیری از حاملگی دختران و زنان امریکائی را بپردازند، مطمئن باش که خبر حتی یک سقط جنین در امریکا هم به آنها نخواهید رسید.
فشار روی اوباما برای قانونی کردن سقط جنین هم از این جهت است که در صورت قانونی شدن آن، هزینه های سقط جنین تحت پوشش بیمه قرار میگیرد و تعهد تامین آن بر دوش دولت بار میشود.
دوست عزیز آواز دهل شنیدن از دور خوش است.
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی.
هرگز از ایرانی بودن خودت به هیچ دلیلی پشیمان نشو.
میلیونها نفر در دنیای غرب آرزوی بودن در شرایط تو را دارند.
ناشکری نکن دوست و هموطن عزیز من.
شما برای چی رفته بودید آمریکا؟