بیلش را بسیج می زند، جیغش را؟!

یک: دهه ای پیش رفته بودم پیش سیدمهدی شجاعی تا با خالق «کشتی پهلو گرفته» گفت و گو کنم برای یکی از ۲ روزنامه عصر آن عصر. جناب نویسنده در نقد مدیریت آقای زم بر حوزه هنری مثال جالبی زد: «تحت تاثیر این مدیریت، هنر اسلامی کاملا مغفول ماند و به جای آن کارهای اقتصادی محور فعالیت ها قرار گرفت. هنرمندان به حاشیه رفتند و بدتر، وسیله ای شدند برای سیاست های اقتصادی. به قول یکی از دوستان، حکایت مدیریت حوزه و ما مثل حکایت آن گدایی شده بود که بچه هایش را مقابلش می خواباند تا جلب ترحم کند! شاید باورتان نشود ولی فی الواقع همین طور بود». کیهان/ شنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۲ صفحه ۱۲

دو: اصلا مهم نیست هنرمند، سیاسی باشد یا نه. آنچه بیش از این اداها و ادعاها اهمیت دارد این است که هنرمند، سیاستمدار، روشنفکر و…  کمی صداقت، اگر نه، اندکی انصاف داشته باشند. لحظه ای تصور کنید زلزله آذربایجان شرقی با شب اسکار هم زمان می شد. کافی بود صدا و سیما تصاویری از مردم زلزله زده پخش کند تا بر سرش سیل این آوار خراب شود که؛ چرا غم محوری؟! چرا شادی بلد نیستیم؟! چرا فرهنگ غم داریم اما ادب مسرت نداریم؟!… و البته چرا به بهانه زلزله، افتخار اسکار را انکار می کنیم؟!

سه: برای اپوزیسیون جمهوری اسلامی از سیاستمدار و روزنامه نگار گرفته تا روشنفکر و هنرمند، هر چیزی وسیله ای است برای ضربه زدن به نظام. خواه زلزله باشد و خواه سیل. بستگی به روز وقوعش دارد که چه باشد لحن ضربه زنی؟! اگر زلزله مصادف شد با لیله القدر و روز قدس و اجلاس سران غیر متعهد، لحن ضربه آب و رنگی می گیرد جدای از هم زمانی فرضی همین زلزله با شبی مثل شب اسکار. آنچه هدف است ضربه زدن به نظام است و برای رسیدن به این هدف مقدس(!) آنچه قابل توجیه است وسیله! اصولا برای اپوزیسیون ما خنده و گریه موضوعیت ندارد؛ هیچ چیز موضوعیت ندارد الا کوبیدن نظام.

چهار: ظاهر ماجرا این است که زلزله به مدد اصلاح طلبان آمد تا برای تخطئه مثلث «شب قدر، روز قدس، اجلاس غیر متعهدها» بهترین اتفاق ممکن افتاده باشد. از سویی با تیترهای چند ریشتری، ژست مردمی بودن می گیرند و از دیگر سو، حکومت و دولت را در مهار بحران، (زلزله آری، اما کدام بحران؟!) ناتوان جلوه می دهند. همه حرف شان این است: «ما اصلاح طلبان، هنرمندان را به صف می کنیم تا از مردم پول بگیریم و بدهیم زلزله زده ها. حکومت و دولت نبودند، نبودند!» انصافا ادعای شیکی است! شیک تر هم می شود وقتی از یاد نبریم شیرین عبادی در زلزله بم، حساب شخصی داده بود به خلق الله! یا سعید شریعتی در همین زلزله! حتی می توان از عالیجناب چهچه پرسید؛ برای احداث باغ هنر بم، چه شد آن همه پول و آن همه زمین که از ملت، حتی تر از دولت گرفتی؟!

پنج: واقعیت این است که اپوزیسیون بیش از آنکه غم زلزله داشته باشد، سودای کوبیدن نظام در سر می پروراند. من واقعا بنا ندارم هر اصلاح طلبی را اپوزیسیون بخوانم یا هر هنرمندی را مغرض، اما این همه که دگراندیشان محترم دم از اقشار آسیب پذیر می زنند، (خیلی!) پس چرا مردم اهر، هریس، ورزقان و… در آخرین انتخابات ریاست جمهوری کمترین رای را به آقایان کروبی و موسوی داده بودند؟! راز این تناقض عجیب در چیست که محمود احمدی نژاد با یک اختلاف رای بسیار بسیار فاحش، بر سایر رقبای مثلا هنرمند و قطعا اصلاح طلب خود پیروز می شود؟!

پنج/ ۱: صداقت و نفاق، هر ۲ مزه دارند و مردم به خصوص مردم تهی دست مخلص، شامه ای تیز. اهری و هریسی و ورزقانی به خوبی می فهمند چه کسی صادق است و چه کسی منافق. کی واقعا به فکرشان است و کی به فکر الاف سیاست و الوف فرهنگ. برای دولتی در ردیف دولت احمدی نژاد خیلی ژست ها می توان گرفت، اما ژست روستاپروری و زلزله زده محوری نمی توان. این نان در این تنور نمی چسبد! خیلی ها می گویند: چرا رئیس جمهور به مناسبت این زلزله پیامی نداد، اما من می گویم: اصولا وجب به وجب سفرهای استانی پیامی از پیش داده شده به همه مردم محروم این مرز و بوم است. این چنین است که «ادعای شیک» جواب نمی دهد.

پنج/ ۲: اصولا دوم خردادی های اهل سیاست، نیز جماعت هنرمند همسو، در قیل و قال و آثارشان، -نه ادعای امروزشان!- چه کرده اند برای این روستاییان؟! «دولت سیب زمینی نمی خواهیم»، فحش به حکومت و تهمت به دولت نبود، بلکه اصلش را بخواهی، لجن پراکنی بود علیه همین مردم هریس. مردمی که لابد با یک کیلو سیب زمینی رای شان عوض می شود! توهین آشکار به اسلام پابرهنه های خمینی. پیرزن زیلونشین اهری، در سینما و رمان و تئاتر و نقاشی هنرمند طبقه روشنفکر، در میانه این همه خانه لوکس و دروغ و خیانت و چند همسری و بدحجابی و چه و چه، چه محلی از اعراب دارد که باید سپاه و بسیج و ارتش و هلال احمر و کمک های مردمی کمیته امداد و بچه های علوم پزشکی تبریز و وزارت بهداشت و راه و مسکن و خیرین و… را، همه و همه را ول کند و فقط و فقط دل خوش کند به سر در سینما آزادی؟!

پنج/ ۳: دگراندیش دل هم که می سوزاند، انگار تافته جدابافته است! هنوز دلش نسوخته، منتش را می گذارد! نه حکومت و نه دولت، نه بسیج و نه سپاه، این فقط ما هستیم که به فکر زلزله زدگان هستیم و شاکی از خنده بازار! حتی اگر حساب شخصی می دهیم، این ماییم که داریم پول جمع می کنیم! پول جمع کردن ما چیز دیگری است، چون دم اسبی موی مان را می بندیم! و در مراسم عزا، به جای گریه کردن مثل همه آدم ها، سوت ممتد می کشیم و آن دست قشنگه را می زنیم!

پنج/ ۴: بیلش را بچه بسیجی می زند، آوارش را بلدوزر ارتش برمی دارد، چادرش را هلال احمر بر پا می کند، پتو و خیلی چیزهای دیگرش با سپاه است، اقدامات پزشکی اش با علوم پزشکی است، سرزدنش با رهبر و رئیس جمهور و رئیس مجلس و وکیل و وزیر است، کارش با دولت است و نظارتش با حکومت؛ آن وقت جیغش را این جماعت می کشند! خدمتش با اجزای نظام است؛ آن وقت پزش را در عالم رسانه، این جماعت می دهند!

شش: ان مع العسر یسرا. زلزله آمد، سخت هم آمد. بدموقعی هم آمد. تا توانستند بساط کاسبی پهن کردند بعضی ها. خدا اما جای حقی نشسته. آنقدر حق که بهم می زند بساط کاسبی را. نه! اصلا لازم نیست شب اسکار زلزله بیاید. بگذار نشانه های آیه «ان مع العسر یسرا» ما باشیم. جنگ نرم خدا با کسانی که خدا جایی در محاسبات شان ندارد، وه که چه دیدنی است. از این پس رسانه ملی هر سال باید پخش کند راهپیمایی روز قدس اهر و هریس و ورزقان را. خدا به خوبی بلد است چگونه در خانه فرعون، موسای خود را بزرگ کند. از خود فرعون بگیر تا فرعون فتنه تا فرعون زلزله. همین را می خواستند این جماعت! دیدن راهپیمایی روز قدس زلزله زدگان را!

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

به شیک بودن ادعا نیست. همه چیز دست خداست. مخلص اگر باشی، زلزله زده ورزقانی را می بینی که برای شب قدر علی لباس مشکی به تن دارد. نماز عید فطر می خواند. راهپیمایی روز قدس می آید تا به وراج ترین اپوزیسیونی که یک نظام می تواند داشته باشد بگوید: زلزله اصلا سفره مناسبی برای کاسبی نیست! آهای جماعت! آیا ما همان ها نبودیم که سال ۸۸ رای مان را دروغ و تقلب خواندید، فقط به جرم روستایی بودن؟! قبل از خرابی این زلزله، باز هم این حکومت، دولت، ملت، رهبر و بسیج و سپاه بودند که آوار پس لرزه های شورش اشرافیت بر جمهوریت محروم را از سر ما برداشتند. الحق که آوار دیروز علیه رای ما، راه ما و آرمان ما، از آوار این زلزله علیه جسم ما مخرب تر بود.

اف بر شما که آن آوار، کار شما بود و آن آواربرداری از سر صندوق رای مظلوم ما، باز هم مثل امروز کار حکومت.

وطن امروز/ ۴ شهریور ۱۳۹۱

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    بسم الله…

  2. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    حرفی نیست جز یه کلام؛ دم مردم گرم!

    حاشیه‌های حضور آقا در مناطق زلزله‌زده
    http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=20813

  3. فاطمه می‌گوید:

    عالی همین.

  4. برف و آفتاب می‌گوید:

    هنوز دلش نسوخته، منتش را می گذارد!

    بهترین چیزی که می‌شد در موردشون گفت! 🙂

  5. مرصاد می‌گوید:

    این سبزا هم همش ادعا میکنند…

  6. سیداحمد می‌گوید:

    “وراج ترین اپوزیسیونی که یک نظام می تواند داشته باشد” توصیف کاملا به جا و منصفانه ای است برای این جماعت!

    همه هنرشان حرف مفت زدن است!
    هزاران لینک از آه و فغان و توهین به مسئولین نظام در فضای مجازی پخش کردند، ولی حتی حاضر نشدند قراری بگذارند و حداقل به زلزله زده ها که نیازمند خون بودند، خون اهدا کنند!

    مانده ام که آیا خودشان از یکدیگر و از این همه دغل بازی خجالت نمی کشند؟!!!

  7. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    زلزله آمد…
    آهای جماعت…
    واقعیت این است…
    کارش، با دولت است…
    و نظارتش هم، با حکومت…
    بیلش را، بچه بسیجی می زند…
    آوارش را اما، بلدوزر ارتش برمی دارد…
    چادرش را هم که، هلال احمر بر پا می کند…
    پتو و خیلی چیزهای دیگرش البته، با سپاه است…
    اقدامات پزشکی اش هم که، فقط با علوم پزشکی است…
    سرزدنش با رهبر، رئیس جمهور، رئیس مجلس، وکیل و وزیر است…
    این چنین است که «ادعای شیک»، دیگر جواب نمی دهد…
    بگذار نشانه های آیه «ان مع العسر یسرا» ما باشیم…
    تا توانستند بساط کاسبی پهن کردند بعضی ها…
    که جیغش را هم، این جماعت می کشند…
    همین را می خواستند این جماعت…
    خدا اما، جای حقی نشسته…
    بهم میزند کاسبی ها را…
    وه که چه دیدنیست…
    آهای جمـاعت…
    اف بر شما…

  8. دلخون می‌گوید:

    من بعدا این پست رو میخونم…

  9. چشم انتظار می‌گوید:

    اگه به این اپوزوسیون بدبخت بیچاره ی مادر مرده و این اصلاح طلبای روسیاه باشه، می گن تساوی استقلال و پرسپولیس تقصیر نظام بود اگه نه مگه می شه با این همه جمعیت بازی برنده نداشته باشه‏!‏‏!‏ قربون داداش.

  10. دلخون می‌گوید:

    این اشکالی داره که من بعضی از کتاب های سید مهدی شجاعی رو دوست دارم؟ مثل “طوفانی دیگر در راه است” که خیلی زیبا بود…

    من دوس ندارم کتابی رو به خاطر اینکه نویسندش شاید تو سیاست مخالف من باشه؛ نخونم.

  11. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله :

    نیت مؤمن بهتر از عمل او و نیت منافق بدتر از عمل اوست…

    (مستدرک الوسائل، ج۱، ص۹۱)

  12. سیداحمد می‌گوید:

    “الحق که آوار دیروز علیه رای ما، راه ما و آرمان ما، از آوار این زلزله علیه جسم ما مخرب تر بود.”

    واقعا!

  13. چشم انتظار می‌گوید:

    دلخون؛
    این که شما گفتید، موضوع، سیاست و اختلاف جناح و . . . نیست. من هم عاشق کتاب کشتی پهلو گرفته یا کتاب آفتاب در حجاب ایشون هستم. گرچه که یک زمانی هم عاشق ربنا بودم. ولی نه اون ربنای دستگاه voa. البته؛ در مثال مناقشه نیست و قصد مقایسه ندارم چون اینجا اصلا مقایسه بین خوب و بد نیست. فقط چون موضوع هنر نوشتن و خوندنه گفتم. ولی مطمئن باشین موضوع فقط اختلاف جناح یا سلیقه نیست. 

  14. چشم انتظار می‌گوید:

    یک کلام ختم کلام‏!‏
    بگذار نشانه های آیه ی (ان مع العسر یسرا‏) ما باشیم…
    احسنت. 

  15. چشم انتظار می‌گوید:

    خصوصی؛
    داداش جون، تناسب بیلش را با قیلش را هم بدک نیست ها‏!‏

  16. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    از اپوزیسیونی که تمام فعالیت و هم و غم شان در فتنه ۸۸، خلاصه در مبارزه با سطل های آشغال بی نوای شهرداری و مورد عنایت قرار دادن زباله ها بود، البته انتظار زیادی نمی شود داشت.
    همه کار می کنند که با هیاهو و آسمان ریسمان، نظام و ارزش هایش را کوچک و کم اهمیت جلوه دهند و البته همیشه خدا هم تیرشان به سنگ می خورد.

  17. آزاد اندیش می‌گوید:

    عالیجناب چهچه کی هست؟

  18. آزاد اندیش می‌گوید:

    آفرین!
    روشنفکر یعنی منور الفکر، اینها که روشنفکر نیستند ادعا دارند!
    روشنفکر یعنی کسی که منصفانه از دولت دفاع کنه و منصفانه نقد، اینا مثل ” گربه کورِ” می مونند
    می گن: چرا همش غم؟ چرا همش فلان بسار ولی همون اسکار اگه می خواست شب زلزله که هیچ، شب ظهور امام زمان(عج) باشه برنامشون قطع می شد، صداشون در میومد!

  19. آزاد اندیش می‌گوید:

    مقصودتون از پاراگراف اول چی بود؟!

  20. سیداحمد می‌گوید:

    واقعا آیا مقصود داداش حسین از آوردن پاراگراف اول نامفهوم است؟! اگر روزگاری هنرمندان را می نشاندند جلوی خود تا جلب ترحم کنند، امروز هم کم و بیش همین است، البته با این تفاوت که درباره زلزله اخیر، بعضا خود هنرمندان به زلزله زدگان محترم به دیده اسبابی برای مردمی نشان داده شدن، نگاه می کنند و چه سوء استفاده ها که نمی کنند…

  21. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    بیل بچه بسیجیها بخوره تو سر اون فرصت طلبی که با ۱۰ تا دوربین و عکاس
    بلند میشه میره اهر، عکس یادگاری با خرابه ها میگیره!
    صد رحمت به احمد رضا عابدزاده، که فردای زلزله بم، با بلیزرش، تک و تنها
    رفت کمک زلزله زده ها. درود به شرفت عقاب.
    نکته۱: ساعت سایت بهم خورده.
    نکته۲: معنی کاملا خصوصی رو هم فهمیدیم.
    یک فرهنگ لغت جدید اومده به اسم “قمید”!
    نکته۳: سوت و کف توی عزا رو خوب اومدی. قابل توجه مارلون براندوی قلابی!
    نکته۴: دم در سینما آزادی اینقدر آزادی هست، که سر در سینما به چشم نمیاد!!

  22. سیداحمد می‌گوید:

    اسلامی ایرانی؛

    از اینکه کامنتت در پست «ماشاء الله حزب الله، کتاب جدید حسین قدیانی» عمومی شد، معذرت! این رویه، سلیقه خود داداش حسین است تا حتی المقدور نقد دوستان محترم در کنار این همه تعریف، دیده شود. پس تا جایی که ممکن است انتقادات خود را نزنید “خصوصی”. بابت این کامنت قشنگت هم ممنون…

  23. اسلامی ایرانی می‌گوید:

    حداقل اکبرشو نقطه میزدی، به هوای اینکه خصوصی بود کلی لیچار بارش
    کردم. این ملعون تا وقتی که زندست، خطرناکه!

  24. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    عرض ادب و خسته نباشید.

    متن هایتان همیشه دندان شکن و جوابی قاطع است برای بعضی ها!!
    سپاس از اینکه راه را گم نمی کنید. واقعا آقای قدیانی! در حکم یک نعمت هستید برای ما؛ در شرایطی که اصول گرایان به زدن خودشان مشغول اند، تقریبا میان نویسنده های این طرف، فقط شما و یکی دو تای دیگر هستید که نواختن دوم خردادی ها آنهم با چاشنی وحدت مدیران اصول گرا فراموش تان نمی شود. خیلی خیلی ممنون!

  25. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    آزاد اندیش؛

    عالیجناب چهچه همان خواننده ای است که زمان فتنه جو گرفتش و نامه نوشت برای ضرغامی که آثارش را در صدا و سیما پخش نکنند!!

  26. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    به نظرم خیلی عالی بود. درود بر شما.

  27. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم؛

    تا ساعاتی دیگر “قطعه ۲۶” در صفحه اصلی به روز می شود؛ متنی است با این عنوان: “راز این زبان دراز” که مکمل پست های اخیر وبلاگ در نقد اصلاح طلبان است.

  28. به جای امیر می‌گوید:

    عکس (گفت و شنود)

    گفت: شائول موفاز وزیر جنگ سابق رژیم صهیونیستی و رئیس حزب «کادیما» در یک نامه سرگشاده از نتانیاهو پرسیده است «چرا درباره حمله به ایران دروغ می گویی و با امنیت اسرائیل بازی می کنی»؟!
    گفتم: سگ و گربه بد جوری به جان هم افتاده اند!
    گفت: موفاز از نتانیاهو، ایهود باراک و یهودا فاینشتاین خواسته است درباره تهدید ایران که تنها نتیجه آن نابودی اسرائیل است توضیح بدهند و نوشته نتانیاهو و کابینه اش غیر از ایجاد وحشت هیچ هنر دیگری ندارند.
    گفتم: یارو برای رفیقش که با هم دعواشون شده بود نامه نوشت که عکس خودتو برام بفرست. و رفیقش با تعجب پرسید؛ تو که با من دشمنی داری عکسم رو واسه چی میخوای؟ و یارو جواب داد؛ می خوام بچسبونم روی اطو که بچه ها بترسند و بهش دست نزنند!

  29. افق می‌گوید:

    فوق العاده بود و بی نظیر. خداقوت.

  30. سیداحمد می‌گوید:

    کلا همین طور بوده؛
    همیشه زحمات به دوش نیروی های انقلاب بوده و این جماعت منافق جز ایجاد نگرانی و ناامیدی کاری ازشان بر نمی آید!
    کلا خیری ندارند!

    ممنون داداش حسین…

  31. عمار می‌گوید:

    “زلزله اصلا سفره مناسبی برای کاسبی نیست!”

    این جمله را، چطور باید به این جماعت کوته فکر فهماند؟؟؟
    داداش حسین بدون اغراق عالی مینویسید.

  32. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    خیلی ها می گویند: چرا «رئیس جمهور»، به مناسبت این زلزله، پیامی نداد؟!
    برای دولتی در ردیف دولت احمدی نژاد، خیلی ژست ها می توان گرفت!
    اما، اصلا ژست «روستاپروری» و «زلزله زده محوری»، نمی توان!
    این چنین است که «ادعای شیک» هم جواب نمی دهد!
    چون «سفره مناسبی» برای «کاسبی» نیست!
    اصلا این «نان» در این «تنور» نمی چسبد!
    راز این «تناقض عجیب» در چیست؟!
    انگار «تافته جدابافته» است!
    اما «مردم» می گویند:
    صداقت و نفاق!
    همین!
    !

  33. دلخون می‌گوید:

    من غریب تر از امام رضا دیده ام. غریبی که در کنار بارگاه جدش غریب است. غریبی که در شهر خود غریب است، غریبی که در کنار خانه ی مادرش غریب است. این غریبی جگر را می سوزاند و نفوذ می کند در عمق جان ها.

    نشنیده ام کسی بقیع را ببیند و توان داشته باشد سدی بزند بر اشک های روان چشمانش. آشنایی من و بقیع همراه بود با دم سوزناک حاج منصور، آنجا که می گفت سلام من به مدینه …….

    اما آشنایی من با بقیع به همین جا ختم نشد. دلمان آنجا شکست که به امام رضا می گفتند غریب. در دل گفتیم آقا شما کجا غریبی؟! شما که صحن و حرم داری، شما که گنبد و بارگاه داری، شما که زائر داری، شیفتگانت می آیند در آغوش شما تا جان بگیرند از عشق بی پایانت. رودی جاری می شود از اشک های دلباختگان شما.

    در بقیع از این خبر ها نیست. بقیع جگر سوز است. در بقیع خبری از چراغ و روشنایی نیست. اما چرا! یک چراغ هست، خورشید هست، صبح ها که طلوع می کند می شود راهنمای دلداگان به بقیع که ببینند مظلومیت و غریبی را، و شب که غروب می کنند این نوید را می دهد که اشک ریزید در مظلومیت و غربت، تا باز هم طلوع کنم.

    در بقیع بغض در گلو می ماند، می خواهی به انتقام سیلی زهرا، سیلی ای بزنی بر گوش یکی از این وهابی ها که نامرد ها چه کرده اید با دردانه های رسول؟! اما انگار دستان شما هم مثل دستان آن روز علی بسته است. از دور می ایستی و نگاه می کنی بر قبور چهار امام مظلوم بقیع و اشک می ریزی، اما هر چه به این سو و آنسو می نگری، نشانه ای نمی یابی از قبر زهرا، مظلومیتت مادر دل ربوده از شیعیانت.

    هر چه فکر می کنی فقط و فقط این بیت شعر دوای درد های بی شمار توست:

    امروز جمعه نیست ولی دلشکسته‌ام
    زیرا به انتظار ظهورت نشسته‌ام

    هشتم شوال سالروز تخریب گلستان بقیع تسلیت باد ….
    آجرک الله یا صاحب الزمان ….

  34. ف. طباطبائی می‌گوید:

    ممنون و خدا قوت.
    اصلاح طلبا که اتفاقا این روزها زیادی هم پررو شدن، نیاز به نواختن این چنینی دارن.

  35. جماران می‌گوید:

    در مکتب امام

    علمای اسلام موظفند
    با انحصارطلبی مبارزه کنند
    علمای اسلام موظفند:
    با انحصارطلبی و استفاده های نامشروع ستمگران مبارزه کنند (و ساکت ننشینند).
    و نگذارند عده کثیری گرسنه و محروم باشند و در کنار آنها ستمگران غارتگر و حرامخوار در ناز و نعمت بسر ببرند.
    ولایت فقیه- ص ۴۴

  36. سپهر می‌گوید:

    با سلام؛
    یکی از دوستان پیام زده بود که سخنان آقا با هیئت دولت را بخونید تا مجددا امیرکبیر به مسلخ نره. از جریان امیرکبیرسازی توی کشور تا حدودی با خبرم. ظاهرا آخر دوره هر رییس جمهوری یک برچسبی و تجلیلی و سلام و صلواتی و خر رنگ کردنی و …
    براش نوشتم: شما که خودت اهل جبهه و جنگ بودی و اگر توفیق شهادت پیدا می کردی به آرزوت رسیده بودی و حالا هم اگه مسوولی توی مسلخ بره و شهید بشه به آرزوش می رسه پس چه باک و چرا غم؟
    ادامه دادم که بینی و بین الله دیگه خسته شدیم از بس رفتیم مسوول انتخاب کردیم و دار و دسته و اذناب اون مسوول هول انداختن توی دلمون که مواظب باشید مسوول به مسلخ نره. اصلا من نمی دونم تا کی باید بلرزیم برای به مسلخ رفتن امیرکبیرها؟ براش نوشتم خدایی یک بار هم بلرزیم که جوانها، زنها و مردها به مسلخ نروند.
    اهل هیچ جناحی نیستم. چند تا مطلب هم دوستانه نوشتم و فکر می کردم آقا حسین مثل قلمش راحت و آزاده اما متاسفانه دیدم نگاه خاصی اینجا حاکمه. البته این هم خوب نیست که فقط تعریف ها و قربون صدقه ها را ثبت کنیم.

  37. دل آرام (دختر سادات) می‌گوید:

    یاحق
    خداقوت
    عالی بود مثل همیشه
    آقاسیداحمد!
    اون بی غیرت ها لیاقت ندارن خون بدن به مردم غیور آدربایجان؛ اصلا خونشون آدمو بی غیرت و بی مرام می کنه. خون بسیجی ها و بچه هیئتی ها باید توی رگهای مردم آذربایجان جریان داشته باشه چون با فطرت پاک اونا سازگاره.

    آزاداندیش!
    چهچه اون مصداق خواننده عاقبت به شریه که حتی بنا به درخواست خودش چندسالیه نوای قشنگ ربنای بچه گی هامون دیگه قبل از افطار پخش نمیشه. واقعا لیاقت و افتخار میخواد صدای آدم قبل از افطار مهمون خونه های روزه داران باشه. ولی وقتی از ولایت جدا شی حتی خدا نمی خواد اسمشو بیاری و مردمو یاد خدا بندازی!!! (البته امیدواریم به زودی برگردن از سیاهی)

  38. بیلش را بچه بسیجی می زند، آوارش را بلدوزر ارتش برمی دارد، چادرش را هلال احمر بر پا می کند، پتو و خیلی چیزهای دیگرش با سپاه است، اقدامات پزشکی اش با علوم پزشکی است، سرزدنش با رهبر و رئیس جمهور و رئیس مجلس و وکیل و وزیر است، کارش با دولت است و نظارتش با حکومت؛ آن وقت جیغش را این جماعت می کشند! خدمتش با اجزای نظام است؛ آن وقت پزش را در عالم رسانه، این جماعت می دهند.


    … گل گفتین!

  39. محسن می‌گوید:

    ………………….

  40. میثاق می‌گوید:

    عالی و مفهومی بود.

  41. محمود می‌گوید:

    بی غیرت ها لیاقت ندارن خون بدن به مردم غیور آدربایجان؛ اصلا خونشون آدمو بی غیرت و بی مرام می کنه. خون بسیجی ها و بچه هیئتی ها باید توی رگهای مردم آذربایجان جریان داشته باشه چون با فطرت پاک اونا سازگاره.
    ……………………………………..
    اجازه بدهید ببینیم غیرت چیست؟ اینکه هموطن را رها کنیم و نان را بدهیم به عرب؟ اینکه ببینیم در اشک و ناله دارند عمر سپری می کنند ولی ککمان نگزد! این غیرته آقای قدیانی؟
    اینکه عقب افتادیم از این ترکیه و عربها و مقصر همین تندرویهاست غیرته؟

  42. محمود می‌گوید:

    پاسخ به سلاله ۹ دی
    اگر در مترو می نشینی و می بینی در دو طرفت دو تا حامی نظام نشسته این را بدان که ساعت ۸ است و اینها دارند می رند سر کاری که هرگز به مردم شریف ایران داده نمی شه. چقدر غصه باید خورد که پس از ۳۳ سال رنج ببریم از تبعیض؟

  43. سیداحمد می‌گوید:

    جناب محمود؛

    این حرف ها تکراری شده!
    حرف جدیدی داری، بگو.
    چند ده میلیون حامیِ دولت و حکومت، شریف نیستند؛ فقط شما و اندک رفقایتان شریفید؟!!!

    شما خودت را ناراحت نکن که خیلی خیلی از کسانی که اسم بردید، جلوتریم!
    مشکل اینجاست که شما نمی خواهید این پیشرفت را ببینید!

  44. cahundina می‌گوید:

    ………………

  45. محموت می‌گوید:

    سید احمد:
    چند ده میلیون حامیِ دولت و حکومت، شریف نیستند؛ فقط شما و اندک رفقایتان شریفید؟!!!
    محموت:
    منطقی ساده و سپس سوالی ساده تر!
    اگر همفکران من اندک هستند چرا به گشت ارشاد احتیاج هست! چرا اینقدر فضا امنیتی است؟ خودت را گول می زنی؟ چرا اینقدر فیلتر می شه در و دیوار؟ چرا وارد هر جایی می شیم مردم شکل و شمایل شما در ان به ندرت هست؟ چرا برای نماز جمعه تبلیغ می شود؟ سالها بعد نسل هایی خواهند آمد که این برای شان معماست که اجازه کمترین گردهمایی بر اساس قانون داده نمی شود زیرا می دانند که چه اتفاقی می افتد؛ اینهم حرفی است قدیمی؟ چی جدیده؟ قیمت افتضاح دلار؟ چرا تیتر نمی زنی؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.