اشهد ان علی ولی الله

همه غصه ما از آن روز شروع شد که بنا گذاشتیم اسم علی را نبریم، و رسم علی را بلند نبریم تا وحدت مسلمین خراب نشود. وحدت مسلمین اما خرابتر شد؛ اینک امیرالمومنین باید به جای ایتام کوفه، به خود اسلام شیر بدهد! و برای طفل معصوم اسلام نقش شیر را بازی کند! ما کار علی را زیاد کرده ایم! و برای مولا درد سر درست کرده ایم! دیگر بس است این همه ذوالفقار، قافیه شعر شاعر را کامل کرد! اینک باید بر وزن عدالت فرود آید. از گناه بی ذوالفقاری، الهی العفو! از گناه بی عدالتی، الهی العفو! از گناه شیعه بودن و علی را بیشتر از اهل سنت نداشتن، الهی العفو! یکی علی را اصلا ندارد، دیگری علی را فقط دوست دارد؛ الهی العفو! عدل از دست نمی رفت، اگر به علی که رسید، این همه تقیه نمی کردیم! از آرام بردن اسم علی در حرف، و رسم علی در عمل، الهی العفو! وای بر ما که برای ما «قدر علی»، حکایت «قبر زهرا» شده است! از اینکه مسلمان هستیم و مقام اسلام را نمی دانیم، الهی العفو!

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

آری! همه غصه ما از آن روز شروع شد که بنا گذاشتیم اسم علی را نبریم تا… تا شمشیر ابن ملجم هنوز هم آغشته به زهر تفرقه باشد. بی علی، فقط بی وحدتی نیست؛ بلکه بی اسلامی است! و مگر نیست؟! علی نباشد، وحدت حفظ نمی شود، اما اسلام ذبح می شود! و مگر نمی شود؟! می دانید چرا عدل نیست؟! چون علی نیست، و چون علی، امیرالمومنین هست، اما امیرالمومنین نیست! جای علی در شعر نیست؛ در شهر است… و همه غصه ما از آن روز شروع شد که علی در شب قدر خلاصه شد و به سحر نرسید. وحدت، خطرش از تفرقه بیشتر است، اگر علی نباشد! و مگر نیست؟! به بهانه وحدت، علی را از ما گرفتند، اما وحدتی هم ندادند! فی الحال شیعه هست و علوی هست و سنی هست و سلفی هم! کمی بلندتر نام علی را برده بودیم، این همه ابن ملجم نداشتیم.

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

علی جان! فرشته گفت ارکان هدایتی! انسان اما می گوید: ارکان وحدتی! بی تو ما وحدتی ندیدیم… و خیال کردیم چون تو ۲۵ سال سکوت کردی، پس ما هم باید یک عمر ساکت باشیم! این بزرگترین کج فهمی شیعه! به جای آنکه از فاطمه، فریاد بیاموزیم، از تو سکوت آموخته ایم! و از قهرمان جمع اضداد، فقط همین یک قلم را! سکوت… سکوت… سکوت! مثلا قرار بود نگذاریم تاریخ به سکوت تکرار شود! قرار بود از سکوت ۲۵ ساله عبرت بگیریم، اما خود ساکت شدیم! و آنقدر آرام گفتیم «علی» که هیچ کس صدای «عدل» را نمی شنود! علی جان! شب قدر شب نزول قرآن است؛ روزش اما گمانم «نهج البلاغه» را کم دارد. از گناه بی غدیری، الهی العفو! بی غدیر، تقدیر ما وحدت نخواهد شد.

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

علی جان! فاطمه به ما آموخته نام «سیدعلی» را بلند ببریم. تاریخ نخواهد شنید صدای سکوت ما را. همه قصه ما از آن روز شروع شد که فریاد زدیم: «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند». قصه ما شیرین تر هم می شود اگر همین شعارمان باشد روز ظهور. بس است این همه امام، قربانی «وحدت موهوم» شد. نه! تا مسجدالنبی، «اذان علی» را نگوید، قصه ما شروع نمی شود. «اشهد ان علی ولی الله».

جوان/ ۲۲ مرداد ۱۳۹۱

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    بسم الله…

  2. سیداحمد می‌گوید:

    “از گناه بی عدالتی، الهی العفو!”

    الهی العفو… الهی العفو…

    “عدل از دست نمی رفت، اگر به علی که رسید، این همه تقیه نمی کردیم!”

    “کمی بلندتر نام علی را برده بودیم، این همه ابن ملجم نداشتیم.”

    “وای بر ما که برای ما «قدر علی»، حکایت «قبر زهرا» شده است!”

    وای بر ما…

  3. برف و آفتاب می‌گوید:

    عدل از دست نمی رفت، اگر به علی که رسید، این همه تقیه نمی کردیم!

    اما بیشتر کسانی که امشب قرآن به سر دارند، از اینکه مرتکب چنین گناهی (چه گناه غم‌انگیزی!) هستند بی‌خبرند… یعنی بی‌خبریم؛ الهی العفو!

  4. سیداحمد می‌گوید:

    تا ساعاتی دیگر در قطعه ۲۶ و با قلم غیور داداش حسین بچه بسیجی ها بخوانید:

    “آقای ناطق! فرزندان تان را بی خیال… خودتان در این کشور چه کار می کنید؟! با خودتان چه کرده اید؟!”

  5. چشم انتظار می‌گوید:

    حدایا؛ آیا روزی می رسد که از مسجدالنبی (ص‏)‏ بشنویم: اشهد ان علیا ولی الله…؟ اگر وعده ی تو حق است که هست، به قطرات اشک امام مجتبی بر صورت پدر در محراب شهادت قسمت می دهیم ما را از این سکوت مرگ بار و مصلحتی نجات بده. و علم انقلاب را، با دست اباالفضلی سید علی عزیز به دستان طالب بدم المقتول بکربلا برسان. آمین. در این شب عزیز منتظر این متن  مسحور کننده بودیم داداش حسین. اجرتون با صاحب اسماء مقدس دعای جوشن کبیر.

  6. چشم انتظار می‌گوید:

    ای ستاره ی قطعه ی مقدس ۲۶ …
    یکدانه ز تسبیح نماز سحرت را … یک بار به نام من محتاج بیانداز.
    التماس دعا.

  7. چشم انتظار می‌گوید:

    سید احمد؛
    شاید باور نکنید. ولی امشب فقط به خاطر این که نامبرده سخنران شب بیست و سوم هست، حرم نرفتم‏!‏ البته این حرکت هیچ چیز از بی لیاقتی ام کم نمی کند‏!‏ ولی چه کنم. بر باعث و بانی اش…

  8. برف و آفتاب می‌گوید:

    داشتم زیارتنامه‌ی اما حسین علیه السلام رو می‌خوندم؛ یاد “سلام بر حسین” افتادم…

    یک “حسین” در جمع شما آدم ها کافی است تا خدا خیلی از اعمال بد شما آدم ها را ندیده بگیرد. از بس که خدا “خون خدا” را حسین را دوست دارد. حسین تنها بهانه ای است که می توان با آن وارد بهشت شد. بهای این بهانه اما “حر” شدن شما آدم هاست. حر آدم آزاده ای بود. آدم آزاده ولو در لشکر عمرسعد باشد، عاقبت به خیمه حسین برمی گردد اما آدمی که آزاده نباشد، هر روز گرد سفیر حسین را خالی تر از قبل می کند. اینجا هم که خود می دانی، کوفه نیست. این خاک، این خاک قطعه ۲۶ این خاک مطهر این خاک آغشته به خون سرخ شهدا قطعه ای از خاک کربلاست. با همین خاک تیممی کن، سلامی به حسین بده و نماز بخوان. من دیگر باید بروم. “آسینتامن” هستم دیگر. “آسینتامن” فقط به امامت سیدالشهدا نماز می خواند. تا تو تیمم کنی، آسینتامن به عرش رسیده است. با ارباب کاری نداری؟
    – نه… چرا چرا! ای نامه که می روی به سوی حسین، از جانب من ببوس روی حسین!
    – راستی! آن سئوال که پرسیدی؛ چرا آب باران وارد لانه مورچه ها نمی شود؟
    – خب!
    – درون بدن هر مورچه ای با این کوچکی، یک ساختمان عظیم هواشناسی وجود دارد!
    – عجب!
    – به گزارش سازمان هواشناسی الان هوای عرش بارانی است.
    – چرا؟
    – فاطمه با همان پهلوی شکسته می خواهد به فرزندش حسین اقتدا کند. عباس هم هست. فعلا خداحافظ!
    – آسینتامن… آسینتامن!
    ***
    ای نامه که می روی به سوی حسین، از جانب من ببوس روی حسین!

  9. به جای امیر می‌گوید:

    شلیک! (گفت و شنود)

    گفت: حمایت اردوغان از تروریست ها در سوریه بدجوری برای دولت ترکیه دردسر درست کرده و تظاهرات پراکنده ای علیه دولت در نقاط مختلف ترکیه آغاز شده است.
    گفتم: حالا که خربزه خورده باید هم پای لرزش بنشینه.
    گفت: مردم مسلمان ترکیه می گویند چرا دولت کشورشان با آمریکا و اسرائیل و عربستان و قطر برای حمایت از تروریست ها و قتل عام مردم سوریه همدست شده است.
    گفتم: تازه اول کار است و دولت ترکیه باید منتظر گسترش تظاهرات و نهایتا سقوط خود باشد.
    گفت: رسانه های دولتی ترکیه برای فریب مردم ادعا می کنند که دولت فقط به مخالفان سوریه کمک می کند ولی در کشتار مردم سوریه به دست تروریست ها دخالتی ندارد!
    گفتم: دو نفر برای شکار شیر رفته بودند. یکی از آنها به سمت شیر شلیک کرد و شیر که زخمی شده بود به طرف آنها حمله کرد. یکی رفت بالای درخت و دیگری سرجایش ایستاده بود. رفیقش گفت چرا فرار نمی کنی؟ و یارو گفت؛ مگه من به طرفش شلیک کردم!

  10. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    **اشهد ان علی ولی الله**

    عجب عظمتی در این جمله نهفته است.

  11. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    آیت الله مجتهدی نقل می کنند:
    از آیت الله العظمی میرزا جواد آقای ملکی تبریزی پرسیدند: شما “اشهد ان علی ولی الله” را جزء اذان می دانید؟ فرمودند:
    ما نماز را جزء می دانیم.

  12. حنظله می‌گوید:

    آجرک الله برادر!

  13. جماران می‌گوید:

    در مکتب امام

    برنامه ما برادری با همه فرق مسلمین است
    برنامه ما که برنامه اسلام است (عبارت از:)
    وحدت کلمه مسلمین است
    اتحاد ممالک اسلامی است
    برادری با جمیع فرق مسلمین است در تمام نقاط عالم هم پیمانی با تمام دول اسلامی است در سراسر جهان (در) مقابل صهیونیست، مقابل اسرائیل، مقابل دول استعمارطلب.
    صحیفه نور ـ ج۱ ـ ص۸۴

  14. سایه/روشن می‌گوید:

    “تا مسجدالنبی، «اذان علی» را نگوید”؛
    .
    .
    پا بر خاکش نخواهم نهاد.

  15. صحیح عنوان انتخابی برای این متن:

    اشهد ان علیا ولی الله

    موفق باشید

  16. ستاره خرازی می‌گوید:

    وحدت؟ وحدت بین چی؟
    وقتی خدای ما و اهل سنت با هم فرق می کنه دیگه چه وحدتی؟
    پیامبر می فرمودند، ای مسلمانها خداوند این نکته را فرمود، آن مطلب را متذکر شد، خداوند چنین فرمود، خداوند چنان گفت.
    اما اولی که روی کار آمد گفت من می گم این طور وضو بگیرید، من می گم این طور نماز بخونید، من می گم …. من می گم…. من من من
    کدوم دین مشترک؟ کدوم خدای مشترک؟

  17. ستاره خرازی می‌گوید:

    می خواستم بنویسم دومی که روی کار آمد اشتباهی نوشتم اولی.
    بدین وسیله تصحیح می شود.

  18. مرتضی اهوازی می‌گوید:

    دلم تنگ است و دلتنگ‌اند دلتنگان و دل‌ریشان
    شب قدر است لبخندی بزن٬ مولای درویشان!

    اگر همسو نمی‌گردند با فریادهای تو
    نمی‌گریند دل‌ریشان٬ نمی‌چرخند درویشان

    هنوز آن سوی دنیا قدر خوبی را نمی‌فهمند
    فراوانند بدخواهان و بسیارند بدکیشان

    رها از خود شدم آن قدر این شب‌ها که پنداری
    نه با بیگانگانم نسبتی باشد نه با خویشان

    به مرگ زندگی!… من مرگ را هم زندگی کردم
    جدا از زندگانی کردن این مرگ‌اندیشان

    شب قدر است لبخندی بزن تا عید فطر من
    تبسم عیدی من باد٬ بادا عیدی ایشان
    استادقزوه

  19. زینب می‌گوید:

    “به بهانه وحدت، علی را از ما گرفتند، اما وحدتی هم ندادند! فی الحال شیعه هست و علوی هست و سنی هست و سلفی هم! کمی بلندتر نام علی را برده بودیم، این همه ابن ملجم نداشتیم.”
    دوستان ظاهرا فراموش کردید وحدت فرمان امام خمینی(ره) و حضرت آقاست!!!! من از اول که مطلب رو میخوندم احساس میکردم داره به حضرت آقا میگه اشتباه کردی از وحدت حرف زدی!!!!!

  20. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سکوت… سکوت… سکوت…!

    فقط همین یک قلم را!

    الهی العفو!

  21. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    دیشب خواستم بگویم؛ نشد، اما دلم طاقت نمی دهد. کاش یک طوری می نوشتید این متن را که شائبه ای در ذهن ها ایجاد نکند، مثل متن های سفرنامه حج تان و بحث شیعه و سنی که خیلی قشنگ پرداخته اید به این موضوع. موضوع خیلی ظریف و حساسی است و شاید پرداختن به آن، خیلی دقت بطلبد. جملات قشنگی دارد و حرف های درستی، اما می شود به دو سه جمله اش نقد وارد کرد. انگار که از ریشه و بن، بحث وحدت را زده اید.

  22. برف و آفتاب می‌گوید:

    ولی من احساس نکردم که منظورشون این باشه که وحدت نباید باشه.

    بلکه منظورشون ایراد گرفتن به خیلی از ماهاست که از “علی” علنا دفاع نمی‌کنیم که نکنه طرف بهش بربخوره و میونه‌مون شکرآب بشه! و با اسم “وحدت” این کارمون رو توجیه می‌کنیم!

  23. برف و آفتاب می‌گوید:

    جای علی در شعر نیست؛ در شهر است…

    مگه ما تو شهر، چقدر سنی داریم؟!
    “همه غصه ما از آن روز شروع شد که بنا گذاشتیم اسم علی را نبریم تا…” اسم علی که امروز ورد زبون همه‌ست! پس منظور از “علی”، “امام علی” نیست!
    مگه تو این متن “علی”، استعاره از “سید علی” نیست؟
    وحدتی که تو این متن گفته شده، وحدت بین شیعه‌های موافق و مخالف “سید علی” است! یعنی من اینطور متوجه شدم!
    ایناهاش؛ آقای قدیانی که صریح گفته‌ند: “علی جان! فاطمه به ما آموخته نام «سیدعلی» را بلند ببریم. تاریخ نخواهد شنید صدای سکوت ما را.”

  24. آزاد اندیش می‌گوید:

    داستانِ این چند خطی که برف و آفتاب نوشته چیه؟
    “داشتم زیارتنامه‌ی اما حسین علیه السلام رو می‌خوندم؛ یاد “سلام بر حسین” افتادم…
    و…….”

  25. آزاد اندیش می‌گوید:

    “ستاره خرازی”
    وحدت لازمه جامعه جهانی امروز هست خصوصا بین مسلمانها؛
    اون مسلمونای زمان اولی اگه عقل می داشتن داستان غدیر رو فراموش نمی کردن؛ البته بهتره بگیم اگه بصیرت می داشتن، امروز هم بی بصیرتی باعث به تاخیر افتادن خیر در جامعه اسلامی میشه مهمترینش فرج آقاست!
    علی(ع) یعنی دلت برای همه آدم ها بسوزه، این یعنی وحدت!

  26. سیداحمد می‌گوید:

    آزاد اندیش؛

    داستان آن چند خطی که “برف و آقتاب” گذاشت، این است:

    http://www.ghadiany.ir/?p=4484

  27. دلخون می‌گوید:

    نقطه که زیر با بسم الله است آن خال لب علی ولی الله است

    گََُّنجیده در آن نقطه تمام قرآن این کل معنی لااله الاالله است

  28. دلخون می‌گوید:

    ای چاه عقده بگشا
    چه کشیدی ای چاه در شب های ظلمانی غریبی علی.
    یعنی واقعا علی جز چاه یاوری نداشت؟
    ولی من می دانم ای چاه تو چه شنیده
    به قول روضه خوانمان خاک بر دهانم…
    از کوچه…
    از روی نیلی…
    از چادر خاکی…
    از خون سینه…
    از بازوی شکسته شنیده ای
    از بوی خاکستر پر پروانه عشق علی که خانه را پر کرده بود
    از میخ و مسماری که زود در آتش سرخ می شود
    چطور این همه غم را تحمل کردی ای چاه؟
    حرفم را پس میگیرم عقده نگشا ای چاه
    همه بر دلم زخم می زنند تو نزن
    روضه خوان با دلم با غیرتم کلنجار میرود تو نرو
    سیاهی پیراهن برادرم سیاهی بازو را به خاطرم می آورد تو نیاور
    مراسم عروسی در این شبها غربت حسن را نشانم می دهد تو نده
    ای چاه خاموش بمان
    به سادات که یادگار آن روز های مدینه هستند رحم کن
    نکند اسرار هویدا کنی
    نکند امانت برود و امانتت را نمایان کنی
    حرمت نگه دار و خاموش بمان ای چاه…….

  29. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    صاحب قطعه البته گاهی کامنت های خصوصی ما را عمومی می کنند و اهالی خودشان واقف اند که اینگونه مواقع و عمومی چه قدر سخت است نقد کردن که ماها خیلی از داشته ها و دانسته های ذهنی مان را مدیون این جاییم و شاگرد کلاس قطعه ایم.

    گمان نکنم که در متن “علی” استعاره از “سید علی” باشد و منظور وحدت مورد اشاره، بین موافق و مخالف “سید علی” باشد که در متن صریحا اشاره به امیرالمومنین و شیعه و اهل سنت شده.
    آن قسمت هایی از متن که نقد خودهامونه و ظلمی که به مولا کرده ایم و می کنیم و کم کاری هامون و توجیهات الکی مون؛ کاملا درسته و حرف حق
    “از آرام بردن اسم علی در حرف، و رسم علی در عمل، الهی العفو!”
    “آری! همه غصه ما از آن روز شروع شد که بنا گذاشتیم اسم علی را نبریم تا… تا شمشیر ابن ملجم هنوز هم آغشته به زهر تفرقه باشد.”

    گیر من اما جای دیگری است؛
    “به بهانه وحدت، علی را از ما گرفتند، اما وحدتی هم ندادند!”
    “بس است این همه امام، قربانی «وحدت موهوم» شد.”

    به نظرم آمد که این جملات می تواند و شاید سبب شود که عده ای کلا زیر سوال ببرند وحدت را.
    چرا گفته شود؛ وحدتی نیست، وقتی هست؟ وقتی که قدرتمند ترین و مرد اول جهان عرب، سیدحسن نصرالله است. وقتی در مصر صحبت های آقا را برای هم بلوتوث می کنند. وقتی که خاری در چشم استکبار شده این وحدت که همه خواسته آنان این بوده و هست که از این اختلافات سوءاستفاده کنند و این وسط، اقلیت شیعه را له کنند و حالا ما پرچم دار هستیم. چرا گفته شود؛ وحدت موهوم؟!

  30. خواهر شهید کاظم می‌گوید:

    سلام
    این چه وحدتی ست که از اول ما را کشته اند و ما وحدت ورزیده ایم.
    حقمان را خوردند… دستمان را بستند… زهرمان دادند… سرمان را بریدند…. پهلویمان را دریدند…. تبعیدمان کردند….. در پرده غیبت گذاشتندمان…. و سالهاست از ما می کشند و می کشند و می کشند… سوریه…بحرین…پاراچنار… یمن…میانمار…
    و ما هنوز دنبال وحدتیم. وآنها هنوز در فکر کشتن ما
    اما بالاخره روز می رسد که حق آشکار می شود.
    ما پرچم اشهد ان علیا ولی الله را بر بام کعبه می کوبیم.
    تا رسیدن به آنروز ” اللهم عجل لولیک الفرج”

  31. آزاد اندیش می‌گوید:

    سلاله ۹ دی باهاتون کاملا موافقم.

  32. فاطمه می‌گوید:

    ای بااااابا چقدر همه دوزاریا کجه…

  33. فدایی سید علی می‌گوید:

    بزرگی می گفت ما با کسانی که با علی بن ابی طالب(ع) مشکل دارند چه داریم که وحدت داشته باشیم. وحدت با کسانی است که در دل حب آل البیت رسالت دارند.

    ما حتی وحدت را هم خوب نفهمیدیم. تا گفتند وحدت، فورا حواسمان رفت سمت سلفی های از خدا بی خبر. نه آقا، وحدت شیعه و سنی زمین تا آسمان فرق دارد با وحدت شیعه و وهابی که سراسر شر است و در آن خیری نیست. آدم عشق می کند مثلا با بچه های حماس وحدت داشته باشد اما بوی گند شکم های گنده آل سعود آنقدر حال به هم زن است که فکر وحدت را از کله ات می پراند!

  34. سلاله ی ۹ دی!
    احسنت، آفرین.
    قشنگ گفتید.

  35. چمبه می‌گوید:

    سلاله ۹ دی؛
    ما و سنی ها همه چی مون فرق داره. ما الگومون علی یه. اونا مثل عمر فکر میکنن!! برادر دینیم تو حرف فقط!

  36. برف و آفتاب می‌گوید:

    خوب؛ سلاله راست می‌گه! اون جمله‌ها رو نمی‌تونم توجیه کنم!

  37. برف و آفتاب می‌گوید:

    چه جالب! این متن ایمیلیه که تازه برام اومده!:

    «امام علی علیه السلام چگونه بود؟

    وقتی در زمان ابوبکر، ابوسفیان به او پیشنهاد اقدام مسلحانه برای بدست گرفتن قدرت را داد، محکم رد کرد.
    وقتی شورشیان، خانه عثمان را محاصره کردند و آب را بروی اهل خانه بستند، پسرانش را به محافظت از خانه گماشت و به اهل آن آب رساند.
    وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بی سابقه از او خواستند که حاکم شود گفت “مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید، من هم کمکش میکنم”.
    اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد. بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت “به خانه روید و مطیع باشید”. گفت “در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد به حق کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگهم دارد”.

    سعد ابن ابی وقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه را برسرش خراب کرد، نه در خانه حبسش کرد و نه حتی علیهش سخن گفت
    طلحه و زبیر، به بهانه حج، مدینه را ترک کردند تا در مکه به عایشه بپیوندند و جنگ راه بیندازند. به آن دو گفت “میدانم حج نمی روید!”؛ اما با این وجود نه جلو رفتنشان را گرفت، نه به جرم فتنه گری در خانه حبسشان کرد، و نه اصلا بر سابقه جهادشان خط کشید.

    شب جنگ جمل، زبیر را صدا زد و با ذکر خاطره برادری سابقشان و سابقه جهادشان با هم در محضر پیغمبر، دل او را لرزاند و از جنگ منصرفش کرد.
    سلاحش “کلمه” بود. “غلام آن کلماتم که آتش انگیزد”.

    روز جمل، اول سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند. یارانش گفتند شروع کنیم. او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت “اللهم اشهد”
    (خدایا شاهد باش). سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند. یاران گفتند شروع کنیم. او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت “اللهم اشهد”. تیر سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند، سر به آسمان بلند کرد و گفت “خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم”
    آنگاه شمشیر کشید. ماجراجو و جنگ طلب نبود.

    بعد از جنگ، بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت “کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمین و زیر آسمان نمی دیدم!”. حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت.

    سپس به دیدن عایشه رفت و حرفهای درشت او را تحمل کرد و حالش را پرسید، سپس با ۴۰ زن مسلح روپوشیده (شبیه مردان جنگجو!) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند. با زنان، حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند، اینطور بود.

    کسانیکه با او جنگیدند را “محارب و منافق و فتنه گر” نخواند، گفت “برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند!”.

    نگذاشت در جنگ صفین، یارانش جواب شعارهای زشت یاران معاویه را بدهند. گفت “من بدم می آید که شما زشت گویی کنید، بهتر آنست که از کارهایشان بگویید و حال و روزشان را یاد کنید و به خدا بگویید خدایا خونهای ما و آنها را حفظ کن!”.

    “غلام آن کلماتم که آتش انگیزد”. ادب را ببین، مسالمت در عین مقاومت را ببین. صلح اندیشی اینست، نه آنکه از طرف مردم از خونهای بچه هایشان اعلام گذشت کنیم و بسوی طاغوت دست دوستی دراز کنیم.

    در میانه صفین، درست سر بزنگاه و آنجا که بقول مالک اشتر “فقط چند قدم و ضربت شمشیر تا خیمه معاویه مانده بود”، مردم نامردمش دست از جنگ کشیدند، جز سلاح “کلمه” سلاح دیگری بر این نافرمانان نکشید. حتی اختیار جنگش دست مردم بود. به جای مردم تصمیم نمی گرفت و نظر برحق خودش را به مردم تحمیل نمی کرد. وقتی قرار بر مذاکره و حکمیت شد، او خواست که مالک اشتر یا ابن عباس را بفرستد، مردمش مخالفت کردند و ابوموسی اشعری را فرستادند، و او باز رای برحق خودش را به مردمش تحمیل نکرد و در عمل میزان را رای مردم قرار داد و جز سلاح “کلمه” به کار نگرفت.

    خوارج مسلح، در کمال آزادی علیهش تظاهرات میکردند، نه گفت از من اجازه بگیرید، نه سرکوبشان کرد.
    خوارج مسلح، در کمال امنیت در مسجد خدا، وسط نماز جماعت، با صدای بلند برضد او شعار می دادند و او خطاب به خود این آیه را می خواند “فاصبر، ان وعد الله حق”. همین! نه شکنجه، نه تجاوز، نه اعدام.

    میگفت “نباید چیزی را از شما پنهان کنم جز در جنگ”.
    وقتی شنید در مرز کشور تحت حکومتش، مهاجمان خارجی به خانه مردم ریخته اند و غارتگری کرده اند، نگفت “سیاه نمایی نکنید”. خودش اپوزیسیون خودش شد و خبر را به مردم گفت و گفت “مرد مسلمان باید از غم این حادثه بمیرد”!

    بارها خودش مردم را به نظارت بر خودش دعوت کرد و انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست! مرحوم مطهری با ذکر شواهدی از گفتار و رفتارش، تلویحا او را “لیبرال” خواند! آنجا که در کتاب “آینده انقلاب” گفت “تعلیمات لیبرالیستی در متن تعالیم اسلام هست”.

    مردم که میگفت فقط مسلمانها را نمی گفت. خودش به صراحت گفت که “مردم یا با ما همدین اند یا همنوع”؛ یعنی حرمت و حقوق همه باید محفوظ باشد.
    به منصوبانش میگفت “مبادا مانند گرگ درنده به جان مردم بیفتید و خوردنشان را غنیمت شمرید”.

    هیچگاه در خانه مردم را نشکست و حرمت حریم خصوصیشان را، حتی آنجا که دانست بساط فحشا پهن است، نقض نکرد.
    به قاضی چنان امنیت و استقلالی داده بود که علیه خودش حکم کرد!
    به از کار افتاده ها مقرری داد.
    در سفری، وقتی که مردم دنبال مرکبش دویدند، ذوق نکرد، برعکس برسرشان فریاد زد! چرا مانند شاهان از او استقبال می کنند! مردم را خوار نمی خواست.
    صورتش را نزدیک آتش می برد و می گفت “بچش علی، این سزای حاکمیست که مردمش را فراموش کند”.
    خدمات دولتهای قبل را ستود، بویژه برای عُمر سنگ تمام گذاشت، نگفت آنها دزد و فاسد و خائن بودند و حق مرا خوردند!
    به معاویه نگفت “خدا حق حکومت را به من داده”. گفت “مردم مرا خواسته اند”.
    بر حاکمان واجب کرد که تا ریشه فقر را نکنده اند همسطح فقیرترین مردم زنگی کنند.
    در بستر مرگ گفت “مبادا در خون مردم بیفتید و بگویید وای علی کشته شد”.

    علی اینچنین بود.»

  38. م.طاهری می‌گوید:

    “آنقدر آرام گفتیم «علی» که هیچ کس صدای «عدل» را نمی شنود!”

  39. م.طاهری می‌گوید:

    “فاطمه به ما آموخته نام «سیدعلی» را بلند ببریم. تاریخ نخواهد شنید صدای سکوت ما را. همه قصه ما از آن روز شروع شد که فریاد زدیم: «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند».”

  40. لبیک یا حسین می‌گوید:

    خوب بود؛
    گیر من اما هم همان گیر سلاله است!

  41. غلام رهبرم نوکرسیدعلی می‌گوید:

    متاسفانه همه کارامون همین جوری شده. ولایت مداریمون شده سکوت در مقابل جنایات و خیانتهای خاتمی و هاشمی و در عین حال گیر دادن به بچه حزب اللهی ها که چرا گفتین هاشمی پشت فتنه بوده! وحدتمون شده نگیم عربستان یهودی که سعودیا بدشون نیاد، در عین حال برادران اهل سنت فلسطینی مون در مصاف با اسرائیل جنایتکار باید تنها بمونند که…
    اسلام کاریکاتوری همینه دیگه
    خدا رحمت کنه امام روح الله {روحی فداه} رو میفرمودند؛ اسلام ناب/ اسلام امریکایی!

  42. فاطیما می‌گوید:

    سنی ها امام علی را دوست دارند و من خود دیده ام و البته پرسیده ام.
    تفاوت ما در اعتقاد به امامت مولاست و ناحقی سایر خلفا. ولی حب علی در دل همه مسلمین است.
    وهابی ها که خود تیشه به ریشه اسلام می زنند و اصلا مسلمان نیستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.