گزارش سال ۹۱
درست در شرایطی که سال ۹۰ تمام شد، وارد سال ۹۱ شدیم! سال ۹۱ با همه سختی هایی که داشت، سال آشتی سران قوا با یکدیگر بود و ایشان تقریبا ماهی یک بار به دیدار هم می رفتند و هر چند تا روز قیامت با هم قهر کرده بودند(!) آشتی کنان سوار کشتی می شدند! سال ۹۱ مربع امیر قلعه نویی، علی دایی، مایلی کهن و عادل فردوسی پور کلا ۴ بار قهر و ۳ بار آشتی کردند، اما سران قوا ماشاء الله دعوا نکرده، آشتی می کردند و آشتی نکرده، دعوا!
سال ۹۱ یه جورایی سال پیر موتلفه بود و اینقدر که حاج حبیب الله نامه نوشت، حسین قدیانی مطلب ننوشت. در همین سال عسکراولادی متوجه شد که سران فتنه، فتنه زده اند، نه اهل فتنه! و تو چه می دانی که مفتون چیست؟! در اواخر این سال، «حضرت استاد» و «سردار قلم» درباره موضوع «فتنه زدگی و تفاوت آن با جرج سوروس گری و جین شارپ پروری بی واسطه» به مناظره با هم پرداختند که بیننده دقیقا متوجه اختلاف نظر نامبردگان نشد(!) در سال ۹۱ حبیب الله عسکراولادی در هر شماره هر روزنامه ای دست کم ۴ تا مطلب نیم صفحه ای داشت؛ نامه ای در پاسخ به جوابیه همان روزنامه، جوابیه ای در حاشیه جوابیه هامش یک روزنامه دیگر، ادامه نامه نگاری با اصلاح طلبان، و پاسخ دادن به بازتاب جوابیه یکی مانده به آخر همان اصلاح طلبان در شماره آخر یک روزنامه دیگر!! البته این اواخر به نظر می رسید اصلاح طلبان کم آورده باشند، اما حاج حبیب ول کن نبود و همچنان یا می نوشت یا جواب می داد!
سال ۹۱ معلوم شد که برادر همین حاج حبیب الله یعنی اسدالله چگونه نفر اول زیره دنیا شد. از قرار، حاج اسدالله یک روز می خواسته در کودکی سنگک بخرد که متوجه می شود نانوا دارد روی نان کنجد می ریزد.
اسدالله کودک رو به نانوا: «شاطر! کنجد را کیلویی چند می خری؟!»
شاطر رو به اسدالله: «فلان تومن!»
اسدالله: «الان می رم از بازار، بدون ارز مرجع (!) برایت کنجد ارزان تر میارم!»
… و بدین ترتیب اسدالله، سلطان زیره جهان می شود!!
در این سال ما شاهد وقوع ۲ زلزله دلخراش در میهن مان بودیم که باعث شد رئیس محترم قوه، ضمن سفر به کاراکاس و هم دردی و چیزهای دیگر با خواهر و مادر آن مرحوم، نشان درجه یک فرهنگ را به یکی دیگر بدهد. حسن سال ۹۱ به این بود که عاقبت معلوم شد منظور رئیس قوه از بهار، امام زمان (عج) است، اما مشکل آنجا بود که منظور رئیس قوه از امام زمان (عج) همان «یکی دیگر» بود! در این سال آقای احمدی نژاد درباره مدیریت حضرت نوح، سفرهای استانی یوزارسیف، برنامه های اقتصادی آمن هوتپ سوم، اختلاس قوم ماد، آکله الاکباد، شیخ رشیدالدین وطواط بن یحیی ملقب به طوطی بازرگان، عیسی پسر مریم، فردوسی توسی، کتیبه حقوق بشر کورش، زیگورات چغازنبیل، چاوز بن چه گوارا، ام هوگو، جرجیس و کلا همه چیز صحبت کرد، الا مسائل حوزه ریاست جمهوری!!
سال ۹۱ به مجلس رفتن احمدی نژاد، یک بار شوخی شد و یک بار هم شوخی شوخی، جدی شد! این وسط آنچه جدی جدی، شوخی گرفته شد، مشکلات معیشتی مردم بود. در سال ۹۱ قیمت اغلب اقلام خوراکی و غیر خوراکی سر به آسمان سایید و درست در همین فضا، یک میمون پیشگام وارد فضا شد!
سال ۹۱ سال ابطال بسیاری از مشهورات علمی بود و بر ما ثابت کرد که پراید خیلی هم گران نیست! و با یک حساب سرانگشتی مشخص شد قیمت هر کیلو پراید از قیمت هر کیلو پسته ارزان تر می افتد! ما چند بار حساب کرده باشیم، خوب است؟!
سال ۹۱ به عبارتی سال بهار رسانه ها بود و خبرگزاری یک نهاد نظامی نشان داد که با یک پیامک در روز تعطیل چگونه می تواند اوضاع اقتصادی کشور را آشفته کند!
در سال ۹۱ ما در جشنواره فیلم فجر، هر چه جایزه بود دادیم به هنرمندانی که در فتنه نقش داشتند، اما آمریکایی ها پیام این حرکت را نگرفتند و اسگل ها، اسکار را به وحید جلیلی خودشان دادند!
در اواخر این سال، برای اولین بار، تعداد دوش نامزدهای انتخابات از تکلیف بزرگان پیشی گرفت! و تقریبا به ازای هر تکلیف، کلی دوش وجود داشت! در همین سال بود که معلوم شد اصول گرایان از همان شکم مادر، نامزد انتخابات ریاست جمهوری به دنیا می آیند! گروهی از کارشناسان پیش بینی می کنند در صورتی که روند احساس چیز سیاسیون همه جناح ها همین طور ادامه داشته باشد، در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، تعداد نامزدها از تعداد رای دهندگان بیشتر شود!
در این سال احمدی نژاد ضمن حضور در نیویورک و سخنرانی در سازمان ملل، در کاری کاملا مخالف با خلقیات احمدی نژادی، از مردم منهتن به دلیل ایجاد ترافیک هنگام تردد خودروهای هیات همراه، معذرت خواهی کرد! شهروندان ساکن در محله اعیانی منهتن که واقعا تحت تاثیر سجایای اخلاقی رئیس جمهور قرار گرفتند، فوج فوج به مکتب ایران پیوستند!! در همین سال بود که معاون اول رئیس جمهور گفت: «تا احمدی نژاد هست، من هستم و تا من هستم، سرکار خانم دکتر هست» که اندکی بعد، ایشان و اوشان بودند، لیکن خانم دکتر کنار گذاشته شد! چند وقت بعد از این، جناب معاون اول گفت: «قیمت خودروها باید شکسته شود» و پراید که ۱۱ میلیون تومان گران شده بود، به اقشار آسیب پذیر لطف کرد و ۵۰۰ هزار تومان ارزان شد! در همین شرایط بود که دکتر حبیبی به رحمت خدا پیوست! چه می دانیم؟! شاید در اعتراض به این سبک از معاون اولی!!
در سال ۹۱ بودجه کشور دوست و برادر و جنگ زده افغانستان، ماه بهمن به لویی جرگه رفت و تصویب هم شد، اینجا اما قوه محترم، بودجه یک دوازدهم را آنهم اواسط اسفند به مجلس فرستاده که باش تا تصویب شود!
وطن امروز/ ۲۸ اسفند ۱۳۹۱
- بایگانی: یسار
برف نامه گدوک
در سیاست، از بصیرت غافلیم و در زندگی، از نصیحت پدربزرگ. اصلا فراموشی در ذات آدمی است.
نزدیکای نوروز چند سال پیش، کم و بیش همین موقع از سال بود که «باباکبابی» (۱) وسط کلی خاطره جالب و ناب، از حلیم بوقلمون گرفته تا کباب بناب، ناگهان زد به طبیعت و گفت: «زمستون همیشه ۲ بار می ره. یه بار اواخر بهمن، دروغکی، یه بار لحظه سال تحویل، راستکی… همیشه چند روز مونده به اسفند و چند روز بعدش، هوا شروع می کنه گرم شدن، اما تا آدما می رن توی فاز «بهار زودرس»، یه دفعه زمستون با یه برف پر حرف، حاضری می زنه… این اتفاق با اینکه هر سال تکرار می شه، هر سال مردم فریب می خورن! خلاصه، تا «مقلب القلوب» را نشنیدی، رفتن زمستون رو باور نکن… کرسی رو جمع نکن!»
حواسم هم به حرف بابابزرگ بود، هم به پیش بینی سازمان هواشناسی، اما از هول بهار، بازم در دیگ زمستان افتادم! هول بهار، حالم را خوش کرده بود… لیکن چه بسیار که «حال»، سبب غفلت از «قال» می شود. حالی که «می مانی»، رحم ندارد به قالی که «می دانی».
کرسی نگذاشته بودیم که جمع کنیم، اما هوا ظرف ۲ هفته گذشته از بس گرم شده بود که در آسمان دنبال پرستو می گشتم، در زمین دنبال گل لاله. البته نه از آنهایی که شهرداری می کارد؛ لاله واقعی، اصل!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
به سبب کاری اداری شخصی، چند روز پیش رفته بودم بلد «بلده». با کم ترین لباس، و لگن ترین ماشین، یعنی آردی یشمی مدل ۷۸ جناب اخوی که جز بوق، همه جای ماشینش صدا می دهد! فلاشر؛ کلا خراب! موتور؛ روغن ریزی! برف پاک کن ها؛ سالم، اما بدون توانایی در دادن آب به شیشه ماشین! یعنی فقط واست بای بای می کنه، تمیز نمی کنه! لاستیک ها؛ صاف عینهو آینه! آینه سمت شاگرد؛ آینه بی آینه! رادیاتور؛ احتیاج به آب دادن بعد از هر ۲ ساعت رانندگی، به خاطر جوش نیاوردن! فرمان ماشین؛ توی سرعت ۸۰ یه ریپ، توی ۱۰۰ یه ریپ، توی ۱۲۰ بندری! لاکردار باید دو دستی می گرفتمش که از جا درنیاد! دنده؛ بدتر از فرمان! کلاچ؛ بهترین وزنه برای تقویت عضلات دو قلو! کارت ماشین؛ مفقود! بیمه نامه؛ ۶ ماه از مهلت گذشته! معاینه فنی؛ شوخی نکن! نور چراغ ها؛ مگر با چشم بصیرت، فقط ۲ متر! بخاری؛ دادن خاک به جای گرما! ضبط؛ یک حفره مستطیل + کلی سیم ولو! و قس علی هذا…
جاده چالوس را تا وسطا رفتم؛ دو راهی یوش بلده، پیچیدم سمت راست. هوا هم به غایت ملس و بهاری بود.
از قبل طوری برنامه ریزی کرده بودم که در خانه/ موزه نیما توقفی داشته باشم، عکسی بیندازم، احیانا کتابی بخرم و کنار قبر علی اسفندیاری و الباقی فاتحه بخوانم. توقفم در یوش ۲ ساعتی طول کشید. خبری از زمستان نبود. در تن لخت درختان به وضوح می شد لباس خوش رنگ شکوفه ها را تماشا کرد.
کمی بعد در «بلده» کارم را انجام دادم. راحت تر از آنکه فکرش را می کردم. لنگ یکی دو تا امضاء بودم که جور شد.
از بلده رفتم سمت نور، یعنی شمال (۲) با جاده ای کاملا خلوت و هنوز بکر. در شهر نور با حمیدرضا یوسفی ورجانی قرار داشتم. از دوستان قدیمی که فتنه ۸۸ پیچید سمت فتنه گران و کارهایی کرد (۳) که بماند. حمید برای خریدن یک قطعه زمین، در نور بود و همین بهانه مناسبی بود تا شبی در ویلای پدرش در «چمستان» اقامت کنیم.
طبق قرار صبح زود راهی جاده ساحلی شدیم به سمت قائم شهر. یعنی سمت راست جاده ساحلی. در قائم شهر، آشنایی برنج کار دارم که همیشه برنج هایم را از او می خرم. دست اول است و به صرفه و مرغوب و خوش خوراک. حمید هم چند کیلویی خرید. «آقا صفر» اما خیلی شاکی بود از اوضاع کشت و کار. می گفت: «همین طور برنج و سیب زمینی و چای و مرکبات است که باد کرده دست کشاورز، آن وقت می ریم از خارج برنج وارد می کنیم! چرا؟… بعد از چند ماه که دولت صدای داد ما را می شنود، می آید و از ما نسیه خرید می کند، حالا باش تا حساب کند بدهی اش را! ما از بانک کشاورزی وام می گیریم، فقط ۲ تا قسط عقب باشیم، اول زنگ می زنن به ضامن و آبروی آدم رو می برن، بعدا خود به خود از حساب مون کم می کنن، ولی ما که از دولت طلب داریم، به کی باید زنگ بزنیم؟! ضامن دولت کیه؟! به پیمان کار می گیم، می گه؛ تقصیر دولته! به دولتی ها می گیم، می گن؛ قصور از پیمان کاره!… آقا! ما این یارانه ها رو نخواستیم! پول خودمون رو بدین…».
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
چه در راه جاده ساحلی و چه در راه برگشت از قائم شهر به سمت تهران؛ جاده فیروزکوه، چیزی که مشهود بود تخریب جنگل بود و عدم رویت دریا! بی اغراق در جاده ساحلی اصلا ساحلی ندیدیم! یعنی اصلا دریایی ندیدیم که بخواهیم ساحلی ببینیم! هر چه بود، یا ویلاهای شخصی بود، یا ویلاهای دولتی/ حکومتی فلان نهاد و بهمان ارگان که البته بیش از کارمندان بینوا، سهم خوش گذرانی حضرات مدیر می شود. حمید می گفت: جاده ساحلی شده جاده ویلایی!! راست می گفت.
جنگل اما حکایت دردناک تری داشت. القصه! چند ماه پیش، از ابتدای جاده چالوس داشتم برمی گشتم تهران. حدودا نیم ساعت بعد از اول جاده، جنگل های طبیعی به آن عظمت، جایش را داد به مقداری کاج و بلوط کاشته شده! و به شدت تنک و کم پشت! کمی بعد، همین شبه جنگل لاغر هم کلا محو شد!
یادم می آید ایام کودکی وقتی جاده چالوس می رفتیم، اگر راه را ۳ ساعت حساب کنی، بیشتر از ۲ ساعت و نیم اش جنگل بود. الان دقیقا برعکس شده! بیشتر کوه خشک می بینی تا جنگل… و آنهم چه کوهی؟!… کوه خط کش خورده آدمی زاد! کمی به خاطر آزادراه و بیشتر به خاطر ویلا!
مع الاسف وضع جاده هراز و جاده فیروزکوه هم بهتر از حال و روز جاده چالوس نبود. اینک شمال را بیشتر به ویلا و بساز بفروش ها باید شناخت، تا جنگل و دریا. حق دارند شمالی های اصیل ناراحت باشند از این وضع. واقعا بر سر منابع طبیعی بلایی آمده که اگر جلوی آن گرفته نشود، انگ بدی روی پیشانی نظام نقش خواهد بست. تعارف که نداریم! کل ساحل شده رژه آرم این اداره و آن شرکت! ویلای مخابرات، ویلای صدا و سیما، ویلای سایپا، ویلای خصوصی، ویلای نیمه خصوصی، ویلای فولاد مبارکه، ویلای کوفت و ویلای زهر مار! اگر از نظر جمهوری اسلامی، دریا و کوه و جنگل متعلق به همه ملت است، چرا پس علیه این رویه نادرست اقدام قاطعی نمی شود؟!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
به ورسک نرسیده بودیم که هوا ابری شد… و خیلی زود برف گرفت. فکر کردم؛ خفیف است و می شود رفت. حمید موافقت کرد. به راه مان ادامه دادیم. بعد از ورسک اما همین که تونل های ۳ گانه را رد کردیم، ابتدای گردنه گدوک گیر کردیم در بوران. یک آن دیدم ماشین نمی رود و دارد سر می خورد! عقل کردم و ماشین را هر جور بود هدایت کردم سمت شانه جاده. با آن وضع، یا ما به ماشینی می زدیم و یا ماشینی به ما!
شانه جاده اما بالطبع برف بیشتری داشت. حدود نیم متر! هوا هم داشت تاریک می شد… حمید گفت: پیاده شم، هل بدم؟ گفتم: با لاستیکای این لگن، بی فایده است… بدتر گیر می کنه توی برفا! گفت: سردم شده، یخ زدم! گفتم: منم! گفت: تو باز یه بافت تنته، من چی؟! گفت: داری چی کار می کنی؟ گفتم: زنگ می زنم امداد خودرو… گفت: اینجا که آنتن نداره! گفت: الان سگ میاد خفت مون می کنه! گفت: بدجور داره بهم فشار میاد! گفتم: تو برو اون پشت مشتا، منم می رم این پشت مشتا!
در ماشین را که باز کردم، سانتافه ای قیژ از کنارم رد شد و گل و لای را پاشید طرفم. مانده بودم چه فحشی بهش بدهم که در برف و مه جلوی جاده گم شد، اما هنوز صدای آهنگ ماشینش می آمد… «دلم گم شده، پیداش می کنم من…».
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
حدودا یک ساعت در آن کوران گیر کرده بودیم که عاقبت سر و کله این امداد خودروهای گذری پیدا شد. طرف گفت: ماشین رو از شانه جاده بیارم توی جاده، می شه ۴۰ هزار تومن، هر ۱۰ دقیقه که توی جاده بکشم تون ۲۰ هزار تومن دیگه می گیرم!
چاره چه بود؟! قبول کردیم. دو سه پیچ بعد، آردی یشمی ما که پشت یک نیسان آویزان بود، همین طور لک و لک داشت می رفت که حمید زد به شانه ام؛ اونجا رو نگاه؟… گفتم: همون سانتافه است! گفت: علامت بده، نیسان نگه داره ببینم…
پانوشت:
۱: بابابزرگم قبلا کبابی داشت. هنوز هم یک خط در میان به عادت بچگی ایشان را «باباکبابی» صدا می زنم.
۲: جاده های شمالی جنوبی چالوس (منتهی به شهر چالوس) و هراز (منتهی به شهر آمل) که تقربیا موازی هم اند، به واسطه جاده افقی یوش و بلده به یکدیگر وصل می شوند. از جاده بلده البته به شهر نور نیز جاده ای هست به غایت بکر و دیدنی که دقیقا بین چالوس و آمل در می آید.
۳: یکی از روزهای فتنه، یعنی روز ۱۳ آبان، حمید را در جمع آشوب گران دیدم. داشت شعار می داد؛ «سفارت روسیه، لانه جاسوسیه». تنها بودم. ایستادم گوشه ای به نظاره اش. شعارش غلیظ تر شد؛ «نه غزه، نه لبنان…». خواستم زنگ بزنم به موبایلش که دیدم آنتن ها را پرانده اند… آنتن ها را، دوستی ها را، خیلی چیزهای دیگر را. همین طور که نگاهم به حمید بود، یاد آن روزی افتادم که…

– حمید! آخرش نگفتی چرا ۴ تا از انگشت های دست راستت قطع شده؟!
– سال ۶۱ مادرم داشت با دستگاه، گوشت چرخ می کرد که یهو آژیر جنگ پخش شد. رفت چادر سر کنه، منو ببره زیرزمین که…
هنوز که هنوز است گاهی با خودم خلوت می کنم؛ آژیر جنگ خطرناک تر بود، یا آژیر فتنه؟! و صف من و حمید، کجا از هم جدا شد؟!… و کجا دوباره جوش خورد؟!
من همان حمیدم… حمید همان من است… در سیاست، از بصیرت غافلیم و در زندگی، از نصیحت پدربزرگ. اصلا فراموشی در ذات آدمی است.
- بایگانی: یسار
آشتی
– هنوز قهری؟!…
«پیامک علی به محمود» 🙂
- بایگانی: یسار
جمهور، جمهور، جمهور
تقدیم به نائب بقیه الله الاعظم، علمدار عباس نگهدار انقلاب اسلامی، رهبر مقتدر امت اسلام؛ امام خامنه ای

یک: خدا قوت باید گفت به این ملت. متن، حضور عظیم مردم بود و به یمن این حماسه بزرگ، فعلا می توان از برخی حواشی صرف نظر کرد. یوم الله ۲۲ بهمن ۹۱ هوشمندانه ترین پاسخ به «تحریم هوشمند» بود. دیروز خیلی چیزها معلوم شد. معلوم شد مردم نیز به تاسی از رهبرشان همچنان انقلابی اند. معلوم شد فرزندان انقلاب، هرگز دیپلمات نشده اند که «مبارزه» را فدای «مذاکره» کنند. معلوم شد بصیرت ملت، هم از فتنه های سیاسی بزرگ تر است، هم از فتنه های اقتصادی. معلوم شد نگرانی مردم از گرانی، معطوف به ندانم کاری بعضی دست اندرکاران است، نه اصل نظام. معلوم شد از نظر مردم، مشکلات معیشتی، متاثر از ایستادگی پای آرمان ها نیست. معلوم شد قوای ۳ گانه به ویژه قوه مجریه باید برای این مردم خدایی، بیش از اینها کار کنند. معلوم شد «جمهور» از «رئیس جمهور» جلوتر است. معلوم شد کلاس جمهور از کلاس بی کلاس رئیس جمهور بالاتر است. معلوم شد سخنران اصلی مراسم، شعارهای ملت شهید پرور است، نه حرف های یکی به نعل و یکی به میخ. معلوم شد «بهار انقلابی ها» تکراری نیست، بلکه «بهارنمایی» تکراری است. معلوم شد ملت و ولایت به هم می آیند؛ دولت و مجلس باید خود را به این منظومه برسانند. معلوم شد «وحدت ملی» ذاتی این مردم است. معلوم شد برای این ملت، احدی نمی تواند دایه مهربان تر از مادر باشد. معلوم شد رعیت زاده نمی تواند حامی اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی باشد. معلوم شد کلاس رعیت، از کلاس منیت، از کلاس بی کلاس رعیت نمایی، بالاتر است. معلوم شد این مردم از نسخه پیچی های «وحدت ملی» و «انتخابات آزادانه» بی نیازند. معلوم شد فتنه و انحراف هر ۲ با هم، از سرو بلندبالای ملت ایران، کوتاه ترند. معلوم شد «وحدت» برای این ملت، فریضه است… و معلوم شد چرا «اختلاف افکنی تا روز انتخابات، خیانت است»؟!
دو: ۲۲ بهمن ۹۱ دشمن فهمید در مبارزه با نظام مقدس جمهوری اسلامی، قبل از قوای ۳ گانه، حتی قبل از نیروهای نظامی، با آحاد ملتی طرف است که انقلاب و اسلام و امام و جمهوری اسلامی و «آقا» را مال خود می دانند. اصلا مهم نیست چند سال از ۲۲ بهمن ۵۷ گذشته باشد. مهم این است که دشمن در نبرد با جمهوری اسلامی، در وهله اول با بسیجیان خامنه ای طرف است. نه با رئیس جمهور، بلکه با جمهور. من به دشمن حق می دهم اگر روی شعارهای جمهور، بیش از سخنان تکراری رئیس جمهور، حساب باز کند. از ورای همین محاسبه، نظرسنجی اخیر موسسه گالوپ، بهتر درک می شود.
سه: ۲۲ بهمن ۹۱ نشان داد حتی اگر دست تفرقه و اختلاف افکنی از آستین فلان سر قوا بیرون آید، باز هم «نشاط ملی» ملت ایران صدمه نمی بیند. دعوای این و آن، البته مردم را ناراحت می کند، لیکن ما نشاط ملی خود را نه از مجلس گرفته ایم، نه از دولت. نشاط ملی ما محصول خودباوری است که آنهم از صدقه سر انقلاب/ جمهوری اسلامی به وجود آمده. در ورای اختلاف افکنی، چرا مردم به شعب ابیطالب برگردند؟! اختلاف افکنان را پس می زنند. (اما نه با اقدام اختلاف افکنانه!) چرا نشاط ملی خود را خراب کنند؟! دست رد به سینه تفرقه می زنند. (اما نه با اقدام تفرقه انگیزانه!) چرا دنبال جبهه های سیاسی حرکت کنند؟! از جبهه ولایت فقیه پشتیبانی می کنند. (اما نه با منیت، که با بصیرت!)
چهار: حفظ حماسه ۲۲ بهمن ۹۱ از خود این حماسه، مهم تر است. مراقب باید بود؛
چهار/ ۱: دعوای این و آن نباید وجه المصالحه رفتار ناصواب و گفتار ناثواب شود. مقابله با بعضی بداخلاقی ها نباید خود همراه با بداخلاقی های دیگر شود. مبارزه با برخی اختلاف افکنی ها نباید خود باعث تفرقه شود. این، عمل به فرامین ولی امر نیست؛ هم سویی با خط اختلاف و خطر تفرقه است. آیا عمل وحدت شکنانه، آنهم در یوم الله ۲۲ بهمن، مقابله با اختلاف است یا هم صدایی با اختلاف؟! و آیا نباید دست مسموم انحراف و فتنه را در بعضی اختلاف افکنی ها متوجه شد؟!
چهار/ ۲: یکی دانستن سهم طرفین دعوا به شیوه کاریکاتوری، یا از آن بدتر، قائل شدن حق بیشتر برای طرف خاطی تر، اولا؛ دور زدن فریضه وحدت است، ثانیا؛ به گستاخی فزون تر اعوان و انصار انحراف منجر می شود. ظاهرا عده ای با مفهوم مقدس وحدت نیز کاسبی می کنند. به ایشان می گویی؛ علی لاریجانی و قالیباف؟! می گویند؛ عدالت و ولایت!! اما همین که می گویی؛ محمود احمدی نژاد؟! می گویند؛ فرود آرام دولت و وحدت!! هنر این جماعت، باج دادن بی مرز به «بهارنمایان» است. مع الاسف ایشان آنقدر که هوای دولت را دارند، هوای انقلاب اسلامی ۳۰۰ هزار شهید را ندارند!! به راستی، بحث ولایت و وحدت است یا کاسبی؟! لاریجانی «۱۱ روز خانه نشینی» کرد یا قالیباف سخن از «بن بست نظام» گفت؟! و آیا جز این است که بعضی جبهه های ناپایدار سیاسی، دوست می دارند ما به ازای حزب الله مظلوم، با عرض معذرت، کمی تا قسمتی «خریت» باشد، نه «بصیرت»؟!
چهار/ ۳: باید هوشیار بود. مبادا دعوای فلانی و بهمانی، سبب شود در مقام قضاوت درباره کلیت مسئولان شریف نظام، مرتکب جفا شویم. این درست که دوست و دشمن، جمهوری اسلامی را به «ملت» می شناسند، اما مسئولان نیز برایند همین جمهوری اسلامی اند. از جمله مسئولان جمهوری نازنین اسلامی، شهید مصطفی احمدی روشن است. او که فقط «نخبه هسته ای» نبود! شهید حسن طهرانی مقدم است. او که فقط «نخبه موشکی» نبود! الحمدلله شمار کثیری از دست اندرکاران نظام، ادامه دهنده راه شهدا هستند. جز این بود، «آقا» شرایط امروز ما را هرگز «خیبری و بدری» توصیف نمی کردند.
پنج: یوم الله ۲۲ بهمن ۹۱ مقدمه مناسبی برای انتخابات خرداد ۹۲ خواهد بود؛ ان شاء الله. مردمی که فردا به این و آن رای خواهند داد، دیروز با حضرت سیدعلی، بیعتی تاریخی و بی مثال کردند. قدر مسلم هر دولت و هر رئیس جمهوری، اگر بخواهد خودش را از اصل ۲۲ بهمن بزرگ تر بداند، از همین ملت شهید پرور، تودهنی سختی خواهد خورد. از همین منظر، «۲۲ بهمن ۹۱» عطر «۹ دی ۸۸» می دهد. «بهار» زنده تر از آن است که «زنده باد بهار» بخواهد. آقای سر قوه! لطف می کنی اگر کلاس بهار را پایین نیاوری. شما کجا و بهار کجا؟! ظاهر شما کجا و ظاهر بهار کجا؟! باطن شما کجا و باطن بهار کجا؟!… بعضی ها از صدقه سر همین ملت و همین ولایت و همین انقلاب و همین ۲۲ بهمن، «شکوفه» زده اند؛ اینک شکوفه خود را از شکوفایی کل بهار، بزرگ تر می بینند! شکوفه انقلاب… نیک اگر بنگری، ملت است. هر که کوفه بازی درآورد، سیلی می خورد.
*** *** ***
با این مردم بیدار، انقلاب اسلامی برای دفاع، به تنها چیزی که نیاز ندارد، خواب است. من نیز در این سالیان روزنامه نگاری، اگر چه زیاد «دیشب خواب بابا رو دیدم دوباره»، اما هرگز مایل نبوده و نیستم درونی دلم را بیرون بریزم. با این همه…
– ایام فتنه ۸۸ دوست و همسنگر پدرم، حاج اصغر آبخضر می گفت: «دیشب خواب پدرت را دیدم. همان لباس خاکی جبهه تنش بود. همان «یا زیارت یا شهادت». طبقه چندم ساختمانی بودیم. از پنجره، درگیری های خیابان را نشان اکبر دادم و گفتم: «آخر این معرکه چه می شود؟!» عکس روی دیوار را نشانم داد و گفت: «با وجود این مرد، انقلاب اسلامی از پس همه فتنه های ریز و درشت قبل از ظهور برمی آید. ما شهدا، هوای این مرد را داریم. مثل امام، دوستش می داریم. ما به کنار، «علمدار کربلا» هم عجیب هوای این مرد را دارد. عجیب دوست می دارد این مرد را. هر وقت شما می گویید؛ «ابالفضل علمدار! خامنه ای نگهدار»، سقای عاشورا به همه ما شهدا آماده باش می دهد».
* عکس روی دیوار، یکی از تصاویر «آقا» بود در مسجد مقدس جمکران… اون عکس عمودیه.
– چند شب پیش، مادربزرگم، خواب «آقا» را دیده بود… به «آقا» گفتم: «ما که از دور، دستی بر آتش داریم و همه چیز را نمی دانیم، فقط با چند خبر، این همه قلب مان می گیرد، این همه آه می کشیم، این همه غصه می خوریم. شما چگونه تحمل می کنید این حجم انبوه اخبار را؟! این همه غم و اندوه را چگونه تدبیر می کنید؟!» «آقا» لبخندی زدند و عکس روی دیوار را نشانم دادند.
* عکس روی دیوار، یکی از تصاویر «آقا» بود در مسجد مقدس جمکران… اون عکس عمودیه.
********* *********
آهای مسئولان! مانیفست ما همچنان همان سرود «دیشب خواب بابا رو دیدم دوباره» است… حتی خواب ما سرشار از بیداری است… مانیفست ما این است؛ «در جنگ با دشمن، ننگه که سازش کرد…».
وطن امروز/ ۲۳ بهمن ۱۳۹۱
- بایگانی: یسار
این اجنبی پرستان بی جنبه
۱: خبرنگاران، بعضا به بهانه «انتقاد»، که حق مسلم خود می دانند، توهین می کنند، تهمت می زنند، غیبت می کنند، فحش می دهند، اذهان عمومی را تشویش می کنند و دروغ می گویند. آیا چون ما خود روزنامه نگاریم، می توانیم کتمان کنیم که لااقل بخشی از جامعه خبری، بی هیچ رحمی به صغیر و کبیر، «تقوای رسانه ای» را قربانی اصول بی اصول ژورنالیسم می کنند؟! البته امیر قلعه نویی آدم با شرفی است، و الا «اجنبی پرستی»، فقط مال ۲ دقیقه بعضی خبرنگاران محترم است!
۲: قطعا «اجنبی پرست» حرف بسیار گل درشتی است، اما قلعه نویی، سالی یک بار، درشتی می کند و خبرنگاران، بعضا هر روز! باور کنیم؛ چیزی که اینقدر «روادارانه» عوض دارد، گله ندارد! شکایت و دادگاه و خشم و «آهای مدعی العموم! چه نشسته ای که ژنرال، از گل نازک تر خطاب مان کرد»، ندارد! اگر نقد، خوب است، چه اشکالی دارد یک بار هم امیرخان، پشت خبرنگاران را کیسه بکشد؟! و حتی اگر نقد همراه با اهانت هم سازنده است، -آن طور که عده ای اعتقاد دارند!- چه عیبی دارد حالا یک «اجنبی پرست»؟!
۳: اما بیاییم و فرض کنیم در جامعه خبری ما هیچ اجنبی پرستی وجود نداشته باشد. لااقل به امیر قلعه نویی نمی توان خرده گرفت، چرا که این همه خبرنگاران علیه او راست و دروغ را بهم می بافند، یک بار هم امیرخان چنین کرده! این همه بعضی خبرنگاران، سرمربی آبی ها را مسخره کرده اند؛ در ازای این همه استهزا، گمانم یک «اجنبی پرست»، این حرف ها را نداشته باشد! معفو است! یک سو، امیر قلعه نویی بی ادبیات است، سوی دیگر، جماعتی مبادی آداب و منادی ادب! حتما معفو است!! واقعا مانده ام؛ خبرنگارانی که این همه توصیه به «جنبه» می کنند، صبر و تحمل و بردباری خودشان کجا رفته؟! پس بیاییم و بی خود، برای خبرنگارانی که گاه اجنبی را می پرستند، شان عصمت و تنزه نتراشیم. «اجنبی پرست»، نه شاخ دارد، نه دم! اجنبی پرستی در پوشش شغل خبرنگاری نیز!
۴: اجنبی پرستی، استعاره ای از غاز بودن همیشگی مرغ همسایه، نزد شماری از اصحاب رسانه است! و الا آنکه بخواهد مانوئل ژوزه (بدترین مربی تاریخ پرسپولیس به حیث آمار) را بپرستد، بیش از آنکه «اجنبی پرست» باشد، «احمق» است! جناب کی روش هم با این کارنامه مثال زدنی (!؟) جایی برای پرستش باقی نگذاشته! آنی درنگ کنید؛ اگر یک مربی وطنی، ترجیحا حمید استیلی، نتایج نیم فصل اول پرسپولیس را می گرفت، چگونه با شلاق بعضی خبرنگاران بدرقه می شد؟! مانوئل ژوزه اما چون اروپایی است، حتی با بدترین نتایج ممکن نیز باید محترمانه نقد شود! به سلابه کشیده نشود، مسخره نشود، به هیچ برنامه زنده و احیانا زننده ای نیاید و پاسخگوی افکار عمومی نباشد! از ورای مقایسه رفتاری که با حمید استیلی و مانوئل ژوزه شد، آیا نمی توان نتیجه گرفت؛ شغل بعضی خبرنگاران، نه شغل شریف خبرنگاری، بلکه شغل کثیف اجنبی پرستی است؟! و از ورای مقایسه رفتاری که با امیر قلعه نویی و کارلوس کی روش شد، آیا نباید به موفق ترین مربی لیگ برتر ایران حق داد که بعضی خبرنگاران را اجنبی پرست بخواند؟! قلعه نویی زمان هدایت تیم ملی، بدون هیچ باختی، و فقط به خاطر حذف در ضربات پنالتی مقابل کره جنوبی، مرد و مردانه به «۹۰» رفت و در لفافه نقد کارشناسانه، همه رقم ناسزا و استهزا را متحمل شد، اینک اما جناب شومن، چند ماه بعد از باخت کارلوس خان کی روش به تیم های رده چندمی لبنان و ازبکستان، برای ۴ تا نقد محترمانه، محرمانه به آپارتمان مرد پرتغالی می رود، تا از او رخصت بگیرد!! آیا امیر قلعه نویی هم اینقدر نجیبانه نقد شد؟! جالب است؛ دوره کنونی، به سبب قرعه آسوده، تا الان باید از صعود تیم ملی به جام جهانی مطمئن می شدیم، لیکن باز هم کاسه «چه کنم، چه کنم» دست گرفته ایم! کارلوس کی روش اما به جای عذرخواهی، ژست طلبکارانه می گیرد و از کیفیت پایین لیگ ایران گله می کند!! و چرا نکند؟! او خوب می داند تا چه حد اجنبی پرست اند شماری از اصحاب رسانه. قلعه نویی بود، تا الان جایش را به مربی دیگری داده بود، مایلی کهن هم بود، همین طور. سر دراز دارد قصه اجنبی پرستی… آنقدر دور و دراز که هرگز مجید جلالی، رنگ صندلی تیم ملی را به خود نمی بیند. دربی، شهرآورد بی خودی بود، اما نه بی خودتر از بازی تیم ملی مقابل لبنان و ازبکستان!! و الحق که در قیاس با تیم ملی کی روش، دربی سرافرازانه ای داشتیم! واقعا اگر قرار به این نتایج تیم ملی بود، چه ضرورتی داشت پول زبان بسته مملکت را در جیب مربیان اجنبی بریزیم؟! که برای ۲ تا نقد یواشکی هم، دیگر مجبور نباشیم راهی خانه طرف شویم!! آری، ما هم خبرنگار اجنبی پرست داریم، هم خبرنگاران اجنبی پرستی که از رئیس شومن شان خط می گیرند!
۵: امیر قلعه نویی به «کلهم» می گوید «کل یوم»، «کربکندی» را «گربه کندی» صدا می زند، و به «ذوب آهن» می گوید «ذبّ آهن»! جز اینها سوتی دیگر امیرخان چیست؟! قلعه نویی اما با نام خدا سخن می گوید، هنگام پیروزی و شکست، اهل بیت را فراموش نمی کند، قم و جمکران و زیارت امام زاده آقا علی عباسش ترک نمی شود، وقت قهرمانی، نماز شکر می خواند، در برهه های مختلف، وطن دوستی خود را ثابت کرده، و آمار فتوحاتش با اینکه از تعداد لیگ برتر ما بیشتر است، لیکن هنگام باخت، از نقد و توهین و تهمت، فرار نمی کند. خوب یا بد، نه فقط سطح لیگ برتر ما، از سطح تیم ملی، بالاتر است، بلکه سطح موفق ترین مربی این مرز و بوم نیز از سطح بعضی خبرنگاران مثلا وطنی، بالاتر است. امیر قلعه نویی با این همه رکورد، قطعا از سر خبرنگارنماهای اجنبی پرست، زیاد هم هست، گیرم ملاک ما کوچینگ ژنرال باشد در روز دربی!
۶: سوتی دادن و چند کلمه را پس و پیش خواندن، برای یک مربی فوتبال تجربی که اغلب عمرش در زمین خاکی های جنوب شهر سپری شده، عیب نیست. عیب آن است که عده ای اجنبی پرست، مدعی جامعه مظلوم خبرنگاری شده اند. همان کسانی که فردا در زردنامه های شان خواهند نوشت؛ «موفقیت پرسپولیس، بیشتر به خاطر بگوویچ است تا یحیی گل محمدی»! همان کسانی که امروز می نویسند؛ «کارلوس کی روش از ظرف فوتبال ما بزرگ تر است»! همان کسانی که دیروز نوشتند؛ «مربی گری تیم ملی برای قلعه نویی، لقمه گنده تر از دهان بود»! لقمه گنده تر از دهان اما «لقمه خبرنگاری» است، برای جماعت اجنبی پرست!
*** *** ***
همه به امیر قلعه نویی، یک تشکر درست و حسابی بدهکاریم. ژنرال، شاید بی آنکه خود بخواهد ثابت کرد؛ اجنبی پرستی، هنوز آنقدر بد و مذموم هست که حتی صدای اجنبی پرست ها را هم درمی آورد… نشان به نشان خواب آشفته بعضی ها، قبح اجنبی پرستی در این دیار هرگز نریخته! ممنون گل پسر نازی آباد… بعد از تشر تو، حالا راحت تر از کارلوس مغرور انتقاد می کنند، حتی بعضی ها!
وطن امروز/ ۱۴ بهمن ۱۳۹۱
- بایگانی: یسار
جذب حداکثری؛ آری، اما…
چه بهتر که مطلع پلاک امروز را مزین به حدیثی از امام حسن عسکری (ع) کنم؛ «مومن برای مومن، برکت، و برای کافر، اتمام حجت است». «تحف العقول، صفحه ۴۹۸»
*** *** ***
یک: گاهی که بعضی رجل سن و سال دار سیاست، بیش از حد از در صلح و صفا وارد می شوند، صدای آرمان خواهان جامعه به نشانه اعتراض بلند می شود؛ «چرا می خواهید به فتنه گران تخفیف بی خود دهید؟!» موسپیدان اما مخلص جواب شان این است؛ «جذب حداکثری».
دو: جذب حداکثری اگر چه شرط عقل است، لیکن تاکید «آقا» روی این مفهوم، اهمیت آن را مضاعف می کند. با این همه، از بعضی عناصر سیاسی باید سئوالاتی پرسید؛
دو/ ۱: آیا سوژه جذب حداکثری فقط خواص سیاسی اند؟! اگر نه، پس چرا در باب جذب حداکثری، آنقدر که به جذب چند فتنه گر دانه درشت توجه می شود، کوششی برای جذب توده هایی که ذهن شان پر از معماهای بی جواب است، نمی شود؟! آیا رواست که حتی درباره جذب حداکثری نیز شاهد تبعیض باشیم؟!
دو/ ۲: صرف نظر از بحث خواص و عوام، آیا جذب حداکثری به معنای تنها گذاشتن مفاهیم عالیه است؟! آیا ما حق داریم به گونه ای بر مدار جذب حداکثری حرکت کنیم که در ازای جذب فرضی چند فتنه گر عذرخواه، مفاهیمی از قبیل عدالت، مبارزه، پایداری، ایستادگی، آرمان خواهی و… دچار انزوا شوند؟! آیا جذب کردن چند عنصر ناراحت، ارزش چنین خسران بزرگی را دارد؟!
دو/ ۳: قطعا عده ای استثنا وجود دارند که جذب حداکثری شامل حال شان نمی شود. یعنی رفتار و گفتارشان آنقدر وقیحانه و رذیلانه است که لیاقت ورود به سفینه انقلاب اسلامی را ندارند. این جماعت سوژه دفع حداقلی اند. سئوال من از بعضی عناصر سیاسی این است؛ مشخصا و به طور مصداقی بفرمایید احیانا چه کسانی از چارچوب جذب حداکثری به تعریف شما، خارج اند؟! و آیا اصلا قائل به مفهوم دفع حداقلی هستید؟!
دو/ ۴: مراد از گفتمان جذب حداکثری چیست؟! جذب ما به فتنه گران؟! یا جذب فتنه گران توبه کننده به ما؟! آیا هدف از جذب حداکثری فقط و فقط احیای فریضه «شتر دیدی، ندیدی» است؟! آیا کمی آنها باید کوتاه بیایند، و کمی بیشتر از آنها، ما؟!
دو/ ۵: اگر حتی بصیرت، بنا به تعبیر حکیمانه رهبرمان آفت دارد و آفتش «غرور» است؛ آفات جذب حداکثری چیست؟! و اگر جذب حداکثری، بد و نارس و شل و ول و افراطی و تفریطی انجام شود، چه مضراتی خواهد داشت؟!
دو/ ۶: اگر جذب حداکثری را نادرست انجام دهیم و نتیجه اش، احیای مجدد فتنه و سران فتنه باشد، کار عاقلانه ای است؟! هیچ دقت کرده ایم که متاثر از سیاست جذب حداکثری، اصحاب انقلاب قرار است بیشتر شوند یا زبان عناصر ضد انقلاب، درازتر؟!
سه: شگفتا! واقعا شگفتا از روی اصحاب فتنه… این روزها گاهی که رسانه های زنجیره ای را دنبال می کنم، آنچه زیاد می بینم عناوینی از این دست است؛ «تغییر لحن آقای عسکراولادی کافی نیست!»، «ایشان باید رویه اش را نیز تغییر دهد!»، «عسکراولادی باید از اصول گرایان بخواهد که بابت رفتار و گفتارشان، از مردم و اصلاح طلبان معذرت خواهی کنند!»، «ما از سخنان ایشان استقبال می کنیم، اما شرکت در انتخابات، حقی نیست که عسکراولادی و عسکراولادی ها بخواهند به ما بدهند یا ندهند!» و…
چهار: بگذارید وارد مصادیق شوم، تا بیشتر معلوم شود وقتی جذب حداکثری، افراطی انجام می شود، چه نتیجه ای در پی دارد. جناب رسانه ملی وقتی دوربین صدا و سیما را کیلومترها آن طرف تر از جذب حداکثری، مقابل سرکار خانم معصومه ابتکار قرار می دهد، (به عنوان نماینده قشر دانشجو!) باید هم این گونه محصول اش را ببیند که عضو شورای شهر تهران، برود با فلان رسانه گفت و گو کند و بگوید؛ «تمام مولفه های زن مسلمان در حجاب، خلاصه نمی شود!… رویکرد پهلوی اول، بهبود زندگی مردم بود!… نفوذ تفکر امام بر اساس تحولاتی بود که دکتر شریعتی پایه گذاری کرد!…». معصومه ابتکار اگر چه در فتنه ۸۸ تا اوایل سال ۸۹ عمدتا در دفاع از فتنه و فتنه گران موضع می گرفت، اما پس از آن مقطع، ترجیح داد کارنامه خود را بیش از این تیره و تار نکند. مع الاسف صدا و سیما با کاریکاتور کشیدن از مفهوم جذب حداکثری، زبان سرکار خانم را باز کرد! حالا عضو شورای شهر تهران به دفاع از مهندس و شیخ اکتفا نمی کند! حجاب را می زند! از رضاخان دفاع می کند! به امام اهانت می کند! و البته مقصر چنین سخنان گل درشتی در وهله اول، همان رسانه ای است که مفت و مجانی دوربین خود را در اختیار اعوان و انصار فتنه می گذارد. من از شمای خواننده سئوال می پرسم؛ آیا به چنین رویه ای می گویند «جذب حداکثری»؟!
*** *** ***
عالیجنابان با تجربه تر از ما! ای کسانی که بیش از ما سرد و گرم سیاست را چشیده اید! موسپیدان! فداییان جذب حداکثری! آنی درنگ کنید که اگر فتنه به ثمر رسیده بود، اگر نقشه سران فتنه گرفته بود، اگر خون شهید غلام کبیری و ذوالعلی نبود، آیا باز هم مجال داشتید این همه بی قاعده بر طبل جذب حداکثری بکوبید؟! آیا اصلا قائل به این هستید که فتنه ۸۸ سران فتنه ای هم داشت؟! و آیا فکر نمی کنید اهل و عیال فتنه، بازگشت به نظام را، نه برای رجوع دوباره به آغوش پر مهر ولایت فقیه، بلکه برای اتمام کار نیمه تمام شان در فتنه ۸۸ می خواهند؟! این را من نمی گویم به خدا! خودشان می نویسند که «برای رسیدن به مقصود اصلاحات، تنها راه باقی مانده، استفاده از فرصت انتخابات است».
آقایان! این جماعت هر وقت نوشت «اصلاحات»، منظورش «براندازی نظام ۳۰۰ هزار شهید» بود. هنوز هم شک دارید؟!
جوان/ ۲ بهمن ۱۳۹۱
- بایگانی: یسار
بحران «مالی» و «بحران مالی»
امریکا که قرار بود بعد از کشتن بن لادن، جل و پلاس سربازان خود را از افغانستان جمع کند، ظاهرا بیرون بیا نیست! اما حضور نظامی یانکی ها چه رهاوردی برای همسایه شرقی ما داشته؟! صلح، آرامش، سازندگی، امنیت، رفاه و اشتغال؟! یا کشت و کشتار، کشت بیشتر تریاک، رشد بیشتر قاچاق و فربه شدن بیشتر طالبان؟! کم و بیش وضعیت همسایه غربی نیز بر همین منوال است. در عراق، تروریست های سلفی، دقیقا همان کاری را انجام می دهند، که طالبان در دیار افغان. اگر دیروز، صدام در زندان های بغداد، خاندان حکیم و صدر را وحشیانه می کشت، امروز در عراق، صبحی به شام نمی رسد، الا اینکه از چندین جای مختلف، اخبار اقدامات تروریستی مخابره شود. البته در عراق، ظاهرا، امریکایی ها حضور نظامی ندارند، اما تروریست ها خیال امریکا را بابت ناامن کردن بین النهرین، و دامن زدن به اختلافات قومی و تفاوت های مذهبی جمع کرده اند. واقعا تلخ است آنچه این روزها در عراق می گذرد؛ جنوب عراق محل جولان انگلیسی هایی است که بوی نفت بصره به مشام شان خوش نشسته. شمال عراق تبدیل به پاتوق شرکت های چند ملیتی شده که اغلب صهیونیستی اند. جبهه استکبار اصلا بدش نمی آید در شمال عراق، شمال غرب ایران، و جنوب ترکیه، به بهانه استقلال قوم کرد، از یک «اسرائیل جدید» پرده برداری کند. مرکز عراق هم هر روز شاهد تلفات سنگین ناشی از ترورهای بی وقفه است. واقعیت این است که این روزها در عراق، غرب اندازه صدها صدام کار می کند! در چنین منظومه ای باید دید که چه کار سختی دارد دولت نوری مالکی. و چقدر باید اهل تشیع و تسنن عراق هوشیار باشند که عراق در دام نقشه های تفرقه افکنانه نیفتد. قصه سوریه هم اگر چه کمی حادتر، زیرمجموعه همین ماجراست. اگر در سرزمین های اسلامی، رد پای غرب را درست ببینی، سرمنزلی جز ناامنی و اغتشاش ندارد. آن از افغانستان، آن از عراق، این هم از سوریه. اینک اما فرانسه هم مشخصا وارد گود شده تا به بهانه های واهی، مالی را دوباره تسخیر کند. مالی برخلاف کشورهای همسایه اش، نفت و گازی بی مانند دارد و موقعیتی ممتاز. آیا شما باور می کنید قصد فرانسه از لشکرکشی به مالی، مقابله با فلان گروهک شورشی، یا استقرار دموکراسی باشد؟! امریکا در افغانستان و عراق، چه گلی به سر مردم غرب آسیا زد که حالا فرانسه خاطرخواه صلح و آرامش مردم شمال آفریقا شده؟!
*** *** ***
دنیای استکبار در گذر از جنگ نرم، دوباره به این سوی و آن سوی، لشکرکشی فیزیکی می کند! «استکبار» باز هم بوی «استعمار» گرفته! روزگاری که خیلی هم دور نیست، جبهه غرب فکر می کرد با یک «کلیک» یا «فشار یک دکمه» یا «اینترنت» و «فضای مجازی»، بازی عالم را به سود خویش تمام می کند! و از دنیای به این بزرگی، «دهکده جهانی» می سازد! خودش هم می شود کدخدای جهان! کدخدا که چه عرض کنم؛ خدای جهان! جبهه استکبار البته توهم زده بود! و اینک دوباره مجبور است برگردد به همان روزگاری که اگر جایی، کشوری، منطقه ای را می خواست، لاجرم باید زحمت لشکرکشی و هزینه های سرسام آور نظامی را متحمل می شد! چند سال پیش شاید احدی فکر نمی کرد؛ فرانسه برای چند بشکه نفت بیشتر یا چند لوله گاز مفت، به کشور مالی لشکرکشی کند! دقت کنید؛ این اتفاق در اوایل سال «۲۰۱۳ میلادی» رخ داده! و باز هم دقت کنید؛ فرانسه «ناپلئون بناپارت» ندارد، بلکه فقط در یک قلم، کارخانه ماشین سازی «رنو» ۷۵۰۰ کارگر اخراجی دارد! ندید معلوم است؛ بحران «مالی» هم به «بحران مالی فرانسه» اضافه خواهد شد! غرب اگر با لشکرکشی نظامی می توانست کدخدای جهان شود، قرن گذشته میلادی، قرن بهتری بود! و غرب اگر با یک کلیک می توانست خدای جهان شود، لشکرکشی نظامی نمی کرد! راستی، کدام کدخدا اینقدر بدهکار و بدبخت؟! ندید معلوم است شعار فردای مردم معترض فرانسه به اوضاع ریاضت اقتصادی… «بحران مالی» خودمان را حل کنید؛ «مالی» پیشکش!
جوان/ ۱ بهمن ۱۳۹۱
- بایگانی: یسار
بسم الله…
به به از این تیتر؛
خیلی زیرکی داداش… خیلی!
چشم!
سالهاست با قورهها کلنجار میروم؛ حلوا نمیشوند!!
خداقوت داداش حسین
………………..
آب زمزم میخورند بازم خرند!
وای به حال شیر خر!!
منتظر می مانیم………
مرتضی اهوازی؛
قشنگ گفتی!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متعجبم از ذهن خلاق داداش حسین؛
چه چیزهایی به ذهنتان می رسد!
کیانند اصلاح طلبان؟
آفتابه دزد عرصه سیاست!
“منازعه خاتمی و نوری، دعوای حق و باطل نیست. بزن بزن ۲ جیغ جیغوی خالی بند است.”
دقیقا!
محمد خاتمی
“این عصاره را اما از مردم کوچه و بازار گرفته تا تندروترین اصول گرایان تا حتی دشمن قسم خورده «… خالی بند» خطابش می کنند.”
به به.
“کیانند اصلاح طلبان؟”
جماعتی حراف و وراج
جماعتی خالی بند و اهل لاف
بیش از هر چیز با صداقت مرز دارند.
خالی بند زنده به وراجی است، و نه دوست، او را جدی می گیرد و نه دشمن.
باور کن مهم ترین اصل اصلاحات، هیچ نیست الا خالی بستن!
*اصلاحات تعریف نیاز ندارد؛ یعنی خالی بندی!*
اصلاح طلبان=خالی بندان
ممنون داداش؛
جوابی بسیار روان و قابل فهم و هوشمندانه، به دو روئی این جماعتی که به سنگ پا می گویند زکی!
خیلی شیک اصلاح طلبان را وصف کردید!
واقعا کیانند اصلاح طلبان!!؟
دو شیفته! (گفت و شنود)
گفت: یکی از کاربران سایت ضد انقلابی بالاترین خطاب به دوستان اپوزیسیون خود نوشته است؛ باید باور کنیم که رژیم برای مخالفت ما تره هم خرد نمی کند.
گفتم: خوب فهمیده، اما یک کمی دیر متوجه شده.
گفت: نوشته است؛ در حالی که رژیم یک تنه با آمریکا و اسرائیل و اتحادیه اروپا و سران کشورهای عربی منطقه درگیر است، دیگر دلیلی ندارد که ما را هم به حساب بیاورد. مگر از دست ما چه کاری برمی آید؟!
گفتم: یارو رفته بود خواستگاری، ازش پرسیدند چه کاره ای؟ گفت؛ صبح ها بیکارم، پرسیدند خب! بعدازظهرها چیکار می کنی؟ گفت؛ دنبال کار می گردم!
جماعتی زبان دراز که جزء پرروترین اقشار بشریت اند. انگار نه انگار که سال ۸۸ می خواستند چه غلطی کنند! در عجبم از بی چشم و رویی اینها!!
سپاس آقای قدیانی.
لذت بردم از خواندن این پست.
“کیانند اصلاح طلبان؟”
ماهیت این جماعت را عالی شرح دادید.
در مکتب امام
ولایت فقیه مستبد نمی شود
فقیه مستبد نمی شود.
فقیهی که این اوصاف را دارد عادل است. عدالتی که غیر از عدالت اجتماعی (مصطلح است). عدالتی که یک کلمه دروغ او را از عدالت می اندازد. یک نگاه به نامحرم او را از عدالت می اندازد. یک همچو آدمی نمی تواند خلاف بکند، خلاف(هم) نمی کند.
صحیفه نور – ج۱۱- ص ۱۳۳
“مگر ما مرده ایم که خالی بندان داخلی، چیزی بیشتر از یک محکوم الی الابد باشند؟!”
“خاتمی نه فقط برای «انقلاب اسلامی» که حتی برای «بیداری اسلامی» هم یک سیلی نخورده”
“خاتمی «داماد لبنان» نیست؛ نیک اگر بنگری، «ساقدوش ترور» است. خاتمی نه فقط مرسی مصر نیست، بلکه حتی مهندس بازرگان ایرانی هم نیست! که بازرگان لااقل در نفاق خویش، صادق بود، اما خاتمی در نفاق خود هم خالی بند است و همچنان دلسوز نظام!”
عالیه داداش… عالی.
کیف کردم!
۱۲* خداوند متعال:
ای داود! من پنج چیز را در پنج چیز قرار داده ام، ولی مردم می خواهند آنها را از راه دیگر بدست آورند و قطعا به آن نمیرسند.
۱- علم را در گرسنگی و تلاش قرار دادم، ولی عده ای آن را با سیری و راحتی می خواهند، ولی نمیتوانند بیابند.
۲- عزت و شرف را در طاعت خود قرار دادم، ولی آنها می خواهند به وسیله خدمت به پادشاه، عزت و شرف را بدست آورند که موفق نمیشوند.
۳- بینیازی را در قناعت قرار دادم، ولی آنها می خواهند بی نیازی را در ثروت جست و جو کنند که بدست نخواهند آورد.
۴- رضایت و خشنودی خود را در غضب کردن مردم بر نفس شان قرار دادم و حال این که آنان خشنودی را در رضای هوای نفس طلب می نمایند، ولی آن را نمی یابند.
۵- و من راحتی را برای مردم در بهشت قرار دادم، آنها می خواهند در همین دنیا راحت باشند که مسلما نخواهند شد.
(کلیات حدیث قدسی، ص۱۷۹)
_______
حضرت امام رضا علیه السلام:
مردم به انجام روزه امر شده اند تا درد گرسنگى و تشنگى را بفهمند و به واسطه آن، فقر و بیچارگى آخرت را بیابند.
(وسائل الشیعه، ج۴، ص۴)
“جرقه انرژی هسته ای در دولت اصلاحات زده شد.”
غلط کرده اید، یه چیز هم روش!
سلام. طاعات شما قبول .
با تقدیر و تشکر از شما اجازه میخوام یه انتقادی داشته باشم.
همیشه از خواندن مطالب سایت شما بهره مند می شیم و اطلاعات و تحلیلهای خوبتان را میخوانیم ولی ای کاش مطالب را کوتاه تر بنویسید. بعضا در یک متن بعضی از جملات تکرار می شود و مفهوم یکسانی دارد.
با دیدن فجایع رخ داده در میانمار بیشتر از قبل حس می کنیم مدیون شهدا هستیم.
التماس دعا
تو بند یک خیلی هم خالی نبستندا! گفتن مناسب تر، نگفتند که مساعد تر!
احتمالا اگر در راس دولت بودند؛ پشت بشار اسد را خالی می کردند و شیطنت های دیگر، و اسد بی کس مجبور می شد به اصلاحات صهیونیستی غربی ها بیشتر فکر کنه.
فدایی همت؛
کار آقای قدیانی، مینی مال نویسی نیست ها!
اتفاقا بنده که اخیرا از ایشان مطلب طولانی ندیدم!
آقاى قدیانى؛
واقعا این مطلب شما تو روزنامه چاپ میشه؟!
اگه چاپ میشه که درود بر آزادى بیان:-o خوشم میاد یکى هست که هر از چندگاهى پوزه اینارو به خاک میماله:-)
خودشان هم از شأن و حدِ همپالکی هایشان خبر دارند.
راهی جز این دست و پا زدن ها و خالی بندی ها ندارند!
“از جمله اصل کاری ترین اصلاح طلبان هنوز هم عطاء الله مهاجرانی است. هنوز هم شیرین عبادی است. هنوز هم «م. ه» است. اصلاح طلبان خود قضاوت کنند که به دشداشه آل خلیفه شبیه ترند یا اشعار آیات؟!”
۱۸ روز مانده تا پایان ماه عاشقی…
خاتمی مشکل زیاد دارد خیلی بیشتر از این چیز ها که شما گفتی…
اما تو عالم سیاست که بروی اصولگرا ها هم خیلی هایشان دست کم از اصلاح طلبان ندارند در خالی بستن…و دعوا بر سر قدرت داشته و نداشته…
و دلخون محترم گفته شما:
(آقاى قدیانى؛
واقعا این مطلب شما تو روزنامه چاپ میشه؟!
اگه چاپ میشه که درود بر آزادى بیان:-o خوشم میاد یکى هست که هر از چندگاهى پوزه اینارو به خاک میماله:-))
نشانه آزادی بیان این نیست کسی که موافق و طرفدار نظام هست دشمنش رو تار و مار کنه و تو روزنامه ثبت بشه… اگر مخالفی حرفی رو زد که البته موافق اصول روزنامه نویسی بود و بی احترامی و توهین به دیگران نداشت و در روزنامه چاپ شد این نشانه آزادی بیانه…
نیاز؛
نشریات اصلاح طلب را می خوانی؟ واقعا می خوانی؟!
بعضی روزها چیزهایی در نشریاتشان می بینم، که متعجب می شوم که چه طور ارشاد توقیفشان نمی کند!
دعاى روز دوازدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ و العَفافِ و اسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ و الکَفافِ و احْمِلنی فیهِ على العَدْلِ و الإنْصافِ و امِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین.
خدایا زینت ده مرا در آن با پوشش و پاکدامنى و بپوشانم در آن جامه قناعت و خوددارى و وادارم نما در آن بر عدل و انصاف و آسوده ام دار در آن از هر چیز که می ترسم به نگاهدارى خودت اى نگه دار ترسناکان.
نیاز؛
الان شما فکر میکنید مخالفاى ما خیلى ادب و احترام رو رعایت میکنن؟!
درضمن من بى احترامى یا توهینى تو مطالب آقاى قدیانى نمیبینم؛
ایشون هرچى نوشتن عین واقعیت است…
آقای خاتمی!
نه شیخ می دهدت پند…
نه پیر مغان می… از بس خالی بستی!
.
.
.
خاتمی یان(!) در جهان، صنعتگرند
مِی خورند یا آب زمزم، باز خرند!
دوش گفتا شیخی “اهوازی” چنین:
وای به حالشان که شیر خر خورند!!
.
.
.
اللهم اشغل الخالی بند… بالخالی بند!
صلاحیت شما را تایید نمی…
خیال تان تخت!
وقتی این متن را خواندم با خودم گفتم شاید بهترین نظر در باره این متن این باشد:
صلوات
خوندنی بود.
سبک جالبی هم داشت.
خدا قوت…
اصلاح طلبان یا همان آفتابه دزدان عرصه سیاست به گروهی خودشیفته اطلاق می شود که در چهارچوب خالی بندی فعالیت می کنند؛ بی حد ومرز!!!… و هدفی جز به هم ریختن اوضاع جامعه، به وجود آوردن تباهی ها و اغتشاشات، تغییر در اصل نظام (زهی خیال باطل) و کلا فتنه گری ندارند! برای توضیح بیشتر به پاورقی رجوع شود.
.
.
.
پاورقی: محمد خاتمی…
خداقوت؛
عالی بود مثل همیشه.
خیلی از حرفهای مارو که در گلو بغض بود رو به زیبایی بیان کردید.
“اصلاح طلب= آفتابه دزد عرصه سیاست”
دقیقا همینه!
یک تست سه گزینه:
آیا غربی ها و در راس آنها آمریکا اینقدر خرند که گول این خالی بندان را خوردند و کلی برای فتنه خرج کردند؟؟
۱-آری واقعاً خرند، وگرنه بعد از سی و اندی سال بایستی میفهمیدند “هر که با ال علی در افتاد ور افتاد”.
۲- خوب، برای اینکه “اصلاح طلبان در جهان صنعتگرند”.
۳- هر دو.
…………………..
خاتمی خالی می بندد عین نوری، نوری هم عین خاتمی.
عین … دروغ میگن.
. . . کیانند اصلاح طلبان؟؟
.
.
.
گویند چو او را زاد مادر؛
«صنعتگر» و «اصلاح طلب» آموخت!
شب ها برِ گاهواره یِ او؛
«عرعر» می شنید و «جفتک» آموخت!
دستش بگرفت و تا به تا برد؛
«آفتابه بلند کردن» آموخت!
یک حرف و دو حرف بر زبانش؛
تا شیوه یِ «خالی بستن» آموخت!
لبخند نهاد بر لبانش؛
تا «سیدِ خندان» شدن آموخت!
پس “هسته ای” را ز هستیِ اوست؛
تا هستیم و هست، خالی بست دوست!!
امروز ایمیلی دریافت کردم با این مضمون:
اوایل دهه شصت نوجوانی بیش نبودم،
اما خوب به خاطر دارم آن روزهایی را که تنها شامپوی موجود شامپوی خمره ای زرد رنگ داروگر بود. تازه آن را هم باید از مسجد محل تهیه می کردیم و اگر شانس یارمان بود و از همان شامپوها یک عدد صورتی رنگش که رایحه سیب داشت گیرمان می آمد حسابی کیف می کردیم.
سس مایونز کالایی لوکس به حساب می آمد و پفک نمکی و ویفر شکلاتی یام یام تنها دلخوشی کودکی بود.
صف های طولانی در نیمه شب سرد زمستان برای ۲۰ لیتر نفت!
صف های کپسول گاز که با کامیون در محله ها توزیع می شد!
خالی کردن گازوئیل با ترس و لرز در نیمه های شب!
جیره بندی روغن، برنج و پودر لباسشویی …
نبود پتو در بازار، تازه عروسان را برای تهیه جهیزیه به دردسر می انداخت و پوشیدن کفش آدیداس یک رویا بود!
همه اینها بود، بمب هم بود، موشک بود
و شهید…
اما کسی از قحطی و گرانی صحبت نمی کرد!
یادم هست با تمام سختی ها وقتی وانت برای جمع آوری کمک های مردمی وارد کوچه می شد بسته های مواد غذایی، لباس و پتو از تمام خانه ها سرازیر بود
همسایه ها از حال هم با خبر بودند، لبخند بود، مهربانی بود، خب درد هم بود…
و اما امروز
امروز فروشگاه های مملو از اجناس لوکس خارجی در هر محله و گوشه کناری به چشم می خورند و هرچه بخواهید و نخواهید در آنها هست.
از انواع شکلات و تنقلات گرفته تا صابون و شامپوی خارجی، لباس و لوازم آرایش تا
موبایل و تبلت و …
داروهای لاغری تا صندلی های ماساژور، نوشابه انرژی زا و البته بستنی با روکش طلا!
و حال ، این تن های فربه، تکیه زده بر صندلی های نرم اتومبیل های گرانقیمت از شنیدن کلمه قحطی به لرزه افتاده به سوی بازارها هجوم می برند.
مبادا تی شرت بنتون گیرمان نیاید!
مبادا زیتون مدیترانه ای نایاب شود!
متاسفانه اشتهایمان برای مصرف، تجمل، فخر فروشی و له کردن دیگران سیری ناپذیر شده است…!!!
و بعضی چیزها را هم بهتره نگیم…!!!
قحطی امروز که در این روزگاران آن را به وضوح لمس می کنیم:
قحطى ایمان است
قحطی اخلاق است
قحطی عشق و محبت است
قحطی انسانیت است
بذار تا عشق و نشون بدم ..
تا وسط روضه آقا جون بدم ..
بیا بالا سر قبر من تا با یا حسین لب تکون بدم …
…
سلامتی منتقم الزهرا سلام الله علیه صلوات …
دلتنگ محرم یا زینب سلام الله علیه …
…
انشا الله زنده باشیم و محرمی دیگر کربلا باشیم ..
کربلا قبله عالمین ..
یا قاسم بن حسن (ع)…
[گل]
بازتاب: تازه های خبرگزاری های ایران و جهان » اصلاح طلبان در جهان صنعتگرند!
احسنت…
اللهم اشغل الخالی بند بالخالی بند!… نمیدونم چرا یاد “الموس الموس خلصنا من الکیبورد یا رب” افتادم!
.
کلا قشنگ بود، ممنون.
رونمایی از طرح جلد بسیار زیبای کتاب جدید “حسین قدیانی” با عنوان “ماشاء الله حزب الله” تا دقایقی دیگر در وبلاگ قطعه ۲۶
واقعا درد نکند دست هنرمند کوشا میثم محمدحسنی عزیز
گاهی حتا بالاتر از خالی بندی؛ چیزی شبیه توهم!
سلام حاج حسین. می گم مدتهاست که هی ما داریم اینها را می کوبیم اینها هم کار خودشان را می کنند از همان اول کارشان هم مردم دید بد داشتند نسبت بهشان نه اینکه بگیم تازه تازه خار می شن بسیجیا کسایی که خوب فکر می کنن مدتهاست فقط حرف می زنن اگه راست می گن له شون کنن و جاشون رو بگیرن اگه آخر عاقبت مثل احمدی نژاد جلو ولایت وای نستن…
حاج حسین بیا در مورد آپ جدیدم نظر بده…
سلام؛ راستش بعد از عرض سلام و اضافات بعدی خواستم احتراماً ازتون اجازه بگیرم که یکسری از مطالبتونو با ذکر منبع(قطعه۲۶) توی وبلاگم بذارم.
تشکر از اینکه اجازه دادین.
۱۷ روز مانده تا پایان ماه عاشقی…
مچ (گفت و شنود)
گفت: یک عضو گروهک فدایی به نمایندگی از چند گروه اپوزیسیون اعلام کرده است که اردشیر امیرارجمند و رجب مزروعی دو آدم حقه باز هستند که تعهدات خود را نادیده گرفته اند.
گفتم: «خونه خرس و بادیه مس»؟! اینا اصلا نمی دونند «تعهد» چی هست؟! که بخواهند آن را نادیده بگیرند؟!
گفت: این عضو گروهک فدایی نوشته که از ایران به وی گفته شده بود که می تواند روی کمک مالی نمایندگان کروبی و موسوی و خاتمی حساب کند.
گفتم: خب! حالا چی شده؟
گفت: نوشته وقتی برای دریافت کمک مالی به امیرارجمند مراجعه کردم و علامت رمز را به وی دادم، خودش را به آن راه زد و پرسید؛ برای فهمیدن معنی این کلمه تا اینجا آمده ای؟!
گفتم: یارو به مادرش گفت؛ مامان جون! یک آستینی واسه ما بالا می زنی؟ مامان گفت؛ پسرم زن میخوای؟ و یارو که خیلی دمغ شده بود گفت؛ پس نه پس، میخوام آستیناتو بزنی بالا که با هم مچ بندازیم ببینیم کی زورش بیشتره!
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما جوانان غیرتمند و شجاع جنگ نرم؛ خواستم خوابی را که همسرم دیشب دیده برایتان توصیف کنم:
تعدادی از شهدا را می بینند که در میان باغ سرسبز با درختان بلند افتاده اند. یکی از آنها لباس غواصی به تن داشته و لبخند می زده -با نشانه هایی که همسرم گفتند چشمان نافذ و ابروهای کشیده- به سراغ اینترنت اومده و تک تک تصاویر فرماندهان را نشانش دادم تا تصویر سردار جاویدالاثر متوسلیان بر صفحه مانیتور نمایان گشت؛ فورا گفتند این شهید بود که چشمان نافذ و…
جناب آقای قدیانی سلام ما را به خانواده بزرگوار این سردار خستگی ناپذیر برسانید و در صورت امکان تفسیر این خواب را برایمان تحلیل فرمایید. ثابت قدم و ثابت قلم بمانید و عاقبت بخیر باشید.
التماس دعا
“چندی است بر خود فرض کرده ام نام زیبای اولیای دین را دست مایه طنز قرار ندهم”
این یعنی دفاع عملی و اساسی از امام هادی (ع) و امام حسن (ع). درس گرفتیم.
سلام حسین جان
این اصلاح طلبان یک مشت آدم بی خود یک موقعی تو کار خدا شک می کنم این ها بغی از آسیب رساندن به هیچ کاری آفریده نشدند…
خالی بندان در جهان صنعتگرند
……… را می خورند بازم خرند
خدا بگم چکارت کنه منو بردی به ده دوازده سالگی… گریه ام گرفت!
دعاى روز سیزدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ طَهّرنی فیهِ من الدَنَسِ و الأقْذارِ و صَبّرنی فیهِ على کائِناتِ الأقْدارِ و وَفّقْنی فیهِ للتّقى و صُحْبةِ الأبْرارِ بِعَوْنِکَ یا قُرّةَ عیْنِ المَساکین.
خدایا پاکیزه ام کن در این روز از چرک و کثافت و شکیبائیم ده در آن به آنچه مقدر است شدنى ها و توفیقم ده در آن براى تقوى و هم نشینى با نیکان به یاریت اى روشنى چشم مستمندان.
سلام فرزند شهید؛
متنی که برای آرمیتا و علیرضا نوشتید عالی بود.
التماس دعا
یاعلی
سلام آقا حسین؛
واقعا عالی بود.
وقتی میخوندم تمام بدنم داغ کرد!
تا حالا ندیده بودم و جرأت نکرده بودم این طور عقیده و درد دل گفتنو.
ممنون، خیلی خیلی ممنون.
دلم یخ کرد!
سلام حسین جان
حرفات قابل تاییده اما احساس نمیکنی از اولی که این وب رو تاسیس کردی تندروی می کنی!
کلیپی درباره اصلاحات زیبا و شنیدنی و دیدنی. به وبلاگ بنده تشریف بیارید و دانلود کنید.
شما هم دانلود کنید آقای قدیانی.
بدا به حال کسی که از بد دروغ گفتن دیگران انتقاد میکند … و به خوب دروغ گفتن ها می نازد!!!!!
ممد تمدن، ممد خالی بند، ممد جیغ جیغو! واقعا برازنده ی اونه. خاتمی ختم همه ی خالی بندی ها.
متن فوق العاده ای بود داداش حسین. ممنون.
آقای سید احمد و دلخون محترم؛
من نگفتم که آزادی بیان نیست. نگفتم مخالفان توهین نمی کنند بله توهین می کنند خیلی بد حرف می زنند ولی اولا این دلیل نمی شود ما هم توهین کنیم. آزادی بیان هم هست ولی دلیل آزادی بیان نوشته های آقای قدیانی نیست دقیقا همان نشریات اصلاح طلبی است…
چون دلخون دلیل آزادی بیان را نوشته آقای قدیانی دانستند، این را گفتم.
نوشته آقای قدیانی هم توهین آمیز نیست ولی بعضی جاها به توهین نزدیک می شود.
چیست شیرین ترین نعمت این شهرالله؟
یک اذان سحر صحن اباعبداالله…..
به یاد سیدسجاد؛
ممنونم!
اللهم الرزقنا…
………………………………………..
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
سُبْحانَکَ یا اَللّهُ تَعالَیْتَ یا رَحْمنُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
سُبْحانَکَ یا رَحیمُ تَعالَیْتَ یا کَریمُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
سُبْحانَکَ یا مَلِکُ تَعالَیْتَ یا مالِکُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
سُبْحانَکَ یا قُدُّوسُ تَعالَیْتَ یا سَلامُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
سُبْحانَکَ یا مُؤْمِنُ تَعالَیْتَ یا مُهَیْمِنُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ…
http://uploadtak.com/images/n2526_mojirarzi.mp3
گفتگو با وحید یامینپور
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=133687
رتبه اول کنکور ریاضی:
هدف اصلی افرادی مثل شهیدان علیمحمدی، شهریاری، رضایینژاد و احمدی روشن خدمت به کشور بوده است و هیچ ترسی ندارم از اینکه در راه خدمت به کشورم، آیندهای شبیه به احمدی روشن داشته باشم.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910510001164
نفر اول کنکور علوم انسانی:
تمام هدف من سربازی برای رهبر انقلاب است و این هدف باعث شد که هیچگاه انگیزهام را از دست ندهم…
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910511000007
نفر اول کنکور تجربی:
حجاب مهمترین عامل آرامش من است…
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910511000940
۱۶ روز مانده تا پایان ماه عاشقی…
سلام علیکم خدمت جنابان محترم قطعه ۲۶ حضرت قدیانی و مبصر مد ظله عالی!
ما که از رانده شدگان درگاه قطعه ۲۶ بودیم، و قصد داشتیم طومارِ کامنت دیگر ننهیم توبه شکستیم و هر آینه شاید دوباره توبه کنیم، ما را چه به وصف و تقدیر و “نقد”؟!
هرچند از جمله بی ادعایانی بودیم که لینکتان نموده بودیم و خرسند از رفت و آمدمان و حزب اللهی نامیدنتان و خواندن متون و بعضا ثقیل؛ اما مامور از درگاه این قطعه راندمان، و نپرسید و نکوشید و به بیانی ول معطل که “آزاد اندیش” که بود و چه کرد و چه شد و چرا به چه علت به چه سان چگونه به کدامین گناه؟ 🙂
القصه همین که “من از نزدیک باید بشنوم بوی جوراب بچه حزب اللهی ها را” حقیقت دارد؟
دعاى روز چهاردهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ و اقِلْنی فیهِ من الخَطایا و الهَفَواتِ و لا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا و الآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین.
خدایا مؤاخذه نکن مرا در ایـن روز به لغزشها و درگذر از من در آن از خطاها و بیهودگی ها و قرار مده مرا در آن نشانه تیر بلاها و آفات اى عزت دهنده مسلمانان.
بسم الله
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد، اصلاح طلب حکم مار دارد بر این ملت که در سال ۸۸ ملت را گزید، اگر قرار بر ادامه ی حیات باشد برای اصلاح طلبان، مطمئن باشید این بار جلد روی کتابشان متفاوت خواهد بود.
عالی بود.
…………….
داریم نزدیک می شویم به نیمه “رمضان” که فصل کرامت است و میلاد کریم اهل بیت. امامی که در طول عمر عزیزشان چند باری همه زندگی را به فقرا بخشید و دوباره از نو شروع کرد کار و مجاهده در عرصه اقتصاد را. چنین بخششی خاص امام حسن مجتبی است. این که بگذری از همه آنچه اندوخته ای، آنهم چند بار، کار هر کسی نیست. بی جهت نیست که فقط این امام را “کریم اهل بیت” خوانده اند. باری نوشتم خطاب به دومین امام مان جمله ای که بنا دارم تکرارش کنم: “تو آنقدر کریمی که کربلا را هم به حسین بخشیدی”. راستی که سیدالشهدای حسین، برادرش حسن بود. حتی آن زمان هم که امیرالمومنین در قید این حیات ظاهر به چشم من و شما بودند، نقل است که امام حسین، به حدی احترام امام حسن را نگه می داشتند که امر بر برخی نکته گیران مشتبه شده بود علی، امام حسین است یا حسن؟! حضرت عباس نیز هر آنچه از ادب، معرفت، سقایت، دلاوری، و ولایت پذیری داشت، مدیون امام حسن بود. چه بسیار جنگ که قمر بنی هاشم در خلال معرکه، فرصتی اگر پیدا می کرد، نیم نگاهی به امام حسن می انداخت تا از این که هست، بهتر بیاموزد شیوه دلیری را. از حسن بن علی، نمی توان سخن گفت الا که یاد کرد از نسل ایشان. گمانم حکمت اینکه ادامه نسل امامان مربوط به فرزندان امام حسین می شود، جز این نباشد که سلاله امام مجتبی، به دلیل همین امام نبودن، حساسیت دشمن روی ایشان کمتر باشد و راحت تر بتوانند معارف اهل بیت را منتقل کنند.
هیچ اندیشه کرده اید که چرا اغلب علمای به نام تشیع تا به امروز، اغلب از ذریه امام حسن مجتبی بودند و هستند؟! فی المثل از صدقه سر ازدواج پر برکت حسن بن حسن معروف به حسن مثنی با فاطمه بنت الحسین، نسلی از علما یکی پس از دیگری، دیده به جهان گشودند که در بصیرت افزایی به جامعه اسلامی، یا سایه امامان بودند و یا همسایه ایشان. این سایه و همسایه را از فرط قرابت این ۲ نسل، یعنی فرزندان امام حسن و فرزندان امام حسین نوشتم.
امروز و در آستانه نیمه رمضانی دیگر، می خواهم باز هم به کریم اهل بیت، عرض کنم که آقاجان! تو آنقدر کریمی که نسل امامت را هم به حسین بخشیدی.
مع الاسف اینکه ما آگاه نیستیم از اسرار، و نمی دانیم حکمت امور را، باعث شده امام حسن در میان ما مظلومیت مضاعف داشته باشد. چه تلخ است که دلاور جنگ جمل را سردار سپاه علی را به صلح می شناسیم…….
http://www.ghadiany.ir/?p=8466
۱۴* خداوند متعال:
هر کس مرا بخواند؛ در حالی که معتقد است که من قادرم به او ضرر و یا نفعی برشانم، من دعای او را قبول می کنم…
(کلیات حدیث قدسی، ص۳۲۵)
_______
حضرت امیرالمومنین على علیه السلام :
خواب روزه دار عبادت، سکوت او تسبیح، دعایش پذیرفته و عملش دو چندان است. دعاى روزه دار به هنگام افطار، از درگاه خدا رد نمی شود.
(الدعوات للراوندى، ص۲۷)
سروده سیدحمید برقعی برای امام حسن(ع):
ناگــــهان آســمان بهــــاری شــــد
عشـــق در کوچههـــا جــاری شد
نــور مـــــــاه مدیـــــنه را تا دیــــــد
عـــرق شــــرمِ ماه، جـــاری شــد
عـــطر شوق ملک چکـــید از عرش
قطـره قطـره چه آبشـــــاری شــــد
آسمان غــرق بوسهاش میکــــرد
گـــونههایش ســــتارهکاری شــــد
آسمــــان خـــنده کرد و خانهٔ وحی
از غـــــم روزگــــار، عــــاری شــــد
روی پـیشانیاش که چیــــن افتـاد
خــــــم ابروش ذوالفقــــاری شــــد
چه صف کُفر را به هم میریخــــت
بر دل کُــفر، زخــــم کـــاری شــــد
لحظــــهها ماندگــــار و زیبــــا بــود
روزهـا مثــــل روزگـــــاری شد . . .
. . . که خـــدا قلب کعبه را وا کــرد
و جـهان غـــرق بی قـــراری شـــد
اسوۀ صــــبر بــود و صــلح و صفـــا
او خــــــداونــد بردبـــــاری شــــــد
************************
زیر پایش خـــدا غــزل میریخــــت
غـــزلی را کـــه از ازل میریــــخت
آن امامی که تا سحــــر امشــــب
روی لب های من غزل میریـــخت
شب شعر مرا چه شـــیرین کــــرد
بین هر واژه ای عسـل میریـــخت
آن کــه در جیب کــــودکان یتیــــــم
قــــمر و زهــره و زُحـل میریــــخت
آن کریـــمی که در پیـــــالۀ دهــــــر
هر چه میریخت لمیَزل میریخــت
از هــمان کــوچهای که رد میشــد
حُسن یوسف در آن محل میریخت
تیــغ خــصمش ولی به وقـت نـــبرد
رنــگ از چـــهرۀ اجـــل میریــــخت
شتر ســرخ را به خـــون غــلطانـــد
لـــرزه بر لشـگر جــــمل میریـخت
آن امــــامی کــه روز عـــــاشــــورا
از لب قاســمش عسـل میریخت
************************
روی لــب هـــایــتان دعــــا دیدیــم
در نـــگاه تو مــا خـــــدا دیــدیـــــم
ای کریـــمی که پشت خـــانۀ تـــو
مُـــلک لاهــــوت را گــدا دیــدیــــم
به خـــدا لحظه لحظه لـطف تــو را
تک تک مـــا تمـــــام ما دیــدیـــــم
ای مـــقامت در آســـمان بهشــت
روی دوش نبــــی تــو را دیــدیــــم
با تــو ما در میـــان خـــوف و رجــــا
جــــبرِ در اخـــــتیار را دیــــدیـــــــم
صبر گاهی حـــماسۀ مــرد اســت
پشت صــلح تو کـــربلا دیــدیــــــم
در نــــگاه تــو یـــاس را عـــــــمری
خسته در بــین کــوچهها دیدیــــم . . .
سفره کرامت خدا پهن است
و امشب
شب کریم اهل بیت است
آقا جان!
محتاجیم…
نمک سفره می خواهیم.
آقا جانم!
امشب با نام شما افطار می کنم…
سالار کریمان!
لطفتان بی پایان!
امشب ما را بیشتر بنوازید…
میلاد کریم اهل بیت، آقا امام حسن مجتبی بر اهالی قطعه مقدس ۲۶ مبارک باد.
http://uploadtak.com/images/z4996_sibsorkhi_01.mp3
التماس دعا…
واق الکی (گفت و شنود)
گفت: «افراهیم هلوی» رئیس سابق «موساد» گفته است «اگر من جای ایران بودم تهدیدهای اسرائیل را جدی می گرفتم»!
گفتم: روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» هم خطاب به او نوشته است؛ اسرائیل باید توان نظامی ایران را جدی بگیرد و از آن وحشت داشته باشد.
گفت: روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز هم نوشته؛ وقتی اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه از حزب الله لبنان که یک گروه تحت حمایت ایران است شکست می خورد چگونه می خواهد به ایران قدرتمند حمله کند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! از سگی پرسیدند چرا اینقدر زود پیر شدی؟ گفت؛ از بس که واق الکی زدم!
در مکتب امام
امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است. و من دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده اند، می بوسم.
صحیفه نور ـ ج ۲۰ـ ص۲۳۴
سلام
عید شما مبارک!
ایشالا به برکت این عید همه خبرای خوش بشنویم.
۱۵ روز مانده تا پایان ماه عاشقی…
در حدیثى آمده که امام حسن علیه السلام، هیچگاه سائلى را رد نکرد و در برابر درخواست او «نه» نگفت و چون به آن حضرت عرض شد: چگونه است که هیچگاه سائلى را رد نمی کنید؟ پاسخ داد:
من سائل درگاه خدا و راغب در پیشگاه اویم و شرم دارم که خود درخواست کننده باشم و سائلى را رد کنم و خداوند مرا به عادتى معتاد کرده، معتادم کرده که نعمت هاى خود را بر من فرو ریزد و من نیز در برابر او معتاد شده ام که نعمتش را به مردم بدهم و ترس آن را دارم که اگر عادتم را ترک کنم؛ اصل آن نعمت را از من دریغ دارد. بهترین روزهاى جوانمرد روزى است که مورد سؤال قرار گیرد، و از او چیزى درخواست شود.
***********
مردى نامه اى به دست امام مجتبی علیه السلام داد که در آن حاجت خود را نوشته بود.
امام بدون آنکه نامه را بخواند بدو فرمود:
حاجتت رواست!
شخصى عرض کرد: اى فرزند رسول خدا! خوب بود نامه اش را می خواندى و می دیدى حاجتش چیست و آنگاه بر طبق حاجتش پاسخ میدادى!
امام پاسخى عجیب و خواندنى داد و فرمود:
بیم آن را دارم که خداى تعالى تا بدین مقدار که من نامه اش را می خوانم از خوارى مقامش مرا مورد موآخذه قرار دهد.
________
عید میلاد سبط اکبر رسول الله مبارک، انشاءالله به حق حضرت فاطمه سلام الله علیها، نگاه پر مهر و محبت کریم آل الله، شامل حال همه قطعه ۲۶ی ها شود…
۱۵* حضرت موسی علیه السلام در همان شبی که در طور سینا خداوند با او حرف زد؛ دید همه درختان و سنگها، نام محمد صلی الله علیه و آله و اوصیای او را می گویند. موسی عرض می کند: خداوندا! من هر چه را که تو خلق کرده ای دیده ام که نام محمد و اوصیای او را به زبان می آورند. خطاب آمد: ای فرزند عمران! من محمد و آن امامان را قبل از همه نورها آفریدم و آنها را گنجینه اسرار خودم قرار دادم و آنها انوار ملکوتی مرا مشاهده می کنند. آنها را خزانه حکمت و معدن رحمت و زبان سِر خودم قرار دادم. آنها کلمات تام من هستند و من همه جهان را و آخرت را به خاطر آنها آفریدم. بعد موسی عرض می کند: پس خداوندا! مرا از امت محمد قرار بده! خداوند می فرماید: ای فرزند عمران! وقتی تو به فضیلت محمد و اوصیاش آگاه شدی و حق آنها را شناختی و به آنها ایمان آوری؛ پس تو از امت او هستی…
(کلیات حدیث قدسی، ص۵۲۸)
_______
حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام:
خداوند متعال، ماه رمضان را براى بندگان خود میدان مسابقه قرار داد. پس عده اى در آن ماه، با اطاعت و عبادت به سعادت و خوشنودى الهى از یکدیگر سبقت خواهند گرفت و گروهى از روى بى توجهى و سهل انگارى خسارت و ضرر مى نمایند.
(من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۵۱۱)
سلام هم سنگر؛
ضمن عرض تبریک میلاد با سعادت حضرت امام حسن(علیه السلام)
با طرحی نذر آقا امام حسن(علیه السلام) به روزم.
خوشحال می شوم تشریف بیاورید.
التماس دعا
امام حسن (ع):
«بَینَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ أَرْبَعُ أَصابِعَ، ما رَأَیتَ بِعَینَیکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیکَ باطِلاً کَثیرًا.»
بین حقّ و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشمت بینى حقّ است و چه بسا با گوش خود سخن باطل بسیارى را بشنوى.
دعاى روز پانزدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین و اشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین.
خدایا روزى کن مرا در آن فرمانبردارى فروتنان و بگشا سینه ام در آن به بازگشت دلدادگان به امان دادنت اى امان ترسناکان.
سلام حسین جان؛
مطلبی دارم با عنوان دموکراسی تو روز روشن/ بیان دیدگاه حضرت صالح و قوم ثموده.
تکراری هست اما جالبه. با اینکه میدونم سرت شلوغه و مثل ما الاف نیستی ولی خوشحال میشم نظرات سازنده ات رو برای بهبود گام های بعدی ام بدی ….
http://alimohajer.persianblog.ir/
إلهی!
یا حمید بحقّ محمّد
یا عالی بحقّ علی
یا فاطر بحقّ فاطمه
یا محسنُ بحقِّ الحسن
یا قدیمَ الإحسان بحقِّ الحسین
عجل لولیک الفرج واحفظ قائدنا خامنه ای…
گاز (گفت و شنود)
گفت: اوباما گفته است اجازه نمی دهیم که ایران تنگه هرمز را ببندد.
گفتم: اگر ایران تنگه هرمز را ببندد، آقای اوباما می خواهد چه غلطی بکند؟!
گفت: برخی از کشورهای اروپایی به اوباما اعتراض کرده اند که در صورت بسته شدن تنگه هرمز و قطع مسیر صادرات نفت و گاز به اروپا، این کشورها با بحران شکننده ای روبرو می شوند که قابل تصور نیست.
گفتم: به جهنم.
گفت: هفته نامه آمریکایی نیویورکر نوشته است اوباما به این کشورهای اروپایی قول داده است از هرکجا که بتواند برای آنها نفت و گاز می گیرد.
گفتم: درباره نفت که حرف مفت زده و اگر تنگه هرمز بسته شود، اروپا باید خواب نفت ارزان و فراوان را ببیند ولی درباره «گاز» حالا که اوباما می گوید از هرجا بتواند گاز می گیرد باید مردم مراقب همه جای خود باشند که یارو گاز نگیره!
۱۶* خداوند متعال:
ای موسی! نزد من از بسیاری گناه فریاد برآور؛ همانند گناه کاری که از دشمنش میگریزد.
(کافی، ج۸، ص۴۲)
_______
حضرت امیرالمومنین على علیه السلام:
چه بسا روزه دارى که از روزه اش جز گرسنگى و تشنگى بهره اى ندارد و چه بسا شب زنده دارى که از نمازش جز بیخوابى و سختى سودى نمی برد.
(نهج البلاغه، حکمت ۱۴۵)
دست آمریکا تو کاره؟؟؟
۱۷* خداوند متعال:
ای داود! اگر بنده ای گناهی را مرتکب شد و بعد هم توبه کرد و خجالت کشید از اینکه آن گناه را ذکر کند؛ من او را می بخشم و به حافظان عمل دستور می دهم که از یاد آن شخص ببرند و آن را مبدل به حسنه می کنم، چون من ارحم الراحمین هستم.
(کلیات حدیث قدسی، ص۱۸۶)
_______
رسول خدا صلى الله علیه و آله:
خوشا به حال کسانى که براى خدا گرسنه و تشنه شده اند، اینان در روز قیامت سیر می شوند…
(وسائل الشیعه، ج۷، ص۲۹۹)
گاهی وقت ها هیچ درد و مصیبتی از صدا و سیما بالاتر نیست!
نمی بینم اصلا دیگه بدم می یاد برم سراغش جز بعضی موقع ها بعضی برنامه ها به صورت گذری؛ شانس هم نداریم به خدا! ولی خسته شدم این چه وضعه یه بار هم می خواهیم ببینیم باید شاخ باشه تو چشممون!
فهمیدین چی می گم؟ بعد عمری تلویزونِ جاسوس(شنیدیم این مدل جدیدا شنود داره) شاهد بیننده فاخری چون من بود همونطوری که رد می شدم میخ شدم به خضعبلاتی که داشت نشون می داد؛ آره درست حدس زدی آقا “عطا” و “سوگل” خانوم منظورمه!
یکی به من بگه این قسمتی که از شبکه پنج پخش شد نتیجه اخلاقیش چی بود؟
خب بذارین خودم کمی راهنمایی کنم: سریال “شاید برای شما اتفاق بیافتد” ان شاءالله همون شمایی باشه که مد نظر آقایون سازنده هست! ، در این قسمت لطف کردن و “سقوط آزاد” پخش کردن که البته ما به تکرارش رسیدیم اون هم گذری و اتفاقی وگرنه شاید کسی نبود که اعتراض کنه!
خب چه عیبی داشت که اعصابمان ریخته به هم؟
هیچی فقط کسانی که دیدن بگن موارد مثبتش رو…
اولین نکته قابل توجه اینکه لطفا همگی برای سرگرمی شرط بندی کنید با هر چیزی پول، تفسیر المیزان و… خیلی خوبه…
دومین نکته خواهش می کنم خانوم های فعال و با انرژی و اکیدا بی حجاب برن مخ آقایون بسیجی رو بزنن البته فقط برای تفریح و شرط و اینا…
سومین نکته در تکرار عادت بد و اشتباه و پافشاری روی عمل بد نتیجه ای خوب نهفته خبر نداری به خدا…
چهارمین نکته تعقیب و گریز مسئله بسیار حیاتی در ایجاد ارتباط سالم هست هرچند شده ساعاتی از شب…
بعدی برای سرگرمی لطفا از هر وسیله ای استفاده کنید بی خیال دین و مذهب مثلا چند تا دختر سر به سر یه آقایی بذارن بخوان به قول خودشان روش رو کم کنن برای مثال گفتم!
دوستان ادامه بدین ….
احسنت.
سلام یه سری هم به سایت هیئت کربلا و گروه جهادی راه کربلا بزنید بی نصیب نمی مونید.
http://www.heyatkarbala.ir/
http://jahadirahekarbala.ir/
یا علی مدد از طرف مهدی منتظر
خود نمی دانند ولی خیلی ….
پس از اعلام استقلال کامل احمدی نژاد از مجموعه هایی که وی را منتسب به خود میدانستند و خود را عامل روی کار آمدن او معرفی میکردند-از آیت الله مصباح تا حسن بیادی در شورای شهر و شریعتمداری- اصولگرایان*۱ احساس خطر کردند زیرا این جریان «موجودیت» آنها را تهدید میکرد. اصولگرایان همیشه دم از «دیانت و ولایت» میزدند تا رای مردم را بدست آورند و اصلاح طلبان را افرادی «ضد دین» معرفی میکردند(مطلبی که تا حدی واقعیت داشت) و یک دوگانه حق و باطل برای مردم میساختند و مردم را به خود فرا میخواندند(با این حال مردم حاضر نبودند به آنها رای بدهند!). حال گروهی آمده اند که آنها هم «دین مدارند» و برخلاف اصولگرایان قبیله گرا نیستند و به اقشار محروم توجه میکنند و ساده زیست هستند و به ولایت فقیه هم اعتقاد عملی -نه فقط کلامی- دارند. این گروه جدید بزرگترین تهدید برای موجودیت اصولگرایان محسوب میشود زیرا دوگانه اصولگرایان را میشکند. به همین دلیل اصولگرایان نتوانستند آنها را افرادی «ضد دین» معرفی کنند، و مجبور شدند آنها را «منحرف» معرفی کنند تا مردم بار دیگر به آنها بازگردند.
قلم خوب، محتوای بد، حیف! همیشه آدمهایی بودند که با کلمات خوب، بد بازی می کردند، یه نمونش هم بالای همین نظرات می تونیم ببینیم که خیلی با تقوا و خلوص هر چی تونسته گفته، حتما منتظر اجر اخرویش هم هست والبته مجوزش رو هم داره!