آهای فرهاد مجیدی…

ادبیات/ آبی و قرمز را درست بنویسیم

«رضای ادبیات»… امیرخانی را می گویم، در آخرین رمانش «قیدار» از قهرمانی جوانمرد سخن می گوید که زیاد، خیلی زیاد کامیون دارد. کامیون هایی که البته وفا نکردند و دست آخر بلای جان زن و زندگی اش شدند. بگذار خطی، نقدی کرده باشم قیدار را که آخر چرا در این دنیای ۹۹ درصد، هر آنچه خوبی و جوانمردی است، عدل سر از دکان سرمایه داری درمی آورد؟! اما باز هم بگذار خطی، پیش بینی کنم آخر لیگ را که میلیاردرهای جدیدالورود آبی و قرمز، مثل کامیون های حضرت قیدار می مانند و کمی اگر صبر کنی، خواهی دید که چگونه له و لورده می کنند رویانیان و فتح الله زاده را. دنیا تا بوده همین بوده. «کلمه» اگر برای رضا امیرخانی در حکم «سرمایه خصوصی» است، او حق دارد بر خلاف میل امثال من، «نفحات نفت» و «قیدار» را آزادانه اما در رثای سرمایه داری بنویسد؛ عهدی نبسته با ما آقارضا که همیشه بر مدار «ارمیا» بنویسد. لااقل صداقتش و دروغ ننوشتنش، نیز قلم قشنگش، «داستان سیستان» و «من او» جای تقدیر دارد، لیکن «آبی و قرمز» با این همه تعصب و قدمت و قیمت و غرور و عشق، مگر سرمایه خصوصی فلانی و بهمانی است که چنین تا می کنند با این ۲ رنگ محجوب؟ بیت المال پیشکش!

نوستالژی/ خط وسط توپ پلاستیکی

خیلی سال پیش، خیلی پیش، با یک زانوی پاره رفتم تماشای تمرین تیم «بهمن». بهمن مثل «کشاورز» سال های پیش یا «استیل آذین» همین سالیان، با کلی سر و صدا آمد و خیلی بی سر و صدا رفت. پول داشت اما ریشه نداشت. نماند. آن ایام غلط نگفته باشم استیلی ستاره اول بهمن بود و آن یکی قلش؛ خاکپور هم بود به علاوه خیلی های دیگر، شاید علی لطیفی، مهاجمی که بگیر نگیر داشت بازی اش. جوان جویای نام بهمن اما فرهاد مجیدی بود. بعد از تمرین، خوب یادم هست همه رفتند و گرد ستاره های بهمن را گرفتند. هنوز کسی علی دایی را نمی شناخت که بر سر حمید خان استیلی چماقش کند! بیشتر از همه امضا می داد و ماچ و بوسه. هیچ کس کنار فرهاد مجیدی نبود. رفتم پیشش. گفتم: کجا می روی؟ گفت: خانه! گفتم: نه، پرسیدم؛ کجا می روی؟ گفت: استقلال! گفتم: خداوکیلی آبی هستی؟ گفت: بچه تر که بودم، وسط گل کوچک، پریدم بالا هد بزنم که خط وسط توپ پلاستیکی، پیشانی ام را خط بدی انداخت. دست کشیدم. دیدم خونی شده. نگاه کردم دیدم خونم قرمز است؛ دردم بیشتر شد! گفتم: الان چی؟! الان خونت چه رنگیه؟! گفت: الان آبیه! یه روز حقم رو می گیرم و استقلالی می شم. آن روز آسمان آبی بود. دریا آبی بود. دل فرهاد آبی بود. آن روز مجیدی با اپل قرمز حمید استیلی رفت خانه. آن روز هم البته بودند کسانی که ادعا کنند آسمان آبی نیست، بلکه آبی دیده می شود! برو عمو! به این حرف ها باشد، رنگ خون آدمی هم سرخ است، اما قرمز دیده می شود! قرمز کاریکاتور سرخ است! پیرهن پرسپولیس دقیقا رنگ گوجه فرنگی است؛ نه حتی لنگ حمام!

کاپیتان/ فرهاد یا جواد؟!

امیر قلعه نوعی کرم کار مربی گری است، ببین اگر سواد علی دایی را داشت یا مثل مجید جلالی بلد بود درست حسابی حرف بزند، چه می شد. مربی کرم کار، اینقدرش را بلد است که فرهاد محبوب را نه با تصریح، بلکه با تلویح از تیم کنار بگذارد. قضیه روشن است. ژنرال با مهره نکونام بازی کرد تا مهره مجیدی را در زمین بازوبند C خیلی تمیز بسوزاند. از قبل معلوم بود آب امیر و فرهاد در یک جوی نمی رود. ظاهرا همه چیز داشت خوب پیش می رفت؛ نکونام آمد، با بحث کاپیتانی هم آمد تا دل فرهاد بشکند و قید اس اس را بزند. امیر اما همین که از نیامدن فرهاد مطمئن شد، برگه بذل و بخشش نکونام را رو کرد تا کاپیتان تیم ملی، بازوبند کاپیتانی استقلال را به مهدی رحمتی ببخشد. دقیقا از اینجا به بعد بود که همه چیز خوب پیش نرفت! کسانی که نوشته های فوتبالی مرا خوانده اند گواهی می دهند که قلعه نوعی را دوست می دارم، لیکن از محضر امیرخان، مدیر استقلال، یا همین توی خواننده چند سئوال دارم که می پرسم: اصولا جواد نکونام از کدام پایگاه و جایگاه این توفیق را می یابد که از خیر بازوبند تیم آبی بگذرد و آن را با بزرگواری(!) به گلر استقلال ببخشد؟ گیرم جواد کاپیتان تیم ملی باشد، اما این وسط شان و منزلت استقلال و پیش کسوتان این باشگاه چه می شود؟! تو وقتی با استقلال ایضا پرسپولیس به گونه ای تا می کنی که گویا آبی و قرمز بی صاحب اند و ندید بدید، دل فرهاد و هوادار را یک جا می شکنی. آری! حتی قلعه نوعی کرم کار هم گاهی در محاسباتش اشتباهات بزرگ می کند. اینک فقط تیفوسی های قرمز نیستند که به نشانه اعتراض، «علی دایی» را می خوانند؛ تماشاگران آبی هم صاحب راز و رمزی از جنس «فرهاد مجیدی» شده اند تا فقط کافی باشد استقلال گلی از حریف بخورد! مربی/ مدیران آبی و قرمز انگار استادند در ۲ دسته کردن هواداران. حالا اگر استقلالی ها بعضا به طعنه، نام «علی دایی» را روی مخ پرسپولیسی ها می برند، دیر نیست که پرسپولیسی ها هم بعضا به تمسخر، نام «فرهاد مجیدی» را روی مخ استقلالی ها ببرند! راستی، می دانید چرا چندی است دربی آبی و قرمز، رنگ ۱۰۰ هزار تماشاگر را به خود ندیده؟! چون استقلال و پیروزی محل جولان مدیرانی شده اند که مردم را با عرض معذرت با گوسفند اشتباه گرفته اند. تیم امسال پرسپولیس آیا واقعا پرسپولیس است، یا ملغمه ای از مشتی بازیکن پولکی؟! عجبا که کریم انصاری فر صبح به فتح الله زاده قول می دهد و غروب، آرم باشگاه پرسپولیس را می بوسد! عجبا که رویانیان تا دیروز فرق میان آقایان محصص و حاج رضایی را نمی دانست، اما امروز برای تیم قرمز دایه مهربان تر از مادر شده است و حتی از سال قبل آمار بالا و پایین امسال دلار را داشت! عجبا که استقلال چیزی بیشتر از بازار مبل تهران نمی ارزد و پرسپولیس چیزی بیشتر از چند دستگاه بی ام دبلیو. عجبا که مدیران آبی و قرمز به جای کری خوانی، از رجز که فی نفسه مذموم نیست، کاریکاتور کشیده اند، و جلوی چشم ملت که هالو فرض شان کرده اند، دروغ های شاخدار می گویند! عجبا که در این فوتبال بی رحم، وحید هاشمیان بدون هیچ مراسمی از فوتبال خداحافظی می کند! عجبا که جواد نکونام فقط هنگام فتنه ۸۸ متوجه اثر مثبت توسل به اهل بیت و مچ بند سبز می شود و رسما تیم ملی را به فنای فتنه می دهد و به جای توبیخ، این توفیق را می یابد که در تیم ریشه دار استقلال، استقلال جعفر مختاری فرها، شاهین و شاهرخ بیانی ها، صادق ورمزیارها، جواد زرینچه ها، بهتاش فریباها، بازوبند به این و آن ببخشد! دیروز رضا امیرخانی عجب حرف نکته داری به من زد؛ با این حساب، من چرا باید پرسپولیسی باشم؟! تو چرا باید استقلالی؟! اصلا ملت چرا باید پر کنند استادیوم را روز بازی دربی؟!

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

نیم فصل لیگ پیش که ناگهان فیل فرهاد یاد هندوستان قطر کرد، در وبلاگم چند کلمه ای نواختمش. به هر حال رسیده ایم به جایی که شناسنامه قرمزها علی کریمی است و شناسه آبی ها فرهاد مجیدی. من به جای مهدوی کیا بودم، خیلی سریع کفش ها را آویزان می کردم. نیمکت این پرسپولیس، جای مناسبی برای ذخیره نشستن نیست. بیاییم فوتبال را به اهلش بسپریم؛ به کفاشیان، رویانیان، فتح الله زاده، عابربانک، پول، بازیکن پولکی، بی ام دبلیو، مبل و موبایل! توپ پلاستیکی هیچ تکه ای از توپ ۴۰ تکه نیست! بگذار پول آبی و قرمز را کسانی بخورند که خاک آبی و قرمز نخورده اند! این ما بودیم که در کوچه پس کوچه های جاده ساوه، حتی عبور و مرور کامیون حضرت قیدار هم مانع گل کوچک مان نمی شد. همین که جناب ۱۸ چرخ را می دیدیم، یکی مان می گفت استپ! تا بیاید و رد شود. چه روزگاری بود؛ تیم ما کاپیتان داشت، اما پول خرید بازوبند نداشتیم! بر عکس اس اس که بازوبند فسفری رنگ C دارد، اما کاپیتان ندارد. می خوام بگم: تو تک ستاره فوتبال مایی، آهای فرهاد مجیدی! وطن امروز/ ۷ مرداد ۱۳۹۱

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله…

  2. چوک دیریا می‌گوید:

    استقلالی ها رو بشناسید
    طرفدارای ژنرال رو بشناسید
    اینا همونا هستنا!!!!!!!!!!!!!

  3. باران می‌گوید:

    استقلال باخت! 🙂

  4. آزاد اندیش می‌گوید:

    کلا سر درنمیارم از ماجرا!!! قصه چیه؟

  5. سیداحمد می‌گوید:

    آزاداندیش؛

    چرا عجله می کنی؟!

  6. سیداحمد می‌گوید:

    “مگر سرمایه خصوصی فلانی و بهمانی است که چنین تا می کنند با این ۲ رنگ محجوب؟ بیت المال پیشکش!”

    حرف دل همه ما!
    واقعا پولی که روی فوتبال سرمایه گذاری می کنند، از کجا می آید؟!

  7. باران می‌گوید:

    کامیون هایی که البته وفا نکردند و دست آخر بلای جان زن و زندگی اش شدند!
    احسنت!

  8. آزاد اندیش می‌گوید:

    تا همینجاش رو هم متوجه نشدیم آخه!

  9. به جای امیر می‌گوید:

    قبر (گفت و شنود)

    گفت: رسانه های غربی فاش کرده اند که آمریکا و اسرائیل با بودجه عربستان و قطر یک پروژه ۲۲ میلیارد دلاری را در هالیوود کلید زده اند.
    گفتم: این چه پروژه ای است که قرار است ۲۲ میلیارد دلار از پول بی زبان ملت های مسلمان را برای آن هزینه کنند؟!
    گفت: اعلام کرده اند که می خواهند ماکت شهر دمشق را با ابعاد و اندازه واقعی بسازند و در آن تروریست ها را برای عملیات تروریستی در سوریه آموزش بدهند!
    گفتم: ولی خود آمریکایی ها اعتراف کرده اند که دولت سوریه قابل سرنگونی نیست و باز هم اعلام کرده اند که حکومت های آل سعود و قطر کمتر از ۲ سال دیگر فرو می پاشند.
    گفت: به همین علت می خواهند قبل از سقوط حاکمان عربستان و قطر، ثروت این دو کشور را بالا بکشند.
    گفتم: یارو در بستر بیماری افتاده بود و همسرش داشت برای برادر خود نامه می نوشت، یارو با ناراحتی گفت؛ داری خبر مرگ مرا می دهی که اموالم را بالا بکشی؟ و همسرش گفت؛ این حرف ها چیه؟! عمرت دراز باد و… اما چند دقیقه بعد از یارو پرسید؛ راستی «قبر» را با «قاف» می نویسند یا با «غین»؟!

  10. جماران می‌گوید:

    در مکتب امام

    مبادا در ماه رمضان به معاصی آلوده شوید!
    مبادا در ماه رمضان از شما:
    غیبتی
    تهمتی
    و خلاصه گناهی سر بزند.
    و در محضر ربوبی با نعم الهی و در مهمانسرای باری تعالی آلوده به معاصی باشید.
    جهاد اکبر – ص ۳۸

  11. باران می‌گوید:

    میلیاردرهای جدیدالوروده آبی و قرمز،
    له می کنند رویانیان و فتح الله زاده را.

  12. پاییز می‌گوید:

    سلام به همگی، طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق، تو دعاهای قشنگتون برای ما هم دعا کنید، ثواب داره!
    .
    آمد رمضان و مقدمش بوسیدم
    در رهگذرش طبق طبق گل چیدم
    من با چه زبان شکر بگویم که به چشم
    یکبار دگر ماه خدا را دیدم

  13. فاطمه می‌گوید:

    هوم؟! :-B
    اصن فوتبال بلد نیستم و نبودم هیش وخت 🙁
    بچه هم بودم میذاشتنم تو دروازه هی بچه های کوچه مون 🙁
    اصن من استعداد داشتم بچه های محل نذاشتن شکوفا شم! هی گذاشتنم واسه دروازه بانی!
    خصوصی: دروازه درسته یا دربازه؟

  14. سیداحمد می‌گوید:

    یه پیام “بی زرگانی”

    ساعت ۱:۵۰ بامداد
    تعداد افراد آنلاین: ۲۱ نفر

    ماشالله…
    داداش حسین بی همتای بسیجی ها فـــــــــــــــدایی داری…

  15. باران می‌گوید:

    دعای روز ششم ماه مبارک رمضان

    بسم الله الرحمن الرحیم
    اَللّهُمَّ لا تَخْذُلْنى فیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیتِک وَ لا تَضْرِبْنى بِسِیاطِ نَقِمَتِک وَ زَحْزِحْنى فیهِ مِنْ مُوجِباتِ سَخَطِک بِمَنِّک وَ اَیادیک یا مُنْتَهى رَغْبَةِ الرّاغِبینَ

    بار خدایا
    در این روز مرا به نفس سرکشم, وامگذار تا پی طغیان و نارضایتی تو, روم
    ومرا با تازیانه خشم و غضبت ادب مکن
    مرا از موجبات ناخرسندیت, بر کنار بدار
    به حق مهربانی و نعمت نوازیت
    ای نهایت آرزوی مشتاقان

  16. فاطمه می‌گوید:

    سید احمد اصلا داداش حسین ما رو می بینه الان؟

  17. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم؛

    مطمئن باشید داداش حسین همه کامنت ها را می بیند و اصلا الان خودِ ایشان کامنت ها را تایید می کنند!

  18. ستاره خرازی می‌گوید:

    می بینم دستش کتاب بی وتنه، نگاش می کنم، پسری است که نه میشه گفت نوجوونه نه جوون، کنارم تو تاکسی نشسته. به کتاب نگاه می کنم معلومه چند دست گشته حسابی از قیافه افتاده. هی با خودم میگم: بگم نگم، هنوز داغم از خوندن قیدار.
    :بچه جون اگه قیدارو نخوندی اول اونو بخون بعد اینو وگرنه دیوونه میشیا، تا نوک زبونم میاد ولی قورتش میدم.
    شیطونه میگه بگم گور بابای محرم نامحرم، یه جا این امیرخانی رو دیدم بگیرم بزنمش با این کتابش.
    جناب! پول کتابم بدی باز بی فایدس، اعصاب برام نذاشتی.
    همه کتاباشو دوست دارم، همینطور نفحات نفت رو که تو ذهن من سونامی ایجاد کرد، ولی قیدار…
    ****
    خدایا چند سال از اون ماجرا میگذره؟ داره جونم به لبم میرسه، این دیگه چه مدل کتاب خوندنه، خودمم نمی دونم. فقط مونده با سر برم تو دیوار، اسم کتابش جنایت و مکافاته.
    جنایت اینه که از کتابخونه گرفتم، مکافاتشم اینه که باید بخونمش. وای چه عذابی بود.
    پدر جد و آبادم در اومد تا تموم شد. تمام خاطرات نحسش با خوندن قیدار تکرار شد با این تفاوت که بدبختی از کتابخونه هم نگرفته بودم (از اون شکلکا که داره زار میزنه).
    یک کتاب مثل بی وتن که سعید ابوطالب میگه من چند بار خوندمش و هربار به مطالب تازه ای برخوردم و یک کتاب مثل قیدار که تو هر نشستی که دیدم و شنیدم به جنابش توپیدن.
    راستی اگه کسی این کتابو بخواد من تقدیمش می کنم با جون و دل برا خودش!!!
    *****
    آخیش!!!! این که می گن نوشتن اثر درمانی داره راست میگنا!!!

  19. سیداحمد می‌گوید:

    داداش حسین؛

    خیلی زیرکی در نوشتن! دارم به این فکر می کنم نوشته ای که این چنین و با این عکس شروع شده، به کجا ختم می شود؟!

  20. محبوب می‌گوید:

    ستاره خرازی! فاصله کتاب های آقای امیرخانی از نظر ارزشی، اینقدر هم که شما نوشتی، نیست. فکر کنم داداش حسین هم با من هم عقیده باشد، نه با شما.

  21. فاطمه می‌گوید:

    ببخشید من یه سؤال دیگه داشتم از مبصر،
    آیا داداش حسین که خودشان کامنت ها را می بینند و تأیید می کنند، ممکن هم هست روزی جواب هم بدهند؟

  22. سیداحمد می‌گوید:

    اولا خیلی مهم نیست این مسائل و ثانیا هر پستی به منزله جواب به کامنت هاست؛ جواب هایی مطول و دقیق. در ضمن متن “سلفی های قلم” و “تحلیل های کراواتی” را از دست ندهید و با دقت بخوانید. گاهی در قطعه ۲۶ بعضی متن ها قربانی بعضی متن های دیگر می شوند و کم کامنت و بدون بحث می شوند. خوب است به جای حرف های نه چندان ضرور، درباره نوشته ها کامنت گذاشته شود. حالا یا در تایید و یا در نفی.

  23. ستاره خرازی می‌گوید:

    محبوب؛
    من نه سیاست خوندم، نه ادبیات.
    در نتیجه این یه نظر کاملا غیر کارشناسانه و دل ی ست.

  24. محسن می‌گوید:

    چقدر خوب می نویسید ولی حیف…
    حیف که با خوب نوشتن کار درست نمی شود

  25. آزاد اندیش می‌گوید:

    “فـــــــــــــــدایی داری…”
    آقا من با این جمله مشکل دارم! 🙂

  26. ستاره خرازی می‌گوید:

    وای وای، ترسیدم! لرزیدم!
    بچه می ترسونید؟
    ای حسرت جان و تنم
    تنها دلیل بودنم
    آه ای شهادت العجل

    توطئه بزرگ ضدایرانی در المپیک لندن؟+ فیلم
    http://rajanews.com/detail.asp?id=132829

  27. سیداحمد می‌گوید:

    آزاداندیش؛

    سعی کن مشکلت را با خودت حل کنی!
    این “فــــــــــدایی داری” نسبت به همه شما پیشکسوت است؛ هیچ وقت هم حذف نخواهد شد… هیچ وقت!

  28. آزاد اندیش می‌گوید:

    ما شمشیر از رو نبستیم ها! قبلا هم گفتم ما فدایی راه علمداریم…

  29. سایه/روشن می‌گوید:

    بعد از مدت ها بی تابِ متن جدیدم!
    قیدارِ رضایِ امیرخانی و ارتباطش با کاپیتانِ استقلال!

  30. سیداحمد می‌گوید:

    ستاره خرازی؛

    اسرائیل به جای اینکارها باید فکری به حال مردمش بکند که یکی یکی دارند خودشان را جزغاله می کنند! صهیونیست ها کلی زحمت کشیدند تا حرامزاده ها و بهایی ها و امثالهم را در کشور جعلی شان جمع کنند که جمعیتشان زیاد شود! حالا نقشه هایشان دارد نقش برآب می شود!

    دَم رئیس جمهور ریز نقش ما گرم که سایه اش تا لندن رسیده!!!!!!!!

  31. سایه/روشن می‌گوید:

    آزاد اندیش!
    ما با این جمله بسی خاطره داریم!

  32. آزاد اندیش می‌گوید:

    خب ما از خاطرات شما خبر نداشتیم، چیزی هم نگفتن ولی با سیستم دفاعی “مشکلمان” برخوردیم! 🙁

  33. فاطمه می‌گوید:

    “سلفی های قلم” و “تحلیل های کراواتی” رو خوندم 🙂
    بعدم تو نظرات تحلیل های کراواتی مشابه سؤال خودم رو دیدم که بعدم مبصر جواب داده بود که وارد این فضا نشیم 🙁
    منم فعلا خارج فضا می شم خب 🙁

  34. حمزه می‌گوید:

    سید با داداش حسین گشتی طناز شدی!!
    این جمله آخر کامنت آخرت خیلی باحال بود/ پکیدم

  35. سایه/روشن می‌گوید:

    تکرار که شود؛ سیستم دفاعی تان هم از کار خواهد افتاد! 🙂

  36. سیداحمد می‌گوید:

    سایه/روشن؛

    مطلب “قطعه ای از بهشت”تان را خواندم؛
    سپاس!

  37. سیداحمد می‌گوید:

    با خواندن خطوط آخر بخش “نوستالژی” خنده ام گرفته!
    جای اسلامی ایرانی شدیدا خالی!

  38. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۶* خداوند متعال:

    ای احمد! کسی که تحت حمایت من باشد؛ از هر خطر دنیا و آخرت ایمن است.
    حضرت محمد صلی الله علیه وآله عرض می کند: خداوندا! بهترین عبادت چیست؟ خداوند می فرماید: روزه و سکوت. حضرت رسول عرض می کند: خداوندا! میراث و نتیجه روزه چه می باشد؟ خداوند می فرماید: روزه سبب حکمت شخص می شود. وقتی کسی حکیم شد، معرفت و شناختش به من زیادتر می گردد، معرفت هم سبب یقین می شود. وقتی که بنده ام به مرحله ی یقین برسد، برای او سختی و رفاه و فقر و ثروت مهم نیست.

    ( کلیات حدیث قدسی، ص۳۹۷)

  39. سایه/روشن می‌گوید:

    ممنون از وقتی که صرف خواندنش کردید.
    و همین طور از سفارشی که کردید به بچه ها برای قرائت حمد شفا.

  40. سایه/روشن می‌گوید:

    پیرهن پرسپولیس دقیقا رنگ گوجه فرنگی است! نه حتی لنگ حمام!
    عالی بود! 🙂

  41. سایه/روشن می‌گوید:

    ردپایی از فونت درشت نمی بینم. روزه ی سکوت آیا؟!

  42. سیداحمد می‌گوید:

    سایه/ روشن؛

    در کامنت های همین پست، جواب تان هست.

  43. فاطمه می‌گوید:

    اولا که اذان شد التماس دعا!
    دوم که: قرمزته!

  44. فاطمه می‌گوید:

    بی ربط:

    فرازى از دعاى ابوحمزه که واقعا زیباست:

    مولایم!
    تو را با زبانی میخوانم که بر اثر گناه گنگ شده است.
    پروردگارا!
    با آن دل با تو راز و نیاز مى کنم که خطا آن را به تباهی کشانده است.
    خدایا!
    تو را با ترس و شوق و امید و هراس می خوانم…

  45. سایه/روشن می‌گوید:

    فقط دیدن که کفایت نمی کنه!
    اتفاقن اون مسائل (جواب دادن و اینا) خیلی هم مهمه! 🙁

  46. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    “چرا در این دنیای ۹۹ درصد، هر آنچه خوبی و جوانمردی است، عدل سر از دکان سرمایه داری درمی آورد؟!”

    کاش بیش تر روی این قسمت متن، مانور می دادید و “خطی” نمی گذشتید و بندی، پاراگرافی خرج اش می کردید. مهم بود موضوع. نیمه کاره مانده انگار منظورتان. می شد که بیش تر بازش کنید، البته هنوز متن را کامل نگذاشتید و شاید قضاوتم عجولانه باشد.

  47. عمار می‌گوید:

    ای آقا!!!
    دیگر هیچ تعلق خاطری نسبت به فوتبال ندارم، فقط از خواندن متنهای فوتبالی شما، که الحق و الانصاف، عالی مینویسید کمی دلمان هوایی فوتبال، آن هم فوتبال دهه ی قبل را میشود.

  48. عمار می‌گوید:

    راجع به جمله معروف “فدایی داری” خاطرات خیلی خوبی داریم.که با کلمه کلمه ی این جمله زیبا، زنده میشوند.
    به یاد ایامی که به اینترنت زیاد دسترسی نداشتم و اگه گاهی وارد سایت میشدم، از تمام متنهای ناخوانده قطعه، چه قدیم و چه جدید، با دوربین گوشی، که زیاد هم کیفیت نداشت، عکس میگرفتم.
    بعد، سر فرصت، روی تک تک عکسها، زوم میکردم، و کلمه به کلمه، با عشق وصف ناپذیر، از متون این قطعه ی مقدس، رو نوشت برمیداشتم.
    به طور مثال، در گیر و دار مصاحبه ی داداش حسین با دکتر یامین پور، که متن طویلی شده بود، با علاقه تمام کلمات را، بدون پس و پیش، با مشقت فراوان، از روی گوشی مینوشتمو کلی ذوق میکردم.
    یا متنهایی راجع به شیخ بی سواد.
    یادش بخیر، چه زود گذشت.

  49. عمار می‌گوید:

    راجع به قیدار هم با اینکه کتاب را نخوانده ام، اما با توجه به مصاحبه ها و صحبت های آقای امیرخانی، زیاد حس جالبی به این کتاب ندارم.
    مخصوصا از زمانی که مصاحبه ایشان راجع به راهیان نور و نوجوانی که عکس یکی از خواص بی بصیرت، که در زمان دفاع مقدس، از فرماندهان بوده و همه با ایشان آشنایی داریم را، با چاقو پاره کرده است، نظرم نسبت به ایشان کمی فرق کرده است.
    البته نباید زحمات این نویسنده گرانقدر مخصوصا در کتاب “داستان سیستان” را نادیده نگاشت، اما…کاش اماها نبودند.

  50. چراغی می‌گوید:

    عشق و خون و غیرت اینها درست
    الان که بهت احتیاج بود چرا ناز …
    دعواست دیگه …
    راستی ماه رمضون وقت حلواست …

  51. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    “قرمز کاریکاتور سرخ است! پیرهن پرسپولیس دقیقا رنگ گوجه فرنگی است! نه حتی لنگ حمام!”

    ایول.

  52. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    دیدم خونم قرمز است؛ دردم بیشتر شد! ((:
    .
    .
    .
    برو عمو!
    قرمز کاریکاتور سرخ است!
    رنگ خون آدمی سرخ است، اما قرمز دیده می شود!
    پیرهن پرسپولیس دقیقا رنگ گوجه فرنگی است! نه حتی لنگ حمام!

  53. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    واقعا حال میکنم با این مدل خماری!!

  54. ابوالفضل اشناب می‌گوید:

    بسم الله

    سلام
    آقا شما که دستتان می رسد لطفا بگید مسئولین که برن نحوه استفاده درست از “دوربین عنکبوتی” رو یاد بگیرن!
    کلی پول دادیم بابت اش!

    یا علی

  55. باران می‌گوید:

    دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان

    اَللّهُمَّ اَعِنّى فیهِ عَلى صِیامِهِ وَقِیامِهِ
    وَجَنِّبْنى فیهِ مِنْ هَفَواتِهِ وَ اثامِهِ
    وَارْزُقْنى فیهِ ذِکْرَکَ بدَوامِهِ
    بِتَوْفیقِکَ یا‌هادِىَ الْمُضِلّینَ.

    خدایا مرا در این روز بر روزه گرفتن و عبـادت یاری فرما
    و در آن از بیهودگى و گناهان دور نما
    و توفیقی ده که همواره به یادت باشم
    ای هدایت کننده گمراهان

    * اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

  56. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    امشب متن کامل میشه؟؟

  57. سیداحمد می‌گوید:

    به یاد سیدسجاد؛

    امروز جمعه این متن کامل می شود.

  58. دلخون می‌گوید:

    من این متن رو نمیخونم…

    تازه اگر هم بخونم هیچی ازش سر در نمیارم…

    تازه عکس مجیدی هست، پس امکان نداره بخونم…

    در ضمن پرسپولیس در همه حال سروره استقلاله…

  59. فاطمه می‌گوید:

    بی ربط :

    ناله ای آرام می آید به گوش…
    می رود از هوش و می آید به هوش…

    دلم برای فاطمیه تنگ شده…

  60. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    چشم به ره هایِ ستونِ کناری
    کامنت چی هایِ مطلبِ «یسار»ی
    قطعه ای هایِ عشقِ «فونت درشت»
    حال می کنند با این همه خماری…!!

  61. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    گفت و گوی «قطعه ۲۶» با حمید استیلی
    http://www.ghadiany.ir/?p=10397

    آهای فرهاد مجیدی! تو تک ستاره فوتبال مایی؟!
    http://www.ghadiany.ir/?p=10900

    هستی ما «گل» است، نه «اوت دستی»!؟
    http://www.ghadiany.ir/?p=8881

  62. فاطمه می‌گوید:

    …نچ!
    خسته شدم دیگه!

  63. ستاره خرازی می‌گوید:

    المپیک ۲۰۱۲ لندن مقدمه چه کشتاری است؟!
    http://rajanews.com/detail.asp?id=132812

  64. سایه/روشن می‌گوید:

    بسی خرسندم که چشم مان به نام دوستان روشن شد.

  65. صبا می‌گوید:

    جمعه ها، همه، با روزهای دیگر متفاوتند، اما؛
    جمعه های رمضان
    جمعه های روزه گی
    با لب تشنه ی بچه های حسین*
    تو را می خوانم
    ای منتقم خون خدا؛
    بیا!

    اولین جمعه ماه مبارک رمضان هم آمد، امیدوارم آخرین جمعه رمضان عمرتان نباشد!

  66. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۷* خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام وحی فرمود: ای موسی! شکری که سزاوار من است؛ بجا آور! موسی عرض کرد: چگونه شکر کنم تا شایسته مقام احدیت باشد، در صورتی که همان شکر کردن به تو هم نعمت است و باید شکر آن را هم بجا بیاورم؟ خطاب آمد: یا موسی! همین که گفتی؛ این شکر هم نعمتی از جانب من است، شکر مرا ادا کردی.

    (کلیات حدیث قدسی، ص۸۵)
    _______
    امیرالمومنین حضرت على علیه السلام:

    روزه قلب از فکر (در گناهان)، برتر از روزه شکم از طعام است…
    (غررالحکم، ح۳۳۶۵)

  67. منم گدای فاطمه می‌گوید:

    دعاى روز هفتم ماه مبارک رمضان

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ و قیامِهِ و جَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ و آثامِهِ و ارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدوامِهِ بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلّین.

    خدایا یارى کن مرا در این روز بر روزه گرفتن و عبـادت و برکنارم دار در آن از بیهودگى و گناهان و روزیم کن در آن یادت را براى همیشه به توفیق خودت اى راهنماى گمراهان.

  68. سیداحمد می‌گوید:

    اول و آخرش چیزی که به ذهن بنده می رسد، این است که وضعیت فوتبالمان وخیم است!

    ممنون داداش حسین…

  69. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم؛

    هفته بعد از کتاب “ماشاء الله حزب الله” رونمایی می شود. مجموعه دل نوشت های سال ۱۳۹۰ اثر حسین قدیانی در ۲۸۸ صفحه

    به زودی کتاب “آر. کیو ۸۸″ نیز به چاپ دوم می رسد.

  70. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    آن روزها آسمان آبی بود…
    دل فرهاد آبی بود…
    دریا آبی بود…
    .
    چه روزگاری بود…
    تیم ما کاپیتان داشت…
    پول خرید بازوبند نداشتیم…
    .
    .
    بیاییم فوتبال را به اهلش بسپریم؛
    توپ پلاستیکی هیچ تکه ای از توپ ۴۰ تکه نیست!
    .
    .
    .
    می خوام بگم:
    آهای فرهاد مجیدی!
    تو تک ستاره فوتبال مایی…

  71. پیرمرد می‌گوید:

    تو فوتبال نیستم و سوادش را هم ندارم. از بازی‌های واقعی‌ خوشم می‌‌آید. اما اصراف‌های بی‌ حساب اینروزها در فوتبال وحشتناک است. خدا خیرت بده داداش حسین. راستی‌ مبصر! واقعا مبصری برازنده ات است خصوصاً وقتی‌ تشر میزنی‌…

    از همگی‌ التماس دعا دارم.

  72. شوکران می‌گوید:

    این رویانیان و فتح الله زاده مثلا می خوان با بذل و بخشش از کیسه بیت المال، واسه خودشون محبوبیت بخرن! ولی کسی با این پولهای باد آورده محبوب نمیشه. میگی نه، یه نظرسنجی بذار که مثلا:
    شما به کدامیک از این چهره ها علاقه بیشتری دارید؟
    ١- فتح الله زاده
    ٢- رویانیان
    ٣- مرغ!
    ببین مردم به کدوم گزینه رای میدن؛ به این دوتا آقای مدیر عامل با اون همه دبدبه کبکبه، یا به این مرغ زبون نفهم که بی هیچ ادعایی به اوج محبوبیت رسیده!

  73. سیمرغ می‌گوید:

    سلام؛
    این روزا اولین باری بود که سایتان را دیدم.
    هرچی میخونم سیر نمی شم.
    هرچند که روزه ام!!!
    فقط کاش یکم با توضیحات بیشتر بنویسین تا همه کامل متوجه بشن.
    علی یارتون

  74. دلخون می‌گوید:

    کى گفته فرهاد مجیدى تک ستاره فوتبال ماست؟!!
    عمرا که باشه… مجیدى واسه این القاب خیلى کوچیکه.
    اونو چه به تک ستاره وقتى على کریمى و مهدوى کیا هستن..

  75. دلخون می‌گوید:

    تو استقلال فقط یکی بود که من واقعا بهش احترام میذاشتم اونم فقط منصوریان بود…

    اون وقت ها بازیکنا با غیرت بازی میکردن اما حالا واسه پول…

  76. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    “می خوام بگم: تو تک ستاره فوتبال مایی، آهای فرهاد مجیدی!”

    به به

  77. یک استقلالی خیلی خیلی قدیمی می‌گوید:

    حیف رویانیان که به عنوان یک مدیر انقلابی اونقددددددددر شانش پایین اومده که در مشاجره زنده تلوزیونی با … دهان به دهان میشه. ما روی رویانیان واسه … حساب می کردیم. چی شد؟
    قلعه نوعی هم سیاس فوتباله. خدایی سیاس تر از اون ندیدم. منکر توانایی های فنیش هم نمیشه شد. اما اگه یکی مثل جلالی بتونه در علم فوتبال با قلعه نوعی رقابت کنه اما هیشکی در لابی گری و سیاست فوتبالی نمیتونه تو ایران با قلعه نوعی رقابت کنه.
    یادش بخیر چقدر با این شعار حال میکردم توی استادیوم که: امیر قلعه نوعیه … سرور هرچی …

  78. برف و آفتاب می‌گوید:

    یه سوال دارم؛ اگه آدم احیانا پشت سر صداوسیما مخصوصا برنامه‌ی ماه عسل غیبت کنه روزه‌ش باطل می‌شه؟!!

  79. سیداحمد می‌گوید:

    برف و آفتاب؛

    نگران نباشید!
    اظهار نظر در مورد گل و بلبل های ماه رمضانیِ صدا و سیما، غیبت نیست!

  80. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    چرا ماه عسل؟؟ به نظرم امسال خیلی خوب شده مخصوصا با اون تیتراژها(رضا هلالی).

    غلام حسین مهمون امروزشون هم خیلی دوست داشتنی بود. (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست) البته بعضی از مهموناشون یه خرده….

  81. برف و آفتاب می‌گوید:

    عکس: تجلیل پلیس از بانوان محجبه در خیابان
    http://www.rajanews.com/detail.asp?id=132886

    چه بامزه 🙂

  82. سیداحمد می‌گوید:

    “آرمیتا یا علیرضا؟!” تا دقایقی دیگر در ستون یمین وبلاگ قطعه ۲۶

  83. چشم انتظار می‌گوید:

    سلام به همه و به داداش حسین عزیز؛
    قسمت هایی از مراسم افتتاحیه ی المپیک لندن رو دارم می بینم. تا اینجا که من مشاهده کردم چیزی از فرهنگ و تمدن ریشه دار‏!‏ انگلیس یا به قول خودشون بریتانیا ندیدم. جالبه که در بخشی، آیین سخاوت اجرا کردند‏!‏ که به قول رضا جاودانی: ما تا حالا چیزی به عنوان سخاوت در انگلیسی ها ندیدیم.
    این مراسم بیشتر آدم رو یاد آیین برده داری و غرور و خودپسندی انگلیسی ها می اندازه. یه عده کار می کنند و یک عده ی یک درصدی سرمایه دار، می خورند. تنها هنرشون که جاودانی از بس گفت که آدم یه جوری می شه، همین لباس های باز یافتی تن اجرا کنندگان مراسم است‏!‏ البته من نظر خودم رو می گم ولی راستش حالم بهم خورد از این افتتاحیه.

  84. به جای امیر می‌گوید:

    مغز (گفت و شنود)

    گفت: یکی از ضد انقلابیون فراری و مقیم آمریکا- افشین نیازی- در صفحه فیس بوک خود نوشته است؛ باید قبول کنیم که رژیم به یک قطب قدرتمند تبدیل شده و براندازی آن فقط یک توهم کودکانه است.
    گفتم: خب! حرف حساب زده، دیگه چی؟!
    گفت: خطاب به رهبران اپوزیسیون نوشته است؛ آقایان! می توانید بفرمائید که برای جنبش سبز(!) چه فایده ای داشته اید؟!
    گفتم: راستی چه فایده ای داشته اند؟!
    گفت: خطاب به امیرارجمند و مزروعی و کدیور نوشته است؛ تردید دارم که حتی مرگ شما هم برای جنبش فایده ای داشته باشد.
    گفتم: چه عرض کنم؟! یارو به رفیق خل و چلش می گفت؛ کاش مغز داشتی که اگر دچار مرگ مغزی می شدی لااقل اجزای بدنت به درد دیگران می خورد!

  85. مجنون می‌گوید:

    خدایی منصفانه نقد میکنی

  86. ستاره خرازی می‌گوید:

    هندوستان قطر!!!!
    خیلی با مزه بود.
    توپ پلاستیکی هیچ تکه ای از توپ ۴۰ تکه نیست!

  87. حسن می‌گوید:

    حسین جون…. میگم چرا نمیچسبی!!!! استقلالی هستی؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
    آخه اگه تک ستاره فوتبال ما استقلالی هم بود(که عمرا اینطورباشه) مجیدی نبود…..
    این ظلم بزرگی بود به محمد خرمگاه……
    چرا نمیگی تو بهترین مانکن فوتبال مایی… آهای…..
    راستی حسین آقا …. تا وقتی تیکی تاکا هست از فوتبال داخلی چرا مینویسی؟؟
    حیف قلم نیست؟؟؟؟ به خدا انقدر حرص میخورم وقتی اینهمه روزنامه و وقت و انرژی و هزینه و …..خرج این بی عرضه ها میشه…..بقول خودت توی ایام فتنه اینها هم خودشونو نشون دادند…تنها بازی که دوست داشتم ایران ببازه

  88. سیدحمزه می‌گوید:

    خیلی به جا و با حال بود….
    آهای فرهاد مجیدی…
    با اینکه امیر قلعه نوعی رو دوسش دارم اما به خاطر این کاری که با فرهاد مجیدی کرد امیدوارم روزگاری مثل حمید استیلی پیدا کنه

  89. لبیک یا حسین می‌گوید:

    معروفیت و مشهوریت زیاد قلعه نوعی باعث شد بی حساب برای خودش حاشیه ای بزرگتر از متن درست کنه.
    واقعا از دست این فوتبال خسته شدیم.

  90. یا امام رضا می‌گوید:

    تو کارم گرهی افتاده؛ برام دعا کنید.

  91. 10-10-3 می‌گوید:

    ……………………

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.