درست در شرایطی که سال ۹۰ تمام شد، وارد سال ۹۱ شدیم! سال ۹۱ با همه سختی هایی که داشت، سال آشتی سران قوا با یکدیگر بود و ایشان تقریبا ماهی یک بار به دیدار هم می رفتند و هر چند تا روز قیامت با هم قهر کرده بودند(!) آشتی کنان سوار کشتی می شدند! سال ۹۱ مربع امیر قلعه نویی، علی دایی، مایلی کهن و عادل فردوسی پور کلا ۴ بار قهر و ۳ بار آشتی کردند، اما سران قوا ماشاء الله دعوا نکرده، آشتی می کردند و آشتی نکرده، دعوا!
سال ۹۱ یه جورایی سال پیر موتلفه بود و اینقدر که حاج حبیب الله نامه نوشت، حسین قدیانی مطلب ننوشت. در همین سال عسکراولادی متوجه شد که سران فتنه، فتنه زده اند، نه اهل فتنه! و تو چه می دانی که مفتون چیست؟! در اواخر این سال، «حضرت استاد» و «سردار قلم» درباره موضوع «فتنه زدگی و تفاوت آن با جرج سوروس گری و جین شارپ پروری بی واسطه» به مناظره با هم پرداختند که بیننده دقیقا متوجه اختلاف نظر نامبردگان نشد(!) در سال ۹۱ حبیب الله عسکراولادی در هر شماره هر روزنامه ای دست کم ۴ تا مطلب نیم صفحه ای داشت؛ نامه ای در پاسخ به جوابیه همان روزنامه، جوابیه ای در حاشیه جوابیه هامش یک روزنامه دیگر، ادامه نامه نگاری با اصلاح طلبان، و پاسخ دادن به بازتاب جوابیه یکی مانده به آخر همان اصلاح طلبان در شماره آخر یک روزنامه دیگر!! البته این اواخر به نظر می رسید اصلاح طلبان کم آورده باشند، اما حاج حبیب ول کن نبود و همچنان یا می نوشت یا جواب می داد!
سال ۹۱ معلوم شد که برادر همین حاج حبیب الله یعنی اسدالله چگونه نفر اول زیره دنیا شد. از قرار، حاج اسدالله یک روز می خواسته در کودکی سنگک بخرد که متوجه می شود نانوا دارد روی نان کنجد می ریزد.
اسدالله کودک رو به نانوا: «شاطر! کنجد را کیلویی چند می خری؟!»
شاطر رو به اسدالله: «فلان تومن!»
اسدالله: «الان می رم از بازار، بدون ارز مرجع (!) برایت کنجد ارزان تر میارم!»
… و بدین ترتیب اسدالله، سلطان زیره جهان می شود!!
در این سال ما شاهد وقوع ۲ زلزله دلخراش در میهن مان بودیم که باعث شد رئیس محترم قوه، ضمن سفر به کاراکاس و هم دردی و چیزهای دیگر با خواهر و مادر آن مرحوم، نشان درجه یک فرهنگ را به یکی دیگر بدهد. حسن سال ۹۱ به این بود که عاقبت معلوم شد منظور رئیس قوه از بهار، امام زمان (عج) است، اما مشکل آنجا بود که منظور رئیس قوه از امام زمان (عج) همان «یکی دیگر» بود! در این سال آقای احمدی نژاد درباره مدیریت حضرت نوح، سفرهای استانی یوزارسیف، برنامه های اقتصادی آمن هوتپ سوم، اختلاس قوم ماد، آکله الاکباد، شیخ رشیدالدین وطواط بن یحیی ملقب به طوطی بازرگان، عیسی پسر مریم، فردوسی توسی، کتیبه حقوق بشر کورش، زیگورات چغازنبیل، چاوز بن چه گوارا، ام هوگو، جرجیس و کلا همه چیز صحبت کرد، الا مسائل حوزه ریاست جمهوری!!
سال ۹۱ به مجلس رفتن احمدی نژاد، یک بار شوخی شد و یک بار هم شوخی شوخی، جدی شد! این وسط آنچه جدی جدی، شوخی گرفته شد، مشکلات معیشتی مردم بود. در سال ۹۱ قیمت اغلب اقلام خوراکی و غیر خوراکی سر به آسمان سایید و درست در همین فضا، یک میمون پیشگام وارد فضا شد!
سال ۹۱ سال ابطال بسیاری از مشهورات علمی بود و بر ما ثابت کرد که پراید خیلی هم گران نیست! و با یک حساب سرانگشتی مشخص شد قیمت هر کیلو پراید از قیمت هر کیلو پسته ارزان تر می افتد! ما چند بار حساب کرده باشیم، خوب است؟!
سال ۹۱ به عبارتی سال بهار رسانه ها بود و خبرگزاری یک نهاد نظامی نشان داد که با یک پیامک در روز تعطیل چگونه می تواند اوضاع اقتصادی کشور را آشفته کند!
در سال ۹۱ ما در جشنواره فیلم فجر، هر چه جایزه بود دادیم به هنرمندانی که در فتنه نقش داشتند، اما آمریکایی ها پیام این حرکت را نگرفتند و اسگل ها، اسکار را به وحید جلیلی خودشان دادند!
در اواخر این سال، برای اولین بار، تعداد دوش نامزدهای انتخابات از تکلیف بزرگان پیشی گرفت! و تقریبا به ازای هر تکلیف، کلی دوش وجود داشت! در همین سال بود که معلوم شد اصول گرایان از همان شکم مادر، نامزد انتخابات ریاست جمهوری به دنیا می آیند! گروهی از کارشناسان پیش بینی می کنند در صورتی که روند احساس چیز سیاسیون همه جناح ها همین طور ادامه داشته باشد، در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، تعداد نامزدها از تعداد رای دهندگان بیشتر شود!
در این سال احمدی نژاد ضمن حضور در نیویورک و سخنرانی در سازمان ملل، در کاری کاملا مخالف با خلقیات احمدی نژادی، از مردم منهتن به دلیل ایجاد ترافیک هنگام تردد خودروهای هیات همراه، معذرت خواهی کرد! شهروندان ساکن در محله اعیانی منهتن که واقعا تحت تاثیر سجایای اخلاقی رئیس جمهور قرار گرفتند، فوج فوج به مکتب ایران پیوستند!! در همین سال بود که معاون اول رئیس جمهور گفت: «تا احمدی نژاد هست، من هستم و تا من هستم، سرکار خانم دکتر هست» که اندکی بعد، ایشان و اوشان بودند، لیکن خانم دکتر کنار گذاشته شد! چند وقت بعد از این، جناب معاون اول گفت: «قیمت خودروها باید شکسته شود» و پراید که ۱۱ میلیون تومان گران شده بود، به اقشار آسیب پذیر لطف کرد و ۵۰۰ هزار تومان ارزان شد! در همین شرایط بود که دکتر حبیبی به رحمت خدا پیوست! چه می دانیم؟! شاید در اعتراض به این سبک از معاون اولی!!
در سال ۹۱ بودجه کشور دوست و برادر و جنگ زده افغانستان، ماه بهمن به لویی جرگه رفت و تصویب هم شد، اینجا اما قوه محترم، بودجه یک دوازدهم را آنهم اواسط اسفند به مجلس فرستاده که باش تا تصویب شود!
وطن امروز/ ۲۸ اسفند ۱۳۹۱
در سیاست، از بصیرت غافلیم و در زندگی، از نصیحت پدربزرگ. اصلا فراموشی در ذات آدمی است.
نزدیکای نوروز چند سال پیش، کم و بیش همین موقع از سال بود که «باباکبابی» (۱) وسط کلی خاطره جالب و ناب، از حلیم بوقلمون گرفته تا کباب بناب، ناگهان زد به طبیعت و گفت: «زمستون همیشه ۲ بار می ره. یه بار اواخر بهمن، دروغکی، یه بار لحظه سال تحویل، راستکی… همیشه چند روز مونده به اسفند و چند روز بعدش، هوا شروع می کنه گرم شدن، اما تا آدما می رن توی فاز «بهار زودرس»، یه دفعه زمستون با یه برف پر حرف، حاضری می زنه… این اتفاق با اینکه هر سال تکرار می شه، هر سال مردم فریب می خورن! خلاصه، تا «مقلب القلوب» را نشنیدی، رفتن زمستون رو باور نکن… کرسی رو جمع نکن!»
حواسم هم به حرف بابابزرگ بود، هم به پیش بینی سازمان هواشناسی، اما از هول بهار، بازم در دیگ زمستان افتادم! هول بهار، حالم را خوش کرده بود… لیکن چه بسیار که «حال»، سبب غفلت از «قال» می شود. حالی که «می مانی»، رحم ندارد به قالی که «می دانی».
کرسی نگذاشته بودیم که جمع کنیم، اما هوا ظرف ۲ هفته گذشته از بس گرم شده بود که در آسمان دنبال پرستو می گشتم، در زمین دنبال گل لاله. البته نه از آنهایی که شهرداری می کارد؛ لاله واقعی، اصل!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
به سبب کاری اداری شخصی، چند روز پیش رفته بودم بلد «بلده». با کم ترین لباس، و لگن ترین ماشین، یعنی آردی یشمی مدل ۷۸ جناب اخوی که جز بوق، همه جای ماشینش صدا می دهد! فلاشر؛ کلا خراب! موتور؛ روغن ریزی! برف پاک کن ها؛ سالم، اما بدون توانایی در دادن آب به شیشه ماشین! یعنی فقط واست بای بای می کنه، تمیز نمی کنه! لاستیک ها؛ صاف عینهو آینه! آینه سمت شاگرد؛ آینه بی آینه! رادیاتور؛ احتیاج به آب دادن بعد از هر ۲ ساعت رانندگی، به خاطر جوش نیاوردن! فرمان ماشین؛ توی سرعت ۸۰ یه ریپ، توی ۱۰۰ یه ریپ، توی ۱۲۰ بندری! لاکردار باید دو دستی می گرفتمش که از جا درنیاد! دنده؛ بدتر از فرمان! کلاچ؛ بهترین وزنه برای تقویت عضلات دو قلو! کارت ماشین؛ مفقود! بیمه نامه؛ ۶ ماه از مهلت گذشته! معاینه فنی؛ شوخی نکن! نور چراغ ها؛ مگر با چشم بصیرت، فقط ۲ متر! بخاری؛ دادن خاک به جای گرما! ضبط؛ یک حفره مستطیل + کلی سیم ولو! و قس علی هذا…
جاده چالوس را تا وسطا رفتم؛ دو راهی یوش بلده، پیچیدم سمت راست. هوا هم به غایت ملس و بهاری بود.
از قبل طوری برنامه ریزی کرده بودم که در خانه/ موزه نیما توقفی داشته باشم، عکسی بیندازم، احیانا کتابی بخرم و کنار قبر علی اسفندیاری و الباقی فاتحه بخوانم. توقفم در یوش ۲ ساعتی طول کشید. خبری از زمستان نبود. در تن لخت درختان به وضوح می شد لباس خوش رنگ شکوفه ها را تماشا کرد.
کمی بعد در «بلده» کارم را انجام دادم. راحت تر از آنکه فکرش را می کردم. لنگ یکی دو تا امضاء بودم که جور شد.
از بلده رفتم سمت نور، یعنی شمال (۲) با جاده ای کاملا خلوت و هنوز بکر. در شهر نور با حمیدرضا یوسفی ورجانی قرار داشتم. از دوستان قدیمی که فتنه ۸۸ پیچید سمت فتنه گران و کارهایی کرد (۳) که بماند. حمید برای خریدن یک قطعه زمین، در نور بود و همین بهانه مناسبی بود تا شبی در ویلای پدرش در «چمستان» اقامت کنیم.
طبق قرار صبح زود راهی جاده ساحلی شدیم به سمت قائم شهر. یعنی سمت راست جاده ساحلی. در قائم شهر، آشنایی برنج کار دارم که همیشه برنج هایم را از او می خرم. دست اول است و به صرفه و مرغوب و خوش خوراک. حمید هم چند کیلویی خرید. «آقا صفر» اما خیلی شاکی بود از اوضاع کشت و کار. می گفت: «همین طور برنج و سیب زمینی و چای و مرکبات است که باد کرده دست کشاورز، آن وقت می ریم از خارج برنج وارد می کنیم! چرا؟… بعد از چند ماه که دولت صدای داد ما را می شنود، می آید و از ما نسیه خرید می کند، حالا باش تا حساب کند بدهی اش را! ما از بانک کشاورزی وام می گیریم، فقط ۲ تا قسط عقب باشیم، اول زنگ می زنن به ضامن و آبروی آدم رو می برن، بعدا خود به خود از حساب مون کم می کنن، ولی ما که از دولت طلب داریم، به کی باید زنگ بزنیم؟! ضامن دولت کیه؟! به پیمان کار می گیم، می گه؛ تقصیر دولته! به دولتی ها می گیم، می گن؛ قصور از پیمان کاره!… آقا! ما این یارانه ها رو نخواستیم! پول خودمون رو بدین…».
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
چه در راه جاده ساحلی و چه در راه برگشت از قائم شهر به سمت تهران؛ جاده فیروزکوه، چیزی که مشهود بود تخریب جنگل بود و عدم رویت دریا! بی اغراق در جاده ساحلی اصلا ساحلی ندیدیم! یعنی اصلا دریایی ندیدیم که بخواهیم ساحلی ببینیم! هر چه بود، یا ویلاهای شخصی بود، یا ویلاهای دولتی/ حکومتی فلان نهاد و بهمان ارگان که البته بیش از کارمندان بینوا، سهم خوش گذرانی حضرات مدیر می شود. حمید می گفت: جاده ساحلی شده جاده ویلایی!! راست می گفت.
جنگل اما حکایت دردناک تری داشت. القصه! چند ماه پیش، از ابتدای جاده چالوس داشتم برمی گشتم تهران. حدودا نیم ساعت بعد از اول جاده، جنگل های طبیعی به آن عظمت، جایش را داد به مقداری کاج و بلوط کاشته شده! و به شدت تنک و کم پشت! کمی بعد، همین شبه جنگل لاغر هم کلا محو شد!
یادم می آید ایام کودکی وقتی جاده چالوس می رفتیم، اگر راه را ۳ ساعت حساب کنی، بیشتر از ۲ ساعت و نیم اش جنگل بود. الان دقیقا برعکس شده! بیشتر کوه خشک می بینی تا جنگل… و آنهم چه کوهی؟!… کوه خط کش خورده آدمی زاد! کمی به خاطر آزادراه و بیشتر به خاطر ویلا!
مع الاسف وضع جاده هراز و جاده فیروزکوه هم بهتر از حال و روز جاده چالوس نبود. اینک شمال را بیشتر به ویلا و بساز بفروش ها باید شناخت، تا جنگل و دریا. حق دارند شمالی های اصیل ناراحت باشند از این وضع. واقعا بر سر منابع طبیعی بلایی آمده که اگر جلوی آن گرفته نشود، انگ بدی روی پیشانی نظام نقش خواهد بست. تعارف که نداریم! کل ساحل شده رژه آرم این اداره و آن شرکت! ویلای مخابرات، ویلای صدا و سیما، ویلای سایپا، ویلای خصوصی، ویلای نیمه خصوصی، ویلای فولاد مبارکه، ویلای کوفت و ویلای زهر مار! اگر از نظر جمهوری اسلامی، دریا و کوه و جنگل متعلق به همه ملت است، چرا پس علیه این رویه نادرست اقدام قاطعی نمی شود؟!
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
به ورسک نرسیده بودیم که هوا ابری شد… و خیلی زود برف گرفت. فکر کردم؛ خفیف است و می شود رفت. حمید موافقت کرد. به راه مان ادامه دادیم. بعد از ورسک اما همین که تونل های ۳ گانه را رد کردیم، ابتدای گردنه گدوک گیر کردیم در بوران. یک آن دیدم ماشین نمی رود و دارد سر می خورد! عقل کردم و ماشین را هر جور بود هدایت کردم سمت شانه جاده. با آن وضع، یا ما به ماشینی می زدیم و یا ماشینی به ما!
شانه جاده اما بالطبع برف بیشتری داشت. حدود نیم متر! هوا هم داشت تاریک می شد… حمید گفت: پیاده شم، هل بدم؟ گفتم: با لاستیکای این لگن، بی فایده است… بدتر گیر می کنه توی برفا! گفت: سردم شده، یخ زدم! گفتم: منم! گفت: تو باز یه بافت تنته، من چی؟! گفت: داری چی کار می کنی؟ گفتم: زنگ می زنم امداد خودرو… گفت: اینجا که آنتن نداره! گفت: الان سگ میاد خفت مون می کنه! گفت: بدجور داره بهم فشار میاد! گفتم: تو برو اون پشت مشتا، منم می رم این پشت مشتا!
در ماشین را که باز کردم، سانتافه ای قیژ از کنارم رد شد و گل و لای را پاشید طرفم. مانده بودم چه فحشی بهش بدهم که در برف و مه جلوی جاده گم شد، اما هنوز صدای آهنگ ماشینش می آمد… «دلم گم شده، پیداش می کنم من…».
¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤
حدودا یک ساعت در آن کوران گیر کرده بودیم که عاقبت سر و کله این امداد خودروهای گذری پیدا شد. طرف گفت: ماشین رو از شانه جاده بیارم توی جاده، می شه ۴۰ هزار تومن، هر ۱۰ دقیقه که توی جاده بکشم تون ۲۰ هزار تومن دیگه می گیرم!
چاره چه بود؟! قبول کردیم. دو سه پیچ بعد، آردی یشمی ما که پشت یک نیسان آویزان بود، همین طور لک و لک داشت می رفت که حمید زد به شانه ام؛ اونجا رو نگاه؟… گفتم: همون سانتافه است! گفت: علامت بده، نیسان نگه داره ببینم…
پانوشت:
۱: بابابزرگم قبلا کبابی داشت. هنوز هم یک خط در میان به عادت بچگی ایشان را «باباکبابی» صدا می زنم.
۲: جاده های شمالی جنوبی چالوس (منتهی به شهر چالوس) و هراز (منتهی به شهر آمل) که تقربیا موازی هم اند، به واسطه جاده افقی یوش و بلده به یکدیگر وصل می شوند. از جاده بلده البته به شهر نور نیز جاده ای هست به غایت بکر و دیدنی که دقیقا بین چالوس و آمل در می آید.
۳: یکی از روزهای فتنه، یعنی روز ۱۳ آبان، حمید را در جمع آشوب گران دیدم. داشت شعار می داد؛ «سفارت روسیه، لانه جاسوسیه». تنها بودم. ایستادم گوشه ای به نظاره اش. شعارش غلیظ تر شد؛ «نه غزه، نه لبنان…». خواستم زنگ بزنم به موبایلش که دیدم آنتن ها را پرانده اند… آنتن ها را، دوستی ها را، خیلی چیزهای دیگر را. همین طور که نگاهم به حمید بود، یاد آن روزی افتادم که…

– حمید! آخرش نگفتی چرا ۴ تا از انگشت های دست راستت قطع شده؟!
– سال ۶۱ مادرم داشت با دستگاه، گوشت چرخ می کرد که یهو آژیر جنگ پخش شد. رفت چادر سر کنه، منو ببره زیرزمین که…
هنوز که هنوز است گاهی با خودم خلوت می کنم؛ آژیر جنگ خطرناک تر بود، یا آژیر فتنه؟! و صف من و حمید، کجا از هم جدا شد؟!… و کجا دوباره جوش خورد؟!
من همان حمیدم… حمید همان من است… در سیاست، از بصیرت غافلیم و در زندگی، از نصیحت پدربزرگ. اصلا فراموشی در ذات آدمی است.
تقدیم به نائب بقیه الله الاعظم، علمدار عباس نگهدار انقلاب اسلامی، رهبر مقتدر امت اسلام؛ امام خامنه ای

یک: خدا قوت باید گفت به این ملت. متن، حضور عظیم مردم بود و به یمن این حماسه بزرگ، فعلا می توان از برخی حواشی صرف نظر کرد. یوم الله ۲۲ بهمن ۹۱ هوشمندانه ترین پاسخ به «تحریم هوشمند» بود. دیروز خیلی چیزها معلوم شد. معلوم شد مردم نیز به تاسی از رهبرشان همچنان انقلابی اند. معلوم شد فرزندان انقلاب، هرگز دیپلمات نشده اند که «مبارزه» را فدای «مذاکره» کنند. معلوم شد بصیرت ملت، هم از فتنه های سیاسی بزرگ تر است، هم از فتنه های اقتصادی. معلوم شد نگرانی مردم از گرانی، معطوف به ندانم کاری بعضی دست اندرکاران است، نه اصل نظام. معلوم شد از نظر مردم، مشکلات معیشتی، متاثر از ایستادگی پای آرمان ها نیست. معلوم شد قوای ۳ گانه به ویژه قوه مجریه باید برای این مردم خدایی، بیش از اینها کار کنند. معلوم شد «جمهور» از «رئیس جمهور» جلوتر است. معلوم شد کلاس جمهور از کلاس بی کلاس رئیس جمهور بالاتر است. معلوم شد سخنران اصلی مراسم، شعارهای ملت شهید پرور است، نه حرف های یکی به نعل و یکی به میخ. معلوم شد «بهار انقلابی ها» تکراری نیست، بلکه «بهارنمایی» تکراری است. معلوم شد ملت و ولایت به هم می آیند؛ دولت و مجلس باید خود را به این منظومه برسانند. معلوم شد «وحدت ملی» ذاتی این مردم است. معلوم شد برای این ملت، احدی نمی تواند دایه مهربان تر از مادر باشد. معلوم شد رعیت زاده نمی تواند حامی اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی باشد. معلوم شد کلاس رعیت، از کلاس منیت، از کلاس بی کلاس رعیت نمایی، بالاتر است. معلوم شد این مردم از نسخه پیچی های «وحدت ملی» و «انتخابات آزادانه» بی نیازند. معلوم شد فتنه و انحراف هر ۲ با هم، از سرو بلندبالای ملت ایران، کوتاه ترند. معلوم شد «وحدت» برای این ملت، فریضه است… و معلوم شد چرا «اختلاف افکنی تا روز انتخابات، خیانت است»؟!
دو: ۲۲ بهمن ۹۱ دشمن فهمید در مبارزه با نظام مقدس جمهوری اسلامی، قبل از قوای ۳ گانه، حتی قبل از نیروهای نظامی، با آحاد ملتی طرف است که انقلاب و اسلام و امام و جمهوری اسلامی و «آقا» را مال خود می دانند. اصلا مهم نیست چند سال از ۲۲ بهمن ۵۷ گذشته باشد. مهم این است که دشمن در نبرد با جمهوری اسلامی، در وهله اول با بسیجیان خامنه ای طرف است. نه با رئیس جمهور، بلکه با جمهور. من به دشمن حق می دهم اگر روی شعارهای جمهور، بیش از سخنان تکراری رئیس جمهور، حساب باز کند. از ورای همین محاسبه، نظرسنجی اخیر موسسه گالوپ، بهتر درک می شود.
سه: ۲۲ بهمن ۹۱ نشان داد حتی اگر دست تفرقه و اختلاف افکنی از آستین فلان سر قوا بیرون آید، باز هم «نشاط ملی» ملت ایران صدمه نمی بیند. دعوای این و آن، البته مردم را ناراحت می کند، لیکن ما نشاط ملی خود را نه از مجلس گرفته ایم، نه از دولت. نشاط ملی ما محصول خودباوری است که آنهم از صدقه سر انقلاب/ جمهوری اسلامی به وجود آمده. در ورای اختلاف افکنی، چرا مردم به شعب ابیطالب برگردند؟! اختلاف افکنان را پس می زنند. (اما نه با اقدام اختلاف افکنانه!) چرا نشاط ملی خود را خراب کنند؟! دست رد به سینه تفرقه می زنند. (اما نه با اقدام تفرقه انگیزانه!) چرا دنبال جبهه های سیاسی حرکت کنند؟! از جبهه ولایت فقیه پشتیبانی می کنند. (اما نه با منیت، که با بصیرت!)
چهار: حفظ حماسه ۲۲ بهمن ۹۱ از خود این حماسه، مهم تر است. مراقب باید بود؛
چهار/ ۱: دعوای این و آن نباید وجه المصالحه رفتار ناصواب و گفتار ناثواب شود. مقابله با بعضی بداخلاقی ها نباید خود همراه با بداخلاقی های دیگر شود. مبارزه با برخی اختلاف افکنی ها نباید خود باعث تفرقه شود. این، عمل به فرامین ولی امر نیست؛ هم سویی با خط اختلاف و خطر تفرقه است. آیا عمل وحدت شکنانه، آنهم در یوم الله ۲۲ بهمن، مقابله با اختلاف است یا هم صدایی با اختلاف؟! و آیا نباید دست مسموم انحراف و فتنه را در بعضی اختلاف افکنی ها متوجه شد؟!
چهار/ ۲: یکی دانستن سهم طرفین دعوا به شیوه کاریکاتوری، یا از آن بدتر، قائل شدن حق بیشتر برای طرف خاطی تر، اولا؛ دور زدن فریضه وحدت است، ثانیا؛ به گستاخی فزون تر اعوان و انصار انحراف منجر می شود. ظاهرا عده ای با مفهوم مقدس وحدت نیز کاسبی می کنند. به ایشان می گویی؛ علی لاریجانی و قالیباف؟! می گویند؛ عدالت و ولایت!! اما همین که می گویی؛ محمود احمدی نژاد؟! می گویند؛ فرود آرام دولت و وحدت!! هنر این جماعت، باج دادن بی مرز به «بهارنمایان» است. مع الاسف ایشان آنقدر که هوای دولت را دارند، هوای انقلاب اسلامی ۳۰۰ هزار شهید را ندارند!! به راستی، بحث ولایت و وحدت است یا کاسبی؟! لاریجانی «۱۱ روز خانه نشینی» کرد یا قالیباف سخن از «بن بست نظام» گفت؟! و آیا جز این است که بعضی جبهه های ناپایدار سیاسی، دوست می دارند ما به ازای حزب الله مظلوم، با عرض معذرت، کمی تا قسمتی «خریت» باشد، نه «بصیرت»؟!
چهار/ ۳: باید هوشیار بود. مبادا دعوای فلانی و بهمانی، سبب شود در مقام قضاوت درباره کلیت مسئولان شریف نظام، مرتکب جفا شویم. این درست که دوست و دشمن، جمهوری اسلامی را به «ملت» می شناسند، اما مسئولان نیز برایند همین جمهوری اسلامی اند. از جمله مسئولان جمهوری نازنین اسلامی، شهید مصطفی احمدی روشن است. او که فقط «نخبه هسته ای» نبود! شهید حسن طهرانی مقدم است. او که فقط «نخبه موشکی» نبود! الحمدلله شمار کثیری از دست اندرکاران نظام، ادامه دهنده راه شهدا هستند. جز این بود، «آقا» شرایط امروز ما را هرگز «خیبری و بدری» توصیف نمی کردند.
پنج: یوم الله ۲۲ بهمن ۹۱ مقدمه مناسبی برای انتخابات خرداد ۹۲ خواهد بود؛ ان شاء الله. مردمی که فردا به این و آن رای خواهند داد، دیروز با حضرت سیدعلی، بیعتی تاریخی و بی مثال کردند. قدر مسلم هر دولت و هر رئیس جمهوری، اگر بخواهد خودش را از اصل ۲۲ بهمن بزرگ تر بداند، از همین ملت شهید پرور، تودهنی سختی خواهد خورد. از همین منظر، «۲۲ بهمن ۹۱» عطر «۹ دی ۸۸» می دهد. «بهار» زنده تر از آن است که «زنده باد بهار» بخواهد. آقای سر قوه! لطف می کنی اگر کلاس بهار را پایین نیاوری. شما کجا و بهار کجا؟! ظاهر شما کجا و ظاهر بهار کجا؟! باطن شما کجا و باطن بهار کجا؟!… بعضی ها از صدقه سر همین ملت و همین ولایت و همین انقلاب و همین ۲۲ بهمن، «شکوفه» زده اند؛ اینک شکوفه خود را از شکوفایی کل بهار، بزرگ تر می بینند! شکوفه انقلاب… نیک اگر بنگری، ملت است. هر که کوفه بازی درآورد، سیلی می خورد.
*** *** ***
با این مردم بیدار، انقلاب اسلامی برای دفاع، به تنها چیزی که نیاز ندارد، خواب است. من نیز در این سالیان روزنامه نگاری، اگر چه زیاد «دیشب خواب بابا رو دیدم دوباره»، اما هرگز مایل نبوده و نیستم درونی دلم را بیرون بریزم. با این همه…
– ایام فتنه ۸۸ دوست و همسنگر پدرم، حاج اصغر آبخضر می گفت: «دیشب خواب پدرت را دیدم. همان لباس خاکی جبهه تنش بود. همان «یا زیارت یا شهادت». طبقه چندم ساختمانی بودیم. از پنجره، درگیری های خیابان را نشان اکبر دادم و گفتم: «آخر این معرکه چه می شود؟!» عکس روی دیوار را نشانم داد و گفت: «با وجود این مرد، انقلاب اسلامی از پس همه فتنه های ریز و درشت قبل از ظهور برمی آید. ما شهدا، هوای این مرد را داریم. مثل امام، دوستش می داریم. ما به کنار، «علمدار کربلا» هم عجیب هوای این مرد را دارد. عجیب دوست می دارد این مرد را. هر وقت شما می گویید؛ «ابالفضل علمدار! خامنه ای نگهدار»، سقای عاشورا به همه ما شهدا آماده باش می دهد».
* عکس روی دیوار، یکی از تصاویر «آقا» بود در مسجد مقدس جمکران… اون عکس عمودیه.
– چند شب پیش، مادربزرگم، خواب «آقا» را دیده بود… به «آقا» گفتم: «ما که از دور، دستی بر آتش داریم و همه چیز را نمی دانیم، فقط با چند خبر، این همه قلب مان می گیرد، این همه آه می کشیم، این همه غصه می خوریم. شما چگونه تحمل می کنید این حجم انبوه اخبار را؟! این همه غم و اندوه را چگونه تدبیر می کنید؟!» «آقا» لبخندی زدند و عکس روی دیوار را نشانم دادند.
* عکس روی دیوار، یکی از تصاویر «آقا» بود در مسجد مقدس جمکران… اون عکس عمودیه.
********* *********
آهای مسئولان! مانیفست ما همچنان همان سرود «دیشب خواب بابا رو دیدم دوباره» است… حتی خواب ما سرشار از بیداری است… مانیفست ما این است؛ «در جنگ با دشمن، ننگه که سازش کرد…».
وطن امروز/ ۲۳ بهمن ۱۳۹۱
بسم الله…
امان از ” سامرا ” …
روایتی از دیدار زنان اجلاس بیداری اسلامی با رهبر انقلاب
http://www.entekhab.ir/fa/news/70040
سلام بر امام عاشقان و هادی قلبها، امام هادی (ع)
دل توی دلم نیست؛ پس کی می رسد ماه خدا.
ای خوشا روزه ای که به جای آب، با «سلام بر ارباب» باز شود. خوش به حال کسانی که وقتی روزه هستند، با زبان روزه، با همان کام خشک، روضه علقمه می خوانند. اتفاقاً «عباس» هم به آب رسید، اما سقای ادب شد. بیاییم اولین بار که چشم مان به جمال ماه رمضان روشن شد، سلام کنیم به ماه بنی هاشم.
حالا که عن قریب است گره روزه باز شود، آرزو می کنم خدایا! بغض روضه انتظار هم بشکند و در یک هوای کاملاً بارانی، منتقم خون خودت را بر ما بفرستی. خدایا! این زمان، امام خود را عیان می خواهد.
آ…ه! یعنی می خواهی مرا به مهمانی ات راه بدهی؟ باور نمی کنم، تا نبینم ماه تو را. خدایا! یک «ماه» می نویسم، یک «ماه» می خوانی… چه ماهی آفریدی تو؟ چقدر زیباست این رمضان الکریم. به خودت رفته. دل توی دلم نیست؛ پس کی می آید؟
http://www.ghadiany.ir/?p=8196
حسین یکتا در طرح ضیافت اندیشه نخبگان دانشجویان دانشگاه شریف
روایتی از زن ارمنی که میخواست در تابوت شهید گمنام بخوابد
http://rajanews.com/detail.asp?id=132144
گفتگو با حمید داوودآبادی
بهخدا گفتمنامردی اگرشهیدم کنی!/ زیردوشکای عراقی مجبورم کردند جوک بگویم
http://rajanews.com/detail.asp?id=132217
بازخوانی خطبه شعبانیه رسول اکرم (ص)
http://rajanews.com/detail.asp?id=132180
“آخرالزمان عده ای علیه من زبان به توهین و ناسزا باز کردند، اما جماعتی بی هیچ ادعایی به میدان آمدند و از مقام من دفاع کردند. یکی از آن مدافعین، تو بودی. در عوض آن دفاع، حالا نوبت من است که دست تو را بگیرم. من امام هادی ام.”
جانم فدای امام هادی…
داداش حسین! در این مبارک سحر، بارانی شد چشمم با این جملاتت…
“همین ماه رمضونی! یه جورایی این ماه، ماه امام حسن ماست. کریم اهل بیت که اونقدر کریم بود حتی کربلا رو هم بخشید به حسین، و البته ۲ ابن الحسن را.”
http://www.ghadiany.ir/?p=1469
داداش حسین؛
سالاری… همین!
“کریم اهل بیت که اونقدر کریم بود حتی کربلا رو هم بخشید به حسین، و البته ۲ ابن الحسن را. همه ۱۴ معصوم نور واحدند.”
۲۷۴* حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام:
آنچه به من می رسد؛ زهرى است که با دسیسه به کامم ریخته مى شود، امّا اى اباعبدالله! هیچ روزى مانند روز مصیبت تو نیست…
(الأمالى، صدوق، ص ۱۷۷)
جانم فدای حسین…
لا یوم کیومک یا ابا عبدالله…
رفتم حدیث از امام حسن مجتبی پیدا کنم و بگذارم، اولین حدیثی که دیدم؛ همین بود که گذاشتم، دیدم مرتبط با جملات متن هم هست. زیاد شنیده بودم “لا یوم کیومک یا اباعبدالله” اما تا همین چند دقیقه پیش نمی دانستم که این جمله از سخنان امام مجتبی است. کریم است آقا خیلی. این هم داستانش…
روزی سیدالشهدا علیه السلام به نزد امام حسن علیه السلام آمد، وقتی چشمش به برادر افتاد؛ گریه کرد. امام مجتبی علیه السلام از برادرش علت گریه را جویا شد. امام حسین علیه السلام فرمود: گریه ام برای رفتار بدی است که با تو می شود. امام حسن فرمود: ظلم و ستمی که بر من می شود؛ همین زهری است که به من داده می شود و به سبب آن به قتل می رسم، ولی بدان که هیچ روز و سرنوشتی، مانند روز و سرنوشت تو نمی باشد، ای اباعبدالله! زیرا روزی بر تو خواهد آمد که سی هزار نفر از مردمی که خود را مسلمان می دانند و مدعی هستند که از امت جد ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله می باشند، تو را محاصره می نمایند و برای کشتن تو و جسارت به اهل بیت تو و اسارت خاندان تو و غارت اموال آنها اقدام می نمایند، در این هنگام است که خداوند لعن خود را بر خاندان امیه فرو فرستد و از آسمان خون و خاکستر فرو ریزد و همه مخلوقات حتی حیوانات درنده در بیابان ها و ماهیان در دریاها بر مصیبت تو گریه کنند…
“لهوف سید بن طاووس”
ما که همه جوره شرمندهایم. شرمندهی همهی آدم خوبا. 🙁
چهارده معصوم محتاج این نیستند که تو و امثال تو بیایین بعد از اهانت کردن به آن چهارده نور ازشون دفاع کنی.
خیلی چهارده معصوم را دوست دارید، کاری نکنید دیگران و مخصوصا نوجوانان و جوانان که شما را محب و پیرو اهل بیت میدانند، با دیدن اعمال و رفتار اشتباه تان، استعفرالله به این نتیجه برسند که، چهارده معصوم هم همانند شما هستند و دست به اهانت کردن به این چهارده خورشید بزنند
به فرموده امام صادق(ع):
برای ما اهل بیت آبرو باشید.
که البته این فرموده امام صادق(ع) درباره مدعیان پیروی از امام خامنه ای هم صدق میکند.
سعی کن برای اهل بیت و امام خامنه ای آبرو باشی
که بهترین دفاع از اهل بیت است
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:
رحمت خدا بر کسی که خود و برادرش را اندرز دهد و به اهل خانه اش چنین گوید: ای اهل خانه! نمازتان، نمازتان.
تنبیه اخواطر/ ص ۲۱۲
“آری! می شود آرزوهای قشنگ قشنگ داشت. می شود به جای واکنش، کنش داشت و به جای کار سلبی، دست به کار ایجابی زد.”
موافقم. اما باید نقطه کم کاری ها را شناخت!
این مطلب بیشتر از زیبایی ش مهم بود و تأثیر گذار. امیدوارم عامل باشیم.
چه پیشنهاد خوبی… آفرین.
سلام؛
خیلی دلنشین بود.
امام هادی(ع) همیشه امام هادی (ع) است…
نمیدونم چرا؟ اما گفتن از امام حسن(ع) سخت است….
در این ایام خیلی التماس دعا دارم… دعا کنید گره هایی که به کارهام افتاده باز بشه.
بسیار عالی. سپاسگزارم آقای قدیانی.
“خیری که هیچ شری در آن نیست، شکر بر نعمت و صبر بر مصیبت ناگوار است.”
امام حسن مجتبی (ع)
چقدر دلم آروم شد.
امام هادى و امام حسن دو امامى که همیشه مایه آرامش من بودن.
ممنون آقاى قدیانى…
چه لذتى داره آدم فکر کنه دستش تو دست ائمه هست. (مثل الان من)
سلام بر آقاى خودم، امام حسن…
سلام بر روشنایى دلم، امام هادى…
سلام بر امید دلم، امام زمانم…
میانمار کجاست؟ مسلمانان میانمار چه کسانی هستند؟
http://www.motahari-um.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=629:1391-04-30-07-09-09&catid=117:1391-04-30-07-05-24&Itemid=70
ممنون استاد…
«قالَ الْحَسَن(علیه السلام) لِبَعْضِ وُلْدِهِ: یا بُنَىَّ لا تُواخِ أَحَدًا حَتّى تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ فَإِذَا اسْتَنْبطْتَ الْخُبْرَةَ وَ رَضیتَ الْعِشْرَةَ فَآخِهِ عَلى إِقالَةِ الْعَثْرَةِ وَ الْمُواساةِ فِى الْعُسْرَةِ.»
امام حسن(علیه السلام) به یکى از فرزندانش فرمود: اى پسرم! با احدى برادرى مکن تا بدانى کجاها مى رود و کجاها مى آید، و چون از حالش خوب آگاه شدى و معاشرتش را پسندیدى با او برادرى کن به شرط این که معاشرت، بر اساس چشم پوشى از لغزش و همراهى در سختى باشد.
رمضان آمد و دارم خبری بهتر از این
مژده ای دیگر و لطف دگری بهتر از این
گر چه باشد سپر آتش دوزخ صومش
لیک با اینهمه دارد سپری بهتر از این
شب قدر رمضان اگر چه بسی پر قدر است
دارد این ماه ولیکن سحری بهتر از این
چون که در نیمه این مه پسری زاد بتول
کس نزاده ست و نزاید پسری بهتر از این
رمضان، ای که دهی مژده میلاد حسن
به خدا نیست به عالم خبری بهتر از این
مجتبی لؤلؤ پاک مرج البحرین است
نیست در رشته خلقت گهری بهتر از این
رست پیغمبر از آن تهمت ابتر بودن
نیست بر شاخه طوبی ثمری بهتر از این
گفت خالق «فتبارک» به خود از خلقت او
کلک ایجاد ندارد اثری بهتر از این
بگذر آهسته تر ای ماه حسن، ای رمضان
عمر ما را نبود چون گذری بهتر از این
اثر صلح حسن نهضت عاشورا بود
امتی را نبود راهبری بهتر از این
زنده شد باز از این صلح موقت اسلام
نیست در حسن سیاست هنری بهتر از این
گرچه مشمول عنایات تو بوده ست «حسان»
یا حسن کن به محبان نظری بهتر از این
لطف کن اذن زیارت که خدا می داند
بهر عشاق نباشد سفری بهتر از این
«حبیب چایچیان (حسان)»
خودتون حق بدید که انتخاب کردنش خیلی سخته.
هر کس از هر حدیثی بیشتر لذت برد، گوارای وجودش.
http://ahadis-o-revayat.blogfa.com/cat-5.aspx
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_imam-hasan-7-askquran.jpg
http://www.sibtayn.com/swf/gallery/images/monasebat/veladat/hasan/pic3/pic4.jpg
http://www.sibtayn.com/swf/gallery/images/monasebat/veladat/hasan/pic3/pic2.jpg
http://www.sibtayn.com/swf/gallery/images/monasebat/veladat/hasan/pic2/pic8.jpg
http://www.sibtayn.com/swf/gallery/images/monasebat/veladat/hasan/pic2/pic38.jpg
در این روز آخر ماه شعبان، خواندن “مناجات شعبانیه” را از دست ندهیم…
من ندیده ام در ادعیه، دعایى را که گفته شده باشد؛ همه امام ها این دعا را می خواندند، در دعاى شعبانیه این هست، اما من یادم نیست که در یک دعاى دیگرى دیده باشم که همه ائمه این را می خواندند. این مناجات شعبانیه براى این است که شما را، همه را مهیا کند براى “ضیافة الله”
(صحیفه امام، ج۱۳، ص۳۱)
مناجات شعبانیه را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجات هایی هست که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی میرساند … همه ائمه هم به حسب روایت می خواندند.
(صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۵۳)
مناجات شعبانیه از بزرگترین مناجات و از عظیم ترین معارف الهى و از بزرگترین امورى است که آنهایى که اهلش هستند؛ می توانند تا حدود ادراک خودشان استفاده کنند.
(صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۵۶)
“حضرت زهرا خیلى امام حسن رو دوست دارن”
به قول حاج محمود: اصلا حضرت زهرا به محبین حسنش جور دیگه نگاه میکنه.
خودم، پدر و مادرم فداى کریم غریب اهل بیت…
خدا رو شکر که امام على النقى دیگه بین شیعه ها غریب نیست…
شعر کثیف اون خواننده، نور هادى رو بیشتر در دل ما روشن کرد و اسم نقى نیز در جهان بر سر زبان ها افتاد.
الحق که دشمنان ما از احمق ها آفریده شدن.
“حالا بگذار حرف های قشنگ قشنگ بزنم:…”
جدا حرفای قشنگی بود. امیدوارم دستمونو بگیرن.
اینکه گفتین: “می شود به جای واکنش، کنش داشت و به جای کار سلبی، دست به کار ایجابی زد.” باید عملی بشه. چه خوبه که نمونه هایی شبیه به همین متن، زیاد بشه. اینکه برای عرض ادب به محضر امام معصوم، در قید مناسب ها نباشیم، جدا عالیه.
خدا قوت آقای قدیانی.
دمت گرم رفیق!…
از زمانه که این روزها دورم…
بی امام زمان، همه مون دوریم از زمونه…
اما منم می دونین چیه؟… «جانم فدای امام هادی»…
آهان!… این را هم بگم و برم… *ماه رمضان بر همه شما مبارک*…
“حدیثی از…” رو سرچ کردم تو گوگل!
این اومد:
http://khalilranjbar.blogfa.com/post-95.aspx
امام حسن(ع):
پناهنده به خدا آسوده و محفوظ است، و دشمنانش ترسان و بی یاور.
کسى که در قلبش جز رضایت خدا عبور نکند، چون خدا را بخواند، من ضامن اجابت دعاى او هستم.
چه حدیث، امیدبخش و زیبا و در عین حال، مشکلى!
“درهاى آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده می شود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد.” رسول اکرم (ص)
*********************************************
حلول ماه پر خیر و برکت رمضان و آغاز میهمانی خدای رئوف، بر اهالی قطعه مقدس ۲۶ مبارک باد!
رفقا! خیلی خیلی التماس دعا…
یا بقیة الله
خورشید جمعه ای دیگر هم به غروب ماتم نشست و انگار داغ هجرانت همچنان بر دل ما می ماند!
چشم به راهیم یا ایها العزیز…
خدایا بی نهایت تو را شکر که رمضان دیگری را هم دیدیم. توفیق بندگی نصیبمان کن، تو را به آبروی شهید و مولود این ماه مبارک…
رفقا! بیاین همین شب اولی به هم قول بدیم تو این شبا و روزای عزیز همدیگرو فراموش نکنیم.
شدید التماس دعا…
ماه عاشقی با معشوق ماه بندگی با معبود ماه عشق… رمضان… سلام !
چشم روشنی که آمد! لحظه های استغاثه و استجابت از راه رسید، به آسمون نگاه کن ببین چقدر نزدیک زمین هست. گوش کن، خوب گوش کن، صدای بال ملائک رو می تونی بشنوی؟ چشم هات رو ببند و گوش کن، این صدای دعوت خداست که بنده هاش رو به ضیافتش دعوت می کنه. هر کی دلش آماده تره زودتر راهی این مهمونی میشه. راستی وقتی دلت لرزید و چشمه ی اشک هات موج برداشت برای ظهور آقا امام زمان (عج) و برای سلامتی و طول عمر باعزت حضرت ماه و مولامون امام خامنه ای هم دعا کن. دعا کن برای هر کسی که بیماری داره برای هر دستی که دستگیری نداره. دعا کن و اشک بریز که در این ماه اشک چشم از آب زمزم هم پاک تره…
مهربان ترینم، من آماده ام که در این ماه برایت بندگی کنم من آمده ام که لحظه هایم را بنامت بزنم. بندگی ام را می پذیری؟
۱* خدای متعال:
اگر آنهایی که به من پشت کرده اند؛ می دانستند که من چه اندازه انتظار آنها را می کِشم و چه مقدار مشتاق توبه و بازگشت آنها هستم؛ هر آینه از شدت شور و شوق نسبت به من، جان می دادند و تمام بندبند اعضایشان به خاطر عشق به من از هم جدا می شد و می گسست…
(اصرار صلوة، ص۱۹)
جانم فدای امام هادی؛ همین.
گدا (گفت و شنود)
گفت: پادشاه عربستان، همزمان با اعتراضات گسترده مردم این کشور علیه آل سعود، برادرش شاهزاده «مقرن» را از ریاست سازمان اطلاعات عربستان برکنار کرد.
گفتم: ولی خواست مردم این است که بساط دیکتاتوری آل سعود از بیخ و بن برچیده شود.
گفت: ملک عبدالله به جای او شاهزاده «بندر بن سلطان» سفیر سابق عربستان در آمریکا و عضو کددار سازمان «سیا» را منصوب کرده است!
گفتم: خب! که چی بشه؟!
گفت: مفتی دربار آل سعود بعد از انتصاب این مأمور کددار سازمان سیا، گفته است؛ برای موفقیت شاهزاده بن سلطان دعا می کنم!
گفتم: گدایی در خانه ای را زد و پول خواست، صاحبخانه گفت نمی دهم، گدا گفت؛ غذا بدهید، صاحبخانه گفت؛ نمی دهم! گدا با عصبانیت گفت؛ دعا می کنم هلاک شوی و صاحبخانه با پوزخند گفت؛ اگر دعایت مستجاب است، دعا کن از گدایی نجات پیدا کنی!
یا حبیب الباکین؛
یا قدیم الاحسان؛
یا الهى العفو، یا الهى العفو
من بارها توبه شکستم اما باز به درگاهت آمدم که تو باز دستمو بگیرى…
یا غیاث المسکین؛
به حرمت پیغمبر، به حرمت فاطمه، به حرمت على و فرزندانش، از من روى برنگردان…
یا کریم و یا رب؛
ربنا ارهبنا…
من تو را میخواهم…
هدیه مهمانى، کربلا میخواهم…
اى شهید بى سر…
اى بریده حنجر…
السلام علیک یا ابا عبدالله…
خدایا دلتنگ حرم اربابم…
جانم فدای امام هادی، همین.
نصیحت از سر اخلاص
«أَیهَا النّاسُ إِنَّهُ مَنْ نَصَحَ لِلّهِ وَ أَخَذَ قَوْلَهُ دَلیلاً هُدِىَ لِلَّتى هِىَ أَقْوَمُ وَ وَفَقَّهُ اللّهُ لِلرَّشادِ وَ سَدَّدَهُ لِلْحُسْنى فَإِنَّ جارَاللّهِ آمِنٌ مَحْفُوظٌ وَ عَدُوَّهُ خائِفٌ مَخْذُولٌ، فَاحْتَرِسُوا مِنَ اللّهِ بِکَثْرَةِ الذِّکْرِ.»
هان اى مردم! کسى که براى خدا نصیحت کند و کلام خدا را راهنماى خود گیرد، به راهى پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد و هدایت موفّق سازد و به نیکویى استوار گرداند، زیرا پناهنده به خدا در امان و محفوظ است و دشمن خدا ترسان و بى یاور است و با ذکر بسیار خود را از [معصیت خداى] بپایید.
فرمود: شب زنده دارى، خواب بعد از آن را لذیذ مى گرداند؛ و گرسنگى در خوشمزگى طعام مى افزاید یعنى هر چه انسان کمتر بخوابد بیشتر از خواب لذت مى برد و هر چه کم خوراک باشد مزّه غذا گواراتر خواهد بود.
“امام هادی (علیه السلام)
.
.
.
حدیث کامنت قبل هم، از کریمه اهل بیت بود.
آمد رمضان و مقدمش بوسیدم
در رهگذرش طبق طبق گل چیدم
من با چه زبان شکر بگویم که به چشم
یکبار دگر ماه خدا را دیدم…
متن خوبی بود.
سلام،
ممنون آقای قدیانى، نوشته تون برجان ما نشست اساااااااسی!
ممنون!
حسین قدیانی: … من وقتی برخی دوستان را چند وقت در اینجا نمی بینم نگران می شوم، حتی اگه زیاد سرم شلوغ باشه. بله “حتی اگه”!
بله! اومدیم که نگرانمون نباشید!!!
امام حسن ع:
بین حقّ و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشمت بینى حقّ است و چه بسا با گوش خود سخن باطل بسیارى را بشنوى
بسم الله
جانم فدای حضرت هادی …
یا علی
بسم رب الشهدا
به ذهنم رسیده یک متن بنویسم تیترش را بزنم:
*”به نام کسی که عهدش وفاست”*
همین!
حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی (س)می فرماید: عقل شخص مسلمان کامل نمی شود مگر اینکه ده خصلت را دارا باشد،
۱-از او امید خیر باشد
۲-از شر او در امان باشند
۳-خیر اندک دیگری را بسیار بشمارد
۴-خیر بسیار خود را اندک بشمارد
۵-هرچه حاجت از او بخواهند دلتنگ نشود
۶-در عمر خویش از دانش طلبی خسته نشود
۷-فقر نسبت به خدا برای او از توانگری (نسبت به خدا) محبوب تر باشد
۸-خواری در راه خدایش از عزت نزد دشمنش محبوب تر باشد
۹-گمنامی را زا شهرت خواهان تر باشد (هدف شهرت نباشد)
سپس فرمود دهمی چیست؟! عرض شد چیست ؟ فرمود:
هیچ کس را ننگرد جز اینکه بگوید او از من بهتر و با تقواتر است.
تحف العقول ۴۴۳ هر هفته حداقل یک کار خیرمان را به روح مطهر امام رضا (ع) هدیه کنیم.