شب ۲۲ خرداد کجا بودید؟!

روز دوم خرداد یا ۲ی خرداد مهم تر است کجا بودیم یا شب ۲۲ خرداد؟! سال ۷۶ مهم تر است یا سال ۸۸؟! اگر هر سالی، تمثالی از روزگار است؛ پس جفتش! اما چه بد که قلم را قدم زن وادی دروغ کنیم و به جای راستی، ناراستی در بوق کنیم. ما روز دوم خرداد به خاتمی رای ندادیم، ولی علیه دموکراسی شمشیر نکشیدیم. رای اکثریت را پذیرفتیم. دبه درنیاوردیم. بچه نشدیم. خیابانی را آتش نزدیم. از گلوی بی بی سی، «ندا»یی نساختیم. نامه سرگشاده به «آقا» ننوشتیم. «خامنه ای» برای ما همیشه «خمینی» است؛ رئیس جمهور می خواهد رای ما باشد یا نباشد. ما روز دوم خرداد انتخابات را باختیم، اما وجدان را نباختیم. اخلاق را نباختیم. نامزد ما به نامزد پیروز تبریک گفت. کجا بودیم روز دوم خرداد؟! شکست خوردیم اما در دبی، مثل بعضی نویسنده های پولکی به ملاقات دختر دیک چنی نرفتیم و از ملک عبدالله پول نگرفتیم و عکس امام را پاره نکردیم و خیال نکردیم چون ناطق اهل نور است، پس اهالی چمستان به ری شهری رای داده اند! جز «یالثارات الحسین»، هستند کسانی که به هر یزیدی، هر بایزیدی، هر عمرو زیدی قلم فروخته باشند. کروبی یا خاتمی یا هاشمی یا موسوی یا چپ و راست… جوهر قلم عده ای، چرک کف دست است. حزب باد! بادی گاردهای فتنه هشتاد و اشک! موضع ما در روز دوم خرداد معلوم است؛ مسئله اما شب ۲۲ خرداد است. ما شب ۲۲ خرداد پیروز شدیم اما خیال نکردیم ۳ تیر و ۲۲ خرداد از ۲۲ بهمن و ۳ خرداد بزرگ تر است. ما برگ گنده تر از درخت نشدیم و تصور نکردیم سفرهای استانی از جمهوری اسلامی بزرگ تر است. ما شب ۲۲ خرداد انتخابات را بردیم اما بعضی ها «۱۳ میلیون اختلاف» را ندیدند و فقط ستاره های چند خیابان شمال شهر را رصد کردند. انگار که آسمان کویر و جنگل و دریا و روستای اردبیل، آسمان نیست! انگار که فقط آقازاده های آقای هاشمی آدم اند! بعضی ها کدام شب نشینی سرگشاده علیه آرای توده ها بودند شب ۲۲ خرداد؟! آیا جواب رای، سنگ است؟! آیا این است دموکراسی؟! شب ۲۲ خرداد، بعضی ها انتخابات و اخلاق و وجدان و ایرانیت و اسلامیت و شعر و شعور و شعائر را یک جا باختند و در عوض از علی عبدالله صالح، خیابانی… نام خیابانی به عاریت گرفتند! شب ۲۲ خرداد، بعضی ها با چند دلار، یار را به اغیار فروختند، اما ساختمان وزارت کشور در شب ۲۲ خرداد، همان ساختمان وزارت کشور در روز ۲ خرداد بود! ظاهرا عده ای دموکراسی را فقط به شرط چاقو قبول دارند. چاقوی تیز و برنده اشراف. چاقوی فتنه. تیغ تزویر. خط امام و نه غزه نه لبنان! الله اکبر و ملک عبدالله! چون انتخابات را باختیم، پس جمهوری اسلامی بی جمهوری اسلامی! چون انتخابات را باختیم، پس لابد تقلب شده! چه سئوال خوبی؛ «روز ۲ی خرداد کجا بودید»، اما چه سئوال بهتری؛ «شب ۲۲ خرداد کجا بودید»؟! بعضی ها شب ۲۲ خرداد نتیجه آرا را به جای صندوق رای، از حلقوم مهندس خواندند! آن شب، مهندس در بوم، به جای پرنده، آشوب می کشید. بعضی ها شب ۲۲ خرداد با پشتوانه رای نفر پنجم از ۴ نفر، نمی خواستند رئیس جمهور عوض کنند، نظام را می خواستند عوض کنند. شب ۲۲ خرداد، دین و دموکراسی، لقلقه زبان عده ای شد. شب ۲۲ خرداد، ناگهان علامت کوچک تر و بزرگ تر جا به جا شد؛ ۱۳ از ۲۴ بزرگ تر شد! و ۲ در ۲ همان باید می شد که «م. ه» و «ف. ه» دوست می داشتند! بعضی ها شب ۲۲ خرداد نشان دادند حتی ۲ی خردادی هم نیستند. میلادی بود تاریخ آرزوهای شان! تقویم شان را جرج سوروس ورق می زد و تقدیرشان را شیطان بزرگ. بعضی ها شب ۲۲ خرداد، داد دموکراسی را درآوردند و خیال کردند اقلیت، به جز حق زندگی و اظهار نظر، حق کشتن رای پیرزن علی آباد کتول را هم دارد. روز ۲ خرداد ما روشن است. بعضی ها باید از شب تاریک ۲۲ خرداد خود برای ما بگویند. شب ۲۲ خرداد، دموکراسی، حاجی فیروزهای خود را شناخت. شب ۲۲ خرداد، «تقلب، اسم رمز آشوب» علیه توده ها شد و دموکراسی، دوست و دشمن خود را بهتر شناخت. قلم را قلم کنیم، بهتر از آن است که وجدان خود را برای دختر دیک چنی فاکتور کنیم. صاحب ملک دوم خرداد ۷۶ آحاد مردم اند. خانه مردم، دیوار به دیوار ویلای جرج سوروس نیست. شب ۲۲ خرداد بعضی ها نقش خفاش را بازی کردند. ملتی اما ستاره بود. این فقط «۲ی خرداد اولی ها» هستند که خیال می کنند روز دوم خرداد، روزی دگر است. «روز دگر» اتفاقا از سراپرده شب ۲۲ خرداد بیرون آمد. وه که چه مبارک سحری بود یوم الله ۹ دی. کرامت ۹ دی نبود، عدالت به دست بعضی ها قلم نمی داد که از روز ۲ی خرداد ما سئوال کنند، پیش از آنکه جوابی بدهند شبانگاهان ۲۲ خرداد خویش را. گیرم در دیگ باز است… وطن امروز/ ۱۹ تیر ۱۳۹۱

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سیداحمد می‌گوید:

    بسم الله…

  2. به جای امیر می‌گوید:

    دمپایی (گفت و شنود)

    گفت: شیرین عبادی به خاتمی اعتراض کرده است که با وجود در اختیار داشتن دولت چرا اجازه داده است اصولگرایان در مجلس هفتم و انتخابات ریاست جمهوری پیروز شوند!
    گفتم: یعنی می گوید چرا خاتمی در انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم تقلب نکرده است؟!
    گفت: مگر اظهارات وی غیر از این هم معنی دیگری دارد؟!
    گفتم: این پیرزن بیچاره مثل این که آخر عمری بدجوری به سرش زده که درون سیاه و دیکتاتورمآب خود را بیرون ریخته است.
    گفت: اتفاقاً یک سایت وابسته به اپوزیسیون هم خطاب به او نوشته است؛ خانم عبادی! اصلا می دانی دیکتاتوری و دموکراسی چه تفاوتی با هم دارند؟!
    گفتم: به یارو گفتند با «دمپایی» جمله بساز! پرسید با کدوم لنگه اش؟!

  3. یا سید الشهداء می‌گوید:

    آخه ۲۲ خرداد کدوم سال؟
    حداقل آدرس درست بدین که الکی فکر نکنیم!

  4. به یاد سیدسجاد می‌گوید:

    حتما سال ۸۸

  5. یا سید الشهداء می‌گوید:

    اوووووه… سال ۸۸
    من یادم نمیاد امشب شام چی خوردم…

  6. سیداحمد می‌گوید:

    یا سیدالشهدا؛

    واقعا اگر موضوع ۲۲ خرداد ۸۸ باشد، یادتان نمی آید آن شب را؟
    مگر فراموش شدنی است آن شب؟!

  7. میلاد پسندیده می‌گوید:

    شب بیست و دو خرداد هشتاد و هشت، آرام و آسوده خوابیدم… در خواب، امام به دیدار من آمد و گفت تو هنوز هستی پس انقلاب هست… منم خیالم راحت شد که بچه ها خودشون کارها رو راست و ریست می کنند و من فقط باید باشم… همه چیز برنامه ریزی شده بود و تنها همین بودن من، مهم بود… حتی لازم نبود حرف بزنم… همینطوری که خوابیده بودم، یهو بی دلیل از خواب پریدم و دیدم که امام راحل بالای سر من نشسته… گفتم آقا بذار دستتو ببوسم!
    بعد گفتم اون قبلیه خواب بود یا این خوابه؟! مگه بیست سال پیش ما شمارو دق مرگ… یعنی مگه بیست سال پیش شما به ملکوت اعلی نپیوستید؟!
    امام با همون لبخند همیشگی شون یک نگاه عاقل اندر… عاقل اندر؟!… عاقل اندر فاضلی به من کردند و گفتند شب زیاد خورده ام و خیالاتی شده ام… من هم سرم رو گذاشتم روی بالش پر قوی مخصوصم که حاج خانوم از زیارت اروپا واسمون آوردن که امام عزیزمون زدن توی گوشم و من از خواب پریدم… من تا هشت ماه داشتم به همین اتفاقات همون شب فکر میکردم که از خواب پریدم و دیدم همه دنیا بیدار شده اند ولی هنوزم که هنوز است من در خوابم و بیدار نشده ام… !!!

  8. آذرخش می‌گوید:

    میلاد پسندیده؛
    عالی بود کامنت.
    واقعا خاطرات زنده شد. 🙂

    خدا درباریان رو از دم لعنت کنه!

  9. سیداحمد می‌گوید:

    آفرین میلاد؛

    به قول اسلامی ایرانی (چقدر دلم براش تنگ شده)
    بیست!

  10. سیداحمد می‌گوید:

    چند وقتی بود که زیاد به حال و هوای آن دوران فکر نکرده بودم؛
    متن تان حس و حال خاص و غریبی دارد!

  11. سیداحمد می‌گوید:

    “بعضی ها شب ۲۲ خرداد نشان دادند حتی ۲ی خردادی هم نیستند. میلادی بود تاریخ آرزوهای شان! تقویم شان را جرج سوروس ورق می زد و تقدیرشان را شیطان بزرگ.”

    “روز ۲ خرداد ما روشن است. بعضی ها باید از شب تاریک ۲۲ خرداد خود برای ما بگویند.”

    عالی می نویسید… عالی!

  12. صبا می‌گوید:

    اصلا دلم نمی خواد به روز های بعد از بیست و دوی خرداد فکر کنم؛ همش اضطراب، نگرانی، دروغ چرا؛ گریه! درگیری های فامیلی، مهمانی های پر از بحث و جدل…
    خدایا گاهی امتحانای سخت سخت می گیریا!

  13. شیدا می‌گوید:

    وه! چه مبارک سحرى بود ٩دى!
    دوست دارم همیشه خاطرات آن روز فراموش نشدنى را مرور کنم.
    از ما اگر سؤالى مى پرسید، نرم و آهسته از ٩دى بپرسید.

  14. مجنون می‌گوید:

    یا علی

  15. قاصدک منتظر می‌گوید:

    چه روز ۲ خرداد باشه چه شب ۲۲ خرداد، چیزی که مهمه اینه که تکلیف ما با خودمون روشنه؛ راه ما رو الله، بقیه الله، ولی الله روشن کرده اند. چراغ راه ما خورشید و ماه اند نه سنگ و شهاب سنگ!
    اما برای بعضی ها چراغ راه، لامپ بی مصرف حال خودشونه!

  16. ف. طباطبائی می‌گوید:

    خدا رو شکر در مقابل بعضی ها که فریاد متمدن بودن سر میدن و خودشون رو طرفدار آزادی می دونن، ماها جدا روسفیدیم.
    اونا خواهان دموکراسی هستن اما “دموکراسی فقط به شرط چاقو”!!

    خداقوت آقای قدیانی.

  17. حسن می‌گوید:

    یادش بخیر …. مگه فراموش میشه…. ما که داشتیم خودمونو برای برپایی چهل شب روضه برای علی اصغر امام حسین علیه السلام که نذر کرده بودیم آماده میکردیم…..
    اصلا هم خوشم نمیاد از این حرفها که مثلا ای وای دکتر از دست رفت و نمیدونم زحمت حزب الله به باد رفت ….یادش بخیر…. احساس میکردم توی جنگم ….احساس میکردم بالاخره ما هم بدرد انقلاب خوردیم…. چه شبهایی بود…. اکبر هاشمی رو له کردیم!
    احمدی دلاور …. پیرو خط رهبر…..چه گلویی از خودمون جردادیم با این شعار از بغض ۸سال اصلاحات….

  18. برف و آفتاب می‌گوید:

    دیگ یا دیزی فرقی نمی‌کنه؛ گربه در هر حال بی‌حیاست!

  19. سیداحمد می‌گوید:

    ۲ خرداد مردم با هزار امید و آرزو، خسته از دولت کارگزارانی، به یک سید و روحانی رای دادند با این امید که اوضاعشان بهبود پیدا کند!
    غافل از اینکه این جناب نه تنها هیچ نشانی از اجدادش نداشت، بلکه گرگی بود در لباس میش!

    مردم را گول زدن، افتخار نیست!
    پای رای مردم ایستادن و به نظر اکثریت احترام گذاشتن، افتخار است.
    این افتخار تا همیشه در تاریخ، برای ما ثبت است.
    مدعیان دموکراسی چهره واقعی خودشان را در ۲۲ خرداد به خوبی نشان دادند!

    ممنون داداش حسین؛
    عالی و به جا و به موقع بود… مثل همیشه!

  20. دلخون می‌گوید:

    ۲۲خرداد ۷۶ که من سنم به سیاست نمی رسید.
    فکر کنم داشتم یا بازی میکردم یا برنامه کودک می دیدم.
    اما ۲۲ خرداد ۸۸ خوب یادم هست… کاشکی اون روزا دیگه بر نگرده.

  21. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    “وه که چه مبارک سحری بود یوم الله ۹ دی. کرامت ۹ دی نبود، عدالت به دست بعضی ها قلم نمی داد که از روز ۲ی خرداد ما سئوال کنند، پیش از آنکه جوابی بدهند شبانگاهان ۲۲ خرداد خویش را…”

    گیرم در دیگ باز است… این ره که تو می روی به چمستان است!!

  22. مهدی می‌گوید:

    سلام بزرگوار!
    قلم زیبایتان را همیشه می ستایم و از نوشته های عمیقتان بهره میبرم. تلاش میکنم از شیوه نوشتنتان الگو بگیرم، اما میدانم که این نوع نوشتن را نمیتوان بدون جوشیدن کلام از دل تقلید کرد.
    خواهشی دارم بزرگوار؛ شاید اندکی بی ربط به نظر برسد ولی بی پیرایه و بدون مقدمه سازی بگویم نامه های توهین آمیز سروش، در قالب کلام آهنگین که ژاژخواهی را به اوج خود رسانده که شاید تاکنون پاسخ شایسته بر اساس همان روش نوشتاری دریافت نکرده و این یاوه سرایی کثیقش به خصوص نارواهایش به آقامون مرا و به یقین امثال مرا به شدت آزرده است. لذا خواهشی دارم با این ذوق و قریحه سرشارتون پاسخی در خور به این بچه ابلیس بدهید. از شما ممنونم…

  23. سیداحمد می‌گوید:

    جناب مهدی بزرگوار؛

    جواب هر حیوانی را که نباید داد!
    البته حیف از جایگاه حیوان که به آن شخص نسبت دهیم!

  24. بی تاب هویزه می‌گوید:

    سلام
    عالی بود…

  25. چای پولکی می‌گوید:

    عالی بود.
    خصوصا که بدون بردن اسم آن منافق ملعون، نواختیدش!
    ممنون

  26. ... می‌گوید:

    چقدر عالی بود. مردک همین که از زندان آزاد شده، باید بره خدا رو شکر کنه، اما……………….

  27. سیداحمد می‌گوید:

    اگر حکمی در حد جرمش برایش صادر می کردند، الان اصلا نبود که بخواهد برای ما حماسه سرایی کند!
    خجالت هم نمی کشند!!!

  28. بانو می‌گوید:

    با این که روزهای و شب های تلخی بودند اما نباید فراموش شوند.
    همیشه از نظراتی که تنها به عالی بود وخوب بود منتهی می شد ییزار بودم، اما امشب فهمیدم گاه هیچ کلمه ای جز عالی بود جایگزین نمی شود.
    عالی بود آقای قدیانی؛ عالی تر از عالی…

  29. سیداحمد می‌گوید:

    برف و آفتاب… و دیگر دوستان؛

    این متن لزوما پاسخی به هیچ نوشته ای نبود. فقط و فقط جواب یک سئوال بود؛ “روز دوم خرداد کجا بودید؟!” که این روزها بعضا زیاد می پرسند دوم خردادی ها به قصد طعنه… بدیهی است پاسخ دادن به تمام اراجیف عمدتا مطول بعضی نویسنده ها، خارج از وقت و حوصله، و البته نوع نوشته های داداش حسین است. “روز(صبح) دوم خرداد کجا بودید؟!” یک سئوال/ شعار فریبکارانه بود که در نقدش شبیه همین نوشته داداش حسین، و نه چیزی بیشتر، باید نوشته می شد. لذا متن این پست، بیش از آنکه تحلیلی باشد، شعاری، و به عبارتی پاسخ به یک رجز است. این متن مثلا هرگز با متن تحلیلی “انتخابات، امتحانات، ابتلائات” در یک ردیف نیست و حتی شاید دل نوشت باشد.

  30. به جای امیر می‌گوید:

    مخ ! (گفت و شنود)

    گفت: روزنامه آمریکایی «یو.اس.ای.تودی» با اشاره به افزایش قیمت نفت به اوباما و اتحادیه اروپا اعتراض کرده و نوشته: مگر قول نداده بودید که با تحریم جدید ایران قیمت نفت افزایش پیدا نمی کند؟!
    گفتم: نه فقط قول داده بودند بلکه رسانه های آمریکایی و اروپایی چند هفته رجز می خواندند که با وجود تحریم نفتی ایران، قیمت نفت رو به کاهش است!
    گفت: واشنگتن پست، یک روزنامه آمریکایی دیگر نوشته؛ متاسفانه آمریکا و اتحادیه اروپا در آزمایش اثر تحریم نفت ایران موفق نبوده اند و باید راه های دیگر را هم آزمایش کنند!
    گفتم: یارو در یک رزمایش با چتر از هواپیما بیرون پرید ولی چترش باز نشد، و در حالی که داشت با مخ به زمین فرود می آمد برای دلداری خودش گفت؛ حالا شانس آوردم که «مانوره»!

  31. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    *قلم* را قلم کنیم،
    بهتر از آن است که وجدان خود را برای دختر دیک چنی فاکتور کنیم.

    جز «یالثارات الحسین»، هستند کسانی که
    به هر یزیدی، هر بایزیدی، هر عمرو زیدی *قلم* فروخته باشند.

    چه بد که *قلم* را قدم زن وادی دروغ کنیم…

    جوهر *قلم* عده ای، چرک کف دست است.
    بادی گاردهای فتنه هشتاد و اشک!
    حزب باد!

    کرامت ۹ دی نبود، عدالت به دست بعضی ها *قلم* نمی داد…
    گیرم در دیگ باز است…

    ؛،…،؛
    *نه با قلم که با خون باید نوشت…*

  32. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    “«خامنه ای» برای ما همیشه «خمینی» است؛ رئیس جمهور می خواهد رای ما باشد یا نباشد.”

    حرف حق را به بهترین نحو ممکن، بیان کردید در این متن. کاش پرروگری بعضی ها حد و مرز و اندازه ای داشت…

  33. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۲۶۴* حضرت رسول صلی الله علیه و آله:

    اگر حیا در تو نیست؛ هر چه مى خواهى بکن…

    (بحارالانوار)

  34. دلخون می‌گوید:

    بى ربط:
    شانس نام مستعار خدا است؛ آنجا که میخواهد امضایش پاى داده هایش نباشد…

  35. م.طاهری می‌گوید:

    شعار دموکراسی را بعضی ها سرمی داده و می دهند، اما همیشه عده بی ادعا آن را معنا کرده و می کنند.

  36. علی اوشانی می‌گوید:

    سلام؛
    اللهم العن جبت و طاغوت…

  37. آزاد اندیش می‌گوید:

    اتفاقا امروز یک کلیپ از عاشورای ۸۸ میدیدم، حس کوفی بهم دست داد، قصه توابین با اندوهِ حسابی، عجب عاشورایی داشتم!!! و داشتیم!!! عجب خوابایی میدیدم!!!، با عزم راسخِ مردم، خواب استکبار رو کابوس کردیم، ۹ دی، وقتی تو راهپیمایی ها فریاد میزدم فک میکردم انقلاب ۵۷ هم همینطور بوده!
    هدفمون حفظ نظام بود، انگار دلم توی مشتم بود با هر بار تکان دادن و شعار گفتن بیدار تر میشدم!
    این قصه من تنها نبود قصه حماسه سازان ۹ دی بود…

  38. عمار می‌گوید:

    آخ که چه روزی بود، ۹دی!
    هیچ وقت این روز عزیز را فراموش نمی کنم.
    و اما خدا لعنت کند خیلی از سرگشاده ها را.

  39. ابوالفضل اشناب می‌گوید:

    بسم الله

    سال ۸۸ که شانزده سال بیش نداشتیم!‌ لیکن خوب یادمان هست اتفاقاتش را، خوب حس می کردیم خطری را که نزدیک به انقلابمان بود.
    خوب به خاطر داریم نماز جمعه ۲۹ خرداد را.
    یادمان هست “سید ما مولای ما،‌ دعا کن برای ما” یی که با بغض همراه بود…
    یادمان هست “در ظهر عزا حرمت ارباب شکستند” …

    فراموش نمی کنیم.

    اما “کشور واکسینه شد” خدا را شکر.
    “ناخودی ها” و “نخودی ها” از “خودی ها” جدا شدند.
    همه اینها فقط بخاطر این است که

    “دست خدا بر سر ماست … خامنه ای رهبر ماست”

    یا علی

  40. لبیک یا حسین می‌گوید:

    زنده باد یوم الله ۹ دی!

  41. لبیک یا حسین می‌گوید:

    حوادث سال هشتاد و اشک بیشتر از هر حادثه ی دیگری در ذهن یک جوان انقلابی خواهد ماند؛ مگر میشود خون دل خوردنهای حضرت ماه را فراموش کرد!

  42. توحیدی می‌گوید:

    داداش دمت گرم جواب دندان شکنی به اصلاح طلبان دادی.

  43. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم؛

    صفحه ای که در گوگل پلاس، مدتی است با نام “حسین قدیانی” فعالیت می کند، هیچ ارتباطی با داداش حسین ندارد!
    آقای قدیانی در فضای مجازی جز قطعه ۲۶ هیچ فعالیت دیگری ندارد، اصلا وقتش را هم ندارد!

    زین پس مطالب داداش حسین را بنده در پلاس منتشر می کنم و دوستان دیگر زحمت نکشند!

  44. علی می‌گوید:

    با عرض سلام و ارادت خدمت سرور عزیز جناب آقای قدیانی؛
    جسارتا ای کاش سایت و وبلاگ و … جنابعالی همگی در دامنه ir. می بود نه com.
    یاعلی

  45. سیداحمد می‌گوید:

    علی؛

    آقای قدیانی در فضای مجازی فقط همین سایت قطعه ۲۶ را دارد، که این سایت هم در دامنه .ir و هم .com قرار دارد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.