حرف دلتو بگو

 نظر به اینکه آرام آرام اظهار نظر درباره نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری زیاد می شود و خود این عزیزان نیز همچین بفهمی نفهمی وارد گود شده اند، یک بار برای همیشه، طوری که در تاریخ ماندگار شود، از معنای دقیق تر ۳ جمله کلیدی این ایام رونمایی می کنیم. از آنجا که اغلب نامزدها به جای بیان حرف دل شان، معمولا از این ۳ جمله، مایه می گذارند، راززدایی چیزنای امروز اهمیت حیاتی پیدا می کند.

جمله ۱: نامزدی ام در انتخابات، منوط به تکلیف کردن بزرگان روی دوش من است.

معمولا وقتی کاندیداها چنین جمله ای می گویند، منظورشان یکی از موارد زیر است:

انتقاد از بزرگان که چرا تا کنون نامزدی در انتخابات را بر دوش من تکلیف نکرده اند!

خواهش از بزرگان با زبان بی زبانی که لطف کنند و نامزدی در انتخابات را بر دوش من تکلیف کنند!

چه بهتر که بزرگان در راستای «شفاف سازی» این تکلیف را به صورت عمومی اعلام کنند!

بزرگی که هنوز بر دوش من به صرافت تکلیف کردن نامزدی نیفتاده، کوچکی خودش را دارد نشان می دهد!

من که خودم برای رئیس جمهور شدن، نزده می رقصم، اما چه بهتر علاقه خود را در پوشش تکلیف کردن بزرگان، مخفی کنم!

آهای بزرگان! لطفا به من عاجز بینوا کمک کنید. خب چی کار کنم؟ دوست دارم رئیس جمهور بشم دیگه! گناهه؟!

جمله ۲: برای نامزدی در انتخابات هیچ ولعی ندارم.

خروج چنین جمله ای از دهان نامزدها معانی زیر را دارد:

ولع من برای رئیس جمهور شدن در قاموس هیچ جمله ای نمی گنجد!

بزرگان باید نداشتن ولع مرا جبران کنند و از من بخواهند که نامزد انتخابات شوم!

اگر صندلی ریاست بر قوه مجریه در حکم لیلی باشد، من همان مجنون ام و خیابان پاستور از میدان حر به این طرف، کوی خرابات من حساب می شود!

کلمه «ولع» هرگز بیانگر عمق علاقه من به پست ریاست جمهوری نیست!

جمله ۳: برای حضور در انتخابات فعلا تصمیمی نگرفته ام.

جمله فوق داراری معانی زیر است:

گیرم من مردد هستم؛ بزرگان چرا بر دوش من نامزدی را تکلیف نمی کنند؟!

اتفاقا تصمیم خود را گرفته ام، اما دوست دارم کمی ناز کنم!

این مردم هستند که باید تصمیم بگیرند به من رای بالا بدهند! تصمیم من روی تصمیم مردم دایورت است!

اصلا تصمیم کیلویی چند است؟ فقط مرگ می تواند عامل عدم کاندیداتوری من شود!

«آقای چیز»

کیهان/ ۱۱ تیر ۱۳۹۱

این نوشته در یسار ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    بسم الله…

  2. بانو می‌گوید:

    نامزدهای انتخابات بعد از مطالعه ی این نوشته:
    جانا سخن از زبان ما می گویی…

  3. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    – بزرگی که هنوز بر دوش من به صرافت تکلیف کردن نامزدی نیفتاده، کوچکی خودش را دارد نشان می دهد!
    !
    – اگر صندلی ریاست بر قوه مجریه در حکم لیلی باشد، من همان مجنون ام و خیابان پاستور از میدان حر به این طرف، کوی خرابات من حساب می شود!
    !
    !
    – این مردم هستند که باید تصمیم بگیرند به من رای بالا بدهند! تصمیم من روی تصمیم مردم دایورت است!
    !
    !
    !
    !…آرام آرام همچین بفهمی نفهمی…!

  4. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۲۵۵* حضرت امام صادق علیه ‏السلام:

    کوه کندن از دل کندن آسانتر است…

    (تحف‏ العقول، ۲۴۰)

  5. سیداحمد می‌گوید:

    “فقط مرگ می تواند عامل عدم کاندیداتوری من شود!”

    بعضی ها واقعا چنین اعتقادی دارندها!

    ممنون داداش حسین!

  6. یا سیدالشهداء می‌گوید:

    “خیابان پاستور از میدان حر به این طرف، کوی خرابات من حساب می شود!”

    به به! خیلی کیف داشت.
    ممنون.

  7. رهرو می‌گوید:

    سلام و عرض ادب؛

    حرف آخر همه جوره همین بود واقعا
    “اصلا تصمیم کیلویی چند است؟ فقط مرگ می تواند عامل عدم کاندیداتوری من شود!”

    «آقای چیز»”
    🙂

  8. رهرو می‌گوید:

    سلام مجدد؛
    تازگی ها نظر گذاشتن در اینجا به معنای آموختن اصول نگارشی هم هست؛ متشکرم
    🙂

  9. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    افسوس که شیشه مان به سنگ است…

    جمله ۱: نامزدی ام در انتخابات، منوط به تکلیف کردن بزرگان روی دوش من است.
    /تا مرد سخن نگفته باشد… عیب و هنرش نهفته باشد/

    – انتقاد از بزرگان که چرا تاکنون نامزدی در انتخابات را بر دوش من تکلیف نکرده اند!
    /من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هرچه کرد آن آشنا کرد/

    – خواهش از بزرگان با زبان بی زبانی که لطف کنند و نامزدی در انتخابات را بر دوش من تکلیف کنند!
    /عاشقی پیداست از زاری دل، نیست بیماری چو بیماری دل/

    – بزرگی که هنوز بر دوش من به صرافت تکلیف کردن نامزدی نیفتاده، کوچکی خودش را دارد نشان می دهد!
    /مردی نبود فتاده را پای زدن، گر دست فتاده ای بگیری مردی!/

    – من که خودم برای رئیس جمهور شدن، نزده می رقصم، اما چه بهتر علاقه خود را در پوشش تکلیف کردن بزرگان، مخفی کنم!
    /دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی… ز کدام باده ساقی به من خراب دادی/

    – آهای بزرگان! لطفا به من عاجز بینوا کمک کنید. خب چی کار کنم؟ دوست دارم رئیس جمهور بشم دیگه! گناهه؟!
    /ثوابت باشد ای دارای خرمن! اگر رحمی کنی بر خوشه‌چینی/

  10. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست…

    جمله ۲: برای نامزدی در انتخابات هیچ ولعی ندارم.
    /گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست، در و دیوار گواهی بدهد کاری هست/

    – ولع من برای رئیس جمهور شدن در قاموس هیچ جمله ای نمی گنجد!
    /حدیث عشق به طومار در نمی​گنجد، بیان دوست به گفتار در نمی​گنجد/

    – بزرگان باید نداشتن ولع مرا جبران کنند و از من بخواهند که نامزد انتخابات شوم!
    /گر دست نمی‌رسد به خورشید، از دور همی‌کنم تمنا/

    – اگر صندلی ریاست بر قوه مجریه در حکم لیلی باشد، من همان مجنون ام و خیابان پاستور از میدان حر به این طرف، کوی خرابات من حساب می شود!
    /از پریدن های رنگ وز تپیدن های دل، عاشق بیچاره هرجا هست رسوا می شود/

    – کلمه «ولع» هرگز بیانگر عمق علاقه من به پست ریاست جمهوری نیست!
    /دور مجنون گذشت و نوبت ماست، هرکسی پنج روزه نوبت اوست/

  11. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    عبادت بجز خدمت خلق نیست…
    جمله ۳: برای حضور در انتخابات فعلا تصمیمی نگرفته ام.
    /هرکسی از ظن خود شد یار من، از درون من نجست اسرار من/

    – گیرم من مردد هستم؛ بزرگان چرا بر دوش من نامزدی را تکلیف نمی کنند؟!
    /زین سرزنش که کرد تو را دوست حافظا! بیش از گلیم خویش مگر پا کشیده ای؟!/

    – این مردم هستند که باید تصمیم بگیرند به من رای بالا بدهند! تصمیم من روی تصمیم مردم دایورت است!
    /پای ما لنگ است و منزل بس دراز، دست ما کوتاه و خرما بر نخیل/

    – اصلا تصمیم کیلویی چند است؟ فقط مرگ می تواند عامل عدم کاندیداتوری من شود!
    /نپندارم که باشد تا دم مرگ، گرفتار محبت را رهایی/

  12. سیداحمد می‌گوید:

    سلاله؛

    آفرین!
    خیلی جالب بود این کار؛
    بعضی از بیت ها هم به شکل ویژه ای جور در آمده با جملات!
    ممنون…

  13. دلخون می‌گوید:

    ای کاش دیگه هیچ وقت انتخابات نشه، تا دیگه روزهای تلخ بعد انتخابات هیچ وقت به سراغ ما نیاد…

    بی ربط:
    این روزها عجیب دلم هوای جمکران رو کرده…

  14. برف و آفتاب می‌گوید:

    باید ببینیم باز کی روش می‌شه از این جمله‌ها استفاده کنه!! اون‌وقت ما فقط می‌خندیم!

    کنکوری‌های قطعه خسته نباشید!

  15. عمار می‌گوید:

    “داداش حسین” عالی بود. و البته، “سلاله” هم عالی ترش کرد.
    واقعا خیلی جالب و البته کلیشه ای شده سخن دوستان کاندید.
    مخصوصا یک سری از این عزیزان که با اعتماد به نفس ۱۰۰۰، هر دوره هم نامزد می شوند و رای نمیاورند!!!
    اصلا و ابدا به شخص خاصی اشاره نکردم!!!
    متوجه که نشدید منظورم چه شخصیتی بود!!!

  16. ! می‌گوید:

    حرف دلتو بگو: باج (فونت درشت) بدین لطفا! (شکلک در هیبت خناس)

  17. ناترینگ می‌گوید:

    با سلام
    مطلب شما در وبلاگستان سایت ناترینگ قرار گرفته است.

    موفق باشید
    باتشکر مدیریت سایت
    http://www.natering.ir

  18. حنظله می‌گوید:

    این نوع طنزهایتان را همیشه دوست دارم!
    راستی اخوی! خیلی وقت است فونت درشت شما را ندیده ایم در قطعه؛ عهدی بسته اید یا قسمی خورده اید خدای ناکرده؟!

  19. ............ می‌گوید:

    …………………………………

  20. سید مهدی می‌گوید:

    حاجی بیار جلو او صورتتو…
    باید آنقدر به خاطر این قلمت ماچت کرد که آب شی! :دی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.