آوینی؛ مخلص روشنفکران!؟

رسم دارد حتی اسم شهید. مرام دارد حتی نام شهید. اصلا خود کلمه طیبه «شهید» فی حد ذاته، آنقدر پیام دارد که گویی «رسانه» به معنای حرفه ای آن است.

تو وقتی می گویی «شهید مصطفی احمدی روشن»، در این عنوان ۴ کلمه ای، هزاران حرف مستتر است. پیام می دهد، تبلیغ می کند، نقش رسانه بازی می کند، برد دارد، اثر می گذارد، کار فرهنگی می کند، مفهوم سازی می کند و چه و چه. سال ها بعد، فرض کنید شیرین عقلی پیدا شود و بگوید: «احمدی روشن، در روزگار نوجوانی، مخالف دست یابی ایران به انرژی صلح آمیز هسته ای بود!!» فرض است دیگر! گاهی اینقدر شیرین عقل هستند مخالفین انقلاب اسلامی که این فرض، خیلی دور از ذهن به نظر نرسد؛ بردارند و یکی دو اختلاف احتمالی احمدی روشن با دیگر زعمای مسئله هسته ای را علم کنند و ادعا کنند که «مصطفای شهید» انرژی هسته ای را حق مسلم جمهوری اسلامی نمی دانست!!

همین امروز بگویم که آن روز، زیاد از این جمله ناراست و بی اندام، ناراحت نمی شوم، چرا که تو وقتی می گویی «مصطفای شهید»، این عنوان ۲ کلمه ای، بیش از جمله تو، پیام دارد! این پیام، آنقدر رسا و رسانا و رسانه است که دیگر خیلی مهم نیست صحت و سقم جمله تو؛ خواه در مدح انرژی هسته ای باشد، خواه در مذمت آن.

تو وقتی می گویی «شهید حسین غلام کبیری»، بخواهی نخواهی داری از یوم الله ۹ دی دفاع می کنی. حتی تو وقتی می گویی «بسیجی واقعی، همت بود و باکری»، باورم هست نام «همت» و «باکری»، آنقدر با خود حاوی پیام و حامل مرام هستند، یعنی آنقدر «رسانه» هستند که «پیام شهید»، «پیام شعار» را تحت الشعاع خود قرار دهد.

باور کنید به هیچ چیز، اندازه این چیزها که دارم می گویم، اعتقاد راسخ ندارم. من اینجا اصلا بنا ندارم با استفاده از ژورنالیسم، حال آن طرفی ها را بگیرم، بلکه دارم «حرف حساب» می زنم. فرض کنید یکی پیدا شود و ادعا کند؛ «آوینی دشمن سرسخت بچه حزب اللهی ها بود!» این جمله البته به نقد، احتیاج دارد، اما نه خیلی! اصلا نقد هم نکردی، نکردی! تلنگر هم نزدی، نزدی! واقعیت را هم نگفتی، نگفتی! چرا که پیام نهفته در نام آوینی، صرف نظر از پیام جمله، کار خودش را می کند.

واضح تر سخن بگویم: از کنده همت و باکری، به هیچ عنوان، دودی علیه بسیج بلند نمی شود، حتی اگر شعار این باشد: «بسیجی واقعی، همت بود و باکری». از کنده آوینی، به هیچ عنوان، دودی علیه حزب الله بلند نمی شود، حتی اگر جمله این باشد: «آوینی دشمن سرسخت بچه حزب اللهی ها بود». من باطن این جمله را، علی رغم نیت سرایندگانش، دفاع از حزب الله می دانم، چرا که تو وقتی می گویی «آوینی»، صرف نظر از پس و پیش جمله، و ناخودآگاه، ناقل همان رسمی هستی که از اسم آوینی برمی آید. لذا خیلی اهمیت ندارد که «کلمه شهید» در چه جمله ای و با چه قصدی نشسته است.

هر شهیدی، آثاری دارد و اسمی، اما حتی اسم شهید هم برد رسانه ای دارد و رسانه، پیام دارد. خیلی دشوار نیست که شما بر اساس آثار آوینی مثلا «روایت فتح» نسبت سید شهیدان اهل قلم را با حزب الله بیابی و جواب طعنه زنندگان را بدهی، لیکن از آنجا که حتی نام شهید، به خوبی مرام شهید را منتقل می کند، چندان نیازی به شبهه زدایی نیست.

«همت» حتی اگر جمله «در زمان غیبت، اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید» را هم نمی داشت، نام خودش، یعنی نام شهیدش، اینقدر برد دارد که لازم نباشد من و شما زیادی نگران شعار «بسیجی واقعی، همت بود و باکری» باشیم. چه می خواهم بگویم؟! می خواهم بگویم که نام شهید، در حکم یک رسانه است و این رسانه، خواهی نخواهی، در خدمت اهداف انقلاب اسلامی است و الا چه لزومی داشت فلان عاقل جریان فتنه، در یک جلسه خصوصی، در اوج فتنه ۸۸ خطاب به شماری از اهالی فرقه سبز بگوید: «خیلی دنبال شعار «بسیجی واقعی…» نباشید، با همت و باکری می توان دست بسیجی امروز را بوسید، اما نمی توان پایگاه بسیج امروز را فتح کرد!»

اینکه البته در حکم «شنیده ها»ست، پس بگذار مثال از «دیده ها» بزنم، تا بهتر معلوم شود که شهید، چگونه در نام خود، پیام مرام خود را رساتر از هر رسانه ای منتقل می کند.

ایام دانشجویی، چیزی حدود ۵ سال پیش، یکی از دوستان دانشجو که هنوز پرونده رفاقتم با این دوست عزیز، باز است، کنار مزار آوینی، برای بار اول، پرده برداشت از علاقه عجیب و غریبش به سید شهیدان اهل قلم. جوری آوینی را دوست می دارد که انگار مست شهید فکه است. از بس روایت فتح دیده، دهها جمله از جملات قشنگ مرتضای راوی را حفظ است. بگذریم که در تقلید صدای حضرت راوی، آن صدای آسمانی بغض آلود که گویی «لهجه عرش» داشت، بی مثال است.

القصه! «محمدحسن» آن روز بهاری ۵ شنبه در بهشت زهرا به من گفت: من اصلا نیامده بودم گرد آوینی، برای خودش، یا برای خدا، یا برای نظام و جبهه و جنگ و بسیج و سپاه و حزب الله. بنایم این بود که با اسم آوینی، رسم حزب الله را بزنم. چیزکی خوانده بودم از فلان غرب زده درباره آوینی و جو زده شده بودم تا آوینی را مصادره کنم به نفع جماعت روشنفکر، که جوجه ترینش خودم بودم. با این تمنا شروع کردم به خواندن و دیدن مرتضی آوینی. شاید باور نکنی و خنده ات بگیرد؛ از آنجا که عکسی با کراوات از آوینی پیدا نکرده بودم، گشتم و یک عکس از آوینی پیدا کردم و گذاشتم دیوار اتاقم که حجم محاسنش نسبت به سایر تصاویر، کمتر باشد!! آوینی در آن عکس، چفیه نداشت!! خب! به جز عکس، مکثی هم کردم درباره آوینی. در این باب، ۲ کار همزمان کردم؛ نخست مطالعه و تماشای آثار خود آوینی، و دیگری، خواندن نوشته های جماعت روشنفکر درباره آوینی. روزهای اول، دروغ نگفته باشم، به اسم آوینی، زیاد علیه بسیج امروز و حزب الله امروز حرف زدم و شعار دادم، اما کمی که بیشتر در اقیانوس ناآرام این شهید بالایی، غرق شدم… غرق شدم و غرق شدم و غرق شدم و روزگاری به خود آمدم و دیدم، این جمله، نه فقط ورد زبانم شده، بلکه آرام جانم شده؛ «ای شهید! ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته ای، دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش».

به خود آمدم و دیدم، مدام دارم می خوانم؛ «چه جنگ باشد و چه نباشد، راه من و تو از کربلا می گذرد».

به خود آمدم و دیدم با دوستان بسیجی، -عجبا! نه با دوستان روشنفکر!- راهی سرزمین نور شده ام و دارم عکس حجله ای می اندازم به عنوان یادگار، در مقتل الشهدای فکه!

به خود آمدم و دیدم سیدمرتضی، مرا نیز همچون خودش عاشق حاج بخشی و «ماشاء الله حزب الله» کرده است!

به خود آمدم و دیدم که رفته ام خانه حاج سعید قاسمی تا درباره آخرین روزهای آوینی، برای فلان نشریه دانشگاهی، گفت و گو بگیرم!

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

سلام مرتضی! این بار هم موی لخت تو را فقط نسیم فکه تکان داد. این بار هم بهار، رنگ و بوی تو داشت. ما به اعجاز نام تو، ایمان داریم. چه باک اگر به اسم نام تو، مرام حزب الله را بزنند؟!

مرتضی! هر کجا نام تو باشد، ما اصلا به پس و پیش جمله کاری نداریم. کار ما با چشمان شیدای توست. کار ما با رسانه نام توست. ما خود را صاحب لیاقت می دانیم، اگر به نام تو، مرام ما را بزنند. قصه ما و شما، قصه مجنون و کوی لیلی است. گفت: «اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا ظرف مرا بشکست لیلی».

آری مرتضای راوی! ما افتخار می کنیم وقتی به جز بسیجی ها، حتی جماعت روشنفکر هم نام تو را می برند! پس ای شهید! بگذار جمله این باشد: «آوینی مخلص روشنفکران غرب زده بود!!» نام تو، شگفتا! در این جمله کذایی هم، «معجزه پیام» را بلد است. این جملات را ول کن مرتضی. برای ما از آن سوی هستی بگو! ما تشنه ایم. نام تو «آب» است. پرواز یادمان می دهد، با بال مجروح، که عکس شما، همچنان «حجله ای» است. می بینی! هنوز بر سر اسمت دعواست، اما حزب الله زنده است، چون نام تو «شهید سیدمرتضی آوینی» است. ما دعوایی با کسی نداریم…

وطن امروز/ ۲۳ فروردین ۱۳۹۱

این نوشته در یمین ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. میلاد پسندیده می‌گوید:

    بسم الله

    البته بعد از رفع مشکل مشکوک!!

  2. سیداحمد می‌گوید:

    “از کنده همت و باکری، به هیچ عنوان، دودی علیه بسیج بلند نمی شود، حتی اگر شعار این باشد: «بسیجی واقعی، همت بود و باکری». از کنده آوینی، به هیچ عنوان، دودی علیه حزب الله بلند نمی شود، حتی اگر جمله این باشد: «آوینی دشمن سرسخت بچه حزب اللهی ها بود»”

    دقیقا!

  3. میلاد پسندیده می‌گوید:

    راست گفتید… هنوز متن را نخوانده بودم که فقط تیتر مطلبتان، بخش مهمی از منظورتان را رساند… نام «آوینی» بار رسانه ای دارد… و به قول خود آوینی، رسانه با خودش، پیام دارد… حتی اگر متن را هم در ادامه تیتر می نوشتید، باز خواننده می فهمید که این وصله ها به آقای آوینی نمی چسبد.

  4. میلاد پسندیده می‌گوید:

    هر چقدر که آثار قدیمی تر آقای آوینی را می بینی، می فهمی که چقدر صدای معمولی و حتی در جاهایی چه صدای بدی داشت… اما واقعاً بعد از صدای امام خمینی، ماندگار ترین صدا، صدای راوی روایت فتح است و پس از آن، مناجات های چمران.

    نمی دانم! آنها هم صداسازی می کردند شاید… اما هر چه بود، از گوش من یکی که بیرون نمی رود… مثلاً صدای آن دوران آقای خامنه ای هم تعریفی ندارد ولی نمی دانم چه رازی هست که از زمان خواندن وصیت نامه به این طرف، صدای ایشان هم، من را یاد ملکوت می اندازد!!!

    مطمئنم هیچ ربطی به حس من از آن لحظه و جایگاه ندارد… شاید به حس گوینده ربط دارد… گفتم که نمی دانم.

  5. میلاد پسندیده می‌گوید:

    آقا! آرای کمیته انضباطی را من الآن شنیدم! عجب چیزی هستند این تماشاگران قرمز!

    راستی دیدید وقتی قرمزهای تهرانی یک موفقیتی کسب می کنند یا شیش تا به یک تیم خارجی می زنند، اسمشان «پیروزی» است ولی وقتی دو تا از بازیکنانش بوووق و وقتی تماشگرانش بوووووق می شوند، اسمشان «پرسپولیس» می شود!!!

  6. م.طاهری می‌گوید:

    به شدت منطقی است این متن. حیف که نمی فهمند.

  7. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    رسم دارد حتی اسم شهید. مرام دارد حتی نام شهید.
    …………………………………………………………
    …………………………………………..
    ……………………………….
    ما دعوایی با کسی نداریم.

  8. سیداحمد می‌گوید:

    “حزب الله زنده است، چون نام تو «شهید سیدمرتضی آوینی» است.”

    ممنون داداش حسین…

  9. سیداحمد می‌گوید:

    “آوینی مخلص روشنفکران غرب زده بود!!”

    کوته فکریِ روشنفکر مآبان امروزی، مضحک است.
    شکر خدا مقالات سیدمرتضی آوینی که در پاسخگوئی به مثلا روشنفکران غرب زده نگاشته شده بود، موجود است و در دسترس.
    باید به آقایان توصیه کنیم مقالات شهید آوینی را مرور کنند شاید کمی به خود بیایند!

    شهید آوینی شاید با بعضی حزب اللهی ها تفاوت داشت (و همین تفاوت و دیدگاهش، دلیل خاص بودنش است!) اما چیزی که غیر قابل انکار است نگاه و تفکر انقلابی و حسینیِ اوست!

    هر کاری کنند و هر چه بگویند، مهم این است که سید مرتضی، “شهید آوینی” است!

  10. یا علی بن الحسین می‌گوید:

    «ای شهید! ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته ای، دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش».

    «چه جنگ باشد و چه نباشد، راه من و تو از کربلا می گذرد».

    برای ما از آن سوی هستی بگو!

  11. کنکوری می‌گوید:

    سلام. ببخشید آقاسید! داداش حسین به مناسبت شهادت شهید وزوایی که ۱۰ اردیبهشت است، متنی یا احیانا مصاحبه ایی با خانواده ی آن عزیز در قطعه میگذارند؟

    شرمنده چون وقتمان برای کنکور کم است، از بین تمام مطالب فوق العاده ی قطعه مجبوریم انتخابی بخوانیم تا بتوانیم کنکور را انتحاری بخوانیم. ممنون میشوم اگر جواب دهید…

  12. سوگند می‌گوید:

    ممنون از شما…

  13. سیداحمد می‌گوید:

    جناب کنکوری!

    شما ۱۰ اردیبهشت سر بزنید، اگر متنی در این مورد بود بخوانید!

  14. چشم انتظار می‌گوید:

    ممنون داداش حسین… آدمِ هنرمند، اونم هنرمند انقلابی، از حربه ی دشمن هم علیه خود دشمن استفاده می کنه. و این متن، عینا” همون کاری بود، که شما کردید.
    برکت شهید هم، مثل باران، بر همه جا می بارد. چه بر زمین لم یزرعِ روشنفکری غربزده، چه بر دشت پر لاله ی شقایق، و چه بر دل یک مشت بسیجیِ عاشق شهید و شهادت و آوینی.

  15. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    “«لیلا»ی ما «شیرین» تر از آن است که مصادره شود.”

    *قطعه مقدس۲۶*

  16. "دیوونه داداشی" می‌گوید:

    سلام بر حسین*

  17. پرستو می‌گوید:

    پس چون مقصد پرواز است قفس ویران بهتر! پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.

  18. بانو می‌گوید:

    ممنون آقای قدیانی.
    از خوندنش لذت بردم آنقدر که، بارها خوندمش.
    یاعلی…

  19. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    روشنفکران حرفه‌ای در طول مدت مبارزات مردمی؛ مأیوس کننده‌ترین گروه‌ها بودند…

    http://rovatehadis.com/archives/14660

  20. برف و آفتاب می‌گوید:

    مثل وقتی که کسی معنی کلمات قرآن رو نمی‌دونه، اما باز هم از خوندنش لذت می‌بره.

  21. سایه/روشن می‌گوید:

    “موی لخت تو،
    چشمان شیدای تو،
    اعجاز نام تو،
    .
    .
    .
    پرواز یادمان می دهد.
    :::::::::قصه ما و شما، قصه مجنون و کوی لیلی ست.”:::::::::

  22. بی تاب هویزه می‌گوید:

    سلام
    زیبا بود، بخصوص داستان دوست هم دانشگاهی تان…
    شهید آوینی برایم حس عجیبی را تداعی می کند و هنوز که هنوز است، نمی توانم با کلمات بیانش کنم و حتی وقتی دقیق می شوم، نمی فهمم ش اما این احساس را دوست دارم! یک حس سرشار از رمزآلودگیست، رمز آلود بودنی که همراه با هراس نیست، شوق و نوعی آرامش در آن نهفته است… برایم جالب است اما ایکاش می فهمیدم ش…

  23. به جای امیر می‌گوید:

    سکه (گفت و شنود)

    گفت: تازه چه خبر؟!
    گفتم: بانک مرکزی اعلام کرد «پیش فروش سکه متوقف می شود».
    گفت: هزاران آفرین، صد بارک الله، با این اقدام دست واسطه ها و دلال ها از بازار سکه کوتاه خواهد شد.
    گفتم: مرد حسابی! کجای کاری، بانک مرکزی اعلام کرده توقف پیش فروش سکه برای جلوگیری از کاهش قیمت آن است!
    گفت: یعنی چی؟!
    گفتم: با سرازیر شدن سکه های پیش فروش شده قبلی به بازار، قیمت سکه به شدت کاهش یافته و بانک مرکزی می خواهد پیش فروش را متوقف کند تا مانع عرضه بیشتر سکه و کاهش بیشتر قیمت آن شود!
    گفت: ولی کاهش قیمت سکه به نفع مردم و به ضرر واسطه ها و دلال هاست و بانک مرکزی باید از کاهش قیمت آن استقبال کند.
    گفتم: چه عرض کنم؟! شخصی پتروس فداکار را با دهقان فداکار اشتباه گرفته بود، رفت انگشتش را کرد توی چشم راننده قطار!

  24. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    ۱۹۲* امیرالمومنین على علیه‏ السلام:

    آیا می ‏خواهى که از حزب پیروز خداوند *حزب الله الغالبین* باشى؟
    از خدا پروا کن و کارها را درست انجام بده، چرا که خداوند، با کسانى است که تقوا پیشه‏ اند و آنانى که کارها را نیکو (بی ‏عیب و نقص) انجام می ‏دهند.

    (غررالحکم، ح۲۸۲۸)

  25. سیداحمد می‌گوید:

    “جاذبه خاک به ماندن می خواند و آن عهد باطنی به رفتن؛ عقل به ماندن می خواند و عشق به رفتن…

    و این هر دو را خدا آفریده است، تا وجود انسان در آوارگی و حیرت میان “”عشق”” و “”عقل”” معنا شود.

    {سید شهیدان اهل قلم}

  26. قاصدک منتظر می‌گوید:

    صدای ریزش باران صدای دلکش توست
    نوای عرشی راوی همان روایت توست
    چه دلنشین جملاتی چه دلنشین سخنی
    تسلی دل من جمله ی طلایی توست
    نسیم فکه و مو و تکان گیسویت
    دل بهار نیز گرفتار آب و دانه ی توست
    اگر به نام تو اغیار مرام ما بزنند
    غمی مباد که نامت همه رسانه ی توست
    به دل بیا و برو می کنی بدون صدا
    سرای سینه به دنبال آن کرانه توست
    نگاه نافذ و آن دیدگان شیدایت
    هدف گرفته دلی را که آن نشانه ی توست
    به “قاصدک” ره پرواز، ره سفر آموز
    درون سینه ی مجنون همه بهانه ی توست

  27. شیدا می‌گوید:

    ……………..

  28. ناشناس می‌گوید:

    از کنده همت و باکری، به هیچ عنوان، دودی علیه بسیج بلند نمی شود، حتی اگر شعار این باشد: «بسیجی واقعی، همت بود و باکری». از کنده آوینی، به هیچ عنوان، دودی علیه حزب الله بلند نمی شود، حتی اگر جمله این باشد: «آوینی دشمن سرسخت بچه حزب اللهی ها بود».

    تکبیر…

  29. سلاله ۹ دی می‌گوید:

    فیلم: رهبر انقلاب در مراسم تشییع شهید آوینی

    http://www.rajanews.com/detail.asp?id=121843

  30. ف. طباطبائی می‌گوید:

    **یا حی و یا قیوم**

  31. مجنون می‌گوید:

    یاران؛ شتاب کنید که زمین نه جای ماندن، که گذرگاه است… گذر از نفس به سوی رضوان حق. هیچ شنیده ای که کسی در گذرگاه رحل اقامت بیفکند؟

  32. عمار می‌گوید:

    “رسم دارد حتی اسم شهید. مرام دارد حتی نام شهید. اصلا خود کلمه طیبه «شهید» فی حد ذاته، آنقدر پیام دارد که گویی «رسانه» به معنای حرفه ای آن است. ”
    خیلی خوب، جواب خیلی ها را دادید.

  33. شهیدان، در جوار رحمت حق، شاهدان محفل انسند. چرا باید برای آنها دلتنگ باشیم؟ برای خود دلتنگ باشیم که اموات قبرستان عادات و تعلقاتیم و گمگشته فراموش خانه نفس.
    «شهیدسید مرتضی آوینی»

  34. چشم انتظار می‌گوید:

    با اجازه ی داداش حسین.
    قاصدک منتظر؛
    محتوا و معنا و مفهموم شعرتان، کم نظیر و زیباست. اما وزن قافیه ها رو اصلا رعایت نکردید. و این مسأله، به شدت از زیبایی شعرتان می کاهد. مثلا” کلمات: (دلکش، روایت) (دلنشین، طلایی) و… البته ببخشید ها!

  35. چشم انتظار می‌گوید:

    بخشی از پاسخ شهید آوینی، در مجله ی سوره به یک ضد انقلاب در خصوص استحاله ی انقلاب!
    .
    «که بودند آنان که حقیقت قدسی انقلاب اسلامی را در میدان‌های هشت سال دفاع مردانه ظهور بخشیدند و چه بود جز درد دین و عشق ولایت که آنان را می‌توان این همه استقامت بخشید؟… و اگر اینان نبودند، اکنون آیا چیزی از میراث انقلاب بر جای مانده بود که حالا آقایان میراث‌خوران خوش‌نشین دیار غرب و وابستگان داخلی استکبار و خود باختگان مرعوب مدینه فاوستی، رجّالگان و زُنّاربستگان دِیر «مایکل جکسون» و شیفتگان جزایر ناتورالیست‌ها و مدّاحان پروسترویکای مفلوک شوروی مفلوک‌تر و نوچه‌های کمربسته «بوش» قداره‌بند و بُزمجه‌های از ترس رعد و برق به سوراخ خزیده… بر سر تقسیم آن با ما که همه جان و مال و فرزندان و پدران و مادران خویش را به مسلخ عشق بردیم تا ولایت فقیه بماند، به جدال برخیزند؟ و کدام جدال؟ اگر این پهلوان پنبه‌های جُبّان فضای خالی میان سطور نشریاتِ نشخوارگر جویده‌های فرنگیان، اهل نبرد بودند که حداقل یکی از آنها را در طول این هشت سال و لااقل در یکی از خطوط آرام پشت جبهه می‌دیدیم… که ندیدیم.»
    .
    دوستان! اگر این فایل تصویری پرسش و پاسخ رو ندیدید، حتما ملاحظه فرمایید. با متن داداش حسین مرتبط است. مظلومیت سید، در این جمع، البته همراه با تسلطش، کاملا” روشن است.
    http://www.rajanews.com/detail.asp?id=121929

  36. فروتن می‌گوید:

    ﺳﻼﻡ.
    ﻟﺬﺕ ﺑﺨﺶ ﺑﻮﺩ.

  37. چشم انتظار می‌گوید:

    غزلی از سید حمید رضا برقعی، برای سید شهیدان اهل قلم، با ذکر بعضی از آثار:
    .
    سلام راوی مجنون، سلام راوی خون
    نگاه کن! که نگاهت غزل غزل مضمون

    تو در مسیر خدا، در میان خوف و رجا
    نشسته روی لبانت، تبسمی محزون

    به اعتقاد تو، سیاره رنج می خواهد
    جهان چه فایده لبریز باشد از قارون

    جهان برای تو زندان، برای تو انگور
    جهان دسیسه ی هارون و نقشه ی مأمون

    درون من برهوتی است، از حقیقت دور
    از این سرابِ مجازی، مرا ببر بیرون

    چگونه طاقت ماندن؟ مرا ببر با خود
    از این زمانه به فردای دیگری، اکنون

    نگاه کن! که نگاهت، روایت فتح است
    سپاهِ چشم تو کرده است، فکه را مجنون

    به سمت عشق پریدی، خدانگهدارت
    تو مرتضایی و دستانِ مرتضی یارت…

  38. چشم انتظار می‌گوید:

    این هم قسمتی از یک مثنوی مطول، متعلق به مرحوم آغاسی، که در وصف شهید سید مرتضی آوینی است:
    الا روح طوفانی مرتضی
    سلیمان تسلیم امر قضا

    از آن دم که در خون شنا کرده‌ای
    مرا با جنون آشنا کرده‌ای

    جنون را به حیرت درآمیختی
    قلم را ز غیرت برانگیختی

    بگو نسبتت با شهیدان چه بود
    که مرغ دلت سویشان پرگشود

    چه ها کرد حق با تو در شام قدر
    که همسفره‌ای با شهیدان بدر

    ببخشای اگر از تو دم می‌زنم
    و یا در حریمت قدم می‌زنم

    برآنم که درک ولایت کنم
    مبادا که ترک «ولایت» کنم

    کنون خالی از عجب و خودبینی ام
    پر از سُکر آوای آوینی‌ام

  39. قاصدک منتظر می‌گوید:

    جناب چشم انتظار؛
    ممنون از تذکر و راهنمایی شما. البته شاعر حرفه ای نیستم و به قولی:
    “ز معرم تا به شعر راهی دراز است، از این رو راه نقدش باز باز است”
    درون نام تو پیغام جاودانه ی توست
    نوای عرشی راوی همان نشانه ی توست
    چه دلنشین جملات و چه دلنشین سخنی
    ترنم لب من جمله های عاشقانه ی توست
    نسیم فکه و مو و تکان گیسویت
    دل بهار نیز گرفتار آب و دانه ی توست
    اگر به نام تو اغیار مرام ما بزنند
    غمی مباد که نامت همه رسانه ی توست
    به دل بیا و برو می کنی بدون صدا
    سرای سینه به دنبال آن کرانه ی توست
    نگاه نافذ و آن دیدگان شیدایت
    هدف گرفته دلی را که آن نشانه ی توست
    به “قاصدک” ره پرواز، ره سفر آموز
    درون سینه ی مجنون همه بهانه ی توست

  40. مکتوب می‌گوید:

    این یادداشت شما قشنگ با پنبه سر می برید. احسنت…

  41. مکتوب می‌گوید:

    دهه
    ما هر چی مینویسیم شما که سانسور میکنی 🙁

  42. سیداحمد می‌گوید:

    دوستان محترم؛

    لطفا اصول ویرایشی و نگارشی را رعایت کنید.
    ۱۰ خط کامنت می گذارید، دریغ از یک نقطه و ویرگولِ درست!

    خواهش می کنم رعایت کنید!

  43. پیرمرد می‌گوید:

    من این نامه شهید آوینی را ندیده بودم. اگر تنها اثر او فقط همین نامه بود، شهادت که بالاترین موهبت است، کمترین پاداش این همه عظمت بصیرت و شعور سیاسی، فرهنگی‌ و دینی او و ولایت پذیریش بود. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/110930

  44. ستاره خرازی می‌گوید:

    برای ما از آن سوی هستی بگو!
    “آن سوی هستی”، هر وقت این سه تا کلمه رو می شنوم یاد دیوار مسجد ارک می افتم.
    ای رها گردیدگان، آن سوی هستی قصه چیست؟
    آخ مسجد ارک…..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.