نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
اگر آقای هاشمی در انتخابات سال ۸۸ از خود چیزی جز «نامه سرگشاده» به جا نگذاشت، اظهار نظر ایشان بعد از رای دادن روز جمعه را می توان «ناله سرگشاده» نامید، آنجا که گفت: ان شاء الله نتیجه انتخابات، همان رایی باشد که ملت درون صندوق می اندازد! در این باره لازم است چند سئوال از آقای هاشمی بپرسیم.
۱: اگر آقای هاشمی به سلامت نتیجه انتخابات تا این حد تردید دارد، پس لزوم شرکت ایشان در چنین انتخاباتی چیست؟!
۲: آیا شرکت ایشان در انتخابات را نمی توان دال بر این گرفت که ناله سرگشاده، بیش از آنکه بیانگر نگرانی ایشان از سرنوشت رای مردم باشد، مصرف سیاسی، به معنای پیام دادن به ضد انقلاب خارج نشین داشته است؟!
۳: برای اینکه آقای هاشمی، دقیقا، بی کم و کاست و حتی بدون واسطه صندوق انتخابات، متوجه رای مردم شود، آیا چیزی واضح تر از اصلی ترین شعارهای یوم الله سراسری ۹ دی وجود دارد؟!
۴: فرض کنیم جمهوری اسلامی، یعنی همان نظامی که آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت آن هستند و تا همین چند وقت پیش، تکیه بر صندلی ریاست مجلس خبرگان رهبری اش داده بودند، در رای مردم دست می برد، آیا شعارهای ۹ دی را نیز می توان تقلبی خواند؟! آنجا که فقط و فقط مردم بودند و نه خبری از وزارت کشور بود و نه خبری از شورای نگهبان؟!
۵: باز هم فرض کنیم، مردم همیشه در صحنه ما، که خود رای می دهند، و به دست معتمدینی از جنس خودشان، رای شان را می شمرند، بدون ملاحظه برخی چیزها، قصد می کردند رای و نظرشان درباره آقای هاشمی را حتی واضح تر از شعارهای ۹ دی، عملی کنند، در آن صورت نتیجه و برایند رای مردم چه می شد؟! گیرم اعتماد مردم به دستگاه قضایی نبود، گیرم اعتقاد مردم به تصمیمات از سر مصلحت سنجی بزرگان جمهوری اسلامی نبود، محصول این بی اعتمادی و بی اعتقادی چه می توانست باشد؟!
۶: این وسط قطعا اگر به جبر روزگار و مراعات پاره ای مسائل و بعضی مصالح، گاهی رای و نظر مردم مثلا در صدا و سیما، سانسور می شود، طرفه حکایت اینجاست که این تقلب، اتفاقا به نفع آقای هاشمی است! آیا رسانه ملی، می توانست همه شعارهای ۹ دی را از صدا و سیما پخش کند؟! آیا قوه قضائیه می تواند و ممکن است همان قضاوت مردم درباره آقای هاشمی و خاندان ایشان را بدون رعایت هیچ مصلحتی اجرا کند؟! پس تقلب و سانسوری اگر هست، حتما به نفع آقای هاشمی است! و آقای هاشمی باید مسرور باشد که مردم به خاطر اعتماد و اعتقادشان به نظام، گاهی نظر و شعار خود را فدای درک شرایط و اقتضائات می کنند، و الا باید از آقای هاشمی خواست که خیلی دربند رای واقعی مردم نباشد! این رای، خیلی خیلی خیلی به ضرر ایشان تمام می شود!
۷: آقای هاشمی باید پاسخ دهد چرا و با کدام رفتار و گفتار، تا این حد خودشان را جایزالنفرین توده های ملت کرده اند؟! این همه نقد و لعن و نفرین که دیگر ربطی به شمارش آرا توسط جمهوری اسلامی ندارد! آیا مردم در ۹ دی، شعارهای خود را درون صندوق انتخابات انداختند؟! آیا جمهوری اسلامی در گلوی مردم و حلقوم آحاد ملت هم ممکن است تقلب کند؟!
۸: آقای هاشمی باید پاسخ دهد که چرا تا دیروز، ما به ایشان می گفتیم که سرنوشت خودتان را با امثال آقای خاتمی گره نزنید، اما امروز، باید به سیدمحمد خاتمی بگوییم؛ لطف می کنی اگر سرنوشت خود را گره به زلف خاندان ضد رای نزنی؟!
۹: گذشته از همه این حرف ها، آقای هاشمی باید بگوید که «م. ه» کی برای محاکمه و مجازات به ایران برمی گردد؟! آیا مبارزه با تبعیض و مجازات آقازاده های آشوب گر، رای واقعی این مردم نیست؟! مگر آقای هاشمی دنبال دانستن رای حقیقی مردم نیست؟! اگر «م. ه» برای رتق و فتق امور دانشگاه آزاد، ماموریت از طرف آقای جاسبی داشت، باید گفت که این ماموریت، چندی است به اتمام رسیده است!!
۱۰: آقای هاشمی باید بگوید چه کرده با خود، که ۲ سال بعد از فتنه هشتاد و اشک، دیگر کسی به محصولات سرگشاده ایشان وقعی نمی نهد؟! در طول این ۲ سال، چه اتفاقی رخ داده که اگر منافقین به نامه سرگشاده، وقعی نهادند، اما دیگر کسی رد ناله سرگشاده را نمی گیرد؟! آیا نه فقط دوست، که حتی دشمن هم خلق و خوی ایشان را شناخته است؟! آیا نه فقط مومن، که حتی منافق هم می داند که از یک سوراخ سرگشاده، نباید، بیش از یک بار، گزیده شود؟!
۱۱: آقای هاشمی باید توضیح دهد که چرا اصلی ترین رمز و راز موفقیت هر نامزدی در هر انتخاباتی، اعلام برائت بیشتر و علنی تر از خاندان ضد رای است؟! ایشان باید بگوید که چرا از عمار و خودعماربین گرفته تا مردود و ساکت و کاسب و چه و چه، هر نامزدی دنبال نشان دادن فاصله بیشتر خود با خاندانی است که به شدت با «بحران محبوبیت» مواجه است؟! این همه بیانگر عمق کدامین فاجعه است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
کاش می شد صدا و سیمای جمهوری اسلامی، دربیاورد آقای هاشمی را از نگرانی، و یک بار برای همیشه، اصلی ترین نظر، بلکه رای واقعی توده ها، را که از حلقوم مظلوم «باشگاه سراسری چهارشنبه» بیرون آمد، نشان دهد به ایشان! کاش می شد دستگاه محترم قضایی، به جای اجرای عدالت با تکیه بر عناصر حکمت و مصلحت و سنجش اقتضائات و رعایت احترامات، قضاوت مردم درباره آقای هاشمی را مبنای عدل قرار می داد، که ظاهرا آقای هاشمی، خود دنبال دانستن داوری و قضاوت و رای مردم اند. کاش مدعی العموم، یک بار برای همیشه، بی هیچ ملاحظه ای، مدعی عموم ملت می شد، تا آقای هاشمی بهتر و بیشتر از قبل، از رای این ملت با خبر شود! آری! جمهوری اسلامی، اهل تقلب، اهل سانسور نیست، اما هر جا که به اقتضای روزگار، بخشی از رای و نظر و داد و بی داد مردمش را پنهان کرده، اتفاقا تقلب کرده به نفع آقای هاشمی!! آقای هاشمی! شما یکی باید از همه بیشتر جمهوری اسلامی را دوست داشته باشید؛ این نظام اگر نبود، و اعتماد و اعتقاد این ملت، به مقام ولایت اگر نبود، معلوم نبود رای مردم، چه می کرد با خاندان اشراف. اصلا معلوم نبود! راستی آقای هاشمی! می دانی یکی از افراد اهل تقلب در جمهوری اسلامی کیست؟! همین سردبیر روزنامه وطن امروز که تا به حال اجازه نداده یکی از اصلی ترین شعارهای یوم الله ۹ دی را که علیه شما نواخته شد، در این روزنامه بنویسم. شعار این بود: «ایران که باغ پسته بابات نیست، مملکت علی که بی صاحاب نیست».
وطن امروز/ ۱۴ اسفند ۱۳۹۰
صف رای. عاشق این صفم. حتی عاشق طولانی بودنش! هر چه طولانی تر، بهتر! گاهی بیشتر از چند ساعت انتظار! عاشقشم! عاشق ندیدن اول و آخر صف! عاشق آنها که رای شان را داده اند! عاشق آنها که هنوز توی نوبت اند! عاشق نفر جلویی! عاشق نفر پشتی! عاشق برگه بزرگی که به ترتیب حروف الفبا، اسامی نامزدها را رویش نوشته اند! عاشق عروس و دامادی که قبل از عقد، می آیند و رای می دهند! عاشق مردمی که نوبت شان را به ایشان می دهند!! و من دوست دارم نوبت خودم را بدهم به پیرمردی که صفحه شلوغ پلوغ انتخابات شناسنامه درب و داغانش، «سمفونی مُهر» است و «تجلی مِهر»، عینکش، اما ته استکانی! و کافی است شناسنامه اش را فقط یک ورق بزنی، تا در نیم تای پایین هر ۲ صفحه پیش رو، برسی به این همه اسم: زهرا و رضا و مرتضی و علی و رقیه و سکینه و نجمه و عباس و زینب خانم ته تغاری! البته خدا رحمت کند دوشیزه رباب ایرانی را که ۴ سال پیش، رفت پیش خدا. بگذار بشمرم بچه های پیرمرد را؛ یک دو سه… ۹ تا! ماشاءالله به تو پیرمرد! با ۵ دختر و ۴ پسر که ۲ تای شان البته به کاروان شهدا پیوستند. دهه ۶۰ که دشمن آمده بود مثلا ۳ روزه فتح کند تهران را! از آن ۳ روز کذایی، ۳۰ سال گذشته است، اما «آرم الله» همچنان روی پرچم ۳ رنگ ما، روی شناسنامه ملت ما، خوش می درخشد.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. این تنها صفی است که دوست دارم حالا حالاها نوبتم نرسد! گاهی تقلب می کنم و یواشکی، یکی دو نفر می آیم عقب تر!! گاهی نوبتم را می دهم به آن جوان «رای اولی» که عجله دارد هر چه زودتر، انگشت اشاره اش را ببرد جلوی لنز دوربین عکاس، تا با زبان بی زبانی به دشمن بگوید؛ «این هم از امروز!» دوست دارم با دستمال کاغذی، پاک نکنم جای مهر را از روی انگشتم! حالا حالاها دوست دارم بماند! دوست دارم این انگشت را نشان بدهم به آقای اوباما! و فرو کنم در چشم نظام سلطه! دوست دارم عصبانی کنم دشمن را! کرم این کارم! لذت می برم از این حرکت! دوست دارم انگشتم را به خبرنگاران خارجی، با آن موهای بورشان نشان دهم و دعوت کنم سران کشورهای شان را به دموکراسی! دوست دارم رجز بخوانم برای دشمن و بگویم: هنوز تمام نشده آن ۳ روز؟!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق صندوق رای. عاشق ملت شناسنامه به دست. عاشق خاطرات تلخ و شیرین انتخابات. عاشق آن جوان که دوم خرداد ۷۶، خودش به یکی دیگر رای داد، اما برای آن پیرمرد که سواد خواندن و نوشتن نداشت و از جوان خواست، نام آن دیگری را روی برگه اش بنویسد، تقلب نکرد و رعایت کرد در امانت و همان را نوشت که پیرمرد می خواست. به به! دم این مردم گرم! بوسیدنی است دست شان! بوسیدنی است رای شان! بوسیدنی است انگشت اشاره شان! ما همه شورای نگهبانیم! ما همه وزارت کشوریم! ما مجلسیم! ما دولتیم! ما نظامیم! ما حکومتی هستیم!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. دوست دارم زود بروم، اما دیر برگردم! نفس کشیدن توی این صف را دوست دارم. صف ملت ایران را دوست دارم. عشق می کنم وقتی تمدید می شود زمان رای گیری! عشق می کنم وقتی زیاد می شود حجم کار اصحاب انتخابات! عشق می کنم که با همه پیش بینی ها، همیشه کم می آید تعرفه در حوزه رای گیری و زود باید بروند و از جای دیگر بیاورند! عشق می کنم این ملت، همیشه از دوربین رسانه ملی، جلوترند! عشق می کنم این ملت، «تیتر یک» دنیای «بیداری اسلامی» است.
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق نفرات جلویی، که البته هنوز خیلی مانده تا نوبت شان شود! عاشق نفرات عقبی! عاشق سرباز نیروی انتظامی! که دستش اسلحه پدرم است! عاشق میز و صندلی ساده رای گیرندگان! عاشق قلب نازنین رای دهندگان! عاشق صندوق رای! عاشق صندوق رای جماران! عاشق خمینی! عاشق صندوق رای خانه ام؛ بیت رهبری! عاشق زیلوهای آشنا! عاشق خامنه ای! عاشق چفیه! عاشق جبهه! عاشق جزیره مجنون! عاشق همت و باکری و علیرضا و پری خانم نقاشی آرمیتا! عاشق متن خوانی فرزند رشید شهید قشقایی، پیش «آقا». عاشق آن شهید گمنام که هنوز برنگشته پیکرش، اما مادرش همچنان توی صف ایستاده است تا همچین محکم سیلی بزند توی دهان دشمن! عاشق حاج احمد که نمی دانم الان کجای هستی است! عاشق پادگان دوکوهه، که خودش صندوقی بود پر از خون شهدای گردان یاسر و عمار و مالک! عاشق اتوبوس راهیان نور! عاشق سوت قطار! عاشق خنده های حاج حسین خرازی، در شرق ابوالخصیب! با آن آستین خالی اش! عاشق لهجه تهرانی دستواره ها! عاشق لهجه شمالی حسین املاکی! عاشق گیلکی و مازنی و ترک و بلوچ و لر و فارس و عاشق بچه محل های امام رضای رئوف! عاشق بهمن شیر! عاشق اسفند! عاشق اسپند! عاشق جمعه های انتخابات!
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. بزرگ شده این صفم! انتهای این صف، آزادگی است، ابتدایش عشق، وسطش بصیرت، همه جایش ملت! ملتی که حتی تا دم رای دادن، بحث می کنند با هم! که به کی باید رای داد؟! بحث های طولانی، اما نه طولانی تر از صف طولانی شان!! بحث های سیاسی، اما نه سیاستمدارانه تر از وحدت شان!! عاشق بحث کردن این ملت سیاسی ام! بحث های داغ، اما نه داغ تر از سنگ نان سنگکی که برشته شده و یک طرفش کنجدی است و توی همان صف، تعارف می کنند به هم! که رفیق! بزن روشن شی…
¤¤¤
صف رای. عاشق این صفم. عاشق اختلاط بنی آدم! عاشق سعدی و حافظ و شاعر حماسه سرا! جمعه، اولین روز بهار است. بذر رای ما در دل صندوق، پر از میوه خواهد کرد بهارستان را. در جمهوری اسلامی، مجلس روی انگشت رای ما می چرخد. عاشق ۳۰۰ هزار شهید این نظامم! عاشق پیرمردی با عینک ته استکانی! که در لیوان یک بار مصرف، هرگز چای نخورده! فقط از این کمر باریک ها!! آنهم لب طلایی!! که خدابیامرز رباب خانم، دارچینی اش می کرد…
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
به به! از همین الان مزه رای مردم، پیچیده در فضا. چو نیلوفر، عاشقانه، می پیچیم به پای ۱۲ اسفند.
کیهان/ ۹ اسفند ۱۳۹۰
چند روز پیش رئیس قوه مجریه، ضمن سرودن این بیت که؛ «ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم، وندر شرار فتنه آخر، سیاوشیم»، آنقدر مبالغه کرد در وصف شاعر محبوب و محجوب همه ما ایرانی ها؛ حکیم ابالقاسم فردوسی، که بی حد و حساب بود! جناب دکتر احمدی نژاد البته مختار است خودشان را از تبار رستم، فرهاد، آرش، سیاوش یا هر قهرمان تخیلی و احیانا واقعی عصر کهن بدانند و بخوانند، اما گذشته از این اشعار، آنچه احمدی نژاد را بر سر زبان ها انداخت و از گمنامی درآورد و به کرسی ریاست و صدارت نشاند، هیچ نبود الا اینکه جمعی از اصول گرایان، با انتخاب ایشان به عنوان شهردار تهران، زمینه ریاست شان بر قوه مجریه را فراهم کردند. حالا اینکه آقای دکتر، خودشان را، نه از تبار «اصول گرایی» می داند، نه از تبار «سوم تیر» و نه حتی از تبار «رای مردم»، محل بحث ما نیست، که مدت هاست عادت کرده ایم نمک نداشته باشد کف دست مان! و ایضا رای مان!! در چند نکته، اشاره می کنم به آنچه که محل بحث ماست.
۱: از جمله دلایلی که باعث شد مردم از اصلاح طلبان و رئیس جمهور برآمده از جریان اصلاحات، دلسرد شوند، یکی هم این بود که مردم، زندگی خودشان را در مشکلات عدیده معیشتی(حالا یکی کمتر و یکی بیشتر) و معضلاتی از قبیل گرانی و بیکاری و خرج تحصیل جوانان و چه و چه، مشغول می دیدند، اما در عین حال می دیدند که رئیس جمهور وقت، عمده وقتش را صرف سخنان فیلسوفانه می کند و پشت بند هم نظریه ارائه می دهد. آن روزها آقای خاتمی، ذیل عناوینی چون «گفت و گوی تمدن ها»، «سهله و سمحه»، «تنش زدایی»، «زنده باد مخالف من»، «دین نباید مانع آزادی انسان ها شود» و «عده ای به اسم دین، جوانان را محدود کرده اند» و از این مقولات، تقریبا اندازه دهها کتاب، حرف زدند! گویی، مردم، نه برای قوه مجریه، رئیس، بلکه برای محافل روشنفکری، فیلسوف انتخاب کرده اند!
۲: صرف نظر از اینکه سخنان آقای خاتمی، درست بود یا نه(که صدالبته بسیار مخدوش و قابل نقد و متاسفانه آلوده به نفاق بود!) بحث اصلی آنجا بود که این سخنان، اصولا و اساسا چه ربطی دارد به وظایف رئیس قوه مجریه؟! خاتمی اما آنقدر حرف می زد که بعضی دوم خردادی ها به ایشان لقب «رئیس قوه حرفیه» دادند!! و حتی کارنابلدی خاتمی را قیاس با بی عرضگی شاه سلطان حسین کردند!(عجبا که این دومی، بعضی اصولگرایان را به صرافت این تنبه انداخت که خرده بگیرند به بعضی اصلاح طلبان و از ایشان بخواهند احترام رئیس جمهور را نگه دارند!!) نگارنده آن روزها در یکی از جراید، خطاب به آقای خاتمی نوشتم: آیا شما مشکلات مردم را تمام و کمال، یا حتی، به اختصار، حل کرده اید، که این چنین برای نظریه پردازی در فلان همایش و بهمان نمایش، وقت می گذارید؟! این وقت، آیا برای دل خودتان است، یا وقت آحاد ملت؟!
۳: در این کشور، برای رئیس جمهور آنقدر کار هست، که اگر شبانه روز رئیس قوه مجریه، به جای ۲۴ ساعت، فرضا ۱۰۰ ساعت هم باشد، باز هم چیزی که زیاد است، کار بر زمین مانده است. حال باید گفت: وای از آقای خاتمی که بنا به اعتراف جناب ابطحی، بیشتر وقت شان به تماشای فیلم سینمایی، فوتبال خارجی، مباحث روشنفکری و خواندن کتاب و روزنامه می گذشت!!
۴: وقتی «رئیس قوه مجریه» تبدیل به «رئیس قوه حرفیه» می شود، از آنجا که با یک دست نمی توان چند هندوانه برداشت، هم به کار اصلی شان آسیب می زند، هم به نظریه پردازی شان!! یعنی به شدت قابل نقد و انحرافی می شود نظرات آن رئیس جمهوری که حرفش بر عملش غالب می شود. به عنوان مثال، در همان سالها که آقای خاتمی دم از «گفت و گوی تمدن ها» می زد و ملت را از شعار «مرگ بر آمریکا» پرهیز می داد، تا مثلا رابطه غرب با ما بهبود یابد و شیطان بزرگ از خر شیطان پایین بیاید، شرق و غرب کشور ما آبستن ۲ جنگ خانمان برانداز، علیه ۲ ملت افغانستان و عراق شد!! آمریکا اما در جواب وادادن های متوالی دولت اصلاحات و شخص خاتمی، به این ۲ جنگ اکتفا نکرد و ایران را عضوی از کشورهای محور شرارت خواند!! تا خاتمی و دار و دسته اش متوجه ۲ نکته شوند؛ اولا: قوه مجریه، همان به که حوزه کارش، به جای «حرافی»، «حمالی» باشد و ثانیا: قوه مجریه، به ویژه رئیس آن، وقتی زیاد حرف می زند، نظریه هایش غلط، انحرافی و نادرست از کار در می آید.
۵: از دیروز کوچ کنیم به امروز و مرور کنیم با دقت، توصیف عجیب و غریب رئیس قوه مجریه را از شاعر حماسه سرا. آنجا که احمدی نژاد می گوید: «این را با ایمان و قاطعیت می گویم که اگر فردوسی نبود، نه تنها امروز نامی از ایران و فرهنگ ایرانی نبود، بلکه خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت در جهان هم نبود»!!! قبل از ادامه این بند، باید اشاره کنم؛ بنا به دلایلی که برای خودم محترم است لابد، فردوسی را بسی بیشتر از سعدی و حافظ دوست می دارم. بیراه نیست اگر بگوییم زبان فارسی، شُکر و شکرش را مدیون شاهنامه فردوسی است که بسی رنج برد تا دست ما خالی از این گنج نباشد. جز این، البته باز هم دلیل دارم برای دوست داشتن حداکثری فردوسی. چه آن زمان که پدربزرگ، برای ما اشعار شاهنامه می خواند و قصه هایش را تعریف می کرد و نام فردوسی را در دل ما جاودان می کرد. چه آن زمان که بزرگ شدم و دیدم، فردوسی، در مدح پیامبر و وصی پیامبر، یعنی ابوتراب، آنقدر سنگ تمام گذاشته، که بسیاری مورخین، معتقدند فردوسی حتما شیعه بود، هر چند که در وصف خلفا هم، به جبر روزگار، اشعاری سروده بود. از اینها گذشته، نحوه تعامل فردوسی با دربار سلطان محمود غزنوی، آنقدر بود که شاعر حماسه سرای ما، هرگز «شاعر دربار» نبود. چه می گویم، که توسط دسیسه همین دربار کشته شد! این هم که عده ای می گویند؛ «فردوسی، شاهنامه را به سفارش دربار سلطان محمود سرود»، از آن دروغ های شاخدار تاریخ است! که اصلا شاهنامه و سرایشش تمام شده بود که سلطان محمود، بر تخت صدارت نشست! سلطان محمود اما از آنجا که به شکل افراطی، متعصب بر اهل سنت بود، بارها و بارها آزار می داد حماسه سرای محب اهل بیت را و مدام زندانی اش می کرد. از اینها گذشته، مظلومیت فردوسی در عصر حیاتش، فقط منوط به دربار نبود، بلکه مردم آن روزگار هم، هرگز قدرش را ندانستند و حتی در زندان، طعنه به ریشه و ریشش می زدند و مسخره اش می کردند. گفت: «باید بکشد مزه تنهایی را، مردی که ز عصر خود فراتر باشد».




۶: خواننده این سطور هم الان باید نظر نه چندان مهم مرا نسبت به فردوسی حکیم دانسته باشد، اما جناب رئیس قوه مجریه، در وصف فردوسی، عباراتی به کار بردند که قطعا نادرست و انحرافی است. اینکه بگوییم؛ «اگر فردوسی نبود، خبری از حقیقت انسانیت و توحید و عدالت نبود»، نشان می دهد رئیس جمهور امروز هم مثل رئیس جمهور دیروز، مع الاسف، چندی است وارد فضایی شده اند که اندک سنخیتی با تکالیف کاری شان و البته حوزه تخصصی شان ندارد. یک بار دیگر دقت کنید در بزرگی این عناوین؛ «حقیقت انسانیت و توحید و عدالت»، تا متوجه شوید جایگزین شدن حرف به جای عمل، چه ها که نمی کند با نظریات آدمی!! به قول ظریف دوست نکته سنجی؛ آنچه رئیس قوه مجریه در وصف فردوسی گفت، در مدح بعضی از اولیای و انبیای دین هم شاید نتوانیم به این شدت و حدت بگوییم!! حالیا! حقیقت انسانیت و توحید و عدالت، از نظر خود فردوسی، فقط و فقط، خلاصه در «محمد» و «علی» می شود. آنجا که سرود: «به گفتار پیغمبرت راه جوی، دل از تیرگی ها، بدین آب شوی؛ چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی، خداوند امر و خداوند نهی؛ که من شهر علمم، علی ام در ست، درست این سخن قول پیغمبر است؛ گواهی دهم کاین سخن ها ز اوست، تو گویی دو گوشم پرآواز اوست؛ علی را چنین گفت و دیگر همین، کزیشان قوی شد به هر گونه دین؛ نبی آفتاب و صحابان چو ماه، به هم بسته یکدگر، راست راه؛ منم بنده اهل بیت نبی، ستاینده خاک و پای وصی؛ حکیم این جهان را چو دریا نهاد، برانگیخته موج ازو تندباد؛ چو هفتاد کشتی برو ساخته، همه بادبان ها برافراخته؛ یکی پهن کشتی بسان عروس، بیاراسته همچو چشم خروس؛ محمد بدو اندرون با علی، همان اهل بیت نبی و ولی؛ خردمند کز دور دریا بدید، کرانه نه پیدا و بن ناپدید؛ بدانست کو موج خواهد زدن، کس از غرق، بیرون نخواهد شدن؛ به دل گفت اگر با نبی و وصی، شوم غرقه دارم، دو یار وفی؛ همانا که باشد مرا دستگیر، خداوند تاج و لوا و سریر؛ خداوند جوی می و انگبین، همان چشمه شیر و ماء معین؛ اگر چشم داری به دیگر سرای، به نزد نبی و علی گیر جای؛ گرت زین بد آید، گناه من است، چنین است و این، دین و راه من است؛ برین زادم و هم برین بگذرم، چنان دان که خاک پی حیدرم؛ دلت گر به راه خطا مایل است، ترا دشمن اندر جهان، خود دل است؛ نباشد جز از بی پدر دشمنش، که یزدان به آتش بسوزد تنش؛ هر آنکس که در جانش، بغض علی است، ازو زارتر در جهان زار کیست».
جوان/ ۷ اسفند ۱۳۹۰
بسم الله…
کسی منکر خدمات احمدی نژاد نیست ولی
احمدی نژاد از نظر تفکر و گفتمان و جدیداً طرز عمل کسی است شبیه هاشمی و رضایی و قالیباف و …
حسین قدیانی: خیلی دوست داشتم هرگز این متن را ننویسم، اما احمدی نژاد نمی گذارد…
می گم داداش مصاحبه ی امروز روزنامه ی ایران با صاحبخونه ی مشایی رو خوندید؟
خبرنگاره یه سوالهایی پرسیده کرکر خنده
حسین قدیانی: ایران نمی خوانم.
منم نمی خونم
تو اینترنت دیدم
یعنی که یعنی
«ابلیس، اتفاقا آدم های بزرگ را از نقاط قوت شان، بازی می دهد و زمین می زند.»
این حرف را ماهها پیش استادمان گفتند و چقدر عدهای به ایشان خرده گرفتند که شما دچار بیبصیرتی شدهاید والا احمدی نژاد همچنان همان است که بود اما واقعیت این است که هر انسانی قطعا مورد طمع شیطان واقع خواهد شد و باید دید چه عکس العملی نشان میدهد …
خیلی متن ناراحت کننده ای بود..
به قول خودتان کاش میشد هیچ وقت این را نمی نوشتید…
حسین قدیانی: آخرین متن وبلاگ تان را خواندم. به نوعی متن شما هم ناراحت کننده بود! فعالان جبهه فرهنگی انقلاب قطعا غریب اند؛ یکی هم به این دلیل که آقای احمدی نژاد، یعنی رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی اصلا به جنگ فرهنگی اعتقادی ندارد.
دست رأی مان بی نمک بود؛نه؟!
اندوه جانسوزی ما را میگیرد وقتی به یادشعف سوم تیرمان می افتیم …
خداوند عاقبت اندوهمان را بخیر کند!
حسین قدیانی: آمین!
احتمالا از دست این سیاستمداران دو گانه ساز, ما هم دو گانه سوز شدیم; یعنی دلمون از دست دو طرف داره می سوزه!
” این رسم روزگار، کمی تا قسمتی درد دارد برای ما.”
یک اعتراف کنم؟
دو متن دیگر که امشب گذاشتید را ۲ بار خواندم و لذت بردم اما…
برای خواندن این متن این دست و آن دست کردم! تا اینکه خانمم گفت بس است دیگر، دو بار خواندیم، حالا سومی را بخوانیم. گفت: طاقت نداری آن متن را بخوانی؟!
راست گفت، طاقت نداشتم بخوانمش، خیلی برایم درد دارد این شباهت دکتر به هاشمی.
چرا؟
چرا دست رایمان نمک نداشت؟
چرا؟
دوست دارم فقط به خوبی هایش فکر کنم، اما نمی شود!
همه دروغگو شدند جز احمدی و اعوان و انصارش؟
داداش حسین؛
فدای شهامت و شجاعتت، که همیشه حق را می گوئی آن هم به بهترین نحو ممکن!
با سلام
شما که برای تهمت زدن و خلافگویی دکتر به توکلی و متکی برافروخته میشوید،چطور خودتان به دکتر و مشایی و اطرافیان تهمت جریان موهوم انحرافی می زنید؟
در مورد اعتقاد نداشتن دکتر به جنگ فرهنگی معلوم شد که شما از روی خواندن تیترهای مغرضانه ای که بر ضد دکتر و برای حاشیه سازی از جانب روزنامه ها و سایت های مدعی اصولگرایی و ولایتمداری زده میشود موضعگیری میکنید نه از روی متن سخنان،دکتر گفت من به جنگ فرهنگی اعتقاد ندارم جنگ امروز ما جنگ فرهنگ با بی فرهنگی است،اگر شما آمریکا و همپالگیهایش را دارای فرهنگ میدانید که متأسفم برای فعالان جبهه فرهنگی ،ولی اگر آمریکا را بی فرهنگی میدانید که در جنگ با فرهنگ اسلامی-ایرانی ماست پس شما هم حرف دکتر را تائید کرده اید
آقای قدیانی مدتیست این مسائل حرف دل ماست، شما حقیقت را بیان کردید.
ظاهرا گاهی اوقات حقیقت خیلی تلخ میشود.
موقع خواندن این پست “زیاد” آه کشیدیم.
نامردی کردی حسین
اونقدر ضایع نامردی کردی مبصرت هم بعد از بسم الله کامنت دیگه ای نگذاشت
چه طور دلت اومد این جملاتو بنویسی
هنوزم خوبیاش میچربه به بدیاش
سید بد می گم بگو بد میگی
آقا سید چرا رو این متن سکوت کردی؟ نکنه اینکه جرات بیان نظر مخالف و انتقاد از حسین رو نداری حقیقت داره؟
چی بگم…
فقط میتونم بگم حقا که هاشمی(خالق واژه “جریان انحرافی”) سیاستمداره…
“هدف” ، فراموشی ماجرای آقازده لندن نشن بود که ظاهرا حاصل شده!
یاعلی مدد.
همچون وزنه برداران،دل مردم را شاد کنیم و لایق تشکر مقام معظم رهبری شویم…
http://www.fakhanews.com/index.php/news/912-1390-08-23-03-20-57.html
رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
اَقرَبُکُم غَدا مِنّى فِى المَوقِفِ اَصدَقُکُم لِلحَدیثِ وَاَدَّاکُم لِلاَمانَةِ وَاوفاکُم بِالعَهدِ وَاَحسَنُکُم خُلقا وَاَقرَبُکُم مِن النّاسِ؛
نزدیک ترین شما به من در قیامت، راستگوترین، امانتدارترین، وفادارترین به عهد، خوش اخلاق ترین و نزدیک ترین شما به مردم است.
بحارالأنوار، ج۷۵، ص۹۴، ح۱۲
مشکل اینه که ما با این اراجیف جدید، قاطی کردیم چون همه چیز بیشتر شبیه به یک جوک بیمزه است:
۱- آقای اژه ای از طرفی میفرمایند : “از آقای خاوری بازجویی کردیم ولی بخاطر حفظ حرمت ایشان را بازداشت نکردیم”. ولی هیچوقت توضیح نمیدهند که با چه عقلی آقای خاوری را ممنوع الخروج نکردند ؟؟؟
بنابرین فرار جناب خاوری به کانادا ، فقط و فقط تقصیر آقای اژه ی است و سیاست بازی در این زمینه کمی مضحک و غیر قابل قبول است. گناه نابخشودنی ممنوع الخروج نکردن به گردن ایشان است و ربط دادن آن به دولت، غیر قابل هضم.
۲-آقای متکی ، وزارت را در دولت دکتر احمدی نژاد پذیرفته و نه در دولت لاریجانی! بنابراین باید بر طبق سیاستهای دولت دکتر احمدی نژاد قدم بردارد و نه توصیه های دوستان و رفقا. وقتی اینکار را نمیکند یعنی یکی از حلقه های کابینه، بازاست و باعث ضرر و زیان و از بین رفتن همبستگی میشود که خوب باید برود . ولی چون مغرور است و پشتش به دوستان با نفوذ گرم است سرپیچی میکند! بنابرین دکتر مجبور میشود که از روشهای دیگر استفاده کند. من شخصا هوش و ذکاوت دکتر را تحسین میکنم و معتقدم طرفداران متکی بجای گلایه، کمی از دستاوردهای ایشان صحبت کنند تا جوابشان را بگیرند.
۳-آقای جهرمی بزرگترین گناهکار این اختلاس است ولی چون فامیل افراد با نفوذ است نه تنها آزاد میگردد بلکه هر روز هم نامه های کارشناسانه ایشان ، در سایتهای مختلف انتشار پیدا میکند. اگر ایشان تا این حد کارشناس است، پس چرا دایما میگویید تقصیر احمدی نژاد است که افراد غیرمتخصص را رییس بانک کرده است؟ پس چرا ایشان را بازداشت نمیکنند؟ مگر نامه های کارشناسانه و گهر بارشان هر روز منتشر نمیشود؟ دروغگو کم حافظه است و کل این رفتارها بودار است و بیشتر به دامی برای خراب کردن احمدی نژاد شباهت دارد.
۴-وضعیت آقای توکلی هم احتیاجی به توضیح ندارد چون هر عاقلی میتواند به سایت الف سر بزند و ببیند که این سایت پاتوق چه گروهی شده و چرا نظرات موافقان دولت و ولایت همیشه غیرقابل انشار است. مدرک تحصیلی آقای توکلی ، بورسیه ملکه الیزابت به ایشان، نداشتن فوق لیسانس، ندانستن زبان انگلیسی! و اظهاراتشان از شروع دولت نهم تا ۷۰ درصد تورم یارانه ها … هم باعث میشود که انسان به کارشناس بودن ایشان شدیدا شک کند. ایشان تا بحال با ایجاد اینهمه تشویش و غوغا، چه مشکلی را در مدت نمایندگی و یا حتی وزارت و… حل کرده است که اینقدر ادعای دلاوری و مردم دوستی و دلسوزی برای نظام دارد؟ ایشان مگر همان ترسویی نیست که از حسین موسویان در عرض سه سوت حلالیت طلبید؟ پس چطور در مقابل احمی نژاد اینقدر شجاع و پر مدعاست؟
هر وقت احمدی نژاد به کاخی اسباب کشی کرد، همسرش مردم را به ریختن توی خیابان دعوت کرد، پسرش به انگلس رفت، و دخترش هر آنچه که لیاقت خانواده رفسنجانی را دارد به رهبر عزیزم گفت ، و خودش هم نامه تهدید آمیز به رهبر عزیزم نوشت، من هم او را احمدی رفسنجانی صدا میزنم ولی تا آنوقت شرم بر شما.
ای کاش این متنتون یک شوخی یا …
کلافه می شم وقتی بهش فکر میکنم . جمله های حقی که تلخ بود در متنتون خیلی حالمو گرفت خیلی وقته که به این تغییر ناخوشایند شک کرده بودم که متاسفانه شما نیز تاییدش کردید.
اما یه سوال چی شد که این طور شد؟
ما از الان چگونه مراقب بعدی ها باشیم ؟ اصلا مگه میشه مراقب بود؟ اصلا باید مراقب چی بود ؟ اگه میشد که مراقب باشیم پس چرا بعد از این همه سال و این همه اتفاق باز هم باید احمدی نژادی پیدا بشه که این طوری حق مردم و اعتمادشون رو بده.
هاشمی با اون سابقه شد این. احمدی نژاد هم که این طوری.
به شدت یاد ابدای متن “طومار سومار” افتادم.
متنش به اندازه کافی تلخ بود، از کامنتا هم اشکم در اومد.
آدم خیلی دلش میگیره.
ولی این درد به کجا توان برد؟!!
یواش یواش داره بوی فتنه میاد
آنهم از جنس اصولگرایی
دوباره تهمت دروغگویی به خادم جمهور
دوباره تهمت دروغگویی به مردمی نژاد
وقتش دوباره بریم باتوم مقدسممان را در دفاع از سید علی و اینبار متاسفانه علیه اصولگرایان به کار ببریم
اندک اندک
اندک اندک
کاش شرایط جوری نبود که لازم باشد این متن را بنویسید، اما در این شرایط دستتان درد نکند که این متن را نوشتید.
منظور شما دشمنی کردن نیست. من هم که از شما تشکر می کنم بابت این متن نیتم دشمنی کردن نیست. امیدواریم رئیس جمهور پرکار دیروز که سه بار از ملت رای اعتماد گرفت، از این راه برگردد. قبل از اینکه شباهت های بیش تری بین او و رئیس جمهور دولت سازندگی! به وجود بیاید. قبل از اینکه خیلی دیر بشود.
این متن و این دست اظهار نظرها از سر عداوت نیست، چه کنیم که دلمان می سوزد.
شروع احمدی نژاد با لطف خدا و دعای مردم بود. خدا کند که پایانش با قهر خدا و نفرین مردم نباشد.
آمین.
داداش حسین می دونم با تمام تنفری که از فتنه گران و رئوس مختلفه ی آن ها بویژه رأس الفتن دارید و داریم. چقدر سخت است گفتن و نوشتن این مطالب. اما وجه تمایز شما همین است که فقط به فکر انجام رسالت خطیرتان هستید. کاممان تلخ اما دلمان امیدوار و روشن.
سلام
احمدی نژاد احمدی نژاد است ؛ نه یک حرف کم تر ، نه یک حرف بیشتر .
آیا طبق منطق شما ، حق همیشه با اکثریت است ؟!!!!!
آیا اینکه رئیس جمهور می گوید دو فرهنگ با هم جنگ ندارند و جنگ بین فرهنگ و بی فرهنگی است ؛ انحراف است ؟
آیا چون یک فرد خاص ، یک فرد خاص تر را دوست ندارد منحرف است ؟
آیا حسین قدیانی خواسته یا ناخواسته عضو پازل حذف احمدی نژاد و آماده کردن فضا برای بازگشت دوران سازندگی است ؟
آیا اجازه دارم همه را به تفکّر و واقع بینی و دوری از توهّم و تهمت دعوت کنم ؟
آیا اجازه دارم این عید بزرگ رو به همه تبریک بگم ؟ پس تبریک می گم !!!
یا مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف)
جناب قدیانی.مشکل بزرگ شما این است که افرادی مانند آقای محسنی اژه ای و صفار هرندی را مصون از خطا می دانید.و چشم بر روی تهمت هایی که آقای مصباح به دکتر و مشایی زد می بندید و هشت ماه جنگ روانی ناجوانمردانه ای که مذهبیون و حزب اللهیون علیه فرزند امام و دولتشان به راه انداختند را نمی بینید.
جناب قدیانی برایتان متاسفم که به این نتیجه رسیدید.شما هم مثل دیگر آقایان حزب اللهی کلا از جامعه بی خبرید.یا خود را به بی خبری می زنید.شما از میلیون ها فقیر،ملیون ها جوان معتاد،ملیون ها دختر وپسر دم بختی که در آرزوی ازدواجند اما مشکلات اقتصادی و فرهنگی در برابرشان است،از ناامیدی بسیاری از جوانان و خانواده های نگرانشان بی اطلاعید.شما از ملیون ها مستاجری که به مسکن مهر امید بسته اند از هزاران خانواده بی سرپرست،و از دوری ملیون ها دختر و پسر جامعه مان از معنویت و اخلاق بی خبرید.شما و این آقایانی که سنگشان را به سینه می زنید و امروز مانند گرگ های گرسنه برای داشتن سهمی بیشتر از مجلس نهم به جان هم افتاده اند واقعا غیر از شعارهای توخالی چه برنامه ای برای حل معضلات معیشتی و فرهنگی این جامعه مظلوم و رنج دیده دارید؟؟؟
خدا شاهد است تمام سخنرانی های میتینگ های تبلیغاتی و منابر به ظاهر مقدسشان را می خوانم.دریغ از یک برنامه و ارائه یک راه حل راهگشا برای حل مشکلات.تنها کار و رسالتشان شده لجن مال کردن احمدی نژاد به بهانه جریان موهوم انحرافی.آقای قدیانی تمام سخنرانی های آقای مصباح در یک سال گذشته را بخوانید اگر یک جمله،فقط یک جمله دیدید یا شنیدید که ایشان برای اجرای عدالت،حل مشکل فقر و اشتغال و مسکن یا حتی برای حل مشکلات فرهنگی دختران و پسران مظلوم این کشور راه حل اجرایی و عملیاتی ارائه داده باشند من حرف خود راپس می گیرم.
تنها کار ایشان شده به لجن کشیدن احمدی نژاد.موسوی هم در انتخابات فقط فحش می داد.آیا راه حلی از موسوی و هاشمی شنیدید؟؟؟این آقایان نیز از متکی و محسنی اژه ای گرفته تا صفار و پورمحمدی و شریتمداری و حسینیان و … در طول دوسال گذشته آیا کمکی به دولت کرده اند یا در هرجایی که بوده اند به لطایف الحیل با اتهامات بی پایه و اساس دولت را کوبیده اند.یا بجز بازی های سیاسی و رسانه ای چه قدمی برای حل مشکلات جامعه برداشته اند. این در حالی است که همان مشایی به قول شما کافر و فتنه گر و فراماسون و فاسد همراه احمدی نژاد شب و روز برای حل مشکلات نمی شناسد.آقای قدیانی شما را به خدا کمی فکر کنید.براستی آقای مصباح و شما حزب اللهی ها چه برنامه ای برای جذب ملیون ها جوانی دارید که هم امکان ازدواج ندارند و هم به شدت در استضعاف دینی بسر می برند و هم نسبت به نظام موضعی منفی دارند.آقای قدیانی شما با ۱۵ ملیون رای دهنده به موسوی که قطعا بسیاری از آنها منتقد جدی نظام اند چگونه می خواهید رابطه برقرار کنید؟؟.شما برای ملیون ها روستایی و حاشیه نشینان شهرها که امروز تنها امیدشان یارانه ماهانه شان است که با رفتن احمدی نژاد آن نیز ازبین خواهد رفت چه برنامه ای دارید؟؟شما مشایی را که از سوی دولت مامور بود تا با ادبیاتی مورد پسند قشر بزرگ غیرحزب اللهی با آنها رابطه برقرار کند به لجن کشیدید.شما تا جاییکه می توانستید در دستگاه قضایی و سازمان بازرسی و مجلس در برابر طرح هدفمندی یارانه ها سنگ اندازی کردید.شما پول و امکانات رسانه ای نظام را خرج کوبیدن دولت و احمدی نژاد نمودید و او را تا حد یک مجنون سحر شده جادو زده به دست یک کافر منحرف فاسد به نام مشایی تحقیر نمودید و او و نزدیکانش را بزرگترین خطر از صدر اسلام تا کنون اعلام کردید.امروز بزرگان سیاسی شما انصافا چه گرهی از گره ها را باز می کنند جز جوسازی و اتهام دروغ بستن به مشایی و احمدی نژاد.مگر آقا نگفتند که (امروز خدمت به مردم بزرگترین راه مبارزه با آمریکاست)و انصافا شماها چه مبارزه ای جز شعارهای توخالی با آمریکا می کنید بجز ناامیدکردن مردم و آشفته کردن فضای سیاسی کشور.آقای قدیانی آیا می دانید بزرگان روحانیت و مراجع ابن عربی را تکفیر می کنند؟؟آیا تا به حال کتابهای امام خمینی را خوانده اید؟؟؟آیا می دانید که امام خمینی از پیروان مکتب عرفان ابن عربی است؟؟؟آیا از همین یک گزاره نمی توان نتیجه گرفت که بزرگان روحانیت قم و نجف که شما حزب اللهی ها آنها را جانشینان خمینی می دانید شما را به بازی گرفته اند و حقایق را به شما نمی گویند؟؟؟آیا می دانید که طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاهها مسئله ای بود که امام با آن مخالفت کرد و امروز علما به دنبال آنند؟؟آیا می دانید که ورود بانوان به ورزشگاهها با اجازه آقا بوده که علما آن جنجال را درست کردند؟؟؟ آیا ندیدید که مجلسی ها به بهانه افزایش نقدینگی و تورم ۶ سال است که مدام بر سر بودجه های عمرانی با احمدی نژاد می جنگند در حالیکه کشور تشنه سازندگی است.و احمدی نژاد باید با جنگ و دعوا برای حل مشکلات و اتمام هزاران طرح نیمه تمام از آنها پول بگیرد و سپس وقتی مافیای قدرت و ثروت با احتکار و اختلال در بازار، قیمت ها را به شکل مصنوعی بالا می برند جریان رسانه ای شان دایه مهربان تر از مادر می شوند که ای جهانیان چه نشسته اید که مردم ایران زیر بار تورم ناشی از پول هایی که در جامعه توزیع شده له شده اند تورمی که حتی با این سیاست های انبساطی از تورم های دولت های قبلی که پول های ملت را در حساب های متعدد در داخل و خارج بلوکه می کرده اند کمتر است.اما همان نمایندگان طرح غیر قانونی تقدیم ۲ هزار میلیارد تومان به متروی تهران را علی رغم ایراد شورای نگهبان به مجمع فرستاده و در آنجا تصویب نمودند.طرحی که تقریبا هیچ مشکلی از تهران حل نمی کند.آیا خبر دارید که شهردار بی سواد تهران ۶۰۰ ملیارد تومان برای کشیدن فقط ۲ کیلومتر تونل توحید هزینه کرد.در حالیکه ۳۰ کیلومتر منوریل را با همین پول می توانست به بهره برداری برساند و قسمت زیادی از مشکل تهران را حل کند.مگر نه اینکه احمدی نژاد چند سال است که فریاد می زند که مترو و تونل به علت وجود قنات های فراوان زیر تهران و مشکل خاک تهران بسار هزینه بر و زمانبر است.آیا همین دوستان شما نبودند که مدان برشکست طرح یارانه ها می کوبیدند و امروز هم می کوبند؟؟آیا فراموش کرده اید که ۶سال است احمدی نژاد خواهان تقویت نظارت بر بانکهاست و این مجلسیان و مجمع تشخیص بوده اند که مدام دست دولت را برای نظارت بر وام ها کوتاه کرده اند.آیا وقتی ۸ ماه است که نهادهای اطلاعاتی و امنیتی همه توانشان را مصروف کشف و خنثی سازی توطئه های خطرناک براندازی مشایی و بقایی کرده اند و می خواهند با سرکوب آن دونفر بزرگترین خطر برای اسلام از صدر اسلام تا کنون را مهار کنند هاشمی با کمک سرویس های غربی جریان فتنه و برانداز را بازسازی نکند؟؟ و آیا همین اقای اژه ای و رییسی و دستگاه قضایی و مجلسی ها نیستند که چند سال است مغز مردم را با تخلف ادعایی و اثبات نشده رحیمی به جرم خدمت به مردم پرکرده اند اما برای دزدی ها و زمین خواری های اثبات شده کله گنده های روحانی و غیر روحانی نه کنفرانس مطبوعاتی برگزار می کنند و نه عملیات روانی و جریان رسانه ای راه می اندازند.آقای قدیانی حرف برای گفتن زیاد است.و من چون شما و امثال شما را دوست دارم می دانم که منصفانه برخورد خواهید کرد.انشاالله.
سلام
۱-اگر نظر شما را بر اینکه احمدی نژاد منحرف است و به قول کسانی که بر طبق مسموعات معتقدند او باب جدید است باور کنیم،باید کالبدشکافی کنیم که مشکل حکومت چیست که هر کسی که در رأس کار قرار میگیرد ضد ولایت و فراماسون و … میشود،کسانی که از انقلاب تا به حال در رأس کار بودند،بازرگان و بنی صدر و موسوی و حضرت آقا و شهید رجایی و هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد،حضرت آقا که رهبر شدند و شهید رجایی هم به شهادت رسیدند که اگر تا به آخر ادامه میدادند معلوم نبود که مثل الآن دیگران او را ضد ولایت میدانستند و یا خود اینگونه میشدند،(بابت مثال عرض کردم و البته حضرت آقا و شهید رجایی و دکتر شأنشان اجل مقایسه با آن منافقان و فتنه گران است)واقعا مشکل حکومت چیست که یا ضد نظام و ضد ولایت میسازد و یا شرایط اینگونه میشود که آن مسئول خود به این وادی بیفتد،قبول کنیم که همه از اول ضد ولایت نبودند و بعد شدند،هر چند که ما از دل آنها اگاه نیستیم
۲-شما که به دکتر ایراد میگیرید که چرا مشایی و بقایی و رحیمی در دولت پست دارند،اولا آقا در نامه به دکتر در مورد مشایی فرمودند انتصاب ایشان به مصلحت نیست نه اینکه ایشان صلاحیت ندارند،دوم اینکه نامه ایشان درباره معاونت بود نه در مورد شغل های دیگر،چنانچه اگر اینچنین بود میدانیم که آقا با کسی تعارف ندارد میتوانستند از کلیه مشاغل ایشان را منع کنند(حتما سخنان ایشان در دیدار با قاریان که موجب عذرخواهی آقای شریعتمداری شد را به خاطر دارید)اصلا مردم رئیس جمهور را انتخاب کرده اند که او تصمیم بگیرد،درست یا غلط،اگر درست باشد که خوب و اگر غلط باشد اینهمه نهاد نظارتی بر رئیس جمهور نظارت میکنند و در رأس آنان رهبری است،اگر دکتر میخواست با حرف این و آن کسی را بگمارد و بردارد،باید یک روز با حرف شریعتمداری کسی را میگذاشت و با حرف حاج منصور کسی را برمیداشت و با حرف علامه مصباح دیگری را و این سیکل ادامه داشت،آیا زمانی برای کار کردن باقی میماند؟-من با اینکه مصلحی استعفا داد و یا برکناری استعفاگونه بود کاری ندارم،ولی نامه رسمی رهبری درباره وزارت اطلاعات برای مصلحی برای برگشتن به سرکار بود نه برای احمدی نژاد برای برگردندن وی(نامه رسمی ملاک است که این بود نه اخباری که میگویند دو بار نامه رهبری به دکتر که نه تائید میشود و نه تکذیب)-در آخر اینکه همه مسئولان همانند مردم غیرمعصوم هستند و انتصابات شان صفر و صدی نیست،مشکل ما اینست که متأسفانه دامنگیر شده اینکه همه را یا سفید میبینیم و یا سیاه و جایی برای خاکستری در نظر نمیگیریم،اگر ما به انتصابات دکتر ایراد وارد میکنیم باید استغفرالله به امام معصوم حضرت علی هم ایراد وارد کنیم که چرا افرادی را انتصاب کرد که یا به سپاه معاویه پیوستند و یا بیت المال را از آن خود کردند،و اسغفرالله به حضرت آقا که تالی تلو امام معصوم است ایراد وارد کنیم که مثلا انتصاب رفسنجانی به عنوان رئیس مجمع و انتصاب ناطق و مجید انصاری و بقیه دوم خردادی ها و اصلاح طلبان در مجمع و جاهای دیگر اشتباه است
سیدشهاب این عکس را به طور ویژه برای این متن شما گرفت؟!
🙂
🙁
جناب مهدیار
زیاد مسئله مطرح کردید، از حوصله من خارج است بحث راجع به تک تک سخنانتان.
اما فقط یک نکته عرض کنم؛ گفتید:
“آقای قدیانی تمام سخنرانی های آقای مصباح در یک سال گذشته را بخوانید اگر یک جمله،فقط یک جمله دیدید یا شنیدید که ایشان برای اجرای عدالت،حل مشکل فقر و اشتغال و مسکن یا حتی برای حل مشکلات فرهنگی دختران و پسران مظلوم این کشور راه حل اجرایی و عملیاتی ارائه داده باشند من حرف خود راپس می گیرم.”
بودجه مملکت دست آقای مصباح است یا دولت؟
شما فقط بفرمائید به چه حقی بودجه چند ده میلیونی به فلان بازیگر، برای برگزاری نمایشگاه پرداخت شد؟!!!
بنده هنوزم که هنوز است احمدی نژاد را به قالیباف و امثالهم ترجیح می دهم، ولی بفرمائید با بودجه ای که به مشائی خرج نمایشگاه فلانی کرده، خرج ازدواج چند جوان فراهم می شود؟
شما که نگران میلیونها جوان معتاد(!) هستید بفرمائید اصلا مشائی به چه حقی بیت المال را طبق میل شخصی خودش خرج می کند؟ چون خاتمی و هاشمی فلان غلط را کردند، پس نباید از احمی نژادمان انتظار پاکی و صداقت داشته باشیم؟
هاشمی و قالیباف و لاریجانی و فلانی و فلانی بد؛ احمدی نژادِ خوب چرا دیگر مثل روز اول نیست؟
مگر قرار نبود دل به دریا بزند و بدی ها را پاک کند؟ پس کو؟
لطفا نفرمائید که سنگ اندازی می کنند، ما از همه سنگ اندازی ها باخبریم!
زیادی خوش بینید، کمی فکر هم خوب است!
آرزو می کنم این پست به جای حقیقت فقط اغراق واقعیت باشد.
خیلی …. متن قشنگی بود .
در یکی از متنها هم دیدم کسی میگفت اخلاق هاشمی و رضایی و قالیباف … من نمیدونم قالیباف چه هیزم تری به بعضی ها فروخته که … بگذریم .
سلام
جناب قدیانی با خواندن متن جناب مهدیار آرام شدم .هر چه باشد دکتر دزد وسیاست باز نیست و سیاستش دیانت اوست واز روی دیانت عمل میکند نه از روی سیاست .دکنر را باید با دید نسبی ببینیم .جریان انحرافی یک جنگ روانی است ک متاسفانه دارد جا می افتد چون از هرکه می پرسی انحراف جریان انحرافی چیست پاسخی از ظن خود می دهد .اگر کاندید ها همان کاندیدهای انتخابات باشند صد بار دیگر هم رای گیری شودرای من دکتر محمود احمدی نژاد است ولحظه ای هم شک نمی کنم والسلام.
از شباهت بین دو تفکر میتوان این طور برداشت کرد که منتقدان این روزهای دکتر و فتنه گران از یک استوانه سرچشمه میگیرن
هم فتنه سبز احمدی را به رمالی و دروغگویی متهم کرد هم منتقدان اصولگرای دکتر او را به رمالی و دروغگویی متهم میکنند
قدیانی موسوی!!
متاسفانه تو هم با دروغگو خواندن احمدی نژاد و دشمنی با او شباهت بسیاری با موسوی پیدا کردی
ما رو باش که در باره تو چی فکر میکردیم
شما و همفکرانتان هم فکر میکنید این فقط شما ها هستید که پیرو رهبری هستید و بقیه ضد ولایت فقیه هستند مگر اینکه خلافش ثابت شود
احمدی نیازی به حمایت شما اصولگرایان ندارد از احمدی کسی حمایت میکند که دکتر گفته یک تار مویش را با هیچ کس عوض نمیکند
سلام. جناب قدیانی من با حرف های شما به شدت موافقم.یه چند وقتی هست این مسائل خیلی فکر من و مشغول کرده و اتفاقا وقتی با یه سری از دوستان حزب اللهی مطرح میکنم متهم به بی بصیرتی میشم.احمدی نژاد خودش را در مسائل حاشیه ساز غرق کرد و الا………..
چند روز پیش داشتم فیلم نطق انتخاباتی آقای احمدی نژاد در انتخابات دولت نهم(سال ۸۴) رو میدیدم.چقدر تفاوت داشت با امروز…….از نظرات و سخنان بگیر تا قیافه و چهره صورت!!!!!!!!!!
یک تار موی احمدی نژاد را با خروار خروار اصولگرا عوض نمیکنیم ما تا زمانی که مقتدای مان اشاره نکرده اند حتی حاضریم جان ناقابل خودمان را نثار این تنها یاور رهبری (دکتر احمدی نژاد) فدا کنیم
ما در احمدی نژاد رایحه امام خمینی را استشمام میکنیم ما در احمدی نژاد نفس های رهبر عزیزمان خامنه ای را حس میکنیم خامنه ای زنده باد
احمدی پاینده باد
احتمالا اینجوری که پیش میره، حسین قدیانی یه معذرت خواهی هم باید بکنه!
اگه ماهائی که ۲ بار و بعضا ۳ بار به احمدی نژاد رای دادیم نتونیم ازش انتقاد کنیم
پس گور پدر اون رائی که دادیم.
من نمیدونم اینائی که جدیدا سینه چاک احمدی نژاد شدن و دکتر دکتر میکنن،
موقع خونه نشینی ۱۱ روزه کجا بودن، ببینن دکتر، مردود شد!!
دکتر که سهله، پروفسورتون هم جلوی رهبر
بخواد قد علم کنه، همچین تو گوشش میزنیم که بلند نشه.
گنده تر از هاشمی که نداریم، در خونشو از جا کندیم، فرداش اومد توی تلویزیون
با لکنت زبون شورش ۲۵ بهمن رو محکوم کرد!
توی مملکتی که به مخترعش فلش ۲ گیگ هدیه میدن و به دیپلم ردی
هکتار هکتار زمین و وام میلیاردی، طبیعتا قورباغه هم ابوعطا میخونه.
دوستان عزیز
چند متن از حسین قدیانی به شما معرفی کنم که جانانه و کاملا منطقی از دکتر حمایت کرد؟!
ما هم تا پای جان، از احمدی نژادِ “سرباز ولایت” دفاع می کنیم.
ما هیچ وقت در مقابل حمایتمان، انتظار پاداش نداریم؛ اما ای کاش آقای احمدی نژاد کمی تامل کند و ببیند طرفدار حقیقی اش کیست.
دکتر باید ببیند جوانان حزب الله ارزشمند ترند یا اطرافیانش!
شما اینجا فکر نکنید با امثال جناب “پرسه در مه” و “ولایت مترو” طرفید!
اینجا با ستاره هائی طرفید که طاقت از دست دادن احمدی نژاد را ندارند…
تو رو خدا جوگیرانه تعریف نکنید از احمدی نژاد!!
خودتون خوب می دونید و می فهمید حرف ما رو.
آقای قدیانی امیدوارم از صحبتهای برخی از دوستان ناراحت نشوید زیرا خودشان هم نمیدانند که نباید کسی را آنقدر بالا برد که اینگونه دچار غرور شود و هیچکس غیراز خودش را نبیند.دوستانی هم که کورکورانه از احمدی نژاد حمایت میکنند و نمی خواهند حتی کوچکترین انتفادی به او شود مطمئن باشند سخت در اشتباهند .وقتی امام علی در عین عصمت میفرماید از من انتقاد کنید دیگر احمدی نژاد که جای خود دارد. انصافا کسانی که بر قدیانی ایراد میگیرند بازهم اشتباه می کنند چون این بنده ی خدا اگر بخواهد احمدی نژاد را تعریف کند ۹۹ درصد احمدی نژاد را با خوبیهایش تعریف میکند و تازه آن ۱ درصد را هم سالی یکبار میگوید آنهم به من وشما نه به غریبه . چه ایرادی دارد که کسی که به احمدی نژاد رای داده حالا از او مطالبه کند .مطالبه کند آنچه را که رئیس جمهور وعده میداد و حال عمل نمیکند .نمیخواهم بحث را طولانی کنم .این را بگویم با اینکه با جناب قدیانی اختلاف نظر ، زیاد دارم اما اغرار میکنم که منصفانه مینویسد خصوصا درباره رئیس دولت و کسانی هم که همین انتقاد کوچک را نمیپذیرند و برآشفته میشوند آیا احمدی نژاد رو معصوم میپندارند؟
نمی دونم چرا بعضی ها اینجورین؟
گیرم آقای حسین قدیانی اشتباه می کنه؛ چرا تفکر حزب اللهی و ولایی رو هدف قرار می دید؟ مگه حسین قدیانی نماینده حزب اللهی ها و ولایی هاست؟
ایشونم یه قطره از دریای حزب اللهی و ولایی هاست با تفکرات و انتقادات خودش
درباره بعضی از کارهای آقای احمدی نژاد عزیز هم ما نباید با چشم پوشی گذشت؛ قابل توجه دوستان!!!!
هر چند دوستان ول کن جریان انحرافی نیستن و از آقای مهندس حمایت می کنن
ولی به نظرم درباره این دولت و کارگزاران یکم تند رفتید شایدم نه؛ جون من سنم به کارگزاران قد نمیده
به نظر خودتون زیادی تند نرفتید؟ و زود قضاوت نکردید؟
جناب چوک دیریا؛
آیا منکر شباهت های این دولت با دولت سازندگی هستید؟
خیلی برایم سخت است گفتن بعضی حرفها؛ حیف که فضای نت، عمومی است والا حرف زیاد است.
مگر قرار نبود محمود هیچ شباهتی به اکبر نداشته باشد؟ چند شباهت می خواهید که برایتان ردیف کنم؟!
همه ما اگر برگردیم به ۸۸، باز هم رایمان دکتر است، ولی داریم می سوزیم از اینکه نظرمان هیچ اهمیتی ندارد برای ایشان!!!
سید عزیز حالا که دوباره کامنتم رو خوندم دیدم یه کم گنگه؛ پس شفاف تر می گم
گفتم که منم سن به دولت سازندگی نمی خوره یعنی یادم نمیاد اون دولت رو چون من اون موقع کوچیک بودم
بعدشم من اگه گفتم نباید چشم پوشی کرد منظورم همون قهر کردن و دقیقا همین چیزایی هست که داداش حسین میگه نه اینکه خدمات و از این جور حرف ها وظیفه اش بوده
و من فقط گاه وقتی از سیاست های خارجی ایشون در دولت نهم خوشم می یومد
سید روزه عیده بابا چرا قاطی کردی؟ عیدی که ندادی
حرف مهم نیس که ایشون به نظر ما اهمیت بدن که باید بدن ولی خوبه که آقا به نظرمون اهمیت میدن و من دقیقا موافق نظر اسلامی ایرانی هستم
قاطی نکردم برادر؛
تند بود کامنتم؟! 🙂
آها!
ببینید حساب اهمیتی که حضرت آقا برای جوانان حزب الله، قائلند جداست. احمدی نژاد هم در جایگاه خودش موظفه به نظر ما اهمیت بده.
سیاست های خارجی ایشون برای منم خیلی با ارزشه، عرض کردم احمدی نژاد هنوز هم برام محترمه ولی نقاط منفی داره پر رنگ تر میشه و این یعنی زنگ خطر!
اتفاقا بنده هم با نظر اسلامی ایرانی موافقم!
“اگه ماهائی که ۲ بار و بعضا ۳ بار به احمدی نژاد رای دادیم نتونیم ازش انتقاد کنیم
پس گور پدر اون رائی که دادیم.”
یه کمی قاطی شد!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ضمنا کامنت های پست “حاج قاسم سفیر کربلاست…” را بخوانید، عیدی هم دادم!
ارادتمندم…
چه فکر می کردیم؟ چی شد؟دوغ ودوشاب را که نباید با هم قاطی کرد!!! کبوتر با کبوتر ! باز با باز! اینهاکه نه همجنستدو نه همرنگ ! شاهنامه آخرش فردوسیه!!!! جوجه را هم که………باید حق بدیم که جواب سنگ انداز کلوخ باشد.انصاف بهتر از عیدی است!!!!!
جناب سید احمد.حرف بنده در مورد اقای مصباحٰٰٰ و شاگردان و جریان سیاسی شان روشن بود.مگر من گفتم پول دست ایشان است؟؟؟آقا و جامعه از امثال آقای مصباح و علمای حوزه انتظار راهگشایی فکری برای حل مشکلات نظام و مردم را دارند نه جوسازی های سیاسی و جنجال آفرینی های مضر.آقا نه عاشق چشم و ابروی آقای مصباح است نه احمدی نژاد.سوال این است که بعد از آنهمه هزینه و سرمایه گذاری سنگینی که آقا برای آقای مصباح و جریان ایشان انجام داد خروجی فرهنگی و اقتصادی آنها برای عموم مردم چه بوده است؟؟؟در ضمن بدانید پول کافی در اختیار ایشان و موسسه ایشان برای ارائه طرح و راهکار و انجام کار فرهنگی و اجتماعی هست.اگر کافی نیست باید از دولت و آقا درخواست کنند تا بیشتر در اختیارشان بگذارند.اما بدانید که مشکل پول نیست.
در مورد کمک به نمایشگاه عکس خانم هدیه تهرانی.اولا مشایی سرخود نمی تواند یک ریال خلاف قانون خرج کند.یا سرخود کاری انجام دهد.این هم از اتهام های بی اساس و دروغ به مشایی و احمدی نژاد است.امروز ۱۳ نهاد نظارتی و امنیتی و اطلاعاتی که عمده آنها از مخالفان مشایی و از مجموعه هایی خارج از دولت تشکیل شده اند مشایی و نزدیکان رییس جمهور و خود احمدی نژاد را زیر نظر دارند و اگر کوچکترین مدرکی علیه مشایی داشتند او را به اشد مجازات می رساندند.دوما مشایی و وزارت ارشاد به نمایندگی از دولت و برای اجرایی کردن سیاست صحیح جذب حداکثری نظام در حوزه فرهنگی به فعالیت های فرهنگی سالم هنرمندان غیر حزب اللهی کمک کرده است.شما حزب اللهی ها باید بدانید که همه مردم نیستید.ملیون ها دختر و پسر ایرانی که خواهران و برادران ما هستند ولی جزو طبقه غیر حزب اللهی محسوب می شوند و در انتخابات ها هم عمدتا به کاندیداهای منتقد نظام رای می دهند به امثال هدیه تهرانی و محمد رضا گلزار و مهناز افشار و شریفی نیا و … عشق می ورزند و حتی آنها را الگو قرار می دهند.خوب یا بد این وضعی است که فعلا وجود دارد و دولت چاره ای جز مدیریت وضع فرهنگی بر اساس تدبیر و آسان گیری هدایت شده ندارد.با ۴۰ ملیون تومانی که به شکل وام به هدیه تهرانی داده شد مشکل مسکن شاید یک زوج جوان هم حل نشود.ولی فضای رسانه ای در قشر غیر حزب اللهی به نفع نظام و دولت تغییر کرد.حالت ضدیتی که در خیل زیادی از جوانان غیر مذهبی در بعد از انتخابات بوجود آمده بود کاهش پیدا کرد.و دولت توانست با فضاسازی ذهنی دوقطبی اجتماعی خطرناکی که سرویس های غربی و موسوی و هاشمی به دنبال سوء استفاده امنیتی از آن بودند را مدیریت کند.درست است که بعضی از حزب اللهی ها ناراحت شدند اما این بهایی بود که دولت مجبور بود بپردازد.در ضمن همین دولت ملیاردها تومان به حزب اللهی ها و حوزه ها برای کار فرهنگی و رسانه ای پرداخت کرده و می کند.که متاسفانه مقدار زیادی از این هزینه ها توسط حزب اللهی ها و مدعیان پیروی از ولایت علیه دولت و نظام به کارگرفته می شود یا بازده بسیار کمی دارد.براستی شما حزب اللهی ها با داشتن این همه امکانات رسانه ای و فرهنگی بیلان کاری خود را ارائه دهید تا مردم از نتایج کارهای شما مطلع شوند.البته این به معنای مخالفت با هزینه فرهنگی نیست.جامعه ای که بسیار جوان است و تحت تاثیر تهاجم فرهنگی است باید برای فرهنگ آن هزینه شود اما فعالیت های فرهنگی باید همه اقشار جامعه را دربربگیرد نه فقط قشر حزب الله را.اگر قشرحزب الله اصلا به نمایشگاه عکس هدیه تهرانی اهمیتی نمی دهد دوستداران هدیه تهرانی و بازدید کنندگان از نمایشگاه عکس او نیز هرگز به مراسم های حاج منصور و هلالی نمی آیند اما این به آن معنی نیست که حزب اللهی ها کلا از هنر و عکاسی متنفرند یا غیرحزب اللهی ها هیچ رابطه قلبی با امام حسین(ع)ندارند.دولت باید لایه های مختلف جامعه را به هم نزدیک و خوراک فکری و فرهنگی مناسب با ذائقه های گوناگون را در اختیار آنها قرار دهد تا همه مردم به قدر میزان ایمان خود هدایت شوند.این شیوه آقا و سیاست جذب حداکثری ایشان است.وقتی احمدی نژاد می خواهد رابطه آقا و مردم را رابطه پدر و فرزندی نشان دهد دقیقا براساس سیاست جذب حداکثری و دفع حداقلی عمل کرده ولی وقتی آقای ذوالنور قائم مقام نهاد نمایندگی ولی فقیه در سپاه می گوید حرف احمدی نژاد غلط است و رابطه ما با رهبری رابطه ارباب و رعیتی است دقیقا بر اساس سیاست دفع حداکثری و جذب حداقلی رفتار کرده.آنوقت باید هم احمدی نژاد به اقا بگوید اگر شما چندتا از این دوستان داشته باشید دیگر نیازی به دشمن ندارید.حالا اگر حزب اللهی ها به رهبری آقایان مصباح و ذوالنور و طائب و شریعتمداری و اژه ای این شیوه را قبول ندارند خوب بگویند قبول نداریم و محترمانه از احمدی نژاد جداشوند و نقد کنند و حرف خودشان را بزنند. چرا جوسازی چرا تهمت چرا انتشار حرف های غیرقطعی و خلاف واقع.چرا تبلیغ این حرف غلط که مشایی و احمدی نژاد و بقایی ضد ولایت فقیه شده اند.در هر حال خدا انشاالله همه ما را هدایت کند.
خیلی دوست دارم جواب آقای قدیانی به جناب مهدیار رو بدونم
چقدر این عکس آزار دهنده ست.
ما وسیله ای بودیم تا خدا تقدیرش را رقم بزند، این که او بتواند در پس امتحانش سربلند بیرون بیاید به ظرفیت خودش بر می گردد و بدا به حالش اگر در دل خون “آقا” هم بی اعتبار شود.
سلام حسین آقا…یه روزی خیلی متن های شما را دوست داشتم والبته هم دارم ولی نه به اندازه گذشته…..من و شما حضرت اقا را امام خامنه ای میدانیم.
بنده از همه دولتها حمایت کردهام ولی این دولت با دولتهای گذشته تفاوت دارد و فرق اساسی در این است که تلاش نمیکند حاکمیت دوگانه درست کند….
در گذشته حرف دشمن القای حاکمیت دوگانه بود و در برخی ادوار هم برخی افراد دنبال القای این وضعیت در کشور بودند که دولت و مجلس در مقابل ولایت فقیه که محور نظام است، قرار دارد ولی الان اینگونه نیست. در شرایط کنونی اختلافنظر هست و من هم برخی مسائل را قبول ندارم اما الان اگر رهبری چیزی بگوید، رئیسجمهور میپذیرد و به آن عمل میکند»
امروز وقتی رئیسجمهور یا مسئول ارشدی از دولت به خارج از کشور میرود، من نگرانی ندارم، اما قبلا نگران بودم که مسئولان در خارج از کشور میخواهند چه بگویند؟
مگر اقا اینها را نفرمودند…
همه ی اینها در دوران دولت دهم بود حسین جان…
حتما میخوای بگی اینها مربوط به سال گذشته است..ولی شما میتونی سخنی از اقا بیاری که خلاف اینها را فرموده باشند…
دوست من واقعا تیتر و مطلبی که زدی در اوج بی انصافی هست…ایکاش با شجاعت حذفش میکردی…
جناب مهدیار؛
سلام و روز به خیر!
طولانی کامنت می گذارید و بحث های زیادی مطرح می کنید. یکی از بدی های بحث کامنتی این است که شاید دو طرف خوب متوجه منظور یکدیگر نشوند.
این پست تنها استثناست که داریم به شیوه با هم بحث میکنیم، چون جای چنین بحث هائی اینجا نیست. (البته با اجازه آقای قدیانی)
نمی دانم شغلتان چیست و در چه زمینه ای فعالیت دارید و با چه قشری از جامعه در ارتباطید. به این مسئله هم اشاره کردم که فضای نت، فضای مناسبی برای گفتن آنچه در سینه داریم نیست.
گفتید:
“در ضمن بدانید پول کافی در اختیار ایشان و موسسه ایشان برای ارائه طرح و راهکار و انجام کار فرهنگی و اجتماعی هست.”
بهتر از شما در جریان فعالیت های موسسه امام خمینی هستم. کسی از علامه مصباح و شاگردان ایشان، در قبال بودجه ای که در اختیار دارند، انتظار فعالیت اقتصادی ندارد! آنها باید به فرهنگ اسلامی جوانان ما کمک کنند، که می کنند.
یک مثال کوچکی که می توانم عرض کنم این است که هیچ گروه و دسته ای به اندازه موسسه امام خمینی، به ایجاد “کرسی های آزاد اندیشی” (که حضرت آقا تاکید فراوان بر ایجادش دارند) در میان جوانان، اهتمام نداشتند!
وظیفه علامه مصباح نشر فرهنگ ولائی است، نه باج دادن به معلوم الحال های سینما!!!
گفتید:
“با ۴۰ ملیون تومانی که به شکل وام به هدیه تهرانی داده شد مشکل مسکن شاید یک زوج جوان هم حل نشود.”
ظاهرا در ذهنتان قانونی به نام “شهروند درجه یک و دو” دارید!
شاید نتوان برای یک جوان تهرانی خانه تهیه کرد، ولی ما در یکی از شهرستان ها به راحتی با نصف این مبلغ، ۳ زوج جوان را با خانه بخت فرستادیم!
گفتید:
“خوب یا بد این وضعی است که فعلا وجود دارد و دولت چاره ای جز مدیریت وضع فرهنگی بر اساس تدبیر و آسان گیری هدایت شده ندارد.”
آها! یعنی دولت می داند (به طور مثال) حزب اللهی ها بین موسوی و احمدی نژاد، احمدی را انتخاب می کنند حتی اگر دلشان خون باشد، پس گوربابای این جوانان! برویم به فلانی و فلانی باج بدهیم. ضمنا این را هم از برادر کوچکتان داشته باشید، ۴۰ میلیارد هم به هدیه پول می دادند، باز هم همین بی عفتی خواهد بود که هست
!
و در آخر اینکه گفتید:
“امروز ۱۳ نهاد نظارتی و امنیتی و اطلاعاتی که عمده آنها از مخالفان مشایی و از مجموعه هایی خارج از دولت تشکیل شده اند مشایی و نزدیکان رییس جمهور و خود احمدی نژاد را زیر نظر دارند و اگر کوچکترین مدرکی علیه مشایی داشتند او را به اشد مجازات می رساندند.”
متاسفانه در سیاست، مصلحت هائی وجود دارد که ظاهرا از آن بی خبرید!!!
این نهاد ها بر دول سازندگی و اصلاحات هم نظارت می کردند ها!!!
باز هم می گویم، هزار بار هم برگردیم به ۸۸، ما به احمدی نژاد رای می دهیم ولی این که احمدی نژاد با ما کرد، رسم مردانگی نیست.
راجع به بخش های دیگر کامنتتان هم حرف دارم ولی دیگر حوصله ندارم!
صد بار لب گشودم و بیرون نریختم… خون ها که موج می زند از سینه تا لبم!!!
اصلا معلوم نیست توی دنیای ذهنی تو چه خبره.به نظر من زود قضاوت می کنی.اصلا به هیشکی تو این نظام نمیشه اعتماد کرد.حتی به بعضی حرفای تو.
حسین قدیانی: تو نه، شما!!
🙂
این محبوبیت دکتر بد جوری داره بعضی ها را میسوزونه جناب اسلامی ایرانی به قول دکتر آب رو بریز همونجا که میسوزه
بیداری انسانی! دنیا را گرفته ما هنوز به کلمه! اشکال می گیریم به جامع تگری هم باید توجه کرد!!!نشانه های اسلامی آن که اظهر من الشمس است وبر هیچکس پوشیده نیست .
ولی آنچه که پیداست این است که فقط یک گروه دارند زور بی خودی میزنند آنهم گروهی که میخواهند احمدی نژاد را از صحنه سیاسی کشور حذف کنند تا زودتر بتوانند به اهداف پلیدشان برسند
دوستان!
چرا دکتر زمینه ای را فراهم می کند که آن بعضی های حسود بتوانند به اهدافشان برسند؟
چرا کاری می کند که دهان ما برای دفاع بسته شود؟
چرا کمکمان نمی کند تا بتوانیم راحت و با آسایش در مقابل فلانی و فلانی بایستیم؟
ما از خدامان بود بتوانیم بر دهان فلان نماینده مجلس و کی و کی بکوبیم!
ظاهرا دوستان از کامنت من ناراحت شده و مرا متهم به جوگیر شدن میکنند
اما دوستان اگر قرار باشد شما کسی را به جوگیر شدن متهم کنید باید به رهبر مقاومت لبنان سید حسن نصرالله عزیز بگید که در سفر دکتر به لبنان خطاب به دکتر فرمود
ما در تو رایحه امام خمینی مقدس را استشمام میکنیم
ما در تو نفس های امام خامنه ای حکیم را حس میکنیم
خیلی بد نوشتی . یه وقتهایی ننوشتن خیلی بهتر از نوشتن ه .
خیلی ظلم کردی که احمدی نژاد رو با هاشمی مقایسه کردی.
اگه تو این مملکت بخوای همه رو بجز رهبری بزنی دیگه کسی نمیمونه . فرمانده بدون سرباز چه کاری از دستش برمیاد؟
خیلی ظلم کردی.
قبل از اینکه این متن رو بنویسی با خودت فکر می کردی که آیا جرئت داشتی یا اصلا می تونستی تو زمان ریاست جمهوری هاشمی ؛اون رو مثلا با شاه مقایسه کنی بنویسی هاشمی رضاشاه؟ اون وقت اگه به این سوال جواب می دادی این ظلم بزرگ رو در حق احمدی نژاد می کردی.
هاشمی:مهدی فقط بایددردادگاه صالحه!!! محاکمه شود-احمدی:جرم پورمحمدی راباید یک قاضی عادل!!!ثابت کند- اضافه کنیدموضعگیریهای پرشباهتشان درقضیه سوریه- پیام تسلیت به شاه عربستان- بی اطلاع معرفی کردن رهبری ازوقایع گوناگون البته هرکدام درموارد سودمندبرای خودشون-وغیره- البته احمدی هنوزهاشمی نیست اماهاشمی هم هنوزصللحه نیست اگربرایمان ملاک فقط مواضع ولی امرباشدکه متاسفانه اغلب نیست یعنی هست بعلاوه کمی سلیقه شخصی وجوگیریهای مقطعی اگرنگویم حب وبغض شخصی وباندی که البته درجوانهاکمتراست وبیشترخطاهاتان احساسی است-
رهبری دراوج بیوفایی هاشمی امربه مداراوعدالت وعدم توهین وفحاشی کردوتوصیه به تبیین خطاهای ایشان اماامثال قدیانی عزیز ودوستداشتنی خیلی توجهی نکردندالان هم حضرت اقاصریح وروشن وشفاف نظرات تمام خوبان رادرموردجریان باصطلاح انحرافی نپسندیدندامابازهم توجهی نمیشود-چرا؟؟مثلادرسوم شعبان مگرنفرمودندبااینهافقط اختلاف سلیقه داریدکه بایدانرافروبکاهید اماجریان فتنه درمقابل نظام ایستادوبایدسرکوب میشدچرافتنه وانحراف دوروی یک سکه معرفی میشوند؟ چرابه تدابیر این مردفرزانه وخردمندتوجه نمیشود؟نکندشماهم به عاقبت اندیشی واینده نگری ایشان شک داریدیاخودرابابصیرت ترمیدانید؟دوستداشتن ولایت کافی نیست بایدمطیع بودمطیع محض دقیق موبموباوسواس ودرتمام جزییات- بگذارمثل جوونهاداداش حسین صدات کنم چو ن خیلی دوستت دارم امامواظب کلمه به کلمه ات باش چون خیلیها روی نظرات توحساب میکننداندک منحرفشون کنی بایدجواب بدی وبدترین انحراف تندروی است برعلیه هرکس باشه- عاشق عشق واخلاص واسم وبابااکبر وطنزتم اماعجولی میوه کال رونمیچینندعزیز التماسدعا-راستی حواست بوداسم تووباباهمون اسم پدروپسر دشت کربلاس امابرعکس!!یعنی که یعنی
قلبم درد گرفت…
من احمدی نژادرو دوست دارم
ولی
دیگه بش خیلی وقته که اعتقاد ندارم…….
شاید این یکی کامنت رو هم تایید نکنی اما چندوقتیه به این نتیجه رسیدم دور آقا ی خط قرمز بکش بقیه رو بریز تو اقیانوس .
بی انصافیه اگه این رو هم نگم دوستانی که اردوهای جهادی رفتند میدونند احمدی نژاد چه خدمتی به محرومین کرد اما ….. خدایا عاقبت هممون رو ختم به خیر کن
زمانی قدر تنهاترین سردار امام خامنه ای (دکتر احمدی نژاد)را خواهید دانست که دیگر در بین ما نباشد
به زودی خدا پاداشی به احمدی نژاد بدهد که تمام مخالفانش انگشت به دهان بمانند
اندک اندک
دور نیست روزی که در وبلاگت در دفاع از استوانه پست بگذاری
اندک اندک آقای قدیانی
اندک اندک
جناب تا آخر ایستاده؛
اولا اینکه یه کمی بشین، خسته شدی!
ثانیا خیلی از استوانه بدت میاد؟ مشائی جانتون خیلی مثل شما فکر نمیکند ها!
تکلیف خودتان را روشن کنید؛ بین کارگزاران یک و دو، تفاوت خاصی وجود ندارد!
نتیجه:
۱٫هیچ وقت به هیچ کس اعتماد نکنیم،جز حضرت ماه!
۲٫ادعا کار دست آدم میده!
۳٫اما یک احمدی نژاد هم در بیابان غنیمت است!!!
۴٫درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود…………
جناب !؟ و یا؟!
مسخره کردن و تهمت زدن کار همه منافقان است شما و امثال شما همینکه یکی راذ مخالف عقاید متحجرانه خود میبینید سریع شروع به تهمت زدن و انگ چسباندن و تکفیر کردن مخالف خود میپردازید ترسم از آن است که روزی با همین عقاید به دشمنی با پسر فاطمه آقا امام زمان بروید
جهت اطلاع شما تکفیری باید به عرض تان برسانم که تکلیف ما مشخص است گوش فرا دادن و عمل کردن به فرامین رهبری شما به فکر خودتان باش
در ضمن… بماند
لازم به ذکر است که بسیاری از کسانی که آرزویه ظهور آقا امام زمان را دارند در زمان ظهور به دشمنی با ایشان میپردازندتویی که هنوز نمیدونی چه اسمی برا خودت انتخاب کنی بهتر به فکر خودت باشی راستی جناب با هوش!!!! از کجا فهمیدی من طرفدار آقای مشایی هستم بپا یک وقت چشم نخوری در ضمن تو در اندازه ای نیستی که بخوای منو اندرز کنی تا زمانی که سایه مقام معظم رهبری بابلای سر ماست نیازی به ؟! و یا !؟ نداریم
سلام به همگی عاشقان حضرت ماه،
عزیزان شمارو بخدا یه جوری کامنت نذارین که دشمن شاد بشیم؛ آخه چرا بجون هم افتادین؟؟؟!!!!
اگه هزار بار برگردیم به خرداد ۸۸ باز همه ما بکوری چشم دشمن به دکتر رای میدیم. حالا اینکه یه نفر انتقادی به دکتر داشته باشه(که من هم دارم) مگر عیبی داره؟ مگه دکتر معصومه؟؟؟؟ اصلا مگه هاشمی قبل و بعد از انقلاب خدمات به انقلاب نداشته!؟ مگه سال ۷۰ بعد از حضرت ماه آدمی عزیزتر از آقای هاشمی وجود داشت؟ بابا انصاف داشته باشین، مگه همین داداش حسین تو وانفسای جنگ تحلیلی (فتنه ۸۸) کم گذاشت برا دکتر؟ بوی دل سوختگی داره از متنش به مشام میرسه نه عداوت.
سینه آدم درد میگیره از الفاظ تندی که دوست ها برا هم کامنت میکنن! تورو خدا خون به دل رهبرمون نکنیم. آقامون بیشتر از همیشه تنهاست.
جانم فدای رهبر
آقای تا آخر ایستاده ایم.اختلاف سلیقه و عقیده نباید ما را به دشمنی با هم بکشونه یا به گناه.
آقای قدیانی به نظر شما بهتر نیست که هر نظری رو منتشر نکنید؟ واقعا انتشار همه ی نظرها منفعتی نداره ها .
حسین جان
من علاقه ی بسیاری به شما و متن هایتان و مواضعتان دارم. به جریان احمدی نژاد و مشایی مشکوک باش. رسانه ها نمیتوانند ما را به اصل ماجرا روشن کنند. خودت پیرامون جریان انحرافی تحقیق کن و نظر تحقیقی خودت را بنویس. نمی شه بر اساس رسانه های بی تقوای قضاوت کرد. متن کامل صحبت های احمدی نژاد را در اون جلسه روی سایتم گذاشته ام. ببین و قضاوت کن. تو رسانه ی مدافع فلان شخص و فلان جریان نیستی. پس می تونی از دل این همه ابهام حقیقت را بیابی.
http://mfatemi.ir
آخیش…! رسیدم آخر صفحه!
سلام.
یه نکته بگم!
۱-هممون خدا رو شکر رو نقطه ولایت فقیه اشتراک کامل داریم.
۲-هممون سرباز ولایت رو به خاطر خدماتش دوست داریم.
۳-هممون مواضع امورخارجه اش رو قبول داریم.
۴-هممون حرفای آقا رو درمورد دکتر می دونیم.
إإإ! شد ۴ تا نکته!*^_^*
خوب، یه روز یکی که مورد اعتماد من بود گفت: رفتم پیش معاون امور زنان وزیر کشور پرسیدم چرا قانون (فکر کنم) امر به معروف و نهی از منکر(یا شاید هم همین سلامت اجتماعی) رو گذاشتید زمین و اجرا نمی کنید؟ گفت: ما الآن نیاز به رأی داریم!
در جواب کسایی که می گن باید با پایین اومدن از مواضع، حداکثر رو جذب کرد باید بگم تا چه حد؟
خط قرمز مواضع ما کجاست؟ مگه ما مأموریم به جمع کردن رأی؟ ما مأموریم به انجام وظیفه ی الهی!
یه سری حرفای جناب مشایی انصاف بدید که بو داره! البته نه به عنوان یه ماسون یا تکفیری یا رمال! فقط و فقط به عنوان یه رئیس دفتر.
بنده کوچیکتر از همه شما بزرگوارانم و تازه ترم اول دانشگاهم تموم شده.
یادم نمیره که موقع امتحانات پایان سال دبیرستان داشتم پوستر پخش می کردم!
البته بر عکس بعضی ها که با گفتن چنین جملاتی می خوان با منت گذاشتن بر احمدی ازش مطالبه کنن، بنده وظیفه شرعیم رو انجام دادم.
آهان! یه نکته دیگه اضافه کنم:
۵-مگه قبل از خدمات دولت میتونستیم ما حزب اللهی ها جلو اتهامات دوم خرداد سر بلند کنیم!
درسته که باید مطالبه داشته باشیم ولی بدانیم که چقدر!
هممون قبول داریم که خیانت مجلس هشتم به دولت از خیانت مجلس ششم به نظام بیشتر نباشه کمتر نیست.
البته مقایسه را از جهت رتبه و مقام بررسی نکنید. از این دید عرض کردم که هر دو به یک اندازه خون به دل مؤمنین کرد.
قبول کنید که یکی از عمده ترین علت هایی که میشه برشمرد بر رفتار های انتخاباتی دولت برای مجلس، عدم امید دولت به مجلس و جمعیت به اصطلاح اصول گرای اونه! بابا حق بدید مجلس هشتم خون به دل ما و دولت کرد! (البته این حرفم مؤید این نیست که کار دولت رو زمین بمونه و بره دنبال انتخابات و کرسی جمع کردن که خدا رو شکر خیلی این طور نیست.)
داشتم تو سالروز ورود آقا به شهرمون حرفای آقا رو بررسی می کردم. به خدا از دلشادی آقا اون روز اشک شوق ریختم و در دل گفتم خدا کند که احمدی محمود بماند! (ادبی نوشتم!)
آقایان عزیز، برادران گرامی، نه منکر بو داشتن حرفای مشایی هستم و نه منکر خوبی دکتر. ولی شما را به امام حسین، هم نباید با دستان خودمان دکتر رو هل بدیم تو دهن اژدها (دشمن) و هم نباید بالا ببریم تا حد خدا! دستی دستی داریم نشون می دیم که احمدی ضد ولایت شده! آقا یه سؤال:
آیا رحمت خدا بزرگتر نیست؟! چرا نباید امید به اصلاح داشت؟
یه روز معاون آموزشی مؤسسه ی امام خمینی اومده بود دانشگاه یزد. تو یه جمع خصوصی بعد از گفتن داستان رمال هایی که گرفتند و جلسات متعدد خصوصی علامه مصباح با دکتر (البته بر عکس برادر عزیزم مهدیار به علامه بسیار اعتقاد دارم.) گفت:
حمایت دکتر از مشایی روحیه شده و امیدی به اصلاح نیست!
پیش خودم اون روز گفتم ای کاش می تونستم بلند شم جلسه رو ترک کنم!
جناب دادش حسین قدیانی، به خدا اگر امیدمون رو به لطف خدا از دست بدیم سزاوار عذابیم!
متنی که شما نوشتید درست است که از سر دلسوزی است و امید به اصلاح ولی ظرافتی که بنده مد نظر دارم و اون نیانداختن دکتر در دهن اژدهاست را رعایت نکردید!
اگر واقعا دکتر گفته جنگ فرهنگ علیه بی فرهنگ نه علیه فرهنگ پس راست گفته!
البته گفتن بیداری انسانی با احتساب جنبش ۹۹ درصدی امریکا هم درست است! (البته بنده فرضم این است که دکتر به اسلامی بودن تحرکات منطقه اعتقاد دارد و وقتی با تحرکات جهانی جمع می بندد میشود انسانی!)
البته قبول ندارم پول دادن به هدیه و بردن به حج و از این مزخرفات را!
چون بنده خودم رو بچه فرهنگی می دونم میگم، پوستمون کنده میشه وقتی تو کار فرهنگی نیاز به پول داری و نیست!
نتیجه:
جامع نگری و قرار دادن بحث ها بر اساس مشترکات نه تنها دشمن شاد کن نیست، بلکه نشاط آور و روحیه آفرین است.
سعی کنیم و امید داشته باشیم و باز سعی کنیم که به دکتر بفهمانیم که ما هوادارت هستیم، ای کاش تو هم هوادار ما باشی (که پیش فرض ما این است که هستی!)
سلام باور کنید واقعا احساس حزنی پیدا کردم وقتی نوشتید دست رای مان بی نمک بود نه. اما امیدوارم عاقبت او و ملت ختم به خیر شود.
ماکه هنوز امیدواریم.
یا علی داداش…
داداش ببخشید تازه متن دوست بالای اسمم رو خوندم با حرفاش موافقم، اما یه نکته از ایت الله هشترودی: اونایی که تو اسراییل هم هستند وقتی تظاهرات میکنند جنسش از بیداری اسلامی است منتها خودشون نمی فهمند.
آقای قدیانی اصولا شما اشتباه می کنید که به قول خودتون”ایران نمیخوانید”(روزنامه)
اتفاقا نسبت به عقاید کفار هم باید دانا بود.
شما که “ایران نمیخوانید” چطور اهالی اش را نقد می کنی؟!!!
………………………………..