نمی دانم این نقد به جمهوری اسلامی، به ویژه رسانه ملی، ایضا سایر رسانه ها، حتی وبلاگ من و شمای بچه حزب اللهی وارد است یا نه، اما نظام، مجرم هم نباشد، لااقل از نظر بعضی ها و با نیت های مختلف و بعضا مخالف، متهم است به استفاده ابزاری از جماعتی که بدحجاب می خواندش و با «گشت ارشاد» می گیردش! یعنی همه ما تقریبا متهمیم؛ ایام انتخابات، رای دادن این افراد را دال بر تنوع افکار و تعاطی سلایق و نشانه جذب حداکثری حساب می کنیم، در رسانه مان خیلی واضح، نشان شان می دهیم، گفت و گوی شان را بی هیچ سانسور تصویری، پخش می کنیم، به شکل کاملا تابلو؛ ذوق مرگ شده هم پخش می کنیم، لیکن آب انتخابات که از آسیاب افتاد، با گشت ارشاد استقبال می کنیم از ایشان! سخن اینجاست؛ اگر بدحجابی، آنقدر بد است که گشت ارشاد را لازم می کند، پس تبلیغ بدحجابی، حتی موقع رای دادن به انتخابات همین نظام، گیرم حتی هنگام جان دادن برای جمهوری اسلامی، چه ضرورتی دارد؟! و اگر بدحجابی، مثل همین ایام انتخابات، آنقدر امر مذمومی نیست و حکایت شتر دیدی، ندیدی است، آیا بهتر نیست گشت ارشاد بالکل جمع شود؟! با طرح این ۲ پرسش، می خواهم سئوالات دیگر خودم را ذیل همین بحث، ادامه دهم. در این متن، نه قصد صدور حکم دارم، نه نیتی برای تضعیف حماسه ملی ۱۲ اسفند که ما خود در شمار حماسه خوانانیم. این نوشته فقط در حکم «طرح مسئله» است و البته کتمان نمی کنم در بطن خود، دغدغه حجاب دارد و ایضا نقد نگاه غیر فرهنگی، شل و ول، رها، بی بند و بار، ناراست و نادرست حکومت و دولت به معضل بدحجابی.
۱: آیا می توان از گشت ارشاد و ترویج البته شاید ناخواسته بدحجابی به بهانه امر مقدس انتخابات، هم زمان با هم دفاع کرد؟!
۲: آیا این ۲ مقوله با هم قابل جمع اند یا غیر قابل جمع؟!
۳: آیا طرح این سئوالات، در مقطع کنونی، تضعیف حماسه ملی یوم الله ۱۲ اسفند است؟!
۴: آیا می توان به بهانه امر مقدسی مثل انتخابات، واجبی چون حجاب را برای مدتی بی خیال شد؟!
۵: معنی روشن اوجب واجبات بودن حفظ نظام، دقیقا یعنی چه؟!
۶: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، ترویج خواسته یا ناخواسته بدحجابی محسوب می شود یا نه؟!
۷: آیا نشان دادن یک بدحجاب در حین شرکت در انتخابات، بهترین تبلیغ برای بدحجابی حساب می شود یا نه؟!
۸: آیا همین مسئله برای بانوانی که با حجاب کامل، -نه لزوما حجاب برتر- در انتخابات شرکت می کنند، در حکم تبلیغ حجاب است یا نه؟!
۹: در صورت مثبت بودن جواب، کدام تبلیغ، موثرتر است در اینجا؟! بدحجابی یا حجاب؟!
۱۰: اصلا این مسئله به مقوله تبلیغ، ربط دارد یا خیر؟!
۱۱: آیا گیر دادن به بدحجابی از نوع گشت ارشادی، در وقت خودش لازم، و تبلیغ اینکه در انتخابات جمهوری اسلامی، حتی بدحجاب هم می آید و رای می دهد، در وقت مقتضی؛ هر ۲ اقدامی درست است؟!
۱۲: چرا هر ۲ کار با هم درست است؟! چرا هر ۲ کار با هم درست نیست؟!
۱۳: آیا رای دادن افراد بدحجاب، مصداق جذب حداکثری است و برایش باید خیلی خوشحال بود؟!
۱۴: آیا رای دادن افراد بدحجاب، حتی اظهار علاقه شان به جان نثاری در راه رهبر، امری غیر عادی است؟!
۱۵: اگر غیر عادی و خیلی مهم است، درجه مسرت ما از این فتح الفتوح چقدر باید باشد؟! آیا حق خرکیفی برای ما محفوظ است؟!
۱۶: چرا بعضی از ما فکر می کنیم تصویر رای دادن افراد بدحجاب، مشتش محکم تر بر دهان دشمن فرود می آید، تا تصاویر دیگر؟!
۱۷: آیا پیروزی جمهوری اسلامی، یکی هم در کشاندن افراد بدحجاب، پای صندوق آراست، یا این مهم، اصلا ربطی به مبحث پیروزی و شکست ندارد و امری بدیهی است؟!
۱۸: چرا و با کدام دلیل، بعضی از ما، از رای دادن افراد بی حجاب در انتخابات، بیشتر خوشحال می شویم، تا رای دادن مادر ۴ شهید؟!
۱۹: دلیل علاقه ما به استفاده مکرر از تصاویری که مع الاسف ۲ فردای دیگر، با گشت ارشاد می گیریم شان، و شیطان پرست و غرب زده و عامل برهنگی فرهنگی و حتی مخالف با راه رهبر، معرفی شان می کنیم، چیست؟!
۲۰: این افراد، عاقبت از نظر ما، جان نثار جمهوری اسلامی اند یا عامل نظام سلطه؟! یا هر ۲؟!
۲۱: آیا روزی که به ساز ما می رقصند، خوب، و دگر روز، محکوم اند؟!
۲۲: آیا مشکل، کمی تا قسمتی از ناساز بودن، سیاسی بودن، و غیر فرهنگی بودن ساز فرهنگی ما نشات نمی گیرد؟!
۲۳: آیا پیروزی بزرگ تر جمهوری اسلامی، نمی تواند آنجا باشد که به دنیا بگوید؛ معضل بدحجابی را حل کرده ام؟! به جای آنکه علی الدوام در بوق کند رای دادن افراد بدحجاب را؟!
۲۴: میان جمهوری اسلامی و حکومت لائیک ترکیه در همین بحث حجاب، منهای شعار، چه تشابهات و تفاوت هایی دیده می شود؟!
۲۵: این نقاط اشتراک و افتراق در چیست؟!
۲۶: جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، قرار است بماند که چه بشود؟!
۲۷: بر فرض که نگاه رسانه های ما به مقوله رای دادن افراد بدحجاب، ترویج بدحجابی محسوب شود، آیا انتخاباتی حتی با مشارکت ۱۲۰ درصدی(!) نزد خدا چقدر و تا کجا ماجور است، اگر که نقض حکم مسلم خدا در همین انتخابات، مرتب ترویج شود؟!
۲۸: چرا هنگام آپ کردن تصاویر افراد بدحجاب هنگام رای دادن، حتی رسانه های متعهد، می گردند و آن بدحجاب زیباتر و البته با آرایش بیشتر را پیدا می کنند؟!
۲۹: چرا گشت ارشاد دقیقا به همین افراد در خیابان گیر می دهد؟!
۳۰: فرض کنیم اگر در مساجد و مدارس حوزه رای گیری، روی دیوار بزنند که «خواهرم! لطفا حجابت را رعایت کن»، آیا این کار، مصداق بارز امل بودن است؟!
۳۱: آیا فرد بدحجاب، با دیدن این پیام روی دیوار، قهر می کند و دیگر، رای نمی دهد؟!
۳۲: آیا لااقل به صداقت جمهوری اسلامی، -اگر نه کارنابلدی اش!- در امر ترویج حجاب، پی نمی برد؟!
۳۳: اگر مثلا خواهران فعال در امر انتخابات، هنگام اخذ رای افراد بدحجاب، بدحجابی را نهی از منکر کنند، تاثیر این نهی از منکر، بیشتر است یا گشت ارشاد فردای خیابان؟!
۳۴: آیا اصلا چنین نهی از منکری، مصلحت هست؟! یا اینکه درست و به جا و به موقع نیست؟!
۳۵: آیا پذیرش، بلکه استقبال تا حد خرکیفی از رای دادن افراد بدحجاب، به مرور زمان، تبدیل به پذیرش بدحجابی به عنوان یک «هنجار طبیعی» نمی شود؟! و ناخواسته باعث ریشه دار شدن، بلکه نهادینه شدن بدحجابی نمی شود؟!
۳۶: آیا جمهوری اسلامی به بهانه حفظ خودش یا حتی افزایش میزان مشارکت در انتخابات، می تواند به گونه ای عمل کند که ناخواسته مروج نوع خاص و مضحکی از «عرفی گرایی حکومتی» شود؟!
۳۷: واکنش همین ۲ بدحجاب معروف و جوانی که روز رای گیری، کف دست شان را با پرچم ایران، نقاشی کرده بودند و عکس شان را به جز قطعه ۲۶ و کیهان و یالثارات، همه و همه، حتی توی بچه حزب اللهی هم کار کردی، فردا که نظام مقدس ما می رود و با گشت ارشاد، با ایشان برخورد می کند، به جمهوری اسلامی چیست؟! واکنش شان به ما چیست؟!
۳۸: آیا حداقل همین ۲ نفر، دوره بعد هم می آیند رای بدهند؟!
۳۹: آیا ما داریم با بدحجابان بازی می کنیم، یا با بدحجابی مبارزه می کنیم؟!
۴۰: اگر جمهوری اسلامی یا لااقل بخشی از آن، قائل به مبارزه با بدحجابی نیست، آیا جمع کردن چیزی از جنس گشت ارشاد، عاقلانه تر به نظر نمی رسد؟! نمی گویم حجاب را آزاد کند، می گویم حداقل گشت ارشاد را جمع کند!! آیا جمع کردن گشت ارشاد، با این حال و روز، -تاکید می کنم با این حال و روز!- بهتر نیست؟!
۴۱: وقتی بدحجابی، وارد اداره ای دولتی، حتی حکومتی می شود و می بیند که روی دیوار از پذیرش افراد بدحجاب، عذر خواسته شده، اما عملا او را بیش از دیگران تحویل می گیرند، چه قضاوتی درباره تصمیم نظام در مواجهه با معضل بدحجابی می کند؟!
۴۲: اگر همین فرد نگاه کند و متوجه شود که حجاب خانم های مسئول در آن اداره، از حجاب خودش بدتر است، چه؟!
۴۳: فرض کنید املی، احمقی، حالا هر که! اصلا یکی در مایه های من، گیرم فردی از درون خودم! این پیشنهاد را بدهد که روز رای گیری، از رای دادن خانم های بدحجاب، جلوگیری شود و رای دادن منوط به رعایت حجاب گردد؛ آیا این «پیشنهاد بی شرمانه»، اما لااقل صادقانه، مثلا خیلی زشت تر از عدم صداقت رسانه های جمهوری اسلامی در حل معضل بدحجابی است؟! آیا در شرایطی که همه ما انگار فرزندان مطیعی، -در عرصه فرهنگ، نه سیاست!- برای دهکده جهانی مک لوهان شده ایم، صرف وجود چنین شخص املی، با چنین پیشنهادی غنیمت نیست؟! آیا همین که خواب خوش ما را آشفته کند، جدای از منطقی یا غیر منطقی بودن پیشنهادش، قابل احترام نیست؟! آیا این صدا، در گلو خفه نشود، بهتر نیست؟! آیا باشد و طعنه ها را بشنود، بهتر نیست؟! آیا در شرایطی که همه و همه، حتی بچه حزب اللهی ما هم روشنفکر شده و فرق بدحجاب زیبارو با بدحجاب احیانا زشت را هنگام آپ کردن سایت و وبلاگش متوجه می شود، وجود چند تا امل، ضرورت ندارد؟!
۴۴: آیا صداقت، اولین پیش فرض یک کار فرهنگی بلندمدت نیست؟!
۴۵: در صورت وجود شرط فوق الذکر، آیا دیگر، افراد بدحجاب، پای صندوق آرا حاضر نمی شوند؟! آیا افراد بدحجاب، از بی صداقتی و ۲ گانگی تصمیمات فرهنگی نظام، بیشتر ناراحت می شوند، یا زمانی که ببینند جمهوری اسلامی، حتی کوباندن مشت محکم بر دهان دشمن را، بهانه توجیه بدحجابی نمی کند؟! و در امر مبارزه با معضل بدحجابی، اخلاص دارد؟! آیا در صورت عمل به دومی، تکلیف افراد بدحجاب با معضل بدحجابی، یعنی با خودشان، روشن تر از پیش نمی شود؟!
۴۶: از حیث روان شناسانه، آیا خاطره خوش رای دادن، آمیخته با حجاب خوب، -ولو برای دقایقی!- سبب پیوند حجاب و مشارکت در یک امر ملی نمی شود؟!
۴۷: آیا تجمیع صداقت و کار فرهنگی، حتی با چاشنی زمختی قانون و اندکی سخت گیری، اما نه از نوع گشت ارشادی، بیش از مبارزه عجیب و غریب امروز با معضل بدحجابی، جواب نمی دهد؟!
۴۸: اگر از یک جامعه آماری بدحجاب، سئوال شود که از نظر شما، آیا جمهوری اسلامی، اراده ای بر مبارزه درست و واقعی با معضل بدحجابی دارد یا خیر، پاسخ شان چیست؟!
۴۹: اگر روزی، اغلب بانوان شرکت کننده در انتخابات جمهوری اسلامی را خانم های بدحجاب تشکیل دهد، این بیانگر پیروزی جمهوری اسلامی است، یا شکست نظام، لااقل در بحث حجاب؟!
۵۰: انتخابات، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟! آزادی بیان چقدر مگر از حجاب، مهمتر است؟! حقوق بشر، حتی رای بشر، چقدر مگر از حجاب مهمتر است؟!
¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤
بگذارید این همه سئوال را با پرسش های پیوسته دیگری تمام کنم و تاکید کنم که این نوشته را «طرح مسئله» بدانید و زیاد در پی نظر نگارنده با سوء استفاده از چینش سئوالات نباشید. جمهوری اسلامی با انتخابات ۶۵ درصدی، حتی ۱۲۰ درصدی(!) بیشتر می تواند بر دهان آقای اوباما مشت بکوبد، یا با حجاب صد در صدی؟! آیا جمعه، حکم صریح و البته صحیح خداوند، به نفع کوباندن مشت محکم بر دهان استکبار، تعطیل نبود؟! بود یا نبود؟! آیا فلان بدحجاب، برای آنکه جذب حداکثری رسانه های ما، بیشتر بر دهان استکبار آوار شود، بهتر نبود کلا کشف حجاب می کرد موقع رای دادن؟! آیا میان «گفتار/ گفتمان» جمهوری اسلامی، با «رفتار/ کارکرد» نظام در امر مبارزه با بدحجابی، تناسبی دیده می شود؟! آیا متاسفانه تضاد دیده نمی شود؟! آیا رفتار نظام، بی آنکه خود بخواهد، ترویج قطعی بدحجابی نیست؟! آیا سی و چند سال پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، موضع گیری فلان پیرزن بدحجاب، علیه اسرائیل، چقدر باید مسرورمان کند؟! یعنی تا حد خرکیفی؟! یا باید کمی تا قسمتی هم ناراحت از جواب این سئوال اساسی باشیم که؛ آیا حجاب زنان ما در روز ۱۲ فروردین ۵۸ موقع رای دادن، بهتر بود یا حجاب زنان ما در روز ۱۲ اسفند ۹۰؟! آیا در زمینه ترویج حجاب و مبارزه صادقانه، کارشناسانه، البته محکم و اصولی و سفت و سخت و بی برو برگرد با بدحجابی، چه بذری کاشته ایم، که الان دنبال برداشت محصول «حجاب برتر» باشیم؟! بر فرض که بدحجابی، معضل اجتماعی، حتی گناه است؛ در این گناه، آیا همه بار معصیت، روی دوش افراد بدحجاب است؟! چقدر از تقصیر، گردن خود جمهوری اسلامی است؟! چند درصدش گردن رسانه های ما؟! نه عزیز! من فقط چند تایی سئوال پرسیدم. من فقط سئوال پرسیدم که انتخابات، چقدر از حجاب مهمتر است؟! چقدر و تا کجا؟!
بسم الله…
امیدوارم اول!!
آقای شهردار و مدیران شهرداری را غافلگیر نکرد دیگر!
دروغ هم که کنتور نمی اندازد، می گویند دیگر… هر چه بادا باد!
شهر تبدیل به دریا شده؛
دیشب جائی در همین مجازستان، جمله ای خواندم که جالب بود:
“تهران، برادر ناخوانده ونیز!”
ممنون داداش حسین!
آقای دکتر خلبان، میتونه با کشتی تو شهر تردد کنه و بشه دکتر “ملوان”.
سلام
این اولین متنی هس که اولین نفر کامنت میدم
ماها یادمان نمیرود که شهر غافلگیر نشده
متن خیلی جالبی بود مخصوصا پاراگراف آخر
دستت درد نکنه
یا علی
وای از روزی که دروغ گفتن آسان شود.
خجالت نمی کشند؟ الان که دنیا فهمیده خیابان های تهران چه وضعیتی دارد. قصد سیاه نمائی ندارم، ممکن است این مشکل هر جائی پیش بیاید. ولی کاش شهردار و شهرداری اینقدر شهامت داشته باشند که یک عذر خواهی کنند از مردم.
بالاخره باران شدید بود و آقای شهردار هم چون بیشتر مشغول کل کل با دولت و برنامه های فرهنگی! بودند، نتوانستند فکری برای زیر ساخت های شهری کنند. اما چرا دروغ؟
دروغ توهین به شعور مردم است.
ما که ساکن تهران نیستیم داداش حسین. ولی چقدر دوست داشتم تو یک روز بارانی همین طور که شما وصف کردید، تو خیابون می دیدمتون. آخ چه حالی می داد. مگه دیگه می تونستی از دستم فرار کنی. مخت رو می خوردم.
داداش حسین نمی دونم من بد متوجه شدم یا اینکه شما ۴۵ دقیقه سرتون رو بالا نگه داشته بودید تا بارون صورتتون رو نوازش کنه!
بعضی وقت ها فکر می کنم همین عکس اول با اون معرفی مختصر، مؤدب تر از برخی بازیکنان بی حیای فوتبال ماست!
/ / / / / /
/ / / / /
/ / / / /
/ / / / / /
/ / / / / / /
بـــــــــــــــارون یعنی:نقطه چین تا خــــــــــــدا
اصلا نمی خواهند در حیطه کاری خود عالی باشند؛
معمولا می خواهند بلند پروازی داشته باشند. طرف نمی تواند مجلس و شهرداری را اداره کند، آن وقت صبح تا شب دارد به رئیس جمهور که باید به کل کشور برسد، ایراد می گیرد.
واقعا بعضی ها حرص خدمت به مردم دارند یا حرص پست و مقام؟
به جای فعالیت های انتخاباتی، به جای همایش و سفر، به مشکلات شهری برس، بخدا این بهترین تبلیغ است!
چشم انتظار؛
عکس دوم مد نظرت بود دیگر؟
🙂
من که فعلا تهران نیستم.شمالم ،ولی دلم اونجاست!.اینجام به اندازه کافی داره میباره
وای باران،باران
شیشه پنجره را باران شست
از دلِ من اما،چه کسی نقشِ تورا خواهد شست؟
البته ما هم تو شهرستان کم مشکل نداریم…..
مثلاً الان تو هر کوچه ی ما یه برکه است، یا یه رودخونه که از کوچه های بالایی مون سرازیر می شه…..
کی سیاه نمائی کردی شما که این بار دومت باشه داداش من؟
خدا رو هزاران مرتبه شکر به خاطر بارون رحمتش، ولی خداوکیلی خیلی خیابون های شهر ضایع شده. پیاده رو و چاله چوله ها و خیابون، یه دست شده و هر آن احتمال داره بیافتیم تو چاله و دست و بالمون بشکنه.
یکی نیست به این آقایون بگه احمدی نژاد هم، صدقه سر خدماتش تو شهرداری، رئیس جمهور شد. کاش تو این زمینه هم رقابت می کردید باهاش.
داداش حسین خیلی دلمون برات تنگ شده، با ما به از آن باش که با خلق جهانی.
البته میدونم که با ما به از آنی، ولی به تر باش.
فونت درشت زندگی رو در قطعه به جریان میندازه داداش.
کامنتام زیاد شد؟ عذر خواهی میکنم
ولی خواستم بگم کامنتهای بچه ها خیلی زیباست.
بی لانمان!
لونشون از رو درخت افتاد پائین؟
حیوونکی!
امروز سالگرد شهادت حسین فهمیده بود؛
آفرین به همه مون که فراموش کردیم!!
سالگرد قیصر هم بود!!
“مبادا آسمان بی بال و پر بار
مبادا در زمین دیوار بی در
مبادا هیچ سقفی بی پرستو
مبادا هیچ بامی بی کبوتر”
کامنتِ بیست و شیشی، مثنویه حماسی ست
تاییداش آسمونی، نقطه چیناش اساسی ست!
کامنت چیِ قطعه ای، عشقِ فــــونــتِ درشــتـه!
جون می ده با نئشِگیش، خماریش اونو کشته!!
.
.
.
.
.
سلام بر حسین*
خدا توفیق دهد به مسئولین در راه خدمت رسانی به مردم؛ در این روزهایی که خیابان ها شبیه رودخانه شده است و تاکسی در حکم کیمیا برای ملت و انشاءالله کمی کمتر توصیفات اغراق آمیز و خنده دار داشته باشند از خدمات شان و به جای گیر دادن به فلان نهاد و بهمان ارگان به فکر رفع مشکلات مردم باشند. “اجرهم عند الله محفوظ”
عکس آخر “بی لانمان” را برای الاغ می خواهد، یا برای ما “بیلانشان” را؟!
شهردار و استاندار گیلان، پس از بارش باران، از مردم رشت عذرخواهی کردند!!
خدائی حقش نیست بهش بگی ولایت مترو؟ حقشه دیگه
ای والله داداش حسین
باران که البته نعمت ناز خداست
کفش و جوراب و پاهایت کاملا خیس شده اند.
«باران، شهر را غافل گیر نکرد»
می زنی به بی خیالی و بلند بلند می خندی.
باران اما همچنان دارد می بارد.
دلت برای مظلومیت این نعمت قشنگ خدا می سوزد.
فردا صبح، یک ساعت و نیم زودتر از خواب بلند می شوی!
بنده خدا آقای امین رحمانی فکر کرده اول شده
تا سید هست مگه کسی میتونه اول بشه؟
باید خدا خدا کنیم یه وقتی که سید نیست داداش متن بذاره شاید امیدی به اول شدن دیگران باشه.
داداش حسین چرا متن اختصاصی قطعه نمی ذاری؟
باور کنیم که در چند ماه اخیر جز مطالب رسمی برای روزنامه ها،چیزی برای دل خودتون ننوشتید؟
یه نگاه به مطالب نه ده بنداز داداش،یا حتی خیلی از مطالب قطعه۲۶
درسته که مطالب روزنامه ای شما هم فوق العادست ولی دلنوشت های داداش حسین چیز دیگست.
سوئ تفاهم نشه یه وقت،میدونم که متوجه منظورم شدید.
یکی از ده ها مطلب نازی که داری و هنوز رو نکردی رو برامون رو کن داداش جون.
با این متن جدید به روزم؛
Death of ethics
ای بابا یه سوال داشتم یادم رفت
سید با تقلب اول میشی یا بی تقلب؟
آره آقا سید احمد اشتباه شد حیف عکس اول نیست.
حرفهای ما هنوز ناتمام…
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی !
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود
آی…
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!
“قیصر”
چرا بعضی ها فکر میکنند حتما باید رئیس جمهور بشن تا بتونند به مردم خدمت کنند؟
۳۶ روز مانده تا عاشورا
لبیک یا حسین زهرا…
یک کاروان آهسته می آید ز صحرا… صد کاروان دل می رود دنبال آنها…
در زیر لب ها وجعلنا…
در جواب کامنت “یک خواننده” باید بگم:
یکی از مهمترین دلایل عشق رئیس جمهور شدنِ بعضی ها، حسادته، حسادت.
بعضی ها در طول مدت خدمتشون خیلی زحمت کشیدن، ولی با این قبیل حسادت ها، تمام زحماتشونو به باد میدن.
به یاد نه ده
. . . نه، آب لازم نبود؛ به اندازه کافی شسته بود باران، مزار یاران را. «به لاله در خون خفته»، اگر دعای مادران شهدا نبود باران نمیآمد. خدا جای حقی نشسته است؛ آقای قالیباف، تونل توحید را دیدم؛ زیباست اما شیفتگان خدمت هر از چندی یک دفاعی هم از ولایت کنند راه دوری نمیرود. تونل توحید زیباست اما دفاع از ولایت، از آن زیباتر است. جناب شهردار، با وجود این همه شن و ماسه و سایتهای برفروبی و بیل و کلنگ مکانیکی، که از تابستان در خیابانهای تهران کار گذاشتهاید، میدانید چرا برف نیامد؟ شما میخواهید با سوءاستفاده از نزولات آسمانی، مدیریت شهری را به رخ شهروندان بکشید. خدا غرور دارد و اجازه استفاده ابزاری از نعمات آسمانیاش را به شهرداری، به مجلس، به دولت؛ حتی به سران فتنه نمیدهد.
…خدایا! تا آخر همین هفته برف رحمت خود را بر زمین تهران بنشان تا مدیریت شهری، توان خود را در ارائه خدمت به رخ ما بکشد؛ «الهی العفو»، نه! بلند بگو: «الهی البرف» همین حالا! به خودت قسم خدا، یک هفته دیگر برف نیاید، اینها موضوع را سیاسی میکنند؛ میکشانند به مطبوعات و مدعی میشوند مخالفان شهرداری، جلوی بارور شدن ابرها را گرفتهاند و با تنگنظری اجازه تردد را به یک جبهه هوای پر فشار نمیدهند و به دانههای برف برای ورود به آسمان کشور ویزا نمیدهند.
چه زیباست وقتی قطرات باران بوسه بر قبور یاران میزند. چه زیباست وقتی گنجشکها از روی قبر شهید گمنام، گندم نذری مردم را میخورند و آواز سر میدهند. باران، فاتحه «حضرت آیتالله آسمان» است برای شهدا.
کتاب نه ده، صفحه ۱۲۵
بسم رب الفاطمه(س)
۷۴* امیرالمومنین علی علیه السلام:
اگر به کسى خوبى کردى، در واقع با این کار خود را گرامى داشته اى و به خودت آبرو داده اى، پس به سبب خوبى اى که به خودت کرده اى از دیگران خواهان تشکر مباش.
(غررالحکم، ج۲، ص۵۴۲)
ممنون سلاله؛
چقدر زیباست، به به…
کاملا
“بی اغـــــــــــــراق،
.
.
.
بــــــــــاران …
نعمت ناز خداســــــــــــــــــــت”
چقدر خوبه که این شبا قطعمون بارونیه.
فکر کنم بارونم با شجریان قهره که به جای کوه و دشت زده به خیابون!
داداش حسین مثل همیشه گل گفتی-ارادتمند
آدرس (گفت و شنود)
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: سایت گویا نیوز که به سازمان سیا نزدیک است ابراز تعجب کرده که چرا سران فتنه از اعتراف اخیر هیلاری کلینتون درباره حمایت آمریکا از جنبش سبز(!) ناراحت شده اند؟!
گفت: خب! برای این که هیلاری کلینتون پته سران فتنه را روی آب ریخته و نقش آنها به عنوان ستون پنجم آمریکا را به طور رسمی اعلام کرده است.
گفتم: گویا نیوز در همین باره نوشته است؛ مگر حمایت آمریکا از جنبش سبز چه عیبی دارد؟!
گفت: پس چرا سایت کلمه وابسته به موسوی که از لندن بارگذاری می شود به کیهان حمله ور شده و تلاش کرده بود درباره اظهارات اخیر هیلاری کلینتون آدرس غلط بدهد.
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو از شخصی پرسید؛ شما پسر آقا بهرام که در کرج روبروی گاراژ تهران مغازه کله پزی داشت، نیستید؟ و طرف گفت؛ آره خودم هستم چطور مگه؟ و یارو گفت؛ ببخشید، پس حتما عوضی گرفته ام!
به نام خدا
با سلام و احترام
متن جالبی بود .خدا خیرتان بدهد.
من فعلاً اهل تهران نیستم ! اما چهار سا ل در تهران زندگی کرده ام، سال ۶۸ تا ۷۲ ! مطالبی که نوشته بودید را به عینه بارها دیده ام! تجدید خاطرات شد.در این شهر فعلی اصلاً بارانی نداریم: سال ها دور از باران! با باد و طوفان ! می خورد بر بام خانه ، جعبۀ روغن نباتی، گرد و خاک بی حسابی ، می رود در کنج خانه !
موفق باشید
احتمالا اشتباه تایپی بوده یا شایدم گربه!!!!!
عجب!!!!
حی علی الجهاد؛
یک احتمال دیگر هم وجود دارد و آن این است که شاید معنای غافلگیری، در فرهنگ لغات ما و شهرداری متفاوت است!
دوستان محترم!
منتظر شاهکار داداش حسین تا ساعاتی دیگر باشید… از آن نوشته طولانی ها!
ایام حج آدم رو یاد نامه به ق.ق می اندازه
شاید شهرداری غافلگیر نشد، شاید اصلا سر کار نرفتند که غافلگیری مردمو ببینن شاید اصلا شهر جایی دیگر است و مردم شهر جایی دیگر!!! شاید با پیام مشترک آینده ربطی داشته باشه، شاید جریان فتنه و جریان انحراف به جریان آب در خیابانهای تهران وصل شده باشه و …. وای اگه این جوری بشه واقعاً چه جوری میخوان جواب جریان خون شهدارو بدن؟؟؟
شاید یه فکری هم برای اون جریانه کردن! خب اگه اون هم فکری کردن بیان بگن تا ماهم از نگرانی در بیایم!
شاید و شاید و شاید!
اما عاقلی گفت که:«شاید» بذری است که ثمرش نیست یا شاید باشد اما معلوم نیست! (-؛ ؛-)
دوستان محترم!
برای کامنت گذاشتن و یا خواندن کامنت های ستون ۲۰:۰۶ فقط کافی است روی تیتر مطلب، کلیک کنید. متن حماسی داداش حسین در همین ستون ۲۰:۰۶ کار می شود.
بهنام عزیز؛
راست می گوئی، عجب نامه ای شده بود!
باید اسمش را در کتاب رکورد ها ثبت کنیم.
تبدیل شده بود به یکی از مهمترین مسائل روزِ کشور!
اگر بی پایه و اساس و به درد نخور بود، هیچ وقت چنان غوغائی به پا نمی شد.
این هم چشم الاغ!
http://www.upsara.com/images/2jsg1uhlt25slzcmsu0g.jpg
«باران، شهر را غافل گیر نکرد». بازم خیلی دروغ نگفتن! این شهر بیچاره هر وقت که باران به خودش دیده ، اوضاعش همین شکلی بوده. اون روزی غافلگیر میشود که بارانی بیاید و رودخانه ای در حاشیه ی خیابان جاری نشود. آن روز شهر و شهروند توامان غافلگیر می شوند.
سلام آقای قدیانی!
خیلی اوضاع داغون بود…
یک آدم با ذوقی ه زده بود: بزرگترین پارک آبی تهران افتتاح شد؛ بعد هم یک عکس از خیابان های پر آب انداخته بود…
موفق باشید
حسین جان!دروغ ننوشتی !سیاه نمایی نکردی!ولی انصافا برای رضای خدا نوشتی یا کوبیدن قالیباف.اگر برای رضای خدا نوشتی اجرکم عندالله.
سلام داداش
خدا قوت
“کمی تا قسمتی پرش ارتفاع باید بلد باشی”
این یه نمونه:
http://bitormozz.persiangig.com/image/11.bmp
به قول سید احمد عزیز این آقایون به جای ایراد گرفتن به این و اون بهتره کارهای خودشون رو درست کنند
شادی روح امام(ره) و شهدا و سلامتی حضرت آقا صلوات
*امام موسی صدر : مصلح قبل از هر چیز باید واقع را هرچند هم تلخ باشد، درک کند. (امام محرومان،ص ۲۷۵)
یه دونه بنیاد باران هم داریم که احتمالا منظور شهرداری همون بوده!!
با هم قبلش هماهنگ کرده بودن!!
**یا قاضی الحاجات**
سلام علیکم
بعد از چند روز دوری چقدر می چسبه خوندم متنهای شما
از همه ی اتفاقات بارونی نوشتید این رو هم من بگم فکر کنید دارید از عرض خیابون رد میشید آب جوی(!) اونقدر بالا اومده که اصلا کسی متوجه نمی شه که اینجا جوبه بعدشم …آخ آخ اونقدر درد داره که ننویسم بهتره!!!!!!!
سلام و درود؛
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/link/4271
ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
یا علی
سلام
بعد از چند روز بارونی اومدیم قطعه خودمون دیدیم اینجا هم بحث بارونه.
هیچ وقت بارون شهر رو غافلگیر نمیکنه چون همه شهروندان عادت دارن به این بارون و ترافیکش.
شهرداری تهران رو کلا در مورد برف و بارون باید بی خیال شیم انگار .
البته ما که میدونیم که شهردار تهران قرار نیست توی انتخابات ریاست جمهوری رای بیاره دیگه
درسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حاج حسین سلام
داداش اتفاقاً ما موتور سوار هستیم
بادگیرمو تنم کردمو صبح اومدم بیرون
آقا نمیدونی چه حالی داد باید بی خیال بشی
ماشینا با سرعت از کنارت رد میشدند و کسری از ثانیه ابشاریه که به سمتت ریخته میشه
حیف نیست حالا که خدا به خاطر رهبرمون بارونش رو سر ما نازل میکنه ما چتر بگیریم؟
دانشکده حقوق دانشگاه تهران برگزار می کند:
“خاک خون”
نخستین یادواره شهدای دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
با حضور حاج حسین یکتا و میلاد عرفان پور
سه شنبه ۱۰ آبانماه ساعت ۱۵ ، دانشگاه تهران، تالار شیخ انصاری
فردا سالروز آغاز عملیات “محرم” است. این عملیات در سه مرحله و در مناطق شرهانی، زبیدات_بیات و جنوب شرقی دهلران در غرب عین خوش با رمز “یا زینب (س)” انجام شد.
این عملیات که با پیروزی به پایان رسید، منجر به آزاد سازیِ ۵۵۰ کیلومتر مربع از اراضی میهن اسلامی مان شد، و همچنین ۳۰۰ کیلومتر مربع از خاک عراق تحت کنترل سپاهیان حق در آمد.
نثار ارواح مطهر شهدای این عملیات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم…
سلام
متن جالبی بود توی تهران با یه بارون کوچیک کل شهر به هم می خوره و انگار آدم توی بکی از روستاهای دور دست زندگی می کنه . البته نه با زیبایی های یک روستا … من روزهای بارونی اگر چه به سر کار دیر می رسم اما از همه چیز بارون لذت می برم اگر البته واسه رفتن به جایی عجله نداشته باشم . چون شمالی هستم و ۷ سالی است اومدم تهران در شهر ما یک هفته بدون وقفه بارون می اومد همه جا حتی دیوارهای خونه خیس میشد یهو می دیدی از سقف خونه آب چیکه می کنه و شیرونی نیمه شب سوراخ میشد . اما من عاشق بارون بودم و هستم حتی عاشق اون چاله های آب دیروز تهران که باید از خیابون که رد میشدم ۴۰ متری بالاتر از محل عبورم میر فتم تا از آب جمع شده رد شم اما من بارون رو دوست دارم به هر قیمتی …
سلام آقای قدیانی
خواندم مطلب تان راطرفدارهیچ گروه ودسته ای نیستم بله وضع شهردرروزهای غیربارانی هم چندان جالب نیست وقتی در جای جای شهرگاراژهای قدیمی
تبدیل به کارخانه های کوچک ماشین سازی شده اند که علاوه برانواع آلودگیها
آرامش مردم راگرفته اند ومحیط زیست راغیرقابل زندگی کرده اندچطورمی خواهیم
راحت وبی دغدغه درشهرعبورومرورکنیم ؟ دراطراف محله هایی که این گارازهافعال می باشندمتاسفانه ترافیک شدیدی وجود داردکاش دولتمردان بیشتربه فکرناوگان
حمل ونقل باشند وبالجاجت کاررابرمردم سخت نکنند گسترش سریع مترو بهترین
راه حل برای مشکلات درون شهری می باشد وقتی ترافیک نباشد خیلی راحت ترمی شودخیابانهاراپاکسازی وبرای روزهای بارانی آماده کردهرچندبایدبه این فکرباشیم که روزهای غیربارانی نیزمشکلاتی دارد که گاه کم ترازروزهای بارانی نیست .
خسته نباشیدبرادرمحترم مطلب مفیدی بوددرموردمشکلی که هرروزهمه ماباآن
مواجه هستیم.
سلام رزمنده….
****************************
مبادا بدوزی نگاه دلت را به مردم…که بازار یوسف فروشی در این دوره ی بد شدیدا گرفته
***************************
به روزیم….
/////////////////////////////////////////////////
درست شدن خیابان ها با پیشرفت در جمهوری اسلامی رابطه مستقیم داره….اینجوری که این مسئولین زحمت نکش ما بفهمن که یکم پول بیشتر خرج خیابون ها کنن تا چند سال راحت باشن…..نمیدونم اینا خودشون چجوری میرن خونه هاشون…..
نکنه با هواپیماااااااااااااااااااااااا…………………
حرف بدی زدی. بگو سیاه نمایی کردی. بگو غلو کردی.